آیه 30 سوره فجر: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|وَادْخُلِي جَنَّتِي|سوره=89|آیه =30}} {{مشخصات آیه |شماره آیه = 30 |شم...» ایجاد کرد) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (←تفسیر آیه) |
||
سطر ۹۶: | سطر ۹۶: | ||
جلد 10 - صفحه 482 | جلد 10 - صفحه 482 | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
}} | }} | ||
نسخهٔ کنونی تا ۲۷ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۰۵:۳۰
<<29 | آیه 30 سوره فجر | 30>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و در بهشت من داخل شو.
و در بهشتم وارد شو.
و در بهشت من داخل شو.
و به بهشت من درآى.
و در بهشتم وارد شو!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«جَنَّتِی»: اضافه جنّت به خدا، بیانگر عظمت بهشت و فراوانی نعمت آنجا است. از تعبیرات روحپرور (عِبَادِی) و (جَنَّتِی) لطف و صفا میبارد.
نزول
شأن نزول آیات 27 تا 30:
محمد بن العباس بعد از سه واسطه از عبدالرحمن بن سالم او از امام صادق علیهالسلام روایت کند که این آیات در شأن امام على مرتضى علیهالسلام نازل شده است.[۱]
بریدة گوید: این آیات درباره حمزة بن عبدالمطلب نازل گردیده است[۲] و بعضى از اهل تفسیر گویند: درباره حبیب بن عدى نازل شده که کفار اهل مکه او را دار زدند و صورت او را به طرف مدینه قرار دادند.[۳]
از طریق جویبر از ضحاک او از ابن عباس روایت شده که پیامبر فرمود: کیست که چاه رومه را بخرد که مردم از آن استفاده کنند. عثمان آن را خرید سپس پیامبر به او فرمود: آیا مى توانى در آنجا عنوان سقائى براى مردم پیدا کنى؟
عثمان گفت: بلى یا رسول الله سپس این آیات درباره او نازل گشت و پیامبر براى او دعا کرد[۴] و نیز گویند: درباره عثمان بن عفان نازل شده است.[۵]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ «27» ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً «28» فَادْخُلِي فِي عِبادِي «29» وَ ادْخُلِي جَنَّتِي «30»
«27» هان اى روح آرام يافته! «28» به سوى پروردگارت بازگرد كه تو از او راضى و او از تو راضى است. «29» پس در زمرهى بندگان من درآى.
(30) و به بهشت من داخل شو!
نکته ها
دل آرام و نفس مطمئنه، با ذكر خدا به دست مىآيد. «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» «1» و بهترين ذكر خدا نماز است. «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي» «2»
راضى بودن و مرضى بودن، نشانه نفس مطمئنه است كه او از خدا راضى است و خدا نيز از او راضى است.
از امام صادق عليه السلام سؤال شد كه آيا مؤمن از جان دادن خود راضى است؟ حضرت فرمود: در لحظه اول راضى نيست ولى فرشته قبض روح به او دلدارى مىدهد كه من از پدر به تو مهربانترم، چشمت را باز كن. او چشم باز مىكند و پيامبر صلى الله عليه و آله و على و فاطمه و حسن و حسين و ساير امامان عليهمالسلام را مىبيند. فرشته مىگويد: اينان دوستان تو هستند.
«1». رعد، 28.
«2». طه، 14.
جلد 10 - صفحه 480
مؤمن هم با ديدن اين صحنه راضى مىشود و در اين هنگام خطاب «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» را مىشنود. «1»
پیام ها
1- اصالت انسان با روح است و بدن، مركب آن است. «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ» (خطاب خداوند به نفس است)
2- بهشت بدون يار و همدم، بهشت نيست. «فَادْخُلِي فِي عِبادِي»
3- بهشت، انواع و درجاتى دارد. «جَنَّتِي» چنانكه قرآن در موارد متعدد فرموده است: «جَنَّاتِ عَدْنٍ»*
«والحمد للّه ربّ العالمين»
«1». تفسير نمونه.
جلد 10 - صفحه 482
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ ادْخُلِي جَنَّتِي (30)
وَ ادْخُلِي جَنَّتِي: و داخل شو در بهشت من با ايشان يا با زمره و گروه متقربان و شايستگان.
تنبيه- به طور اجمال نفس انسانى جوهرى است از عالم ملكوت كه به حكمت بالغه، خداى تعالى او را متعلّق به بدن براى رسيدن به كمالات معنوى و ترقيات روحانى [كرده است] و اين نفس به اعتبار طوارى حالات درجاتى دارد:
1- به اعتبار آنكه ذاتا مايل به شهوات و راغب به صفات شيطانى است، «امّاره» نامند.
2- به اعتبار آنكه اصلش از عالم ملكوت است، بسا شود بعد از تمايل به شهوات خود را ملامت و سرزنش نمايد، آنرا، «لوّامه»، نامند.
جلد 14 - صفحه 208
3- به اعتبار آنكه مايل شود به ربط عالم معنوى و عازم شود به سير در آن، لكن مقتضيات طبعى او را به تأخير اندازد، آن را «مسوّمه» نامند.
4- به اعتبار آنكه به تربيت مربّى شريعت، يعنى دستور وجود مقدس محمدى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در مرحله صفاى نفس برآيد، آرام يافته به ذكر الهى و فارغ از غير سبحانى، شاكر در نعم و صابر در محن، چنان ايقان نموده كه ابدا خلجان شك و ريب در قلب او وارد نگردد و مقام اطمينان را دارا شود، آن را نفس «مطمئنّه» نامند. اين مقام و رتبه است كه صاحبش مصداق كريمه «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» و به مزاياى مكرمت فايز گردد.
تتمّه- نزد بعضى نزول آيه در باره حمزة بن عبد المطلب بود، وقتى در احد شهيد گرديد. نزد بعضى در باره حبيب بن عدى نزول يافته، وقتى كه اهل مكّه او را به دار كشيدند، روى او را به مدينه گردانيدند، گفت: «اللّهمّ ان كان لى عندك خير فحوّل وجهى نحو قبلتك»: بار خدايا اگر مرا نزد تو منزلتى هست، روى مرا به قبله نما. حق تعالى او را به قبله گردانيد و هيچ كس قدرت نداشت كه روى او را از آن بگرداند و به طرف ديگر كند. «1» خاتمه- گرچه نزول آيه در باره حبيب يا حمزه نازل شده باشد لكن حكمش عام است كسانى را كه صاحب نفس مطمئنّه باشند كه مقام منيع جلالت را دارا شوند و در آخر بدين خطاب مشرّف شوند.
فى الكافى- عن الصّادق عليه السّلام سئل: هل يكره المؤمن على قبض روحه؟ قال: لا و اللّه انّه اذا اتاه ملك الموت ليقبض روحه جزع عند ذلك، فيقول له ملك الموت: لا تجزع فو الّذي بعث محمّدا لأنا أبرّ بك و اشفق عليك من والد رحيم لو حضرك، افتح عينيك فانظر، و يمثّل له رسول اللّه
«1» تفسير ابو الفتوح (چ اسلاميه) ج 12 ص 88.
جلد 14 - صفحه 209
و امير المؤمنين و فاطمة و الحسن و الحسين و الائمّة من ذرّيّتهم، فيقال: هذا رسول اللّه و امير المؤمنين و فاطمة و الحسن و الحسين و الائمّة هذا رفقاؤك، فيفتح عينيه فينظر فينادى روحه مناد من قبل ربّ العزّة فيقول: يا أيّتها النّفس المطمئنّة الى محمّد و اهل بيته ارجعى الى ربّك راضية بالولاية مرضيّة بالثّواب ادخلى فى عبادى يعنى محمّدا و اهل بيته، و ادخلى جنّتى.
در كتاب كافى- از حضرت صادق عليه السّلام سؤال شد: آيا كراهت دارد مؤمن بر قبض روحش؟ فرمود: نه بخدا قسم، به درستى كه وقتى بيايد ملك الموت براى قبض روح او، جزع نمايد. پس ملك الموت گويد: جزع منما، قسم به آنكه مبعوث ساخت حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را هر آينه من نيكوتر و مهربانتر از پدر رحيم هستم، اگر حاضر باشند. باز كن چشم خود را و نگاه كن، و ممثّل شوند براى او رسول خدا و امير المؤمنين و فاطمه و حسن و حسين و ائمه عليهم السّلام. پس مىگويد: اين رسول خدا، و امير المؤمنين و فاطمه و حسن و حسين و ائمه عليهم السّلام اين رفقاى تو. باز كند چشم خود را و نگاه كند. منادى روح او را ندا كند از جانب رب العزه.
گويد: اى صاحب نفس مطمئنّه به محمد و اهل بيت او! بر گرد به قرب پروردگار خود، در حالى كه خشنود شده به ولايت، مرضيّه به ثواب، داخل شو در بندگان من- يعنى حضرت محمد و اهل بيت او عليهم السّلام- و داخل شود در بهشت من. «1»
«1» بحار الانوار ج 6 ص 196 روايت 49 بنقل از كافى (با اندكى اختلاف) و نيز شبيه به اين مضمون در ج 24 ص 94 روايت 7 بنقل از شيخ صدوق.
- تفسير اثنا عشرى، ج14، ص:210
جلد 14 - صفحه 211
سوره نودم « (البلد)»
سورة البلد- اين سوره مباركه در مكّه معظّمه نازل شده.
عدد آيات- بيست آيه به اجماع.
عدد كلمات- هشتاد و دو.
عدد حروف- سيصد و سى و هفت.
ثواب تلاوت- ثواب الاعمال- ابن بابويه (رحمه اللّه) عن الصادق عليه السّلام: من كان قرائته فى فريضة «لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ» كان فى الدّنيا معروفا انّه من الصّالحين و كان فى الاخرة معروفا انّ له من اللّه مكانا و كان يوم القيمة من رفقاء النّبيّين و الشّهدا و الصّالحين. از حضرت صادق عليه السّلام مروى است هر كه باشد قرائت او در نماز واجب «لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ» باشد در دنيا معروف به اينكه از شايستگان است و در آخرت معروف باشد كه براى او نزد خدا منزلت و مكانى است و باشد روز قيامت از رفقاى پيغمبران و صلحا و شهدا. «1» (به شرط ثبات ايمان و تقوا و عمل).
چون خاتمه سورة الفجر به ذكر نفس مطمئنّه نمود، در اين سوره تبيين وجه اطمينان فرمايد كه نظر است در طريق معرفت. موكّد نمود به قسم:
«1» ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، چ حيدرى 1391 هج- ص 151، با اندكى اختلاف.
جلد 14 - صفحه 212
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَ الْفَجْرِ «1» وَ لَيالٍ عَشْرٍ «2» وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ «3» وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ «4»
هَلْ فِي ذلِكَ قَسَمٌ لِذِي حِجْرٍ «5» أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ «6» إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ «7» الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ «8» وَ ثَمُودَ الَّذِينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ «9»
وَ فِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتادِ «10» الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ «11» فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسادَ «12» فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذابٍ «13» إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ «14»
فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ «15» وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ «16» كَلاَّ بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ «17» وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْكِينِ «18» وَ تَأْكُلُونَ التُّراثَ أَكْلاً لَمًّا «19»
وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا «20» كَلاَّ إِذا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا «21» وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا «22» وَ جِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسانُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّكْرى «23» يَقُولُ يا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَياتِي «24»
فَيَوْمَئِذٍ لا يُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ «25» وَ لا يُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ «26» يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ «27» ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً «28» فَادْخُلِي فِي عِبادِي «29»
وَ ادْخُلِي جَنَّتِي (30)
ترجمه
سوگند بطلوع صبح
و شبهاى ده گانه
و جفت و طاق
و شب وقتى كه بسر آيد
آيا در اين سوگند كفايت است براى صاحب عقل
آيا نديدى چگونه رفتار كرد پروردگار تو با قوم عاد
كه آن قبيله ارم داراى عمارتهاى بلندند
آن چنان عمارتهائى كه ساخته نشده مانند آنها در بلدها
و قوم ثمود آنانكه ميبريدند سنگهاى سخت را در وادى القرى
و قوم فرعون صاحب ميخها
آنان كه سركشى نمودند در بلدها
پس زياد كردند در آنها فساد را
پس ريخت بر آنها پروردگار تو تازيانه عذاب را
همانا پروردگار تو هر آينه در كمين گاه است
پس امّا آدميزاد وقتى كه بيازمايد او را پروردگارش پس گرامى دارد او را و نعمت دهد باو پس ميگويد پروردگار من گرامى داشته مرا
و امّا وقتى كه بيازمايد او را پس تنگ نمايد بر او روزى را پس ميگويد پروردگار من اهانت نموده است مرا
نه چنين
جلد 5 صفحه 384
است بلكه گرامى نميداريد يتيم را
و ترغيب نميكنيد بر طعام دادن بفقير
و ميخوريد ميراث را خوردنى بتمامى
و دوست ميداريد مال را دوست داشتن بسيارى
نه چنين است وقتى كه شكسته و خرد شود زمين شكسته و خرد شدنى پى در پى
و بيايد امر پروردگار تو و فرشتگان صف در صف
و آورده شود در آن روز جهنّم آن روز متذكّر شود آدمى و كجا است براى او فائده تذكّر
ميگويد اى كاش من پيش ميفرستادم براى زندگانى خود
پس در آن روز عذاب نكند مانند عذاب او احدى
و بند ننمايد مانند بند نمودن او احدى
اى نفس مطمئنّ بحق
باز گرد بپروردگار خود با آنكه بپسندى و پسنديده باشى
پس داخل شو در بندگان من
و داخل شو در بهشت من.
تفسير
خداوند متعال در اين سوره مباركه قسم ياد فرموده بطلوع صبح صادق و ليالى عشر اوّل ذى حجّة الحرام كه متمّم ميقات حضرت موسى عليه السّلام بود و در سوره اعراف ذيل آيه شريفه و واعدنا موسى ثلاثين ليلة و أتممناها بعشر فتمّ ميقات ربّه اربعين ليله گذشت چنانچه مستظهر از لفظ و نقل قمّى ره است و نيز قسم ياد فرموده بتمام موجودات دنيا كه جفت و طاقند يا دو ركعت نماز شفع و يك ركعت نماز وتر چنانچه قمى ره نقل فرموده و اين دو نماز جزء نماز شب است و آداب آن در محلّ خود ذكر شده و در بعضى از روايات شفع بروز ترويه و وتر بروز عرفه و در بعضى شفع بامام حسن و امام حسين و وتر بامير المؤمنين عليهم السلام تفسير شده و قسم ياد فرموده بشب وقتى كه بسر آيد كه وقت تهجّد و عبادت است چنانچه در جاى ديگر فرموده قسم بشب وقتى كه پشت كند و قمى ره آنرا بليله مزدلفه كه شب عيد اضحى است و مردم در آن شب بايد از عرفات بمشعر الحرام بيايند و صبح از آنجا بمنى بروند تفسير فرموده و مكرّر ذكر شده كه تفاسير او منقول از امام عليه السّلام است و بعدا ميفرمايد آيا در اين قسم ياد نمودن قسم كافى و موجب اطمينانى يافت ميشود براى شخص عاقل منصف كه باور كند از جانب خداوند عذاب و انتقامى براى كفّار در پيش هست و براى وضوح جواب سؤال و ظهور جواب قسم از آيات آتيه در كلام ذكر نشده و براى گوشزد كفّار مكّه پيغمبر خود را مخاطب
جلد 5 صفحه 385
ساخته ميفرمايد آيا بديده بصيرت و ضمير منير خود نديده و ندانستى كه چگونه معامله فرمود پروردگار تو با قوم عاد براى مخالفت با او امر هود پيغمبر كه آنها بقبيله ارم هم خوانده ميشدند چون عاد پسر عوص بن ارم بن سام بن نوح بوده يا براى آنكه شدّاد بن عاد كه پادشاه مقتدرى بود و جهانگيرى كرد چون وصف بهشت را شنيد در يكى از صحراهاى عدن باغ بزرگى مانند آن داراى عمارات رفيعه و قصور عاليه مزيّن بانواع تزيينات بنا نمود و آنرا ارم نام نهاد و چون تمام شد با كسان خود بجانب آن باغ كوچ كرد و آنها چون بيك منزلى آن رسيدند همگى بصيحه آسمانى هلاك شدند و آن باغ از انظار مخفى گشت و آن قبيله بنام آن باغ معروف شدند چنانچه مفسّرين نقل نمودهاند و بنابر اين ارم عطف بيان است براى عاد و غير منصرف بتعريف و تأنيث مجازى است و اينكه خداوند ارم را صاحب عماد خوانده گفتهاند يا براى آنستكه قدهاى آن مردم بلند بوده مانند ستون مرتفع يا براى آنكه عمارات آن باغ بلند و رفيع بوده و عماد باين معانى استعمال ميشود و بنابر اين ذات العماد صفت منسوب اليه است كه ارم باشد يا صفت منسوبين كه قبيله عادند و مانند آن قبيله در قوّت و قطر و قامت خداوند مردمى نيافريده بود يا مانند آن باغ و عمارات عمارتى در هيچ بلدى ساخته نشده بود و نيز نديده و ندانستى كه خداوند با قوم ثمود كه مخالفت با صالح پيغمبر خودشان نمودند چه سلوكى فرمود آن قوم و قبيلهاى كه سنگهاى كوه را قطع نمودند بتراشيدن و نقب زدن و منزل ساختن در وادى القرى كه گفتهاند دره واقع ميان دو كوه است نزديك بمدينه از طرف شام و نيز چه معاملهاى فرمود با فرعون كه مردم را بچهار ميخ ميكشيد و معذّب مينمود و ميكشت و به ذو الاوتاد ملقّب شد چنانچه در سوره ص بيان شد اين اقوام كسانى بودند كه با خدا ياغى و در بلاد طاغى شدند و فتنه و فساد بسيارى در آن ديار برپا كردند پس ريخت بر آنها پروردگار تو تازيانه عذاب را يعنى پى در پى آنان را بعذابهاى گوناگون معذب فرمود و كيفيّت عذابهاى اين اقوام در سور سابقه مكرّر ذكر شده است و اينكه از عذاب تعبير بتازيانه شده ظاهرا براى آنست كه آن آلت تعذيب است چنانچه در فارسى هم ميگويند
جلد 5 صفحه 386
چون خدا صدا ندارد يعنى مستحق را بدون قيل و قال بسزاى خود ميرساند و معذب مينمايد همانا پروردگار تو در مقام مراقبت و مترصّد گرفتن و بانتقام رساندن گناهكاران است و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد آنست كه خداوند قادر است اهل معصيت را بمجازات خودشان برساند و تمام كارهاى خداوند بر طبق حكمت است ولى مردم از سرّ آن آگاه نيستند لذا وقتى خداوند كسى را ميخواهد آزمايش فرمايد پس عزّت و نعمت باو ميدهد تا معلوم شود كه شكر آنرا بجا ميآورد و حدّ خود را گم نميكند يا خير ميگويد خداوند مرا گرامى داشته و مغرور ميشود و وقتى بخواهد كسى را بيازمايد پس امر معاش را بر او سخت و تنگ ميفرمايد تا معلوم شود كه صبر بر فقر دارد يا خير ميگويد خدا مرا خوار و ذليل نموده با آنكه هر دو اشتباه نمودهاند و هر دو براى امتحان بوده و گاه ميشود كه آن براى مزيد استحقاق عذاب و اين براى مزيد اجر و ثواب است نه چنين است كه مردم تصوّر نمودهاند مال و جاه دنيوى نزد خداوند قدر و قيمتى ندارد كه آنرا باولياء خود دهد و از اعداء خود بگيرد ولى شما مردم از ترس آنكه مبادا چيزى از مال شما كاسته شود احسان و اكرامى نسبت بأطفال يتيم نمينمائيد و دستور نميدهيد بخانواده خود كه طعامى بفقير دهند يا ترغيب و تحريص نمينمائيد كسى يا يكديگر را بر اطعام فقرا چون لا تحضّون و لا تحاضّون هر دو قرائت شده و مالى را كه بدون زحمت ارث بشما رسيده و مركّب از حلال و حرام است بدون آنكه سهم زنان و كودكان را از آن مفروز نمائيد يا حقوق الهيّه را كه مورّث شما نپرداخته بپردازيد جمعا تناول مينمائيد و باكى نداريد چون لمّ بمعناى جمع است و گفتهاند كفّار مكّه بزنها و اطفال ارث نميدادند و همه را جمعا ميخوردند خلاصه آنكه محبّت بسيار و حرص و ولع خارج از انتظار بجمع مال داريد نبايد چنين بود بلكه بهتر آنستكه اگر مال مخلوط بحرام هم نباشد بحاضرين از اقارب غير وراث احسانى بشود وقتى كه زمين شكسته و خرد شود خرد شدنى پى در پى براى بهم خوردن از زلزله تا مانند غبار نرم و پراكنده گردد يا كوه و تپه و بنائى در آن باقى نماند و صاف و هموار شود و بيايد امر پروردگار تو چنانچه در توحيد و عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده يعنى ظاهر شود آيات قدرت و آثار قهر الهى مانند پادشاهى كه با لشگر خود بيايد و
جلد 5 صفحه 387
آثار قدرت و هيبت و سياست او ظاهر گردد و معرفت بمقام او حاصل شود و ملائكه آسمانها بيايند و بر حسب مقام و منزلت خودشان صف در صف مرتّب بر محشر احاطه نمايند و جهنّم نيز ظاهر و آشكار گردد چنانچه در جاى ديگر فرموده و برّزت الجحيم لمن يرى يعنى ظاهر گردد جهنّم براى هر بيننده و مستفاد از روايات متعدّده معتبره آنست كه جهنّم را در روز قيامت ملائكه بسيارى با زمامهاى زيادى از جاى خود ميكشانند و ميآورند و در صحراى محشر حاضر مينمايند و شعله مهيبى از آن برخاسته ميشود و بر محشر احاطه مينمايد و فرياد مردم حتّى انبياء برب نفسى بلند ميشود و پيغمبر ما رب امّتى ميفرمايد و بعدا صراط بر آن وضع ميشود و مردم بحسب مراتب و اعمالشان بسهولت و صعوبت از آن عبور مينمايند و بسيارى در جهنّم مىافتند و كسانيكه نجات پيدا ميكنند حمد و شكر خدا را بجا ميآورند در آن روز متذكّر ميشود آدمى كه چه قدر كار بدى كرده كه در دنيا فكر آخرت نبوده ولى كجا است فائده تذكّر در آن روز كه بحال او نفعى ندارد ميگويد كاش براى زندگى امروزم قبلا تهيّهاى نموده بودم يا در زمان حياتم در دنيا اعمال صالحهاى بجا آورده بودم كه امروز بدردم ميخورد پس در آنروز خداوند كافر معاند مانند مشركين مكّه را عذابى كند كه كسى چنين عذابى نكرده باشد كسى را و بند و زنجير نمايد بقسمى كه كسى اين گونه بند و زنجير ننموده باشد كسى را و يعذّب و يوثق بصيغه مجهول نيز قرائت شده و بنابر اين معنى سهلتر است و در مجمع آنرا از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده يعنى عذاب كرده و بند كرده نميشود مانند او كسى ولى نسبت بمؤمنى كه مطمئن بحق و مواعيد انبياء و اوليا شده و بر طبق دستورات ايشان عمل نموده خطاب مستطاب از جانب رب الارباب در دم مرگ يا روز قيامت صادر شود كه اى نفس و جان و قلب مطمئن بحق و حقيقت رجوع كن بمبدء اصلى خود كه عالم اعلى است و برحمت پروردگارت و اصل شو در حاليكه خشنودى تو از او بثواب و خشنود است او از تو بأعمال پس داخل شو در زمره بندگان خوب خدا كه قابليّت اضافه باو را پيدا كردند و داخل شو در بهشت عنبر سرشت كه اوصاف آنرا خداوند بيان فرموده است در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون ملك الموت براى قبض
جلد 5 صفحه 388
روح بنده مؤمن حاضر شود باو گويد مشوّش مباش من از پدر مهربان با تو مهربانتر و نيكوكارترم چشمت را باز كن به بين او باز ميكند و چهارده معصوم را در بالين خود ميبيند و ايشان باو معرّفى ميشوند كه رفقاى تو ميباشند پس منادى از جانب حق روح او را ميخواند و ميگويد اى نفس مطمئنّه بمحمّد و اهل بيت او رجوع نما بپروردگارت با آنكه خوشنودى بولايت و خشنود شدهاى بثواب پس داخل شو در زمره محمّد و آل او و داخل شو در بهشت من پس چيزى نزد او محبوبتر از بيرون آمدن روحش و ملحق شدن بآن ذوات مقدّسه نخواهد بود و قمّى ره نيز قريب باين معنى را نقل نموده است در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه سوره فجر را در نمازهاى واجب و مستحب خودتان بخوانيد آن سوره امام حسين عليه السّلام است كسيكه آنرا بخواند با آن حضرت محشور و در بهشت همدرجه خواهد بود و الحمد للّه تعالى شأنه.
جلد 5 صفحه 389
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ ادخُلِي جَنَّتِي (30)
اوصاف بهشت از حور و قصور و انهار و زرابي و فواكه و مأكولات و غير اينها در
جلد 18 - صفحه 116
بسياري از آيات شرح شده احتياج بتكرار نيست.
هذا آخر ما اردنا في تفسير سورة الفجر و يتلوه ان شاء اللّه تعالي سورة البلد و بقيه السور بعونه و توفيقه و الحمد له و الصلاة علي النبي و آله و اللعن علي اعدائهم و انا العبد السيد عبد الحسين المدعو بالطيب.
سورة البلد
بعد الحمد و الصلاة اما الكلام في فضل هذه السورة: اخبار بسياري داريم از إبن بابويه باسناده از ابي بصير از حضرت صادق (ع) فرمود:
(من کان قراءته في فريضته لا اقسم بهذا البلد کان في الدنيا معروفا انه من الصالحين و کان في الاخرة معروفا ان له من اللّه مكانا، و کان يوم القيامة من رفقاء النبيين و الشهداء و الصالحين)
و از خواص القرآن از پيغمبر (ص) فرمود:
(من قرأ هذه السورة اعطاه اللّه الامان من غضبه يوم القيامة و نجاه من صعود العقبة الكئودة
- و در روايت ديگر-
من صعود العقبة)
و غير اينها از اخبار.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 30)- «و در بهشتم وارد شو» (و ادخلی جنتی).
چه تعبیرات جالب و دل انگیز و روح پروری؟ که لطف و صفا و آرامش و اطمینان از آن میبارد! منظور از «نفس» در اینجا همان روح آدمی است.
و تعبیر به «مطمئنّه» اشاره به آرامشی است که در پرتو ایمان حاصل شده، چنانکه قرآن میگوید: «الا بذکر الله تطمئن القلوب بدانید تنها با ذکر خدا دلها آرام میگیرد» (رعد/ 28) چنین نفسی هم اطمینان به وعدههای الهی دارد، و هم به راه و روشی که برگزیده مطمئن است، هم در اقبال دنیا و هم در ادبار دنیا، هم در طوفانها، و هم در حوادث و بلاها، و از همه بالاتر در آن هول و وحشت و اضطراب عظیم قیامت نیز آرام است.
منظور از بازگشت به سوی پروردگار بازگشت به سوی خود اوست، یعنی در جوار قرب او جای گرفتن، بازگشتی معنوی و روحانی نه مکانی و جسمانی.
تعبیر به «راضیة» به خاطر آن است که تمام وعدههای پاداش الهی را بیش از آنچه تصور میکرد قرین واقعیت میبیند، و اما تعبیر به «مرضیة» به خاطر این است که مورد قبول و رضای دوست واقع شده است.
جالب این که در روایتی که در کتاب «کافی» از امام صادق علیه السّلام نقل شده، میخوانیم: که یکی از یارانش پرسید: آیا ممکن است مؤمن از قبض روحش ناراضی باشد؟! فرمود: «نه به خدا سوگند، هنگامی که فرشته مرگ برای قبض روحش میآید اظهار ناراحتی میکند، فرشته مرگ میگوید: ای ولی خدا ناراحت مباش! سوگند به آن کس که محمّد صلّی اللّه علیه و آله را مبعوث کرده من بر تو مهربانترم از پدر مهربان، درست
ج5، ص498
چشمهایت را بگشا و ببین، او نگاه میکند، رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و امیر مؤمنان علی علیه السّلام و فاطمه علیها السّلام و حسن و حسین علیهما السّلام و امامان از ذرّیّه او علیهم السّلام را میبیند، فرشته به او میگوید نگاه کن این رسول خدا و امیر مؤمنان و فاطمه و حسن و حسین و امامان علیهم السّلام دوستان تواند.
او چشمانش را باز میکند و نگاه میکند، ناگهان گویندهای از سوی پروردگار بزرگ ندا میدهد، و میگوید: «یا ایتها النفس المطمئنة ای کسی که به محمّد و خاندانش اطمینان داشتی! و او با ثوابش از تو خشنود است، داخل شو در میان بندگانم یعنی محمّد و اهل بیتش علیهم السّلام و داخل شو در بهشتم، در این هنگام چیزی برای انسان محبوبتر از آن نیست که هر چه زودتر روحش از بدن جدا شود و به این منادی بپیوندد»! «پایان سوره فجر»
ج5، ص499
سوره بلد [90]
اشاره
این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 20 آیه است
محتوای سوره:]
این سوره در عین کوتاهی حقایق بزرگی را در بر دارد.
در قسمت اول این سوره بعد از ذکر سوگندهای پرمعنائی اشاره به این حقیقت شده که زندگی انسان در عالم دنیا همواره توأم با مشکلات و رنج است، تا از یکسو خود را برای رفتن به جنگ مشکلات آماده سازد، و از سوی دیگر انتظار آرامش و آسودگی مطلق را در این جهان از سر بیرون کند.
در بخش دیگری از این سوره قسمتی از مهمترین نعمتهای الهی را بر انسان řɢشمرد، و سپس به ناسپاسی او در مقابل این نعمتها اشاره میکند.
در آخرین بخش مردم را به دو گروه «اصحاب المیمنة» و «اصحاب المشئمة» تقسیم کرده، و گوشهای از صفات اعمال گروه اول (مؤمنان صالح) و سپس سرنوشت آنها را بیان میکند، و بعد به نقطه مقابل آنها یعنی کافران و مجرمان و سرنوشت آنها میپردازد.
فضیلت تلاوت سوره:]
در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله نقل شده که فرمود:
«کسی که سوره بلد را بخواند خداوند او را از خشم خود در قیامت در امان میدارد».
ج5، ص500
بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.