|
|
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده) |
سطر ۱: |
سطر ۱: |
− | '''دانش'''<ref>فرهنگستان زبان و ادب فارسی از '''دانش''' به عنوان معادل '''Knowledge''' در انگلیسی استفاده کرده است. برای نمونه ''project management body of knowledge'' ''پیکرهٔ دانش مدیریت پروژه'' و ''knowledge-based platform'' ''مشی دانشمحور'' معادلیابی شدهاند. </ref> یا '''معرفت'''، ساختاری است برای تولید و ساماندهی یافتهها دربارهٔ جهان طبیعت، در قالب توضیحات و پیشبینیهای آزمایششدنی.<ref>Popper, Karl (2002) [1959]. The Logic of Scientific Discovery (2nd English ed.). New York, NY: Routledge Classics. p. 3. ISBN 0-415-27844-9. OCLC [http://www.worldcat.org/oclc/59377149 59377149]</ref>
| + | {{ضعیف}} |
− | [[علم]] ''دانششناسی''، با سه عنصر [[داده]]، [[اطلاعات]] و دانش سر و کار دارد. به عبارت دیگر، [[دانششناسی]] به بحث و بررسی پیرامون دانش و عناصر سازنده آن، یعنی [[داده]] و [[اطلاعات]] میپردازد.<ref>ابرامی، هوشنگ. شناختی از دانششناسی.</ref>
| + | واژه معرفت یا شناخت کاربردهای مختلفی دارد. عامترین مفهوم آن مساوی با مطلق علم و آگاهی و اطلاع است و گاهی به ادراکات جزئی اختصاص داده میشود و زمانی به معنای بازشناسی به کار میرود چنانکه گاهی هم به معنای علم مطابق با واقع و یقینی استعمال میگردد<ref>آموزش فلسفه، محمد تقی مصباح</ref> |
| | | |
− | در [[یونان باستان]]، [[سقراط]]، سپس [[افلاطون]] و پس از او، [[ارسطو]]؛ به مخالفت با آراء پیشینیان پرداخته و اصول و قواعدی را به منظور مقابله با مغالطات و برای درست اندیشیدن و سنجش استدلالها تدوین کردند.<ref>[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=38262 تاریخچه معرفتشناسی در غرب<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref>
| + | علم شناختشناسی علمی است که درباره شناختهای انسان و ارزشیابی انواع و تعیین ملاک صحت و خطای آنها بحث میکند. |
| | | |
− | مقارن با قرن پانزدهم میلادی، [[پژوهشگر|پژوهشگران]] در سراسر [[اروپا]] و [[خاورمیانه]]، قفسههای غبار گرفتهٔ ساختمانهای قدیمی را جستجو کردند و دستنوشتههای [[یونان|یونانی]] و [[روم|رومی]] را پیدا کردند. در نتیجه، نوشتههای باقیمانده از نویسندگان کلاسیک از جمله [[افلاطون]]، [[سیسرو]]، [[سوفوکل]] و [[پلوتارک]] به دوران [[رنسانس]] رسید. مطالعهٔ این آثار، ''دانش نو'' نام گرفت.<ref>رنسانس، صفحهٔ ۱۳</ref> در آن زمان، ضمن احیای علاقه به نوشتههای کلاسیک، به ارزشهای فردی نیز توجه شد. این گرایش، [[انسانگرایی]] نام گرفت. زیرا طرفداران آن، به جای موضوعات روحانی، بیش از هر چیز، مسایل [[انسان|انسانی]] را در نظر گرفتند. انسانگرایی نیز مثل رنسانس، از [[ایتالیا]] ظهور کرد.<ref>رنسانس، صفحهٔ ۱۴</ref>
| + | ==اقسام شناخت== |
| + | شناخت (to Know)، سه معنا و یا به تعبیر دقیقتر سه کاربرد دارد: |
| | | |
− | در [[رنسانس]]، [[گالیله]]، [[فیزیک]] (علم [[طبیعت]]) را سکولار کرد و آن را از [[الهیات]] (علم فراطبیعت) مستقل دانست. از آن پس، تکیه گاه فیزیک، [[خرد]] [[انسان]] بود. گالیله میگفت :حقیقت طبیعت همواره در برابر چشمان ماست. اما، برای فهم این حقیقت باید با زبان ریاضی آشنا بود. زبان این حقیقت، اشکال هندسی، یعنی دایره، بیضی، مثلث و امثالهم است.<ref>سیر حکمت در اروپا، صفحه ۱۵۷-۱۴۹</ref>
| + | '''1-شناخت گزارهای یا دانستن:''' |
| | | |
− | پس از آن، جریان فکری اصالت عقل، تحت تأثیر افکار افلاطون، توسط [[ریاضی|ریاضیدان]] و فیلسوف فرانسوی، [[رنه دکارت]] که ''پدر فلسفه جدید'' لقب گرفته، به وجود آمد.<ref>[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=38262 تاریخچه معرفتشناسی در غرب<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref> دکارت، خرد بشری را به جای کتاب مقدس، [[سنت]] [[پاپ]]، کلیسا و فرمانروا قرار داد. دکارت، با این کار خویش، سوژه بزرگی آفرید.<ref>رنه دکارت، تأمل اندیشمندانه درباره فلسفه اولی، متن انگلیسی، ص ۶۶ تا ۷۸</ref>
| + | در این کاربرد، متعلق شناخت یک گزاره است و ما چیزی را به عنوان اطلاعات میپذیریم؛ مانند «میدانم که برخی قارچها سمیاند» |
− | یکی دیگر از اندیشمندان این جریان فکری، [[لایبنیتز]] (۱۶۴۶ - ۱۷۱۶) فیلسوف، ریاضیدان و فیزیکدان آلمانی، میباشد که نخستین کسی بود که میان حقایق ضروری (منطقی) وحقایق حادث (واقعی) تمایز روشنی قائل شد.
| |
− | بعد از جدا شدن [[راسل]] و جی. ای. مور از ایدهآلیستها و با پیگیری [[ویتگنشتاین]] که شاگرد [[راسل]] بود، [[اثبات گرایی]] شکل گرفت و تا دهه ۱۹۲۰ میلادی، در [[اتریش]]، این جریان فکری ادامه داشت. طبق نظرات ایشان، فقط، معرفتی، معنادار و مطابق با واقع است که تحقیق پذیر تجربی باشند. به قول [[آگوست کنت]]، ''پدر [[پوزیتویسم]]''، چون [[گزاره]]های [[متافیزیک|متافیزیکی]] قابل [[تجربه]] حسی نیستند، فلذا غیر [[علم|علمی]] بوده و مربوط به [[تاریخ]] هستند. این جریان فکری، توسط اعضای [[حلقه وین]] تأسیس شد و فلسفهای را که به وجود آوردند که ''پوزیتویسم منطقی'' نام نهاده شد.<ref>[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=38262 تاریخچه معرفتشناسی در غرب<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref>
| |
| | | |
− | '''دانِش''' عبارت است از مجموعه دانستنیهایی که بشر برای زندگی خود از آنها بهره میگیرد. در زمانهای قدیم دانش بشر محدود بود و گاهی حتی یک نفر میتوانست بیشتر دانش بشری را در [[حافظه]] خود جای دهد. اما به تدریج با رشد معلومات، دانستنیهای بشر طبقهبندی شدند و حوزههای مختلف و تخصصی دانش شکل گرفت. | + | '''2-معرفت از مقوله مهارت یا بلد بودن:''' |
| | | |
− | == منابع ==
| + | در این کاربرد معرفت به معنای داشتن نوعی خاص از مهارت است و لذا متعلق معرفت نوعی توانایی است؛ مانند «میدانم چگونه رانندگی کنم». |
− | {{پانویس|۲}}
| |
− | * [http://informationr.net/ir/8-1/paper142.html زوجیّت (duality) دانش] (انگلیسی)
| |
| | | |
− | * Hamlyn, D. W. ''The Theory of Knowledge'', Anchor Books, New York, ۱۹۷۰
| + | '''3-شناخت از راه آشنایی:''' |
| + | |
| + | آشنا بودن با کسی یا چیزی، مانند: «من فلانی را میشناسم» یعنی با او آشنا هستم |
| + | |
| + | از میان این سه کاربرد، تنها معنای اول، یعنی معرفت گزارهای، است که در نظریه معرفت و مباحث معرفتشناسی مورد توجه و بررسی قرار میگیرد. تحلیل معرفت گزارهای همواره یکی از مسائل اصلی معرفتشناسی بوده است و سابقه آن به یونان باستان برمیگردد. این پرسش از دیر باز مطرح بوده که چه چیزی را میتوان معرفت تلقی نمود و عناصر سازنده معرفت چیست؟ <ref>سیری در شناخت شناسی معاصر؛ تعریف شناخت، مرتضی علی نظارتی زاده ، در دسترس در [http://rasekhoon.net/article/show/627903 سایت راسخون]</ref> |
| + | |
| + | ==پانویس== |
| + | {{پانویس}} |
| + | |
| + | [[رده: مقاله های مهم]] |
| + | {{سنجش کیفی |
| + | |سنجش=شده |
| + | |شناسه= ضعیف |
| + | |عنوان بندی مناسب= ضعیف |
| + | |کفایت منابع و پی نوشت ها= ضعیف |
| + | |رعایت سطح مخاطب عام= خوب |
| + | |رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب |
| + | |جامعیت= ضعیف |
| + | |رعایت اختصار= خوب |
| + | |سیر منطقی= خوب |
| + | |کیفیت پژوهش= خوب |
| + | |رده= دارد |
| + | }} |
واژه معرفت یا شناخت کاربردهای مختلفی دارد. عامترین مفهوم آن مساوی با مطلق علم و آگاهی و اطلاع است و گاهی به ادراکات جزئی اختصاص داده میشود و زمانی به معنای بازشناسی به کار میرود چنانکه گاهی هم به معنای علم مطابق با واقع و یقینی استعمال میگردد[۱]
علم شناختشناسی علمی است که درباره شناختهای انسان و ارزشیابی انواع و تعیین ملاک صحت و خطای آنها بحث میکند.
اقسام شناخت
شناخت (to Know)، سه معنا و یا به تعبیر دقیقتر سه کاربرد دارد:
1-شناخت گزارهای یا دانستن:
در این کاربرد، متعلق شناخت یک گزاره است و ما چیزی را به عنوان اطلاعات میپذیریم؛ مانند «میدانم که برخی قارچها سمیاند»
2-معرفت از مقوله مهارت یا بلد بودن:
در این کاربرد معرفت به معنای داشتن نوعی خاص از مهارت است و لذا متعلق معرفت نوعی توانایی است؛ مانند «میدانم چگونه رانندگی کنم».
3-شناخت از راه آشنایی:
آشنا بودن با کسی یا چیزی، مانند: «من فلانی را میشناسم» یعنی با او آشنا هستم
از میان این سه کاربرد، تنها معنای اول، یعنی معرفت گزارهای، است که در نظریه معرفت و مباحث معرفتشناسی مورد توجه و بررسی قرار میگیرد. تحلیل معرفت گزارهای همواره یکی از مسائل اصلی معرفتشناسی بوده است و سابقه آن به یونان باستان برمیگردد. این پرسش از دیر باز مطرح بوده که چه چیزی را میتوان معرفت تلقی نمود و عناصر سازنده معرفت چیست؟ [۲]
پانویس
- ↑ آموزش فلسفه، محمد تقی مصباح
- ↑ سیری در شناخت شناسی معاصر؛ تعریف شناخت، مرتضی علی نظارتی زاده ، در دسترس در سایت راسخون