یعقوب بن یزید قمی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
 
(۶ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{بخشی از یک کتاب}}
 
{{بخشی از یک کتاب}}
{{و))
+
'''«یعقوب بن یزید انباری قمی»''' از [[محدث|محدثان]] برجسته [[شیعه]] در قرن سوم هجری است که محضر سه امام معصوم ([[امام رضا]]، [[امام جواد]] و [[امام هادی]] علیهم‌السلام) را درک کرد.<ref> رجال طوسی، ص ۳۹۵ و ۴۲۵ و رجال نجاشی، ص ۴۵۰.</ref> او همچنین افتخار شاگردی راویان بزرگی چون [[محمد بن ابی عمیر]] و [[حسن بن محبوب]] را داشت. کتاب البداء، المسائل و نوادر الحجج، از جمله آثار اوست.
 +
{{شناسنامه عالم
 +
||نام کامل = '''یعقوب بن یزید انباری قمی'''
 +
||تصویر=
 +
||زادروز = 
 +
|زادگاه = الانبار، [[عراق]]
 +
|وفات =  قرن سوم هجری
 +
|مدفن =
 +
|اساتید =  [[محمد بن ابی عمیر|محمد بن ابی عمیر]]، [[حسن بن محبوب السراد]]، [[حسن بن علی بن فضال|حسن بن علی بن فضال]]، [[حسن بن علی وشاء]]،...
 +
|شاگردان = [[عبدالله بن جعفر حمیری]]، [[سعد بن عبدالله اشعری قمی]]، [[محمد بن یحیی عطار قمی]]، [[احمد ابن ادریس|احمد بن ادریس قمی]]،...
 +
|آثار = کتاب البداء، المسائل، نوادر الحجج، الطعن علی یونس،...
 +
}}
 +
== ولادت و نسب ==
 +
در این که یعقوب بن یزید، در چه سالی ولادت یافت، نظر قطعی نمی‌‌توان داد، ولی با توجه به تاریخ حیات یا وفات استادان و شاگردانش می‌‌توان حدس زد که او در اواخر سده دوم هجری قمری به دنیا آمده است. برای نمونه، یکی از استادان معروفش، [[محمد بن ابی عمیر|محمد بن ابی عمیر]] است که در سال ۲۱۷ بدورد حیات گفت؛<ref> رجال نجاشی، ص ۲۲۹.</ref> و یکی از شاگردان روایتی او، [[احمد ابن ادریس|احمد بن ادریس قمی]] ‌‌است که در سال ۳۰۶ ق. از دنیا رفت.<ref> همان، ص ۶۷.</ref>
  
 +
[[کنیه|کنیه‌اش]] ابویوسف است و به «انباری» - منسوب به شهر انبار در [[عراق]] - و نیز «قمی» اشتهار دارد. «سَلْمی‌‌» و «کاتب» هم به او گفته شده است.<ref> رجال نجاشی، ص ۴۵۰؛ رجال طوسی، ص ۳۹۵ و ۴۲۵؛ فهرست طوسی، ص ۲۴۴.</ref> پدرش یزید بن حماد، در گروه راویان بوده و به گفته [[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]] «از چهره‌های موجه و بلندمرتبه [[شیعه|شیعی]]» است.<ref> رجال نجاشی، ص ۴۵۰، چاپ داوری قم و رجال طوسی، ص ۳۹۵.</ref>
  
 +
یعقوب بن یزید گویا در شهر انبار [[عراق]] به دنیا آمده، اما برهه‌ای از عمر خویش را در [[قم]]، که پایگاه [[شیعه|تشیع]] و محدثان شیعه بوده، سپری کرده است. گروهی از [[علم رجال|رجال]] شناسان برجسته شیعی، مانند [[ابوعمرو کشی|کشی]] و [[ابن داوود حلی|ابن داود]]، به قمی ‌‌بودن این [[محدث]] اشاره کرده‌اند. از برخی نشانه‌ها برمی‌‌آید که این راوی مدتی در قم زیسته است؛ از جمله این که او روزگاری از نویسندگان «[[ابودلف|ابودُلَف]]» بوده و ابودلف آن روزگار در [[ایران|ایران]] می‌‌زیسته و شهری را بنیاد نهاده به نام کرج. دیگر این که، برجسته‌ترین شاگردان روایتی او، قمی ‌‌بوده‌اند.
  
 +
==استادان و شاگردان==
 +
یعقوب بن یزید قمی ‌‌از لحاظ تعداد استاد، شاید از کم‌نظیرترین [[محدث|محدثان]] شیعی است که این، حکایت‌گر جان تشنه او در کسب آموزه‌های [[دین]] است. انگیزه فراگیری چنان بود که او را از نزد این استاد به سوی استاد دیگر روانه می‌‌کرد. مجموع استادان او به پنجاه نفر می‌‌رسد که بیشتر آن‌ها از پرآوازه‌ترین راویان [[شیعه]] هستند، از جمله:
  
'''سيماي محدث'''
+
*۱. [[محمد بن ابی عمیر|محمد بن ابی عمیر]]؛ به گفته [[سید ابوالقاسم خویی|آیت الله خویی]]، بیشتر روایات یعقوب از این استاد فرزانه [[حدیث]] است و شاید شماره آن روایات به ۱۲۵ مورد برسد؛<ref> معجم الرجال، ج ۲۰، ص ۱۴۷.</ref>
  
در خانواده‌اي كه معطر به شميم دل‌انگيز مهر به امامان پاك شيعه بود، كودكي ديده به جهان گشود كه نام يعقوب را بر اين نورسيده نهادند. كنيه‌اش ابويوسف است و به «انباري» - منسوب به شهر انبار در عراق - و نيز «قمي» اشتهار دارد. «سَلْمی‌‌» و «كاتب» هم به او گفته شده است.<ref> رجال نجاشي، ص 450، جامعه مدرسين قم، 1407 ق؛ رجال طوسي، ص 395 و 425؛ فهرست طوسي، ص 244، نشر الفقاهه، 1417 ق؛ معجم رجال الحديث، ج 20، ص 147؛ بهجةالآمال، علياري تبريزي، ج 6، ص، 327، چاپ علميه قم، 1367 ش.</ref> پدرش يزيد بن حماد، در گروه راويان بوده و به گفته نجاشي «از چهره‌هاي موجه و بلندمرتبه شيعي» است.<ref> رجال نجاشي، ص 450، چاپ داوري قم و رجال طوسي، ص 395.</ref>
+
. [[حسن بن محبوب السراد]]؛
  
در اين كه يعقوب، در چه سالي و در كدام سده ولادت يافت، نظر قطعي نمی‌‌توان داد، ولي با توجه به تاريخ حيات يا وفات استادان و شاگردانش می‌‌توان حدس زد كه او در اواخر سده دوم هجري قمري به دنيا آمده است. براي نمونه، يكي از استادان معروف او، محمد بن ابي عمير است كه در سال 217 بدورد حيات گفت.<ref> رجال نجاشي، ص 229.</ref> استاد ديگرش حماد بن عيسي است كه حدود سال 215 از دنيا رفت.<ref> همان، ص 102.</ref>
+
. [[حسن بن علی بن فضال|حسن بن علی بن فضال]]؛
  
يكي از شاگردان روايتي او، احمد بن ادريس قمی ‌‌است كه در سال 306 ق.<ref> همان، ص 67.</ref> و شاگرد ديگرش احمد بن محمد بن خالد برقي قمی ‌‌است كه در سال 274 ق. جان به جان آفرين تسليم كرد.<ref> همان، ص 56.</ref>
+
. [[حسن بن علی وشاء]]؛
  
'''قمی ‌‌بودن'''
+
*۵. [[حماد بن عیسی|حماد بن عیسی]]؛
  
گروه زيادي از ترجمه‌نويسان به قمی ‌‌بودن اين محدث اشاره كرده‌اند. رجال شناسان برجسته شيعي، مانند كشي، ابن داود، [[آقا بزرگ تهرانی]] و آيت الله خويي همه از او با نام «قمي» ياد كرده‌‌اند. همچنين رجالي برجسته معاصر، آيت الله شبيري زنجاني و نيز آيت الله سبحاني - كه هر دو در قيد حياتند - هنگام پرسش نگارنده اين سطور، قمی ‌‌بودن اين راوي را تأييد فرموده‌اند.
+
. [[محمد بن اسماعیل بن بزیع|محمد بن اسماعیل بن بزیع]]؛
  
از برخي نشانه‌ها برمی‌‌آيد كه اين راوي مدتي در [[قم]] زيسته است، اگر نگوييم كه در اين شهر ولادت يافته؛ از جمله اين كه او روزگاري از نويسندگان «ابودُلَف» بوده و ابودلف آن روزگار در ايران می‌‌زيسته و شهري را بنياد نهاده به نام كرج، كه در نزديك همدان قرار داشته است.
+
. احمد بن حسن میثمی.<ref> معجم الرجال، ج ۲۰، ص ۱۴۷؛ فهرست طوسی، ص ۲۴۴؛ رجال نجاشی، ص ۴۵۰.</ref>
  
ديگر اين كه، برجسته‌ترين و پرآوازه‌ترين شاگردان روايتي او، قمی ‌‌بوده‌اند كه در ادامه اين نوشتار بيان خواهد شد؛ وي گويا در شهر انبار [[عراق]] به دنيا آمده، اما برهه‌اي از عمر خويش را در قم، كه پايگاه تشيع و محدثان شيعه بوده، سپري كرده است.
+
همچنین جمعی از خالص‌ترین راویان شیعی گرد این محدث بزرگ را احاطه کردند و از محضر پرفیض او توشه‌ها اندوختند و بهره‌ها بردند. در اینجا نیز به نام گروهی از شاگردان برجسته او بسنده می‌‌شود:
  
'''استادان'''
+
*۱. [[عبدالله بن جعفر حمیری|عبدالله بن جعفر حمیری قمی]]؛
  
يعقوب بن يزيد قمی ‌‌از لحاظ تعداد استاد، شايد از كم‌نظيرترين محدثان شيعي است كه اين، حكايت‌گر جان تشنه او در كسب آموزه‌هاي دين است. انگيزه فراگيري چنان بود كه او را از نزد اين استاد به سوي استاد ديگر روانه می‌‌كرد.
+
*۲. [[سعد بن عبدالله اشعری قمی]]؛
  
مجموع استادان او به پنجاه نفر می‌‌رسد كه بيشتر آن‌ها از پرآوازه‌ترين راويان شيعه هستند. از آنجا كه ذكر همه آنان در اين نوشتار كوتاه نمی‌‌گنجد، تنها به نام چند نفر اكتفا می‌‌شود:
+
. [[محمد بن یحیی عطار قمی]]؛
  
* 1. محمد بن ابي عمير. به گفته آيت الله خويي، بيشتر روايات يعقوب از اين استاد فرزانه [[حديث]] است و شايد شماره آن روايات به 125 مورد برسد؛<ref> معجم الرجال، ج 20، ص 147.</ref>
+
*۴. [[احمد ابن ادریس|احمد بن ادریس قمی]]؛
  
* 2. حسن بن محبوب؛
+
*۵. [[محمد بن على بن محبوب قمى|محمد بن علی بن محبوب قمی]]؛
  
* 3. حسن بن علي بن فضال؛
+
*۶. [[احمد بن محمد بن خالد برقى|احمد بن محمد بن خالد برقی]]؛
  
* 4. حسن بن علي بن وشاء؛
+
*۷. [[احمد بن محمد بن عیسی اشعری|احمد بن محمد بن عیسی قمی]]؛
  
* 5. حماد بن عيسي؛
+
*۸. [[علی بن ابراهیم قمی|علی بن ابراهیم قمی]]؛
  
* 6. محمد بن اسماعيل بن بزيع؛
+
*۹. [[موسی بن حسن اشعری قمی]]؛
  
* 7. ياسر خادم قمي<ref> شرح زندگي اين محدث، توسط نگارنده، نگاشته شده است ر.ك: ستارگان حرم، ج 14، ص 46-60.</ref>؛
+
*۱۰. [[محمد بن حسن صفار|محمد بن حسن صفار قمی]]؛
  
* 8. احمد بن حسن ميثمي.<ref> معجم الرجال، ج 20، ص 147؛ فهرست طوسي، ص 244 و رجال نجاشي، ص 450.</ref>
+
*۱۱. [[محمد بن احمد بن یحیی اشعری قمی|محمد بن احمد بن یحیی قمی]].<ref> همان و جامع الروات، ج ۲، ص ۴۴۹، منشورات کتابخانه آیت الله مرعشی، ۱۴۰۷ ق.</ref>
  
'''دانش آموختگان'''
+
==از دیدگاه علمای رجال==
 +
[[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]] می‌‌نگارد: «یعقوب بن یزید ابویوسف، یکی از نویسندگان [[منتصر]] خلیفه [[حکومت بنی عباس|عباسی]] بود و بعد به [[بغداد]] رفت و صاحب دو ویژگی بود: وجاهت و صداقت».<ref> رجال نجاشی، ص ۴۵۰.</ref>
  
اين محدث بزرگ، در عمل به توصيه و تأكيد امامان بزرگوار كه به ياران خويش می‌‌فرمود: «اخبار ما را در ميان مردم، به ويژه شيعيان گسترش دهيد» گوهرهاي ارزشمند و انسان‌ساز خود را به صاحبان استعدادهاي درخشان و لايق و شيدا داد. بدين گونه بود كه جمعي از خالص‌ترين راويان شيعي گرد اين شمع پرفروغ را احاطه كردند و از محضر پرفيض او توشه‌ها اندوختند و بهره‌ها بردند. در اينجا نيز به نام گروهي از شاگردان او بسنده می‌‌شود:
+
[[شیخ طوسی]] می‌‌گوید: «یعقوب بن یزید کاتب انباری، محدثی موجه و مورد اطمینان و از امتیازاتش این بود که بسیار روایت می‌‌کرد و از این رو، اخبار فراوانی از این راوی به یادگار مانده است».<ref> رجال طوسی، ص ۳۹۵ و ۴۲۵ و فهرست طوسی، ص ۲۴۴.</ref>
  
* 1. عبدالله بن جعفر حميري قمي؛
+
بعد از نجاشی و طوسی نیز تمام رجال شناسان که در این مورد پژوهش کرده‌اند، از روزگار شیخ طوسی تا روزگار حاضر، همگی شخصیت درخشان او را ستوده و به سخنان نجاشی و طوسی بسنده کرده‌اند.<ref> وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۳۶۸، اسلامیه، تهران، ۱۳۹۸ ق؛ منتهی المقال، ج ۷، ص ۲۵۰، مؤسسه آل البیت، ۱۴۱۶ ق.</ref>
  
* 2. سعد بن عبدالله اشعري قمي؛
+
==ویژگی‌های یعقوب بن یزید==
  
* 3. محمد بن يحيي قمي؛
+
*'''کاتب بودن'''؛ اشاره شد که یکی از لقب‌های یعقوب بن یزید «کاتب» است. از سخن کشی برمی‌‌آید که او نویسنده ابودُلَف عِجلی بود<ref> رجال کشی، ج ۲، ص ۸۶۹.</ref>؛ ولی نجاشی او را از نویسندگان [[منتصر]]، خلیفه عباسی فرزند [[متوکل|متوکل]] عباسی به شمار آورده که بین این دو منافاتی ندارد؛ چون ابودُلف در سال ۲۲۶ ق. از دنیا رفت، ولی منتصر عباسی در سال ۲۲۲ ق. به دنیا آمد و قهراً در زمان ولایتعهدی منتصر، نویسنده او بوده که چندین سال بعد از مرگ ابودلف است. بنابراین کاتب بودن او برای دو نفر، همزمان نبوده است.<ref> مروج الذهب، مسعودی، ج ۳، ص ۴۷۴؛ ریحانةالادب، ج ۷، ص ۹۹؛ الاغانی، ج ۸، ص ۲۵۶.</ref>
  
* 4. احمد بن ادريس قمي؛
+
*'''کثرت روایت'''؛ دومین نکته‌ای که توجه صاحب‌نظران را به خود معطوف کرده، این است که یعقوب بن یزید از گروه راویانی است که به «کثیرالروایه» اشتهار دارند. [[شیخ طوسی]] در منزلت او می‌‌گوید: «از امتیازات او این است که از [[ائمه اطهار|امامان معصوم]] علیهم السلام بسیار روایت نقل کرده است».<ref> فهرست طوسی، ص ۲۴۴.</ref> بنابر سخن [[سید ابوالقاسم خویی|آیت الله خویی]] از این محدث، حدود ۳۶۵ روایت در کتاب‌های روایتی شیعه به ما رسیده که این شمار، رقم بالایی است.<ref> معجم الرجال، ج ۲، ص ۱۴۷.</ref>
  
* 5. محمد بن علي بن محبوب قمي؛
+
*'''گرایش روایتی'''؛ هر یک از محدثان شیعی غالباً در نقل روایت گرایش ویژه‌ای دارند؛ بعضی بیشتر درباره [[ولایت|ولایت]] و [[امامت]] و فضائل [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم‌السلام و گروهی دیگر روایات [[علم کلام|کلامی‌‌]] و... [[حدیث|احادیثی]] را نقل کرده‌اند. گرایش این محدث بزرگ، بیشتر در عرصه مسائل [[فقه|فقهی]] است و البته کم و بیش در مسائل اعتقادی و [[اخلاق|اخلاقی]] نیز از او روایت نقل شده است.
  
* 6. احمد بن محمد بن خالد قمي؛
+
*'''علت همکاری با مخالفان'''؛ یعقوب بن یزید، با این که از محدثان شیعی است، ولی روزگاری از عمر خویش را در همراهی [[ابودلف]]، سردار معروف [[مأمون]] گذرانده و در مقطعی هم «کاتب» دربار [[منتصر|منتصر عباسی]] بوده است. انگیزه او در انتخاب این شغل، آن هم با بعضی سلاطین ستمگر، معلوم نیست؛ آیا جهت رفع مشکلات اقتصادی‌اش بوده و یا جهات دیگر؟ ولی به هر حال، این کار از قدر و منزلت او نمی‌‌کاهد؛ در تاریخ محدثان شیعی، بزرگانی بوده‌اند که کم و بیش روابطی با پاره‌ای از خلفای [[حکومت بنی عباس|بنی عباس]] داشته‌اند؛ همانند [[عبدالله بن سنان]] که یکی از نام‌آورترین راویان شیعی است و در حکومت [[منصور (خلیفه عباسی)|منصور دوانیقی]] و پسرانش [[هادی (خلیفه عباسی)|هادی]] و [[هارون الرشید|هارون]]، خزانه‌دار آنان بوده است. ممکن است هدف آنان کمک به شیعیان بوده باشد؛ چنان که از پاره‌ای از روایات برمی‌‌آید.<ref> ر.ک: رجال کشی، ج ۲، ص ۷۳۰، مؤسسه آل البیت، قم و رجال نجاشی، ص ۱۴۸، داوری، قم.</ref>
  
* 7. احمد بن محمد بن عيسي قمي؛
+
==آثار و تألیفات==
 +
این محدث گرانمایه، در راستای نشر و گسترش اخبار امامان [[اهل بیت]] علیهم‌السلام کوشش‌های پیگیری نمود؛ هم در مسند تدریس و استادی و انتقال روایات به شاگردان و هم در عرصه تألیف. او کتاب‌های گوناگونی را تألیف کرد که از آن جمله است: کتاب البداء، المسائل، نوادر الحجج و الطعن علی یونس.<ref> نجاشی، ص ۴۵۰، جامعه مدرسین.</ref>
  
* 8. علي بن ابراهيم قمي؛
+
[[شیخ طوسی]] می‌‌گوید: «او دارای کتاب‌های متعدد است که یکی از آن‌ها کتاب النوادر است».<ref> فهرست طوسی، ص ۲۴۴ و الذریعه، ج ۴، ص ۵۵.</ref>
  
* 9. موسي بن حسن بن عمران قمي؛
+
==احادیثی از این راوی==
 +
در پایان این نوشتار، چند روایت اخلاقی از آن محدث بزرگوار، که با واسطه از [[امام صادق]] علیه‌السلام روایت می‌‌کند، ذکر می‌‌شود:
  
* 10. محمد بن حسن صفار قمي؛
+
'''<I>مروّت:</I>'''
  
* 11. محمد بن احمد بن يحيي قمي.<ref> همان و جامع الروات، ج 2، ص 449، منشورات كتابخانه آيت الله مرعشي، 1407 ق.</ref>
+
«[[مروت]] و جوانمردی، دو گونه است: مروت در حضر (وطن) و مروت در سفر. مروتِ حضر؛ [[تلاوت قرآن]]، حضور در [[نماز جماعت]]، همنشینی با نیکان و یادگرفتن [[احکام]] دینی است. اما مروت در سفر عبارت است از: بخشش در هنگام سفر، [[شوخی]] با همسفران به گونه‌ای که از چهارچوب [[ادب]] خارج نشود، با همسفر کمتر مخالفت و بگومگو کردن و هنگامی‌‌ که از آنان جدا می‌‌شود، آن‌ها را بدگویی نکردن».<ref> امالی، مفید، ص ۴۴.</ref>
  
'''ستايش‌ها'''
+
'''<I>سخت‌ترین واجب:</I>'''
  
از آنچه گفته شد، به خوبي می‌‌توان به شخصيت والا و ارزشمند اين محدث پي برد؛ اما براي شناخت كامل‌ترين سيماي پرفروغش، او را در آيينه سخنان بزرگان نيز می‌‌نگريم.
+
حضرت صادق علیه‌السلام به یکی از یاران خود به نام ابوعبیده حذّاء فرمود: «آیا به تو خبر دهم از سخت‌ترین چیزی که خداوند بر مردم [[واجب]] فرموده؟ با مردم با [[عدل]] و [[انصاف]] رفتارکردن، با برادران دینی در مال و ثروت مساوات کردن و [[ذکر|یاد خداوند]] در همه حال؛ به گونه‌ای که اگر اطاعت خداوند برایش پیش آمد، آن را انجام دهد و اگر [[گناه]] بر او عرضه شد، از آن دوری کند».<ref> همان، ص ۳۱۷.</ref>
 
 
نجاشي می‌‌نگارد: «يعقوب بن يزيد ابويوسف، يكي از نويسندگان منتصر خليفه عباسي بود و بعد به [[بغداد]] رفت و صاحب دو ويژگي بود: وجاهت و صداقت».<ref> رجال نجاشي، ص 450.</ref>
 
 
 
[[شيخ طوسی]] می‌‌گويد: «يعقوب بن يزيد كاتب انباري، محدثي موجه و مورد اطمينان و از امتيازاتش اين بود كه بسيار روايت می‌‌كرد و از اين رو، اخبار فراواني از اين راوي به يادگار مانده است».<ref> رجال طوسي، ص 395 و 425 و فهرست طوسي، ص 244.</ref>
 
 
 
بعد از نجاشي و طوسي نيز تمام راوي شناسان كه در اين مورد پژوهش كرده‌اند، از روزگار شيخ طوسي تا روزگار حاضر، همگي شخصيت درخشان او را ستوده و به سخنان نجاشي و طوسي بسنده كرده‌اند.<ref> وسائل الشيعه، ج 20، ص 368، اسلاميه، تهران، 1398 ق؛ منتهي المقال، ج 7، ص 250، مؤسسه آل البيت، 1416 ق.</ref>
 
 
 
'''در محضر نور'''
 
 
 
يعقوب بن يزيد شايستگي درك محضر امامان معصوم شيعه را پيدا كرد و از اين سرچشمه‌هاي فياض و زلال دانش، جان تشنه خويش را سيراب كرد. نوشته‌اند كه او در شمار ياران سه پيشواي مصعوم قرار داشته كه به ترتيب عبارتند از: حضرت [[امام رضا]]، حضرت [[امام جواد]] و حضرت [[امام هادی]] علیهم‌السلام.<ref> رجال طوسي، ص 395 و 425 و رجال نجاشي، ص 450.</ref>
 
 
 
چند نكته:
 
 
 
* 1- كاتب بودن؛ اشاره شد كه يكي از لقب‌هاي اين راوي «كاتب» است. از سخن كشي برمی‌‌آيد كه او نويسنده ابودُلَف عِجلي بود<ref> رجال كشي، ج 2، ص 869.</ref>؛ ولي نجاشي او را از نويسندگان منتصر، خليفه عباسي فرزند متوكل عباسي به شمار آورده كه بين اين دو منافاتي ندارد؛ چون ابودُلف در سال 226 ق. از دنيا رفت، ولي منتصر عباسي در سال 222 ق. به دنيا آمد و قهراً در زمان ولايتعهدي منتصر، نويسنده او بوده كه چندين سال بعد از [[مرگ]] ابودلف است. بنابراين كاتب بودن او براي دو نفر، همزمان نبوده است.<ref> مروج الذهب، مسعودي، ج 3، ص 474، دارالاندلس، بيروت؛ ريحانةالادب، ج 7، ص 99، كتابفروشي خيام، تهران؛ 1369 ش؛ الاغاني، ج 8، ص 256، دارالكتب العلميه، بيروت و دائرةالمعارف بزرگ اسلامي، ج 5، ص 463.</ref>
 
 
 
'''ابودلف و منتصر'''
 
 
 
گفته شد كه اين محدث، نويسنده اين دو بوده و بدين جهت، اشاره‌اي گذرا به شرح حال آنان خالي از فايده نيست. ابودلف قاسم بن عيسي عجلي، يكي از افراد فاضل، اديب، شجاع و بخشنده بود. از زندگينامه او به دست می‌‌آيد كه به تشيع گرايش داشت و به خاندان عصمت و طهارت، به ويژه حضرت اميرمؤمنان علي علیه‌السلام، احترام ويژه‌اي قائل بود كه البته اين اعتقاد ارزشمند را از پدرش عيسي به ميراث برده بود. او در سال 226 ق. ديده از جهان فروبست.<ref> وفيات الاعيان، ج 4، ص 73 والكني والالقاب، ج 1، ص 69، انتشارات بيدار، قم.</ref><ref> مروج الذهب، ج 3، ص 474.</ref>
 
 
 
اما ابوجعفر محمد، و معروف به منتصر بالله، يازدهمين خليفه از سلسله خلفاي بني عباس بود، كه در سال 222 ق. متولد شد و در سال 248 ق. از دنيا رفت. منتصر بالله، عمر كوتاهي داشت و در زندگي 24 ساله خود، بيش از شش ماه خلافت نكرد.<ref> تاريخ الخلفاء، سيوطي، ص 285، دارالكتب العلميه، بيروت؛ مروج الذهب، ج 4، ص 51 و حيوةالحيوان، دميري، ج 1، ص 119، مادّه اَوَز.</ref>
 
 
 
پدرش متوكل عباسي، از سرسخت‌ترين دشمنان پيشوايان معصوم شيعه، به ويژه حضرت [[امیرالمومنین]] علیه‌السلام و [[حضرت فاطمه]] سلام الله علیها بود؛ اما پسرش منتصر، برخلاف پدرش ستم كمتري را در حق شيعيان روا داشت و او بود كه به غلامانش دستور داد تا شبانه به كاخ پدرش حمله برند و او را در حالي كه مست بود - از پاي درآورند. كشته شدن متوكل در [[شوال]] 247 رخ داد و او بعد از پدرش به خلافت رسيد.<ref> حيوةالحيوان، ج 1، ص 119.</ref>
 
 
 
* 2- كثرت روايت؛ دومين نكته‌اي كه توجه صاحب‌نظران را به خود معطوف كرده، اين است كه او از گروه راوياني است كه به «كثيرالروايه» اشتهار دارند. [[شيخ طوسی]] در منزلت او می‌‌گويد: «از امتيازات او اين است كه از امامان معصوم علیه‌السلام بسيار روايت نقل كرده است».<ref> فهرست طوسي، ص 244.</ref> بنابر سخن آيت الله خويي از اين محدث، حدود 365 روايت در كتاب‌هاي روايتي شيعه به ما رسيده كه اين شمار، رقم بالايي است.<ref> معجم الرجال، ج 2، ص 147.</ref>
 
 
 
* 3- گرايش روايتي؛ هر يك از محدثان شيعي غالباً در نقل روايت گرايش ويژه‌اي دارند؛ بعضي بيشتر درباره ولايت و امامت و فضائل اهل بيت علیهم‌السلام و گروهي ديگر روايات كلامی‌‌ و... اخباري را نقل كرده‌اند. گرايش اين محدث بزرگ، بيشتر در عرصه مسائل فقهي است و البته كم و بيش در مسائل اعتقادي و اخلاقي نيز از او روايت نقل شده است كه برخي از آن‌ها در پايان اين نوشتار خواهد آمد.
 
 
 
* 4- علت همكاري با مخالفان؛ يعقوب بن يزيد، با اين كه از محدثان شيعي است، ولي روزگاري از عمر خويش را در همراهي ابودلف، سردار معروف مأمون گذرانده و در مقطعي هم «كاتب» دربار منتصر عباسي بوده است. انگيزه او در انتخاب اين شغل، آن هم با بعضي سلاطين ستمگر، معلوم نيست؛ آيا جهت رفع مشكلات اقتصادي‌اش بوده و يا جهات ديگر؟ ولي به هر حال، اين كار از قدر و منزلت او نمی‌‌كاهد؛ در تاريخ محدثان شيعي، بزرگاني بوده‌اند كه كم و بيش روابطي با پاره‌اي از خلفاي بني عباس داشته‌اند؛ همانند عبدالله بن سنان كه يكي از نام‌آورترين راويان شيعي است و در حكومت منصور دوانيقي و پسرش هادي و هارون، خزانه‌دار آنان بوده است. ممكن است هدف آنان كمك به شيعيان بوده باشد؛ چنان كه از پاره‌اي از روايات برمی‌‌آيد.<ref> ر.ك: رجال كشي، ج 2، ص 730، مؤسسه آل البيت، قم و رجال نجاشي، ص 148، داوري، قم.</ref>
 
 
 
'''آثار'''
 
 
 
اين محدث گرانمايه، در راستاي نشر و گسترش اخبار امامان [[اهل بيت]] علیهم‌السلام كوشش‌هاي پيگيري نمود؛ هم در مسند تدريس و استادي و انتقال روايات به شاگردان و هم در عرصه تأليف. او كتاب‌هاي گوناگوني را تأليف كرد كه از آن جمله است: كتاب البداء، المسائل، نوادر الحجج و الطعن علي يونس.<ref> نجاشي، ص 450، جامعه مدرسين.</ref>
 
 
 
شيخ طوسي می‌‌گويد: «له كتب و منها كتاب النوادر؛ او داراي كتاب‌هاي متعدد است كه يكي از آن‌ها كتاب النوادر است».<ref> فهرست طوسي، ص 244 و الذريعه، ج 4، ص 55.</ref>
 
 
 
'''رحلت'''
 
 
 
يعقوب بن يزيد انباري قمی ‌‌بعد از عمري تلاش و كوشش در راه ترويج مكتب پيشوايان معصوم علیهم‌السلام، عاقبت جان عرشي اش از فرش، به ملكوت اعلي پيوست؛ اما زمان و محل وفاتش معلوم نيست.
 
 
 
'''نگاه آخر'''
 
 
 
در پايان اين نوشتار، چند روايت اخلاقي آن بزرگوار، به خوانندگان تقديم می‌‌شود.
 
 
 
'''<I>مروت:</I>'''
 
 
 
با واسطه از [[امام صادق]] علیه‌السلام روايت می‌‌كند كه فرمود: «مروت و جوانمردي، دو گونه است: مروت در حضر (وطن) و مروت در سفر. مروتِ حضر؛ تلاوت [[قرآن]]، حضور در نمازهاي جماعت، همنشيني با نيكان و يادگرفتن احكام ديني است، اما مروت در سفر عبارت است از: بخشش در هنگام سفر، شوخي با همسفران؛ به گونه‌اي كه از چهارچوب نزاكت و ادب خارج نشود، با همسفر كمتر مخالفت و بگومگو كردن و هنگامی‌‌ كه از آنان جدا می‌‌شود، آن‌ها را بدگويي نكردن».<ref> امالي، مفيد، ص 44.</ref>
 
 
 
'''<I>سخت‌ترين واجب:</I>'''
 
 
 
باز با واسطه از حضرت صادق علیه‌السلام روايت می‌‌كند كه به يكي از ياران خود به نام ابوعبيده حذّاء فرمود: «آيا به تو خبر دهم از سخت‌ترين چيزي كه خداوند بر مردم واجب فرموده؟ با مردم با عدل و انصاف رفتاركردن، با برادران ديني در مال و ثروت مساوات كردن و ياد خداوند در همه حال؛ به گونه‌اي كه اگر اطاعت خداوند برايش پيش آمد، آن را انجام دهد و اگر گناه بر او عرضه شد، از آن دوري كند».<ref> همان، ص 317.</ref>
 
  
 
'''<I>ثواب لا اله الاّ الله:</I>'''
 
'''<I>ثواب لا اله الاّ الله:</I>'''
  
از [[امام صادق]] علیه‌السلام نقل می‌‌كند: «هر كس كه با [[اخلاص]] بگويد: «لا اله الاّ الله»، داخل [[بهشت]] می‌‌شود. معناي اخلاص اين است كه گفتن اين ذكر، او را باز دارد از آنچه خداوند حرام فرموده است».<ref> توحيد، صدوق، ص 27، جامعه مدرسين قم.</ref>
+
«هر کس که با [[اخلاص]] بگوید: «لا اله الاّ الله»، داخل [[بهشت]] می‌‌شود. معنای اخلاص این است که گفتن این ذکر، او را باز دارد از آنچه خداوند [[حرام]] فرموده است».<ref> توحید، صدوق، ص ۲۷، جامعه مدرسین قم.</ref>
 
 
'''<I>همه چيز هلاك می‌‌شود.</I>'''
 
 
 
همچنين از آن بزرگوار روايت می‌‌كند: «اين كه خدا می‌‌فرمايد: «هر چيز هلاك و نابود می‌‌شود، مگر وجه خدا» هر چيزي نابود است، مگر كساني كه راه حق را پيشه خود سازند».<ref> همان، ص 149.</ref>
 
  
'''<I>فايده مرگ:</I>'''
+
'''<I>فایده مرگ:</I>'''
  
از امام ششم علیه‌السلام [[حديث]] می‌‌كند: «گروهي از مردم نزد پيامبر زمان خود رفتند و گفتند: از خداوند طلب كن تا [[مرگ]] را از ميان ما بردارد. پيامبرشان دعا كرد، خداوند دعاي او را اجابت كرد و مرگ از بين آن‌ها برطرف شد. آن قدر جمعيت آنان فزوني يافت كه خانه‌هايشان تنگ شد، نسل آنان افزايش يافت؛ به طوري كه هر مردي ناچار بود هر روز خوراك، مادر، پدربزرگ و مادربزرگش را آماده كند و كم‌كم از طلب روزي بازماندند. آنگاه پشيمان شدند و نزد پيامبرشان رفتند و گفتند: از خدا بخواه كه مرگ را به سوي ما برگرداند. دوباره خداوند مرگ را به ميان آنان فرستاد».<ref> همان، ص 401.</ref>
+
از امام ششم علیه‌السلام [[حدیث]] می‌‌کند: «گروهی از مردم نزد پیامبر زمان خود رفتند و گفتند: از خداوند طلب کن تا [[مرگ]] را از میان ما بردارد. پیامبرشان دعا کرد، خداوند دعای او را اجابت کرد و مرگ از بین آن‌ها برطرف شد. آن قدر جمعیت آنان فزونی یافت که خانه‌هایشان تنگ شد، نسل آنان افزایش یافت؛ به طوری که هر مردی ناچار بود هر روز خوراک مادر، پدربزرگ و مادربزرگش را آماده کند و کم‌کم از طلب روزی بازماندند. آنگاه پشیمان شدند و نزد پیامبرشان رفتند و گفتند: از خدا بخواه که مرگ را به سوی ما برگرداند. دوباره خداوند مرگ را به میان آنان فرستاد».<ref> همان، ص ۴۰۱.</ref>
  
==پانویس ==
+
==پانویس==
 
<references />
 
<references />
  
==منبع==
+
==منابع==
  
ابوالحسن رباني سبزواري،"يعقوب بن يزيد انباري قمي؛ آیینه صداقت" از مجموعه ستارگان حرم، جلد 17، صفحه 89-97
+
* ابوالحسن ربانی سبزواری، "یعقوب بن یزید انباری قمی؛ آیینه صداقت"، [[ستارگان حرم]]، جلد ۱۷، صفحه ۸۹-۹۷.
  
 
[[رده: علمای قرن دوم]]
 
[[رده: علمای قرن دوم]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۰ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۳۱

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«یعقوب بن یزید انباری قمی» از محدثان برجسته شیعه در قرن سوم هجری است که محضر سه امام معصوم (امام رضا، امام جواد و امام هادی علیهم‌السلام) را درک کرد.[۱] او همچنین افتخار شاگردی راویان بزرگی چون محمد بن ابی عمیر و حسن بن محبوب را داشت. کتاب البداء، المسائل و نوادر الحجج، از جمله آثار اوست.

نام کامل یعقوب بن یزید انباری قمی
زادگاه الانبار، عراق
وفات قرن سوم هجری

Line.png

اساتید

محمد بن ابی عمیر، حسن بن محبوب السراد، حسن بن علی بن فضال، حسن بن علی وشاء،...

شاگردان

عبدالله بن جعفر حمیری، سعد بن عبدالله اشعری قمی، محمد بن یحیی عطار قمی، احمد بن ادریس قمی،...

آثار

کتاب البداء، المسائل، نوادر الحجج، الطعن علی یونس،...

ولادت و نسب

در این که یعقوب بن یزید، در چه سالی ولادت یافت، نظر قطعی نمی‌‌توان داد، ولی با توجه به تاریخ حیات یا وفات استادان و شاگردانش می‌‌توان حدس زد که او در اواخر سده دوم هجری قمری به دنیا آمده است. برای نمونه، یکی از استادان معروفش، محمد بن ابی عمیر است که در سال ۲۱۷ بدورد حیات گفت؛[۲] و یکی از شاگردان روایتی او، احمد بن ادریس قمی ‌‌است که در سال ۳۰۶ ق. از دنیا رفت.[۳]

کنیه‌اش ابویوسف است و به «انباری» - منسوب به شهر انبار در عراق - و نیز «قمی» اشتهار دارد. «سَلْمی‌‌» و «کاتب» هم به او گفته شده است.[۴] پدرش یزید بن حماد، در گروه راویان بوده و به گفته نجاشی «از چهره‌های موجه و بلندمرتبه شیعی» است.[۵]

یعقوب بن یزید گویا در شهر انبار عراق به دنیا آمده، اما برهه‌ای از عمر خویش را در قم، که پایگاه تشیع و محدثان شیعه بوده، سپری کرده است. گروهی از رجال شناسان برجسته شیعی، مانند کشی و ابن داود، به قمی ‌‌بودن این محدث اشاره کرده‌اند. از برخی نشانه‌ها برمی‌‌آید که این راوی مدتی در قم زیسته است؛ از جمله این که او روزگاری از نویسندگان «ابودُلَف» بوده و ابودلف آن روزگار در ایران می‌‌زیسته و شهری را بنیاد نهاده به نام کرج. دیگر این که، برجسته‌ترین شاگردان روایتی او، قمی ‌‌بوده‌اند.

استادان و شاگردان

یعقوب بن یزید قمی ‌‌از لحاظ تعداد استاد، شاید از کم‌نظیرترین محدثان شیعی است که این، حکایت‌گر جان تشنه او در کسب آموزه‌های دین است. انگیزه فراگیری چنان بود که او را از نزد این استاد به سوی استاد دیگر روانه می‌‌کرد. مجموع استادان او به پنجاه نفر می‌‌رسد که بیشتر آن‌ها از پرآوازه‌ترین راویان شیعه هستند، از جمله:

  • ۷. احمد بن حسن میثمی.[۷]

همچنین جمعی از خالص‌ترین راویان شیعی گرد این محدث بزرگ را احاطه کردند و از محضر پرفیض او توشه‌ها اندوختند و بهره‌ها بردند. در اینجا نیز به نام گروهی از شاگردان برجسته او بسنده می‌‌شود:

از دیدگاه علمای رجال

نجاشی می‌‌نگارد: «یعقوب بن یزید ابویوسف، یکی از نویسندگان منتصر خلیفه عباسی بود و بعد به بغداد رفت و صاحب دو ویژگی بود: وجاهت و صداقت».[۹]

شیخ طوسی می‌‌گوید: «یعقوب بن یزید کاتب انباری، محدثی موجه و مورد اطمینان و از امتیازاتش این بود که بسیار روایت می‌‌کرد و از این رو، اخبار فراوانی از این راوی به یادگار مانده است».[۱۰]

بعد از نجاشی و طوسی نیز تمام رجال شناسان که در این مورد پژوهش کرده‌اند، از روزگار شیخ طوسی تا روزگار حاضر، همگی شخصیت درخشان او را ستوده و به سخنان نجاشی و طوسی بسنده کرده‌اند.[۱۱]

ویژگی‌های یعقوب بن یزید

  • کاتب بودن؛ اشاره شد که یکی از لقب‌های یعقوب بن یزید «کاتب» است. از سخن کشی برمی‌‌آید که او نویسنده ابودُلَف عِجلی بود[۱۲]؛ ولی نجاشی او را از نویسندگان منتصر، خلیفه عباسی فرزند متوکل عباسی به شمار آورده که بین این دو منافاتی ندارد؛ چون ابودُلف در سال ۲۲۶ ق. از دنیا رفت، ولی منتصر عباسی در سال ۲۲۲ ق. به دنیا آمد و قهراً در زمان ولایتعهدی منتصر، نویسنده او بوده که چندین سال بعد از مرگ ابودلف است. بنابراین کاتب بودن او برای دو نفر، همزمان نبوده است.[۱۳]
  • کثرت روایت؛ دومین نکته‌ای که توجه صاحب‌نظران را به خود معطوف کرده، این است که یعقوب بن یزید از گروه راویانی است که به «کثیرالروایه» اشتهار دارند. شیخ طوسی در منزلت او می‌‌گوید: «از امتیازات او این است که از امامان معصوم علیهم السلام بسیار روایت نقل کرده است».[۱۴] بنابر سخن آیت الله خویی از این محدث، حدود ۳۶۵ روایت در کتاب‌های روایتی شیعه به ما رسیده که این شمار، رقم بالایی است.[۱۵]
  • گرایش روایتی؛ هر یک از محدثان شیعی غالباً در نقل روایت گرایش ویژه‌ای دارند؛ بعضی بیشتر درباره ولایت و امامت و فضائل اهل بیت علیهم‌السلام و گروهی دیگر روایات کلامی‌‌ و... احادیثی را نقل کرده‌اند. گرایش این محدث بزرگ، بیشتر در عرصه مسائل فقهی است و البته کم و بیش در مسائل اعتقادی و اخلاقی نیز از او روایت نقل شده است.
  • علت همکاری با مخالفان؛ یعقوب بن یزید، با این که از محدثان شیعی است، ولی روزگاری از عمر خویش را در همراهی ابودلف، سردار معروف مأمون گذرانده و در مقطعی هم «کاتب» دربار منتصر عباسی بوده است. انگیزه او در انتخاب این شغل، آن هم با بعضی سلاطین ستمگر، معلوم نیست؛ آیا جهت رفع مشکلات اقتصادی‌اش بوده و یا جهات دیگر؟ ولی به هر حال، این کار از قدر و منزلت او نمی‌‌کاهد؛ در تاریخ محدثان شیعی، بزرگانی بوده‌اند که کم و بیش روابطی با پاره‌ای از خلفای بنی عباس داشته‌اند؛ همانند عبدالله بن سنان که یکی از نام‌آورترین راویان شیعی است و در حکومت منصور دوانیقی و پسرانش هادی و هارون، خزانه‌دار آنان بوده است. ممکن است هدف آنان کمک به شیعیان بوده باشد؛ چنان که از پاره‌ای از روایات برمی‌‌آید.[۱۶]

آثار و تألیفات

این محدث گرانمایه، در راستای نشر و گسترش اخبار امامان اهل بیت علیهم‌السلام کوشش‌های پیگیری نمود؛ هم در مسند تدریس و استادی و انتقال روایات به شاگردان و هم در عرصه تألیف. او کتاب‌های گوناگونی را تألیف کرد که از آن جمله است: کتاب البداء، المسائل، نوادر الحجج و الطعن علی یونس.[۱۷]

شیخ طوسی می‌‌گوید: «او دارای کتاب‌های متعدد است که یکی از آن‌ها کتاب النوادر است».[۱۸]

احادیثی از این راوی

در پایان این نوشتار، چند روایت اخلاقی از آن محدث بزرگوار، که با واسطه از امام صادق علیه‌السلام روایت می‌‌کند، ذکر می‌‌شود:

مروّت:

«مروت و جوانمردی، دو گونه است: مروت در حضر (وطن) و مروت در سفر. مروتِ حضر؛ تلاوت قرآن، حضور در نماز جماعت، همنشینی با نیکان و یادگرفتن احکام دینی است. اما مروت در سفر عبارت است از: بخشش در هنگام سفر، شوخی با همسفران به گونه‌ای که از چهارچوب ادب خارج نشود، با همسفر کمتر مخالفت و بگومگو کردن و هنگامی‌‌ که از آنان جدا می‌‌شود، آن‌ها را بدگویی نکردن».[۱۹]

سخت‌ترین واجب:

حضرت صادق علیه‌السلام به یکی از یاران خود به نام ابوعبیده حذّاء فرمود: «آیا به تو خبر دهم از سخت‌ترین چیزی که خداوند بر مردم واجب فرموده؟ با مردم با عدل و انصاف رفتارکردن، با برادران دینی در مال و ثروت مساوات کردن و یاد خداوند در همه حال؛ به گونه‌ای که اگر اطاعت خداوند برایش پیش آمد، آن را انجام دهد و اگر گناه بر او عرضه شد، از آن دوری کند».[۲۰]

ثواب لا اله الاّ الله:

«هر کس که با اخلاص بگوید: «لا اله الاّ الله»، داخل بهشت می‌‌شود. معنای اخلاص این است که گفتن این ذکر، او را باز دارد از آنچه خداوند حرام فرموده است».[۲۱]

فایده مرگ:

از امام ششم علیه‌السلام حدیث می‌‌کند: «گروهی از مردم نزد پیامبر زمان خود رفتند و گفتند: از خداوند طلب کن تا مرگ را از میان ما بردارد. پیامبرشان دعا کرد، خداوند دعای او را اجابت کرد و مرگ از بین آن‌ها برطرف شد. آن قدر جمعیت آنان فزونی یافت که خانه‌هایشان تنگ شد، نسل آنان افزایش یافت؛ به طوری که هر مردی ناچار بود هر روز خوراک مادر، پدربزرگ و مادربزرگش را آماده کند و کم‌کم از طلب روزی بازماندند. آنگاه پشیمان شدند و نزد پیامبرشان رفتند و گفتند: از خدا بخواه که مرگ را به سوی ما برگرداند. دوباره خداوند مرگ را به میان آنان فرستاد».[۲۲]

پانویس

  1. رجال طوسی، ص ۳۹۵ و ۴۲۵ و رجال نجاشی، ص ۴۵۰.
  2. رجال نجاشی، ص ۲۲۹.
  3. همان، ص ۶۷.
  4. رجال نجاشی، ص ۴۵۰؛ رجال طوسی، ص ۳۹۵ و ۴۲۵؛ فهرست طوسی، ص ۲۴۴.
  5. رجال نجاشی، ص ۴۵۰، چاپ داوری قم و رجال طوسی، ص ۳۹۵.
  6. معجم الرجال، ج ۲۰، ص ۱۴۷.
  7. معجم الرجال، ج ۲۰، ص ۱۴۷؛ فهرست طوسی، ص ۲۴۴؛ رجال نجاشی، ص ۴۵۰.
  8. همان و جامع الروات، ج ۲، ص ۴۴۹، منشورات کتابخانه آیت الله مرعشی، ۱۴۰۷ ق.
  9. رجال نجاشی، ص ۴۵۰.
  10. رجال طوسی، ص ۳۹۵ و ۴۲۵ و فهرست طوسی، ص ۲۴۴.
  11. وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۳۶۸، اسلامیه، تهران، ۱۳۹۸ ق؛ منتهی المقال، ج ۷، ص ۲۵۰، مؤسسه آل البیت، ۱۴۱۶ ق.
  12. رجال کشی، ج ۲، ص ۸۶۹.
  13. مروج الذهب، مسعودی، ج ۳، ص ۴۷۴؛ ریحانةالادب، ج ۷، ص ۹۹؛ الاغانی، ج ۸، ص ۲۵۶.
  14. فهرست طوسی، ص ۲۴۴.
  15. معجم الرجال، ج ۲، ص ۱۴۷.
  16. ر.ک: رجال کشی، ج ۲، ص ۷۳۰، مؤسسه آل البیت، قم و رجال نجاشی، ص ۱۴۸، داوری، قم.
  17. نجاشی، ص ۴۵۰، جامعه مدرسین.
  18. فهرست طوسی، ص ۲۴۴ و الذریعه، ج ۴، ص ۵۵.
  19. امالی، مفید، ص ۴۴.
  20. همان، ص ۳۱۷.
  21. توحید، صدوق، ص ۲۷، جامعه مدرسین قم.
  22. همان، ص ۴۰۱.

منابع

  • ابوالحسن ربانی سبزواری، "یعقوب بن یزید انباری قمی؛ آیینه صداقت"، ستارگان حرم، جلد ۱۷، صفحه ۸۹-۹۷.