آیه 117 سوره توبه: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|لَقَدْ تَابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَالْمُهَاجِرِينَ وَالْ...» ایجاد کرد) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (←تفسیر آیه) |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | + | يزيغ: زيغ: انحراف از حق. بعضى مطلق ميل گفته اند. ولى در قرآن، به معنى ميل از حق به كار رفته است. | |
+ | |||
+ | رءوف: رأفة را بعضى رحمت شديد و بعضى مطلق رحمت گفته است. | ||
+ | گويند رأفت نسبت به كسى كه گرفتار باش، ولى رحمت، اعم است.<ref>تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی</ref> | ||
+ | |||
==نزول== | ==نزول== | ||
− | این آیه درباره جنگ تبوک در شأن مهاجر و انصار نازل گردید که پیروى از [[رسول خدا]] صلى الله علیه و آله را در ساعات دشوارى و سخت از دست ندادند. مخصوصاً در موقعى که طعام و آب و سوارى نایاب شده بود و آنان تشنه و گرسنه و پیاده مانده بودند به قسمى که در جنگ مزبور هر ده نفر یک شتر را به نوبه سوار میشدند و نیز یک خرما را ده نفر به دهن میزده و به دیگرى میدادند تا به نفر دهم میرسید، هسته اى از خرما بیش نمى ماند سپس روى آن آبى مى آشامیدند. | + | این آیه درباره [[غزوه تبوک|جنگ تبوک]] در شأن مهاجر و انصار نازل گردید که پیروى از [[رسول خدا]] صلى الله علیه و آله را در ساعات دشوارى و سخت از دست ندادند. مخصوصاً در موقعى که طعام و آب و سوارى نایاب شده بود و آنان تشنه و گرسنه و پیاده مانده بودند به قسمى که در جنگ مزبور هر ده نفر یک شتر را به نوبه سوار میشدند و نیز یک خرما را ده نفر به دهن میزده و به دیگرى میدادند تا به نفر دهم میرسید، هسته اى از خرما بیش نمى ماند سپس روى آن آبى مى آشامیدند. |
− | عبدالله بن عباس گوید: سختى راه و نبودن غذا و آب و سوارى به جائى رسید که روزى در منزلى فرود آمدیم در حالتى که گرماى شدید و تشنگى زیاد بر ما مستولى گشته بود و نزدیک بود قالب تهى کرده و جان بدهیم تا آنجا که مجبور شدیم شترى را بکشیم بلکه از آب بدن و خون آن حیوان بخوریم در چنین هنگامى نزد [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله آمدیم و گفتیم: یا رسول الله نزدیک است هلاک شویم و از طرفى میدانیم اگر [[دعا]] کنى، خداوند مستجاب مینماید پس چرا از براى ما دعا نمى کنى تا خداوند فرجى بدهد. | + | عبدالله بن عباس گوید: سختى راه و نبودن غذا و آب و سوارى به جائى رسید که روزى در منزلى فرود آمدیم در حالتى که گرماى شدید و تشنگى زیاد بر ما مستولى گشته بود و نزدیک بود قالب تهى کرده و جان بدهیم تا آنجا که مجبور شدیم شترى را بکشیم بلکه از آب بدن و خون آن حیوان بخوریم در چنین هنگامى نزد [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله آمدیم و گفتیم: یا رسول الله نزدیک است هلاک شویم و از طرفى میدانیم اگر [[دعا]] کنى، خداوند مستجاب مینماید پس چرا از براى ما دعا نمى کنى تا خداوند فرجى بدهد. در این هنگام پیامبر دست به دعا برداشت از اثر دعاى پیامبر باران به شدت باریدن گرفت و سیلابى پدید آمد و ما آبهاى آن را برگرفتیم و عجیب این بود که باران مزبور فقط در حوالى که ما بودیم باریدن گرفته بود.<ref> تفاسیر مجمع البیان و کشف الاسرار و روض الجنان.</ref> |
− | + | بنا به روایات منقول از على ابراهیم چنین آمده که این آیه درباره [[ابوذر]] و ابوخثیمه و عمیرة بن وهب نازل شده که از دستور [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله در جنگ تبوک تخلف ورزیده و سپس به او ملحق گردیده بودند<ref> البرهان فی تفسیرالقرآن.</ref>.<ref>محمدباقر محقق، [[نمونه بينات در شأن نزول آيات]] از نظر [[شیخ طوسی]] و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص446.</ref> | |
− | + | ==تفسیر آیه== | |
− | بنا به روایات منقول از على ابراهیم چنین آمده که این آیه درباره [[ابوذر]] و ابوخثیمه و عمیرة بن وهب نازل شده که از دستور [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله در جنگ تبوک تخلف ورزیده و سپس به او ملحق گردیده بودند | ||
− | == تفسیر آیه == | ||
<tabber> | <tabber> | ||
تفسیر نور= | تفسیر نور= | ||
سطر ۶۰: | سطر ۶۲: | ||
لَقَدْ تابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي ساعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ ما كادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُفٌ رَحِيمٌ «117» | لَقَدْ تابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي ساعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ ما كادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُفٌ رَحِيمٌ «117» | ||
− | همانا خداوند، لطف خود را بر پيامبر و مهاجران و انصارى كه او را در لحظهى دشوار (جنگ تبوك) پيروى كردند، سرازير نمود، پس از آنكه | + | همانا خداوند، لطف خود را بر پيامبر و مهاجران و انصارى كه او را در لحظهى دشوار (جنگ تبوك) پيروى كردند، سرازير نمود، پس از آنكه نزديك بود دلهاى بعضى از آنان منحرف شود (ودر جبهه حضور نيابند.) |
− | + | سپس خداوند لطف خود را به آنان بازگرداند، همانا او به آنان رئوف و مهربان است. | |
− | |||
جلد 3 - صفحه 515 | جلد 3 - صفحه 515 | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
===نکته ها=== | ===نکته ها=== | ||
سطر ۹۲: | سطر ۸۹: | ||
1- خداوند، پيامبر و رزمندگان را در صحنههاى خطرناك، مورد لطف خاصّ خويش قرار مىدهد. تابَ اللَّهُ ... | 1- خداوند، پيامبر و رزمندگان را در صحنههاى خطرناك، مورد لطف خاصّ خويش قرار مىدهد. تابَ اللَّهُ ... | ||
− | 2- همهى انسانها، به ويژه پيامبران، به لطف الهى نيازمندند. «تابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَ | + | 2- همهى انسانها، به ويژه پيامبران، به لطف الهى نيازمندند. «تابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ» |
+ | ------ | ||
«1». تفسير مجمعالبيان. | «1». تفسير مجمعالبيان. | ||
جلد 3 - صفحه 516 | جلد 3 - صفحه 516 | ||
− | |||
− | |||
3- توبهى الهى، به معناى لطف خاصّ او به پيامبر و مؤمنان است كه گاهى در قالب عفو و بخشش نسبت به گنهكاران جلوه مىكند. «تابَ اللَّهُ» | 3- توبهى الهى، به معناى لطف خاصّ او به پيامبر و مؤمنان است كه گاهى در قالب عفو و بخشش نسبت به گنهكاران جلوه مىكند. «تابَ اللَّهُ» | ||
سطر ۲۷۸: | سطر ۲۷۴: | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
− | <div style="font-size:smaller"><references/></div> | + | <div style="font-size:smaller"><references /></div> |
==منابع== | ==منابع== | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
+ | *[[تفسیر نور]]، [[محسن قرائتی]]، [[تهران]]:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم | ||
+ | *[[اطیب البیان فی تفسیر القرآن]]، [[سید عبدالحسین طیب]]، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم | ||
+ | *[[تفسیر اثنی عشری]]، [[حسین حسینی شاه عبدالعظیمی]]، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول | ||
+ | *[[تفسیر روان جاوید]]، [[محمد ثقفی تهرانی]]، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم | ||
+ | *[[برگزیده تفسیر نمونه]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش | ||
+ | *[[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم | ||
+ | *محمدباقر محقق، [[نمونه بینات در شأن نزول آیات]] از نظر [[شیخ طوسی]] و سایر مفسرین خاصه و عامه. | ||
[[رده:آیات سوره توبه]] | [[رده:آیات سوره توبه]] | ||
[[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]] | [[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]] | ||
[[رده:آیات دارای شان نزول]] | [[رده:آیات دارای شان نزول]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۲۵
<<116 | آیه 117 سوره توبه | 118>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
همانا خدا بر پیغمبر و اصحابش از مهاجر و انصار که در ساعت سختی-که نزدیک بود دلهای فرقهای از آنها (از رنج و تعب در سختیهای جنگ تبوک و غیره) بلغزد-پیروی از رسولش کردند باز لطف فرمود و از لغزشهاشان درگذشت، که او درباره رسول و مؤمنان به یقین مشفق و مهربان است.
مسلماً خدا رحمت ویژه اش را بر پیامبر و مهاجران و انصار که در آن ساعت دشوار [جنگ تبوک] از او پیروی کردند، ارزانی داشت، پس از آنکه نزدیک بود دل های گروهی از آنان [به سبب سختی مسیر جنگ از حق] منحرف شود [و از ادامه مسیر بازایستند و به مدینه برگردند] سپس خدا توبه آنان را پذیرفت زیرا خدا نسبت به آنان بسیار رؤوف و مهربان است.
به يقين، خدا بر پيامبر و مهاجران و انصار كه در آن ساعت دشوار از او پيروى كردند ببخشود، بعد از آنكه چيزى نمانده بود كه دلهاى دستهاى از آنان منحرف شود. باز برايشان ببخشود، چرا كه او نسبت به آنان مهربان و رحيم است.
خدا، توبه پيامبر و مهاجرين و انصار را كه در آن ساعت عسرت همراه او بودند، از آن پس كه نزديك بود كه گروهى را دل از جنگ بگردد، پذيرفت. توبهشان بپذيرفت، زيرا به ايشان رئوف و مهربان است.
مسلّماً خداوند رحمت خود را شامل حال پیامبر و مهاجران و انصار، که در زمان عسرت و شدّت (در جنگ تبوک) از او پیروی کردند، نمود؛ بعد از آنکه نزدیک بود دلهای گروهی از آنها، از حقّ منحرف شود (و از میدان جنگ بازگردند)؛ سپس خدا توبه آنها را پذیرفت، که او نسبت به آنان مهربان و رحیم است!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
يزيغ: زيغ: انحراف از حق. بعضى مطلق ميل گفته اند. ولى در قرآن، به معنى ميل از حق به كار رفته است.
رءوف: رأفة را بعضى رحمت شديد و بعضى مطلق رحمت گفته است. گويند رأفت نسبت به كسى كه گرفتار باش، ولى رحمت، اعم است.[۱]
نزول
این آیه درباره جنگ تبوک در شأن مهاجر و انصار نازل گردید که پیروى از رسول خدا صلى الله علیه و آله را در ساعات دشوارى و سخت از دست ندادند. مخصوصاً در موقعى که طعام و آب و سوارى نایاب شده بود و آنان تشنه و گرسنه و پیاده مانده بودند به قسمى که در جنگ مزبور هر ده نفر یک شتر را به نوبه سوار میشدند و نیز یک خرما را ده نفر به دهن میزده و به دیگرى میدادند تا به نفر دهم میرسید، هسته اى از خرما بیش نمى ماند سپس روى آن آبى مى آشامیدند.
عبدالله بن عباس گوید: سختى راه و نبودن غذا و آب و سوارى به جائى رسید که روزى در منزلى فرود آمدیم در حالتى که گرماى شدید و تشنگى زیاد بر ما مستولى گشته بود و نزدیک بود قالب تهى کرده و جان بدهیم تا آنجا که مجبور شدیم شترى را بکشیم بلکه از آب بدن و خون آن حیوان بخوریم در چنین هنگامى نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدیم و گفتیم: یا رسول الله نزدیک است هلاک شویم و از طرفى میدانیم اگر دعا کنى، خداوند مستجاب مینماید پس چرا از براى ما دعا نمى کنى تا خداوند فرجى بدهد. در این هنگام پیامبر دست به دعا برداشت از اثر دعاى پیامبر باران به شدت باریدن گرفت و سیلابى پدید آمد و ما آبهاى آن را برگرفتیم و عجیب این بود که باران مزبور فقط در حوالى که ما بودیم باریدن گرفته بود.[۲]
بنا به روایات منقول از على ابراهیم چنین آمده که این آیه درباره ابوذر و ابوخثیمه و عمیرة بن وهب نازل شده که از دستور رسول خدا صلی الله علیه و آله در جنگ تبوک تخلف ورزیده و سپس به او ملحق گردیده بودند[۳].[۴]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
لَقَدْ تابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي ساعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ ما كادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُفٌ رَحِيمٌ «117»
همانا خداوند، لطف خود را بر پيامبر و مهاجران و انصارى كه او را در لحظهى دشوار (جنگ تبوك) پيروى كردند، سرازير نمود، پس از آنكه نزديك بود دلهاى بعضى از آنان منحرف شود (ودر جبهه حضور نيابند.) سپس خداوند لطف خود را به آنان بازگرداند، همانا او به آنان رئوف و مهربان است.
جلد 3 - صفحه 515
نکته ها
جنگ تبوك دشوارىهاى بسيار داشت از جمله: دورى راه، گرمى هوا، فصل چيدن ميوهها و محصولات، و هيبت و قدرت دشمن. لذا بعضىها كه از منافقان نبودند، سايهبان منزل و آب خنك و همسر را بر جبهه و مشقّات راه ترجيح دادند و نرفتند، مثل ابوخثيمه كه چون متنبّه شد، تلاش كرد و پس از چند روز تأخير، خود را به پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمانان رساند.
منافقان در جنگ تبوك سه گروه بودند:
1. عدّهاى به بهانهى مفتون شدن به دختران زيباى رومى، به جبهه نرفتند.
2. جمعى مردم را از رفتن دلسرد مىكردند.
3. بعضى گرمى هوا را بهانه مىآوردند، يا اجازهى ماندن مىگرفتند.
امّا در مقابل، عدّهاى عاشقانه همراه پيامبر صلى الله عليه و آله رفتند واگر وسيلهى سفر نداشتند، از اندوه، اشك مىريختند. داستانِ عقب ماندنِ ابوذر غفارى كه بالاخره خود را به پيامبر رساند، مربوط به همين ماجراست.
در جنگ تبوك، كار چنان سخت شد كه گاهى يك خرما را چند نفر مىمكيدند «1»
شايد به دليل اين آيه و آيهى بعد كه پذيرش توبه مطرح است، نام اين سوره را علاوه بر برائت، توبه نيز گفتهاند.
پیام ها
1- خداوند، پيامبر و رزمندگان را در صحنههاى خطرناك، مورد لطف خاصّ خويش قرار مىدهد. تابَ اللَّهُ ...
2- همهى انسانها، به ويژه پيامبران، به لطف الهى نيازمندند. «تابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ»
«1». تفسير مجمعالبيان.
جلد 3 - صفحه 516
3- توبهى الهى، به معناى لطف خاصّ او به پيامبر و مؤمنان است كه گاهى در قالب عفو و بخشش نسبت به گنهكاران جلوه مىكند. «تابَ اللَّهُ»
4- نشانهى ايمان واقعى، اطاعت از رهبر در شرايط دشوار است. «اتَّبَعُوهُ فِي ساعَةِ الْعُسْرَةِ»
5- سختىهاى زندگى، لحظه وساعتى بيش نيست و مىگذرد. «ساعَةِ الْعُسْرَةِ»
6- انسان، هر لحظه در معرض لغزش و انحراف است، پس بايد به خدا روى آورد. «كادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ»
7- تنها راه نجات از سقوط، لطف الهى است. تابَ اللَّهُ ... ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
لَقَدْ تابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي ساعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ ما كادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُفٌ رَحِيمٌ (117)
ج5، ص 223
لَقَدْ تابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِ: هر آينه بتحقيق بازگشت فرمود به قبول توبه به سبب پيغمبر. وَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ: بر مهاجرين و انصار آن جماعتى كه كاره بودند مر غزوه تبوك را به طبع نه به عناد، حق تعالى بواسطه وجود رحمة للعالمين، بر ايشان رحمت فرمود به قبول توبه آنها و اعطاء ثواب.
تبصره- چون به براهين قاطعه و دلايل متقنه، ثابت گرديده عصمت انبياى عظام و تنزه ايشان از اتيان ذنوب و آثام، و چند برهان ذكر شود:
برهان اول- فرمايش فاضل مقداد: اگر انبياء معصوم نباشند، هر آينه منتفى شود فايده بعثت، و لازم باطل، پس ملزوم نيز باطل باشد، بيان ملازمه آنكه: بر فرض جواز معصيت بر ايشان، حاصل نشود وثوق به صحت قول ايشان به سبب جواز كذب در اين صورت بر آنها. بنابراين وقتى وثوق منتفى شد، به انقياد امر آنها، پس فايده بعثت لغو، و آن محال خواهد بود.
برهان 2- بر فرض صدور معصيت مقبول الشهاده نباشند به دليل فرمايش الهى «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا» «1» كه تبين در قول فاسق واجب است، لكن انبياء شاهد عدلند از جانب خدا، زيرا واضع دين قويم، و هادى صراط مستقيم، و شاهد امتند روز قيامت لقوله تعالى «وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً» «2» پس مقبول الشهاده بودن، لازمه دارد عصمت را.
برهان 3- حصول غرض الهى از بعثت انبياء موقوف است به عصمت ايشان، پس اگر عصمت نباشد نقض غرض الهى لازم آيد، لكن نقض غرض الهى ممتنع است، نتيجه دهد كه عصمت انبياء واجب باشد. و براى اثبات همين سه برهان كافى است.
«1» سوره حجرات آيه 6.
«2» سوره بقره آيه 143.
ج5، ص 224
پس چون عصمت بحكم عقل ثابت شد، لازم آمد تأويل آيه شريفه به وجوهى:
1- تبرى ذمه حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله است از تعلق به ذنوب.
2- آيه شريفه براى برانگيختن به توبه است، يعنى هيچكس نيست كه محتاج به توبه و استغفار نباشد حتى پيغمبر و اصحاب او، چه هر كس را مقامى است كه مادون او نسبت به او منقصت خواهد بود، و مقام نبوى «انا فانا» در ترقى است، پس هر مرتبهاى از مراتب، نسبت به مافوق آن ناقص باشد، لذا استغفار لازم آيد كه «حسنات الابرار سيّئات المقرّبين».
3- ذكر پيغمبر براى آنست كه تا مقدمه توبه امت باشد و توبه تابع به مقدم تصحيح پذيرد.
4- در مجمع «1» و تفسير جرجانى «2» مذكور است كه چيزى كه موجب توبه باشد از آن حضرت صادر نشده به جهت دلايل داله بر وجوب عصمت انبيا، اما ذكر توبه آن حضرت به سبب آنكه موجب توبه مهاجر و انصار باشد، چه امت، تابع پيغمبر خودند در جميع اقوال و افعال.
5- فخر رازى گويد: «3» حروف الجارّة بعضها عن بعض يعنى حروف جاره بعضى از بعضى نايب شوند، بنابراين چه مانعى دارد كه «على» در آيه به معنى «با» باشد و «واو» به معنى «على» پس معنى آيه چنين شود «لقد تاب اللّه بالنّبىّ على المهاجرين و الانصار» يعنى حق تعالى بازگشت فرمود به سبب پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر مهاجرين و انصار، چنانچه در مجمع «4» از حضرت رضا و در احتجاج از حضرت صادق عليهما السلام نقل شده قرائت بدين مضمون.
بعد از آن وصف مهاجرين و انصار را فرمايد: الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ: آن كسانى كه متابعت و پيروى نمودند پيغمبر را. فِي ساعَةِ الْعُسْرَةِ: در زمان تنگى و
«1» مجمع ج 3 ص 80.
«2» (منهج ج 3 ص 337.
«3» (مجمع ج 3 ص 80)
«4» مجمع ج 3 ص 80.
ج5، ص 225
عسرت. لشكر تبوك را جيش العسرة مىگفتند به جهت آنكه عسرت عظيم ايشان را بود، هم از حيث مركب كه هر ده نفر يك شتر داشتند، و هم در غذا كه هر دو نفر روزى به يك خرما به سر مىبردند، و هم در آب كه با وجود قلت مركب شتر را مىكشتند و به رطوبات امعاء و احشاء آن دهن خويش تر مىكردند، و هم هوا كه به غايت گرم بود، چنانچه مفسرين «1» از جابر بن عبد الله انصارى روايت نموده كه: مهاجر و انصار را سه عسرت بود: عسرت آب و عسرت زاد و عسرت مركب و خستگى هم علاوه بر اين سه شد. اما عسرت مركب: هر ده نفر را يك شتر و به نوبت سوار مىشدند. زاد آنها خرماى بد طعم و روغن گاو متغير شده، با وجود بر اين، هر دو نفر را يك خرما بود، به اين وجه كه اولى آن را در دهان نهاده قدرى مكيده بعد بيرون آورده به ديگرى دادى، و بنا به قولى اين يك خرما بدين طريق به ده نفر گردش كردى و آخرى هسته به او مىرسيد با كمى از آن. اما بىآبى: ابن عباس نقل نمايد كه بىآبى به حدى بود كه روزى به منزلى فرود آمديم به جهت گرمى هوا و شدت تشنگى به طورى كه نزديك بود كه نفس ما منقطع شود، پس بعضى ملجأ شده شتر مىكشتند و از رطوبات آن دهن تر مىكردند. صحابه خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله عرضه داشتند كه ما از تشنگى هلاك شديم، دعا فرما تا حق تعالى ما را آبى دهد. حضرت دعا نمود تا بارانى عظيم آمده آب خورديم و ظروف هم پر نموديم. چون از لشكرگاه بيرون رفتيم، تمام زمين خشك بود، معلوم شد كه باران فقط به لشكرگاه باريده. پس حق تعالى فرمايد كه: در زمان تنگى چنين، ايشان تابع پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بودند. مِنْ بَعْدِ ما كادَ: بعد از آنكه نزديك بود كه از غايت عسرت.
يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنْهُمْ: ميل كند از حق و از جا برود دلهاى جمعى از آنها به سبب وساوس، پس قصد برگشتن نمودند، خداى تعالى ايشان را به الطاف خود نگهدارى فرمود تا آنكه با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله گذشتند. ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ: پس بازگشت فرمود خداى تعالى بر ايشان و به توفيق مدد آنها نموده تائب
«1» منهج ج 4 ص 317 و مجمع ج 3 ص 80 و 79.
ج5، ص 226
شدند از خطوات و وساوس شيطانى و توبه آنها را پذيرفت. در انوار گفته: تكرار براى تأكيد و تنبيه است بر آنكه حق تعالى توبه ايشان را قبول فرمود از آنچه طارى شده بود آنها را از عدم ثبات به جهت فرط عسرت.
إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُفٌ رَحِيمٌ: بدرستى كه خداوند سبحان به ايشان رءوف است بعد از توبه، مهربان است به تفضل بر ايشان به اعطاء ثواب. نزد بعضى «1» اين آيه در باره عبد الله بن خيثمه آمد كه در غزوه تبوك باز ايستاد به مدت ده روز، و دو زن داشت. روزى اين زنان هر يك سايهبانى ترتيب داده آب پاشيده غذا مهيا نموده. چون داخل شد با خود فكر نمود كه سزاوار است در اينجا به راحتى و خوشى گذرانم، و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله با اصحاب. و اللّه با اين زنان سخن نگويم تا مهياى سفر شوم. در صدد بر آمد هر چند زنان صحبت نمودند جواب نداد، تا سوار شده خود را به حضرت رسانيد و واقعه خود را خدمت حضرت عرض؛ و آيه شريفه نازل شد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
لَقَدْ تابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي ساعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ ما كادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُفٌ رَحِيمٌ (117) وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذا ضاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ وَ ضاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَ ظَنُّوا أَنْ لا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلاَّ إِلَيْهِ ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (118)
ترجمه
هر آينه بتحقيق عنايت فرمود خداوند بر پيغمبر و مهاجران و انصار آنانكه متابعت نمودند او را در زمان عسرت بعد از آنكه نزديك شد منصرف شود دلهاى پاره از ايشان پس عنايت فرمود بر آنها بقبول توبه همانا او بايشان با رأفت و مهربان است
و بر آن سه كسانيكه گذارده شدند تا وقتى كه تنگ شد بر ايشان زمين با آن وسعتش و تنگى كرد بر آنها جانهاشان و دانستند كه نيست پناهى از خدا مگر بسوى او پس عنايت فرمود بر آنها تا توبه كنند همانا خداوند توبهپذير مهربان است.
تفسير
اصل توبه بمعنى رجوع و بازگشت است و رجوع خداوند بر بنده بعنايت و عطوفت بر او است چنانچه در سوره بقره در ذيل آيه فتلقّى آدم من ربه كلمات بيان شد و در اين آيه مىفرمايد خداوند عنايت فرمود بر پيغمبر اكرم و مهاجران و انصاريكه متابعت نمودند از آن حضرت و بهر وسيله كه ممكن بود خودشان را ملحق بعسكر اسلام كردند در جنگ تبوك كه واقع شد در زمان عسرت و مشقّت از جهت قلّت زاد و راحله و شدّت گرما و قحطى آب و بعد سفر و قرب خطر و غيرها كه رويهمرفته طاقت فرسا بود و بجريان عادى اميدى ببازگشت آنها بسلامت نبود جز لطف خدا كه شامل حال ايشان شد به تبع وجود پيغمبر خاتم و سالما و غانما و ظافرا و قاهرا مراجعت نمودند گفتهاند در اين سفر ده نفر با يك شتر به نوبت سواره و پياده راه ميرفتند و دو نفر در شبانه روز به يك خرما كه مدتى يكنفر در دهان ميگذارد و ميمكيد و بعد برفيقش ميداد اكتفا مىكردند و با وجود اين از شدت عطش گاهى مجبور ميشدند كه شتر سوارى خودشان را بكشند و از رطوبت احشاء و امعاء آن رفع عطش نمايند و در اين حال تزلزلى براى بعضى از آنها روى داد كه از ركاب مبارك تخلّف نموده مراجعت كنند
جلد 2 صفحه 630
ولى عنايت الهى شامل حال آنها شد كه دلهاى ايشانرا معطوف بمحبت پيغمبر فرمود و قدمهاشانرا ثابت بر طريق حق نمود و مخصوص برافت و رحمت الهى شدند و از جمله كسانيكه بعدا به پيغمبر (ص) ملحق شدند ابو خثيمه و عميرة بن وهب و أبو ذر بود قمّى فرموده ابو خثيمه مردى قوى بود دو زن داشت و دو سايبان يكروز وارد شد ديد دو زنش دو سايبان را مرتب نمودهاند با خود گفت از انصاف دور است كه پيغمبر (ص) با اسلحه در آفتاب و باد حركت كند براى جهاد در راه خدا و ابو خثيمه با قوت بدن با دو زن خوش صورت در زير سايبانش بنشيند فورا حركت كرد و بر ناقه خود نشست و ملحق به پيغمبر شد و حضرت در باره او دعا فرمود و أبو ذر شتر بسيار لاغرى داشت از راه باز ماند و سه روز عقب افتاد ناچار آنرا رها نمود و لباسهايش را بدوش نهاد و خود را به پيغمبر (ص) رساند حضرت فرمود تشنه است او را آب دهيد آبش دادند بعد مطهره آبى خدمت حضرت گذارد پيغمبر فرمود آب داشتى و تشنه بودى عرض كرد در بين راه بسنگى رسيدم كه در آن آب باران جمع شده بود آشاميدم ديدم بسيار خوشگوار و سرد است گفتم نمىآشامم تا حبيبم پيغمبر بنوشد حضرت فرمود خدا ترا رحمت كند زندگى مىكنى به تنهائى و ميميرى به تنهائى و بعث مىشوى به تنهائى و در بهشت ميروى به تنهائى و قومى از اهل عراق متولى غسل و تجهيز و دفن تو ميشوند و مراد از كسانيكه متابعت نمودند آنحضرت را در ساعت عسرت اين قبيل اشخاصند كه با اين صفا و وفا و خلوص نيّت و تحمّل مشقّت خود را حاضر بخدمت نمودند نه كليّه مهاجر و انصار چنانچه قمى ره فرموده كه مردى با پيغمبر (ص) در تبوك بود كه باو مضرب ميگفتند براى ضربات بسيارى كه در جنگ بدر و احد بر او وارد شده بود پيغمبر (ص) باو فرمود لشگر را براى من شماره نما او تعداد كرد و عرضه داشت بيست و پنج هزار نفرند غير از بندگان و معامله كاران بعد حضرت فرمود اهل ايمان را شماره كن او شماره كرد و عرض نمود بيست و پنج نفرند و بناء قمى ره بر آن است كه اخبار را از امام نقل كند نهايت آنكه گاهى اسناد ميدهد و گاهى نميدهد و آنچه تاكنون عرض شد معنائى بود كه بنظر حقير آمد از ظاهر آيه قطع نظر از بعضى روايات ولى در احتجاج از امام صادق (ع) و در مجمع از امام رضا (ع) نقل نموده كه آندو بزرگوار لقد تاب اللّه بالنبى على المهاجرين و الانصار قرائت فرمودهاند و قمى ره از امام صادق (ع) نقل نموده كه اين طور نازل شد و در
جلد 2 صفحه 631
احتجاج از ابان بن تغلب نقل نموده كه عرض كردم يا ابن رسول اللّه عامّه اينطور قرائت نمىكنند فرمود چگونه قرائت ميكنند عرض كردم قرائت ميشود لقد تاب اللّه على النّبىّ و المهاجرين و الانصار فرمود واى بر آنها چه گناهى پيغمبر داشت كه خدا توبه او را بپذيرد جز اين نيست كه بسبب وجود او توبه امّت را پذيرفت و بنابر اين ممكن است مراد از قرائت مشهوره آن باشد كه خداوند توبه جماعتى را كه پيغمبر (ص) در رأس آنها واقع شده بود به آبروى او پذيرفت يا مراد آن باشد كه خداوند تو به پيغمبر و آنها را پذيرفت از گناه امت نسبت بآنحضرت و از گناه خودشان نسبت بآنها و بعضى گفتهاند توبه پيغمبر (ص) از ترك اولى بوده كه در ذيل آيه عفا اللّه عنك در همين سوره گذشت و حقير نظريّه خود را ذكر نمودم و وجوه ديگرى هم بيان شده است كه ذكرش موجب تطويل است و مؤيد نظريه حقير آنستكه در اين جنگ گناهى از اصحاب صادر نشد جز خيال يا اراده تخلّف از بعضى كه آنهم بروز نيافت و بر حسب روايات معفو است و نوشته نميشود و بنابر اين معنى مراد از تاب اوّلا توفيق بجهاد است با عسرت و مشقّت و ثانيا توفيق ثبات و استقرار و تكرار نيست و بنابر ساير احتمالات تاب دوم تكرار است براى تأكيد و حمل كلام بر تأسيس اولى است بلى نسبت بسه نفرى كه از جهاد تخلف نمودند بدون عذر كه در ذيل آيه دوم متعرض حال آنها شدهاند ميتوان گناه را محقق دانست ولى منافات با استعمال توبه در معنى اصلى خود كه رجوع است ندارد چون رجوع خداوند بر آن سه نفر بقبول توبه و فكّ رقبه آنها از گناه است و شايد بهمين جهت مجدّدا در ذيل آيه تكرار شده است تا معلوم شود مراد اين معنى است كه فرموده ثم تاب عليهم ليتوبوا يعنى پس قبول فرمود توبه آنها را تا رجوع نمايند بحال اول كه فراغت از گناه بود و محتمل است مراد از اينجمله آن باشد كه پس از اين خدا رجوع نمود بر آنها بارائه طريق تخلّص از گناه كه توبه است براى آنكه توبه نمايند و مؤيد احتمال اول است روايت معانى از امام صادق (ع) كه توبه خدا را با قاله تفسير فرموده كه ظاهرا مراد اقاله ذمّه عبد است از گناه در هر حال آنسه نفر كعب بن مالك و مرارة بن الرّبيع و هلال بن اميّه بودند چنانچه عيّاشى از امام صادق (ع) نقل نموده و قمى فرموده اينها از اهل ايمان و بصيرت بودند و نفاقى از آنها ظاهر نشده بود و چون توبه آنها قبول شد كعب گفت من هيچگاه اقوى از آنوقت كه پيغمبر (ص) به تبوك رفت نبودم و هيچ زمان دو راحله نداشتم جز آنوقت و هر
جلد 2 صفحه 632
روز ميگفتم فردا حركت ميكنم منكه استعدادم كامل است و مسامحه نمودم تا چند روز گذشت يكروز هلال بن اميّه و مرارة بن ربيع را ديدم كه آنها هم تخلف نموده بودند قرار داديم فردا حركت كنيم و نكرديم همينطور هر روز قرار ميداديم كه فردا حركت كنيم و نميكرديم تا خبر مراجعت پيغمبر (ص) بما رسيد پس پشيمان شديم و چون آن حضرت مراجعت فرمود ما استقبال نموديم و تبريك ورود عرض كرديم و سلام نموديم جواب نفرمود و روى مبارك را از ما برگردانيد و چون بر برادران مسلمان خودمان سلام كرديم آنها هم جواب ندادند و چون خبر باهل بيت ما رسيد آنها هم با ما هم كلام نشدند و وقتى مسجد ميرفتيم كسى با ما سلام و كلامى نداشت زنهاى ما رفتند حضور پيغمبر (ص) و سؤال نمودند از تكليف خودشان با ما حضرت فرمود از آنها كنارهگيرى نكنيد ولى نگذاريد آنها با شما نزديكى كنند و چون كعب بن مالك و آندو ديدند حالشان در مدينه اين است با خود گفتند اقامت ما اينجا فائده ندارد بيائيد برويم در اين كوه و آنجا باشيم تا خدا توبه ما را قبول كند يا بميريم پس رفتند در دنباله كوهى كه در مدينه بود منزل نمودند و روزها روزه ميگرفتند و زنهاشان براى آنها غذا مىآوردند و كنارى مىگذاردند و با آنها صحبت نمىكردند و ميرفتند و مدتها باين حال بودند روز و شب گريه مىكردند و دعا مينمودند كه خدا از تقصير آنها بگذرد و چون مدت بطول انجاميد كعب گفت حال كه خدا و پيغمبر و برادران دينى و عيالات ما بر ما غضب كردند و كسى با ما سخن نمىگويد چرا ما خودمان بر خودمان غضب نكنيم پس شبانه از يكديگر جدا شدند و قسم خوردند كه با يكديگر سخن نگويند تا بميرند يا توبه آنها قبول شود و سه روز به اين بودند هر يك در قسمتى از كوه كه يكديگر را نميديدند و با هم صحبت نمىكردند و چون شب سوم رسيد پيغمبر (ص) در منزل امّ سلمه بود كه آيه قبول توبه آنها نازل شد و مراد از تنگ شدن زمين با وسعت بر آنها تنگ شدن مدينه است بر آنها براى ترك تكلّم پيغمبر (ص) و اصحاب و اهل بيت آنها با ايشان كه براى آن مجبور بخروج شدند و مراد از تنگ شدن جانهاشان قسم خوردن آنها است بر ترك تكلّم با يكديگر و تفرّقشان در كوه و خداوند توبه آنها را پذيرفت چون ظاهر شد صدق نيّات ايشان و بنابر اين تنگ شدن زمين بر آنها كنايه از حيرتشان است در كارشان كه نمىيافتند در زمين مقرّى براى خودشان و تنگى نمودن جانهاشان كنايه از گرفته شدن دلهاى آنها است
جلد 2 صفحه 633
از شدّت غم و اندوه و نزديك شدن حال ايشان بتهى نمودن قالب از فرط وحشت و چون از همه كس و همه جا مأيوس شدند و يقين كردند كه ملاذ و ملجأ و پناهى نيست از غضب خداوند جز رفتن بدر خانه او و توبه و انابه رفتند و بمقصود رسيدند و نااميد برنگشتند و در مجمع از حضرت سجّاد و صادقين عليهم السّلام نقل نموده كه خالفوا بجاى خلّفوا قرائت فرمودهاند و در كافى و عيّاشى از امام صادق (ع) نقل نموده كه استدلال فرمود بر بطلان قرائت خلّفوا بآنكه اگر گذارده شده بودند اطاعت كرده بودند نه معصيت و قمى ره نقل نموده كه امام فرمود خالفوا نازل شده اگر خلّفوا بود سختگيرى بر آنها نمىشد و خداوند بسيار توبهپذير و مهربان است بتائبان اگر روزى صد مرتبه توبه كنند و بشكنند باز تا دم مرگ توبه آنها را مىپذيرد ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
لَقَد تابَ اللّهُ عَلَي النَّبِيِّ وَ المُهاجِرِينَ وَ الأَنصارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي ساعَةِ العُسرَةِ مِن بَعدِ ما كادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنهُم ثُمَّ تابَ عَلَيهِم إِنَّهُ بِهِم رَؤُفٌ رَحِيمٌ (117)
هر آينه بتحقيق قبول توبه فرمود خداوند بر پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و مهاجرين و انصار آنهايي که متابعت پيغمبر كردند در آن ساعت سخت شديد از بعد از آني که جماعتي از آنها را زيغ و زنگ گرفت دلهاي آنها را پس از آن خداوند توبه آنها
جلد 8 - صفحه 327
را قبول فرمود محققا خدا بآنها رءوف و رحيم است.
لَقَد تابَ اللّهُ عَلَي النَّبِيِّ اشكال- قبولي توبه متفرع بر توبه است و توبه فرع تحقق معصيت است و حضرت رسول صلّي اللّه عليه و آله و سلّم که معصوم بوده و خيال معصيت در قلب مطهرش خطور نداشته چگونه قبول توبه او ميشود.
جواب- حضرت تقاضاي قبولي توبه براي مهاجرين و انصار نمود و خداوند تقاضاي او را قبول فرمود و لذا در اخبار از حضرت زين العابدين و حضرت باقر و حضرت صادق عليهم السلام فرمودند
(لقد تاب اللّه بالنبي)
و چون ما در اول اينکه تفسير تحريف را باشدّ انكار منكر شديم ميگوييم اينکه اخبار تفسير بمعني است يعني علي النبي بمعني اينست که بتوسط نبي و تمناي او خداوند قبول فرمود وَ المُهاجِرِينَ وَ الأَنصارِ آنهايي که در غزوه تبوك همراه پيغمبر آمده بودند الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ و مصمم بر جهاد بودند فِي ساعَةِ العُسرَةِ ساعت عبارت از يك برهه از زمان و قسمتي از وقت است و مراد از عسرة از حيث جهاد نيست بلكه از ضيق معيشت است از فقدان مأكول و مشروب و مركوب حتي دارد يك دانه خرما را او ميمكيد بديگري ميداد و هكذا چند نفر بيك خرما قناعت ميكردند و يك مركب ناقه هر كدام يك ساعتي سوار ميشدند و بقيه پياده بودند.
مِن بَعدِ ما كادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنهُم که نزديك بود که جماعتي از اينها برگردند و زيغ در قلوب آنها وارد شود و منصرف از جهاد شوند خداوند آنها را حفظ فرمود و ثابت قدم قرار داد و همين است معناي لَقَد تابَ اللّهُ که بلام قسم تأكيد فرموده ثُمَّ تابَ عَلَيهِم و آنها جدا قيام بجهاد كردند تا فتح و فيروزي نصيب آنها شد انّه بهم باينها که از روي حقيقت ايمان واقع و ثبات قدم داشتند رءوف رحيم با رافت و مهربان است، رحمت افاضه فيوضات.
328
برگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 117)
شأن نزول:
این آیه در مورد غزوه تبوک و مشکلات طاقت فرسایی که به مسلمانان در این جنگ رسید نازل شده، این مشکلات به قدری بود که گروهی تصمیم به بازگشت گرفتند اما لطف و توفیق الهی شامل حالشان شد، و همچنان پابرجا ماندند.
تفسیر:
این آیه اشاره به شمول رحمت بیپایان پروردگار نسبت به پیامبر و مهاجرین و انصار در آن لحظات حساس کرده، میگوید: «رحمت خدا شامل حال پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و مهاجران و انصار، همانها که در موقع شدت و سختی از او پیروی کردند، شد» (لَقَدْ تابَ اللَّهُ عَلَی النَّبِیِّ وَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ فِی ساعَةِ الْعُسْرَةِ).
سپس اضافه میکند: «این شمول رحمت الهی به هنگامی بود که بر اثر شدت حوادث و فشار ناراحتیها نزدیک بود دلهای گروهی از مسلمانان از جاده حق منحرف شود» و تصمیم به مراجعت از تبوک بگیرند (مِنْ بَعْدِ ما کادَ یَزِیغُ قُلُوبُ فَرِیقٍ مِنْهُمْ).
دگر بار تأکید میکند که «بعد از این ماجرا، خداوند رحمت خود را شامل حال آنها ساخت، و توبه آنها را پذیرفت، زیرا او نسبت به مؤمنان مهربان و رحیم است» (ثُمَّ تابَ عَلَیْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُفٌ رَحِیمٌ).
ج2، ص260
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.