ملا نظر علی طالقانی: تفاوت بین نسخهها
(←منابع) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (ویرایش) |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{مدخل دائرة المعارف|[[اثر آفرینان]]}} | {{مدخل دائرة المعارف|[[اثر آفرینان]]}} | ||
− | + | نظر علی طالقانی (متولد، ۱۲۴۰ ق)، [[فقیه]] اصولى، متکلم، حکیم، حافظ، [[محدث]] و واعظ، و از شاگردان [[صاحب جواهر|صاحب «جواهر»]] و [[شیخ مرتضی انصاری|شیخ انصارى]] بود. وی پس از تکمیل مبانى علمى در [[نجف]] به [[تهران]] آمد و در مدرسهى مروى [[تهران]] مقیم گشت و به تدریس و تألیف پرداخت و به مواعظ منبرى اشتغال ورزید. او در [[کلام]] و [[فروع دین|فروع]] و [[اصول فقه|اصول]] ماهر، و در معقول و منقول صاحب نظر بود. | |
− | + | == تحصیل و تدریس == | |
+ | طالقانی مبادی اولیه علوم دینی را در [[ایران]] فرا گرفت، سپس برای کسب مدارج عالی رهسپار [[عتبات عالیات]] و حوزه علمیه [[نجف|نجفاشرف]] گردید. وی در نجف از محضر اعاظم فقهای آن زمان بهره برد و از شاگردان ممتاز [[شیخ مرتضی انصاری]] و [[شیخ محمدحسن نجفی]] بهشمار میرفت. | ||
− | + | ملانظرعلی پس از تکمیل مدارج علمی و معنوی به ایران بازگشت و در مدرسه مروی [[تهران]] به تدریس و تألیف و تحقیقات علمی پرداخت. ایشان علاوه بر کارهای علمی، در سنگر خطابه و منبر نیز به ارشاد و هدایت اهل ایمان ادامه داده و مورد توجه خاص و عام بود. | |
− | + | ملانظرعلی طالقانی علاوه بر جامعیت در [[فقه]] و [[اصول فقه|اصول]]، در [[حکمت]] و [[عرفان]] نظری هم صاحبنظر بود. مراحل سلوک الیالله را با پای دل پیمود و با همه کمالات، به تأسی از [[پیامبران|پیامبران]] و اولیای الهی، با عامه خلق نشست و برخاست داشته و با مردمان به لسان قوم، سخن گفته و به ارشاد و تعلیم آنان پرداخت. تذکرهنویسان از ایشان با تعابیری اینگونه یاد کردهاند: «عالم عامل، فقیه کامل، اصولی متبحر، حکیم متکلم، محقق مدقق، عارف واصل، حافظ [[قرآن]]، صاحب قلم و مؤلف توانا، استاد و مدرس فضل، واعظ و ناصح و...». | |
− | + | == آثار و تألیفات == | |
+ | ملانظرعلی آثار مکتوب متعددی در موضوعات گوناگون از خود بهجای گذاشت که برخی از آنها را محقق نامی [[شیخ آقا بزرگ تهرانی|شیخ آقابزرگ تهرانی]] در کتاب گرانقدر «[[الذریعه الی تصانیف الشیعه|الذریعه]]» نام برده است. از میان این آثار باید به کتاب ارزشمند «کاشفالاسرار» اشاره کرد که به کرات تجدید چاپ شده. مباحث عمیق [[علم کلام|کلامی]]، [[اخلاق|اخلاقی]] و عرفانی مطرح شده در این کتاب خواننده را تا حد زیادی به شخصیت والای مؤلف آن آشنا میسازد. و چنین نقل شده که، [[امام خمینی]] رحمت اللهعلیه مطالعه کتاب گرانقدر کاشفالاسرار را بارها به طلاب جوان تأکید کرده بودند. آثار سودمند دیگرى به عربى و فارسى از او باقى است، از جمله: | ||
− | + | * حاشیه بر «رسائل» [[شیخ مرتضی انصاری|شیخ انصارى]]؛ | |
+ | * «مناط الاحکام»، مشتمل بر دو فن: فنى در فروع و ظواهر و فنى در بواطن و سرائر؛ | ||
+ | * رساله در «حجیت [[خبر واحد]]»؛ | ||
+ | * رساله در «اشتراط الحس فى قبول الشهاده»؛ | ||
+ | * «اجتماع الامر و النهى»؛ | ||
+ | * «طراز المصائب»، در [[مقتل]]؛ | ||
+ | * رسالهاى در «فنا». | ||
+ | |||
+ | == نامه به خدا == | ||
+ | مرحوم آیت الله حاج میرزا هادی خراسانی که خود از علمای مجاور [[کربلا]] بوده، در کتاب «کرامات و معجزات» خود مینویسد: | ||
+ | |||
+ | مرحوم حاج ملانظرعلی طالقانی هنگامیکه در مدرسه مروی اقامت داشت، در مضیقه مالی قرار گرفت که حتی چند روزی گرسنه مانده و چیزی که سدّ جوع و گرسنگی نماید، به او نمیرسید. شبی با خود فکر میکند که صبرکردن با این فقر و پریشانی، بس مشکل است، پس نامه به [[ملا علی کنی|حاج ملاعلی کنی]] مجتهد بزرگ تهران بنویسم و او را از حال خود مطلع گردانم، اما مناعت طبع، او را از این کار منع نموده و میگوید: او نیز همنوع من است و نباید آبروی خود را نزد همنوع خود ریخت. نامه به شاه بنویسم! باز عقل و [[تقوا]]، وی را منع نموده که تو آخوند دربار نیستی، میخواهی ارزش روحانی خود را از دست داده و خود را در اختیار دولت و حکومت بگذاری. بالاخره پس از مدتی فکرکردن گفت: چه بهتر که نامهای به [[خدا]] بنویسم که همهجا حاضر و شاهد و قادر بر رفع حوایج است، بدون هیچ منتی. پس نامهای به این مضمون نوشت: | ||
+ | |||
+ | «از بنده گنهکار، نظرعلی طالقانی به پیشگاه حضرت باریتعالی جلتعظمته. بسمالله الرحمن الرحیم. پس از تقدیم حمد و سپاس و درود فراوان بر حضرت رسالت و خاندان طاهرین او، معروض میگردد: این بنده مبتلا به فقر و پریشانی گشته و در کمال مضیقه قرار گرفتهام و حوایج و نیازمندیهای ضروریام از این قرار است: ... | ||
+ | |||
+ | نظرعلی طالقانی، بعد از ذکر حوایج خود، نامه را در هنگام سحر برداشته میبرد و لای درب مسجدشاه در نزدیکی مدرسه مروی میگذارد و متوکلاً علیالله برگشته و بعد از انجام وظایف دینی خود، درب حجره خود را بسته و میخوابد. | ||
+ | |||
+ | اتفاقاً همانروز ناصرالدین شاه به عزم شکار، از تهران به سوی شکارگاه سلطنتی که در قسمت شرقی تهران و بالای قریه مسگرآباد واقع بود، حرکت میکند که ناگاه باد تندی وزیده و طوفان برخاسته و مانع حرکت کالسکه میشود. شاه تا آرامشدن هوا فرمان توقف میدهد که گردبادی رسیده و به کالسکه شاه برمیخورد و شاه احساس میکند چیزی در دامن او افتاد آن را برداشته، میبیند نامهای است. وقتی مطالعه میکند میبیند کسی برای خدا نامه نوشته. فوراً فرمان بازگشت میدهد و یکسره به منزل رئیسالوزراء وقت میرود و دستور احضار همه وزراء را میدهد. همگان تعجب میکنند و حاضر میشوند. شاه در جلسه میگوید: بحمدالله به شکارگاه نرسیده به صید خود رسیدیم. پس نامه را از جیب خود درآورده و جریان وزیدن باد و طوفان و قراردادن نامه در دامنش را توضیح میدهد. آنگاه پیشکار مخصوص خود را با کالسکه سلطنتی به آدرس مزبور به مدرسه مروی میفرستد تا صاحب نامه را به حضور آورند. تمام طلبههای مدرسه مروی تعجب نموده و خود نظرعلی هم وحشت کرده که شاه مرا برای چه میخواهد؟ آیا کسی از طلبکارها به شاه شکایت کرده است؟ اما وقتی تشریفات مخصوص را میبیند تسکین مییابد. نظرعلی وارد مجلس شده و در کنار شاه در جایی که برایش در نظر گرفته بودند، مینشیند. شاه میپرسد: اسم شما چیست؟ میگوید: نظرعلی. اهل کجا هستی؟ طالقان. آیا نامهای برای کسی نوشتهای؟ بعد از قدری تأمل میگوید: آری دیشب برای خدا نامهای نوشتم. نامهات را کجا گذاردی؟ سحرگاه لای درب مسجدشاه. شاه نامه را نشان داده میگوید: آیا این نامه توست؟ میگوید: آری. آنگاه شاه به وزرا میگوید: کیست که در رفع حوایج ایشان مشارکت نماید و یکیک درخواستهای نظرعلی را خواند. تمام حاجات وی طیالمجلس برآورده شد و نظرعلی که تا ساعتی پیش هیچچیز نداشت، صاحب همهچیز گردید. | ||
+ | |||
+ | == وفات == | ||
+ | این عالم ربانی سرانجام در سال ۱۳۰۶ قمری در [[مشهد]] رضوى درگذشت و در جوار [[امام رضا]] علیه السلام مدفون گردید. | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | * [[انجمن مفاخر فرهنگی]]، [[اثرآفرینان]]، | + | |
+ | *[[انجمن مفاخر فرهنگی]]، [[اثرآفرینان]]، ج۴، ص۸۶. | ||
+ | *گنجینه دانشمندان، ج۶. | ||
[[رده:فقیهان]] | [[رده:فقیهان]] |
نسخهٔ کنونی تا ۷ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۰۶
نظر علی طالقانی (متولد، ۱۲۴۰ ق)، فقیه اصولى، متکلم، حکیم، حافظ، محدث و واعظ، و از شاگردان صاحب «جواهر» و شیخ انصارى بود. وی پس از تکمیل مبانى علمى در نجف به تهران آمد و در مدرسهى مروى تهران مقیم گشت و به تدریس و تألیف پرداخت و به مواعظ منبرى اشتغال ورزید. او در کلام و فروع و اصول ماهر، و در معقول و منقول صاحب نظر بود.
تحصیل و تدریس
طالقانی مبادی اولیه علوم دینی را در ایران فرا گرفت، سپس برای کسب مدارج عالی رهسپار عتبات عالیات و حوزه علمیه نجفاشرف گردید. وی در نجف از محضر اعاظم فقهای آن زمان بهره برد و از شاگردان ممتاز شیخ مرتضی انصاری و شیخ محمدحسن نجفی بهشمار میرفت.
ملانظرعلی پس از تکمیل مدارج علمی و معنوی به ایران بازگشت و در مدرسه مروی تهران به تدریس و تألیف و تحقیقات علمی پرداخت. ایشان علاوه بر کارهای علمی، در سنگر خطابه و منبر نیز به ارشاد و هدایت اهل ایمان ادامه داده و مورد توجه خاص و عام بود.
ملانظرعلی طالقانی علاوه بر جامعیت در فقه و اصول، در حکمت و عرفان نظری هم صاحبنظر بود. مراحل سلوک الیالله را با پای دل پیمود و با همه کمالات، به تأسی از پیامبران و اولیای الهی، با عامه خلق نشست و برخاست داشته و با مردمان به لسان قوم، سخن گفته و به ارشاد و تعلیم آنان پرداخت. تذکرهنویسان از ایشان با تعابیری اینگونه یاد کردهاند: «عالم عامل، فقیه کامل، اصولی متبحر، حکیم متکلم، محقق مدقق، عارف واصل، حافظ قرآن، صاحب قلم و مؤلف توانا، استاد و مدرس فضل، واعظ و ناصح و...».
آثار و تألیفات
ملانظرعلی آثار مکتوب متعددی در موضوعات گوناگون از خود بهجای گذاشت که برخی از آنها را محقق نامی شیخ آقابزرگ تهرانی در کتاب گرانقدر «الذریعه» نام برده است. از میان این آثار باید به کتاب ارزشمند «کاشفالاسرار» اشاره کرد که به کرات تجدید چاپ شده. مباحث عمیق کلامی، اخلاقی و عرفانی مطرح شده در این کتاب خواننده را تا حد زیادی به شخصیت والای مؤلف آن آشنا میسازد. و چنین نقل شده که، امام خمینی رحمت اللهعلیه مطالعه کتاب گرانقدر کاشفالاسرار را بارها به طلاب جوان تأکید کرده بودند. آثار سودمند دیگرى به عربى و فارسى از او باقى است، از جمله:
- حاشیه بر «رسائل» شیخ انصارى؛
- «مناط الاحکام»، مشتمل بر دو فن: فنى در فروع و ظواهر و فنى در بواطن و سرائر؛
- رساله در «حجیت خبر واحد»؛
- رساله در «اشتراط الحس فى قبول الشهاده»؛
- «اجتماع الامر و النهى»؛
- «طراز المصائب»، در مقتل؛
- رسالهاى در «فنا».
نامه به خدا
مرحوم آیت الله حاج میرزا هادی خراسانی که خود از علمای مجاور کربلا بوده، در کتاب «کرامات و معجزات» خود مینویسد:
مرحوم حاج ملانظرعلی طالقانی هنگامیکه در مدرسه مروی اقامت داشت، در مضیقه مالی قرار گرفت که حتی چند روزی گرسنه مانده و چیزی که سدّ جوع و گرسنگی نماید، به او نمیرسید. شبی با خود فکر میکند که صبرکردن با این فقر و پریشانی، بس مشکل است، پس نامه به حاج ملاعلی کنی مجتهد بزرگ تهران بنویسم و او را از حال خود مطلع گردانم، اما مناعت طبع، او را از این کار منع نموده و میگوید: او نیز همنوع من است و نباید آبروی خود را نزد همنوع خود ریخت. نامه به شاه بنویسم! باز عقل و تقوا، وی را منع نموده که تو آخوند دربار نیستی، میخواهی ارزش روحانی خود را از دست داده و خود را در اختیار دولت و حکومت بگذاری. بالاخره پس از مدتی فکرکردن گفت: چه بهتر که نامهای به خدا بنویسم که همهجا حاضر و شاهد و قادر بر رفع حوایج است، بدون هیچ منتی. پس نامهای به این مضمون نوشت:
«از بنده گنهکار، نظرعلی طالقانی به پیشگاه حضرت باریتعالی جلتعظمته. بسمالله الرحمن الرحیم. پس از تقدیم حمد و سپاس و درود فراوان بر حضرت رسالت و خاندان طاهرین او، معروض میگردد: این بنده مبتلا به فقر و پریشانی گشته و در کمال مضیقه قرار گرفتهام و حوایج و نیازمندیهای ضروریام از این قرار است: ...
نظرعلی طالقانی، بعد از ذکر حوایج خود، نامه را در هنگام سحر برداشته میبرد و لای درب مسجدشاه در نزدیکی مدرسه مروی میگذارد و متوکلاً علیالله برگشته و بعد از انجام وظایف دینی خود، درب حجره خود را بسته و میخوابد.
اتفاقاً همانروز ناصرالدین شاه به عزم شکار، از تهران به سوی شکارگاه سلطنتی که در قسمت شرقی تهران و بالای قریه مسگرآباد واقع بود، حرکت میکند که ناگاه باد تندی وزیده و طوفان برخاسته و مانع حرکت کالسکه میشود. شاه تا آرامشدن هوا فرمان توقف میدهد که گردبادی رسیده و به کالسکه شاه برمیخورد و شاه احساس میکند چیزی در دامن او افتاد آن را برداشته، میبیند نامهای است. وقتی مطالعه میکند میبیند کسی برای خدا نامه نوشته. فوراً فرمان بازگشت میدهد و یکسره به منزل رئیسالوزراء وقت میرود و دستور احضار همه وزراء را میدهد. همگان تعجب میکنند و حاضر میشوند. شاه در جلسه میگوید: بحمدالله به شکارگاه نرسیده به صید خود رسیدیم. پس نامه را از جیب خود درآورده و جریان وزیدن باد و طوفان و قراردادن نامه در دامنش را توضیح میدهد. آنگاه پیشکار مخصوص خود را با کالسکه سلطنتی به آدرس مزبور به مدرسه مروی میفرستد تا صاحب نامه را به حضور آورند. تمام طلبههای مدرسه مروی تعجب نموده و خود نظرعلی هم وحشت کرده که شاه مرا برای چه میخواهد؟ آیا کسی از طلبکارها به شاه شکایت کرده است؟ اما وقتی تشریفات مخصوص را میبیند تسکین مییابد. نظرعلی وارد مجلس شده و در کنار شاه در جایی که برایش در نظر گرفته بودند، مینشیند. شاه میپرسد: اسم شما چیست؟ میگوید: نظرعلی. اهل کجا هستی؟ طالقان. آیا نامهای برای کسی نوشتهای؟ بعد از قدری تأمل میگوید: آری دیشب برای خدا نامهای نوشتم. نامهات را کجا گذاردی؟ سحرگاه لای درب مسجدشاه. شاه نامه را نشان داده میگوید: آیا این نامه توست؟ میگوید: آری. آنگاه شاه به وزرا میگوید: کیست که در رفع حوایج ایشان مشارکت نماید و یکیک درخواستهای نظرعلی را خواند. تمام حاجات وی طیالمجلس برآورده شد و نظرعلی که تا ساعتی پیش هیچچیز نداشت، صاحب همهچیز گردید.
وفات
این عالم ربانی سرانجام در سال ۱۳۰۶ قمری در مشهد رضوى درگذشت و در جوار امام رضا علیه السلام مدفون گردید.
منابع
- انجمن مفاخر فرهنگی، اثرآفرینان، ج۴، ص۸۶.
- گنجینه دانشمندان، ج۶.