ورود اهل بیت علیهم السلام به کوفه: تفاوت بین نسخهها
| (۲ نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است) | |||
| سطر ۸: | سطر ۸: | ||
به روایت مسلم گچکار، قریب به چهل محمل روى چهل شتر قرار داشت که زنان و اطفال بر آن سوار بودند و [[امام سجاد]] علیهالسلام در حالى که مریض بودند و خون از رگهاى گردنشان جارى بود، بر شترى برهنه سوار بودند. | به روایت مسلم گچکار، قریب به چهل محمل روى چهل شتر قرار داشت که زنان و اطفال بر آن سوار بودند و [[امام سجاد]] علیهالسلام در حالى که مریض بودند و خون از رگهاى گردنشان جارى بود، بر شترى برهنه سوار بودند. | ||
| − | سهل گوید: چون وارد کوفه شدم، دیدم بوق مىزدند و پرچمها را افراشته بودند که ناگاه لشکر وارد شد و [[سرهای شهدای کربلا|سرهاى شهدا]] را که بر فراز نیزه نصب کرده بودند، آوردند. رأس شریف [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیه السلام در نوک نیزه این [[آیه]] مبارکه را [[تلاوت قرآن|تلاوت]] مى نمود: {{متن قرآن|«{{آیه| | + | سهل گوید: چون وارد کوفه شدم، دیدم بوق مىزدند و پرچمها را افراشته بودند که ناگاه لشکر وارد شد و [[سرهای شهدای کربلا|سرهاى شهدا]] را که بر فراز نیزه نصب کرده بودند، آوردند. رأس شریف [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیه السلام در نوک نیزه این [[آیه]] مبارکه را [[تلاوت قرآن|تلاوت]] مى نمود: {{متن قرآن|«{{آیه|18|9}}»}}<ref>[[آیه 9 سوره کهف|سوره کهف، آیه ۹.]]</ref>؛ |
سهل گوید: گریه کنان گفتم: یا ابن رسول اللّه رأسک أعجب! یعنى تکلم سر مبارک تو از قصه [[اصحاب کهف]] و رقیم عجیبتر است. | سهل گوید: گریه کنان گفتم: یا ابن رسول اللّه رأسک أعجب! یعنى تکلم سر مبارک تو از قصه [[اصحاب کهف]] و رقیم عجیبتر است. | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۷:۱۳
|
تقویم هجری قمری |
| روز واقعه:12 محرم |
| سال 61 هجری قمری |
چون به ابن زیاد خبر رسید که اسرای اهل بیت علیهمالسلام به کوفه نزدیک شدهاند، امر کرد سرهاى شهدا را که عمر بن سعد از پیش فرستاده بود خارج کرده و نزد اهل بیت علیهمالسلام برند و در کوچه و بازار بگردانند تا سلطنت یزید بر مردم معلوم شود. مردم کوفه چون از ورود ایشان خبردار شدند از کوفه بیرون آمدند و اهل بیت علیهمالسلام را سوار بر شتران وارد کوفه نمودند.
در حالى که زنان کوفه براى تماشا بالاى بامها رفته بودند، زنى از روی بام صدا زد: «مَن أىّ الأسارى أنتنّ؟» شما اسیران کدام مملکت و قبیله هستید؟ گفتند: «نحن أسارى آل محمد». چون آن زن این را شنید هر چه چادر و مقنعه داشت درآورد و برایشان پخش نمود. مخدرات گرفتند و خود را با آنها پوشانیدند.
به روایت مسلم گچکار، قریب به چهل محمل روى چهل شتر قرار داشت که زنان و اطفال بر آن سوار بودند و امام سجاد علیهالسلام در حالى که مریض بودند و خون از رگهاى گردنشان جارى بود، بر شترى برهنه سوار بودند.
سهل گوید: چون وارد کوفه شدم، دیدم بوق مىزدند و پرچمها را افراشته بودند که ناگاه لشکر وارد شد و سرهاى شهدا را که بر فراز نیزه نصب کرده بودند، آوردند. رأس شریف امام حسین علیه السلام در نوک نیزه این آیه مبارکه را تلاوت مى نمود: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا»[۱]؛
سهل گوید: گریه کنان گفتم: یا ابن رسول اللّه رأسک أعجب! یعنى تکلم سر مبارک تو از قصه اصحاب کهف و رقیم عجیبتر است.
سپس حضرت زینب علیهاالسلام مردم را امر به سکوت نمود و شروع به خواندن خطبهاى کوبنده و رسواکننده نمود.
پانویس
منابع
- سید مهدى مرعشى نجفى، حوادث الایام، صفحه ۴۲.
| قبل از واقعه | |||
| شرح واقعه |
| ||
| پس از واقعه | |||
| بازتاب واقعه | |||
| وابسته ها | |||




