محمد مهدی خالصی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۸ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 +
'''آیت الله محمدمهدی خالصی''' (۱۲۷۶ - ۱۳۴۳ ق)، از مراجع و علمای مبارز [[شیعه]] در قرن ۱۴ قمری و از شاگردان [[میرزا محمدحسن شیرازی|میرزای شیرازی]] و [[آخوند خراسانی]] بود. وی سیاستمداری دارای افکار مصلحانه بود و سالهای زیادی از عمر شریفش را در راه مبارزه با استعمار خصوصا انگلیس سپری کرد. صدور فتوای [[جهاد]] بر علیه انگلیسی‌ها در زمان اشغال [[عراق]] و تأسیس «جمعیة استخلاص الحرمین الشریفین و بین النهرین» در [[مشهد]]، از جمله فعالیتهای اجتماعی اوست.
 +
 
{{بخشی از یک کتاب}}
 
{{بخشی از یک کتاب}}
 +
{{شناسنامه عالم
 +
||نام کامل = آیت‌الله محمدمهدی خالصی
 +
||تصویر= [[پرونده:Khalesy.jpg]]
 +
||زادروز =  ۱۲۷۶ قمری
 +
|زادگاه = [[کاظمین]]
 +
|وفات =  ۱۳۴۳ قمری
 +
|مدفن = [[مشهد]] - [[حرم امام رضا علیه السلام|حرم امام رضا]] (علیه السلام)
 +
|اساتید =  [[میرزا محمدحسن شیرازی|میرزای شیرازی]]، [[میرزا حبیب الله رشتی]]، [[آخوند خراسانی]]،...
 +
|شاگردان =
 +
|آثار = الشریعة السمحاء فی احکام سید الانبیاء، الدراری اللامعات فی شرح التطرات والشذرات، الحسام البتار فی جهاد الکفار، بیان تصحیف المنحة الالهیه عن النفثة الشیطانیه،...
 +
}}
  
 +
==ولادت و تحصیلات==
 +
محمدمهدی خالصی<ref name=":0"> «خالص» نام شهری است بزرگ در شرق بغداد در کنار رودخانه ای به همین عنوان (مراصد الاطلاع، و منتهی الارب، ماده خالص).</ref> در نهم [[ذی الحجه]] سال ۱۲۷۶ قمری در کرخ [[بغداد]] ـ از توابع [[کاظمین]] ـ چشم به جهان گشود.<ref> معارف الرجال، محمد حرزالدین، ج ۲، ص ۱۴۷. موسوی اصفهانی در «احسن الودیعه»، جزء دوم، ص ۱۲۳، ولادت او را پانزدهم ذی الحجه ۱۲۷۷ و در شهر کاظمین ذکر کرده است.</ref> پدرش شیخ حسین و پدر بزرگش شیخ عبدالعزیز هر دو از علما بودند.<ref> اعیان الشیعه، محسن امین، ج ۱۰، ص ۱۵۷.</ref>
  
'''کلیدواژه: محمدمهدی خالصی، آثار محمدمهدی خالصی، جنگ جهانی اول، کاکس، انقلاب1920، ترور آیت الله خالصی'''
+
شیخ محمدمهدی خالصی در شهرهایی نظیر [[نجف]] و کاظمین به تلمذ و فراگیری دروس حوزوی پرداخت و از عالمان بزرگ و فضلای سرآمد روزگار شد.<ref> معارف الرجال، ص ۱۴۷-۱۴۹؛ احسن الودیعه، ص ۱۲۳-۱۲۴.</ref> از جلمه مهمترین اساتید او، [[میرزا حبیب الله رشتی]]، [[آخوند خراسانی]] و [[میرزا محمدحسن شیرازی|میرزای شیرازی]] را باید برشمرد.<ref> همان.</ref>
 
 
یكی از شخصیت های به تمام معنا كامل و جامع آیت الله العظمی محمدمهدی خالصی<ref> «خالص» نام شهری است بزرگ در شرق [[بغداد]] در كنار رودخانه به همین عنوان (مراصد الاطلاع، و منتهی الارب، ماده خالص).</ref> است. وی دارای افكاری مصلحانه بود و فرد مبارز و سیاستمداری<ref> مقصود از سیاست به معنای صحیح آن است، بدین معنا: قیام بر امری به گونه‌ای كه آن را اصلاح كند. طریحی در این زمینه گوید: «السیاسه و هو القیام علی الشیء بما یصلحه». (مجمع البحرین، با تغییرات محمود عادل، نشر فرهنگ اسلامی، ج 2، ص 468).</ref> بشمار می‌آمد. این شخصیت سترگ در نهم [[ذی الحجه]] سال 1276 ق در كرخ ـ از توابع [[كاظمین]] ـ چشم به جهان گشود.<ref> معارف الرجال، محمد حرزالدین، ج 2، ص 147. موسوی اصفهانی در «احسن الودیعه»، جزء دوم، ص 123، ولادت او را پانزدهم [[ذی الحجه]] 1277 و در شهر [[كاظمین]] ذكر كرده است.</ref> پدرش شیخ حسین و پدر بزرگش شیخ عزیز هر دو از علما بودند.<ref> اعیان الشیعه، محسن امین، ج 10، ص 157.</ref>
 
 
 
آیت الله خالصی در شهرهایی نظیر [[نجف]] اشرف و كاظمین به تلمذ و فراگیری دروس حوزوی پرداخت و از عالمان بزرگ و فضلای سرآمد روزگار شد.<ref> معارف الرجال، ص 147 و 148 و 149؛ احسن الودیعه، ص 123 و 124.</ref> از جلمه مهمترین اساتید آیت الله خالصی میرزا حبیب الله رشتی و آخوند خراسانی و میرزای شیرازی را باید برشمرد.<ref> همان.</ref>
 
 
 
==آثار ماندگار==
 
  
تألیفات آیت الله عبارت‌اند از:
+
آیت الله خالصی در [[کاظمین]] به تدریس [[فقه]]، [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] و [[علم کلام|کلام]] پرداخت و پس از درگذشت [[شیخ الشریعه اصفهانی]] به [[مرجعیت]] رسید. همچنین در کاظمین مدرسه‌ای دینی با نام مدرسة الزهراء تأسیس کرد.
  
* بیان تصحیف المنحه الالهیه عن النفثه الشیطانیه.<ref> الذریعه [[آقا بزرگ تهرانی]]، ج 3، ص 177.</ref>
+
==آثار و تألیفات==
* حاشیه الالفیه.<ref> احسن الودیعه، ص 125.</ref>
 
* حاشیه بر «الرساله فی تداخل الاغسال» (اثر محقق اول).<ref> الذریعه، ج 24، ص 17؛ فهرست كتاب‌های چاپی عربی خان بابامشار، ص 451.</ref>
 
* الشریعه السمحا فی احكام سید الانبیاء. این كتاب رساله علمیه آیت الله خالصی بود.<ref> فهرست كتاب‌های چاپی عربی خان بابامشار، ص 571؛ الذریعه، ج 14، ص 186.</ref>
 
* تلخیص الرسائل.<ref> اعیان الشیعه، ص 157؛ احسن الودیعه، ص 125.</ref>
 
* حاشیه كفایه الاصول.<ref> فهرست كتاب‌های چاپی عربی، ص 293.</ref>
 
* الدراری اللامعات فی شرح التطرات والشذرات.<ref> الذریعه، ج 8، ص 52؛ احسن الودیعه، ص 124.</ref>
 
* الحسام البتار فی جهاد الكفار.
 
  
این اثر عنوان سلسله مقالاتی است كه آیت الله خالصی در زمینه وجوب پیكار با اشغالگران انگلیسی در خلال جنگ جهانی اول به رشته تحریر درآورد و در روزنامه «صدای اسلام» به چاپ رسید.<ref> لمحات الاجتماعیه، علی وردی، جزء 4، ص 130.</ref>
+
تألیفات آیت الله خالصی عبارت‌اند از:
  
* الوجیزه فی المواریث.<ref> الذریعه، ج 25، ص 52؛ احسن الودیعه، ص 125.</ref>
+
*بیان تصحیف المنحة الالهیه عن النفثة الشیطانیه؛<ref> الذریعه آقا بزرگ تهرانی، ج ۳، ص ۱۷۷.</ref> این کتاب [[علم کلام|کلامی]] ردّیه‌ای بر ترجمه عربی «ملخصِ» محمود آلوسی (م، ۱۲۷۰ ق) از کتاب «تحفة اثناعشریه»، تألیف عبدالعزیز دهلوی (م، ۱۲۳۹ ق) در ردّ عقاید [[امامیه]] است.
* عناوین الاصول.
+
*حاشیة الالفیه.<ref> احسن الودیعه، ص ۱۲۵.</ref>
* مختصر الرسائل العلمیه والاصول الدینیه.<ref> اعیان الشیعه، ص 157؛ الذریعه، ج 20، ص 197.</ref>
+
*حاشیه بر «الرساله فی تداخل الاغسال» (اثر [[محقق اول]]).<ref> الذریعه، ج ۲۴، ص ۱۷؛ فهرست کتاب‌های چاپی عربی خان بابامشار، ص ۴۵۱.</ref>
* القواعد الفقهیه.
+
*الشریعة السمحاء فی احکام سید الانبیاء؛ این کتاب [[رساله]] عملیه آیت الله خالصی بود.<ref> فهرست کتاب‌های چاپی عربی خان بابامشار، ص ۵۷۱؛ الذریعه، ج ۱۴، ص ۱۸۶.</ref>
* پاسخنامه‌ای به شیخ محمدحسن در زمینه مسائل تقلید.<ref> معارف الرجال، ص 150.</ref>
+
*تلخیص الرسائل.<ref> اعیان الشیعه، ص ۱۵۷؛ احسن الودیعه، ص ۱۲۵.</ref>
* اشعاری بالغ بر هزار بیت در علوم عربی.<ref> اعیان الشیعه، ص 157.</ref>
+
*حاشیه بر [[کفایة الاصول|کفایه الاصول]]؛<ref> فهرست کتاب‌های چاپی عربی، ص ۲۹۳.</ref> که اولین حاشیه چاپ شده بر کفایه به شمار می‌رود.
 +
*الدراری اللامعات فی شرح التطرات والشذرات؛<ref> الذریعه، ج ۸، ص ۵۲؛ احسن الودیعه، ص ۱۲۴.</ref> حاشیه‌ای است بر کتاب «الطهارة والوقف و الرضاع» اثر [[آخوند خراسانی]].
 +
*الحسام البتار فی جهاد الکفار؛ این اثر عنوان سلسله مقالاتی است که آیت الله خالصی در زمینه وجوب پیکار با اشغالگران انگلیسی در خلال جنگ جهانی اول به رشته تحریر درآورد و در روزنامه «صدای اسلام» به چاپ رسید.<ref> لمحات الاجتماعیه، علی وردی، جزء ۴، ص ۱۳۰.</ref>
 +
*الوجیزه فی المواریث.<ref> الذریعه، ج ۲۵، ص ۵۲؛ احسن الودیعه، ص ۱۲۵.</ref>
 +
*عناوین الاصول.
 +
*مختصر الرسائل العلمیه والاصول الدینیه.<ref> اعیان الشیعه، ص ۱۵۷؛ الذریعه، ج ۲۰، ص ۱۹۷.</ref>
 +
*القواعد الفقهیه.
 +
*پاسخنامه‌ای به شیخ محمدحسن در زمینه مسائل [[تقلید]].<ref> معارف الرجال، ص ۱۵۰.</ref>
 +
*اشعاری بالغ بر هزار [[بیت (شعر)|بیت]] در علوم عربی.<ref> اعیان الشیعه، ص ۱۵۷.</ref>
  
==حیات سیاسی آیت الله خالصی==
+
==فعالیتهای اجتماعی و سیاسی==
 +
'''مبارزه با استبداد و استعمار:'''
  
شیخ محمدمهدی خالصی در حوادث حاد و مهم سیاسی چون نهضت مشروطه و برپایی نظام پارلمانی و قانون اساسی در ایران و استانبول فعالیت چشمگیر داشت.<ref> موسوعه العتبات المقدسه، جعفر خلیلی، ج ص 139.</ref> مهمترین فعالیت آیت الله خالصی در ماجرای جنگ جهانی اول،<ref> جنگ جهانی اول از سال 1914 تا 1918 م. به طول انجامید.</ref> در [[عراق]] و روی كار آمدن فیصل پس از اشغال آن سرزمین بدست انگلیسی‌ها بود. در پی تهاجم انگلیس به عراق ـ كه در آن هنگام تحت سلطه امپراتوری عثمانی بود ـ به سال 1914 م/ 1293 ش. آیت الله خالصی همگام با دیگر رهبران مذهبی شهرهای بزرگ و مهم عراق، مردم را به مبارزه علیه آنان تشویق كرد و به وجوب بذل مال در راه جهاد حكم نمود و در انجام این مهم سلسله مقالاتی در روزنامه «صدای اسلام» منتشر نمود.<ref> لمحات الاجتماعیه، جزء ص 130.</ref>  
+
شیخ محمدمهدی خالصی در حوادث حاد و مهم سیاسی چون نهضت [[مشروطیت|مشروطه]] و برپایی نظام پارلمانی و قانون اساسی در [[ایران]] و استانبول فعالیت چشمگیر داشت.<ref> موسوعه العتبات المقدسه، جعفر خلیلی، ج ۹، ص ۱۳۹.</ref> مهمترین فعالیت آیت الله خالصی در ماجرای جنگ جهانی اول<ref> جنگ جهانی اول از سال ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ م. به طول انجامید.</ref> در [[عراق]] و روی کار آمدن ملک فیصل پس از اشغال آن سرزمین بدست انگلیسی‌ها بود. در پی تهاجم انگلیس به عراق ـ که در آن هنگام تحت سلطه امپراتوری عثمانی بود ـ به سال ۱۹۱۴ م/ ۱۲۹۳ ش، آیت الله خالصی همگام با دیگر رهبران مذهبی شهرهای بزرگ و مهم عراق، مردم را به مبارزه علیه آنان تشویق کرد و به وجوب بذل مال در راه [[جهاد]] حکم کرد و در انجام این مهم سلسله مقالاتی در روزنامه «صدای اسلام» منتشر نمود.<ref> لمحات الاجتماعیه، جزء ۴، ص ۱۳۰.</ref>  
  
نیز درصدد برآمد با برپایی جلسه‌ای متشكل از علمای [[كاظمین]] به نظریه مشتركی درباره فتوای جهاد علیه دشمنان دست یابد. لیكن چون در این زمینه ناكام ماند به همراه موافقانش به استراتژی پیشین خود كه مبارزه مسلحانه علیه انگلیس بود ادامه داد و حتی رهبری یكی از جبهه‌های جنگ را بر عهده گرفت.<ref> مجله «آفاق عربیه» ص 33 به روایت صادقی تهرانی در «نگاهی به تاریخ انقلاب 1920 عراق»، ص 6.</ref>
+
نیز درصدد برآمد با برپایی جلسه‌ای متشکل از علمای [[کاظمین]] به نظریه مشترکی درباره [[فتوا|فتوای]] جهاد علیه دشمنان دست یابد. لیکن چون در این زمینه ناکام ماند به همراه موافقانش به استراتژی پیشین خود که مبارزه مسلحانه علیه انگلیس بود ادامه داد و حتی رهبری یکی از جبهه‌های جنگ را بر عهده گرفت.<ref> مجله «آفاق عربیه» ص ۳۳، به روایت صادقی تهرانی در «نگاهی به تاریخ انقلاب ۱۹۲۰ عراق»، ص ۶.</ref>
  
