آیه 31 سوره الرحمن: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلَانِ|سوره=55|آیه =31}} {{مشخصات آ...» ایجاد کرد) |
(←معانی کلمات آیه) |
||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | + | *'''نفرغ''': فراغ: دست كشيدن از كار. «الفراغ: خلاف الشغل» طبرسى فرموده: آن در اصل به معنى خالى بودن است، على هذا سَنَفْرُغُ لَكُمْ يعنى براى رسيدن به كار شما از كارهاى ديگر دست مىكشيم. | |
+ | *'''ثقلان''': ثقل (بر وزن شرف) شىء گرانقدر و پر ارزش حديث « انى تارك فيكم الثقلين ... » نيز در همان است منظور از ثقلان جن و انس است كه به علّت مورد تكليف بودن و مورد خطاب خدا بودن، گرانقدر و پر ارزش مىباشند.<ref>تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص485</ref> | ||
== تفسیر آیه == | == تفسیر آیه == |
نسخهٔ کنونی تا ۲ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۰۵:۰۲
<<30 | آیه 31 سوره الرحمن | 32>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
ای گروه انس و جنّ به زودی به حساب کار شما هم خواهیم پرداخت.
ای انس و جن! به زودی به [حساب] شما می پردازیم.
اى جن و انس، زودا كه به شما بپردازيم.
اى جنيان و آدميان، به حساب شما خواهيم رسيد.
بزودی به حساب شما میپردازیم ای دو گروه انس و جنّ!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- نفرغ: فراغ: دست كشيدن از كار. «الفراغ: خلاف الشغل» طبرسى فرموده: آن در اصل به معنى خالى بودن است، على هذا سَنَفْرُغُ لَكُمْ يعنى براى رسيدن به كار شما از كارهاى ديگر دست مىكشيم.
- ثقلان: ثقل (بر وزن شرف) شىء گرانقدر و پر ارزش حديث « انى تارك فيكم الثقلين ... » نيز در همان است منظور از ثقلان جن و انس است كه به علّت مورد تكليف بودن و مورد خطاب خدا بودن، گرانقدر و پر ارزش مىباشند.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ «31» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «32»
اى جنّ و انس! به زودى (حساب و كتاب) شما را بررسى مىكنيم. پس كدام نعمت پروردگارتان را تكذيب مىكنيد؟
«1». تفسير كنز الدقائق.
«2». تفسير برهان.
جلد 9 - صفحه 394
نکته ها
منظور از «سَنَفْرُغُ»، فراغ بعد از شغل نيست، بلكه به معناى توجّه خاص و پرداختن تمام به امرى مهم است.
اگر در حسابرسى خداوند، كلمه فراغت به كار رفته است، پس قاضى نيز بايد به هنگام قضاوت، از هر امر ديگر خود را فارغ نمايد. آرى دادرسى عادلانه، توجه و دقت و فراغت فكر و خيال مىخواهد.
به گفته صاحب تفسير مجمع البيان، چون جنّ و انس نسبت به ساير موجودات برترى دارند و داراى عقل و قدرت انتخاب و تشخيص هستند، به اينها «ثقل» گفته شده است.
«أَيُّهَ الثَّقَلانِ»
حساب در قيامت
حسابگر، خداوند است. «كَفى بِنا حاسِبِينَ» «1»
حسابرسى سريع است. «وَ هُوَ أَسْرَعُ الْحاسِبِينَ» «2» از حضرت امير پرسيدند: چگونه خداوند به حساب همه خلق مىرسد؟ فرمود: همان طور كه همه را رزق مىدهد. «3»
از همه مىپرسند حتّى از پيامبران. «فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ» «4»
حسابرسى بعضى آسان است. «حِساباً يَسِيراً» «5»
حسابرسى بعضى سخت است. «يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ» «6»، «حِساباً شَدِيداً» «7»
در حديث مىخوانيم: نوع و چگونگى حساب بندگان، به ميزان دادهها و الطاف الهى بستگى دارد: «انما يداق الله العباد فى الحساب يوم القيامة على قدر ما آتاهم من العقول فى الدنيا» «8» همانا ميزان دقّت در حسابرسى بندگان در روز قيامت، به مقدار فهم و عقل داده شده به آنان در دنيا مىباشد.
در روايت آمده است: كسانى كه در داد و ستد با مردم، سختگير و تنگنظرند، حساب
«1». انبياء، 47.
«2». انعام، 62.
«3». نهجالبلاغه، حكمت 300.
«4». اعراف، 6.
«5». انشقاق، 8.
«6». رعد، 21.
«7». طلاق، 8.
«8». كافى، ج 1، ص 11.
جلد 9 - صفحه 395
سخت و شديدى دارند. «1»
در روايات مىخوانيم: اگر در دنيا خود را محاسبه كنيد و از خودتان حساب بكشيد، خداوند در قيامت بر شما آسان مىگيرد و امام كاظم عليه السلام فرمود: از ما نيست كسى كه در دنيا از خودش غافل باشد و به حساب كار خود رسيدگى نكند. «2»
پیام ها
1- حسابرسى، از شئون مديريّت و تربيت است. وَجْهُ رَبِّكَ ... سَنَفْرُغُ لَكُمْ ...
2- از همه نعمتهاى مادى و معنوى حسابرسى مىشود، از آغاز سوره تا اينجا نعمتهاى مختلف مادى و معنوى مطرح شد و در اين آيه مىفرمايد؛ به زودى به حساب شما رسيدگى مىكنيم: «سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ»
3- همه بايد آماده حسابرسى باشند. «سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ»
4- خداوند، هر لحظه در شأن و كارى است، امروز عطا و فردا حسابرسى مىكند.
«كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ ... سَنَفْرُغُ لَكُمْ»
5- خداوند براى حسابرسى تمام امكانات را بسيج مىكند. (بكار بردن «نفرغ» به جاى «افرغ» مىتواند اشاره به اين امر باشد.)
6- با اينكه هيچ چيز او را از چيزى ديگر باز نمىدارد، «لا يشغله شأن عن شأن»، ولى براى نشان دادن اهميّت حساب، او «فارِغاً» به حسابرسى مىآيد. «سَنَفْرُغُ لَكُمْ»
7- جن و انس هر دو مكلّف و مورد حسابرسى هستند. «أَيُّهَ الثَّقَلانِ»
8- ايمان به حسابرسى خداوند، در چگونگى بهرهگيرى ما از نعمتهاى دنيوى اثر دارد. «سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ. فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ»
«1». بحار، ج 7، ص 266.
«2». و سائل، ج 11، باب محاسبة النفس.
تفسير نور(10جلدى)، ج9، ص: 396
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ (31)
سَنَفْرُغُ لَكُمْ: زود باشد كه فارغ شويم از همه امور براى حساب و جزاى شما.
بيان: اين تهديد و استعاره است از اراده محاسبه و قصد مجازات نه فراغ بعد از شغل باشد، زيرا فراغت لازمه ممكن، و ذات ذو الجلال از عوارضات امكانيه منزه است؛ بنابراين، اين وعيد است نسبت به عاصيان و وعد نسبت به متقيان، يعنى زود باشد كه عقوبت و مثوبت شما نمائيم؛ أَيُّهَ الثَّقَلانِ: اى گروه بزرگ قدر و منزلت.
«1» تفسير كشاف (چ اول مصر) ج 4 ص 52.
جلد 12 - صفحه 417
بيان: عرب آنچه قدر و قيمتى دارد «ثقل» گويد، و لذا حضرت رسالت صلى اللّه عليه و آله فرمود «انى تارك فيكم الثقلين» «1» يعنى من در ميان شما دو چيز مىگذارم كه جليل القدر و عظيم المنزلهاند و آن كتاب خدا و عترت طاهره من باشد. و اينجا مراد جن و انساند كه ذوى العقول و عظيم الشان هستند نسبت به حيوان كه پستترند، و حضرت صادق عليه السّلام فرمود: تسميه ايشان به ثقلان به اعتبار آنست كه گران بارند به تكليف.
تنبيه: جملهاى از احاديث وارد شده مراد ثقلان، قرآن و ائمه مىباشند:
1- تفسير برهان- زراره از حضرت باقر عليه السّلام سؤال نمود از فرمايش خداى عز و جل «سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ»، فرمود: كتاب اللّه و نحن: كتاب خدا و مائيم «2».
2- ابو سعيد خدرى روايت نموده از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: انّى تارك فيكم الثّقلين احدهما اكبر من الاخر كتاب اللّه حبل ممدود من السّماء الى الارض و عترتى اهل بيتى لن يفترقا حتّى يردا علىّ الحوض «3»: بدرستى كه من گذارندهام در ميان شما دو چيز بزرگ قدر و منزلت، يكى از آن دو بزرگتر است از ديگرى: كتاب خدا ريسمانى است كشيده شده از آسمان به زمين (تشبيه معقول به محسوس اشاره به ربط عالم مبدء است) و عترت من، اهل بيت من، هرگز از هم جدا نشوند تا وارد شوند بر حوض كوثر بر من.
و در حديث حضرت امير المؤمنين عليه السّلام به كميل بن زياد فرمود: نحن الثّقل الاصغر و القران الثّقل الاكبر و قد اسمعهم رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله.
يعنى مائيم ثقل كوچكتر، و قرآن است ثقل بزرگتر، و بتحقيق شنوانيد ايشان را رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله.
«1» به مدارك اين حديث شريف از طريق اهل سنت در كتاب احقاق الحق ج 9 ص 309 تا 375 توجه فرمائيد.
«2» تفسير برهان ج 4 ص 267.
«3» كتاب الخصال شيخ صدوق ج 1 باب الاثنين روايت 97 ص 65، (با اندكى اختلاف نسخه) و بهمين مضمون بصائر الدرجات جزء 8 باب 17 ص 414.
جلد 12 - صفحه 418
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ (31) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (32) يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلاَّ بِسُلْطانٍ (33) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (34) يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ (35)
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (36) فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَكانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهانِ (37) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (38) فَيَوْمَئِذٍ لا يُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ (39) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (40)
يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِي وَ الْأَقْدامِ (41) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (42) هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ (43) يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ (44) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (45)
جلد 5 صفحه 116
ترجمه
زود باشد كه بپردازيم بحساب شما اى دو گروه جنّ و انس
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
اى گروه جنيان و آدميان اگر ميتوانيد كه بگريزيد از اطراف آسمانها و زمين پس بگريزيد بيرون نميرويد مگر با قدرتيكه نداريد آنرا
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
فرستاده ميشود براى شما شعله خالصى از آتش و مس گداخته پس دفع نتوانيد كرد
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
پس چون شكافته شود آسمان پس بگردد گلگون مانند روغنهاى گوناگون
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
پس در چنين روز سؤال نميشود از گناهش انسانى و نه جنّى
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
شناخته ميشوند گناهكاران بعلامتشان پس گرفته ميشوند بموهاى پيشانى و قدمها
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
اينست دوزخى كه تكذيب ميكردند آنرا گناهكاران
ميگردند ميان آن و ميان آب گرم جوشان
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد.
تفسير
گفتهاند فراغ در لغت بدو معنى آمده يكى بمعناى قصد چنانچه گفته ميشود فارغ ميشوم براى فلان امر يعنى قصد ميكنم آنرا و ديگر بمعناى بيرون آمدن از كارى براى پرداختن بكار ديگر و اين معنى در باره خداوند معقول نيست چون مشغول نميكند و باز نميدارد او را كارى از كارى پس معناى اوّل متعيّن است و مراد آنست كه در آتيه قصد ميكنيم براى رسيدگى بحساب شما اى دو گروه سنگين از بار تكليف يا و زين و مهمّ در روى زمين كه جن و انسيد و محتمل است مراد آن باشد كه در آتيه فارغ ميشوم از اداره معاش شما در دنيا و ميپردازم بحساب و جزاى اعمال شما در آخرت بر سبيل تمثيل و تشبيه بحال كسيكه خود را مجرّد براى انجام امرى نموده كه بهتر ميتواند بآن رسيدگى نمايد تا بيشتر موجب تهديد و تخويف باشد و قمّى ره نقل فرموده كه مراد از ثقلان كتاب خدا و عترت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم است با تمسّك بحديث مشهور انّى تارك فيكم الثّقلين كتاب اللّه و عترتى و بنابراين شايد مراد كشيدن انتقام
جلد 5 صفحه 117
از ستمكاران بآن دو باشد و در هر حال حساب و جزا و انتقام هر چه از حق صادر شود چون براى انتظام امور خلق و بصلاح آنها است لطف و نعمت است خصوصا براى اهل ايمان از جن و انس پس نبايد منكر هيچ يك از نعم الهى شوند و مؤيّد معناى سابق- الذكر و آنكه نقل قمّى ره بر سبيل تأويل بوده خطاب خداوند بجن و انس است و تهديد آن دو گروه بآنكه قدرت نداريد از تحت اراده و حيطه تصرف من خارج شويد بنفوذ و فرار از جوانب و اطراف ملك من چون اگر بخواهيد فرار كنيد بايد با قدرتيكه من بشما بدهم بكنيد و چنين قدرتى من بشما ندادم يا اگر ميتوانيد نفوذ نمائيد در اقطار آسمانها و زمين براى علم باوضاع و احوال آنها نفوذ نمائيد و مطلع شويد ولى نميتوانيد مگر من دليلى براى شما اقامه نمايم و بواسطه آن عالم شويد چون سلطان بر قدرت و قوّت و حجّت اطلاق ميشود و در صورت اول مراد بيان قدرت تامّه الهيّه و عجز مخلوق از خروج از تحت سلطنت او است و در صورت دوم مراد بيان انحصار علم است بمبدء فيّاض و آنچه از او بخلق افاضه شود و در هر حال اين معنى از ادله توحيد و موجب ترغيب بطاعت و بعد از معصيت است و نعمتى است از نعم الهيّه كه نبايد آن را انكار نمود و مستفاد از بعضى روايات آنست كه چون قيامت بر پا شود خداوند جن و انس را يكجا مجتمع فرمايد پس ملائكه هفت آسمان نازل و مرتّبا بر آنها احاطه نمايند مانند هفت خيمه و منادى الهى آنها را باين آيه مخاطب نمايد و آنها خودشان را محاط بحلقههائى از ملائكه ببينند و راه گريز نداشته باشند و در بعضى ذكر شده كه شعلهئى از آتش هم بر آنها احاطه مينمايد و اين آيه تا شواظ من نار بآنها ندا ميشود در هر حال آن شعله و زبانه آتش با دود يا بيدود و مس گداخته كه بفرق آنها ريخته ميشود باختلاف تفاسير بمنزله تشريفات ورودى آنها است بجهنّم كه براى آنان قبلا ارسال ميشود و اين عذاب و ساير عذابهائى كه بعدا بيان ميشود هر يك نعمتى است از خدا براى خلق چون افعال او تماما موافق با صلاح عامّه و حفظ انتظامات امور دنيوى آنها بآن ميشود و اخبار خداوند از آن موجب اجتناب آنان از معاصى و مضارّ و افعال ناشايسته و قبيح است پس مناسب است بعد از ذكر آنها گفته شود پس كدام يك از نعمتهاى الهى را انكار مينمائيد
جلد 5 صفحه 118
اين بيان مفسّرين است كه براى وجه مناسبت اين آيه با آيات عذاب فرمودهاند ولى بنظر حقير لازم نيست بتكلّف عذاب را نعمت قلمداد كرد چون مفاد اصلى اين آيه تخويف از كفران نعمت است و بعد از بيان پارهاى از نعم بىپايان الهى و ذكر بعضى از عذابها مناسب است گفته شود پس بكدام يك از نعمتهاى خدا انكار ميورزيد تا باين عذاب و امثال آن گرفتار گرديد خصوصا با بودن اهل ايمان و مظلومين در ضمن مخاطبين كه اين عذابها براى انتقام آنها است و نعمت بودنش براى آنان واضح است و چون روز قيامت آسمان شكافته گردد براى نزول ملائكه و عدم حاجت بآن از حرارت آتش جهنّم در بدو امر گلگون شود و بعد مانند روغنهاى گوناگون كه همه از حرارت آتش آب ميشوند مضمحل و نابود ميگردد يا مانند روغن ماليدنى كه بمالش تمام ميشود فانى ميگردد چون دهان جمع دهن است و بر روغن ماليدنى هم اطلاق ميشود و ورده اگر چه واحد ورد است و بر هر گلى اطلاق ميشود ولى بيشتر استعمال آن در گل سرخ است كه اينجا اراده شده و از مفسّرين تفسيراتى براى ورده و دهان و وجه شبه در اين مقام نقل شده كه حقير چون نپسنديدم ذكر ننمودم و در آنروز از هيچ يك از جن و انس سؤال نميشود كه چه گناهى در دنيا نموديد ولى سؤال ميشود كه چرا گناه كرديد چون خدا فرموده آنها مسئولند و بسيما شناخته ميشوند و خداوند عالم است احتياج بسئوال براى تحصيل علم ندارد سؤال خدا براى توبيخ و ملامت است و بعضى گفتهاند در وقت حشر سؤال نشود چون همه واله و سرگردانند سؤال در موقف حساب است و از روايات ائمه اطهار استفاده ميشود كه از شيعيان سؤال نميشود چون عذاب آنها در برزخ تمام ميشود و بىگناه وارد محشر ميگردند و بنا بر اين شايد خداوند غير شيعيان از جن و انس را چون از فطرت اصليّه خودشان خارج شدهاند داخل در نوع ندانسته و حساب نفرموده كه فرموده سؤال نميشود از گناه او در آن روز انسى و جنّى و جانّ بر بنى جانّ اطلاق ميشود چنانچه آدم بر بنى آدم گفته ميشود و گناهكاران رو سياه و سر شكسته و محزون و مغموم وارد محشر ميگردند و مأمورين الهى كه ملائكه دوزخند باين علائم آنها را شناخته بعضى را بموى سر و بعضى را بپاها گرفته بر زمين محشر ميكشند و بجهنّم ميبرند و بعضى
جلد 5 صفحه 119
گفتهاند جمع مينمايند موى سر و پاهاشان را در غل و بدوزخ ميكشند و مىاندازند در آتش و در هر حال بآنها بعد از وصول بجهنّم براى مزيد خفّت و خوارى و سرزنش گفته ميشود اين جهنمى است كه شما در دنيا منكر آن بوديد و آنها گردش ميكنند در ميان جهنّم بحركت آتش و دور ميزنند در ميان آب جوشى كه بسرشان ريخته ميشود از شدّت سوزش وقتى كه طلب تخفيف عذاب يا جرعه آب مينمايند چون آنى بمعناى بالغ بمنتهاى حرارت است پس چرا بايد بعضى از نعمتهاى پروردگارشان را منكر شوند كه بچنين عذابى مبتلا گردند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
سَنَفرُغُ لَكُم أَيُّهَ الثَّقَلانِ (31) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (32)
زود باشد بپردازيم و رسيدگي كنيم به حساب شما يا براي شما اي دو چيز سنگين.
سَنَفرُغُ فراغ تماميّت كار است انسان موقعي که به عملي مشغول ميشود چون عمل تمام شد ميگويد فارغ شدم و فراغت حاصل شد و اينکه در حق خداوند تبارك و تعالي محال است زيرا لا يشغله شأن عن شأن و در اينجا مراد روز قيامت است که هر كس حسابش معلوم ميشود و رسيدگي به نامه عمل او خواهد شد.
لَكُم أَيُّهَ الثَّقَلانِ ظاهر آيه مراد از ثقلان جنّ و انس هستند زيرا در محكمه حساب و رسيدگي فقط اينکه دو طائفه هستند نه ملائكه و نه ساير حيوانات حساب و نامه عمل و ميزان فقط اينکه دو طائفه دارند و تعبير به ثقلان براي سنگيني آنها است بر روي زمين از جهت عقل و تكليف و شاهد بر اينكه مراد جن و انس هستند يكي كلمه ربّكما در.
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ و يكي آيه بعد يا مَعشَرَ الجِنِّ وَ الإِنسِ لكن در اخبار تفسير فرمودهاند به قرآن و عترت بواسطه فرمايش حضرت رسالت
(انّي تارك فيكم الثقلين كتاب اللّه و عترتي ... الحديث).
اقول: آنچه بنظر ميرسد فرداي قيامت از جن و انس سؤال ميشود از كتاب و عترت که به دستورات قرآن عمل كرديد يا قرآن را مهجور گذارديد و با عترت چه كرديد اطاعت يا مخالفت محبت يا عداوت و و و پس بناء علي هذا از ثقلان رسيدگي ميشود از ثقلين و اللّه العالم.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 31)- نعمتهائی که تاکنون در آیات این سوره مطرح شده مربوط به این جهان بوده است، ولی در اینجا از محاسبه قیامت و بعضی دیگر از خصوصیات معاد سخن میگوید که در عین تهدید بودن برای مجرمان وسیله تربیت و آگاهی و بیداری و هم وسیله تشویق و دلگرمی مؤمنان است، و به همین جهت نعمت محسوب میشود، لذا بعد از ذکر هر کدام همان سؤال را که در باره نعمتهاست تکرار میکند.
نخست میفرماید: «به زودی به حساب شما میپردازیم ای دو گروه انس و جن»! (سَنَفْرُغُ لَکُمْ أَیُّهَ الثَّقَلانِ).
آری! در آن روز خداوند عالم قادر دقیقا همه اعمال و گفتار و نیات انس و جن را مورد بررسی و حساب دقیق قرار داده، و کیفر و پاداش مناسب را برای آنها تعیین میکند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص485
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم