غزوه ذی امر: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} <keywords content='کلید واژه: رسول خدا صلي الله عليه و آله، وقایع پس ا...' ایجاد کرد)
 
 
(۱۱ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
{{شناسنامه غزوات
 +
|تصویر=[[پرونده:غزوه ذی امر.jpg|۲۵۰px|center]]
 +
|زمان = سال سوم هجری
 +
|مکان = منطقه «ذو أمَر» در حدود صد کیلومتری [[مدینه]]
 +
|غزوه قبلی =[[غزوه سویق]]
 +
|غزوه بعدی =
 +
|علت غزوه =  برای پراکنده ساختن و دفع حمله [[قبیله غطفان]] به [[مدینه]]
 +
|نتیجه = این غزوه به دلیل پراکنده شدن دشمن، بدون جنگ به پایان رسید، و دُعثور بن حارث -رئیس مشرکان-، مسلمان شد.
 +
|مسلمانان = مسلمانان
 +
چهارصد و پنجاه نفر
 +
|دشمنان =
 +
|فرماندهان مسلمانان = [[پیامبر اسلام|رسول خدا]](ص)
 +
|فرماندهان دشمنان = دُعثور بن حارث
 +
|پرچم داران مسلمانان=
 +
|پرچم داران دشمنان =
 +
|تلفات مسلمانان =
 +
|توضیحات = به روایتی، [[آیه 11 سوره مائده|آیه ۱۱ سوره مائده]] در شأن حادثه‌ای که در ذی‌امر برای پیامبر (ص) رخ داد، نازل شده است. }}  
  
 +
'''«غزوه ذی أمَر»''' یا «غزوه غطفان»، [[غزوه|غزوه‌ای]] بود که در سال سوم هجری با حضور [[پیامبر اسلام]] (صلی الله علیه وآله) برای دفع حمله [[قبیله غطفان]] به [[مدینه]] رخ داد. در این غزوه که به دلیل پراکنده شدن دشمن، بدون جنگ و درگیری به پایان رسید، دُعثور بن حارث -رهبر مشرکان- و عده‌ای از یارانش مسلمان شدند.
  
 +
==مکان و زمان غزوه ذی‌امر==
 +
«ذو اَمَر» که نام این [[غزوه]] از آن گرفته شده، جایی در ناحیه نُخَیلِ [[نجد]] از سرزمین غَطَفان حدود صد کیلومتری مدینه بوده است.<ref>معجم البلدان، یاقوت حموی، ذیل «اَمَر».</ref> از این غزوه، در بیشتر منابع به نام غزوه ذی امر یاد شده است.<ref>سیره ابن هشام، ج ۳، ص ۴۹؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۴۵۱؛ مسعودی، مروج الذهب، ج ۳، ص ۲۱.</ref> برخی مورخان نیز آن را غزوه غطفان یا غَزاة بنی غطفان<ref>واقدی، ج ۱، ص ۳، ۱۹۳؛ بلاذری، ج ۱، ص ۳۶۶.</ref> یا غزوه اَنمار خوانده اند که به ذواَمَر نیز معروف بوده است.<ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۴۹۲؛ سمهودی، وفاء الوفا، ج ۱، ص ۲۸۰.</ref>
  
 +
در همه منابع، تاریخ وقوع این غزوه سال سوم هجری ذکر شده، اما تاریخ دقیق آن متفاوت است. به روایت ابن اسحاق<ref>سیره ابن اسحاق، ص ۲۹۳.</ref>، رسول اکرم پس از [[غزوه سویق]]، در [[ذی الحجه]] سال دوم و [[ماه محرم|محرّم]] سال سوم را در مدینه گذراند، آنگاه برای جنگ با [[قبیله غطفان]] روانه [[نجد]] شد. [[محمد بن عمر واقدی|واقدی]]<ref>المغازی، ج ۱، ص ۱۹۳.</ref> تاریخ این غزوه را در آغاز بیست و پنجمین ماه هجرت ([[ربیع الاول]] سال سوم) دانسته و گفته است که پیامبر به قصد جنگ با بنی غطفان در ذی امر، روز پنج شنبه دوازدهم ربیع الاول از [[مدینه]] بیرون رفت.<ref>طبقات ابن سعد، ج ۲، ص ۳۴؛ بلاذری، همان.</ref> [[مسعودی]] آن را در [[جمادی الثانی]] سال سوم (پس از قتل کَعْب بن اشرف یهودی به دست محمد بن سَلَمه، در نیمه ربیع الاول) دانسته است.<ref>التنبیه و الاشراف، مسعودی، ص ۲۴۳ـ۲۴۴.</ref>
  
==غزوه ذی امر==
+
روایات درباره مدت غیبت پیامبر در مدینه نیز مختلف است. به گفته ابن اسحاق،<ref>السیرة النبویه، ص ۲۹۳.</ref> آن حضرت تقریبا همه ماه [[صفر]] سال سوم هجری را در نجد ماند، اما به روایت واقدی،<ref>مغازی، ج ۱، ص ۱۹۳، ۱۹۶.</ref> یازده روز (یا یازده شب) در مدینه غایب بود.
  
سبب این غزوه آن بود که به پیغمبر اطلاع دادند جمعی از [[قبیله غطفان]] به فکر افتاده اند تا به [[مدینه]] حمله کنند و برای این کار افراد و اسلحه تهیه می  کنند، [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله با چهارصد و پنجاه نفر از مسلمانان به قصد پراکنده ساختن و جلوگیری آن ها به  «[[ذی امر]]» رفت و در آن جا فرود آمد رئیس قبیله مزبور شخصی بود به نام [[دعثور بن حارث]]، هنگامی که رسول خدا و همراهان بدان جا فرود آمدند باران گرفت و رسول خدا صلی الله علیه و آله به کنار درختی رفته بود که باران شدت یافت و تدریجا سیلی برخاست و دره  «امر» را فراگرفت.
+
==شرح غزوه ذی‌امر==
 +
در سبب این غزوه گفته شده که به [[رسول خدا]] صلی الله علیه وآله خبر رسیده بود که گروهی از قبایل ثَعْلَبه و مُحارِب به تحریک فردی به نام دُعثور بن حارث بن محارب در ذی امر گردآمده اند و قصد دارند به اطراف [[مدینه]] حمله و آنجا را غارت کنند. گفته شده است که رسول اکرم هنگام عزیمت برای این [[غزوه]]، [[عثمان بن عفان]] را در مدینه جانشین خود کرد.<ref>مغازی، واقدی، ج ۱، ص ۱۹۶؛ سیره ابن هشام، ج ۳، ص ۴۹.</ref>
  
پیغمبر خدا در آن سوی دره بود و یارانش این طرف دره که سیل برخاست و میان آن حضرت و یارانش جدایی انداخت، رسول خدا صلی الله علیه و آله جامه خود را که در اثر آمدن باران  تر شده بود از تن بیرون کرد و فشاری داده روی آن درخت انداخت تا خشک شود و خود زیر آن درخت  خوابید.
+
سپس پیامبر با ۴۵۰ تن از یارانش (که تعدادی اسب نیز همراه داشتند)، از مدینه بیرون رفت و پس از گذشتن از سرزمین مُنَقّی (میان مدینه و [[کوه احد|اُحُد]]) و تنگه خُبَیْت (در دو منزلی مدینه) به ذوالقَصَّه (جایی میان مدینه و [[عراق]]) رسید.<ref>مغازی، واقدی، ج ۱، ص ۱۹۴؛ طبقات ابن سعد، ج ۲، ص ۳۴ـ۳۵.</ref>
  
افراد قبیله غطفان که در تمام این احوال ناظر رفتار پیغمبر بودند چون آن حضرت را تنها دیدند و سیل خروشان را نیز که مانع بزرگی میان آن حضرت و اصحاب بود مشاهده کردند به دعثور بن حارث که - گذشته از سمت ریاست  بر آن ها - مرد شجاع وبی باکی بود گفتند: فرصت  خوبی برای تو پیش آمده تا بتوانی محمد را براحتی به قتل برسانی و خیال خود و دیگران را آسوده کنی زیرا اگر فرضا یاران خود را نیز در این جا به کمک طلب نماید آن ها نمی توانند به او کمک کنند!
+
در ذوالقصّه، اصحاب پیامبر به مردی به نام جبّار (از بنی ثَعلَبَه) برخوردند که به قصد گردش راهی [[یثرب]] (مدینه) بود. از وی اطلاعاتی درباره قبیله اش خواستند و او خبر داد که گروهی از آنان به دُعثور بن حارث پیوسته اند. وی را نزد رسول اکرم بردند و او به دعوت پیامبر، مسلمان شد و مسلمانان را به مخفیگاههای مشرکان راهنمایی کرد. پیامبر او را با [[بلال]] همراه کرد. جبّار مسلمانان را از راهی تا نزدیک قبیله اش که مشرک بودند، برد و آنان به قله های کوهها گریختند. پیش از آن، جبّار به رسول اکرم گفته بود، اگر آنها از حرکت شما آگاه شوند، از ترس به کوهها پناه خواهند برد و هرگز با سپاه مسلمانان رودررو نمی شوند. همین اتفاق افتاد و پیامبر با هیچ یک از مشرکان برخورد نکرد. <ref>واقدی، ج ۱، ص ۱۹۴ـ۱۹۵؛ طبقات ابن سعد، ج ۲، ص ۳۵؛ انساب، بلاذری، ج ۱، ص ۳۶۶ـ۳۶۷، ۳۷۷؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۴۸۷.</ref>
  
دعثور از جا برخاسته و شمشیر برانی از میان شمشیرهایی که داشتند انتخاب کرد و هم چنان تا بالای سر پیغمبر صلی الله علیه و آله آمد و آن جا با شمشیر برهنه ایستاد و گفت: ای محمد کیست که اکنون بتواند تو را از دست من نجات داده و نگهبانی کند؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله با آرامی فرمود: «[[الله ]]»!
+
در هنگام حضور سپاه اسلام در ذی امر، باران شدیدی آمد و پیامبر صلی الله علیه و آله که لباسهایش خیس شده بود، آنها را درآورد و جدا از یارانش زیر درختی دراز کشید تا لباسهایش خشک شوند. افراد [[قبیله غطفان]] که از بالای کوه این منظره را می دیدند، به رهبرشان، دُعثور بن حارث که رئیس قبیله مزبور و مردی شجاع و بی باک بود، خبر دادند و او نیز خود را به بالای سر پیامبر رساند و با شمشیرش ایشان را به قتل تهدید کرد. دعثور از پیامبر پرسید، چه کسی تو را از دست من نجات داده و حفظ خواهد کرد؟ پیامبر فرمود «[[الله]]». آنگاه شمشیر از دستان دُعثور افتاد. پیامبر شمشیر را برداشت و گفت، اکنون چه کسی تو را حفظ خواهد کرد؟ دعثور گفت هیچ کس و من براستی گواهی می دهم جز خدای یگانه خدایی نیست و تو هم پیغمبر و فرستاده خدایی! و به خدا سوگند از این پس هرگز دشمنی را علیه تو جمع آوری نخواهم کرد.<ref>مغازی، واقدی، ج ۱، ص ۱۹۵ـ۱۹۶؛ بلاذری، ج ۱، ص ۳۶۷.</ref>
  
در این وقت [[جبرئیل]] - که مامور نگهبانی آن حضرت بود - دستی به سینه دعثور زد که به زمین افتاد و شمشیر از دستش به یک سو پرید! رسول خدا صلی الله علیه و آله از جا برخاست و شمشیر را برداشته بالای سر او آمد و فرمود: کیست که اکنون تو را از دست من حفظ کند؟
+
در این وقت [[رسول خدا]] شمشیرش را به او داد و دعثور برخاسته به راه افتاد، سپس روی خود را به آن حضرت کرده گفت: به خدا [[سوگند]] تو بهتر از من هستی! این را گفت و مسلمان شد. در این هنگام [[آیه]] زیر نازل شد: {{متن قرآن|«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اذْکرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیکمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَن یبْسُطُواْ إِلَیکمْ أَیدِیَهُمْ فَکفَّ أَیدِیهُمْ عَنکمْ وَاتَّقُواْاللّهَ وَ عَلَى اللّهِ فَلْیتَوَکلِ الْمُؤْمِنُونَ»}}<ref>[[سوره مائده]]، آیه ۱۱</ref>؛ اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! نعمت خداوند را بر خودتان ياد كنيد، آنگاه كه جمعى (از دشمنان) قصد داشتند به سوى شما دست تعدّى دراز كنند (و شما را نابود سازند)، امّا خداوند دست آنان را از شما كوتاه كرد و از خدا بترسيد و مؤمنان بايد تنها بر خداوند توكّل كنند.<ref> مغازی، ج ۱، ص ۱۹۶. البته برای این آیه شأن نزول های دیگری هم ذکر شده است.</ref>
  
دعثور گفت: هیچ کس، و من براستی گواهی می  دهم جز خدای یگانه خدایی نیست و تو هم پیغمبر و فرستاده خدایی! و به خدا سوگند از این پس هرگز دشمنی را علیه تو جمع آوری نخواهم کرد. در این وقت رسول خدا صلی الله علیه و آله شمشیرش را به او داد و دعثور برخاسته به راه افتاد، سپس روی خود را به آن حضرت کرده گفت: به خدا [[سوگند]] تو بهتر از من هستی! این را گفته و به نزد قبیله خود برگشت و چون از وی پرسیدند: چه شد که او را نکشتی؟
+
هنگامی که دعثور نزد قبیله خود برگشت، از وی پرسیدند: چه شد که او را نکشتی؟ گفت: مردی سفیدپوش و بلندقامت را دیدم که بر سینه‌ام زد و چنان که دیدید به پشت روی زمین افتادم و دانستم که او فرشته ای بود و گواهی دهم که [[محمد]] رسول خداست و از این پس دیگر کسی را علیه او تحریک نخواهم کرد. سپس یارانش را نیز به [[اسلام]] دعوت کرد.<ref>گروهی از مورخین، نظیر این داستان را در جنگ «[[غزوه ذات الرقاع|ذات الرقاع]]» که در سال چهارم یا پنجم اتفاق افتاد ذکر کرده و به جای «دعثور» نیز «غورث» ذکر شده است. (سیره ابن هشام ج ۳، ص ۲۱۵ـ۲۱۶؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۵۵۷ـ۵۵۸) و در کتاب شریف «[[الکافی]]» نیز از [[امام صادق]] علیه السلام همان گونه نقل شده است، والله اعلم.</ref>
  
گفت: مردی سفید پوش و بلند قامت را دیدم که بر سینه ام زد و چنان که دیدید به پشت روی زمین افتادم و دانستم که او فرشته ای بود و گواهی دهم که محمد رسول خداست و از این پس دیگر کسی را علیه او تحریک نخواهم کرد.(1) و به دنبال این گفتار مردم را به [[اسلام]] دعوت کرد و از آن پس مسلمان گردید.
+
==پانویس==
 +
<references />
  
پی  نوشت
+
==منابع==
 
+
*[https://rch.ac.ir/article/Details/13559 "ذی امر؛ غزوه"، زیبا معیّر، دانشنامه جهان اسلام].
(1). گروهی از مورخین نظیر این داستان را در جنگ [[ذات الرقاع]] که در سال چهارم یا پنجم اتفاق افتاد ذکر کرده و به جای  «دعثور» نیز «غورث » ذکر شده و در کتاب شریف کافی نیز از [[امام صادق]] علیه السلام همان گونه نقل شده است، والله اعلم.
+
*زندگانی حضرت محمد صلی الله علیه وآله، سید هاشم رسولی محلاتی، ص۲۹۱.
 
+
{{غزوات پیامبر اکرم}}
===منبع===
+
[[رده:غزوات پیامبر اکرم]][[رده:جنگ های صدر اسلام]][[رده:تاریخ صدر اسلام]]
 
 
هاشم رسولی محلاتی, زندگانی حضرت محمد صلی الله علیه و آله، ص 291
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ اکتبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۰:۱۹

غزوه ذی امر
۲۵۰px
زمان سال سوم هجری
مکان منطقه «ذو أمَر» در حدود صد کیلومتری مدینه
غزوه قبلی غزوه سویق
غزوه بعدی
علت غزوه برای پراکنده ساختن و دفع حمله قبیله غطفان به مدینه
نتیجه این غزوه به دلیل پراکنده شدن دشمن، بدون جنگ به پایان رسید، و دُعثور بن حارث -رئیس مشرکان-، مسلمان شد.
دوطرف درگیری و تعداد آنها
مسلمانان

چهارصد و پنجاه نفر

فرماندهان
رسول خدا(ص) دُعثور بن حارث
پرچم داران
تلفات
به روایتی، آیه ۱۱ سوره مائده در شأن حادثه‌ای که در ذی‌امر برای پیامبر (ص) رخ داد، نازل شده است.


«غزوه ذی أمَر» یا «غزوه غطفان»، غزوه‌ای بود که در سال سوم هجری با حضور پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) برای دفع حمله قبیله غطفان به مدینه رخ داد. در این غزوه که به دلیل پراکنده شدن دشمن، بدون جنگ و درگیری به پایان رسید، دُعثور بن حارث -رهبر مشرکان- و عده‌ای از یارانش مسلمان شدند.

مکان و زمان غزوه ذی‌امر

«ذو اَمَر» که نام این غزوه از آن گرفته شده، جایی در ناحیه نُخَیلِ نجد از سرزمین غَطَفان حدود صد کیلومتری مدینه بوده است.[۱] از این غزوه، در بیشتر منابع به نام غزوه ذی امر یاد شده است.[۲] برخی مورخان نیز آن را غزوه غطفان یا غَزاة بنی غطفان[۳] یا غزوه اَنمار خوانده اند که به ذواَمَر نیز معروف بوده است.[۴]

در همه منابع، تاریخ وقوع این غزوه سال سوم هجری ذکر شده، اما تاریخ دقیق آن متفاوت است. به روایت ابن اسحاق[۵]، رسول اکرم پس از غزوه سویق، در ذی الحجه سال دوم و محرّم سال سوم را در مدینه گذراند، آنگاه برای جنگ با قبیله غطفان روانه نجد شد. واقدی[۶] تاریخ این غزوه را در آغاز بیست و پنجمین ماه هجرت (ربیع الاول سال سوم) دانسته و گفته است که پیامبر به قصد جنگ با بنی غطفان در ذی امر، روز پنج شنبه دوازدهم ربیع الاول از مدینه بیرون رفت.[۷] مسعودی آن را در جمادی الثانی سال سوم (پس از قتل کَعْب بن اشرف یهودی به دست محمد بن سَلَمه، در نیمه ربیع الاول) دانسته است.[۸]

روایات درباره مدت غیبت پیامبر در مدینه نیز مختلف است. به گفته ابن اسحاق،[۹] آن حضرت تقریبا همه ماه صفر سال سوم هجری را در نجد ماند، اما به روایت واقدی،[۱۰] یازده روز (یا یازده شب) در مدینه غایب بود.

شرح غزوه ذی‌امر

در سبب این غزوه گفته شده که به رسول خدا صلی الله علیه وآله خبر رسیده بود که گروهی از قبایل ثَعْلَبه و مُحارِب به تحریک فردی به نام دُعثور بن حارث بن محارب در ذی امر گردآمده اند و قصد دارند به اطراف مدینه حمله و آنجا را غارت کنند. گفته شده است که رسول اکرم هنگام عزیمت برای این غزوه، عثمان بن عفان را در مدینه جانشین خود کرد.[۱۱]

سپس پیامبر با ۴۵۰ تن از یارانش (که تعدادی اسب نیز همراه داشتند)، از مدینه بیرون رفت و پس از گذشتن از سرزمین مُنَقّی (میان مدینه و اُحُد) و تنگه خُبَیْت (در دو منزلی مدینه) به ذوالقَصَّه (جایی میان مدینه و عراق) رسید.[۱۲]

در ذوالقصّه، اصحاب پیامبر به مردی به نام جبّار (از بنی ثَعلَبَه) برخوردند که به قصد گردش راهی یثرب (مدینه) بود. از وی اطلاعاتی درباره قبیله اش خواستند و او خبر داد که گروهی از آنان به دُعثور بن حارث پیوسته اند. وی را نزد رسول اکرم بردند و او به دعوت پیامبر، مسلمان شد و مسلمانان را به مخفیگاههای مشرکان راهنمایی کرد. پیامبر او را با بلال همراه کرد. جبّار مسلمانان را از راهی تا نزدیک قبیله اش که مشرک بودند، برد و آنان به قله های کوهها گریختند. پیش از آن، جبّار به رسول اکرم گفته بود، اگر آنها از حرکت شما آگاه شوند، از ترس به کوهها پناه خواهند برد و هرگز با سپاه مسلمانان رودررو نمی شوند. همین اتفاق افتاد و پیامبر با هیچ یک از مشرکان برخورد نکرد. [۱۳]

در هنگام حضور سپاه اسلام در ذی امر، باران شدیدی آمد و پیامبر صلی الله علیه و آله که لباسهایش خیس شده بود، آنها را درآورد و جدا از یارانش زیر درختی دراز کشید تا لباسهایش خشک شوند. افراد قبیله غطفان که از بالای کوه این منظره را می دیدند، به رهبرشان، دُعثور بن حارث که رئیس قبیله مزبور و مردی شجاع و بی باک بود، خبر دادند و او نیز خود را به بالای سر پیامبر رساند و با شمشیرش ایشان را به قتل تهدید کرد. دعثور از پیامبر پرسید، چه کسی تو را از دست من نجات داده و حفظ خواهد کرد؟ پیامبر فرمود «الله». آنگاه شمشیر از دستان دُعثور افتاد. پیامبر شمشیر را برداشت و گفت، اکنون چه کسی تو را حفظ خواهد کرد؟ دعثور گفت هیچ کس و من براستی گواهی می دهم جز خدای یگانه خدایی نیست و تو هم پیغمبر و فرستاده خدایی! و به خدا سوگند از این پس هرگز دشمنی را علیه تو جمع آوری نخواهم کرد.[۱۴]

در این وقت رسول خدا شمشیرش را به او داد و دعثور برخاسته به راه افتاد، سپس روی خود را به آن حضرت کرده گفت: به خدا سوگند تو بهتر از من هستی! این را گفت و مسلمان شد. در این هنگام آیه زیر نازل شد: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اذْکرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیکمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَن یبْسُطُواْ إِلَیکمْ أَیدِیَهُمْ فَکفَّ أَیدِیهُمْ عَنکمْ وَاتَّقُواْاللّهَ وَ عَلَى اللّهِ فَلْیتَوَکلِ الْمُؤْمِنُونَ»[۱۵]؛ اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! نعمت خداوند را بر خودتان ياد كنيد، آنگاه كه جمعى (از دشمنان) قصد داشتند به سوى شما دست تعدّى دراز كنند (و شما را نابود سازند)، امّا خداوند دست آنان را از شما كوتاه كرد و از خدا بترسيد و مؤمنان بايد تنها بر خداوند توكّل كنند.[۱۶]

هنگامی که دعثور نزد قبیله خود برگشت، از وی پرسیدند: چه شد که او را نکشتی؟ گفت: مردی سفیدپوش و بلندقامت را دیدم که بر سینه‌ام زد و چنان که دیدید به پشت روی زمین افتادم و دانستم که او فرشته ای بود و گواهی دهم که محمد رسول خداست و از این پس دیگر کسی را علیه او تحریک نخواهم کرد. سپس یارانش را نیز به اسلام دعوت کرد.[۱۷]

پانویس

  1. معجم البلدان، یاقوت حموی، ذیل «اَمَر».
  2. سیره ابن هشام، ج ۳، ص ۴۹؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۴۵۱؛ مسعودی، مروج الذهب، ج ۳، ص ۲۱.
  3. واقدی، ج ۱، ص ۳، ۱۹۳؛ بلاذری، ج ۱، ص ۳۶۶.
  4. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۴۹۲؛ سمهودی، وفاء الوفا، ج ۱، ص ۲۸۰.
  5. سیره ابن اسحاق، ص ۲۹۳.
  6. المغازی، ج ۱، ص ۱۹۳.
  7. طبقات ابن سعد، ج ۲، ص ۳۴؛ بلاذری، همان.
  8. التنبیه و الاشراف، مسعودی، ص ۲۴۳ـ۲۴۴.
  9. السیرة النبویه، ص ۲۹۳.
  10. مغازی، ج ۱، ص ۱۹۳، ۱۹۶.
  11. مغازی، واقدی، ج ۱، ص ۱۹۶؛ سیره ابن هشام، ج ۳، ص ۴۹.
  12. مغازی، واقدی، ج ۱، ص ۱۹۴؛ طبقات ابن سعد، ج ۲، ص ۳۴ـ۳۵.
  13. واقدی، ج ۱، ص ۱۹۴ـ۱۹۵؛ طبقات ابن سعد، ج ۲، ص ۳۵؛ انساب، بلاذری، ج ۱، ص ۳۶۶ـ۳۶۷، ۳۷۷؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۴۸۷.
  14. مغازی، واقدی، ج ۱، ص ۱۹۵ـ۱۹۶؛ بلاذری، ج ۱، ص ۳۶۷.
  15. سوره مائده، آیه ۱۱
  16. مغازی، ج ۱، ص ۱۹۶. البته برای این آیه شأن نزول های دیگری هم ذکر شده است.
  17. گروهی از مورخین، نظیر این داستان را در جنگ «ذات الرقاع» که در سال چهارم یا پنجم اتفاق افتاد ذکر کرده و به جای «دعثور» نیز «غورث» ذکر شده است. (سیره ابن هشام ج ۳، ص ۲۱۵ـ۲۱۶؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۵۵۷ـ۵۵۸) و در کتاب شریف «الکافی» نیز از امام صادق علیه السلام همان گونه نقل شده است، والله اعلم.

منابع

غزوات پیامبر اکرم (ص)
2 هجری غزوه ودّان * غزوه بواط * غزوه عشيره‌ * غزوه كدر * غزوه بنى قينقاع * غزوه سويق‌
3 هجری غزوه بدر * غزوه غطفان‌ * غزوه احد * غزوه حمراء الأسد
4 هجری غزوه بنى نضير * غزوه ذات الرقاع * غزوه بدر الموعد
5 هجری غزوه دومة الجندل‌ * غزوه خندق یا احزاب * غزوه بنى قريظه‌
6 هجری غزوه بنى لحيان * غزوه ذى قرد * غزوه بنى مصطلق * غزوه حديبيه
7 هجری غزوه خيبر
8 هجری غزوه فتح مكه‌ * غزوه حنين * غزوه طائف‌
9 هجری غزوه تبوك‌
مسابقه از خطبه ۱۱۱ نهج البلاغه