مبارزات علما و روحانیان به همراه دیگر مردم عراق نه تنها از كاظمین، كه از همه شهرهای [[نجف]] و [[بصره]] و [[بغداد]] و جز آن علیه متجاوزان به طور جدی آغاز شد. آنان با رشادت‌های بی‌نظیری كه از خود نشان دادند ضربات سهمگینی بر پیكر خصم اهریمنی وارد كردند. در مجموع نیروهای مردمی به رهبری علما به مدت هیجده ماه در ناحیه كوت العماره (یكی از نواحی عراق) سرسختانه در برابر ارتش اشغالگر انگلیس مقاومت كردند و اگر پیروزی نهایی متفقین و شكست آلمان‌ها نبود انگلیسی‌ها موفق به درهم شكستن مقاومت‌های مردمی و نهضت روحانیان و اشغال عراق نمی‌شدند.<ref> همان، ص 13 و 16.</ref>
+
مبارزات علما و روحانیان به همراه دیگر مردم عراق نه تنها از کاظمین، که از همه شهرهای [[نجف]] و [[بصره]] و [[بغداد]] و ... علیه متجاوزان به طور جدی آغاز شد. آنان با رشادت‌های بی‌نظیری که از خود نشان دادند ضربات سهمگینی بر پیکر خصم اهریمنی وارد کردند. در مجموع نیروهای مردمی به رهبری علما به مدت هیجده ماه در ناحیه کوت العماره (یکی از نواحی عراق) سرسختانه در برابر ارتش اشغالگر انگلیس مقاومت کردند و اگر پیروزی نهایی متفقین و شکست آلمان‌ها نبود انگلیسی‌ها موفق به درهم شکستن مقاومت‌های مردمی و نهضت روحانیان و اشغال عراق نمی‌شدند.<ref> همان، ص ۱۳ و ۱۶.</ref>
  
==عراق پس از اشغال==
+
به هر حال با پایان یافتن جنگ جهانی اول به سال ۱۹۱۸ م. عراق زیر چکمه‌های انگلیس قرار گرفت و «پرسی کاکس» که از شخصیت های برجسته و با تجربه آن کشور بود، به عنوان حاکم سیاسی عراق منصوب گشت و کلیه اختیارات قانون‌گذاری و اجرایی از سوی دولت متبوعش بدو واگذار گردید.<ref> همان، ص ۲۲.</ref>
  
به هر حال با پایان یافتن جنگ جهانی اول به سال 1918 م. عراق زیر چكمه‌های انگلیس قرار گرفت و «پرسی كاكس» كه از شخصیت های برجسته و با تجربه آن كشور بود، به عنوان حاكم سیاسی عراق منصوب گشت و كلیه اختیارات قانون‌گذاری و اجرایی از سوی دولت متبوعش بدو واگذار گردید.<ref> همان، ص 22.</ref> در سال 1297 ش. «كاكس» به عنوان وزیر مختار انگلستان به تهران فراخوانده شد و درصدد تحمیل قرارداد 1919 وثوق‌الدوله بر ملت ایران برآمد و به جای او «آرنولد ویلسون» به عنوان وكیل، كارهای او را در عراق بر عهده گرفت.
+
پس از اشغال عراق از سوی قوای انگلیس، در سال ۱۲۹۸ ش / ۱۹۱۹ م. آیت الله [[میرزا محمد تقی شیرازی|میرزا محمدتقی شیرازی]] مرجعیت دینی و سیاسی را بر عهده گرفت. آیت الله شیرازی در سال ۱۳۳۷ ق. شیخ مهدی خالصی را به منظور مشاوره در امور دینی و سیاسی به [[کربلا]] فراخواند و او تا اواخر ماه حزیران ۱۳۳۸ در همانجا ماندگار شد و آن گاه به کاظمین مراجعت کرد.<ref> همان، ص ۶۳.</ref>
  
ویلسون با كوشش‌های طاقت فرسای خویش توانست تشكیلات نسبتاً منسجمی بر طبق میل انگلستان در عراق ایجاد كند؛ لیكن پختگی لازم را چون كاكس نداشت. به همین دلیل انگلستان در تابستان 1919 م. (1298 ش) در صدد بازگرداندن كاكس به عراق شد. ولی چون او هنوز دست اندر كارِ قراردادِ وثوق‌الدوله بود، بازگشتش به تعویق افتاد.<ref> همان، ص 24.</ref>
+
پس از نهضت مسلحانه و انقلاب ۱۹۲۰ میلادی در عراق، مردم با مبارزات و مقاومت‌های دلیرانه خود به رهبری علما توانستند انگلستان را از سیاست جابرانه تحمیل حاکمیت خود منصرف کنند و نیز انگلستان را مجبور نمود به ظاهر با درخواست استقلال موافقت نماید و با تشکیل حکومتی ملی و مردمی ـ گرچه به ظاهر ـ موافقت نماید.<ref> همان، ص ۱۰۱، ۱۱۰.</ref>
  
==تشكیل حكومتی فرمایشی در عراق==
+
مأمور تشکیل حکومت به ظاهر ملی و مردمی در عراق کسی جز کاکس نبود. نخستین تصمیم کاکس برای این کار تشکیل کابینه‌ای موقت بود. وی رئیس این کابینه را نقیب اشراف بغداد موسوم به عبدالرحمان گیلانی قرار داد.<ref> لمحات الاجتماعیه، جزء ۶، القسم الاول، ص ۲۰ـ۲۱.</ref> و آنگاه وزرای دولت را از میان عراقیان برگزید و برای هر وزیر مستشاری انگلیسی قرار داد. در واقع آن مستشار بود که ریاست هر وزارتخانه را بر عهده داشت، و وزیر عنوانی بیش نبود.<ref> همان، ص ۲۶.</ref>
  
در 30 تشرین (اكتبر) آخر سال 1918 م. برابر با سال 1297 ش. دولت انگلستان طی تلگرافی از ویلسون خواست از مردم [[عراق]] نسبت به سه موضوع ذیل پرسش كند و نظر آنان را جویا شود:
+
از دیگر ترفندهای کاکس برای ملی جلوه دادن حکومت فرمایشی انگلیس و برقراری ثبات سیاسی در عراق وارد کردن شماری از مردم عراق ـ خاصه [[شیعه|شیعیان]] ـ در پست‌های حکومتی بود. اما او در این زمینه موفق نشد. زیرا در همان هنگام آیت الله خالصی [[فتوا|فتوایی]] علیه اقدام وی بدین مضمون صادر کرد: «داخل شدن در پست‌های دولتی [[حرام]] و به مثابه همکاری با کافران است.» با صدور این فتوا بسیاری از شیعیان از پذیرفتن مقام‌های دولتی صرفنظر کردند.<ref> همان، ص ۴۳ و ۴۴.</ref>
  
# تمایل مردم نسبت به تشكیل دولتی عربی تحت راهنمایی انگلیس.
+
کاکس بعد از تشکیل کابینه تصیم گرفت پادشاهی میانه‌رو و موافق طبع انگلیس برای پادشاهی عراق به مردم تحمیل کند. این شخص کسی جز فیصل (متوفی ۱۳۵۲) نبود. وی با استفاده از حقه‌های سیاسی آلوده به اهداف پلید و بکارگیری شیوه‌های جذاب در سخنرانی و تظاهر به خدمت تا حد زیادی افکار عمومی را در موضوع حاکمیت خویش بر عراق، به خود متمایل ساخت. تنها مانعی که بر سر راهش وجود داشت آیت الله خالصی بود.
# عقیده آنان نسبت به این كه رئیس دولت كذایی یكی از اعضای خاندان شریف باشد.
 
# در صورت مساعدبودن پاسخ پرسش دوم، آن فرد مورد نظر را تعیین كنند.
 
  
پیشنهادات فوق دستوری لازم الاجرا از سوی ویلسون تلقی گردید. و از همین رو او درصدد برآمد به هر صورت كه شده، آراء مردمی را در راستای خواسته انگلستان سوق دهد.  
+
خالصی در همان سال پس از تشکیل حکومت مستقل در عراق، با امیر فیصل، حاکم عراق، بیعت کرد؛ مشروط بر اینکه استقلال عراق را حفظ کند و آن را از سلطه بیگانگان دور نگهدارد و به تأسیس مجلس نمایندگان پایبند باشد. اما او پس از پایبند نماندن فیصل به شروط بیعت نامه و انعقاد معاهده با انگلستان در ۱۳۴۰ق/۱۹۲۲م، که در آن مفهوم قیمومت گنجانده شده بود، بیعت مردم عراق با فیصل را مُلغا اعلام کرد. هنگامی که دولت درصدد تشکیل مجلس نمایندگان برآمد تا معاهده مزبور را رسمی کند، تعدادی از علما از جمله خالصی، فتاوایی شدیداللحن در تحریم انتخابات صادر کردند. آنان در این فتواها خواستار لغو نظام استعماری، خروج مستشاران انگلیسی، بازگشت تبعیدشدگان، آزادی بیان و اجازه تأسیس احزاب سیاسی شدند.
  
ویلسون برای نیل به هدف فوق از استانداران خود خواست با برپایی جلساتی سری با شخصیت‌های محلی هر ناحیه از آنان بخواهند كه با اتخاذ تدابیری مناسب آراء مردم را موافق طبع لندن نمایند.
+
در سال ۱۳۴۰ق، به رغم تلاش ملک فیصل برای متقاعد ساختن خالصی به تغییر دادن فتوای پیشینش، او بار دیگر به تحریم انتخابات فتوا داد و در کاظمین تظاهراتی برضد فیصل بر پا ساخت. سرانجام خالصی و فرزندانش حسن و علی، نوه برادرش علی نقی خالصی و یکی از یارانش به نام سلمان قطیفی دستگیر و به [[بصره]] تبعید شدند. تبعید خالصی اعتراض مردم را در شهرهای مختلف از جمله بغداد، نجف و کاظمین در پی داشت. سپس او و همراهانش به [[جدّه]] تبعید شدند.
  
==زمینه انقلاب 1920==
+
'''هجرت به ایران:'''
  
گرچه استانداران انگلیسی و شخصیت‌های محلی درصدد تحمیل خواسته انگلستان بر مردم عراق برآمدند، در شهرهای مهم آن سامان چون [[نجف]] و [[كربلا]] و [[كاظمین]] و [[بغداد]] با مخالفت هایی جدی از سوی شمار زیادی از مردم مواجه گشتند. با این حال نتیجه همه‌پرسی به نفع انگلستان تمام شد؛ لیكن با خشونت‌های نابخردانه ویلسون و عمال وی، بذر انقلاب 1920 در میان مردم افشانده شد.
+
در ۱۳۲۰ق، به درخواست دولت [[ایران]]، خالصی پس از انجام دادن مراسم [[حج]] راهی ایران شد. در مراسم استقبال مردم بوشهر، او هدف ترور نافرجام مردی انگلیسی قرار گرفت. سپس به [[شیراز]] و [[اصفهان]] رفت و برای ملاقات با [[سید ابوالحسن اصفهانی]] (متوفی ۱۳۲۵ش/۱۳۶۵) و [[میرزا محمدحسین نائینی]] (متوفی ۱۳۱۵ش/۱۳۵۵) که به حمایت از او عراق را ترک کرده بودند، راهی [[قم]] شد. خالصی در ۱۳۲۱ق با علمای یاد شده در نحوه مبارزه با حکومت سرسپرده فیصل اختلاف نظر پیدا کرد و در سال ۱۳۴۲ ق. به [[مشهد]] رفت.
  
==هسته مركزی انقلاب==
+
نخستین اقدام مهم شیخ محمدمهدی خالصی در مشهد تأسیس حزبی به نام «جمعیة استخلاص الحرمین الشریفین و بین النهرین» بود. وی در همان سال با انتشار بیانیه‌ای به زبان عربی از مسلمانان کشورهای اسلامی خواست با پیوستن به جمعیت نامبرده اماکن مقدس و شریف در [[حجاز]] و [[عراق]] را از وجود کافران پاک کنند. آیت الله خالصی همچنین برای تقویت بنیه اقتصادی و نظامی ایران و رشد و شکوفایی آن و سوق دادن این کشور برای مبارزه با ابرقدرت آن عصر یعنی انگلستان این فتوا را هنگامی که از شیراز عازم قم بود، صادر کرد: حکومت ایران می‌تواند [[زکات]] و [[خمس]] را از مسلمانان اخذ و آن را برای نیروهای مسلح که مسئول حفاظت از مرزها و سرحدات هستند صرف کند.
 
 
به هنگام اشغال [[عراق]] از سوی قوای انگلیس آیت الله یزدی مرجع شیعیان بود. پس از وفات وی به سال 1298 ش ./ 1919 م. آیت الله میرزا محمدتقی شیرازی مرجعیت دینی و سیاسی را بر عهده گرفت. محل سكونت آیت الله میرزا محمدتقی شیرازی در شهر [[سامرا]] بود كه بعدها به كربلا تغییر یافت.<ref> لمحات الاجتماعیه، جزء 5، القسم الاول، ص 62.</ref>
 
 
 
آیت الله شیرازی در سال 1337 ق. شیخ مهدی خالصی را به منظور مشاوره در امور دینی و سیاسی به كربلا فراخواند و او تا اواخر ماه حزیران 1338 در همانجا ماندگار شد و آن گاه به [[كاظمین]] مراجعت كرد.<ref> همان، ص 63.</ref>
 
 
 
آیت الله شیرازی برای مشاوره در امور حساس كشور از آیت الله سید ابوالقاسم كاشانی و سید محمدعلی شهرستانی و میرزا احمد خراسانی و فرزندش به نام شیخ محمدرضا هم بهره می‌گرفت. در حقیقت پنج تن نامبرده دست راست و زبان گویا و یار و یاورش در مشكلات و بحران‌ها بودند.<ref> الحایق الناصعه، فریق مزمر آل فرعون، ج 1، ص 95. الحایق الناصعه از مهمترین مآخذ و معتبرترین آن ها در نگارش انقلاب 1920 عراق است. نویسنده این كتاب خود در انقلاب 1920 شركت داشت. وی به مدت بیست سال در زمینه اسناد و مدارك و تدوین تاریخ این انقلاب پژوهش نمود.</ref>
 
 
 
==اسباب و پیامدهای انقلاب==
 
 
 
ویلسون می‌پنداشت با اعمال سیاست‌های تند و خشونت‌آمیز در ماجرای همه‌پرسی، خوش خدمتی بزرگی به اربابانش خواهد نمود، غافل از این كه پیامدهای رفتاری او در آن رویدادها چیزی جز نهضت مسلحانه و انقلاب 1920 در عراق به وجود نیاورد. انقلابی كه پایه‌های آن از كاظمین و به دست توانای سید ابوالقاسم كاشانی پی‌ریزی شد و دامنه‌اش سراسر عراق را فراگرفت<ref> نگاهی به تاریخ انقلاب اسلامی 1920 عراق، ص 38.</ref> شعله‌های انقلاب 1920 در موقعیتی زبانه كشید كه استعمار انگلیس چنگال‌های خویش را در خاورمیانه فروبرده بود آنان درصدد به یغما بردن ذخایر ملتهای مظلومی چون عراق بودند.
 
 
 
در این انقلاب ملت عراق با جنگ افزارهایی بسیار ابتدایی بدون اتكا به قدرت‌های خارجی در مقابل بزرگترین امپراتوری عصر خویش قیام كرد. گرچه مجاهدان عراقی در این انقلاب به پیروزی كامل دست نیافتند لیكن با مبارزات و مقاومت‌های دلیرانه خود به رهبری علما توانستند انگلستان را از سیاست جابرانه تحمیل حاكمیت خود كه به شدت از سوی ویلسون تعقیب می‌شد، منصرف كنند. این تغییر سیاست تحمیل شده بر بریتانیا را می‌توان به سادگی از سخن كاكس پس از بازگشت مجدد وی به عراق استنباط كرد. او در این زمینه گفت: «من آمده‌ام كه دولتِ عربی مستقل در عراق تأسیس كنم و فقط انتظار من این است كه جنگ تا حدی فروكش كند». و نیز انگلستان را مجبور نمود به ظاهر با درخواست استقلال موافقت نماید و عراق را به مثابه كشوری مستقل به رسمیت بشناسد و با تشكیل حكومتی ملی و مردمی ـ گرچه به ظاهر ـ موافقت نماید.<ref> همان، ص 101، 110.</ref>
 
 
 
==تشكیل حكومت==
 
 
 
مأمور تشكیل حكومت به ظاهر ملی و مردمی در عراق كسی جز كاكس نبود. نخستین تصمیم كاكس برای این كار تشكیل كابینه‌ای موقت بود. وی رئیس این كابینه را نقیب اشراف [[بغداد]] موسوم به عبدالرحمان گیلانی قرار داد.<ref> لمحات الاجتماعیه، جزء 6، القسم الاول، ص 20ـ21.</ref> و آنگاه وزرای دولت را از میان عراقیان برگزید و برای هر وزیر مستشاری انگلیسی قرار داد. در واقع آن مستشار بود كه ریاست هر وزارتخانه را بر عهده داشت، و وزیر عنوانی بیش نبود.<ref> همان، ص 26.</ref>
 
 
 
از دیگر ترفندهای كاكس برای ملی جلوه دادن حكومت فرمایشی انگلیس و برقراری ثبات سیاسی در [[عراق]] وارد كردن شماری از مردم عراق ـ خاصه شیعیان ـ در پست‌های حكومتی بود. اما او در این زمینه موفق نشد. زیرا در همان هنگام آیت الله خالصی فتوایی علیه اقدام وی بدین مضمون صادر كرد: «داخل شدن در پست‌های دولتی [[حرام]] و به مثابه همكاری با كافران است.» با صدور این فتوا بسیاری از شیعیان از پذیرفتن مقام‌های دولتی صرفنظر كردند.<ref> همان، ص 43 و 44.</ref>
 
 
 
كاكس بعد از تشكیل كابینه تصیم گرفت پادشاهی میانه‌رو و موافق طبع انگلیس برای پادشاهی عراق به مردم تحمیل كند. این شخص كسی جز فیصل نبود. وی با تبلیغات مسمومی كه به نفعش در عراق از سوی انگلیس و عمالشان می‌شد بر مردم به ظاهر با آراء آنان تحمیل شد. فیصل پس از رهسپار شدن به عراق و ورود به شهر [[بصره]] برای فریفتن مردم، به پیامبر و آلش سوگند خورد كه هیچ گونه حرص و توجهی به مقام ندارد و صرفاً برای خشنودی خداوند و خدمت به مردم خواهان حكمرانی است.<ref> همان، ص 87.</ref>
 
 
 
فیصل نظیر عكس العمل فوق را در دیدار با مردم در شهرهای دیگر عراق چون [[نجف]] و [[بغداد]] انجام داد و بدین ترتیب با استفاده از حقه‌های سیاسی آلوده به اهداف پلید و بكارگیری شیوه‌های جذاب در سخنرانی و تظاهر به خدمت تا حد زیادی افكار عمومی را در موضوع حاكمیت خویش بر عراق، به خود متمایل ساخت. تنها مانعی كه بر سر راهش وجود داشت آیت الله خالصی بود.
 
 
 
==ترفندی تازه==
 
 
 
در سال 1341 ق. بعد از این كه از ادامه تهاجم تركیه به عراق جلوگیری شد، كاكس تبصره‌ای به نام پروتكل به معاهده مورد بحث الحاق كرد و به فیصل و هیأت دولت داد و مورد امضا قرار گرفت. وی در این تبصره مدت معاهده را از بیست سال به پنج سال رساند. در پی این موفقیت، فیصل با رؤسای فرات وسط ـ كه از لحاظ استراتژیك برای انگلستان بسیار خطرآفرین بود ـ برای از سرگیری انتخابات مذاكراتی به عمل آورد و همگی آنان جز یك نفر به نام محسن ابوطبیخ را برای شروع عملیات انتخاباتی قانع ساخت. دلیل ابوطبیخ این بود كه نمی‌تواند با فتوای علما مخالفت كند. با این حال او به فیصل خاطر نشان كرد كه كوشش خود را برای امتناع علما بكار خواهد گرفت.
 
 
 
پس از اتمام مذاكرات فوق، فیصل دو تن از سران عشایر آن منطقه را برای قانع كردن شیخ مهدی خالصی و بازگشت از فتوای پیشین خود به كاظمین فرستاد. لیكن چون آنان با پاسخ منفی و قاطعانه وی مواجه شدند، مأیوسانه بازگشتند. سپس آیت الله خالصی به طور مجدد فتوای سابق خود را مبنی بر تحریم انتخابات صادر كرد. وقتی از علما و فقهای جامع الشرایط وقت هم فتوا خواستند، همگی فتاوای سابق خود مبنی بر ممنوعیت شركت در انتخابات را نافذ دانستند.<ref> لمحات اجتماعیه، ص 216 و 217.</ref>
 
 
 
موضع گیری محسن ابوطبیخ در امر انتخابات موجب وحشت فیصل شد. از این رو از وی خواست تا بازگشت حالت عادی، عراق را ترك گوید. لذا مقرر شد او در چهاردهم حزیران 1341 ق. به طرف سوریه برود. آیت الله خالصی تصمیم گرفته بود به بهانه مشایعت ابوطبیخ تظاهراتی در [[كاظمین]] به راه اندازد و فیصل و كابینه وقت را با برپایی انقلاب به سقوط تهدید كند.
 
 
 
در صبح روز چهارده حزیران، اجتماعی بزرگ در صحن مطهر كاظمیه برپا شد و در آن آیت الله خالصی و جمع انبوهی از رؤسای عشایر و سران انقلابی تجمع كردند و شعارهایی علیه حكومت داده شد و میان نیروهای پلیس و مردم درگیری به وجود آمد. گرچه با تبعید ابوطبیخ و خاتمه درگیری حالت عادی به كاظمین بازگشت، لیكن حكومت آن را شورش و تهدیدی جدی علیه خود بشمار آورد. از این رو درصدد برآمد با تعبید یاران و فرزندان آیت الله خالصی به غائله خاتمه دهد.
 
 
 
كسانی كه در طرح مذكور از سوی پلیس كرخ كاظمین دستگیر شدند، این افراد بودند: علی‌نقی خالصی (نوه برادر آیت الله خالصی) و حسن و علی خالصی (دو تن از فرزندان وی) و سلمان قطیفی از یاران نزدیك آیت الله خالصی.<ref> همان، ص 220 و 221.</ref>
 
 
 
==بازداشت آیت الله خالصی==
 
 
 
وقتی با دستگیری فرزندان و یاران شیخ مهدی هیچ گونه واكنشی از سوی مردم مشاهده نشد دولت سعدون تصمیم گرفت وی را نیز بازداشت كند. سعدون در تلگرامی كه در این زمینه به فیصل مخابره كرده بود، گفت: شیخ مهدی عامل اصلی كلیه حوادث اخیر است و اوست كه به طور علنی مردم [[بغداد]] و كاظمیه را به قیام علیه حكومت دعوت می‌كند. و دولت نمی‌تواند در مقابل وی بی‌تفاوت باشد. بنابراین ضروری است سریعاً او و فرزندانش و قطیفی و شیخ علی به خارج از عراق تبعید شوند. پس از موافقت فیصل با تصمیم سعدون، آیت الله خالصی در شب 26 حزیران 1341 دستگیر شد.
 
 
 
گرچه برای آیت الله خالصی امكان استمداد از مردم برای نجات خویش از دست نیروهای پلیس ـ كه منزلش را محاصره كرده بودند ـ وجود داشت، لیكن وی به چنین كاری كه منجر به ریختن خون مردم می‌شد، راضی نگردید و خود را تسلیم پلیس كرد. نیروهای امنیتی پس از بازداشت شیخ مهدی، وی را به همراه حسن و علی و علینقی خالصی و سلمان قطیفی با قطار به بصره منتقل كردند.
 
 
 
==ترور نافرجام==
 
 
 
آیت الله خالصی پس از انجام فریضه [[حج]] رهسپار ایران شد. وی در بوشهر مورد استقبال باشكوهی قرار گرفت. در اثنای این مراسم شخصی انگلیسی ـ كه در شركت نفت آبادان مشغول بكار بود ـ شتابان و با شكافتن جمعیت خود را به ماشین حامل آیت الله خالصی رساند و او را با اسلحه كمری مورد اصابت گلوله قرار داد كه خوشبختانه تیرش به خطا رفت.<ref> همان، ص 245 و 246.</ref>
 
 
 
به دنبال انتشار خبر آن ترور نافرجام در تهران، مردم به شدت خشمگین شدند و در صدد برپایی تظاهرات برآمدند ولی با دخالت مأموران انتظامی از این كار منصرف شدند.
 
 
 
==آیت الله خالصی در قم==
 
 
 
شیخ مهدی پس از چند روز اقامت در بوشهر به شیراز و از آن جا به اصفهان و سپس به [[قم]] رفت. در آن جا به علمایی كه پیش از وی به نشان اعتراض راهی ایران شده بودند پیوست. لیكن بر اثر اختلاف نظری كه با آنان در نحوه مبارزه با حكومت سرسپرده فیصل پیدا كرد نتوانست در آن جا بماند و عازم خراسان گردید.<ref> همان، ص 246 و 248.</ref>
 
 
 
==در مشهد==
 
 
 
شیخ مهدی در اوایل سال 1342 ق. به [[مشهد]] وارد شد. وی پس از [[زیارت]] مرقد مطهر حضرت [[امام رضا]] علیه السلام برای اقامت در آن شهر با [[قرآن]] استخاره كرد. چون حاصل استخاره آیه «بَلْدَهٌ طَیِّبَهٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ» بود، تصمیم گرفت مدتی در آن جا اقامت كند.<ref> همان، ص 248.</ref>
 
 
 
==بزرگ مصلح قرن چهاردهم==
 
 
 
نخستین اقدام مهم شیخ محمدمهدی خالصی در مشهد تأسیس حزبی به نام «جمعیه استخلاص الحرمین الشریفین و بین النهرین» بود. وی در همان سال با انتشار بیانیه‌ای به زبان عربی از مسلمانان كشورهای اسلامی خواست با پیوستن به جمعیت نامبرده اماكن مقدس و شریف در [[حجاز]] و [[عراق]] را از لوثِ وجود كافران پاك كنند.
 
 
 
آیت الله خالصی همچنین برای تقویت بنیه اقتصادی و نظامی ایران و رشد و شكوفایی آن و سوق دادن این كشور برای مبارزه با ابرقدرت آن عصر یعنی انگلستان این فتوا را هنگامی كه از شیراز عازم [[قم]] بود، صادر كرد: حكومت ایران می‌تواند [[زكات]] و [[خمس]] را از مسلمانان اخذ و آن را برای نیروهای مسلح كه مسئول حفاظت از مرزها و سرحدات هستند صرف كند.
 
 
 
شیخ مهدی در زمینه اشاره شده، فتوای دوم خویش را بعد از استقرار در مشهد بدین مضمون صادر كرد: دولت ایران می‌تواند به منظور از بین بردن خلأ مالی خود از اموالی كه وقف حضرت رضا علیه السلام می‌شود استفاده كند.
 
 
 
آیت الله خالصی بعد از صدور دو فتوای پیشین با مخالفت های بسیاری از سوی رجال [[دین]] مواجه گشت. نقطه اوج این مخالفت‌ها در پی استفتایی بود كه بدین مضمون از محضر آیت الله خالصی شده بود: آیا برپایی مراسم جشن در عید نوروز امسال در زمانی كه [[مكه]] و [[مدینه]] و [[نجف]] و [[كربلا]] و [[كاظمین]] و [[سامرا]] تحت سلطه دشمنان اسلام و خاك مقدس آن ها زیر سم اسب های بیگانگان است، جایز می‌باشد؟ پس از صدور فتوا از سوی آیت الله خالصی مبنی بر جایز نبودن مراسم جشن، دشمنانِ این عالمِ بزرگ، در میان مردم شایع كردند كه وی بهایی است. زیرا عید نوروز آن سال مصادف با سالگرد مرگ «عباس افندی» یكی از سران بهائیت بود.
 
 
 
مخالفان آیت الله خالصی با برپایی تظاهراتی در حمایت از مراسم عید نوروز شعارهایی در این باره سر دادند و بهائیت را محكوم و انزجار خویش را نسبت به این مرام ابزار كردند. آنگاه رهسپار شدند به سوی منزل آیت الله خالصی، شعارهای خویش را علیه وی معطوف ساختند. فردای همان روز، پیروان آیت الله خالصی تظاهراتی در محكومیت بهائیت به راه انداختند و علیه عقیده جمهوریت ـ كه در آن هنگام از سوی جمعی از ایرانیان علم شده بود و آیت الله خالصی آن را نیرنگی برای از بین بردن اسلام می‌دانست ـ شعارهایی دادند.
 
 
 
برخورد خصمانه تنی چند از علما و اهانت‌های شدید انبوهی از مردم [[مشهد]]، روحیه آیت الله خالصی را سخت آزرد، از این ‌رو وی تصمیم گرفت آن شهر را به مقصد تهران ترك گوید. چون معتقد بود كه در خراسان بیش از مزدوران انگلیسی به او توهین كرده‌اند. بعد از انتشار خبر فوق، بسیاری از مردم مشهد به نزد آیت الله خالصی رفتند و از وی نسبت به اعمالی كه مرتكب شده بودند عذرخواهی كردند و درخواست نمودند همچنان در آن جا باقی بماند، و او پذیرفت و تا چندی بعد كه [[مرگ]] او را در ربود، از آن شهر مقدس به جایی دیگر كوچ نكرد.
 
  
 
==وفات==
 
==وفات==
  
سرانجام این عالم بی‌نظیر و مصلح بزرگ و حامی دین محمد صلی الله علیه و آله، هم او كه غالباً لبخندی زیبا بر لبانش نقش می‌بست و به اندكی سخن مشهور بود، همانی كه به زخارف دنیوی به دیده حقارت می‌نگریست، آن مجاهد نستوه و خستگی ناپذیر، در شامگاه یازدهمین روز ماه مبارك [[رمضان]] 1343 ق. به سكته قلبی دچار شد و با لقای معبود، دارفانی را وداع گفت.<ref> همان، ص 248، 251.</ref>
+
این عالم و مصلح بزرگ، سرانجام در شامگاه یازدهمین روز ماه مبارک [[رمضان]] ۱۳۴۳ ق. به سکته قلبی دچار شد و با لقای معبود، دارفانی را وداع گفت و در اطاقی واقع در رواق «دار السياده» در [[حرم امام رضا علیه السلام|حرم امام رضا]] (علیه السلام)، به خاک سپرده شد.
 
 
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
 
 
 
==منابع==
 
==منابع==
تلخيص از مجموعه گلشن ابرار، جلد زندگی نامه "محمد مهدي خالصي" از محمد اصغري‌نژاد.
+
*[[گلشن ابرار]]، جلد ۱، زندگی نامه "محمدمهدی خالصی" از محمد اصغری‌نژاد.
 
 
 
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]
 
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]
 +
[[رده:علماء شیعه]]
 +
[[رده:فقیهان]]
 +
[[رده:مراجع تقلید]]
 +
[[رده:مدفونین در حرم امام رضا علیه السلام]]
 +
[[رده:مدفونین در مشهد]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۰۸

آیت الله محمدمهدی خالصی (۱۲۷۶ - ۱۳۴۳ ق)، از مراجع و علمای مبارز شیعه در قرن ۱۴ قمری و از شاگردان میرزای شیرازی و آخوند خراسانی بود. وی سیاستمداری دارای افکار مصلحانه بود و سالهای زیادی از عمر شریفش را در راه مبارزه با استعمار خصوصا انگلیس سپری کرد. صدور فتوای جهاد بر علیه انگلیسی‌ها در زمان اشغال عراق و تأسیس «جمعیة استخلاص الحرمین الشریفین و بین النهرین» در مشهد، از جمله فعالیتهای اجتماعی اوست.


این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)
Khalesy.jpg
نام کامل آیت‌الله محمدمهدی خالصی
زادروز ۱۲۷۶ قمری
زادگاه کاظمین
وفات ۱۳۴۳ قمری
مدفن مشهد - حرم امام رضا (علیه السلام)

Line.png

اساتید

میرزای شیرازی، میرزا حبیب الله رشتی، آخوند خراسانی،...


آثار

الشریعة السمحاء فی احکام سید الانبیاء، الدراری اللامعات فی شرح التطرات والشذرات، الحسام البتار فی جهاد الکفار، بیان تصحیف المنحة الالهیه عن النفثة الشیطانیه،...


ولادت و تحصیلات

محمدمهدی خالصی[۱] در نهم ذی الحجه سال ۱۲۷۶ قمری در کرخ بغداد ـ از توابع کاظمین ـ چشم به جهان گشود.[۲] پدرش شیخ حسین و پدر بزرگش شیخ عبدالعزیز هر دو از علما بودند.[۳]

شیخ محمدمهدی خالصی در شهرهایی نظیر نجف و کاظمین به تلمذ و فراگیری دروس حوزوی پرداخت و از عالمان بزرگ و فضلای سرآمد روزگار شد.[۴] از جلمه مهمترین اساتید او، میرزا حبیب الله رشتی، آخوند خراسانی و میرزای شیرازی را باید برشمرد.[۵]

آیت الله خالصی در کاظمین به تدریس فقه، اصول و کلام پرداخت و پس از درگذشت شیخ الشریعه اصفهانی به مرجعیت رسید. همچنین در کاظمین مدرسه‌ای دینی با نام مدرسة الزهراء تأسیس کرد.

آثار و تألیفات

تألیفات آیت الله خالصی عبارت‌اند از:

  • بیان تصحیف المنحة الالهیه عن النفثة الشیطانیه؛[۶] این کتاب کلامی ردّیه‌ای بر ترجمه عربی «ملخصِ» محمود آلوسی (م، ۱۲۷۰ ق) از کتاب «تحفة اثناعشریه»، تألیف عبدالعزیز دهلوی (م، ۱۲۳۹ ق) در ردّ عقاید امامیه است.
  • حاشیة الالفیه.[۷]
  • حاشیه بر «الرساله فی تداخل الاغسال» (اثر محقق اول).[۸]
  • الشریعة السمحاء فی احکام سید الانبیاء؛ این کتاب رساله عملیه آیت الله خالصی بود.[۹]
  • تلخیص الرسائل.[۱۰]
  • حاشیه بر کفایه الاصول؛[۱۱] که اولین حاشیه چاپ شده بر کفایه به شمار می‌رود.
  • الدراری اللامعات فی شرح التطرات والشذرات؛[۱۲] حاشیه‌ای است بر کتاب «الطهارة والوقف و الرضاع» اثر آخوند خراسانی.
  • الحسام البتار فی جهاد الکفار؛ این اثر عنوان سلسله مقالاتی است که آیت الله خالصی در زمینه وجوب پیکار با اشغالگران انگلیسی در خلال جنگ جهانی اول به رشته تحریر درآورد و در روزنامه «صدای اسلام» به چاپ رسید.[۱۳]
  • الوجیزه فی المواریث.[۱۴]
  • عناوین الاصول.
  • مختصر الرسائل العلمیه والاصول الدینیه.[۱۵]
  • القواعد الفقهیه.
  • پاسخنامه‌ای به شیخ محمدحسن در زمینه مسائل تقلید.[۱۶]
  • اشعاری بالغ بر هزار بیت در علوم عربی.[۱۷]

فعالیتهای اجتماعی و سیاسی

مبارزه با استبداد و استعمار:

شیخ محمدمهدی خالصی در حوادث حاد و مهم سیاسی چون نهضت مشروطه و برپایی نظام پارلمانی و قانون اساسی در ایران و استانبول فعالیت چشمگیر داشت.[۱۸] مهمترین فعالیت آیت الله خالصی در ماجرای جنگ جهانی اول[۱۹] در عراق و روی کار آمدن ملک فیصل پس از اشغال آن سرزمین بدست انگلیسی‌ها بود. در پی تهاجم انگلیس به عراق ـ که در آن هنگام تحت سلطه امپراتوری عثمانی بود ـ به سال ۱۹۱۴ م/ ۱۲۹۳ ش، آیت الله خالصی همگام با دیگر رهبران مذهبی شهرهای بزرگ و مهم عراق، مردم را به مبارزه علیه آنان تشویق کرد و به وجوب بذل مال در راه جهاد حکم کرد و در انجام این مهم سلسله مقالاتی در روزنامه «صدای اسلام» منتشر نمود.[۲۰]

نیز درصدد برآمد با برپایی جلسه‌ای متشکل از علمای کاظمین به نظریه مشترکی درباره فتوای جهاد علیه دشمنان دست یابد. لیکن چون در این زمینه ناکام ماند به همراه موافقانش به استراتژی پیشین خود که مبارزه مسلحانه علیه انگلیس بود ادامه داد و حتی رهبری یکی از جبهه‌های جنگ را بر عهده گرفت.[۲۱]

مبارزات علما و روحانیان به همراه دیگر مردم عراق نه تنها از کاظمین، که از همه شهرهای نجف و بصره و بغداد و ... علیه متجاوزان به طور جدی آغاز شد. آنان با رشادت‌های بی‌نظیری که از خود نشان دادند ضربات سهمگینی بر پیکر خصم اهریمنی وارد کردند. در مجموع نیروهای مردمی به رهبری علما به مدت هیجده ماه در ناحیه کوت العماره (یکی از نواحی عراق) سرسختانه در برابر ارتش اشغالگر انگلیس مقاومت کردند و اگر پیروزی نهایی متفقین و شکست آلمان‌ها نبود انگلیسی‌ها موفق به درهم شکستن مقاومت‌های مردمی و نهضت روحانیان و اشغال عراق نمی‌شدند.[۲۲]

به هر حال با پایان یافتن جنگ جهانی اول به سال ۱۹۱۸ م. عراق زیر چکمه‌های انگلیس قرار گرفت و «پرسی کاکس» که از شخصیت های برجسته و با تجربه آن کشور بود، به عنوان حاکم سیاسی عراق منصوب گشت و کلیه اختیارات قانون‌گذاری و اجرایی از سوی دولت متبوعش بدو واگذار گردید.[۲۳]

پس از اشغال عراق از سوی قوای انگلیس، در سال ۱۲۹۸ ش / ۱۹۱۹ م. آیت الله میرزا محمدتقی شیرازی مرجعیت دینی و سیاسی را بر عهده گرفت. آیت الله شیرازی در سال ۱۳۳۷ ق. شیخ مهدی خالصی را به منظور مشاوره در امور دینی و سیاسی به کربلا فراخواند و او تا اواخر ماه حزیران ۱۳۳۸ در همانجا ماندگار شد و آن گاه به کاظمین مراجعت کرد.[۲۴]

پس از نهضت مسلحانه و انقلاب ۱۹۲۰ میلادی در عراق، مردم با مبارزات و مقاومت‌های دلیرانه خود به رهبری علما توانستند انگلستان را از سیاست جابرانه تحمیل حاکمیت خود منصرف کنند و نیز انگلستان را مجبور نمود به ظاهر با درخواست استقلال موافقت نماید و با تشکیل حکومتی ملی و مردمی ـ گرچه به ظاهر ـ موافقت نماید.[۲۵]

مأمور تشکیل حکومت به ظاهر ملی و مردمی در عراق کسی جز کاکس نبود. نخستین تصمیم کاکس برای این کار تشکیل کابینه‌ای موقت بود. وی رئیس این کابینه را نقیب اشراف بغداد موسوم به عبدالرحمان گیلانی قرار داد.[۲۶] و آنگاه وزرای دولت را از میان عراقیان برگزید و برای هر وزیر مستشاری انگلیسی قرار داد. در واقع آن مستشار بود که ریاست هر وزارتخانه را بر عهده داشت، و وزیر عنوانی بیش نبود.[۲۷]

از دیگر ترفندهای کاکس برای ملی جلوه دادن حکومت فرمایشی انگلیس و برقراری ثبات سیاسی در عراق وارد کردن شماری از مردم عراق ـ خاصه شیعیان ـ در پست‌های حکومتی بود. اما او در این زمینه موفق نشد. زیرا در همان هنگام آیت الله خالصی فتوایی علیه اقدام وی بدین مضمون صادر کرد: «داخل شدن در پست‌های دولتی حرام و به مثابه همکاری با کافران است.» با صدور این فتوا بسیاری از شیعیان از پذیرفتن مقام‌های دولتی صرفنظر کردند.[۲۸]

کاکس بعد از تشکیل کابینه تصیم گرفت پادشاهی میانه‌رو و موافق طبع انگلیس برای پادشاهی عراق به مردم تحمیل کند. این شخص کسی جز فیصل (متوفی ۱۳۵۲) نبود. وی با استفاده از حقه‌های سیاسی آلوده به اهداف پلید و بکارگیری شیوه‌های جذاب در سخنرانی و تظاهر به خدمت تا حد زیادی افکار عمومی را در موضوع حاکمیت خویش بر عراق، به خود متمایل ساخت. تنها مانعی که بر سر راهش وجود داشت آیت الله خالصی بود.

خالصی در همان سال پس از تشکیل حکومت مستقل در عراق، با امیر فیصل، حاکم عراق، بیعت کرد؛ مشروط بر اینکه استقلال عراق را حفظ کند و آن را از سلطه بیگانگان دور نگهدارد و به تأسیس مجلس نمایندگان پایبند باشد. اما او پس از پایبند نماندن فیصل به شروط بیعت نامه و انعقاد معاهده با انگلستان در ۱۳۴۰ق/۱۹۲۲م، که در آن مفهوم قیمومت گنجانده شده بود، بیعت مردم عراق با فیصل را مُلغا اعلام کرد. هنگامی که دولت درصدد تشکیل مجلس نمایندگان برآمد تا معاهده مزبور را رسمی کند، تعدادی از علما از جمله خالصی، فتاوایی شدیداللحن در تحریم انتخابات صادر کردند. آنان در این فتواها خواستار لغو نظام استعماری، خروج مستشاران انگلیسی، بازگشت تبعیدشدگان، آزادی بیان و اجازه تأسیس احزاب سیاسی شدند.

در سال ۱۳۴۰ق، به رغم تلاش ملک فیصل برای متقاعد ساختن خالصی به تغییر دادن فتوای پیشینش، او بار دیگر به تحریم انتخابات فتوا داد و در کاظمین تظاهراتی برضد فیصل بر پا ساخت. سرانجام خالصی و فرزندانش حسن و علی، نوه برادرش علی نقی خالصی و یکی از یارانش به نام سلمان قطیفی دستگیر و به بصره تبعید شدند. تبعید خالصی اعتراض مردم را در شهرهای مختلف از جمله بغداد، نجف و کاظمین در پی داشت. سپس او و همراهانش به جدّه تبعید شدند.

هجرت به ایران:

در ۱۳۲۰ق، به درخواست دولت ایران، خالصی پس از انجام دادن مراسم حج راهی ایران شد. در مراسم استقبال مردم بوشهر، او هدف ترور نافرجام مردی انگلیسی قرار گرفت. سپس به شیراز و اصفهان رفت و برای ملاقات با سید ابوالحسن اصفهانی (متوفی ۱۳۲۵ش/۱۳۶۵) و میرزا محمدحسین نائینی (متوفی ۱۳۱۵ش/۱۳۵۵) که به حمایت از او عراق را ترک کرده بودند، راهی قم شد. خالصی در ۱۳۲۱ق با علمای یاد شده در نحوه مبارزه با حکومت سرسپرده فیصل اختلاف نظر پیدا کرد و در سال ۱۳۴۲ ق. به مشهد رفت.

نخستین اقدام مهم شیخ محمدمهدی خالصی در مشهد تأسیس حزبی به نام «جمعیة استخلاص الحرمین الشریفین و بین النهرین» بود. وی در همان سال با انتشار بیانیه‌ای به زبان عربی از مسلمانان کشورهای اسلامی خواست با پیوستن به جمعیت نامبرده اماکن مقدس و شریف در حجاز و عراق را از وجود کافران پاک کنند. آیت الله خالصی همچنین برای تقویت بنیه اقتصادی و نظامی ایران و رشد و شکوفایی آن و سوق دادن این کشور برای مبارزه با ابرقدرت آن عصر یعنی انگلستان این فتوا را هنگامی که از شیراز عازم قم بود، صادر کرد: حکومت ایران می‌تواند زکات و خمس را از مسلمانان اخذ و آن را برای نیروهای مسلح که مسئول حفاظت از مرزها و سرحدات هستند صرف کند.

وفات

این عالم و مصلح بزرگ، سرانجام در شامگاه یازدهمین روز ماه مبارک رمضان ۱۳۴۳ ق. به سکته قلبی دچار شد و با لقای معبود، دارفانی را وداع گفت و در اطاقی واقع در رواق «دار السياده» در حرم امام رضا (علیه السلام)، به خاک سپرده شد.

پانویس

  1. «خالص» نام شهری است بزرگ در شرق بغداد در کنار رودخانه ای به همین عنوان (مراصد الاطلاع، و منتهی الارب، ماده خالص).
  2. معارف الرجال، محمد حرزالدین، ج ۲، ص ۱۴۷. موسوی اصفهانی در «احسن الودیعه»، جزء دوم، ص ۱۲۳، ولادت او را پانزدهم ذی الحجه ۱۲۷۷ و در شهر کاظمین ذکر کرده است.
  3. اعیان الشیعه، محسن امین، ج ۱۰، ص ۱۵۷.
  4. معارف الرجال، ص ۱۴۷-۱۴۹؛ احسن الودیعه، ص ۱۲۳-۱۲۴.
  5. همان.
  6. الذریعه آقا بزرگ تهرانی، ج ۳، ص ۱۷۷.
  7. احسن الودیعه، ص ۱۲۵.
  8. الذریعه، ج ۲۴، ص ۱۷؛ فهرست کتاب‌های چاپی عربی خان بابامشار، ص ۴۵۱.
  9. فهرست کتاب‌های چاپی عربی خان بابامشار، ص ۵۷۱؛ الذریعه، ج ۱۴، ص ۱۸۶.
  10. اعیان الشیعه، ص ۱۵۷؛ احسن الودیعه، ص ۱۲۵.
  11. فهرست کتاب‌های چاپی عربی، ص ۲۹۳.
  12. الذریعه، ج ۸، ص ۵۲؛ احسن الودیعه، ص ۱۲۴.
  13. لمحات الاجتماعیه، علی وردی، جزء ۴، ص ۱۳۰.
  14. الذریعه، ج ۲۵، ص ۵۲؛ احسن الودیعه، ص ۱۲۵.
  15. اعیان الشیعه، ص ۱۵۷؛ الذریعه، ج ۲۰، ص ۱۹۷.
  16. معارف الرجال، ص ۱۵۰.
  17. اعیان الشیعه، ص ۱۵۷.
  18. موسوعه العتبات المقدسه، جعفر خلیلی، ج ۹، ص ۱۳۹.
  19. جنگ جهانی اول از سال ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ م. به طول انجامید.
  20. لمحات الاجتماعیه، جزء ۴، ص ۱۳۰.
  21. مجله «آفاق عربیه» ص ۳۳، به روایت صادقی تهرانی در «نگاهی به تاریخ انقلاب ۱۹۲۰ عراق»، ص ۶.
  22. همان، ص ۱۳ و ۱۶.
  23. همان، ص ۲۲.
  24. همان، ص ۶۳.
  25. همان، ص ۱۰۱، ۱۱۰.
  26. لمحات الاجتماعیه، جزء ۶، القسم الاول، ص ۲۰ـ۲۱.
  27. همان، ص ۲۶.
  28. همان، ص ۴۳ و ۴۴.

منابع

  • گلشن ابرار، جلد ۱، زندگی نامه "محمدمهدی خالصی" از محمد اصغری‌نژاد.