آیه 7 سوره حجرات: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ ۚ لَوْ يُطِيعُكُمْ ف...» ایجاد کرد) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (←تفسیر آیه) |
||
سطر ۵۳: | سطر ۵۳: | ||
و بدانيد كه در ميان شما رسولخداست كه (شما بايد از او پيروى كنيد و) اگر او در بسيارى از امور پيرو شما باشد، قطعاً به سختى ومشقّت خواهيد افتاد، ولى خدا ايمان را محبوب شما قرار داده و در دلهايتان آن را زينت بخشيده است و كفر، فسق و گناه را مورد تنفّر شما قرار داده است. آنها همان رشد يافتگان هستند. | و بدانيد كه در ميان شما رسولخداست كه (شما بايد از او پيروى كنيد و) اگر او در بسيارى از امور پيرو شما باشد، قطعاً به سختى ومشقّت خواهيد افتاد، ولى خدا ايمان را محبوب شما قرار داده و در دلهايتان آن را زينت بخشيده است و كفر، فسق و گناه را مورد تنفّر شما قرار داده است. آنها همان رشد يافتگان هستند. | ||
+ | |||
+ | فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ «8» | ||
+ | |||
+ | (اين علاقه به ايمان و تنفّر از كفر،) فضل و نعمتى بزرگ از طرف خداوند است و خداوند آگاه و حكيم است. | ||
+ | |||
+ | ===نکته ها=== | ||
+ | |||
+ | در ذيل آيه قبل خوانديم كه وليدبن عَقبه به دروغ، خبر مخالفت مردم با پرداخت زكات را به پيامبر صلى الله عليه و آله داد. مردم آماده هجوم شدند كه آيه نازل شد: هرگاه فاسقى خبرى آورد تحقيق كنيد. اين آيه مىفرمايد: اصولًا مردم بايد تابع پيغمبر باشند، نه آنكه رهبر الهى تابع | ||
+ | |||
+ | جلد 9 - صفحه 173 | ||
+ | |||
+ | هيجانهاى ناپختهى برخاسته از گزارشات افراد فاسق قرار گيرد. | ||
+ | |||
+ | در روايات مىخوانيم: اگر اهل ايمان نزد شما محبوب بودند، در راه خير هستيد و اگر به گنهكاران علاقمند بوديد، در شما خيرى نيست. «1» | ||
+ | |||
+ | بر اساس روايات، يكى از مصاديق ايمان در جملهى «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ»، محبّت علىابن ابىطالب عليهما السلام و مراد از كفر و فسوق و عصيان، دشمنى با اهلبيت پيامبر عليهم السلام است. «2» | ||
+ | |||
+ | در حديث مىخوانيم: كسانى كه علاقه به معنويات و تنفّر از گناه را نعمت نمىدانند، نعمتهاى الهى را كفران كرده، عملشان كم و تلاشهاى آنان نابود است. «3» | ||
+ | |||
+ | رسيدن به رشد و كمال، هديهى الهى به انبياست؛ «آتَيْنا إِبْراهِيمَ رُشْدَهُ» «4» ووظيفهى آنها رشد دادن ديگران مىباشد؛ «يا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشادِ» «5» آنان نيز خود به دنبال رشد بودهاند، چنانكه حضرت موسى در بيابانها به دنبال حضرت خضر مىرود تا از طريق علم او به رشد برسد؛ «هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً» «6» | ||
+ | |||
+ | ايمان زمينهى رشد، «وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ» «7» و كتب آسمانى وسيلهى رشد هستند، «يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ» «8». در اين آيه نيز مؤمنان واقعى اهل رشد معرّفى شدهاند. «أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ» به هر حال مراد از رشد در قرآن، رشد معنوى است، و اين كوته فكرى است كه انسان رشد را تنها در كاميابىهاى دنيوى بداند. | ||
+ | |||
+ | در مديريّت و سياستگذارى جامعه، اگر تصميمگيرنده معصوم يا عادل نباشد، از استبدادى سر در مىآورد كه در آن رشدى نيست، «وَ ما أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ» «9» ولى اگر تصميمگيرنده معصوم يا عادل باشد، زمينهى رشد فراهم است. «أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ» | ||
+ | |||
+ | ===پیام ها=== | ||
+ | |||
+ | 1- اگر مىخواهيم پشيمان نشويم بايد به تعاليم انبيا مراجعه كنيم. (در آيهى قبل، | ||
+ | |||
+ | «1». كافى، ج 2، ص 126. | ||
+ | |||
+ | «2». كافى، ج 1، ص 426. | ||
+ | |||
+ | «3». بحار، ج 74، ص 158. | ||
+ | |||
+ | «4». انبياء، 51. | ||
+ | |||
+ | «5». غافر، 38. | ||
+ | |||
+ | «6». كهف، 66. | ||
+ | |||
+ | «7». بقره، 186. | ||
+ | |||
+ | «8». جن، 2. | ||
+ | |||
+ | «9». هود، 97. | ||
+ | |||
+ | جلد 9 - صفحه 174 | ||
+ | |||
+ | سخن از ندامت و پشيمانى بود و اين آيه مىفرمايد: به پيامبر مراجعه كنيد تا از كارهاى ندامتآور بيمه شويد.) «نادِمِينَ- وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ» | ||
+ | |||
+ | 2- حضور پيامبر ورهبران الهى، امتياز خاصّى براى جامعه است. «فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ» | ||
+ | |||
+ | 3- رهبر بايد در دسترس مردم باشد. «أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ» | ||
+ | |||
+ | 4- توقّع مشورت كردن پيغمبر با مردم مانعى ندارد، امّا اطاعت پيامبر از مردم انتظارى نابجاست. لَوْ يُطِيعُكُمْ ... لَعَنِتُّمْ ... | ||
+ | |||
+ | 5- مشكلات جوامع به خاطر دورى از مكتب انبيا وعمل به سليقهها وهوسهاى شخصى است. لَوْ يُطِيعُكُمْ ... لَعَنِتُّمْ ... | ||
+ | |||
+ | 6- رهبر جامعه اسلامى بايد استقلال رأى داشته باشد. لَوْ يُطِيعُكُمْ ... لَعَنِتُّمْ ... | ||
+ | |||
+ | (دشمن نيز همين نوع مشكلات را كه برخاسته از سستى رأى رهبر است مىخواهد، چنانكه در جاى ديگر مىخوانيم: وَدُّوا ما عَنِتُّمْ ... «1») | ||
+ | |||
+ | 7- در مواردى كه حكمى از طرف خدا و رسول نيست، مشورت با مردم و پيروى از آنها مانعى ندارد. «فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ» | ||
+ | |||
+ | 8- گرايش به مذهب، امرى فطرى است كه خداوند در انسان به وديعه گذاشته است. حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ ... | ||
+ | |||
+ | 9- ايمان، امرى قلبى است كه با جبر و تحميل سازگار نيست. «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ» | ||
+ | |||
+ | 10- ايمان، زينت دلهاست. «وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ» همان گونه كه كوهها، درياها، معادن، گلها، آبشارها وهمهى آنچه روى زمين است، زينت زمين است. «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَها» «2» (آرى، زينت انسان، كمالات معنوى است و جلوههاى مادّى، زينت زمين هستند.) | ||
+ | |||
+ | 11- تولّى و تبرّى بايد در كنار هم باشد، اگر اهل ايمان را دوست داريم بايد از اهل كفر، فسق و عصيان نيز بيزار باشيم. حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ ... كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ ... | ||
+ | |||
+ | «1». آلعمران، 118. | ||
+ | |||
+ | «2». كهف، 7. | ||
+ | |||
+ | جلد 9 - صفحه 175 | ||
+ | |||
+ | 12- انكار قلبى و انگيزهى فاسد، مقدّمهى طغيان است. ابتدا فرمود: «الْكُفْرَ» وسپس «الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ» | ||
+ | |||
+ | 13- آفات ايمان؛ كفر، فسوق وعصيان است. حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ ... كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ | ||
+ | |||
+ | 14- تنفّر از بدىها، امرى فطرى است، كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ ... و اين تنفّر، مايهى رشد انسان است. «أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ» | ||
+ | |||
+ | 15- كسانى كه از كفر، فسق و عصيان تنفّر ندارند، رشد ندارند. كَرَّهَ ... أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ | ||
+ | |||
+ | 16- از نعمتهاى بزرگ الهى، علاقه به ايمان و بيزارى از كفر، فسق و عصيان است. حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ ... كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ ... فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً | ||
+ | |||
+ | 17- فضل خداوند، بر اساس علم و حكمت اوست، نه بدون ملاك و گزافه. | ||
+ | فَضْلًا ... وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ | ||
}} | }} | ||
نسخهٔ ۲۲ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۱:۴۰
<<6 | آیه 7 سوره حجرات | 8>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و بدانید رسول خدا در میان شماست، که اگر در بسیاری از امور رأی شما را پیروی کند خود به رنج و زحمت میافتید و لیکن خدا مقام ایمان را محبوب شما گردانید و در دلهاتان نیکو بیاراست و کفر و فسق و معصیت را زشت و منفور در نظرتان ساخت. اینان به حقیقت اهل صواب و هدایتند.
و بدانید که پیامبر خدا در میان شماست [و بر شما واجب است در همه امور از او پیروی کنید]، اگر او در بسیاری از کارها از شما پیروی کند، قطعاً دچار گرفتاری و زحمت می شوید، ولی خدا ایمان را محبوب شما قرار داد و آن را در دل هایتان بیاراست، و کفر و بدکاری و نافرمانی را ناخوشایند شما ساخت، اینان [که دارای این ویژگی ها هستند] هدایت یافته اند.
و بدانيد كه پيامبر خدا در ميان شماست. اگر در بسيارى از كارها از [رأى و ميل] شما پيروى كند، قطعاً دچار زحمت مىشويد، ليكن خدا ايمان را براى شما دوستداشتنى گردانيد و آن را در دلهاى شما بياراست و كفر و پليدكارى و سركشى را در نظرتان ناخوشايند ساخت. آنان [كه چنيناند] رهيافتگانند.
و بدانيد كه پيامبر خدا در ميان شماست. اگر در بسيارى از امور از شما فرمان ببرد به رنج مىافتيد. ولى خدا ايمان را محبوب شما ساخت و آن را در دلتان بياراست و كفر و فسق و عصيان را در نظرتان مكروه گردانيد. اينان خود راهيافتگانند.
و بدانید رسول خدا در میان شماست؛ هرگاه در بسیاری از کارها از شما اطاعت کند، به مشقّت خواهید افتاد؛ ولی خداوند ایمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دلهایتان زینت بخشیده، و (به عکس) کفر و فسق و گناه را منفورتان قرار داده است؛ کسانی که دارای این صفاتند هدایت یافتگانند!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«لَعَنِتُّمْ»: قطعاً به مشقت میافتید. هلاک و نابود میگردید (نگا: آلعمران / توبه / . «حَبَّبَ»: گرامی و دوستداشتنی کرده است. «کَرَّهَ»: زشت و ناپسند کرده است. «الْفُسُوقَ»: نافرمانی. خروج از حدود شریعت خدا. «الْعِصْیَانَ»: سرکشی. مخالفت با اوامر خدا. «أُولئِکَ»: آنان که مجمع این صفات و فضائلند. یعنی عاشقان ایمان و دوستداران فرمان یزدان، و بیزاران از کفر و فسق و عصیان.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ «7»
و بدانيد كه در ميان شما رسولخداست كه (شما بايد از او پيروى كنيد و) اگر او در بسيارى از امور پيرو شما باشد، قطعاً به سختى ومشقّت خواهيد افتاد، ولى خدا ايمان را محبوب شما قرار داده و در دلهايتان آن را زينت بخشيده است و كفر، فسق و گناه را مورد تنفّر شما قرار داده است. آنها همان رشد يافتگان هستند.
فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ «8»
(اين علاقه به ايمان و تنفّر از كفر،) فضل و نعمتى بزرگ از طرف خداوند است و خداوند آگاه و حكيم است.
نکته ها
در ذيل آيه قبل خوانديم كه وليدبن عَقبه به دروغ، خبر مخالفت مردم با پرداخت زكات را به پيامبر صلى الله عليه و آله داد. مردم آماده هجوم شدند كه آيه نازل شد: هرگاه فاسقى خبرى آورد تحقيق كنيد. اين آيه مىفرمايد: اصولًا مردم بايد تابع پيغمبر باشند، نه آنكه رهبر الهى تابع
جلد 9 - صفحه 173
هيجانهاى ناپختهى برخاسته از گزارشات افراد فاسق قرار گيرد.
در روايات مىخوانيم: اگر اهل ايمان نزد شما محبوب بودند، در راه خير هستيد و اگر به گنهكاران علاقمند بوديد، در شما خيرى نيست. «1»
بر اساس روايات، يكى از مصاديق ايمان در جملهى «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ»، محبّت علىابن ابىطالب عليهما السلام و مراد از كفر و فسوق و عصيان، دشمنى با اهلبيت پيامبر عليهم السلام است. «2»
در حديث مىخوانيم: كسانى كه علاقه به معنويات و تنفّر از گناه را نعمت نمىدانند، نعمتهاى الهى را كفران كرده، عملشان كم و تلاشهاى آنان نابود است. «3»
رسيدن به رشد و كمال، هديهى الهى به انبياست؛ «آتَيْنا إِبْراهِيمَ رُشْدَهُ» «4» ووظيفهى آنها رشد دادن ديگران مىباشد؛ «يا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشادِ» «5» آنان نيز خود به دنبال رشد بودهاند، چنانكه حضرت موسى در بيابانها به دنبال حضرت خضر مىرود تا از طريق علم او به رشد برسد؛ «هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً» «6»
ايمان زمينهى رشد، «وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ» «7» و كتب آسمانى وسيلهى رشد هستند، «يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ» «8». در اين آيه نيز مؤمنان واقعى اهل رشد معرّفى شدهاند. «أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ» به هر حال مراد از رشد در قرآن، رشد معنوى است، و اين كوته فكرى است كه انسان رشد را تنها در كاميابىهاى دنيوى بداند.
در مديريّت و سياستگذارى جامعه، اگر تصميمگيرنده معصوم يا عادل نباشد، از استبدادى سر در مىآورد كه در آن رشدى نيست، «وَ ما أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ» «9» ولى اگر تصميمگيرنده معصوم يا عادل باشد، زمينهى رشد فراهم است. «أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ»
پیام ها
1- اگر مىخواهيم پشيمان نشويم بايد به تعاليم انبيا مراجعه كنيم. (در آيهى قبل،
«1». كافى، ج 2، ص 126.
«2». كافى، ج 1، ص 426.
«3». بحار، ج 74، ص 158.
«4». انبياء، 51.
«5». غافر، 38.
«6». كهف، 66.
«7». بقره، 186.
«8». جن، 2.
«9». هود، 97.
جلد 9 - صفحه 174
سخن از ندامت و پشيمانى بود و اين آيه مىفرمايد: به پيامبر مراجعه كنيد تا از كارهاى ندامتآور بيمه شويد.) «نادِمِينَ- وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ»
2- حضور پيامبر ورهبران الهى، امتياز خاصّى براى جامعه است. «فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ»
3- رهبر بايد در دسترس مردم باشد. «أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ»
4- توقّع مشورت كردن پيغمبر با مردم مانعى ندارد، امّا اطاعت پيامبر از مردم انتظارى نابجاست. لَوْ يُطِيعُكُمْ ... لَعَنِتُّمْ ...
5- مشكلات جوامع به خاطر دورى از مكتب انبيا وعمل به سليقهها وهوسهاى شخصى است. لَوْ يُطِيعُكُمْ ... لَعَنِتُّمْ ...
6- رهبر جامعه اسلامى بايد استقلال رأى داشته باشد. لَوْ يُطِيعُكُمْ ... لَعَنِتُّمْ ...
(دشمن نيز همين نوع مشكلات را كه برخاسته از سستى رأى رهبر است مىخواهد، چنانكه در جاى ديگر مىخوانيم: وَدُّوا ما عَنِتُّمْ ... «1»)
7- در مواردى كه حكمى از طرف خدا و رسول نيست، مشورت با مردم و پيروى از آنها مانعى ندارد. «فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ»
8- گرايش به مذهب، امرى فطرى است كه خداوند در انسان به وديعه گذاشته است. حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ ...
9- ايمان، امرى قلبى است كه با جبر و تحميل سازگار نيست. «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ»
10- ايمان، زينت دلهاست. «وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ» همان گونه كه كوهها، درياها، معادن، گلها، آبشارها وهمهى آنچه روى زمين است، زينت زمين است. «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَها» «2» (آرى، زينت انسان، كمالات معنوى است و جلوههاى مادّى، زينت زمين هستند.)
11- تولّى و تبرّى بايد در كنار هم باشد، اگر اهل ايمان را دوست داريم بايد از اهل كفر، فسق و عصيان نيز بيزار باشيم. حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ ... كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ ...
«1». آلعمران، 118.
«2». كهف، 7.
جلد 9 - صفحه 175
12- انكار قلبى و انگيزهى فاسد، مقدّمهى طغيان است. ابتدا فرمود: «الْكُفْرَ» وسپس «الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ»
13- آفات ايمان؛ كفر، فسوق وعصيان است. حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ ... كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ
14- تنفّر از بدىها، امرى فطرى است، كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ ... و اين تنفّر، مايهى رشد انسان است. «أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ»
15- كسانى كه از كفر، فسق و عصيان تنفّر ندارند، رشد ندارند. كَرَّهَ ... أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ
16- از نعمتهاى بزرگ الهى، علاقه به ايمان و بيزارى از كفر، فسق و عصيان است. حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ ... كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ ... فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً
17- فضل خداوند، بر اساس علم و حكمت اوست، نه بدون ملاك و گزافه. فَضْلًا ... وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ «7»
بعد از آن امر به تبين ترهيب بندگان فرمايد از سخن دروغ بر اين وجه كه:
وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ: و بدانيد در ميان شماست رسول خدا، تعظيم و اجلال او مقتضى آنست كه كلام دروغ به حضرت او معروف نداريد، و
جلد 12 - صفحه 182
اگر به خلاف راستى سخنى گوئيد يا اگر مرتكب فعل غير مرضى شويد، حق تعالى آن را اخبار فرمايد و شما را رسوا نمايد. و چون بعضى از اهل ايمان رسول را بر حرب «بنى مصطلق» و بر تصديق قول «وليد» تأكيد، و جماعتى ديگر كه كمال تقوى را داشتند جسارت كمى كردند و خود را از آن دور مىداشتند، لذا حق تعالى بر سبيل استدراك مدح آنها و فرمود: لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ: اگر فرمان برد و قبول كند پيغمبر قول شما و به رأى شما عمل نمايد در بسيارى كارها، لَعَنِتُّمْ: هر آينه به رنج افتيد و هلاك شويد، زيرا اكثر قول و فعل شما به هواى نفس و عصبيت است، پس در جميع امور اطاعت پيغمبر نمائيد تا از هلاكت دنيا و آخرت نجات يابيد. وَ لكِنَّ اللَّهَ: و لكن خداى تعالى، حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ: دوست گردانيده است بسوى شما كه بعض متقين باشند ايمان را كه تصديق به خدا و رسول و جميع ما جاء [بر] النبى باشد.
لطيفه: ترك ذكر بعضى به جهت دلالت صفت ايشان است بر آنچه مفارق صفت غير ايشان است كه مذكور شدهاند، و اين از جمله ايجازات و لمحات لطيفه قرآنى است كه متفطن نمىشوند به آن مگر خواص كه علماى علم بياناند و از اين قبيل است كلام بعد؛ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ: و زينت داد ايمان را در دلهاى شما به نصب ادله واضحه و حجج بينه، وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ: مكروه گردانيده و نخواسته بسوى شما كفر را و نشنيدن حق را كه آن توحيد و نبوت و ساير اركان ايمان است، وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ: و خارج شدن از طاعات واجبه و بجا نياوردن آن و ارتكاب بساير نافرمانيها؛ از حضرت باقر عليه السّلام مروى است كه مراد به فسوق، دروغ است «1».
تفسير برهان: از حضرت صادق عليه السّلام فرمود در اين آيه: «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ» يعنى امير المؤمنين عليه السّلام؛ (و كره اليكم الكفر و الفسوق و العصيان) الاول و الثانى و الثالث «2».
«1» تفسير نور الثقلين، ج 5، ص 83 شماره 19.
«2» برهان، ج 4 ص 206 بنقل از اصول كافى (و اصول كافى) ج 1 ص 426 روايت 71.
جلد 12 - صفحه 183
تنبيه: مراد از تحبيب و تزيين ايمان و تكريه كفر و فسوق و عصيان، لطف و امداد است به توفيق در طاعت و تجنب از معصيت از جمله الطاف كه باعث رسوخ ايمان و صارف از كفر و عصيان است، نصب ادله وعده ثواب است بر طاعت و ايمان و وعيد عقاب بر كفر و عصيان باشد.
أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ: آن گروه كه مستثنىاند از اهل جسارت بواسطه اتصاف به صفات مذكوره، ايشانند راهيافتگان به طريق صلاح و فلاح و محاسن اخلاق و آداب.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ «6» وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ «7» فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ «8» وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ «9» إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ «10»
ترجمه
اى كسانيكه ايمان آورديد اگر آورد براى شما فاسقى خبرى را پس تفتيش كنيد مبادا آسيب رسانيد گروهى را بنادانى پس بگرديد بر آنچه كردهايد پشيمان
و بدانيد كه در ميان شما پيغمبر خدا است اگر اطاعت ميكردتان در بسيارى از كارها هر آينه هلاك شده بوديد ولى خدا محبوب ساخت نزد شما ايمان را و آراست آنرا در دلهاى شما و مكروه و ناخوش گرداند پيش شما كفر و تمرّد و نافرمانى را آنگروه ايشانند راه صواب يافتگان
براى تفضّلى از خدا و نعمتى و خدا داناى درست كار است
و اگر دو دسته از مؤمنان كارزار كنند پس اصلاح كنيد
جلد 5 صفحه 39
ميان آن دو پس اگر ستم كند يكيشان بر ديگرى پس كارزار كنيد با آنكه ستم ميكند تا باز گردد بامر خدا پس اگر بازگشت پس اصلاح كنيد ميانشان بعدل و عدالت كنيد همانا خدا دوست ميدارد عدالت كاران را
جز اين نيست كه مؤمنان برادرانند پس اصلاح كنيد ميان دو برادرتان و بترسيد از خدا باشد كه شما رحمت كرده شويد.
تفسير
گفتهاند نازل شده است در شأن وليد بن عقبه كه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم او را مأمور بأخذ صدقات از بنى المصطلق فرموده بود و ميان او و آنها عداوت ديرينه بود و چون شنيدند او براى اخذ صدقات ميآيد از او استقبال نمودند و او گمان كرد براى جنگ ميآيند پس برگشت و به پيغمبر عرض كرد آنها مرتدّ شدند و زكوة ندادند و حضرت اراده فرمود كه با آنها جنگ كند اين آيه نازل شد كه دلالت دارد بر آنكه اگر مرد فاسق و گناهكارى خبرى براى شما بياورد تجسّس و تفحص نمائيد مبادا خبر او دروغ باشد و شما از روى نادانى با قومى مبارزه كنيد و بعدا نادم و پشيمان گرديد از عملى كه انجام داديد و بجاى فتبيّنوا فتثبّتوا بثاء مثلّثه نيز قرائت شده و در مجمع آنرا نسبت بامام باقر عليه السّلام داده يعنى پس تأمّل كنيد تا صدق و كذب خبر معلوم شود و مؤيّد اين نقل است آنچه در احتجاج از امام مجتبى عليه السّلام نقل شده كه استدلال فرموده است باين آيه بر فسق وليد و تعبير آنملعون باين لقب در قرآن و فقهاء اماميّه تمسّك نمودهاند باين آيه بر اثبات حجيّت خبر عادل و نفى حجيّت خبر فاسق بتقريباتى كه مجال ذكر آنها نيست و در كتب اصول فقه معنون است و قمّى ره فرموده نازل شده در شأن عايشه وقتى كه نسبت بد داد بماريه قبطيّه و متّهم نمود او را به جريح قبطى پس امر فرمود پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم بقتل جريح تا دروغ او ظاهر گردد و از گناه تهمت توبه نمايد و شرح اين مقال در سوره نور گذشت و اين دو قصّه منافات با يكديگر ندارد ممكن است هر دو واقع شده باشد و مقصود بفاسق شخص متّصف بفسق باشد اعم از مرد و زن و آيه در شأن هر دو نازل شده باشد و اهل ايمان بايد شكرگزار باشند از وجود پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم در ميان آنها چون خداوند ميفرمايد بدانيد ما چنين لطفى بشما فرموديم و پيغمبرى فرستاديم
جلد 5 صفحه 40
كه ببركت وحى و تنزيل شما را از مهالك و آثام و خطرات نجات ميدهد چنانچه در موضوع خبر وليد و غيره داد و در بسيارى از موارد تجربه نموديد كه اگر آنحضرت متابعت از رأى شما مينمود بزحمت و هلاكت دچار ميشديد ولى خدا محبّت ايمان و اعتقاد بخدا و پيغمبر و امام را در دلهاى بعضى از شما راه و جلوه داد و مكروه و ناخوش داشت نزد شما كفر و دروغ و گناه را لذا گوش بفرمان صاحب اختيار خود داديد و در مقابل رأى ولىّ خود رأى نداديد و برشد و هدايت و صلاح فائز گشتيد و اين فضل و نعمتى بود از خدا نسبت بشما اهل ايمان واقعى و خدا ميداند درجات ايمان و اهل واقعى آنرا ميشناسد و بقدر مراتبشان بآنها تفضّل و احسان ميفرمايد و گفتهاند در آيه اشعار است بآنكه امثال وليد كه بأغراض فاسده و آراء كاسده خودشان دروغ گفتند و مخالفت با رأى پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نمودند دلهاشان از لوث كفر پاك و بنور ايمان از جانب خدا منوّر نشده و برشد و هدايت نرسيدند و فسوق اگر چه ظاهرا بمعناى تمرّد و خروج از طاعت است ولى اينجا از امام باقر عليه السّلام بدروغ تفسير شده و شايد بقرينه مقام باشد چون مسبوق بذكر فاسق كاذب و ملحوق بذكر عصيان است و در كافى و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام حبّب اليكم الايمان با امير المؤمنين عليه السّلام و كرّه اليكم الكفر و الفسوق و العصيان با اوّلى و دوّمى و سوّمى تطبيق شده و نيز در كافى از آنحضرت نقل شده كه پرسيدند حبّ و بغض از ايمان است فرمود آيا ايمان چيزى هست جز حب و بغض و اين آيه را تلاوت فرمود و گفتهاند روزى پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم سوار بر الاغ خود بود و بگروهى از انصار گذشت و در بين آنها عبد اللّه بن ابىّ منافق معروف بود حضرت مشغول بموعظه آنها شد و الاغ بول كرد و سرگين انداخت عبد اللّه دست به بينى گرفت و گفت الاغت را از ما دور كن اين سخن را عبد اللّه بن رواحه شنيد و گفت جسارت كردى بول الاغ او از تو خوشبوتر است پس پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم تشريف برد و سخن در ميان قبيله آن دو بنزاع كشيد و با چوب و كفش يكديگر را زدند و اين آيه نازل شد كه دلالت دارد بر آنكه اگر ميان دو دسته از اهل ايمان فتنه و آشوب برپا شد و بجنگ و جدال كشيد شما بموعظه و نصيحت آن دو دسته را با يكديگر سازش دهيد پس اگر يكى از آن دو دسته حاضر بصلح
جلد 5 صفحه 41
نشدند و بر ديگرى جور و ستم نمودند با آنها مقاتله و جنگ نمائيد تا رجوع نمايند بحكم خدا و پيغمبر و پس از رجوع بعدالت ميان آن دو دسته حكم كنيد و اصلاح نمائيد و حكم بعدل و داد اختصاص باين مورد ندارد هميشه بايد بعدالت حكم نمود چون خدا دوست دارد حكومت كنندگان بعدل و داد را و در روايات معتبره از امام صادق عليه السّلام اين آيه بجنگ صفّين و جنگ بصره امير المؤمنين عليه السّلام با معاويه و عايشه تأويل شده و از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نقل فرموده كه چون نازل شد فرمود كسيكه بعد از من باين آيه عمل نمايد امير المؤمنين است و آنكه سلوك آنحضرت با محاربين و فراريان و اسراى آنها همان سلوك پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم با مشركين مكّه بعد از ظفر بر آنها بوده و بعدل و داد با آنها رفتار فرموده است و بمناسبت ذكر نزاع دو دسته از اهل ايمان و اصلاح بين آنها خداوند فرموده است اهل ايمان جز اين نيست كه برادران يكديگرند در دين و ايمان بخدا و پيغمبر و امام چون در حديث نبوى است كه من و على والدين اين امّتيم و از امام باقر عليه السّلام نقل شده كه مؤمن برادر مؤمن است از يك پدر و مادر چون خدا خلق فرمود اهل ايمان را از طينت جنان و جارى فرمود در صور ايشان نسيم بهشتى را و براى اين ايشان برادران ابوينى شدند و از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه خدا اهل ايمانرا از نور خود خلق فرمود و غوطهور كرد ايشانرا در رحمت خود و گرفت ميثاق ولايت ما را از آنان بعد از معرفت خود پس مؤمن برادر پدر و مادرى مؤمن است پدرشان نور و مادرشان رحمت است و براى اين است كه مؤمن نظر ميكند بنور خدا يعنى آن نوريكه از آن خلق شده و حقوق برادران دينى بر يكديگر در محلّ خود مفصّلا بيان شده و از آن جمله اصلاح ذات البين است كه در روايات ائمه اطهار ثواب بسيارى براى آن ذكر شده و فرمودهاند افضل از صدقه دادن است و در روايت نبوى با فضليّت آن از نماز و روزه و صدقه تصريح شده و اهمّ از آن اعانت مظلوم و نصرت دادن آن بر ظالم است بشمشير و زبان كه مستفاد از آيه شريفه و مؤيّد باخبار كثيره است و بايد اهل ايمان بترسند از خدا بر مسامحه در اصلاح و ترك عدل در حكم و يارى مظلوم و ساير حقوق برادران دينى خودشان تا مشمول رحمت الهيه گردند.
جلد 5 صفحه 42
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ اعلَمُوا أَنَّ فِيكُم رَسُولَ اللّهِ لَو يُطِيعُكُم فِي كَثِيرٍ مِنَ الأَمرِ لَعَنِتُّم وَ لكِنَّ اللّهَ حَبَّبَ إِلَيكُمُ الإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُم وَ كَرَّهَ إِلَيكُمُ الكُفرَ وَ الفُسُوقَ وَ العِصيانَ أُولئِكَ هُمُ الرّاشِدُونَ «7»
و بدانيد اينكه در ميان شما رسول خدا است اگر اطاعت شما را بكند و تقاضاهاي شما را بپذيرد در بسياري از امور هر آينه بهلاكت ميافتيد و لكن خداوند شما را توفيق داد بدوستي ايمان و زينت داد در دلهاي شما نور ايمان را، و بد و كراهيت انداخت در نظر شما كفر و فسق و عصيان را كساني که اينکه نحوه باشند آنها رشد پيدا كردند و ارشاد شدهاند.
وَ اعلَمُوا أَنَّ فِيكُم رَسُولَ اللّهِ اشاره باين که بايد متابعت او را بكنيد اگر
جلد 16 - صفحه 226
خدا را دوست داريد: قُل إِن كُنتُم تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحبِبكُمُ اللّهُ وَ يَغفِر لَكُم ذُنُوبَكُم وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ آل عمران، آيه 29.
لَو يُطِيعُكُم فِي كَثِيرٍ مِنَ الأَمرِ لو يطيعكم بمعني مجازي است زيرا اطاعت از ادني است با علي بمعني اينكه آنچه شما تقاضا ميكنيد عمل كند در بسياري از تقاضاهاي شما.
لَعَنِتُّم باعث هلاكت شما ميشود زيرا شما صلاح و فساد كارها را نمي دانيد چه بسيار ضررها را نفع ميپنداريد و نفعها را ضرر تصور ميكنيد چنانچه ميفرمايد: عَسي أَن تَكرَهُوا شَيئاً وَ هُوَ خَيرٌ لَكُم وَ عَسي أَن تُحِبُّوا شَيئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُم وَ اللّهُ يَعلَمُ وَ أَنتُم لا تَعلَمُونَ بقره آيه 213. و تعبير بكثير براي اينکه است که گاهي تقاضاهاي شما موافق با حكمت است بايد امريه از جانب حق برسد که بر وفقش عمل نمايد لذا امر فرمود بحضرتش وَ شاوِرهُم فِي الأَمرِ فَإِذا عَزَمتَ فَتَوَكَّل عَلَي اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ المُتَوَكِّلِينَ آل عمران، آيه 153.
وَ لكِنَّ اللّهَ حَبَّبَ إِلَيكُمُ الإِيمانَ تسليم صرف باشيد وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُم نور ايمان روشن كرده و علاقهمند باو شدهايد و بر جان و مال و عرض خود مقدم ميدانيد.
وَ كَرَّهَ إِلَيكُمُ الكُفرَ وَ الفُسُوقَ وَ العِصيانَ فسق و عصيان مثل فقير و مسكين است «اذا اجتمعا افترقا و اذا افترقا اجتمعا» و در اينجا ظاهرا فسق ترك الطاعة و عصيان فعل المعصية است.
أُولئِكَ هُمُ الرّاشِدُونَ رشد ايماني و تقوايي.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 7)- در این آیه برای تأکید مطلب مهمی که در آیه گذشته آمد، میافزاید: «و بدانید رسول خدا در میان شماست، هر گاه در بسیاری از امور از شما اطاعت کند به مشقّت خواهید افتاد» (وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ یُطِیعُکُمْ فِی کَثِیرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ).
او رهبر است و نسبت به شما از هر کس مهربانتر، برای تحمیل افکار خود به او فشار نیاورید که این به زیان شماست.
در دنباله آیه به یکی دیگر از مواهب بزرگ الهی به مؤمنان اشاره کرده، میفرماید: «ولی خداوند ایمان را محبوب شما قرار داده، و آن را در دلهایتان زینت بخشیده» (وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ).
«و (به عکس) کفر و فسق و گناه را منفورتان قرار داده است» (وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ).
در پایان آیه به صورت یک قاعده کلی و عمومی میفرماید: «کسانی که دارای این صفاتند (ایمان در نظرشان محبوب و مزین، و کفر و فسق و عصیان در نظرشان منفور است) هدایت یافتگانند» (أُولئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ).
یعنی اگر این موهبت الهی (عشق به ایمان و نفرت از کفر و گناه) را حفظ کنید، و این پاکی و صفای فطرت را آلوده نسازید، رشد و هدایت، بیشک در انتظار شماست.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم