آیه 43 سوره یونس: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (←تفسیر آیه) |
||
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | + | العمى: عمى: (بر وزن عمل) كورى. اعمى: كور. جمع آن ، عمى (بر وزن قفل) است . | |
+ | مراد از آن در آيه ، فقدان بصيرت و نادانى است.<ref>تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی</ref> | ||
== تفسیر آیه == | == تفسیر آیه == | ||
سطر ۷۱: | سطر ۷۲: | ||
3- آنان كه با نگاه، به حقّ نرسند، همچون كورانند. «يَنْظُرُ، لا يُبْصِرُونَ» | 3- آنان كه با نگاه، به حقّ نرسند، همچون كورانند. «يَنْظُرُ، لا يُبْصِرُونَ» | ||
− | + | ---- | |
«1». طه، 124- 126. | «1». طه، 124- 126. | ||
نسخهٔ کنونی تا ۲۱ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۵:۵۹
<<42 | آیه 43 سوره یونس | 44>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و برخی از منکران (هنگام تلاوت قرآن به چشم ظاهر) در تو مینگرند (ولی به مقام باطن تو پی نمیبرند) آیا تو کوران را گر چه هیچ نبینند هدایت توانی کرد؟
و گروهی از آنان تو را می نگرند [ولی گویا از درک معجزاتت، فهم آیات قرآن، سلامت اخلاق و کردارت با چشم دل ناتوانند]. آیا تو می توانی نابینایان را گرچه از روی بصیرت و بینش نبینند، هدایت کنی؟
و از آنان كسى است كه به سوى تو مىنگرد. آيا تو نابينايان را -هر چند نبينند- هدايت توانى كرد؟
برخى از آنها به تو مىنگرند. آيا اگر نبينند، تو مىتوانى كوران بى بصيرت را راه بنمايى؟
و گروهی از آنان، به سوی تو مینگرند (امّا گویی هیچ نمیبینند)! آیا تو میتوانی نابینایان را هدایت کنی، هر چند نبینند؟!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
العمى: عمى: (بر وزن عمل) كورى. اعمى: كور. جمع آن ، عمى (بر وزن قفل) است . مراد از آن در آيه ، فقدان بصيرت و نادانى است.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْظُرُ إِلَيْكَ أَ فَأَنْتَ تَهْدِي الْعُمْيَ وَ لَوْ كانُوا لا يُبْصِرُونَ «43»
وگروهى از مردم كسانىاند كه به تو نگاه مىكنند، (امّا گويى هيچ نمىبينند.) پس آيا تو مىتوانى نابينايان را هدايت كنى، هر چند (با چشمِ دل) نمىبينند؟
إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئاً وَ لكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ «44»
قطعاً خداوند هيچ ظلمى به مردم نمىكند، امّااين خود مردمند كه به خويشتن ستم مىكنند.
نکته ها
گروهى در قيامت، كور محشور مىشوند و اين نتيجهى كوردلى و فراموشى آيات الهى در دنياست و چنين كسانى گويا كورند: وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى ... كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى «1»
امام هادى عليه السلام فرمود: هر كس گمان كند كه خداوند بندگان را بر گناه مجبور و آنان را كيفر مىكند، به خدا نسبت ظلم داده و اين آيه (44) را تكذيب كرده است. «2»
پیام ها
1- هر نگاهى، بصيرتآور نيست و هر تماشاگرى، جذب حقيقت نمىشود. «يَنْظُرُ، لا يُبْصِرُونَ»
2- حتّى پيامبران در كوردلان مؤثّر نيستند. «أَ فَأَنْتَ تَهْدِي الْعُمْيَ»
3- آنان كه با نگاه، به حقّ نرسند، همچون كورانند. «يَنْظُرُ، لا يُبْصِرُونَ»
«1». طه، 124- 126.
«2». بحار، ج 5، ص 71.
جلد 3 - صفحه 577
4- خداوند، بهترين مكتب، كتاب ورهبر را براى هدايت مردم فرستاده است، اگر نپذيرند به خودشان ستم كردهاند. إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ النَّاسَ ... أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْظُرُ إِلَيْكَ أَ فَأَنْتَ تَهْدِي الْعُمْيَ وَ لَوْ كانُوا لا يُبْصِرُونَ (43)
بعد از ذكر قسم اول از طبقه دوم، بيان حال طبقه دوم را فرمايد:
وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْظُرُ إِلَيْكَ: و بعضى از كفار كسانيند كه نگاه كنند افعال و اقوال تو را، اما نه به نظر حقيقت و عبرت، بلكه به نظر عادت. و معاينه نمايند دلائل نبوت و شواهد صادقيت تو را، لكن تصديق نكنند، و لذا فايده و نتيجهاى نبرند. بنابراين كور هستند از ديدن حق. أَ فَأَنْتَ تَهْدِي الْعُمْيَ: آيا پس تو اى
ج5، ص 325
پيغمبر مكرم، قادر هستى كه هدايت كنى كور را به نورانيت و نابينا را به حقيقت. وَ لَوْ كانُوا لا يُبْصِرُونَ: و اگرچه باشند نابينا از ديدن حق.
اين فرمايش براى قطع طمع پيغمبر است از ايمان اين جماعت، زيرا مقصود از ابصار، هر آينه اعتبار و استبصار است، يعنى غرض از ديدن آن است كه چشم را آئينهاى براى ادراكات عقليه قرار دهد تا به سبب قوه باصره، بصيرت براى شخص حاصل آيد، و الّا صرف ديدن اشياء اهميتى نخواهد داشت، و لذا كسى كه دو چشم ظاهرى او كور، و لكن متفطن و متبصر باشد، نزد عقلا بينا محسوب شود، و بالعكس آن را كه بصيرت ندارد كور واقعى شمرند، گرچه چشم هم داشته باشد. پس مناط إدراك بصيرت است نه ديدن بصرى، بلكه امتياز آدم در قواى خمسه، به فهم و تأمل و فكر و تدبر است، و الّا چه بسا احساسات حواس ظاهرى بعضى حيوانات به درجات از انسان بيشتر باشد؛ و چون اين كفار معاند به سوء اختيار خود به لوازمات شنيدن آيات الهيه و ديدن بينات نبويه، رفتار ننمودند، لا جرم از قبول هدايت معرض شدند، و قابليت ايمانى و فطرت اسلامى را به سبب عناد و لجاج، ضايع و فاسد ساختند بالاختيار، نه به جبر و اضطرار.
تنبيه- اين دو آيه شريفه تأكيد است در اعراض و تبرى از جماعت متصفه به صفات مذكوره، زيرا هدايت و ارشاد نسبت به آنها فايده نخواهد داشت، چه مرض كفر و عناد در آنها مزمن شده كه ديگر قابل علاج نيست.
نكات ادبيه- تعبير لفظ در آيه اول بقوله «مَنْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ» و در آيه ثانيه به لفظ مفرد كه «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْظُرُ إِلَيْكَ» به جهت آنست كه در اول، حمل بر لفظ و در ثانى، حمل بر معنى باشد، و جواب «لو» در هر دو جمله محذوف باشد به سبب دلالت جمله قبل بر آن، و هر يك معطوفند بر جمله مقدره مقابله آن در فحوى، و هر دو در موضع حالند از مفعول فعل سابق، اى: «أ فانت تسمع الصّمّ لو كانوا يعقلون و لو كانوا لا يعقلون» «أ فانت تهدى العمى لو كانوا يبصرون و لو كانوا لا يبصرون» و حذف اولى به جهت دلالت ثانيه است، زيرا شيئى وقتى تحقق يابد نزد بودن مانع يا مانع قوى، پس هر آينه محقق شود نزد نبودن مانع يا بودن مانع ضعيف به طريق اولى، و به همين نكته تأكيد «لو» و «ان» وصليه باشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ لِي عَمَلِي وَ لَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنْتُمْ بَرِيئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَ أَنَا بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ (41) وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَ لَوْ كانُوا لا يَعْقِلُونَ (42) وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْظُرُ إِلَيْكَ أَ فَأَنْتَ تَهْدِي الْعُمْيَ وَ لَوْ كانُوا لا يُبْصِرُونَ (43) إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئاً وَ لكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (44)
ترجمه
و اگر تكذيب كردند تو را پس بگو براى من است كردارم و براى
جلد 3 صفحه 22
شما است كردارتان شما بيزاريد از آنچه من ميكنم و من بيزارم از آنچه شما ميكنيد
و از آنها كسانى هستند كه گوش ميدارند بتو آيا پس تو مىشنوانى كران را و اگر چه باشند كه تعقّل ننمايند
و از آنها كسى است كه مينگرد بسوى تو آيا پس تو هدايت مينمائى كورانرا و اگر چه باشند كه به ديده بصيرت نبينند
بدرستيكه خداوند ستم نمىنمايد مردم را بچيزى ولى مردم بخودشان ستم ميكنند.
تفسير
پس از اصرار كفّار به تكذيب پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آنحضرت مأمور شد باعراض از آنها و واگذاردنشان بحال خودشان چون معلوم شد گوش شنوا و چشم بينا ندارند و نميخواهند بشنوند و بيابند و به بينند و بدانند و با اين قبيل اشخاص هيچ نوع سخن گفتن مفيد نيست فقط بايد از آنها تبرّى نمود تا تكليف قطعى نسبت بآنها معلوم شود لذا بعضى در آيه اوّل فرمودهاند منسوخ است بآيه قتال و بنظر حقير منافاتى بين دو آيه نيست چون ترك تعرّض دائمى از آيه استفاده نميشود. و در آيات بعد خداوند شرح حال آنها را داده است باين تقريب كه بعضى از آنها در وقتى كه تو قرائت قرآن و بيان احكام و شرائع الهى را مينمائى گوش ميدهند به صوت تو ولى مانند كران كه نميشنوند قبول نميكنند آيا ممكن است مطالب حقّه را به كرانيكه تعقّل هم نميكنند فهماند اينها از اين قبيل ميباشند چون گوش ميدهند نه براى فهميدن بلكه براى استهزاء و ردّ نمودن و بعضى نظر ميكنند و ميبينند معجزات تو را ولى مانند كوران كه نمىبينند تصديق به نبوّت تو نمينمايند آيا ممكن است كورانيرا كه ديده بصيرت آنها هم كور باشد هدايت نمود اينها از اين قبيل ميباشند چون طالب بصيرت و بينائى نيستند عناد و لجاج چشم دل آنها را كور كرده علائم نبوّت را در وجود تو مشاهده مينمايند و انكار ميكنند و ميان سحر و معجزه تميز نميدهند و تدبّر و تفكّر در آيات الهى نمينمايند و از منافع آن محروم ميشوند اصرار آنها بكفر و تكذيب، موجب ملالت خاطر تو نشود مسئوليّت قبول آنها بعهده تو نيست نتيجه اعمال آنها بخودشان و اصل و ثمره عمل تو عائد تو ميگردد و اين خود يك نوع تنبيه و توبيخ است خداوند ذرهاى به احدى ظلم نميكند مردم خودشان ظلم بخود مينمايند كه حاضر براى استماع و تعلّم احكام الهى نميشوند و استعداد فهم و ادراك مطالب حقّه را كه خداوند در وجود آنها بوديعت نهاده است باطل مينمايند در كافى از امام باقر عليه السّلام
جلد 3 صفحه 23
نقل نموده كه خداوند حليم عليم همانا غضب ميكند بر كسيكه قبول ننمايد عطاء او را و گمراه ميكند كسى را كه قبول نكند هدايت او را حقير عرض ميكنم گمراه نمودن خداوند بنده را سلب توفيق و واگذاردن عبد است بحال خود كه نتيجه آن گمراهى است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ مِنهُم مَن يَنظُرُ إِلَيكَ أَ فَأَنتَ تَهدِي العُميَ وَ لَو كانُوا لا يُبصِرُونَ (43)
و بعض آنها ميآيند و مشاهده ميكنند معجزات صادره از تو را و اخلاق و صفات و رفتار و كردار تو را ميبينند و لكن از آن عناد و عصبيت و تقليد آباء چشم قلب آنها كور است پس آيا تو ميتواني كور را هدايت كني و لو چشم بصيرت ندارند اينکه آيه شريفه مثل آيه قبل است او در موضوع سمع و استماع بود اينکه
جلد 9 - صفحه 392
آيه در موضوع نظر و بصيرت است و براي توضيح كلام مثلي بزنيم و آن اينست که منشأ اينكه انسان مشاهده نميكند اجسام و الوان و اشكال را چند چيز است كوري، بسته شدن چشم، آب آوردن، خواب، در تاريكي و ظلمات رفتن، چشم را هم گذاردن، همين نحو است چشم قلب و اينکه كفار تمام اينکه اسباب يا اكثر آنها را راجع بچشم عقل دارند چشم بصيرت که علم است ندارند جهل چشم قلب را كور ميكند، شهوات و هواپرستي درب چشم قلب را ميبندد، عناد و عصبيت مرض چشم قلب است آب آورده، غفلت خواب است که فرمود
(النّاس نيام فاذا ماتوا انتبهوا)
كفر و شرك ظلمات است نور ايمان را مشاهده نميكند.
لذا ميفرمايد وَ مِنهُم مَن يَنظُرُ إِلَيكَ بچشم سر ميآيند و مشاهده كمالات و اخلاق و افعال تو را ميكنند لكن چشم قلب آنها باين عيوب مبتلا است كور هستند و قابل هدايت نيستند.
أَ فَأَنتَ تَهدِي العُميَ كانه ميفرمايد از تحت قدرت بشر حتي مثل رسول اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم خارج است که بتوانند كور باطن را هدايت و راهنمايي كنند و لو كور ظاهر را ميشود دست او را بگيرند و براه حق رهسپار كنند.
وَ لَو كانُوا لا يُبصِرُونَ كور را نميشود بصير كرد مگر از راه معجزه که فعل الهي است مثل حضرت عيسي عليه السّلام که فرمود وَ أُبرِئُ الأَكمَهَ وَ الأَبرَصَ وَ أُحيِ المَوتي بِإِذنِ اللّهِ آل عمران آيه 43 وَ تُبرِئُ الأَكمَهَ وَ الأَبرَصَ بِإِذنِي مائده آيه
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 43)- «و گروهی دیگر از آنان چشم به تو میدوزند و اعمال تو را مینگرند» که هر یک نشانهای از حقانیت و صدق گفتار تو را در بر دارد، اما گویی کورند و نابینا (وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْظُرُ إِلَیْکَ).
«آیا با این حال تو میتوانی این نابینایان را هدایت کنی هر چند فاقد بصیرت باشند» (أَ فَأَنْتَ تَهْدِی الْعُمْیَ وَ لَوْ کانُوا لا یُبْصِرُونَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم