حسین بن اشکیب قمی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(باز نویسی با لحن دانشنامه ای و نظم جدید)
سطر ۱: سطر ۱:
حسین بن اشکیب قمی (ولادت اواسط سده سوم هجری) از یاران [[امام هادی]] و [[امام حسن عسکری]] و راویان حدیث است.  
+
'''حسین بن اشکیب قمی'''، از راویان و [[محدث|محدثان]] بزرگ [[شیعه]] اهل [[قم]] در سده سوم هجری و از یاران [[امام هادی]] و [[امام حسن عسکری]] (علیهماالسلام) است.  
  
==ولادت==
+
==ولادت و شهرت==
  
در این که این محدث بلندمرتبه در چه سالی دیده به جهان گشود، نمی‌توان قاطعانه ابراز نظر کرد، ولی آن چه مورد قبول بیشتر دانشوران شیعی تراجم است، او اواسط قرن سوم هجری و در [[قم]] متولد شده است.<ref> [[اعیان الشیعه]]، ج 5، ص 458.</ref>.
+
در این که حسین بن اشکیب قمی در چه سالی دیده به جهان گشود، نمی‌توان قاطعانه ابراز نظر کرد، ولی آن چه مورد قبول بیشتر دانشوران شیعی تراجم است، او اواسط قرن سوم هجری و در [[قم]] متولد شده است.<ref> اعیان الشیعه، ج 5، ص 458.</ref>  
  
==کنیه و لقب==
+
[[کنیه|کنیه‌]] او «ابوعبدالله»<ref> تهذیب المقال فی تنقیح الرجال، سید محمدعلی ابطحی اصفهانی، نجف، ج 2، ص 60 و موسوعة الفقهاء، ج 3، ص 215.</ref> یا «ابومحمد»<ref> الذریعة، دارالاضواء، ج 10، ص 227 و 200.</ref> است. نام پدرش احمد، ولی اشتهار او «اشکیب» است. بدین جهت این محدث کبیر، به نام «حسین بن اشکیب» اشتهار دارد.<ref> رجال نجاشی، ص 44؛ رجال شیخ طوسی، ص 413، 429 و 462؛ معالم العلماء، ص 41؛ رجال ابن داوود، ص 121.</ref> به ابن اشکیب «خراسانی» و «مروزی»<ref> رجال شیخ، ص 313؛ رجال نجاشی، داوری، قم، ص 33 و منابع دیگر.</ref> نیز به گفته می‌شد که به نظر می‌رسد به خاطر مسافرت‌های مکرر او به قلمرو [[خراسان]] بزرگ همانند مرو و سمرقند است.<ref> رجال شیخ، ص 313؛ رجال نجاشی، داوری، قم، ص 33 و منابع دیگر.</ref>
  
کنیه‌ او «ابوعبدالله»<ref> تهذیب المقال فی تنقیح الرجال، سید محمدعلی ابطحی اصفهانی، نجف، ج 2، ص 60 و موسوعة الفقهاء، ج 3، ص 215.</ref> یا «ابومحمد»<ref> الذریعة، دارالاضواء، ج 10، ص 227 و 200.</ref> است. نام پدرش احمد، ولی اشتهار او «اشکیب» است. بدین جهت این محدث کبیر، به نام «حسین بن اشکیب» اشتهار دارد.<ref> الجامع فی الرجال، پیروز قم، ج 1، ص 582؛ رجال نجاشی، جامعه مدرسین، ص 44؛ رجال شیخ طوسی، ص 413، 429 و 462؛ معالم العلماء، [[نجف]]، ص 41؛ رجال ابن داوود، ص 121؛ مجمع الرجال، دارالکتب العلمیه، [[قم]]، ج 2، ص 162؛ [[وسایل الشیعه]]، ج 20، ص 173؛ اعیان الشیعه، ج 5، ص 458؛ معجم الرجال، ج 5، ص 199؛ قاموس الرجال، جامعه مدرسین، ج 3، ص 422؛ بهجة الآمال، بنیاد فرهنگ اسلامی، ج 3، ص 253؛ منتهی المقال، ابوعلی مازندرانی، مؤسسه آل البیت، ج 3، ص 19؛ خلاصة الاقوال، منشورات رضی، قم، ص 51؛ تنقیح المقال، ممقانی، ج 1، ص 320؛ جامع الروات، کتابخانه آیت الله نجفی، ج 1، ص 233؛ التحریر الطاووسی از صاحب معالم، کتابخانه آیت الله نجفی، ص 471 و موسوعة الفقهاء، ج 3، ص 215.</ref>
+
یکی از القاب معروف وی «خادم القبر» (خدمتگزار مرقد) است. در این که صاحب قبر چه کسی می‌باشد، در میان دانشمندان اختلاف است. علامه [[وحید بهبهانی]] سه احتمال را مطرح ساخته‌اند: قبر [[پیامبر اسلام|حضرت رسول]] صلی الله علیه و آله، قبر [[امام رضا]] علیه‌السلام و یا مرقد [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها در قم.<ref> اعیان الشیعه، ج 5، ص 458.</ref> ولی آن نظری که به واقع نزدیکتر است، همان قبر کریمه اهل بیت در قم است، که بعضی از مورخان طراز اول شیعه بدان اشاره کرده‌اند.<ref> موسوعة الفقهاء، ج 3، ص 215 و حاشیه رجال طوسی، ص 413.</ref>
  
یکی از القاب معروف وی «خادم القبر» (خدمتگزار مرقد) است. در این که صاحب قبر چه کسی می‌باشد، در میان دانشمندان اختلاف است. علامه وحید بهبهانی سه احتمال را مطرح ساخته‌اند: قبر حضرت [[امام رضا]] علیه‌السلام، قبر حضرت رسول صلی الله علیه و آله و یا مرقد [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها در قم.<ref> [[اعیان الشیعه]]، ج 5، ص 458.</ref> ولی آن نظری که به واقع نزدیکتر است، همان قبر کریمه اهل بیت در قم است، که بعضی از مورخان طراز اول شیعه بدان اشاره کرده‌اند.<ref> موسوعة الفقهاء، ج ص 215 و حاشیه رجال طوسی، ص 413.</ref>
+
در نوشتار بعضی از بزرگان، حسین بن اسکیب (با سین) ثبت و ضبط شده است.<ref> خلاصة الاقوال، ص 51 و رجال ابن داوود، ص 79.</ref> این امر موجب شده است که برخی گمان برند که دو شخص می‌باشند: یکی حسین بن اشکیب قمی و دیگری حسین بن اسکیب مروزی که از دانشمندان خطه [[ماوراءالنهر]] است. اما قریب به اتفاق محققان شیعه (از جمله [[ابن داوود حلی]]<ref> رجال ابن داوود، سیرة المصطفی، قم، ص 79.</ref> و [[سید ابوالقاسم خویی|آیت الله خویی]])<ref> معجم الرجال، ج ص 199.</ref> بر این باورند که این دو، نام یک محدث است.
  
به او «خراسانی» و «مروزی» <ref> رجال شیخ، ص 313؛ رجال نجاشی، داوری، قم، ص 33 و منابع دیگر.</ref> نیز به او گفته می‌شد به نظر می‌رسد به خاطر مسافرت‌های مکرر به قلمرو خراسان بزرگ همانند مرو و سمرقند.<ref> رجال شیخ، ص 313؛ رجال نجاشی، داوری، قم، ص 33 و منابع دیگر.</ref>
+
==اساتید ==
  
در نوشتار بعضی از بزرگان، حسین بن اسکیب (باسین) ثبت و ضبط شده است.<ref> خلاصة الاقوال، ص 51 و رجال ابن داوود، ص 79.</ref> این امر موجب شده است که برخی گمان برند که دو شخص می‌باشند: یکی حسین بن اشکیب قمی و دیگری حسین بن اسکیب مروزی که از دانشمندان خطه ماوراءالنهر است. اما قریب به اتفاق محققان شیعه (از جمله مرحوم شیخ موسی زنجانی<ref> الجامع فی الرجال، ج 1، ص 582.</ref>، ابن داوود<ref> رجال ابن داوود، سیرة المصطفی، قم، ص 79.</ref> و مرحوم آیت الله خویی)<ref> معجم الرجال، ج 5، ص 199.</ref><ref> رجال طوسی، ص 413 و 429.</ref> بر این باورند که این دو، نام یک محدث است.
+
حسین بن اشکیب قمی، برای دست یازیدن به معارف ناب و خالص دینی و گردآوردن اخبار و روایات [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم السلام، از محضر جمعی از بزرگان فیض‌ها برده و توشه‌ها اندوخته است، از جمله:
  
==شخصیت حسین با اشکیب قمی==
+
*[[محمد بن اورمه قمی]]؛
  
از کنکاش در منابع شیعه بدست می‌آید که حسین بن اشکیب، در قله رفیع دانش و فقه و مناظره قرار داشته است و تمام بزرگان شخصیت سترگ او را ستایش کرده‌اند. اینک برای شناخت بیشتر این دانشمند فرزانه، قلم را به دست برجسته‌ترین عالمان رجال شناس، می‌سپاریم.
+
*[[محمد بن خالد برقی|محمد بن خالد برقی قمی]]؛
  
نجاشی می‌گوید: «استاد بزرگوار عالمان شیعه، اهل خراسان و دارای وجاهت، برجستگی و مورد اطمینان و یکی از محدثان بسیار سابقه‌دار شیعه است. شیخ کشی، در کتاب خویش نامش را یادآوری نموده است. شیخ عیاشی از او [[حدیث]] نقل می‌کند و به روایات او اعتماد و اطمینان کامل است. او قمی و خدمتگزار یکی از قبور بزرگان اسلام است».<ref> نجاشی، جامعه مدرسین، ص 44 و همان، داوری قم، ص 33.</ref>
+
*[[حسن بن خرزاذ قمی|حسن بن خُرزاذ قمی]]؛
  
شیخ طوسی در کتاب رجال خود می‌نگارد: «حسین بن اشکیب، خادم القبر<ref> رجال طوسی، ص 462.</ref>؛ ...که در شهر سمرقند و کش زندگی می‌نمود، دانشوری توانا بود و در فن مناظره، تخصص داشت. او کتاب‌هایی چند پدید آورد».<ref> خلاصة الاقوال، ص 51.</ref> همچنین [[شیخ طوسی]]، در پایان کتابش در شرح حال این محدث پرآوازه، از وی به عنوان «محدثی مورد اعتماد و متکلمی فقیه، اهل بحث و مناظره، خوش سخن، دارای ذوق و سلیقه و اندیشه دقیق و نیکو<ref> معالم العلماء، [[نجف]]، ص 41.</ref> نام می‌برد.
+
*حسین بن یزید نوفلی؛
  
سایر رجال شناسان نیز، سخنان این بزرگان را که از قدمت ویژه‌ای برخوردار است، تأیید کرده‌اند.
+
*حسن بن حسین مروزی؛
  
حسین بن اشکیب در مقطعی از عمر گرامی خویش، در شهر «کشّ» زیست می‌کرده و در آن سرزمین از چهره‌های صاحب آوازه و دارای نام و نشان بوده و در مقام استادی علم [[حدیث]] و [[فقه]] قرار داشته است؛ به طوری که گروهی از محدثان آن سامان از فضل و دانش او بهره می‌بردند.<ref> رجال شیخ، ص 313؛ رجال نجاشی، داوری، قم، ص 33 و منابع دیگر.</ref>
+
*بکر بن صالح رازی؛
  
==حشین بن اشکیب از اصحاب ائمه علیهم اسلام==
+
*هارون بن عقبه خزاعی؛
  
این روایتگر بزرگ، از این سعادت عظیم برخوردار بوده که در گروه یاران برجسته و ارزشمند امامان معصوم قرار گیرد و با آنان ملاقات و ارتباط تنگاتنگ داشته باشد. از این رو، وی از اقیانوس بیکران علم و معارف آنان فیض برده است. نجاشی از شیخ کشی روایت می‌کند که: «حسین بن اشکیب قمی، از یاران [[امام هادی]] و [[امام حسن عسکری]] علیهم‌السلام، است».<ref> قاموس الرجال، ج ص 422.</ref>
+
*محمد بن علی کوفی.<ref> الجامع فی الرجال، ج ص 582.</ref>
  
علامه حلی می‌نگارد: «حسین بن اشکیب از یاران امام حسن عسکری علیه‌السلام است».<ref> خلاصة الاقوال، ص 50.</ref> علامه تهرانی، مؤلف «الذریعه» نیز در این باره می‌گوید: «او، استاد کشی و عیاشی، و از اصحاب امام یازدهم است».<ref> الذریعة، ج 10، ص 200 و 227.</ref> شیخ شوشتری هم در اثر خود، این سخن را تأیید می‌کند.<ref> قاموس الرجال، ج 3، ص 422.</ref>
+
==شاگردان==
 
 
==اساتید حسین بن اشکیب ==
 
 
 
حسین بن اشکیب قمی، برای دست یازیدن به معارف ناب و خالص دینی و گردآوردن اخبار و روایات اهل بیت عصمت و طهارت، از محضر جمعی از بزرگان فیض‌ها برده و توشه‌ها اندوخته است و جان تشنه خویشتن را از زلال علم آنان، سیراب کرده است که هم اینک به نام گروهی از آنان اشارت می‌شود:
 
 
 
* 1- محسن بن محمد؛
 
 
 
* 2- محمد بن اورمه قمی؛
 
 
 
* 3- محمد بن خالد برقی قمی؛
 
 
 
* 4- حسن بن خُرزاد قمی؛
 
 
 
* 5- حسین بن یزید نوفلی؛
 
 
 
* 6- محمد بن سدی؛
 
 
 
* 7- حسن بن حسین مروزی؛
 
  
* 8- بکر بن صالح رازی؛
+
حسین بن اشکیب در مقطعی از عمر گرامی خویش، در شهر «کشّ» زیست می‌کرده و در آن سرزمین از چهره‌های صاحب آوازه و دارای نام و نشان بوده و در مقام استادی علم [[حدیث]] و [[فقه]] قرار داشته است؛ به طوری که گروهی از [[محدث|محدثان]] آن سامان از فضل و دانش او بهره می‌بردند.<ref> رجال شیخ، ص 313؛ رجال نجاشی، داوری، قم، ص 33 و منابع دیگر.</ref> با این که این محدث از جایگاه رفیع در قلمرو معرفت دینی برخوردار بوده، اما در گزارش‌های پژوهشگران، شاگردان زیادی از او سراغ نداریم. تنها نام چند تن از آنان در منابع آمده است که به ترتیب ذکر می‌شود:
  
* 9- هارون بن عقبه خزاعی؛
+
*[[محمد بن مسعود عیاشی]]؛<ref> همان؛ الذریعة، ج 10، ص 227 و رجال کشی، مؤسسه آل البیت، ج 3، ص 735.</ref> که یکی از بزرگترین دانشوران [[شیعه]] در خطه [[ماوراءالنهر]] و آسیای مرکزی است. او تمام ثروت خویش را در راه نشر و گسترش آثار [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم‌السلام مصرف کرد. می‌گویند: خانه‌اش همانند پژوهشکده‌ای بود که دین‌پژوهان و محدثان شیعه، در آن جا به تحقیق، بررسی، نگارش و گردآوری اخبار اهل بیت اشتغال داشتند. وی همان مؤلف [[تفسیر عیاشی (کتاب)|تفسیر عیاشی]] است.<ref> الکنی والالقاب، بیدار، قم، ج 2، ص 449 و ج ص 94.</ref>
 
 
* 10- محمد بن علی کوفی؛
 
 
 
* 11- عبدالرحمن بن محمد.<ref> الجامع فی الرجال، ج ص 582.</ref>
 
 
 
==شاگردان==
 
  
با این که این محدث از جایگاه رفیع در قلمرو معرفت دینی برخوردار بوده، اما در گزارش‌های پژوهشگران، شاگردان زیادی از او سراغ نداریم. تنها نام چند تن از آنان در منابع آمده است که به ترتیب ذکر می‌شود:
+
*[[ابوعمرو کشی|محمد بن عمر بن عبدالعزیز کشی]]؛ که از چهره‌های معروف شیعه در ماوراءالنهر می‌باشد. ایشان نیز صاحب یکی از بزرگترین تألیفات دانش رجال، به نام «[[رجال کشی (کتاب)|معرفة احوال الرجال]]» است. او با پدیدآوردن این اثر جاودانه، خدمت بسزایی به جهان تشیع بلکه عالم اسلام نمود.<ref> همان، ج 3، ص 94.</ref>
  
* 1- محمد بن مسعود، معروف به عیاشی؛<ref> همان؛ الذریعة، ج 10، ص 227 و رجال کشی، مؤسسه آل البیت، ج 3، ص 735.</ref> که یکی از بزرگترین دانشوران شیعه در خطه ماوراءالنهر و آسیای مرکزی است. او نه تنها در راه نشر و گسترش آثار اهل بیت، از هیچ تلاش و کوششی دریغ نکرد، بلکه تمام ثروت خویش را - که از پدرش به ارث برده بود و به سیصد هزار دینار می‌رسید. - در راه این هدف ارزنده مصرف کرد. می‌گویند: خانه‌اش همانند پژوهشکده‌ای بود که دین‌پژوهان و محدثان شیعه، در آن جا به تحقیق، بررسی، نگارش و گردآوری اخبار اهل بیت علیهم‌السلام اشتغال داشتند. وی همان مؤلف تفسیر معروف عیاشی است.<ref> الکنی والالقاب، بیدار، قم، ج 2، ص 449 و ج 3، ص 94.</ref>
+
*[[شیخ کلینی|محمد بن یعقوب کلینی]]؛ او مؤلف کتاب «[[الکافی (کتاب)|الکافی]]»، یکی از [[کتب اربعه|کتاب‌های چهارگانه]] حدیث شیعه است که شهرت جهانی دارد.  
  
* 2- محمد بن عمر بن عبدالعزیز؛ که از چهره‌های معروف شیعه در ماوراءالنهر می‌باشد. ایشان نیز صاحب یکی از بزرگترین تألیفات دانش رجال، به نام «معرفة احوال الرجال» است. او با پدیدآوردن این اثر جاودانه، خدمت بسزایی به جهان تشیع بلکه عالم اسلام نمود.<ref> همان، ج ص 94.</ref>
+
*محمد بن الوارث.<ref> الذریعه، ج 10، ص 200.</ref>
  
* 3- محمد بن یعقوب کلینی؛ که چنان در قله اشتهار و بزرگی، قرار گرفته که نیاز به معرفی ندارد؛ ولی یادآور می‌شویم که او مؤلف کتاب «الکافی»، یکی از کتاب‌های چهارگانه [[حدیث]] شیعه است که شهرت جهانی دارد. این عالم فرزانه در سال 329 هجری زندگی این جهان را بدرود گفت.<ref> الجامع فی الرجال، ج 1، ص 582.</ref>
+
==شخصیت علمی==
  
* 4- محمد بن الوارث.<ref> الذریعه، ج 10، ص 200.</ref>
+
از کنکاش در منابع [[شیعه]] بدست می‌آید که حسین بن اشکیب، در قله رفیع دانش و فقه و مناظره قرار داشته است و تمام بزرگان شخصیت سترگ او را ستایش کرده‌اند.  
  
==آثار قلمی==
+
[[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]] درباره او می‌گوید: «استاد بزرگوار عالمان شیعه، اهل خراسان و دارای وجاهت، برجستگی و مورد اطمینان و یکی از محدثان بسیار سابقه‌دار شیعه است. [[ابوعمرو کشی|شیخ کشی]]، در کتاب خویش نامش را یادآوری نموده است. [[محمد بن مسعود عیاشی|شیخ عیاشی]] از او [[حدیث]] نقل می‌کند و به روایات او اعتماد و اطمینان کامل است. او قمی و خدمتگزار یکی از قبور بزرگان اسلام است».<ref> نجاشی، جامعه مدرسین، ص 44 و همان، داوری قم، ص 33.</ref>
  
همان گونه که در آغاز این نوشتار آمد، این محدث قمی، کتاب‌هایی را پدید آورده و تالیف کرده است. شیخ نجاشی به سه کتاب ایشان اشاره می‌کند:
+
[[شیخ طوسی]] در کتاب رجال خود می‌نگارد: «حسین بن اشکیب، خادم القبر؛<ref> رجال طوسی، ص 462.</ref> ...که در شهر سمرقند و کش زندگی می‌نمود، دانشوری توانا بود و در فن مناظره، تخصص داشت. او کتاب‌هایی چند پدید آورد».<ref> خلاصة الاقوال، ص 51.</ref> شیخ طوسی، در پایان کتابش در شرح حال این محدث پرآوازه، از وی به عنوان «محدثی مورد اعتماد و متکلمی فقیه، اهل بحث و مناظره، خوش سخن، دارای ذوق و سلیقه و اندیشه دقیق و نیکو» نام می‌برد.
  
* 1- الرّد علی من زعم ان النبی صلی الله علیه و آله کان علی دین قومه؛
+
همچنین، حسین بن اشکیب از این سعادت عظیم برخوردار بوده که در گروه یاران برجسته و ارزشمند [[ائمه اطهار|امامان معصوم]] قرار گیرد و با آنان ملاقات و ارتباط تنگاتنگ داشته باشد. از این رو، وی از اقیانوس بیکران علم و معارف آنان فیض برده است. نجاشی از شیخ کشی روایت می‌کند که: «حسین بن اشکیب قمی، از یاران [[امام هادی]] و [[امام حسن عسکری]] علیهماالسلام، است».<ref> قاموس الرجال، ج 3، ص 422.</ref>
  
* 2- الرّد علی الزیدیه؛
+
[[علامه حلی]] می‌نگارد: «حسین بن اشکیب از یاران امام حسن عسکری علیه‌السلام است».<ref> خلاصة الاقوال، ص 50.</ref> [[شیخ آقا بزرگ تهرانی|علامه تهرانی]]، مؤلف «[[الذریعه الی تصانیف الشیعه|الذریعه]]» نیز در این باره می‌گوید: «او، استاد کشی و عیاشی، و از اصحاب امام یازدهم است».<ref> الذریعة، ج 10، ص 200 و 227.</ref> [[محمدتقی شوشتری|شیخ شوشتری]] هم در اثر خود، این سخن را تأیید می‌کند.<ref> قاموس الرجال، ج 3، ص 422.</ref>
  
* 3- کتاب النوادر.<ref> رجال نجاشی، ص 33 و الذریعه، ج 10، ص 200.</ref>
+
از بررسی زندگی و شرح حالات ابن اشکیب، برمی‌آید که او در مناظره برای اثبات حقانیت [[خلافت]] بلافصل [[امیرالمومنین]] علیه‌السلام و به طور عام، اثبات حقانیت مذهب [[شیعه]]، از برجستگی ویژه‌ای برخوردار بود. این نکته‌ای است که شیخ طوسی و نجاشی و برخی دیگر بر آن تصریح کرده‌اند. در این جا مناسب می‌نماید که به یکی از فرازهای زندگی او - که [[شیخ کلینی]] و [[شیخ صدوق]] در کتاب‌های خویش آورده‌اند - اشاره شود.
  
==مناظرات حسین بن اشکیب قمی==
+
یکی از دانشمندان کشمیر، به نام «ابوسعید غانم» می‌گوید: من در هند از موقعیت بلندی برخوردار بودم و شاگردانی داشتم و مورد احترام پادشاه بودم. چون من در کتاب‌های [[تورات]]، [[انجیل]] و مصحف ابراهیم درباره [[پیامبر اسلام|پیامبر]] آخرالزمان مطالب فراوانی خوانده بودم، دوستانم مرا برای کاوش در این امر انتخاب کردند؛ از این رو، برای دستیابی به حقیقت از شهر خویش حرکت کرده، به قلمرو کابل و بلخ رسیدم.
  
از بررسی زندگی و شرح حالات ابن اشکیب، برمی‌آید که او در مناظره برای اثبات حقانیت خلافت بلافصل [[امیرالمومنین]] علیه‌السلام و به طور عام، اثبات حقانیت مذهب شیعه، از برجستگی ویژه‌ای برخوردار بود. این نکته‌ای است که [[شیخ طوسی]] و نجاشی و برخی دیگر بر آن تصریح کرده‌اند.
+
در آن جا با بعضی از دانشمندان، مذاکره کردم که عقیده داشتند: جانشین [[پیامبر اسلام]]، [[ابوبکر]] و در آخر [[امام علی علیه السلام|علی]] علیه‌السلام می‌باشد. به آنان گفتم: به دنبال آن پیامبری هستم که جانشین او برادر دینی و پسرعمو و شوهر دختر اوست. ولی آنان در مقابل این سخن، مرا متهم کردند و این که او باید کشته شود. به آن‌ها گفتم: من به دنبال حقیقت هستم و از مرام و مسلک خود دست برنمی‌دارم تا حق را بیابم. هنگامی که سخن من به گوش فرمانروای بلخ رسید، یکی از دانشمندان آن دیار، به نام حسین بن اشکیب را مأمور ساخت که با این مرد هندی مباحثه و مناظره کن.
  
در این جا مناسب می‌نماید که به یکی از فرازهای زندگی او - که کلینی و [[شیخ صدوق]] در کتاب‌های خویش آورده‌اند. - اشاره شود.
+
در این جا بود که حسین بن اشکیب، با دلایل محکم و متقن خویش، حقیقت را برای ابوسعید اثبات کرد و برایش ثابت کرد که جانشین [[پیامبر اسلام|رسول اکرم]] صلی الله علیه و آله بعد از رحلت، [[امام علی علیه السلام|علی بن ابی‌طالب]] و یازده فرزند او هستند و اکنون [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|امام مهدی]] علیه‌السلام آخرین وصی و جانشین آن حضرت است.
  
یکی از دانشمندان کشمیر، به نام «ابوسعید غانم» می‌گوید: من در هند از موقعیت بلندی برخوردار بودم و شاگردانی داشتم و مورد احترام پادشاه بودم. چون من در کتاب‌های [[تورات]]، [[انجیل]] و مصحف ابراهیم درباره پیامبر آخرالزمان مطالب فراوانی خوانده بودم، دوستانم مرا برای کاوش در این امر انتخاب کردند؛ از این رو، برای دستیابی به حقیقت از شهر خویش حرکت کرده، به قلمرو کابل و بلخ رسیدم.
+
ابوسعید می‌گوید: سخنان حسین بن اشکیب مرا قانع کرد و به مذهب [[اسلام]] و [[ولايت|ولایت]] علی امیرالمؤمنین گرایش پیدا کردم.<ref> اصول کافی، ج 1، باب مولد الصاحب علیه‌السلام، ص 515 و اکمال الدین و اتمام النعمه، شیخ صدوق، ج 2، ص 437.</ref>
  
در آن جا با بعضی از دانشمندان، مذاکره کردم که عقیده داشتند: جانشین [[پیامبر اسلام]]، [[ابوبکر]] و در آخر علی علیه‌السلام می‌باشد. به آنان گفتم: به دنبال آن پیامبری هستم که جانشین او برادر دینی و پسرعمو و شوهر دختر اوست. ولی آنان در مقابل این سخن، مرا متهم کردند و این که او باید کشته شود. به آن‌ها گفتم: من به دنبال حقیقت هستم و از مرام و مسلک خود دست برنمی‌دارم تا حق را بیابم. هنگامی که سخن من به گوش فرمانروای بلخ رسید، یکی از دانشمندان آن دیار، به نام حسین بن اشکیب را مأمور ساخت که: با این مرد هندی مباحثه و مناظره کن.
+
==آثار و احادیث==
 +
این محدث قمی، کتاب‌هایی را پدید آورده و تألیف کرده است. [[احمد بن علی نجاشی|شیخ نجاشی]] به سه کتاب ایشان اشاره می‌کند:
  
در این جا بود که حسین بن اشکیب، با دلایل محکم و متقن خویش، حقیقت را برای ابوسعید اثبات کرد و برایش ثابت کرد که جانشین رسول اکرم صلی الله علیه و آله بعد از رحلت، علی بن ابی‌طالب و یازده فرزند او هستند و اکنون امام مهدی علیه‌السلام آخرین وصی و جانشین آن حضرت است.
+
*الرّد علی من زعم أن النبی (ص) کان علی دین قومه؛
  
ابوسعید می‌گوید: سخنان حسین بن اشکیب مرا قانع کرد و به مذهب [[اسلام]] و خلافت و ولایت علی امیرالمؤمنین گرایش پیدا کردم.<ref> اصول کافی، ج 1، باب مولد الصاحب علیه‌السلام، ص 515 و اکمال الدین و اتمام النعمه، [[شیخ صدوق]]، ج 2، ص 437.</ref>
+
*الرّد علی الزیدیه؛
  
==نمونه هایی از روایات او==
+
*کتاب النوادر.<ref> رجال نجاشی، ص 33 و الذریعه، ج 10، ص 200.</ref>
  
'''<I>توحید ناب</I>'''
+
در انتها دو نمونه از روایات نقل شده توسط او ذکر می شود:
  
حسین بن اشکیب از حضرت [[امام باقر]] علیه‌السلام روایت می‌کند که به یکی از یاران بلندمرتبه خویش، جابر بن یزید جعفی فرمود: «جابر! [[تهمت]] و [[دروغ]] بستنِ اهل شام به خداوند متعال، بسیار بزرگ است. آن‌ها بر این پندار باطل‌اند که خداوند برای صعود به آسمان، گام خویش را بر صخره بیت المقدس نهاد. در حالی که خداوند منزه از چنین خیالی است. ...ای جابر! این را بدان که پروردگار جهانیان، نظیر و همتا ندارد. ذات مقدس او پیراسته از وصف توصیف کنندگان و توهمات توهم کنندگان است. او از چشمان ظاهری مردم مستور و محجوب است. او نابود ناشدنی است. هر گونه تغییر و تحول در ذاتش محال است و هیچ چیز همانند او نخواهد بود».<ref> توحید صدوق، جامعه مدرسین، حدیث 13، باب 29، ص 179.</ref>
+
'''<I>توحید ناب:</I>'''
  
'''<I>کرامت حضرت امام کاظم علیه‌السلام</I>'''
+
حسین بن اشکیب از [[امام باقر]] علیه‌السلام روایت می‌کند که به یکی از یاران بلندمرتبه خویش، [[جابر بن یزید جعفی]] فرمود: «جابر! [[تهمت]] و [[دروغ]] بستنِ اهل [[شام]] به خداوند متعال، بسیار بزرگ است. آن‌ها بر این پندار باطل‌اند که خداوند برای صعود به آسمان، گام خویش را بر صخره [[بیت المقدس]] نهاد. در حالی که خداوند منزه از چنین خیالی است. ...ای جابر! این را بدان که پروردگار جهانیان، نظیر و همتا ندارد. ذات مقدس او پیراسته از وصف توصیف کنندگان و توهمات توهم کنندگان است. او از چشمان ظاهری مردم مستور و محجوب است. او نابود ناشدنی است. هر گونه تغییر و تحول در ذاتش محال است و هیچ چیز همانند او نخواهد بود».<ref> توحید صدوق، جامعه مدرسین، حدیث 13، باب 29، ص 179.</ref>
  
نیز با واسطه از اسماعیل بن سلام و فلان بن حمید حدیث می‌کند که آن‌ها گفتند: «علی بن یقطین، وزیر هارون الرشید، ما را طلب کرد. به ما دستور داد: بروید دو شتر بخرید و از شاهراه دوری کنید. سپس مالی به اضافه چندین نامه به ما تحویل داده و گفت: این‌ها را در [[مدینه]] به حضرت امام موسی بن جعفر علیه‌السلام تحویل دهید و مراقب باشید که احدی متوجه کار شما نشود. بدین مقصود، از [[بغداد]] به [[کوفه]] رفتیم و بعد از خرید دو شتر و برگرفتن توشه راه از کوفه خارج شدیم؛ ولی از آن راه اصلی، اجتناب می نمودیم تا این که به محلی به نام «بطن الرّمه» رسیدیم. مرکب‌های خویش را بستیم و برایشان علف نهادیم و خودمان سفره را پهن کردیم و مشغول به خوردن غذا شدیم. ناگاه دیدیم شخصی سوار بر مرکب، به همراه خادمی به طرف ما می‌آید. چون به ما نزدیک شدند، دریافتیم که آن سواره، حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام است. ما به احترام و تعظیم حضرتش، از جای خویش بلند شده و بر آن بزرگوار سلام کردیم و پول‌ها و نامه‌ها را به حضرت دادیم. در این هنگام امام علیه‌السلام از آستین خود، نامه‌هایی را درآوردند و به ما دادند.
+
'''<I>کرامت امام کاظم علیه‌السلام:</I>'''
  
سپس فرمود: این‌ها جواب‌های نامه‌های شما است. ما به حضرت گفتیم: زاد و توشه ما رو به تمام شدن است. اگر به ما اجازه دهید، به [[مدینه]] برویم و رسول الله را [[زیارت]] کنیم و مقداری توشه راه برگیریم. حضرت فرمود: آن چه همراه دارید، به من نشان دهید. ما آن‌ها را به حضرت دادیم. امام علیه‌السلام دستی بر آن‌ها کشید و فرمود: این مقدار شما را تا [[کوفه]] می‌رساند، شما که پیامبر را [[زیارت]] کرده‌اید، من [[نماز صبح]] را با مردم [[مدینه]] خواندم. حالا می‌خواهم نماز را با آنان بخوانم، شما به کوفه برگردید، خداوند شما را به سلامت دارد».<ref> رجال کشی، مؤسسه آل البیت، ج 2، ص 736 و بحار، ج 48، ص 34.</ref>
+
نیز با واسطه از اسماعیل بن سلام و فلان بن حمید حدیث می‌کند که آن‌ها گفتند: «[[علی بن یقطین]]، وزیر [[هارون الرشید]]، ما را طلب کرد. به ما دستور داد: بروید دو شتر بخرید و از شاهراه دوری کنید. سپس مالی به اضافه چندین نامه به ما تحویل داده و گفت: این‌ها را در [[مدینه]] به [[امام موسی کاظم علیه السلام|امام موسی بن جعفر]] علیه‌السلام تحویل دهید و مراقب باشید که احدی متوجه کار شما نشود. بدین مقصود، از [[بغداد]] به [[کوفه]] رفتیم و بعد از خرید دو شتر و برگرفتن توشه راه از کوفه خارج شدیم؛ ولی از آن راه اصلی، اجتناب می نمودیم تا این که به محلی به نام «بطن الرّمه» رسیدیم. مرکب‌های خویش را بستیم و برایشان علف نهادیم و خودمان سفره را پهن کردیم و مشغول به خوردن غذا شدیم. ناگاه دیدیم شخصی سوار بر مرکب، به همراه خادمی به طرف ما می‌آید. چون به ما نزدیک شدند، دریافتیم که آن سواره، حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام است. ما به احترام و تعظیم حضرتش، از جای خویش بلند شده و بر آن بزرگوار سلام کردیم و پول‌ها و نامه‌ها را به حضرت دادیم. در این هنگام امام علیه‌السلام از آستین خود، نامه‌هایی را درآوردند و به ما دادند. سپس فرمود: این‌ها جواب‌های نامه‌های شما است. ما به حضرت گفتیم: زاد و توشه ما رو به تمام شدن است. اگر به ما اجازه دهید، به [[مدینه]] برویم و رسول الله را [[زیارت]] کنیم و مقداری توشه راه برگیریم. حضرت فرمود: آن چه همراه دارید، به من نشان دهید. ما آن‌ها را به حضرت دادیم. امام علیه‌السلام دستی بر آن‌ها کشید و فرمود: این مقدار شما را تا کوفه می‌رساند، شما که پیامبر را [[زیارت]] کرده‌اید، من [[نماز صبح]] را با مردم [[مدینه]] خواندم. حالا می‌خواهم نماز را با آنان بخوانم، شما به کوفه برگردید، خداوند شما را به سلامت دارد».<ref> رجال کشی، مؤسسه آل البیت، ج 2، ص 736 و بحار، ج 48، ص 34.</ref>  
  
==پانویس ==
+
==پانویس==
 
<references />
 
<references />
  
 
==منابع==
 
==منابع==
، ستارگان حرم، جلد 10، زندگی نامه "حسین بن اشکیب قمی" از ابوالحسن ربانی سبزواری
 
  
 +
* [[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]، جلد 10، "زندگی نامه حسین بن اشکیب قمی"، از ابوالحسن ربانی سبزواری.
  
 
[[رده: علمای قرن سوم]]
 
[[رده: علمای قرن سوم]]

نسخهٔ ‏۹ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۳۳

حسین بن اشکیب قمی، از راویان و محدثان بزرگ شیعه اهل قم در سده سوم هجری و از یاران امام هادی و امام حسن عسکری (علیهماالسلام) است.

ولادت و شهرت

در این که حسین بن اشکیب قمی در چه سالی دیده به جهان گشود، نمی‌توان قاطعانه ابراز نظر کرد، ولی آن چه مورد قبول بیشتر دانشوران شیعی تراجم است، او اواسط قرن سوم هجری و در قم متولد شده است.[۱]

کنیه‌ او «ابوعبدالله»[۲] یا «ابومحمد»[۳] است. نام پدرش احمد، ولی اشتهار او «اشکیب» است. بدین جهت این محدث کبیر، به نام «حسین بن اشکیب» اشتهار دارد.[۴] به ابن اشکیب «خراسانی» و «مروزی»[۵] نیز به گفته می‌شد که به نظر می‌رسد به خاطر مسافرت‌های مکرر او به قلمرو خراسان بزرگ همانند مرو و سمرقند است.[۶]

یکی از القاب معروف وی «خادم القبر» (خدمتگزار مرقد) است. در این که صاحب قبر چه کسی می‌باشد، در میان دانشمندان اختلاف است. علامه وحید بهبهانی سه احتمال را مطرح ساخته‌اند: قبر حضرت رسول صلی الله علیه و آله، قبر امام رضا علیه‌السلام و یا مرقد حضرت معصومه سلام الله علیها در قم.[۷] ولی آن نظری که به واقع نزدیکتر است، همان قبر کریمه اهل بیت در قم است، که بعضی از مورخان طراز اول شیعه بدان اشاره کرده‌اند.[۸]

در نوشتار بعضی از بزرگان، حسین بن اسکیب (با سین) ثبت و ضبط شده است.[۹] این امر موجب شده است که برخی گمان برند که دو شخص می‌باشند: یکی حسین بن اشکیب قمی و دیگری حسین بن اسکیب مروزی که از دانشمندان خطه ماوراءالنهر است. اما قریب به اتفاق محققان شیعه (از جمله ابن داوود حلی[۱۰] و آیت الله خویی)[۱۱] بر این باورند که این دو، نام یک محدث است.

اساتید

حسین بن اشکیب قمی، برای دست یازیدن به معارف ناب و خالص دینی و گردآوردن اخبار و روایات اهل بیت علیهم السلام، از محضر جمعی از بزرگان فیض‌ها برده و توشه‌ها اندوخته است، از جمله:

  • حسین بن یزید نوفلی؛
  • حسن بن حسین مروزی؛
  • بکر بن صالح رازی؛
  • هارون بن عقبه خزاعی؛
  • محمد بن علی کوفی.[۱۲]

شاگردان

حسین بن اشکیب در مقطعی از عمر گرامی خویش، در شهر «کشّ» زیست می‌کرده و در آن سرزمین از چهره‌های صاحب آوازه و دارای نام و نشان بوده و در مقام استادی علم حدیث و فقه قرار داشته است؛ به طوری که گروهی از محدثان آن سامان از فضل و دانش او بهره می‌بردند.[۱۳] با این که این محدث از جایگاه رفیع در قلمرو معرفت دینی برخوردار بوده، اما در گزارش‌های پژوهشگران، شاگردان زیادی از او سراغ نداریم. تنها نام چند تن از آنان در منابع آمده است که به ترتیب ذکر می‌شود:

  • محمد بن مسعود عیاشی؛[۱۴] که یکی از بزرگترین دانشوران شیعه در خطه ماوراءالنهر و آسیای مرکزی است. او تمام ثروت خویش را در راه نشر و گسترش آثار اهل بیت علیهم‌السلام مصرف کرد. می‌گویند: خانه‌اش همانند پژوهشکده‌ای بود که دین‌پژوهان و محدثان شیعه، در آن جا به تحقیق، بررسی، نگارش و گردآوری اخبار اهل بیت اشتغال داشتند. وی همان مؤلف تفسیر عیاشی است.[۱۵]
  • محمد بن الوارث.[۱۷]

شخصیت علمی

از کنکاش در منابع شیعه بدست می‌آید که حسین بن اشکیب، در قله رفیع دانش و فقه و مناظره قرار داشته است و تمام بزرگان شخصیت سترگ او را ستایش کرده‌اند.

نجاشی درباره او می‌گوید: «استاد بزرگوار عالمان شیعه، اهل خراسان و دارای وجاهت، برجستگی و مورد اطمینان و یکی از محدثان بسیار سابقه‌دار شیعه است. شیخ کشی، در کتاب خویش نامش را یادآوری نموده است. شیخ عیاشی از او حدیث نقل می‌کند و به روایات او اعتماد و اطمینان کامل است. او قمی و خدمتگزار یکی از قبور بزرگان اسلام است».[۱۸]

شیخ طوسی در کتاب رجال خود می‌نگارد: «حسین بن اشکیب، خادم القبر؛[۱۹] ...که در شهر سمرقند و کش زندگی می‌نمود، دانشوری توانا بود و در فن مناظره، تخصص داشت. او کتاب‌هایی چند پدید آورد».[۲۰] شیخ طوسی، در پایان کتابش در شرح حال این محدث پرآوازه، از وی به عنوان «محدثی مورد اعتماد و متکلمی فقیه، اهل بحث و مناظره، خوش سخن، دارای ذوق و سلیقه و اندیشه دقیق و نیکو» نام می‌برد.

همچنین، حسین بن اشکیب از این سعادت عظیم برخوردار بوده که در گروه یاران برجسته و ارزشمند امامان معصوم قرار گیرد و با آنان ملاقات و ارتباط تنگاتنگ داشته باشد. از این رو، وی از اقیانوس بیکران علم و معارف آنان فیض برده است. نجاشی از شیخ کشی روایت می‌کند که: «حسین بن اشکیب قمی، از یاران امام هادی و امام حسن عسکری علیهماالسلام، است».[۲۱]

علامه حلی می‌نگارد: «حسین بن اشکیب از یاران امام حسن عسکری علیه‌السلام است».[۲۲] علامه تهرانی، مؤلف «الذریعه» نیز در این باره می‌گوید: «او، استاد کشی و عیاشی، و از اصحاب امام یازدهم است».[۲۳] شیخ شوشتری هم در اثر خود، این سخن را تأیید می‌کند.[۲۴]

از بررسی زندگی و شرح حالات ابن اشکیب، برمی‌آید که او در مناظره برای اثبات حقانیت خلافت بلافصل امیرالمومنین علیه‌السلام و به طور عام، اثبات حقانیت مذهب شیعه، از برجستگی ویژه‌ای برخوردار بود. این نکته‌ای است که شیخ طوسی و نجاشی و برخی دیگر بر آن تصریح کرده‌اند. در این جا مناسب می‌نماید که به یکی از فرازهای زندگی او - که شیخ کلینی و شیخ صدوق در کتاب‌های خویش آورده‌اند - اشاره شود.

یکی از دانشمندان کشمیر، به نام «ابوسعید غانم» می‌گوید: من در هند از موقعیت بلندی برخوردار بودم و شاگردانی داشتم و مورد احترام پادشاه بودم. چون من در کتاب‌های تورات، انجیل و مصحف ابراهیم درباره پیامبر آخرالزمان مطالب فراوانی خوانده بودم، دوستانم مرا برای کاوش در این امر انتخاب کردند؛ از این رو، برای دستیابی به حقیقت از شهر خویش حرکت کرده، به قلمرو کابل و بلخ رسیدم.

در آن جا با بعضی از دانشمندان، مذاکره کردم که عقیده داشتند: جانشین پیامبر اسلام، ابوبکر و در آخر علی علیه‌السلام می‌باشد. به آنان گفتم: به دنبال آن پیامبری هستم که جانشین او برادر دینی و پسرعمو و شوهر دختر اوست. ولی آنان در مقابل این سخن، مرا متهم کردند و این که او باید کشته شود. به آن‌ها گفتم: من به دنبال حقیقت هستم و از مرام و مسلک خود دست برنمی‌دارم تا حق را بیابم. هنگامی که سخن من به گوش فرمانروای بلخ رسید، یکی از دانشمندان آن دیار، به نام حسین بن اشکیب را مأمور ساخت که با این مرد هندی مباحثه و مناظره کن.

در این جا بود که حسین بن اشکیب، با دلایل محکم و متقن خویش، حقیقت را برای ابوسعید اثبات کرد و برایش ثابت کرد که جانشین رسول اکرم صلی الله علیه و آله بعد از رحلت، علی بن ابی‌طالب و یازده فرزند او هستند و اکنون امام مهدی علیه‌السلام آخرین وصی و جانشین آن حضرت است.

ابوسعید می‌گوید: سخنان حسین بن اشکیب مرا قانع کرد و به مذهب اسلام و ولایت علی امیرالمؤمنین گرایش پیدا کردم.[۲۵]

آثار و احادیث

این محدث قمی، کتاب‌هایی را پدید آورده و تألیف کرده است. شیخ نجاشی به سه کتاب ایشان اشاره می‌کند:

  • الرّد علی من زعم أن النبی (ص) کان علی دین قومه؛
  • الرّد علی الزیدیه؛
  • کتاب النوادر.[۲۶]

در انتها دو نمونه از روایات نقل شده توسط او ذکر می شود:

توحید ناب:

حسین بن اشکیب از امام باقر علیه‌السلام روایت می‌کند که به یکی از یاران بلندمرتبه خویش، جابر بن یزید جعفی فرمود: «جابر! تهمت و دروغ بستنِ اهل شام به خداوند متعال، بسیار بزرگ است. آن‌ها بر این پندار باطل‌اند که خداوند برای صعود به آسمان، گام خویش را بر صخره بیت المقدس نهاد. در حالی که خداوند منزه از چنین خیالی است. ...ای جابر! این را بدان که پروردگار جهانیان، نظیر و همتا ندارد. ذات مقدس او پیراسته از وصف توصیف کنندگان و توهمات توهم کنندگان است. او از چشمان ظاهری مردم مستور و محجوب است. او نابود ناشدنی است. هر گونه تغییر و تحول در ذاتش محال است و هیچ چیز همانند او نخواهد بود».[۲۷]

کرامت امام کاظم علیه‌السلام:

نیز با واسطه از اسماعیل بن سلام و فلان بن حمید حدیث می‌کند که آن‌ها گفتند: «علی بن یقطین، وزیر هارون الرشید، ما را طلب کرد. به ما دستور داد: بروید دو شتر بخرید و از شاهراه دوری کنید. سپس مالی به اضافه چندین نامه به ما تحویل داده و گفت: این‌ها را در مدینه به امام موسی بن جعفر علیه‌السلام تحویل دهید و مراقب باشید که احدی متوجه کار شما نشود. بدین مقصود، از بغداد به کوفه رفتیم و بعد از خرید دو شتر و برگرفتن توشه راه از کوفه خارج شدیم؛ ولی از آن راه اصلی، اجتناب می نمودیم تا این که به محلی به نام «بطن الرّمه» رسیدیم. مرکب‌های خویش را بستیم و برایشان علف نهادیم و خودمان سفره را پهن کردیم و مشغول به خوردن غذا شدیم. ناگاه دیدیم شخصی سوار بر مرکب، به همراه خادمی به طرف ما می‌آید. چون به ما نزدیک شدند، دریافتیم که آن سواره، حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام است. ما به احترام و تعظیم حضرتش، از جای خویش بلند شده و بر آن بزرگوار سلام کردیم و پول‌ها و نامه‌ها را به حضرت دادیم. در این هنگام امام علیه‌السلام از آستین خود، نامه‌هایی را درآوردند و به ما دادند. سپس فرمود: این‌ها جواب‌های نامه‌های شما است. ما به حضرت گفتیم: زاد و توشه ما رو به تمام شدن است. اگر به ما اجازه دهید، به مدینه برویم و رسول الله را زیارت کنیم و مقداری توشه راه برگیریم. حضرت فرمود: آن چه همراه دارید، به من نشان دهید. ما آن‌ها را به حضرت دادیم. امام علیه‌السلام دستی بر آن‌ها کشید و فرمود: این مقدار شما را تا کوفه می‌رساند، شما که پیامبر را زیارت کرده‌اید، من نماز صبح را با مردم مدینه خواندم. حالا می‌خواهم نماز را با آنان بخوانم، شما به کوفه برگردید، خداوند شما را به سلامت دارد».[۲۸]

پانویس

  1. اعیان الشیعه، ج 5، ص 458.
  2. تهذیب المقال فی تنقیح الرجال، سید محمدعلی ابطحی اصفهانی، نجف، ج 2، ص 60 و موسوعة الفقهاء، ج 3، ص 215.
  3. الذریعة، دارالاضواء، ج 10، ص 227 و 200.
  4. رجال نجاشی، ص 44؛ رجال شیخ طوسی، ص 413، 429 و 462؛ معالم العلماء، ص 41؛ رجال ابن داوود، ص 121.
  5. رجال شیخ، ص 313؛ رجال نجاشی، داوری، قم، ص 33 و منابع دیگر.
  6. رجال شیخ، ص 313؛ رجال نجاشی، داوری، قم، ص 33 و منابع دیگر.
  7. اعیان الشیعه، ج 5، ص 458.
  8. موسوعة الفقهاء، ج 3، ص 215 و حاشیه رجال طوسی، ص 413.
  9. خلاصة الاقوال، ص 51 و رجال ابن داوود، ص 79.
  10. رجال ابن داوود، سیرة المصطفی، قم، ص 79.
  11. معجم الرجال، ج 5، ص 199.
  12. الجامع فی الرجال، ج 1، ص 582.
  13. رجال شیخ، ص 313؛ رجال نجاشی، داوری، قم، ص 33 و منابع دیگر.
  14. همان؛ الذریعة، ج 10، ص 227 و رجال کشی، مؤسسه آل البیت، ج 3، ص 735.
  15. الکنی والالقاب، بیدار، قم، ج 2، ص 449 و ج 3، ص 94.
  16. همان، ج 3، ص 94.
  17. الذریعه، ج 10، ص 200.
  18. نجاشی، جامعه مدرسین، ص 44 و همان، داوری قم، ص 33.
  19. رجال طوسی، ص 462.
  20. خلاصة الاقوال، ص 51.
  21. قاموس الرجال، ج 3، ص 422.
  22. خلاصة الاقوال، ص 50.
  23. الذریعة، ج 10، ص 200 و 227.
  24. قاموس الرجال، ج 3، ص 422.
  25. اصول کافی، ج 1، باب مولد الصاحب علیه‌السلام، ص 515 و اکمال الدین و اتمام النعمه، شیخ صدوق، ج 2، ص 437.
  26. رجال نجاشی، ص 33 و الذریعه، ج 10، ص 200.
  27. توحید صدوق، جامعه مدرسین، حدیث 13، باب 29، ص 179.
  28. رجال کشی، مؤسسه آل البیت، ج 2، ص 736 و بحار، ج 48، ص 34.

منابع

  • ستارگان حرم، جلد 10، "زندگی نامه حسین بن اشکیب قمی"، از ابوالحسن ربانی سبزواری.