منابع و پی نوشتهای متوسط
شناسه ناقص است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

ابن علقمی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اضافه کردن رده)
 
(۷ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
'''منبع:''' ستارگان حرم، شماره 5
+
{{خوب}}
 +
'''«محمد بن احمد علقمی»''' معروف به '''«ابن علقمی»''' (۶۵۶-۵۹۱ ق)، وزیر [[شیعه]] مذهب و دانشمند «[[مستعصم]]» آخرین خلیفه [[حکومت بنی عباس|عباسی]] در قرن هفتم قمری بود. او وزیری کاردان و شایسته و در مملکت داری صاحب بصیرت بود و خدمات شایانی انجام داد. مورخان شیعه وی را شخصیتی عالم، متدین و نیکوکار دانسته‌اند.
 +
==ولادت==
 +
مؤيدالدين محمد بن احمد بن محمد، معروف به ابن علقمی‌، ملقب به مؤیدالدین و [[کنیه|مکنی]] به ابوطالب بود و در سال ۵۹۱ یا ۵۹۳ هـ.ق دیده به جهان گشود.
  
'''نویسنده:''' ابوالحسن ربانی
+
برخی از مورخان ابن علقمی را [[ایران|ایرانی]] و اهل [[قم]] دانسته‌اند،<ref>خواندمیر، دستورالوزراء، ۹۹.</ref> لیکن ابن طقطقی که در این باره به تفصیل بیشتری سخن گفته، ابن علقمی را از طایفۀ [[قبیله بنی اسد|بنی اسد]] و از شهر نیل [[عراق]] دانسته است که پدر بزرگش نهری موسوم به علقمی در کنار [[فرات]] حفر کرد و از‌این‌روی این نام بر او نهاده شد.<ref>ابن طقطقی، الفخری، ص ۴۵۵.</ref> به همین دلیل برخی علما مانند [[محدث قمی‌|محدث قمی]]<ref> الکنی والالقاب، ص ۹.</ref>[[محدث قمی‌|‌]] با عنوان ابن علقمی ‌بغدادی از وی یاد کرده‌اند.
 +
==مذهب ابن علقمی==
  
'''مقدمه'''
+
ابن علقمی به مذهب [[شیعه]] [[امامیه]] اعتقاد راسخ داشت. ابن کثیر شامی، از مورخان [[اهل سنت]]، می‌نویسد: «او از [[رافضی|رافضیان]] بوده است».
  
محمد بن<ref> الوافی بالوفیات، ج 3، ص 255.</ref> احمد بن محمد<ref> الکنی والالقاب، ج ص 350.</ref> معروف به «ابن علقمی» دانشمند بزرگ شیعی قرن هفتم هجری و وزیر آخرین خلیفه عباسی بود که خدمات شایانی به مکتب [[شیعه]] کرد. لقب او مؤیدالدین<ref> البدایه والنهایه، ج 13-14، ص 225.</ref> و کنیه‌اش ابوطالب<ref> الکنی والالقاب، ص 9.</ref> معروف به ابن علقمی‌<ref> شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 4.</ref>/<ref> مجالس المؤمنین، ج ص 11 ح.</ref> بود و در سال 593 هـ.ق دیده به جهان گشود.
+
ابن عماد حنبلی در «شذرات الذهب» تصریح می‌کند: ابن علقمی‌ مرد بسیار فاضل، اما در عقیده و مرام تشیع خود بسیار متعصب و تندرو بود.<ref> شذرات الذهب، ج ۳، ص ۲۷۲.</ref> در میان علمای شیعه نیز مرحوم [[قاضی نورالله شوشتری|قاضی شهید]]، شیعه بودن او را مسلم دانسته است و [[محدث قمی]] ‌از وی با عبارت «ابن علقمی‌ وزیر بغدادی و شیعه»<ref> الکنی والالقاب، ج ۱، ص ۳۵۰.</ref> یاد می‌کند.
  
ابن علقمی، وزیر باکفایت شیعه، اهل بغداد بود و در آن شهر رشد یافته سرانجام به وزارت رسید. به همین دلیل [[محدث قمی‌]]<ref> همان، ص 9.</ref> و محقق مصری که کتاب [[نهج البلاغه]] [[ابن ابی الحدید]] را تحقیق و بررسی کرده است، هر دو با عنوان. ابن علقمی ‌بغدادی<ref> شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص 4.</ref> از وی یاد کرده‌اند. همچنین تا آن جا که نویسنده مقاله تتبع کرده است. در بیشتر کتاب‌ها او را به بغداد نسبت داده‌اند و کسی با عنوان قمی‌ و «ایرانی الاصل» از وی یاد نکرده است.
+
مورخ معروف صاحب کتاب «النجوم الزاهره» نیز ابن علقمی‌ را حریص به ساقط کردن دولت بنی عباس می‌دانست و معتقد بود که ابن علقمی‌ می‌خواهد حکومت را به دست [[علویان]] بسپارد.
  
البته مرحوم شهید قاضی نورالله، مؤلف کتاب «مجالس المؤمنین» می‌نویسد: «چون وزیر قمی‌الاصل بود، در مذهب تشیع و محبت اهل بیت علیهم‌السلام و [[شیعه]] ایشان غلو می‌کرد».<ref> مجالس المؤمنین، ج 2، ص 411.</ref>
+
==شخصیت علمی و ادبی==
 +
ابن علقمی در اوان جوانی در [[حله]]، ادب و [[نحو]] را نزد ابن ایوب عمیدالرؤساء ـ از دانشمندان [[شیعه|شیعی]] ـ فراگرفت. سپس به [[بغداد]] رفت و نزد ابوالبقاء عبدالله بن حسین عُکبری به آموزش قرائت پرداخت و آنگاه نزد دایی خود عضدالدین ابونصر مبارک بن ضحاک قمی که اهل فضل و از بزرگان دولت عباسی و استاددار خلیفه [[مستنصر]] بود، شتافت. ابن علقمی چندی در دستگاه او به سر برد و سپس در [[دیوان (تشکیلات اداری)|دیوان]] ابنیه به نیابت وی گمارده شد و در آنجا به آموختن فن انشاء و رسایل دیوان پرداخت.
  
ولی به نظر می‌رسد این دیدگاه، با حقایق تاریخی موافق نباشد و شاید مرحوم قاضی به اندازه کافی دقت نکرده است. آری! ممکن است وجود وزیر دیگر به نام «مؤیدالدین محمد بن محمد بن عبدالکریم قمی» (وزیر مستنصَر عباسی)<ref> همان، ص 439.</ref> و «شرف‌الدین ابوطاهربن سعد القمی» (وزیر ملکشاه سلجوقی) که هر دو شیعه بودند،<ref> همان، ص 461 و منتخب التواریخ، ص 510.</ref> موجب این اشتباه شده باشد.
+
با این که ابن علقمی ‌از رجال سیاسی و دولتی بود، در عین حال یکی از چهره‌های فرهیخته و فرهنگ دوست نیز شمرده شده است. او به دانش و اعتلای آن، اهمیت فراوان می‌داد به همین دلیل تمام مورخین، شخصیت فرهنگی و علمی‌ او را قبول دارند، حتی بعضی از علمای [[عامه]] که عبارات تندی بر ضد وی بکار برده‌اند، نتوانسته‌اند این بُعد مهم از شخصیت او را انکار کنند. ابن کثیر شامی‌ که نویسنده‌ای متعصب و مخالف سرسخت ابن علقمی ‌است، درباره اثرش می‌نویسد: «او در امر انشاء و نویسندگی و شعر و ادب، از افراد بسیار فاضل بود».<ref> البدایه والنهایه، ج ۱۴-۱۳، ص ۲۲۴.</ref> مؤلف «الوافی» نیز درباره‌اش می‌گوید: «در نزد ابن علقمی ‌فضائل زیادی بود<ref> الوافی، ج ۳، ص ۲۵۴.</ref> در زمینه نویسندگی و ادب و فرهنگ، ولی او یک شیعه انقلابی پرشور و رافضی بود».<ref> و کان عنده فضیله، فی الاشاء کان شیعیا جلدا رافضیا.</ref>
  
مورخ معروف اهل سنت «محمد شکر کتبی» می‌نویسد: ...«علی مؤیدالدین» از دنیا رفت و او یکی از استادان «دارالخلافه» بغداد بود.<ref> الوافی بالوفیات، ج 3، ص 252.</ref> لذا نویسنده بر این باور است، چون لقب ابن علقمی ‌همانند لقب محمد بن معروف به مؤیدالدین وزیر مستنصر بود، چنین اشتباهی روی داده است.
+
ابن علقمی از فاضلان عصر خود بود، [[شعر]] می‌سرود و در نگارش نثر عربی استاد بود. در خوشنویسی مهارت داشت و در تشویق عالمان کوشا بود. خود کتابخانه‌ای داشت که ۰۰۰‘۱۰ جلد کتاب نفیس در آن نگهداری می‌شد. دو نمونه از اشعار ابن علقمی در دست است. از اشارۀ [[فیض کاشانی]] برمی‌آید که ابن علقمی کتابی نیز در [[مناقب]] تدوین کرده بوده است.<ref>المحجة البیضاء، ۴ / ۲۵۳.</ref>
  
'''اعتقاد مذهبی'''
+
ابن علقمی در برابر دانشمندان و اهل فرهنگ و ادب مراتب احترام را به جا می‌آورد و با مردمان دانش‌پژوه و افراد صاحب [[زهد]] و [[تقوی]] رفتار کریمانه داشت و برای رُشد دانش و علم در جامعه اسلامی ‌آنان را تشویق می‌کرد، لذا نوشته‌اند: وزیر به علماء و افراد با تقوی بسیار علاقه‌مند بود.<ref> همان، کان محبا للعلماء والزّهاد و.</ref> [[ابن ابی الحدید|ابن ابی الحدید معتزلی]]، کتاب «[[شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید (کتاب)|شرح نهج‌البلاغه]]» خود را که از مهمترین شرح‌های این کتاب شریف است، به تشویق و تأیید این وزیر علم‌دوست نوشته و در مقدمه کتابش از ابن علقمی ‌بسیار ستایش کرده است و تعابیری درباره او بکار برده که گویای بزرگی مقام این وزیر بافرهنگ است.<ref> شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۴.</ref> ابن علقمی‌ در برابر این خدمت بزرگ «ابن ابی الحدید» هزار دینار زر سرخ و خلعت‌ها به او هدیه کرد.<ref> منتخب التواریخ، ج ۳، ص ۵۱۲.</ref><ref> مجالس المؤمنین، ج ۲، ص ۴۶۰.</ref>
  
این وزیر باکفایت و مدبر به مذهب مبارک اهل بیت و مذهب شیعه امامیه اعتقاد راسخ و محکم داشت. «ابن کثیر شامی»، از مورخان بزرگان اهل سنت، می‌نویسد: «او از رافضیان بوده»<ref> رافضی در میان علماء اهل سنت اصطلاحی است وقتی امام یکی از اصحاب ائمه و یا بعضی از علمای شیعه را در کتب خود می‌آورند و می‌خواهند مذهب و اعتقاد او را بیان کنند می‌گویند: او رافضی است.</ref> صاحب کتاب: «النجوم الزاهره»<ref> البدایه والنهایه، ج 14-13، ص 227.</ref> معتقد است: تمام این کارها (کشته شدن خلیفه عباسی و فتح بغداد بدست سپاه مغول) از کارهای وزیر، ابن علقمی ‌رافضی بود.<ref> النجوم الزاهرة، ج 4.</ref>
+
یکی دیگر از عالمان بزرگ [[اهل سنت]] به نام «حسن بن محمد صغانی» کتاب «العُباب الزاخر و اللُباب الفاخر» را به نام او نوشت و مدح و ثنای فراوانی از این وزیر شیعه کرد.<ref> همان.</ref><ref> شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۴.</ref>
  
ابن عماد حنبلی در «شذرات الذهب» تصریح می‌کند: ابن علقمی‌ مرد بسیار فاضل، اما در عقیده و مرام تشیع خود بسیار متعصب و تندرو بود.<ref> شذرات الذهب، ج 3، ص 272.</ref> در میان علمای شیعه نیز مرحوم قاضی شهید، شیعه بودن او را مسلم دانسته است و [[محدث قمی]] ‌از وی با عبارت «ابن علقمی‌ وزیر بغدادی و شیعه»<ref> الکنی والالقاب، ج 1، ص 350.</ref>/<ref> النجوم الزاهرة، ج 2.</ref> یاد می‌کند.
+
==دوران وزارت==
  
مورخ معروف صاحب کتاب «النجوم الزاهره» نیز ابن علقمی‌ را حریص به ساقط کردن دولت بنی عباس می‌دانست و معتقد بود که ابن علقمی‌ می‌خواهد حکومت را به دست علویین بسپارد.
+
پس از درگذشت [[مستنصر]]، در ۶۴۰ قمری [[مستعصم]] به جای او نشست. ابن ناقدِ وزیر بیمار بود و ابن علقمی هم ناگزیر بدین امر تن در داد و بدین سان مقام خود را حفظ کرد. سه سال بعد ابن ناقد درگذشت و در ۸ [[ربیع الاول]] ۶۴۳ق. ابن علقمی به جایش نشست. وزارت ابن علقمی ۱۴ سال یعنی تا پایان دورۀ [[حکومت بنی عباس|عباسیان]] (۶۵۵ ق) به درازا کشید.
  
'''شخصیت ادبی وزیر'''
+
دوران وزارت ابن علقمی به سبب ضعف مستعصم و آشفتگی اوضاع و نیز تضادهایی که در بین صاحبان مناصب وجود داشت، خالی از درگیریها و تشنجات نبود. امیران لشکر و دیگر بزرگان عصر با وزیر که بر مذهب [[تشیع]] بود، عناد می‌ورزیدند.<ref>وصاف الحضرة، ۱۵.</ref>
  
با این که ابن علقمی ‌از رجال سیاسی و دولتی بود در عین حال یکی از چهره‌های فرهیخته و فرهنگ دوست نیز شمرده شده. او به دانش و اعتلای آن، اهمیت فراوان می‌داد به همین دلیل تمام مورخین شخصیت فرهنگی و علمی‌او را قبول دارند، حتی بعضی از علمای عامه که عبارات تندی بر ضد وی بکار برده‌اند، نتوانسته‌اند این بُعد مهم از شخصیت او را انکار کنند. ابن کثیر شامی‌ که نویسنده‌ای متعصب و مخالف سرسخت ابن علقمی ‌است، درباره اثرش می‌نویسد: «او در امر انشاء و نویسندگی و شعر و ادب، از افراد بسیار فاضل بود».<ref> البدایه والنهایه، ج 14-13، ص 224.</ref>
+
اداره کشور در حد وزارت نیازمند تجربه و کفایت و سیاستمداری است که این صفت در ابن علقمی‌ به طرز بارزی ظهور یافته بود. «محمد بن شکر کتبی» صریحاً اعلام می‌کند که این وزیر مستعصم، وزیری باکفایت، مطلع و آشنا به امور مملکت‌داری بود.<ref> الوافی، ج ۳، ص ۲۵۴.</ref> مرحوم [[حاج شیخ عباس قمی|محدث قمی‌]] نیز همین نظر را در کتاب «الکنی والالقاب» بازگو می‌کند.<ref> الکنی والالقاب، ج ۱، ص ۲۵۰.</ref> وزیر کاردان شیعی کارهای عام‌المنفعه زیادی انجام داد، از جمله به ساختن [[مسجد|مساجد]]، مدارس دینی، بیمارستان، آب انبار و پل‌ها رو می‌آورد.
  
مؤلف «الوافی» نیز درباره‌اش می‌گوید: «در نزد ابن علقمی ‌فضائل زیادی بود.<ref> الوافی، ج 3، ص 254.</ref> در زمینه نویسندگی و ادب و فرهنگ ولی او یک شیعه انقلابی پرشور و رافضی بود».<ref> و کان عنده فضیله، فی الاشاء کان شیعیا جلدا رافضیا.</ref>
+
در دوران مستعصم مغولان چندبار آهنگ بغداد کردند. در [[ماه ذی الحجه|ذی الحجۀ]] ۶۵۵ ق. هلاکوخان مغول به حوالی بغداد رسید و از خلیفه خواست سه تن از بزرگان دولت یعنی وزیر، سلیمان شاه و دواتدار را نزد وی فرستد و سپس خود نزد او آید. در [[ماه محرم|محرم]] ۶۵۶ هلاکو بغداد را در محاصره گرفت. ابن علقمی به تنهایی نزد وی رفت، از‌این‌رو رقیبان او چنین شهرت دادند که وزیر با مغولان همراه است و با آنان مکاتبه می‌دارد. به گفتۀ وصاف الحضرة ـ که در نقل این حوادث، به ابن علقمی با نظر دشمنی می‌نگریسته است ـ رسولان او پی در پی نزد هلاکو آمد و شد داشتند و او را به گشودن بغداد ترغیب می‌کردند. چندی پس از آن وزیر همراه با خلیفه پیش هلاکو رفت و اندکی بعد نیز خلیفه به قتل رسید، اما ابن علقمی مورد توجه قرار گرفت و خانه‌اش در شهر دارالامان گردید و گروهی در آنجا از تیغ بی‌امان مغولان به سلامت جستند.<ref>ابن فوطی، ۳۲۶.</ref> چون کار تسخیر بغداد و نابودی دستگاه خلافت به انجام رسید، هلاکو ابن علقمی را دیگر بار به وزارت برگزید و خود از شهر بیرون رفت.<ref>ابن خلدون، ۵ / ۱۱۵۰.</ref>
  
'''مملکت‌داری'''
+
==وفات==
  
اداره کشور در حد وزارت نیازمند تجربه و کفایت و سیاستمداری است که این صفت در ابن علقمی‌ به طرز بارزی ظهور یافته بود. «محمد بن شکر کتبی» صریحاً اعلام می‌کند که این وزیر مستعصم، وزیری باکفایت، مطلع و آشنا به امور مملکت‌داری بود<ref> الوافی، ج 3، ص 254.</ref> مرحوم محدث قمی‌ نیز همین نظر را در کتاب «الکنی والالقاب» بازگو می‌کند.<ref> الکنی والالقاب، ج 1، ص 250.</ref>
+
ابن علقمی پس از سقوط حکومت [[بنی عباس]] توسط سپاه مغول‌، در سال ۶۵۶ هجری در [[بغداد]] وفات یافت. محل دفن او دقیقاً معلوم نیست، با این حال برخی گفته‌اند او را در گورستان شیعیان دفن کرده‌اند؛<ref> انه دفن فی صبور الروافض. (ابن کثیر، البدایه والنهایه، ۱۳ / ۲۱۳).</ref> که ظاهرا مقصود از گورستان شیعیان، مقابر قریش در [[کاظمین]] می باشد.
 
+
==پانویس==
'''احترام به علما و دانشمندان'''
 
 
 
وزیر کاردان شیعی در برابر دانشمندان و اهل فرهنگ و ادب مراتب احترام را به جا می‌آورد و با مردمان دانش‌پژوه و افراد صاحب زهد و تقوی رفتار کریمانه داشت و برای رُشد دانش و علم در جامعه اسلامی ‌آنان را تشویق می‌کرد، لذا نوشته‌اند: وزیر به علماء و افراد با تقوی بسیار علاقه‌مند بود.<ref> همان، کان محبا للعلماء والزّهاد و.</ref> او کارهای عام‌المنفعه زیادی انجام داد، از جمله به ساختن مساجد، مدارس دینی، بیمارستان، آب انبار و پل‌ها رو می‌آورد.
 
 
 
ابن ابی الحدید معتزلی، کتاب «شرح نهج‌البلاغه» را که از مهمترین شرح‌های این کتاب مبارک است، به تشویق و تأیید این وزیر علم‌دوست نوشته و در مقدمه کتابش از ابن علقمی ‌بسیار ستایش کرده است و تعابیری درباره او بکار برده که گویای بزرگی مقام این وزیر بافرهنگ است.<ref> شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 4.</ref>
 
 
 
ابن علقمی‌ در برابر این خدمت بزرگ «ابن ابی الحدید» هزار دینار زر سرخ و خلعت‌ها به او هدیه کرد.<ref> منتخب التواریخ، ج 3، ص 512.</ref><ref> مجالس المؤمنین، ج 2، ص 460.</ref> یکی دیگر از عالمان بزرگ اهل سنت به نام «صنعانی» کتاب «عُباب زاخر و لُباب فاخر» را به نام او نوشت و مدح و ثنای فراوانی از این وزیر شیعه کرد.<ref> همان.</ref><ref> شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص 4.</ref>
 
 
 
'''سیاست و ابن علقمی'''
 
 
 
مدت وزارت و دولت این شخص با کفایت چهارده سال به طول کشید.<ref> الوافی بالوفیات، ج 3، ص 253.</ref> در این زمان طولانی وی وزیر آخرین خلیفه عباسی به نام «مستعصم» بود، چون این خلیفه در سال 640 ق به خلافت رسید و در سال 655 ق کشته شد.<ref> حیوةالحیوان؛ دمیری، ج 1، ص 139.</ref>
 
 
 
'''آغاز و فرجام حکومت عباسیان'''
 
 
 
دوران حکومت و خلافت سلسله [[بنی عباس]] از طولانی‌ترین و سخت‌ترین دوره‌های حکومت است. سلطنت آن‌ها در قالب خلافت اسلامی‌ (متأسفانه آنچه وجود نداشت خلافت اسلامی‌ بود.) آن‌ها خود را جانشینان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و خلفاء راشدین می‌دانستند ولی در عمل تنها به فکر سلطنت و قدرت طلبی بودند به مصلحت و سرنوشت امت اسلامی ‌نمی‌اندیشیدند. در عهد حکومت این سلسله چندین تن از امامان معصوم، بزرگان و دانشمندان بزرگ مکتب [[شیعه]] شهید شده یا در زندان با غربت و تنهایی و شکنجه جان دادند آغاز حکومت این خاندان از سال 132 هـ.ق شروع و تا سال 655 هـ.ق طول کشید که حدودا 523 سال سلطنت کردند.<ref> البدایه والنهایه، ج 14-13، ص 225.</ref>
 
 
 
'''سقوط حکومت بنی عباس'''
 
 
 
هلکوخان با سپاه انبوه و جنایتکار خود از همدان به قصد [[بغداد]] حرکت کرد، خبر حمله‌ور شدن او به وزیر ابن علقمی‌ رسید. در مرحله اول وزیر به خلیفه عباسی پیشنهاد کرد هدایایی گرانبها به رسم پیشکش به او اهداء کند تا هلکو از تصرف بغداد، پایتخت [[عباسیان]] منصرف شود. اما بعضی از اطرافیان خلیفه را از این کار بازداشتند و چنین وانمود کردند که وزیر می‌خواهد هدایا را خود بردارد.
 
 
 
خلیفه هدایای کم‌ارزشی را روانه کرد. هلکوخان آن‌ها را کوچک شمرد و دستور داد آن‌ها را به خود خلیفه برگردانند و آنگاه دستور حمله به بغداد را صادر کرد. سپاه مغول این شهر را از طرف شرق و غرب محاصره کرد و به گفته مورخان، لشکر مغول حدود دویست هزار نفر بودند.<ref> همان.</ref> قبل از این که سپاه مهاجم شهر را تصرف کند، وزیر به اتفاق اهل و خاندان و حَشَم خود به اردوگاه سپاه مغول آمد و با هلکو گفتگو نمود. بعد از مذکرات به بغداد برگشت و با خلیفه ملاقات کرد و به او گفت: نزد هلکوخان برو، تا شاید مصالحه و سازشی شود و نصف خراج [[عراق]] از مغول و نصف دیگر از آن تو شود.
 
 
 
خلیفه با هفتصد نفر از بزرگان پیش سلطان مغول آمد. هلکو دستور داد جز خلیفه و شش نفر دیگر همه را کشتند. آن‌گاه مستعصم عباسی را به همراه خواجه نصیرالدین طوسی و ابن علقمی‌ به بغداد آوردند و آن‌جا به دستور هلکوخان آخرین خلیفه عباسی را هم کشتند. ابن کثیر که برای خلیفه عباسی خیلی متأثر و ناراحت است، می‌نویسد: تعداد سربازان خلیفه از مرز بیست هزار نفر تجاوز نمی‌کردند. همین تعداد هم در نهایت سختی و ذلت بسر می‌بردند به طوری که در خیابان‌ها و درهای مساجد از مردم گدایی می‌کردند. در حالی که به گفته مورخان هنگامی‌ که قوم غارتگر مغول در دروازه‌های شهر بغداد بودند، خلیفه در کاخ خود با کنیزکان و زن‌های آوازه‌خوان مشغول خوش‌گذرانی بود.<ref> همان.</ref><ref> حیوةالحیوان، ج 1، ص 139.</ref>
 
 
 
بعضی از مورخان گفته‌اند که براندازی حکومت خاندان بنی عباس به دستور جناب خواجه طوسی و ابن علقمی‌ وزیر بود.<ref> البدایه والنهایه، ج 14-13، ص 226.</ref> اما این سخن دور از حقیقت است و دلیل و مستدلی که این را اثبات نماید در دست نیست، بلکه باید عامل اضمحلال بنی عباس را در فساد داخلی و شهوت‌رانی خلیفه و درباریان، ظلم و ستم به رعیت و مخالفت با مکتب اهل بیت عصمت و طهارت دانست. البته وزیر ابن علقمی ‌تلاش می‌کرد تا حکومت بدست شایستگان از اُمت و پیروان آل علی علیهم‌السلام برسد. گرچه متأسفانه این هدف خیر جامه عمل نپوشید، اما هرگز تمامیت جامعه اسلامی‌ را در مقابل کفار را فدا نمی‌کرد.
 
 
 
'''رحلت ابن علقمی'''
 
 
 
بنابر نظریه مشهور ابن علقمی‌ در سال 656 و در اواسط قرن هفتم هجری در [[بغداد]] و در 63 سالگی در آنجا وفات یافت. البته در آخر عمر زندگی بر او سخت شد و با شدت و اندوه از این جهان رخت بربست و به سوی معبود متعال پرکشید.
 
 
 
'''فرزندان و محل دفن او'''
 
 
 
دو پسر داشت<ref> دائرةالمعارف شیعه، ج 4، ص 326 والبدایه والنهایه، ص 225.</ref> که گویا آنان هم مانند پدر خود اهل دانش و سیاست بودند و یکی از آن‌ها به مرتبه وزارت رسید.<ref> همان.</ref> اما محل دفن او دقیقاً معلوم نیست که در کجا واقع است، با این حال برخی گفته‌اند او را در گورستان شیعیان دفن کرده‌اند.<ref> انه دفن فی صبورالروافض ابن کثیر در البدایه والنهایه و سایر کتب.</ref> تصور می‌شود که مقصود از گورستان شیعیان مقابر [[قریش]] باشد که همان «کاظمیه» فعلی است و مرقد مطهر و منور حضرت امام موسی بن جعفر و [[امام جواد]] علیهماالسلام در آنجا است.
 
 
 
==پانویس ==
 
 
<references />
 
<references />
 +
== منابع ==
 +
* [[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]، جلد ۵، ابوالحسن ربانی.
 +
* [https://www.cgie.org.ir/fa/article/223916/%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D8%B9%D9%84%D9%82%D9%85%DB%8C "ابن علقمی"، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی].
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= متوسط
 +
|عنوان بندی مناسب= خوب
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= متوسط
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 +
|جامعیت= خوب
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده=دارد
 +
}}
 
[[رده:علمای قرن هفتم]]
 
[[رده:علمای قرن هفتم]]
 +
[[رده:علماء شیعه]]
 +
[[رده:ادیبان]]
 +
[[رده:دولتمردان]]
 +
[[رده:شخصیت ها]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۳۱

«محمد بن احمد علقمی» معروف به «ابن علقمی» (۶۵۶-۵۹۱ ق)، وزیر شیعه مذهب و دانشمند «مستعصم» آخرین خلیفه عباسی در قرن هفتم قمری بود. او وزیری کاردان و شایسته و در مملکت داری صاحب بصیرت بود و خدمات شایانی انجام داد. مورخان شیعه وی را شخصیتی عالم، متدین و نیکوکار دانسته‌اند.

ولادت

مؤيدالدين محمد بن احمد بن محمد، معروف به ابن علقمی‌، ملقب به مؤیدالدین و مکنی به ابوطالب بود و در سال ۵۹۱ یا ۵۹۳ هـ.ق دیده به جهان گشود.

برخی از مورخان ابن علقمی را ایرانی و اهل قم دانسته‌اند،[۱] لیکن ابن طقطقی که در این باره به تفصیل بیشتری سخن گفته، ابن علقمی را از طایفۀ بنی اسد و از شهر نیل عراق دانسته است که پدر بزرگش نهری موسوم به علقمی در کنار فرات حفر کرد و از‌این‌روی این نام بر او نهاده شد.[۲] به همین دلیل برخی علما مانند محدث قمی[۳] با عنوان ابن علقمی ‌بغدادی از وی یاد کرده‌اند.

مذهب ابن علقمی

ابن علقمی به مذهب شیعه امامیه اعتقاد راسخ داشت. ابن کثیر شامی، از مورخان اهل سنت، می‌نویسد: «او از رافضیان بوده است».

ابن عماد حنبلی در «شذرات الذهب» تصریح می‌کند: ابن علقمی‌ مرد بسیار فاضل، اما در عقیده و مرام تشیع خود بسیار متعصب و تندرو بود.[۴] در میان علمای شیعه نیز مرحوم قاضی شهید، شیعه بودن او را مسلم دانسته است و محدث قمی ‌از وی با عبارت «ابن علقمی‌ وزیر بغدادی و شیعه»[۵] یاد می‌کند.

مورخ معروف صاحب کتاب «النجوم الزاهره» نیز ابن علقمی‌ را حریص به ساقط کردن دولت بنی عباس می‌دانست و معتقد بود که ابن علقمی‌ می‌خواهد حکومت را به دست علویان بسپارد.

شخصیت علمی و ادبی

ابن علقمی در اوان جوانی در حله، ادب و نحو را نزد ابن ایوب عمیدالرؤساء ـ از دانشمندان شیعی ـ فراگرفت. سپس به بغداد رفت و نزد ابوالبقاء عبدالله بن حسین عُکبری به آموزش قرائت پرداخت و آنگاه نزد دایی خود عضدالدین ابونصر مبارک بن ضحاک قمی که اهل فضل و از بزرگان دولت عباسی و استاددار خلیفه مستنصر بود، شتافت. ابن علقمی چندی در دستگاه او به سر برد و سپس در دیوان ابنیه به نیابت وی گمارده شد و در آنجا به آموختن فن انشاء و رسایل دیوان پرداخت.

با این که ابن علقمی ‌از رجال سیاسی و دولتی بود، در عین حال یکی از چهره‌های فرهیخته و فرهنگ دوست نیز شمرده شده است. او به دانش و اعتلای آن، اهمیت فراوان می‌داد به همین دلیل تمام مورخین، شخصیت فرهنگی و علمی‌ او را قبول دارند، حتی بعضی از علمای عامه که عبارات تندی بر ضد وی بکار برده‌اند، نتوانسته‌اند این بُعد مهم از شخصیت او را انکار کنند. ابن کثیر شامی‌ که نویسنده‌ای متعصب و مخالف سرسخت ابن علقمی ‌است، درباره اثرش می‌نویسد: «او در امر انشاء و نویسندگی و شعر و ادب، از افراد بسیار فاضل بود».[۶] مؤلف «الوافی» نیز درباره‌اش می‌گوید: «در نزد ابن علقمی ‌فضائل زیادی بود[۷] در زمینه نویسندگی و ادب و فرهنگ، ولی او یک شیعه انقلابی پرشور و رافضی بود».[۸]

ابن علقمی از فاضلان عصر خود بود، شعر می‌سرود و در نگارش نثر عربی استاد بود. در خوشنویسی مهارت داشت و در تشویق عالمان کوشا بود. خود کتابخانه‌ای داشت که ۰۰۰‘۱۰ جلد کتاب نفیس در آن نگهداری می‌شد. دو نمونه از اشعار ابن علقمی در دست است. از اشارۀ فیض کاشانی برمی‌آید که ابن علقمی کتابی نیز در مناقب تدوین کرده بوده است.[۹]

ابن علقمی در برابر دانشمندان و اهل فرهنگ و ادب مراتب احترام را به جا می‌آورد و با مردمان دانش‌پژوه و افراد صاحب زهد و تقوی رفتار کریمانه داشت و برای رُشد دانش و علم در جامعه اسلامی ‌آنان را تشویق می‌کرد، لذا نوشته‌اند: وزیر به علماء و افراد با تقوی بسیار علاقه‌مند بود.[۱۰] ابن ابی الحدید معتزلی، کتاب «شرح نهج‌البلاغه» خود را که از مهمترین شرح‌های این کتاب شریف است، به تشویق و تأیید این وزیر علم‌دوست نوشته و در مقدمه کتابش از ابن علقمی ‌بسیار ستایش کرده است و تعابیری درباره او بکار برده که گویای بزرگی مقام این وزیر بافرهنگ است.[۱۱] ابن علقمی‌ در برابر این خدمت بزرگ «ابن ابی الحدید» هزار دینار زر سرخ و خلعت‌ها به او هدیه کرد.[۱۲][۱۳]

یکی دیگر از عالمان بزرگ اهل سنت به نام «حسن بن محمد صغانی» کتاب «العُباب الزاخر و اللُباب الفاخر» را به نام او نوشت و مدح و ثنای فراوانی از این وزیر شیعه کرد.[۱۴][۱۵]

دوران وزارت

پس از درگذشت مستنصر، در ۶۴۰ قمری مستعصم به جای او نشست. ابن ناقدِ وزیر بیمار بود و ابن علقمی هم ناگزیر بدین امر تن در داد و بدین سان مقام خود را حفظ کرد. سه سال بعد ابن ناقد درگذشت و در ۸ ربیع الاول ۶۴۳ق. ابن علقمی به جایش نشست. وزارت ابن علقمی ۱۴ سال یعنی تا پایان دورۀ عباسیان (۶۵۵ ق) به درازا کشید.

دوران وزارت ابن علقمی به سبب ضعف مستعصم و آشفتگی اوضاع و نیز تضادهایی که در بین صاحبان مناصب وجود داشت، خالی از درگیریها و تشنجات نبود. امیران لشکر و دیگر بزرگان عصر با وزیر که بر مذهب تشیع بود، عناد می‌ورزیدند.[۱۶]

اداره کشور در حد وزارت نیازمند تجربه و کفایت و سیاستمداری است که این صفت در ابن علقمی‌ به طرز بارزی ظهور یافته بود. «محمد بن شکر کتبی» صریحاً اعلام می‌کند که این وزیر مستعصم، وزیری باکفایت، مطلع و آشنا به امور مملکت‌داری بود.[۱۷] مرحوم محدث قمی‌ نیز همین نظر را در کتاب «الکنی والالقاب» بازگو می‌کند.[۱۸] وزیر کاردان شیعی کارهای عام‌المنفعه زیادی انجام داد، از جمله به ساختن مساجد، مدارس دینی، بیمارستان، آب انبار و پل‌ها رو می‌آورد.

در دوران مستعصم مغولان چندبار آهنگ بغداد کردند. در ذی الحجۀ ۶۵۵ ق. هلاکوخان مغول به حوالی بغداد رسید و از خلیفه خواست سه تن از بزرگان دولت یعنی وزیر، سلیمان شاه و دواتدار را نزد وی فرستد و سپس خود نزد او آید. در محرم ۶۵۶ هلاکو بغداد را در محاصره گرفت. ابن علقمی به تنهایی نزد وی رفت، از‌این‌رو رقیبان او چنین شهرت دادند که وزیر با مغولان همراه است و با آنان مکاتبه می‌دارد. به گفتۀ وصاف الحضرة ـ که در نقل این حوادث، به ابن علقمی با نظر دشمنی می‌نگریسته است ـ رسولان او پی در پی نزد هلاکو آمد و شد داشتند و او را به گشودن بغداد ترغیب می‌کردند. چندی پس از آن وزیر همراه با خلیفه پیش هلاکو رفت و اندکی بعد نیز خلیفه به قتل رسید، اما ابن علقمی مورد توجه قرار گرفت و خانه‌اش در شهر دارالامان گردید و گروهی در آنجا از تیغ بی‌امان مغولان به سلامت جستند.[۱۹] چون کار تسخیر بغداد و نابودی دستگاه خلافت به انجام رسید، هلاکو ابن علقمی را دیگر بار به وزارت برگزید و خود از شهر بیرون رفت.[۲۰]

وفات

ابن علقمی پس از سقوط حکومت بنی عباس توسط سپاه مغول‌، در سال ۶۵۶ هجری در بغداد وفات یافت. محل دفن او دقیقاً معلوم نیست، با این حال برخی گفته‌اند او را در گورستان شیعیان دفن کرده‌اند؛[۲۱] که ظاهرا مقصود از گورستان شیعیان، مقابر قریش در کاظمین می باشد.

پانویس

  1. خواندمیر، دستورالوزراء، ۹۹.
  2. ابن طقطقی، الفخری، ص ۴۵۵.
  3. الکنی والالقاب، ص ۹.
  4. شذرات الذهب، ج ۳، ص ۲۷۲.
  5. الکنی والالقاب، ج ۱، ص ۳۵۰.
  6. البدایه والنهایه، ج ۱۴-۱۳، ص ۲۲۴.
  7. الوافی، ج ۳، ص ۲۵۴.
  8. و کان عنده فضیله، فی الاشاء کان شیعیا جلدا رافضیا.
  9. المحجة البیضاء، ۴ / ۲۵۳.
  10. همان، کان محبا للعلماء والزّهاد و.
  11. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۴.
  12. منتخب التواریخ، ج ۳، ص ۵۱۲.
  13. مجالس المؤمنین، ج ۲، ص ۴۶۰.
  14. همان.
  15. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۴.
  16. وصاف الحضرة، ۱۵.
  17. الوافی، ج ۳، ص ۲۵۴.
  18. الکنی والالقاب، ج ۱، ص ۲۵۰.
  19. ابن فوطی، ۳۲۶.
  20. ابن خلدون، ۵ / ۱۱۵۰.
  21. انه دفن فی صبور الروافض. (ابن کثیر، البدایه والنهایه، ۱۳ / ۲۱۳).

منابع