على بن حسين سعدآبادى قمى: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (ویرایش) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | «على بن حسین سعدآبادى قمى» از عالمان و راویان حدیث [[شیعه]] در قرن سوم هجرى است. او از شاگردان [[احمد بن محمد بن خالد برقى]] بوده و خود استاد بزرگانی چون [[شیخ کلینی|شیخ کلینى]] و [[علی بن بابویه قمی|على بن بابویه قمى]] در [[حدیث]] می باشد. | |
− | + | ==ولادت و خاندان== | |
− | + | علی اسد آبادی در شهر [[قم]] و در خاندانى [[شیعه|شیعى]]، پا به عرصه گیتى نهاد. [[کنیه|کنیه]] اش «ابوالحسن» معروف به «سعدآبادى» است و چون در شهر دانش پرور قم متولد شد و در همان جا با اخبار و روایات [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهالسلام آشنا گشت، «قمى» هم نامیده مى شود. نام پدرش «حسین» است که اطلاع دقیقى از موقعیت او، در دست نیست. تاریخ دقیق طلوع این ستاره آسمان علم و [[حدیث|حدیث]]، در هاله اى از ابهام است؛ ولى با تأمّل در نوشته ها، قرائن و بررسى حالات استاد و شاگردان او، مى توان حدس زد که او در سده سوم هجرى چشم به جهان گشود.<ref>رساله ابوغالب زرارى، چاپ مرکز ابحاث و دراسات الاسلامیه، ص ۱۶۲؛ مجمع الرجال، ج ۴، ص ۱۸۴؛ رجال نجاشى، ص ۷۷، چاپ جامعه مدرسین قم؛ رجال شیخ طوسى، ص ۴۸۴؛ معجم الرجال، ج ۱۱، ص ۳۷۶؛ ریحانة الادب، ج ۳، ص ۲۵؛ قاموس الرجال، ج ۷، ص ۴۲۶، چاپ جامعه مدرسین قم؛ ایضاح الاشتباه، ص ۲۱۴؛ جامع الروات، ج ۱، ص ۵۷۲؛ وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۲۶۱؛ اعلام الشیعة فى القرن الرابع، ص ۱۸۱، چاپ بیروت؛ فهرست شیخ طوسى، ص ۲۲، چاپ نجف؛ تنقیح المقال ممقانى، ج ۲، ص ۲۸۱؛ امالى صدوق، ص ۱۹ و ۵۵؛ موسوعة الفقهاء، ج ۴، ص ۲۷۸؛ شرح مشیخه صدوق، ج ۴، ص ۸۱ و تاریخ قم و زندگى حضرت معصومه، ص ۲۰۶.</ref> | |
− | در | + | در میان راویان شیعه به غیر از على بن حسین سعدآبادى قمى، [[محدث]] دیگرى را به نام سعدآبادى نیافتیم. از بررسى هاى به عمل آمده، آشکار مى شود که در عصر ما محلى به نام سعدآباد در استان قم وجود ندارد؛ اما در سده هاى سوم و چهارم هجرى، «سعدآباد» یکى از روستاهاى آباد شهر قم بوده است. بهترین گواه بر این سخن، کتاب ارزنده و ارزشمند تاریخ قم است که تألیف یکى از عالمان شیعه در سده چهارم هجرى است و قطعاً از منابع بسیار موثق و قابل اعتماد، در قم شناسى است. از مجموع مطالب این کتاب به دست مى آید که سعدآباد در زمان نگاشتن آن کتاب، در نزدیک قم وجود داشته است.<ref> تاریخ قم، انتشارات طوس، ص ۵۰، ۳۵، ۵۰، ۵۱-۵۹، ۱۱۳-۱۱۷، ۱۳۵-۱۳۹.</ref> |
− | + | ==استادان و شاگردان== | |
− | |||
− | + | در هنگام پژوهش درباره دانشمندان و فرزانگان، اولین چیزى که در اندیشه محقق خطور مى کند، شناخت استاد و یا استادان آنان است؛ چرا که تأثیر استاد بر روحیه و طرز تفکر شاگرد، انکارناپذیر است. بدون تردید على بن حسین سعدآبادى براى رسیدن به جایگاه رفیع علمى، از محضر استادانى کسب فیض کرده است. | |
− | + | از لابهلاى نوشتارهاى تراجم نویسان، معلوم مى شود که این بزرگوار در حوزه درس [[محدث]] برجسته قم، «[[احمد بن محمد بن خالد برقى]]» حاضر مى شد. احمد بن محمد که خود، محدث و [[فقیه|فقیه]] برجسته سده سوم هجرى است، انسانى بزرگوار و لایق بود. از او کتابى به نام «[[المحاسن (کتاب)|محاسن]]» در حدیث [[اهل البیت|اهل بیت]]، به یادگار مانده که یکى از پایه هاى اصلى [[کتب اربعه|کتاب هاى چهارگانه]] شیعه به شمار مى آید. بنابراین او، حق عظیمى بر تمامى عالمان و فقیهان [[شیعه|شیعه]] دارد. این بزرگوار در عصرى زیست مى کرد که مى توان آن را برزخ بین حضور و غیبت نامید. وى در سال ۲۸۱ یا ۲۷۴ به ملکوت اعلى پیوست. چنان که از کتب [[علم رجال|رجال]] برمى آید، گویا تنها استاد على بن حسین قمى، جناب «احمد بن خالد» است؛ گرچه دور از ذهن است که این محدث برجسته فقط یک استاد داشته باشد. | |
− | + | على بن حسین سعدآبادى بعد از سپرى کردن عمر خویش در یادگیرى حفظ روایات، پس از چندى خود به عنوان یک استاد [[حدیث]]، مورد توجه دانش طلبان قرار گرفت و گروهى از معروف ترین راویان شیعى گرد این شمع فروزنده جمع شدند و آموخته هایشان را به صورت کتاب، به یادگار گذاشتند. شاگردان او عبارتند از: | |
− | * | + | *۱. [[شیخ کلینی|محمد بن یعقوب کلینى]]:<ref>رجال شیخ طوسى، ص ۴۸۴؛ اعلام الشیعة فى القرن الرابع، ص ۱۸۱ و مقدمه اصول کافى از استاد بزرگوار ربانى شیرازى، ص ۱۶.</ref> ایشان مؤلف کتاب «[[الکافی (کتاب)|کافى]]» است که شهرت جهانى دارد و یکى از «[[کتب اربعه]]» شیعه است. |
− | خود ابوغالب در آن رساله معروفش، هنگامى | + | *۲. [[ابوغالب زراری|ابوغالب زُرارى]]:<ref>رجال طوسى، ص ۴۸۶؛ اعلام الشیعه، ص ۱۸۱ و چند منبع دیگر و رساله ابوغالب زرارى، ص ۱۶۳.</ref> نام او احمد است و حسب و نسب او به اَعْین شیبانى، پدر بزرگوار [[زرارة بن اعین|زرارة بن اعین]] و صحابى بلندمرتبه حضرت [[امام باقر]] و حضرت [[امام صادق]] علیهماالسلام، مى رسد. بدین مناسبت احمد، لقب «زُرارى» را براى خود برگزید و به همین لقب اشتهار یافت. خاندان «آل اَعْین» پیوند عمیق و راستین با [[امامان معصوم]] شیعه داشتند و در رشد و گسترش تفکر شیعى از بزرگ ترین و پربرکت ترین خاندان هاى [[شیعه]] در [[عراق]] بودند. خود ابوغالب در آن رساله معروفش، هنگامى که از استادش على بن حسین سعدآبادى نام مى برد، از او به عنوان مربى و معلم و مؤدب خویش یاد مى کند<ref>رساله ابوغالب زرارى، ص ۱۸.</ref> که این نشاندهنده این حقیقت است که او مدت ها نزد آن استاد فرزانه کسب فیض کرده است. |
− | + | *۳. محمد بن موسى متوکل:<ref> امالى صدوق، ص ۱۹، حدیث ۵ و ص ۵۵ و ۵۷ و اعلام الشیعه، ص ۱۸۱.</ref> [[شیخ طوسى]] درباره اش مى نگارد: او از عبدالله بن جعفر حمیرى روایت مى کند.<ref> رجال طوسى، ص ۴۹۲.</ref> این محدث، از معروف ترین استادان روایتى [[شیخ صدوق]] است و نام مبارک او در سراسر کتاب هاى حدیثى شیخ صدوق مشاهده مى شود و بارها از خداوند براى او طلب رحمت و خشنودى کرده است که این همه، نشانه جایگاه رفیع و ممتاز این استاد حدیث شیعه است. | |
− | + | *۴. [[علی بن بابویه قمی|على بن بابویه قمى]]:<ref>من لایحضره الفقیه، ج ۴، بخش مشیخه، ص ۸۱.</ref> این بزرگوار، پدر والامقام شیخ صدوق است که در [[فقه]] و [[حدیث]]، صاحب نظر بود و به دودمان پاک اهل بیت بسیار عشق مى ورزید. | |
− | + | *۵. [[هارون بن موسی تلعکبری|هارون بن موسی تَلْعکبرى]]:<ref> قاموس الرجال، ج ۷، ص ۴۲۶.</ref> او هم مانند سایر شاگردانِ، على بن حسین سعدآبادى، منزلت و جایگاهى بلند دارد. [[احمد بن علی نجاشی|نجاشى]]، که یکى از شاگردان تلعکبرى است، مى گوید: او بزرگى از بزرگان شیعه، موثق و موجه و قابل اعتماد است و هیچ گونه عیب و نقصى در او راه ندارد. من خودم در خانه اش حاضر مى شدم؛ نظاره مى کردم که جویندگان دانش از محضر او کسب فیض مى کنند.<ref>رجال نجاشى، ص ۳۰۸ و فوائد الرضویه، ص ۷۰۴.</ref> او صاحب چندین کتاب است؛ قبیل کتاب جوامع. هارون بن موسى در اواخر سده چهارم هجرى، سال ۳۸۵ و چهار سال بعد از مرگ شیخ صدوق، روحش به ملکوت اعلى پیوست.<ref> فوائد الرضویه، ص ۷۰۴.</ref> | |
− | + | ==سعدآبادى از منظر بزرگان== | |
− | + | از آنچه تاکنون در شرح حال این [[محدث]] فرزانه نگاشته شد و از موقعیت استاد و شاگردان بلندمرتبه او، شکوه و برجستگى او در علم [[حدیث|حدیث]] آشکار و روشن مى گردد، ولى مناسب است که این روند را در آیینه سخنان بزرگان تراجم به نظاره بنشینیم: | |
− | * | + | * چنان که گذشت، ابوغالب زُرارى - یکى از شاگردان وى - از استاد خود به عنوان «مؤدب» یاد کرده که نشانه شایستگى هاى اخلاقى و رفتارى استادش است.<ref>اعلام الشیعه، ص ۱۸۱ و رساله ابوغالب زرارى، ص ۱۶۲.</ref> |
+ | * از مرجع بزرگ شیعه، [[آیت الله بروجردی|آیت الله بروجردى]]، نقل شده که از واژه «مؤدبى» در کلام ابوغالب چنین برداشت مى شود که على بن حسین سعدآبادى یکى از دانشمندان فرهنگ و ادب بوده است.<ref>حاشیه مجمع الرجال قهپائى، ج ۴، ص ۱۸۴.</ref> | ||
+ | * محقق و محدث گرانمایه «[[محدث ارموی|اُرْمَوى]]»، در مقدمه محققانه خود بر کتاب «[[المحاسن (کتاب)|محاسن برقى]]»، از قول آیت الله شیخ عبدالحسین تهرانى (استاد مرحوم [[محدث نوری|حاجى نورى]]) گفته است: گرچه دانشوران تراجم به صراحت و روشنى، از وجاهت و وثاقت على بن حسین سعدآبادى سخن نگفته اند، اما هنگامى که بزرگى مانند ابوغالب زرارى - که یکى از نخبگان و عالمان شیعه است - از استادش به عنوان مربى و معلم خویش یاد مى کند، این کمال اعتماد بر این محدث بزرگوار است و شخصیت ابوغالب مانع مى شود که او کسى را به عنوان مربى و معلم حدیث خود انتخاب کند که مورد اطمینان و داراى مرتبه کمالات روحى و معنوى نباشد؛ همان گونه که این سخن بر محققانِ ژرف اندیش پوشیده نیست.<ref>مقدمه محاسن برقى، ص ز.</ref> | ||
+ | * [[شیخ حر عاملى]]، صاحب [[وسائل الشیعه]]، چنین مى نگارد: على بن حسین سعدآبادى قمى، محدثى است که کلینى و ابوغالب زرارى از او [[حدیث]] روایت مى کنند. گویا تمام دانشوران شیعه، اخبار و روایات سعدآبادى را به دیده قبول انگاشته و اخبار او را در کمال صحت دانسته اند.<ref>وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۲۶۱.</ref> | ||
+ | * در پایان، سخنى از [[عبدالله مامقانی|علامه ممقانى]] نقل مى کنیم که مى گوید: علامه [[وحید بهبهانی|وحید بهبهانى]] از جدش [[محمدتقی مجلسی|محمدتقى مجلسى]] نقل مى کند که ایشان گفته: گروهى از دانشمندان [[شیعه]] او را ستایش کرده اند و روایات او را از منظر [[علم رجال]]، «[[حدیث حسن|حَسَنْ]]» مى دانند. البته پایه این نظر، بر دو امر استوار است: ۱. چون سعدآبادى از محدثان بزرگ شیعه است که روایات بسیار زیادى در کتاب هاى محدثان شیعه، از او نقل شده؛ ۲. او یکى از استادان و بزرگان [[اجازه (علم الحدیث)|اجازه]] است. آن گاه مرحوم ممقانى ابراز داشته که: ما به این شخصیت و چهره برجسته حدیث شیعه، اعتماد داریم و روایات او را قبول مى کنیم.<ref>تنقیح المقال، ج ۲، ص ۲۸۱.</ref> | ||
− | + | ==برخی از روایات سعدآبادى == | |
− | + | با آن که نام على بن حسین سعدآبادى در جاى جاى کتاب هاى حدیثى آمده است، اما کتاب و اثر خاصى از او به یادگار نمانده است. و با تحقیق فراوانى که در کتاب هاى مربوط به رجال شناسى و کتاب شناسى انجام شد، به کتابى از او برخورد نکردیم. تعداد روایات او هم معلوم نیست، ولى با کاوش در کتب حدیث همانند کتاب [[الکافی (کتاب)|کافى]] و کتب [[شیخ صدوق]]، شاید اخبار این بزرگوار به ده ها روایت برسد. جا دارد که اینک چند [[روایت]] از مجموع روایات او را در این جا، یادآورى کنیم تا جان را به عِطر دل انگیز این گلواژه هاى معرفت، معطر نماییم. | |
− | + | '''بهار قرآن: ''' | |
− | از | + | او با واسطه گزارش مى دهد از حضرت [[امام باقر]] علیهالسلام، که فرمود: «لکلّ شىء ربیع و ربیع القرآن شهر رمضان؛ براى هر چیزى بهارِ شکفتنى است و بهار [[قرآن]]، ماه [[رمضان]] است».<ref>امالى صدوق، مجلس ۱۴، ص ۵۷، حدیث ۵.</ref> |
− | + | '''اثر همنشینى با دینباوران: ''' | |
− | از | + | با واسطه نقل مى کند از [[پیامبر اسلام|رسول اکرم]] صلی الله علیه و آله که فرمود: «مجالسة اهل الدین شَرَف الدنیا والاخرة؛ همنشینى با افراد دیندار و دین باور، موجب شرافت در دنیا و آخرت است».<ref>همان، ص ۵۸، حدیث ۱۰.</ref> |
− | + | '''سیماى امام صادق از منظر پیشواى مالکى:''' | |
− | [[ | + | روایت مى کند از [[محمد بن ابی عمیر|ابن ابى عمیر]] که او گفت: «از [[مالک بن انس|مالک بن اَنس]]، فقیه شهر [[مدینه]]، شنیدم که مى گفت: هنگامى که بر [[امام صادق]] علیهالسلام وارد مى شدم، براى من بالشى قرار مى دهد و مرا احترام مى کند و مى گوید: اى مالک! من به تو علاقه دارم. من از این سخن امام صادق علیهالسلام بسیار خوشحال مى شوم و خداى را شکر و سپاس مى گویم. سپس مالک گفت: امام جعفرصادق علیهالسلام مردى بود که از سه حال خارج نبود: یا روزهدار بود و یا در حال نمازخواندن و یا در حال ذکر خداوند متعال بود. او از بزرگان عبادت کنندگان و زاهدان روزگار بود. از عظمت خداى مى ترسید. بسیار [[حدیث]] مى فرمود. خوش مجلس بود و مجلس او پرفایده و ثمربخش بود. وقتى که نام مبارک رسول اکرم صلی الله علیه و آله را مى برد، چنان سیماى او دگرگون مى شد که کسى او را در آن حال نمى شناخت. من در یک سال هم کاروان او در سفر [[حج]] بودم. چون سوار بر مرکب خویش شد، در هنگام احرام بستن که مى خواست «لبیک» بگوید، صدایش قطع مى شد؛ به طورى حالش متغیر مى گردید و نزدیک بود از مرکب خود به زمین افتد. من به امام عرض کردم: آقاجان! شما به هر حال باید «لبیک» را بگویید. فرمود: اى پسر ابوعامر! من چگونه جرأت کنم که «لبّیک اللّهم لبّیک» را بر زبان جارى کنم؛ حال آن که مى ترسم خداوند بفرماید «لالبّیک و لاسعدیک».<ref>همان، ص ۱۴۲، مجلس ۳۲، حدیث ۳.</ref> |
− | + | '''تندخوئى: ''' | |
− | + | از حضرت [[امام باقر]] علیهالسلام روایت مى کند که فرمود: «مَنْ قُسِمَ لَهُ الخُرق حُجبَ عنه الایمان؛ هر کس که بداخلاق و تندخو باشد، از نعمت ایمان محروم خواهد شد».<ref>همان، ص ۱۷۱، مجلس ۳۷، حدیث ۴.</ref> | |
− | + | '''میوه نوبرانه:''' | |
− | + | با واسطه از [[امام علی علیه السلام|حضرت على]] علیهالسلام روایت مى کند که فرمود: «وقتى که رسول خدا میوه نوبرانه را مى دید و مى خواست تناول کند، میوه را مى بوسید و بر چشمش مى گذاشت. سپس به خدا عرض مى کرد: پروردگارا! همان گونه که در حالت تندرستى آغاز این میوه را به ما عطا کردى و نشان دادى، آخر آن را هم در حالت سلامتى به ما عطا بفرما».<ref> همان، ص ۲۱۹، مجلس ۴۵، حدیث ۶.</ref> | |
− | + | '''بنیادهاى دین:''' | |
− | + | از حضرت امام صادق علیهالسلام حدیث مى کند که آن بزرگوار فرمود: «بُنى الاسلام على خمسِ دعائمٍ: على الصلوة والزکاة والصوم والحج و ولایة امیرالمؤمنین والائمة من بعده؛ دین بر پنج ستون استوار است: [[نماز]] و [[حج]] و [[زکات]] و [[روزه]] و ولایت حضرت [[امیرالمومنین]] و امامان پس از او».<ref>همان، ص ۲۲۱، مجلس ۴۵، حدیث ۱۴.</ref> | |
− | + | ==وفات == | |
− | + | على بن حسین سعدآبادى قمى، پس از سال ها تلاش در راه اعتلاى [[دین|دین]] و گسترش آرمان هاى [[ائمه اطهار|امامان]] شیعه و نشر فضیلت هایشان، عاقبت به سوى حق شتافت. تاریخ رحلت وى نامعلوم است؛ اما مى توان حدس زد که او در نیمه اول سده چهارم هجرى، جان به جان آفرین تسلیم کرد. همچنین آرامگاه او نیز نامعلوم است. | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
− | <references/> | + | <references /> |
− | |||
− | |||
− | |||
==منابع== | ==منابع== | ||
+ | * ابوالحسن ربانى سبزوارى، [[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]، جلد ۱۲. | ||
− | |||
[[رده: علمای قرن سوم]] | [[رده: علمای قرن سوم]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۲ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۵۹
«على بن حسین سعدآبادى قمى» از عالمان و راویان حدیث شیعه در قرن سوم هجرى است. او از شاگردان احمد بن محمد بن خالد برقى بوده و خود استاد بزرگانی چون شیخ کلینى و على بن بابویه قمى در حدیث می باشد.
محتویات
ولادت و خاندان
علی اسد آبادی در شهر قم و در خاندانى شیعى، پا به عرصه گیتى نهاد. کنیه اش «ابوالحسن» معروف به «سعدآبادى» است و چون در شهر دانش پرور قم متولد شد و در همان جا با اخبار و روایات اهل بیت علیهالسلام آشنا گشت، «قمى» هم نامیده مى شود. نام پدرش «حسین» است که اطلاع دقیقى از موقعیت او، در دست نیست. تاریخ دقیق طلوع این ستاره آسمان علم و حدیث، در هاله اى از ابهام است؛ ولى با تأمّل در نوشته ها، قرائن و بررسى حالات استاد و شاگردان او، مى توان حدس زد که او در سده سوم هجرى چشم به جهان گشود.[۱]
در میان راویان شیعه به غیر از على بن حسین سعدآبادى قمى، محدث دیگرى را به نام سعدآبادى نیافتیم. از بررسى هاى به عمل آمده، آشکار مى شود که در عصر ما محلى به نام سعدآباد در استان قم وجود ندارد؛ اما در سده هاى سوم و چهارم هجرى، «سعدآباد» یکى از روستاهاى آباد شهر قم بوده است. بهترین گواه بر این سخن، کتاب ارزنده و ارزشمند تاریخ قم است که تألیف یکى از عالمان شیعه در سده چهارم هجرى است و قطعاً از منابع بسیار موثق و قابل اعتماد، در قم شناسى است. از مجموع مطالب این کتاب به دست مى آید که سعدآباد در زمان نگاشتن آن کتاب، در نزدیک قم وجود داشته است.[۲]
استادان و شاگردان
در هنگام پژوهش درباره دانشمندان و فرزانگان، اولین چیزى که در اندیشه محقق خطور مى کند، شناخت استاد و یا استادان آنان است؛ چرا که تأثیر استاد بر روحیه و طرز تفکر شاگرد، انکارناپذیر است. بدون تردید على بن حسین سعدآبادى براى رسیدن به جایگاه رفیع علمى، از محضر استادانى کسب فیض کرده است.
از لابهلاى نوشتارهاى تراجم نویسان، معلوم مى شود که این بزرگوار در حوزه درس محدث برجسته قم، «احمد بن محمد بن خالد برقى» حاضر مى شد. احمد بن محمد که خود، محدث و فقیه برجسته سده سوم هجرى است، انسانى بزرگوار و لایق بود. از او کتابى به نام «محاسن» در حدیث اهل بیت، به یادگار مانده که یکى از پایه هاى اصلى کتاب هاى چهارگانه شیعه به شمار مى آید. بنابراین او، حق عظیمى بر تمامى عالمان و فقیهان شیعه دارد. این بزرگوار در عصرى زیست مى کرد که مى توان آن را برزخ بین حضور و غیبت نامید. وى در سال ۲۸۱ یا ۲۷۴ به ملکوت اعلى پیوست. چنان که از کتب رجال برمى آید، گویا تنها استاد على بن حسین قمى، جناب «احمد بن خالد» است؛ گرچه دور از ذهن است که این محدث برجسته فقط یک استاد داشته باشد.
على بن حسین سعدآبادى بعد از سپرى کردن عمر خویش در یادگیرى حفظ روایات، پس از چندى خود به عنوان یک استاد حدیث، مورد توجه دانش طلبان قرار گرفت و گروهى از معروف ترین راویان شیعى گرد این شمع فروزنده جمع شدند و آموخته هایشان را به صورت کتاب، به یادگار گذاشتند. شاگردان او عبارتند از:
- ۱. محمد بن یعقوب کلینى:[۳] ایشان مؤلف کتاب «کافى» است که شهرت جهانى دارد و یکى از «کتب اربعه» شیعه است.
- ۲. ابوغالب زُرارى:[۴] نام او احمد است و حسب و نسب او به اَعْین شیبانى، پدر بزرگوار زرارة بن اعین و صحابى بلندمرتبه حضرت امام باقر و حضرت امام صادق علیهماالسلام، مى رسد. بدین مناسبت احمد، لقب «زُرارى» را براى خود برگزید و به همین لقب اشتهار یافت. خاندان «آل اَعْین» پیوند عمیق و راستین با امامان معصوم شیعه داشتند و در رشد و گسترش تفکر شیعى از بزرگ ترین و پربرکت ترین خاندان هاى شیعه در عراق بودند. خود ابوغالب در آن رساله معروفش، هنگامى که از استادش على بن حسین سعدآبادى نام مى برد، از او به عنوان مربى و معلم و مؤدب خویش یاد مى کند[۵] که این نشاندهنده این حقیقت است که او مدت ها نزد آن استاد فرزانه کسب فیض کرده است.
- ۳. محمد بن موسى متوکل:[۶] شیخ طوسى درباره اش مى نگارد: او از عبدالله بن جعفر حمیرى روایت مى کند.[۷] این محدث، از معروف ترین استادان روایتى شیخ صدوق است و نام مبارک او در سراسر کتاب هاى حدیثى شیخ صدوق مشاهده مى شود و بارها از خداوند براى او طلب رحمت و خشنودى کرده است که این همه، نشانه جایگاه رفیع و ممتاز این استاد حدیث شیعه است.
- ۴. على بن بابویه قمى:[۸] این بزرگوار، پدر والامقام شیخ صدوق است که در فقه و حدیث، صاحب نظر بود و به دودمان پاک اهل بیت بسیار عشق مى ورزید.
- ۵. هارون بن موسی تَلْعکبرى:[۹] او هم مانند سایر شاگردانِ، على بن حسین سعدآبادى، منزلت و جایگاهى بلند دارد. نجاشى، که یکى از شاگردان تلعکبرى است، مى گوید: او بزرگى از بزرگان شیعه، موثق و موجه و قابل اعتماد است و هیچ گونه عیب و نقصى در او راه ندارد. من خودم در خانه اش حاضر مى شدم؛ نظاره مى کردم که جویندگان دانش از محضر او کسب فیض مى کنند.[۱۰] او صاحب چندین کتاب است؛ قبیل کتاب جوامع. هارون بن موسى در اواخر سده چهارم هجرى، سال ۳۸۵ و چهار سال بعد از مرگ شیخ صدوق، روحش به ملکوت اعلى پیوست.[۱۱]
سعدآبادى از منظر بزرگان
از آنچه تاکنون در شرح حال این محدث فرزانه نگاشته شد و از موقعیت استاد و شاگردان بلندمرتبه او، شکوه و برجستگى او در علم حدیث آشکار و روشن مى گردد، ولى مناسب است که این روند را در آیینه سخنان بزرگان تراجم به نظاره بنشینیم:
- چنان که گذشت، ابوغالب زُرارى - یکى از شاگردان وى - از استاد خود به عنوان «مؤدب» یاد کرده که نشانه شایستگى هاى اخلاقى و رفتارى استادش است.[۱۲]
- از مرجع بزرگ شیعه، آیت الله بروجردى، نقل شده که از واژه «مؤدبى» در کلام ابوغالب چنین برداشت مى شود که على بن حسین سعدآبادى یکى از دانشمندان فرهنگ و ادب بوده است.[۱۳]
- محقق و محدث گرانمایه «اُرْمَوى»، در مقدمه محققانه خود بر کتاب «محاسن برقى»، از قول آیت الله شیخ عبدالحسین تهرانى (استاد مرحوم حاجى نورى) گفته است: گرچه دانشوران تراجم به صراحت و روشنى، از وجاهت و وثاقت على بن حسین سعدآبادى سخن نگفته اند، اما هنگامى که بزرگى مانند ابوغالب زرارى - که یکى از نخبگان و عالمان شیعه است - از استادش به عنوان مربى و معلم خویش یاد مى کند، این کمال اعتماد بر این محدث بزرگوار است و شخصیت ابوغالب مانع مى شود که او کسى را به عنوان مربى و معلم حدیث خود انتخاب کند که مورد اطمینان و داراى مرتبه کمالات روحى و معنوى نباشد؛ همان گونه که این سخن بر محققانِ ژرف اندیش پوشیده نیست.[۱۴]
- شیخ حر عاملى، صاحب وسائل الشیعه، چنین مى نگارد: على بن حسین سعدآبادى قمى، محدثى است که کلینى و ابوغالب زرارى از او حدیث روایت مى کنند. گویا تمام دانشوران شیعه، اخبار و روایات سعدآبادى را به دیده قبول انگاشته و اخبار او را در کمال صحت دانسته اند.[۱۵]
- در پایان، سخنى از علامه ممقانى نقل مى کنیم که مى گوید: علامه وحید بهبهانى از جدش محمدتقى مجلسى نقل مى کند که ایشان گفته: گروهى از دانشمندان شیعه او را ستایش کرده اند و روایات او را از منظر علم رجال، «حَسَنْ» مى دانند. البته پایه این نظر، بر دو امر استوار است: ۱. چون سعدآبادى از محدثان بزرگ شیعه است که روایات بسیار زیادى در کتاب هاى محدثان شیعه، از او نقل شده؛ ۲. او یکى از استادان و بزرگان اجازه است. آن گاه مرحوم ممقانى ابراز داشته که: ما به این شخصیت و چهره برجسته حدیث شیعه، اعتماد داریم و روایات او را قبول مى کنیم.[۱۶]
برخی از روایات سعدآبادى
با آن که نام على بن حسین سعدآبادى در جاى جاى کتاب هاى حدیثى آمده است، اما کتاب و اثر خاصى از او به یادگار نمانده است. و با تحقیق فراوانى که در کتاب هاى مربوط به رجال شناسى و کتاب شناسى انجام شد، به کتابى از او برخورد نکردیم. تعداد روایات او هم معلوم نیست، ولى با کاوش در کتب حدیث همانند کتاب کافى و کتب شیخ صدوق، شاید اخبار این بزرگوار به ده ها روایت برسد. جا دارد که اینک چند روایت از مجموع روایات او را در این جا، یادآورى کنیم تا جان را به عِطر دل انگیز این گلواژه هاى معرفت، معطر نماییم.
بهار قرآن:
او با واسطه گزارش مى دهد از حضرت امام باقر علیهالسلام، که فرمود: «لکلّ شىء ربیع و ربیع القرآن شهر رمضان؛ براى هر چیزى بهارِ شکفتنى است و بهار قرآن، ماه رمضان است».[۱۷]
اثر همنشینى با دینباوران:
با واسطه نقل مى کند از رسول اکرم صلی الله علیه و آله که فرمود: «مجالسة اهل الدین شَرَف الدنیا والاخرة؛ همنشینى با افراد دیندار و دین باور، موجب شرافت در دنیا و آخرت است».[۱۸]
سیماى امام صادق از منظر پیشواى مالکى:
روایت مى کند از ابن ابى عمیر که او گفت: «از مالک بن اَنس، فقیه شهر مدینه، شنیدم که مى گفت: هنگامى که بر امام صادق علیهالسلام وارد مى شدم، براى من بالشى قرار مى دهد و مرا احترام مى کند و مى گوید: اى مالک! من به تو علاقه دارم. من از این سخن امام صادق علیهالسلام بسیار خوشحال مى شوم و خداى را شکر و سپاس مى گویم. سپس مالک گفت: امام جعفرصادق علیهالسلام مردى بود که از سه حال خارج نبود: یا روزهدار بود و یا در حال نمازخواندن و یا در حال ذکر خداوند متعال بود. او از بزرگان عبادت کنندگان و زاهدان روزگار بود. از عظمت خداى مى ترسید. بسیار حدیث مى فرمود. خوش مجلس بود و مجلس او پرفایده و ثمربخش بود. وقتى که نام مبارک رسول اکرم صلی الله علیه و آله را مى برد، چنان سیماى او دگرگون مى شد که کسى او را در آن حال نمى شناخت. من در یک سال هم کاروان او در سفر حج بودم. چون سوار بر مرکب خویش شد، در هنگام احرام بستن که مى خواست «لبیک» بگوید، صدایش قطع مى شد؛ به طورى حالش متغیر مى گردید و نزدیک بود از مرکب خود به زمین افتد. من به امام عرض کردم: آقاجان! شما به هر حال باید «لبیک» را بگویید. فرمود: اى پسر ابوعامر! من چگونه جرأت کنم که «لبّیک اللّهم لبّیک» را بر زبان جارى کنم؛ حال آن که مى ترسم خداوند بفرماید «لالبّیک و لاسعدیک».[۱۹]
تندخوئى:
از حضرت امام باقر علیهالسلام روایت مى کند که فرمود: «مَنْ قُسِمَ لَهُ الخُرق حُجبَ عنه الایمان؛ هر کس که بداخلاق و تندخو باشد، از نعمت ایمان محروم خواهد شد».[۲۰]
میوه نوبرانه:
با واسطه از حضرت على علیهالسلام روایت مى کند که فرمود: «وقتى که رسول خدا میوه نوبرانه را مى دید و مى خواست تناول کند، میوه را مى بوسید و بر چشمش مى گذاشت. سپس به خدا عرض مى کرد: پروردگارا! همان گونه که در حالت تندرستى آغاز این میوه را به ما عطا کردى و نشان دادى، آخر آن را هم در حالت سلامتى به ما عطا بفرما».[۲۱]
بنیادهاى دین:
از حضرت امام صادق علیهالسلام حدیث مى کند که آن بزرگوار فرمود: «بُنى الاسلام على خمسِ دعائمٍ: على الصلوة والزکاة والصوم والحج و ولایة امیرالمؤمنین والائمة من بعده؛ دین بر پنج ستون استوار است: نماز و حج و زکات و روزه و ولایت حضرت امیرالمومنین و امامان پس از او».[۲۲]
وفات
على بن حسین سعدآبادى قمى، پس از سال ها تلاش در راه اعتلاى دین و گسترش آرمان هاى امامان شیعه و نشر فضیلت هایشان، عاقبت به سوى حق شتافت. تاریخ رحلت وى نامعلوم است؛ اما مى توان حدس زد که او در نیمه اول سده چهارم هجرى، جان به جان آفرین تسلیم کرد. همچنین آرامگاه او نیز نامعلوم است.
پانویس
- ↑ رساله ابوغالب زرارى، چاپ مرکز ابحاث و دراسات الاسلامیه، ص ۱۶۲؛ مجمع الرجال، ج ۴، ص ۱۸۴؛ رجال نجاشى، ص ۷۷، چاپ جامعه مدرسین قم؛ رجال شیخ طوسى، ص ۴۸۴؛ معجم الرجال، ج ۱۱، ص ۳۷۶؛ ریحانة الادب، ج ۳، ص ۲۵؛ قاموس الرجال، ج ۷، ص ۴۲۶، چاپ جامعه مدرسین قم؛ ایضاح الاشتباه، ص ۲۱۴؛ جامع الروات، ج ۱، ص ۵۷۲؛ وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۲۶۱؛ اعلام الشیعة فى القرن الرابع، ص ۱۸۱، چاپ بیروت؛ فهرست شیخ طوسى، ص ۲۲، چاپ نجف؛ تنقیح المقال ممقانى، ج ۲، ص ۲۸۱؛ امالى صدوق، ص ۱۹ و ۵۵؛ موسوعة الفقهاء، ج ۴، ص ۲۷۸؛ شرح مشیخه صدوق، ج ۴، ص ۸۱ و تاریخ قم و زندگى حضرت معصومه، ص ۲۰۶.
- ↑ تاریخ قم، انتشارات طوس، ص ۵۰، ۳۵، ۵۰، ۵۱-۵۹، ۱۱۳-۱۱۷، ۱۳۵-۱۳۹.
- ↑ رجال شیخ طوسى، ص ۴۸۴؛ اعلام الشیعة فى القرن الرابع، ص ۱۸۱ و مقدمه اصول کافى از استاد بزرگوار ربانى شیرازى، ص ۱۶.
- ↑ رجال طوسى، ص ۴۸۶؛ اعلام الشیعه، ص ۱۸۱ و چند منبع دیگر و رساله ابوغالب زرارى، ص ۱۶۳.
- ↑ رساله ابوغالب زرارى، ص ۱۸.
- ↑ امالى صدوق، ص ۱۹، حدیث ۵ و ص ۵۵ و ۵۷ و اعلام الشیعه، ص ۱۸۱.
- ↑ رجال طوسى، ص ۴۹۲.
- ↑ من لایحضره الفقیه، ج ۴، بخش مشیخه، ص ۸۱.
- ↑ قاموس الرجال، ج ۷، ص ۴۲۶.
- ↑ رجال نجاشى، ص ۳۰۸ و فوائد الرضویه، ص ۷۰۴.
- ↑ فوائد الرضویه، ص ۷۰۴.
- ↑ اعلام الشیعه، ص ۱۸۱ و رساله ابوغالب زرارى، ص ۱۶۲.
- ↑ حاشیه مجمع الرجال قهپائى، ج ۴، ص ۱۸۴.
- ↑ مقدمه محاسن برقى، ص ز.
- ↑ وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۲۶۱.
- ↑ تنقیح المقال، ج ۲، ص ۲۸۱.
- ↑ امالى صدوق، مجلس ۱۴، ص ۵۷، حدیث ۵.
- ↑ همان، ص ۵۸، حدیث ۱۰.
- ↑ همان، ص ۱۴۲، مجلس ۳۲، حدیث ۳.
- ↑ همان، ص ۱۷۱، مجلس ۳۷، حدیث ۴.
- ↑ همان، ص ۲۱۹، مجلس ۴۵، حدیث ۶.
- ↑ همان، ص ۲۲۱، مجلس ۴۵، حدیث ۱۴.
منابع
- ابوالحسن ربانى سبزوارى، ستارگان حرم، جلد ۱۲.