بداء: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (ایجاد صفحه) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | {{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}} | |
− | + | __toc__ | |
− | + | «بداء»، تغيير مقدّرات غيرحتمى بر اثر افعال اختيارى. | |
+ | ==واژه «بداء» در لغت== | ||
+ | |||
+ | «بداء» از ماده «ب ـ د ـ و» و در لغت به معناى ظاهر شدنى آشكار است.<ref> مفردات، ص113، «بدا».</ref> به گفته برخى به صحرانشين از آن رو «بادى» گفته مىشود كه وى هنگام سكونت در شهر و قريه، در ساختمانها و محيط اجتماع پنهان است؛ ولى هنگامى كه به بيابان مىرود در فضايى باز و گسترده كه سايهاى در آن نيست آشكار مىشود.<ref> مقاييس اللغه، ج1، ص212، «بدا».</ref> | ||
==«بداء» در اصطلاح== | ==«بداء» در اصطلاح== | ||
سطر ۱۳: | سطر ۱۶: | ||
بداء در جوامع روايى [[شيعه]]، به گونهاى مورد توجه خاصّ قرار گرفته است كه برخى آن را نقلىِ صِرف دانستهاند.<ref> اعتقادات، ص67.</ref> | بداء در جوامع روايى [[شيعه]]، به گونهاى مورد توجه خاصّ قرار گرفته است كه برخى آن را نقلىِ صِرف دانستهاند.<ref> اعتقادات، ص67.</ref> | ||
− | [[اهل سنت]] نيز به رغم عدم پذيرش بداء و توهم مخالفت آن با علم الهى و نسبت دادن انحصار اعتقاد آن به شيعه، روايات بداء را بيش از اماميه در كتب خود نقل كردهاند<ref> بحارالانوار، ج4، ص123.</ref> | + | [[اهل سنت]] نيز به رغم عدم پذيرش بداء و توهم مخالفت آن با علم الهى و نسبت دادن انحصار اعتقاد آن به شيعه، روايات بداء را بيش از اماميه در كتب خود نقل كردهاند.<ref> بحارالانوار، ج4، ص123.</ref> |
− | به هر حال توجه به منزه بودن ذات الهى از | + | به هر حال توجه به منزه بودن ذات الهى از هر گونه جهل و نقص از يك سو و اسناد بداء به خداوند در متون دينى از سوى ديگر زمينهاى فراهم آورده تا مسئله بداء به طور گسترده در منابع [[کلام|كلامى]] و [[تفسیر|تفسيرى]] مورد توجه و تحقيق قرار گيرد و به طور مستقل كتاب هايى در اين زمينه تأليف شود. در اين گونه كتب دو جهت عمده مورد نظر بوده است: نخست تبيين مفهوم بداء و اين كه چگونه اعتقاد به آن مستلزم اسناد جهل به خداوند نيست و ديگر اين كه اعتقاد مزبور نه تنها موجب پذيرش نقص نيست بلكه مىتواند در تصحيح نگرش انسان به اداره جهان از سوى خداوند مؤثر باشد. |
− | «بداء» به سبب نقشى كه در جهات تربيتى و تشويق به سرعت گرفتن در كارهاى خير دارد، در روايات شيعه با اهميت فراوان | + | «بداء» به سبب نقشى كه در جهات تربيتى و تشويق به سرعت گرفتن در كارهاى خير دارد، در روايات شيعه با اهميت فراوان تلقى شده است. در روايتى از [[امام صادق]] عليه السلام آمده است كه خداوند به چيزى همانند بداء بزرگ شمرده نشده است<ref> الكافى، ج1، ص146.</ref> و در مورد ديگر فرمودهاند: اگر مردم پاداش اعتقاد به بداء را مىدانستند در سخن گفتن از آن سستى نمىكردند.<ref> همان، ص148.</ref> |
− | |||
− | و در مورد ديگر فرمودهاند: اگر مردم پاداش اعتقاد به بداء را مىدانستند در سخن گفتن از آن سستى نمىكردند.<ref> همان، ص148.</ref> | ||
[[قرآن كريم]] گرچه به طور مستقيم به مسئله بداء نپرداخته است، ولى مضمون آن از برخى آيات استفاده مىشود. اين آيات در سه دسته جاى مىگيرد: | [[قرآن كريم]] گرچه به طور مستقيم به مسئله بداء نپرداخته است، ولى مضمون آن از برخى آيات استفاده مىشود. اين آيات در سه دسته جاى مىگيرد: | ||
− | * آياتى كه ناظر به مبانى و اجزاى مفهوم بداء است؛ از جمله آيات قضا و قدر محتوم و | + | * آياتى كه ناظر به مبانى و اجزاى مفهوم بداء است؛ از جمله آيات قضا و قدر محتوم و غيرمحتوم ([[سوره رعد]]/13،39)، علم مطلق و ازلى خداوند ([[سوره انعام]]/6،101)، عدم محدوديت قدرت خدا ([[سوره بقره]]/2،106) و نيز تأثير اراده و فعل ذات بارى تعالى در هر زمان و بر همه حوادث. ([[سوره مائده]]/5،64؛ [[سوره الرحمن]]/55، 29) |
− | * آياتى كه تغيير سرنوشت انسانها را بر اثر افعال اختيارى آنان مطرح مىكنند؛ مانند 11 سوره رعد/13 و 53 سوره انفال/8. | + | * آياتى كه تغيير سرنوشت انسانها را بر اثر افعال اختيارى آنان مطرح مىكنند؛ مانند 11 [[سوره رعد]]/13 و 53 [[سوره انفال]]/8. |
− | * آياتى كه ناظر به مصاديق عينى بداء بوده، به موارد خاص آن اشاره دارد؛ مانند: 10 ـ 11 سوره نوح/71؛ 105 ـ 137 سوره | + | * آياتى كه ناظر به مصاديق عينى بداء بوده، به موارد خاص آن اشاره دارد؛ مانند: 10 ـ 11 [[سوره نوح]]/71؛ 105 ـ 137 [[سوره صافات]]/37؛ 21 و 26 [[سوره مائده]]/5؛ 96 و 142 [[سوره اعراف]]/7؛ 11 [[سوره فاطر]]/35 و 4 [[سوره دخان]]/44. |
− | با درك صحيح مسئله بداء انسان درمىيابد كه در جايگاه هر انتخاب و انجام هر كارى خداوند ناظر اوست و | + | با درك صحيح مسئله بداء انسان درمىيابد كه در جايگاه هر انتخاب و انجام هر كارى خداوند ناظر اوست و بر اساس همين انتخاب و عملكرد، مقدرات وى در هر لحظه از سوى خداوند رقم مىخورد: «...كُلَّ يَوم هُوَ فى شَأن» ([[سوره الرحمن]]،55/29)، برخلاف پندار يهود كه خداوند پس از خلقت از تدبير امور عالم دست كشيده است:<ref>الاعتقادات، ص40ـ41؛ رسائل، ج1، ص116ـ119؛ العده، ج2، ص495.</ref> «و قالَتِ اليَهودُ يَدُ اللّهِ مَغلولَةٌ غُلَّت اَيديهِم ولُعِنوا بِما قالوا بَل يَداهُ مَبسوطَتانِ يُنفِقُ كَيفَ يَشاءُ...». ([[سوره مائده]]/5،64) در چنين زمينه فكرى ارزش امورى همچون [[توبه]]، [[دعا]] و كارهاى خير در سايه التزام به توكل روشنتر مىشود. |
− | برخى | + | برخى بر اين پندارند كه «بداء» اين ايده فيلسوفان را نيز رد مىكند كه خدا پس از آفرينش عقول و نفوس فلكى بر اساس قاعده «الواحد» معزول از تصرف شده است؛<ref>الذريعه، ج3، ص53.</ref> ولى بايد توجه داشت كه اينگونه اظهارنظرها ناشى از سوء برداشت و عدم توجه به عمق محتواى قواعد و مبانى عقلى است. |
− | به رغم تصريح به مسئله بداء در صحاح معروف<ref> صحيح البخارى، ج4، ص176؛ ج7، ص96.</ref> و نيز نقل برخى روايات در اين زمينه از سوى برخى از مفسران اهل سنت<ref> تفسير ابنكثير، ج2، ص538ـ539.</ref> برخى از ايشان بداء را ملازم با جهل خدا | + | به رغم تصريح به مسئله بداء در صحاح معروف<ref>صحيح البخارى، ج4، ص176؛ ج7، ص96.</ref> و نيز نقل برخى روايات در اين زمينه از سوى برخى از مفسران اهل سنت<ref>تفسير ابنكثير، ج2، ص538ـ539.</ref> برخى از ايشان بداء را ملازم با جهل خدا دانستهاند،<ref>التفسير الكبير، ج19، ص66.</ref> در حالى كه همچنان كه در روايات امامان [[معصوم]] عليهم السلام آمده است، «بداء» به هيچ وجه علم الهى را محدود نمىكند و ناشى از جهل نيست.<ref> الكافى، ج1، ص148.</ref> |
− | توهم تلازم بداء با جهل و نقصان علم خدا، موجب گرديده تا برخى عالمان شيعه نيز از | + | توهم تلازم بداء با جهل و نقصان علم خدا، موجب گرديده تا برخى عالمان شيعه نيز از بكار بردن بداء در مورد خداوند وحشت داشته و حتى آن را انكار كنند<ref> تلخيص المحصل، ص421ـ422.</ref> يا اين كه بداء را تأويل برده، آن را به معناى اظهار و ابداء بدانند.<ref>المسائل العكبريه، ص99ـ100.</ref> |
− | بسيارى از صاحب نظران بداء را از سنخ | + | بسيارى از صاحب نظران بداء را از سنخ «نسخ»<ref>الانتصار، ص93؛ رسائل، ص116 - 119، العده، ج2 ص495.</ref> دانستهاند، با اين تفاوت كه بداء در تكوين و نسخ در [[تشريع]] است<ref> نبراس الضياء، ص55.</ref> يا اين كه بداء فقط در تكوينيّات و نسخ در تكوينيّات و تشريعيّات هر دو جارى است.<ref> الميزان، ج1، ص252.</ref> البته برخى از اهل سنت هم بداء را همان نسخ دانسته و مفاد آيه «يَمحوا اللّهُ ما يَشاءُ...» (سوره رعد/13،39) را با مفاد آيه «ما نَنسَخ مِن ءايَة اَو نُنسِها...» (سوره بقره/2،106) يكى دانستهاند.<ref> جامعالبيان، مج8، ج13، ص222 - 223.</ref> |
+ | ==بداء و قضاء و قدر== | ||
− | + | بر اساس تعاليم قرآنى، علم خداوند از هر جهت مطلق است و محدوديتى ندارد: «اِنَّ اللّهَ بِكُلِّ شَىء عَليم». ([[سوره عنكبوت]]/29،62) اين بدان معناست كه خداوند بر همه حوادث از ازل تا ابد آگاه است و در اين علم هيچ يك از مخلوقات با وى مشاركت ندارند: «فَلا يُظهِرُ عَلى غَيبِهِ اَحَداً» ([[سوره جن]]/72،26) و ممكن است تنها برخى از آن به صورت استثنا آگاه باشند: «اِلاّ مَنِ ارتَضى مِن رَسول» (سوره جن/72،27) و اين همان قضاى حتمىاست. | |
− | + | در كنار اين حقيقت، حقيقتى در سطح نازلتر قرار مىگيرد و آن اين كه سرنوشت انسانها و حوادث و وقايعى كه براى آنها پديد مىآيد بر اثر عوامل و شرايط ويژهاى همانند اختيار افراد و گروههاى انسانى و توانايى ايشان در انتخاب راههاى گوناگون رقم مىخورد. اين همان قضاى غيرمحتوم يعنى «قدر» است كه اطلاع بر آن براى نفس پیامبر يا ولىّ ممكن است.<ref>اسفار، ج6، ص398ـ399؛ الميزان، ج11، ص376ـ378.</ref> | |
− | در | + | جايگاه بداء در اين ميان به عنوان يكى از افعال يا اوصاف الهى آن است كه بر اساس وعدههاى خداوند به جاى برخى از مقدرات غيرحتمى، به جهت اختيار و عملكرد انسان نظير [[صدقه]]، [[صله رحم]]، نيكى به پدر و مادر و قدردانى از آنان يا ترك اينگونه امور، سرنوشت بهتر يا بدترى براى وى رقم مىخورد: «يَمحوااللّهُ ما يَشاءُ و يُثبِتُ و عِندَهُ اُمُّ الكِتـب».([[سوره رعد]]/13،39) بخش نخست اين آيه اشاره به قضاى غيرمحتوم دارد و قسمت دوم مربوط به قضاى محتوم است.<ref>الميزان، ج11، ص380.</ref> |
− | + | نظير اين معنا را در آيه «قَضى اَجَلاً واَجَلٌ مُسَمًّى عِندَهُ» ([[سوره انعام]]/6،2) مىتوان يافت.<ref> همان، ج7، ص8ـ10.</ref> بر اساس روايتى از [[امام باقر]] عليه السلام مراد از «اَجَل مُسَمًّى عِندَهُ» اجل محتوم نزد خداوند و مقصود از «قَضىاَجَلاً» حكم او درباره اجل موقوف است.<ref>الكافى، ج1، ص147.</ref> | |
− | + | تأثير اعمال نيك و بد در سرنوشت انسان و سعادت يا شقاوت وى در احاديث نيز تأييد شده است.<ref>الدرالمنثور، ج4، ص616.</ref> بنابراين بداء در حقيقت تغيير در علم الهى نيست بلكه تغيير در مقدّرات غير محتوم است. | |
− | + | آيات قرآن افزون بر يادآورى اين اصل كلى كه سرنوشت انسانها با خواست خود آنها تغيير پذير است: «اِنَّ اللّهَ لايُغَيِّرُ ما بِقَوم حَتّى يُغَيِّروا ما بِاَنفُسِهِم» (سوره رعد/13،11) به موارد عينى و مصاديق خارجى آن نيز اشاره كرده است، از جمله: | |
− | + | * برطرف شدن عذاب از قوم [[حضرت يونس]] علیه السلام بر اثر تضرع و دعاى آنان:<ref>تفسير قمى، ج1، ص346.</ref> «فَلَولا كانَت قَريَةٌ ءامَنَت فَنَفَعَها ايمنُها...». ([[سوره يونس]]/10،98) | |
− | * | + | * تغيير فرمان الهى به [[حضرت ابراهيم]] عليه السلام در مورد ذبح [[حضرت اسماعيل]] عليه السلام: «اِنّى اَرى فِى المَنامِ اَنّى اَذبَحُكَ...» . ([[سوره صافات]]/37،102 ـ 107) |
− | + | * حرام ساختن ورود [[بنىاسرائيل]] به سرزمين مقدس به مدت 40 سال در پى مخالفت آنان با فرمان ورود در آن:<ref> تفسير عياشى، ج1، ص304.</ref> «يقَومِ ادخُلوا الاَرضَ المُقَدَّسَة... قالَ فَاِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيهِم اَربَعينَ سَنَةً». ([[سوره مائده]]/5،21، 26) | |
− | *حرام ساختن ورود [[بنىاسرائيل]] به سرزمين مقدس به مدت 40 سال در پى مخالفت آنان با فرمان ورود در آن<ref> تفسير عياشى، ج1، ص304.</ref> | ||
− | *تكميل ميقات حضرت موسى | + | * تكميل ميقات حضرت موسى عليه السلام و پايان يافتن آن در 40 شب: «و واعَدنا موسى ثَلثينَ لَيلَةً واَتمَمنها بِعَشر...». ([[سوره اعراف]]/7،142) |
− | *تأثير ايمان و تقوا و استغفار در گشودن بركاتى از آسمان و زمين و نزول بركات آسمانى: «ولَو اَنَّ اَهلَ القُرَى ءامَنوا واتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَيهِم بَرَكات مِنَ السَّماءِ والاَرضِ | + | * تأثير ايمان و تقوا و استغفار در گشودن بركاتى از آسمان و زمين و نزول بركات آسمانى: «ولَو اَنَّ اَهلَ القُرَى ءامَنوا واتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَيهِم بَرَكات مِنَ السَّماءِ والاَرضِ ولكِن كَذَّبوا فَاَخَذناهُم بِما كانوا يَكسِبون». ([[سوره اعراف]]/7،96)، «فَقُلتُ استَغفِروا رَبَّكُم اِنَّهُ كانَ غَفّارا × يُرسِلِ السَّماءَ عَلَيكُم مِدرارا». ([[سوره نوح]]، 71/10 ـ 11) |
− | *اعتبار تأثير برخى از امور در افزايش يا كاهش عمر، در علم الهى<ref> تفسير قرطبى، ج14، ص213.</ref> | + | * اعتبار تأثير برخى از امور در افزايش يا كاهش عمر، در علم الهى:<ref>تفسير قرطبى، ج14، ص213.</ref> «...و ما يُعَمَّرُ مِن مُعَمَّر ولا يُنقَصُ مِن عُمُرِه اِلاّ فى كِتب اِنَّ ذلِكَ عَلَى اللّهِ يَسير».([[سوره فاطر]]/35،11) |
− | *و نيز نقش دعا و تضرع در شب قدر و تأثير آن در دگرگون شدن تقديرات | + | * و نيز نقش [[دعا]] و تضرع در [[شب قدر]] و تأثير آن در دگرگون شدن تقديرات غيرمحتوم: «فيها يُفرَقُ كُلُّ اَمر حَكيم» ([[سوره دخان]]/44،4) و ارتباط آن با آيات «محو و اثبات» كه در روايات نيز مطرح شده است.<ref> جامعالبيان، مج8، ج13، ص218.</ref> |
− | |||
− | |||
− | |||
+ | ==پانویس== | ||
<references/> | <references/> | ||
− | + | ==منابع== | |
− | + | حسين ديبا و بخش فلسفه و كلام، مدخل «بداء»، دائرة المعارف قرآن کريم، ج5. | |
[[رده: اعتقادات]] | [[رده: اعتقادات]] |
نسخهٔ ۷ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۶:۳۲
«بداء»، تغيير مقدّرات غيرحتمى بر اثر افعال اختيارى.
واژه «بداء» در لغت
«بداء» از ماده «ب ـ د ـ و» و در لغت به معناى ظاهر شدنى آشكار است.[۱] به گفته برخى به صحرانشين از آن رو «بادى» گفته مىشود كه وى هنگام سكونت در شهر و قريه، در ساختمانها و محيط اجتماع پنهان است؛ ولى هنگامى كه به بيابان مىرود در فضايى باز و گسترده كه سايهاى در آن نيست آشكار مىشود.[۲]
«بداء» در اصطلاح
«بداء» اگر به رأى و عقيده استناد يابد، در صورتى كه شخص مسبوق به رأيى نباشد به معناى پيدايش رأى، و گرنه به معناى تغيير رأى است.[۳] بداء در اصطلاح به معناى تغيير مقدرات از سوى خداوند بر اساس پارهاى حوادث و وقايع و تحت شرايط و عوامل ويژه است.[۴]
بداء در جوامع روايى شيعه، به گونهاى مورد توجه خاصّ قرار گرفته است كه برخى آن را نقلىِ صِرف دانستهاند.[۵]
اهل سنت نيز به رغم عدم پذيرش بداء و توهم مخالفت آن با علم الهى و نسبت دادن انحصار اعتقاد آن به شيعه، روايات بداء را بيش از اماميه در كتب خود نقل كردهاند.[۶]
به هر حال توجه به منزه بودن ذات الهى از هر گونه جهل و نقص از يك سو و اسناد بداء به خداوند در متون دينى از سوى ديگر زمينهاى فراهم آورده تا مسئله بداء به طور گسترده در منابع كلامى و تفسيرى مورد توجه و تحقيق قرار گيرد و به طور مستقل كتاب هايى در اين زمينه تأليف شود. در اين گونه كتب دو جهت عمده مورد نظر بوده است: نخست تبيين مفهوم بداء و اين كه چگونه اعتقاد به آن مستلزم اسناد جهل به خداوند نيست و ديگر اين كه اعتقاد مزبور نه تنها موجب پذيرش نقص نيست بلكه مىتواند در تصحيح نگرش انسان به اداره جهان از سوى خداوند مؤثر باشد.
«بداء» به سبب نقشى كه در جهات تربيتى و تشويق به سرعت گرفتن در كارهاى خير دارد، در روايات شيعه با اهميت فراوان تلقى شده است. در روايتى از امام صادق عليه السلام آمده است كه خداوند به چيزى همانند بداء بزرگ شمرده نشده است[۷] و در مورد ديگر فرمودهاند: اگر مردم پاداش اعتقاد به بداء را مىدانستند در سخن گفتن از آن سستى نمىكردند.[۸]
قرآن كريم گرچه به طور مستقيم به مسئله بداء نپرداخته است، ولى مضمون آن از برخى آيات استفاده مىشود. اين آيات در سه دسته جاى مىگيرد:
- آياتى كه ناظر به مبانى و اجزاى مفهوم بداء است؛ از جمله آيات قضا و قدر محتوم و غيرمحتوم (سوره رعد/13،39)، علم مطلق و ازلى خداوند (سوره انعام/6،101)، عدم محدوديت قدرت خدا (سوره بقره/2،106) و نيز تأثير اراده و فعل ذات بارى تعالى در هر زمان و بر همه حوادث. (سوره مائده/5،64؛ سوره الرحمن/55، 29)
- آياتى كه تغيير سرنوشت انسانها را بر اثر افعال اختيارى آنان مطرح مىكنند؛ مانند 11 سوره رعد/13 و 53 سوره انفال/8.
- آياتى كه ناظر به مصاديق عينى بداء بوده، به موارد خاص آن اشاره دارد؛ مانند: 10 ـ 11 سوره نوح/71؛ 105 ـ 137 سوره صافات/37؛ 21 و 26 سوره مائده/5؛ 96 و 142 سوره اعراف/7؛ 11 سوره فاطر/35 و 4 سوره دخان/44.
با درك صحيح مسئله بداء انسان درمىيابد كه در جايگاه هر انتخاب و انجام هر كارى خداوند ناظر اوست و بر اساس همين انتخاب و عملكرد، مقدرات وى در هر لحظه از سوى خداوند رقم مىخورد: «...كُلَّ يَوم هُوَ فى شَأن» (سوره الرحمن،55/29)، برخلاف پندار يهود كه خداوند پس از خلقت از تدبير امور عالم دست كشيده است:[۹] «و قالَتِ اليَهودُ يَدُ اللّهِ مَغلولَةٌ غُلَّت اَيديهِم ولُعِنوا بِما قالوا بَل يَداهُ مَبسوطَتانِ يُنفِقُ كَيفَ يَشاءُ...». (سوره مائده/5،64) در چنين زمينه فكرى ارزش امورى همچون توبه، دعا و كارهاى خير در سايه التزام به توكل روشنتر مىشود.
برخى بر اين پندارند كه «بداء» اين ايده فيلسوفان را نيز رد مىكند كه خدا پس از آفرينش عقول و نفوس فلكى بر اساس قاعده «الواحد» معزول از تصرف شده است؛[۱۰] ولى بايد توجه داشت كه اينگونه اظهارنظرها ناشى از سوء برداشت و عدم توجه به عمق محتواى قواعد و مبانى عقلى است.
به رغم تصريح به مسئله بداء در صحاح معروف[۱۱] و نيز نقل برخى روايات در اين زمينه از سوى برخى از مفسران اهل سنت[۱۲] برخى از ايشان بداء را ملازم با جهل خدا دانستهاند،[۱۳] در حالى كه همچنان كه در روايات امامان معصوم عليهم السلام آمده است، «بداء» به هيچ وجه علم الهى را محدود نمىكند و ناشى از جهل نيست.[۱۴]
توهم تلازم بداء با جهل و نقصان علم خدا، موجب گرديده تا برخى عالمان شيعه نيز از بكار بردن بداء در مورد خداوند وحشت داشته و حتى آن را انكار كنند[۱۵] يا اين كه بداء را تأويل برده، آن را به معناى اظهار و ابداء بدانند.[۱۶]
بسيارى از صاحب نظران بداء را از سنخ «نسخ»[۱۷] دانستهاند، با اين تفاوت كه بداء در تكوين و نسخ در تشريع است[۱۸] يا اين كه بداء فقط در تكوينيّات و نسخ در تكوينيّات و تشريعيّات هر دو جارى است.[۱۹] البته برخى از اهل سنت هم بداء را همان نسخ دانسته و مفاد آيه «يَمحوا اللّهُ ما يَشاءُ...» (سوره رعد/13،39) را با مفاد آيه «ما نَنسَخ مِن ءايَة اَو نُنسِها...» (سوره بقره/2،106) يكى دانستهاند.[۲۰]
بداء و قضاء و قدر
بر اساس تعاليم قرآنى، علم خداوند از هر جهت مطلق است و محدوديتى ندارد: «اِنَّ اللّهَ بِكُلِّ شَىء عَليم». (سوره عنكبوت/29،62) اين بدان معناست كه خداوند بر همه حوادث از ازل تا ابد آگاه است و در اين علم هيچ يك از مخلوقات با وى مشاركت ندارند: «فَلا يُظهِرُ عَلى غَيبِهِ اَحَداً» (سوره جن/72،26) و ممكن است تنها برخى از آن به صورت استثنا آگاه باشند: «اِلاّ مَنِ ارتَضى مِن رَسول» (سوره جن/72،27) و اين همان قضاى حتمىاست.
در كنار اين حقيقت، حقيقتى در سطح نازلتر قرار مىگيرد و آن اين كه سرنوشت انسانها و حوادث و وقايعى كه براى آنها پديد مىآيد بر اثر عوامل و شرايط ويژهاى همانند اختيار افراد و گروههاى انسانى و توانايى ايشان در انتخاب راههاى گوناگون رقم مىخورد. اين همان قضاى غيرمحتوم يعنى «قدر» است كه اطلاع بر آن براى نفس پیامبر يا ولىّ ممكن است.[۲۱]
جايگاه بداء در اين ميان به عنوان يكى از افعال يا اوصاف الهى آن است كه بر اساس وعدههاى خداوند به جاى برخى از مقدرات غيرحتمى، به جهت اختيار و عملكرد انسان نظير صدقه، صله رحم، نيكى به پدر و مادر و قدردانى از آنان يا ترك اينگونه امور، سرنوشت بهتر يا بدترى براى وى رقم مىخورد: «يَمحوااللّهُ ما يَشاءُ و يُثبِتُ و عِندَهُ اُمُّ الكِتـب».(سوره رعد/13،39) بخش نخست اين آيه اشاره به قضاى غيرمحتوم دارد و قسمت دوم مربوط به قضاى محتوم است.[۲۲]
نظير اين معنا را در آيه «قَضى اَجَلاً واَجَلٌ مُسَمًّى عِندَهُ» (سوره انعام/6،2) مىتوان يافت.[۲۳] بر اساس روايتى از امام باقر عليه السلام مراد از «اَجَل مُسَمًّى عِندَهُ» اجل محتوم نزد خداوند و مقصود از «قَضىاَجَلاً» حكم او درباره اجل موقوف است.[۲۴]
تأثير اعمال نيك و بد در سرنوشت انسان و سعادت يا شقاوت وى در احاديث نيز تأييد شده است.[۲۵] بنابراين بداء در حقيقت تغيير در علم الهى نيست بلكه تغيير در مقدّرات غير محتوم است.
آيات قرآن افزون بر يادآورى اين اصل كلى كه سرنوشت انسانها با خواست خود آنها تغيير پذير است: «اِنَّ اللّهَ لايُغَيِّرُ ما بِقَوم حَتّى يُغَيِّروا ما بِاَنفُسِهِم» (سوره رعد/13،11) به موارد عينى و مصاديق خارجى آن نيز اشاره كرده است، از جمله:
- برطرف شدن عذاب از قوم حضرت يونس علیه السلام بر اثر تضرع و دعاى آنان:[۲۶] «فَلَولا كانَت قَريَةٌ ءامَنَت فَنَفَعَها ايمنُها...». (سوره يونس/10،98)
- تغيير فرمان الهى به حضرت ابراهيم عليه السلام در مورد ذبح حضرت اسماعيل عليه السلام: «اِنّى اَرى فِى المَنامِ اَنّى اَذبَحُكَ...» . (سوره صافات/37،102 ـ 107)
- حرام ساختن ورود بنىاسرائيل به سرزمين مقدس به مدت 40 سال در پى مخالفت آنان با فرمان ورود در آن:[۲۷] «يقَومِ ادخُلوا الاَرضَ المُقَدَّسَة... قالَ فَاِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيهِم اَربَعينَ سَنَةً». (سوره مائده/5،21، 26)
- تكميل ميقات حضرت موسى عليه السلام و پايان يافتن آن در 40 شب: «و واعَدنا موسى ثَلثينَ لَيلَةً واَتمَمنها بِعَشر...». (سوره اعراف/7،142)
- تأثير ايمان و تقوا و استغفار در گشودن بركاتى از آسمان و زمين و نزول بركات آسمانى: «ولَو اَنَّ اَهلَ القُرَى ءامَنوا واتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَيهِم بَرَكات مِنَ السَّماءِ والاَرضِ ولكِن كَذَّبوا فَاَخَذناهُم بِما كانوا يَكسِبون». (سوره اعراف/7،96)، «فَقُلتُ استَغفِروا رَبَّكُم اِنَّهُ كانَ غَفّارا × يُرسِلِ السَّماءَ عَلَيكُم مِدرارا». (سوره نوح، 71/10 ـ 11)
- اعتبار تأثير برخى از امور در افزايش يا كاهش عمر، در علم الهى:[۲۸] «...و ما يُعَمَّرُ مِن مُعَمَّر ولا يُنقَصُ مِن عُمُرِه اِلاّ فى كِتب اِنَّ ذلِكَ عَلَى اللّهِ يَسير».(سوره فاطر/35،11)
- و نيز نقش دعا و تضرع در شب قدر و تأثير آن در دگرگون شدن تقديرات غيرمحتوم: «فيها يُفرَقُ كُلُّ اَمر حَكيم» (سوره دخان/44،4) و ارتباط آن با آيات «محو و اثبات» كه در روايات نيز مطرح شده است.[۲۹]
پانویس
- ↑ مفردات، ص113، «بدا».
- ↑ مقاييس اللغه، ج1، ص212، «بدا».
- ↑ همان؛ النهايه، ص109، «بدا».
- ↑ الميزان، ج11، ص380ـ381.
- ↑ اعتقادات، ص67.
- ↑ بحارالانوار، ج4، ص123.
- ↑ الكافى، ج1، ص146.
- ↑ همان، ص148.
- ↑ الاعتقادات، ص40ـ41؛ رسائل، ج1، ص116ـ119؛ العده، ج2، ص495.
- ↑ الذريعه، ج3، ص53.
- ↑ صحيح البخارى، ج4، ص176؛ ج7، ص96.
- ↑ تفسير ابنكثير، ج2، ص538ـ539.
- ↑ التفسير الكبير، ج19، ص66.
- ↑ الكافى، ج1، ص148.
- ↑ تلخيص المحصل، ص421ـ422.
- ↑ المسائل العكبريه، ص99ـ100.
- ↑ الانتصار، ص93؛ رسائل، ص116 - 119، العده، ج2 ص495.
- ↑ نبراس الضياء، ص55.
- ↑ الميزان، ج1، ص252.
- ↑ جامعالبيان، مج8، ج13، ص222 - 223.
- ↑ اسفار، ج6، ص398ـ399؛ الميزان، ج11، ص376ـ378.
- ↑ الميزان، ج11، ص380.
- ↑ همان، ج7، ص8ـ10.
- ↑ الكافى، ج1، ص147.
- ↑ الدرالمنثور، ج4، ص616.
- ↑ تفسير قمى، ج1، ص346.
- ↑ تفسير عياشى، ج1، ص304.
- ↑ تفسير قرطبى، ج14، ص213.
- ↑ جامعالبيان، مج8، ج13، ص218.
منابع
حسين ديبا و بخش فلسفه و كلام، مدخل «بداء»، دائرة المعارف قرآن کريم، ج5.