آیه 7 سوره طه: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(تفسیر آیه)
(تفسیر آیه)
 
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۴۱: سطر ۴۱:
 
</tabber>
 
</tabber>
 
==معانی کلمات آیه==
 
==معانی کلمات آیه==
«إِن تَجْهَرْ ...»: اگر آشکارا سخن بگوئی. مخاطب پیغمبر و به تبع او پیروانش می‌باشد. یا مخاطب خود «انسان» و عام است. «السِّرَّ»: مراد نجوای با دیگران است. «أَخْفَی»: مراد چیزهائی است که به دل می‌گذرد، اعم از اندیشه و وسوسه و نیّت (نگا: ملک / ، ِ / ).
+
«إِن تَجْهَرْ ...»: اگر آشکارا سخن بگوئی. مخاطب پیغمبر و به تبع او پیروانش می‌باشد. یا مخاطب خود «انسان» و عام است. «السِّرَّ»: مراد نجوای با دیگران است. «أَخْفَی»: مراد چیزهائی است که به دل می‌گذرد، اعم از اندیشه و وسوسه و نیّت.
  
== تفسیر آیه ==
+
==تفسیر آیه==
 
<tabber>
 
<tabber>
 
  تفسیر نور=
 
  تفسیر نور=
سطر ۹۷: سطر ۹۷:
  
 
امام صادق عليه السلام فرمودند: «سرّ» آن چيزى است كه در دل پنهان مى‌كنى و «أَخْفى‌» آن‌
 
امام صادق عليه السلام فرمودند: «سرّ» آن چيزى است كه در دل پنهان مى‌كنى و «أَخْفى‌» آن‌
 
+
----
 
«1». اعراف، 54.
 
«1». اعراف، 54.
  
سطر ۱۱۹: سطر ۱۱۹:
  
 
خداوند بر همه چيز آگاه است، «يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى‌» غيب آسمان‌ها و زمين را مى‌داند، «أَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» «2»، حمل ماده‌ى باردار را مى‌داند، «يَعْلَمُ ما تَحْمِلُ كُلُّ أُنْثى‌» «3»، هدف و معناى نگاه‌ها را مى‌داند، «يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ» «4»، خطورات قلبى را مى‌داند، «يَعْلَمُ ما فِي قُلُوبِكُمْ» «5» و هيچ برگى از درخت نمى‌افتد مگر اينكه او مى‌داند.
 
خداوند بر همه چيز آگاه است، «يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى‌» غيب آسمان‌ها و زمين را مى‌داند، «أَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» «2»، حمل ماده‌ى باردار را مى‌داند، «يَعْلَمُ ما تَحْمِلُ كُلُّ أُنْثى‌» «3»، هدف و معناى نگاه‌ها را مى‌داند، «يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ» «4»، خطورات قلبى را مى‌داند، «يَعْلَمُ ما فِي قُلُوبِكُمْ» «5» و هيچ برگى از درخت نمى‌افتد مگر اينكه او مى‌داند.
 
 
«وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُها» «6»
 
«وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُها» «6»
  
سطر ۱۳۷: سطر ۱۳۶:
  
 
7- نام نيكو وزيبا چه در لفظ و چه در معنا، يك ارزش است و خداوند، هم خود جميل است و هم بهترين و نيكوترين نام‌ها را دارد. «لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‌»
 
7- نام نيكو وزيبا چه در لفظ و چه در معنا، يك ارزش است و خداوند، هم خود جميل است و هم بهترين و نيكوترين نام‌ها را دارد. «لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‌»
 
+
-----
 
«1». تفسير صافى.
 
«1». تفسير صافى.
  
سطر ۱۶۳: سطر ۱۶۲:
  
  
وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى‌ «7»
+
الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‌ «5»
  
بعد احاطه علميه خود را بيان فرمايد:
+
الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‌: خداوند بخشنده‌اى كه بر عرش استيلاء و تسلط دارد به قهر و غلبه، زيرا عرش، اعظم جميع موجودات، و بقيه، تحت آن واقع است كه لذا آن را ذكر فرمود تا دلالت كند بر آنكه سلطنت و قهاريت الهى نسبت به كليّه ممكنات، مستقر و ثابت باشد چنانكه سلطانى بعد از گرفتن ملكى و مملكتى تا وقتى كه پايتخت را به دست نياورده تصرف تامه نسبت به آن مملكت نخواهد داشت، همينكه تسلط يافت بر آن، فرمانفرمائى او به تمام مملكت مستقر خواهد شد.
  
وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ‌: و اگر آشكار سازى ذكر خداى تعالى را. فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى‌: پس بدرستى كه ذات سبحانى مى‌داند نهانى و آنچه مخفى‌تر است.
+
جلد 8 - صفحه 242
  
تبصره: علما را در فرق ميان سرّ و اخفى اقوالى است از جمله:
+
تبصره: قاعده كلّيه: بعد از اقامه برهان عقلى بر اصلى از اصول ايمانى، هر چه از آيات و احاديث به سبب تعدد احتمالات معانى متشابه كه در ظاهر معارض برهان و قرآن باشد، واجب است تأويل آن تا منافات و معارض ادله لازم نيايد. بنابراين چون برهان عقلى قائم شده بر امتناع استقرار و جسميت نسبت به ذات سبحانى، و ظاهر لفظ «استوى» هم استقرار است، پس لازم آيد تأويل آن؛ زيرا از چند وجه خارج نباشد: 1- عمل به هر يك از دو دليل. 2- ترك هر دو باهم. 3- ترجيح نقل بر عقل. 4- ترجيح عقل بر نقل. اولى باطل است و الا لازم آيد ذاتى كه منزه از مكان باشد تحقق يابد در مكان. دومى نيز محال است، زيرا لازم آيد رفع نقيضين با هم. سومى هم باطل است به جهت آنكه عقل اصل در نقل است يعنى اسّ اساس نقل، عقل مى‌باشد؛ زيرا وجود صانع و علم و قدرت او و فرستادن پيغمبر و معاد به برهان عقلى ثابت آمده، بنابراين تخطئه در عقل مقتضى است تخطئه در نقل را. پس باقى نماند مگر وجه چهارم كه قطع حاصل كنيم به صحت عقل و مشغول شويم به تأويل نقل، چنانچه به همين نهج تفسير شد.
 
 
1- ابن عباس گفته: «سر» آنست كه با كسى گويند به پنهانى، و اخفى آنكه در دل خود نهان دارند.
 
 
 
2- سعيد بن جبير گفته: «سر» در موجودات و «اخفى» در معدودات، يعنى خداى تعالى عالم است به جميع موجودات و معدومات. «3» 3- سرّ، آنكه احداث كنى در نفس، و «اخفى» آنچه خواهى كه احداث‌
 
 
 
«1» نور الثقلين، ج 3، ص 271، روايت 29.
 
 
 
«2» تفسير برهان، ج 3، ص 33.
 
 
 
«3» تفسير منهج الصادقين ج 5 ص 469.
 
 
 
جلد 8 - صفحه 244
 
 
 
نمائى در ثانى الحال.
 
 
 
4- سرّ، آنچه مستور سازند از مردمان، و اخفى وسوسه صدور.
 
 
 
5- در معانى الاخبار از حضرت صادق عليه السلام: السرّ ما اكننته فى نفسك و اخفى ما خطر ببالك ثمّ انسيته، «1» فرمود: سر آنچه پنهان كنى در نفس خود، و اخفى آنچه خطور كند به قلب بعد فراموش كنى آن را.
 
 
 
حضرت امير المؤمنين عليه السلام در ذيل خطبه‌اى فرمايد: عالم السّرّ من ضماير المضمرين و نجوى المتخافتين و خواطر رجم الظّنون و عقد عزيمات اليقين و مسارق ايماض الجفون و ما ضمنته اكنان القلوب و غيابات الغيوب و ما اصغت لاستراقه مصائخ الاسماع و مصائف الذّرّ و مشاتى الهوام و رجع الحنين من المولّهات و همس الأقدام و منفسح الثّمرة من ولائج علف الأكمام.
 
 
 
دانا است به راز دلهاى صاحبان ضمير، و نجواى راز گويندگان، و خواطرى كه سبقت نمايند به آن گمانها، و عقد قصدهاى يقين، و نظرهاى خفيه چشمها وقت نگريستن، و آنچه در برگرفته پرده‌هاى قلبها و حجابهاى غيبها، و آنچه بشنود به گوش فراداشتن مواضع سوراخهاى گوشها، و جامه‌هاى جنبندگان در زمستان و تابستان، و آواز ناله از مادر جداشدگان، و صداى نهان قدمها، و جاى روئيدن ميوه‌ها از داخل و باطن غلافها، و مكان پنهان شدن وحشيها از غارهاى كوهها و دره‌ها، و وضع پنهان شدن پشه‌ها در ميان ساقه‌هاى درختان و پوستهاى آنها، و از مكان رستن برگها از شاخه‌ها، و محل فرود آمدن نطفه از مجارى صلبها، و از برآمدن ابرها و بهم پيوستن آنها، و ريزان شدن قطره‌ها از ابرها .. «2»
 
  
  
سطر ۲۳۹: سطر ۲۱۶:
 
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
 
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
 
{{نمایش فشرده تفسیر|
 
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ إِن‌ تَجهَر بِالقَول‌ِ فَإِنَّه‌ُ يَعلَم‌ُ السِّرَّ وَ أَخفي‌ «7»
+
الرَّحمن‌ُ عَلَي‌ العَرش‌ِ استَوي‌ «5»
 
 
و ‌اگر‌ بلند كني‌ صدا ‌را‌ و بلند بگويي‌ ‌پس‌ محققا خداوند ميداند سرّ و پنهاني‌ ‌را‌ و مخفي‌ تر ‌از‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌در‌ ميان‌ مفسّرين‌ اقوال‌ زيادي‌ ‌است‌ ‌در‌ معناي‌ سرّ و ‌در‌ اخفاي‌ ‌از‌
 
  
جلد 13 - صفحه 9
+
‌آن‌ خداوندي‌ ‌که‌ خلق‌ فرمود زمين‌ و آسمانها ‌را‌ رحمن‌ ‌است‌ ‌بر‌ عرش‌ قرار گرفته‌ بسياري‌ ‌از‌ عامّه‌ ‌که‌ قائل‌ بتجسّم‌ هستند ميگويند ‌خدا‌ روي‌ عرش‌ نشسته‌ و مخلوقات‌ ‌خود‌ ‌را‌ مشاهده‌ ميكند فرداي‌ قيامت‌ ‌هم‌ ‌بر‌ تخت‌ مي‌نشيند و مؤمنين‌ ‌او‌ ‌را‌ مي‌بينند و كفّار مشاهده‌ نميكنند لكن‌ گذشت‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ كفر محض‌ ‌است‌ بلكه‌ معني‌.
  
سرّ ولي‌ ‌در‌ حديث‌ ‌از‌ حضرت‌ باقر و حضرت‌ صادق‌ عليهما ‌السلام‌ روايت‌ ‌شده‌ ‌که‌ فرمودند
+
(الرَّحمن‌ُ) رحمت‌ رحمانيه‌ شامل‌ جميع‌ مخلوقات‌ مؤمن‌ و كافر خوب‌ و بد عادل‌ و فاسق‌ مطيع‌ و عاصي‌ ميشود ‌از‌ افاضه‌ حيات‌ و اعطاء رزق‌ و ساير نعم‌ الهيه‌ ‌در‌ دنيا ولي‌ ‌در‌ قيامت‌ مخصوص‌ باهل‌ ايمان‌ ‌است‌ (وَ رَحمَتِي‌ وَسِعَت‌ كُل‌َّ شَي‌ءٍ فَسَأَكتُبُها لِلَّذِين‌َ يَتَّقُون‌َ وَ يُؤتُون‌َ الزَّكاةَ وَ الَّذِين‌َ هُم‌ بِآياتِنا يُؤمِنُون‌َ) اعراف‌ ‌آيه‌ 55.
  
(السرّ ‌ما اخفيته‌ ‌في‌ نفسك‌ و اخفي‌ ‌منه‌ ‌ما خطر ببالك‌ ثم‌ّ انسيته‌)
+
(عَلَي‌ العَرش‌ِ) عرش‌ عظمت‌ و كبريايي‌ نه‌ عرش‌ جسماني‌.
  
و ‌در‌ باب‌ صلوات‌ يوميه‌ ‌در‌ قرائت‌ حمد و سوره‌ ‌در‌ ظهرين‌ اخفاء واجب‌ ‌است‌ و ‌در‌ عشائين‌ و صبح‌ جهر واجب‌ ‌است‌ و ميزان‌ جهر و اخفا ‌را‌ گفتند ‌اگر‌ صدا جوهر داشته‌ ‌باشد‌ جهر ‌است‌ و ‌اگر‌ جوهر نداشته‌ ‌باشد‌ اخفاء ‌است‌ و تحقيق‌ كلام‌ اينست‌ ‌که‌ مراتب‌ جهر بسيار ‌است‌ ‌تا‌ برسد ‌با‌ علا صوت‌ ‌که‌ فريادش‌ گويند و مستحب‌ّ ‌است‌ ‌در‌ اذان‌ اعلامي‌ ‌که‌ دارد صدا بهر سنگ‌ و كلوخي‌ برسد ‌براي‌ ‌او‌ استغفار ميكنند و ‌هر‌ ‌که‌ صداي‌ ‌او‌ ‌را‌ بشنود و برخيزد و نماز كند ‌در‌ نامه عمل‌ ‌او‌ نوشته‌ ميشود و نيز مستحب‌ّ ‌است‌ ‌در‌ صلوات‌ ‌بر‌ محمّد و آل‌ و نيز اخفاء ‌هم‌ مراتبي‌ دارد ‌تا‌ برسد بحديث‌ نفس‌ و خطورات‌ قلبي‌ و خيالات‌ نفساني‌ و ‌در‌ باب‌ صلوات‌ جهريّه‌ ميفرمايد بحدّ فرياد نرسد و ‌در‌ اخفاء بحدّي‌ نرسد ‌که‌ ‌خود‌ ‌هم‌ نشنود و ‌اينکه‌ ‌آيه‌ شريفه‌ ‌در‌ مقام‌ اينست‌ ‌که‌ لازم‌ نيست‌ صدا ‌را‌ بلند كني‌ خداوند عالم‌ بخفيّات‌ ‌هم‌ هست‌ ‌حتي‌ بخطورات‌ نفساني‌ و خيالات‌ قلبي‌ حتّي‌ و ‌لو‌ فراموش‌ كني‌ ‌که‌ چه‌ خيالي‌ و خطوري‌ بوده‌ چون‌ علم‌ حق‌ّ محدود نيست‌ و چيزي‌ ‌از‌ علم‌ ‌او‌ بيرون‌ نيست‌ عالم‌ السرّ و الخفيّات‌ ‌از‌ باطن‌ و ظاهر ‌هر‌ كس‌ خبر دارد لذا ميفرمايد:
+
(استَوي‌) استواء قدرت‌ و توانايي‌ و احاطه‌ بجميع‌ چنانچه‌ ‌در‌ السنه‌ متعارف‌ ‌است‌ ‌که‌ فلان‌ ‌بر‌ اريكه‌ سلطنت‌ نشسته‌ فلان‌ ‌بر‌ كرسي‌ حكومت‌ قرار گرفته‌ فلان‌ ‌بر‌ تخت‌ تاج‌ داري‌ تكيه‌ داده‌ و امثال‌ ‌اينکه‌ تعبيرات‌ و ‌از‌ باب‌ تشبيه‌ معقولات‌ بمحسوسات‌ ‌است‌.
  
(وَ إِن‌ تَجهَر بِالقَول‌ِ) بهر مرتبه‌ جهر ‌که‌ ‌باشد‌ ‌براي‌ دعا و مناجات‌ و دعوت‌ و قرائت‌ و بيان‌ احكام‌ لزوم‌ ندارد مخفي‌ ‌او‌ ‌هم‌ مكشوف‌ عند اللّه‌ ‌است‌.
+
8
 
 
(فَإِنَّه‌ُ يَعلَم‌ُ السِّرَّ) ‌از‌ اسرار و بواطن‌ بندگان‌ ‌با‌ خبر ‌است‌ و ميداند.
 
 
 
(وَ أَخفي‌) و ‌از‌ سرّ خفي‌تر ‌که‌ همان‌ خيالات‌ ‌باشد‌ و خطورات‌ قلبي‌ ‌هم‌ دانا ‌است‌ (لا يَخفي‌ عَلَيه‌ِ شَي‌ءٌ) آل‌ عمران‌ ‌آيه‌ 5.
 
 
}}
 
}}
 
|-|
 
|-|
سطر ۲۶۴: سطر ۲۳۵:
 
]
 
]
  
(آیه 7)- در این آیه به چهارمین رکن یعنی «عالمیت» او اشاره کرده، می‌گوید: او آن قدر احاطه علمی دارد که «اگر سخن آشکارا بگویی (یا مخفی کنی) او اسرار- و حتی پنهان‌تر از آن- را نیز می‌داند» (وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفی).
+
(آیه 5)- باز به معرفی پروردگار نازل کننده قرآن ادامه داده، می‌گوید: او خداوندی است «رحمان که فیض رحمتش همه جا را فرا گرفته، و بر عرش مسلط است» (الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی).
 +
 
 +
جمله فوق کنایه از تسلط پروردگار و احاطه کامل او نسبت به جهان هستی و نفوذ امر و فرمان و تدبیرش در سراسر عالم است.
 
}}
 
}}
 
|-|
 
|-|
سطر ۲۷۲: سطر ۲۴۵:
  
 
==تفسیر های فارسی==
 
==تفسیر های فارسی==
==={{ترجمه تفسیر المیزان|سوره=20 |آیه=7}}===
+
==={{ترجمه تفسیر المیزان|سوره=20 |آیه=5}}===
==={{تفسیر خسروی|سوره=20 |آیه=7}}===
+
==={{تفسیر خسروی|سوره=20 |آیه=5}}===
==={{تفسیر عاملی|سوره=20 |آیه=7}}===
+
==={{تفسیر عاملی|سوره=20 |آیه=5}}===
==={{تفسیر جامع|سوره=20 |آیه=7}}===
+
==={{تفسیر جامع|سوره=20 |آیه=5}}===
  
 
==تفسیر های عربی==
 
==تفسیر های عربی==
==={{تفسیر المیزان|سوره=20 |آیه=7}}===
+
==={{تفسیر المیزان|سوره=20 |آیه=5}}===
==={{تفسیر مجمع البیان|سوره=20 |آیه=7}}===
+
==={{تفسیر مجمع البیان|سوره=20 |آیه=5}}===
==={{تفسیر نور الثقلین|سوره=20 |آیه=7}}===
+
==={{تفسیر نور الثقلین|سوره=20 |آیه=5}}===
==={{تفسیر الصافی|سوره=20 |آیه=7}}===
+
==={{تفسیر الصافی|سوره=20 |آیه=5}}===
==={{تفسیر الکاشف|سوره=20 |آیه=7}}===
+
==={{تفسیر الکاشف|سوره=20 |آیه=5}}===
 
</tabber>
 
</tabber>
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<div style="font-size:smaller"><references/></div>
+
<div style="font-size:smaller"><references /></div>
  
 
==منابع==
 
==منابع==
* [[تفسیر نور]]، [[محسن قرائتی]]، [[تهران]]:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
+
 
* [[اطیب البیان فی تفسیر القرآن‌]]، [[سید عبدالحسین طیب]]، تهران:انتشارات اسلام‌، 1378 ش‌، چاپ دوم‌
+
*[[تفسیر نور]]، [[محسن قرائتی]]، [[تهران]]:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
* [[تفسیر اثنی عشری]]، [[حسین حسینی شاه عبدالعظیمی]]، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
+
*[[اطیب البیان فی تفسیر القرآن‌]]، [[سید عبدالحسین طیب]]، تهران:انتشارات اسلام‌، 1378 ش‌، چاپ دوم‌
* [[تفسیر روان جاوید]]، [[محمد ثقفی تهرانی]]، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
+
*[[تفسیر اثنی عشری]]، [[حسین حسینی شاه عبدالعظیمی]]، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
* [[برگزیده تفسیر نمونه]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
+
*[[تفسیر روان جاوید]]، [[محمد ثقفی تهرانی]]، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
* [[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش‌، چاپ پنجم‌
+
*[[برگزیده تفسیر نمونه]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
 +
*[[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش‌، چاپ پنجم‌
  
 
[[رده:آیات سوره طه]]
 
[[رده:آیات سوره طه]]
 
[[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]]
 
[[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۵:۰۸

مشاهده آیه در سوره

وَإِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى

مشاهده آیه در سوره


<<6 آیه 7 سوره طه 8>>
سوره : سوره طه (20)
جزء : 16
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و اگر به آواز بلند یا آهسته سخن گویی (یکسان است که) همانا خدا بر نهان و مخفی‌ترین امور جهان کاملا آگاه است.

و اگر سخن خود را با صدای بلند آشکار کنی [یا پنهان بداری، برای خدا یکسان است]؛ زیرا او پنهان وپنهان تر را می داند.

و اگر سخن به آواز گويى، او نهان و نهان‌تر را مى‌داند.

و اگر سخن بلند گويى، او به راز نهان و نهان‌تر آگاه است.

اگر سخن آشکارا بگویی (یا مخفی کنی)، او اسرار -و حتی پنهان‌تر از آن- را نیز می‌داند!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Whether you speak loudly [or in secret tones,] He indeed knows the secret and what is still more hidden.

And if you utter the saying aloud, then surely He knows the secret, and what is yet more hidden.

And if thou speakest aloud, then lo! He knoweth the secret (thought) and (that which is yet) more hidden.

If thou pronounce the word aloud, (it is no matter): for verily He knoweth what is secret and what is yet more hidden.

معانی کلمات آیه

«إِن تَجْهَرْ ...»: اگر آشکارا سخن بگوئی. مخاطب پیغمبر و به تبع او پیروانش می‌باشد. یا مخاطب خود «انسان» و عام است. «السِّرَّ»: مراد نجوای با دیگران است. «أَخْفَی»: مراد چیزهائی است که به دل می‌گذرد، اعم از اندیشه و وسوسه و نیّت.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‌ «5»

(او خداوندى بخشنده و) رحمان است كه بر عرش (تخت فرمانروايى هستى)، تسلّط دارد.

لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ ما تَحْتَ الثَّرى‌ «6»

آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمين و آنچه در ميان آنها و آنچه در زير زمين است، براى اوست.

وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى‌ «7»

و اگر سخنت را آشكار بگويى (و يا پنهان كنى، تفاوتى ندارد)، پس همانا او اسرار (شما) و پنهان‌تر (از آن) را مى‌داند.

اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‌ «8»

(زيرا او) خدايى است كه معبودى جز او نيست (و) بهترين نام‌ها براى اوست.

نکته ها

در اين چند آيه، چهار صفت از صفات بارز خداوند مطرح شده است؛

الف: خالقيّت. «خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّماواتِ»

ب: حاكميّت. «عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‌»

ج: مالكيّت. لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما ...

د: عالميّت. «يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى‌»

تسلّط پروردگار بر عرش كه در سوره‌هاى ديگر قرآن با عبارت‌ «اسْتَوى‌ عَلَى الْعَرْشِ»* آمده است، كنايه از احاطه و سلطه خداوند بر جهان هستى است. مثلًا وقتى در فارسى مى‌گويند:

فلانى بر تخت نشست، و يا فلانى را از تخت به پايين كشيدند، يعنى او حاكم شد و يا قدرت و حكومت را از او گرفتند.

جلد 5 - صفحه 323

معمولًا همراه با عبارت‌ «اسْتَوى‌ عَلَى الْعَرْشِ»* و شبه آن، جمله‌اى مى‌آيد كه به منزله‌ى تفسير آن است، مانند:

«ثُمَّ اسْتَوى‌ عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ» «1» او بر عرش سلطه دارد و با شب، روز را مى‌پوشاند؛ «ثُمَّ اسْتَوى‌ عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ» «2» او بر هستى احاطه دارد و امور را تدبير مى‌كند؛ ثُمَّ اسْتَوى‌ عَلَى الْعَرْشِ يَعْلَمُ ما يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَ ما ... «3» او بر هستى تسلّط دارد وهمه چيز را مى‌داند؛ «ثُمَّ اسْتَوى‌ عَلَى الْعَرْشِ ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ» «4» او بر عرش سلطه دارد و جز او سرپرستى نيست؛ ودر اين آيه: «عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‌ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ»

كلمه «ثَرى» به معناى خاك نمناك است و «تَحْتَ الثَّرى‌» شامل اموات، گنج‌ها و هر چيز ديگرى كه در خاك پنهان شده مى‌باشد.

«اسماء حسنى» همان صفات خداوند است كه بنا بر روايات، 99 اسم مى‌باشد و اگر در دعا خداوند با اين اسامى ياد شود، بركات و آثار فراوانى به همراه مى‌آورد. اسماى الهى منحصر به اينها نيست و در بعضى ادعيه، مثل دعاى جوشن كبير، تا هزار اسم ذكر شده است. البتّه توسّل به اين اسما، تنها حفظ و قرائت آنها نيست، بلكه بايد خود را به آن صفات نزديك كرد.

مفرد آمدن‌ «الْحُسْنى‌» با آنكه موصوف آن «اسماء» جمع است، شايد به دليل مقدّر گرفتن كلمه‌ى «هذه» باشد، يعنى «هذه الاسماء الحسنى»، هرچند نمونه‌هاى ديگرى نيز در قرآن هست، مانند: «مَآرِبُ أُخْرى‌» «5» و «حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَةٍ» «6». «7»

در روايات مى‌خوانيم كه امامان معصوم عليهم السلام فرموده‌اند: به خدا سوگند، ما اسماء حسناى الهى هستيم. «8»

امام صادق عليه السلام فرمودند: «سرّ» آن چيزى است كه در دل پنهان مى‌كنى و «أَخْفى‌» آن‌


«1». اعراف، 54.

«2». يونس، 3.

«3». حديد، 4.

«4». سجده، 4.

«5». طه، 18.

«6». نمل، 60.

«7». تفاسير نمونه، مجمع‌البيان، طبرى و تبيان.

«8». تفسير نمونه.

جلد 5 - صفحه 324

است كه از ذهنت عبور كرده، ولى آن را فراموش كرده‌اى. «1» يعنى نه تنها از ديگران پنهان است، بلكه خود نيز از آن غافل شده‌اى.

خداوند بر همه چيز آگاه است، «يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى‌» غيب آسمان‌ها و زمين را مى‌داند، «أَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» «2»، حمل ماده‌ى باردار را مى‌داند، «يَعْلَمُ ما تَحْمِلُ كُلُّ أُنْثى‌» «3»، هدف و معناى نگاه‌ها را مى‌داند، «يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ» «4»، خطورات قلبى را مى‌داند، «يَعْلَمُ ما فِي قُلُوبِكُمْ» «5» و هيچ برگى از درخت نمى‌افتد مگر اينكه او مى‌داند. «وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُها» «6»

پیام ها

1- تسلّط خداوند بر هستى، رحيمانه است، نه جبّارانه. «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‌»

2- نزول قرآن جلوه‌اى از رحمانيّت و اقتدار خداوند بر هستى است. تَنْزِيلًا مِمَّنْ خَلَقَ‌ ... الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‌

3- تسلّط خداوند بر همه‌ى هستى، يكسان است. «7» «عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‌»

4- خداوند، هم آفريدگار هستى است و هم نگهدار و حاكم برآن. خَلَقَ‌ ... عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‌

5- خداوند بر تمام آنچه ديدنى و ناديدنى است، آگاهى و مالكيّت مطلقه دارد. لَهُ ما فِي السَّماواتِ‌ ... وَ ما تَحْتَ الثَّرى‌

6- يكى از راههاى جلوگيرى از منكرات، توجّه مردم به علم الهى بر پنهان و آشكار آنهاست. «يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى‌»

7- نام نيكو وزيبا چه در لفظ و چه در معنا، يك ارزش است و خداوند، هم خود جميل است و هم بهترين و نيكوترين نام‌ها را دارد. «لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‌»


«1». تفسير صافى.

«2». بقره، 33.

«3». رعد، 8.

«4». غافر، 19.

«5». احزاب، 51.

«6». انعام، 59.

«7». تفسير نورالثقلين؛ كافى، ج 1، ص 128.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌5، ص: 325

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‌ «5»

الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‌: خداوند بخشنده‌اى كه بر عرش استيلاء و تسلط دارد به قهر و غلبه، زيرا عرش، اعظم جميع موجودات، و بقيه، تحت آن واقع است كه لذا آن را ذكر فرمود تا دلالت كند بر آنكه سلطنت و قهاريت الهى نسبت به كليّه ممكنات، مستقر و ثابت باشد چنانكه سلطانى بعد از گرفتن ملكى و مملكتى تا وقتى كه پايتخت را به دست نياورده تصرف تامه نسبت به آن مملكت نخواهد داشت، همينكه تسلط يافت بر آن، فرمانفرمائى او به تمام مملكت مستقر خواهد شد.

جلد 8 - صفحه 242

تبصره: قاعده كلّيه: بعد از اقامه برهان عقلى بر اصلى از اصول ايمانى، هر چه از آيات و احاديث به سبب تعدد احتمالات معانى متشابه كه در ظاهر معارض برهان و قرآن باشد، واجب است تأويل آن تا منافات و معارض ادله لازم نيايد. بنابراين چون برهان عقلى قائم شده بر امتناع استقرار و جسميت نسبت به ذات سبحانى، و ظاهر لفظ «استوى» هم استقرار است، پس لازم آيد تأويل آن؛ زيرا از چند وجه خارج نباشد: 1- عمل به هر يك از دو دليل. 2- ترك هر دو باهم. 3- ترجيح نقل بر عقل. 4- ترجيح عقل بر نقل. اولى باطل است و الا لازم آيد ذاتى كه منزه از مكان باشد تحقق يابد در مكان. دومى نيز محال است، زيرا لازم آيد رفع نقيضين با هم. سومى هم باطل است به جهت آنكه عقل اصل در نقل است يعنى اسّ اساس نقل، عقل مى‌باشد؛ زيرا وجود صانع و علم و قدرت او و فرستادن پيغمبر و معاد به برهان عقلى ثابت آمده، بنابراين تخطئه در عقل مقتضى است تخطئه در نقل را. پس باقى نماند مگر وجه چهارم كه قطع حاصل كنيم به صحت عقل و مشغول شويم به تأويل نقل، چنانچه به همين نهج تفسير شد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

طه «1» ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‌ «2» إِلاَّ تَذْكِرَةً لِمَنْ يَخْشى‌ «3» تَنْزِيلاً مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّماواتِ الْعُلى‌ «4»

الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‌ «5» لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ ما تَحْتَ الثَّرى‌ «6» وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى‌ «7» اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‌ «8»

ترجمه‌

اى طالب حقّ و هادى خلق‌

نفرستاديم بر تو قرآن را براى آنكه در رنج افتى‌

ولى فرستاديم آنرا براى پند دادن تو كسى را كه ميترسد

فرستادنى از جانب آنكه آفريد زمين و آسمانهاى بلند را

خداوند بخشنده‌اى كه بر عرش مستولى است‌

مر او را است آنچه در آسمانها است و آنچه در زمين است و آنچه در ميان آن دو است و آنچه در زير خاك نمناك است‌

و اگر آشكار كنى گفتار را پس همانا او ميداند پوشيده و پوشيده‌تر را

خداوند نيست خدائى مگر او مر او را است نامهاى نيكو.

تفسير

در اوّل سوره بقره شرحى راجع بفواتح السّور گذشت و اينجا از امام صادق عليه السّلام در معانى الاخبار نقل نموده كه امّا طه پس اسمى است از اسماء پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و معناى آن اى طالب حقّ و هادى بسوى او است و قمّى ره از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم وقتى نماز ميخواند بانگشتان پا تكيه ميفرمود تا ورم كرد پس خداوند تعالى نازل فرمود طه بلغت طى اى محمّد نفرستاديم تا آخر آيه و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه يكى از شبهائى كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نزد عايشه بود عرض كرد يا رسول اللّه چرا خودت را بتعب مى‌اندازى با آنكه خداوند گناهان گذشته و آينده تو را بخشيده فرمود آيا نباشم بنده شكر گذارى و آنحضرت بر اطراف انگشتان پايش مى‌ايستاد پس اين آيه نازل شد و در احتجاج‌

جلد 3 صفحه 498

از امام كاظم عليه السّلام نقل نموده كه آنحضرت ده سال بر اين امر مداومت داشت تا قدمهايش ورم كرد و رويش زرد شد چون تمام شب را قيام ميفرمود تا خداوند عتاب فرمود او را باين امر و فرمود طه ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‌ بل لتسعد به فيض ره هم در تفسير لتشقى بل لتسعد نقل فرموده و از اينجا بنظر ميرسد كه مراد شقاوت مقابل با سعادت است نه تعب و رنج كه گفته‌اند در اين لفظ شايع است مگر آنكه مراد از تفسير، بيان نكته عدول از لتتعب به لتشقى در كلام الهى باشد كه خواسته‌اند بفرمايند اينكه خداوند لتشقى فرموده با آنكه مراد لتتعب است براى اشاره بآنستكه مقصود از انزال سعادت آنحضرت است نه مشقّت و تعب در هر حال مقصود از انزال قرآن نيست مگر آنكه تذكر دهد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كسانى را كه در دلشان ترس خداوند جا دارد و قبول نصيحت و اندرز مينمايند بمصالح و مفاسد امورشان شايد متذكر شوند و بسعادت دنيا و آخرت برسند و نازل شده است قرآن نازل شدنى از جانب خداوند عالم قادرى كه خلق فرمود زمين و آسمانها را كه هر يك عليا هستند چون على جمع عليا است بمعناى بلند و با رفعت و از اينجا مقام قرآن معلوم ميشود كه از جانب چنين خالق عظيم الشأنى و از چنين مقام رفيعى نازل شده است و ظاهرا الرحمن خبر مبتداء محذوف باشد يعنى هو الرحمن و على العرش استوى خبر بعد از خبر و محتمل است الرّحمن مبتداء باشد و ما بعد آن خبر و استوى بمعناى استيلاء و احاطه و احتواء بر ملك است چنانچه در توحيد از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و در سوره اعراف ذيل آيه‌ إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ‌ بيان مفصّلى نافع در اينمقام ايراد گرديد و تكرار نميشود و هيچ يك از موجودات عرشى و فرشى از ثرى تا ثريّا بيرون از احاطه علم و قدرت و ملك و سلطنت خداوند نيست حتّى چيزهائى كه در زير خاك نمناك و قعر زمين كه بآب ميرسد پنهان است از قبيل گنج و معدن و موجودات جاندار و بى‌جان همه در حيطه تصرف و احاطه علميّه الهيّه است در خصال از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه اين آيه را تلاوت كرد و فرمود هر چيزى مستقرّ برثرى است و ثرى با قدرت است و قدرت هر چيزى را نگهدارى ميكند و از روايت قمّى ره از امام صادق عليه السّلام مستفاد ميشود كه زمين و همه موجودات بعد از آن كه هر يك بر ديگرى مستقرند برثرى استقرار دارند

جلد 3 صفحه 499

و آنجا علم علماء ختم ميشود و مساوى است علم خداوند بگفتار بلند و آهسته و كردار آشكار و پنهان و ميداند سرّ مكنون در نفس و آنچه را از خاطر بگذرد و فراموش گردد چنانچه در تفسير سرّ و اخفى در معانى از امام صادق و در مجمع از آنحضرت و امام باقر عليهما السلام نقل شده است پس لازم نيست خداوند را بلند خواند آهسته هم اگر بخوانند آنرا ميشنود و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و در توحيد از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه خداوند نود و نه اسم دارد كه هر كس آنها را احصاء نمايد داخل بهشت ميشود و همه اسماء خداوند خوب است چون دلالت بر صفات كمال و جمال و جلال دارد و ظاهرا مراد از احصاء آنها اتّصاف بآن صفات است كه البته موجب بهشت است و محتمل است مراد معرفت خداوند بآن صفات باشد كه مقدمه و موجب دخول در بهشت خواهد بود چنانچه در مجمع روايت نموده كه كسيكه از روى اخلاص بگويد لا اله الا اللّه داخل بهشت ميشود چه رسد بآنكه معتقد بسائر صفات هم باشد و خداوند را ثنا نمايد و حسنى چون مؤنث است صفت جماعت ميشود آورد لازم نيست بصيغه جمع باشد براى مطابقه با اسماء كه مؤنث است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


الرَّحمن‌ُ عَلَي‌ العَرش‌ِ استَوي‌ «5»

‌آن‌ خداوندي‌ ‌که‌ خلق‌ فرمود زمين‌ و آسمانها ‌را‌ رحمن‌ ‌است‌ ‌بر‌ عرش‌ قرار گرفته‌ بسياري‌ ‌از‌ عامّه‌ ‌که‌ قائل‌ بتجسّم‌ هستند ميگويند ‌خدا‌ روي‌ عرش‌ نشسته‌ و مخلوقات‌ ‌خود‌ ‌را‌ مشاهده‌ ميكند فرداي‌ قيامت‌ ‌هم‌ ‌بر‌ تخت‌ مي‌نشيند و مؤمنين‌ ‌او‌ ‌را‌ مي‌بينند و كفّار مشاهده‌ نميكنند لكن‌ گذشت‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ كفر محض‌ ‌است‌ بلكه‌ معني‌.

(الرَّحمن‌ُ) رحمت‌ رحمانيه‌ شامل‌ جميع‌ مخلوقات‌ مؤمن‌ و كافر خوب‌ و بد عادل‌ و فاسق‌ مطيع‌ و عاصي‌ ميشود ‌از‌ افاضه‌ حيات‌ و اعطاء رزق‌ و ساير نعم‌ الهيه‌ ‌در‌ دنيا ولي‌ ‌در‌ قيامت‌ مخصوص‌ باهل‌ ايمان‌ ‌است‌ (وَ رَحمَتِي‌ وَسِعَت‌ كُل‌َّ شَي‌ءٍ فَسَأَكتُبُها لِلَّذِين‌َ يَتَّقُون‌َ وَ يُؤتُون‌َ الزَّكاةَ وَ الَّذِين‌َ هُم‌ بِآياتِنا يُؤمِنُون‌َ) اعراف‌ ‌آيه‌ 55.

(عَلَي‌ العَرش‌ِ) عرش‌ عظمت‌ و كبريايي‌ نه‌ عرش‌ جسماني‌.

(استَوي‌) استواء قدرت‌ و توانايي‌ و احاطه‌ بجميع‌ چنانچه‌ ‌در‌ السنه‌ متعارف‌ ‌است‌ ‌که‌ فلان‌ ‌بر‌ اريكه‌ سلطنت‌ نشسته‌ فلان‌ ‌بر‌ كرسي‌ حكومت‌ قرار گرفته‌ فلان‌ ‌بر‌ تخت‌ تاج‌ داري‌ تكيه‌ داده‌ و امثال‌ ‌اينکه‌ تعبيرات‌ و ‌از‌ باب‌ تشبيه‌ معقولات‌ بمحسوسات‌ ‌است‌.

8

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 5)- باز به معرفی پروردگار نازل کننده قرآن ادامه داده، می‌گوید: او خداوندی است «رحمان که فیض رحمتش همه جا را فرا گرفته، و بر عرش مسلط است» (الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی).

جمله فوق کنایه از تسلط پروردگار و احاطه کامل او نسبت به جهان هستی و نفوذ امر و فرمان و تدبیرش در سراسر عالم است.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع