جعفر بن احمد قمی: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (←آثار و تأليفات) |
||
سطر ۸۵: | سطر ۸۵: | ||
==آثار و تأليفات== | ==آثار و تأليفات== | ||
− | سيد بن طاووس از الفهرست | + | [[سید بن طاووس|سيد بن طاووس]] از الفهرست [[محمد بن علی کراجکی|کراجکی]] نقل كرده كه شيخ ابومحمد جعفر قمی 220 كتاب داشته است،<ref> الدروع الواقيه، ص 248.</ref> ولي متأسفانه از آن همه كتاب جز 6 كتاب چيزي به دست ما نرسيده است. كتابهاي جعفر قمی دو دستهاند: اول) آنچه كه از گزند حوادث مصون مانده و به دست ما رسيده و چاپ شده است؛ دوم) كتابهايي كه نويسندگان از آنها نقل كردهاند و به عبارتي از منابع به شمار میروند؛ ولي از بين رفته و موجود نيستند. آثار به جا مانده و چاپ شده عبارت است از: |
− | + | *1- [[جامع الأحادیث النبویة (کتاب)|جامع الأحادیث]]؛ که در آن 600 روايت (و به نقلی 1000 روایت) از [[پیامبر اسلام|پيامبر اکرم]] صلی الله علیه وآله، به ترتيب حروف الفبا، جمع شده كه [[حدیث مسند|مسند]] هستند. | |
− | + | *2- [[کتاب العروس (کتاب)|العروس]]؛ در خصايص و آداب روز [[جمعه]] است. و علت نامگذاري آن به عروس، اين است كه در ابتداي آن از [[امام صادق]] علیهالسلام روايت كرده: «زماني كه روز [[قيامت]] میشود، روزها به شكلهايي كه مردم آنها را میشناسند (كه ايام هفتهاند) مبعوث میشوند؛ روز جمعه مثل عروس زيبايي است...».<ref> [[اعيان الشيعه]]، ج 4، ص 82.</ref> | |
− | |||
− | * | + | *3- [[الغایات (کتاب)|الغايات]]؛ الغايات، يعني اموري كه آنچه غايت چيزي است به نحو افعل التفضيل از روايات؛ مثل احبّ الاعمال، افضل الاعمال، افضل الدعا،... . |
− | * | + | *4- [[المسلسلات (کتاب)|المسلسلات]]؛ خوانساري درباره ويژگي اين كتاب گفته است: «جمع كرده رواياتي را كه در تمام سندش لفظ خاصي قرار گرفته تا برسد به [[معصوم]]».<ref> روضات الجنات، ج 2، ص 172.</ref> |
− | * | + | *5- [[نوادر الاثر فی علی خیر البشر (کتاب)|نوادر الاثر في علي علیهالسلام خيرالبشر]]؛ در اين كتاب، حديث نبوي «علي خيرُالبشر» از بيش از 70 طريق جمعآوري شده است.<ref> دائرةالمعارف بزرگ اسلامي، ج 3، ص 530.</ref> |
− | * | + | *6- [[الاعمال المانعة من الجنة (کتاب)|الاعمال المانعة من دخول الجنة]]؛ شيخ آقا بزرگ گفته است: المانعات من دخول الجنه (اعمالي كه مانع وارد شدن انسان به [[بهشت]] میشود) در آن ذكر شده است.<ref> جامع الاحاديث، ص 26، به نقل از الذريعه.</ref> |
− | + | به نظر میرسد، اين كتابها در پاسخ به درخواست فردي به رشته تحرير درآمدهاند. اين كتابها، از منابع [[بحارالانوار]] بوده و علما با ديدي تحسينآميز از اين كتب ياد كردهاند. | |
− | + | همچنین آثار منسوب به او عبارتند از: | |
− | + | *1- الامام والمأموم (ادب الامام والمأموم)؛ خوانساري گفته است: و از جمله مصنفات او كتاب ادب الامام والمأموم است. | |
− | + | *2- دفن الميت: که خود ابن الرازي در الغايات بدان اشاره كرده است. | |
− | |||
− | *2- دفن | ||
*3- المنبيء عن زهد النبي صلی الله علیه و آله؛ | *3- المنبيء عن زهد النبي صلی الله علیه و آله؛ | ||
سطر ۱۱۵: | سطر ۱۱۲: | ||
*5- فضل الجمعه. | *5- فضل الجمعه. | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
==گزيدهاي از روايات== | ==گزيدهاي از روايات== |
نسخهٔ ۲۱ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۰۹
«جعفر بن احمد بن علی قمی» معروف به «ابن رازی» محدث و فقیه امامی قرن 4 قمری است. او از مشایخ شیخ صدوق است و کتابهای حدیثی بسیاری داشته است که فقط شش مورد از آنها باقی مانده است. اثر معروف او با نام جامع الأحادیث به همراه پنج کتاب دیگر باقی مانده از او در یک مجموعه به چاپ رسیده است.
محتویات
نام
تمام منابع اتفاق دارند كه او «ابومحمد جعفر ايلاقي قمي»،[۱] معروف به «ابن الرازي» میباشد و قمیالاصل، اما ساكن ري بوده است و در قرن چهارم هجري میزيسته است. در نام پدر ابن الرازي اختلاف است؛ بعضي او را فرزند احمد و بعضي فرزند علي دانستهاند. منشأ اختلاف يا «عدم دقت در آثار او» و يا تحريف از سوي نساخ است.
سید بن طاووس[۲]، ابن فهد حلي[۳]، علامه مجلسي[۴]، خوانساري[۵]، شهيد ثاني[۶]، آقا بزرگ تهرانی[۷] و شيخ عباس قمی[۸]، او را فرزند احمد دانستهاند. در مقابل اين نظريه، افرادي چون: شيخ صدوق[۹]، شيخ طوسی[۱۰] و ابن داود[۱۱] او را فرزند علي میدانند.
علامه شعراني میگويد: مصنف اين كتاب (جامع الاحاديث) ثقةالاسلام ابومحمد جعفر بن احمد بن علي القمی الايلاقي نزيل الري میباشد. در بعضي نسخهها «ابن علي بن احمد» ذكر شده؛ اما «ابن احمد بن علي» صحيح است.[۱۲]
از دو قول مذكور، قول اول صحيح به نظر میرسد؛ زيرا خود ابومحمد رازی پس از حديث چهارم كتاب المسلسلات، خود را فرزند احمد بن علي معرفي كرده و فرموده است: «قال ابومحمد جعفر بن احمد بن علي الرازي، مصنف هذاالكتاب: قلنا للحسن بن...».[۱۳]
اين را هم بايد افزود كه پدر ابومحمد جعفر (احمد بن علي)، خود از علما و يكي از مشايخ فرزندش، ابن رازي بوده است.[۱۴] ابومحمد جعفر قمی خود يكي از مشايخ تفسیر منسوب به امام عسكری علیهالسلام است. محمدبن جعفر الدقاق میگويد: حدثني الشيخان الفقيهان، ابوالحسن محمد بن احمد بن علي بن الحسن بن شاذان و ابومحمد جعفر بن احمد بن علي القمی رحمةالله عليه.[۱۵]
از نگاه بزرگان
علما در وثاقت ابومحمد جعفر قمی اتفاق نظر ندارند؛ ليكن افراد دقيقي چون سيد بن طاووس، از كتب او نقل كردهاند كه اين، نشانه وثاقت او است. نكته گفتني اين كه افرادي كه او را ثقه ندانستهاند، وي را تضعيف نكردهاند.
بيشتر علما -از جمله ابوعلي حائري در «منتهي المقال»-[۱۶] در ذكر ابوجعفر قمي، به قول شيخ طوسی استناد كردهاند که گفته است: «جعفر بن علي بن احمد قمی المعروف بابن الرازي يكني ابا محمد صاحب تصنيفات».[۱۷]
ملاحظه میشود كه اين جمله هيچ اشارهاي به ثقه بودن ابن رازي ندارد، مگر اين كه بپذيريم شيخ فقط افراد موثق را آورده است.
در اين ميان نقل مطلب تكملة الرجال خالي از لطف نيست. عبدالنبي كافلي میگويد: او (ابن الرازي)، همچنان كه از كتاب معاني الاخبار برمیآيد، يكي از مشايخ شیخ صدوق است. ابن داود از وصف صدوق، اخذ توثيق كرده است (جمله صدوق اين است: ابومحمد جعفر بن علي بن احمد الفقيه القمی الايلاقي رضي الله عنه). همچنین وصف «فقيه» و تعبیر «رضي الله عنه»، غايت حُسن است و شايد در نسخهاي كه نزد ابن داود بوده، كلمه «فقيه» به «ثقه» تبديل شده است.[۱۸]
رجالي معاصر، محمدتقی شوشتري پس از نقل سخن وحيد بهبهاني (كه ابن الرازي را بر اساس وصف شیخ صدوق ثقه دانسته) میگويد: مورد روايات و ترضّي متعين نشد و اين كه او فقيه باشد، اعم از وثاقت است».[۱۹] (ممكن است كسي فقيه باشد، ولي موثق نباشد.)
كساني نیز او را توثيق كردهاند؛ از جمله ابن داود نوشته است: «جعفر بن علي بن احمد القمی معروف به ابن الرازي ابومحمد، ثقة، مصنف».[۲۰] عنایت الله قهپایی نيز همين را در مجمع الرجال نقل كرده است.[۲۱]
سید بن طاووس میگويد: «اين جعفر بن احمد عظيمالشأن از مشهورين است»[۲۲] و در فلاح السائل او را «فقيه سعيد»، وصف میكند.[۲۳] شيخ صدوق در كتابهاي مختلف خود از او روايت نقل كرده و در همه آنها او را فقيه توصيف و از خداوند براي او طلب رضايت میكند.[۲۴]
خويي قدس سره نيز به همين مطلب اشاره دارد.[۲۵]
علامه مجلسی میگويد: مؤلف اين 4 كتاب (العروس، المسلسلات، المانعة و الغايات) در كتب رجال غير مذكور است؛ ولكن او از قدما است. نزديك به عصر شيخ مفيد يا هم عصر او... سيد بن طاووس از كتابهاي او در اقبال و غير آن نقل روايت كرده است و اين عمل، مؤيد توثيق ابن الرازي است.[۲۶]
ابن فهد حلي[۲۷] و شهيد ثاني[۲۸] در كتب خود از كتابهاي او نقل روايت كردهاند، كه خود دليل اعتماد آنها به ابن الرازي است.
وحيد بهبهاني میگويد: ظاهراً او از مشايخ صدوق است و طبق آنچه كه گفته شده، شيخ الاجازه وي است و در آن (شيخ الاجازه بودن) اشعار به وثاقت است و صدوق از او بسيار روايت كرده و او را به عنوان فقيه ستوده است و اين مطلب هم اشاره به وثاقت او دارد.[۲۹]
محدث نوری میگويد: اين شيخ در كتب رجالي كه به ما رسيده غير مذكور است، مگر در رجال ابن داود. با اين كه از مؤلفين معروف و بزرگان حديث است و تأليفات او بين علما دست به دست میگردد... از همه آنچه كه ذكر كرديم، معلوم میشود كه او از علماي معروفي است كه احتياج به تزكيه و توثيق ندارند و ايشان داخل در جمعي هستند كه شهيد ثاني در شرح الدرايه گفته است: مشايخ مشهور ما از زمان كليني تاكنون هيچ كدام به خاطر ثقه بودنشان در هر زمان و تقواي فوقالعادهشان نياز به تنصيص تزكيه ندارند.[۳۰]
سيد محسن امين، بعد از نقل اقوال مختلف، میگويد: از آنچه گذشت، دانسته میشود كه شايسته نيست در وثاقت و جلالت او تأمل كنيم و اگر شیخ صدوق او را به فقيه توصيف نمیكرد نيز كافي بود (همين كه صدوق از او حديث كرده، دليل بر توثيق او است) و وصف صدوق دال بر فقيه بودن او است.[۳۱]
و شيخ عباس قمی میگويد: ابومحمد نزيل الري شيخنا الاجل الاقدم المؤيد المسدد الفقيه النبيه المحدث المتتّبع صاحب التصانيف الكثيره...؛ تعجب دارد اين سستي علماي رجال كه اين شيخ بزرگ جليل القدر را با اين همه كتاب ذكر نكردهاند و هيچ گونه اشارهاي به زندگي و آثارش نداشتهاند![۳۲]
و در سفينةالبحار میگويد: «او از بزرگان حديث و مؤلفين معروف است و تأليفات او در بين علما دست به دست میگردد».[۳۳]
شيخ آقا بزرگ در طبقات اعلام الشيعه براي او دو عنوان قرار داده است و در عنوان «جعفر بن علي بن...» او را ثقه معرفي میكند.[۳۴]
اساتيد و شاگردان
آقا بزرگ تهرانی میگويد: «او معاصر شیخ صدوق است و از همديگر روايت كردهاند».[۳۵] اين كه از يكديگر روايت نقل كردهاند، هيچ منافاتي ندارد؛ زيرا مثل اين قضيه بسيار واقع شده است؛[۳۶] چرا كه هميشه بين دو راوي رابطه شاگردي و استادي محض برقرار نبوده است؛ بلكه گاهي دو استاد هم سطح در يك مجلس براي همديگر روايت نقل میكردند و اجازه نقل روايت هم به يكديگر میدادند.
اكثر اساتيد و مشايخ ابومحمد جعفر قمي از علماي قرن چهارم هستند؛ با توجه به كتب وي، اساتيد وي بيش از 60 نفر هستند كه به نام چند تن از آنها اشاره میكنيم:
- 1- محمد بن عبدالله شيباني (متوفي 387)؛
- 2- سهل بن احمد ديباجي (متوفي 370)؛
- 3- احمد بن الحسن بن احمد بن عقيل؛
- 4- احمد بن علي (والد مؤلف)؛
- 5- احمد بن علي بن محمد النجار ابوالحسن؛
- 6- صاحب اسماعيل بن عباد (وزير)؛
- 7- حسن بن حمزة العلوي الشريف ابومحمد؛
- 8- المعافي زكريا القاضي ابوالفرج؛
- 9- هارون بن موسي التلعكبري (متوفي 385)؛
- 10- محمد بن محمد الحافظ؛
- 11- محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي (شيخ صدوق).
همچنین از كساني كه از او روايت كردهاند، تعداد محدودي را میشناسيم كه عبارتند از:
- 1- مرحوم شيخ صدوق كه در كتب خود از او نقل كرده است؛
- 2- عبيدالله بن موسي بن احمد العلوي السيد ابوالفتح؛
- 3- محمد بن علي بن محمد بن جعفر الدقاق، كه تفسير منسوب به امام حسن عسكری علیهالسلام را از او روايت كرده است؛
- 4- محمد بن علي بن محمدالفوي (از استادان مفيد ثاني).
آثار و تأليفات
سيد بن طاووس از الفهرست کراجکی نقل كرده كه شيخ ابومحمد جعفر قمی 220 كتاب داشته است،[۳۷] ولي متأسفانه از آن همه كتاب جز 6 كتاب چيزي به دست ما نرسيده است. كتابهاي جعفر قمی دو دستهاند: اول) آنچه كه از گزند حوادث مصون مانده و به دست ما رسيده و چاپ شده است؛ دوم) كتابهايي كه نويسندگان از آنها نقل كردهاند و به عبارتي از منابع به شمار میروند؛ ولي از بين رفته و موجود نيستند. آثار به جا مانده و چاپ شده عبارت است از:
- 1- جامع الأحادیث؛ که در آن 600 روايت (و به نقلی 1000 روایت) از پيامبر اکرم صلی الله علیه وآله، به ترتيب حروف الفبا، جمع شده كه مسند هستند.
- 2- العروس؛ در خصايص و آداب روز جمعه است. و علت نامگذاري آن به عروس، اين است كه در ابتداي آن از امام صادق علیهالسلام روايت كرده: «زماني كه روز قيامت میشود، روزها به شكلهايي كه مردم آنها را میشناسند (كه ايام هفتهاند) مبعوث میشوند؛ روز جمعه مثل عروس زيبايي است...».[۳۸]
- 3- الغايات؛ الغايات، يعني اموري كه آنچه غايت چيزي است به نحو افعل التفضيل از روايات؛ مثل احبّ الاعمال، افضل الاعمال، افضل الدعا،... .
- 4- المسلسلات؛ خوانساري درباره ويژگي اين كتاب گفته است: «جمع كرده رواياتي را كه در تمام سندش لفظ خاصي قرار گرفته تا برسد به معصوم».[۳۹]
- 5- نوادر الاثر في علي علیهالسلام خيرالبشر؛ در اين كتاب، حديث نبوي «علي خيرُالبشر» از بيش از 70 طريق جمعآوري شده است.[۴۰]
- 6- الاعمال المانعة من دخول الجنة؛ شيخ آقا بزرگ گفته است: المانعات من دخول الجنه (اعمالي كه مانع وارد شدن انسان به بهشت میشود) در آن ذكر شده است.[۴۱]
به نظر میرسد، اين كتابها در پاسخ به درخواست فردي به رشته تحرير درآمدهاند. اين كتابها، از منابع بحارالانوار بوده و علما با ديدي تحسينآميز از اين كتب ياد كردهاند.
همچنین آثار منسوب به او عبارتند از:
- 1- الامام والمأموم (ادب الامام والمأموم)؛ خوانساري گفته است: و از جمله مصنفات او كتاب ادب الامام والمأموم است.
- 2- دفن الميت: که خود ابن الرازي در الغايات بدان اشاره كرده است.
- 3- المنبيء عن زهد النبي صلی الله علیه و آله؛
- 4- فضائل جعفر بن ابيطالب؛
- 5- فضل الجمعه.
گزيدهاي از روايات
در پايان به ذكر چند روايت از كتابهاي ابومحمد جعفر قمی تبرك میجوييم:
1- جايگاه پيروان اميرمؤمنان علیهالسلام:
حديث اول، حديث فواطم است كه دربردارنده فضل شيعه میباشد: ...عن ام كلثوم بنت علي علیهالسلام عن فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه و آله قالت: سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله يقول: لما اُسري بي الي السماء دخلت الجنّة. فاذا انا بقصر من دُرّة بيضاء مجوّفة و عليها باب مكلّل بالدّرّ والياقوت و علي الباب ستر. فرفعت رأسي. فاذا مكتوب علي الباب: لااله الاّ الله، محمّد رسول الله، عليّ وليّ القوم؛ و اذا مكتوب علي السّتر: بخ بخ من مثل شيعة عليّ. فدخلته، فاذا انا بقصر من عقيق احمرّ مجوّف و عليه باب من فضة مكلّل بالزّبرجد الأخضر و اذا علي الباب ستر. فرفعت رأسي و اذا مكتوب علي الباب: محمّد رسول الله، عليّ وصيّ المصطفي؛ و اذا علي الستر مكتوب: بشّر شيعة عليّ بطيب المولد. فدخلته. فاذا انا بقصر من زمرّد اخضر مجوّف لم أرَ أحسن منه و عليه باب من ياقوتة حمراء مكلّلة باللؤلؤ و علي الباب ستر. فرفعت رأسي فاذا مكتوب علي السّتر. شيعة عليّ هم الفائزون. فقلت: حبيبي جبرئيل! لمن هذا؟ فقال: يا محمّد! لابن عمّك و وصيّك عليّ بن ابيطالب. يحشر النّاس كلّهم يوم القيامة حفاة عراة الاّ شيعه عليّ علیهالسلام و يُدعي النّاس بأسماء اُمّهاتهم ما خلا[۴۲] شيعة عليّ علیهالسلام فانّهم يدعون بأسماء ابائهم. فقلت: حبيبي جبرئيل! كيف ذاك؟ قال: لانّهم أحبّوا عليّا فطاب مولدهم.[۴۳]
...پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: زماني كه معراج رفتم، داخل بهشت شدم. قصري ديدم از مرواريد سفيد ميان تهي و بر آن دري بود كه شكوفههايي از دُرّ و ياقوت داشت و بر در پردهاي بود. سربلند كردم، بر روي در نوشته شده بود: «معبودي نيست مگر خداي يگانه، محمد فرستاده او است، علي سرپرست قوم است» و بر پرده نوشته شده بود: «آفرين، آفرين، به مثل شيعه علي». پس وارد آن شدم، قصري از عقيق سرخ ديدم كه دري از نقره داشت كه به شكوفههايي از زبرجد سبز آراسته شده بود و بر در پردهاي بود. سرم را بلند كردم، بر در نوشته شده بود: «محمد فرستاده خدا است، علي وصي مصطفي است» و بر پرده نوشته شده بود: «شيعه علي را به پاكي تولد (آميخته نبودن نسل به واسطه زنا و شبهه) مژده و بشارت بده» وارد آن شدم. پس قصري ديدم از زمرّد سبز كه بهتر از آن را نديدهام و دري داشت از ياقوت سرخ كه مزين شده بود به شكوفههايي از لؤلؤ، و بر در پردهاي بود. سرم را بلند كردم، بر پرده نوشته شده بود: «شيعه علي رستگارانند.» گفتم: حبيبم جبرئيل! اين قصر براي كيست؟ گفت: يا محمد! براي پسرعمو و وصي تو علي بن ابيطالب. همه مردم در روز قيامت پابرهنه و عريان محشور میشوند، مگر شيعه علي و مردم را به نام مادرشان صدا میزنند (براي تحقير)، مگر شيعه علي كه آنان را به نام پدرانشان میخوانند. گفتم: حبيبم جبرئيل! چرا آن گونه است؟ گفت: چون آنان علي را دوست دارند، پس پاكي تولد دارند. (پدرانشان مشخص است)
2- بهترين مردمان:
عن ابي عبدالله علیهالسلام قال: اورع الناس من وقف عندالشبهة و اعبد الناس من اقام الفرائض و ازهد الناس من ترك المحارم (الحرام) و اشدّ الناس اجتهادا من ترك الذنب؛[۴۴] ...امام صادق علیهالسلام فرمود: پرهيزكارترين مردم كسي است كه موقع شبهه توقف كند و عابدترين مردم، به جا آورنده واجبات است و زاهدترين مردم، ترك كننده حرام است و كوشاترين مردم كسي است كه گناه را ترك كند.
3- سزاي همسايه آزار:
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: لايدخل الجنة من لايأمن جاره بَوائقه؛[۴۵] پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: كسي كه همسايگان از آزار و اذيتش ايمن نيستند، وارد بهشت نمیشود.
4- نزديكترين حالت به كفر:
عن ابي عبدالله علیهالسلام قال: ان اقرب ما يكون احدكم الي الكفر اذا تحفظ علي اخيه زلله ليعيره به يوما؛[۴۶] امام صادق علیهالسلام فرمود: نزديكترين حالت شما به كفر، زماني است كه لغزش برادر (ديني) خود را حفظ میكنيد تا يك روزي به او برگردانيد. (مثلاً سرزنش كنيد كه تو فلاني بودهاي)
5- روز جمعه و تفقه در دين:
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: اف لكم مسلم لايجعل في كل جمعة يوما، يتفقه فيه امرالله و يسئل عن دينه؛[۴۷] پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اف (كلمه اظهار تنفر) بر مسلماني كه در هر هفته روزي را براي تفقه در دينش قرار ندهد!
6- فضيلت حديث اهل بيت علیهمالسلام:
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: اربعون حديثا يستظهر بها الرجل في حبنا اهل البيت خير من اربعين الف دينار يتصدق به واعطاه الله بكل حديث ثواب نبيّ و كان له بكل حرف نور يوم القيامة؛[۴۸] پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: چهل حديث در حبّ ما اهل بيت كه بدان از ما پشتيباني شود، بهتر از 40 هزار دينار صدقه است. خداوند به نقل هر حديثي، ثواب كار پيامبري میدهد و براي حافظ حديث در روز قيامت به ازاي هر حرفي، نوري خواهد بود.
7- نيكي به والدين:
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: برّوا ابائكم يبرّكم ابنائكم؛[۴۹] پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: به پدرانتان (والدين خود) نيكويي كنيد تا فرزندانتان به شما نيكي كنند.
8- چگونه زيستن:
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: التودد الي الناس نصف العقل والرفق نصف العيش و ما عال امرء اقتصد؛[۵۰] پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: دوستي با مردم، نصف عقل است و رفق و مدارا، نصف زندگي و نادار نشد مردي كه ميانهروي كرد.
9- همسايه و رفيق:
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: الجار ثم الدار والرفيق ثم الطريق؛[۵۱] پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اول همسايه، سپس خانه و اول رفيق، سپس راه. (انسان بايد رفيقش را بشناسد تا بتواند با او مسافرت كند.)
10- اثر تلقين:
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: من تفاقر افتقر و من تمارض مرض؛[۵۲] كسي كه خود را به فقر بزند، فقير خواهد شد و كسي كه خود را به مريضي بزند، مريض میشود.
11- خواب عقل:
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: نوم العاقل افضل من سهر الجاهل؛[۵۳] پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: خواب عاقل بهتر از شب زندهداري جاهل است.
12- گلهاي محمدي:
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: الولد ريحانة و ريحانتي الحسن والحسين؛[۵۴] پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: فرزند، گل زندگي است و گلهاي من، حسن و حسين هستند.
13- قدرداني از مردم:
قال رسول الله علیهالسلام: لايشكر الله من لايشكر الناس؛[۵۵] پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند از شخصي كه سپاس مردم را به جا نمیآورد، قدرداني نمیكند.
14- فضيلت اميرمؤمنان علیهالسلام:
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: علي خيرالبشر من شكّ فقد كفر؛[۵۶] پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: علي بهترين بشر است؛ هر كه شك كند، كافر است.
پانویس
- ↑ ايلاقي: منسوب به «ايلاق» كه ملكي است منطقهي چاچ در ماوراءالنهر ر.ك: فرهنگ آنندراج.
- ↑ الدروع الواقيه، فصل 24، ص 250 و 248؛ فلاح السائل، فصل 19، ص 293.
- ↑ عدةالداعي، ص 242؛ التحصين، ح 39.
- ↑ بحارالانوار، ج 1، ص 37.
- ↑ روضات الجنات، ج 2، ص 172.
- ↑ جامع الاحاديث، ص 9؛ اعيان الشيعه، ج 4، ص 82.
- ↑ طبقات اعلام الشيعه، قرن الرابع، ص 68.
- ↑ فوائد الرضويه، ص 59؛ سفينةالبحار، ج 1، ص 596.
- ↑ معاني الاخبار، ح 3، ص 6؛ توحيد، باب 4، ص 88؛ عيون اخبارالرضا، ج 1، ص 126.
- ↑ رجال الشيخ طوسي، ص 418.
- ↑ رجال ابن داود، ص 86.
- ↑ جامع الاحاديث، ص 10.
- ↑ مسلسلات، حديث 4، ص 242.
- ↑ اعيان الشيعه، ج 4، ص 82.
- ↑ تفسير منسوب به امام حسن عسكری علیهالسلام، ص 9.
- ↑ منتهي المقال في احوال الرجال، ج 2، ص 255.
- ↑ رجال الطوسي، ص 418.
- ↑ تكملة الرجال، ج 1، ص 248 و 249.
- ↑ قاموس الرجال، ج 2، ص 641، ش 1470.
- ↑ رجال ابن داود، ص 86.
- ↑ مجمع الرجال قهپايي، ج 2، ص 31.
- ↑ الدروع الواقية، ص 248.
- ↑ فلاح السائل، فصل 19، ص 293.
- ↑ معاني الاخبار، ح 3، ص 6؛ توحيد، باب 4، ص 88 و باب 65، ص 417؛ عيون اخبارالرضا، ج 1، باب 12، ح 1، ص 126.
- ↑ معجم الرجال الحديث، ج 4، ص 83، ش 2196.
- ↑ بحارالانوار، ج 1، ص 37.
- ↑ عدةالداعي، ص 242؛ التحصين، ح 39.
- ↑ اعيان الشيعه، ج 4، ص 82.
- ↑ تعليقه الوحيد بهبهاني، ص 83. (حاشيه بر منهاج المقال)
- ↑ همان.
- ↑ همان.
- ↑ فوائد الرضويه، ص 59.
- ↑ سفينةالبحار، ج 1، ص 596.
- ↑ طبقات اعلام الشيعه، قرن الرابع، ص 71.
- ↑ طبقات اعلام الشيعه، قرن الرابع، ص 69.
- ↑ جامع الاحاديث، شعراني.
- ↑ الدروع الواقيه، ص 248.
- ↑ اعيان الشيعه، ج 4، ص 82.
- ↑ روضات الجنات، ج 2، ص 172.
- ↑ دائرةالمعارف بزرگ اسلامي، ج 3، ص 530.
- ↑ جامع الاحاديث، ص 26، به نقل از الذريعه.
- ↑ در جامع الاحاديث به جاي «ماخلأ» كلمه «الاّ» آمده است.
- ↑ جامع الاحاديث؛ كتاب مسلسلات، ح 14، ص 250، شيخ عباس قمی در فوائد از بحارالانوار نقل كرده بود، ما هم از فوائد نقل كرديم: فوائد الرضويه، ص 60.
- ↑ جامع الاحاديث؛ كتاب الغايات، ص 180؛ جامع الاحاديث، تهراني، ص 69.
- ↑ همان؛ كتاب الاعمال المانعة، ص 281.
- ↑ همان؛ كتاب الغايات، ص 234.
- ↑ همان؛ باب الف، ص 58.
- ↑ همان.
- ↑ همان، باب الباء، ص 63.
- ↑ همان، باب التاء، ص 64.
- ↑ همان، باب الجيم، ص 69.
- ↑ همان، باب الميم، ص 116.
- ↑ همان، باب النون، ص 124.
- ↑ همان، باب الواو، ص 128.
- ↑ همان، باب اللاء، ص 132.
- ↑ جامع الاحاديث، نوادر الاثر في علي الخيرالبشر، ح 1 و 2، ص 297 و 298.
\
منابع:
(1). اعيان الشيعه: آقا بزرگ تهراني، تحقيق: حسن امين، دارالتعارف للمطبوعات، بيروت، 1403 ق، 1983 م.
(2). بحارالانوار: علامه محمدباقر مجلسي، دارالاحياء التراث العربي، بيروت، چاپ سوم، 1403 هـ.ق، 1983 م.
(3). التحصين في صفات العارفين: جمال الدين احمد بن محمد بن فهد الحلي، تحقيق و نشر: مدرسه امام المهدي، قم، به ضميمه كتاب مثيرالاحزان، ابن نماحلي، چاپ دوم 1406 ق.
(4). تكملةالرجال: عبدالنبي كاظمي، تحقيق: سيد محمدصادق بحرالعلوم، مكتبة الامام الحكيم العامة، نجف.
(5). التوحيد: ابي جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمی (شيخ صدوق)، تصيح: سيد هاشم حسيني طهراني، جامعه مدرسين، قم.
(6). تفسير منسوب به امام حسن عسكری علیهالسلام؛ تحقيق و نشر: مدرسه امام المهدي، قم، چاپ اول، 1409 ق.
(7). جامع الاحاديث: ابن الرازي، تحقيق: تهراني، كتاب فروشي اسلاميه، تهران، شعبان 1369 ق.
(8). جامع الاحاديث: ابن الرازي، تحقيق: سيد محمد نيشابوري، آستانه قدس رضوي، 1371 ش.
(9). دائرة المعارف بزرگ اسلامي: جمعي از نويسندگان، ناشر: مركز دائرة المعارف بزرگ اسلامي، چاپ دوم، 1369 ش.
(10). الدراية: زين الدين العاملي (شهيد ثاني)، مجمع علمی اسلامي، چاپ اول، 1404 ق.
(11). الدروع الواقية: سيد جعفر بن طاووس، تحقيق: جواد بن محمدعلي القيومی الاصفهاني، مؤسسه النشر الاسلامي، قم، 1414 ق.
(12). الرجال: علي بن داود حلي، چاپ دانشگاه تهران، 1362 ش.
(13). رجال شيخ الطوسي: شيخ الطائفة ابي جعفر بن محمد بن الحسن الطوسي، تحقيق: جواد قيومی اصفهاني، جامعه مدرسين، قم، رمضان المبارك، 1415 ق.
(14). روضات الجنات: ميرزا محمدباقر موسوي خوانساري اصفهاني، تحقيق: اسدالله اسماعيليان، چاپ اسماعيليان، 1392 ق.
(15). سفينة البحار: شيخ عباس قمي، دارالاسوة للطباعة والنشر (اسوه قم)، چاپ اول، 1414 ق.
(16). طبقات اعلام الشيعة، قرن الرابع: آقا بزرگ تهراني، تحقيق: علي نقي منزوي، چاپ، اسماعيليان، قم.
(17). عدّة الداعي و نجاح الساعي: احمد بن فهد حلي، تصحيح: احمد الموحدي القمي، دارالكتاب الاسلامي، 1407 ق، 1987 م.
(18). عيون اخبارالرضا: شيخ صدوق، منشورات الاعلمي، تهران، تحقيق: محمدمهدي السيد حسن الخرسان، 1390 ق، 1970 م.
(19). فلاح السائل: سيد بن طاووس، تحقيق: غلامحسين مجيدي، چاپ 1377.
(20). فوائد الرضويه: شيخ عباس قمي، كتابخانه مركزي، ناصر خسرو تهران.
(21). قاموس الرجال: شيخ محمدتقي شوشتري، جامعه مدرسين، چاپ دوم، 1410 ق.
(22). مجمع الرجال: عنايتالله القهپايي، تحقيق: سيد ضياءالدين اصفهاني، موسسه اسماعيليان.
(23). معجم الرجال الحديث: ابوالقاسم خويي رحمة الله، منشورات مدينة العلم آيت الله العظمی خويي، چاپ سوم، 1403 ق، 1983 م.
(24). معجم المؤلفين: عمر رضا كحالة، مؤسسة الرسالة، چاپ 1414 ق، 1993 م.
(25). منتهي المقال في احوال الرجال: ابوعلي حائري، محمد بن اسماعيل مازندراني، تحقيق و نشر: مؤسسه آل البيت، 1416 ق، 1995 م.
(26). منهج المقال (رجال استرآبادي): نسخه كپي شده از چاپ سنگي، كتابخانه دارالحديث، قم.
(27). نقدالرجال: سيد مصطفي بن الحسين الحسيني التفرشي، آل البيت، شوال 1418.
(28). معاني الاخبار: شيخ صدوق، تحقيق علياكبر غفاري، انتشارات اسلامی جامعه مدرسين، 1361 ش.
(29). تعليقة الوحيد بهبهاني: حاشيه منهج المقال، كپي شده از چاپ سنگي، كتابخانه دارالحديث، قم.
منبع
- عباسعلي مردي قشلاقي، "ابو محمد جعفر بن احمد ايلاقي قمي"، ستارگان حرم، جلد 13، صفحه 66-88