آیه 173 سوره اعراف: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(تفسیر آیه)
جز (ویرایش مهدی موسوی (بحث) به آخرین تغییری که Quran انجام داده بود واگردانده شد)
سطر ۵۷: سطر ۵۷:
  
 
تفسير نور(10جلدى)، ج‌3، ص: 218
 
تفسير نور(10جلدى)، ج‌3، ص: 218
 +
}}
 +
 +
|-|
 +
اثنی عشری=
 +
 +
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
 +
 +
{{نمایش فشرده تفسیر|
 +
 +
 +
أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ (173)
 +
 +
أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ‌: يا كراهت اينكه بگوئيد روز قيامت بتحقيق مشرك شدند پدران ما پيش از ما، وَ كُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ‌: و بوديم ما فرزندان بعد از ايشان و اقتدا كرديم، و مسلم است كه تقليد نزد قيام دليل و تمكن از علم به آن، صلاحيت عذر ندارد، أَ فَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ‌: و ايضا اخذ ميثاق به جهت كراهت آن كه گويند: آيا هلاك مى‌كنى و معذب مى‌سازى ما را به آنچه كردند گمراهان و مبطلان، يعنى پدران ما كه تأسيس شرك نمودند.
 +
 +
جلد 4 صفحه 235
 +
 +
رفع شبهه: در اينكه چگونه جواب دادند و حال آنكه «ذر» بودند، در كافى على بن ابراهيم از ابى بصير: قال قلت لابى عبد اللّه عليه السّلام: كيف اجابوا و هم ذرّ؟ قال عليه السّلام: جعل فيهم ما اذا سألهم اجابوه يعنى فى الميثاق. «1» أبو بصير گويد: عرض كردم خدمت حضرت صادق چگونه جواب دادند و حال آنكه «ذر» بودند؟ فرمود: قرار داده شد در ايشان چيزى را كه وقتى سؤال كنند جواب دهند در ميثاق.
 +
 +
علامه مجلسى رحمه اللّه فرمايد: قرار داده شد در هر ذره‌اى عقل و آلت سمع و آلت نطق.
 +
 +
عياشى در تفسير به اسناد خود روايت كند از اصبغ بن نباته از حضرت على عليه السّلام: آمد ابن الكوّا خدمت حضرت، عرض كرد: خبر ده مرا آيا خداى تعالى تكلم فرمود با احدى قبل از موسى عليه السّلام؟ حضرت فرمود: بتحقيق خداى تعالى تكلم فرمود با جميع خلق، برّ و فاجر را، و ردّ جواب نمودند. اين مطلب بر ابن الكوّا، سنگين آمد و ندانست آن را. عرض كرد: چگونه بود اين اى امير المؤمنين عليه السّلام؟ فرمود: آيا نخواندى كتاب الهى كه فرمايد پيغمبر خود را: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ‌ الخ. پس اسماع فرمود كلام خود را و ايشان جواب دادند چنانچه شنوى در كلام خدا كه گفتند: بلى، پس فرمود منم خدائى كه نيست مستحق پرستش غير از من، و منم رحمن، پس قرار نمودند به طاعت و ربوبيت و مميز ساخت رسولان و انبياء و اوصياء را و امر فرمود خلق را به طاعت ايشان. پس اقرار نمودند در ميثاق، و ملائكه گفتند: شاهديم بر شما به جهت اينكه روز قيامت نگوئيد ما از اين عهد غافل بوديم. «2» تبصره: علامه مجلسى رضوان الله عليه در مرآت العقول فرمايد: آيات ميثاق و اخبار وارده در عالم «ذر» از چيزهائى كه قاصر است از آن عقول اكثر خلق و علما را در آن طرقى است:
  
وَ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ وَ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ «174»
+
1- طريقه محدثين و متورعين فرموده‌اند ايمان آوريم به ظاهر آن و خوض‌
  
و ما اين گونه آيات خويش را روشن بيان مى‌كنيم (تا بدانند نور توحيد، از آغاز در سرشت آنان بوده است) و شايد آنان (به سوى خداوند و فطرت پاك توحيدى) بازگردند.
+
«1» اصول كافى، جلد 2، كتاب الايمان و الكفر، صفحه 12.
  
===نکته ها===
+
«2» تفسير عياشى، جلد دوّم، صفحه 41، حديث 116.
  
اگر گواهى بر ربوبيّت در عالم ذرّ يا فطرت نبود، انسان در دنيا به راحتى خداپرست نمى‌شد و همواره از نياكان خود، تقليد مى‌كرد. أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا ...
+
جلد 4 صفحه 236
  
===پیام ها===
+
در آن ننموده توجيه و تأويل قائل نشويم.
  
1- فطرت خداشناسى در وجود انسان، براى اتمام حجّت از سوى خداوند است و چراغ فطرت، قدرت نور افشانى بر ظلمات محيط را دارد. أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ‌ ...
+
2- نزد بعضى حمل آنها بر استعاره و مجاز و تمثيل.
  
2- جامعه و محيط، انسان را مجبور نمى‌كند. أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا ...
+
3- نزد برخى ديگر حمل بر اخذ ميثاق در عالم تكليف بعد از اكمال عقل به برهان و دليل.
  
3- تقليد در اصول دين، جايز نيست. «أَشْرَكَ آباؤُنا»
+
و از جمله اقوال، فرمايش شيخ مفيد است در جواب المسائل السّرويه:
  
4- عقيده، عمل و شرك نياكان، بستر اعتقاد، عمل وشرك فرزندان مى‌شود. «أَشْرَكَ آباؤُنا»
+
و اما حديث اخراج ذريه از صلب آدم عليه السّلام احاديث به اختلاف الفاظ و معانى در آن وارد شده، و صحيح آنكه اخراج فرمود ذريه را از پشت آدم مانند ذره، پس پر شد به آنها افق، و قرار داد به بعضى نور بدون ظلمت، و بر بعضى ظلمت بدون نور، و به بعضى نور و ظلمت، چون ديد ايشان را آدم عليه السّلام تعجب نمود از كثرت و نور و ظلمت آنها. عرض كرد: يا رب، چه چيزند اينها؟
  
5- گناه و انحراف خود را به دوش ديگران افكندن، موجّه نيست. «تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا»
+
فرمود خداى تعالى: اينها ذريه تو هستند، اراده نمودم تعريف را به كثرت و امتلاء آفاق از ايشان و كثرت نسل مانند ذراتى كه مشاهده كنى تا بشناسى ذات ربوبى و قدرت سبحانى را.
  
6- مشركان، باطل‌گرا مى‌باشند. «أَشْرَكَ آباؤُنا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ»
+
به بشارت اتصال نسل و كثرت آنان، آدم عليه السّلام عرض كرد: خدايا، چرا بعضى داراى نور و بعضى ظلمت و بعضى هر دو؟ خطاب شد: آنها كه داراى نورند اصفياء منند از ولد تو، اطاعت مرا نمايند و معصيت نكنند در امرى، آنهايند سكان بهشت. و آنها كه داراى ظلمتند كفارند از اولاد تو، كسانى كه معصيت كنند و طاعت ننمايند. و آنها كه داراى نور و ظلمتند، كسانيند كه طاعت و معصيت نمايند و مخلوط كنند اعمال حسنه را به سيئه. اين جماعت امرشان به اينست كه اگر بخواهم عذاب كنم به عدل خود، و اگر خواهم عفو كنم به فضل خود. و خبر داد خداوند او را به اولاد او و تشبيه به ذره‌اى كه بيرون آورد از ظهر او و علامت كثرت آنها قرار داد. و محتمل است براى دلالت آدم عليه السّلام به عاقبت و اظهار قدرت و سلطنت و عجائب صنعت و اعلام كائنات قبل از كون و ازدياد يقين آدم باشد به پروردگار، و موجب توفر و تمسك به طاعت و پرهيز از معصيت.
  
7- در نظام كيفرى خداوند، هيچ كس به گناه ديگرى مؤاخذه نمى‌شود. «أَ فَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ»
+
و اما اخبارى كه وارد شده كه ذريه آدم طلب نطق نمودند در «ذر»، پس نطق و اخذ عهد و اقرار كردند؛ از اخبار تناسخيه است كه مخلوط كردند حق را
  
8- آيات الهى، براى توجّه‌دادن انسان‌هاست به ميثاق فطرت و سرشت توحيدى. «نُفَصِّلُ الْآياتِ وَ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»
+
جلد 4 صفحه 237
  
9- اصل، توحيد است و شرك، عارضى است، لذا قرآن، خواستار بازگشت‌
+
به باطل، و معتمد اخراج ذريه چيزى است كه ما ذكر نموديم نه غير آن. و اما آيه شريفه كه به ظاهر دال است بر انطاق ذريه و خطاب آنها. جواب آنكه: آيه مجاز در لغت است مانند ساير مجازات و استعارات، و معنى آنكه حق تعالى اخذ ميثاق فرمود از كل مكلفى كه خارج شود از ظهر آدم و ظهور ذريه او عهد به ربوبيت خود را وقتى كه كامل فرمود عقل او را و دلالت نمود او را به آثار صنع خود بر حدوث او و براى او خالقى است كه شبيه او نيست، مستحق است عبادت را به سبب انعام بر او، پس اينست اخذ عهد و اشهاد آنها به ربوبيت حق و قوله تعالى: قالُوا بَلى‌. چون حق تعالى الزام فرمود ايشان را حجت به سبب عقول آنها بر حدوث ايشان و وجوب محدث و صانع، فرمود: أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ‌. چون قادر نبودند بر امتناع از لزوم دلايل حدوث بر آنها مانند كسانى شدند كه گفتند:
  
جلد 3 - صفحه 219
+
بَلى‌ شَهِدْنا.
  
مشركان به اصالت انسان است. «لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»
+
تتمه: علم الهدى سيد مرتضى رضوان اللّه عليه فرمايد: بعض اشخاص بى‌بصيرت و فطنت، گمان نموده تأويل آيه شريفه اينست كه خداى تعالى استخراج نمود از ظهر آدم عليه السّلام جميع ذريه‌اش را به صورت ذر، پس اقرار گرفت آنها را به معرفت خود و شاهد گرفت ايشان را بر نفوس خود، اين تأويل با عدم مساعدت عقل، ظاهر قرآن به خلاف آن است، زيرا فرمود: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ، و نفرمود: من ادم. ايضا فرمود: مِنْ ظُهُورِهِمْ‌، و نفرمود: من ظهره. و فرمود: ذُرِّيَّتَهُمْ‌، و نفرمود: ذرّيّته. و بعد اخبار فرمايد كه اين را نمود: أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ‌، يا اعتذار جويند و گويند: إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ‌. و اين مقتضى نيست شمول تمام اصلاب آدم را، بلكه اختصاص دارد به آنهائى كه پدرانشان مشركند. بنابراين در آيه دو وجه است:
}}
 
  
|-|
+
اول- آنكه مراد جماعتى هستند از ذريه بنى آدم خلق فرمود ايشان را و بالغ و كامل نمود عقولشان را و فرا گرفت آنها را به لسان رسل خود به معرفت ذات احديت خود، و آنچه واجب است از طاعات، پس اقرار نمودند و شهادت دادند بر نفوس به آن.
اثنی عشری=
 
  
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
+
دوم- آنكه چون حق تعالى خلق نمود ايشان را و تركيب كرد آنها را تركيبى كه دلالت مى‌كرد بر معرفت او و شهادت مى‌داد به قدرت سبحانى و
  
{{نمایش فشرده تفسیر|
+
جلد 4 صفحه 238
  
وَ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ وَ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (174)
+
وجوب عبادت الهى و نشان داد ايشان را عبر و آيات و دلايل در غير آنها و در نفوسشان بودند به منزله كسانى كه شهادت دادند به نفوس خود و بودند در مشاهده و معرفت و ظهور بر وجهى كه اراده فرمود خداى تعالى و متعذر شد امتناع آنها از حجت و انفكاك ايشان از دلالتى كه به منزله مقر معترف است اگرچه نبود در آنجا اشهاد و اعترافى در حقيقت. انتهى.
  
وَ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ‌: و چنانچه بيان كرديم ميثاق را، تفصيل مى‌دهيم آيات قدرت خود را تا تدبر نمايند در آن و به آن استدلال نمايند بر وحدانيت، وَ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ‌: و براى اينكه ايشان باز گردند از تقليد و اتباع باطل به حقيقت.
+
ساير علماء بياناتى نموده‌اند، فراجع.
  
  
سطر ۱۳۶: سطر ۱۵۵:
 
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
 
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
 
{{نمایش فشرده تفسیر|
 
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ كَذلِك‌َ نُفَصِّل‌ُ الآيات‌ِ وَ لَعَلَّهُم‌ يَرجِعُون‌َ (174)
+
أَو تَقُولُوا إِنَّما أَشرَك‌َ آباؤُنا مِن‌ قَبل‌ُ وَ كُنّا ذُرِّيَّةً مِن‌ بَعدِهِم‌ أَ فَتُهلِكُنا بِما فَعَل‌َ المُبطِلُون‌َ (173)
  
و ‌اينکه‌ نحو تفصيل‌ ميدهيم‌ آيات‌ گذشتگان‌ ‌را‌ شايد اينها ‌از‌ باطل‌ دست‌ بردارند و رجوع‌ بحق‌ كنند تنبيه‌‌-يك‌ قسمت‌ مهم‌ قرآن‌ ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ سور قرآنيه‌ قضاياي‌ واقعه‌ ‌در‌ امم‌ سابقه‌ ‌از‌ قضاياي‌ آدم‌ و ابناء آدم‌ و نوح‌ و هود و صالح‌ و ابراهيم‌ و لوط و يوسف‌ و يعقوب‌ و شعيب‌ و موسي‌ و فرعون‌ و ‌غير‌ اينها غرض‌ تاريخ‌گويي‌ و قصّه‌سرايي‌ نبوده‌ بلكه‌ ‌براي‌ تنبه‌ بندگان‌ و موعظه‌ و پند و نصيحت‌ ‌آنها‌ ‌است‌ ‌که‌ متذكر شوند ‌که‌ خداوند ‌با‌ اهل‌ ايمان‌ و تقوي‌ و صلحاء چه‌ تفضلاتي‌ داشته‌ و ‌از‌ چه‌ مهالكي‌ و شدائدي‌ ‌آنها‌ ‌را‌ نجات‌ داده‌ و اهل‌ شرك‌ و كفر و فسق‌ و ظلم‌ ‌با‌ چه‌ بلاهايي‌ روبرو شدند و بچه‌ مهالكي‌ افتادند و ميفرمايد فَلَن‌ تَجِدَ لِسُنَّت‌ِ اللّه‌ِ تَبدِيلًا وَ لَن‌ تَجِدَ لِسُنَّت‌ِ اللّه‌ِ تَحوِيلًا فاطر ‌آيه‌ 41 و 42 ‌که‌ ‌اينکه‌ قضايا باعث‌ رغبت‌ مشركين‌ و كفار و فساق‌ شود بايمان‌ و تقوي‌ و اعمال‌ صالحه‌ و رجاء واثق‌ بوعده‌هاي‌ الهي‌ و مورث‌ خوف‌ و انزجار ‌از‌ شرك‌ و كفر و فسق‌ پيدا شود و ‌از‌ ‌اينکه‌ عذابهاي‌ دنيوي‌ و خوف‌ ‌از‌ وعيدهاي‌ الهي‌ و ‌از‌ عذاب‌ آخرتي‌ پيدا كنند لذا ميفرمايد و كذلك‌ ‌يعني‌ و همين‌ نحوي‌ ‌که‌ پيش‌ آمد ‌شده‌ ‌بر‌ امم‌ سابقه‌ نُفَصِّل‌ُ الآيات‌ِ فصل‌ بمعني‌ جدا كردن‌ ‌است‌ دو چيز ‌را‌ ‌از‌ يك‌ ديگر مقابل‌ وصل‌ ‌که‌ بمعني‌ جمع‌ ‌بين‌ دو چيز متفرق‌ ‌است‌
+
يا ‌ اينكه‌ مي‌گوييد پدران‌ ‌ما مشرك‌ شدند پيش‌ ‌از‌ ‌ما و ‌ما ‌هم‌ ذريه‌ ‌آنها‌ بوديم‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ‌آنها‌ متابعت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ كرديم‌ و ‌آنها‌ ‌ما ‌را‌ مشرك‌ كردند آيا ‌ما ‌را‌ بعذاب‌ هلاك‌ مي‌فرمايي‌ بواسطه‌ فعل‌ آباء ‌ما ‌که‌ ‌بر‌ باطل‌ رفتند و حق‌ ‌را‌ ‌بما‌ باطل‌ نشان‌ دادند و ‌اينکه‌ عذريست‌ ‌که‌ تمام‌ مشركين‌ ‌در‌ مقابل‌ انبياء ‌در‌ همين‌ دنيا ميآورند إِنّا وَجَدنا آباءَنا عَلي‌ أُمَّةٍ وَ إِنّا عَلي‌ آثارِهِم‌ مُقتَدُون‌َ و ‌اينکه‌ عذر ‌هم‌ مورد قبول‌ نيست‌ نه‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ عالم‌ دنيا و نه‌ ‌در‌ آخرت‌ ‌از‌ جهاتي‌: جهة اولي‌ اينكه‌ خداوند بشما عقل‌ و شعور داده‌ و براهين‌ عقليه‌ ‌بر‌ توحيد بسيار ‌است‌ و فعل‌ آباء سلب‌ اختيار ‌از‌ ‌شما‌ نميكند چرا ‌در‌ امور دنيويه‌ ‌از‌ معاشرات‌ و معاملات‌ ‌که‌ فعل‌ آباء ‌شما‌ ‌بر‌ خلاف‌ سليقه‌ ‌شما‌ ‌بود‌ متابعت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ نكرديد و ‌بر‌ خلاف‌ ‌آنها‌ رفتار نموديد جهة ثانية اينكه‌ ‌در‌ باب‌ اصول‌ دين‌ و عقائد تقليد جايز نيست‌ ‌حتي‌ ‌از‌ دانشمندان‌ بزرگ‌ چه‌ رسد ‌از‌ عوام‌ جهال‌ مثل‌ آباء ‌شما‌ بايد يقين‌ ‌از‌ روي‌ برهان‌ و منطق‌ و دليل‌ پيدا كرد.
  
جلد 8 - صفحه 29
+
جهة ثالثة اينكه‌ انبياء ‌با‌ معجزات‌ باهرات‌ و دانشمندان‌ بزرگ‌ ‌از‌ حكماء و متكلمين‌ و علماء اعلام‌ ‌با‌ ادله‌ واضحات‌ و براهين‌ قاطعات‌ بشما رسانيدند امر توحيد
  
و آيات‌ معجزات‌ صادره‌ ‌از‌ انبياء و قضاياي‌ وارده‌ ‌بر‌ امتهاي‌ ‌آنها‌ ‌يعني‌ جدا جدا و يك‌ يك‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ امت‌ بيان‌ ميكنيم‌ وَ لَعَلَّهُم‌ يَرجِعُون‌َ و بايد اينها متنبه‌ شوند و ‌از‌ طريق‌ فاسد ‌خود‌ و مشي‌ ‌در‌ كفر و شرك‌ و معاصي‌ دست‌ بردارند و بتوحيد و ايمان‌ و تصديق‌ انبياء و اعمال‌ صالحه‌ رجوع‌ كنند لكن‌ خيره‌سري‌ و خودپسندي‌ و كبر و نخوت‌ و هواي‌ نفس‌ و تقليد آباء موانع‌ قويه‌ ‌است‌ و نميگذارد بطريق‌ صلاح‌ بيايند و هدايت‌ شوند.
+
جلد 8 - صفحه 28
 +
 
 +
‌را‌ ‌که‌ بزرگترين‌ امور اعتقاديه‌ ‌است‌ قبول‌ نكرديد حجت‌ ‌از‌ ‌هر‌ جهت‌ ‌بر‌ ‌شما‌ تمام‌ شد و راه‌ عذر منقطع‌ و منشأ شرك‌ ‌شما‌ ‌از‌ روي‌ هواهاي‌ نفسانيه‌ و عداوت‌ ‌با‌ انبياء و صلحاء و علماء و ممنوع‌ شدن‌ ‌از‌ مشتهيات‌ نفسانيه‌ ‌از‌ فسق‌ و فجور و آزادي‌ ‌در‌ امور و اغواي‌ شياطين‌ و مبلغين‌ سوء بوده‌ بلي‌ ‌اگر‌ واقعا و حقيقة ‌از‌ روي‌ قصور نه‌ ‌از‌ روي‌ تقصير ‌باشد‌ خداوند عذاب‌ نميفرمايد.
 
}}
 
}}
 
|-|
 
|-|
سطر ۱۵۱: سطر ۱۷۲:
 
]
 
]
  
(آیه 174)- آری «این گونه ما آیات را توضیح می‌دهیم و روشن می‌سازیم (تا بدانند نور توحید از آغاز در روح آنها بوده) شاید با توجه به این حقایق به سوی حق باز گردند» (وَ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ وَ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ).
+
(آیه 173)- در این آیه اشاره به هدف دیگر این پیمان کرده، می‌گوید: این پیمان را به خاطر آن گرفتیم که «نگویید: پدران ما پیش از ما بت پرست بودند و ما هم فرزندانی بعد از آنها بودیم (و چاره‌ای جز تبعیت از آنها نداشتیم) آیا ما را به گناه افراد بیهوده کار مجازات می‌کنی» (أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَکَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ کُنَّا ذُرِّیَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِکُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ).
 
 
منظور از این عالم و این پیمان همان «عالم استعدادها» و «پیمان فطرت» و تکوین و آفرینش است، به این ترتیب که به هنگام خروج فرزندان آدم به صورت «نطفه» از صلب پدران به رحم مادران که در آن هنگام ذراتی بیش نیستند خداوند استعداد و آمادگی برای حقیقت توحید به آنها داده است، هم در نهاد و فطرتشان این سرّ الهی به صورت یک حس درون ذاتی به ودیعه گذارده شده است و هم در عقل و خردشان به صورت یک حقیقت خودآگاه! بنابراین همه افراد بشر دارای روح توحیدند و سؤالی که خداوند از آنها کرده به زبان تکوین و آفرینش است و پاسخی که آنها داده‌اند نیز به همین زبان است.
 
 
}}
 
}}
 
|-|
 
|-|
سطر ۱۶۱: سطر ۱۸۰:
  
 
==تفسیر های فارسی==
 
==تفسیر های فارسی==
==={{ترجمه تفسیر المیزان|سوره=7 |آیه=174}}===
+
==={{ترجمه تفسیر المیزان|سوره=7 |آیه=173}}===
==={{تفسیر خسروی|سوره=7 |آیه=174}}===
+
==={{تفسیر خسروی|سوره=7 |آیه=173}}===
==={{تفسیر عاملی|سوره=7 |آیه=174}}===
+
==={{تفسیر عاملی|سوره=7 |آیه=173}}===
==={{تفسیر جامع|سوره=7 |آیه=174}}===
+
==={{تفسیر جامع|سوره=7 |آیه=173}}===
  
 
==تفسیر های عربی==
 
==تفسیر های عربی==
==={{تفسیر المیزان|سوره=7 |آیه=174}}===
+
==={{تفسیر المیزان|سوره=7 |آیه=173}}===
==={{تفسیر مجمع البیان|سوره=7 |آیه=174}}===
+
==={{تفسیر مجمع البیان|سوره=7 |آیه=173}}===
==={{تفسیر نور الثقلین|سوره=7 |آیه=174}}===
+
==={{تفسیر نور الثقلین|سوره=7 |آیه=173}}===
==={{تفسیر الصافی|سوره=7 |آیه=174}}===
+
==={{تفسیر الصافی|سوره=7 |آیه=173}}===
==={{تفسیر الکاشف|سوره=7 |آیه=174}}===
+
==={{تفسیر الکاشف|سوره=7 |آیه=173}}===
 
</tabber>
 
</tabber>
  

نسخهٔ ‏۱۳ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۰۵:۲۹

مشاهده آیه در سوره

أَوْ تَقُولُوا إِنَّمَا أَشْرَكَ آبَاؤُنَا مِنْ قَبْلُ وَكُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ ۖ أَفَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<172 آیه 173 سوره اعراف 174>>
سوره : سوره اعراف (7)
جزء : 9
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

یا آنکه نگویید که منحصرا پدران ما به دین شرک بودند و ما هم فرزندان بعد از آنها بودیم، آیا به عمل زشت اهل باطل ما را به هلاکت خواهی رسانید؟

یا نگویید: پدرانمان پیش از ما مشرک بودند، و ما فرزندانی پس از آنان بودیم [و راهی جز تقلید از آنان نداشتیم] آیا ما را به خاطر آنچه باطل گرایان انجام دادند، هلاک می کنی؟

يا بگوييد پدران ما پيش از اين مشرك بوده‌اند و ما فرزندانى پس از ايشان بوديم. آيا ما را به خاطر آنچه باطل‌انديشان انجام داده‌اند هلاك مى‌كنى؟

يا نگوييد كه پدران ما پيش از اين مشرك بودند و ما نسلى بوديم بعد از آنها و آيا به سبب كارى كه گمراهان كرده بودند ما را به هلاكت مى‌رسانى؟

یا بگویید: «پدرانمان پیش از ما مشرک بودند، ما هم فرزندانی بعد از آنها بودیم؛ (و چاره‌ای جز پیروی از آنان نداشتیم؛) آیا ما را به آنچه باطل‌گرایان انجام دادند مجازات می‌کنی؟!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

or lest you should say, ‘Our fathers ascribed partners [to Allah] before [us] and we were descendants after them. Will You then destroy us because of what the falsifiers have done?’

Or you should say: Only our fathers associated others (with Allah) before, and we were an offspring after them: Wilt Thou then destroy us for what the vain doers did?

Or lest ye should say: (It is) only (that) our fathers ascribed partners to Allah of old and we were (their) seed after them. Wilt Thou destroy us on account of that which those who follow falsehood did?

Or lest ye should say: "Our fathers before us may have taken false gods, but we are (their) descendants after them: wilt Thou then destroy us because of the deeds of men who were futile?"

معانی کلمات آیه

«أَفَتُهْلِکُنا»: آیا ما را نابود می‌گردانی؟ مراد از نابودی در اینجا عقاب رساندن و مجازات کردن است.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ «173»

يا نگوييد: پدران ما پيش از ما مشرك بودند و ما نيز فرزندانى از پس آنان بوديم (و ناچار راهشان را ادامه داديم)؟ آيا ما را به خاطر عملكرد اهل باطل، مجازات و هلاك مى‌كنى؟

«1». براى اطلاع از اقوال و نظرات مختلف، به كتاب‌هاى «پيام قرآن»، از آيت‌اللّه مكارم شيرازى و «منشور جاويد»، آيت اللّه سبحانى و تفسير اطيب‌البيان مراجعه كنيد.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌3، ص: 218

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ (173)

أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ‌: يا كراهت اينكه بگوئيد روز قيامت بتحقيق مشرك شدند پدران ما پيش از ما، وَ كُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ‌: و بوديم ما فرزندان بعد از ايشان و اقتدا كرديم، و مسلم است كه تقليد نزد قيام دليل و تمكن از علم به آن، صلاحيت عذر ندارد، أَ فَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ‌: و ايضا اخذ ميثاق به جهت كراهت آن كه گويند: آيا هلاك مى‌كنى و معذب مى‌سازى ما را به آنچه كردند گمراهان و مبطلان، يعنى پدران ما كه تأسيس شرك نمودند.

جلد 4 صفحه 235

رفع شبهه: در اينكه چگونه جواب دادند و حال آنكه «ذر» بودند، در كافى على بن ابراهيم از ابى بصير: قال قلت لابى عبد اللّه عليه السّلام: كيف اجابوا و هم ذرّ؟ قال عليه السّلام: جعل فيهم ما اذا سألهم اجابوه يعنى فى الميثاق. «1» أبو بصير گويد: عرض كردم خدمت حضرت صادق چگونه جواب دادند و حال آنكه «ذر» بودند؟ فرمود: قرار داده شد در ايشان چيزى را كه وقتى سؤال كنند جواب دهند در ميثاق.

علامه مجلسى رحمه اللّه فرمايد: قرار داده شد در هر ذره‌اى عقل و آلت سمع و آلت نطق.

عياشى در تفسير به اسناد خود روايت كند از اصبغ بن نباته از حضرت على عليه السّلام: آمد ابن الكوّا خدمت حضرت، عرض كرد: خبر ده مرا آيا خداى تعالى تكلم فرمود با احدى قبل از موسى عليه السّلام؟ حضرت فرمود: بتحقيق خداى تعالى تكلم فرمود با جميع خلق، برّ و فاجر را، و ردّ جواب نمودند. اين مطلب بر ابن الكوّا، سنگين آمد و ندانست آن را. عرض كرد: چگونه بود اين اى امير المؤمنين عليه السّلام؟ فرمود: آيا نخواندى كتاب الهى كه فرمايد پيغمبر خود را: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ‌ الخ. پس اسماع فرمود كلام خود را و ايشان جواب دادند چنانچه شنوى در كلام خدا كه گفتند: بلى، پس فرمود منم خدائى كه نيست مستحق پرستش غير از من، و منم رحمن، پس قرار نمودند به طاعت و ربوبيت و مميز ساخت رسولان و انبياء و اوصياء را و امر فرمود خلق را به طاعت ايشان. پس اقرار نمودند در ميثاق، و ملائكه گفتند: شاهديم بر شما به جهت اينكه روز قيامت نگوئيد ما از اين عهد غافل بوديم. «2» تبصره: علامه مجلسى رضوان الله عليه در مرآت العقول فرمايد: آيات ميثاق و اخبار وارده در عالم «ذر» از چيزهائى كه قاصر است از آن عقول اكثر خلق و علما را در آن طرقى است:

1- طريقه محدثين و متورعين فرموده‌اند ايمان آوريم به ظاهر آن و خوض‌

«1» اصول كافى، جلد 2، كتاب الايمان و الكفر، صفحه 12.

«2» تفسير عياشى، جلد دوّم، صفحه 41، حديث 116.

جلد 4 صفحه 236

در آن ننموده توجيه و تأويل قائل نشويم.

2- نزد بعضى حمل آنها بر استعاره و مجاز و تمثيل.

3- نزد برخى ديگر حمل بر اخذ ميثاق در عالم تكليف بعد از اكمال عقل به برهان و دليل.

و از جمله اقوال، فرمايش شيخ مفيد است در جواب المسائل السّرويه:

و اما حديث اخراج ذريه از صلب آدم عليه السّلام احاديث به اختلاف الفاظ و معانى در آن وارد شده، و صحيح آنكه اخراج فرمود ذريه را از پشت آدم مانند ذره، پس پر شد به آنها افق، و قرار داد به بعضى نور بدون ظلمت، و بر بعضى ظلمت بدون نور، و به بعضى نور و ظلمت، چون ديد ايشان را آدم عليه السّلام تعجب نمود از كثرت و نور و ظلمت آنها. عرض كرد: يا رب، چه چيزند اينها؟

فرمود خداى تعالى: اينها ذريه تو هستند، اراده نمودم تعريف را به كثرت و امتلاء آفاق از ايشان و كثرت نسل مانند ذراتى كه مشاهده كنى تا بشناسى ذات ربوبى و قدرت سبحانى را.

به بشارت اتصال نسل و كثرت آنان، آدم عليه السّلام عرض كرد: خدايا، چرا بعضى داراى نور و بعضى ظلمت و بعضى هر دو؟ خطاب شد: آنها كه داراى نورند اصفياء منند از ولد تو، اطاعت مرا نمايند و معصيت نكنند در امرى، آنهايند سكان بهشت. و آنها كه داراى ظلمتند كفارند از اولاد تو، كسانى كه معصيت كنند و طاعت ننمايند. و آنها كه داراى نور و ظلمتند، كسانيند كه طاعت و معصيت نمايند و مخلوط كنند اعمال حسنه را به سيئه. اين جماعت امرشان به اينست كه اگر بخواهم عذاب كنم به عدل خود، و اگر خواهم عفو كنم به فضل خود. و خبر داد خداوند او را به اولاد او و تشبيه به ذره‌اى كه بيرون آورد از ظهر او و علامت كثرت آنها قرار داد. و محتمل است براى دلالت آدم عليه السّلام به عاقبت و اظهار قدرت و سلطنت و عجائب صنعت و اعلام كائنات قبل از كون و ازدياد يقين آدم باشد به پروردگار، و موجب توفر و تمسك به طاعت و پرهيز از معصيت.

و اما اخبارى كه وارد شده كه ذريه آدم طلب نطق نمودند در «ذر»، پس نطق و اخذ عهد و اقرار كردند؛ از اخبار تناسخيه است كه مخلوط كردند حق را

جلد 4 صفحه 237

به باطل، و معتمد اخراج ذريه چيزى است كه ما ذكر نموديم نه غير آن. و اما آيه شريفه كه به ظاهر دال است بر انطاق ذريه و خطاب آنها. جواب آنكه: آيه مجاز در لغت است مانند ساير مجازات و استعارات، و معنى آنكه حق تعالى اخذ ميثاق فرمود از كل مكلفى كه خارج شود از ظهر آدم و ظهور ذريه او عهد به ربوبيت خود را وقتى كه كامل فرمود عقل او را و دلالت نمود او را به آثار صنع خود بر حدوث او و براى او خالقى است كه شبيه او نيست، مستحق است عبادت را به سبب انعام بر او، پس اينست اخذ عهد و اشهاد آنها به ربوبيت حق و قوله تعالى: قالُوا بَلى‌. چون حق تعالى الزام فرمود ايشان را حجت به سبب عقول آنها بر حدوث ايشان و وجوب محدث و صانع، فرمود: أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ‌. چون قادر نبودند بر امتناع از لزوم دلايل حدوث بر آنها مانند كسانى شدند كه گفتند:

بَلى‌ شَهِدْنا.

تتمه: علم الهدى سيد مرتضى رضوان اللّه عليه فرمايد: بعض اشخاص بى‌بصيرت و فطنت، گمان نموده تأويل آيه شريفه اينست كه خداى تعالى استخراج نمود از ظهر آدم عليه السّلام جميع ذريه‌اش را به صورت ذر، پس اقرار گرفت آنها را به معرفت خود و شاهد گرفت ايشان را بر نفوس خود، اين تأويل با عدم مساعدت عقل، ظاهر قرآن به خلاف آن است، زيرا فرمود: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ، و نفرمود: من ادم. ايضا فرمود: مِنْ ظُهُورِهِمْ‌، و نفرمود: من ظهره. و فرمود: ذُرِّيَّتَهُمْ‌، و نفرمود: ذرّيّته. و بعد اخبار فرمايد كه اين را نمود: أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ‌، يا اعتذار جويند و گويند: إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ‌. و اين مقتضى نيست شمول تمام اصلاب آدم را، بلكه اختصاص دارد به آنهائى كه پدرانشان مشركند. بنابراين در آيه دو وجه است:

اول- آنكه مراد جماعتى هستند از ذريه بنى آدم خلق فرمود ايشان را و بالغ و كامل نمود عقولشان را و فرا گرفت آنها را به لسان رسل خود به معرفت ذات احديت خود، و آنچه واجب است از طاعات، پس اقرار نمودند و شهادت دادند بر نفوس به آن.

دوم- آنكه چون حق تعالى خلق نمود ايشان را و تركيب كرد آنها را تركيبى كه دلالت مى‌كرد بر معرفت او و شهادت مى‌داد به قدرت سبحانى و

جلد 4 صفحه 238

وجوب عبادت الهى و نشان داد ايشان را عبر و آيات و دلايل در غير آنها و در نفوسشان بودند به منزله كسانى كه شهادت دادند به نفوس خود و بودند در مشاهده و معرفت و ظهور بر وجهى كه اراده فرمود خداى تعالى و متعذر شد امتناع آنها از حجت و انفكاك ايشان از دلالتى كه به منزله مقر معترف است اگرچه نبود در آنجا اشهاد و اعترافى در حقيقت. انتهى.

ساير علماء بياناتى نموده‌اند، فراجع.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


سوره الأعراف «7»: آيات 172 تا 174

وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‌ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى‌ شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ (172) أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ (173) وَ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ وَ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (174)

ترجمه‌

و هنگاميكه گرفت پروردگار تو از فرزندان آدم از پشتهاى ايشان نسلشانرا و گواه گرفت آنها را بر خودهاشان آيا نيستم پروردگار شما گفتند بلى گواه باشيم مبادا بگوئيد روز قيامت همانا ما بوديم از اين بيخبران‌

يا بگوئيد جز اين نيست كه شرك آوردند پدران ما از پيش و بوديم ما فرزندانى بعد از ايشان آيا پس هلاك مينمائى ما را بآنچه بجا آوردند تباهكاران‌

و اينچنين تفصيل ميدهيم آيتها را و باشد كه ايشان بازگشت نمايند.

تفسير

خداوند قبل از ايجاد موجودات عالم بود بتمام حقائق و ذوات و خصوصيّات و استعدادات و قابليّات آنها و در آن مقام رفيع تمامى بوجود عقلى نورى منبسط و مشهود پروردگار بودند گويا خداوند بلسان خالقيّت و اقتضاء عليّت از آنها سؤال ميفرمود آيا من خالق شما نيستم و آنها بزبان مخلوقيّت و اقتضاء معلوليّت جواب ميگفتند بلى ما شاهديم كه تو خالق مائى و ما مخلوق و بنده توئيم و اين مقاوله در عالم مثال كه اشباح موجودات در آنجا جمعند نيز واقع شد بطوريكه گوشهاى مناسب با آن عالم شنيدند چنانچه تسبيح سنگ ريزه را در دست پيغمبر (ص) گوشهائيكه بتصرف آنحضرت مناسب با آن عالم شده بود شنيدند از قضا اين گفتگو در اين عالم هم بين خدا و خلق دائما جارى است خداوند بتوسط انبياء عظام و اوصياء گرام ايشان اين سؤال را نموده و مينمايد و بنى آدم بلسان عقل هميشه بلى گويانند و در مواقع شدّت و اضطرار بارتكاز فطرى توجّه بحق نموده اقرار بعبوديت مينمايند نهايت آنكه هواى نفس و وسوسه شيطان گاهى وادار مينمايد آنها را بانكار ولى اين اقرارها حجّت است از خداوند بر آنها در روز قيامت كه نگويند ما غفلت داشتيم از خالق خود و پدران ما ما را بشرك و كفر وادار نمودند

جلد 2 صفحه 492

آيا سزاوار است ما بكردار آنها معاقب شويم و بآنها جواب داده شود كه خداوند بشما عقل داد و در تمام مراتب وجود از شما اقرار گرفت شما تقليد از پدران خود نموديد با آنكه عقل شما حكم ميكرد كه در اصول دين نبايد تقليد كرد پس مراد از ظهور مظاهر و نشئات و مراد از ذرّيّه ذرّات يعنى رقائق حقائق و مراد از شهادت شهود و حضورشان در عالم عقل و مثال و اقرارشان بعبوديت بلسان حال و مقال است و اين طور خداوند بانحاء مختلفه مردم را متذكر بحكم عقلى و ادلّه توحيد مينمايد و براى آنكه رجوع بعقل و بازگشت بحق نمايند بيان ميفرمايد و در كافى و توحيد و عياشى از امام باقر ع نقل نموده كه پرسيدند از اين آيه فرمود بيرون آورد از پشت آدم ذرّيّه او را تا روز قيامت پس بيرون آمدند مانند مورچه پس شناساند بآنها خود را و ارائه داد صنعش را و اگر نبود اين نمى‌شناخت كسى پروردگار خود را و در كافى و عيّاشى از صادقين عليهما السّلام نقل نموده كه خداوند گرفت يك قبضه از خاكيكه خلق فرمود از آن آدم (ع) را پس ريخت بر آن آب خوشگوار را و واگذارد آنرا چهل روز پس ريخت بر آن آب شور تلخ را و واگذارد آنرا چهل روز پس چون خمير شد آنگل مالش داد آنرا مالش شديدى پس بيرون آمدند مانند مورچه از راست و چپ آن و امر فرمود تمامى را كه داخل آتش شوند پس داخل شدند آنها كه از دست راست بيرون آمده بودند و آتش براى آنها خنك و سلامت شد و ابا نمودند آنها كه از دست چپ بيرون آمده بودند از اطاعت حق و از امام صادق (ع) سؤال نمودند كه چگونه جواب دادند ذريّات آدم با آنكه مورچه بودند فرمود قرار داد خداوند در آنها چيزيرا كه اگر ميپرسيدند از آنها جواب ميدادند و نيز از آنحضرت روايت شده كه چون اراده فرمود خداوند كه خلق نمايد خلق را پراكنده نمود آنها را ميان دو دستش و فرمود كيست پروردگار شما پس اول كسيكه بنطق آمد پيغمبر (ص) و امير المؤمنين (ع) و ائمه اطهار بودند و گفتند تو پروردگار مائى و خداوند بايشان علم و دين عطا فرمود و بملائكه فرمود اينها حمله دين و علم و امناء منند در خلق من و ايشان مسئول منند پس به بنى آدم فرمود اقرار كنيد بربوبيّت خدا و بولايت و اطاعت اين جماعت پس گفتند بلى پروردگار ما اقرار نموديم و خدا بملائكه فرمود شاهد باشيد و آنها گفتند شاهديم خدا فرمود اين براى آنستكه فردا نگويند ما از اين امر غافل بوديم يا بگويند پدران ما موجب گمراهى ما شدند چنانچه در آيه‌

جلد 2 صفحه 493

شريفه بيان شده است و قمى ره از آنحضرت در اين آيه نقل نموده كه پرسيدند اين امر براى آنها بمعاينه روى داد فرمود بلى پس معرفت ثابت ماند و موقف را فراموش نمودند و بعد از اين متذكر خواهند شد و اگر اين نبود نمى‌دانست كسى كه خالق و رازق او كيست و بعضى بزبان اقرار نمودند در عالم ذرّ ولى بقلب ايمان نياوردند و در اين باب روايات زيادى وارد شده و ما براى توضيح و تأييد مطالب سابقه بهمين اندازه اكتفا مينمائيم و بقيّه را بذوق و فهم و عقل خوانندگان واگذار ميكنيم چنانچه ائمه اطهار هم بر وفق عقول و افهام مردم حقائق را بيان فرموده‌اند و كلمه اذكر در صدر آيه بمعنى يادآور خطاب به پيغمبر (ص) على الرّسم مقدّر است و اشهاد اعطاء عقل است كه بمنزله قول الست بربّكم است چنانچه كن فيكون عبارت از ايجاد و وجود است و شهادت بمعاينه و شهود و لفظ كراهة كه تقريبا بمعنى مبادا است قبل از ان تقولوا مقدر است و ذريّات بصيغه جمع و ان يقولوا و او يقولوا بصيغه مغايب نيز قرائت شده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَو تَقُولُوا إِنَّما أَشرَك‌َ آباؤُنا مِن‌ قَبل‌ُ وَ كُنّا ذُرِّيَّةً مِن‌ بَعدِهِم‌ أَ فَتُهلِكُنا بِما فَعَل‌َ المُبطِلُون‌َ (173)

‌ يا ‌ اينكه‌ مي‌گوييد پدران‌ ‌ما مشرك‌ شدند پيش‌ ‌از‌ ‌ما و ‌ما ‌هم‌ ذريه‌ ‌آنها‌ بوديم‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ‌آنها‌ متابعت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ كرديم‌ و ‌آنها‌ ‌ما ‌را‌ مشرك‌ كردند آيا ‌ما ‌را‌ بعذاب‌ هلاك‌ مي‌فرمايي‌ بواسطه‌ فعل‌ آباء ‌ما ‌که‌ ‌بر‌ باطل‌ رفتند و حق‌ ‌را‌ ‌بما‌ باطل‌ نشان‌ دادند و ‌اينکه‌ عذريست‌ ‌که‌ تمام‌ مشركين‌ ‌در‌ مقابل‌ انبياء ‌در‌ همين‌ دنيا ميآورند إِنّا وَجَدنا آباءَنا عَلي‌ أُمَّةٍ وَ إِنّا عَلي‌ آثارِهِم‌ مُقتَدُون‌َ و ‌اينکه‌ عذر ‌هم‌ مورد قبول‌ نيست‌ نه‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ عالم‌ دنيا و نه‌ ‌در‌ آخرت‌ ‌از‌ جهاتي‌: جهة اولي‌ اينكه‌ خداوند بشما عقل‌ و شعور داده‌ و براهين‌ عقليه‌ ‌بر‌ توحيد بسيار ‌است‌ و فعل‌ آباء سلب‌ اختيار ‌از‌ ‌شما‌ نميكند چرا ‌در‌ امور دنيويه‌ ‌از‌ معاشرات‌ و معاملات‌ ‌که‌ فعل‌ آباء ‌شما‌ ‌بر‌ خلاف‌ سليقه‌ ‌شما‌ ‌بود‌ متابعت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ نكرديد و ‌بر‌ خلاف‌ ‌آنها‌ رفتار نموديد جهة ثانية اينكه‌ ‌در‌ باب‌ اصول‌ دين‌ و عقائد تقليد جايز نيست‌ ‌حتي‌ ‌از‌ دانشمندان‌ بزرگ‌ چه‌ رسد ‌از‌ عوام‌ جهال‌ مثل‌ آباء ‌شما‌ بايد يقين‌ ‌از‌ روي‌ برهان‌ و منطق‌ و دليل‌ پيدا كرد.

جهة ثالثة اينكه‌ انبياء ‌با‌ معجزات‌ باهرات‌ و دانشمندان‌ بزرگ‌ ‌از‌ حكماء و متكلمين‌ و علماء اعلام‌ ‌با‌ ادله‌ واضحات‌ و براهين‌ قاطعات‌ بشما رسانيدند امر توحيد

جلد 8 - صفحه 28

‌را‌ ‌که‌ بزرگترين‌ امور اعتقاديه‌ ‌است‌ قبول‌ نكرديد حجت‌ ‌از‌ ‌هر‌ جهت‌ ‌بر‌ ‌شما‌ تمام‌ شد و راه‌ عذر منقطع‌ و منشأ شرك‌ ‌شما‌ ‌از‌ روي‌ هواهاي‌ نفسانيه‌ و عداوت‌ ‌با‌ انبياء و صلحاء و علماء و ممنوع‌ شدن‌ ‌از‌ مشتهيات‌ نفسانيه‌ ‌از‌ فسق‌ و فجور و آزادي‌ ‌در‌ امور و اغواي‌ شياطين‌ و مبلغين‌ سوء بوده‌ بلي‌ ‌اگر‌ واقعا و حقيقة ‌از‌ روي‌ قصور نه‌ ‌از‌ روي‌ تقصير ‌باشد‌ خداوند عذاب‌ نميفرمايد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 173)- در این آیه اشاره به هدف دیگر این پیمان کرده، می‌گوید: این پیمان را به خاطر آن گرفتیم که «نگویید: پدران ما پیش از ما بت پرست بودند و ما هم فرزندانی بعد از آنها بودیم (و چاره‌ای جز تبعیت از آنها نداشتیم) آیا ما را به گناه افراد بیهوده کار مجازات می‌کنی» (أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَکَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ کُنَّا ذُرِّیَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِکُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع