توحید در عرفان: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
{{مدخل دائرة المعارف|دانشنامه جهان اسلام}}
+
[[توحید|توحید]] در نظر عارفان‌، عبارت‌ است‌ از نفی وجودهای اعتباری و اثبات‌ وجود حقیقی و یگانه‌ [[الله|خدای تعالی]] از حیث‌ ذات‌ و صفات‌ و افعال‌. عرفا توحید را دارای مراتب و درجات یافتند که مرتبه‌­ای از آن را از آنِ عوام و مرتبه دیگر را از آنِ خواص دانستند.
  
<br />
+
==توحید در نظر عارفان‌==
 +
عرفا برخلاف فلاسفه و متکلمین، تنها به این اکتفا نمی ­کنند که بگویند «[[توحید]]» یگانه دیدن و یگانه دانستن خدای متعال است، چرا که این را معنا و مفهوم ابتدایی از توحید می ­دانند؛ ایشان توحید را در افق بسیار رفیع­تر می ­نگرند. نظر عارفان‌ درباره‌ توحید مبتنی بر نظریه‌ وحدت‌ وجود و نظریه‌ تجلی و ظهور نزد ایشان‌ است‌.<ref>رجوع کنید به تجلّی؛ وحدت‌ وجود؛ نیز رجوع کنید به تُرکه‌ اصفهانی، ص‌۱۹۹؛ ادامه‌ مقاله‌.</ref> مراد از توحید به‌ رغم‌ اختلاف‌ در تعابیر و نحوه‌ تفصیل‌ مراتب‌ آن‌، عبارت‌ است‌ از نفی وجودهای اعتباری و مقید و کثیر، و اثبات‌ وجود حقیقی و مطلق‌ و یگانه‌ حق‌ تعالی از حیث‌ ذات‌ و صفات‌ و افعال‌.
  
== توحید در نظر عارفان‌ ==
+
در [[عرفان]] نظری، سخن بر این است ­که حقیقت هستی یکپارچه است و وحدت حقیقی دارد. و آن نیز جز هستی خداوند چیز دیگری نیست. وجود خداوند چنان گسترده است که تمام دایره هستی از وجود او پر شده و غیر را مجال ظهور وجودی نمانده است.
نظر عارفان‌ درباره‌ «[[توحيد]]» مبتنی بر نظريه‌ وحدت‌ وجود و نظريه‌ تجلی و ظهور نزد ايشان‌ است‌.<ref>رجوع كنيد به تجلّی؛ وحدت‌ وجود؛ نيز رجوع كنيد به تُركه‌ اصفهانی، ص‌199؛ ادامه‌ مقاله‌.</ref> مراد از توحيد به‌ رغم‌ اختلاف‌ در تعابير و نحوه‌ تفصيل‌ مراتب‌ آن‌، عبارت‌ است‌ از نفی وجودهای اعتباری و مقيد و كثير، و اثبات‌ وجود حقيقی و مطلق‌ و يگانه‌ حق‌ تعالی از حيث‌ ذات‌ و صفات‌ و افعال‌.
 
  
در عين‌ حال‌ بايد توجه‌ كرد كه‌ نزد عارفان‌، نفی وجود غيرخدا به‌ معنای نفی خلق‌ نيست‌، بلكه‌ مراد اين‌ است‌ كه‌ با مشاهده‌ وجود حقيقی، از صور جميع‌ موجودات‌ و تعيّنات‌ و كثرات‌ آنها، به‌ عنوان‌ موجودات‌ حقيقی مستقل‌ و قائم‌ به‌ خود، قطع‌ نظر شود، زيرا وجود موجودات اعتباری است‌؛ آنها مظاهر حق‌اند و به‌ وجود حق‌ موجود و بدون‌ او معدوم‌اند و وجود حقيقی فقط‌ حق‌ تعالی است‌.
+
در عین‌ حال‌ باید توجه‌ کرد که‌ نزد عارفان‌، نفی وجود غیرخدا به‌ معنای نفی خلق‌ نیست‌، بلکه‌ مراد این‌ است‌ که‌ با مشاهده‌ وجود حقیقی، از صور جمیع‌ موجودات‌ و تعینات‌ و کثرات‌ آنها، به‌ عنوان‌ موجودات‌ حقیقی مستقل‌ و قائم‌ به‌ خود، قطع‌ نظر شود، زیرا وجود موجودات اعتباری است‌؛ آنها مظاهر حق‌اند و به‌ وجود حق‌ موجود و بدون‌ او معدوم‌اند و وجود حقیقی فقط‌ حق‌ تعالی است‌.
  
از اين رو گفته‌اند توحيد يكی شدن‌ دو چيز، يا دو وجود را وجود واحد كردن‌ است‌ و آن‌ دو چيز، حق‌ و خلق‌ يا به‌ تعبير ديگر واجب‌ و ممكن‌اند. توحيد حقيقی، مشاهده‌ حق‌ با خلق‌ و مشاهده‌ خلق‌ با حق‌ است‌، چنانكه‌ نه‌ حق‌ حجاب‌ خلق‌ شود و نه‌ خلق‌ حجاب‌ حق‌ گردد.<ref>رجوع كنيد به ابن‌ عربی، فتوحات‌، سفر5، ص‌119ـ120، ش‌100ـ102؛ نسفی، 1359ش‌، ص‌149؛ همو، 1341ش‌، ص‌179؛ صدرالدين‌ قونيوی، ص‌53؛ آملی، 1367ش‌، ج‌1، ص‌359ـ360؛ همو، 1347، ص‌107؛ جوادی آملی، ص‌38ـ42؛ نيز رجوع كنيد به سنايی، ص‌64ـ66؛ عطار، ص‌206؛ رجوع كنيد به ادامه‌ مقاله‌.</ref> به‌ گفته‌ [[محیی الدین ابن عربی|ابن عربی]] در [[فتوحات مکیه (کتاب)|الفتوحات‌ المكيه‌]]<ref>سفر12، ص‌446، ش‌382.</ref> آنچه‌ حق‌ تعالی بر موحد واجب‌ و ضروری می داند اين‌ است‌ كه‌ خدا را از حيث‌ هويتش‌ يگانه‌ بداند و نيز بداند كه‌ اگرچه‌ مظاهر متعدد و كثيرند، ظاهر (=حق‌تعالی) تعدد ندارد و يگانه‌ است‌.
+
به عبارت دیگر، هستی غیر خداوند چیزی جز ظهور اسماء و صفات الهی نیست و ما سوی الله تنها مظهر و مجلای حق سبحانه وتعالی است نه چیز دیگر، لذا هستی آنها سایه هستی خداوند و جلوه های هستی او هستند.
  
عارفان‌ با نظر به‌ احوال‌ و مقامات‌ و مراتب‌ سير و سلوك‌، توحيد را مقصد اقصا و مطلب‌ اعلا دانسته‌ و تمام‌ مقامات‌ و احوال‌ را، راهها و اسباب‌ و مقدمات‌ رسيدن‌ به‌ توحيد ناميده‌اند.<ref>برای نمونه‌ رجوع كنيد به پارسا، ص‌103، 146.</ref> [[خواجه عبدالله انصاری|خواجه‌ عبداللّه‌ انصاری]] در منازل‌ السائرين‌،<ref>ص‌135ـ139.</ref> در باب‌ دهم‌ از ابواب‌ ده‌گانه‌ قسمِ نهايات‌ كه‌ قسم‌ آخر مقامات‌ است‌، به‌ بيان‌ توحيد پرداخته‌ است‌. بدين‌ ترتيب‌ وی توحيد را آخرين‌ مقام‌ در سير الی اللّه‌ می داند كه‌ سالك‌ با طی مقامات‌ پيشين‌ بدان‌ نايل‌ می گردد.<ref>رجوع كنيد به همان‌، ص‌143؛ نيز رجوع كنيد به مولوی، 1362ش‌، ص‌453.</ref>
+
از این رو گفته‌اند توحید یکی شدن‌ دو چیز، یا دو وجود را وجود واحد کردن‌ است‌ و آن‌ دو چیز، حق‌ و خلق‌ یا به‌ تعبیر دیگر واجب‌ و ممکن‌اند. توحید حقیقی، مشاهده‌ حق‌ با خلق‌ و مشاهده‌ خلق‌ با حق‌ است‌، چنانکه‌ نه‌ حق‌ حجاب‌ خلق‌ شود و نه‌ خلق‌ حجاب‌ حق‌ گردد.<ref>رجوع کنید به ابن‌ عربی، فتوحات‌، سفر۵، ص‌۱۱۹ـ۱۲۰، ش‌۱۰۰ـ۱۰۲؛ نسفی، ۱۳۵۹ش‌، ص‌۱۴۹؛ همو، ۱۳۴۱ش‌، ص‌۱۷۹؛ صدرالدین‌ قونیوی، ص‌۵۳؛ آملی، ۱۳۶۷ش‌، ج‌۱، ص‌۳۵۹ـ۳۶۰؛ همو، ۱۳۴۷، ص‌۱۰۷؛ جوادی آملی، ص‌۳۸ـ۴۲؛ نیز رجوع کنید به سنایی، ص‌۶۴ـ۶۶؛ عطار، ص‌۲۰۶؛ رجوع کنید به ادامه‌ مقاله‌.</ref> به‌ گفته‌ [[محیی الدین ابن عربی|ابن عربی]] در [[فتوحات مکیه (کتاب)|الفتوحات‌ المکیه‌]]<ref>سفر۱۲، ص‌۴۴۶، ش‌۳۸۲.</ref> آنچه‌ حق‌ تعالی بر موحد واجب‌ و ضروری می داند این‌ است‌ که‌ خدا را از حیث‌ هویتش‌ یگانه‌ بداند و نیز بداند که‌ اگرچه‌ مظاهر متعدد و کثیرند، ظاهر (=حق‌تعالی) تعدد ندارد و یگانه‌ است‌.
  
همچنين‌ به‌ بيان‌ برخی ديگر،<ref>رجوع كنيد به پارسا، ص‌148ـ149.</ref> توحيد اصل‌ در سلوك‌ است‌ و علم‌ معامله‌ (علم‌ [[احکام شرعی|احكام‌ شرعی]] كه‌ خلق‌ برای نيل‌ به‌ [[ثواب|ثواب‌]] و پاداش‌ بدان‌ دست‌ می يازند، در برابر علم‌ مكاشفه‌)<ref>رجوع كنيد به سجادی، ص‌596.</ref> جز با تحقق‌ آن‌ تمام‌ نمی گردد.
+
عارفان‌ با نظر به‌ احوال‌ و مقامات‌ و مراتب‌ سیر و سلوک‌، توحید را مقصد اقصا و مطلب‌ اعلا دانسته‌ و تمام‌ مقامات‌ و احوال‌ را، راهها و اسباب‌ و مقدمات‌ رسیدن‌ به‌ توحید نامیده‌اند.<ref>برای نمونه‌ رجوع کنید به پارسا، ص‌۱۰۳، ۱۴۶.</ref> [[خواجه عبدالله انصاری|خواجه‌ عبداللّه‌ انصاری]] در منازل‌ السائرین‌،<ref>ص‌۱۳۵ـ۱۳۹.</ref> در باب‌ دهم‌ از ابواب‌ ده‌گانه‌ قسمِ نهایات‌ که‌ قسم‌ آخر مقامات‌ است‌، به‌ بیان‌ توحید پرداخته‌ است‌. بدین‌ ترتیب‌ وی توحید را آخرین‌ مقام‌ در سیر الی اللّه‌ می داند که‌ سالک‌ با طی مقامات‌ پیشین‌ بدان‌ نایل‌ می گردد.<ref>رجوع کنید به همان‌، ص‌۱۴۳؛ نیز رجوع کنید به مولوی، ۱۳۶۲ش‌، ص‌۴۵۳.</ref>  
  
ابن‌ عربی<ref>فتوحات‌، سفر2، ص‌203، ش‌289، سفر6، ص‌297، ش‌410.</ref> و برخی از شارحان‌ کتاب وی، توحيد را همان‌ [[صراط|صراط‌]] مستقيم‌ دانسته‌اند كه‌ سالك‌، هدايت‌ به‌ آن‌ را از خداوند می طلبد، زيرا توحيد طريق‌ سليم‌ به‌ سوی خدا و راه‌ مستقيم‌ خالی از انحراف‌ و كجی به‌ سوی خشنودی اوست‌.<ref>رجوع كنيد به آملی، 1347ش‌، ص‌88ـ89.</ref> [[سید حیدر آملی|سيد حيدر آملی]]<ref>همان‌، ص‌49، 64ـ65، 101.</ref> گفته‌ است‌ كه‌ كل‌ وجود بر توحيد واقع‌ و مشتمل‌ بر مراتب‌ آن‌ است‌.
+
همچنین‌ به‌ بیان‌ برخی دیگر،<ref>رجوع کنید به پارسا، ص‌۱۴۸ـ۱۴۹.</ref> توحید اصل‌ در سلوک‌ است‌ و علم‌ معامله‌ (علم‌ [[احکام شرعی|احکام‌ شرعی]] که‌ خلق‌ برای نیل‌ به‌ [[ثواب|ثواب‌]] و پاداش‌ بدان‌ دست‌ می یازند، در برابر علم‌ مکاشفه‌)<ref>رجوع کنید به سجادی، ص‌۵۹۶.</ref> جز با تحقق‌ آن‌ تمام‌ نمی گردد.
  
تمام‌ موجودات‌ بر [[فطرت|فطرت‌]] توحيدند و توحيد، غايت‌ خلقت‌ ايشان‌ است‌. حصول‌ دين‌ و كمال‌ به‌ حسب‌ ظاهر و باطن‌ موقوف‌ و منوط‌ به‌ توحيد حقيقی است‌ و هدف‌ بعثت‌ انبيا و اوليا عليهم‌السلام‌، اظهار آن‌ و دعوت‌ خلق‌ به‌ آن‌ است‌.<ref>نيز رجوع كنيد به ابن‌عربی، فتوحات‌، سفر 8، ص‌99ـ100، ش‌92ـ93.</ref>
+
ابن‌ عربی<ref>فتوحات‌، سفر۲، ص‌۲۰۳، ش‌۲۸۹، سفر۶، ص‌۲۹۷، ش‌۴۱۰.</ref> و برخی از شارحان‌ کتاب وی، توحید را همان‌ [[صراط|صراط‌]] مستقیم‌ دانسته‌اند که‌ سالک‌، هدایت‌ به‌ آن‌ را از خداوند می طلبد، زیرا توحید طریق‌ سلیم‌ به‌ سوی خدا و راه‌ مستقیم‌ خالی از انحراف‌ و کجی به‌ سوی خشنودی اوست‌.<ref>رجوع کنید به آملی، ۱۳۴۷ش‌، ص‌۸۸ـ۸۹.</ref> [[سید حیدر آملی|سید حیدر آملی]]<ref>همان‌، ص‌۴۹، ۶۴ـ۶۵، ۱۰۱.</ref> گفته‌ است‌ که‌ کل‌ وجود بر توحید واقع‌ و مشتمل‌ بر مراتب‌ آن‌ است‌.
  
== مراتب توحید در عرفان ==
+
تمام‌ موجودات‌ بر [[فطرت|فطرت‌]] توحیدند و توحید، غایت‌ خلقت‌ ایشان‌ است‌. حصول‌ دین‌ و کمال‌ به‌ حسب‌ ظاهر و باطن‌ موقوف‌ و منوط‌ به‌ توحید حقیقی است‌ و هدف‌ بعثت‌ انبیا و اولیا علیهم‌السلام‌، اظهار آن‌ و دعوت‌ خلق‌ به‌ آن‌ است‌.<ref>نیز رجوع کنید به ابن‌عربی، فتوحات‌، سفر ۸، ص‌۹۹ـ۱۰۰، ش‌۹۲ـ۹۳.</ref>
در متون‌ [[عرفان|عرفانی]] برای توضيح‌ و بيان‌ حقيقت‌ و معنای توحيد مراتبی برشمرده‌اند. به‌ تعبير ديگر می توان‌ گفت‌ عارفان‌ توحيد را حقيقت‌ ذومراتب‌ و برترين‌ مرتبه‌ حقيقت‌ توحيد را شهادتِ حق‌تعالی به‌ [[توحید ذاتی|توحيد ذاتش‌]] دانسته‌اند. آنها آيه‌ 18 [[سوره‌ آل عمران|سوره‌ آل‌ عمران‌]] (شَهِدَاللّه‌ أنّه‌ لاإله‌ إلاّ هو) را گواه‌ اين‌ نكته‌ گرفته‌اند. اين‌ مرتبه‌ای از توحيد است‌ كه‌ حق‌ تعالی را در آن‌ شريكی نيست‌ و معرفت‌ آن‌ در خزانه‌ غيب‌ محفوظ‌ است‌، زيرا تحقق‌ آن‌ جز به‌ فنای همه‌ خلق‌ و بقای صرف‌ حق‌ تعالی نيست‌. پس‌ در اين‌ مرتبه‌، غيری نيست‌ تا او را بهره‌ای از آن‌ باشد و آنچه‌ شايسته‌ اين‌ مقام‌ است‌ به‌ جای آرد.<ref>هجويری، ص‌357، 366؛ قشيری، ص‌299؛ انصاری، ص‌137ـ139؛ سهروردی، ص‌142؛ ابن‌عربی، تجليات‌، ص‌376ـ377، نيز رجوع كنيد به ص‌434، تعليقات‌ ابن‌ سودكين‌، ش‌760؛ همو، فتوحات‌، سفر12، ص‌366ـ367، ش‌302؛ عزالدين‌ كاشانی، ص‌22؛ عبدالرزاق‌ كاشی، 1379 ش‌ الف‌، ص‌198؛ آملی، 1347ش‌، ص‌348؛ پارسا، ص‌148.</ref>
 
  
از اين رو شايد بتوان‌ گفت‌ سخن‌ [[شبلی خراسانی|شبلی]] ناظر به‌ همين‌ توحيد است‌ كه‌ هر گونه‌ اشاره‌ و تعبير از توحيد را، الحاد و [[شرک|شرك‌]] و حجاب‌ و [[غفلت|غفلت‌]] نسبت‌ به‌ حق‌ تعالی و توحيد وی دانسته‌ است‌.<ref>رجوع كنيد به عزالدين‌ كاشانی، ص‌19.</ref> اين‌ مرتبه‌ را توحيد خاصه‌الخاصه‌، [[توحید ذاتی|توحيد ذاتی]]، توحيد الاهی، توحيد رحمانی و توحيد قائم‌ به‌ ازل‌ ناميده‌اند.<ref>انصاری، ص‌137ـ138؛ ابن‌عربی، تجليات‌، ص‌518؛ مولوی، 1362ش‌، ص‌463؛ عزالدين‌ كاشانی، ص‌19، 22؛ عبدالرزاق‌ كاشی، 1379 ش‌ الف‌؛ پارسا، همانجاها؛ عبدالرحمان‌ جامی، ص‌79.</ref> برخی علاوه‌ بر توحيد حق‌ نسبت‌ به‌ خود، توحيد ديگری نيز به‌ او نسبت‌ می دهند و آن‌ عبارت‌ است‌ از «توحيد الحق‌ للخلق‌» و مراد از آن‌ حكم‌ حق‌ تعالی است‌ به‌ اين كه‌ بنده‌ موحد است‌؛ پس‌ توحيدِ بنده‌ آفريده‌ حق‌ تعالی است‌.<ref>هجويری، ص‌357؛ قشيری، همانجا.</ref>
+
==مراتب توحید در عرفان==
 +
در متون‌ [[عرفان|عرفانی]] برای توضیح‌ و بیان‌ حقیقت‌ و معنای توحید مراتبی برشمرده‌اند. به‌ تعبیر دیگر می توان‌ گفت‌ عارفان‌ توحید را حقیقت‌ ذومراتب‌ و برترین‌ مرتبه‌ حقیقت‌ توحید را شهادتِ حق‌تعالی به‌ [[توحید ذاتی|توحید ذاتش‌]] دانسته‌اند. آنها آیه‌ ۱۸ [[سوره‌ آل عمران|سوره‌ آل‌ عمران‌]] (شَهِدَاللّه‌ أنّه‌ لاإله‌ إلاّ هو) را گواه‌ این‌ نکته‌ گرفته‌اند. این‌ مرتبه‌ای از توحید است‌ که‌ حق‌ تعالی را در آن‌ شریکی نیست‌ و معرفت‌ آن‌ در خزانه‌ غیب‌ محفوظ‌ است‌، زیرا تحقق‌ آن‌ جز به‌ فنای همه‌ خلق‌ و بقای صرف‌ حق‌ تعالی نیست‌. پس‌ در این‌ مرتبه‌، غیری نیست‌ تا او را بهره‌ای از آن‌ باشد و آنچه‌ شایسته‌ این‌ مقام‌ است‌ به‌ جای آرد.<ref>هجویری، ص‌۳۵۷، ۳۶۶؛ قشیری، ص‌۲۹۹؛ انصاری، ص‌۱۳۷ـ۱۳۹؛ سهروردی، ص‌۱۴۲؛ ابن‌عربی، تجلیات‌، ص‌۳۷۶ـ۳۷۷، نیز رجوع کنید به ص‌۴۳۴، تعلیقات‌ ابن‌ سودکین‌، ش‌۷۶۰؛ همو، فتوحات‌، سفر۱۲، ص‌۳۶۶ـ۳۶۷، ش‌۳۰۲؛ عزالدین‌ کاشانی، ص‌۲۲؛ عبدالرزاق‌ کاشی، ۱۳۷۹ ش‌ الف‌، ص‌۱۹۸؛ آملی، ۱۳۴۷ش‌، ص‌۳۴۸؛ پارسا، ص‌۱۴۸.</ref>
  
مراتب‌ ديگر توحيد كه‌ عارفان‌ بر حسب‌ مرتبه‌ و نحوه‌ دريافت‌ و حظّ موحد از حقيقت‌ توحيد برشمرده‌اند، عبارت‌اند از:
+
از این رو شاید بتوان‌ گفت‌ سخن‌ [[شبلی خراسانی|شبلی]] ناظر به‌ همین‌ توحید است‌ که‌ هر گونه‌ اشاره‌ و تعبیر از توحید را، الحاد و [[شرک|شرک‌]] و حجاب‌ و [[غفلت|غفلت‌]] نسبت‌ به‌ حق‌ تعالی و توحید وی دانسته‌ است‌.<ref>رجوع کنید به عزالدین‌ کاشانی، ص‌۱۹.</ref> این‌ مرتبه‌ را توحید خاصه‌الخاصه‌، [[توحید ذاتی|توحید ذاتی]]، توحید الاهی، توحید رحمانی و توحید قائم‌ به‌ ازل‌ نامیده‌اند.<ref>انصاری، ص‌۱۳۷ـ۱۳۸؛ ابن‌عربی، تجلیات‌، ص‌۵۱۸؛ مولوی، ۱۳۶۲ش‌، ص‌۴۶۳؛ عزالدین‌ کاشانی، ص‌۱۹، ۲۲؛ عبدالرزاق‌ کاشی، ۱۳۷۹ ش‌ الف‌؛ پارسا، همانجاها؛ عبدالرحمان‌ جامی، ص‌۷۹.</ref> برخی علاوه‌ بر توحید حق‌ نسبت‌ به‌ خود، توحید دیگری نیز به‌ او نسبت‌ می دهند و آن‌ عبارت‌ است‌ از «توحید الحق‌ للخلق‌» و مراد از آن‌ حکم‌ حق‌ تعالی است‌ به‌ این که‌ بنده‌ موحد است‌؛ پس‌ توحیدِ بنده‌ آفریده‌ حق‌ تعالی است‌.<ref>هجویری، ص‌۳۵۷؛ قشیری، همانجا.</ref>
  
*1) '''توحيد عام‌ يا توحيد عوام‌:'''
+
مراتب‌ دیگر توحید که‌ عارفان‌ بر حسب‌ مرتبه‌ و نحوه‌ دریافت‌ و حظّ موحد از حقیقت‌ توحید برشمرده‌اند، عبارت‌اند از:
  
كه‌ به‌ زبان‌ شهادت‌ دهند كه‌ هيچ‌ خالقی جز خداوند نيست‌ و اين‌ معنی را به‌ دل‌ نيز تصديق‌ كنند.<ref>هجويری، همانجا؛ انصاری، ص‌135ـ136؛ غزالی، كيميای سعادت‌، ج‌2، ص‌530؛ ابن‌عربی، تجليات‌، ص‌354؛ محمد بن‌ مطهّر جامی، ص‌24؛ نسفی، 1341ش‌، ص‌39؛ مولوی، 1362ش‌، ص‌ 453؛ عزالدين‌ كاشانی، ص‌19؛ پارسا، ص‌141.</ref> به‌ تعبير سيد حيدر آملی<ref>1362ش‌، ص‌73، 80.</ref> اين‌ مرتبه‌ از توحيد عبارت‌ است‌ از نفی خدايان‌ مقيد و بسيار و اثبات‌ خدای مطلق‌ و يگانه‌.
+
*۱) '''توحید عام‌ یا توحید عوام‌:'''
  
كسی كه‌ در اين‌ مرتبه‌ از توحيد است‌، يعنی صاحب‌ عقل‌ (اهل‌ استدلال‌)، خلق‌ را ظاهر می بيند و حق‌ را باطن‌. حق‌ نزد او آيينه‌ای است‌ كه‌ در آن‌ خلق‌ را می بيند و آيينه‌ به‌ سبب‌ چهره‌ و صورتی كه‌ در آن‌ نمايان‌ می گردد خود در حجاب‌ است‌ و ديده‌ نمی شود. به‌ تعبير عارفان‌ با تحقق‌ اين‌ مرتبه‌ از توحيد، ورود به‌ اسلام‌ و رهايی از شرك‌ جلی محقق‌ می گردد.<ref>انصاری، ص‌136؛ عزالدين‌ كاشانی، همانجا؛ آملی، 1347ش‌، ص‌86؛ عبدالرحمان‌ جامی، ص‌77.</ref> از اين‌ مرتبه‌ توحيد با عناوين‌ ديگری از قبيل‌ توحيد ايمانی<ref>عزالدين‌ كاشانی؛ پارسا؛ عبدالرحمان‌ جامی، همانجاها.</ref>، توحيد قولی،<ref>پارسا، ص‌142.</ref> توحيد الاهی، توحيد اهل‌ شريعت‌، توحيد انبيا و توحيد ظاهر<ref>آملی، 1362ش‌، ص‌70، 73، 75؛ همو، 1347ش‌، ص‌83.</ref> نيز تعبير كرده‌اند.
+
که‌ به‌ زبان‌ شهادت‌ دهند که‌ هیچ‌ خالقی جز خداوند نیست‌ و این‌ معنی را به‌ دل‌ نیز تصدیق‌ کنند.<ref>هجویری، همانجا؛ انصاری، ص‌۱۳۵ـ۱۳۶؛ غزالی، کیمیای سعادت‌، ج‌۲، ص‌۵۳۰؛ ابن‌عربی، تجلیات‌، ص‌۳۵۴؛ محمد بن‌ مطهّر جامی، ص‌۲۴؛ نسفی، ۱۳۴۱ش‌، ص‌۳۹؛ مولوی، ۱۳۶۲ش‌، ص‌ ۴۵۳؛ عزالدین‌ کاشانی، ص‌۱۹؛ پارسا، ص‌۱۴۱.</ref> به‌ تعبیر سید حیدر آملی<ref>۱۳۶۲ش‌، ص‌۷۳، ۸۰.</ref> این‌ مرتبه‌ از توحید عبارت‌ است‌ از نفی خدایان‌ مقید و بسیار و اثبات‌ خدای مطلق‌ و یگانه‌.
  
عموم‌ مؤمنان‌ شامل‌ اهل‌ تقليد و عالمان‌ علوم‌ رسمی<ref>=علوم‌ نقلی و علوم‌ عقلی؛ رجوع كنيد به جوادی آملی، ص‌65.</ref> در اين‌ مرتبه‌ از توحيدند و [[تصوف|متصوفه‌]] و اهل‌ [[عرفان|عرفان‌]] نيز به‌ حكم‌ [[ایمان|ايمان‌]] با ايشان‌ در اين‌ توحيد مشترك‌اند و تمايز اهل‌ عرفان‌ به‌ مراتبِ ديگرِ آن‌ است‌.<ref>غزالی، رسائل‌، ص‌63؛ ابن‌عربی، تجليات‌، همانجا؛ نسفی، 1341ش‌، ص‌39ـ40؛ عزالدين‌ كاشانی، همانجا؛ آملی، 1362ش‌، ص‌73؛ همو، 1347 ش‌، ص‌77؛ عبدالرحمان‌ جامی، همانجا.</ref> به‌ گفته‌ سيد حيدر آملی<ref>1362ش‌، ص‌76.</ref> «علم‌اليقين‌»، «اصحاب‌ الشمال‌» و «اسلام‌» كه‌ در [[قرآن|قرآن‌]] آمده‌، اشاره‌ به‌ اين‌ مرتبه‌ از توحيد و اهل‌ آن‌ است‌.
+
کسی که‌ در این‌ مرتبه‌ از توحید است‌، یعنی صاحب‌ عقل‌ (اهل‌ استدلال‌)، خلق‌ را ظاهر می بیند و حق‌ را باطن‌. حق‌ نزد او آیینه‌ای است‌ که‌ در آن‌ خلق‌ را می بیند و آیینه‌ به‌ سبب‌ چهره‌ و صورتی که‌ در آن‌ نمایان‌ می گردد خود در حجاب‌ است‌ و دیده‌ نمی شود. به‌ تعبیر عارفان‌ با تحقق‌ این‌ مرتبه‌ از توحید، ورود به‌ اسلام‌ و رهایی از شرک‌ جلی محقق‌ می گردد.<ref>انصاری، ص‌۱۳۶؛ عزالدین‌ کاشانی، همانجا؛ آملی، ۱۳۴۷ش‌، ص‌۸۶؛ عبدالرحمان‌ جامی، ص‌۷۷.</ref> از این‌ مرتبه‌ توحید با عناوین‌ دیگری از قبیل‌ توحید ایمانی<ref>عزالدین‌ کاشانی؛ پارسا؛ عبدالرحمان‌ جامی، همانجاها.</ref>، توحید قولی،<ref>پارسا، ص‌۱۴۲.</ref> توحید الاهی، توحید اهل‌ شریعت‌، توحید انبیا و توحید ظاهر<ref>آملی، ۱۳۶۲ش‌، ص‌۷۰، ۷۳، ۷۵؛ همو، ۱۳۴۷ش‌، ص‌۸۳.</ref> نیز تعبیر کرده‌اند.
  
*2) '''توحيد خاصه‌ يا توحيد مخصوص‌ عارفان‌:'''
+
عموم‌ مؤمنان‌ شامل‌ اهل‌ تقلید و عالمان‌ علوم‌ رسمی<ref>=علوم‌ نقلی و علوم‌ عقلی؛ رجوع کنید به جوادی آملی، ص‌۶۵.</ref> در این‌ مرتبه‌ از توحیدند و [[تصوف|متصوفه‌]] و اهل‌ [[عرفان|عرفان‌]] نیز به‌ حکم‌ [[ایمان|ایمان‌]] با ایشان‌ در این‌ توحید مشترک‌اند و تمایز اهل‌ عرفان‌ به‌ مراتبِ دیگرِ آن‌ است‌.<ref>غزالی، رسائل‌، ص‌۶۳؛ ابن‌عربی، تجلیات‌، همانجا؛ نسفی، ۱۳۴۱ش‌، ص‌۳۹ـ۴۰؛ عزالدین‌ کاشانی، همانجا؛ آملی، ۱۳۶۲ش‌، ص‌۷۳؛ همو، ۱۳۴۷ ش‌، ص‌۷۷؛ عبدالرحمان‌ جامی، همانجا.</ref> به‌ گفته‌ سید حیدر آملی<ref>۱۳۶۲ش‌، ص‌۷۶.</ref> «علم‌الیقین‌»، «اصحاب‌ الشمال‌» و «اسلام‌» که‌ در [[قرآن|قرآن‌]] آمده‌، اشاره‌ به‌ این‌ مرتبه‌ از توحید و اهل‌ آن‌ است‌.
  
بنابر آنچه‌ در منابع‌ عرفانی آمده‌، برخی از عارفان‌ در بيان‌ توحيدِ مخصوص‌ عارفان‌ مراتبی ذكر نكرده‌اند و برای تفكيك‌ توحيد عارفان‌ از توحيد عامه‌ به‌ تقسيم‌ دوگانه‌ توحيد عامه‌ و توحيد خاصه‌ اكتفا شده‌ است‌. اما برخی ديگر توحيد مخصوص‌ عارفان‌ را با توجه‌ به‌ مراتب‌ احوال‌ و مقامات‌ سالك‌ در نيل‌ به‌ حقيقت‌ توحيد طی دو مرتبه‌ توحيد خاصه‌ و توحيد خاصه‌الخاصه‌ بيان‌ كرده‌اند و نامهای ديگر نيز برای آنها آورده‌اند.<ref>رجوع كنيد به ادامه‌ مقاله‌.</ref>
+
*۲) '''توحید خاصه‌ یا توحید مخصوص‌ عارفان‌:'''
  
قول‌ مشايخ‌ متقدم‌ در اين‌ باب‌ بيشتر به‌ شيوه‌ اول‌ است‌، چنانكه‌ از جنيد نقل‌ شده‌ است‌ كه‌ توحيد جداكردن‌ قديم‌ (=حق‌ تعالی) از حادث‌ (= ماسوی اللّه‌) است‌ و آنگاه‌ از خود در به‌ در شدن‌ و ترك‌ خوشامد خود گفتن‌، تا حق‌ تعالی به‌ جای همه‌ باشد و بنده‌ در جريان‌ تصرف‌ تقدير حق‌ تعالی و مجاری قدرت‌ او مانند هيكلی بی اختيار و بی اراده‌ شود و چنان‌ گردد كه‌ قبل‌ از ايجاد بوده‌، يعنی نيست‌ گردد.<ref>ابونصر سَرّاج‌، ص‌28ـ29؛ قشيری، ص‌300؛ هجويری، ص‌360، 363.</ref>
+
بنابر آنچه‌ در منابع‌ عرفانی آمده‌، برخی از عارفان‌ در بیان‌ توحیدِ مخصوص‌ عارفان‌ مراتبی ذکر نکرده‌اند و برای تفکیک‌ توحید عارفان‌ از توحید عامه‌ به‌ تقسیم‌ دوگانه‌ توحید عامه‌ و توحید خاصه‌ اکتفا شده‌ است‌. اما برخی دیگر توحید مخصوص‌ عارفان‌ را با توجه‌ به‌ مراتب‌ احوال‌ و مقامات‌ سالک‌ در نیل‌ به‌ حقیقت‌ توحید طی دو مرتبه‌ توحید خاصه‌ و توحید خاصه‌الخاصه‌ بیان‌ کرده‌اند و نامهای دیگر نیز برای آنها آورده‌اند.<ref>رجوع کنید به ادامه‌ مقاله‌.</ref>
  
از رُوَيْم‌ بن‌ احمد نيز به‌ همين‌ مضمون‌ نقل‌ كرده‌اند كه‌ توحيد محو آثار بشريت‌ و تجرد الوهيت‌ است‌. مراد از محو آثار بشريت‌ اين‌ است‌ كه‌ بنده‌، فعلی را به‌ خود نسبت‌ ندهد و «أنا» نگويد، زيرا انّيت‌ از آن‌ خدای تعالی است‌، تجرد الوهيت‌ به‌ معنای تنزيه‌ و جدا دانستن‌ خداوند از محدَثات‌ است‌.<ref>ابونصر سراج‌، ص‌31ـ32؛ قشيری، ص‌303؛ نيز رجوع كنيد به عطار، ص‌209ـ210؛ مولوی، 1363 ش‌، ج‌1، دفتر اول‌، بيت‌ 3056ـ3065.</ref>
+
قول‌ مشایخ‌ متقدم‌ در این‌ باب‌ بیشتر به‌ شیوه‌ اول‌ است‌، چنانکه‌ از جنید نقل‌ شده‌ است‌ که‌ توحید جداکردن‌ قدیم‌ (=حق‌ تعالی) از حادث‌ (= ماسوی اللّه‌) است‌ و آنگاه‌ از خود در به‌ در شدن‌ و ترک‌ خوشامد خود گفتن‌، تا حق‌ تعالی به‌ جای همه‌ باشد و بنده‌ در جریان‌ تصرف‌ تقدیر حق‌ تعالی و مجاری قدرت‌ او مانند هیکلی بی اختیار و بی اراده‌ شود و چنان‌ گردد که‌ قبل‌ از ایجاد بوده‌، یعنی نیست‌ گردد.<ref>ابونصر سَرّاج‌، ص‌۲۸ـ۲۹؛ قشیری، ص‌۳۰۰؛ هجویری، ص‌۳۶۰، ۳۶۳.</ref>
  
عبارت‌ مشهور «التوحيد اسقاط‌ الاضافات‌» كه‌ از مشايخ‌ صوفيه‌ نقل‌ كرده‌اند، نيز ناظر به‌ توحيد مخصوص‌ عارفان‌ است‌ و مراد از آن‌ اين‌ است‌ كه‌ بنده‌ چيزی را به‌ خود و غيرحق‌ تعالی نسبت‌ ندهد<ref>رجوع كنيد به آملی، 1367ش‌، ج‌1، ص‌350.</ref> و در عين‌ حال‌ به‌ آنچه‌ حقِ خدا و سزاوار اوست‌، وفا كند و سعی خود را در ادای آن‌ مبذول‌ دارد و بداند كه‌ توحيدِ او به‌ اراده‌ حق‌ و به‌ مقتضای قضای ازلی و توفيق‌ الاهی بوده‌ تا از عيب‌ [[کفر|كفر]] پاك‌ شود و بدين‌گونه‌ حق‌ و منّتِ فعلِ حق‌ را نظاره‌ كند، نه‌ خود و فعل‌ خود را.<ref>رجوع كنيد به مُسْتَمْلی، ج‌4، ص‌1666ـ1673؛ پارسا، ص‌120، 164ـ165؛ برای اطلاع‌ از اقوال‌ مشابه‌ ديگر رجوع كنيد به ابونصر سراج‌، ص‌28؛ هجويری، ص‌366؛ نجم‌ رازی، ص‌269ـ270، 335ـ339؛ نصيرالدين‌ طوسی، ص‌87ـ91؛ نسفی، 1379ش‌، ص‌166؛ عزالدين‌ كاشانی، ص‌20.</ref>
+
از رُوَیم‌ بن‌ احمد نیز به‌ همین‌ مضمون‌ نقل‌ کرده‌اند که‌ توحید محو آثار بشریت‌ و تجرد الوهیت‌ است‌. مراد از محو آثار بشریت‌ این‌ است‌ که‌ بنده‌، فعلی را به‌ خود نسبت‌ ندهد و «أنا» نگوید، زیرا انّیت‌ از آن‌ خدای تعالی است‌، تجرد الوهیت‌ به‌ معنای تنزیه‌ و جدا دانستن‌ خداوند از محدَثات‌ است‌.<ref>ابونصر سراج‌، ص‌۳۱ـ۳۲؛ قشیری، ص‌۳۰۳؛ نیز رجوع کنید به عطار، ص‌۲۰۹ـ۲۱۰؛ مولوی، ۱۳۶۳ ش‌، ج‌۱، دفتر اول‌، بیت‌ ۳۰۵۶ـ۳۰۶۵.</ref>
  
[[خواجه عبدالله انصاری|خواجه‌ عبداللّه‌ انصاری]]<ref>ص‌136ـ137.</ref> توحيد عارفان‌ را توحيد خاصه‌ می نامد كه‌ توحيدِ اهل‌ حقايق‌ است‌ و به‌ وسيله‌ مقامات‌ يعنی مكاشفه‌، مشاهده‌، معاينه‌، حيات‌، قبض‌، بسط‌، سُكْر، صحو، اتصال‌ و انفصال‌ كه‌ در قسم‌ نهم‌ از اقسام‌ ده‌گانه‌ مقامات‌ سلوك‌ ذكر شده‌ است‌،<ref>رجوع كنيد به عبدالرزاق‌ كاشی، 1372ش‌، ص‌609ـ610.</ref> تثبيت می گردد.
+
عبارت‌ مشهور «التوحید اسقاط‌ الاضافات‌» که‌ از مشایخ‌ صوفیه‌ نقل‌ کرده‌اند، نیز ناظر به‌ توحید مخصوص‌ عارفان‌ است‌ و مراد از آن‌ این‌ است‌ که‌ بنده‌ چیزی را به‌ خود و غیرحق‌ تعالی نسبت‌ ندهد<ref>رجوع کنید به آملی، ۱۳۶۷ش‌، ج‌۱، ص‌۳۵۰.</ref> و در عین‌ حال‌ به‌ آنچه‌ حقِ خدا و سزاوار اوست‌، وفا کند و سعی خود را در ادای آن‌ مبذول‌ دارد و بداند که‌ توحیدِ او به‌ اراده‌ حق‌ و به‌ مقتضای قضای ازلی و توفیق‌ الاهی بوده‌ تا از عیب‌ [[کفر|کفر]] پاک‌ شود و بدین‌گونه‌ حق‌ و منّتِ فعلِ حق‌ را نظاره‌ کند، نه‌ خود و فعل‌ خود را.<ref>رجوع کنید به مُسْتَمْلی، ج‌۴، ص‌۱۶۶۶ـ۱۶۷۳؛ پارسا، ص‌۱۲۰، ۱۶۴ـ۱۶۵؛ برای اطلاع‌ از اقوال‌ مشابه‌ دیگر رجوع کنید به ابونصر سراج‌، ص‌۲۸؛ هجویری، ص‌۳۶۶؛ نجم‌ رازی، ص‌۲۶۹ـ۲۷۰، ۳۳۵ـ۳۳۹؛ نصیرالدین‌ طوسی، ص‌۸۷ـ۹۱؛ نسفی، ۱۳۷۹ش‌، ص‌۱۶۶؛ عزالدین‌ کاشانی، ص‌۲۰.</ref>
  
به‌ عبارت‌ ديگر، اين‌ توحيد برای كسانی است‌ كه‌ اهل‌ اين‌ مقامات‌اند. وی می افزايد در مقام‌ توحيد، سالك‌ به‌ مقام‌ كشف‌ ترقی و از طَور عقل‌ و منازعات‌ عقلی به‌ نور كشف‌ گذر می كند و به‌ نور تجلی و عيان‌ از طور استدلال‌ و تمسك‌ به‌ ادله‌ بی نياز می شود؛ از اين رو توحيد سالك‌ در اين‌ مرتبه‌ متوقف‌ بر دليل‌ نيست‌ زيرا توحيد اَجلی' از هر دليل‌ است‌ و نيز در [[توکل|توكل‌]] سببی مشاهده‌ نمی كند زيرا به‌ يقين‌ می داند كه‌ جز خدا مؤثری نيست‌ و تأثير اسباب‌ و همه‌ افعال‌ از خداوند است‌ و در طلب‌ نجات‌ هيچ‌ واسطه‌ و وسيله‌ای را جز امتثال‌ فرمان‌ حق‌، كه‌ موهبتی از جانب‌ خداست‌، معتبر نمی داند.
+
[[خواجه عبدالله انصاری|خواجه‌ عبداللّه‌ انصاری]]<ref>ص‌۱۳۶ـ۱۳۷.</ref> توحید عارفان‌ را توحید خاصه‌ می نامد که‌ توحیدِ اهل‌ حقایق‌ است‌ و به‌ وسیله‌ مقامات‌ یعنی مکاشفه‌، مشاهده‌، معاینه‌، حیات‌، قبض‌، بسط‌، سُکر، صحو، اتصال‌ و انفصال‌ که‌ در قسم‌ نهم‌ از اقسام‌ ده‌گانه‌ مقامات‌ سلوک‌ ذکر شده‌ است‌،<ref>رجوع کنید به عبدالرزاق‌ کاشی، ۱۳۷۲ش‌، ص‌۶۰۹ـ۶۱۰.</ref> تثبیت می گردد.
  
اين‌ توحيد با علم‌ به‌ فنا و نه‌ با خود فنا صحت‌ می پذيرد، چون‌ علم‌ فنا با فنای در حضرت‌ واحديت‌ (=حضرت‌ اسماء و صفات‌) حاصل‌ می گردد و پيش‌ از فنای در ذات‌ احديت‌ است‌ كه‌ عين‌ جمع‌ است‌. همچنين‌ اين‌ توحيد با علم‌ جمع‌ كه‌ پيش‌ از عين‌ جمع‌ است‌، صفا می پذيرد.<ref>رجوع كنيد به تِلِمْسانی، ج‌2، ص‌606، 608؛ عبدالرزاق‌ كاشی، 1372ش‌، ص‌612، 615؛ نيز رجوع كنيد به روزبهان‌ بَقْلی، ص‌4، ش‌7، ص‌145ـ147، ش‌284ـ 286.</ref>
+
به‌ عبارت‌ دیگر، این‌ توحید برای کسانی است‌ که‌ اهل‌ این‌ مقامات‌اند. وی می افزاید در مقام‌ توحید، سالک‌ به‌ مقام‌ کشف‌ ترقی و از طَور عقل‌ و منازعات‌ عقلی به‌ نور کشف‌ گذر می کند و به‌ نور تجلی و عیان‌ از طور استدلال‌ و تمسک‌ به‌ ادله‌ بی نیاز می شود؛ از این رو توحید سالک‌ در این‌ مرتبه‌ متوقف‌ بر دلیل‌ نیست‌ زیرا توحید اَجلی' از هر دلیل‌ است‌ و نیز در [[توکل|توکل‌]] سببی مشاهده‌ نمی کند زیرا به‌ یقین‌ می داند که‌ جز خدا مؤثری نیست‌ و تأثیر اسباب‌ و همه‌ افعال‌ از خداوند است‌ و در طلب‌ نجات‌ هیچ‌ واسطه‌ و وسیله‌ای را جز امتثال‌ فرمان‌ حق‌، که‌ موهبتی از جانب‌ خداست‌، معتبر نمی داند.
  
همانطور كه‌ گفته‌ شد، برخی از عارفان‌ برای توحيد عرفانی دو مرتبه‌ ذكر كرده‌اند:
+
این‌ توحید با علم‌ به‌ فنا و نه‌ با خود فنا صحت‌ می پذیرد، چون‌ علم‌ فنا با فنای در حضرت‌ واحدیت‌ (=حضرت‌ اسماء و صفات‌) حاصل‌ می گردد و پیش‌ از فنای در ذات‌ احدیت‌ است‌ که‌ عین‌ جمع‌ است‌. همچنین‌ این‌ توحید با علم‌ جمع‌ که‌ پیش‌ از عین‌ جمع‌ است‌، صفا می پذیرد.<ref>رجوع کنید به تِلِمْسانی، ج‌۲، ص‌۶۰۶، ۶۰۸؛ عبدالرزاق‌ کاشی، ۱۳۷۲ش‌، ص‌۶۱۲، ۶۱۵؛ نیز رجوع کنید به روزبهان‌ بَقْلی، ص‌۴، ش‌۷، ص‌۱۴۵ـ۱۴۷، ش‌۲۸۴ـ ۲۸۶.</ref>
  
الف‌) توحيد خاصه‌؛ كه‌ از آن‌ با عناوين‌ توحيد حال‌<ref>ابن‌عربی، تجليات‌، ص‌354.</ref>، توحيد علمی يا علم‌اليقين‌<ref>عزالدين‌ كاشانی، ص‌20؛ پارسا، ص‌141ـ142؛ عبدالرحمان‌ جامی، ص‌78.</ref>، توحيد وجودی علمی، توحيد عينی يا توحيد صاحب‌ عين‌ و توحيد اهل‌ طريقت‌<ref>آملی، 1362ش‌، ص‌75، 80؛ همو، 1347ش‌، ص‌108، 113.</ref> سخن‌ گفته‌اند.
+
همانطور که‌ گفته‌ شد، برخی از عارفان‌ برای توحید عرفانی دو مرتبه‌ ذکر کرده‌اند:
  
اين‌ مرتبه‌ از اوايل‌ مراتب‌ توحيد اهل‌ عرفان‌ و مستفاد از باطن‌ علم‌ و منشأ آن‌ نور مراقبه‌ است‌.<ref>عزالدين‌ كاشانی، ص‌21؛ پارسا، ص‌141؛ عبدالرحمان‌ جامی، ص‌79.</ref> در اين‌ مرتبه‌ از توحيد، سالك‌ به‌ يقين‌ می داند و به‌ چشم‌ بصيرت‌ و شهود می بيند كه‌ خدا يكی است‌ و غير او در عالم‌ هستی، وجودی نيست‌. او موجود حقيقی و فاعل‌ و مؤثر مطلق‌ است‌ و تمامی ذات‌ و صفات‌ و افعال‌ را در ذات‌ و صفات‌ و افعال‌ او محو و ناچيز می بيند و هر ذاتی و صفتی را پرتوی از نور ذات‌ و صفت‌ حق‌ تعالی می داند، چنانكه‌ هر كجا علم‌ و قدرت‌ و اراده‌ و سمع‌ و بصری يابد، آن‌ را اثری از آثار علم‌ و قدرت‌ و اراده‌ و سمع‌ و بصر الاهی می داند، از اين رو از اسباب‌ و مسبَّبات‌ قطع‌نظر می كند و مقام‌ توكل‌ و [[رضا]] و [[تسلیم|تسليم‌]] برای او حاصل‌ می گردد.<ref>رجوع كنيد به غزالی، كيميای سعادت‌، ج‌2، ص‌530؛ ابن‌عربی، تجليات‌ ، همانجا؛ محمد جامی، ص‌26ـ27؛ پارسا، ص‌141ـ142؛ عزالدين‌ كاشانی، ص‌20؛ عبدالرزاق‌ كاشی، 1379 ش‌ الف‌، ص‌198؛ آملی، 1362ش‌، ص‌75.</ref> سيد حيدر آملی<ref>1347ش‌، ص‌108ـ110.</ref> در بيان‌ توحيد خاصه‌ می گويد: سالك‌ در اين‌ مرتبه‌ به‌ حقيقت‌ هر موجود و وجود آن‌ نظر می كند تا بدين‌ معرفت‌ می رسد كه‌ هر موجودی از حيث‌ حقيقت‌ و ذات‌ و وجودش‌ حق‌ است‌ و از حيث‌ تعين‌ و تشخص‌ و تقيدش‌ خلق‌ است‌ و چون‌ به‌ حقيقت‌ اشيا و ذرات‌ آنها بدين‌گونه‌ نظر كرد و به‌ اين‌ معرفت‌ رسيد كه‌ اصل‌ همه‌ موجودات‌ به‌ ذات‌ واحدی برمی گردد كه‌ وجود مطلق‌ يعنی حق‌ تعالی است‌، حق‌ را باقی و خلق‌ را فانی می يابد.<ref>برای نمونه‌ در ادبيات‌ عرفانی رجوع كنيد به عطار، ص‌210ـ212؛ مولوی، 1363ش‌، ج‌1، دفتر دوم‌، بيت‌ 1345ـ1350.</ref>
+
الف‌) توحید خاصه‌؛ که‌ از آن‌ با عناوین‌ توحید حال‌<ref>ابن‌عربی، تجلیات‌، ص‌۳۵۴.</ref>، توحید علمی یا علم‌الیقین‌<ref>عزالدین‌ کاشانی، ص‌۲۰؛ پارسا، ص‌۱۴۱ـ۱۴۲؛ عبدالرحمان‌ جامی، ص‌۷۸.</ref>، توحید وجودی علمی، توحید عینی یا توحید صاحب‌ عین‌ و توحید اهل‌ طریقت‌<ref>آملی، ۱۳۶۲ش‌، ص‌۷۵، ۸۰؛ همو، ۱۳۴۷ش‌، ص‌۱۰۸، ۱۱۳.</ref> سخن‌ گفته‌اند.
  
وی در جای ديگر<ref>1347ش‌، ص‌113؛ همو، 1362ش‌، ص‌80.</ref> می گويد سالك‌ در اين‌ مرتبه‌ حق‌ را ظاهر و خلق‌ را باطن‌ می بيند و نزد او خلق‌ آيينه‌ای است‌ كه‌ در آن‌ حق‌ را می بيند و چون‌ حق‌ در آن‌ ظهور دارد، صورت‌ خلق‌ در آن‌ پوشيده‌ است‌، چنانكه‌ خود آيينه‌ به‌ واسطه‌ صورتی كه‌ در آن‌ ظاهر است‌، ديده‌ نمی شود.<ref>نيز رجوع كنيد به صدرالدين‌ قونيوی، ص‌52.</ref> بدين‌ ترتيب‌ سالك‌ در اين‌ مرتبه‌ به‌ وحدت‌ شهود می رسد.<ref>رجوع كنيد به جوادی آملی، ص‌38ـ39.</ref> سيد حيدر آملی<ref>1362ش‌، ص‌76.</ref> توحيد اهل‌ طريقت‌ را منوط‌ به‌ تحصيل‌ مقامات‌ و مراتب‌ و تخلق‌ به‌ اخلاق‌ الاهی و اتصاف‌ به‌ صفات‌ خدا می داند و می گويد «عين‌اليقين‌»، «ايمان‌» و «اصحاب‌اليمين‌» كه‌ در قرآن‌ ذكر شده‌، اشاره‌ به‌ اين‌ مرتبه‌ از توحيد و اهل‌ آن‌ است‌.
+
این‌ مرتبه‌ از اوایل‌ مراتب‌ توحید اهل‌ عرفان‌ و مستفاد از باطن‌ علم‌ و منشأ آن‌ نور مراقبه‌ است‌.<ref>عزالدین‌ کاشانی، ص‌۲۱؛ پارسا، ص‌۱۴۱؛ عبدالرحمان‌ جامی، ص‌۷۹.</ref> در این‌ مرتبه‌ از توحید، سالک‌ به‌ یقین‌ می داند و به‌ چشم‌ بصیرت‌ و شهود می بیند که‌ خدا یکی است‌ و غیر او در عالم‌ هستی، وجودی نیست‌. او موجود حقیقی و فاعل‌ و مؤثر مطلق‌ است‌ و تمامی ذات‌ و صفات‌ و افعال‌ را در ذات‌ و صفات‌ و افعال‌ او محو و ناچیز می بیند و هر ذاتی و صفتی را پرتوی از نور ذات‌ و صفت‌ حق‌ تعالی می داند، چنانکه‌ هر کجا علم‌ و قدرت‌ و اراده‌ و سمع‌ و بصری یابد، آن‌ را اثری از آثار علم‌ و قدرت‌ و اراده‌ و سمع‌ و بصر الاهی می داند، از این رو از اسباب‌ و مسبَّبات‌ قطع‌نظر می کند و مقام‌ توکل‌ و [[رضا]] و [[تسلیم|تسلیم‌]] برای او حاصل‌ می گردد.<ref>رجوع کنید به غزالی، کیمیای سعادت‌، ج‌۲، ص‌۵۳۰؛ ابن‌عربی، تجلیات‌ ، همانجا؛ محمد جامی، ص‌۲۶ـ۲۷؛ پارسا، ص‌۱۴۱ـ۱۴۲؛ عزالدین‌ کاشانی، ص‌۲۰؛ عبدالرزاق‌ کاشی، ۱۳۷۹ ش‌ الف‌، ص‌۱۹۸؛ آملی، ۱۳۶۲ش‌، ص‌۷۵.</ref> سید حیدر آملی<ref>۱۳۴۷ش‌، ص‌۱۰۸ـ۱۱۰.</ref> در بیان‌ توحید خاصه‌ می گوید: سالک‌ در این‌ مرتبه‌ به‌ حقیقت‌ هر موجود و وجود آن‌ نظر می کند تا بدین‌ معرفت‌ می رسد که‌ هر موجودی از حیث‌ حقیقت‌ و ذات‌ و وجودش‌ حق‌ است‌ و از حیث‌ تعین‌ و تشخص‌ و تقیدش‌ خلق‌ است‌ و چون‌ به‌ حقیقت‌ اشیا و ذرات‌ آنها بدین‌گونه‌ نظر کرد و به‌ این‌ معرفت‌ رسید که‌ اصل‌ همه‌ موجودات‌ به‌ ذات‌ واحدی برمی گردد که‌ وجود مطلق‌ یعنی حق‌ تعالی است‌، حق‌ را باقی و خلق‌ را فانی می یابد.<ref>برای نمونه‌ در ادبیات‌ عرفانی رجوع کنید به عطار، ص‌۲۱۰ـ۲۱۲؛ مولوی، ۱۳۶۳ش‌، ج‌۱، دفتر دوم‌، بیت‌ ۱۳۴۵ـ۱۳۵۰.</ref>
  
ب‌) توحيد خاصه‌الخاصه‌<ref>عبدالرزاق‌ كاشی، 1379 ش‌ الف‌، همانجا.</ref>؛ آخرين‌ مرتبه‌ توحيد مخصوص‌ اهل‌ عرفان‌ كه‌ با عناوين‌ ديگری مانند توحيد مشاهده‌<ref>ابن‌عربی، تجليات‌، ص‌355.</ref>، توحيد حالی<ref>عزالدين‌ كاشانی، ص‌20ـ21؛ پارسا، ص‌144؛ عبدالرحمان‌ جامی، ص‌78.</ref>، توحيد حقی<ref>آملی، 1347ش‌، ص‌78 به‌ نقل‌ از عزالدين‌ كاشانی؛ همو، 1367ش‌، ج‌1، ص‌359.</ref>، توحيدِ شهوديِ عيانيِ وجدانيِ ذوقيِ يا كشفی،<ref>لاهيجی، ص‌268، 371.</ref> توحيد وجودی عملی، توحيد صاحب‌ عقل‌ و عين‌، و توحيد اهل‌ حقيقت‌<ref>آملی، 1362 ش‌، ص‌77، 80؛ همو، 1347ش‌، ص‌110، 113.</ref> نيز ناميده‌ شده‌ است‌. [[ابوحامد محمد غزالی|غزالی]]<ref>كيميای سعادت‌، ج‌2، ص‌530.</ref> آن‌ را كمال‌ توحيد دانسته‌ می گويد صوفيان‌ آن‌ را فنای در توحيد گويند. در اين‌ مرتبه‌، موحد وحدت‌ و كثرت‌ را بدون‌ تزاحمی در حق‌ مشاهده‌ می كند و غير از حق‌ تعالی نمی بيند، حق‌ را در خلق‌ و خلق‌ را در حق‌ می بيند، بی آنكه‌ مشاهده‌ يكی حجاب‌ مشاهده‌ ديگری گردد، بلكه‌ وجود يگانه‌ را از وجهی حق‌ و از وجه‌ ديگر خلق‌ می بيند. بدين‌ترتيب‌ به‌ واسطه‌ شهودِ كثرتِ خلقی يگانگی ذات‌ حق‌ تعالی كه‌ متجلی در آن‌ مظاهر است‌، برای موحد مستور نمی شود. اين‌ مرتبه‌ از توحيد مبتنی بر فنای محض‌ و به‌ طور كلی فنای ذات‌ و عبور از تمامی مقامات‌ و مراتب‌ و نسبت ها و اعتبارات‌ و حتی وجود و توابع‌ آن‌ (=صفات‌ و افعال‌) است‌.
+
وی در جای دیگر<ref>۱۳۴۷ش‌، ص‌۱۱۳؛ همو، ۱۳۶۲ش‌، ص‌۸۰.</ref> می گوید سالک‌ در این‌ مرتبه‌ حق‌ را ظاهر و خلق‌ را باطن‌ می بیند و نزد او خلق‌ آیینه‌ای است‌ که‌ در آن‌ حق‌ را می بیند و چون‌ حق‌ در آن‌ ظهور دارد، صورت‌ خلق‌ در آن‌ پوشیده‌ است‌، چنانکه‌ خود آیینه‌ به‌ واسطه‌ صورتی که‌ در آن‌ ظاهر است‌، دیده‌ نمی شود.<ref>نیز رجوع کنید به صدرالدین‌ قونیوی، ص‌۵۲.</ref> بدین‌ ترتیب‌ سالک‌ در این‌ مرتبه‌ به‌ وحدت‌ شهود می رسد.<ref>رجوع کنید به جوادی آملی، ص‌۳۸ـ۳۹.</ref> سید حیدر آملی<ref>۱۳۶۲ش‌، ص‌۷۶.</ref> توحید اهل‌ طریقت‌ را منوط‌ به‌ تحصیل‌ مقامات‌ و مراتب‌ و تخلق‌ به‌ اخلاق‌ الاهی و اتصاف‌ به‌ صفات‌ خدا می داند و می گوید «عین‌الیقین‌»، «ایمان‌» و «اصحاب‌الیمین‌» که‌ در قرآن‌ ذکر شده‌، اشاره‌ به‌ این‌ مرتبه‌ از توحید و اهل‌ آن‌ است‌.
  
بدين‌ معنی است‌ كه‌ توحيد را ساقط‌ كردن‌ نسبت ها (اسقاط‌ الاضافات‌) گفته‌اند و در اين‌ مرتبه‌ هر ذات‌ و وجودی غيرحق‌ تعالی از نظر ساقط‌ می شود تا سالك‌ به‌ وجود واحد مطلق‌ محض‌ و ذات‌ صرف‌ خالصی كه‌ ايجاد هر موجودی به‌ اوست‌، واصل‌ شود.<ref>ابن‌عربی، تجليات‌، ص‌354ـ355؛ محمد بن‌ مطهّر جامی، ص‌27؛ نسفی، 1341ش‌، ص‌44ـ48؛ صدرالدين‌ قونيوی، ص‌52ـ53؛ آملی، 1362ش‌، ص‌76، 79؛ همو، 1347 ش‌، ص‌110ـ113؛ همو، 1367ش‌، ج‌1، ص‌360ـ362؛ لاهيجی، همانجاها.</ref> همچنين‌ گفته‌اند كه‌ در اين‌ مرتبه‌، «حال‌ توحيد»، وصف‌ لازم‌ ذاتِ موحد می شود و تمامی ظلمات‌ رسوم‌ وجود او جز اندكی در غلبه‌ اشراق‌ نور توحيد متلاشی می گردد.
+
ب‌) توحید خاصه‌الخاصه‌<ref>عبدالرزاق‌ کاشی، ۱۳۷۹ ش‌ الف‌، همانجا.</ref>؛ آخرین‌ مرتبه‌ توحید مخصوص‌ اهل‌ عرفان‌ که‌ با عناوین‌ دیگری مانند توحید مشاهده‌<ref>ابن‌عربی، تجلیات‌، ص‌۳۵۵.</ref>، توحید حالی<ref>عزالدین‌ کاشانی، ص‌۲۰ـ۲۱؛ پارسا، ص‌۱۴۴؛ عبدالرحمان‌ جامی، ص‌۷۸.</ref>، توحید حقی<ref>آملی، ۱۳۴۷ش‌، ص‌۷۸ به‌ نقل‌ از عزالدین‌ کاشانی؛ همو، ۱۳۶۷ش‌، ج‌۱، ص‌۳۵۹.</ref>، توحیدِ شهودی عیانی وجدانی ذوقی یا کشفی،<ref>لاهیجی، ص‌۲۶۸، ۳۷۱.</ref> توحید وجودی عملی، توحید صاحب‌ عقل‌ و عین‌، و توحید اهل‌ حقیقت‌<ref>آملی، ۱۳۶۲ ش‌، ص‌۷۷، ۸۰؛ همو، ۱۳۴۷ش‌، ص‌۱۱۰، ۱۱۳.</ref> نیز نامیده‌ شده‌ است‌. [[ابوحامد محمد غزالی|غزالی]]<ref>کیمیای سعادت‌، ج‌۲، ص‌۵۳۰.</ref> آن‌ را کمال‌ توحید دانسته‌ می گوید صوفیان‌ آن‌ را فنای در توحید گویند. در این‌ مرتبه‌، موحد وحدت‌ و کثرت‌ را بدون‌ تزاحمی در حق‌ مشاهده‌ می کند و غیر از حق‌ تعالی نمی بیند، حق‌ را در خلق‌ و خلق‌ را در حق‌ می بیند، بی آنکه‌ مشاهده‌ یکی حجاب‌ مشاهده‌ دیگری گردد، بلکه‌ وجود یگانه‌ را از وجهی حق‌ و از وجه‌ دیگر خلق‌ می بیند. بدین‌ترتیب‌ به‌ واسطه‌ شهودِ کثرتِ خلقی یگانگی ذات‌ حق‌ تعالی که‌ متجلی در آن‌ مظاهر است‌، برای موحد مستور نمی شود. این‌ مرتبه‌ از توحید مبتنی بر فنای محض‌ و به‌ طور کلی فنای ذات‌ و عبور از تمامی مقامات‌ و مراتب‌ و نسبت ها و اعتبارات‌ و حتی وجود و توابع‌ آن‌ (=صفات‌ و افعال‌) است‌.
  
موحد در اين‌ مرتبه‌ بدانجا می رسد كه‌ توحيد را نيز فعل‌ حق‌ تعالی می بيند نه‌ وصف‌ خود و اين‌ ديدن‌ را نيز فعل‌ حق‌ تعالی می بيند. منشأ اين‌ توحيد نور مشاهده‌ است‌ و با تحقق‌ اين‌ مرتبه‌ از توحيد شرك‌ خفی از ميان‌ می رود. برای آدمی مرتبه‌ای بالاتر از اين‌ در توحيد ميسر نيست‌.<ref>عزالدين‌ كاشانی، ص‌21ـ22؛ پارسا، ص‌144ـ145؛ عبدالرحمان‌ جامی، ص‌78ـ79.</ref> در اين‌ مرتبه‌ سالك‌ از وحدت‌ شهود به‌ وحدت‌ وجود می رسد و فنای در توحيد محقق‌ می گردد.<ref>رجوع كنيد به جوادی آملی، ص‌56.</ref> سيد حيدر آملی<ref>1362ش‌، ص‌76.</ref> «عين‌اليقين‌»، «ايقان‌» و «سابق‌ مقرّب‌» را كه‌ در قرآن‌ به‌ آنها اشاره‌ شده‌، ناظر به‌ اين‌ مرتبه‌ از توحيد و اهل‌ آن‌ می داند.<ref>نيز رجوع كنيد به پارسا، ص‌103.</ref>
+
بدین‌ معنی است‌ که‌ توحید را ساقط‌ کردن‌ نسبت ها (اسقاط‌ الاضافات‌) گفته‌اند و در این‌ مرتبه‌ هر ذات‌ و وجودی غیرحق‌ تعالی از نظر ساقط‌ می شود تا سالک‌ به‌ وجود واحد مطلق‌ محض‌ و ذات‌ صرف‌ خالصی که‌ ایجاد هر موجودی به‌ اوست‌، واصل‌ شود.<ref>ابن‌عربی، تجلیات‌، ص‌۳۵۴ـ۳۵۵؛ محمد بن‌ مطهّر جامی، ص‌۲۷؛ نسفی، ۱۳۴۱ش‌، ص‌۴۴ـ۴۸؛ صدرالدین‌ قونیوی، ص‌۵۲ـ۵۳؛ آملی، ۱۳۶۲ش‌، ص‌۷۶، ۷۹؛ همو، ۱۳۴۷ ش‌، ص‌۱۱۰ـ۱۱۳؛ همو، ۱۳۶۷ش‌، ج‌۱، ص‌۳۶۰ـ۳۶۲؛ لاهیجی، همانجاها.</ref> همچنین‌ گفته‌اند که‌ در این‌ مرتبه‌، «حال‌ توحید»، وصف‌ لازم‌ ذاتِ موحد می شود و تمامی ظلمات‌ رسوم‌ وجود او جز اندکی در غلبه‌ اشراق‌ نور توحید متلاشی می گردد.
  
به‌ گفته‌ سيد حيدر آملی<ref>1347ش‌، ص‌87ـ88.</ref> مرادِ وی از اين كه‌ توحيد الوهی (=توحيد عامه‌) را به‌ انبياء و توحيد وجودی (=هر دو مرتبه‌ توحيد مخصوص‌ عارفان‌) را به‌ اوليا اختصاص‌ داده‌، اين‌ نيست‌ كه‌ انبياء از توحيد اوليا بی بهره‌اند يا اوليا نصيبی از توحيد انبيا ندارند بلكه‌ انبياء و اولياء هر كدام‌ جامع‌ هر دو قسم‌ و واجد هر دو مرتبه‌اند. مراد از اين‌ تخصيص‌ اين‌ است‌ كه‌ در هر يك‌ از ايشان‌ آن‌ قسم‌ توحيد كه‌ ذكر شد غلبه‌ دارد و به‌ دعوت‌ به‌ آن‌ مأمورند. انبيا در ظاهر داعی و مأمور به‌ توحيد الوهی اند اما در باطن‌ و اصل‌، مرشد و آمر به‌ توحيد وجودی اند. همچنين‌ اوليا اگرچه‌ در باطن‌ مرشد به توحيد وجودی اند، در ظاهر نيز داعی به‌ توحيد الوهی اند و به‌ جهت‌ پيروی انبيا، هادی به‌ توحيد الوهی و اسوه‌ طريقت‌ انبياءاند.
+
موحد در این‌ مرتبه‌ بدانجا می رسد که‌ توحید را نیز فعل‌ حق‌ تعالی می بیند نه‌ وصف‌ خود و این‌ دیدن‌ را نیز فعل‌ حق‌ تعالی می بیند. منشأ این‌ توحید نور مشاهده‌ است‌ و با تحقق‌ این‌ مرتبه‌ از توحید شرک‌ خفی از میان‌ می رود. برای آدمی مرتبه‌ای بالاتر از این‌ در توحید میسر نیست‌.<ref>عزالدین‌ کاشانی، ص‌۲۱ـ۲۲؛ پارسا، ص‌۱۴۴ـ۱۴۵؛ عبدالرحمان‌ جامی، ص‌۷۸ـ۷۹.</ref> در این‌ مرتبه‌ سالک‌ از وحدت‌ شهود به‌ وحدت‌ وجود می رسد و فنای در توحید محقق‌ می گردد.<ref>رجوع کنید به جوادی آملی، ص‌۵۶.</ref> سید حیدر آملی<ref>۱۳۶۲ش‌، ص‌۷۶.</ref> «عین‌الیقین‌»، «ایقان‌» و «سابق‌ مقرّب‌» را که‌ در قرآن‌ به‌ آنها اشاره‌ شده‌، ناظر به‌ این‌ مرتبه‌ از توحید و اهل‌ آن‌ می داند.<ref>نیز رجوع کنید به پارسا، ص‌۱۰۳.</ref>
  
اهل‌ عرفان‌ از وجه‌ ديگری، برای توحيد، مراتب‌ سه‌گانه‌ [[توحيد افعالی]]، [[توحید صفاتی|توحيد صفاتی]] و [[توحید ذاتی|توحيد ذاتی]] را برشمرده‌اند. اين‌ مراتب‌ با مراتبی كه‌ پيشتر ذكر شد متناظر است‌، جز اين كه‌ برای سالك‌ در مرتبه‌ اول‌ (=توحيد خاصه‌) توحيد افعالی و توحيد صفاتی حاصل‌ می شود و در انتها (=توحيد خاصه‌الخاصه‌) توحيد ذاتی محقق‌ می گردد.<ref>رجوع كنيد به عبدالرزاق‌ كاشی، 1379ش‌ الف‌، ص‌119؛ آملی، 1362ش‌، ص‌79ـ80؛ پارسا، ص‌104؛ لاهيجی، ص‌268ـ269.</ref> لاهيجی توحيد افعالی را مقام‌ محو، توحيد صفاتی را مقام‌ طَمْس‌ و توحيد ذاتی را مقام‌ مَحْق‌ میخواند.
+
به‌ گفته‌ سید حیدر آملی<ref>۱۳۴۷ش‌، ص‌۸۷ـ۸۸.</ref> مرادِ وی از این که‌ توحید الوهی (=توحید عامه‌) را به‌ انبیاء و توحید وجودی (=هر دو مرتبه‌ توحید مخصوص‌ عارفان‌) را به‌ اولیا اختصاص‌ داده‌، این‌ نیست‌ که‌ انبیاء از توحید اولیا بی بهره‌اند یا اولیا نصیبی از توحید انبیا ندارند بلکه‌ انبیاء و اولیاء هر کدام‌ جامع‌ هر دو قسم‌ و واجد هر دو مرتبه‌اند. مراد از این‌ تخصیص‌ این‌ است‌ که‌ در هر یک‌ از ایشان‌ آن‌ قسم‌ توحید که‌ ذکر شد غلبه‌ دارد و به‌ دعوت‌ به‌ آن‌ مأمورند. انبیا در ظاهر داعی و مأمور به‌ توحید الوهی اند اما در باطن‌ و اصل‌، مرشد و آمر به‌ توحید وجودی اند. همچنین‌ اولیا اگرچه‌ در باطن‌ مرشد به توحید وجودی اند، در ظاهر نیز داعی به‌ توحید الوهی اند و به‌ جهت‌ پیروی انبیا، هادی به‌ توحید الوهی و اسوه‌ طریقت‌ انبیاءاند.
  
عبدالرزاق‌ كاشی در تقسيمی ديگر<ref>ص‌332.</ref> توحيد را بر چهار قسم‌ دانسته‌ است‌: توحيد افعال‌، توحيد اسماء، توحيد صفات‌، توحيد ذات‌. هر يك‌ از سه‌ قسم‌ اول‌ يا علمی است‌ يا ذوقی، كه‌ قسم‌ علمی را بيانی و قسم‌ ذوقی را عيانی نيز می گويند. قسم‌ چهارم‌ بر سه‌ نوع‌ است‌: بيانی، عيانی و حقانی كه‌ به‌ عبارت‌ ديگر همان‌ «علم‌اليقين‌»، «عين‌اليقين‌» و «حق‌اليقين‌» است‌.<ref>برای اطلاع‌ بيشتر رجوع كنيد به همان‌، ص‌332ـ346.</ref> سيد حيدر آملی<ref>1347ش‌، ص‌81ـ82.</ref> نيز از عبدالرزاق‌ كاشی نقل‌ می كند كه‌ او برای هر يك‌ از اقسام‌ ده‌گانه‌ مقامات‌، صورتی از توحيد را بيان‌ كرده‌ كه‌ با وجوه‌ سه‌گانه‌ خواجه‌ عبداللّه‌ انصاری<ref>ص‌135ـ139.</ref> منطبق‌ است‌.
+
اهل‌ عرفان‌ از وجه‌ دیگری، برای توحید، مراتب‌ سه‌گانه‌ [[توحید افعالی]]، [[توحید صفاتی|توحید صفاتی]] و [[توحید ذاتی|توحید ذاتی]] را برشمرده‌اند. این‌ مراتب‌ با مراتبی که‌ پیشتر ذکر شد متناظر است‌، جز این که‌ برای سالک‌ در مرتبه‌ اول‌ (=توحید خاصه‌) توحید افعالی و توحید صفاتی حاصل‌ می شود و در انتها (=توحید خاصه‌الخاصه‌) توحید ذاتی محقق‌ می گردد.<ref>رجوع کنید به عبدالرزاق‌ کاشی، ۱۳۷۹ش‌ الف‌، ص‌۱۱۹؛ آملی، ۱۳۶۲ش‌، ص‌۷۹ـ۸۰؛ پارسا، ص‌۱۰۴؛ لاهیجی، ص‌۲۶۸ـ۲۶۹.</ref> لاهیجی توحید افعالی را مقام‌ محو، توحید صفاتی را مقام‌ طَمْس‌ و توحید ذاتی را مقام‌ مَحْق‌ میخواند.
 +
 
 +
عبدالرزاق‌ کاشی در تقسیمی دیگر<ref>ص‌۳۳۲.</ref> توحید را بر چهار قسم‌ دانسته‌ است‌: توحید افعال‌، توحید اسماء، توحید صفات‌، توحید ذات‌. هر یک‌ از سه‌ قسم‌ اول‌ یا علمی است‌ یا ذوقی، که‌ قسم‌ علمی را بیانی و قسم‌ ذوقی را عیانی نیز می گویند. قسم‌ چهارم‌ بر سه‌ نوع‌ است‌: بیانی، عیانی و حقانی که‌ به‌ عبارت‌ دیگر همان‌ «علم‌الیقین‌»، «عین‌الیقین‌» و «حق‌الیقین‌» است‌.<ref>برای اطلاع‌ بیشتر رجوع کنید به همان‌، ص‌۳۳۲ـ۳۴۶.</ref> سید حیدر آملی<ref>۱۳۴۷ش‌، ص‌۸۱ـ۸۲.</ref> نیز از عبدالرزاق‌ کاشی نقل‌ می کند که‌ او برای هر یک‌ از اقسام‌ ده‌گانه‌ مقامات‌، صورتی از توحید را بیان‌ کرده‌ که‌ با وجوه‌ سه‌گانه‌ خواجه‌ عبداللّه‌ انصاری<ref>ص‌۱۳۵ـ۱۳۹.</ref> منطبق‌ است‌.
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
سطر ۷۳: سطر ۷۵:
 
==منابع‌ مقاله==
 
==منابع‌ مقاله==
  
*حيدر بن‌ علی آملی، اسرارالشريعه‌ و اطوار الطريقه‌ و انوارالحقيقه‌، چاپ‌ محمد خواجوی، تهران‌ 1362ش‌.
+
*حیدر بن‌ علی آملی، اسرارالشریعه‌ و اطوار الطریقه‌ و انوارالحقیقه‌، چاپ‌ محمد خواجوی، تهران‌ ۱۳۶۲ش‌.
*همو، كتاب‌ جامع‌ الاسرار و منبع‌ الانوار، چاپ‌ هانری كوربن‌ و عثمان‌ اسماعيل‌ يحيی، تهران‌ 1347ش‌.
+
*همو، کتاب‌ جامع‌ الاسرار و منبع‌ الانوار، چاپ‌ هانری کوربن‌ و عثمان‌ اسماعیل‌ یحیی، تهران‌ ۱۳۴۷ش‌.
*همو، المقدمات‌ من‌ كتاب‌ نص‌ النصوص‌ فی شرح‌ فصوص‌ الحكم‌ لمحيی الدين‌ ابن‌العربی، ج‌1، چاپ‌ هانری كوربن‌ و عثمان‌ اسماعيل‌ يحيی، تهران‌ 1367ش‌.
+
*همو، المقدمات‌ من‌ کتاب‌ نص‌ النصوص‌ فی شرح‌ فصوص‌ الحکم‌ لمحیی الدین‌ ابن‌العربی، ج‌۱، چاپ‌ هانری کوربن‌ و عثمان‌ اسماعیل‌ یحیی، تهران‌ ۱۳۶۷ش‌.
*ابن‌عربی، التجليات‌ الالهيه‌، همراه‌ با تعليقات‌ ابن‌سودكين‌، و كشف‌ الغايات‌ فی شرح‌ ما اكتنفت‌ عليه‌ التجليات‌، چاپ‌ عثمان‌ اسماعيل‌ يحيی، تهران‌ 1367ش‌؛ همو، الفتوحات‌ المكيه‌، چاپ‌ عثمان‌ يحيی، قاهره‌، سفر2، 1405/1985، سفر5، 1397/1977، سفر6، 1398/1978، سفر8، 1403/1983، سفر12، 1408/1988.
+
*ابن‌عربی، التجلیات‌ الالهیه‌، همراه‌ با تعلیقات‌ ابن‌سودکین‌، و کشف‌ الغایات‌ فی شرح‌ ما اکتنفت‌ علیه‌ التجلیات‌، چاپ‌ عثمان‌ اسماعیل‌ یحیی، تهران‌ ۱۳۶۷ش‌؛ همو، الفتوحات‌ المکیه‌، چاپ‌ عثمان‌ یحیی، قاهره‌، سفر۲، ۱۴۰۵/۱۹۸۵، سفر۵، ۱۳۹۷/۱۹۷۷، سفر۶، ۱۳۹۸/۱۹۷۸، سفر۸، ۱۴۰۳/۱۹۸۳، سفر۱۲، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
*ابونصر سراج‌، كتاب‌ اللَّمع‌ فی التصوف‌، چاپ‌ رينولد آلن‌ نيكلسون‌، ليدن‌ 1914، چاپ‌ افست‌ تهران‌ [بی تا].
+
*ابونصر سراج‌، کتاب‌ اللَّمع‌ فی التصوف‌، چاپ‌ رینولد آلن‌ نیکلسون‌، لیدن‌ ۱۹۱۴، چاپ‌ افست‌ تهران‌ [بی تا].
*عبداللّه‌ بن‌ محمد انصاری، كتاب‌ منازل‌ السائرين‌، بيروت‌ 1408/1988.
+
*عبداللّه‌ بن‌ محمد انصاری، کتاب‌ منازل‌ السائرین‌، بیروت‌ ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
*محمد بن‌ محمد پارسا، تحفه‌السالكين‌، دهلی [1970].
+
*محمد بن‌ محمد پارسا، تحفه‌السالکین‌، دهلی [۱۹۷۰].
*علی بن‌ محمد تركه‌ اصفهانی، تمهيدالقواعد، چاپ‌ جلال‌الدين‌ آشتيانی، قم‌ 1381ش‌.
+
*علی بن‌ محمد ترکه‌ اصفهانی، تمهیدالقواعد، چاپ‌ جلال‌الدین‌ آشتیانی، قم‌ ۱۳۸۱ش‌.
*سليمان‌ بن‌ علی تلمسانی، شرح‌ منازل‌السائرين‌ الی الحق‌ المبين‌، چاپ‌ عبدالحفيظ‌ منصور، تونس‌ 1988، چاپ‌ افست‌ قم‌ 1371ش‌.
+
*سلیمان‌ بن‌ علی تلمسانی، شرح‌ منازل‌السائرین‌ الی الحق‌ المبین‌، چاپ‌ عبدالحفیظ‌ منصور، تونس‌ ۱۹۸۸، چاپ‌ افست‌ قم‌ ۱۳۷۱ش‌.
*عبدالرحمان‌بن‌ احمد جامی، نقد النصوص‌ فی شرح‌ نقش‌ الفصوص‌، چاپ‌ ويليام‌ چيتيك‌، تهران‌1356 ش‌.
+
*عبدالرحمان‌بن‌ احمد جامی، نقد النصوص‌ فی شرح‌ نقش‌ الفصوص‌، چاپ‌ ویلیام‌ چیتیک‌، تهران‌۱۳۵۶ ش‌.
*محمد بن‌ مطهر جامی، حديقه‌ الحقيقه‌، چاپ‌ محمدعلی موحد، تهران‌ 1343ش‌؛ عبداللّه‌ جوادی آملی، تحرير تمهيدالقواعد صائن‌الدين‌ علی بن‌ محمد التركه‌، [تهران‌] 1372ش‌.
+
*محمد بن‌ مطهر جامی، حدیقه‌ الحقیقه‌، چاپ‌ محمدعلی موحد، تهران‌ ۱۳۴۳ش‌؛ عبداللّه‌ جوادی آملی، تحریر تمهیدالقواعد صائن‌الدین‌ علی بن‌ محمد الترکه‌، [تهران‌] ۱۳۷۲ش‌.
*روزبهان‌ بقلی، كتاب‌ عبهرالعاشقين‌، چاپ‌ هانری كوربن‌ و محمد معين‌، تهران‌ 1366ش‌.
+
*روزبهان‌ بقلی، کتاب‌ عبهرالعاشقین‌، چاپ‌ هانری کوربن‌ و محمد معین‌، تهران‌ ۱۳۶۶ش‌.
*جعفر سجادی، فرهنگ‌ اصطلاحات‌ و تعبيرات‌ عرفانی، تهران‌ 1370ش‌.
+
*جعفر سجادی، فرهنگ‌ اصطلاحات‌ و تعبیرات‌ عرفانی، تهران‌ ۱۳۷۰ش‌.
*مجدود بن‌ آدم‌ سنايی، حديقه‌الحقيقه‌ و شريعه‌ الطريقه‌، چاپ‌ مدرس‌ رضوی، تهران‌ 1359ش‌.
+
*مجدود بن‌ آدم‌ سنایی، حدیقه‌الحقیقه‌ و شریعه‌ الطریقه‌، چاپ‌ مدرس‌ رضوی، تهران‌ ۱۳۵۹ش‌.
*يحيی بن‌ حبش‌ سهروردی، رشف‌ النصائح‌ الايمانيه‌ و كشف‌ الفضائح‌ اليونانيه‌، ترجمه‌ علی بن‌ محمد معين‌الدين‌ يزدی، چاپ‌ نجيب‌ مايل‌ هروی، تهران‌ 1365ش‌.
+
*یحیی بن‌ حبش‌ سهروردی، رشف‌ النصائح‌ الایمانیه‌ و کشف‌ الفضائح‌ الیونانیه‌، ترجمه‌ علی بن‌ محمد معین‌الدین‌ یزدی، چاپ‌ نجیب‌ مایل‌ هروی، تهران‌ ۱۳۶۵ش‌.
*محمد بن‌ اسحاق‌ صدرالدين‌ قونيوی، مفتاح‌ الغيب‌، چاپ‌ محمد خواجوی، تهران‌ 1374ش‌.
+
*محمد بن‌ اسحاق‌ صدرالدین‌ قونیوی، مفتاح‌ الغیب‌، چاپ‌ محمد خواجوی، تهران‌ ۱۳۷۴ش‌.
*عبدالرزاق‌ كاشی، شرح‌ منازل‌السائرين‌، چاپ‌ محسن‌ بيدارفر، قم‌ 1372ش‌.
+
*عبدالرزاق‌ کاشی، شرح‌ منازل‌السائرین‌، چاپ‌ محسن‌ بیدارفر، قم‌ ۱۳۷۲ش‌.
*همو، لطائف‌ الاعلام‌ فی اشارات‌ اهل‌الالهام‌، چاپ‌ مجيد هادی زاده‌، تهران‌ 1379ش‌ الف‌.
+
*همو، لطائف‌ الاعلام‌ فی اشارات‌ اهل‌الالهام‌، چاپ‌ مجید هادی زاده‌، تهران‌ ۱۳۷۹ش‌ الف‌.
*همو، مجموعه‌ رسائل‌ و مصنفات‌، چاپ‌ مجيد هادی زاده‌، رساله‌ 3: رساله‌ تشريفات‌، تهران‌ 1379ش‌ ب‌.
+
*همو، مجموعه‌ رسائل‌ و مصنفات‌، چاپ‌ مجید هادی زاده‌، رساله‌ ۳: رساله‌ تشریفات‌، تهران‌ ۱۳۷۹ش‌ ب‌.
*محمود بن‌ علی عزالدين‌ كاشانی، مصباح‌الهدايه‌ و مفتاح‌الكفايه‌، چاپ‌ جلال‌الدين‌ همايی، تهران‌ 1367ش‌.
+
*محمود بن‌ علی عزالدین‌ کاشانی، مصباح‌الهدایه‌ و مفتاح‌الکفایه‌، چاپ‌ جلال‌الدین‌ همایی، تهران‌ ۱۳۶۷ش‌.
*محمد بن‌ ابراهيم‌ عطار، منطق‌ الطير: مقامات‌ الطيور، چاپ‌ صادق‌ گوهرين‌، تهران‌ 1365ش‌.
+
*محمد بن‌ ابراهیم‌ عطار، منطق‌ الطیر: مقامات‌ الطیور، چاپ‌ صادق‌ گوهرین‌، تهران‌ ۱۳۶۵ش‌.
*محمد بن‌ محمد غزالی، رسائل‌ الغزالی، چاپ‌ رياض‌ مصطفی عبداللّه‌، رساله‌ 3: رساله‌ فی التوحيد، دمشق‌: دارالحكمه‌، [بی تا].
+
*محمد بن‌ محمد غزالی، رسائل‌ الغزالی، چاپ‌ ریاض‌ مصطفی عبداللّه‌، رساله‌ ۳: رساله‌ فی التوحید، دمشق‌: دارالحکمه‌، [بی تا].
*همو، كيميای سعادت‌، چاپ‌ حسين‌ خديوجم‌، تهران‌ 1361ش‌.
+
*همو، کیمیای سعادت‌، چاپ‌ حسین‌ خدیوجم‌، تهران‌ ۱۳۶۱ش‌.
*عبدالكريم‌ بن‌ هوازن‌قشيری، الرساله‌ القشيريه‌، چاپ‌ معروف‌ زريق‌ و علی عبدالحميد بلطه‌جی، بيروت‌ 1408/1988.
+
*عبدالکریم‌ بن‌ هوازن‌قشیری، الرساله‌ القشیریه‌، چاپ‌ معروف‌ زریق‌ و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت‌ ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
*محمد بن‌ يحيی لاهيجی، مفاتيح‌ الاعجاز فی شرح‌ گلشن‌ راز، چاپ‌ كيوان‌ سميعی، تهران‌ [1337 ش‌].
+
*محمد بن‌ یحیی لاهیجی، مفاتیح‌ الاعجاز فی شرح‌ گلشن‌ راز، چاپ‌ کیوان‌ سمیعی، تهران‌ [۱۳۳۷ ش‌].
*اسماعيل‌ بن‌ محمد مستملی، شرح‌ التعرف‌ لمذهب‌ التصوف، چاپ‌ محمد روشن‌، تهران‌ 1363ـ1366ش‌.
+
*اسماعیل‌ بن‌ محمد مستملی، شرح‌ التعرف‌ لمذهب‌ التصوف، چاپ‌ محمد روشن‌، تهران‌ ۱۳۶۳ـ۱۳۶۶ش‌.
*جلال‌الدين‌ محمد بن‌ محمد مولوی، لب‌ لباب‌ مثنوی، [به‌ انتخاب‌] حسين‌ بن‌ علی كاشفی، چاپ‌ نصراللّه‌ تقوی، تهران‌ 1362ش‌.
+
*جلال‌الدین‌ محمد بن‌ محمد مولوی، لب‌ لباب‌ مثنوی، [به‌ انتخاب‌] حسین‌ بن‌ علی کاشفی، چاپ‌ نصراللّه‌ تقوی، تهران‌ ۱۳۶۲ش‌.
*همو، مثنوی معنوی، تصحيح‌ رينولد آلن‌ نيكلسون‌، چاپ‌ نصراللّه‌ پورجوادی، تهران‌ 1363ش‌.
+
*همو، مثنوی معنوی، تصحیح‌ رینولد آلن‌ نیکلسون‌، چاپ‌ نصراللّه‌ پورجوادی، تهران‌ ۱۳۶۳ش‌.
*عبداللّه‌ بن‌ محمد نجم‌ رازی، مرصادالعباد، چاپ‌ محمدامين‌ رياحی، تهران‌ 1377ش‌.
+
*عبداللّه‌ بن‌ محمد نجم‌ رازی، مرصادالعباد، چاپ‌ محمدامین‌ ریاحی، تهران‌ ۱۳۷۷ش‌.
*عزيزالدين‌ بن‌ محمد نسفی، بيان‌ التنزيل‌، چاپ‌ علی اصغر ميرباقری فرد، تهران‌ 1379ش‌.
+
*عزیزالدین‌ بن‌ محمد نسفی، بیان‌ التنزیل‌، چاپ‌ علی اصغر میرباقری فرد، تهران‌ ۱۳۷۹ش‌.
*همو، كشف‌الحقايق‌، چاپ‌ احمد مهدوی دامغانی، تهران‌ 1359ش‌.
+
*همو، کشف‌الحقایق‌، چاپ‌ احمد مهدوی دامغانی، تهران‌ ۱۳۵۹ش‌.
*همو، مجموعه‌ رسائل‌ مشهور به‌ كتاب‌ الانسان‌ الكامل، چاپ‌ ماريژان‌ موله‌، تهران‌ 1341ش‌.
+
*همو، مجموعه‌ رسائل‌ مشهور به‌ کتاب‌ الانسان‌ الکامل، چاپ‌ ماریژان‌ موله‌، تهران‌ ۱۳۴۱ش‌.
*محمد بن‌ محمد نصيرالدين‌ طوسی، اوصاف‌ الاشراف‌، چاپ‌ نجيب‌ مايل‌ هروی، مشهد [1357 ش‌].
+
*محمد بن‌ محمد نصیرالدین‌ طوسی، اوصاف‌ الاشراف‌، چاپ‌ نجیب‌ مایل‌ هروی، مشهد [۱۳۵۷ ش‌].
*علی بن‌ عثمان‌ هجويری، كشف‌ المحجوب‌، چاپ‌ و.ژوكوفسكی، لنينگراد 1926، چاپ‌ افست تهران‌ 1371 ش‌.
+
*علی بن‌ عثمان‌ هجویری، کشف‌ المحجوب‌، چاپ‌ و.ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ‌ افست تهران‌ ۱۳۷۱ ش‌.
  
 
==منابع==
 
==منابع==
  
*دانشنامه جهان اسلام، مدخل توحید: بخش "توحید در عرفان" از فاطمه فنا.
+
*دانشنامه جهان اسلام، مدخل توحید، بخش "توحید در عرفان" از فاطمه فنا.
 +
*"توحید از منظر عرفان؛ اهمیت توحید در میان عارفان"، از عبدالله مصباحی، مجله معارف، دی ۱۳۸۵، شماره ۴۲.
  
 
[[رده:توحید]]
 
[[رده:توحید]]
<references />
 

نسخهٔ ‏۱۹ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۵۸

توحید در نظر عارفان‌، عبارت‌ است‌ از نفی وجودهای اعتباری و اثبات‌ وجود حقیقی و یگانه‌ خدای تعالی از حیث‌ ذات‌ و صفات‌ و افعال‌. عرفا توحید را دارای مراتب و درجات یافتند که مرتبه‌­ای از آن را از آنِ عوام و مرتبه دیگر را از آنِ خواص دانستند.

توحید در نظر عارفان‌

عرفا برخلاف فلاسفه و متکلمین، تنها به این اکتفا نمی ­کنند که بگویند «توحید» یگانه دیدن و یگانه دانستن خدای متعال است، چرا که این را معنا و مفهوم ابتدایی از توحید می ­دانند؛ ایشان توحید را در افق بسیار رفیع­تر می ­نگرند. نظر عارفان‌ درباره‌ توحید مبتنی بر نظریه‌ وحدت‌ وجود و نظریه‌ تجلی و ظهور نزد ایشان‌ است‌.[۱] مراد از توحید به‌ رغم‌ اختلاف‌ در تعابیر و نحوه‌ تفصیل‌ مراتب‌ آن‌، عبارت‌ است‌ از نفی وجودهای اعتباری و مقید و کثیر، و اثبات‌ وجود حقیقی و مطلق‌ و یگانه‌ حق‌ تعالی از حیث‌ ذات‌ و صفات‌ و افعال‌.

در عرفان نظری، سخن بر این است ­که حقیقت هستی یکپارچه است و وحدت حقیقی دارد. و آن نیز جز هستی خداوند چیز دیگری نیست. وجود خداوند چنان گسترده است که تمام دایره هستی از وجود او پر شده و غیر را مجال ظهور وجودی نمانده است.

در عین‌ حال‌ باید توجه‌ کرد که‌ نزد عارفان‌، نفی وجود غیرخدا به‌ معنای نفی خلق‌ نیست‌، بلکه‌ مراد این‌ است‌ که‌ با مشاهده‌ وجود حقیقی، از صور جمیع‌ موجودات‌ و تعینات‌ و کثرات‌ آنها، به‌ عنوان‌ موجودات‌ حقیقی مستقل‌ و قائم‌ به‌ خود، قطع‌ نظر شود، زیرا وجود موجودات اعتباری است‌؛ آنها مظاهر حق‌اند و به‌ وجود حق‌ موجود و بدون‌ او معدوم‌اند و وجود حقیقی فقط‌ حق‌ تعالی است‌.

به عبارت دیگر، هستی غیر خداوند چیزی جز ظهور اسماء و صفات الهی نیست و ما سوی الله تنها مظهر و مجلای حق سبحانه وتعالی است نه چیز دیگر، لذا هستی آنها سایه هستی خداوند و جلوه های هستی او هستند.

از این رو گفته‌اند توحید یکی شدن‌ دو چیز، یا دو وجود را وجود واحد کردن‌ است‌ و آن‌ دو چیز، حق‌ و خلق‌ یا به‌ تعبیر دیگر واجب‌ و ممکن‌اند. توحید حقیقی، مشاهده‌ حق‌ با خلق‌ و مشاهده‌ خلق‌ با حق‌ است‌، چنانکه‌ نه‌ حق‌ حجاب‌ خلق‌ شود و نه‌ خلق‌ حجاب‌ حق‌ گردد.[۲] به‌ گفته‌ ابن عربی در الفتوحات‌ المکیه‌[۳] آنچه‌ حق‌ تعالی بر موحد واجب‌ و ضروری می داند این‌ است‌ که‌ خدا را از حیث‌ هویتش‌ یگانه‌ بداند و نیز بداند که‌ اگرچه‌ مظاهر متعدد و کثیرند، ظاهر (=حق‌تعالی) تعدد ندارد و یگانه‌ است‌.

عارفان‌ با نظر به‌ احوال‌ و مقامات‌ و مراتب‌ سیر و سلوک‌، توحید را مقصد اقصا و مطلب‌ اعلا دانسته‌ و تمام‌ مقامات‌ و احوال‌ را، راهها و اسباب‌ و مقدمات‌ رسیدن‌ به‌ توحید نامیده‌اند.[۴] خواجه‌ عبداللّه‌ انصاری در منازل‌ السائرین‌،[۵] در باب‌ دهم‌ از ابواب‌ ده‌گانه‌ قسمِ نهایات‌ که‌ قسم‌ آخر مقامات‌ است‌، به‌ بیان‌ توحید پرداخته‌ است‌. بدین‌ ترتیب‌ وی توحید را آخرین‌ مقام‌ در سیر الی اللّه‌ می داند که‌ سالک‌ با طی مقامات‌ پیشین‌ بدان‌ نایل‌ می گردد.[۶]

همچنین‌ به‌ بیان‌ برخی دیگر،[۷] توحید اصل‌ در سلوک‌ است‌ و علم‌ معامله‌ (علم‌ احکام‌ شرعی که‌ خلق‌ برای نیل‌ به‌ ثواب‌ و پاداش‌ بدان‌ دست‌ می یازند، در برابر علم‌ مکاشفه‌)[۸] جز با تحقق‌ آن‌ تمام‌ نمی گردد.

ابن‌ عربی[۹] و برخی از شارحان‌ کتاب وی، توحید را همان‌ صراط‌ مستقیم‌ دانسته‌اند که‌ سالک‌، هدایت‌ به‌ آن‌ را از خداوند می طلبد، زیرا توحید طریق‌ سلیم‌ به‌ سوی خدا و راه‌ مستقیم‌ خالی از انحراف‌ و کجی به‌ سوی خشنودی اوست‌.[۱۰] سید حیدر آملی[۱۱] گفته‌ است‌ که‌ کل‌ وجود بر توحید واقع‌ و مشتمل‌ بر مراتب‌ آن‌ است‌.

تمام‌ موجودات‌ بر فطرت‌ توحیدند و توحید، غایت‌ خلقت‌ ایشان‌ است‌. حصول‌ دین‌ و کمال‌ به‌ حسب‌ ظاهر و باطن‌ موقوف‌ و منوط‌ به‌ توحید حقیقی است‌ و هدف‌ بعثت‌ انبیا و اولیا علیهم‌السلام‌، اظهار آن‌ و دعوت‌ خلق‌ به‌ آن‌ است‌.[۱۲]

مراتب توحید در عرفان

در متون‌ عرفانی برای توضیح‌ و بیان‌ حقیقت‌ و معنای توحید مراتبی برشمرده‌اند. به‌ تعبیر دیگر می توان‌ گفت‌ عارفان‌ توحید را حقیقت‌ ذومراتب‌ و برترین‌ مرتبه‌ حقیقت‌ توحید را شهادتِ حق‌تعالی به‌ توحید ذاتش‌ دانسته‌اند. آنها آیه‌ ۱۸ سوره‌ آل‌ عمران‌ (شَهِدَاللّه‌ أنّه‌ لاإله‌ إلاّ هو) را گواه‌ این‌ نکته‌ گرفته‌اند. این‌ مرتبه‌ای از توحید است‌ که‌ حق‌ تعالی را در آن‌ شریکی نیست‌ و معرفت‌ آن‌ در خزانه‌ غیب‌ محفوظ‌ است‌، زیرا تحقق‌ آن‌ جز به‌ فنای همه‌ خلق‌ و بقای صرف‌ حق‌ تعالی نیست‌. پس‌ در این‌ مرتبه‌، غیری نیست‌ تا او را بهره‌ای از آن‌ باشد و آنچه‌ شایسته‌ این‌ مقام‌ است‌ به‌ جای آرد.[۱۳]

از این رو شاید بتوان‌ گفت‌ سخن‌ شبلی ناظر به‌ همین‌ توحید است‌ که‌ هر گونه‌ اشاره‌ و تعبیر از توحید را، الحاد و شرک‌ و حجاب‌ و غفلت‌ نسبت‌ به‌ حق‌ تعالی و توحید وی دانسته‌ است‌.[۱۴] این‌ مرتبه‌ را توحید خاصه‌الخاصه‌، توحید ذاتی، توحید الاهی، توحید رحمانی و توحید قائم‌ به‌ ازل‌ نامیده‌اند.[۱۵] برخی علاوه‌ بر توحید حق‌ نسبت‌ به‌ خود، توحید دیگری نیز به‌ او نسبت‌ می دهند و آن‌ عبارت‌ است‌ از «توحید الحق‌ للخلق‌» و مراد از آن‌ حکم‌ حق‌ تعالی است‌ به‌ این که‌ بنده‌ موحد است‌؛ پس‌ توحیدِ بنده‌ آفریده‌ حق‌ تعالی است‌.[۱۶]

مراتب‌ دیگر توحید که‌ عارفان‌ بر حسب‌ مرتبه‌ و نحوه‌ دریافت‌ و حظّ موحد از حقیقت‌ توحید برشمرده‌اند، عبارت‌اند از:

  • ۱) توحید عام‌ یا توحید عوام‌:

که‌ به‌ زبان‌ شهادت‌ دهند که‌ هیچ‌ خالقی جز خداوند نیست‌ و این‌ معنی را به‌ دل‌ نیز تصدیق‌ کنند.[۱۷] به‌ تعبیر سید حیدر آملی[۱۸] این‌ مرتبه‌ از توحید عبارت‌ است‌ از نفی خدایان‌ مقید و بسیار و اثبات‌ خدای مطلق‌ و یگانه‌.

کسی که‌ در این‌ مرتبه‌ از توحید است‌، یعنی صاحب‌ عقل‌ (اهل‌ استدلال‌)، خلق‌ را ظاهر می بیند و حق‌ را باطن‌. حق‌ نزد او آیینه‌ای است‌ که‌ در آن‌ خلق‌ را می بیند و آیینه‌ به‌ سبب‌ چهره‌ و صورتی که‌ در آن‌ نمایان‌ می گردد خود در حجاب‌ است‌ و دیده‌ نمی شود. به‌ تعبیر عارفان‌ با تحقق‌ این‌ مرتبه‌ از توحید، ورود به‌ اسلام‌ و رهایی از شرک‌ جلی محقق‌ می گردد.[۱۹] از این‌ مرتبه‌ توحید با عناوین‌ دیگری از قبیل‌ توحید ایمانی[۲۰]، توحید قولی،[۲۱] توحید الاهی، توحید اهل‌ شریعت‌، توحید انبیا و توحید ظاهر[۲۲] نیز تعبیر کرده‌اند.

عموم‌ مؤمنان‌ شامل‌ اهل‌ تقلید و عالمان‌ علوم‌ رسمی[۲۳] در این‌ مرتبه‌ از توحیدند و متصوفه‌ و اهل‌ عرفان‌ نیز به‌ حکم‌ ایمان‌ با ایشان‌ در این‌ توحید مشترک‌اند و تمایز اهل‌ عرفان‌ به‌ مراتبِ دیگرِ آن‌ است‌.[۲۴] به‌ گفته‌ سید حیدر آملی[۲۵] «علم‌الیقین‌»، «اصحاب‌ الشمال‌» و «اسلام‌» که‌ در قرآن‌ آمده‌، اشاره‌ به‌ این‌ مرتبه‌ از توحید و اهل‌ آن‌ است‌.

  • ۲) توحید خاصه‌ یا توحید مخصوص‌ عارفان‌:

بنابر آنچه‌ در منابع‌ عرفانی آمده‌، برخی از عارفان‌ در بیان‌ توحیدِ مخصوص‌ عارفان‌ مراتبی ذکر نکرده‌اند و برای تفکیک‌ توحید عارفان‌ از توحید عامه‌ به‌ تقسیم‌ دوگانه‌ توحید عامه‌ و توحید خاصه‌ اکتفا شده‌ است‌. اما برخی دیگر توحید مخصوص‌ عارفان‌ را با توجه‌ به‌ مراتب‌ احوال‌ و مقامات‌ سالک‌ در نیل‌ به‌ حقیقت‌ توحید طی دو مرتبه‌ توحید خاصه‌ و توحید خاصه‌الخاصه‌ بیان‌ کرده‌اند و نامهای دیگر نیز برای آنها آورده‌اند.[۲۶]

قول‌ مشایخ‌ متقدم‌ در این‌ باب‌ بیشتر به‌ شیوه‌ اول‌ است‌، چنانکه‌ از جنید نقل‌ شده‌ است‌ که‌ توحید جداکردن‌ قدیم‌ (=حق‌ تعالی) از حادث‌ (= ماسوی اللّه‌) است‌ و آنگاه‌ از خود در به‌ در شدن‌ و ترک‌ خوشامد خود گفتن‌، تا حق‌ تعالی به‌ جای همه‌ باشد و بنده‌ در جریان‌ تصرف‌ تقدیر حق‌ تعالی و مجاری قدرت‌ او مانند هیکلی بی اختیار و بی اراده‌ شود و چنان‌ گردد که‌ قبل‌ از ایجاد بوده‌، یعنی نیست‌ گردد.[۲۷]

از رُوَیم‌ بن‌ احمد نیز به‌ همین‌ مضمون‌ نقل‌ کرده‌اند که‌ توحید محو آثار بشریت‌ و تجرد الوهیت‌ است‌. مراد از محو آثار بشریت‌ این‌ است‌ که‌ بنده‌، فعلی را به‌ خود نسبت‌ ندهد و «أنا» نگوید، زیرا انّیت‌ از آن‌ خدای تعالی است‌، تجرد الوهیت‌ به‌ معنای تنزیه‌ و جدا دانستن‌ خداوند از محدَثات‌ است‌.[۲۸]

عبارت‌ مشهور «التوحید اسقاط‌ الاضافات‌» که‌ از مشایخ‌ صوفیه‌ نقل‌ کرده‌اند، نیز ناظر به‌ توحید مخصوص‌ عارفان‌ است‌ و مراد از آن‌ این‌ است‌ که‌ بنده‌ چیزی را به‌ خود و غیرحق‌ تعالی نسبت‌ ندهد[۲۹] و در عین‌ حال‌ به‌ آنچه‌ حقِ خدا و سزاوار اوست‌، وفا کند و سعی خود را در ادای آن‌ مبذول‌ دارد و بداند که‌ توحیدِ او به‌ اراده‌ حق‌ و به‌ مقتضای قضای ازلی و توفیق‌ الاهی بوده‌ تا از عیب‌ کفر پاک‌ شود و بدین‌گونه‌ حق‌ و منّتِ فعلِ حق‌ را نظاره‌ کند، نه‌ خود و فعل‌ خود را.[۳۰]

خواجه‌ عبداللّه‌ انصاری[۳۱] توحید عارفان‌ را توحید خاصه‌ می نامد که‌ توحیدِ اهل‌ حقایق‌ است‌ و به‌ وسیله‌ مقامات‌ یعنی مکاشفه‌، مشاهده‌، معاینه‌، حیات‌، قبض‌، بسط‌، سُکر، صحو، اتصال‌ و انفصال‌ که‌ در قسم‌ نهم‌ از اقسام‌ ده‌گانه‌ مقامات‌ سلوک‌ ذکر شده‌ است‌،[۳۲] تثبیت می گردد.

به‌ عبارت‌ دیگر، این‌ توحید برای کسانی است‌ که‌ اهل‌ این‌ مقامات‌اند. وی می افزاید در مقام‌ توحید، سالک‌ به‌ مقام‌ کشف‌ ترقی و از طَور عقل‌ و منازعات‌ عقلی به‌ نور کشف‌ گذر می کند و به‌ نور تجلی و عیان‌ از طور استدلال‌ و تمسک‌ به‌ ادله‌ بی نیاز می شود؛ از این رو توحید سالک‌ در این‌ مرتبه‌ متوقف‌ بر دلیل‌ نیست‌ زیرا توحید اَجلی' از هر دلیل‌ است‌ و نیز در توکل‌ سببی مشاهده‌ نمی کند زیرا به‌ یقین‌ می داند که‌ جز خدا مؤثری نیست‌ و تأثیر اسباب‌ و همه‌ افعال‌ از خداوند است‌ و در طلب‌ نجات‌ هیچ‌ واسطه‌ و وسیله‌ای را جز امتثال‌ فرمان‌ حق‌، که‌ موهبتی از جانب‌ خداست‌، معتبر نمی داند.

این‌ توحید با علم‌ به‌ فنا و نه‌ با خود فنا صحت‌ می پذیرد، چون‌ علم‌ فنا با فنای در حضرت‌ واحدیت‌ (=حضرت‌ اسماء و صفات‌) حاصل‌ می گردد و پیش‌ از فنای در ذات‌ احدیت‌ است‌ که‌ عین‌ جمع‌ است‌. همچنین‌ این‌ توحید با علم‌ جمع‌ که‌ پیش‌ از عین‌ جمع‌ است‌، صفا می پذیرد.[۳۳]

همانطور که‌ گفته‌ شد، برخی از عارفان‌ برای توحید عرفانی دو مرتبه‌ ذکر کرده‌اند:

الف‌) توحید خاصه‌؛ که‌ از آن‌ با عناوین‌ توحید حال‌[۳۴]، توحید علمی یا علم‌الیقین‌[۳۵]، توحید وجودی علمی، توحید عینی یا توحید صاحب‌ عین‌ و توحید اهل‌ طریقت‌[۳۶] سخن‌ گفته‌اند.

این‌ مرتبه‌ از اوایل‌ مراتب‌ توحید اهل‌ عرفان‌ و مستفاد از باطن‌ علم‌ و منشأ آن‌ نور مراقبه‌ است‌.[۳۷] در این‌ مرتبه‌ از توحید، سالک‌ به‌ یقین‌ می داند و به‌ چشم‌ بصیرت‌ و شهود می بیند که‌ خدا یکی است‌ و غیر او در عالم‌ هستی، وجودی نیست‌. او موجود حقیقی و فاعل‌ و مؤثر مطلق‌ است‌ و تمامی ذات‌ و صفات‌ و افعال‌ را در ذات‌ و صفات‌ و افعال‌ او محو و ناچیز می بیند و هر ذاتی و صفتی را پرتوی از نور ذات‌ و صفت‌ حق‌ تعالی می داند، چنانکه‌ هر کجا علم‌ و قدرت‌ و اراده‌ و سمع‌ و بصری یابد، آن‌ را اثری از آثار علم‌ و قدرت‌ و اراده‌ و سمع‌ و بصر الاهی می داند، از این رو از اسباب‌ و مسبَّبات‌ قطع‌نظر می کند و مقام‌ توکل‌ و رضا و تسلیم‌ برای او حاصل‌ می گردد.[۳۸] سید حیدر آملی[۳۹] در بیان‌ توحید خاصه‌ می گوید: سالک‌ در این‌ مرتبه‌ به‌ حقیقت‌ هر موجود و وجود آن‌ نظر می کند تا بدین‌ معرفت‌ می رسد که‌ هر موجودی از حیث‌ حقیقت‌ و ذات‌ و وجودش‌ حق‌ است‌ و از حیث‌ تعین‌ و تشخص‌ و تقیدش‌ خلق‌ است‌ و چون‌ به‌ حقیقت‌ اشیا و ذرات‌ آنها بدین‌گونه‌ نظر کرد و به‌ این‌ معرفت‌ رسید که‌ اصل‌ همه‌ موجودات‌ به‌ ذات‌ واحدی برمی گردد که‌ وجود مطلق‌ یعنی حق‌ تعالی است‌، حق‌ را باقی و خلق‌ را فانی می یابد.[۴۰]

وی در جای دیگر[۴۱] می گوید سالک‌ در این‌ مرتبه‌ حق‌ را ظاهر و خلق‌ را باطن‌ می بیند و نزد او خلق‌ آیینه‌ای است‌ که‌ در آن‌ حق‌ را می بیند و چون‌ حق‌ در آن‌ ظهور دارد، صورت‌ خلق‌ در آن‌ پوشیده‌ است‌، چنانکه‌ خود آیینه‌ به‌ واسطه‌ صورتی که‌ در آن‌ ظاهر است‌، دیده‌ نمی شود.[۴۲] بدین‌ ترتیب‌ سالک‌ در این‌ مرتبه‌ به‌ وحدت‌ شهود می رسد.[۴۳] سید حیدر آملی[۴۴] توحید اهل‌ طریقت‌ را منوط‌ به‌ تحصیل‌ مقامات‌ و مراتب‌ و تخلق‌ به‌ اخلاق‌ الاهی و اتصاف‌ به‌ صفات‌ خدا می داند و می گوید «عین‌الیقین‌»، «ایمان‌» و «اصحاب‌الیمین‌» که‌ در قرآن‌ ذکر شده‌، اشاره‌ به‌ این‌ مرتبه‌ از توحید و اهل‌ آن‌ است‌.

ب‌) توحید خاصه‌الخاصه‌[۴۵]؛ آخرین‌ مرتبه‌ توحید مخصوص‌ اهل‌ عرفان‌ که‌ با عناوین‌ دیگری مانند توحید مشاهده‌[۴۶]، توحید حالی[۴۷]، توحید حقی[۴۸]، توحیدِ شهودی عیانی وجدانی ذوقی یا کشفی،[۴۹] توحید وجودی عملی، توحید صاحب‌ عقل‌ و عین‌، و توحید اهل‌ حقیقت‌[۵۰] نیز نامیده‌ شده‌ است‌. غزالی[۵۱] آن‌ را کمال‌ توحید دانسته‌ می گوید صوفیان‌ آن‌ را فنای در توحید گویند. در این‌ مرتبه‌، موحد وحدت‌ و کثرت‌ را بدون‌ تزاحمی در حق‌ مشاهده‌ می کند و غیر از حق‌ تعالی نمی بیند، حق‌ را در خلق‌ و خلق‌ را در حق‌ می بیند، بی آنکه‌ مشاهده‌ یکی حجاب‌ مشاهده‌ دیگری گردد، بلکه‌ وجود یگانه‌ را از وجهی حق‌ و از وجه‌ دیگر خلق‌ می بیند. بدین‌ترتیب‌ به‌ واسطه‌ شهودِ کثرتِ خلقی یگانگی ذات‌ حق‌ تعالی که‌ متجلی در آن‌ مظاهر است‌، برای موحد مستور نمی شود. این‌ مرتبه‌ از توحید مبتنی بر فنای محض‌ و به‌ طور کلی فنای ذات‌ و عبور از تمامی مقامات‌ و مراتب‌ و نسبت ها و اعتبارات‌ و حتی وجود و توابع‌ آن‌ (=صفات‌ و افعال‌) است‌.

بدین‌ معنی است‌ که‌ توحید را ساقط‌ کردن‌ نسبت ها (اسقاط‌ الاضافات‌) گفته‌اند و در این‌ مرتبه‌ هر ذات‌ و وجودی غیرحق‌ تعالی از نظر ساقط‌ می شود تا سالک‌ به‌ وجود واحد مطلق‌ محض‌ و ذات‌ صرف‌ خالصی که‌ ایجاد هر موجودی به‌ اوست‌، واصل‌ شود.[۵۲] همچنین‌ گفته‌اند که‌ در این‌ مرتبه‌، «حال‌ توحید»، وصف‌ لازم‌ ذاتِ موحد می شود و تمامی ظلمات‌ رسوم‌ وجود او جز اندکی در غلبه‌ اشراق‌ نور توحید متلاشی می گردد.

موحد در این‌ مرتبه‌ بدانجا می رسد که‌ توحید را نیز فعل‌ حق‌ تعالی می بیند نه‌ وصف‌ خود و این‌ دیدن‌ را نیز فعل‌ حق‌ تعالی می بیند. منشأ این‌ توحید نور مشاهده‌ است‌ و با تحقق‌ این‌ مرتبه‌ از توحید شرک‌ خفی از میان‌ می رود. برای آدمی مرتبه‌ای بالاتر از این‌ در توحید میسر نیست‌.[۵۳] در این‌ مرتبه‌ سالک‌ از وحدت‌ شهود به‌ وحدت‌ وجود می رسد و فنای در توحید محقق‌ می گردد.[۵۴] سید حیدر آملی[۵۵] «عین‌الیقین‌»، «ایقان‌» و «سابق‌ مقرّب‌» را که‌ در قرآن‌ به‌ آنها اشاره‌ شده‌، ناظر به‌ این‌ مرتبه‌ از توحید و اهل‌ آن‌ می داند.[۵۶]

به‌ گفته‌ سید حیدر آملی[۵۷] مرادِ وی از این که‌ توحید الوهی (=توحید عامه‌) را به‌ انبیاء و توحید وجودی (=هر دو مرتبه‌ توحید مخصوص‌ عارفان‌) را به‌ اولیا اختصاص‌ داده‌، این‌ نیست‌ که‌ انبیاء از توحید اولیا بی بهره‌اند یا اولیا نصیبی از توحید انبیا ندارند بلکه‌ انبیاء و اولیاء هر کدام‌ جامع‌ هر دو قسم‌ و واجد هر دو مرتبه‌اند. مراد از این‌ تخصیص‌ این‌ است‌ که‌ در هر یک‌ از ایشان‌ آن‌ قسم‌ توحید که‌ ذکر شد غلبه‌ دارد و به‌ دعوت‌ به‌ آن‌ مأمورند. انبیا در ظاهر داعی و مأمور به‌ توحید الوهی اند اما در باطن‌ و اصل‌، مرشد و آمر به‌ توحید وجودی اند. همچنین‌ اولیا اگرچه‌ در باطن‌ مرشد به توحید وجودی اند، در ظاهر نیز داعی به‌ توحید الوهی اند و به‌ جهت‌ پیروی انبیا، هادی به‌ توحید الوهی و اسوه‌ طریقت‌ انبیاءاند.

اهل‌ عرفان‌ از وجه‌ دیگری، برای توحید، مراتب‌ سه‌گانه‌ توحید افعالی، توحید صفاتی و توحید ذاتی را برشمرده‌اند. این‌ مراتب‌ با مراتبی که‌ پیشتر ذکر شد متناظر است‌، جز این که‌ برای سالک‌ در مرتبه‌ اول‌ (=توحید خاصه‌) توحید افعالی و توحید صفاتی حاصل‌ می شود و در انتها (=توحید خاصه‌الخاصه‌) توحید ذاتی محقق‌ می گردد.[۵۸] لاهیجی توحید افعالی را مقام‌ محو، توحید صفاتی را مقام‌ طَمْس‌ و توحید ذاتی را مقام‌ مَحْق‌ میخواند.

عبدالرزاق‌ کاشی در تقسیمی دیگر[۵۹] توحید را بر چهار قسم‌ دانسته‌ است‌: توحید افعال‌، توحید اسماء، توحید صفات‌، توحید ذات‌. هر یک‌ از سه‌ قسم‌ اول‌ یا علمی است‌ یا ذوقی، که‌ قسم‌ علمی را بیانی و قسم‌ ذوقی را عیانی نیز می گویند. قسم‌ چهارم‌ بر سه‌ نوع‌ است‌: بیانی، عیانی و حقانی که‌ به‌ عبارت‌ دیگر همان‌ «علم‌الیقین‌»، «عین‌الیقین‌» و «حق‌الیقین‌» است‌.[۶۰] سید حیدر آملی[۶۱] نیز از عبدالرزاق‌ کاشی نقل‌ می کند که‌ او برای هر یک‌ از اقسام‌ ده‌گانه‌ مقامات‌، صورتی از توحید را بیان‌ کرده‌ که‌ با وجوه‌ سه‌گانه‌ خواجه‌ عبداللّه‌ انصاری[۶۲] منطبق‌ است‌.

پانویس

  1. رجوع کنید به تجلّی؛ وحدت‌ وجود؛ نیز رجوع کنید به تُرکه‌ اصفهانی، ص‌۱۹۹؛ ادامه‌ مقاله‌.
  2. رجوع کنید به ابن‌ عربی، فتوحات‌، سفر۵، ص‌۱۱۹ـ۱۲۰، ش‌۱۰۰ـ۱۰۲؛ نسفی، ۱۳۵۹ش‌، ص‌۱۴۹؛ همو، ۱۳۴۱ش‌، ص‌۱۷۹؛ صدرالدین‌ قونیوی، ص‌۵۳؛ آملی، ۱۳۶۷ش‌، ج‌۱، ص‌۳۵۹ـ۳۶۰؛ همو، ۱۳۴۷، ص‌۱۰۷؛ جوادی آملی، ص‌۳۸ـ۴۲؛ نیز رجوع کنید به سنایی، ص‌۶۴ـ۶۶؛ عطار، ص‌۲۰۶؛ رجوع کنید به ادامه‌ مقاله‌.
  3. سفر۱۲، ص‌۴۴۶، ش‌۳۸۲.
  4. برای نمونه‌ رجوع کنید به پارسا، ص‌۱۰۳، ۱۴۶.
  5. ص‌۱۳۵ـ۱۳۹.
  6. رجوع کنید به همان‌، ص‌۱۴۳؛ نیز رجوع کنید به مولوی، ۱۳۶۲ش‌، ص‌۴۵۳.
  7. رجوع کنید به پارسا، ص‌۱۴۸ـ۱۴۹.
  8. رجوع کنید به سجادی، ص‌۵۹۶.
  9. فتوحات‌، سفر۲، ص‌۲۰۳، ش‌۲۸۹، سفر۶، ص‌۲۹۷، ش‌۴۱۰.
  10. رجوع کنید به آملی، ۱۳۴۷ش‌، ص‌۸۸ـ۸۹.
  11. همان‌، ص‌۴۹، ۶۴ـ۶۵، ۱۰۱.
  12. نیز رجوع کنید به ابن‌عربی، فتوحات‌، سفر ۸، ص‌۹۹ـ۱۰۰، ش‌۹۲ـ۹۳.
  13. هجویری، ص‌۳۵۷، ۳۶۶؛ قشیری، ص‌۲۹۹؛ انصاری، ص‌۱۳۷ـ۱۳۹؛ سهروردی، ص‌۱۴۲؛ ابن‌عربی، تجلیات‌، ص‌۳۷۶ـ۳۷۷، نیز رجوع کنید به ص‌۴۳۴، تعلیقات‌ ابن‌ سودکین‌، ش‌۷۶۰؛ همو، فتوحات‌، سفر۱۲، ص‌۳۶۶ـ۳۶۷، ش‌۳۰۲؛ عزالدین‌ کاشانی، ص‌۲۲؛ عبدالرزاق‌ کاشی، ۱۳۷۹ ش‌ الف‌، ص‌۱۹۸؛ آملی، ۱۳۴۷ش‌، ص‌۳۴۸؛ پارسا، ص‌۱۴۸.
  14. رجوع کنید به عزالدین‌ کاشانی، ص‌۱۹.
  15. انصاری، ص‌۱۳۷ـ۱۳۸؛ ابن‌عربی، تجلیات‌، ص‌۵۱۸؛ مولوی، ۱۳۶۲ش‌، ص‌۴۶۳؛ عزالدین‌ کاشانی، ص‌۱۹، ۲۲؛ عبدالرزاق‌ کاشی، ۱۳۷۹ ش‌ الف‌؛ پارسا، همانجاها؛ عبدالرحمان‌ جامی، ص‌۷۹.
  16. هجویری، ص‌۳۵۷؛ قشیری، همانجا.
  17. هجویری، همانجا؛ انصاری، ص‌۱۳۵ـ۱۳۶؛ غزالی، کیمیای سعادت‌، ج‌۲، ص‌۵۳۰؛ ابن‌عربی، تجلیات‌، ص‌۳۵۴؛ محمد بن‌ مطهّر جامی، ص‌۲۴؛ نسفی، ۱۳۴۱ش‌، ص‌۳۹؛ مولوی، ۱۳۶۲ش‌، ص‌ ۴۵۳؛ عزالدین‌ کاشانی، ص‌۱۹؛ پارسا، ص‌۱۴۱.
  18. ۱۳۶۲ش‌، ص‌۷۳، ۸۰.
  19. انصاری، ص‌۱۳۶؛ عزالدین‌ کاشانی، همانجا؛ آملی، ۱۳۴۷ش‌، ص‌۸۶؛ عبدالرحمان‌ جامی، ص‌۷۷.
  20. عزالدین‌ کاشانی؛ پارسا؛ عبدالرحمان‌ جامی، همانجاها.
  21. پارسا، ص‌۱۴۲.
  22. آملی، ۱۳۶۲ش‌، ص‌۷۰، ۷۳، ۷۵؛ همو، ۱۳۴۷ش‌، ص‌۸۳.
  23. =علوم‌ نقلی و علوم‌ عقلی؛ رجوع کنید به جوادی آملی، ص‌۶۵.
  24. غزالی، رسائل‌، ص‌۶۳؛ ابن‌عربی، تجلیات‌، همانجا؛ نسفی، ۱۳۴۱ش‌، ص‌۳۹ـ۴۰؛ عزالدین‌ کاشانی، همانجا؛ آملی، ۱۳۶۲ش‌، ص‌۷۳؛ همو، ۱۳۴۷ ش‌، ص‌۷۷؛ عبدالرحمان‌ جامی، همانجا.
  25. ۱۳۶۲ش‌، ص‌۷۶.
  26. رجوع کنید به ادامه‌ مقاله‌.
  27. ابونصر سَرّاج‌، ص‌۲۸ـ۲۹؛ قشیری، ص‌۳۰۰؛ هجویری، ص‌۳۶۰، ۳۶۳.
  28. ابونصر سراج‌، ص‌۳۱ـ۳۲؛ قشیری، ص‌۳۰۳؛ نیز رجوع کنید به عطار، ص‌۲۰۹ـ۲۱۰؛ مولوی، ۱۳۶۳ ش‌، ج‌۱، دفتر اول‌، بیت‌ ۳۰۵۶ـ۳۰۶۵.
  29. رجوع کنید به آملی، ۱۳۶۷ش‌، ج‌۱، ص‌۳۵۰.
  30. رجوع کنید به مُسْتَمْلی، ج‌۴، ص‌۱۶۶۶ـ۱۶۷۳؛ پارسا، ص‌۱۲۰، ۱۶۴ـ۱۶۵؛ برای اطلاع‌ از اقوال‌ مشابه‌ دیگر رجوع کنید به ابونصر سراج‌، ص‌۲۸؛ هجویری، ص‌۳۶۶؛ نجم‌ رازی، ص‌۲۶۹ـ۲۷۰، ۳۳۵ـ۳۳۹؛ نصیرالدین‌ طوسی، ص‌۸۷ـ۹۱؛ نسفی، ۱۳۷۹ش‌، ص‌۱۶۶؛ عزالدین‌ کاشانی، ص‌۲۰.
  31. ص‌۱۳۶ـ۱۳۷.
  32. رجوع کنید به عبدالرزاق‌ کاشی، ۱۳۷۲ش‌، ص‌۶۰۹ـ۶۱۰.
  33. رجوع کنید به تِلِمْسانی، ج‌۲، ص‌۶۰۶، ۶۰۸؛ عبدالرزاق‌ کاشی، ۱۳۷۲ش‌، ص‌۶۱۲، ۶۱۵؛ نیز رجوع کنید به روزبهان‌ بَقْلی، ص‌۴، ش‌۷، ص‌۱۴۵ـ۱۴۷، ش‌۲۸۴ـ ۲۸۶.
  34. ابن‌عربی، تجلیات‌، ص‌۳۵۴.
  35. عزالدین‌ کاشانی، ص‌۲۰؛ پارسا، ص‌۱۴۱ـ۱۴۲؛ عبدالرحمان‌ جامی، ص‌۷۸.
  36. آملی، ۱۳۶۲ش‌، ص‌۷۵، ۸۰؛ همو، ۱۳۴۷ش‌، ص‌۱۰۸، ۱۱۳.
  37. عزالدین‌ کاشانی، ص‌۲۱؛ پارسا، ص‌۱۴۱؛ عبدالرحمان‌ جامی، ص‌۷۹.
  38. رجوع کنید به غزالی، کیمیای سعادت‌، ج‌۲، ص‌۵۳۰؛ ابن‌عربی، تجلیات‌ ، همانجا؛ محمد جامی، ص‌۲۶ـ۲۷؛ پارسا، ص‌۱۴۱ـ۱۴۲؛ عزالدین‌ کاشانی، ص‌۲۰؛ عبدالرزاق‌ کاشی، ۱۳۷۹ ش‌ الف‌، ص‌۱۹۸؛ آملی، ۱۳۶۲ش‌، ص‌۷۵.
  39. ۱۳۴۷ش‌، ص‌۱۰۸ـ۱۱۰.
  40. برای نمونه‌ در ادبیات‌ عرفانی رجوع کنید به عطار، ص‌۲۱۰ـ۲۱۲؛ مولوی، ۱۳۶۳ش‌، ج‌۱، دفتر دوم‌، بیت‌ ۱۳۴۵ـ۱۳۵۰.
  41. ۱۳۴۷ش‌، ص‌۱۱۳؛ همو، ۱۳۶۲ش‌، ص‌۸۰.
  42. نیز رجوع کنید به صدرالدین‌ قونیوی، ص‌۵۲.
  43. رجوع کنید به جوادی آملی، ص‌۳۸ـ۳۹.
  44. ۱۳۶۲ش‌، ص‌۷۶.
  45. عبدالرزاق‌ کاشی، ۱۳۷۹ ش‌ الف‌، همانجا.
  46. ابن‌عربی، تجلیات‌، ص‌۳۵۵.
  47. عزالدین‌ کاشانی، ص‌۲۰ـ۲۱؛ پارسا، ص‌۱۴۴؛ عبدالرحمان‌ جامی، ص‌۷۸.
  48. آملی، ۱۳۴۷ش‌، ص‌۷۸ به‌ نقل‌ از عزالدین‌ کاشانی؛ همو، ۱۳۶۷ش‌، ج‌۱، ص‌۳۵۹.
  49. لاهیجی، ص‌۲۶۸، ۳۷۱.
  50. آملی، ۱۳۶۲ ش‌، ص‌۷۷، ۸۰؛ همو، ۱۳۴۷ش‌، ص‌۱۱۰، ۱۱۳.
  51. کیمیای سعادت‌، ج‌۲، ص‌۵۳۰.
  52. ابن‌عربی، تجلیات‌، ص‌۳۵۴ـ۳۵۵؛ محمد بن‌ مطهّر جامی، ص‌۲۷؛ نسفی، ۱۳۴۱ش‌، ص‌۴۴ـ۴۸؛ صدرالدین‌ قونیوی، ص‌۵۲ـ۵۳؛ آملی، ۱۳۶۲ش‌، ص‌۷۶، ۷۹؛ همو، ۱۳۴۷ ش‌، ص‌۱۱۰ـ۱۱۳؛ همو، ۱۳۶۷ش‌، ج‌۱، ص‌۳۶۰ـ۳۶۲؛ لاهیجی، همانجاها.
  53. عزالدین‌ کاشانی، ص‌۲۱ـ۲۲؛ پارسا، ص‌۱۴۴ـ۱۴۵؛ عبدالرحمان‌ جامی، ص‌۷۸ـ۷۹.
  54. رجوع کنید به جوادی آملی، ص‌۵۶.
  55. ۱۳۶۲ش‌، ص‌۷۶.
  56. نیز رجوع کنید به پارسا، ص‌۱۰۳.
  57. ۱۳۴۷ش‌، ص‌۸۷ـ۸۸.
  58. رجوع کنید به عبدالرزاق‌ کاشی، ۱۳۷۹ش‌ الف‌، ص‌۱۱۹؛ آملی، ۱۳۶۲ش‌، ص‌۷۹ـ۸۰؛ پارسا، ص‌۱۰۴؛ لاهیجی، ص‌۲۶۸ـ۲۶۹.
  59. ص‌۳۳۲.
  60. برای اطلاع‌ بیشتر رجوع کنید به همان‌، ص‌۳۳۲ـ۳۴۶.
  61. ۱۳۴۷ش‌، ص‌۸۱ـ۸۲.
  62. ص‌۱۳۵ـ۱۳۹.


منابع‌ مقاله

  • حیدر بن‌ علی آملی، اسرارالشریعه‌ و اطوار الطریقه‌ و انوارالحقیقه‌، چاپ‌ محمد خواجوی، تهران‌ ۱۳۶۲ش‌.
  • همو، کتاب‌ جامع‌ الاسرار و منبع‌ الانوار، چاپ‌ هانری کوربن‌ و عثمان‌ اسماعیل‌ یحیی، تهران‌ ۱۳۴۷ش‌.
  • همو، المقدمات‌ من‌ کتاب‌ نص‌ النصوص‌ فی شرح‌ فصوص‌ الحکم‌ لمحیی الدین‌ ابن‌العربی، ج‌۱، چاپ‌ هانری کوربن‌ و عثمان‌ اسماعیل‌ یحیی، تهران‌ ۱۳۶۷ش‌.
  • ابن‌عربی، التجلیات‌ الالهیه‌، همراه‌ با تعلیقات‌ ابن‌سودکین‌، و کشف‌ الغایات‌ فی شرح‌ ما اکتنفت‌ علیه‌ التجلیات‌، چاپ‌ عثمان‌ اسماعیل‌ یحیی، تهران‌ ۱۳۶۷ش‌؛ همو، الفتوحات‌ المکیه‌، چاپ‌ عثمان‌ یحیی، قاهره‌، سفر۲، ۱۴۰۵/۱۹۸۵، سفر۵، ۱۳۹۷/۱۹۷۷، سفر۶، ۱۳۹۸/۱۹۷۸، سفر۸، ۱۴۰۳/۱۹۸۳، سفر۱۲، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
  • ابونصر سراج‌، کتاب‌ اللَّمع‌ فی التصوف‌، چاپ‌ رینولد آلن‌ نیکلسون‌، لیدن‌ ۱۹۱۴، چاپ‌ افست‌ تهران‌ [بی تا].
  • عبداللّه‌ بن‌ محمد انصاری، کتاب‌ منازل‌ السائرین‌، بیروت‌ ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
  • محمد بن‌ محمد پارسا، تحفه‌السالکین‌، دهلی [۱۹۷۰].
  • علی بن‌ محمد ترکه‌ اصفهانی، تمهیدالقواعد، چاپ‌ جلال‌الدین‌ آشتیانی، قم‌ ۱۳۸۱ش‌.
  • سلیمان‌ بن‌ علی تلمسانی، شرح‌ منازل‌السائرین‌ الی الحق‌ المبین‌، چاپ‌ عبدالحفیظ‌ منصور، تونس‌ ۱۹۸۸، چاپ‌ افست‌ قم‌ ۱۳۷۱ش‌.
  • عبدالرحمان‌بن‌ احمد جامی، نقد النصوص‌ فی شرح‌ نقش‌ الفصوص‌، چاپ‌ ویلیام‌ چیتیک‌، تهران‌۱۳۵۶ ش‌.
  • محمد بن‌ مطهر جامی، حدیقه‌ الحقیقه‌، چاپ‌ محمدعلی موحد، تهران‌ ۱۳۴۳ش‌؛ عبداللّه‌ جوادی آملی، تحریر تمهیدالقواعد صائن‌الدین‌ علی بن‌ محمد الترکه‌، [تهران‌] ۱۳۷۲ش‌.
  • روزبهان‌ بقلی، کتاب‌ عبهرالعاشقین‌، چاپ‌ هانری کوربن‌ و محمد معین‌، تهران‌ ۱۳۶۶ش‌.
  • جعفر سجادی، فرهنگ‌ اصطلاحات‌ و تعبیرات‌ عرفانی، تهران‌ ۱۳۷۰ش‌.
  • مجدود بن‌ آدم‌ سنایی، حدیقه‌الحقیقه‌ و شریعه‌ الطریقه‌، چاپ‌ مدرس‌ رضوی، تهران‌ ۱۳۵۹ش‌.
  • یحیی بن‌ حبش‌ سهروردی، رشف‌ النصائح‌ الایمانیه‌ و کشف‌ الفضائح‌ الیونانیه‌، ترجمه‌ علی بن‌ محمد معین‌الدین‌ یزدی، چاپ‌ نجیب‌ مایل‌ هروی، تهران‌ ۱۳۶۵ش‌.
  • محمد بن‌ اسحاق‌ صدرالدین‌ قونیوی، مفتاح‌ الغیب‌، چاپ‌ محمد خواجوی، تهران‌ ۱۳۷۴ش‌.
  • عبدالرزاق‌ کاشی، شرح‌ منازل‌السائرین‌، چاپ‌ محسن‌ بیدارفر، قم‌ ۱۳۷۲ش‌.
  • همو، لطائف‌ الاعلام‌ فی اشارات‌ اهل‌الالهام‌، چاپ‌ مجید هادی زاده‌، تهران‌ ۱۳۷۹ش‌ الف‌.
  • همو، مجموعه‌ رسائل‌ و مصنفات‌، چاپ‌ مجید هادی زاده‌، رساله‌ ۳: رساله‌ تشریفات‌، تهران‌ ۱۳۷۹ش‌ ب‌.
  • محمود بن‌ علی عزالدین‌ کاشانی، مصباح‌الهدایه‌ و مفتاح‌الکفایه‌، چاپ‌ جلال‌الدین‌ همایی، تهران‌ ۱۳۶۷ش‌.
  • محمد بن‌ ابراهیم‌ عطار، منطق‌ الطیر: مقامات‌ الطیور، چاپ‌ صادق‌ گوهرین‌، تهران‌ ۱۳۶۵ش‌.
  • محمد بن‌ محمد غزالی، رسائل‌ الغزالی، چاپ‌ ریاض‌ مصطفی عبداللّه‌، رساله‌ ۳: رساله‌ فی التوحید، دمشق‌: دارالحکمه‌، [بی تا].
  • همو، کیمیای سعادت‌، چاپ‌ حسین‌ خدیوجم‌، تهران‌ ۱۳۶۱ش‌.
  • عبدالکریم‌ بن‌ هوازن‌قشیری، الرساله‌ القشیریه‌، چاپ‌ معروف‌ زریق‌ و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت‌ ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
  • محمد بن‌ یحیی لاهیجی، مفاتیح‌ الاعجاز فی شرح‌ گلشن‌ راز، چاپ‌ کیوان‌ سمیعی، تهران‌ [۱۳۳۷ ش‌].
  • اسماعیل‌ بن‌ محمد مستملی، شرح‌ التعرف‌ لمذهب‌ التصوف، چاپ‌ محمد روشن‌، تهران‌ ۱۳۶۳ـ۱۳۶۶ش‌.
  • جلال‌الدین‌ محمد بن‌ محمد مولوی، لب‌ لباب‌ مثنوی، [به‌ انتخاب‌] حسین‌ بن‌ علی کاشفی، چاپ‌ نصراللّه‌ تقوی، تهران‌ ۱۳۶۲ش‌.
  • همو، مثنوی معنوی، تصحیح‌ رینولد آلن‌ نیکلسون‌، چاپ‌ نصراللّه‌ پورجوادی، تهران‌ ۱۳۶۳ش‌.
  • عبداللّه‌ بن‌ محمد نجم‌ رازی، مرصادالعباد، چاپ‌ محمدامین‌ ریاحی، تهران‌ ۱۳۷۷ش‌.
  • عزیزالدین‌ بن‌ محمد نسفی، بیان‌ التنزیل‌، چاپ‌ علی اصغر میرباقری فرد، تهران‌ ۱۳۷۹ش‌.
  • همو، کشف‌الحقایق‌، چاپ‌ احمد مهدوی دامغانی، تهران‌ ۱۳۵۹ش‌.
  • همو، مجموعه‌ رسائل‌ مشهور به‌ کتاب‌ الانسان‌ الکامل، چاپ‌ ماریژان‌ موله‌، تهران‌ ۱۳۴۱ش‌.
  • محمد بن‌ محمد نصیرالدین‌ طوسی، اوصاف‌ الاشراف‌، چاپ‌ نجیب‌ مایل‌ هروی، مشهد [۱۳۵۷ ش‌].
  • علی بن‌ عثمان‌ هجویری، کشف‌ المحجوب‌، چاپ‌ و.ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ‌ افست تهران‌ ۱۳۷۱ ش‌.

منابع

  • دانشنامه جهان اسلام، مدخل توحید، بخش "توحید در عرفان" از فاطمه فنا.
  • "توحید از منظر عرفان؛ اهمیت توحید در میان عارفان"، از عبدالله مصباحی، مجله معارف، دی ۱۳۸۵، شماره ۴۲.