محمدباقر ملکی میانجی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} ==حاج شيخ محمدباقر ملكى ميانجى == مفسر قرآن و استاد معارف اهل ...' ایجاد کرد)
 
(آرشیو عکس و تصویر)
 
(۱۳ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
'''آیت الله محمدباقر ملکى میانجی''' (۱۲۸۵ - ۱۳۷۷ ش)، [[فقیه]]، مفسر و متکلم [[شیعه]] معاصر و از شاگردان [[میرزا مهدی اصفهانی|میرزا مهدى اصفهانى]] بود. ایشان در [[فقه]]، [[تفسیر]] و [[کلام]]، متبحر بود و به عنوان یکى از اساتید «مکتب معارفى خراسان» در [[حوزه علمیه قم]] به تدریس و تألیف اشتغال داشت. آیت  الله ملکى نسبت به جلوگیرى از منکرات و ترویج فضائل اخلاقى، رسیدگى به وضع مستمندان و دفاع از حقوق عامه مردم، مقید بود.
==حاج شيخ محمدباقر ملكى ميانجى ==
+
{{شناسنامه عالم
 +
||نام کامل = محمدباقر ملکى میانجی
 +
||تصویر= [[پرونده:ملکی میانجی.jpg]]
 +
||زادروز = ۱۲۸۵ هـ­.ش
 +
|زادگاه = میانه، آذربایجان شرقی
 +
|وفات =  ۱۳۷۷ هـ­.ش
 +
|مدفن = [[قم]] - قبرستان شیخان
 +
|اساتید =  [[میرزا مهدی اصفهانی|میرزا مهدى اصفهانى]]، [[شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی]]، شیخ هاشم قزوینى، [[شیخ مجتبی قزوینی]]،...
 +
|شاگردان = [[محمدعلی حقی|شیخ محمدعلى حقى]]، شیخ اسدالله ربانى سرابى، شیخ حسین ربانى، محمد عبایى خراسانى،...
 +
|آثار = بدائع الکلام فى تفسیر آیات الاحکام، توحید الامامیه، تفسیر مناهج البیان، نگاهى به علوم قرآنى،...
 +
}}
 +
==ولادت==
  
مفسر قرآن و استاد معارف اهل  بيت  علیهم السلام
+
محمدباقر ملکی میانجی در سال ۱۳۲۴ ه.ق، (برابر با ۱۲۸۵ ه.ش)، در شهرستان میانه آذربایجان شرقی دیده به جهان گشود. پدرش مرحوم حاج عبدالعظیم، از ریش سفیدان و شخصیت هاى پرنفوذ و متدین منطقه بشمار مى آمد.
  
'''تولد'''
+
==تحصیل و استادان==
  
آيت  الله محمدباقر ملكى در سال 1324 ه.ق، (برابر با 1285 ه.ش) همزمان با مرگ مظفرالدين شاه قاجار و اوج گيرى نهضت مشروطه در ميان مردم شجاع آذربايجان، در يكى از قصبه هاى اين خطه به نام «تَرْكْ» مركز بخش كندوان (گرمرود) كه يكى از بخش هاى مهم شهرستان ميانه است. ديده به جهان گشود. پدرش، مرحوم «حاج عبدالعظيم» كه از ريش سفيدان و [[شخصیت ها]]ى پرنفوذ و متدين منطقه بشمار مى آمد، فرزندش را محمدباقر نام نهاد. او دوران شيرخوارگى و نونهالى را در دامن پرمهر مادر و باعاطفه و نوازش بى همتاى وى پشت سر گذاشت و ايام كودكى و نوجوانيش مصادف با دوران ضعف و زبونى و انقراض پادشاهان قاجار سپرى شد.  
+
محمدباقر ملکى میانجى از دوران نوجوانى علائق مذهبى و دینىِ ویژه اى یافت و در کنار فعالیت هاى کشاورزى، آموزش مقدمات [[علوم اسلامی|علوم اسلامى]] و زبان ادبیات فارسى را در زادگاه خود آغاز کرد. نخست خواندن و نوشتن را از کتب رایج آن زمان، نزد اساتید فن آموخت و داراى خطى بسیار زیبا شد. بعد در همان روستا از محضر مرحوم آیت  الله «سید واسع کاظمى تَرکى» (م، ۱۳۵۳ ه.ق) که از شاگردان برجسته و اعضاى جلسه استفتاى مرحوم [[آخوند خراسانی|آخوند خراسانى]] بود، [[ادبیات عرب|ادبیات عرب]]، [[منطق]]، [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] و [[فقه]] را فراگرفت.
  
در آن زمان بر اثر غلبه اشرار و حمله خوانين به شهرها و روستاهاى اطراف، غارت اموال و احشام و آزار و اذيت مردم، توسط ايادى و عوامل مزدور و از خدا بى خبر آنان به اوج نهايى خود رسيده بود. اين فقيه بزرگ در سن دوازده سالگى از نزديك شاهد و ناظر خشكسالى و قحطى هولناك سال 1336 ق. بود كه هر روز مردم دسته دسته از گرسنگى در هر كوى و برزن تلف مى شدند. او سختى جانكاه و تلخى طاقت فرساى آن روزها را به جان و دل خريد و طعم تلخ بى وفايى و بى اعتبارى ظواهر فريبنده دنيا را با تمام وجود لمس و تجربه كرد.
+
سپس براى تکمیل آموخته ها در سال ۱۳۴۹ ق، به [[مشهد]] مقدس مشرف شد و سطوح عالى را در نزد آیت  الله «شیخ هاشم قزوینى» (م، ۱۳۸۰ ق) فراگرفت، و [[فلسفه]] و مباحث اعتقادى را نزد «آیت  الله [[شیخ مجتبی قزوینی]]» (م، ۱۳۸۶ ق) فراگرفت. بخشى از علم هیئت را نیز در کرسى درس «آیت  الله [[شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی|شیخ حسنعلى اصفهانى نخودکى]]» (م، ۱۳۶۱ ق) آموخت و همچنین در درس خارج فقه آیت  الله «میرزا محمد آقازاده خراسانى» (م، ۱۳۵۶ ق) شرکت جست و در نهایت بخشى از مباحث فقه، یک دوره اصول فقه و یک دوره کامل علوم و مباحث معارفى را از محضر علامه آیت  الله «[[میرزا مهدی اصفهانی|میرزا مهدى غروى اصفهانى]]» (م، ۱۳۶۵ ق) آموخت و در حدود سال ۱۳۶۱ ه.ق از محضر ایشان به دریافت اجازه [[اجتهاد]]، [[فتوا]] و نقل [[حدیث]] مفتخر گشت که این اجازه نامه بعدها توسط آیت  الله  «[[سید محمد حجت کوه کمره ای|سید محمد حجت کوه کمرى]]» (م، ۱۳۷۲ ه.ق) مورد تأیید و تأکید قرار گرفت. در بخشى از این اجازه نامه چنین آمده است: «...ایشان به مرتبه فقیهان رهشناس و مجتهدان دقیق النظر نایل آمدند. باید خداى سبحان را بر این نعمت و کرامت شکر کنند، زیرا که طالبان بسیارند، ولى واصلان اندک. و من به ایشان اجازه دادم که از من روایت کنند هر چه را من اجازه روایت و نقل آن ها را دارم...».
  
همه اين ها اگر چه در ظاهر براى وى بسيار ملال آور و شكننده بود ولى از سوى ديگر مشكلات و فراز و نشيب هاى زندگى از وى يك شخصيتى قوى و باصلابت و بااراده آهنين ساخت و او را در برابر دشواري ها و ناملايمات، همواره مقاوم و استوار نگاه داشت و به اين ترتيب هرگز از تلاش و كوشش شبانه روزى، احساس خستگى و دلتنگى نكرد و مبارزه با انواع مشكلات روزمره زندگى را جزو برنامه روزانه خود قرار داد و از همان اوان نوجوانى در كنار پدر گرانقدرش به كار دشوار كشاورزى و تأمين مخارج اقتصادى خانواده همت گمارد.
+
هنگام تحصیل این عالم فرزانه در [[مشهد]] مقدس، علاوه بر فقر شدید مالى، با بحران هاى سیاسى و اجتماعى از قبیل: توطئه کشف [[حجاب]]، متحدالشکل کردن لباس مردم، و خلع لباس از روحانیت مواجه بود... در آن ایام به مدت طولانى همه دروس بر اثر شدت فشار و خفقان رژیم تعطیل گشته بود؛ ولى این عالم تلاشگر همچنان با امید، نشاط و پشتکار قوى به مطالعه و تحقیق خود ادامه داد و خلأ تعطیلى دروس را بدین وسیله جبران مى کرد.
  
'''تحصيلات '''
+
مرحوم میانجی در ضمن خاطراتش نقل مى کند: «در همان ایام اختناق روزى استاد (میرزا مهدى اصفهانى) به بنده فرمود: البشارة! البشارة! رفقا را خبر کن مى خواهم درس شروع کنم. در این هنگام من بلافاصله به دوستان که حدود هفت یا هشت نفر بودیم، از جمله: آیت  الله [[میرزا جواد آقا تهرانی|میرزا جواد آقا تهرانى]] و [[حسن‌علی مروارید|آیت  الله مروارید]] اطلاع دادم، از همان روزها مدتى شبانه، به صورت مخفیانه و با احتیاط کامل و توأم با ترس و اضطراب در درس استاد حضور پیدا مى کردیم...».
  
حضور علماى بزرگ در منطقه و ارتباط تنگاتنگ پدر با آنان، فضاى مذهبى و فرهنگى مناسبى را در محيط خانواده به وجود آورده بود؛ از اين رو آيت  الله ملكى ميانجى از دوران نوجوانى علائق مذهبى و دينىِ ويژه اى يافت و به اين صفت در ميان مردم و همسالانش ممتاز و معروف شد و از طرفى هم بر اثر عنايت و تشويق پدر، علاقه وافرى به تحصيل علم از خود نشان داد و در كنار فعاليت هاى كشاورزى، آموزش مقدمات علوم اسلامى و زبان ادبيات فارسى را در زادگاه خود آغاز كرد.
+
==فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی==
  
نخست خواندن و نوشتن را از كتب رايج آن زمان، نزد اساتيد فن آموخت و خط «مبين الملك گرمرودى» - حاكم فارس - را به عنوان سرمشق براى خود انتخاب كرد و داراى خطى بسيار زيبا شد. بعد در همان روستا از محضر مرحوم آيت الله «سيد واسع كاظمى تَركى» (متوفاى؛ 1353 ه.ق) كه از شاگردان برجسته و اعضاى جلسه استفتاى مرحوم آخوند خراسانى - صاحب كفاية الاصول - بود، ادبيات عرب، [[منطق]]، [[اصول]] و [[فقه]] (قوانين و رياض) را فراگرفت. سپس براى تكميل آموخته ها و سير در اعماق معارف و حقايق تشيع، در سال 1349 ق، به [[مشهد]] مقدس مشرف شد. و در جوار [[آستان قدس رضوى]] براى خود مسكن گزيد. آن گاه سطوح عالى را در نزد آيت  الله «شيخ هاشم قزوينى» (متوفاى؛ 1380 ق) فراگرفت، و [[فلسفه]] و مباحث اعتقادى را نزد «آيت  الله شيخ مجتبى قزوينى» (متوفاى 1386 ق) فراگرفت. بخشى از علم هيئت را نيز در كرسى درس مرحوم «آيت  الله شيخ حسنعلى اصفهانى نخودكى» (م. 1361 ق) آموخت و همچنين در درس خارج فقه مرحوم آيت  الله «ميرزا محمد آقازاده خراسانى» (متوفاى؛ 1356 ق) شركت جست و در نهايت بخشى از مباحث فقه، يك دوره [[اصول فقه]] و يك دوره كامل علوم و مباحث معارفى خراسان را از محضر استاد بزرگوارش مرحوم علامه آيت  الله  العظمى «ميرزا مهدى غروى اصفهانى» (متوفاى؛ 1365 ق) آموخت و در حدود سال 1361 ه.ق از محضر ايشان به دريافت اجازه [[اجتهاد]]، فتوا و نقل [[حديث]] مفتخر گشت كه اين اجازه نامه بعدها توسط مرحوم حضرت آيت  الله  العظمى «سيد محمد حجت كوه كمرى تبريزى» (متوفاى؛ 1372 ه.ق) مورد تأييد و تأكيد قرار گرفت. در بخشى از اين اجازه نامه چنين آمده است: «...ايشان به مرتبه فقيهان رهشناس و مجتهدان دقيق النظر نايل آمدند. بايد خداى سبحان را بر اين نعمت و كرامت شكر كنند، زيرا كه طالبان بسيارند، ولى واصلان اندك. و من به ايشان اجازه دادم كه از من روايت كنند هر چه را من اجازه روايت و نقل آن ها را دارم...».(1)
+
آیت الله ملکى میانجى پس از حدود سیزده سال حضور در [[حوزه علمیه]] [[مشهد]] و کسب معارف اسلامى و اخذ درجه [[اجتهاد]]، سرانجام به وطن خود «تَرک» بازگشت و به تبلیغ [[دین]] و ارشاد مردم توفیق یافت. او در مدت اندکى به طور طبیعى، رهبرى مذهبى و سیاسى روستاهاى اطراف را در منطقه شمال و شمال شرق شهرستان میانه بر عهده گرفت؛ البته بخشى از این ایام مصادف با جنگ جهانى دوم (۱۳۵۹ ق) بود که حضور فعال این فقیه فرزانه در منطقه، مایه نشاط و دلگرمى براى توده مردم و منزل ساده و بى  آلایش وى همواره پناهگاه مظلومان و محل امن و آسایش براى ستمدیدگان بشمار مى رفت.
  
'''خاطره اى از دوران تحصيل '''
+
او در طول اقامت خود در منطقه هر از چند گاهى نیز با استاد بزرگوارش، مرحوم آیت  الله حاج شیخ مهدى غروى اصفهانى، ارتباط مکاتبه اى برقرار مى کرد و بدین ترتیب از راهنمایی هاى استاد بهره هاى وافر مى برد. یک مورد در سال ۱۳۶۴ ه.ق مرحوم آیت  الله غروى اصفهانى  نامه اى به شاگردش مى نویسد و در آن ضمن تکریم و تجلیل از مقام علمى و تاکید بر فقاهت و اجتهاد آیت  الله ملکى میانجى، یک سرى دستورالعمل هایى علمى، اخلاقى و... را به وى توصیه مى کند. از آن  جمله تأکید مى نماید: «با توجه به مقام علمى، هرگز خود را به منطقه کوچک محصور نکرده و بلکه براى ابلاغ رسالت خطیر و انجام وظایف مهم دینى و نشر فرهنگ [[اهل  بیت]] حتما در شهرهاى بزرگى مانند [[تبریز]] سکونت کن». سپس این مهم را به آرامش اوضاع سیاسى کشور و پایان یافتن جنگ جهانى دوم موکول مى کند.
  
هنگام تحصيل اين عالم فرزانه در [[مشهد]] مقدس، علاوه بر فقر شديد مالى و گرسنگىِ مستمر، با بحران هاى هولناك سياسى، اجتماعى از قبيل: توطئه كشف حجاب، متحدالشكل كردن لباس مردم، و خلع لباس از روحانيت مواجه بود. اين جنايات تاريخى از سوى رضاخان در سرتاسر كشور بر مردم ايران تحميل مى شد تا اين كه منجر به وقوع قيام مردم مشهد و به وقوع پيوستن واقعه مسجد گوهرشاد (يكشنبه 12 [[ربيع  الثانى]] 1354) گرديد. به طورى كه اكثر طلاب مشهد در اثر فشارهاى مزدوران رضاخانى پراكنده شدند، و برخى هم، كسوت مقدس روحانيت را براى هميشه كنار گذاشته و به كارهاى ديگر روى آوردند. در اين بين تنها عده اى اندك كه از [[ايمان]] قوى و اراده پولادين برخوردار بودند، به گونه مظلومانه در اين راه استقامت كرده و از حريم [[دين]] و مذهب تشيع دفاع نمودند. مرحوم آيت  الله ملكى ميانجى هم جزو اين راست  قامتان هميشه سرافراز بود كه در برابر تندبادهاى برخاسته از سوى سلطه استعمار خارجى و استبداد رضاخانى سر خم نكرد. در آن ايام به مدت طولانى همه دروس بر اثر شدت فشار و خفقان رژيم تعطيل گشته بود؛ ولى اين عالم تلاشگر همچنان با اميد، نشاط و پشتكار قوى به مطالعه و تحقيق خود ادامه داد و خلأ تعطيلى دروس را بدين وسيله جبران و پر مى كرد.
+
آیت  الله ملکى میانجى تصمیم داشت در فرصت مناسب، به توصیه استادش جامه عمل بپوشاند؛ ولى حوادث ناگوارى سرنوشت او را رقم دیگر زد. پایان جنگ جهانى دوم، منتهى به اشغال سرزمین آذربایجان؛ توسط حزب دمکرات و حزب توده (ایادى ارتش سرخ شوروى در ایران) شد و در این هنگام وى هرگز حاضر نشد سنگر خویش را خالى و رها کند؛ بلکه به خاطر دفاع از [[دین]] و ناموس مردم و حراست از تمامیت ارضى کشور، عَلَم مبارزه بر ضد عوامل حکومت کمونیستى شوروى را بر دوش گرفت. و همچنان این پرچم مقدس کفرستیزى را در منطقه برافراشته و استوار نگاه داشت و پرده از چهره خائنان کنار زد.
  
معظم له در ضمن خاطراتش نقل مى كرد: «در همان ايام اختناق روزى مرحوم استاد (آيت  الله ميرزا مهدى غروى اصفهانى) به بنده فرمود: البشارة! البشارة! رفقا را خبر كن مى خواهم درس شروع كنم. در اين هنگام من بلافاصله به دوستان كه حدود هفت يا هشت نفر بوديم، از جمله: مرحوم آيت  الله حاج ميرزا جوادآقا تهرانى و آيت  الله مرواريد اطلاع دادم، از همان روزها مدتى شبانه، به صورت مخفيانه و با احتياط كامل و توأم با ترس و اضطراب در درس استاد حضور پيدا مى كرديم. روزى يكى از دوستان به هنگام آمدن درس گرفتار پليس شد. مرحوم استاد ناراحت شد و دست به [[دعا]] و توسل زد و براى رهايى وى دعا نمود والحمدلله ايشان آزاد شد. در آن زمان مزاحمت و سختگيرى براى طلاب و علما به اوج خود رسيده بود. بسيارى از دوستان ديگر و اينجانب گرفتار آزار و اذيت و توهين پليس شديم و خاطره هايى در اين مورد داريم».
+
در این غائله اغلب عناصر مذهبى با جبهه مشترک (متشکل از مالکین، خوانین، سلطنت طلبان، دولتمردان و...) بر ضد دمکرات ها و توده ای‌ها فعالیت مى کردند، از جمله در این راه تشکیلاتى هم بنام جمعیت خیریه را بنا نهادند، ولى آیت الله ملکى به این گروه و دیگر دسته ها نپیوست و به عنوان یک روحانى آزاداندیش و رهبر مذهبى، از موضعى مستقل و کاملاً اسلامى بر علیه دشمنان دین و استقلال کشور شورید و در طول این غائله تاریخى همچون پدرى دردمند در حفظ جان، مال، ناموس و دین مردم و حتى هدایت کسانى که در دام این فتنه گرفتار شده بودند، با سعه صدر و بزرگوارانه کوشید.
  
'''بازگشت به منطقه '''
+
پس از فرار کمونیست ها و ختم غائله نیز در ادامه وظایف دینى، نسبت به جلوگیرى از منکرات و ترویج فضائل اخلاقى، رسیدگى به وضع مستمندان، دفاع از حقوق عامه مردم به ویژه ستمدیدگان و زنان و اجراى [[احکام]] و شعایر اسلامى، حساسیت ویژه اى از خود نشان داد. از این رو حضور وى در منطقه براى برخى از مالکین و خوانین ستمگر، سخت گران آمد ولذا تصمیم به اذیت و آزار و اهانت نسبت به وى گرفتند. آنان در یک ترفندى از پیش طراحى شده، دوستداران این عالم مجاهد را شکنجه و زندانى کردند، و فضاى رعب و وحشت عجیبى را ایجاد نمودند تا جایى که وى در ۱۳۷۸ ه.ق پس از ۱۶ سال سکونت در وطن به [[قم]] مهاجرت کرد.
  
وى پس از حدود سيزده سال تلاش شبانه روزى در [[حوزه علميه]] [[مشهد]] و تحقيق و تفحص در فروع، اصول، معارف اسلامى و تشيع و الهام از بارگاه على  بن موسى  الرضا علیه السلام و نيل به مراتب والايى از [[علم]] و [[معرفت]] و اخذ درجه [[اجتهاد]]، سرانجام به وطن خود «تَرك» بازگشت. و در راه تشكيل خانواده با يكى از خاندان محترم [[سادات]] حسينى آن ديار، عقد وصلت بست. سپس با استقرار كامل در وطن به تبليغ [[دين]] و ارشاد مردم توفيق يافت. او در مدت اندكى به طور طبيعى، رهبرى مذهبى و سياسى بيش از صد پارچه آبادى و روستاهاى اطراف را در منطقه شمال و شمال شرق شهرستان ميانه بر عهده گرفت؛ البته بخشى از اين ايام مصادف با جنگ جهانى دوم (1359 ق) بود كه حضور فعال اين فقيه فرزانه، در منطقه، مايه نشاط و دلگرمى براى توده مردم و منزل ساده و بى  آلايش وى همواره پناهگاه مظلومان و محل امن و آسايش براى ستمديدگان بشمار مى رفت.
+
==فعالیت‌های علمی==
 +
آیت الله ملکی میانجی در سال ۱۳۷۸ ه.ق هنگام ورود به شهر مقدس [[قم]] مورد تکریم و احترام رئیس حوزه، [[آیت الله بروجردی|آیت  الله  بروجردى]] و دیگر مراجع و علماى اعلام قرار گرفت، و در جوار حرم کریمه [[اهل  بیت]] علیهم السلام به تحقیق و تدریس خارج [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]]، [[تفسیر]]، [[کلام]] و معارف تشیع پرداخت و شاگردانى فاضل تربیت نمود. آیت  الله ملکى به نظم در امور و پژوهش در موضوعات علمى علاقه اى شدید داشت و آن را به همه چیز ترجیح مى داد. او تا سال ۱۳۷۱ ش، با این که ۸۸ سال سن داشت، روزى دوازده ساعت کار و تحقیق علمى مى کرد.
  
او در طول اقامت خود در منطقه هر از چند گاهى نيز با استاد بزرگوارش، مرحوم آيت  الله حاج شيخ مهدى غروى اصفهانى، ارتباط مكاتبه اى برقرار مى كرد و بدين ترتيب از راهنمايي هاى استاد بهره هاى وافر مى برد. يك مورد در سال 1364 ه.ق مرحوم آيت  الله غروى اصفهانى  نامه اى به شاگردش مى نويسد و در آن ضمن تكريم و تجليل از مقام علمى و تاكيد بر فقاهت و اجتهاد آيت  الله ملكى ميانجى، يك سرى دستورالعمل هايى علمى، اخلاقى و... را به وى توصيه مى كند.
+
'''مبانى علمى آیت الله ملکی:'''
  
از آن  جمله تأكيد مى نمايد: «با توجه به مقام علمى، هرگز خود را به منطقه كوچك محصور نكرده و بلكه براى ابلاغ رسالت خطير و انجام وظايف مهم دينى و نشر فرهنگ [[اهل  بيت]] حتما در شهرهاى بزرگى مانند تبريز سكونت كن. سپس اين مهم را به آرامش اوضاع سياسى كشور و پايان يافتن جنگ جهانى دوم موكول مى كند.
+
او در رشته هاى [[فقه]]، [[تفسیر]] و [[کلام]]، تبحر و تخصصى ویژه داشت، در هر کدام به همان شیوه فقاهتى و اجتهادى که از کتاب، سنت و عقل سرچشمه گرفته بود، عمل مى کرد؛ یعنى علاوه بر فقه و اصول، در معارف، کلام و [[اصول دین]] نیز به [[اجتهاد]] و تفقه، مبتنى بر این سه اصل، اعتقاد راسخ داشت و آن را «فقه اکبر» و بخش مهمى از فقاهت مى دانست.
  
'''ايفاى نقش ماندگار'''
+
«مکتب معارفى» که مرحوم آیت  الله ملکى میانجى در پرتو آن بر دفاع از آرمان هاى اعتقادى [[اسلام]] و تشیع همت گماشت، تنها از راه صحیح ([[قرآن]]، [[نهج  البلاغه]]، [[صحیفه سجادیه]]، دیگر کلام معصومین و عقل) اسلام را ترسیم مى کند و به نظر این عالم اندیشمند، «مکتب تشیع» یک مکتب غنى است و در ارائه آرمان هاى اعتقادى اسلام و... وام دار مکاتب دیگر نمى باشد، وى اگر چه نسبت به علم و عقل جایگاه ویژه اى در نظر داشت و حتى برخى اوقات به «علم» سوگند یاد مى کرد؛ ولى هرگز «این همانىِ» بحث هاى عقلانى با [[فلسفه]] را قبول نداشت و ترویج دیدگاه هاى فلسفى و عرفانىِ متأثر از اندیشه هاى دانشمندان بیگانه یونانى و... را که به هر حال ساخته و پرداخته بشر بوده یک نوع حرکت انفعالى، تضعیف اسلام و انحراف از صراط مستقیم تلقى مى کرد.
  
آيت  الله ملكى ميانجى تصميم داشت در فرصت مناسب، به توصيه استادش جامه عمل بپوشاند؛ ولى حوادث ناگوارى سرنوشت او را رقم ديگر زد. پايان جنگ جهانى دوم، منتهى به اشغال سرزمين آذربايجان؛ توسط حزب دمكرات و حزب توده (ايادى ارتش سرخ شوروى در ايران) شد و در اين هنگام وى هرگز حاضر نشد سنگر خويش را خالى و رها كند؛ بلكه به خاطر دفاع از [[دين]] و ناموس مردم و حفظ حراست از تماميت ارضى كشور، عَلَم مبارزه بر ضد عوامل حكومت كمونيستى شوروى را بر دوش گرفت. و همچنان اين پرچم مقدس كفرستيزى را در منطقه برافراشته و استوار نگاه داشت و پرده از چهره خائنان كنار زد.
+
او مى گفت: با توجه به «اِنّ الدّین عنداللّه الاسلام»، مکتب راستین اسلام، برتر و بالاتر از آن است که در ارایه اصیل ترین باورهاى اعتقادى خود عاجز شده، دست تَکدى به سوى سایر مکاتب و تمدن ها دراز بکند؛ بلکه دین اسلام داراى محتواى جدید و پویا بوده و همواره در مقابل اندیشه هاى کهن یونانى و ماقبل آن قرار داشته است و اسلام ارزش عقل را - چه از بُعد حقیقت آن که داراى عصمت ذاتى و پیامبر باطن قلمداد شده و چه در قلمرو اصول و [[احکام]] عقلى - بیش از دیگران مورد تأکید قرار داده است.  
  
در اين غائله اغلب عناصر مذهبى با جبهه مشترك (متشكل از مالكين، خوانين، سلطنت طلبان، دولتمردان و...) بر ضد دمكرات ها و توده اي‌ها فعاليت مى كردند از جمله در اين راه تشكيلاتى هم بنام جمعيت خيريه را بنا نهادند ولى آيت الله ملكى به اين گروه و ديگر دسته ها نپيوست و به عنوان يك روحانى آزادانديش و رهبر مذهبى، از موضعى مستقل و كاملاً اسلامى بر عليه دشمنان [[دين]] و استقلال كشور شوريد.
+
'''مناظرات و مباحثات علمى:'''
  
و در طول اين غائله تاريخى همچون پدرى دردمند در حفظ جان، مال، ناموس و دين مردم و حتى هدايت كسانى كه در دام اين فتنه گرفتار شده بودند، با سعه صدر و بزرگوارانه كوشيد. پس از فرار كمونيست ها و ختم غائله نيز در ادامه وظايف دينى، نسبت به جلوگيرى از منكرات و ترويج فضائل اخلاقى، رسيدگى به وضع مستمندان، دفاع از حقوق عامه مردم به ويژه ستمديدگان و زنان و اجراى [[احكام]] و شعاير اسلامى، حساسيت ويژه اى از خود نشان داد. از اين رو حضور وى در منطقه براى برخى از مالكين و خوانين ستمگر، سخت گران آمد ولذا تصميم به اذيت و آزار و اهانت نسبت به وى گرفتند.
+
بخشى از حیات علمى این عالم تلاشگر را مناظره و مباحثه هاى علمى تشکیل مى داد. او بارها با علماى مذاهب اسلامىِ غیرشیعى به مناظره نشسته بود. اما بیشترین مباحثات او در حوزه اندیشه هاى جهان [[تشیع]] قرار داشت.  
  
آنان در يك ترفندى از پيش طراحى شده، دوستداران اين عالم مجاهد را بازداشت، شكنجه و زندانى كردند، فضاى رعب و وحشت عجيبى را ايجاد نمودند تا جايى كه وى در 1378 ه.ق پس از 16 سال سكونت در وطن به [[قم]] مهاجرت كرد.
+
بیشتر بحث هاى وى پیرامون موضوعات معارفى و کلامى دور مى زد؛ ولى او در بُعدِ «[[فروع دین]]» هم مناظرات قابل توجهى با اشخاص داشت از جمله در سال هاى پیش، که یکى از اخباری هاى مقدس و بسیار قوى (از پیروان تفکر مرحوم [[محمدامین استرآبادی|محمدامین استرآبادى]]) ساکن جنوب غرب استان اردبیل، به روستاهاى پیرامون بخش «گرمرود» نفوذ کرده و دست به فعالیت علیه مسلک «تفقه و اجتهاد» زده بود، یک بار هم براى مناظره با آیت  الله ملکى به مرکز بخش گرمرود (ترک) آمده بود؛ اما در مباحثه با ایشان شکست سختى خورد و فورا با ناراحتى منطقه را ترک کرد.
  
'''هجرت به قم '''
+
'''تدریس و شاگردان:'''
  
ايشان در سال 1378 ه.ق هنگام ورود به شهر مقدس قم مورد تكريم و احترام رئيس حوزه و مرجع تقليد جهان تشيع، حضرت آيت  الله  العظمى بروجردى و ديگر مراجع و علماى اعلام قرار گرفت، و در جوار كريمه [[اهل  بيت]] علیهم السلام به تحقيق و تدريس خارج [[اصول]]، [[تفسير]]، [[كلام]] و معارف تشيع پرداخت و شاگردانى فاضل، دانا و كوشا تربيت نمود. آيت  الله ملكى به نظم در امور و پژوهش در موضوعات علمى علاقه اى شديد داشت و آن را به همه چيز ترجيح مى داد. او تا سال 1371 ش. با اين كه 88 سال سن داشت، روزى دوازده ساعت كار و تحقيق علمى مى كرد.
+
این فقیه پرتلاش افزون بر فعالیت هاى تحقیقى، تفسیرى و معارفى، به تربیت شاگردانى چند همت گماشت، از آن جمله:
  
'''مبانى علمى '''
+
*[[محمدعلی حقی|شیخ محمدعلى حقى]]؛
 +
*شیخ اسدالله ربانى سرابى؛
 +
*شیخ حسین ربانى؛
 +
*محمد عبایى خراسانى؛
 +
*میرزا ابراهیم علیزاده اروموى؛
 +
*میرزا احمد ارجمند مشکینى؛
 +
*سید على اکبر تقوى قزوینى؛
 +
*میرزا ایوب گرمرودى؛
 +
*سید هادى عظیمى ترکى؛
 +
*سید بهلول سجادى مرندى؛
 +
*سید بهاءالدین علوى هشترودى؛
 +
*سید محمدعلى جلیلى؛
 +
*شیخ حسن احمد ترکى؛
 +
*میرزا عین  الله حسنى؛
 +
*رضا برنجکار؛
 +
*محمد بیابانى اسکویى؛
 +
*سید رضا حسینى مرندى؛
 +
*محمدهادى ابراهیم نژاد قوچانى؛
 +
*محمدمهدى ابراهیم نژاد قوچانى؛
 +
*میرزا رفعت الله حامدى؛
 +
*على ملکى میانجى.
  
طريق تحقيقى و شيوه استنباطى آيت  الله ملكى، همان سيره و اسلوب فقهاى اصولى [[شيعه]] در طول تاريخ بود. او در رشته هاى؛ [[فقه]]، [[تفسير]] و [[كلام]]، تبحر و تخصصى ويژه داشت، در هر كدام به همان شيوه فقاهتى و اجتهادى كه از كتاب، سنت و عقل سرچشمه گرفته بود، عمل مى كرد؛ يعنى علاوه بر فقه و اصول، در معارف، كلام و اصول دين نيز به [[اجتهاد]] و تفقه، مبتنى بر اين سه اصل، اعتقاد راسخ داشت و آن را «فقه اكبر» و بخش مهمى از فقاهت مى دانست.
+
==آثار و تألیفات==
  
«مكتب معارفى» كه مرحوم آيت  الله ملكى ميانجى در پرتو آن بر دفاع از آرمان هاى اعتقادى [[اسلام]] و تشيع همت گماشت، تنها از راه صحيح ([[قرآن]]، [[نهج  البلاغه]]، [[صحيفه سجاديه]]، ديگر كلام معصومين و عقل) اسلام را ترسيم مى كند و به نظر اين عالم انديشمند، «مكتب تشيع» يك مكتب غنى است و در ارائه آرمان هاى اعتقادى اسلام و... وام دار مكاتب ديگر نمى باشد، وى اگر چه نسبت به علم و عقل جايگاه ويژه اى در نظر داشت و حتى برخى اوقات به «علم» سوگند ياد مى كرد؛ ولى هرگز «اين همانىِ» بحث هاى عقلانى با [[فلسفه]] را قبول نداشت و ترويج ديدگاه هاى فلسفى و عرفانىِ متأثر از انديشه هاى دانشمندان بيگانه يونانى و... را كه به هر حال ساخته و پرداخته بشر بوده يك نوع حركت انفعالى، تضعيف اسلام و انحراف از صراط مستقيم تلقى مى كرد.
+
آیت الله ملکى میانجی در کنار فعالیت هاى اجتماعى و عبادى، کار پژوهش و تدریس را ادامه داد و کتب ذیل، یادگار تحقیقات علمى اوست.
 +
[[پرونده:Maleki.jpg|بندانگشتی|یکی از آثار آیت الله ملکی میانجی]]
  
او مى گفت: با توجه به «اِنّ  الدّين عنداللّه الاسلام»، مكتب راستين اسلام، برتر و بالاتر از آن است كه در ارايه اصيل ترين باورهاى اعتقادى خود عاجز شده، دست تَكدى به سوى ساير مكاتب و تمدن ها دراز بكند؛ بلكه دين اسلام داراى محتواى جديد و پويا بوده و همواره در مقابل انديشه هاى كهن يونانى و ماقبل آن قرار داشته است و اسلام ارزش عقل را - چه از بُعد حقيقت آن كه داراى عصمت ذاتى و پيامبر باطن قلمداد شده و چه در قلمرو اصول و [[احكام]] عقلى - بيش از ديگران مورد تأكيد قرار داده است. همچنين او بر اين باور بود كه علاوه بر معارف دينى، مسلمانان در علوم و فنون ديگر مانند: تاريخ، جغرافيا، رياضيات، علوم تجربى و... با تمام گستردگى اش - كه محصول مشترك تمدن بشرى بشمار مى آيد. - بايد به گونه اى ابتكار، نوآورى و رشد از خود نشان بدهند كه هيچ وقت نيازمند بيگانگان نباشند.
+
#'''بدائع  الکلام فى تفسیر آیات الاحکام:''' این کتاب در [[تفسیر]] آیات مربوط به [[طهارت]] و [[نماز]] بوده و در آن پیرامون تفسیر آیات مربوط به موضوع «[[شفاعت]]» بحث مى کند. بار اول سال ۱۴۰۰ ه.ق در [[قم]] و در دومین بار در سال ۱۴۰۲ ه.ق در بیروت به چاپ رسیده است.
 +
#'''تفسیر فاتحة الکتاب:''' کتاب فوق پیرامون تفسیر [[سوره حمد]] است که از سوى انتشارات «دارالقرآن  الکریم» [[قم]] در سال ۱۴۱۳ ه.ق چاپ شده است.
 +
#'''توحید الامامیه:''' در این کتاب ارزشمند موضوعات مهمى مانند: اهمیت و جایگاه علم و عقل، شناخت [[خداوند]] متعال و [[توحید]]، علم و قدرت، معناى عرش، کرسى، مشیت، اراده، قضاء و قدر، جبر، اختیار، حدوث عالم، بداء و... از دیدگاه «مکتب معارفى خراسان» مورد بحث و بررسى قرار گرفته است. کتاب از سوى انتشارات «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى» در سال ۱۴۱۵ ق. به چاپ رسیده است.
 +
#'''تفسیر مناهج  البیان، (۶ جلد):''' شامل جزءهاى ۱ و ۲ و ۳ و ۴ و ۲۹ و ۳۰ از [[قرآن کریم]] است که هر کدام از اجزاء در یک مجلد قرار گرفته است. مسئولیت چاپ این تفسیر گرانسنگ را انتشارات «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى» بر عهده گرفته و به طرز مطلوبى آن را به چاپ رسانده است.
 +
#'''نگاهى به علوم قرآنى:''' این کتاب نیز یکى دیگر از آثار آیت  الله ملکى میانجى است که توسط آقاى على نقى خدایارى به فارسى ترجمه شده و به اهتمام آقاى على ملکى میانجى، توسط نشر «خرم»، بهار ۱۳۷۷ در قم به چاپ رسیده است.
 +
#'''الرشاد فى المعاد؛ مخطوط.'''
 +
#'''تقریرات کامل درس اصول آیت  الله [[میرزا مهدی اصفهانی|میرزا مهدى غروى اصفهانى]]؛ مخطوط.'''
 +
#'''رساله اى در حبط و تکفیر؛ مخطوط.'''
 +
#'''رساله اى در خمس؛ مخطوط.'''
 +
#'''رساله اى در احکام میت؛ مخطوط.'''
 +
#'''نوشتارى در احکام صلاة، نکاح، طلاق، مواریث و ابحاثى پیرامون مسائل متفرقه تفسیر و معارف.'''
  
آيت  الله ملكى در دفاع از تفكر خود اگر چه با مسلك برخى از [[شخصیت ها]]ى فلسفى و عرفانى مخالف بود و آراء آن ها را زمينه «مسخ» [[قرآن]] و عقايد دينى مى پنداشت؛ اما هيچ وقت گستاخى به ساحت بزرگان را نمى پسنديد و خود را نيز از تقابل و خودنمايى به دور مى داشت. همواره نسبت به شخص آن ها احترام قايل بود و ديگران را نيز به حفظ حريم و تكريم آنان توصيه مى نمود و هنگام نقد و يا رد افكارشان به گونه غيرمستقيم و با كنايه از ايشان نام مى برد.(2) از اين رو، وقتى كسى در بين مردم و در حضور اين عالم بزرگوار به يكى از بزرگان معاصر كه مخالف مسلك علمى ايشان بود، اسائه ادب كرد، آيت  الله ملكى به اظهارات وى اعتراض نمود و از آن پس رابطه خود را با او قطع كرد.
+
==خدمات فرهنگى و عمرانى==
  
'''مناظرات و مباحثات علمى '''
+
آیت  الله ملکى در طول اقامت در منطقه تَرک، علاوه بر فعالیت هاى معمول و ترویج شعایر دینى، اقامه [[نماز جماعت]]، تشکیل جلسات سخنرانى در مناسبت هاى گوناگون و نشر فرهنگ [[شیعه|تشیع]] در منطقه، به یک سرى فعالیت هاى عمرانى و فرهنگى دیگر نیز اقدام کرد که به نوبه خود تأثیر بسزائى در عمران و آبادى و رشد آگاهى مردم گذاشت، از جمله:
  
آيت  الله ملكى، علاوه بر تبحر در فقاهت و تفسير، به عنوان يكى از اساتيد «مكتب معارفى خراسان»(3) در حوزه علميه قم به تدريس و تأليف اشتغال داشت، افزون بر اين، بخشى از حيات علمى اين عالم تلاشگر را مناظره و مباحثه هاى علمى تشكيل مى داد. او بارها با علماى فِرَق و مذاهب اسلامىِ غيرشيعى به مناظره نشسته بود. اما بيشترين مباحثات او در حوزه انديشه هاى جهان تشيع قرار داشت. گفتمان هاى علمى متعدد وى با بسيارى از اهل فكر با انديشه هاى مختلف، مدت هاى مديدى ادامه پيدا كرد و برخى از چهره هاى طرف گفتگو هم اكنون از انديشمندان و [[شخصیت ها]]ى بزرگ معاصر محسوب مى شوند.
+
*'''رسیدگى به فقرا و محرومان:''' ایشان بخش عمده اى از اوقات خود را صرف خدمت و رسیدگى به وضع فقرا و مستمندان منطقه مى کرد. در سال ۱۳۲۷ شمسی که خشکسالى و قحطى بود، این فقیه دردآشنا، تدبیرى اتخاذ کرد و با جیره بندى آرد و نان، مردم آن دیار را از پیامدهاى ناگوار این پدیده خطرناک درامان نگاه داشت. وى جمعى متشکل از افراد نیکوکار در منطقه را تعیین کرده بود که این ها شناسایى خانواده هاى نیازمند را به عهده داشتند و پس از شناسایى به صورت مخفیانه و آبرومندانه به آن ها کمک مى شد.
 +
*'''احیاء چند قنات و چشمه:''' که هر کدام در تأمین آب آشامیدنى و کشاورزى مردم بخش، نقش حیاتى داشته و دارد.
 +
*'''تعمیر اساسى مسجد ترک:''' این [[مسجد]] که یکى از آثار ارزشمند اسلامى و باستانى کشور بشمار مى آید، در چندین مرحله توسط آیت  الله ملکى به تعمیرات آن اقدام شده است.
 +
*'''تأسیس کتابخانه:''' این مرکز تحت عنوان «کتابخانه [[امام صادق]] علیه السلام» در سال ۱۳۵۶ ش. به همت آیت  الله ملکى تأسیس گردید و زیر نظر فرزند ایشان شروع به فعالیت کرد. این کتابخانه مهم اکنون در روستاى ترک قرار دارد و کتاب هاى آن به صورت امانت در اختیار علاقمندان و جوانان روستا و حومه قرار مى گیرد، و در زمستان ها کلاس هاى تعلیم [[قرآن]] در محل کتابخانه برقرار است.
 +
*'''احداث دانش‌سرا:''' این مرکز آموزشى در پى تلاش هاى بى دریغ معظم له، اخیرا در زادگاه ایشان به مساحت ۶۵/۰۰۰ متر مربع تأسیس شده که در رشد و شکوفایى استعدادهاى سرشار جوانان و نوجوانان منطقه بسیار نقش آفرین بوده است.
 +
*'''کمک و اقدام به کارهاى خیر و عام المنفعه:''' همانند: برق کشى، لوله کشى، جاده سازى و تاسیس مراکز و دوایر ادارى که هم اکنون در خدمت مردم قرار دارد.
  
بيشتر بحث هاى وى پيرامون موضوعات معارفى و كلامى دور مى زد؛ ولى او در بُعدِ «[[فروع دين]]» هم مناظرات قابل توجهى با اشخاص داشت از جمله در سال هاى پيش، كه يكى از اخباري هاى مقدس و بسيار قوى (از پيروان تفكر مرحوم محمدامين استرآبادى) ساكن جنوب غرب استان اردبيل، به روستاهاى پيرامون بخش «گرمرود» نفوذ كرده و دست به فعاليت عليه مسلك «تفقه و اجتهاد» زده بود، يك بار هم براى مناظره با آيت  الله ملكى به مركز بخش گرمرود (ترك) آمده بود؛ اما در مباحثه با ايشان شكست سختى خورد و فورا با ناراحتى منطقه را ترك كرد.
+
==ویژگی‌هاى اخلاقى==
  
'''تربيت شاگردان فاضل '''
+
*'''رعایت حال مردم:''' وى احترام خاصى براى عامه مردم قائل بود و رعایت حال آن ها را بر خود لازم مى دانست. خیلى حساس و مقید بود که صداى بلندگوى [[مسجد|مساجد]] جز در اوقات [[اذان]]، بلند نباشد، اصلاً اجازه نمى داد صداى سخنرانى وى به بیرون از مسجد پخش شود و آن را موجب مزاحمت براى مردم و سبک شمردن شعائر مذهبى مى شمرد.
 +
*'''ظلم ستیزى:''' او نسبت به توده مردم، خیلى [[متواضع]] بود، ولى در برابر افراد ثروت اندوز، خوانین و دولتمردانِ رژیم ستمشاهى کاملاً از موضع قدرت و تکبر برخورد مى کرد. چنان که یک وقت رسم بر این شده بود که وقتى کسى از دنیا مى رفت و وارث ذکور نداشت، اموالش به نفع خوانین و مالکین مصادره مى شد؛ ولى آیت  الله ملکى در چند مورد با [[شجاعت]] و صلابت ستودنى جلوى خان هاى منطقه ایستاد و مانع از اجراى این سنت شیطانى شد، به طورى که وى خود قبل از این که ایادى خان ها برسند، در منزل میت حاضر مى شد و اموال را میان وارثان تقسیم مى کرد. آیت  الله ملکى، محمدرضا شاه را نیز همانند پدرش رضاخان، ظالم و [[غصب|غاصب]] مى دانست و از طرق مختلف این احساس و اعتقاد را از خود بروز مى داد.
 +
*'''ساده زیستى:''' زندگى ساده و بى آلایش و در عین حال پرتلاش و جنب و جوش او مورد توجه و زبانزد همگان بود. خانه گلى اش در آذربایجان با این که محل آمد و شد بود، با چند گلیم پوشیده شده بود. بعد از مهاجرت به [[قم]] هم با توسل به [[حضرت معصومه ]] سلام الله علیها، توانست خانه اى معمولى براى خود تهیه کند و با این که چندین بار از سوى افراد نیکوکار به وى پیشنهاد شد خانه مجللى برایش تهیه کنند ولى عزت نفس وى اجازه نداد که این پیشنهاد را بپذیرد.
 +
*'''اهتمام به دعا و عبادت:''' به [[نماز اول وقت]] سخت مقید بود. از دوران جوانى به واسطه [[نذر]]، نمازهاى مستحبى روزانه را به خود واجب کرده بود و تا آخر عمر آن را بجا مى آورد. [[دعا|ادعیه]] و مناجات و قرائت [[قرآن]] همراه با تأمل و حال معنوى به ویژه سحرگاهان از کارهاى روزانه اش بشمار مى رفت و این عمل را به صورت دستورالعمل اخلاقى به دیگران نیز توصیه مى کرد. آن را دستورالعمل استادش مرحوم آیت  الله [[شیخ مجتبی قزوینی]] به دیگران هم مى دانست.
  
اين فقيه پرتلاش افزون بر فعاليت هاى تحقيقى، تفسيرى و معارفى، به تربيت شاگردانى چند همت گماشت. از آن جمله، حضرات آيات و حجج الاسلام:
+
==وفات==
  
* 1- شيخ محمدعلى حقى؛
+
مرحوم محمدباقر ملکى میانجى، پس از ۹۵ سال زندگى افتخارآمیز همراه با تلاش و کوشش بى وقفه، سرانجام در شب جمعه پانزدهم خرداد ۱۳۷۷ ه.ش (برابر با دهم [[صفر]] ۱۴۱۹ ه.ق) دعوت حق را لبیک گفت و به سراى باقى شتافت. پیکر پاک این فقیه بزرگ، در شهر [[قم]] تشییع و در قبرستان شیخان در جوار حرم [[حضرت معصومه ]] سلام الله علیها، به خاک سپرده شد.
  
* 2- شيخ اسدالله ربانى سرابى؛
+
==منابع==
  
* 3- شيخ حسين ربانى؛
+
*عبدالرحیم اباذرى، [[ستارگان حرم]]، جلد ۶.
  
* 4- محمد عبايى خراسانى؛
+
==آرشیو عکس و تصویر==
 +
<gallery mode="packed" heights="170">
 +
پرونده:میانجی (02).jpg|محمدباقر ملکی میانجی
 +
پرونده:میانجی (01).jpg|تشییع پیکر محمدباقر ملکی میانجی در [[حرم حضرت معصومه علیها السلام|حرم حضرت معصومه سلام الله علیها]]
 +
</gallery>
  
* 5- ميرزا ابراهيم عليزاده اروموى؛
+
[[رده:علمای معاصر|ملكى ميانجى،محمدباقر]]
 
+
[[رده:مفسرین قرآن]]
* 6- ميرزا احمد ارجمند مشكينى؛
+
[[رده:مدفونین در قبرستان شیخان]]
 
 
* 7- سيد على اكبر تقوى قزوينى؛
 
 
 
* 8- ميرزا ايوب گرمرودى؛
 
 
 
* 9- سيد هادى عظيمى تركى؛
 
 
 
* 10- سيد بهلول سجادى مرندى؛
 
 
 
* 11- سيد بهاءالدين علوى هشترودى؛
 
 
 
* 12- سيد محمدعلى جليلى؛
 
 
 
* 13- شيخ حسن احمد تركى؛
 
 
 
* 14- ميرزا عين  الله حسنى؛
 
 
 
* 15- رضا برنجكار؛
 
 
 
* 16- محمد بيابانى اسكويى؛
 
 
 
* 17- سيد رضا حسينى مرندى؛
 
 
 
* 18- محمدهادى ابراهيم نژاد قوچانى؛
 
 
 
* 19- محمدمهدى ابراهيم نژاد قوچانى؛
 
 
 
* 20- ميرزا رفعت الله حامدى؛
 
 
 
* 21- على ملكى ميانجى و...
 
 
 
'''ويژگي هاى اخلاقى '''
 
 
 
'''<I>1- رعايت حال مردم :</I>'''
 
 
 
وى احترام خاصى براى عامه مردم قائل بود و رعايت حال آن ها را بر خود لازم مى دانست. خيلى حساس و مقيد بود كه صداى بلندگوى مساجد جز در اوقات اذان، بلند نباشد، اصلاً اجازه نمى داد صداى سخنرانى وى به بيرون از مسجد پخش شود و آن را موجب مزاحمت براى مردم و سبك شمردن شعائر مذهبى مى شمرد.
 
 
 
'''<I>2- مبارزه با عوام زدگى :</I>'''
 
 
 
احترام به عامه مردم غير از عوام زدگى است، اين تمايز در وجود آيت  الله ملكى ظهور چشمگير داشت. از نقل روايات مجعول و وقايع تاريخى مشكوك در محافل و مجالس كه اغلب افراد به خاطر خوشايند مردم در منابر و محافل ذكر مى كردند، شديدا مخالفت و جلوگيرى مى كرد. يك وقت (قبل از سال 1340) شخص ناشناسى با ريشى بلند كه به منطقه رفت و آمد داشت، ادعا كرد در هشت كيلومترى مركز بخش در روستائى به نام «دِيْزَجْ» امامزاده اى كشف كرده است، سپس اظهار كرد: امامزاده در خواب از وى خواسته تا آيت  الله ملكى هم قبر او را آشكار و بازسازى نمايد. او با اين ترفند خواست اين عالم تيزبين را هم در كار خود شريك كرده و از وجودش بهره بردارى كند؛ ولى آيت  الله ملكى چون ظن قوى به خلاف آن داشت، تن به اين كار نداد و دستور داد او را تنبيه كنند. و از منطقه خارج نمايند. اما مردم هم بدون توجه به واقعيت امر، تحت تأثير قرار گرفته، دسته دسته از روستاهاى اطراف به [[زيارت]] امامزاده تازه كشف شده مى آمدند و گاو و گوسفند نذر و قربانى مى كردند، حتى در همين ايام صاعقه اى به منزل يكى از بستگان آيت  الله ملكى اصابت كرد. بلافاصله شايعه شد كه امامزاده غضب كرده است. و برخى از ايشان خواهش كردند تا دست از مخالفت بردارد، اما آيت  الله ملكى طبق وظيفه شرعى خود هرگز اعتنايى به اين شايعات و تبليغات نداشت و بدون هيچ ترسى به مخالفت خود ادامه داد. سرانجام بعد از مدتى معلوم شد آن شخص مى خواست دخترى را بدون عقد شرعى تصاحب كند و اصلاً مسلمان نبود؛ بلكه ظاهرا فردى يهودى بوده است و براى استخراج اشياء عتيقه به منطقه مى آيد و برخى آثار باستانى گرانقيمت را هم كه نورافشانى مى كرده استخراج نموده و از منطقه خارج كرده است. و از آن به بعد، ديگر به منطقه بازنگشت.
 
 
 
'''<I>3- ظلم ستيزى :</I>'''
 
 
 
او نسبت به توده مردم، خيلى [[متواضع]] بود، ولى در برابر افراد ثروت اندوز، خوانين و دولتمردانِ رژيم ستمشاهى كاملاً از موضع قدرت و تكبر برخورد مى كرد. روزى در يكى از روستاهاى بخش، شخصى فوت كرده بود كه وارث ذكور نداشت. خان مامور خود را مى فرستد تا اموال ميت را به نفع خود مصادره كند. پيش از ورود مامور، آيت  الله ملكى با عجله و طى طريق يك راه طولانى، خود را به آن روستا رسانده و اموال را ميان وارثان آن مرحوم تقسيم مى كند. وقتى مأمور خان از راه مى رسد، خود را در مقابل عمل انجام شده، مى بيند. لذا كارى نمى تواند بكند. ولى زيرلب، اعتراض هايى را زمزمه مى كند. در اين هنگام آيت  الله ملكى استكان چاى را از جلوى وى برداشته به بيرون از اتاق پرت مى كند. آن گاه يك سيلى محكمى هم به بيخ گوشش مى نوازد. خبر آن مانند انفجار بمب در سرتاسر منطقه طنين انداخت.
 
 
 
چنان كه يك وقت رسم بر اين شده بود كه وقتى كسى از دنيا مى رفت و وارث ذكور نداشت، اموالش به نفع خوانين و مالكين مصادره مى شد؛ ولى آيت  الله ملكى در چند مورد با شجاعت و صلابت ستودنى جلوى خان هاى منطقه ايستاد و مانع از اجراى اين سنت شيطانى شد، به طورى كه وى خود قبل از اين كه ايادى خان ها برسند، در منزل ميت حاضر مى شد و اموال را ميان وارثان تقسيم و براى هر كدام سند و قباله تنظيم مى كرد. همچنين در سال هاى قبل از اجراى قانون طاغوتى «اصلاحات ارضى رژيم شاه»، اراضى مسكونى مركز بخش (ترك) محل سكونت هزار خانواده (شش هزار جمعيت)، به يك مالك تبريزى تعلق داشت، برخى از ملاكين ستمگر ناحيه در سر مى پروراندند تا زمين هاى او را با حيله و فريب به چنگ بياورند ولى قبل از اقدام آنان با درايت و تدبير آيت  الله ملكى اين اراضى توسط مالك قانونى آن به مردم ساكن منطقه بخشيده شد و به اين وسيله دست تجاوز ظالمان از آن قطع گرديد و آنان در راه نيل به اهداف پليدشان ناكام ماندند.
 
 
 
آيت  الله ملكى، محمدرضا شاه را نيز همانند پدرش؛ رضاخان، قلدر، ظالم و غاصب مى دانست و از طرق مختلف اين احساس و اعتقاد را از خود بروز مى داد. وقتى محمدرضا در اوائل سلطنت خود به آذربايجان و شهر ميانه آمد، وى هرگز به استقبال از او حاضر نشد و در جمله معروفى، شاه را به «مار خفته در زمستان» تشبيه كرد و گفت: «فردا اگر تابستان فرارسد و هوا گرم شود، هيچ كس از نيش زهرآلود و كشنده او در امان نخواهد بود».
 
 
 
'''<I>4- ساده زيستى :</I>'''
 
 
 
زندگى ساده و بى آلايش و در عين حال پرتلاش و جنب و جوش او مورد توجه و زبانزد همگان بود. خانه گلى اش در آذربايجان با اين كه محل آمد و شد بود، با چند گليم پوشيده شده بود. بعد از مهاجرت به [[قم]] هم با توسل به [[حضرت معصومه ]] سلام الله علیها كه خود داستانى دارد، توانست خانه اى معمولى براى خود تهيه كند و با اين كه چندين بار از سوى افراد نيكوكار به وى پيشنهاد شد خانه مجللى برايش تهيه كنند ولى عزت نفس وى اجازه نداد كه اين پيشنهاد را بپذيرد.
 
 
 
'''<I>5- اهتمام به دعا و عبادت :</I>'''
 
 
 
به [[نماز اول وقت]] سخت مقيد بود. از دوران جوانى به واسطه نذر، نمازهاى مستحبى روزانه «نوافل يوميه» را به خود واجب كرده بود و تا آخر عمر آن را بجا مى آورد. ادعيه و مناجات و قرائت [[قرآن]] همراه با تأمل و حال معنوى به ويژه سحرگاهان از كارهاى روزانه اش بشمار مى رفت و اين عمل را به صورت دستورالعمل اخلاقى به ديگران نيز توصيه مى كرد. آن را دستورالعمل استادش مرحوم آيت  الله شيخ مجتبى قزوينى به ديگران هم مى دانست.
 
 
 
'''خدمات مذهبى، فرهنگى و عمرانى '''
 
 
 
آيت  الله ملكى در طول اقامت در منطقه؛ علاوه بر فعاليت هاى معمول و ترويج شعاير دينى، اقامه [[نماز جماعت]]، تشكيل جلسات سخنرانى در مناسبت هاى گوناگون مانند: ماه مبارك [[رمضان]]، ماه [[محرم]]، دهه آخر [[صفر]]، [[عيد فطر]]، [[عید قربان]] و [[عید غدير]] و نشر فرهنگ تشيع در منطقه، به يك سرى فعاليت هاى عمرانى و فرهنگى ديگر نيز اقدام كرد كه به نوبه خود تأثير بسزائى در عمران و آبادى و رشد شعور و آگاهى مردم گذاشت. در اين جا به مواردى از آن اشاره مى شود:
 
 
 
'''<I>1- رسيدگى به فقرا و محرومان :</I>'''
 
 
 
بخش عمده اى از اوقات خود را صرف خدمت و رسيدگى به وضع فقرا و مستمندان منطقه مى كرد. در سال 1327 ش كه خشكسالى و قحطى مى رفت تا مردم منطقه را از پاى درآورد اين فقيه دردآشنا، تدبيرى اتخاذ كرد و با جيره بندى آرد و نان، مردم آن ديار را از پيامدهاى ناگوار اين پديده خطرناك درامان نگاه داشت. وى جمعى متشكل از افراد نيكوكار در منطقه را تعيين كرده بود كه اين ها شناسايى خانواده هاى نيازمند را به عهده داشتند و پس از شناسايى به صورت مخفيانه و آبرومندانه به آن ها كمك مى شد.
 
 
 
'''<I>2- احياء چند رشته قنات و چشمه :</I>'''
 
 
 
كه هر كدام در تأمين آب آشاميدنى و كشاورزى مردم بخش، نقش حياتى داشته و دارد.
 
 
 
'''<I>3- تعمير اساسى مسجد ترك :</I>'''
 
 
 
اين مسجد كه يكى از آثار ارزشمند اسلامى و باستانى كشور بشمار مى آيد، در چندين مرحله توسط آيت  الله ملكى به تعميرات آن اقدام شده است.
 
 
 
'''<I>4- تأسيس كتابخانه :</I>'''
 
 
 
اين مركز تحت عنوان «كتابخانه [[امام صادق]] علیه السلام» در سال 1356 ش. به همت آيت  الله ملكى تأسيس گرديد و زير نظر فرزند ايشان شروع به فعاليت كرد. اين كتابخانه مهم اكنون در روستاى ترك قرار دارد و كتاب هاى آن به صورت امانت در اختيار علاقمندان و جوانان روستا و حومه قرار مى گيرد، و در زمستان ها كلاس هاى تعليم [[قرآن]] در محل كتابخانه برقرار است.
 
 
 
'''<I>5- احداث دانشسرا:</I>'''
 
 
 
اين مركز آموزشى در پى تلاش هاى بى دريغ معظم له، اخيرا در زادگاه ايشان به مساحت 65/000 متر مربع تأسيس شده كه در رشد و شكوفايى استعدادهاى سرشار جوانان و نوجوانان منطقه بسيار نقش آفرين بوده است.
 
 
 
'''<I>6- كمك و اقدام به تمامى كارهاى خير و عام المنفعه :</I>'''
 
 
 
همانند: برق كشى، لوله كشى، جاده سازى و تاسيس مراكز و دواير ادارى كه هم اكنون در خدمت مردم قرار دارد.
 
 
 
'''تأليفات و آثار علمى '''
 
 
 
آيت الله ملكى در كنار فعاليت هاى اجتماعى و عبادى، كار پژوهش و تدريس را ادامه داد و كتب ذيل، يادگار تحقيقات علمى اوست.
 
 
 
'''<I>1- بدائع  الكلام فى تفسير آيات  الاحكام :</I>'''
 
 
 
اين كتاب در تفسير آيات مربوط به [[طهارت]] و [[نماز]] بوده و در آن پيرامون تفسير آيات مربوط به موضوع «شفاعت» بحث مى كند. بار اول سال 1400 ه.ق در [[قم]] و در دومين بار در سال 1402 ه.ق در بيروت به چاپ رسيده است.
 
 
 
'''<I>2- تفسير فاتحة الكتاب :</I>'''
 
 
 
كتاب فوق پيرامون تفسير [[سوره حمد]] است كه از سوى انتشارات «دارالقرآن  الكريم» [[قم]] در سال 1413 ه.ق چاپ شده است.
 
 
 
'''<I>3- توحيد الاماميه :</I>'''
 
 
 
در اين كتاب ارزشمند موضوعات مهمى مانند: اهميت و جايگاه علم و عقل، شناخت خداوند متعال و توحيد، علم و قدرت، معناى عرش، كرسى، مشيت، اراده، قضاء و قدر، جبر، اختيار، حدوث عالم، بداء و... از ديدگاه «مكتب معارفى خراسان» مورد بحث و بررسى قرار گرفته است. كتاب از سوى انتشارات «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى» در سال 1415 ق. به چاپ رسيده است.
 
 
 
'''<I>4- تفسير مناهج  البيان، (6 جلد):</I>'''
 
 
 
شامل جزءهاى 1 و 2 و 3 و 4 و 29 و 30 از [[قرآن كريم]] است كه هر كدام از اجزاء در يك مجلد قرار گرفته است. مسئوليت چاپ اين تفسير گرانسنگ را انتشارات «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى» بر عهده گرفته و به طرز مطلوبى آن را به چاپ رسانده است.
 
 
 
'''<I>5- نگاهى به علوم قرآنى :</I>'''
 
 
 
اين كتاب نيز يكى ديگر از آثار آيت  الله ملكى ميانجى است كه توسط آقاى على نقى خدايارى به فارسى ترجمه شده و به اهتمام آقاى على ملكى ميانجى، توسط نشر «خرم»، بهار 1377 در قم به چاپ رسيده است.
 
 
 
'''<I>6- الرشاد فى المعاد؛ مخطوط.</I>'''
 
 
 
'''<I>7- تقريرات كامل درس اصول آيت  الله ميرزا مهدى غروى اصفهانى؛ مخطوط.</I>'''
 
 
 
'''<I>8- رساله اى در حبط و تكفير؛ مخطوط.</I>'''
 
 
 
'''<I>9- رساله اى در خمس؛ مخطوط.</I>'''
 
 
 
'''<I>10- رساله اى در احكام ميت؛ مخطوط.</I>'''
 
 
 
'''<I>11- نوشتارى در [[احكام]] صلاه، نكاح، [[طلاق]]، مواريث و ابحاثى پيرامون مسائل متفرقه تفسير و معارف كه در حال حاضر مراحل تنظيم، تصحيح، تنقيح را طى مى كند تا در آينده نزديك آماده چاپ شود.</I>'''
 
 
 
'''رحلت '''
 
 
 
اين فقيه، مفسر و متكلم تلاشگر، پس از 95 سال زندگى افتخارآميز همراه با تلاش و كوشش بى وقفه، سرانجام در شب جمعه پانزدهم خرداد 1377 ه.ش (برابر با دهم [[صفر]] 1419 ه.ق) دعوت حق را لبيك گفت و به سراى باقى شتافت و علاقمندان خود را به سوگ و ماتم نشاند. پيكر پاك اين فقيه بزرگ باشكوه خاص و با شركت آيات عظام و علماى اعلام و جمع كثيرى از طلاب و فضلاى [[حوزه علميه]] [[قم]]، در اين شهر تشييع و در قبرستان شيخان در جوار حرم [[حضرت معصومه ]] سلام الله علیها، به خاك سپرده شد.
 
 
 
'''عاش سعيدا و مات سعيدا'''
 
 
 
اين مقاله با همكارى فرزند فاضل معظم له جناب آقاى «على ملكى ميانجى»، كه حدود بيست سال شبانه روز ملازم با پدر بزرگوارش بود و اشراف كامل به شرح حال و مبانى فقهى، تفسيرى و كلامى ايشان داشته و در واقع يكى از شاگردان و پيروان مكتب آن مرحوم بشمار مى آيد، تأليف و تنظيم شده است لذا بدين وسيله از ايشان تشكر و قدردانى مى شود. والسلام على من  اتبع  الهدى .
 
 
 
پى  نوشت
 
 
 
(1). مكتب تفكيك، ترجمه از استاد محمدرضا حكيمى، ص 311.
 
 
 
(2). مناهج البيان، محمدباقر ملكى، جزء 1، 2، 3، 4، 29 و 30.
 
 
 
(3). درباره سير تكوين و تاريخ [[شخصیت ها]]ى مكتب معارفى خراسان، توسط فرزند برومند معظم له جناب آقاى على ملكى ميانجى، تحقيقات جامعى انجام گرفته است كه در فرصت مناسب در اختيار محققان و علاقمندان قرار خواهد گرفت.
 
 
 
===منبع===
 
 
 
عبدالرحيم اباذرى , ستارگان حرم، جلد 6
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۳۱

آیت الله محمدباقر ملکى میانجی (۱۲۸۵ - ۱۳۷۷ ش)، فقیه، مفسر و متکلم شیعه معاصر و از شاگردان میرزا مهدى اصفهانى بود. ایشان در فقه، تفسیر و کلام، متبحر بود و به عنوان یکى از اساتید «مکتب معارفى خراسان» در حوزه علمیه قم به تدریس و تألیف اشتغال داشت. آیت الله ملکى نسبت به جلوگیرى از منکرات و ترویج فضائل اخلاقى، رسیدگى به وضع مستمندان و دفاع از حقوق عامه مردم، مقید بود.

ملکی میانجی.jpg
نام کامل محمدباقر ملکى میانجی
زادروز ۱۲۸۵ هـ­.ش
زادگاه میانه، آذربایجان شرقی
وفات ۱۳۷۷ هـ­.ش
مدفن قم - قبرستان شیخان

Line.png

اساتید

میرزا مهدى اصفهانى، شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی، شیخ هاشم قزوینى، شیخ مجتبی قزوینی،...

شاگردان

شیخ محمدعلى حقى، شیخ اسدالله ربانى سرابى، شیخ حسین ربانى، محمد عبایى خراسانى،...

آثار

بدائع الکلام فى تفسیر آیات الاحکام، توحید الامامیه، تفسیر مناهج البیان، نگاهى به علوم قرآنى،...

ولادت

محمدباقر ملکی میانجی در سال ۱۳۲۴ ه.ق، (برابر با ۱۲۸۵ ه.ش)، در شهرستان میانه آذربایجان شرقی دیده به جهان گشود. پدرش مرحوم حاج عبدالعظیم، از ریش سفیدان و شخصیت هاى پرنفوذ و متدین منطقه بشمار مى آمد.

تحصیل و استادان

محمدباقر ملکى میانجى از دوران نوجوانى علائق مذهبى و دینىِ ویژه اى یافت و در کنار فعالیت هاى کشاورزى، آموزش مقدمات علوم اسلامى و زبان ادبیات فارسى را در زادگاه خود آغاز کرد. نخست خواندن و نوشتن را از کتب رایج آن زمان، نزد اساتید فن آموخت و داراى خطى بسیار زیبا شد. بعد در همان روستا از محضر مرحوم آیت الله «سید واسع کاظمى تَرکى» (م، ۱۳۵۳ ه.ق) که از شاگردان برجسته و اعضاى جلسه استفتاى مرحوم آخوند خراسانى بود، ادبیات عرب، منطق، اصول و فقه را فراگرفت.

سپس براى تکمیل آموخته ها در سال ۱۳۴۹ ق، به مشهد مقدس مشرف شد و سطوح عالى را در نزد آیت الله «شیخ هاشم قزوینى» (م، ۱۳۸۰ ق) فراگرفت، و فلسفه و مباحث اعتقادى را نزد «آیت الله شیخ مجتبی قزوینی» (م، ۱۳۸۶ ق) فراگرفت. بخشى از علم هیئت را نیز در کرسى درس «آیت الله شیخ حسنعلى اصفهانى نخودکى» (م، ۱۳۶۱ ق) آموخت و همچنین در درس خارج فقه آیت الله «میرزا محمد آقازاده خراسانى» (م، ۱۳۵۶ ق) شرکت جست و در نهایت بخشى از مباحث فقه، یک دوره اصول فقه و یک دوره کامل علوم و مباحث معارفى را از محضر علامه آیت الله «میرزا مهدى غروى اصفهانى» (م، ۱۳۶۵ ق) آموخت و در حدود سال ۱۳۶۱ ه.ق از محضر ایشان به دریافت اجازه اجتهاد، فتوا و نقل حدیث مفتخر گشت که این اجازه نامه بعدها توسط آیت الله «سید محمد حجت کوه کمرى» (م، ۱۳۷۲ ه.ق) مورد تأیید و تأکید قرار گرفت. در بخشى از این اجازه نامه چنین آمده است: «...ایشان به مرتبه فقیهان رهشناس و مجتهدان دقیق النظر نایل آمدند. باید خداى سبحان را بر این نعمت و کرامت شکر کنند، زیرا که طالبان بسیارند، ولى واصلان اندک. و من به ایشان اجازه دادم که از من روایت کنند هر چه را من اجازه روایت و نقل آن ها را دارم...».

هنگام تحصیل این عالم فرزانه در مشهد مقدس، علاوه بر فقر شدید مالى، با بحران هاى سیاسى و اجتماعى از قبیل: توطئه کشف حجاب، متحدالشکل کردن لباس مردم، و خلع لباس از روحانیت مواجه بود... در آن ایام به مدت طولانى همه دروس بر اثر شدت فشار و خفقان رژیم تعطیل گشته بود؛ ولى این عالم تلاشگر همچنان با امید، نشاط و پشتکار قوى به مطالعه و تحقیق خود ادامه داد و خلأ تعطیلى دروس را بدین وسیله جبران مى کرد.

مرحوم میانجی در ضمن خاطراتش نقل مى کند: «در همان ایام اختناق روزى استاد (میرزا مهدى اصفهانى) به بنده فرمود: البشارة! البشارة! رفقا را خبر کن مى خواهم درس شروع کنم. در این هنگام من بلافاصله به دوستان که حدود هفت یا هشت نفر بودیم، از جمله: آیت الله میرزا جواد آقا تهرانى و آیت الله مروارید اطلاع دادم، از همان روزها مدتى شبانه، به صورت مخفیانه و با احتیاط کامل و توأم با ترس و اضطراب در درس استاد حضور پیدا مى کردیم...».

فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی

آیت الله ملکى میانجى پس از حدود سیزده سال حضور در حوزه علمیه مشهد و کسب معارف اسلامى و اخذ درجه اجتهاد، سرانجام به وطن خود «تَرک» بازگشت و به تبلیغ دین و ارشاد مردم توفیق یافت. او در مدت اندکى به طور طبیعى، رهبرى مذهبى و سیاسى روستاهاى اطراف را در منطقه شمال و شمال شرق شهرستان میانه بر عهده گرفت؛ البته بخشى از این ایام مصادف با جنگ جهانى دوم (۱۳۵۹ ق) بود که حضور فعال این فقیه فرزانه در منطقه، مایه نشاط و دلگرمى براى توده مردم و منزل ساده و بى آلایش وى همواره پناهگاه مظلومان و محل امن و آسایش براى ستمدیدگان بشمار مى رفت.

او در طول اقامت خود در منطقه هر از چند گاهى نیز با استاد بزرگوارش، مرحوم آیت الله حاج شیخ مهدى غروى اصفهانى، ارتباط مکاتبه اى برقرار مى کرد و بدین ترتیب از راهنمایی هاى استاد بهره هاى وافر مى برد. یک مورد در سال ۱۳۶۴ ه.ق مرحوم آیت الله غروى اصفهانى نامه اى به شاگردش مى نویسد و در آن ضمن تکریم و تجلیل از مقام علمى و تاکید بر فقاهت و اجتهاد آیت الله ملکى میانجى، یک سرى دستورالعمل هایى علمى، اخلاقى و... را به وى توصیه مى کند. از آن جمله تأکید مى نماید: «با توجه به مقام علمى، هرگز خود را به منطقه کوچک محصور نکرده و بلکه براى ابلاغ رسالت خطیر و انجام وظایف مهم دینى و نشر فرهنگ اهل بیت حتما در شهرهاى بزرگى مانند تبریز سکونت کن». سپس این مهم را به آرامش اوضاع سیاسى کشور و پایان یافتن جنگ جهانى دوم موکول مى کند.

آیت الله ملکى میانجى تصمیم داشت در فرصت مناسب، به توصیه استادش جامه عمل بپوشاند؛ ولى حوادث ناگوارى سرنوشت او را رقم دیگر زد. پایان جنگ جهانى دوم، منتهى به اشغال سرزمین آذربایجان؛ توسط حزب دمکرات و حزب توده (ایادى ارتش سرخ شوروى در ایران) شد و در این هنگام وى هرگز حاضر نشد سنگر خویش را خالى و رها کند؛ بلکه به خاطر دفاع از دین و ناموس مردم و حراست از تمامیت ارضى کشور، عَلَم مبارزه بر ضد عوامل حکومت کمونیستى شوروى را بر دوش گرفت. و همچنان این پرچم مقدس کفرستیزى را در منطقه برافراشته و استوار نگاه داشت و پرده از چهره خائنان کنار زد.

در این غائله اغلب عناصر مذهبى با جبهه مشترک (متشکل از مالکین، خوانین، سلطنت طلبان، دولتمردان و...) بر ضد دمکرات ها و توده ای‌ها فعالیت مى کردند، از جمله در این راه تشکیلاتى هم بنام جمعیت خیریه را بنا نهادند، ولى آیت الله ملکى به این گروه و دیگر دسته ها نپیوست و به عنوان یک روحانى آزاداندیش و رهبر مذهبى، از موضعى مستقل و کاملاً اسلامى بر علیه دشمنان دین و استقلال کشور شورید و در طول این غائله تاریخى همچون پدرى دردمند در حفظ جان، مال، ناموس و دین مردم و حتى هدایت کسانى که در دام این فتنه گرفتار شده بودند، با سعه صدر و بزرگوارانه کوشید.

پس از فرار کمونیست ها و ختم غائله نیز در ادامه وظایف دینى، نسبت به جلوگیرى از منکرات و ترویج فضائل اخلاقى، رسیدگى به وضع مستمندان، دفاع از حقوق عامه مردم به ویژه ستمدیدگان و زنان و اجراى احکام و شعایر اسلامى، حساسیت ویژه اى از خود نشان داد. از این رو حضور وى در منطقه براى برخى از مالکین و خوانین ستمگر، سخت گران آمد ولذا تصمیم به اذیت و آزار و اهانت نسبت به وى گرفتند. آنان در یک ترفندى از پیش طراحى شده، دوستداران این عالم مجاهد را شکنجه و زندانى کردند، و فضاى رعب و وحشت عجیبى را ایجاد نمودند تا جایى که وى در ۱۳۷۸ ه.ق پس از ۱۶ سال سکونت در وطن به قم مهاجرت کرد.

فعالیت‌های علمی

آیت الله ملکی میانجی در سال ۱۳۷۸ ه.ق هنگام ورود به شهر مقدس قم مورد تکریم و احترام رئیس حوزه، آیت الله بروجردى و دیگر مراجع و علماى اعلام قرار گرفت، و در جوار حرم کریمه اهل بیت علیهم السلام به تحقیق و تدریس خارج اصول، تفسیر، کلام و معارف تشیع پرداخت و شاگردانى فاضل تربیت نمود. آیت الله ملکى به نظم در امور و پژوهش در موضوعات علمى علاقه اى شدید داشت و آن را به همه چیز ترجیح مى داد. او تا سال ۱۳۷۱ ش، با این که ۸۸ سال سن داشت، روزى دوازده ساعت کار و تحقیق علمى مى کرد.

مبانى علمى آیت الله ملکی:

او در رشته هاى فقه، تفسیر و کلام، تبحر و تخصصى ویژه داشت، در هر کدام به همان شیوه فقاهتى و اجتهادى که از کتاب، سنت و عقل سرچشمه گرفته بود، عمل مى کرد؛ یعنى علاوه بر فقه و اصول، در معارف، کلام و اصول دین نیز به اجتهاد و تفقه، مبتنى بر این سه اصل، اعتقاد راسخ داشت و آن را «فقه اکبر» و بخش مهمى از فقاهت مى دانست.

«مکتب معارفى» که مرحوم آیت الله ملکى میانجى در پرتو آن بر دفاع از آرمان هاى اعتقادى اسلام و تشیع همت گماشت، تنها از راه صحیح (قرآن، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه، دیگر کلام معصومین و عقل) اسلام را ترسیم مى کند و به نظر این عالم اندیشمند، «مکتب تشیع» یک مکتب غنى است و در ارائه آرمان هاى اعتقادى اسلام و... وام دار مکاتب دیگر نمى باشد، وى اگر چه نسبت به علم و عقل جایگاه ویژه اى در نظر داشت و حتى برخى اوقات به «علم» سوگند یاد مى کرد؛ ولى هرگز «این همانىِ» بحث هاى عقلانى با فلسفه را قبول نداشت و ترویج دیدگاه هاى فلسفى و عرفانىِ متأثر از اندیشه هاى دانشمندان بیگانه یونانى و... را که به هر حال ساخته و پرداخته بشر بوده یک نوع حرکت انفعالى، تضعیف اسلام و انحراف از صراط مستقیم تلقى مى کرد.

او مى گفت: با توجه به «اِنّ الدّین عنداللّه الاسلام»، مکتب راستین اسلام، برتر و بالاتر از آن است که در ارایه اصیل ترین باورهاى اعتقادى خود عاجز شده، دست تَکدى به سوى سایر مکاتب و تمدن ها دراز بکند؛ بلکه دین اسلام داراى محتواى جدید و پویا بوده و همواره در مقابل اندیشه هاى کهن یونانى و ماقبل آن قرار داشته است و اسلام ارزش عقل را - چه از بُعد حقیقت آن که داراى عصمت ذاتى و پیامبر باطن قلمداد شده و چه در قلمرو اصول و احکام عقلى - بیش از دیگران مورد تأکید قرار داده است.

مناظرات و مباحثات علمى:

بخشى از حیات علمى این عالم تلاشگر را مناظره و مباحثه هاى علمى تشکیل مى داد. او بارها با علماى مذاهب اسلامىِ غیرشیعى به مناظره نشسته بود. اما بیشترین مباحثات او در حوزه اندیشه هاى جهان تشیع قرار داشت.

بیشتر بحث هاى وى پیرامون موضوعات معارفى و کلامى دور مى زد؛ ولى او در بُعدِ «فروع دین» هم مناظرات قابل توجهى با اشخاص داشت از جمله در سال هاى پیش، که یکى از اخباری هاى مقدس و بسیار قوى (از پیروان تفکر مرحوم محمدامین استرآبادى) ساکن جنوب غرب استان اردبیل، به روستاهاى پیرامون بخش «گرمرود» نفوذ کرده و دست به فعالیت علیه مسلک «تفقه و اجتهاد» زده بود، یک بار هم براى مناظره با آیت الله ملکى به مرکز بخش گرمرود (ترک) آمده بود؛ اما در مباحثه با ایشان شکست سختى خورد و فورا با ناراحتى منطقه را ترک کرد.

تدریس و شاگردان:

این فقیه پرتلاش افزون بر فعالیت هاى تحقیقى، تفسیرى و معارفى، به تربیت شاگردانى چند همت گماشت، از آن جمله:

  • شیخ محمدعلى حقى؛
  • شیخ اسدالله ربانى سرابى؛
  • شیخ حسین ربانى؛
  • محمد عبایى خراسانى؛
  • میرزا ابراهیم علیزاده اروموى؛
  • میرزا احمد ارجمند مشکینى؛
  • سید على اکبر تقوى قزوینى؛
  • میرزا ایوب گرمرودى؛
  • سید هادى عظیمى ترکى؛
  • سید بهلول سجادى مرندى؛
  • سید بهاءالدین علوى هشترودى؛
  • سید محمدعلى جلیلى؛
  • شیخ حسن احمد ترکى؛
  • میرزا عین الله حسنى؛
  • رضا برنجکار؛
  • محمد بیابانى اسکویى؛
  • سید رضا حسینى مرندى؛
  • محمدهادى ابراهیم نژاد قوچانى؛
  • محمدمهدى ابراهیم نژاد قوچانى؛
  • میرزا رفعت الله حامدى؛
  • على ملکى میانجى.

آثار و تألیفات

آیت الله ملکى میانجی در کنار فعالیت هاى اجتماعى و عبادى، کار پژوهش و تدریس را ادامه داد و کتب ذیل، یادگار تحقیقات علمى اوست.

یکی از آثار آیت الله ملکی میانجی
  1. بدائع الکلام فى تفسیر آیات الاحکام: این کتاب در تفسیر آیات مربوط به طهارت و نماز بوده و در آن پیرامون تفسیر آیات مربوط به موضوع «شفاعت» بحث مى کند. بار اول سال ۱۴۰۰ ه.ق در قم و در دومین بار در سال ۱۴۰۲ ه.ق در بیروت به چاپ رسیده است.
  2. تفسیر فاتحة الکتاب: کتاب فوق پیرامون تفسیر سوره حمد است که از سوى انتشارات «دارالقرآن الکریم» قم در سال ۱۴۱۳ ه.ق چاپ شده است.
  3. توحید الامامیه: در این کتاب ارزشمند موضوعات مهمى مانند: اهمیت و جایگاه علم و عقل، شناخت خداوند متعال و توحید، علم و قدرت، معناى عرش، کرسى، مشیت، اراده، قضاء و قدر، جبر، اختیار، حدوث عالم، بداء و... از دیدگاه «مکتب معارفى خراسان» مورد بحث و بررسى قرار گرفته است. کتاب از سوى انتشارات «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى» در سال ۱۴۱۵ ق. به چاپ رسیده است.
  4. تفسیر مناهج البیان، (۶ جلد): شامل جزءهاى ۱ و ۲ و ۳ و ۴ و ۲۹ و ۳۰ از قرآن کریم است که هر کدام از اجزاء در یک مجلد قرار گرفته است. مسئولیت چاپ این تفسیر گرانسنگ را انتشارات «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى» بر عهده گرفته و به طرز مطلوبى آن را به چاپ رسانده است.
  5. نگاهى به علوم قرآنى: این کتاب نیز یکى دیگر از آثار آیت الله ملکى میانجى است که توسط آقاى على نقى خدایارى به فارسى ترجمه شده و به اهتمام آقاى على ملکى میانجى، توسط نشر «خرم»، بهار ۱۳۷۷ در قم به چاپ رسیده است.
  6. الرشاد فى المعاد؛ مخطوط.
  7. تقریرات کامل درس اصول آیت الله میرزا مهدى غروى اصفهانى؛ مخطوط.
  8. رساله اى در حبط و تکفیر؛ مخطوط.
  9. رساله اى در خمس؛ مخطوط.
  10. رساله اى در احکام میت؛ مخطوط.
  11. نوشتارى در احکام صلاة، نکاح، طلاق، مواریث و ابحاثى پیرامون مسائل متفرقه تفسیر و معارف.

خدمات فرهنگى و عمرانى

آیت الله ملکى در طول اقامت در منطقه تَرک، علاوه بر فعالیت هاى معمول و ترویج شعایر دینى، اقامه نماز جماعت، تشکیل جلسات سخنرانى در مناسبت هاى گوناگون و نشر فرهنگ تشیع در منطقه، به یک سرى فعالیت هاى عمرانى و فرهنگى دیگر نیز اقدام کرد که به نوبه خود تأثیر بسزائى در عمران و آبادى و رشد آگاهى مردم گذاشت، از جمله:

  • رسیدگى به فقرا و محرومان: ایشان بخش عمده اى از اوقات خود را صرف خدمت و رسیدگى به وضع فقرا و مستمندان منطقه مى کرد. در سال ۱۳۲۷ شمسی که خشکسالى و قحطى بود، این فقیه دردآشنا، تدبیرى اتخاذ کرد و با جیره بندى آرد و نان، مردم آن دیار را از پیامدهاى ناگوار این پدیده خطرناک درامان نگاه داشت. وى جمعى متشکل از افراد نیکوکار در منطقه را تعیین کرده بود که این ها شناسایى خانواده هاى نیازمند را به عهده داشتند و پس از شناسایى به صورت مخفیانه و آبرومندانه به آن ها کمک مى شد.
  • احیاء چند قنات و چشمه: که هر کدام در تأمین آب آشامیدنى و کشاورزى مردم بخش، نقش حیاتى داشته و دارد.
  • تعمیر اساسى مسجد ترک: این مسجد که یکى از آثار ارزشمند اسلامى و باستانى کشور بشمار مى آید، در چندین مرحله توسط آیت الله ملکى به تعمیرات آن اقدام شده است.
  • تأسیس کتابخانه: این مرکز تحت عنوان «کتابخانه امام صادق علیه السلام» در سال ۱۳۵۶ ش. به همت آیت الله ملکى تأسیس گردید و زیر نظر فرزند ایشان شروع به فعالیت کرد. این کتابخانه مهم اکنون در روستاى ترک قرار دارد و کتاب هاى آن به صورت امانت در اختیار علاقمندان و جوانان روستا و حومه قرار مى گیرد، و در زمستان ها کلاس هاى تعلیم قرآن در محل کتابخانه برقرار است.
  • احداث دانش‌سرا: این مرکز آموزشى در پى تلاش هاى بى دریغ معظم له، اخیرا در زادگاه ایشان به مساحت ۶۵/۰۰۰ متر مربع تأسیس شده که در رشد و شکوفایى استعدادهاى سرشار جوانان و نوجوانان منطقه بسیار نقش آفرین بوده است.
  • کمک و اقدام به کارهاى خیر و عام المنفعه: همانند: برق کشى، لوله کشى، جاده سازى و تاسیس مراکز و دوایر ادارى که هم اکنون در خدمت مردم قرار دارد.

ویژگی‌هاى اخلاقى

  • رعایت حال مردم: وى احترام خاصى براى عامه مردم قائل بود و رعایت حال آن ها را بر خود لازم مى دانست. خیلى حساس و مقید بود که صداى بلندگوى مساجد جز در اوقات اذان، بلند نباشد، اصلاً اجازه نمى داد صداى سخنرانى وى به بیرون از مسجد پخش شود و آن را موجب مزاحمت براى مردم و سبک شمردن شعائر مذهبى مى شمرد.
  • ظلم ستیزى: او نسبت به توده مردم، خیلى متواضع بود، ولى در برابر افراد ثروت اندوز، خوانین و دولتمردانِ رژیم ستمشاهى کاملاً از موضع قدرت و تکبر برخورد مى کرد. چنان که یک وقت رسم بر این شده بود که وقتى کسى از دنیا مى رفت و وارث ذکور نداشت، اموالش به نفع خوانین و مالکین مصادره مى شد؛ ولى آیت الله ملکى در چند مورد با شجاعت و صلابت ستودنى جلوى خان هاى منطقه ایستاد و مانع از اجراى این سنت شیطانى شد، به طورى که وى خود قبل از این که ایادى خان ها برسند، در منزل میت حاضر مى شد و اموال را میان وارثان تقسیم مى کرد. آیت الله ملکى، محمدرضا شاه را نیز همانند پدرش رضاخان، ظالم و غاصب مى دانست و از طرق مختلف این احساس و اعتقاد را از خود بروز مى داد.
  • ساده زیستى: زندگى ساده و بى آلایش و در عین حال پرتلاش و جنب و جوش او مورد توجه و زبانزد همگان بود. خانه گلى اش در آذربایجان با این که محل آمد و شد بود، با چند گلیم پوشیده شده بود. بعد از مهاجرت به قم هم با توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها، توانست خانه اى معمولى براى خود تهیه کند و با این که چندین بار از سوى افراد نیکوکار به وى پیشنهاد شد خانه مجللى برایش تهیه کنند ولى عزت نفس وى اجازه نداد که این پیشنهاد را بپذیرد.
  • اهتمام به دعا و عبادت: به نماز اول وقت سخت مقید بود. از دوران جوانى به واسطه نذر، نمازهاى مستحبى روزانه را به خود واجب کرده بود و تا آخر عمر آن را بجا مى آورد. ادعیه و مناجات و قرائت قرآن همراه با تأمل و حال معنوى به ویژه سحرگاهان از کارهاى روزانه اش بشمار مى رفت و این عمل را به صورت دستورالعمل اخلاقى به دیگران نیز توصیه مى کرد. آن را دستورالعمل استادش مرحوم آیت الله شیخ مجتبی قزوینی به دیگران هم مى دانست.

وفات

مرحوم محمدباقر ملکى میانجى، پس از ۹۵ سال زندگى افتخارآمیز همراه با تلاش و کوشش بى وقفه، سرانجام در شب جمعه پانزدهم خرداد ۱۳۷۷ ه.ش (برابر با دهم صفر ۱۴۱۹ ه.ق) دعوت حق را لبیک گفت و به سراى باقى شتافت. پیکر پاک این فقیه بزرگ، در شهر قم تشییع و در قبرستان شیخان در جوار حرم حضرت معصومه سلام الله علیها، به خاک سپرده شد.

منابع

آرشیو عکس و تصویر