آیه 8 سوره سجدة: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ|سوره=32|...» ایجاد کرد) |
(←معانی کلمات آیه) |
||
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | + | *'''نسل''': فرزندان. اين كلمه در اصل به معنى انفصال است گويند «نسل الوبر عن البعير» كرك از شتر منفصل شد، فرزند را از آن نسل گويند كه از انسان منفصل مىشود، راغب و طبرسى نسول را خروج گفتهاند، ظاهرا آن در مفرد و جمع به كار مىرود. | |
+ | *'''سلالة''': سل: كشيدن مانند كشيدن شمشير از غلاف و موى از خمير و كشيدن پسر از پدر. سلاله را چكيده و صاف شده گفتهاند، اين كلمه فقط دو بار در قرآن آمده است مؤمنون/ 12، سجده/ 8 | ||
+ | *'''مهين''': حقير و ضعيف، آن از هون به معنى خوارى و حقارت است.<ref>تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج8، ص: 278</ref> | ||
== تفسیر آیه == | == تفسیر آیه == | ||
سطر ۵۰: | سطر ۵۲: | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
+ | ذلِكَ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ «6» | ||
+ | |||
+ | اوست (خداوندى) كه از پنهان و آشكار آگاه، (و) شكستناپذير و مهربان است. | ||
+ | |||
+ | الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِينٍ «7» | ||
+ | |||
+ | كسى كه هر چه را آفريد نيكو آفريد، و آفرينش انسان را از گِل آغاز كرد. | ||
+ | |||
ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِينٍ «8» | ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِينٍ «8» | ||
سطر ۵۷: | سطر ۶۷: | ||
تفسير نور(10جلدى)، ج7، ص: 304 | تفسير نور(10جلدى)، ج7، ص: 304 | ||
+ | |||
+ | ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا ما تَشْكُرُونَ «9» | ||
+ | |||
+ | سپس (اندام) او را موزون ساخت و از روح خويش در وى دميد، و براى شما گوش و چشمها و دلها قرار داد، (ولى) اندكى از شما سپاس مىگزاريد. | ||
+ | |||
+ | ===نکته ها=== | ||
+ | |||
+ | كلمهى «سوى» از «تسواه»، به معناى ايجاد تعادل و تناسب و دورى از هرگونه افراط و تفريط است. | ||
+ | |||
+ | حقايق جهان براى ما دو گونه است: پيدا و نا پيدا؛ امّا نزد خدا چيزى غايب و پنهان نيست. | ||
+ | |||
+ | ===پیام ها=== | ||
+ | |||
+ | 1- قوانين حاكم بر جهان، براساس علم بىپايان الهى است. يُدَبِّرُ الْأَمْرَ ... عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ (آرى، تدبير و اداره هر مجموعهاى به آگاهى از آن نياز دارد.) | ||
+ | |||
+ | 2- علم الهى، نسبت به پيدا و پنهان يكسان است. «عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ» | ||
+ | |||
+ | 3- قدرت الهى با مهر همراه است. «الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ» | ||
+ | |||
+ | 4- همهى آفريدهها نيكوست. «أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ» (حتّى زهر در بدن مار يك ارزش است، درست مثل آب دهان كه در دهان انسان نعمت است؛ امّا اگر خارج شود، به هر كجا بيفتد يك اهانت است.) | ||
+ | |||
+ | 5- همه چيز آفريدهى خداست. «كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ» | ||
+ | |||
+ | 6- ذكر جداگانهى انسان، در كنار همهى هستى، نشانهى اهميّت و ارزش ويژهى انسان است. «كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ- خَلْقَ الْإِنْسانِ» | ||
+ | |||
+ | 7- آنچه نطفه مىشود، تنها يك سلّول و اسپرم بيش نيست. «سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ» | ||
+ | |||
+ | 8- هنرمند، خداوند است كه قطرهاى آب ناچيز و پست، موجودى شريف و ارزشمند مىسازد. خَلْقَ ... مِنْ ماءٍ مَهِينٍ | ||
+ | |||
+ | 9- آفرينش حضرت آدم با آفرينش بنىآدم متفاوت است. «بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِينٍ ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِينٍ» (آفرينش حضرت آدم از خاك بود، ولى | ||
+ | |||
+ | جلد 7 - صفحه 305 | ||
+ | |||
+ | نسل او از نطفه و آب آفريده شدند.) | ||
+ | |||
+ | 10- دريافت كمالات الهى، به آمادگى و تعادل نياز دارد. (اوّل اندام موزون، سپس دميده شدن روح الهى) «ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِيهِ» | ||
+ | |||
+ | 11- از نشانههاى شرافت انسان، دميده شدن روح الهى در اوست. «مِنْ رُوحِهِ» | ||
+ | |||
+ | 12- آفرينش انسان اوليه تدريجى بوده است. بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ ... ثُمَّ سَوَّاهُ | ||
+ | |||
+ | 13- وسعت دايره ديد انسان بيش از گوش اوست. (انسان در يك لحظه نمىتواند دو صدا را مجزّا از هم بشنود، ولى مىتواند چند چيز را با هم تماشا كند، به علاوه انسان از راه گوش تنها صداى اشياى و افراد را مىشنود، ولى از راه چشم، موقعيّت، رنگ، حجم، حركت و سكون را مىبيند.) ( «السَّمْعَ» مفرد و «الْأَبْصارَ» جمع آمده است.) | ||
+ | |||
+ | 14- در ميان اعضاى بدن، آنچه وسيلهى شناخت و معرفت است، مهمتر است. | ||
+ | |||
+ | (لذا تنها نام گوش و چشم و دل برده شده است.) «السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ» | ||
+ | |||
+ | 15- توجّه به دورانهاى پيدايش انسان، راهى به سوى خودشناسى و خداشناسى و شكرگزارى است. «قَلِيلًا ما تَشْكُرُونَ» | ||
+ | |||
+ | 16- انسان بايد شكرگزار باشد، وگرنه سزاوار توبيخ است. «قَلِيلًا ما تَشْكُرُونَ» | ||
}} | }} | ||
نسخهٔ کنونی تا ۷ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۵:۱۱
<<7 | آیه 8 سوره سجدة | 9>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
آنگاه خلقت نژاد نوع او را از چکیدهای از آب بیقدر (و نطفه بیحس) مقرر گردانید.
سپس نسل او را از چکیده ای از آب پست و بی مقدار قرار داد،
سپس [تداوم] نسل او را از چكيده آبى پست مقرر فرمود؛
سپس نسل او را از عصاره آبى بىمقدار پديد آورد.
سپس نسل او را از عصارهای از آب ناچیز و بیقدر آفرید.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- نسل: فرزندان. اين كلمه در اصل به معنى انفصال است گويند «نسل الوبر عن البعير» كرك از شتر منفصل شد، فرزند را از آن نسل گويند كه از انسان منفصل مىشود، راغب و طبرسى نسول را خروج گفتهاند، ظاهرا آن در مفرد و جمع به كار مىرود.
- سلالة: سل: كشيدن مانند كشيدن شمشير از غلاف و موى از خمير و كشيدن پسر از پدر. سلاله را چكيده و صاف شده گفتهاند، اين كلمه فقط دو بار در قرآن آمده است مؤمنون/ 12، سجده/ 8
- مهين: حقير و ضعيف، آن از هون به معنى خوارى و حقارت است.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
ذلِكَ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ «6»
اوست (خداوندى) كه از پنهان و آشكار آگاه، (و) شكستناپذير و مهربان است.
الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِينٍ «7»
كسى كه هر چه را آفريد نيكو آفريد، و آفرينش انسان را از گِل آغاز كرد.
ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِينٍ «8»
سپس (بقاى) نسل او را از عصارهاى از آب پست و بىمقدار مقرّر فرمود.
«1». تفسير نمونه.
تفسير نور(10جلدى)، ج7، ص: 304
ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا ما تَشْكُرُونَ «9»
سپس (اندام) او را موزون ساخت و از روح خويش در وى دميد، و براى شما گوش و چشمها و دلها قرار داد، (ولى) اندكى از شما سپاس مىگزاريد.
نکته ها
كلمهى «سوى» از «تسواه»، به معناى ايجاد تعادل و تناسب و دورى از هرگونه افراط و تفريط است.
حقايق جهان براى ما دو گونه است: پيدا و نا پيدا؛ امّا نزد خدا چيزى غايب و پنهان نيست.
پیام ها
1- قوانين حاكم بر جهان، براساس علم بىپايان الهى است. يُدَبِّرُ الْأَمْرَ ... عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ (آرى، تدبير و اداره هر مجموعهاى به آگاهى از آن نياز دارد.)
2- علم الهى، نسبت به پيدا و پنهان يكسان است. «عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ»
3- قدرت الهى با مهر همراه است. «الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ»
4- همهى آفريدهها نيكوست. «أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ» (حتّى زهر در بدن مار يك ارزش است، درست مثل آب دهان كه در دهان انسان نعمت است؛ امّا اگر خارج شود، به هر كجا بيفتد يك اهانت است.)
5- همه چيز آفريدهى خداست. «كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ»
6- ذكر جداگانهى انسان، در كنار همهى هستى، نشانهى اهميّت و ارزش ويژهى انسان است. «كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ- خَلْقَ الْإِنْسانِ»
7- آنچه نطفه مىشود، تنها يك سلّول و اسپرم بيش نيست. «سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ»
8- هنرمند، خداوند است كه قطرهاى آب ناچيز و پست، موجودى شريف و ارزشمند مىسازد. خَلْقَ ... مِنْ ماءٍ مَهِينٍ
9- آفرينش حضرت آدم با آفرينش بنىآدم متفاوت است. «بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِينٍ ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِينٍ» (آفرينش حضرت آدم از خاك بود، ولى
جلد 7 - صفحه 305
نسل او از نطفه و آب آفريده شدند.)
10- دريافت كمالات الهى، به آمادگى و تعادل نياز دارد. (اوّل اندام موزون، سپس دميده شدن روح الهى) «ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِيهِ»
11- از نشانههاى شرافت انسان، دميده شدن روح الهى در اوست. «مِنْ رُوحِهِ»
12- آفرينش انسان اوليه تدريجى بوده است. بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ ... ثُمَّ سَوَّاهُ
13- وسعت دايره ديد انسان بيش از گوش اوست. (انسان در يك لحظه نمىتواند دو صدا را مجزّا از هم بشنود، ولى مىتواند چند چيز را با هم تماشا كند، به علاوه انسان از راه گوش تنها صداى اشياى و افراد را مىشنود، ولى از راه چشم، موقعيّت، رنگ، حجم، حركت و سكون را مىبيند.) ( «السَّمْعَ» مفرد و «الْأَبْصارَ» جمع آمده است.)
14- در ميان اعضاى بدن، آنچه وسيلهى شناخت و معرفت است، مهمتر است.
(لذا تنها نام گوش و چشم و دل برده شده است.) «السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ»
15- توجّه به دورانهاى پيدايش انسان، راهى به سوى خودشناسى و خداشناسى و شكرگزارى است. «قَلِيلًا ما تَشْكُرُونَ»
16- انسان بايد شكرگزار باشد، وگرنه سزاوار توبيخ است. «قَلِيلًا ما تَشْكُرُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِينٍ «8»
ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ: پس بيافريد ذريه و فرزندان او را، مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِينٍ: از خلاصه بيرون آورده از صلب از آبى ضعيف و خوار و ذليل، يعنى نطفهاى كه در نهايت حقارت و پستى است.
نكته: تسميه ذريه به «نسل» به جهت آنست كه ايشان منسولند، يعنى منفصل شده و خارج گرديده از او.
تنبيه: در آفرينش آدم از گل دلالت است بر قدرت و حكمت خالق سبحان، زيرا خاك كثيف، و آب لطيف است؛ خاك ساكن، و آب متحرك؛ خاك خشك، و آب تر؛ اين هر دو ضد را به قدرت كامله و حكمت شامله با يكديگر
جلد 10 - صفحه 378
آميخته كرد و آدم را از اين تركيب بيافريد تا تركيب ذات آدم دليل باشد بر فردانيت و وحدانيت قادر و خالق آدم و عالم.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
ذلِكَ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ «6» الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِينٍ «7» ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِينٍ «8» ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِيلاً ما تَشْكُرُونَ «9» وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِي الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ «10»
ترجمه
آن داناى پنهان و آشكار است كه تواناى مهربان است
آنكه نيكو ساخت هر چيزيرا كه آفريد آنرا و ابتدا كرد آفريدن انسان را از گل
پس قرار داد نسلش را از خلاصه ريخته شده از آبى پست
پس مستوى كرد آنرا و دميد در آن از روحش و قرار داد براى شما گوشها و چشمها و دلها اندكى شكر ميكنيد
و گفتند آيا چون گم شويم در زمين آيا همانا مائيم هر آينه در آفرينشى تازه بلكه آنها بملاقات پروردگارشان كافرانند.
تفسير
آنخداوندى كه در آيات سابقه اشاره بعظمت امر و جلالت شأن او شد عالم است بتمام عوالم غيب و شهود و آنچه پنهان و آشكار است از دنيا و آخرت و امور هر دو را بحكمت اداره ميفرمايد و در كار خود مقتدر و بخلق مهربان است و آنچنان آفرينندهاى است كه هر چه را آفريد خوب آفريد مقدّريكه بگل نكهت و بگل جانداد بهر كه هر چه سزا ديد حكمتش آن داد و همه را بكمال لايق خودشان رسانيد و بهيچ كس كمتر از حدّ قابليّت او خلعت هستى نپوشاند و عطاى خود را بهيچ موجودى ناقص نگذاشت «هر چه هست از قامت ناساز بىاندام ما است ورنه تشريف تو بر بالاى كس كوتاه نيست» و خلقه بسكون لام نيز قرائت شده است و در بدو امر انسانرا از گل خلق فرمود كه قمى ره نقل فرموده او آدم عليه السّلام بود و بعد اولاد او را از خلاصه و صفوه خوردنيها و آشاميدنيهاى ريخته شده از صلب مرد در رحم زن از جنس آب پست
جلد 4 صفحه 289
پليدى كه منى است خلق فرمود پس تسويه و تعديل فرمود اعضاء و جوارح و مزاج آنرا بر حسب حكمت و مصلحت و قمى ره فرموده استحاله فرمود آنرا از نطفه بصلقه و از علقه بمضغه تا دميد در آن روح را و بر هر تقدير پس از وصول بحدّ قابليّت براى افاضه روح انسانيّت خداوند اشرف انواع ارواح را كه براى اقربيّتش بساحت ربوبى آنرا اضافه بخود فرموده باو افاضه فرمود و خلاصه اخبار و تحقيق اين مقام در سوره حجر ذيل آيه و اذ قال ربّك للملائكه گذشت تكرار نميشود و قرار داد خداوند از براى نوع انسان و خلق فرمود در آنها گوشها و چشمها و دلها را تا آيات الهى را از اولياء او بشنوند و آيات يگانگى او را در عالم به بينند و مطالب حقه را بفهمند و بعقل دريابند و كمى از مردم در كمى از اوقات از نعمتهاى زياد خدا شكرگزارى مينمايند و عدول از غيبت بخطاب ظاهرا براى جلب توجه خلق و تحقّق عتاب است و لفظ سمع در مفرد و جمع استعمال ميشود و اينجا مناسب جمع است و كلمه ما بعد از قليلا ظاهرا زائده است و ميشود مصدريه باشد يعنى كم است شكر شما در مقابل اين نعمتها و كفارى كه منكر بعث بودند از روى تعجب و انكار گفتند كه آيا چون ما گم شويم در زمين يعنى مخلوط شويم با خاك بطوريكه ممتاز نباشيم يا مخفى و غائب گرديم در آن از انظار بعد از دفن چون بهر دو معنى استعمال ميشود آيا ما در اينحال در آفرينش نو و جديدى قرار خواهيم گرفت نه چنين است و در جوامع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه آنحضرت صللنا بصاد مهمله و كسر لام قرائت فرمود يعنى بوى بد گرفتيم و فاسد شديم و اذا بدون همزه استفهام نيز قرائت شده است و بقرائت مشهور تكرار همزه براى مبالغه در انكار است و گفتهاند خداوند در جواب آنها فرموده اين مردم نه تنها منكر بعث و نشورند بلكه آنها عالم آخرت و انتقال بآن و ملاقات رحمت و عذاب خدا را منكرند ولى در توحيد از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد بعث است خداوند آنرا لقاء ناميده و شايد در مقابل كسانيكه احتمال ملاقات ذات احديّت را دادهاند فرموده باشد و اللّه اعلم
جلد 4 صفحه 290
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ثُمَّ جَعَلَ نَسلَهُ مِن سُلالَةٍ مِن ماءٍ مَهِينٍ «8»
پس از خلقت آدم از طين قرارداد نسل او را از خلاصهاي از آب ضعيف حقير بي قيمت.
خداوند به قدرت كامله خود چه تصرفات محير العقول در خلقت انسان و نگهباني او و رشد او فرموده. اولا آن مأكولات انساني را چندين مراتب هضم قرار داده در انسان قوه جاذبه، ماسكه، دافعه و غيرها و تمام اينکه مأكولات را تبديل به خون و صفرا و بلغم و سود او تبديل به گوشت و پوست و عظم و بتمام اعضاء بدن از چشم و گوش حتي ناخن و مو سهم ميدهد و خلاصه آن را که سلاله نام نهادند در صلب انسان قرار داده که نطفه باشد و قوه شهوت به او داده که اينکه نطفه را از صلب خارج كند تا در رحم مادر قرار گيرد- جل الخالق- و اينکه نطفه به نحو وديعه در تمام اعضاء انساني قرار داده شد: نطفه انسان انسان ميشود، نطفه هر حيواني همان حيوان ميشود، حتي تخم هر گياهي همان گياه ميشود لذا چه اندازه تأكيد شده که اينکه نطفه از غذاهاي حرام و خبائث و از شراب و گوشت ميته نباشد، در حال حيض منعقد نشود، بطريق زنا نباشد که تمام اينها اثر خود را ميبخشد، چه مادامي که در صلب پدر باشد، يا در رحم مادر، و چه بعد از ولادت از شير و مأكولات ديگر مراعات كنند که گوشت و پوست او از حرام روئيده نشود و اغلب اينکه وضعياتي که امروز مشاهده ميشود از جوانها، پسران و دختران
جلد 14 - صفحه 450
که شرحش شرم آور است، در اثر همان لقمههاي حرام است، بگذاريم و بگذريم.
ثُمَّ جَعَلَ نَسلَهُ نسل انسان يا نسل آدم که «خَلَقتَهُ مِن طِينٍ».
مِن سُلالَةٍ سلاله، خلاصه است.
مِن ماءٍ مَهِينٍ که نطفه باشد و مهين گفتند براي ضعف و حقارت و كوچكي است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 8)- این آیه به آفرینش نسل انسان و چگونگی تولد فرزندان آدم در مراحل بعد اشاره کرده، میگوید: «سپس نسل او را از عصارهای از آب ناچیز و بیقدر آفرید» (ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِینٍ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج8، ص: 278
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم