ملا احمد نراقی: تفاوت بین نسخهها
(اضافه کردن رده) |
Saeed zamani (بحث | مشارکتها) (افزودن رده های جدید) |
||
سطر ۲۱۵: | سطر ۲۱۵: | ||
<references /> | <references /> | ||
[[رده:علمای قرن سیزدهم]] | [[رده:علمای قرن سیزدهم]] | ||
+ | [[رده:فقیهان]] | ||
+ | [[رده:علمای اخلاق]] | ||
+ | [[رده:عارفان]] | ||
+ | [[رده:شعرا]] | ||
+ | [[رده:ریاضیدانان]] | ||
+ | [[رده:فیلسوفان]] |
نسخهٔ ۲۹ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۲۷
منبع: تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 5، صفحه 184
نویسنده: عبدالرحيم اباذري
تولد و تحصیلات
این فقیه بزرگ، سال (1185 هـ.ق) در شهر نراق از توابع شهرستان کاشان دیده به جهان گشود. وی مقدمات و بیشتر دروس متوسط و عالی را در محضر پدر دانشمندش مرحوم ملا محمدمهدی نراقی تحصیل نمود. سال (1205 هـ.ق) که بیست بهار از عمرش میگذشت همراه پدرش به شهر علم و حکمت نجف اشرف هجرت کرد و در آن جا مدتی از حوزه درسی عالم بزرگوار وحید بهبهانی بهره برد؛ اما پس از اندکی در همین سال استاد کل وحید بهبهانی به رحمت ایزدی پیوست و او همراه پدر خود به زادگاهش نراق بازگشت. تنها چهار سال از رحلت استادش گذشته بود که ملا احمد در سال (1209 هـ.ق) پدرش ملا مهدی را هم از دست داد؛ پدر اندیشمندی که وی بیشتر اندوختههای علمی خود را از او به ارث برده بود.[۱]
ملا احمد نراقی سه سال پس از رحلت پدر در تاریخ (1212 هـ.ق) به قصد زیارت عتبات عالیات بار دیگر عزم سفر نمود و این بار به تنهایی به نجف اشرف هجرت کرد. در این شهر علم و حکمت، از حوزه درسی فقیهان بزرگی مانند: سید مهدی بحرالعلوم و شیخ جعفر کاشف الغطا استفادههای شایانی برد. این فقیه فرزانه مدتی هم در کربلا در جوار حرم حسینی ساکن شد و از محضر میرزا مهدی شهرستانی و آقا سید علی کربلایی بهره علمی برد.[۲] و در علوم و فنون مختلف از جمله: فقه، اصول عقاید، اخلاق، شعر، عرفان، فلسفه، منطق، حساب و هندسه و... به مراتب عالی رسید و صاحبنظر شد.
رسالت اجتماعی
ملا احمد نراقی پس از تکمیل تحصیل به زادگاه خود بازگشت. وی در شهر کاشان سکونت اختیار کرد و چون از جایگاه مناسب علمی و موقعیت خود مردمی برخوردار بود، به مقام مرجعیت دینی رسید و همانند پدرش زعامت مذهبی و سیاسی مردم آن سامان و نواحی را به عهده گرفت.[۳]
او همواره به فکر رفاه و آسایش توده مردم مستضعف بود و در مواقع مختلف به دفاع از حقوق مردم مظلوم منطقه برخاست و با ظالمان و سرکشان به ستیز پرداخت. در ادامه این ظلم ستیزی با حاکمان ظالم منطقه و حتی با حکومت وقت ایران (فتحعلی شاه قاجار) درگیر شد. چنان که در کتابهای تاریخی آمده است حاکمانی که از سوی فتحعلی شاه برای منطقه کاشان گماشته میشدند چند بار به خاطر رفتار و کردار ستمکارانه شاه نسبت به مردم، توسط ملا احمد نراقی از این سمت دولتی عزل شدند. این سبب ناخشنودی شاه شد. بنابراین آن عالم بزرگ را به تهران فراخواند و او را به اخلال در امر مملکت متهم کرد.
ملا احمد نراقی در جواب شاه آستینها را بالا برد و دستهای خود را به طرف آسمان گرفت و خطاب به پروردگار عرض کرد: «...بار خدایا! این سلطان ظالم، حاکم ظالمی را بر مردم قرار داد و من رفع ظلم کردم و این ظالم بر من عصبانی است...»[۴] و چون اراده کرد نفرین کند شاه بلند شد، دستهای او را گرفت و از وی عذرخواهی کرد و با مشورت و موافقت ملا احمد، یک فرد لایقی را برای ولایت کاشان منصوب نمود. از این قضیه تاریخی علاوه بر نفوذ و قدرت معنوی ملا احمد نراقی در میان توده مردم میتوان دریافت که فتحعلی شاه با آن همه کبر و غرور و جاه و جبروتش به مقام معنوی ملا احمد واقف بوده و به آن اعتقاد داشته است به همین سبب با خواهش و تمنا و پوزش از نفرین او مانع میشود.
اوضاع سیاسی ایران
دوران ملا احمد نراقی همزمان با سلطنت پادشاهان زند و قاجار بوده است. هنگام سلطنت کریم خان زند، او ایام کودکی و نوجوانی خود را پشت سر میگذاشت و مهمترین دوران حیات این فقیه سترگ با حکومت آقا محمدخان و فتحعلی شاه از سلسله قاجار مقارن بوده است. سال (1193 هـ.ق) که ملا احمد هشت ساله بود کریم خان زند پس از نزدیک به سی و یک سال سلطنت چشم از جهان فروبست.[۵]
عالیات جهت ادامه و تکمیل تحصیل بود. سال (1213 هـ.ق) فتحعلی شاه به حکومت رسید و تا حدودی توانست موقعیت خود را تثبیت کند و بر اوضاع مسلط شود.
حکم جهاد
چند سال بعد، هنگامی که ملا احمد نراقی از نجف به وطن خود کاشان بازگشت و مرجعیت، رهبری و هدایت مردم را بر دوش گرفت، حوادث سرنوشتسازی به وقوع پیوست که یکی از مهمترین آنها جنگهای ایران و روس بود.
در این هنگام فقیهان عظام شیعه و دانشوران نجف و کاظمین مانند آیت الله سید علی طباطبایی و شیخ جعفر کاشف الغطا اعلام جهاد کردند. آیت الله سید محمد طباطبایی معروف به مجاهد، عالمان بلاد را از موضوع آگاه ساخت و همه شخصیتهای مذهبی را در صدور فتوای جهاد بر ضد دولت تجاوزگر روسیه متحد نمود. بعد با ارسال نامههایی به فتحعلی شاه تأکید کرد که مانع از ظلم و جور ایادی دولت روس شود؛ در غیر این صورت خود این مسئولیت را بر دوش خواهد گرفت.[۶]
فتحعلی شاه که در مقابل تصمیم قاطعانه عالمان دینی چارهای جز تسلیم نداشت با درخواست آنان موافقت کرد. آیت الله سید محمد مجاهد با عدهای از دانشوران وارد ایران شد و در تهران جلوس کرد و همه عالمان برجسته ایران را به تهران فراخواند. به دنبال آن اغلب فقیهان بزرگ شهرها از جمله ملا احمد نراقی به این ندا، لبیک گفتند و به جمع فقیهان مجاهد پیوستند.
ملا احمد نراقی، تنها به صدور حکم جهاد بسنده نکرد، بلکه همراه سایر عالمان و فقیهان بزرگ از تهران خارج شد و به سوی آذربایجان، خط مقدم جبهه جنگ حرکت کرد و با حضور خود در شهر تبریز و مناطق مختلف آذربایجان مردم را بر ضد اشغالگران روسی، بسیج و روشنگری نمود.[۷]
در جبهه فرهنگی
دوران زعامت و مرجعیت ملا احمد نراقی و حضور او در شهر کاشان را میتوان یکی از بحرانیترین مقاطع تاریخی ایران و جهان نامید. در این برهه از تاریخ میان قدرتهای بزرگ جهانی تکاپوی عمیقی در جهت دستیابی به منابع کشورهای آسیایی و آفریقایی آغاز شده بود که به «سیاست مستعمراتی» معروف شده بود. در این میان، کشور ایران به خاطر موقعیت استراتژی و ارتباط دیرینهای که با کشور هند داشت از اهمیت ویژهای برخوردار بود و در آغاز عصر این سیاست، ایران جزء اولین کشورهای مورد نظر و رقابت استعمارگران بود. این سیاست استعماری در آن مقطع در ابعاد و عرصههای گوناگون اعمال و تعقیب میشد که تهاجم در عرصه فرهنگی و شکستن سنگرهای اعتقادی مردم ایران، یکی از برنامههای این دسیسه استعماری به شمار میآمد.
دشمنان اسلام به ویژه سردمداران دولت انگلیس که همواره به دنبال غارت منافع ملی و مذهبی ملتهای مسلمان بودند، پیش از این در عصر صفوی به خوبی تجربه کرده بودند که حضور اسلام و روحانیت شیعه، بزرگترین مانع تحقق اهداف شوم آنها در این سرزمین است و هیچ چیزی به اندازه اسلام و روحانیت برای آنان شکننده نیست. لذا برای درهم شکستن این دو نیروی معنوی به طور همه جانبه سرمایهگذاری میکردند.
یکی از این اقدامات شوم، فعالیتهای جسورانه فردی به نام «هنری مارتین» از گروه «پادریان» در ایران بود. او به عنوان یک کشیش و مبلغ مسیحی در طول یازده ماه اقامت خود در ایران علاوه بر ترجمه انجیل و عهد جدید، کتابی به نام «میزان الحق» در حقانیت دین مسیح و در آیین مقدس اسلام و رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله و نفی وحی و قرآن نگاشت و با پشتکار و جسارت عجیبی با عالمان اسلام به مشاجره و مناظره پرداخت. هنری مارتین با ترفندهایی که آموخته بود در شبههافکنی و ایجاد تردید میان جوانان بسیار ماهر بود چنان که توانست در این زمینه به موفقیتهایی هم دست یابد. مأموریت او در سال 1227 هـ.ش در ایران به پایان رسید و عازم کشور ترکیه شد و در همان سال درگذشت؛ اما سالیان دراز شبهات او در میان محافل علمی و عمومی مردم باقی و مطرح بود.[۸]
در آن ایام پاسخهای بسیاری در نفی نظرها و شبهههای مارتین پادری نوشته شد؛ اما چون اغلب نویسندگان آن از مایه علمی لازم و کافی بهرهمند نبودند، نه تنها نتوانستند از عمق تأثیرات آن بکاهند؛ بلکه خود باعث تحکیم این جبهه شوم فرهنگی شدند. در این میان فقط سه نگارش از استحکام و برهان قاطعی برخوردار بود که بارزترین آن کتاب «سیف الامه و برهان المله» نوشته ملا احمد نراقی بود که توضیح آن در بخش آثار خواهد آمد. این فقیه پرتلاش در پویایی، رسایی و گویاکردن محتوای این کتاب سنگ تمام گذاشت و در تکمیل آن با ده نفر از شخصیتهای یهود به مذاکره علمی نشست.[۹]
در این کتاب غیرت دینی، احساس مسئولیت اجتماعی، شجاعت و شهامت علمی ملا احمد نراقی به وضوح مشاهده میشود. این کتاب در سال (1233 هـ.ق) پنج سال بعد از فوت مارتین نگارش یافت و در مهار افکار و اندیشههای انحرافی و رفع شبهات ساختگی او تأثیر بسزایی گذاشت و این تنها رد بر شخص مارتین نبود؛ بلکه در واقع ملا احمد نراقی با این تلاش و تحقیق در برابر یک تهاجم همه جانبه فرهنگی قد علم کرد که در پشت پرده از جانب دولت وقت انگلیس تغذیه و هدایت میشد.
شاگردان
این فقیه فرزانه پس از رحلت جانگداز پدر بزرگوارش، مدیریت و مسئولیت اداره حوزه علمیه کاشان را بر دوش گرفت و با گسترش حوزه درس و بحث و پرورش شخصیتهای سرشناس، به حوزه کاشان و روحانیت شیعه رونق بیشتری بخشید. در این بخش به معرفی چند تن از شاگردان او میپردازیم:
- 1. شیخ مرتضی انصاری (1281-1214 هـ.ق) یکی از امتیازات نراقی این است که در حوزه درسی وی شخصیتی سترگی همچون شیخ مرتضی انصاری پرورش یافته است.
- 2. ملا مهدی نراقی (1268-1209 هـ.ق):
وی معروف به «آقا کوچک» است و چهل روز پس از رحلت مرحوم پدرش یعنی ملا محمدمهدی نراقی به دنیا آمد. به همین سبب نام وی را بر او نهادند و سپس به «آقا کوچک» ملقب کردند که بعدها از سوی فتحعلی شاه به «آقا بزرگ» شهرت یافت.[۱۰]
- 3. میرزا ابوالقاسم نراقی (متوفی 1256 هـ.ق):
وی دومین فرزند پدرش ملا مهدی نراقی بود که در محضر برادرش ملا احمد نراقی علوم و معارف دینی را آموخت و به درجه اجتهاد رسید.
- 4. ملا محمدجواد نراقی (متوفی 1278 هـ.ق):
وی فرزند کوچک ملا احمد نراقی است.
- 5. میرزا محمدنصیر نراقی، نصیرالدین (متوفی 1273 هـ.ق)؛
- 6. ملا محمد نراقی (متوفی 1397 هـ.ق):
او ملقب به عبدالصاحب و فرزند بزرگ ملا احمد نراقی بود که در سال (1215 هـ.ق) چشم به جهان گشود.
شخصیتهای بزرگی مانند:
- 7. سید محمدتقی کاشانی (1258 هـ.ق)؛
- 8. ملا علی مدد ساوجی کاشانی (1270 هـ.ق)؛
- 9. میرزا ابوتراب نطنزی کاشانی (1261 هـ.ق)؛
- 10. ملا احمد نطنزی کاشانی؛
- 11. ملا محمدحسن جاسبی قمی؛
- 12. میرزا حبیبالله کاشانی؛
- 13. سید شفیع جاپلقی بروجردی (1280 هـ.ق)؛
- 14. ملا محمد کزازی قمی؛
- 15. شیخ محمد جزفادقانی (1264 هـ.ق)؛
- 16. میرزا احمد حسینی ساوجی (1305 هـ.ق)؛
- 17. سید علی بن خلیفه احسانی نجفی (1233 هـ.ق)؛
- 18. ملا محمدعلی آرانی کاشانی (1250 هـ.ق)؛
- 19. علامه شیخ محمد میثمی؛
- 20. شیخ علی محمدخان نظامالدوله صدر اصفهانی (1276 هـ.ق)؛
- 21. حاج ملا علی خلیلی (1297 هـ.ق)؛
- 22. شیخ محمدعلی هزارجریبی مازندرانی[۱۱] (1245 هـ.ق)؛
- 23. ملا غلامرضا آرانی کاشانی.[۱۲]
نیز از شاگردان ملا احمد به شمار میآیند.
آثار
1. مستند الشیعه فی احکام الشریعه:
این اثر جاوید در میان فقیهان بزرگ شیعه یکی از کتابهای دقیق فقهی به شمار میآید که به سبک استدلال و متقن نگارش یافته و دارای فروع متنوع و موضوعات مبتلا به فقهی است. این کتاب طی دو قرن گذشته همواره در حوزههای علمیه مورد توجه، استناد و استفاده عالمان و فقیهان سترگی مانند آیت الله سید محمدکاظم یزدی صاحب (عروه الوثقی) قرار میگرفته است.[۱۳]
کتاب فوق قبلاً دوبار که مرحله دوم آن در سال 1325 ش. بود در ایران در دو جلد بزرگ رحلی، تهیه، تنظیم و چاپ شده است.[۱۴] اخیراً با تلاش و تحقیق دست اندرکاران و محققان موسسه آل البیت در قم، در 19 جلد تهیه و تنظیم یافته و به مرحله چاپ رسیده است.
2. هدایه الشیعه الی احکام الشریعه:
این کتاب شامل فتاوای ملا احمد نراقی پیرامون مسائل فقهی است که برخلاف «مستند الشیعه» استدلالی نگارش نیافته است و بیشتر به رساله عملیه میماند.[۱۵]
3. وسیله النجاه:
این کتاب نیز پیرامون فقه در دو مجلد تدوین شده است که جلد اول آن به مسائل مهم «طهارت و نماز» و جلد دوم آن به فروع مهم: «روزه، زکات، خمس، حج، جهاد، خوردنیها و آشامیدنیها، ذبح و شکار حیوانات» اختصاص دارد.[۱۶]
4. تذکره الاحباب:
این کتاب هم به سبک رساله عملیه نوشته شده است که ملا احمد نراقی در آن بر کتاب «تحفه الرضوه» پدر بزرگوارش حاشیه زده و سپس مسائل: زکات، خمس و صوم را بر آن اضافه نموده است.
5. خلاصه المسائل؛[۱۷]
6. مناسک حج؛[۱۸]
7. رساله در عصیر عنبی.[۱۹]
اصول فقه
8. مناهج الاحکام فی الاصول؛
9. اساس الاحکام؛
10. مفتاح الاحکام؛
11. عین الاصول؛
12. حجیه المظنه.[۲۰]
فقه و اصول
13. عوائد الایام:
این کتاب مجموعهای از مسائل و قواعد فقه و اصول است و آن گونه که خود مؤلف در آغاز تذکر میدهد. این نوشتار جهت حضور ذهن و با هدف یادداشت یافتههای مؤلف از فقه و اصول و به مرور زمان نگارش یافته است. کتاب فوق دارای 88 عائده است به همین خاطر نام «عوائد الایام» بر آن نهاده شده است. ملا احمد نراقی در یکی از عائدههای آن به طور مستقل به بحث ولایت فقیه میپردازد که تا آن وقت هیچ یک از فقیهان عظام به این سبک از آن بحث نکرده بودند. توضیح پیرامون این موضوع مهم در بخش اندیشه خواهد آمد.
کلام
14. سیف الامه و برهان المله:
این کتاب ارزشمند شامل مباحث دقیق کلامی و اعتقادی است. همان طوری که قبلا اشاره شد، ملا احمد نراقی آن را در جواب شبهات فرد مسیحی به نام «هنری مارتین پادری» نگاشته است و در آن ضمن بهرهبرداری کامل از برهانهای عقلی و نقلی با تتبع و تفحص لازم و کافی آن را به اتمام رسانده است. کتاب سیف الامه در 3 باب تنظیم یافته که باب اول آن پیرامون مسائل و موضوعاتی است که مؤلف دانستن آن را پیش از ورود به موضوع اصلی برای مخاطبان لازم میشمارد. باب دوم در اثبات رسالت و نبوت پیامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه و آله است. در باب سوم، این اندیشمند توانا با استدلال عمیق و برهان دقیق به نقل و دفع شبهات هنری مارتین میپردازد.[۲۱]
اخلاق
15. معراج السعادة:
این کتاب از زمان نگارش آن تا به امروز یکی از بهترین کتابهای فارسی در اخلاق به شمار میآید. همان طوری که از مقدمه مؤلف استنباط میشود کتاب معراج السعادة در ادامه و تکمیل راه پدر و کتاب «جامع السعادات» او نگاشته شده است. چون جامع السعادات به زبان عربی نگاشته شده بود و عموم مردم نمیتوانستند از محتوای آن بهرهمند شوند. ملا احمد نراقی در واقع آن را تلخیص و ترجمه کرده و با اضافاتی بدیع، تحت عنوان «معراج السعادة» در اختیار جامعه اسلامی فارسی زبانان قرار داده است.
از جمله مباحث ارزشمند این کتاب، موضوع عدالت اجتماعی و عدالت پادشاهان است که در نوع خود کمنظیر و پویا است. این کتاب از پنج فصل تشکیل یافته که باب اول آن به «مقدمات نافعه» اختصاص دارد، در باب دوم در شناسایی قوای نفس و اخلاق ناپسند انسان بحث میشود. در باب سوم بحث از مراقبت اخلاق حمیده از لغزشهاست. در باب چهارم شناسایی اخلاق حمیده و فضایل آن و چگونگی اکتساب آن مطرح میشود و در باب پنجم سخن از اسرار و آداب عبادات است و البته هر کدام این ابواب خود، دارای فصول و زیرمجموعههای مقتضی و مناسب است.
متفرقات
16. حاشیه اکرثاوذوسیوس (ریاضی)؛
17. شرح محصل الهیئه (هیئت)؛
18. جامع المواعظ (پندنامه)؛[۲۲]
19. رسائل و مسائل فی حل غوامض المسائل:
این کتاب حاوی موضوعات مختلف فقهی، اصولی، حدیثی و اعتقادی است که از سوی مردم از ساحت مقدس ملا احمد نراقی استفاده شده و آن عالم سختکوش نیز به همه آنها پاسخ داده است. سپس مجموعه این سوالها و جوابها توسط یکی از شاگردان مرحوم نراقی به نام محمد بن محمد یوسف میمهای جوشقانی در 2 مجلد جمعآوری و تنظیم شده است. جلد اول آن به مسائل فقهی اختصاص دارد و جلد دوم پیرامون اصول فقه، اعتقادات و متفرقات است. یک نسخه از آن در کتابخانه آیت الله گلپایگانی به شمارههای: جلد اول 9/25، جلد دوم 117/26 موجود است که چندان کامل نیست، اما نسخه کامل آن در کتابخانه مدرسه سلطانی (امام) کاشان نگهداری میشود و توسط محقق ارجمند حجت الاسلام طیار مراغهای شناسایی و فهرست شده است. چنان که قطعات پراکندهای از آن در کتابخانه مجلس و همچنین یک نسخه از جلد اول آن به شماره 7146 در کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی موجود است.[۲۳]
این کتاب اخیراً توسط کنگره فاضلین نراقی به کوشش آیت الله رضا استادی تحقیق و تصحیح شده و در مرحله چاپ و نشر قرار گرفته است.
20. الخزائن:
این کتاب به گونهی «کشکول» پیرامون مسائل متفرقه از قبیل: حکایات، مطایبات، قواعد کلی علوم گوناگون و فواید دیگر نگارش یافته و همان طوری که از مقدمه آن برمیآید که فاضل نراقی آن را در تکمیل محتوای کتاب پدرش «مشکلات العلوم» به رشته تحریر درآورده است. اثر حاضر با تحقیق، تصحیح و تعلیق علامه حسنزاده آملی در سال 1378 ش. توسط انتشارات قیام در قم به زیور طبع آراسته شده است.
21. دیوان طاقدیس:
این اثر ادبی با بیش از چهارصد صفحه، مجموعه اشعار و قصیدههای نفیس ملا احمد نراقی در پند و اندرز حاکمان و پادشاهان و سایر مردم است که به نمونهای از آن اشاره شد. چنان که بخشی از آن شامل نکتههای ظریف اخلاقی، عرفانی و بخش دیگرش هم حاوی سرودههایی در مصیبت امام حسین علیهالسلام و یاران شهید آن حضرت است. در این وادی نیز ملا احمد نراقی تحت تأثیر دیوان «طائر قدسی» پدر واقع گشته و راه او را پی گرفته است.
ملا احمد نراقی و بحث ولایت مطلقه فقیه:
ملا احمد نراقی در حلقه نورانی آن سلسله از فقیهان شیعه قرار دارد که در طول تاریخ با افکار و اندیشههای نو و پویا، انقلاب بزرگ فقهی و فرهنگی ایجاد کردند و کارآمدی فقه شیعه و کارآیی اسلام و تشیع را برای همیشه تضمین نمودند و به اثبات رساندند و به همین سبب نیز خود در تاریخ زنده و جاوید به یادگار ماندند. از مسائل مهمی که ملا احمد نراقی را از سایر فقیهان متمایز میسازد، بحث مبسوط و شفاف وی پیرامون «ولایت همه جانبه فقیه» جامع الشرایط است که او این موضوع سرنوشتساز را برای نخستین بار به طور منسجم، مستدل و جامع در عائده 54 از کتاب «عوائد الایام» خویش مطرح کرده است. البته این هرگز بدان معنا نیست که این بحث در آثار فقیهان پیشین عنوان نشده و مورد غفلت آنان قرار گرفته باشد بلکه برخلاف این توهم باطل بحث فوق همواره در کتابهای فقهی شیعه و در محافل علمی حوزهها به طور پراکنده وجود داشته و مطرح شده است.
چنان که خود مرحوم ملا احمد نراقی به این نکته توجه داشته و در آغاز این بحث چنین مینویسد: «...به تحقیق من فقها و نویسندگان کتب فقهی را دیدم که در زمان غیبت، بسیاری از اموری را به حاکم وقت ارجاع میدهند و ولایت او را در اکثر کارها امضا میکنند. اما در این خصوص هیچ دلیلی ارائه نمیدهند، اگر هم بعضی دلیل آوردند، دلیلشان ناتمام میباشد. از طرفی با این که این مسأله خیلی مهم و سرنوشتساز است ولی متأسفانه منقح نشده است».[۲۴]
بنابراین هنر ملا احمد نراقی در این بود که با تیزبینی و شجاعت کمنظیر و با یک بینش نوین حکومتی وارد عرصه پرمخاطره اجتهاد و فقاهت شد و این موضوع ریشهدار و اصیل را از پراکندگی رهانید و بدان انسجام، استحکام و پویایی بخشید. او با تلاش فقیهانه، مقوله «ولایت فقیه» را از لابلای متون فقهی، اصولی و کلامی استنباط کرد و بیرون کشید و آن را برای اولین بار به شکل یک اصل، مبنا، پایه و قاعده درآورد و به جامعه اسلامی تحویل داد.
فاضل نراقی در این باب با استناد به نوزده روایت از امامان معصوم علیهمالسلام به تحلیل عقلی این احادیث میپردازد و مینویسد: «...به راستی از مسائل آشکاری که هر عامی و عالمی آن را میفهمد و به آن حکم میکند، این است که: هرگاه پیامبری، هنگام سفر یا مرگ بگوید: فلانی وارث من مانند من، در جای و مقام من است، جانشین، امین و حجت من است، از جانب من بر شما حق حاکمیت دارد و در همه رخدادها به او مراجعه کنید، گردش امور و قانونگذاری به دست اوست و او سرپرست رعیت من میباشد، هر ولایتی که در اداره امور مردم بر پیامبر بود، برای او نیز هست. به طوری که هیچ کس در کلام پیامبر شک نمیکند و این مطلب از آن گفتار فوری به ذهن تبادر میکند...».[۲۵]
آن گاه در بخش دیگر از این بحث این گونه به ولایت مطلقه فقیه اشاره میکند: «...کلما ان للنبی صلی الله علیه و آله والامام الذینهم سلاطین الانام و حصون الاسلام، فیه الولایه و کان لهم فللفقیه ایضاً ذلک الا ما اخرجه الدلیل من اجماع اونص او غیرهما...».[۲۶]
هر امری که پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیهمالسلام در آن ولایت دارند از این جهت که حاکم و حافظ جامعه اسلامی بودند، امروز در زمان غیبت تمام آن ولایت با همه ابعادش، به مجتهد و حاکم جامع الشرایط انتقال مییابد، چرا که آن حکومت و حفاظت را امروز اینان بر دوش گرفتهاند.
رحلت
در سالهای (1245 و 1244 هـ.ق) بیماری وبا فراگیر شده و بسیاری از مردم را به کام مرگ کشیده بود. بدین ترتیب ملا احمد نراقی هم در این ایام دچار این بیماری شد و چشم از جهان فروبست و به دیار ابدی شتافت. پیکرش از کاشان به نجف اشرف انتقال یافت و در کنار پدرش ملا محمدمهدی نراقی به خاک سپرده شد. تاریخ دقیق رحلت این عالم بزرگ چندان روشن نیست. اغلب محققان مانند: شیخ عباس قمی،[۲۷] شیخ آقا بزرگ تهرانی،[۲۸] خوانساری[۲۹] محمدرضا مظفر، علیاکبر دهخدا[۳۰] و... آن را سال (1244 هـ.ق) نوشتند، برخی هم مثل: سید محسن امین[۳۱] و مدرس تبریزی[۳۲] میان (1245ـ1244 هـ.ق) و بین 23 ربیع الثانی (1244 هـ.ق) و اوائل (1245 هـ.ق) به شیخ انصاری و در ذی القعده همین سال به برادرش ملا محمدمهدی معروف به (آقا بزرگ) اجازه روایت داده و در ربیع الاول (1245 هـ.ق) کتاب «قضا و شهادت» از مستندالشیعه را نگارش کرده است.[۳۳] چنین نتیجه گرفته که تاریخ رحلت آن فقیه فرزانه روز 23 ربیع الثانی (1245 هـ.ق) منحصر میشود.[۳۴] در حالی که این قول هم مجرد احتمال است و نظر قطعی نمیتواند به شمار آید. (تردید کردهاند، بعضی دیگر نیز با توجه به این که ملا احمد نراقی در شوال (1244 هـ.ق))
پانویس
- ↑ اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج 3، ص 184.
- ↑ مکارم الآثار، میرزا محمدعلی معلم حبیبآبادی، ج 4، ص 1235.
- ↑ قصص العلماء، میرزا محمد تنکابنی، ص 130.
- ↑ همان.
- ↑ لغت نامه دهخدا، دانشگاه تهران، چاپ دوم، ج 12، ص 18312.
- ↑ اعیان الشیعه، ج 9، ص 443.
- ↑ گلشن ابرار، ج 1، ص 316.
- ↑ ر.ک: آینه پژوهش، ش 73، مقاله محمدجواد سلمانپور، ص 112.
- ↑ قصص العلماء، تنکابنی، ص 129.
- ↑ تاریخ کاشان، سهیل کاشانی، ص 286.
- ↑ این قسمت از بحث شاگردان از مقاله تحقیقی فاضل ارجمند حجت الاسلام والمسلمین ناصرالدین انصاری قمی استفاده شده است. برای آگاهی و تحقیق بیشتر پیرامون هر یک از این شخصیتها ر.ک: آینهی پژوهش، ش 73، ص 71.
- ↑ به مقدمه رساله هلالیه تألیف ملا غلامرضا آرانی مراجعه کنید.
- ↑ عوائد الایام، مقدمه، ص 56.
- ↑ الذریعه، ج 21، ص 14.
- ↑ ویژهنامه فاضلین نراقی، ش 4، ص 36.
- ↑ الذریعه، ج 25، ص 85.
- ↑ تاریخ کاشان، سهیل کاشانی، ص 283 و ملا مهدی نراقی، منادی اخلاقی، عبدالرحیم اباذری، ص 91.
- ↑ همان.
- ↑ ویژهنامه کنگره فاضلین نراقی، ش 4، ص 34.
- ↑ الذریعه، ج 6، ص 276.
- ↑ برای آگاهی بیشتر، ر.ک: آینه پژوهش، مقاله سیری در کتاب سیف الامه...، محمدجواد سلمانپور، ص 112.
- ↑ ملا محمدمهدی نراقی، منادی اخلاق، ص 92 و 91.
- ↑ ویژهنامه کنگره فاضلین نراقی، ش 4، ص 26.
- ↑ عوائد الایام، ملا احمد نراقی، ص 530.
- ↑ همان، ص 537.
- ↑ همان، ص 536.
- ↑ اعیان الشیعه، ج 3، ص 183.
- ↑ الذریعه، ج 6، ص 276 و...
- ↑ روضات الجنات، محمدباقر موسوی، ج 1، ص 97.
- ↑ لغت نامه دهخدا، ج 1، 1464 و 1383.
- ↑ اعیان الشیعه، ج 3، ص 183.
- ↑ ریحانه الادب، میرزا محمدعلی مدرس تبریزی، ج 6، ص 163.
- ↑ عوائد الایام، ص 64.
- ↑ اندیشههای سیاسی محقق نراقی، محمدصادق مزینانی، ص 41.