سید مهدی شیرازی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (Mohammadi صفحهٔ ميرزا مهدی شيرازی را به سید مهدی شیرازی منتقل کرد)
(منابع)
سطر ۱۸۰: سطر ۱۸۰:
 
* پایگاه فرهیختگان تمدن شیعی، نویسنده: احسان فتاحی اردکانی.
 
* پایگاه فرهیختگان تمدن شیعی، نویسنده: احسان فتاحی اردکانی.
  
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]
+
==آرشیو عکس و تصویر==
 +
<gallery mode="packed" heights="170">
 +
پرونده:محمدکاظم (6).jpg|از راست: ناشناس، سید مهدی حسینی شیرازی و [[سید محمدکاظم قزوینی|سید محمدکاظم موسوی قزوینی]]
 +
</gallery>
 +
 
 +
[[رده:علمای چهاردهم|حسینی شیرازی،سید مهدی]]

نسخهٔ ‏۲ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۰۴

مرحوم آیت الله سید مهدی حسینی شیرازی (۱۳۰۴ -۱۳۸۰ قمری) یکی از علما و مراجع بزرگ قرن اخیر در شهر کربلا است. وی دانشمندی با صفا و مخلص و ارادتمندی صادق به اولیاء و بزرگان دین بود. علاوه بر این، میرزا مهدی از اوضاع و شرایط سیاسی زمان خود غافل نبود و همواره رویدادها و مسائل جامعه را رصد می کرد.

M shirazy.jpg
نام کامل سید مهدی حسینی شیرازی
زادروز 1304 قمری
زادگاه کربلا
وفات 1380 قمری
مدفن کربلا

Line.png

اساتید

میرزا محمدتقی شیرازی، حاج آقا رضا همدانی،...

شاگردان

آیت الله سید عبدالحسین خردمند، آیت الله سید عبدالحسین قزوینی،،...

آثار

ذخیرة العباد، بدایة الاحکام،...


ولادت و خاندان

آیت الله میرزا مهدی حسینی شیرازی[۱] از مشاهیر فقهای جهان تشیع، در سال ۱۳۰۴ قمری در کربلا به دنیا آمد. خاندان شیرازی، یکی از خاندان های معروف در عراق و ایران است که مردان بزرگی از آن برخاسته اند. میرزای شیرازی بزرگ، مهم ترین شخصیت از این خاندان است که فتوای تحریم تنباکوی او در دربار ایران نیز نفوذ کرد. فرزند میرزای شیرازی میرزا علی آقا شیرازی از مدرسان و مراجع عراق و مورد قبول همه ی طبقات عراقی بود. میرزا مهدی شیرازی، داماد میرزا علی آقا است. مرحوم آقای سید عبدالهادی شیرازی از دیگر افراد این خاندان است که مرجعیت او بعد از رحلت حاج آقا حسین قمی، بسیار بالا گرفت.

جدّ میرزا مهدی، آقا بزرگ شیرازی، برادر میرزای شیرازی بزرگ بود. پدرش میرزا حبیب الله بن سید آقا بزرگ شیرازی، مردی متدین بود و فرزندانی متدین و قناعت پیشه داشت.

گفتنی است میرزا حبیب الله از طرف همسر با خانواده ی میرزا محمدتقی شیرازی ارتباط داشته است و میرزا محمدتقی شیرازی، دایی میرزا مهدی محسوب می شود. میرزا مهدی در چنین خانواده ای متدین و با این سوابق تاریخی رشد و پرورش یافت. او در کودکی پدر خود را از دست داد و تحت سرپرستی مادر و برادر بزرگ خود میرزا عبدالله توسلی قرار گرفت[۲].

تحصیلات و استادان

میرزا مهدی مقدمات علوم از صرف و نحو و منطق و فقه و اصول و حساب را در کربلا نزد اساتید آن دیار آموخت. آن گاه برای ادامه ی تحصیلات به سامرا رفت. حوزه علمیه سامرا، حوزه ی نوپایی بود که به دست مرجع تقلید بزرگ شیعه، میرزای شیرازی تأسیس شده بود. بعد از رحلت میرزای شیرازی در شعبان سال ۱۳۱۲ قمری شاگردان میرزای شیرازی و از جمله حاج شیخ محمدتقی شیرازی، این حوزه را هم چنان پر رونق نگه داشتند. از اساتید میرزا مهدی در حوزه ی سامرا، برادرش میرزا عبدالله حسینی شیرازی معروف به توسلی (۱۳۵۳ قمری) بود.

او در حوزه ی سامرا، چند سالی نزد اساتید آن جا به کسب علم مشغول شد و بعد از چندی به اشاره ی استادش میرزا محمدتقی شیرازی به کاظمین رفت. بعد از آن به کربلا بازگشت و بعد از چندی برای ادامه ی تحصیل به نجف رفت.

دوران اقامت او در کاظمین به سختی گذشت. او در این زمینه می نویسد: «من شش ماه در کاظمین ماندم و در این مدت به غیر از خرمای زاهدی و خیار چَمبر، غذای دیگری نداشتم. قحطی و تنگی معیشت چنان بر ما چیره شده بود که ما روزانه توان به دست آوردن بیش از یک قرص نان نداشتیم و آن را نیز برای مادر بیمار که نیاز شدید به مراقبت ویژه داشت کنار می گذاشتیم»[۳].

بعد از رحلت میرزا محمدتقی شیرازی، حوزه ی علمیه ی کربلا رونق خود را از دست داده بود. حاج آقا حسین قمی که بعد از واقعه ی گوهرشاد در سال ۱۳۵۴قمری به عراق تبعید شده بود، در کربلا سکونت گزید. او برای رونق این حوزه تصمیم گرفت جمعی از فضلای حوزه ی نجف را به این حوزه دعوت کند. بدین منظور از حضرات آیات سید محمدهادی میلانی و سید ابوالقاسم خویی و میرزا مهدی شیرازی دعوت کرد برای احیای این حوزه ی کهن سال به کربلا تشریف آورند. میرزا مهدی بعد از اقامت بیست ساله در نجف در سال ۱۳۵۶ قمری (یا ۱۳۱۶ شمسی) به کربلا رهسپار شد.

اساتید میرزا مهدی در دوران تحصیل بدین شرح است:

۱ ـ میرزا علی آقا شیرازی فرزند میرزای شیرازی: او از شاگردان میرزای شیرازی بود که بعد از ارتحال پدرش به مشهد رفت و بعد از گذشت یک سال به سامرا بازگشت و ملازم درس میرزا محمدتقی شیرازی شد. در سال ۱۳۳۳ قمری به کاظمین رفت و بعد از آن به نجف رفت. بعد از رحلت میرزا محمدتقی شیرازی بسیاری از مقلدان میرزا به او رجوع کردند. استفاده ی میرزا مهدی از او در سامرا و کاظمین بوده است.

۲ ـ میرزا محمدتقی شیرازی معروف به میرزای شیرازی کوچک (م، ۱۳۳۸ قمری): او رهبر انقلاب عراق و جانشین میرزای شیرازی بزرگ بود. بعد از رحلت میرزای شیرازی ریاست حوزه ی سامرا به او رسید و در امر تقلید نیز بسیاری از مقلدان میرزا به او رجوع کردند. او در سال ۱۳۳۵ قمری با حمله ی انگلیس به سامرا، به کربلا هجرت کرد و از آن جا انقلاب عراق را رهبری کرد.

۳ ـ حاج آقا رضا همدانی: او از شاگردان میرزای شیرازی بود که با هجرت میرزا به سامرا در نجف حوزه ی درسی تشکیل داد و به تدریس مشغول شد. کتاب مصباح الفقیه و حاشیه بر رسائل و مکاسب و تقریرات دروس میرزای شیرازی از آثار او است. میرزا مهدی در نجف از این استاد استفاده برد.

۴ ـ سید محمدکاظم یزدی (۱۳۳۷ قمری): سید یزدی از مراجع تقلید در نجف و صاحب کتاب معروف العروة الوثقی بود. در کتب تراجم، نام سید محمدکاظم یزدی در شمار اساتید او شمرده شده است[۴]. با این احتساب میرزا مهدی پیش از رحلت سید محمدکاظم یزدی و حدود سال ۱۳۳۶ قمری به نجف رفت و از دروس او استفاده کرد.

۵ ـ شیخ محمدحسین نایینی (۱۳۵۵ قمری): او از اساتید بزرگ در نجف بود و در نهضت مشروطه ایران به حمایت از آن پرداخت و کتاب تنبیه الامة را نوشت. میرزا مهدی در نجف از دروس او استفاده برد.

۶ ـ حاج آقا حسین قمی (۱۳۶۵ قمری): حاج آقا حسین قمی در کربلا بحثی را به نام کمپانی شروع کرد که در این جلسات میرزا مهدی شیرازی، شیخ محمدرضا اصفهانی، سید محمدهادی میلانی، سید زین العابدین کاشانی، شیخ یوسف خراسانی شرکت داشتند.

۷ ـ آقا ضیاء الدین عراقی (۱۳۶۱ قمری): آقا ضیاء الدین عراقی، اصولی بزرگ نجف در عصر خود بود. استفاده ی شیرازی از دروس وی در نجف بوده است.

۸ ـ سید میرزا عبدالله حسینی توسلی (۱۳۵۳ قمری): او برادر میرزا مهدی بود.

۹ ـ سید حسین هندی: او استاد تجوید میرزا مهدی در سامرا بوده است.

همچنین میرزا مهدی شیرازی از چند تن از بزرگان اجازه روایت داشت. از کسانی که به او اجازه ی روایت داده اند، عبارت اند از:

۱ ـ آیت الله سید حسین قمی

۲ ـ شیخ آقا بزرگ تهرانی

۳ ـ حاج شیخ عباس قمی( صاحب کتاب مفاتیح الجنان)

۴ ـ میرزا محمد تهرانی [۵]( صاحب مستدرک بحار)

تدریس و شاگردان

او همگام با تحصیل، به تدریس کتبی که پیش از آن خوانده بود، پرداخت. از کتبی که در ابتدا به تدریس آن پرداخت، کتاب مغنی و مطوّل بود. او در تدریس این دو کتاب، بسیار ماهر بود. به قدری این دو کتاب را تدریس کرده بود که در تدریس بسیاری از عبارات آن را از حفظ می خواند.[۶]

بعد از هجرت حاج آقا حسین قمی در سال ۱۳۶۵ قمری از کربلا به نجف، میرزا مهدی شیرازی حوزه ی درس مستقلی تشکیل داد و کم کم مرجعیت دینی و علمی او در کربلا بالا گرفت و ریاست علمی کربلا به او رسید.[۷] او در این حوزه به تدریس خارج فقه و اصول می پرداخت.

برخی از شاگردان میرزا مهدی -که از دامادهای او نیز به شمار می روند- عبارتند از:

آیت الله سید عبدالحسین خردمند، آیت الله سید عبدالحسین قزوینی، و آیت الله سید کاظم قزوینی حائری، صاحب کتاب موسوعة احادیث الامام الصادق علیه السلام.

آثار و تألیفات

مهدی شیرازی در کنار تدریس به تألیف نیز پرداخت و آثاری از خود به یادگار گذاشت که برخی از آنها به چاپ رسیده و برخی مخطوط است:

۱ـ ذخیرة العباد در فقه فارسی

۲ ـ ذخیرة الصلحاء

۳ ـ الوجیزة

۴ ـ بدایة الاحکام

۵ ـ تعلیقه بر العروة الوثقی

۶ ـ تعلیقه بر وسیلة النجاة

۷ ـ تعلیقه بر رساله ی حاج آقا حسین قمی

۸ ـ تعلیقه بر رساله ی اصطهباناتی

تمام آثاری که تاکنون ذکر شد، به چاپ رسیده است.

۹ ـ شرح بر العروة الوثقی، ناتمام است.

۱۰ ـ رساله هایی در مباحث اصول

۱۱ ـ رسالة فی التجوید

۱۲ ـ رسالة حول کتاب فقه الرضا، علیه السلام

۱۳ ـ کشکول فی مختلف العلوم

۱۴ ـ الدعوات المجربات

۱۵ ـ هدیة المستمعین فی أقسام الصلوات المندوبة

۱۶ ـ رسالة فی الجفر

۱۷ ـ اجوبة المسائل الاستدلالیة

میرزا مهدی قریحه ی شعری هم داشت و اشعاری می سرود. از او اشعاری در مدح اهل بیت علیهم السلام، باقی مانده است. از اشعار او قصیده ی بائیه در ۱۹۲ بیت است که درباره ی امام زمان علیه السلام سروده است. قصیده ی دیگری در وصف فاطمه زهرا علیها السلام در ۲۶ بیت سروده است. او به فارسی و عربی شعر می سرود. این سه بیت عربی از اشعار او است:

درّة أشرقت بأبهى سناها * فتـلألأ الـورى فيا بُشراها

لمع الكون من سنا نور قدس * بسنا ناره أضاء طواها

يا لها لمعة أضاءت فأبدت * لمعات أهدى الأنام هداها[۸]

ویژگی‌های روحی و اخلاقی

میرزا مهدی در زمان خود به تقوا و حسن خلق و خوش رویی مشهور بود. او معتقد بود، علم جز با زهد حاصل نمی شود. از این رو در عمل به زهد اسلامی خود را در سختی می انداخت. او به غذا و نوع آن توجهی نمی کرد و هر آن چه برای او می آوردند، بدون این که توجهی به پخت و کیفیت آن بکند، آن را تناول می کرد. گاه گرسنگی بر او فشار می آورد، اما از این که برای خود غذایی درخواست کند، خودداری می کرد[۹].

او در جوانی در کنار تحصیلات به حفظ قرآن مشغول شد و توانست حافظ قرآن شود. از عادات او این بود که در هر صبح یک جزء تلاوت قرآن می کرد.

ایشان بسیار کم می خوابید و فرزندانش را به کم خوابی و مطالعه و عبادت تشویق می کرد و آنان را به فکر نکردن در امور دنیوی تشویق می کرد. یکی از فرزندان، روزی به ایشان عرض می کند: چرا نمی خوابی؟ او در جواب می گوید: به زودی در قبر، خواب طولانی می کنم. من خوابم را برای قبر به تأخیر انداخته ام[۱۰].

نورالدین شاهرودی در کتاب خود اسرة المجدد الشیرازی می نویسد: «مردی مؤدب به آداب کامل بود با گفتاری نیک و لطیف و رفتاری حکیمانه که درخور یک عالم دینی است. چهره اش نورانی و همیشه می درخشید و شکوه وقار در رفتارش موج می زد. ساده زیستی و قناعت از خلقیات دائمی او بود. تا پایان عمر مانند طلبه ای ساده زندگی کرد. این، در حالی بود که اموال و وجوه شرعی، مانند سیل همیشه به سوی خانه اش سرازیر و جاری بود. دعوت هر کسی را می پذیرفت و حتی اگر فقیری او را به خانه ی خود فرا می خواند، نزد او می رفت. در تشییع جنازه مؤمنان شرکت می کرد و همیشه به دیدار تازه واردین شهر می رفت. اگر کسی از او سؤالی داشت، در میان سرما و گرمای خشک عراق، گاه تا یک ساعت همان جا و سرپا می ایستاد و جواب سؤال کننده را می داد، حتی اگر کودک باشد. خواب و خوراک را تنها به عنوان نیاز طبیعی می شناخت و اهمیتی به این گونه امور نمی داد. هیچ کس به یاد نمی آورد که او از غذا و یا از نوع پخت آن ایرادی گرفته باشد. حتی المقدور لباسش را خودش می دوخت و جوراب هایش را با دستان خود وصله می زد. زحمت شستن لباس هایش را به هیچ کس نمی داد و همیشه اتاقش را خود جارو می کرد و گاهی نیز غذا می پخت. هر گاه یکی از فرزندان یا همسرش بیمار می شدند، خود از آنان پرستاری می کرد و داروهایشان را به آنان می داد و اگر کودکی از خوردن دارو طفره می رفت، با وعده های شیرین و تشویق، او را به خوردن دارو ترغیب و راضی می کرد. به قول و وعده ی خود بسیار پای بند بود و حتی اگر از شخصی عادی و معمولی نامه ای کم اهمیت به وی می رسید، آن را بی پاسخ رها نمی کرد. در حد توانش به مردم نیازمند قرض می داد و نیاز نیازمندان را شخصاً بر طرف می کرد. اگر کسی در حق او ظلم و بدی روا می داشت یا او را می بخشید و از گناهش می گذشت و یا با احسان و خوبی خجلش می کرد. گاهی نیاز شدید یا زیاده خواهی، بعضی را وا می داشت که نامه هایی پر از دشنام و فحش و ناسزا برایش بنویسند، اما او که به راستی پرهیزکار و تربیت شده در مکتب اهل بیت پیامبر اکرم علیهم السلام، بود، به رفع نیازهایشان می پرداخت و با نامه هایی مؤدبانه و صمیمانه، پاسخ شان را می داد.».[۱۱]

فعالیت اجتماعی و سیاسی

الف) امامت جماعت:

میرزا مهدی علاوه بر تدریس و فعالیت های دیگر، امامت صحن روضه ی حسینی را بر عهده داشت. به علت زهد و ورعی که داشت، جمع زیادی از مردم به او اقتدا می کردند. امامت او در صحن برای نماز مغرب و عشاء بود. این جماعت نزدیک باب زینبیه برگزار می شد[۱۲]. مسلمین در هنگام نماز جماعت او از یکدیگر پیشی و سبقت می گرفتند.

ب) دفاع از کیان اسلامی:

در جنگ جهانی اول کشورهای استعمارگر غربی به منظور رسیدن به اهداف خود تصمیم گرفتند دولت عثمانی را تجزیه کنند. با توجه به این که عراق در قلمرو این دولت بود، انگلیس ها از بصره به آن حمله کردند و با پخش شایعات و جنگ روانی خواستند به اشغال عراق سرعت دهند. بدین منظور اقدام به اختلاف افکنی میان شیعه و سنی پرداختند و در میان مردم این چنین شایع کردند که انگلیس برای نجات شیعیان از دست سنّیان به عراق حمله کرده است. بعضی از مردم نیز فریب این دروغ را خورده و ورد زبان شان این بود که دولت عثمانی با ما بد رفتاری می کند و ما باید از این موقعیت استفاده کرده و از دولت عثمانی جدا شویم.

تلاش تفرقه افکنانه ی دشمن با آگاهی هایی که علما به مردم دادند، به نتیجه نرسید و علما برای نجات عراق از اشغال انگلیس، فرمان جهاد دادند. هر چند مردم در دفاع از عراق تلاش فراوانی از خود نشان دادند، اما دولت انگلیس به علت تجربه ی فراوان و داشتن سلاح های سنگین و پیشرفته، توانست بغداد را در سال ۱۳۳۴ قمری اشغال کند. دولت انگلیس بعد از اشغال عراق برای این که جای پایی در میان مردم پیدا کند، برای فریب، بحث تشکیل حکومت عربی به سرپرستی انگلیس را مطرح کرد. رهبران قیام های مردمی برای پاسخ به این پیشنهاد با مراجع تقلید مسئله را استفتا کردند. علما، پذیرش حکومت غیر مسلمان بر مسلمان را جایز ندانستند. مرجعیت عراق در آن زمان با میرزا محمدتقی شیرازی معروف به میرزای کوچک بود. او برای مبارزه با انگلیس از سامرا به کربلا رفت و از آن جا رهبری نهضت را بر عهده گرفت. این عالم با اقدامات خود توانست انقلابی در عراق به وجود آورد که در تاریخ به «ثورة العشرین» (ـ این انقلاب در سال ۱۹۲۰ م رخ داد) ـ مشهور است.

میرزا محمدتقی شیرازی بدین منظور جمعی از بزرگان را برای مشورت در امور در کنار خود جمع کرد که از جمله ی این افراد، شیخ مهدی خالصی، سید ابوالقاسم کاشانی، هبة الدین شهرستانی، میرزا مهدی شیرازی، سید ابوالحسن اصفهانی، میرزا احمد کفایی بودند[۱۳].

میرزا مهدی شیرازی در آن زمان در کربلا یار و مددکار میرزا محمدتقی شیرازی بود و در بسیج کردن عشایر عراق ضدّ انگلیس سهم بسزایی داشت. هر چند تلاش میرزای شیرازی کوچک باعث شد تا در کربلا حکومتی مستقل تشکیل شود، اما با وفات ناگهانی میرزا، انگلیس کربلا را تصرف کرد و پایه های این حکومت را قلع و قمع کرد.

ج) مبارزه با کمونیسم:

در زمان حکومت عبدالکریم قاسم که کمونیسم ها در عراق بیداد می کردند و بسیاری از مردم در خطر افتادن در دام کمونیست بودند، میرزا مهدی برای مبارزه با این جریان از پا ننشست و با اقدام ضدّ آن از هر راه ممکن، کوتاهی نمی کرد. از کارهایی که او در این زمینه انجام داد، این بود که علما را برای مبارزه با این جریان بسیج می کرد و همگان را به اتخاذ موضعی قوی و هماهنگ دعوت می کرد. نتیجه ی تلاش وی سرانجام در فتوای تاریخی آیت الله سید محسن حکیم تبلور یافت. آیت الله حکیم در این جریان کمونیسم را کفر و الحاد معرفی کرد و با بیان تاریخی خود تاثیر بسزائی در خنثی کردن تبلیغات آنان داشت. حرکت حکیمانه ی او، به درستی، یادآور حرکت میرزای شیرازی در تحریم تنباکو بود.

میرزا مهدی شیرازی نیز در طی حکمی عبادات علاقه مندان و پیروان کمونیسم را باطل دانست. او در این حکم خاطر نشان کرد، صحت اعمال، متوقف بر ایمان است و پذیرش اصول کمونیسم، به معنای ایمان نداشتن به اصول اسلامی است؛ زیرا، اصول کمونیسم با اصول اسلام در تضاد است. فتوای او در این زمینه به این شرح است: بسم الله الرحمن الرحیم. اذا کان المعتنق لعلم المبادی الشیوعیة المصادمة للدین الاسلامی ثم یصلی و یصوم فان أعماله و عباداته لا تنفعه اذ شرط صحة الاعمال الایمان، و هو مفقود فیه، و ان لم یکن یعلم بل یظنّ عدم المنافاة کما هو شأن کثیر من المخدوعین فاعتناقه حرام و علیه ان یترک ذلک المبدأ و لا یساعده فانه مساعدة لما یصادم الاسلام فی اصوله و فروعه لکن قبول اعماله و عباداته بید الله تعالی انتهی؛[۱۴] هرگاه کسی به کمونیسم که مبانی آن با دین اسلام ناسازگار است، گردن نهد و در عین حال نماز بخواند و روزه بگیرد، اعمال و عباداتش فایده ای ندارد، زیرا؛ شرط صحیح بودن اعمال، ایمان است که در این شخص وجود ندارد، هرچند آن شخص خود آن را نداند یا گمان کند که اسلام و کمونیسم باهم ناسازگار نیست. حال بیش تر فریب خوردگان، همین است. بنابراین گردن نهادن به آن حرام است و بر او است که آن را ترک کند و نیز کمونیسم را یاری نکند؛ زیرا، کمک به آن، در حقیقت یاری کردن آن چیزی است که با اسلام در اصول و فروع ناسازگار است، ولی قبول اعمال و عبادتش به دست خدا است.».

وفات

این عالم مجاهد و پر تلاش سرانجام در ۲۸ شعبان سال ۱۳۸۰ قمری (مطابق با ۱۳۴۰ شمسی) دعوت حق را لبیک گفت و به عالم باقی شتافت. بدن مطهر این عالم بزرگ را بعد از تشییع باشکوهی در مقبره ی میرزا محمدتقی شیرازی در صحن حسینی به خاک سپردند. با وفات وی بسیاری از علما از شهرهای مختلف به کربلا آمدند و این شهر یک پارچه سیاه پوش گردید.

پانویس

[۱]. نسب نامه سیادت ایشان بدین شرح است: سید مهدی بن میرزا حبیب الله بن سید آقا بزرگ بن میرزا محمود بن اسماعیل بن فتح الله بن عائد لطف الله بن محمد مؤمن حسینی شیرازی.

[۲]. اعیان الشیعة، سید محسن امین، ج ۱۰، ص ۱۴۶، دار التعارف للمطبوعات، بیروت ۱۴۰۳.

[۳]. در امتداد فقاهت، سید ابوجواد حسینی، ص ۴۱، چاپ دانش قم، ۱۳۸۱.

[۴]. اعیان الشیعة، ج ۱۰، ص ۱۴۶؛ معارف الرجال، محمد حرزالدین، ج ۳، ص ۱۷۱، کتابخانه مرعشی نجفی، قم.

[۵]. زندگی نامه ایشان در، ص ۱۵۹،ج ۸ گلشن ابرار آمده است.

[۶] ـ معارف الرجال، ج ۳، ص ۱۶۶.

[۷]. اسرة المجدد الشیرازی، ص ۲۶۲.

[۸]. اسرة المجدد الشیرازی، ص ۲۶۵.

[۹]. اسرة المجدد الشیرازی، نور الدین شاهرودی، ص ۲۷۰، دار العلوم بیروت، بی تا.

[۱۰]. السبیل الی انهاض المسلمین، ص ۱۴۲.

[۱۱]. اسرة المجدد الشیرازی، ص ۲۶۹؛ در امتداد فقاهت، صص ۴۱. ۳۹.

[۱۲]. معارف الرجال، ج ۳، ص ۱۶۷.

[۱۳]. الامام الشیرازی یشکل الحکومة الاسلامیة، فریق المزهر آل فرعون، ص ۲۱، مکتبة الامام المهدی(ع)، ۱۴۰۴.

[۱۴]. معارف الرجال، ج ۳، ص ۱۶۸.

منابع

  • پایگاه فرهیختگان تمدن شیعی، نویسنده: احسان فتاحی اردکانی.

آرشیو عکس و تصویر