آیه 6 سوره انبیاء: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (نزول) |
(←معانی کلمات آیه) |
||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | «قَرْیَةٍ»: آبادی. مراد مردمان آبادی است. «مِن قَرْیَةٍ»: برخی حرف «مِنْ» را دالّ بر عموم نفی مابعد دانستهاند. یعنی: هیچ کدام از ملّتهای پیشینی که درخواست معجزه کردهاند ایمان نیاورده و در نتیجه نابود شدهاند. ولی بهتر است (مِنْ) تبعیضیّه بشمار آید. به هر حال خدا چنین معجزهای بدیشان نمینمایاند، چرا که حتماً ایمان نمیآورند و در نتیجه نابود میشوند. خداوند هم پیشتر خواسته است که عذاب استیصال دامنگیر این ملّت نشود | + | «قَرْیَةٍ»: آبادی. مراد مردمان آبادی است. «مِن قَرْیَةٍ»: برخی حرف «مِنْ» را دالّ بر عموم نفی مابعد دانستهاند. یعنی: هیچ کدام از ملّتهای پیشینی که درخواست معجزه کردهاند ایمان نیاورده و در نتیجه نابود شدهاند. ولی بهتر است (مِنْ) تبعیضیّه بشمار آید. به هر حال خدا چنین معجزهای بدیشان نمینمایاند، چرا که حتماً ایمان نمیآورند و در نتیجه نابود میشوند. خداوند هم پیشتر خواسته است که عذاب استیصال دامنگیر این ملّت نشود. |
== نزول == | == نزول == |
نسخهٔ کنونی تا ۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۵:۲۷
<<5 | آیه 6 سوره انبیاء | 7>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
پیش از اهل مکه هم ما اهل هر شهری که ایمان (به خدا و روز قیامت) نیاوردند همه را هلاک کردیم آیا اهل مکه ایمان خواهند آورد؟
پیش از آنان [اهل] هیچ شهری که آن را نابود کردیم [با دیدن معجزه] ایمان نیاوردند؛ پس آیا اینان ایمان می آورند؟!
قبل از آنان [نيز مردم] هيچ شهرى -كه آن را نابود كرديم- [به آيات ما] ايمان نياوردند. پس آيا اينان [به معجزه] ايمان مىآورند؟
پيش از آنها مردم قريهاى را كه هلاك كرديم ايمان نياورده بودند. آيا اينان ايمان مىآورند؟
تمام آبادیهایی که پیش از اینها هلاک کردیم (تقاضای معجزات گوناگون کردند، و خواسته آنان عملی شد، ولی) هرگز ایمان نیاوردند؛ آیا اینها ایمان میآورند؟!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«قَرْیَةٍ»: آبادی. مراد مردمان آبادی است. «مِن قَرْیَةٍ»: برخی حرف «مِنْ» را دالّ بر عموم نفی مابعد دانستهاند. یعنی: هیچ کدام از ملّتهای پیشینی که درخواست معجزه کردهاند ایمان نیاورده و در نتیجه نابود شدهاند. ولی بهتر است (مِنْ) تبعیضیّه بشمار آید. به هر حال خدا چنین معجزهای بدیشان نمینمایاند، چرا که حتماً ایمان نمیآورند و در نتیجه نابود میشوند. خداوند هم پیشتر خواسته است که عذاب استیصال دامنگیر این ملّت نشود.
نزول
قتادة گوید: اهل مکه به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم گفتند: اگر آنچه که میگوئى راست بوده و حق میباشد و از ایمان آوردن ما شادمان و خوشحال میگردى. کوه صفا را براى ما مبدل به طلا گردان. در این هنگام جبرئیل آمد و گفت: یا رسول اللّه اگر مایل باشى ما درخواست اهل مکه را انجام خواهیم داد ولى اگر بعد از انجام درخواست خود ایمان نیاورند، خداوند به آنان مهلت نخواهد داد و اگر هم مایل باشى تا مدتى معین بعد از انجام درخواست مزبور از براى ایمان آوردن آنان به ایشان مهلت بدهى خود میدانى، سپس این آیه نازل گردید.[۱][۲]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
ما آمَنَتْ قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَ فَهُمْ يُؤْمِنُونَ «6»
تمام آبادىهايى كه پيشاز اينها هلاكشان كرديم، (تقاضاى اينگونه معجزات را كردند، ولى همين كه پيشنهادشان عملى شد) ايمان نياوردند، پس آيا اينان ايمان مىآورند؟
وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ إِلَّا رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ «7»
و (اى پيامبر! به آنان بگو:) ما (هيچ پيامبرى را) پيش از تو نفرستاديم مگر اينكه (آنها نيز) مردانى بودند كه ما به ايشان وحى مىكرديم، پس اگر نمىدانيد از اهل اطلاع (و اهلكتب آسمانى) بپرسيد.
نکته ها
در آيات قبل، كفّار مىگفتند: «هَلْ هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ»؟ آيا اين مرد، جز بشرى مثل شماست؟ در اين آيه خداوند مىفرمايد: نه تنها اين پيامبر صلى الله عليه و آله بلكه تمام انبياى پيشين نيز انسانهايى بودند كه به آنان وحى مىشده است. بشر بودن با پيامبرى منافاتى ندارد.
چون مشركين با اهل كتاب رابطه خوبى داشتند، خداوند به آنان مىفرمايد: از اهل كتاب (يهود و نصارى) سؤال كنيد.
سؤال از اهل ذكر ورجوع به كارشناس، يك اصل عقلايى است ودر اين آيه مراد از اهل ذكر علماى يهود ونصارى هستند. در روايات سفارش شده كه هر كجا متحير شديد از اهلبيت پيامبر عليهم السلام سؤال كنيد كه آن بزرگواران مصداق كامل اهلذكر هستند.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: نه عالم اهل سكوت وكتمان باشد و نه جاهل خاموش. لا ينبغى للعالم أن يسكت على علمه و لا ينبغى للجاهل أن يسكت على جهله و قد قال الله تعالى: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ ... «1»
جلد 5 - صفحه 426
پیام ها
1- سنّت الهى اين است كه هر كجا كفر و لجاجت باشد قهر الهى خواهد بود. ما آمَنَتْ ... أَهْلَكْناها (ايمان سبب حفظ و بقاى جوامع بشرى است.)
2- با ديدهى عبرت به تاريخ بنگريم. «أَ فَهُمْ يُؤْمِنُونَ»
3- تمام انبيا از مردان بودهاند. «وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ إِلَّا رِجالًا»
4- به همهى انبيا وحى مىشده وعلم آنان از همين سرچشمه است. «نُوحِي إِلَيْهِمْ»
5- سؤال و پرسش، سفارش دين است. «فَسْئَلُوا»
6- سؤال بايد براى فهميدن باشد، نه چيز ديگر. فَسْئَلُوا ... إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ
7- تا از اهلش نپرسيم، به علم نمىرسيم. فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ ...
8- در مسائل اعتقادى ودينى تا رسيدن به علم، كاوش وتحقيق كنيم. فَسْئَلُوا ...
9- عالم بايد در دسترس باشد تا سؤال از او ممكن باشد. «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ»
10- اهل علم بودن كافى نيست، اهل ذكر بودن با ارزش است. (بسيارند افراد دانشمندى كه از خدا غافلند) «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ»
11- در هر كارى اهليّت لازم است، داشتن اطلاعات سطحى، تقليدى وگذرايى كارساز نيست. «أَهْلَ الذِّكْرِ»
12- بر اهل ذكر، راهنمايى مردم واجب است وگرنه امر به سؤال، لغو و بيهوده خواهد بود. «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ»
«1». تفسير درّالمنثور.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ما آمَنَتْ قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَ فَهُمْ يُؤْمِنُونَ «6»
چون درخواست آيات مقترحه نمودند، حق تعالى در جواب آنها فرمود:
ما آمَنَتْ قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْيَةٍ: ايمان نياوردند پيش از ايشان از اهل شهرها كه بيامد ايشان را آيات و معجزات. أَهْلَكْناها: پس هلاك فرموديم ايشان را به سبب شدت انكار و عناد و كفر آنان. حاصل آنكه پيشينيان از امم، آيات مقترحه طلبيدند، و عطا فرموديم، ايشان ايمان نياوردند، و به شآمت كفر خود هلاك گرديدند به عذاب. أَ فَهُمْ يُؤْمِنُونَ: آيا ايمان مىآورند. استفهام انكارى است، يعنى اين جماعت هم نزد ظهور آيات خاصه، ايمان نمىآورند. و اين اخبار است از حال منكرين زمان حضرت پيغمبر كه حال اينها مانند گذشتگان امم است، طلبيدند آياتى را و ايمان نياوردند و هلاك شدند. اين جماعت هم مثل آنها خواهند بود كه ايمان نياوردند و مستحق عذاب شوند، و حق تعالى به سبب شرافت حضرت پيغمبر، عذاب استيصال را از امت آن سرور برداشته و بدين جهت آيات مقترحه ايشان واقع نگردد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
ما آمَنَتْ قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَ فَهُمْ يُؤْمِنُونَ «6» وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ «7» وَ ما جَعَلْناهُمْ جَسَداً لا يَأْكُلُونَ الطَّعامَ وَ ما كانُوا خالِدِينَ «8» ثُمَّ صَدَقْناهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَيْناهُمْ وَ مَنْ نَشاءُ وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ «9» لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ كِتاباً فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ «10»
ترجمه
ايمان نياوردند پيش از آنها اهل هر بلدى كه هلاك نموديمشان آيا پس آنها ايمان ميآورند
و نفرستاديم پيش از تو مگر مردانى را كه وحى مينموديم بآنها پس بپرسيد از اهل دانش اگر باشيد كه نميدانيد
و قرار نداديم آنها را كالبدى كه نخورند خوراك را و نبودند جاودانيان
پس محقّق نموديم براستى براى آنها وعده خود را پس نجات داديم آنها را و كسانيرا كه ميخواستيم و هلاك نموديم تجاوز كنندگانرا
بتحقيق فرستاديم بسوى شما كتابى را كه در آن پند شما است آيا پس بعقل در نمىيابيد.
تفسير
- خداوند متعال چون باحترام حرم و حرمت وجود محترم رسول اكرم نميخواست اهل مكّه را مستحق نزول عذاب فرمايد بعد از آنكه آنها از روى كبر و عناد با تحكّم و الحاد تقاضاى معجزهاى بدلخواه خودشان نمودند و در چنين موردى اگر معجزه ظاهر شود و مردم ايمان نياورند مستحق عقوبت ميشوند و خداوند ميدانست آنها ايمان نمىآورند و بايد عذاب نازل شود در جواب آنها به پيغمبر خود فرمود ايمان نياوردند پيش از اينها اهالى بلادى كه معذّب و هلاك نموديم آنها را در دنيا آيا اينها كه از آنها سركشترند بعد از ظهور معجزهاى بدلخواه خودشان ايمان ميآورند نه چنين است اگر منصف بودند همان قرآن و ساير معجزات براى ايمان آنها كافى بود و قمّى ره نقل نموده كه چگونه ايمان ميآورند با آنكه پيشينيان آنها ايمان نياوردند بآيات الهى تا هلاك شدند پس از اين خداوند جواب فرمود از قول آنها كه گفتند در آيات سابقه آيا نيست اين مگر بشرى مانند شما زيرا كاشف از آن بود كه انتظار داشتند پيغمبر از جنس ملائكه يا لا اقل بشرى بر خلاف متعارف باشد كه نخورد و نياشامد و با مردم آميزش نكند باين تقريب كه ما نفرستاديم پيش از تو برسالت مگر راد مردانى را كه وحى ميفرستاديم يا فرستاده ميشد بسوى ايشان چون يوحى بصيغه مجهول نيز قرائت شده پس از اهل اطلاع و علماء تواريخ و سير انبياء عليهم السلام بپرسيد تا بدانيد اگر نميدانيد و قرار نداديم ما آنها را مجسّمه يا ملك كه غذا نخورند و نميرند و جاويد باشند و افراد كلمه جسد ظاهرا بلحاظ جنس است پس جاى استبعاد از نبوت
جلد 3 صفحه 541
بشر عادى نيست با آنكه تمام انبياء عظام از جنس بشر بودند و وحى بتوسط ملك يا بوسيله ديگرى بايشان ميرسيد و در اخبار ائمه اطهار اهل ذكر بآن ذوات مقدسه تفسير شده و آنكه مردم مأمور بسؤال از ايشان شدهاند نه از علماء يهود و نصارى كه عامّه تصوّر نمودهاند چون اگر از آنها سؤال شود مردم را بدين خودشان ميكشند و مؤيّد اينمعنى است آنكه در قرآن از پيغمبر و قرآن بذكر تعبير شده و معلوم است كه اهل پيغمبر و قرآن ايشانند نه غير ولى صدر و ذيل كلام اينجا مناسب با سؤال از ايشان نيست و بايد حمل بر معناى اعمّ شود و آنكه در روايات بيان مصاديق جليّه اهل ذكر شده يا آنكه اينمعنى را خصوصا در سوره نحل بيان فرمودهاند چنانچه در آنمقام ذكر گرديد خلاصه آنكه اهل ذكر بحسب مسائل و سؤال كنندگان مختلف ميشود اينجا مناسب علماء تاريخ است نه ائمه اطهار عليهم السلام و پس از اين فرمود كه ما بوعده خودمان كه بانبياء سابق داده بوديم راجع بنجات ايشان و اهل ايمان و هلاك كفّار كاملا وفا نموديم و صدق آن ظاهر گشت و بزودى صدق وعده ما بتوهم راجع بكفار آشكار خواهد شد و بعد از اين روى سخن را بقريش معطوف داشت و گوشزد آنها فرمود با تأكيد اكيد كه ما كتابى براى شما فرستاديم كه در آن همه چيز شما موجود است از عزّت و شهرت و موعظه و نصيحت و علم و معرفت و سعادت دنيا و آخرت كه همه مستفاد از لفظ ذكر است آيا سزاوار است شما از راه لجاجت و عناد در اطراف آن تأمّل و تفكر نكنيد تا بعقل صحت آنرا دريابيد ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ما آمَنَت قَبلَهُم مِن قَريَةٍ أَهلَكناها أَ فَهُم يُؤمِنُونَ «6»
ايمان نياوردند امم سابقه که پيش از اينکه كفّار بودند از شهرستانها که براي آنها آياتي که طلب ميكردند فرستاديم مع ذلک ايمان نياوردند آنها را هلاك كرديم، آيا پس اينها ايمان ميآوردند!
از اينکه آيه شريفه چند جمله استفاده ميشود.
1- اينكه بر فرض ما آيات اقتراحيّه آنها را فرستاديم اينها ايمان نخواهند آورد.
2- اينكه بر أمم سابقه فرستاديم و ايمان نياوردند، حال اينها هم حال آنها است. زيرا اگر كسي در مقام هدايت باشد يك معجزه بر او كافي است، و دليل قطعي است بر نبوّت و رسالت آورنده او، و اگر در مقام نباشد و بهانهگيري كند هزار معجزه هم در او تأثير ندارد.
3- پس از آمدن آيات مقترحه، و ايمان نياوردن هلاك و استيصال دارد چنانچه در أمم سابقه بود.
4- اينكه در حق اينکه امّت تقدير هلاكت و استيصال و نزول عذاب نشده.
لذا اينکه آيات مقترحه را بر آنها نميفرستيم فقط وظيفه رسول است که حجّت را از هر جهت تمام كند و راه عذر بسته شود.
(ما آمَنَت قَبلَهُم مِن قَريَةٍ): مثل نوح، هود، صالح، لوط، شعيب، موسي.
(أَهلَكناها): بانواع عذابها از طوفان، خسف، صاعقه، صيحه، غرق، أمطار حجارة، و نحو اينها.
(أَ فَهُم يُؤمِنُونَ): اگر ايمان ميآوردند اينکه همه معجزه كافي نبود! مسلّما هزار ديگر هم اقامه شود ايمان نميآورند.
140
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 6)- پیامبران همه از نوع بشر بودند: در آیات گذشته شش نمونه از ایرادهای ضد و نقیض دشمنان اسلام به پیامبر (ص) بازگو شده است، در اینجا نیز به پاسخ آنها پرداخته، نخست به پیشنهاد معجزات دلخواه آنان به عنوان بهانه گیری اشاره کرده، میگوید: «تمام شهرها و آبادیهایی که پیش از اینها هلاکشان کردیم (تقاضای این گونه معجزات را کردند، ولی هنگامی که پیشنهادشان عملی شد) هرگز ایمان نیاوردند، آیا اینها ایمان میآورند»؟! (ما آمَنَتْ قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْیَةٍ أَهْلَکْناها أَ فَهُمْ یُؤْمِنُونَ).
در ضمن به آنها اخطار میکند که اگر به تقاضای شما در زمینه معجزات اقتراحی پاسخ گفته شود و ایمان نیاورید، نابودی شما حتمی است!
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير جامع البيان.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 533.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم