آیه 19 سوره نجم: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(تفسیر آیه)
(معانی کلمات آیه)
 
سطر ۴۱: سطر ۴۱:
 
</tabber>
 
</tabber>
 
==معانی کلمات آیه==
 
==معانی کلمات آیه==
«اللاّتَ»: نام صخره سنگ سفید و منقشی در طائف بوده که بارگاه و پرده‌دارانی برای آن ترتیب داده بودند و آن را می‌پرستیدند. «الْعُزّی»: نام درختی در سرزمین نخله، میان مکه و طائف بوده که بارگاه و پرده‌دارانی داشته است (نگا: قاسمی).
+
*'''لات''': لات و مناة و عزى نام بتهاى مشركان بود كه در نكته‌‏ها خواهد آمد.<ref>تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص404</ref>
  
 
== تفسیر آیه ==
 
== تفسیر آیه ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۱ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۴۰

مشاهده آیه در سوره

أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّىٰ

مشاهده آیه در سوره


<<18 آیه 19 سوره نجم 20>>
سوره : سوره نجم (53)
جزء : 27
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

آیا دو بت بزرگ لات و عزّای خود را دیدید (که بی اثر است).

پس به من از لات و عزّی [دو بت خویش] خبر دهید

به من خبر دهيد از لات و عزّى،

آيا لات و عُزا را ديده‌ايد؟

به من خبر دهید آیا بتهای «لات» و «عزّی»...

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Have you considered Lat and ‘Uzza?

Have you then considered the Lat and the Uzza,

Have ye thought upon Al-Lat and Al-'Uzza

Have ye seen Lat. and 'Uzza,

معانی کلمات آیه

  • لات: لات و مناة و عزى نام بتهاى مشركان بود كه در نكته‌‏ها خواهد آمد.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَ فَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى «19» وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرى‌ «20»

آيا (بت‌هاى) لات و عزّى را ديده‌ايد؟ و منات، آن سومين بت ديگر.

أَ لَكُمُ الذَّكَرُ وَ لَهُ الْأُنْثى‌ «21» تِلْكَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِيزى‌ «22»

آيا (اين گونه مى‌پنداريد كه) پسر براى شما است و دختر براى خداوند؟

اين (تقسيم شما) تقسيمى است ناعادلانه.

نکته ها

خداوند قادرى كه بشر را به اوج آسمان‌ها مى‌برد و آيات بزرگ خود را به او نشان مى‌دهد كجا، و بت‌هاى سنگى بى خاصيّت كجا.

در قرآن نام نُه بت آمده است: «لات»، «عُزّى»، «مناة» دراين سوره، «بعل» در صافّات و «ودّ»، «سواع»، «يَعوق»، «يغوث» و «نسر» در سوره نوح.

پیام ها

1- نگاه بايد هدفدار باشد. أَ فَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ‌ ...

2- مبلّغ بايد از عوامل انحراف و وسايل آن آگاه باشد. اللَّاتَ وَ الْعُزَّى وَ مَناةَ ...

3- گاهى بايد اشيا و افراد و عوامل انحرافى را معرفى و افشا و محكوم كرد تا ديگران درس بگيرند و هدايت شوند. اللَّاتَ وَ الْعُزَّى وَ مَناةَ ...

4- در اصلاح، ابتدا بايد سراغ سرچشمه‌ها رفت. در بت شكنى نيز بايد ابتدا سراغ بت‌هاى بزرگ رفت. (نظير آيه‌ «فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ» «1») اللَّاتَ وَ الْعُزَّى وَ مَناةَ ...

«1». توبه، 12.

جلد 9 - صفحه 315

5- هرچه را براى خود نمى‌پسنديد، براى ديگران نپسنديد. «أَ لَكُمُ الذَّكَرُ وَ لَهُ الْأُنْثى‌» (مشركان كه دختر را ننگ مى‌دانستند، فرشتگان را دختران خدا مى‌خواندند.)

6- در ارشاد، مى‌توان از شيوه طرح سؤال استفاده نمود. «أَ لَكُمُ الذَّكَرُ وَ لَهُ الْأُنْثى‌»

7- تبعيض ميان دختر و پسر، نوعى بى‌عدالتى است. «أَ لَكُمُ الذَّكَرُ وَ لَهُ الْأُنْثى‌. تِلْكَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِيزى‌»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَ فَرَأَيْتُمُ اللاَّتَ وَ الْعُزَّى «19»

أَ فَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى‌: آيا پس نمى‌بينيد اى كفار قريش، بت لات و عزى را؛

«1» تفسير قمى ج 2 ص 336- 335.

«2» اصول الكافى ج 1 ص 161 ذيل روايت 3.

«3» نهج البلاغه (با ترجمه فيض الاسلام) ص 1301 حكمت 461 و ص 1141 حكمت 113.

جلد 12 - صفحه 337


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى‌ «11» أَ فَتُمارُونَهُ عَلى‌ ما يَرى‌ «12» وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى‌ «13» عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى‌ «14» عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى‌ «15»

إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ ما يَغْشى‌ «16» ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى‌ «17» لَقَدْ رَأى‌ مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى‌ «18» أَ فَرَأَيْتُمُ اللاَّتَ وَ الْعُزَّى «19» وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرى‌ «20»

ترجمه‌

خطا نكرد دل آنچه را كه ديد

آيا مجادله ميكنيد با او در آنچه ديده‌

و بتحقيق ديد او را در يك فرود آمدن ديگر

نزديك درخت سدرة المنتهى‌

نزديك آن بهشت اقامتگاه است‌

هنگاميكه ميپوشاند سدره را آنچه ميپوشاند

منحرف بجانبى نشد چشم و تجاوز از حدّ ننمود

بتحقيق ديد از نشانه‌هاى بزرگتر پروردگارش‌

آيا پس ديديد لات و عزّى را

و منات بت سوّمين ديگر را.

تفسير

قمّى ره در ذيل حديثى كه در آن قاب قوسين را امام عليه السّلام بما بين زه كمان و چوب آن تقدير فرموده نقل نموده كه پرسيدند از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم ما أوحى در آيه سابقه چيست و خدا چه وحى فرمود حضرت جواب داد وحى شد بمن كه على سيّد مؤمنين و امام متّقين و قائد غرّ محجّلين و اوّل خليفه خاتم النبيّين است پس مردم گفتگو كردند كه آيا اين از جانب خدا بوده يا از جانب پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم پس خدا به پيغمبر خود فرمود بگو بآنها ما كذب الفؤاد ما رأى پس ردّ فرمود آنها را و فرمود أ فتمارونه على ما يرى و از چند روايت معتبر در اين مقام استفاده ميشود كه رؤيت حق بقلب بوده و رؤيت ببصر اختصاص بنور و آيات عظمت داشته و بنابراين مفاد آيات شريفه آنستكه خلاف واقع مشاهده ننمود قلب آنچه را مشاهده كرد آيا مراء و جدال ميكنيد شما با او در آنچه ميبيند و ميشنود و ميداند از شخص امير- المؤمنين و كلام خدا بدون واسطه و عظمت پروردگار چون بر حسب روايات عديده على عليه السّلام در تمام مقامات عاليه با پيغمبر بوده و حضرت او را در كنار خود مشاهده مينموده است و بتحقيق ديد پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نور حق را يكمرتبه ديگر در

جلد 5 صفحه 87

وقت نزول از عرش و رسيدن بدرخت سدرة المنتهى كه جبرئيل آنجا متوقّف شده بود چون نتوانسته بود بالاتر رود و پيغمبر با رفرف بهشتى بالا رفته بود و در مراجعت او را ملاقات فرمود و با او داخل در بهشت شد و مقام خود و امير المؤمنين عليه السّلام را در آن مشاهده نمود پس در بين آنكه جبرئيل با پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم صحبت مينمود نورى از انوار الهى ساطع گشت و حضرت از روزنه‌اى مانند ته سوزن ديد مانند آنچه را در مرتبه اولى ديده بود و در آيات سابقه ذكر شد چنانچه در برهان از امام كاظم عليه السّلام نقل نموده و آنكه خداوند در اينحال به پيغمبر خود خطاب فرمود كه اى محمد سبقت گرفته است رحمت من بر غضبم براى تو و ذريّه‌ات و قسم ياد فرمود بعزّت و جلال خود كه اگر تمام خلق يك چشم بهم زدن كوتاهى كنند در اداء حق تو و ذريّه طاهره‌ات همه را داخل در جهنّم خواهم نمود و اينكه نزلة موصوف بأخرى شده اگر چه بمعناى مرّه است ولى چون متضمّن معناى دنوّ است شايد براى آن باشد كه اينمرتبه محبوب بحبيب نزديك شده و مشاهده حاصل گشته در نزديك شدن ديگرى و سدرة المنتهى درختى است در آسمان هفتم و بهشت كه جايگاه اهل تقوى است در كنار آنست و اينكه منتهى ناميده شده براى آنستكه اعمال بندگان بتوسط ملائكه حافظين تا آنجا بالا ميرود و آنجا بكرام الكاتبين سپرده ميشود و شاخه‌هاى آن تا زير عرش و اطراف آن رفته است و چون نور خداوند تجلّى نمود براى پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم پوشاند نور سدره را و احاطه نمود بر پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم و لرزه بر اندام مباركش افتاد ولى چشم را از آن برنداشت و بهم نزد و واداشت بر آن و تند نمود نظر دوربين را و خدا تأييد فرمود او را بقوّت بصر و بصيرت پس ديد از آيات عظمت الهى بزرگترين آنها را و قطر سدره يكصد سال راه از سالهاى دنيا است و يك برگ آن تمام اهل دنيا را ميپوشاند و در مجمع از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه ديدم بر هر برگى از برگهاى آن ملكى ايستاده و خدا را تسبيح مينمايد و در كافى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه خدا بزرگتر از من آيتى ندارد آنچه بيان شد مستفاد از اخبار معتبره اين باب و منطبق با ظاهر آيات است بنظر حقير ولى مفسّرين در تمام مراحل اختلافات سابقه را ادامه‌

جلد 5 صفحه 88

داده‌اند در رؤيت اختلاف نموده‌اند كه ببصر بوده يا بصيرت و در مرئى اختلاف شده كه نور حق بود يا جبرئيل بصورت اصليّه و در اطراف سدرة المنتهى و جنّة المأوى اختلاف زيادتر شده و در آنكه چه چيز سدره را پوشانده از حدّ گذشته و حقير فائده مهمّى در ذكر آنها نمى‌بينم بلى مسلّم است كه مرئى ذات حق ببصر نبوده و در روايات استدلال شده بر اينمعنى بقول خداوند ما كذب الفؤاد ما رأى در صدر اين آيات و قول خداوند ذيلا لقد رأى من آيات ربه الكبرى و ظاهرا تجلّى اوّل براى ارائه حقايق ما فوق آسمانهاى هفتگانه بوده از قبيل عرش و كرسى و لوح و قلم و امثال آنها كه فوق اينعالم است و تجلّى دوّم براى ارائه حقايق اينعالم و هر دو در يك سفر بوده يكى در وقت عروج از آسمانها بعرش و ديگر در وقت نزول بآسمان هفتم ولى در بعضى از روايات تصريح شده كه معراج دو مرتبه بوده و در هر دو سفر امير المؤمنين عليه السّلام با پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم بوده است و اللّه اعلم بحقائق الامور در هر حال خداوند خطاب بمشركين مكّه فرموده كه پيغمبر من ديد آيات عظمت مرا آيا شما ديديد لات و عزّى و منات بت سوّمى خودتان را كه مؤخّر از آندو و بيرون از حرم قرار گرفته چنانچه قمّى و غيره نقل فرموده‌اند و بنابراين اخرى وصف مستقلى است براى منات والا مؤكّد معناى ثالثه است و ظاهرا اينها مجسّمه‌هائى بودند كه بعنوان تصوير ملائكه ساخته بودند و عبادت ميكردند آنها را براى تقرّب بخدا چون ملائكه را دختران خدا ميدانستند خدا ميفرمايد آيا شما صورت اصلى اين بتها را ديديد كه براى آنها مجسمه ساخته‌ايد و اسم‌گذارى نموده‌ايد و بقيّه توضيحات اين قسمت در آيات آتيه بيايد انشاء اللّه تعالى.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَ فَرَأَيتُم‌ُ اللاّت‌َ وَ العُزّي‌ «19» وَ مَناةَ الثّالِثَةَ الأُخري‌ «20»

آيا ‌پس‌ مشاهده‌ و رؤيت‌ مي‌كند لات‌ و عزي‌ و مناة سومي‌ ديگري‌ ‌را‌ اينها اسامي‌ بتها مشركين‌ ‌است‌ خداوند مي‌فرمايد: چه‌ آثاري‌ ‌از‌ اينها ديده‌ايد ‌که‌ ‌آنها‌ ‌را‌ مي‌پرستيد آيا نفعي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ بشما رسيده‌ ‌ يا ‌ ضرري‌ ‌از‌ ‌شما‌ دفع‌ كرده‌اند ‌ يا ‌ چيزي‌ خلق‌ كردند يك‌ جمادي‌ بيش‌ نيستند ‌که‌ ‌شما‌ بدست‌ ‌خود‌ تراشيده‌ايد ‌آنها‌ مصنوع‌ ‌شما‌ هستند نه‌ صانع‌ ‌شما‌، چنانچه‌ حضرت‌ ابراهيم‌ بعبده‌ اصنام‌ فرمود: قال‌َ أَ تَعبُدُون‌َ ما تَنحِتُون‌َ الصافات‌ آيه 93.

أَ فَرَأَيتُم‌ُ رأي‌ ‌در‌ اينجا بمعني‌ عقيده‌ ‌است‌ ‌يعني‌ درك‌ مي‌كند و بنظر ميآورد.

اللّات‌َ وَ العُزّي‌ دو خداي‌ بزرگ‌ مشركين‌ ‌که‌ تمام‌ قبائل‌ ‌اينکه‌ دو ‌را‌ مي‌پرسيدند ‌علي‌ اختلاف‌ بعضي‌ لات‌ ‌را‌ و بعضي‌ عزّي‌ ‌را‌.

وَ مَناةَ الثّالِثَةَ الأُخري‌ و مناة ‌که‌ ثالثه ‌آنها‌ ‌بود‌ و خداي‌ ديگري‌ ‌بود‌ ‌براي‌ مشركين‌، ‌اينکه‌ ظاهر آيه شريفه‌ و ميتوان‌ منطبق‌ كرد ‌بر‌ اولي‌ و دومي‌ ‌که‌ اصل‌ ‌اينکه‌ دو بودند و سومي‌ ‌که‌ ثالث‌ ‌آنها‌ ‌بود‌ و پرستيدند ‌آنها‌ ‌را‌ و شاهد ‌بر‌ ‌اينکه‌ مطلب‌ اينكه‌ بتهاي‌ مشركين‌ بسيار بودند ‌هر‌ قبيله‌ يك‌ بت‌ مخصوص‌ داشتند، بلكه‌ ‌هر‌ فردي‌ يك‌ بت‌ كوچك‌ ‌بر‌ ‌خود‌ داشت‌ و خداوند اقتصار فرمود باين‌ سه‌ ‌براي‌ همين‌ تطبيق‌ و اللّه‌ العالم‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 19)- این بتها زائیده هوای نفس شماست! پس از بیان بحثهای مربوط به توحید، وحی، معراج و آیات عظمت خداوند یگانه در آسمانها به بطلان شرک و عقائد خرافی مشرکان در زمینه بتها می‌پردازد.

می‌فرماید: بعد از آن که عظمت خداوند و آیات بزرگ او را دانستید «به من خبر دهید آیا بتهای لات و عزی ...» (أَ فَرَأَیْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّی).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص404

منابع