آیه 33 سوره الرحمن: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (←تفسیر آیه) |
(←معانی کلمات آیه) |
||
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | + | *'''معشر''': جماعت. آن سه بار در قرآن به كار رفته و همه درباره انس و جنّ است. | |
+ | *'''تنفذوا''': نفاذ و نفوذ: سوراخ كردن و خارج شدن به آن طرف. در مصباح گويد: «نفذ السهم: خرق الرمية و خرج منها». | ||
+ | *'''اقطار''': اطراف و كنارهها. مفرد قطر (بضم اول) است. | ||
+ | *'''سلطان''': سلطه: قدرت. سلطان نيز در اينجا به معنى تسلط و قدرت است (اقرب).<ref>تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص485</ref> | ||
== تفسیر آیه == | == تفسیر آیه == |
نسخهٔ کنونی تا ۲ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۰۵:۰۴
<<32 | آیه 33 سوره الرحمن | 34>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
ای گروه جنّ و انس، اگر میتوانید از اطراف آسمانها و زمین (و از قبضه قدرت الهی) بیرون شوید، بیرون شوید (ولی این خیال محالی است زیرا) هرگز خارج از ملک و سلطنت خدا نتوانید شد.
ای گروه جن و انس! اگر می توانید از کرانه ها و نواحی آسمان ها و زمین بیرون روید، پس بیرون روید؛ نمی توانید بیرون روید مگر با نوعی توانایی و قدرت.
اى گروه جنّيان و انسيان، اگر مىتوانيد از كرانههاى آسمانها و زمين به بيرون رخنه كنيد، پس رخنه كنيد. [ولى] جز با [به دست آوردن] تسلطى رخنه نمىكنيد.
اى گروه جنيان و آدميان، اگر مىتوانيد كه از كنارههاى آسمانها و زمين بيرون رويد، بيرون رويد. ولى بيرون نتوانيد رفت مگر با داشتن قدرتى.
ای گروه جنّ و انس! اگر میتوانید از مرزهای آسمانها و زمین بگذرید، پس بگذرید، ولی هرگز نمیتوانید، مگر با نیرویی (فوق العاده)!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- معشر: جماعت. آن سه بار در قرآن به كار رفته و همه درباره انس و جنّ است.
- تنفذوا: نفاذ و نفوذ: سوراخ كردن و خارج شدن به آن طرف. در مصباح گويد: «نفذ السهم: خرق الرمية و خرج منها».
- اقطار: اطراف و كنارهها. مفرد قطر (بضم اول) است.
- سلطان: سلطه: قدرت. سلطان نيز در اينجا به معنى تسلط و قدرت است (اقرب).[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطانٍ «33»
اى گروه جنّ و انس! اگر مىتوانيد از مرزهاى آسمانها و زمين نفوذ كنيد، نفوذ كنيد. هرگز نمىتوانيد مگر به واسطه قدرتى فوق العاده.
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «34»
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را تكذيب مىكنيد؟
نکته ها
«مَعْشَرَ» به معناى گروه، از ريشهى «عشر» به معناى عدد ده است. كلمهى «عشيرة» به معناى بستگان نيز از اين ريشه است. در قرآن، كلمه «مَعْشَرَ» سه بار به كار رفته است.
«سلطان» هم به قدرت قهريّه و مادّى گفته مىشود كه سبب سلطه بر ديگران است و هم به قدرت علمى و دليل و برهان و استدلال محكم كه سبب تسلّط فكرى و علمى مىشود.
«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآياتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِينٍ»* «1»، «يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ»* «2»
آيه 33، مىتواند مربوط به دنيا و مباحث فضانوردى و گذر از جوّ زمين و نفوذ در آسمانها باشد و يا به قرينه آيات قبل و بعد، مربوط به قيامت و عدم امكان فرار از دادگاه الهى باشد.
عمق زمين و اوج فضا و كرات آسمانى، براى انسان و جنّ قابل تسخير است. تعبير «إِنِ اسْتَطَعْتُمْ» به جاى «لو استطعتم»، نشانه امكان و جمله «إِلَّا بِسُلْطانٍ» رمز آن است كه مىتوان در آسمانها و زمين نفوذ پيدا كرد. به ويژه آنكه در قرآن معمولًا كلمه سلطان براى سلطه علمى به كار رفته است.
پیام ها
1- جنّ و انس، در قيامت در كنار يكديگر مورد خطاب الهى قرار مىگيرند. يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ ...
«1». غافر، 23.
«2». غافر، 35.
جلد 9 - صفحه 397
2- توجّه به قدرت الهى و عجز انسان، بازدارنده از انحراف است. لا تَنْفُذُونَ ...
3- موجودات لطيف همچون جنّ نيز توان فرار از دادگاه الهى را ندارند. يا مَعْشَرَ الْجِنِ ... لا تَنْفُذُونَ
4- رهايى از كيفر در قيامت، جز با داشتن دليل وحجّت عقلى يا شرعى براى هيچ يك از جنّ و انس ميسّر نيست. يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ ... لا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطانٍ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلاَّ بِسُلْطانٍ (33)
بعد از آن احوال قيامت را فرمايد:
يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ: اى گروه جن و انس، إِنِ اسْتَطَعْتُمْ: اگر توانيد و توانائى داريد، أَنْ تَنْفُذُوا: بيرون رويد، مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: از اطراف آسمانها و زمينها تا بگريزند از مرگ يا از عذاب، فَانْفُذُوا: پس بيرون رويد و فرار نمائيد، لا تَنْفُذُونَ: بيرون نمىتوانيد شد و قادر نيستيد بر آن، إِلَّا بِسُلْطانٍ: مگر به تسلط و غلبه يا به قدرت من كه به شما عطا نمايم و حال آنكه اين تسلط شما را نيست، و اعطاى قوت موافق حكمت و مصلحت من نباشد، پس هر جا كه رويد مرگ ملازم شما خواهد بود، يا از عذاب من هيچ جا نمىتوانيد گريخت.
بيان: مفاد آيه شريفه آنكه: اگر قدرت داريد اينكه خارج شويد از اطراف آسمان و زمين در حالى كه فرار نمائيد از قضاى الهى، پس بيرون رويد و البته قدرت نداريد بر خروج مگر به تسلط و قهر، و از كجا باشد آن قدرت براى شما.
يا اگر قدرت داريد اينكه خارج شويد به جهت اينكه بدانيد آنچه در آسمان و زمين است بيرون رويد تا بدانيد، و نتوانيد خارج شويد، و ندانيد مگر به بينه
جلد 12 - صفحه 419
كه نصب فرمايد خدا، پس عروج كنيد به افكار خود.
در مجمع- در خبر وارد شده كه احاطه نمايد روز قيامت به خلق ملائكه و بزبانه از آتش، پس ندا كرده شود «يا معشر الجن و الانس ان استطعتم ان تنفذوا من اقطار السموات و الارض فانفذوا ...» «1» علامه مجلسى رحمه الله در بحار روايت نموده از حضرت صادق عليه السّلام: چون روز قيامت شود، حق تعالى جميع خلايق را در زمين مسطحى جمع فرمايد و امر نمايد بسوى ملائكه آسمان دنيا كه نازل شوند در صفحه محشر، پس اهل آسمان اول كه دو برابر جمعيت انس و جن باشند نازل و احاطه نمايند اطراف خلايق را، بعد از آن اهل آسمان دوم، و همچنين تا تمام اهالى و ساكنان آسمانهاى هفتگانه نازل شوند در صحراى محشر، و ملائكه هفت سرادقات آسمانهاى احاطه نمايند خلايق را؛ آنگاه منادى از جانب پروردگار ندا نمايد: «يا معشر الجن و الانس ان استطعتم ان تنفذوا من اقطار السموات و الارض فانفذوا ...» «2».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ (31) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (32) يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلاَّ بِسُلْطانٍ (33) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (34) يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ (35)
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (36) فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَكانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهانِ (37) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (38) فَيَوْمَئِذٍ لا يُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ (39) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (40)
يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِي وَ الْأَقْدامِ (41) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (42) هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ (43) يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ (44) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (45)
جلد 5 صفحه 116
ترجمه
زود باشد كه بپردازيم بحساب شما اى دو گروه جنّ و انس
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
اى گروه جنيان و آدميان اگر ميتوانيد كه بگريزيد از اطراف آسمانها و زمين پس بگريزيد بيرون نميرويد مگر با قدرتيكه نداريد آنرا
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
فرستاده ميشود براى شما شعله خالصى از آتش و مس گداخته پس دفع نتوانيد كرد
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
پس چون شكافته شود آسمان پس بگردد گلگون مانند روغنهاى گوناگون
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
پس در چنين روز سؤال نميشود از گناهش انسانى و نه جنّى
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
شناخته ميشوند گناهكاران بعلامتشان پس گرفته ميشوند بموهاى پيشانى و قدمها
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
اينست دوزخى كه تكذيب ميكردند آنرا گناهكاران
ميگردند ميان آن و ميان آب گرم جوشان
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد.
تفسير
گفتهاند فراغ در لغت بدو معنى آمده يكى بمعناى قصد چنانچه گفته ميشود فارغ ميشوم براى فلان امر يعنى قصد ميكنم آنرا و ديگر بمعناى بيرون آمدن از كارى براى پرداختن بكار ديگر و اين معنى در باره خداوند معقول نيست چون مشغول نميكند و باز نميدارد او را كارى از كارى پس معناى اوّل متعيّن است و مراد آنست كه در آتيه قصد ميكنيم براى رسيدگى بحساب شما اى دو گروه سنگين از بار تكليف يا و زين و مهمّ در روى زمين كه جن و انسيد و محتمل است مراد آن باشد كه در آتيه فارغ ميشوم از اداره معاش شما در دنيا و ميپردازم بحساب و جزاى اعمال شما در آخرت بر سبيل تمثيل و تشبيه بحال كسيكه خود را مجرّد براى انجام امرى نموده كه بهتر ميتواند بآن رسيدگى نمايد تا بيشتر موجب تهديد و تخويف باشد و قمّى ره نقل فرموده كه مراد از ثقلان كتاب خدا و عترت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم است با تمسّك بحديث مشهور انّى تارك فيكم الثّقلين كتاب اللّه و عترتى و بنابراين شايد مراد كشيدن انتقام
جلد 5 صفحه 117
از ستمكاران بآن دو باشد و در هر حال حساب و جزا و انتقام هر چه از حق صادر شود چون براى انتظام امور خلق و بصلاح آنها است لطف و نعمت است خصوصا براى اهل ايمان از جن و انس پس نبايد منكر هيچ يك از نعم الهى شوند و مؤيّد معناى سابق- الذكر و آنكه نقل قمّى ره بر سبيل تأويل بوده خطاب خداوند بجن و انس است و تهديد آن دو گروه بآنكه قدرت نداريد از تحت اراده و حيطه تصرف من خارج شويد بنفوذ و فرار از جوانب و اطراف ملك من چون اگر بخواهيد فرار كنيد بايد با قدرتيكه من بشما بدهم بكنيد و چنين قدرتى من بشما ندادم يا اگر ميتوانيد نفوذ نمائيد در اقطار آسمانها و زمين براى علم باوضاع و احوال آنها نفوذ نمائيد و مطلع شويد ولى نميتوانيد مگر من دليلى براى شما اقامه نمايم و بواسطه آن عالم شويد چون سلطان بر قدرت و قوّت و حجّت اطلاق ميشود و در صورت اول مراد بيان قدرت تامّه الهيّه و عجز مخلوق از خروج از تحت سلطنت او است و در صورت دوم مراد بيان انحصار علم است بمبدء فيّاض و آنچه از او بخلق افاضه شود و در هر حال اين معنى از ادله توحيد و موجب ترغيب بطاعت و بعد از معصيت است و نعمتى است از نعم الهيّه كه نبايد آن را انكار نمود و مستفاد از بعضى روايات آنست كه چون قيامت بر پا شود خداوند جن و انس را يكجا مجتمع فرمايد پس ملائكه هفت آسمان نازل و مرتّبا بر آنها احاطه نمايند مانند هفت خيمه و منادى الهى آنها را باين آيه مخاطب نمايد و آنها خودشان را محاط بحلقههائى از ملائكه ببينند و راه گريز نداشته باشند و در بعضى ذكر شده كه شعلهئى از آتش هم بر آنها احاطه مينمايد و اين آيه تا شواظ من نار بآنها ندا ميشود در هر حال آن شعله و زبانه آتش با دود يا بيدود و مس گداخته كه بفرق آنها ريخته ميشود باختلاف تفاسير بمنزله تشريفات ورودى آنها است بجهنّم كه براى آنان قبلا ارسال ميشود و اين عذاب و ساير عذابهائى كه بعدا بيان ميشود هر يك نعمتى است از خدا براى خلق چون افعال او تماما موافق با صلاح عامّه و حفظ انتظامات امور دنيوى آنها بآن ميشود و اخبار خداوند از آن موجب اجتناب آنان از معاصى و مضارّ و افعال ناشايسته و قبيح است پس مناسب است بعد از ذكر آنها گفته شود پس كدام يك از نعمتهاى الهى را انكار مينمائيد
جلد 5 صفحه 118
اين بيان مفسّرين است كه براى وجه مناسبت اين آيه با آيات عذاب فرمودهاند ولى بنظر حقير لازم نيست بتكلّف عذاب را نعمت قلمداد كرد چون مفاد اصلى اين آيه تخويف از كفران نعمت است و بعد از بيان پارهاى از نعم بىپايان الهى و ذكر بعضى از عذابها مناسب است گفته شود پس بكدام يك از نعمتهاى خدا انكار ميورزيد تا باين عذاب و امثال آن گرفتار گرديد خصوصا با بودن اهل ايمان و مظلومين در ضمن مخاطبين كه اين عذابها براى انتقام آنها است و نعمت بودنش براى آنان واضح است و چون روز قيامت آسمان شكافته گردد براى نزول ملائكه و عدم حاجت بآن از حرارت آتش جهنّم در بدو امر گلگون شود و بعد مانند روغنهاى گوناگون كه همه از حرارت آتش آب ميشوند مضمحل و نابود ميگردد يا مانند روغن ماليدنى كه بمالش تمام ميشود فانى ميگردد چون دهان جمع دهن است و بر روغن ماليدنى هم اطلاق ميشود و ورده اگر چه واحد ورد است و بر هر گلى اطلاق ميشود ولى بيشتر استعمال آن در گل سرخ است كه اينجا اراده شده و از مفسّرين تفسيراتى براى ورده و دهان و وجه شبه در اين مقام نقل شده كه حقير چون نپسنديدم ذكر ننمودم و در آنروز از هيچ يك از جن و انس سؤال نميشود كه چه گناهى در دنيا نموديد ولى سؤال ميشود كه چرا گناه كرديد چون خدا فرموده آنها مسئولند و بسيما شناخته ميشوند و خداوند عالم است احتياج بسئوال براى تحصيل علم ندارد سؤال خدا براى توبيخ و ملامت است و بعضى گفتهاند در وقت حشر سؤال نشود چون همه واله و سرگردانند سؤال در موقف حساب است و از روايات ائمه اطهار استفاده ميشود كه از شيعيان سؤال نميشود چون عذاب آنها در برزخ تمام ميشود و بىگناه وارد محشر ميگردند و بنا بر اين شايد خداوند غير شيعيان از جن و انس را چون از فطرت اصليّه خودشان خارج شدهاند داخل در نوع ندانسته و حساب نفرموده كه فرموده سؤال نميشود از گناه او در آن روز انسى و جنّى و جانّ بر بنى جانّ اطلاق ميشود چنانچه آدم بر بنى آدم گفته ميشود و گناهكاران رو سياه و سر شكسته و محزون و مغموم وارد محشر ميگردند و مأمورين الهى كه ملائكه دوزخند باين علائم آنها را شناخته بعضى را بموى سر و بعضى را بپاها گرفته بر زمين محشر ميكشند و بجهنّم ميبرند و بعضى
جلد 5 صفحه 119
گفتهاند جمع مينمايند موى سر و پاهاشان را در غل و بدوزخ ميكشند و مىاندازند در آتش و در هر حال بآنها بعد از وصول بجهنّم براى مزيد خفّت و خوارى و سرزنش گفته ميشود اين جهنمى است كه شما در دنيا منكر آن بوديد و آنها گردش ميكنند در ميان جهنّم بحركت آتش و دور ميزنند در ميان آب جوشى كه بسرشان ريخته ميشود از شدّت سوزش وقتى كه طلب تخفيف عذاب يا جرعه آب مينمايند چون آنى بمعناى بالغ بمنتهاى حرارت است پس چرا بايد بعضى از نعمتهاى پروردگارشان را منكر شوند كه بچنين عذابى مبتلا گردند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يا مَعشَرَ الجِنِّ وَ الإِنسِ إِنِ استَطَعتُم أَن تَنفُذُوا مِن أَقطارِ السَّماواتِ وَ الأَرضِ فَانفُذُوا لا تَنفُذُونَ إِلاّ بِسُلطانٍ (33) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (34)
اي گروه جنّ و انس اگر توانايي داريد اينكه از اطراف آسمانها و زمين فرار كنيد پس فرار كنيد نميتوانيد فرار كنيد مگر از روي مدرك و دليل و حجت.
دارد در حديث که جنّ و انس در صحراي محشر جمع ميشوند نميگذارند احدي قدمي از قدم بردارد تا چند سؤال از او نشود:
عن دينك فيما اخترت و عن عمرك
جلد 16 - صفحه 381
فيما افنيت و عن مالك ممّا اكتسبت و فيما انفقت
و غير اينها لذا ميفرمايد:
يا مَعشَرَ الجِنِّ وَ الإِنسِ خطاب به جنّ و انس براي اينست که غير اينکه دو نوع مسئوليّتي ندارند نه ملائكه و نه طبقات حيوانات.
إِنِ استَطَعتُم أَن تَنفُذُوا همچه استطاعتي و قدرتي نداريد زيرا فرداي قيامت موقعي که جنّ و انس در صحراي محشر مجتمع ميشوند ملائكه هفت آسمان هفت طبقه دور آنها را مثل سربازان چاتمه ميزنند و آتش دور آنها را حلقه ميزند قدرت اينكه از جاي خود حركت كنند ندارند.
مِن أَقطارِ السَّماواتِ وَ الأَرضِ نه از آسمانها ميتوانند بيرون روند و نه از زمين خارج شوند.
فَانفُذُوا خطاب تعجيزيست که قدرت نداريد مثل اينكه شخصي که گرفتار شد بگويند هر جا ميتواني فرار كن که راه فرار نداشته باشد.
لا تَنفُذُونَ نميتوانيد از تحت قدرت الهي بيرون رويد و خود را نجات دهيد و به جايي پناه بريد.
إِلّا بِسُلطانٍ مگر مدركي از خدا داشته باشيد و اجازه از او صادر شود و مدارك الهي ايمان و عمل صالح و تقوي و شفاعت شفعاء و مغفرت الهيست که خطاب ميرسد ادخلوا الجنة بغير حساب و بفرمايد يا أَيَّتُهَا النَّفسُ المُطمَئِنَّةُ ارجِعِي إِلي رَبِّكِ راضِيَةً مَرضِيَّةً فَادخُلِي فِي عِبادِي وَ ادخُلِي جَنَّتِي فجر آيه 28 الي 31.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 33)- در تعقیب آیه قبل که از مسأله حساب دقیق الهی سخن میگفت باز جن و انس را مخاطب ساخته، میگوید: «ای گروه جن و انس! (هر گاه به راستی میخواهید از مجازات و کیفر الهی بر کنار مانید) اگر میتوانید از مرزهای آسمانها و زمین بگذرید (و از حیطه قدرت او خارج شوید) پس بگذرید ولی هرگز نمیتوانید مگر با نیروئی» الهی و فوق العاده اما چنین نیروئی در اختیار شما نیست (یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطانٍ).
به این ترتیب شما هرگز یارای فرار از دادگاه عدل خدا و پیامدهای آن را ندارید، هر جا بروید ملک خداست، و هر کجا باشید محل حکومت اوست، آری این موجود ضعیف و ناتوان کجا میتواند از عرصه قدرت خداوند بگریزد همان گونه که امیر مؤمنان علی علیه السّلام در دعای روح پرور کمیل عرضه میدارد:
«و لا یمکن الفرار من حکومتک پروردگارا! فرار از حکومت تو ممکن نیست»!
ج5، ص59
البته به نظر میرسد که این آیه مربوط به فرار از چنگال عدالت الهی در قیامت باشد، و مؤید آن بعضی از اخبار است که در منابع اسلامی در این زمینه نقل شده از جمله در حدیثی از امام صادق علیه السّلام میخوانیم: «روز قیامت خداوند بندگان را در محل واحدی جمع میکند و به فرشتگان آسمان پائین وحی میفرستد فرود آیید، آنها- که دو برابر جمعیت روی زمین از جن و انس هستند- فرود میآیند، سپس اهل آسمان دوم که آنها نیز دو برابر همه میباشند فرود میآیند، و به همین ترتیب فرشتگان هفت آسمان فرود میآیند و همچون هفت حجاب گرداگرد انس و جن را احاطه میکنند، اینجاست که منادی صدا میزند: ای جمعیت جن و انس اگر میتوانید از اقطار آسمانها و زمین بگذرید، اما هرگز نمیتوانید جز با قدرت الهی و در اینجا میبینند اطراف آنها را هفت گروه عظیم از فرشتگان فرا گرفتهاند- و راهی برای فرار از چنگال عدالت نیست.»
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص485
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم