محمد مهدي فيض مهدوي كرمانشاهي: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{بخشی از یک کتاب}}
 
{{بخشی از یک کتاب}}
 
+
{{شناسنامه عالم
 
+
||نام کامل = محمدمهدی فیض مهدوی کرمانشاهی
 
+
||تصویر= [[پرونده:Feyz -m.JPG|240px]]
 
+
||زادروز =  1287 قمری
 +
|زادگاه = کرمانشاه
 +
|وفات =  1346 قمری
 +
|مدفن = [[قم]]
 +
|اساتید =  [[شیخ الشریعه اصفهانی|شیخ الشریعه اصفهانی]]، [[آخوند خراسانی|محمدکاظم خراسانی]]،...
 +
|شاگردان =
 +
|آثار = کشکول،...
 +
}}
 
==تولد==
 
==تولد==
  
 +
محمدمهدی فیض مهدوی به سال ۱۲۸۷ ق. در خاندانی روحانی از تبار «[[فیض کاشانی|فیض کاشانی]]»، در شهر کرمانشاه دیده به جهان خاکی گشود.<ref> زندگانی سردار کابلی، ص ۲۱۶، کیوان سمیعی، چاپ گیلان، اول، ۱۳۶۳ ش؛ کرمانشاهان و تمدن دیرینه آن، ج ۲، ص ۱۰۸۸، ایرج افشار، زرین، تهران، ۱۳۷۱ ش؛ احسن الودیعه، ج ۲، ص ۱۰۱، محمدمهدی موسوی اصفهانی، چاپخانه نجاح، بغداد، دوجلدی.</ref>
 +
==نیاکان==
  
محمدمهدي فيض مهدوي به سال 1287 ق. در خانداني روحاني از تبار «[[فیض کاشانی|فيض كاشاني]]»، در شهر كرمانشاه ديده به جهان خاكي گشود.<ref> زندگاني سردار كابلي، ص 216، كيوان سميعي، چاپ گيلان، اول، 1363 ش؛ كرمانشاهان و تمدن ديرينه آن، ج 2، ص 1088، ايرج افشار، زرين، تهران، 1371 ش؛ احسن الوديعه، ج 2، ص 101، محمدمهدي موسوي اصفهاني، چاپخانه نجاح، بغداد، دوجلدي.</ref>
+
پدرش شیخ محمدتقی (متوفی ۱۲۹۶<ref> گنجینه دانشمندان، ج ۶، ص ۳۵۳، محمدشریف رازی، چاپخانه پیروز، قم.</ref> یا ۱۲۹۸ ق)،<ref> معارف الرجال، ج ۳، ص ۹۲، شیخ محمد حرزالدین، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم.</ref> از عالمان و فقیهان بزرگ تاریخ کرمانشاه، نقش بسیار مهمی ‌‌در ایجاد و گسترش فرهنگ دینی در آن شهر ایفا کرد.<ref> گنجینه دانشمندان، ج ۶، ص ۳۵۳.</ref>
==نياكان==
 
 
 
 
 
پدرش شيخ محمدتقي (متوفي 1296<ref> گنجينه دانشمندان، ج ص 353، محمدشريف رازي، چاپخانه پيروز، قم.</ref> يا 1298 ق)،<ref> معارف الرجال، ج ص 92، شيخ محمد حرزالدين، كتابخانه آيت الله مرعشي نجفي، قم.</ref> از عالمان و فقيهان بزرگ تاريخ كرمانشاه، نقش بسيار مهمی ‌‌در ايجاد و گسترش فرهنگ ديني در آن شهر ايفا كرد.<ref> گنجينه دانشمندان، ج ص 353.</ref>
 
  
جد اول او، آيت الله شيخ محمدمهدي (متوفي 1281 ق)،<ref> معارف الرجال، ج ص 92.</ref> محدثي [[فقیه|فقيه]]، اصولي پژوهشگر، فليسوفي متأله و اديبي توانا بود كه آثار فراواني از خود به جا گذاشت از جمله: شرح التبصره، مجامع الآمال، تكليف الكفار بالفروع و شرح الشرايع در دو جلد كه استادش محمدتقي فرزند محمدرحيم اصفهاني متوفي 1248 ق) اين شرح را مورد تأييد خود قرار داده و در پشت جلد آن كتاب، اجازه [[اجتهاد]] و روايت براي وي نوشته است.<ref> اعيان الشيعه، ج 10، ص 77، سيد محسن امين، دارالتعارف للمطبوعات، بيروت و معادن الحكمة في مكاتيب الائمه، ص 53، محمد بن محسن بن مرتضي العلم‌الهدي، مؤسسه نشر اسلامی‌‌.</ref>
+
جد اول او، آیت الله شیخ محمدمهدی (متوفی ۱۲۸۱ ق)،<ref> معارف الرجال، ج ۳، ص ۹۲.</ref> محدثی [[فقیه|فقیه]]، اصولی پژوهشگر، فلیسوفی متأله و ادیبی توانا بود که آثار فراوانی از خود به جا گذاشت از جمله: شرح التبصره، مجامع الآمال، تکلیف الکفار بالفروع و شرح الشرایع در دو جلد که استادش محمدتقی فرزند محمدرحیم اصفهانی متوفی ۱۲۴۸ ق) این شرح را مورد تأیید خود قرار داده و در پشت جلد آن کتاب، اجازه [[اجتهاد]] و روایت برای وی نوشته است.<ref> اعیان الشیعه، ج ۱۰، ص ۷۷، سید محسن امین، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت و معادن الحکمة فی مکاتیب الائمه، ص ۵۳، محمد بن محسن بن مرتضی العلم‌الهدی، مؤسسه نشر اسلامی‌‌.</ref>
  
جد دومش، محمدمحسن مشهور به «قاري» (متوفي 1223 ق) فرزند محمدسميع معلم فرزند محمدحسين ملقب به «مدرس» فرزند محمدمحسن، فقيه، [[اصول فقه‌‌‌‌|اصولي]]، متكلم، مفسر، اديب و شاعري توانا بوده است. او كتاب‌هاي زيادي از جمله: دررالبهية في النظائر الفقهيه، دررالمسامع في النحو و نيز رساله‌اي فارسي به نام «قرةالعين» در موضوع زائران حرم شريف [[مكه]] و [[مدينه]] نوشته است. نويسنده [[اعيان الشيعه]] می‌‌گويد: من نسخه‌اي خطي از اين رساله را در كرمانشاه ديده‌ام.<ref> [[اعيان الشيعه]]، ج 10، ص 47.</ref>
+
جد دومش، محمدمحسن مشهور به «قاری» (متوفی ۱۲۲۳ ق) فرزند محمدسمیع معلم فرزند محمدحسین ملقب به «مدرس» فرزند محمدمحسن، فقیه، [[اصول فقه‌‌‌‌|اصولی]]، متکلم، مفسر، ادیب و شاعری توانا بوده است. او کتاب‌های زیادی از جمله: دررالبهیة فی النظائر الفقهیه، دررالمسامع فی النحو و نیز رساله‌ای فارسی به نام «قرةالعین» در موضوع زائران حرم شریف [[مکه]] و [[مدینه]] نوشته است. نویسنده [[اعیان الشیعه]] می‌‌گوید: من نسخه‌ای خطی از این رساله را در کرمانشاه دیده‌ام.<ref> اعیان الشیعه، ج ۱۰، ص ۴۷.</ref>
  
شيخ محمدمحسن قاري، اولين عالم از خاندان [[فیض کاشانی|فيض كاشاني]] بود كه از كاشان به كرمانشاه هجرت و در همان جا ماندگار شد. وي سر سلسله خاندان فيض مهدوي در كرمانشاه است كه عالمان و فقيهان بسياري از فرزندان و نوادگان وي در آن شهر می‌‌زيسته‌اند.<ref> معادن الحكمة في مكاتيب الائمه، ص 52.</ref>
+
شیخ محمدمحسن قاری، اولین عالم از خاندان [[فیض کاشانی|فیض کاشانی]] بود که از کاشان به کرمانشاه هجرت و در همان جا ماندگار شد. وی سر سلسله خاندان فیض مهدوی در کرمانشاه است که عالمان و فقیهان بسیاری از فرزندان و نوادگان وی در آن شهر می‌‌زیسته‌اند.<ref> معادن الحکمة فی مکاتیب الائمه، ص ۵۲.</ref>
  
جد پنجم وي، محمد ملقب به «علم‌الهدي» فرزند فيض كاشاني از دانشمندان بزرگ تاريخ كاشان است. وي تأليفات بسياري دارد از جمله: نضدالايضاح، معادن الحكمة في مكاتيب الائمه، مرقاة الجنان، زبور الهي، تحفةالابرار و حاشية علي اصول الكافي.<ref> الوافي، ج ص 20، محمدمحسن فيض كاشاني، كتابخانه امام اميرالمؤمنين، اصفهان و اعيان الشيعه، ج 10، ص 46.</ref>
+
جد پنجم وی، محمد ملقب به «علم‌الهدی» فرزند فیض کاشانی از دانشمندان بزرگ تاریخ کاشان است. وی تألیفات بسیاری دارد از جمله: نضدالایضاح، معادن الحکمة فی مکاتیب الائمه، مرقاة الجنان، زبور الهی، تحفةالابرار و حاشیة علی اصول الکافی.<ref> الوافی، ج ۱، ص ۲۰، محمدمحسن فیض کاشانی، کتابخانه امام امیرالمؤمنین، اصفهان و اعیان الشیعه، ج ۱۰، ص ۴۶.</ref>
  
جد اعلاي او، محمد فرزند مرتضي ملقب به «فيض كاشاني» (متوفي 1091 ق) عالمی ‌‌فاضل، عارفي كامل، [[محدث|محدثي]] بزرگ، پژوهشگري دقيق و فيلسوفي رباني است كه تاريخ، مثل او را در جامعيت علوم كم به چشم خود ديده است.<ref> امل الآمل، ج ص 305 و معارف الرجال، ج ص 158.</ref>
+
جد اعلای او، محمد فرزند مرتضی ملقب به «فیض کاشانی» (متوفی ۱۰۹۱ ق) عالمی ‌‌فاضل، عارفی کامل، [[محدث|محدثی]] بزرگ، پژوهشگری دقیق و فیلسوفی ربانی است که تاریخ، مثل او را در جامعیت علوم کم به چشم خود دیده است.<ref> امل الآمل، ج ۲، ص ۳۰۵ و معارف الرجال، ج ۳، ص ۱۵۸.</ref>
==تحصيلات==
+
==تحصیلات==
  
 +
دوران کودکی محمدمهدی در سایه مهر مادری نمونه و در محیط تربیت پدری کم‌نظیر سپری شد؛ سرپرستی پدری عالم، متقی و مهربان زمینه‌ساز صفات برجسته فراوانی در شخصیت وی از جمله دانش‌دوستی و کمال‌جویی در او شد که هر روز بیش از پیش بر آن افزوده شده، تشنه آب حیات علم و معارف دینی شد. از این رو در ابتدای نوجوانی در پی فراگیری علوم دینی وارد [[حوزه علمیه]] شهر کرمانشاه شد.
  
دوران كودكي محمدمهدي در سايه مهر مادري نمونه و در محيط تربيت پدري كم‌نظير سپري شد؛ سرپرستي پدري عالم، متقي و مهربان زمينه‌ساز صفات برجسته فراواني در شخصيت وي از جمله دانش‌دوستي و كمال‌جويي در او شد كه هر روز بيش از پيش بر آن افزوده شده، تشنه آب حيات علم و معارف ديني شد. از اين رو در ابتداي نوجواني در پي فراگيري علوم ديني وارد [[حوزه علميه]] شهر كرمانشاه شد.
+
وی مقدمات علوم عربی و کتاب‌های سطح حوزه را نزد استادان بنام آن شهر با جدیت و پشتکار هر چه تمامتر به پایان رساند. در سال ۱۳۱۱ ق. در سن ۲۴ سالگی برای تکمیل یافته‌ها و معلومات خود رهسپار [[نجف]] اشرف، شهر علم و اجتهاد شد. تحصیلات عالی [[فقه]]، [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] و دیگر [[علوم اسلامی|علوم اسلامی‌‌]] را نزد عالمان و فقیهان بزرگ آن دیار به پایان رساند و به درجه بلند اجتهاد رسید و از استادان خود اجازه اجتهاد و روایت داشت و از آن‌ها نیز نقل روایت می‌‌کرد.<ref> معادن الحکمة فی مکاتیب الائمه، ص ۵۹؛ زندگانی سردار کابلی، ص ۲۱۶ و احسن الودیعه، ج ۲، ص ۱۰۲.</ref>
 
 
وي مقدمات علوم عربي و كتاب‌هاي سطح حوزه را نزد استادان بنام آن شهر با جديت و پشتكار هر چه تمامتر به پايان رساند. در سال 1311 ق. در سن 24 سالگي براي تكميل يافته‌ها و معلومات خود رهسپار [[نجف]] اشرف، شهر علم و اجتهاد شد. تحصيلات عالي [[فقه]]، [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] و ديگر [[علوم اسلامی|علوم اسلامی‌‌]] را نزد عالمان و فقيهان بزرگ آن ديار به پايان رساند و به درجه بلند اجتهاد رسيد و از استادان خود اجازه اجتهاد و روايت داشت و از آن‌ها نيز نقل روايت می‌‌كرد.<ref> معادن الحكمة في مكاتيب الائمه، ص 59؛ زندگاني سردار كابلي، ص 216 و احسن الوديعه، ج ص 102.</ref>
 
 
==استادان==
 
==استادان==
  
  
'''<I>الف) در كرمانشاه:</I>'''
+
'''<I>الف) در کرمانشاه:</I>'''
 
 
شيخ محمدمهدي فيض مهدوي، علوم مقدماتي و سطح را در كرمانشاه نزد پدر بزرگوارش شيخ محمدتقي و فقيهان و عالمان ديگر به پايان رساند. شرح‌حال نويسان، نامی ‌‌از استادان وي در كرمانشاه نبرده‌اند ولي از قرينه‌ها، از جمله سال وفات عالمان آن شهر كه به تبليغ و تدريس اشتغال داشته‌اند، می‌‌توان احتمال داد كه او نزد استادان ذيل به تحصيل اشتغال داشته است:
 
 
 
شيخ احمد بن عبدالاحد شيخ الاسلام كزازي (متوفي 1323 ق)، شيخ محمدتقي فرزند محمدمحسن (متوفي 1308 ق)، حبيب‌الله فرزند محمدجعفر فرزند محمدعلي كرمانشاهي (متوفي 1314 ق) و ديگران.<ref> گنجينه دانشمندان، ج 6، ص 353 و معادن الحكمة في مكاتيب الائمه، ص 59.</ref>
 
 
 
'''<I>ب) و در نجف:</I>'''
 
 
 
وي در [[نجف]] در قوي‌ترين درس‌هاي خارج [[فقه]] و [[اصول]] نزد آيات عظام شركت فعال داشت كه در بين استادان بزرگ آن شهر می‌‌توان به استادان ذيل اشاره كرد:
 
  
<I>1- ميرزا حسين خليلي تهراني (متوفي 1326 ق):</I>
+
شیخ محمدمهدی فیض مهدوی، علوم مقدماتی و سطح را در کرمانشاه نزد پدر بزرگوارش شیخ محمدتقی و فقیهان و عالمان دیگر به پایان رساند. شرح‌حال نویسان، نامی ‌‌از استادان وی در کرمانشاه نبرده‌اند ولی از قرینه‌ها، از جمله سال وفات عالمان آن شهر که به تبلیغ و تدریس اشتغال داشته‌اند، می‌‌توان احتمال داد که او نزد استادان ذیل به تحصیل اشتغال داشته است:
  
وي فرزند ميرزا خليل رازي تهراني، عالمی‌‌ عابد، محقق و پژوهشگري زاهد، از استادان بزرگ حوزه علميه نجف اشرف بود. در سال 1308 ق. بعد از وفات استادش شيخ محمدحسين كاظمی‌‌ به عنوان مرجع تقليد مطرح شد و بعد از وفات مرجع بزرگ تقليد، آيت الله سيد حسن شيرازي در سال 1312 ق. مرجعيتش عالم‌گير شد؛ به طوري كه در بيشتر كشورهاي اسلامی‌‌ از جمله: هندوستان، [[لبنان]]، [[عراق]] و [[ایران|ايران]] مقلدان فراواني داشت و با اين كه در نجف اشرف عالمان و فقيهان صاحب نامی‌‌ حضور داشتند با اين حال، رياست حوزه مقدس نجف اشرف به وي محول شد.
+
شیخ احمد بن عبدالاحد شیخ الاسلام کزازی (متوفی ۱۳۲۳ ق)، شیخ محمدتقی فرزند محمدمحسن (متوفی ۱۳۰۸ ق)، حبیب‌الله فرزند محمدجعفر فرزند محمدعلی کرمانشاهی (متوفی ۱۳۱۴ ق) و دیگران.<ref> گنجینه دانشمندان، ج ۶، ص ۳۵۳ و معادن الحکمة فی مکاتیب الائمه، ص ۵۹.</ref>
  
از آثار ارزشمند او، شرح نجاةالعباد [[شیخ محمدحسن نجفی|صاحب جواهر]]، اجازه و غصب می‌‌توان نام برد. علاوه بر فيض مهدوي، سيد علي فرزند سيد محمود موسوي نوري (متوفي 1345 ق) سيد محمد فرزند سيد ابراهيم صادق لواساني (متوفي 1317 ق) و محمد حرزالدين نجفي نويسنده معارف الرجال از ديگر شاگردان بارز اين استاد بزرگ هستند.<ref> معارف الرجال، ج 1، ص 276.</ref>
+
'''<I>ب) در نجف:</I>'''
  
آيت الله ميرزا حسين خليلي در ابتداي امر، از طرفداران تأسيس حكومت مشروطه در ايران بود و اقدامات زيادي در اين راستا انجام داد ولي بعد از مدتي نسبت به مشروعيت اين جريان مشكوك شد و از آن كناره‌گيري كرد.<ref> همان.</ref> شيخ محمدمهدي فيض مهدوي، درس خارج فقه اين استاد را بنابر فرمان استاد، در محضر او يادداشت می‌‌كرد.<ref> همان، ج 3، ص 158.</ref>
+
وی در [[نجف]] در قوی‌ترین درس‌های خارج [[فقه]] و [[اصول]] نزد آیات عظام شرکت فعال داشت که در بین استادان بزرگ آن شهر می‌‌توان به استادان ذیل اشاره کرد:
  
<I>2- [[آیت الله سید محمد کاظم طباطبائی یزدی (صاحب عروه)|سيد محمدكاظم طباطبايي يزدي]] (متوفي 1337 ق):</I><ref> احسن الوديعه، ج 2، ص 102 و معادن الحكمة في مكاتيب الائمه، ص 59.</ref>
+
<I>۱- [[میرزا حسین خلیلی تهرانی|میرزا حسین خلیلی تهرانی]] (متوفی ۱۳۲۶ ق):</I> وی فرزند میرزا خلیل رازی تهرانی، عالمی‌‌ عابد، محقق و پژوهشگری زاهد، از استادان بزرگ حوزه علمیه نجف اشرف بود. در سال ۱۳۰۸ ق. بعد از وفات استادش شیخ محمدحسین کاظمی‌‌ به عنوان مرجع تقلید مطرح شد و بعد از وفات مرجع بزرگ تقلید، آیت الله سید حسن شیرازی در سال ۱۳۱۲ ق. مرجعیتش عالم‌گیر شد؛ به طوری که در بیشتر کشورهای اسلامی‌‌ از جمله: هندوستان، [[لبنان]]، [[عراق]] و [[ایران|ایران]] مقلدان فراوانی داشت و با این که در نجف اشرف عالمان و فقیهان صاحب نامی‌‌ حضور داشتند با این حال، ریاست حوزه مقدس نجف اشرف به وی محول شد. از آثار ارزشمند او، شرح نجاةالعباد [[شیخ محمدحسن نجفی|صاحب جواهر]]، اجازه و غصب می‌‌توان نام برد. علاوه بر فیض مهدوی، سید علی فرزند سید محمود موسوی نوری (متوفی ۱۳۴۵ ق) سید محمد فرزند سید ابراهیم صادق لواسانی (متوفی ۱۳۱۷ ق) و محمد حرزالدین نجفی نویسنده معارف الرجال از دیگر شاگردان بارز این استاد بزرگ هستند.<ref> معارف الرجال، ج ۱، ص ۲۷۶.</ref> آیت الله میرزا حسین خلیلی در ابتدای امر، از طرفداران تأسیس حکومت مشروطه در ایران بود و اقدامات زیادی در این راستا انجام داد ولی بعد از مدتی نسبت به مشروعیت این جریان مشکوک شد و از آن کناره‌گیری کرد.<ref> همان.</ref> شیخ محمدمهدی فیض مهدوی، درس خارج فقه این استاد را بنابر فرمان استاد، در محضر او یادداشت می‌‌کرد.<ref> همان، ج ۳، ص ۱۵۸.</ref>
  
وي فرزند سيد عبدالعظيم كسنوي و داراي آثار فراواني است؛ از جمله: عروةالوثقي، حاشيه المكاسب، التعادل والتراجيح و رساله اجتماع امر و نهي.<ref> اعيان الشيعه، ج 10، ص 43.</ref>
+
<I>۲- [[آیت الله سید محمد کاظم طباطبائی یزدی (صاحب عروه)|سید محمدکاظم طباطبایی یزدی]] (متوفی ۱۳۳۷ ق):</I><ref> احسن الودیعه، ج ۲، ص ۱۰۲ و معادن الحکمة فی مکاتیب الائمه، ص ۵۹.</ref> وی فرزند سید عبدالعظیم کسنوی و دارای آثار فراوانی است؛ از جمله: [[عروة الوثقى|عروةالوثقی]]، حاشیه المکاسب، التعادل والتراجیح و رساله اجتماع امر و نهی.<ref> اعیان الشیعه، ج ۱۰، ص ۴۳.</ref>
  
<I>3- آيت الله ميرزا فتح الله، مشهور به «شيخ الشريعه اصفهاني» (متوفي 1339 ق):</I><ref> معادن الحكمة في مكاتيب الائمه، ص 59.</ref>
+
<I>۳- آیت الله میرزا فتح الله، مشهور به «[[شیخ الشریعه اصفهانی|شیخ الشریعه اصفهانی]]» (متوفی ۱۳۳۹ ق):</I><ref> معادن الحکمة فی مکاتیب الائمه، ص ۵۹.</ref> وی متولد ۱۲۶۶ ق. در [[اصفهان]] بوده و در سال ۱۲۹۵ ق. به نجف اشرف هجرت کرد. از آثار او می‌‌توان به کتاب افاضة القدیر فی خل العصیر، انارة الحالک فی قرائة ملک و مالک و اباحة المختار فی ارث الزوجة من ثمن العقار نام برد. از دیگر شاگردان وی، سید علی اظهر کجوی صاحب مجله الاصلاح و سید عبدالهادی فرزند میرزا اسماعیل شیرازی نجفی و سید علی مددی هستند.<ref> معارف الرجال، ج ۲، ص ۱۵۵.</ref>
  
وي متولد 1266 ق. در [[اصفهان]] بوده و در سال 1295 ق. به نجف اشرف هجرت كرد. از آثار او می‌‌توان به كتاب افاضة القدير في خل العصير، انارة الحالك في قرائة ملك و مالك و اباحة المختار في ارث الزوجة من ثمن العقار نام برد. از ديگر شاگردان وي، سيد علي اظهر كجوي صاحب مجله الاصلاح و سيد عبدالهادي فرزند ميرزا اسماعيل شيرازي نجفي و سيد علي مددي هستند.<ref> معارف الرجال، ج 2، ص 155.</ref>
+
<I>۴- آیت الله [[آخوند خراسانی|محمدکاظم خراسانی]] (متوفی ۱۳۲۹ ق) نویسنده [[کفایة الاصول|کفایة الاصول]]:</I><ref> معادن الحکمة فی مکاتیب الائمه، ص ۵۹.</ref> وی از شاگردان شیخ راضی نجفی، [[شیخ مرتضی انصاری|شیخ مرتضی انصاری]]، [[میرزا محمدحسن شیرازی|سید میرزا محمدحسن شیرازی]] و دارای تألیفات متعدد و مهمی ‌‌است. کفایة الاصول، کتاب الاجاره، حاشیه بر رسائل شیخ انصاری، شرح تبصره، کتاب قضا، کتاب شهادات، رسالة اجازه، کتاب وقف، تعلیقه بر [[شرح منظومه سبزواری|شرح منظومه سبزواری]] و... از جمله آثار این استاد بزرگ است.<ref> معارف الرجال، ج ۳، ص ۳۲۴؛ معادن الحکمة فی مکاتیب الائمه، ص ۵۹.</ref>
 
 
<I>4- آيت الله [[آخوند خراسانی|محمدكاظم خراساني]] (متوفي 1329 ق) نويسنده [[کفاية الاصول|كفاية الاصول]]:</I><ref> معادن الحكمة في مكاتيب الائمه، ص 59.</ref>
 
 
 
وي از شاگردان شيخ راضي نجفي، [[شیخ مرتضی انصاری|شيخ مرتضي انصاري]]، [[میرزا محمدحسن شیرازی|سيد ميرزا محمدحسن شيرازي]] و داراي تأليفات متعدد و مهمی ‌‌است. كفاية الاصول، كتاب الاجاره، حاشيه بر رسائل شيخ انصاري، شرح تبصره، كتاب قضا، كتاب شهادات، رسالة اجازه، كتاب وقف، تعليقه بر [[شرح منظومه سبزواری|شرح منظومه سبزواري]] و... از جمله آثار اين استاد بزرگ است.<ref> معارف الرجال، ج ص 324؛ معادن الحكمة في مكاتيب الائمه، ص 59.</ref>
 
 
==بازگشت به زادگاه==
 
==بازگشت به زادگاه==
  
  
شيخ محمدمهدي فيض بعد از طي مراحل عالي تحصيلات علوم ديني و نايل آمدن به كمالات معنوي، طبق درخواست مردم كرمانشاه و پيشنهاد استاد بزرگش آيت الله ميرزا حسين خليلي تهراني مبني بر تقويت بنيه علمی ‌‌فرهنگ ديني مردم آن سامان در سال 1319 ق. به زادگاه خويش بازگشت تا تحولي ديگر در حيات ديني كرمانشاهان پديد آورد و روحي دوباره در كالبد اجتماع آن ديار بدمد.<ref> احسن الوديعه، ج ص 102.</ref>
+
شیخ محمدمهدی فیض بعد از طی مراحل عالی تحصیلات علوم دینی و نایل آمدن به کمالات معنوی، طبق درخواست مردم کرمانشاه و پیشنهاد استاد بزرگش آیت الله میرزا حسین خلیلی تهرانی مبنی بر تقویت بنیه علمی ‌‌فرهنگ دینی مردم آن سامان در سال ۱۳۱۹ ق. به زادگاه خویش بازگشت تا تحولی دیگر در حیات دینی کرمانشاهان پدید آورد و روحی دوباره در کالبد اجتماع آن دیار بدمد.<ref> احسن الودیعه، ج ۲، ص ۱۰۲.</ref> آیت الله میرزا حسین خلیلی تهرانی در جواب درخواست مردم کرمانشاه به آنان نوشت: «در نماز به او اقتدا کرده، در رفع خصومات به او مراجعه و [[احکام]] دین را از او اخذ کنید».<ref> علمای معاصرین، ص ۱۴۳، ملا علی واعظ خیابانی، چاپخانه اسلامیه، تهران.</ref>
 
 
آيت الله ميرزا حسين خليلي تهراني در جواب درخواست مردم كرمانشاه به آنان نوشت: «در نماز به او اقتدا كرده، در رفع خصومات به او مراجعه و [[احكام]] دين را از او اخذ كنيد».<ref> علماي معاصرين، ص 143، ملا علي واعظ خياباني، چاپخانه اسلاميه، تهران.</ref>
 
 
 
مردم عالم‌دوست كرمانشاه از بازگشت او بسيار خوشحال و از او استقبال كم‌نظيري كردند و طبق خواست آيت الله خليلي، او را مرجع حل و فصل خصومات و اخذ احكام شرعي قرار دادند.<ref> زندگاني سردار كابلي، ص 216.</ref>
 
 
 
  
==تأليفات==
+
مردم عالم‌دوست کرمانشاه از بازگشت او بسیار خوشحال و از او استقبال کم‌نظیری کردند و طبق خواست آیت الله خلیلی، او را مرجع حل و فصل خصومات و اخذ احکام شرعی قرار دادند.<ref> زندگانی سردار کابلی، ص ۲۱۶.</ref>
 +
==تألیفات==
  
  
گرچه شيخ محمدمهدي فيض مهدوي، داراي دست نوشته‌هاي فراواني در زمينه‌هاي [[فقه]] و [[اصول]] بوده است ولي تاكنون كتابي چاپ شده از اين عالم بزرگ ديده نشده است و شايد بيشترين علت اين مسأله مشكلات و گرفتاري‌هايي بوده است كه به خاطر فعاليت‌هاي اجتماعي و سياسي در طول دوران زندگي‌اش متحمل شده است. از اين رو، اين فرصت را پيدا نكرد تا از يادداشت‌هاي خود چيزي به نام كتاب به يادگار گذارد.
+
گرچه شیخ محمدمهدی فیض مهدوی، دارای دست نوشته‌های فراوانی در زمینه‌های [[فقه]] و [[اصول]] بوده است ولی تاکنون کتابی چاپ شده از این عالم بزرگ دیده نشده است و شاید بیشترین علت این مسأله مشکلات و گرفتاری‌هایی بوده است که به خاطر فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی در طول دوران زندگی‌اش متحمل شده است. از این رو، این فرصت را پیدا نکرد تا از یادداشت‌های خود چیزی به نام کتاب به یادگار گذارد.
  
و اما شيخ [[آقا بزرگ تهرانی]] در كتاب شريف «[[الذريعه]]»، يكي از تأليفات فيض مهدوي را «كشكول» می‌‌داند و می‌‌گويد: كشكول منتسب به وي حاوي مطالب و اطلاعات متفرقه است.<ref> معادن الحكمة في مكاتيب الائمه، ص 59 و الذريعة الي تصانيف الشيعه، ج 18، ص 80.</ref>
+
و اما شیخ [[آقا بزرگ تهرانی]] در کتاب شریف «[[الذریعه]]»، یکی از تألیفات فیض مهدوی را «کشکول» می‌‌داند و می‌‌گوید: کشکول منتسب به وی حاوی مطالب و اطلاعات متفرقه است.<ref> معادن الحکمة فی مکاتیب الائمه، ص ۵۹ و الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج ۱۸، ص ۸۰.</ref>
 +
==فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی==
  
  
==فعاليت‌هاي اجتماعي و فرهنگي==
+
فیض مهدوی بنابر وظیفه دینی و به خاطر محبوبیت خاصی که در بین مردم دارا بود، به تبیین و تشریح مسائل [[احکام]] و معارف [[دین|دینی]] و ارشاد مردم پرداخت و تحولی چشمگیر در فرهنگ مذهبی و اجتماعی آن دیار ایجاد کرد. اقامه [[نماز جماعت]] یکی از برنامه‌های مستمر در طول زندگی وی بود. از همه اقشار مردم به او اقتدا می‌‌کردند؛ به طوری که نماز جماعتش از لحاظ فراوانی جمعیت تعجب‌انگیز و زبان‌زد مردم بود.<ref> زندگانی سردارکابلی، ص ۲۱۶.</ref>
  
 +
ارشاد و آگاه کردن مردم نسبت به مسائل دینی نیز از برنامه‌های دایمی‌‌ و جدی وی بود. او در ایام سال خصوصاً در روزهای ماه مبارک [[رمضان]] پس از نماز جماعت در [[مسجد]]، به منبر می‌‌رفت. صدای گیرا و بیانی دلنشین داشت، در بیان مطالب، قوی و موضوعاتی را که تقریر می‌‌کرد، فراوان بود. در تمثیل ید طولایی داشت و از هر کار و یا چیز در تمثیل کمک می‌‌گرفت. گاه در منبر حالت تأثّری پیدا می‌‌کرد و شنوندگان را نیز مورد تأثیر قرار می‌‌داد.<ref> همان، ص ۲۱۷.</ref> در شب‌های [[محرم]] و [[صفر]] علاوه بر برپایی مراسم عزاداری در مسجد، به منبر رفته و به ارشاد می‌‌پرداخت که بسیاری از مردم شهر جهت شنیدن سخنان گیرای او مشتاقانه به آن مکان می‌‌شتافتند.<ref> احسن الودیعه، ج ۲، ص ۱۰۲.</ref>
  
فيض مهدوي بنابر وظيفه ديني و به خاطر محبوبيت خاصي كه در بين مردم دارا بود، به تبيين و تشريح مسائل [[احكام]] و معارف ديني و ارشاد مردم پرداخت و تحولي چشمگير در فرهنگ مذهبي و اجتماعي آن ديار ايجاد كرد.
+
حل مشکلات متنوع مردم یکی دیگر از دغدغه‌های وی بود. از این رو بیشتر اوقات خود را به رسیدگی به مشکلات دینی، سیاسی، اجتماعی و قبیله‌ای اختصاص می‌‌داد. مردم نیز در حل و فصل دعاوی و درکارهای مهم جهت مشورت و نظرخواهی به وی مراجعه می‌‌کردند؛ به طوری که محل سکونتش محل مراجعه طبقات مختلف مردم بود.<ref> معارف الرجال، ج ۳، ص ۱۵۸.</ref>
  
اقامه [[نماز جماعت]] يكي از برنامه‌هاي مستمر در طول زندگي وي بود. از همه اقشار مردم به او اقتدا می‌‌كردند؛ به طوري كه [[نماز]] جماعتش از لحاظ فراواني جمعيت تعجب‌انگيز و زبان‌زد مردم بود.<ref> زندگاني سرداركابلي، ص 216.</ref>
+
خانه، مسجد و حسینیه‌اش محل پذیرایی از زائران [[عتبات عالیات|عتبات عالیات]] و جویندگان علم و دانش - که از شهرها و کشورهای مختلف شرق [[ایران|ایران]] در مسیر [[نجف]] به شهر کرمانشاه می‌‌رسیدند - بود. و حتی در مواقع بحرانی نیز، منزل وی مأمن مناسبی برای آن‌ها بود. نمونه‌اش سال ۱۳۴۱ ق. است که عالمان و فقیهان بزرگ [[شیعه]] مقیم نجف از طرف دولت [[عراق]] به ایران تبعید شدند، آنان در شهر کرمانشاه چند روزی اقامت داشتند که از طرف عالمان شهر مورد استقبال و پذیرایی شایان قرار گرفتند. گروهی تحت میزبانی شیخ محمدهادی جلیلی (متوفی ۱۳۷۷ ق) و دیگر عالمان کرمانشاه قرار گرفته و گروه بسیاری هم که در بین آن‌ها آیت الله [[سید ابوالحسن اصفهانی|سید ابوالحسن اصفهانی]] (متوفی ۱۳۶۵ ق) و آیت الله [[علامه نائینی|میرزای نائینی]] بودند، در منزل فیض مهدوی به بهترین صورت ممکن مورد پذیرایی قرار گرفتند.<ref> زندگانی سردارکابلی، ص ۲۱۷.</ref>
 +
==کتابخانه فیض مهدوی==
  
ارشاد و آگاه كردن مردم نسبت به مسائل ديني نيز از برنامه‌هاي دايمی‌‌ و جدي وي بود. او در ايام سال خصوصاً در روزهاي ماه مبارك [[رمضان]] پس از نماز جماعت در [[مسجد]]، به منبر می‌‌رفت. صداي گيرا و بياني دلنشين داشت، در بيان مطالب، قوي و موضوعاتي را كه تقرير می‌‌كرد، فراوان بود. در تمثيل يد طولايي داشت و از هر كار و يا چيز در تمثيل كمك می‌‌گرفت. گاه در منبر حالت تأثّري پيدا می‌‌كرد و شنوندگان را نيز مورد تأثير قرار می‌‌داد.<ref> همان، ص 217.</ref>
 
  
در شب‌هاي [[محرم]] و [[صفر]] علاوه بر برپايي مراسم عزاداري در مسجد، به منبر رفته و به ارشاد می‌‌پرداخت كه بسياري از مردم شهر جهت شنيدن سخنان گيراي او مشتاقانه به آن مكان می‌‌شتافتند.<ref> احسن الوديعه، ج 2، ص 102.</ref>
+
شیخ محمدمهدی فیض مهدوی، در جهت اعتلای فرهنگ مذهبی و رشد دینی و اجتماعی مردم کرمانشاه دست به تأسیس کتابخانه‌ای بزرگ زد که از شهرت خاصی برخوردار بود. این کتابخانه حاوی هزاران کتاب ارزشمند در رشته‌های گوناگون بود که روز به روز بر تعداد آن‌ها افزوده می‌‌شد. شیخ فیض مهدوی ضمن سفر به [[حج]]، مقدار زیادی کتاب چاپ شده در کشورهای عربی را خریداری و با خود به ایران آورد و به آن کتابخانه ضمیمه کرد. و اما فرزند ایشان، حاج جعفر فیض مهدوی که خود از عالمان فاضل کرمانشاه بود و از اکثر علوم جدید نیز آگاهی داشت، بنابر علاقه خاص خود، بر تعداد کتاب‌ها افزود.
  
حل مشكلات متنوع مردم يكي ديگر از دغدغه‌هاي وي بود. از اين رو بيشتر اوقات خود را به رسيدگي به مشكلات ديني، سياسي، اجتماعي و قبيله‌اي اختصاص می‌‌داد. مردم نيز در حل و فصل دعاوي و دركارهاي مهم جهت مشورت و نظرخواهي به وي مراجعه می‌‌كردند؛ به طوري كه محل سكونتش محل مراجعه طبقات مختلف مردم بود.<ref> معارف الرجال، ج 3، ص 158.</ref>
+
از جمله کتاب‌های ارزنده این کتابخانه، [[قرآن|قرآنی]] کامل به خط هنرمند معروف، میرزا احمد تبریزی و نیز نسخه‌های متعدد خطی از شاعران کرمانشاه و دیگر شهرها بود. این کتابخانه با مرگ حاج جعفر فیض مهدوی در سال ۱۳۶۷ ق. به [[تهران]] انتقال داده شد. از این رو، کرمانشاه گنجینه‌ای دیگر از علم و فرهنگ را که سال‌ها محل رجوع عالمان و دانشمندان برای تحقیق و تألیف بود، از دست داد!<ref> جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاهان، ج ۱، ص ۴۱۵، محمدعلی سلطانی، انتشارات سُها، تهران و علمای معاصرین، ص ۱۴۳.</ref> فرزندان شیخ جعفر فیض مهدوی به خاطر حفظ و نگهداری این گنجینه بزرگ، آن را به مراکز فرهنگی اهدا کردند.<ref> تاریخ تشیع در کرمانشاه، ص ۳۷۲، محمدعلی سلطانی، انتشارات سها، تهران.</ref>
 +
==شیخ فیض مهدوی و جریان مشروطیت==
  
خانه، مسجد و حسينيه‌اش محل پذيرايي از زائران عتبات عاليات و جويندگان علم و دانش - كه از شهرها و كشورهاي مختلف شرق ايران در مسير [[نجف]] به شهر كرمانشاه می‌‌رسيدند - بود.
 
  
و حتي در مواقع بحراني نيز، منزل وي مأمن مناسبي براي آن‌ها بود. نمونه‌اش سال 1341 ق. است كه عالمان و فقيهان بزرگ [[شيعه]] مقيم نجف از طرف دولت [[عراق]] به ايران تبعيد شدند. آنان در شهر كرمانشاه چند روزي اقامت داشتند كه از طرف عالمان شهر مورد استقبال و پذيرايي شايان قرار گرفتند. گروهي تحت ميزباني شيخ محمدهادي جليلي (متوفي 1377 ق) و ديگر عالمان كرمانشاه قرار گرفته و گروه بسياري هم كه در بين آن‌ها آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني (متوفي 1365 ق) و آيت الله ميرزاي نائيني بودند، در منزل فيض مهدوي به بهترين صورت ممكن مورد پذيرايي قرار گرفتند.<ref> زندگاني سرداركابلي، ص 217.</ref>
+
مهمترین فعالیت اجتماعی- سیاسی آیت الله فیض مهدوی، راهنمایی و هدایت مردم کرمانشاه و شهرهای تابع آن در غرب کشور ایران نسبت به جریان مشروطیت و بحران‌های ناشی از آن است. وی با داشتن آگاهی‌های لازم از اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران در عصر قاجار و آشنایی با ریشه تحولات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و امثال آن‌ها، با درایتی کم‌نظیر رهبری مردم آن سامان را به عهده گرفت. و با افشاگری‌ها و روشن‌گری‌های مدام نسبت به جور حاکمان قاجار خصوصاً حاکمان محلی، مردم را در مسیر صحیح دین‌طلبی و آزادی‌خواهی قرار داد.
  
 +
آن عالم مجاهد، با جامع‌نگری نسبت به احزاب و گروه‌ها و با اشراف کامل بر آنان، وحدت مطلوبی را در بین تمام آن‌ها حاکم ساخت و بدون آن که به حزب یا گروه خاصی وابستگی پیدا کند، از آن حمایت و آن‌ها را در مسیر ظلم ستیزی و دین‌خواهی سوق داد. از جمله آن گروه‌ها، انجمن اصناف و انجمن سری غیرت بود. انجمن اصناف در پی سوء سیاست‌های مالی و تجاری دولت قاجار - که منجر به کوتاهی دست تاجران داخلی و دست یازی سرمایه‌داران خارجی در ارکان اقتصادی و تسلط درباریان بر منابع و منافع اقتصادی کشور می‌‌شد - به وجود آمد.
  
==كتابخانه فيض مهدوي==
+
شیخ فیض مهدوی با نفوذ در ارکان رهبری این انجمن، آن را در راستای استعمارستیزی و حق‌طلبی قرار داد؛ همان طور که انجمن سری غیرت، که هسته مرکزی آن را آزادی‌خواهان برجسته کرمانشاه تشکیل داده بودند، را تقویت نمود و با اشراف خود بر این انجمن موجب شد تا وابستگان آن، همه از افراد غیرتمند، صادق و آزادی‌خواه متدین باشند.<ref> احزاب سیاسی و انجمن‌های سرّی در کرمانشاه، ج ۱، ص ۸۳ و ۹۱، محمدعلی سلطانی، انتشارات سها، تهران.</ref>
  
 +
حمایت از ستارخان و باقرخان و [[شیخ محمد خیابانی|شیخ محمد خیابانی]] و گسیل مبارزان و جنگجویان زبردست همچون یارمحمدخان، ملقب به «سردار مجاهد» برای یاری آزادی‌خواهان تبریز - که در پیشرفت حرکت آزادی‌خواهی آن سامان نقش بسزایی ایفا کرد - نیز یکی دیگر از اقدامات این عالم بزرگ در آن عصر است.<ref> تاریخ کرمانشاه در عصر قاجار، ص ۴۷۹، هرمز بیگلری، طاق بستان، کرمانشاه.</ref> نویسنده سردار کابلی می‌‌نویسد: «مرحوم حاج آقا محمدمهدی در هنگام قیام مشروطیت در کرمانشاه از ارکان مهم آن نهضت به شمار می‌‌رفته و در این کار، گرفتاری‌ها و سختی‌های بسیاری را تحمل کرد».<ref> زندگانی سردار کابلی، ص ۲۱۷.</ref>
  
شيخ محمدمهدي فيض مهدوي، در جهت اعتلاي فرهنگ مذهبي و رشد ديني و اجتماعي مردم كرمانشاه دست به تأسيس كتابخانه‌اي بزرگ زد كه از شهرت خاصي برخوردار بود. اين كتابخانه حاوي هزاران كتاب ارزشمند در رشته‌هاي گوناگون بود كه روز به روز بر تعداد آن‌ها افزوده می‌‌شد.
+
آیت الله فیض مهدوی رکن اصلی و مرکز تمام حرکت‌های آزادی‌خواهی و ظلم‌ستیزی در جریان مشروطیت بود و عالمان و فقیهان و سران سیاسی تهران و نجف اشرف اعتماد خاصی نسبت به این مجاهد بزرگ داشتند. از این رو در این راه، او را به پایداری و استقامت در برابر ناملایمات و دشواری‌ها، تشویق می‌‌کردند. همان طور که از نامه‌های آنان به فیض مهدوی این مسأله کاملاً لمس می‌‌شود؛ نمونه‌اش نامه آیت الله شیخ عبدالله مازندرانی در سال ۱۳۲۸ ق. به وی است که او را به پایداری و ادامه دادن به فعالیت‌های خود تشویق کرد.
 
 
شيخ فيض مهدوي ضمن سفر به [[حج]]، مقدار زيادي كتاب چاپ شده در كشورهاي عربي را خريداري و با خود به ايران آورد و به آن كتابخانه ضميمه كرد. و اما فرزند ايشان، حاج جعفر فيض مهدوي كه خود از عالمان فاضل كرمانشاه بود و از اكثر علوم جديد نيز آگاهي داشت، بنابر علاقه خاص خود، بر تعداد كتاب‌ها افزود.
 
 
 
از جمله كتاب‌هاي ارزنده اين كتابخانه، قرآني كامل به خط هنرمند معروف، ميرزا احمد تبريزي و نيز نسخه‌هاي متعدد خطي از شاعران كرمانشاه و ديگر شهرها بود. اين كتابخانه با مرگ حاج جعفر فيض مهدوي در سال 1367 ق. به تهران انتقال داده شد. از اين رو، كرمانشاه گنجينه‌اي ديگر از علم و فرهنگ را كه سال‌ها محل رجوع عالمان و دانشمندان براي تحقيق و تأليف بود، از دست داد!<ref> جغرافياي تاريخي و تاريخ مفصل كرمانشاهان، ج 1، ص 415، محمدعلي سلطاني، انتشارات سُها، تهران و علماي معاصرين، ص 143.</ref>
 
 
 
فرزندان شيخ جعفر فيض مهدوي به خاطر حفظ و نگهداري اين گنجينه بزرگ، آن را به مراكز فرهنگي اهدا كردند.<ref> تاريخ تشيع در كرمانشاه، ص 372، محمدعلي سلطاني، انتشارات سها، تهران.</ref>
 
 
 
 
 
==شيخ فيض مهدوي و جريان مشروطيت==
 
 
 
 
 
مهمترين فعاليت اجتماعي، سياسي آيت الله فيض مهدوي، راهنمايي و هدايت مردم كرمانشاه و شهرهاي تابع آن در غرب كشور ايران نسبت به جريان مشروطيت و بحران‌هاي ناشي از آن است. وي با داشتن آگاهي‌هاي لازم از اوضاع سياسي و اجتماعي ايران در عصر قاجار و آشنايي با ريشه تحولات فرهنگي، سياسي، اجتماعي و امثال آن‌ها، با درايتي كم‌نظير رهبري مردم آن سامان را به عهده گرفت. و با افشاگري‌ها و روشن‌گري‌هاي مدام نسبت به جور حاكمان قاجار خصوصاً حاكمان محلي، مردم را در مسير صحيح دين‌طلبي و آزادي‌خواهي قرار داد.
 
 
 
آن عالم مجاهد، با جامع‌نگري نسبت به احزاب و گروه‌ها و با اشراف كامل بر آنان، وحدت مطلوبي را در بين تمام آن‌ها حاكم ساخت و بدون آن كه به حزب يا گروه خاصي وابستگي پيدا كند، از آن حمايت و آن‌ها را در مسير ظلم ستيزي و دين‌خواهي سوق داد. از جمله آن گروه‌ها، انجمن اصناف و انجمن سري غيرت بود.
 
 
 
انجمن اصناف در پي سوء سياست‌هاي مالي و تجاري دولت قاجار - كه منجر به كوتاهي دست تاجران داخلي و دست يازي سرمايه‌داران خارجي در اركان اقتصادي و تسلط درباريان بر منابع و منافع اقتصادي كشور می‌‌شد - به وجود آمد.
 
 
 
شيخ فيض مهدوي با نفوذ در اركان رهبري اين انجمن، آن را در راستاي استعمارستيزي و حق‌طلبي قرار داد؛ همان طور كه انجمن سري غيرت، كه هسته مركزي آن را آزادي‌خواهان برجسته كرمانشاه تشكيل داده بودند، را تقويت نمود و با اشراف خود بر اين انجمن موجب شد تا وابستگان آن، همه از افراد غيرتمند، صادق و آزادي‌خواه متدين باشند.<ref> احزاب سياسي و انجمن‌هاي سرّي در كرمانشاه، ج 1، ص 83 و 91، محمدعلي سلطاني، انتشارات سها، تهران.</ref>
 
 
 
حمايت از ستارخان و باقرخان و شيخ محمد خياباني و گسيل مبارزان و جنگجويان زبردست همچون يارمحمدخان، ملقب به «سردار مجاهد» براي ياري آزادي‌خواهان تبريز - كه در پيشرفت حركت آزادي‌خواهي آن سامان نقش بسزايي ايفا كرد - نيز يكي ديگر از اقدامات اين عالم بزرگ در آن عصر است.<ref> تاريخ كرمانشاه در عصر قاجار، ص 479، هرمز بيگلري، طاق بستان، كرمانشاه.</ref>
 
 
 
نويسنده سردار كابلي می‌‌نويسد: «مرحوم حاج آقا محمدمهدي در هنگام قيام مشروطيت در كرمانشاه از اركان مهم آن نهضت به شمار می‌‌رفته و در اين كار، گرفتاري‌ها و سختي‌هاي بسياري را تحمل كرد».<ref> زندگاني سردار كابلي، ص 217.</ref>
 
 
 
آيت الله فيض مهدوي ركن اصلي و مركز تمام حركت‌هاي آزادي‌خواهي و ظلم‌ستيزي در جريان مشروطيت بود و عالمان و فقيهان و سران سياسي تهران و نجف اشرف اعتماد خاصي نسبت به اين مجاهد بزرگ داشتند. از اين رو در اين راه، او را به پايداري و استقامت در برابر ناملايمات و دشواري‌ها، تشويق می‌‌كردند. همان طور كه از نامه‌هاي آنان به فيض مهدوي اين مسأله كاملاً لمس می‌‌شود؛ نمونه‌اش نامه آيت الله شيخ عبدالله مازندراني در سال 1328 ق. به وي است كه او را به پايداري و ادامه دادن به فعاليت‌هاي خود تشويق كرد.
 
 
 
فيض مهدوي در راستاي هدايت و آگاه كردن مردم نسبت به مسايل سياسي و انحراف‌هاي دستگاه حكومت قاجار لحظه‌اي، كوتاه نيامد و سختي‌هاي فراوان متحمل شد و آن چنان بر سر اصول خود پايداري و استقامت نشان داد كه دست نشاندگان حكومت ظالم در كرمانشاه، به آتش زدن خانه و كاشانه و قتل آن مجاهد اقدام كردند؛ آنان گروهي از اشرار را براي اين هدف اجير و با حلب‌هاي نفت روانه خانه فيض مهدوي كردند.
 
 
 
مردم به ياري وي شتافته از رهبر خود دفاع كردند؛ يارمحمدخان كه از مريدان فيض مهدوي بود، از راه رسيد و بر روي پشت بام خانه فيض مهدوي سنگر گرفت و با تفنگ سُربي خود كه فقط يك فشنگ در آن جا می‌‌گرفت، سركرده مهاجمين، به نام «محمدعلي بيل باز» را مورد هدف قرار داد و او را به هلاكت رساند و بقيه اشرار هم پا به فرار گذاشتند.<ref> تاريخ كرمانشاه در عصرقاجار، ص 479.</ref>
 
 
 
  
 +
فیض مهدوی در راستای هدایت و آگاه کردن مردم نسبت به مسایل سیاسی و انحراف‌های دستگاه حکومت قاجار لحظه‌ای کوتاه نیامد و سختی‌های فراوان متحمل شد و آن چنان بر سر اصول خود پایداری و استقامت نشان داد که دست نشاندگان حکومت ظالم در کرمانشاه، به آتش زدن خانه و کاشانه و قتل آن مجاهد اقدام کردند؛ آنان گروهی از اشرار را برای این هدف اجیر و با حلب‌های نفت روانه خانه فیض مهدوی کردند. مردم به یاری وی شتافته از رهبر خود دفاع کردند؛ یارمحمدخان که از مریدان فیض مهدوی بود، از راه رسید و بر روی پشت بام خانه فیض مهدوی سنگر گرفت و با تفنگ سُربی خود که فقط یک فشنگ در آن جا می‌‌گرفت، سرکرده مهاجمین، به نام «محمدعلی بیل باز» را مورد هدف قرار داد و او را به هلاکت رساند و بقیه اشرار هم پا به فرار گذاشتند.<ref> تاریخ کرمانشاه در عصرقاجار، ص ۴۷۹.</ref>
 
==هفتاد روز قبل از وفات==
 
==هفتاد روز قبل از وفات==
  
  
نويسنده كتاب العبقري الحسان می‌‌نويسد: سيد حسين حائري از بزرگان كرمانشاه، نقل می‌‌كرد: در سال 1346 ق. جناب سيد محمد رشتي از زاهدهاي نجف اشرف در منزل من مهمان بود. روزي شيخ محمدمهدي فيض مهدوي به منزل من آمد، چشمش به سيد محمد رشتي افتاد و پرسيد: او كيست؟ گفتم: سيدي است ساكن نجف و عطار است. وي از احترام و پذيرايي و توجهات خاص من نسبت به سيد محمد رشتي، فهميد كه بايد او داراي مقام و منزلتي نزد خدا باشد؛ از اين رو، از او دعوت كرد تا در منزلش مهمان او باشد و سيد هم قبول كرد.
+
نویسنده کتاب [[العبقري الحسان في أحوال مولانا صاحب الزمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشريف (کتاب)|العبقری الحسان]] می‌‌نویسد: سید حسین حائری از بزرگان کرمانشاه، نقل می‌‌کرد: در سال ۱۳۴۶ ق. جناب سید محمد رشتی از زاهدهای نجف اشرف در منزل من مهمان بود. روزی شیخ محمدمهدی فیض مهدوی به منزل من آمد، چشمش به سید محمد رشتی افتاد و پرسید: او کیست؟ گفتم: سیدی است ساکن نجف و عطار است. وی از احترام و پذیرایی و توجهات خاص من نسبت به سید محمد رشتی، فهمید که باید او دارای مقام و منزلتی نزد خدا باشد؛ از این رو، از او دعوت کرد تا در منزلش مهمان او باشد و سید هم قبول کرد.
 
 
فيض مهدوي به خاطر فعاليت‌هاي اجتماعي و فرهنگي و نيز ضعف بدن و [[مرگ]] نابه هنگام فرزندش شيخ محمدتقي نورالدين، بسيار احساس خستگي، كسالت و دلتنگي می‌‌كرد. از اين رو، از سيد محمد رشتي خواست تا براي صحت مزاج، قوت بدن و سلامتي خاطرش، دعا كند تا شايد بتواند در راه دين قدم‌هاي بيشتري بردارد.
 
 
 
سيد حسين حائري در ادامه می‌‌گويد: سيد محمد رشتي بعد از چند روز مهماني در خانه فيض مهدوي، به منزل من آمد و گفت: من از اين مرد شرمنده هستم. زيرا از من خواست تا در حقش [[دعا]] كنم ولي وقتي به چهره او نگاه كردم، ديدم مقدر شده است كه هفتاد روز ديگر بميرد. از اين رو نتوانستم برايش دعا كم. شما تاريخ را يادداشت كنيد. و من هفتاد روز را شمردم و روز هفتادم خبر آوردند كه شيخ محمدمهدي فيض مهدوي به لقاءالله پيوست و من براي تشييع جنازه او راهي منزلش شدم.<ref> العبقري الحسان، قسمت المسك الاذفر، ص 102، علي‌اكبر نهاوندي، كتابفروشي دبستاني، تهران.</ref>
 
  
 +
فیض مهدوی به خاطر فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی و نیز ضعف بدن و نابهنگام فرزندش شیخ محمدتقی نورالدین، بسیار احساس خستگی، کسالت و دلتنگی می‌‌کرد. از این رو، از سید محمد رشتی خواست تا برای صحت مزاج، قوت بدن و سلامتی خاطرش، دعا کند تا شاید بتواند در راه دین قدم‌های بیشتری بردارد.
  
 +
سید حسین حائری در ادامه می‌‌گوید: سید محمد رشتی بعد از چند روز مهمانی در خانه فیض مهدوی، به منزل من آمد و گفت: من از این مرد شرمنده هستم. زیرا از من خواست تا در حقش [[دعا]] کنم ولی وقتی به چهره او نگاه کردم، دیدم مقدر شده است که هفتاد روز دیگر بمیرد. از این رو نتوانستم برایش دعا کم. شما تاریخ را یادداشت کنید. و من هفتاد روز را شمردم و روز هفتادم خبر آوردند که شیخ محمدمهدی فیض مهدوی به لقاءالله پیوست و من برای [[تشییع جنازه|تشییع]] جنازه او راهی منزلش شدم.<ref> العبقری الحسان، قسمت المسک الاذفر، ص ۱۰۲، علی‌اکبر نهاوندی، کتابفروشی دبستانی، تهران.</ref>
 
==وفات و مدفن==
 
==وفات و مدفن==
  
  
شيخ محمدمهدي فيض مهدوي بعد از سال‌ها كوشش و مجاهدت در راه اعتلاي دين، سرانجام در تاريخ يك شنبه سوم [[جمادی الثانی]] سال 1346 ق. در ميان بهت و ناباوري مردم در سن 59 سالگي خورشيد وجودش غروب كرد.
+
شیخ محمدمهدی فیض مهدوی بعد از سال‌ها کوشش و مجاهدت در راه اعتلای [[دین|دین]]، سرانجام در تاریخ یک شنبه سوم [[جمادی الثانی]] سال ۱۳۴۶ ق. در میان بهت و ناباوری مردم در سن ۵۹ سالگی خورشید وجودش غروب کرد.
 
 
پيكر آن عالم رباني بر روي دوش مردم عزادار كرمانشاه به صورت بي‌سابقه‌اي تشييع و به شهر مذهبي [[قم]] انتقال و در آن جا در قبرستان شيخان در جوار قبر ميرزاي قمی ‌‌نويسنده قوانين الاصول به خاك سپرده شد.
 
 
 
به مناسبت رحلت اين دانشمند بزرگوار، مجلس‌هاي ترحيم در شهرهاي كرمانشاه و نجف باشكوه تمام برگزار شد و در غم فراغ او ماتم سرايي شد.<ref> علماي معاصرين، ص 144؛ معارف الرجال، ج، 3، ص 158؛ احسن الوديعه، ج 2، ص 103؛ زندگاني سردار كابلي، ص 216 و معادن الحكمة في مكاتيب الائمه، ص 60.</ref>
 
  
 +
پیکر آن عالم ربانی بر روی دوش مردم عزادار کرمانشاه به صورت بی‌سابقه‌ای تشییع و به شهر مذهبی [[قم]] انتقال و در آن جا در قبرستان شیخان در جوار قبر [[میرزای قمی|میرزای قمی]] ‌‌نویسنده [[قوانین الاصول]] به خاک سپرده شد.
  
 +
به مناسبت رحلت این دانشمند بزرگوار، مجلس‌های ترحیم در شهرهای کرمانشاه و نجف باشکوه تمام برگزار شد و در غم فراغ او ماتم سرایی شد.<ref> علمای معاصرین، ص ۱۴۴؛ معارف الرجال، ج، ۳، ص ۱۵۸؛ احسن الودیعه، ج ۲، ص ۱۰۳؛ زندگانی سردار کابلی، ص ۲۱۶ و معادن الحکمة فی مکاتیب الائمه، ص ۶۰.</ref>
 
==بازماندگان==
 
==بازماندگان==
  
  
از مرحوم آيت الله فيض مهدوي چهار فرزند پسر به نام‌هاي محمدتقي، محسن، محمدجعفر و رضا به جا ماند كه همه از فقيهان و عالمان شهر كرمانشاه و نجف و تهران بودند.
+
از مرحوم آیت الله فیض مهدوی چهار فرزند پسر به نام‌های محمدتقی، محسن، محمدجعفر و رضا به جا ماند که همه از فقیهان و عالمان شهر کرمانشاه و نجف و تهران بودند.
 
 
*1- شيخ محمدتقي مشهور به «نورالدين» متولد يكشنبه هفتم [[ربيع الثانی]]، 1320 ق. جواني نجيب، بزرگوار و دانشمند بود. وي مقدمات علوم عربي، منطق و معاني و بيان را در شهر كرمانشاه فرار گرفت، سپس براي ادامه تحصيل به نجف اشرف مهاجرت و در سال 1346 ق. به خاطر كسالت به وطن خود بازگشت و در همان سال و در زمان حيات پدرش در روز 20 [[ربيع الاول]] 1346 ق. به درود حيات گفت و در كرمانشاه دفن شد.<ref> احسن الوديعه، ج 2، ص 103.</ref>
 
 
 
*2- شيخ محسن مشهور به «آقا ضياءالدين» متولد بيست و هفتم ماه [[صفر]] سال 1325 ق. عالمی‌‌ فاضل، متقي و نيكوسيرت بود. وي بعد از وفات پدرش به اقامه [[نماز جماعت]] و حل و فصل مشكلات مردم شهر كرمانشاه پرداخت. و سپس در سال 1348 ق. براي تكميل علوم ديني و نايل آمدن به درجه اجتهاد، راهي نجف اشرف شد و از محضر بزرگان آن ديار از جمله: آقا ضياءالدين عراقي، سيد ابوالحسن اصفهاني و ميرزاي نائيني كسب علم و كمال كرد تا به درجه بلند اجتهاد رسيد و از بسياري از فقيهان [[نجف]] اشرف اجازه روايت و اجتهاد گرفت.<ref> تاريخ تشيع در كرمانشاه، ص 374؛ معارف الرجال، ج 3، ص 158 و معادن الحكمه في مكاتيب الائمه، ص 60.</ref>
 
 
 
آيت الله شيخ ضياءالدين فيض مهدوي بعد از رسيدن به درجه اجتهاد، به تهران هجرت و در مسجد ارباب مهدي به تدريس فقه، اصول و تفسير و ارشاد مردم پرداخت. تا اين كه در سال 1352 ش. در تهران دار دنيا را وداع گفت و پيكر آن عالم بزرگ در جوار «ابن بابويه» در شهر ري به خاك سپرده شد.<ref> تاريخ تشيع در كرمانشاه، ص 374.</ref>
 
  
*3- شيخ محمدجعفر فيض مهدوي، متولد 1331 ق. كه پس از طي تحصيلات مقدماتي علوم حوزوي، راهي نجف اشرف شد و در محضر آيات عظام: سيد ابوالحسن اصفهاني، شيخ ضياءالدين عراقي و سيد محمود موسوي اصفهاني استفاده‌هاي فراوان برد و پس از رسيدن به درجه اجتهاد، به تهران مهاجرت كرد و از محضر استاداني همچون: ميرزا مهدي آشتياني و آقا ميرزا طاهر تنكابني، دروس فلسفه و عرفان را فراگرفت.
+
*۱- شیخ محمدتقی مشهور به «نورالدین» متولد یکشنبه هفتم [[ربیع الثانی]]، ۱۳۲۰ ق. جوانی نجیب، بزرگوار و دانشمند بود. وی مقدمات علوم عربی، منطق و معانی و بیان را در شهر کرمانشاه فرار گرفت، سپس برای ادامه تحصیل به نجف اشرف مهاجرت و در سال ۱۳۴۶ ق. به خاطر کسالت به وطن خود بازگشت و در همان سال و در زمان حیات پدرش در روز ۲۰ [[ربیع الاول]] ۱۳۴۶ ق. به درود حیات گفت و در کرمانشاه دفن شد.<ref> احسن الودیعه، ج ۲، ص ۱۰۳.</ref>
  
وي خطيب، دانشمند، جامع علوم عقلي و نقلي و توانا در بر دروس حوزوي و دانشگاهي بود و با بيشتر دانشمندان برجسته اسلام در [[مصر]]، [[عراق]] و امثال آن‌ها و حتي كشورهاي غربي نيز مكاتبه علمی‌‌ می‌‌كرد.
+
*۲- شیخ محسن مشهور به «آقا ضیاءالدین» متولد بیست و هفتم ماه [[صفر]] سال ۱۳۲۵ ق. عالمی‌‌ فاضل، متقی و نیکوسیرت بود. وی بعد از وفات پدرش به اقامه نماز جماعت و حل و فصل مشکلات مردم شهر کرمانشاه پرداخت. و سپس در سال ۱۳۴۸ ق. برای تکمیل علوم دینی و نایل آمدن به درجه اجتهاد، راهی نجف اشرف شد و از محضر بزرگان آن دیار از جمله: [[سید ضیاء الدین عراقی|آقا ضیاءالدین عراقی]]، سید ابوالحسن اصفهانی و میرزای نائینی کسب علم و کمال کرد تا به درجه بلند اجتهاد رسید و از بسیاری از فقیهان نجف اشرف اجازه روایت و اجتهاد گرفت.<ref> تاریخ تشیع در کرمانشاه، ص ۳۷۴؛ معارف الرجال، ج ۳، ص ۱۵۸ و معادن الحکمه فی مکاتیب الائمه، ص ۶۰.</ref> آیت الله شیخ ضیاءالدین فیض مهدوی بعد از رسیدن به درجه اجتهاد، به تهران هجرت و در مسجد ارباب مهدی به تدریس فقه، اصول و تفسیر و ارشاد مردم پرداخت. تا این که در سال ۱۳۵۲ ش. در تهران دار دنیا را وداع گفت و پیکر آن عالم بزرگ در جوار «[[شیخ صدوق|ابن بابویه]]» در شهر ری به خاک سپرده شد.<ref> تاریخ تشیع در کرمانشاه، ص ۳۷۴.</ref>
  
حاشيه بر كتاب‌هاي مرجع و منبع فقهي، اصولي و امثال آن‌ها، از جمله آثار وي در رشته‌هاي مختلف علوم اسلامی‌‌ نام برده شده است.<ref> همان، ص 372.</ref> وي در سال 1367 ش. در تهران درگذشت و در «باغ رضوان» [[قم]] به خاك سپرده شد.<ref> همان، ص 373.</ref>
+
*۳- شیخ محمدجعفر فیض مهدوی، متولد ۱۳۳۱ ق. که پس از طی تحصیلات مقدماتی علوم حوزوی، راهی نجف اشرف شد و در محضر آیات عظام: سید ابوالحسن اصفهانی، شیخ ضیاءالدین عراقی و سید محمود موسوی اصفهانی استفاده‌های فراوان برد و پس از رسیدن به درجه اجتهاد، به تهران مهاجرت کرد و از محضر استادانی همچون: میرزا مهدی آشتیانی و آقا میرزا طاهر تنکابنی، دروس فلسفه و عرفان را فراگرفت. وی خطیب، دانشمند، جامع علوم عقلی و نقلی و توانا در بر دروس حوزوی و دانشگاهی بود و با بیشتر دانشمندان برجسته اسلام در [[مصر]]، عراق و امثال آن‌ها و حتی کشورهای غربی نیز مکاتبه علمی‌‌ می‌‌کرد. حاشیه بر کتاب‌های مرجع و منبع فقهی، اصولی و امثال آن‌ها، از جمله آثار وی در رشته‌های مختلف علوم اسلامی‌‌ نام برده شده است.<ref> همان، ص ۳۷۲.</ref> وی در سال ۱۳۶۷ ش. در تهران درگذشت و در «باغ رضوان» قم به خاک سپرده شد.<ref> همان، ص ۳۷۳.</ref>
  
*4- و اما رضا فيض مهدوي، كوچكترين فرزند شيخ محمدمهدي است كه شباهت زيادي از نظر صورت به پدر خود داشت؛ از قضات عالي رتبه دادگستري كشور بود و قبل از انقلاب اسلامی‌‌ وفات كرد.<ref> زندگاني سردار كابلي، ص 218.</ref>
+
*۴- و اما رضا فیض مهدوی، کوچکترین فرزند شیخ محمدمهدی است که شباهت زیادی از نظر صورت به پدر خود داشت؛ از قضات عالی رتبه دادگستری کشور بود و قبل از انقلاب اسلامی‌‌ وفات کرد.<ref> زندگانی سردار کابلی، ص ۲۱۸.</ref>
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==

نسخهٔ ‏۶ مهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۳۷

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)
Feyz -m.JPG
نام کامل محمدمهدی فیض مهدوی کرمانشاهی
زادروز 1287 قمری
زادگاه کرمانشاه
وفات 1346 قمری
مدفن قم

Line.png

اساتید

شیخ الشریعه اصفهانی، محمدکاظم خراسانی،...


آثار

کشکول،...

تولد

محمدمهدی فیض مهدوی به سال ۱۲۸۷ ق. در خاندانی روحانی از تبار «فیض کاشانی»، در شهر کرمانشاه دیده به جهان خاکی گشود.[۱]

نیاکان

پدرش شیخ محمدتقی (متوفی ۱۲۹۶[۲] یا ۱۲۹۸ ق)،[۳] از عالمان و فقیهان بزرگ تاریخ کرمانشاه، نقش بسیار مهمی ‌‌در ایجاد و گسترش فرهنگ دینی در آن شهر ایفا کرد.[۴]

جد اول او، آیت الله شیخ محمدمهدی (متوفی ۱۲۸۱ ق)،[۵] محدثی فقیه، اصولی پژوهشگر، فلیسوفی متأله و ادیبی توانا بود که آثار فراوانی از خود به جا گذاشت از جمله: شرح التبصره، مجامع الآمال، تکلیف الکفار بالفروع و شرح الشرایع در دو جلد که استادش محمدتقی فرزند محمدرحیم اصفهانی متوفی ۱۲۴۸ ق) این شرح را مورد تأیید خود قرار داده و در پشت جلد آن کتاب، اجازه اجتهاد و روایت برای وی نوشته است.[۶]

جد دومش، محمدمحسن مشهور به «قاری» (متوفی ۱۲۲۳ ق) فرزند محمدسمیع معلم فرزند محمدحسین ملقب به «مدرس» فرزند محمدمحسن، فقیه، اصولی، متکلم، مفسر، ادیب و شاعری توانا بوده است. او کتاب‌های زیادی از جمله: دررالبهیة فی النظائر الفقهیه، دررالمسامع فی النحو و نیز رساله‌ای فارسی به نام «قرةالعین» در موضوع زائران حرم شریف مکه و مدینه نوشته است. نویسنده اعیان الشیعه می‌‌گوید: من نسخه‌ای خطی از این رساله را در کرمانشاه دیده‌ام.[۷]

شیخ محمدمحسن قاری، اولین عالم از خاندان فیض کاشانی بود که از کاشان به کرمانشاه هجرت و در همان جا ماندگار شد. وی سر سلسله خاندان فیض مهدوی در کرمانشاه است که عالمان و فقیهان بسیاری از فرزندان و نوادگان وی در آن شهر می‌‌زیسته‌اند.[۸]

جد پنجم وی، محمد ملقب به «علم‌الهدی» فرزند فیض کاشانی از دانشمندان بزرگ تاریخ کاشان است. وی تألیفات بسیاری دارد از جمله: نضدالایضاح، معادن الحکمة فی مکاتیب الائمه، مرقاة الجنان، زبور الهی، تحفةالابرار و حاشیة علی اصول الکافی.[۹]

جد اعلای او، محمد فرزند مرتضی ملقب به «فیض کاشانی» (متوفی ۱۰۹۱ ق) عالمی ‌‌فاضل، عارفی کامل، محدثی بزرگ، پژوهشگری دقیق و فیلسوفی ربانی است که تاریخ، مثل او را در جامعیت علوم کم به چشم خود دیده است.[۱۰]

تحصیلات

دوران کودکی محمدمهدی در سایه مهر مادری نمونه و در محیط تربیت پدری کم‌نظیر سپری شد؛ سرپرستی پدری عالم، متقی و مهربان زمینه‌ساز صفات برجسته فراوانی در شخصیت وی از جمله دانش‌دوستی و کمال‌جویی در او شد که هر روز بیش از پیش بر آن افزوده شده، تشنه آب حیات علم و معارف دینی شد. از این رو در ابتدای نوجوانی در پی فراگیری علوم دینی وارد حوزه علمیه شهر کرمانشاه شد.

وی مقدمات علوم عربی و کتاب‌های سطح حوزه را نزد استادان بنام آن شهر با جدیت و پشتکار هر چه تمامتر به پایان رساند. در سال ۱۳۱۱ ق. در سن ۲۴ سالگی برای تکمیل یافته‌ها و معلومات خود رهسپار نجف اشرف، شهر علم و اجتهاد شد. تحصیلات عالی فقه، اصول و دیگر علوم اسلامی‌‌ را نزد عالمان و فقیهان بزرگ آن دیار به پایان رساند و به درجه بلند اجتهاد رسید و از استادان خود اجازه اجتهاد و روایت داشت و از آن‌ها نیز نقل روایت می‌‌کرد.[۱۱]

استادان

الف) در کرمانشاه:

شیخ محمدمهدی فیض مهدوی، علوم مقدماتی و سطح را در کرمانشاه نزد پدر بزرگوارش شیخ محمدتقی و فقیهان و عالمان دیگر به پایان رساند. شرح‌حال نویسان، نامی ‌‌از استادان وی در کرمانشاه نبرده‌اند ولی از قرینه‌ها، از جمله سال وفات عالمان آن شهر که به تبلیغ و تدریس اشتغال داشته‌اند، می‌‌توان احتمال داد که او نزد استادان ذیل به تحصیل اشتغال داشته است:

شیخ احمد بن عبدالاحد شیخ الاسلام کزازی (متوفی ۱۳۲۳ ق)، شیخ محمدتقی فرزند محمدمحسن (متوفی ۱۳۰۸ ق)، حبیب‌الله فرزند محمدجعفر فرزند محمدعلی کرمانشاهی (متوفی ۱۳۱۴ ق) و دیگران.[۱۲]

ب) در نجف:

وی در نجف در قوی‌ترین درس‌های خارج فقه و اصول نزد آیات عظام شرکت فعال داشت که در بین استادان بزرگ آن شهر می‌‌توان به استادان ذیل اشاره کرد:

۱- میرزا حسین خلیلی تهرانی (متوفی ۱۳۲۶ ق): وی فرزند میرزا خلیل رازی تهرانی، عالمی‌‌ عابد، محقق و پژوهشگری زاهد، از استادان بزرگ حوزه علمیه نجف اشرف بود. در سال ۱۳۰۸ ق. بعد از وفات استادش شیخ محمدحسین کاظمی‌‌ به عنوان مرجع تقلید مطرح شد و بعد از وفات مرجع بزرگ تقلید، آیت الله سید حسن شیرازی در سال ۱۳۱۲ ق. مرجعیتش عالم‌گیر شد؛ به طوری که در بیشتر کشورهای اسلامی‌‌ از جمله: هندوستان، لبنان، عراق و ایران مقلدان فراوانی داشت و با این که در نجف اشرف عالمان و فقیهان صاحب نامی‌‌ حضور داشتند با این حال، ریاست حوزه مقدس نجف اشرف به وی محول شد. از آثار ارزشمند او، شرح نجاةالعباد صاحب جواهر، اجازه و غصب می‌‌توان نام برد. علاوه بر فیض مهدوی، سید علی فرزند سید محمود موسوی نوری (متوفی ۱۳۴۵ ق) سید محمد فرزند سید ابراهیم صادق لواسانی (متوفی ۱۳۱۷ ق) و محمد حرزالدین نجفی نویسنده معارف الرجال از دیگر شاگردان بارز این استاد بزرگ هستند.[۱۳] آیت الله میرزا حسین خلیلی در ابتدای امر، از طرفداران تأسیس حکومت مشروطه در ایران بود و اقدامات زیادی در این راستا انجام داد ولی بعد از مدتی نسبت به مشروعیت این جریان مشکوک شد و از آن کناره‌گیری کرد.[۱۴] شیخ محمدمهدی فیض مهدوی، درس خارج فقه این استاد را بنابر فرمان استاد، در محضر او یادداشت می‌‌کرد.[۱۵]

۲- سید محمدکاظم طباطبایی یزدی (متوفی ۱۳۳۷ ق):[۱۶] وی فرزند سید عبدالعظیم کسنوی و دارای آثار فراوانی است؛ از جمله: عروةالوثقی، حاشیه المکاسب، التعادل والتراجیح و رساله اجتماع امر و نهی.[۱۷]

۳- آیت الله میرزا فتح الله، مشهور به «شیخ الشریعه اصفهانی» (متوفی ۱۳۳۹ ق):[۱۸] وی متولد ۱۲۶۶ ق. در اصفهان بوده و در سال ۱۲۹۵ ق. به نجف اشرف هجرت کرد. از آثار او می‌‌توان به کتاب افاضة القدیر فی خل العصیر، انارة الحالک فی قرائة ملک و مالک و اباحة المختار فی ارث الزوجة من ثمن العقار نام برد. از دیگر شاگردان وی، سید علی اظهر کجوی صاحب مجله الاصلاح و سید عبدالهادی فرزند میرزا اسماعیل شیرازی نجفی و سید علی مددی هستند.[۱۹]

۴- آیت الله محمدکاظم خراسانی (متوفی ۱۳۲۹ ق) نویسنده کفایة الاصول:[۲۰] وی از شاگردان شیخ راضی نجفی، شیخ مرتضی انصاری، سید میرزا محمدحسن شیرازی و دارای تألیفات متعدد و مهمی ‌‌است. کفایة الاصول، کتاب الاجاره، حاشیه بر رسائل شیخ انصاری، شرح تبصره، کتاب قضا، کتاب شهادات، رسالة اجازه، کتاب وقف، تعلیقه بر شرح منظومه سبزواری و... از جمله آثار این استاد بزرگ است.[۲۱]

بازگشت به زادگاه

شیخ محمدمهدی فیض بعد از طی مراحل عالی تحصیلات علوم دینی و نایل آمدن به کمالات معنوی، طبق درخواست مردم کرمانشاه و پیشنهاد استاد بزرگش آیت الله میرزا حسین خلیلی تهرانی مبنی بر تقویت بنیه علمی ‌‌فرهنگ دینی مردم آن سامان در سال ۱۳۱۹ ق. به زادگاه خویش بازگشت تا تحولی دیگر در حیات دینی کرمانشاهان پدید آورد و روحی دوباره در کالبد اجتماع آن دیار بدمد.[۲۲] آیت الله میرزا حسین خلیلی تهرانی در جواب درخواست مردم کرمانشاه به آنان نوشت: «در نماز به او اقتدا کرده، در رفع خصومات به او مراجعه و احکام دین را از او اخذ کنید».[۲۳]

مردم عالم‌دوست کرمانشاه از بازگشت او بسیار خوشحال و از او استقبال کم‌نظیری کردند و طبق خواست آیت الله خلیلی، او را مرجع حل و فصل خصومات و اخذ احکام شرعی قرار دادند.[۲۴]

تألیفات

گرچه شیخ محمدمهدی فیض مهدوی، دارای دست نوشته‌های فراوانی در زمینه‌های فقه و اصول بوده است ولی تاکنون کتابی چاپ شده از این عالم بزرگ دیده نشده است و شاید بیشترین علت این مسأله مشکلات و گرفتاری‌هایی بوده است که به خاطر فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی در طول دوران زندگی‌اش متحمل شده است. از این رو، این فرصت را پیدا نکرد تا از یادداشت‌های خود چیزی به نام کتاب به یادگار گذارد.

و اما شیخ آقا بزرگ تهرانی در کتاب شریف «الذریعه»، یکی از تألیفات فیض مهدوی را «کشکول» می‌‌داند و می‌‌گوید: کشکول منتسب به وی حاوی مطالب و اطلاعات متفرقه است.[۲۵]

فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی

فیض مهدوی بنابر وظیفه دینی و به خاطر محبوبیت خاصی که در بین مردم دارا بود، به تبیین و تشریح مسائل احکام و معارف دینی و ارشاد مردم پرداخت و تحولی چشمگیر در فرهنگ مذهبی و اجتماعی آن دیار ایجاد کرد. اقامه نماز جماعت یکی از برنامه‌های مستمر در طول زندگی وی بود. از همه اقشار مردم به او اقتدا می‌‌کردند؛ به طوری که نماز جماعتش از لحاظ فراوانی جمعیت تعجب‌انگیز و زبان‌زد مردم بود.[۲۶]

ارشاد و آگاه کردن مردم نسبت به مسائل دینی نیز از برنامه‌های دایمی‌‌ و جدی وی بود. او در ایام سال خصوصاً در روزهای ماه مبارک رمضان پس از نماز جماعت در مسجد، به منبر می‌‌رفت. صدای گیرا و بیانی دلنشین داشت، در بیان مطالب، قوی و موضوعاتی را که تقریر می‌‌کرد، فراوان بود. در تمثیل ید طولایی داشت و از هر کار و یا چیز در تمثیل کمک می‌‌گرفت. گاه در منبر حالت تأثّری پیدا می‌‌کرد و شنوندگان را نیز مورد تأثیر قرار می‌‌داد.[۲۷] در شب‌های محرم و صفر علاوه بر برپایی مراسم عزاداری در مسجد، به منبر رفته و به ارشاد می‌‌پرداخت که بسیاری از مردم شهر جهت شنیدن سخنان گیرای او مشتاقانه به آن مکان می‌‌شتافتند.[۲۸]

حل مشکلات متنوع مردم یکی دیگر از دغدغه‌های وی بود. از این رو بیشتر اوقات خود را به رسیدگی به مشکلات دینی، سیاسی، اجتماعی و قبیله‌ای اختصاص می‌‌داد. مردم نیز در حل و فصل دعاوی و درکارهای مهم جهت مشورت و نظرخواهی به وی مراجعه می‌‌کردند؛ به طوری که محل سکونتش محل مراجعه طبقات مختلف مردم بود.[۲۹]

خانه، مسجد و حسینیه‌اش محل پذیرایی از زائران عتبات عالیات و جویندگان علم و دانش - که از شهرها و کشورهای مختلف شرق ایران در مسیر نجف به شهر کرمانشاه می‌‌رسیدند - بود. و حتی در مواقع بحرانی نیز، منزل وی مأمن مناسبی برای آن‌ها بود. نمونه‌اش سال ۱۳۴۱ ق. است که عالمان و فقیهان بزرگ شیعه مقیم نجف از طرف دولت عراق به ایران تبعید شدند، آنان در شهر کرمانشاه چند روزی اقامت داشتند که از طرف عالمان شهر مورد استقبال و پذیرایی شایان قرار گرفتند. گروهی تحت میزبانی شیخ محمدهادی جلیلی (متوفی ۱۳۷۷ ق) و دیگر عالمان کرمانشاه قرار گرفته و گروه بسیاری هم که در بین آن‌ها آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی (متوفی ۱۳۶۵ ق) و آیت الله میرزای نائینی بودند، در منزل فیض مهدوی به بهترین صورت ممکن مورد پذیرایی قرار گرفتند.[۳۰]

کتابخانه فیض مهدوی

شیخ محمدمهدی فیض مهدوی، در جهت اعتلای فرهنگ مذهبی و رشد دینی و اجتماعی مردم کرمانشاه دست به تأسیس کتابخانه‌ای بزرگ زد که از شهرت خاصی برخوردار بود. این کتابخانه حاوی هزاران کتاب ارزشمند در رشته‌های گوناگون بود که روز به روز بر تعداد آن‌ها افزوده می‌‌شد. شیخ فیض مهدوی ضمن سفر به حج، مقدار زیادی کتاب چاپ شده در کشورهای عربی را خریداری و با خود به ایران آورد و به آن کتابخانه ضمیمه کرد. و اما فرزند ایشان، حاج جعفر فیض مهدوی که خود از عالمان فاضل کرمانشاه بود و از اکثر علوم جدید نیز آگاهی داشت، بنابر علاقه خاص خود، بر تعداد کتاب‌ها افزود.

از جمله کتاب‌های ارزنده این کتابخانه، قرآنی کامل به خط هنرمند معروف، میرزا احمد تبریزی و نیز نسخه‌های متعدد خطی از شاعران کرمانشاه و دیگر شهرها بود. این کتابخانه با مرگ حاج جعفر فیض مهدوی در سال ۱۳۶۷ ق. به تهران انتقال داده شد. از این رو، کرمانشاه گنجینه‌ای دیگر از علم و فرهنگ را که سال‌ها محل رجوع عالمان و دانشمندان برای تحقیق و تألیف بود، از دست داد![۳۱] فرزندان شیخ جعفر فیض مهدوی به خاطر حفظ و نگهداری این گنجینه بزرگ، آن را به مراکز فرهنگی اهدا کردند.[۳۲]

شیخ فیض مهدوی و جریان مشروطیت

مهمترین فعالیت اجتماعی- سیاسی آیت الله فیض مهدوی، راهنمایی و هدایت مردم کرمانشاه و شهرهای تابع آن در غرب کشور ایران نسبت به جریان مشروطیت و بحران‌های ناشی از آن است. وی با داشتن آگاهی‌های لازم از اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران در عصر قاجار و آشنایی با ریشه تحولات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و امثال آن‌ها، با درایتی کم‌نظیر رهبری مردم آن سامان را به عهده گرفت. و با افشاگری‌ها و روشن‌گری‌های مدام نسبت به جور حاکمان قاجار خصوصاً حاکمان محلی، مردم را در مسیر صحیح دین‌طلبی و آزادی‌خواهی قرار داد.

آن عالم مجاهد، با جامع‌نگری نسبت به احزاب و گروه‌ها و با اشراف کامل بر آنان، وحدت مطلوبی را در بین تمام آن‌ها حاکم ساخت و بدون آن که به حزب یا گروه خاصی وابستگی پیدا کند، از آن حمایت و آن‌ها را در مسیر ظلم ستیزی و دین‌خواهی سوق داد. از جمله آن گروه‌ها، انجمن اصناف و انجمن سری غیرت بود. انجمن اصناف در پی سوء سیاست‌های مالی و تجاری دولت قاجار - که منجر به کوتاهی دست تاجران داخلی و دست یازی سرمایه‌داران خارجی در ارکان اقتصادی و تسلط درباریان بر منابع و منافع اقتصادی کشور می‌‌شد - به وجود آمد.

شیخ فیض مهدوی با نفوذ در ارکان رهبری این انجمن، آن را در راستای استعمارستیزی و حق‌طلبی قرار داد؛ همان طور که انجمن سری غیرت، که هسته مرکزی آن را آزادی‌خواهان برجسته کرمانشاه تشکیل داده بودند، را تقویت نمود و با اشراف خود بر این انجمن موجب شد تا وابستگان آن، همه از افراد غیرتمند، صادق و آزادی‌خواه متدین باشند.[۳۳]

حمایت از ستارخان و باقرخان و شیخ محمد خیابانی و گسیل مبارزان و جنگجویان زبردست همچون یارمحمدخان، ملقب به «سردار مجاهد» برای یاری آزادی‌خواهان تبریز - که در پیشرفت حرکت آزادی‌خواهی آن سامان نقش بسزایی ایفا کرد - نیز یکی دیگر از اقدامات این عالم بزرگ در آن عصر است.[۳۴] نویسنده سردار کابلی می‌‌نویسد: «مرحوم حاج آقا محمدمهدی در هنگام قیام مشروطیت در کرمانشاه از ارکان مهم آن نهضت به شمار می‌‌رفته و در این کار، گرفتاری‌ها و سختی‌های بسیاری را تحمل کرد».[۳۵]

آیت الله فیض مهدوی رکن اصلی و مرکز تمام حرکت‌های آزادی‌خواهی و ظلم‌ستیزی در جریان مشروطیت بود و عالمان و فقیهان و سران سیاسی تهران و نجف اشرف اعتماد خاصی نسبت به این مجاهد بزرگ داشتند. از این رو در این راه، او را به پایداری و استقامت در برابر ناملایمات و دشواری‌ها، تشویق می‌‌کردند. همان طور که از نامه‌های آنان به فیض مهدوی این مسأله کاملاً لمس می‌‌شود؛ نمونه‌اش نامه آیت الله شیخ عبدالله مازندرانی در سال ۱۳۲۸ ق. به وی است که او را به پایداری و ادامه دادن به فعالیت‌های خود تشویق کرد.

فیض مهدوی در راستای هدایت و آگاه کردن مردم نسبت به مسایل سیاسی و انحراف‌های دستگاه حکومت قاجار لحظه‌ای کوتاه نیامد و سختی‌های فراوان متحمل شد و آن چنان بر سر اصول خود پایداری و استقامت نشان داد که دست نشاندگان حکومت ظالم در کرمانشاه، به آتش زدن خانه و کاشانه و قتل آن مجاهد اقدام کردند؛ آنان گروهی از اشرار را برای این هدف اجیر و با حلب‌های نفت روانه خانه فیض مهدوی کردند. مردم به یاری وی شتافته از رهبر خود دفاع کردند؛ یارمحمدخان که از مریدان فیض مهدوی بود، از راه رسید و بر روی پشت بام خانه فیض مهدوی سنگر گرفت و با تفنگ سُربی خود که فقط یک فشنگ در آن جا می‌‌گرفت، سرکرده مهاجمین، به نام «محمدعلی بیل باز» را مورد هدف قرار داد و او را به هلاکت رساند و بقیه اشرار هم پا به فرار گذاشتند.[۳۶]

هفتاد روز قبل از وفات

نویسنده کتاب العبقری الحسان می‌‌نویسد: سید حسین حائری از بزرگان کرمانشاه، نقل می‌‌کرد: در سال ۱۳۴۶ ق. جناب سید محمد رشتی از زاهدهای نجف اشرف در منزل من مهمان بود. روزی شیخ محمدمهدی فیض مهدوی به منزل من آمد، چشمش به سید محمد رشتی افتاد و پرسید: او کیست؟ گفتم: سیدی است ساکن نجف و عطار است. وی از احترام و پذیرایی و توجهات خاص من نسبت به سید محمد رشتی، فهمید که باید او دارای مقام و منزلتی نزد خدا باشد؛ از این رو، از او دعوت کرد تا در منزلش مهمان او باشد و سید هم قبول کرد.

فیض مهدوی به خاطر فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی و نیز ضعف بدن و نابهنگام فرزندش شیخ محمدتقی نورالدین، بسیار احساس خستگی، کسالت و دلتنگی می‌‌کرد. از این رو، از سید محمد رشتی خواست تا برای صحت مزاج، قوت بدن و سلامتی خاطرش، دعا کند تا شاید بتواند در راه دین قدم‌های بیشتری بردارد.

سید حسین حائری در ادامه می‌‌گوید: سید محمد رشتی بعد از چند روز مهمانی در خانه فیض مهدوی، به منزل من آمد و گفت: من از این مرد شرمنده هستم. زیرا از من خواست تا در حقش دعا کنم ولی وقتی به چهره او نگاه کردم، دیدم مقدر شده است که هفتاد روز دیگر بمیرد. از این رو نتوانستم برایش دعا کم. شما تاریخ را یادداشت کنید. و من هفتاد روز را شمردم و روز هفتادم خبر آوردند که شیخ محمدمهدی فیض مهدوی به لقاءالله پیوست و من برای تشییع جنازه او راهی منزلش شدم.[۳۷]

وفات و مدفن

شیخ محمدمهدی فیض مهدوی بعد از سال‌ها کوشش و مجاهدت در راه اعتلای دین، سرانجام در تاریخ یک شنبه سوم جمادی الثانی سال ۱۳۴۶ ق. در میان بهت و ناباوری مردم در سن ۵۹ سالگی خورشید وجودش غروب کرد.

پیکر آن عالم ربانی بر روی دوش مردم عزادار کرمانشاه به صورت بی‌سابقه‌ای تشییع و به شهر مذهبی قم انتقال و در آن جا در قبرستان شیخان در جوار قبر میرزای قمی ‌‌نویسنده قوانین الاصول به خاک سپرده شد.

به مناسبت رحلت این دانشمند بزرگوار، مجلس‌های ترحیم در شهرهای کرمانشاه و نجف باشکوه تمام برگزار شد و در غم فراغ او ماتم سرایی شد.[۳۸]

بازماندگان

از مرحوم آیت الله فیض مهدوی چهار فرزند پسر به نام‌های محمدتقی، محسن، محمدجعفر و رضا به جا ماند که همه از فقیهان و عالمان شهر کرمانشاه و نجف و تهران بودند.

  • ۱- شیخ محمدتقی مشهور به «نورالدین» متولد یکشنبه هفتم ربیع الثانی، ۱۳۲۰ ق. جوانی نجیب، بزرگوار و دانشمند بود. وی مقدمات علوم عربی، منطق و معانی و بیان را در شهر کرمانشاه فرار گرفت، سپس برای ادامه تحصیل به نجف اشرف مهاجرت و در سال ۱۳۴۶ ق. به خاطر کسالت به وطن خود بازگشت و در همان سال و در زمان حیات پدرش در روز ۲۰ ربیع الاول ۱۳۴۶ ق. به درود حیات گفت و در کرمانشاه دفن شد.[۳۹]
  • ۲- شیخ محسن مشهور به «آقا ضیاءالدین» متولد بیست و هفتم ماه صفر سال ۱۳۲۵ ق. عالمی‌‌ فاضل، متقی و نیکوسیرت بود. وی بعد از وفات پدرش به اقامه نماز جماعت و حل و فصل مشکلات مردم شهر کرمانشاه پرداخت. و سپس در سال ۱۳۴۸ ق. برای تکمیل علوم دینی و نایل آمدن به درجه اجتهاد، راهی نجف اشرف شد و از محضر بزرگان آن دیار از جمله: آقا ضیاءالدین عراقی، سید ابوالحسن اصفهانی و میرزای نائینی کسب علم و کمال کرد تا به درجه بلند اجتهاد رسید و از بسیاری از فقیهان نجف اشرف اجازه روایت و اجتهاد گرفت.[۴۰] آیت الله شیخ ضیاءالدین فیض مهدوی بعد از رسیدن به درجه اجتهاد، به تهران هجرت و در مسجد ارباب مهدی به تدریس فقه، اصول و تفسیر و ارشاد مردم پرداخت. تا این که در سال ۱۳۵۲ ش. در تهران دار دنیا را وداع گفت و پیکر آن عالم بزرگ در جوار «ابن بابویه» در شهر ری به خاک سپرده شد.[۴۱]
  • ۳- شیخ محمدجعفر فیض مهدوی، متولد ۱۳۳۱ ق. که پس از طی تحصیلات مقدماتی علوم حوزوی، راهی نجف اشرف شد و در محضر آیات عظام: سید ابوالحسن اصفهانی، شیخ ضیاءالدین عراقی و سید محمود موسوی اصفهانی استفاده‌های فراوان برد و پس از رسیدن به درجه اجتهاد، به تهران مهاجرت کرد و از محضر استادانی همچون: میرزا مهدی آشتیانی و آقا میرزا طاهر تنکابنی، دروس فلسفه و عرفان را فراگرفت. وی خطیب، دانشمند، جامع علوم عقلی و نقلی و توانا در بر دروس حوزوی و دانشگاهی بود و با بیشتر دانشمندان برجسته اسلام در مصر، عراق و امثال آن‌ها و حتی کشورهای غربی نیز مکاتبه علمی‌‌ می‌‌کرد. حاشیه بر کتاب‌های مرجع و منبع فقهی، اصولی و امثال آن‌ها، از جمله آثار وی در رشته‌های مختلف علوم اسلامی‌‌ نام برده شده است.[۴۲] وی در سال ۱۳۶۷ ش. در تهران درگذشت و در «باغ رضوان» قم به خاک سپرده شد.[۴۳]
  • ۴- و اما رضا فیض مهدوی، کوچکترین فرزند شیخ محمدمهدی است که شباهت زیادی از نظر صورت به پدر خود داشت؛ از قضات عالی رتبه دادگستری کشور بود و قبل از انقلاب اسلامی‌‌ وفات کرد.[۴۴]

پانویس

  1. زندگانی سردار کابلی، ص ۲۱۶، کیوان سمیعی، چاپ گیلان، اول، ۱۳۶۳ ش؛ کرمانشاهان و تمدن دیرینه آن، ج ۲، ص ۱۰۸۸، ایرج افشار، زرین، تهران، ۱۳۷۱ ش؛ احسن الودیعه، ج ۲، ص ۱۰۱، محمدمهدی موسوی اصفهانی، چاپخانه نجاح، بغداد، دوجلدی.
  2. گنجینه دانشمندان، ج ۶، ص ۳۵۳، محمدشریف رازی، چاپخانه پیروز، قم.
  3. معارف الرجال، ج ۳، ص ۹۲، شیخ محمد حرزالدین، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم.
  4. گنجینه دانشمندان، ج ۶، ص ۳۵۳.
  5. معارف الرجال، ج ۳، ص ۹۲.
  6. اعیان الشیعه، ج ۱۰، ص ۷۷، سید محسن امین، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت و معادن الحکمة فی مکاتیب الائمه، ص ۵۳، محمد بن محسن بن مرتضی العلم‌الهدی، مؤسسه نشر اسلامی‌‌.
  7. اعیان الشیعه، ج ۱۰، ص ۴۷.
  8. معادن الحکمة فی مکاتیب الائمه، ص ۵۲.
  9. الوافی، ج ۱، ص ۲۰، محمدمحسن فیض کاشانی، کتابخانه امام امیرالمؤمنین، اصفهان و اعیان الشیعه، ج ۱۰، ص ۴۶.
  10. امل الآمل، ج ۲، ص ۳۰۵ و معارف الرجال، ج ۳، ص ۱۵۸.
  11. معادن الحکمة فی مکاتیب الائمه، ص ۵۹؛ زندگانی سردار کابلی، ص ۲۱۶ و احسن الودیعه، ج ۲، ص ۱۰۲.
  12. گنجینه دانشمندان، ج ۶، ص ۳۵۳ و معادن الحکمة فی مکاتیب الائمه، ص ۵۹.
  13. معارف الرجال، ج ۱، ص ۲۷۶.
  14. همان.
  15. همان، ج ۳، ص ۱۵۸.
  16. احسن الودیعه، ج ۲، ص ۱۰۲ و معادن الحکمة فی مکاتیب الائمه، ص ۵۹.
  17. اعیان الشیعه، ج ۱۰، ص ۴۳.
  18. معادن الحکمة فی مکاتیب الائمه، ص ۵۹.
  19. معارف الرجال، ج ۲، ص ۱۵۵.
  20. معادن الحکمة فی مکاتیب الائمه، ص ۵۹.
  21. معارف الرجال، ج ۳، ص ۳۲۴؛ معادن الحکمة فی مکاتیب الائمه، ص ۵۹.
  22. احسن الودیعه، ج ۲، ص ۱۰۲.
  23. علمای معاصرین، ص ۱۴۳، ملا علی واعظ خیابانی، چاپخانه اسلامیه، تهران.
  24. زندگانی سردار کابلی، ص ۲۱۶.
  25. معادن الحکمة فی مکاتیب الائمه، ص ۵۹ و الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج ۱۸، ص ۸۰.
  26. زندگانی سردارکابلی، ص ۲۱۶.
  27. همان، ص ۲۱۷.
  28. احسن الودیعه، ج ۲، ص ۱۰۲.
  29. معارف الرجال، ج ۳، ص ۱۵۸.
  30. زندگانی سردارکابلی، ص ۲۱۷.
  31. جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاهان، ج ۱، ص ۴۱۵، محمدعلی سلطانی، انتشارات سُها، تهران و علمای معاصرین، ص ۱۴۳.
  32. تاریخ تشیع در کرمانشاه، ص ۳۷۲، محمدعلی سلطانی، انتشارات سها، تهران.
  33. احزاب سیاسی و انجمن‌های سرّی در کرمانشاه، ج ۱، ص ۸۳ و ۹۱، محمدعلی سلطانی، انتشارات سها، تهران.
  34. تاریخ کرمانشاه در عصر قاجار، ص ۴۷۹، هرمز بیگلری، طاق بستان، کرمانشاه.
  35. زندگانی سردار کابلی، ص ۲۱۷.
  36. تاریخ کرمانشاه در عصرقاجار، ص ۴۷۹.
  37. العبقری الحسان، قسمت المسک الاذفر، ص ۱۰۲، علی‌اکبر نهاوندی، کتابفروشی دبستانی، تهران.
  38. علمای معاصرین، ص ۱۴۴؛ معارف الرجال، ج، ۳، ص ۱۵۸؛ احسن الودیعه، ج ۲، ص ۱۰۳؛ زندگانی سردار کابلی، ص ۲۱۶ و معادن الحکمة فی مکاتیب الائمه، ص ۶۰.
  39. احسن الودیعه، ج ۲، ص ۱۰۳.
  40. تاریخ تشیع در کرمانشاه، ص ۳۷۴؛ معارف الرجال، ج ۳، ص ۱۵۸ و معادن الحکمه فی مکاتیب الائمه، ص ۶۰.
  41. تاریخ تشیع در کرمانشاه، ص ۳۷۴.
  42. همان، ص ۳۷۲.
  43. همان، ص ۳۷۳.
  44. زندگانی سردار کابلی، ص ۲۱۸.

منبع

علي كرجي, ستارگان حرم، جلد 13، صفحه 214-227