ورود اهل بیت علیهم السلام به کوفه: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
|||
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{تقویم|روز= 12 محرم|سال= سال 61 هجری قمری}} | {{تقویم|روز= 12 محرم|سال= سال 61 هجری قمری}} | ||
− | چون به ابن زیاد خبر رسید که [[اهل بیت]] علیهمالسلام به [[کوفه]] نزدیک شدهاند، امر کرد سرهاى شهدا را که عمر بن سعد از پیش فرستاده بود خارج کرده و نزد اهل بیت علیهمالسلام برند و در کوچه و بازار بگردانند تا سلطنت یزید بر مردم معلوم شود. مردم کوفه چون از ورود اهل بیت علیهمالسلام | + | چون به [[عبیدالله بن زیاد|ابن زیاد]] خبر رسید که [[اسرای اهل بیت علیهم السلام|اسرای اهل بیت]] علیهمالسلام به [[کوفه]] نزدیک شدهاند، امر کرد [[سرهای شهدای کربلا|سرهاى شهدا]] را که [[عمر بن سعد]] از پیش فرستاده بود خارج کرده و نزد [[اهل بیت]] علیهمالسلام برند و در کوچه و بازار بگردانند تا سلطنت [[یزید بن معاویه|یزید]] بر مردم معلوم شود. مردم کوفه چون از ورود ایشان خبردار شدند از کوفه بیرون آمدند و اهل بیت علیهمالسلام را سوار بر شتران وارد کوفه نمودند. |
− | + | در حالى که زنان کوفه براى تماشا بالاى بامها رفته بودند، زنى از روی بام صدا زد: «مَن أىّ الأسارى أنتنّ؟» شما اسیران کدام مملکت و قبیله هستید؟ گفتند: «نحن أسارى آل محمد (صلى الله علیه و آله)». چون آن زن این را شنید هر چه [[چادر (پوشش زنان)|چادر]] و مقنعه داشت درآورد و برایشان پخش نمود. مخدرات گرفتند و خود را با آنها پوشانیدند. | |
− | به روایت مسلم | + | به روایت مسلم گچکار، قریب به چهل محمل روى چهل شتر قرار داشت که زنان و اطفال بر آن سوار بودند و [[امام سجاد]] علیهالسلام در حالى که مریض بودند و خون از رگهاى گردنشان جارى بود، بر شترى برهنه سوار بودند. |
− | سهل گوید: چون وارد کوفه شدم، دیدم بوق مىزدند و پرچمها را افراشته بودند که ناگاه لشکر وارد شد و سرهاى شهدا را که بر فراز نیزه نصب کرده بودند، آوردند. امام در نوک نیزه آیه مبارکه را تلاوت مى نمود: «اَمْ حَسِبْتَ أَنّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَالْرَقیمِ کانُوا مِنْ | + | سهل گوید: چون وارد کوفه شدم، دیدم بوق مىزدند و پرچمها را افراشته بودند که ناگاه لشکر وارد شد و [[سرهای شهدای کربلا|سرهاى شهدا]] را که بر فراز نیزه نصب کرده بودند، آوردند. رأس شریف [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] در نوک نیزه این [[آیه]] مبارکه را [[تلاوت قرآن|تلاوت]] مى نمود: {{متن قرآن|«اَمْ حَسِبْتَ أَنّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَالْرَقیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً»}} ([[سوره کهف|کهف]]، ۹). |
− | سهل گوید: گریه کنان گفتم: یا ابن رسول اللّه رأسک | + | سهل گوید: گریه کنان گفتم: یا ابن رسول اللّه رأسک أعجب! یعنى تکلم سر مبارک تو از قصه [[اصحاب کهف]] و رقیم عجیبتر است. |
+ | |||
+ | سپس [[حضرت زینب]] علیهاالسلام مردم را امر به سکوت نمود و شروع به خواندن [[سخنرانی حضرت زینب(س) در میان کوفیان|خطبهاى]] کوبنده و رسواکننده نمود. | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | + | *سید مهدى مرعشى نجفى، حوادث الایام، صفحه ۴۲. | |
[[رده:وقایع ماه محرم]] | [[رده:وقایع ماه محرم]] | ||
[[رده:سال ۶۱ هجری قمری]] | [[رده:سال ۶۱ هجری قمری]] | ||
+ | [[رده:اسیران کربلا در کوفه]] | ||
+ | {{الگو:واقعه عاشورا}} |
نسخهٔ کنونی تا ۹ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۵۶
تقویم هجری قمری |
روز واقعه:12 محرم |
سال 61 هجری قمری |
چون به ابن زیاد خبر رسید که اسرای اهل بیت علیهمالسلام به کوفه نزدیک شدهاند، امر کرد سرهاى شهدا را که عمر بن سعد از پیش فرستاده بود خارج کرده و نزد اهل بیت علیهمالسلام برند و در کوچه و بازار بگردانند تا سلطنت یزید بر مردم معلوم شود. مردم کوفه چون از ورود ایشان خبردار شدند از کوفه بیرون آمدند و اهل بیت علیهمالسلام را سوار بر شتران وارد کوفه نمودند.
در حالى که زنان کوفه براى تماشا بالاى بامها رفته بودند، زنى از روی بام صدا زد: «مَن أىّ الأسارى أنتنّ؟» شما اسیران کدام مملکت و قبیله هستید؟ گفتند: «نحن أسارى آل محمد (صلى الله علیه و آله)». چون آن زن این را شنید هر چه چادر و مقنعه داشت درآورد و برایشان پخش نمود. مخدرات گرفتند و خود را با آنها پوشانیدند.
به روایت مسلم گچکار، قریب به چهل محمل روى چهل شتر قرار داشت که زنان و اطفال بر آن سوار بودند و امام سجاد علیهالسلام در حالى که مریض بودند و خون از رگهاى گردنشان جارى بود، بر شترى برهنه سوار بودند.
سهل گوید: چون وارد کوفه شدم، دیدم بوق مىزدند و پرچمها را افراشته بودند که ناگاه لشکر وارد شد و سرهاى شهدا را که بر فراز نیزه نصب کرده بودند، آوردند. رأس شریف امام حسین در نوک نیزه این آیه مبارکه را تلاوت مى نمود: «اَمْ حَسِبْتَ أَنّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَالْرَقیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً» (کهف، ۹).
سهل گوید: گریه کنان گفتم: یا ابن رسول اللّه رأسک أعجب! یعنى تکلم سر مبارک تو از قصه اصحاب کهف و رقیم عجیبتر است.
سپس حضرت زینب علیهاالسلام مردم را امر به سکوت نمود و شروع به خواندن خطبهاى کوبنده و رسواکننده نمود.
منابع
- سید مهدى مرعشى نجفى، حوادث الایام، صفحه ۴۲.
قبل از واقعه | |||
شرح واقعه |
| ||
پس از واقعه | |||
بازتاب واقعه | |||
وابسته ها |