عالم جبروت: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
|||
| سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{خوب}} | {{خوب}} | ||
| − | + | '''«عالَم جَبَروت»''' یکی از عوالم چهارگانه در نظر [[فلسفه|فلاسفه]] و [[عرفان|عرفا]] است. این عالم بالاتر از «[[عالم ملکوت]]» (عالم ما فوق طبیعت) و مادون «[[عالم لاهوت]]» است.<ref>سجادی، فرهنگ معارف اسلامى، ج۲، ص۱۲۲۵</ref> | |
| − | + | ==جبروت در لغت== | |
| − | + | ||
| − | + | واژۀ عربی «جَبَروت»، از ریشۀ جَبَر (= گَبَر) عبری است که خاتمۀ «وت» آرامی بودنِ اصل آن را تأیید میکند. این واژه با حرکتها و ضبطهای مختلف، جَبَروت به معنی جبر و نیرو، جَبَرِیَةُ به معنی تکبّر و رفتار سلطهآمیز، و جَبْرئوت به معنی مجبور کردن، خوانده میشود. به شیوۀ متداول، این واژه به فتح اول، صفت است به معنی قوی و قهّار، و به ضمّ اول و دوم (جُبُّر = گُبرُو)، فعل است به معنی تسلط یافتن (سلیمان، المعجم الاکدی، ۱/۱۶۹). | |
| − | |||
| − | در | + | واژۀ جبروت در [[قرآن کریم]] به معنی قهاریت، عظمت و سطوت باری تعالیٰ آمده است (نک : راغب، المفردات فی غریب القرآن، ۸۵-۸۶؛ طریحی، مجمع البحرین، ۱/۳۳۹). در [[احادیث]] و روایات اسلامی، واژۀ جبروت به کرّات در معانی سطوت (مجلسی، بحارالانوار، ۴۸/۸۳) عزت و عظمت (همو، ۱۰/۱۰۹؛ شرقاوی، معجم الفاظ الصوفیة، ۱۰۵). و کبریای خداوند (تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، ۱/۲۰۰) به کار رفته، اما بر معنای اصطلاحی متأخرتر به عنوان یکی از مراتب عالمهستی دلالت عامی نداشته است (نک : دارمی، سنن، ۲/۱۱۴). |
| − | [[علامه حسن زاده آملی]] در توضیح این حدیث می گوید: ملاحظه مىفرمائيد كه اين حديث شريف كه از غرر روايات است، عالم را بر سه مرتبه و هر مرتبه را آيت مرتبه ديگر و | + | ==مفهومشناسی== |
| + | |||
| + | عالم جبروت، عالم عقول و عالم معناست که از صور و ابعاد و اشباح مبرّاست است و به این علت عالم جبروت نامیده شده است که عقول، جبّاريّت و قهاريّت بر مادون دارند؛ به آنكه نقص آنها را به كمال مبدّل نمايند.<ref>سبزواری، شرح گلشن راز، ص۵۴۰</ref> | ||
| + | |||
| + | [[امام خمینی]] در وجه نامگذاری عالم جبروت دو احتمال را بیان میکند: ۱- خداوند نقایص آنها را جبران کرده است؛ یعنی نقصان ماهیتشان بهوسیله وجود سرمدی حقتعالی جبران شده است. ۲- عالم جبروت، نقایص مرتبه عالم ماده را جبران میکند.[۵][۶]خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۱، ص۷۶؛ خمینی، روح الله، مصباح الهدایه، ص۵۰. | ||
| + | |||
| + | در اثبات عالم جبروت و عقل گفته شده که برخی فلاسفه معتقدند: از آنجا که عالم الوهیت و ذات [[واجب الوجود]] دارای بساطت محضه است و نمیتواند مستقیما و بلاواسطه به وجود آورنده و مدبر و محیط بر عالم طبیعت و [[عالم ملکوت]] شود، لذا قائل به «صادر اول» شدهاند که بدون واسطه و مستقیماً، ذات اقدس [[خداوند]] به او افاضه وجود کرده است و مدعی شدهاند که صادر اول، باید کاملترین و بسیطترین ممکنات باشد که به سایر موجودات مادون خود، افاضه وجود کند؛ چنین موجودی -جز اینکه مجرد از ماده و زمان و مکان باشد-، نمیتواند باشد. این چنین موجودی را به حسب اصطلاح «عقل» مینامند.[۲]مطهری مرتضی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۵، ص۱۹۶- ۱۹۷. | ||
| + | |||
| + | ویژگیهای عالم جبروت از نظر امام خمینی عبارتاند از: | ||
| + | *الف) برتری، حسن و جمال عالم جبروت نسبت به عالم ماده و عالم مثال. [۷]خمینی، روح الله، شرح دعاء السحر، ص۲۰ | ||
| + | *ب) جامعیت عالم جبروت، به این معنا که تمام فعلیات در این عالم بهصورت بساطت و اجمال موجود است.[۸]خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۱، ص۳۴۰ | ||
| + | *ج) تحقق جهات در عالم جبروت به معنای جهاتی که در عالم ماده است نیست، بلکه جهاتیاند که هیچ جدایی و تمایز وجودی و هویتی ندارد و همه چیز در همه چیز است.[۹]خمینی، روح الله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۷۹ | ||
| + | *د) ثبوت حدوث زمانی برای عالم جبروت به معنای روح زمان است. امام خمینی برخلاف حکما که عوالم مجرده را از تدریج زمانی منزه میدانند، قائل است روح تدریج در عالم دهر متحقق است و به همین جهت حدوث زمانی به معنای روح زمان برای عوالم مجرده ثابت است، همان گونه که بنا بر مسلک عرفانی نیز حدوث زمانی برای تمام عوالم ثابت است.[۱۰]خمینی، روح الله، آداب الصلاة، ص۲۶۱ | ||
| + | *ه) عالم جبروت ماهیت به معنای حد و جنس و فصل ندارند و کلمات تاماتی هستند که از نقص و تعین مبرا میباشند.[۱۱]خمینی، روح الله، دانشنامه امام خمینی، ج۷، ص۴۷۴ | ||
| + | |||
| + | نسفی در کتاب «الانسان الکامل» در مورد رابطه عالم ملکوت و عالم جبروت گوید: عالم جبروت مبدأ عالم مُلك و ملكوت است، و عالم ملك و ملكوت از عالم جبروت پيدا آمدند و موجود گشتند. و هر چيز كه در عالم جبروت پوشيده و مجمل بودند، جمله در عالم ملك و ملكوت ظاهر شدند و مفصّل گشتند، و از عالم اجمال به عالم تفصيل آمدند، و از مرتبه ذات به مرتبه صفات رسيدند.<ref>نسفی، الانسان الکامل، ص۱۹۶</ref> | ||
| + | |||
| + | در [[حدیث|حدیثی]] از [[امام صادق علیه السلام]] آمده است: «انّ اللّه عزّوجلّ خَلق مُلكه على مثال ملكوته، و أسّس ملكوته على مثال جبروته ليستدلّ بمُلكه على ملكوته و بملكوته على جبروته». [[علامه حسن زاده آملی]] در توضیح این حدیث می گوید: ملاحظه مىفرمائيد كه اين حديث شريف كه از غرر روايات است، عالم را بر سه مرتبه و هر مرتبه را آيت مرتبه ديگر و مُحاكى آن معرّفى فرموده است، كه عالم شهادت مطلقه و عالم مثال و عالم غيب مطلق است.<ref>حسن زاده آملی، مجموعه مقالات، ص۸۰</ref> | ||
| + | |||
| + | ==اصطلاح فلسفی عالم جبروت== | ||
| + | در [[فلسفه]] و [[عرفان اسلامی]]، واژۀ جبروت در طی ادوار، معانی اصطلاحی خاصی یافت. کاربرد این اصطلاح با نظریهای جهانشناسانه و انسانشناسانه دربارۀ مراتب عالم، ارتباط داشت. ریشههای نوافلاطونی این نظریه را در فلسفۀ اسلامی میتوان به روشنی نشان داد، اما دربارۀ نحوۀ شکلگیری این نظریه در تفکر عرفانی، اتفاقنظر وجود ندارد. از دیدگاه محققان [[عرفان]] تطبیقی، نخستین صوفیان مسلمان از رهگذر آشنایی با عارفان [[مسیحیت|مسیحی]] و دسترسی به متون عربی، [[سریانی]] و آرامی آنان، در بسیاری از مفاهیم جهانشناسی از ایشان تأثیر پذیرفتـهاند. | ||
| + | |||
| + | الگوی مراتب عالم هستی بیش از هر چیز بر نظریۀ فیض و صدور مبتنی است که ریشه در مکتب فلسفی نوافلاطونی دارد. در فلسفۀ فلوطین، عوالم هستی به ۳ مرتبه تقسیم میشود: عالم احدیت یا وجود محض (لاهوت)، عالم عقل کلی یا عقلی الٰهی که صادر اول و کاملترین اشیاء است، و عالم نفس که منشأ طبیعت و عالم محسوس است. | ||
| + | |||
| + | فلاسفۀ مسلمان در تبیین آفرینش جهان، به واسطهای با عنوان عالَم عقول مجرّد اعتقاد داشتند و هر مخلوقی را صادر از تعقل و علم خدا به آن میدانستند، چنانکه هستی هر چیز، غیر از همان علم خدا به آن نیست (ابنسینا، التعلیقات، ۴۸). عقل مجرد، مبدأ اول و اصل همۀ مخلوقات است که وجود کل جهان از آن پدید آمده و جوهر صورتهای کلی مبدَعات در آن شکل گرفته است (نک : همانجا؛ ابنسینا، الشفاء، ۲/۴۰۲). | ||
| + | |||
| + | نخستین سابقۀ به کار بردن واژۀ جبروت در این معنای مصطلح، ظاهراً به [[ابوطالب مکی]] از مشایخ [[تصوف]] سدۀ ۲ق/۸م. باز میگردد. وی عالم هستی را شامل ۳ مرتبۀ جبروت، ملکوت و مُلک میداند و جبروت را عالم شهود عظمت مینامد که عالم اسماء و صفات الٰهی است و فوق عوالم ملکوت و مُلک قرار دارد (۲/۸۶-۸۷؛ قس: ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱۳/۱۷۱). در اشاره به همین نظر است که [[ابن عربی]] میگوید: برخی جبروت را برزخی فوق عالم ملکوت و تحت [[عالم لاهوت]] دانستهاند (همان، ۱/۲۴۳، ابنعربی، انشاء الدوائر، ۱۴۶). | ||
| + | |||
| + | [[عین القضات همدانی]]، موافق با ابوطالب مکی، ملکوت را «سایه و عکس جبروت»، و ملک را «سایۀ ملکوت» خوانده است (عین القضات همدانی، تمهیدات، ۳۰۶-۳۰۷، نیز نک : برگزیدۀ آثار، ۶۵). در تعریف او جبروت عبارت است از «معانیای که به ذات متصل است» و به جهت پیوند با ذات قدیم، قابل بیان نیست. عینالقضات نتیجه میگیرد که جبروت تقدم دارد و فارغ از زمان است. نهایت جبروت، ازل آزال است، همچنانکه لم یزل عبارت از مقام احدیت و حقیقت ذات است (عین القضات همدانی، نامهها، ۱۳۹). | ||
| + | |||
| + | برخی عالم جبروت را عالم قضا دانسته اند؛ [[ملا عبدالرزاق کاشانی]] گفته است: «بدان كه حق تعالى پيش از همه، روح كل آفريده است و بعد از آن عالم ارواح مجرّد كه خزاين غيب اوست، و آن عالم قضاست و هر چه بود و هست و خواهد بود در آن عالم در صورتى علمى ثابت است. و آن را "عالم جبروت" خوانند و "عالم ملائكه مقرّب" نيز خوانند و بعد از آن عالم نفس كل و عالم نفوسى كه مدبّران افلاكند و آن را "عالم ملكوت" خوانند».<ref>مجموعه رسائل و مصنفات كاشانى، ص۳۱۴</ref> | ||
| + | |||
| + | اصطلاح جبروت در ادبیات عرفانی به معنای دیگری نیز به کار رفته است. به برخی از مشایخ [[تصوف]]، این رأی را نسبت دادهاند که جبروت عالمی فروتر از ملکوت و محیط بر مُلک است (نک : تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، ۱/۲۰۰؛ جرجانی، التعریفات، ۱۰۱). از سدههای نخستین اسلامی میتوان به [[ابوحامد محمد غزالی]] اشاره کرد که جبروت را بین دو عالم ملک و ملکوت دانسته است. جبروت در نظر وی (غزالی، «الاملاء فی اشکالات الاحیاء»، ۴۵) به مفهوم عالم مثال نزد فلاسفه نزدیک میشود، چنانکه جبروت به تعریف او، در عین حال که مکانی برای ظهور ملکوت و فعل ازلی است، دارای آثاری از عالم حس به نظر میرسد. | ||
| + | |||
| + | عزیزالدین نسفی، از مشایخ بزرگ تصوف، جایگاه جبروت را با تکیه بر مفاهیم نظری بیشتری، توضیح داده است. او جبروت را عالم ذات و اسماء الٰهی دانسته است که مکان آن فوق مکان عالم ملکوت (عالم ارواح) و مکان عالم مُلک (عالم اجسام) قرار دارد (نسفی، بیان التنزیل، ۱۵۲-۱۵۳). بدین ترتیب، نسفی ضمن آنکه تمایزی میان عالم لاهوت و عالم جبروت قائل نشده، ذات الٰهی را در عین تنزّه از ماسویٰ، دارای «مکان خاص» تلقی کرده است (همان، ۱۵۳). به عقیدۀ او جبروت، عالم وحدت محض و سازگاری تضادها به شمار میرود و مبدأ جسم و روح، مُلک و ملکوت، و وجود و عدم است، بدینمعنا که هر چه در ملک و ملکوت است، در جبروت هم هست (نسفی، زبدة الحقایق، ۷۵). به تعبیر او ماهیات اشیاء یا اعیان ثابته در عالم جبروت پدید آمدهاند و در عوالم ملکوت و ملک ظهور یافتهاند (نسفی، بیان التنزیل، ۶۱؛ نسفی، الانسان الکامل، ۱۶۰). | ||
| + | |||
| + | [[ابن عربی]] تبیین روشنی از جهانشناسی عرفانی و مراتب عالم ارائه کرده است. او این مراتب را به ۵ مرتبه (حضرة) تقسیم میکند که عبارتاند از: [[عالم لاهوت]] (عالم ذات الٰهی)، عالم جبروت (عالم اسماء و صفات الٰهی)، [[عالم ملکوت]] (عالم ارواح و افعال)، [[عالم ناسوت]] (عالم ظاهر) و مرتبۀ انسان کامل.(نک : آشتیانی، شرح مقدمۀ قیصری بر فصوص الحکم، ۲۱۹) وی مکان عالم جبروت را برزخی میان عالم لاهوت و ملکوت میشمارد و از آن به عالم عَماء یا خیال منفصل تعبیر میکند (نک : الفتوحات، ۱/۲۴۳؛ قس: ابنتیمیه، مجموع فتاوی، ۱۷/۳۳۳). ابنعربی عالم جبروت را همچنین عالم اسماء و صفات الٰهی خوانده، و آن را با عالم ماهیات یا اعیان ثابته، یعنی عالم عقل و مجردات، یکی گرفته است (نک : آشتیانی، شرح مقدمۀ قیصری بر فصوص الحکم، ۲۷۷). در این عالم، ماهیات محسوسات و معقولات و مفردات و مرکبات و جواهر و اَعراض به طریق جزئی و کلی موجود است و صور تمام اسماء و صفات معقولۀ الٰهی در آن شکل میگیرند و سپس به واسطۀ فیض مقدس در عالم ملک ظاهر میشوند (نک : همو، شرح مقدمۀ قیصری بر فصوص الحکم، ۳۱-۳۲؛ محمدتقی آملی، دررالفوائد، ۱۱۷). | ||
| + | |||
| + | مفهوم جبروت در ادوار اخیر فلسفۀ اسلامی ـ که تا حد زیادی متأثر از آراء عرفانی ابنعربی است ـ صورت تازهای به خود میگیرد. عالم جبروت صریحاً عالم عقول مجرده، عقل فعال و عقل بالمَلَکه نامیده میشود، با این مبنا که عقول کلیه در مرتبۀ کمال، جبران نقایص از عالماجسام میکنند(نک : ملا صدرا، المبدأ و المعاد، ۴۴۲، الشواهد الربوبیه، ۵۲۵؛ محمدتقی آملی، دررالفوائد، ۱/۱۶۸). در عالم جبروت، صور اشیاء و حقایق آنها شکل میگیرد (ملا صدرا، المظاهر الالٰهیة، ۲۹؛ الاسفار، ۳/۳۸۵) و هر چه خداوند از ابتدای عالم تا انتهای آن، خلق کرده است، از عقل اول (عالم جبروت) نشئت مییابد. از اینرو، جبروت صورت قضای الٰهی است که «امالکتاب» نیز خوانده میشود (ملا صدرا، المظاهر الالٰهیة، ۲۹-۳۰؛ علاءالدوله سمنانی، مصنفات فارسی، ۱۴۷). | ||
| + | |||
| + | در نگاه [[امام خمینی]]، عالم جبروت عالم عقول و مفارقات است که از ماده و زمان تعلقات مادی منزه و مبراست و حالت انتظار و قوه ندارد.[۳][۴]خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۱، ص۷۱-۷۲؛ خمینی، روح الله، مصباح الهدایه، ص۵۰. | ||
| + | |||
| + | جبروت در مفهوم انسانشناسانۀ عرفانیاش، بر مقام انسان کامل (حقیقت محمدیه) منطبق میشود که آن را مرتبۀ وحدت مینامند (عبدالرحیم، کشفاللغات، ۱/۲۷۷؛ شاهمحمد، اصطلاحات صوفیه، ۳۸)، و در تبیین آن میگویند همچنانکه عالم جبروت، عالم جمیع مراتب الٰهی و تکوینی عقول و نفوس کلی و جزئی است، تمام حقایق اسماء و مراتب الٰهی بر صورت کامل نشئۀ انسانی ظهور یافته، و این نشئۀ انسانی (انسان کامل) به مرتبۀ جمع (وحدت) در وجود رسیده است (همانجا؛ ابنعربی، فصوص الحکم، ۵۰؛ آشتیانی، شرح مقدمۀ قیصری بر فصوص الحکم، ۱۰). کمال [[انسان]]، رسیدن به مقام کمال و درک عالم جبروت است (نسفی، کشف الحقایق، ۷۷) که در آن، تعیّن خود در تعیّن ذاتی خداوند متلاشی میگردد (ملا صدرا، المبدأ و المعاد، همانجا، عرشیه، ۲۸۶-۲۸۷، رسالة فی الحدوث، ۱۷۴، الاسفار، ۵/۲۱۳؛ ابنعربی، همان، ۱/۲۱۵-۲۱۶؛ عبدالرزاق، ۱۰۲). انسان همچنانکه با حس، به عالم ملک دست مییابد و با عقل، به عالم ملکوت، برای رسیدن به مقام جبروت، به عشق و طی طریق سلوک نیازمند است و عقل به تنهایی راهی به جبروت ندارد (نسفی، الانسان، ۱۷۲؛ غزالی، مشکاة الانوار، ۴۸-۵۱؛ آلوسی، روحالمعانی، ۱۱/۵۴). | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references /> | <references /> | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
| − | *حسن | + | *"جبروت"، دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۷ ص۶۴۲۷. |
| − | * | + | *مجموعه مقالات، حسن حسنزاده آملى، قم، دفتر تبليغات، ۱۳۷۶ش. |
| − | * | + | *شرح گلشن راز، محمدابراهيم سبزوارى، تهران، نشر علم، چاپ اول، ۱۳۸۶ش. |
| − | * | + | *فرهنگ معارف اسلامی، سید جعفر سجادی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ش. |
| − | * | + | *مجموعه رسائل و مصنفات كاشانى، ملا عبدالرزاق كاشانى، تهران، ميراث مكتوب، ۱۳۸۰ش. |
| + | *الإنسان الكامل، عزيزالدين نسفى، تهران، انتشارات طهورى، چاپ هشتم، ۱۳۸۶ش. | ||
| + | *"عالم جبروت"، سایت اندیشه قم. | ||
| + | *دانشنامه امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، ۱۴۰۰ شمسی. | ||
[[رده:فلسفه]] | [[رده:فلسفه]] | ||
| − | [[رده: | + | [[رده: عرفان]] |
{{سنجش کیفی | {{سنجش کیفی | ||
|سنجش=شده | |سنجش=شده | ||
نسخهٔ ۲۳ اکتبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۱:۵۰
«عالَم جَبَروت» یکی از عوالم چهارگانه در نظر فلاسفه و عرفا است. این عالم بالاتر از «عالم ملکوت» (عالم ما فوق طبیعت) و مادون «عالم لاهوت» است.[۱]
جبروت در لغت
واژۀ عربی «جَبَروت»، از ریشۀ جَبَر (= گَبَر) عبری است که خاتمۀ «وت» آرامی بودنِ اصل آن را تأیید میکند. این واژه با حرکتها و ضبطهای مختلف، جَبَروت به معنی جبر و نیرو، جَبَرِیَةُ به معنی تکبّر و رفتار سلطهآمیز، و جَبْرئوت به معنی مجبور کردن، خوانده میشود. به شیوۀ متداول، این واژه به فتح اول، صفت است به معنی قوی و قهّار، و به ضمّ اول و دوم (جُبُّر = گُبرُو)، فعل است به معنی تسلط یافتن (سلیمان، المعجم الاکدی، ۱/۱۶۹).
واژۀ جبروت در قرآن کریم به معنی قهاریت، عظمت و سطوت باری تعالیٰ آمده است (نک : راغب، المفردات فی غریب القرآن، ۸۵-۸۶؛ طریحی، مجمع البحرین، ۱/۳۳۹). در احادیث و روایات اسلامی، واژۀ جبروت به کرّات در معانی سطوت (مجلسی، بحارالانوار، ۴۸/۸۳) عزت و عظمت (همو، ۱۰/۱۰۹؛ شرقاوی، معجم الفاظ الصوفیة، ۱۰۵). و کبریای خداوند (تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، ۱/۲۰۰) به کار رفته، اما بر معنای اصطلاحی متأخرتر به عنوان یکی از مراتب عالمهستی دلالت عامی نداشته است (نک : دارمی، سنن، ۲/۱۱۴).
مفهومشناسی
عالم جبروت، عالم عقول و عالم معناست که از صور و ابعاد و اشباح مبرّاست است و به این علت عالم جبروت نامیده شده است که عقول، جبّاريّت و قهاريّت بر مادون دارند؛ به آنكه نقص آنها را به كمال مبدّل نمايند.[۲]
امام خمینی در وجه نامگذاری عالم جبروت دو احتمال را بیان میکند: ۱- خداوند نقایص آنها را جبران کرده است؛ یعنی نقصان ماهیتشان بهوسیله وجود سرمدی حقتعالی جبران شده است. ۲- عالم جبروت، نقایص مرتبه عالم ماده را جبران میکند.[۵][۶]خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۱، ص۷۶؛ خمینی، روح الله، مصباح الهدایه، ص۵۰.
در اثبات عالم جبروت و عقل گفته شده که برخی فلاسفه معتقدند: از آنجا که عالم الوهیت و ذات واجب الوجود دارای بساطت محضه است و نمیتواند مستقیما و بلاواسطه به وجود آورنده و مدبر و محیط بر عالم طبیعت و عالم ملکوت شود، لذا قائل به «صادر اول» شدهاند که بدون واسطه و مستقیماً، ذات اقدس خداوند به او افاضه وجود کرده است و مدعی شدهاند که صادر اول، باید کاملترین و بسیطترین ممکنات باشد که به سایر موجودات مادون خود، افاضه وجود کند؛ چنین موجودی -جز اینکه مجرد از ماده و زمان و مکان باشد-، نمیتواند باشد. این چنین موجودی را به حسب اصطلاح «عقل» مینامند.[۲]مطهری مرتضی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۵، ص۱۹۶- ۱۹۷.
ویژگیهای عالم جبروت از نظر امام خمینی عبارتاند از:
- الف) برتری، حسن و جمال عالم جبروت نسبت به عالم ماده و عالم مثال. [۷]خمینی، روح الله، شرح دعاء السحر، ص۲۰
- ب) جامعیت عالم جبروت، به این معنا که تمام فعلیات در این عالم بهصورت بساطت و اجمال موجود است.[۸]خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۱، ص۳۴۰
- ج) تحقق جهات در عالم جبروت به معنای جهاتی که در عالم ماده است نیست، بلکه جهاتیاند که هیچ جدایی و تمایز وجودی و هویتی ندارد و همه چیز در همه چیز است.[۹]خمینی، روح الله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۷۹
- د) ثبوت حدوث زمانی برای عالم جبروت به معنای روح زمان است. امام خمینی برخلاف حکما که عوالم مجرده را از تدریج زمانی منزه میدانند، قائل است روح تدریج در عالم دهر متحقق است و به همین جهت حدوث زمانی به معنای روح زمان برای عوالم مجرده ثابت است، همان گونه که بنا بر مسلک عرفانی نیز حدوث زمانی برای تمام عوالم ثابت است.[۱۰]خمینی، روح الله، آداب الصلاة، ص۲۶۱
- ه) عالم جبروت ماهیت به معنای حد و جنس و فصل ندارند و کلمات تاماتی هستند که از نقص و تعین مبرا میباشند.[۱۱]خمینی، روح الله، دانشنامه امام خمینی، ج۷، ص۴۷۴
نسفی در کتاب «الانسان الکامل» در مورد رابطه عالم ملکوت و عالم جبروت گوید: عالم جبروت مبدأ عالم مُلك و ملكوت است، و عالم ملك و ملكوت از عالم جبروت پيدا آمدند و موجود گشتند. و هر چيز كه در عالم جبروت پوشيده و مجمل بودند، جمله در عالم ملك و ملكوت ظاهر شدند و مفصّل گشتند، و از عالم اجمال به عالم تفصيل آمدند، و از مرتبه ذات به مرتبه صفات رسيدند.[۳]
در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است: «انّ اللّه عزّوجلّ خَلق مُلكه على مثال ملكوته، و أسّس ملكوته على مثال جبروته ليستدلّ بمُلكه على ملكوته و بملكوته على جبروته». علامه حسن زاده آملی در توضیح این حدیث می گوید: ملاحظه مىفرمائيد كه اين حديث شريف كه از غرر روايات است، عالم را بر سه مرتبه و هر مرتبه را آيت مرتبه ديگر و مُحاكى آن معرّفى فرموده است، كه عالم شهادت مطلقه و عالم مثال و عالم غيب مطلق است.[۴]
اصطلاح فلسفی عالم جبروت
در فلسفه و عرفان اسلامی، واژۀ جبروت در طی ادوار، معانی اصطلاحی خاصی یافت. کاربرد این اصطلاح با نظریهای جهانشناسانه و انسانشناسانه دربارۀ مراتب عالم، ارتباط داشت. ریشههای نوافلاطونی این نظریه را در فلسفۀ اسلامی میتوان به روشنی نشان داد، اما دربارۀ نحوۀ شکلگیری این نظریه در تفکر عرفانی، اتفاقنظر وجود ندارد. از دیدگاه محققان عرفان تطبیقی، نخستین صوفیان مسلمان از رهگذر آشنایی با عارفان مسیحی و دسترسی به متون عربی، سریانی و آرامی آنان، در بسیاری از مفاهیم جهانشناسی از ایشان تأثیر پذیرفتـهاند.
الگوی مراتب عالم هستی بیش از هر چیز بر نظریۀ فیض و صدور مبتنی است که ریشه در مکتب فلسفی نوافلاطونی دارد. در فلسفۀ فلوطین، عوالم هستی به ۳ مرتبه تقسیم میشود: عالم احدیت یا وجود محض (لاهوت)، عالم عقل کلی یا عقلی الٰهی که صادر اول و کاملترین اشیاء است، و عالم نفس که منشأ طبیعت و عالم محسوس است.
فلاسفۀ مسلمان در تبیین آفرینش جهان، به واسطهای با عنوان عالَم عقول مجرّد اعتقاد داشتند و هر مخلوقی را صادر از تعقل و علم خدا به آن میدانستند، چنانکه هستی هر چیز، غیر از همان علم خدا به آن نیست (ابنسینا، التعلیقات، ۴۸). عقل مجرد، مبدأ اول و اصل همۀ مخلوقات است که وجود کل جهان از آن پدید آمده و جوهر صورتهای کلی مبدَعات در آن شکل گرفته است (نک : همانجا؛ ابنسینا، الشفاء، ۲/۴۰۲).
نخستین سابقۀ به کار بردن واژۀ جبروت در این معنای مصطلح، ظاهراً به ابوطالب مکی از مشایخ تصوف سدۀ ۲ق/۸م. باز میگردد. وی عالم هستی را شامل ۳ مرتبۀ جبروت، ملکوت و مُلک میداند و جبروت را عالم شهود عظمت مینامد که عالم اسماء و صفات الٰهی است و فوق عوالم ملکوت و مُلک قرار دارد (۲/۸۶-۸۷؛ قس: ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱۳/۱۷۱). در اشاره به همین نظر است که ابن عربی میگوید: برخی جبروت را برزخی فوق عالم ملکوت و تحت عالم لاهوت دانستهاند (همان، ۱/۲۴۳، ابنعربی، انشاء الدوائر، ۱۴۶).
عین القضات همدانی، موافق با ابوطالب مکی، ملکوت را «سایه و عکس جبروت»، و ملک را «سایۀ ملکوت» خوانده است (عین القضات همدانی، تمهیدات، ۳۰۶-۳۰۷، نیز نک : برگزیدۀ آثار، ۶۵). در تعریف او جبروت عبارت است از «معانیای که به ذات متصل است» و به جهت پیوند با ذات قدیم، قابل بیان نیست. عینالقضات نتیجه میگیرد که جبروت تقدم دارد و فارغ از زمان است. نهایت جبروت، ازل آزال است، همچنانکه لم یزل عبارت از مقام احدیت و حقیقت ذات است (عین القضات همدانی، نامهها، ۱۳۹).
برخی عالم جبروت را عالم قضا دانسته اند؛ ملا عبدالرزاق کاشانی گفته است: «بدان كه حق تعالى پيش از همه، روح كل آفريده است و بعد از آن عالم ارواح مجرّد كه خزاين غيب اوست، و آن عالم قضاست و هر چه بود و هست و خواهد بود در آن عالم در صورتى علمى ثابت است. و آن را "عالم جبروت" خوانند و "عالم ملائكه مقرّب" نيز خوانند و بعد از آن عالم نفس كل و عالم نفوسى كه مدبّران افلاكند و آن را "عالم ملكوت" خوانند».[۵]
اصطلاح جبروت در ادبیات عرفانی به معنای دیگری نیز به کار رفته است. به برخی از مشایخ تصوف، این رأی را نسبت دادهاند که جبروت عالمی فروتر از ملکوت و محیط بر مُلک است (نک : تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، ۱/۲۰۰؛ جرجانی، التعریفات، ۱۰۱). از سدههای نخستین اسلامی میتوان به ابوحامد محمد غزالی اشاره کرد که جبروت را بین دو عالم ملک و ملکوت دانسته است. جبروت در نظر وی (غزالی، «الاملاء فی اشکالات الاحیاء»، ۴۵) به مفهوم عالم مثال نزد فلاسفه نزدیک میشود، چنانکه جبروت به تعریف او، در عین حال که مکانی برای ظهور ملکوت و فعل ازلی است، دارای آثاری از عالم حس به نظر میرسد.
عزیزالدین نسفی، از مشایخ بزرگ تصوف، جایگاه جبروت را با تکیه بر مفاهیم نظری بیشتری، توضیح داده است. او جبروت را عالم ذات و اسماء الٰهی دانسته است که مکان آن فوق مکان عالم ملکوت (عالم ارواح) و مکان عالم مُلک (عالم اجسام) قرار دارد (نسفی، بیان التنزیل، ۱۵۲-۱۵۳). بدین ترتیب، نسفی ضمن آنکه تمایزی میان عالم لاهوت و عالم جبروت قائل نشده، ذات الٰهی را در عین تنزّه از ماسویٰ، دارای «مکان خاص» تلقی کرده است (همان، ۱۵۳). به عقیدۀ او جبروت، عالم وحدت محض و سازگاری تضادها به شمار میرود و مبدأ جسم و روح، مُلک و ملکوت، و وجود و عدم است، بدینمعنا که هر چه در ملک و ملکوت است، در جبروت هم هست (نسفی، زبدة الحقایق، ۷۵). به تعبیر او ماهیات اشیاء یا اعیان ثابته در عالم جبروت پدید آمدهاند و در عوالم ملکوت و ملک ظهور یافتهاند (نسفی، بیان التنزیل، ۶۱؛ نسفی، الانسان الکامل، ۱۶۰).
ابن عربی تبیین روشنی از جهانشناسی عرفانی و مراتب عالم ارائه کرده است. او این مراتب را به ۵ مرتبه (حضرة) تقسیم میکند که عبارتاند از: عالم لاهوت (عالم ذات الٰهی)، عالم جبروت (عالم اسماء و صفات الٰهی)، عالم ملکوت (عالم ارواح و افعال)، عالم ناسوت (عالم ظاهر) و مرتبۀ انسان کامل.(نک : آشتیانی، شرح مقدمۀ قیصری بر فصوص الحکم، ۲۱۹) وی مکان عالم جبروت را برزخی میان عالم لاهوت و ملکوت میشمارد و از آن به عالم عَماء یا خیال منفصل تعبیر میکند (نک : الفتوحات، ۱/۲۴۳؛ قس: ابنتیمیه، مجموع فتاوی، ۱۷/۳۳۳). ابنعربی عالم جبروت را همچنین عالم اسماء و صفات الٰهی خوانده، و آن را با عالم ماهیات یا اعیان ثابته، یعنی عالم عقل و مجردات، یکی گرفته است (نک : آشتیانی، شرح مقدمۀ قیصری بر فصوص الحکم، ۲۷۷). در این عالم، ماهیات محسوسات و معقولات و مفردات و مرکبات و جواهر و اَعراض به طریق جزئی و کلی موجود است و صور تمام اسماء و صفات معقولۀ الٰهی در آن شکل میگیرند و سپس به واسطۀ فیض مقدس در عالم ملک ظاهر میشوند (نک : همو، شرح مقدمۀ قیصری بر فصوص الحکم، ۳۱-۳۲؛ محمدتقی آملی، دررالفوائد، ۱۱۷).
مفهوم جبروت در ادوار اخیر فلسفۀ اسلامی ـ که تا حد زیادی متأثر از آراء عرفانی ابنعربی است ـ صورت تازهای به خود میگیرد. عالم جبروت صریحاً عالم عقول مجرده، عقل فعال و عقل بالمَلَکه نامیده میشود، با این مبنا که عقول کلیه در مرتبۀ کمال، جبران نقایص از عالماجسام میکنند(نک : ملا صدرا، المبدأ و المعاد، ۴۴۲، الشواهد الربوبیه، ۵۲۵؛ محمدتقی آملی، دررالفوائد، ۱/۱۶۸). در عالم جبروت، صور اشیاء و حقایق آنها شکل میگیرد (ملا صدرا، المظاهر الالٰهیة، ۲۹؛ الاسفار، ۳/۳۸۵) و هر چه خداوند از ابتدای عالم تا انتهای آن، خلق کرده است، از عقل اول (عالم جبروت) نشئت مییابد. از اینرو، جبروت صورت قضای الٰهی است که «امالکتاب» نیز خوانده میشود (ملا صدرا، المظاهر الالٰهیة، ۲۹-۳۰؛ علاءالدوله سمنانی، مصنفات فارسی، ۱۴۷).
در نگاه امام خمینی، عالم جبروت عالم عقول و مفارقات است که از ماده و زمان تعلقات مادی منزه و مبراست و حالت انتظار و قوه ندارد.[۳][۴]خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۱، ص۷۱-۷۲؛ خمینی، روح الله، مصباح الهدایه، ص۵۰.
جبروت در مفهوم انسانشناسانۀ عرفانیاش، بر مقام انسان کامل (حقیقت محمدیه) منطبق میشود که آن را مرتبۀ وحدت مینامند (عبدالرحیم، کشفاللغات، ۱/۲۷۷؛ شاهمحمد، اصطلاحات صوفیه، ۳۸)، و در تبیین آن میگویند همچنانکه عالم جبروت، عالم جمیع مراتب الٰهی و تکوینی عقول و نفوس کلی و جزئی است، تمام حقایق اسماء و مراتب الٰهی بر صورت کامل نشئۀ انسانی ظهور یافته، و این نشئۀ انسانی (انسان کامل) به مرتبۀ جمع (وحدت) در وجود رسیده است (همانجا؛ ابنعربی، فصوص الحکم، ۵۰؛ آشتیانی، شرح مقدمۀ قیصری بر فصوص الحکم، ۱۰). کمال انسان، رسیدن به مقام کمال و درک عالم جبروت است (نسفی، کشف الحقایق، ۷۷) که در آن، تعیّن خود در تعیّن ذاتی خداوند متلاشی میگردد (ملا صدرا، المبدأ و المعاد، همانجا، عرشیه، ۲۸۶-۲۸۷، رسالة فی الحدوث، ۱۷۴، الاسفار، ۵/۲۱۳؛ ابنعربی، همان، ۱/۲۱۵-۲۱۶؛ عبدالرزاق، ۱۰۲). انسان همچنانکه با حس، به عالم ملک دست مییابد و با عقل، به عالم ملکوت، برای رسیدن به مقام جبروت، به عشق و طی طریق سلوک نیازمند است و عقل به تنهایی راهی به جبروت ندارد (نسفی، الانسان، ۱۷۲؛ غزالی، مشکاة الانوار، ۴۸-۵۱؛ آلوسی، روحالمعانی، ۱۱/۵۴).
پانویس
منابع
- "جبروت"، دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۷ ص۶۴۲۷.
- مجموعه مقالات، حسن حسنزاده آملى، قم، دفتر تبليغات، ۱۳۷۶ش.
- شرح گلشن راز، محمدابراهيم سبزوارى، تهران، نشر علم، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- فرهنگ معارف اسلامی، سید جعفر سجادی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ش.
- مجموعه رسائل و مصنفات كاشانى، ملا عبدالرزاق كاشانى، تهران، ميراث مكتوب، ۱۳۸۰ش.
- الإنسان الكامل، عزيزالدين نسفى، تهران، انتشارات طهورى، چاپ هشتم، ۱۳۸۶ش.
- "عالم جبروت"، سایت اندیشه قم.
- دانشنامه امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، ۱۴۰۰ شمسی.




