فضل بن دکین: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «اَبونُعَیْم، فضل بن دُکَین بن حمّاد (۱۳۰-۲۱۹ ق)، محدث و فقیه مشهور کوفی. از قو...» ایجاد کرد) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
(۲ نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | '''«ابونُعَیم فضل بن دُکَین»''' (۱۳۰-۲۱۹ ق)، فقیه و محدث مشهور [[کوفه|کوفی]] در قرن سوم هجری است. ابونعیم از راویان موثق [[شیعه]] بوده و از او روایاتی در موضوعات متنوع [[فقه|فقهی]]، [[مناقب]] و [[ملاحم]] و فِتَن، روایت شده است. «کتاب الصلوة»، «المناسک» و «المسائل فی الفقه» از آثار منسوب به اوست. | |
+ | {{شناسنامه عالم | ||
+ | ||نام کامل = '''ابونُعیم فضل بن دُکین''' | ||
+ | ||تصویر= | ||
+ | ||زادروز = ۱۳۰ هجری | ||
+ | |زادگاه = [[کوفه]] | ||
+ | |وفات = ۲۱۹ هجری | ||
+ | |مدفن = کوفه | ||
+ | |اساتید = [[اعمش]]، [[سفیان ثوری]]، [[مالکی|مالک بن انس]]، مسعر بن کدام، شعبة بن حجاج،... | ||
+ | |شاگردان = [[محمد بن اسماعیل بخاری|بخارى]]، عبد بن حمید، ابوبکر بن ابى شیبه، عبداللّه دارمى، [[احمد بن حنبل]]، اسحاق بن راهویه، یحیی بن معین،... | ||
+ | |آثار = کتاب الصلوة، المناسک، المسائل فی الفقه، تاریخ،... | ||
+ | }} | ||
+ | ==زندگینامه== | ||
+ | ابونُعیم فضل بن دُکَین بن حمّاد به احتمال فراوان در سال ۱۳۰ قمری در [[کوفه]] متولد شد<ref>ابن حبان، الثقات، ۷ / ۳۱۹؛ خطیب بغدادی، تاریخ، ۱۲ / ۳۴۶.</ref> و در همانجا رشد یافته و محضر شیوخ بزرگ شهر را دریافته است. ابونعیم را از موالی خاندان [[طلحة بن عبیدالله]]، [[صحابی]] [[پیامبر اسلام|پیامبر]] (صلی الله علیه وآله) شمردهاند و از این رو نسبتهای تَیْمی و [[قریش|قریشی]] به او دادهاند.<ref>ابن سعد، طبقات، ۶ / ۲۷۹.</ref> | ||
− | در | + | از قول او نقل شده که نام پدرش در حقیقت عمرو بود و «دُکین» لقب او به شمار میرفته است.<ref>خطیب، تاریخ بغداد، ۱۲ / ۳۴۶.</ref> شغل ابونعیم نیز فروش نوعی لباس (مُلاءَة) بوده و بدین سبب به او نسبت «مُلائی» داده شده است.<ref>ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۱۰ / ۱۴۲.</ref> |
− | + | نام ابونعیم در ردیف نام فقها و [[محدثان|محدثانی]] آمده که در کوفه با ابوالسرایا و محمد بن ابراهیم طباطبا بیعت کردند.<ref>ابوالفرج، مقاتل، ۵۵۲.</ref> از سفر او به [[بغداد]] نیز آگاهی در دست است که در ۲۰۴ ق. که [[مأمون]] از [[خراسان]] به بغداد درآمد، به سبب سرپیچی از دستور مأمون مبنی بر ترک [[امر به معروف و نهی از منکر]]، نزد [[خلیفه]] فرستاده شد. از قول خود وی نقل شده که مأمون، پس از طرح پرسشهایی [[فقه|فقهی]] ـ که وی به خوبی آنها را پاسخ گفت ـ فرمان داد اورا رها کنند.<ref>خطیب، تاریخ، ۱۲ / ۳۵۰.</ref> در سال ۲۱۷ ق. نیز که مأموران برای پرسش از فقها و محدثان کوفه در باب مسألۀ خلق [[قرآن]] به این شهر درآمدند، ابونعیم از قول به خلق قرآن امتناع ورزید.<ref>ابن جوزی، مناقب، ۳۹۶.</ref> | |
− | + | در این که فضل بن دکین [[شیعه]] مى باشد، شک و تردیدى نیست. گروهى از دانشمندان مشهور [[اهل تسنن]] همچون ابن قتیبه در کتاب معارف، او را از رجال شیعه به شمار آورده اند. ذهبى در کتاب میزان الاعتدال او را یاد نموده و گفته است: فضل بن دکین، ابونعیم، حافظ و حجت است. تنها عیب او این است که او شیعه مى باشد! و نقل نموده که به ابن جنید ختلى گفته است: از ابن معین شنیدم که مى گفت: هر گاه نام انسانى برده مى شد و ابونعیم مى گفت: او مرد خوبى است و او را مى ستود، معلوم بود که او شیعه است، و هر گاه مى گفت: فلانى [[مرجئه|مُرجئى]] است، مى باید دانست که او [[اهل سنت|سنى]] است. ذهبى مى گوید: این گفته دلالت دارد که یحیى بن معین میل به مرجئه دارد. و نیز دلالت دارد که فضل شیعه اى قرص و محکم بوده است. | |
− | + | آوردهاند که ابونعیم در مذهب همچون برخی دیگر از بزرگان اصحاب حدیث در [[کوفه]]، ضمن اعتقاد به تفضیل شیخین ([[ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]])، معتقد به تقدم [[حضرت علی]] (علیه السلام) بر [[عثمان]] و همچنین دوستی و احترام نسبت به دیگر [[صحابی|صحابۀ]] پیامبر (صلی الله علیه وآله) بود<ref>ناشیء اکبر، مسائل الامامة، ۶۵.</ref> و چنانکه دیدیم، بر قِدَم [[قرآن]] باور داشته است، اما از سوی دیگر گفته شده که ابونعیم در زمان خود، به «[[رافضى|رفض]]» متهم بوده و [[تشیع]] خویش را کتمان میکرده<ref>ابوالفرج، الاغانی، ۱۴ / ۱۱؛ خطیب، تاریخ، ۱۲ / ۳۵۱.</ref> و [[احمد بن حنبل]] بدین سبب بر او خرده گرفته است. با اینهمه، او را از داشتن عقاید غلوآمیز برکنار دانستهاند.<ref>ذهبی، میزان الاعتدال، ۳ / ۳۵۰.</ref> | |
− | از ابونعیم در | ||
− | + | در منابع، ارتباطی نیز میان ابونعیم و [[زیدیه]] دیده میشود و چنانکه گفته شد، نام ابونعیم همراه نام [[محدثان]] و عالمان بیعت کننده با ابن طباطبا و ابوالسرایا آمده بود. افزون بر اینها، در برخی کتابهای طبقات علما و محدثان زیدیه، ابونعیم، از رجال آنان به شمار آمده است.<ref>ابنابیالرجال، مطلع البدور و مجمع البحور، ۴ / ۲۱۸، به نقل از حاکم جُشَمی.</ref> بیگمان گرایشهای شیعی ابونعیم، جدا از تمایلات کلی مردم کوفه نسبت به [[علویان]] نبود، به ویژه پیوندش با جنبش ابوالسرایا، در مرتبط شدنِ او با زیدیه بیتأثیر نبوده است. | |
− | در | + | فضل بن دُکَین، سرانجام پس از بیماری کوتاهی در آخر ماه [[شعبان]] سال ۲۱۰ یا ۲۱۹ قمری، به هنگام زمامدارى [[معتصم]] در کوفه درگذشت.<ref>ابن سعد، طبقات، ۶ / ۲۷۹؛ خلیفه بن خیاط، تاریخ، ۲ / ۷۸۳.</ref> پیکر او را طی مراسمی ـ که گویا عمداً پنهانکارانه بود و با مواضع سیاسی اعتقادی او نمیتوانست بیارتباط باشد ـ بامداد روز بعد، به جَبّانۀ کوفه بردند و محمد بن داوود، از آل [[جعفر طیار|جعفر بن ابی طالب]]، بر او [[نماز میت|نماز]] گزارد؛ اما اندکی بعد محمد بن عبدالرحمن هاشمی والی وقت کوفه ـ که از مراسم آگاهی یافته بود ـ خود در جبّانه حضور یافت و ضمن ملامت کسان ابونعیم، دوباره همراه دیگر مردم، بر پیکر او نماز گزارد.<ref>ابنسعد، طبقات، ۶ / ۲۸۰؛ خطیب، تاریخ، ۱۲ / ۳۵۶-۳۵۷.</ref> |
− | آثار | + | از بازماندگان ابونعیم، نوادۀ او، احمد ابن میثم بن ابی نعیم را میتوان نام برد که او را از [[امامیه|امامیۀ]] کوفه دانسته و کتابهایی نیز به او نسبت دادهاند.<ref>نجاشی، رجال، ۸۸.</ref> |
− | + | ||
+ | ==فعالیتهای علمی== | ||
+ | از عوامل شهرت ابونعیم، مقام شامخی است که وی در روایت [[حدیث]] داشت. وی یکی از مهمترین عالمان حدیث در [[کوفه]] به شمار میرفت و فهرستی که از [[شیخ (علم الحدیث)|شیوخ]] و سپس راویان او آورده شده است، نشان از فعالیت گسترده و اهمیت فراوان او در این زمینه دارد. وجود گواهیهای فراوان بر وثاقت او<ref>خطیب، تاریخ، ۱۲ / ۳۵۳؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۱۰ / ۱۴۶.</ref> و دقتی که در نقل حدیث داشته،<ref>ابن حبان، الثقات، ۱ / ۳۳.</ref> مؤید این نکته است. ابن سعد در کتاب [[الطبقات الکبری (کتاب)|طبقات]]، ابونعیم را یاد نموده و گفته است: او فردى موثق، آگاه به احادیث بسیار و حجت بوده است.<ref>طبقات، ج۶، ص۲۷۹.</ref> | ||
+ | |||
+ | از مهمترین کسانی که ابونعیم از آنان حدیث روایت کرده است، میتوان به ابوعمیس، موسى بن نافع، هشام بن سعد، [[اعمش]]، [[سفیان ثوری]] و [[مالکی|مالک بن انس]] اشاره کرد. وی از کسان دیگری چون مِسْعَر بن کِدام، شعبة بن حجاج، زکریا بن ابی زائده و حسن بن صالح بن حیّ استماع حدیث کرده، که در [[صحیح بخاری (کتاب)|صحیح بخارى]] و [[صحیح مسلم]] موجود است.<ref>ابنسعد، طبقات، ۶ / ۲۷۹؛ خطیب، تاریخ، ۱۲ / ۳۴۶.</ref> | ||
+ | |||
+ | نویسندگان [[صحاح سته]] به [[احادیث]] او استدلال نموده اند. [[محمد بن اسماعیل بخاری|بخارى]] از او بدون واسطه، و [[مسلم بن حجاج نیشابوری|مسلم]] به واسطه حجاج بن شاعر، عبد بن حمید، ابن ابى شیبه، عبداللّه دارمى، اسحاق حنظلى و زهیر بن حرب، حدیث نقل کرده اند. | ||
+ | |||
+ | همچنین شیوخ بزرگی مانند عبدالله بن مبارک، [[احمد بن حنبل]]، ابوبکر و عثمان پسران ابوشیبه، اسحاق بن راهویه، احمد بن ابی خیثمه و یحیی بن معین از وی استماع حدیث کردهاند.<ref>احمد بن حنبل، العلل و معرفة الرجال، ۲ / ۷۷؛ خطیب، تاریخ، ۱۲ / ۳۴۶-۳۴۷.</ref> | ||
+ | ==آثار و تألیفات== | ||
+ | [[ابن ندیم|ابنندیم]] دو کتاب به نامهای «المناسک» و «المسائل فی الفقه» و نیز کتابی در [[تفسیر قرآن|تفسیر]] به ابونعیم نسبت داده است. اثر دیگر ابونعیم «کتاب الصلوة» اوست که در طی سدهها تداول داشته<ref>سمعانی، التحبیر فی المعجم الکبیر، ۱ / ۱۶۴.</ref> و [[نسخه خطی|نسخۀ خطی]] آن در کتابخانۀ خصوصی سامی دَهّان در بیروت یافت میشود. | ||
+ | |||
+ | سخاوی نیز از اثری با عنوان «تاریخ»، تألیف ابونعیم نام برده و از آن نقل کرده است. روایتهای موجود از ابونعیم در برخی منابع که معمولاً شامل ارائۀ اطلاعات کوتاهی در مورد زمان مرگ [[محدثان]] و [[فقیه|فقیهان]] مشهور است، احتمالاً برگرفته از همین اثر اوست. مهمترین این روایتها را میتوان در تاریخ ابوزرعۀ دمشقی یافت. کتابهای ذهبی نیز مملو از اینگونه روایات تاریخی منقول از ابونعیم است.<ref>ذهبی، سیر النبلاء، ۱ / ۱۲۴.</ref> چند روایت هم که دربارۀ [[جرح و تعدیل]] رجال حدیث از ابونعیم نقل شده،<ref>ابن جوزی، الموضوعات، ۲ / ۱۰.</ref> شاید بیارتباط با این کتاب نباشد. در برخی حوادث تاریخی دیگر هم از ابونعیم روایاتی در دست است.<ref>تاریخ طبری، ۷ / ۵۴۷.</ref> | ||
+ | |||
+ | از ابونعیم همچنین در موضوعهای متنوعی روایت نقل شده است: روایات [[فقه|فقهی]] او در سطح گستردهای در آثار شاگردان وی همچون بخاری،<ref>صحیح بخاری، ۱ / ۳۶.</ref> ابوعبید قاسم بن سلّام، حمید بن زنجویه و ابنابیشیبه آمده است. روایات دیگر او در موضوعهای گوناگون در مجموعههای حدیثی و روایی دیده میشود. آثار بخاری و ابنسعد و [[احمد بن یحیی بلاذری|بلاذری]]، تا اندازهای نشاندهندۀ تنوع روایاتی است که از ابونعیم نقل شده است. روایات او در موضوعهای [[مناقب]]،<ref>حسکانی، شواهدالتنزیل، ۱ / ۱۲۶.</ref> احادیث [[واقعه غدیر|غدیر]] و مُناشَده<ref>همان، ۲ / ۳۷۴، ۴۲۵.</ref> و [[ملاحم]] و فِتَن<ref>ابن ابی شیبه، المصنف، ۱۵ / ۴۶؛ ابن بابویه، الامالی، ۱۹۳.</ref> در مجامع حدیثی قابل ملاحظه است. | ||
+ | ==پانویس== | ||
+ | <references /> | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | * | + | *[https://www.cgie.org.ir/fa/article/225090/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D9%86%D8%B9%DB%8C%D9%85 "ابونعیم"، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی]. |
+ | *المراجعات، سید عبدالحسین شرفالدین عاملی، ترجمه محمدجعفر امامی، ص ۱۷۲. | ||
+ | [[رده:علمای قرن سوم]] | ||
+ | [[رده:علماء شیعه]] | ||
+ | [[رده:محدثان]] | ||
+ | [[رده:فقیهان]] | ||
+ | [[رده:راویان حدیث]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۶ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۳۶
«ابونُعَیم فضل بن دُکَین» (۱۳۰-۲۱۹ ق)، فقیه و محدث مشهور کوفی در قرن سوم هجری است. ابونعیم از راویان موثق شیعه بوده و از او روایاتی در موضوعات متنوع فقهی، مناقب و ملاحم و فِتَن، روایت شده است. «کتاب الصلوة»، «المناسک» و «المسائل فی الفقه» از آثار منسوب به اوست.
نام کامل | ابونُعیم فضل بن دُکین |
زادروز | ۱۳۰ هجری |
زادگاه | کوفه |
وفات | ۲۱۹ هجری |
مدفن | کوفه |
اساتید |
اعمش، سفیان ثوری، مالک بن انس، مسعر بن کدام، شعبة بن حجاج،... |
شاگردان |
بخارى، عبد بن حمید، ابوبکر بن ابى شیبه، عبداللّه دارمى، احمد بن حنبل، اسحاق بن راهویه، یحیی بن معین،... |
آثار |
کتاب الصلوة، المناسک، المسائل فی الفقه، تاریخ،... |
زندگینامه
ابونُعیم فضل بن دُکَین بن حمّاد به احتمال فراوان در سال ۱۳۰ قمری در کوفه متولد شد[۱] و در همانجا رشد یافته و محضر شیوخ بزرگ شهر را دریافته است. ابونعیم را از موالی خاندان طلحة بن عبیدالله، صحابی پیامبر (صلی الله علیه وآله) شمردهاند و از این رو نسبتهای تَیْمی و قریشی به او دادهاند.[۲]
از قول او نقل شده که نام پدرش در حقیقت عمرو بود و «دُکین» لقب او به شمار میرفته است.[۳] شغل ابونعیم نیز فروش نوعی لباس (مُلاءَة) بوده و بدین سبب به او نسبت «مُلائی» داده شده است.[۴]
نام ابونعیم در ردیف نام فقها و محدثانی آمده که در کوفه با ابوالسرایا و محمد بن ابراهیم طباطبا بیعت کردند.[۵] از سفر او به بغداد نیز آگاهی در دست است که در ۲۰۴ ق. که مأمون از خراسان به بغداد درآمد، به سبب سرپیچی از دستور مأمون مبنی بر ترک امر به معروف و نهی از منکر، نزد خلیفه فرستاده شد. از قول خود وی نقل شده که مأمون، پس از طرح پرسشهایی فقهی ـ که وی به خوبی آنها را پاسخ گفت ـ فرمان داد اورا رها کنند.[۶] در سال ۲۱۷ ق. نیز که مأموران برای پرسش از فقها و محدثان کوفه در باب مسألۀ خلق قرآن به این شهر درآمدند، ابونعیم از قول به خلق قرآن امتناع ورزید.[۷]
در این که فضل بن دکین شیعه مى باشد، شک و تردیدى نیست. گروهى از دانشمندان مشهور اهل تسنن همچون ابن قتیبه در کتاب معارف، او را از رجال شیعه به شمار آورده اند. ذهبى در کتاب میزان الاعتدال او را یاد نموده و گفته است: فضل بن دکین، ابونعیم، حافظ و حجت است. تنها عیب او این است که او شیعه مى باشد! و نقل نموده که به ابن جنید ختلى گفته است: از ابن معین شنیدم که مى گفت: هر گاه نام انسانى برده مى شد و ابونعیم مى گفت: او مرد خوبى است و او را مى ستود، معلوم بود که او شیعه است، و هر گاه مى گفت: فلانى مُرجئى است، مى باید دانست که او سنى است. ذهبى مى گوید: این گفته دلالت دارد که یحیى بن معین میل به مرجئه دارد. و نیز دلالت دارد که فضل شیعه اى قرص و محکم بوده است.
آوردهاند که ابونعیم در مذهب همچون برخی دیگر از بزرگان اصحاب حدیث در کوفه، ضمن اعتقاد به تفضیل شیخین (ابوبکر و عمر)، معتقد به تقدم حضرت علی (علیه السلام) بر عثمان و همچنین دوستی و احترام نسبت به دیگر صحابۀ پیامبر (صلی الله علیه وآله) بود[۸] و چنانکه دیدیم، بر قِدَم قرآن باور داشته است، اما از سوی دیگر گفته شده که ابونعیم در زمان خود، به «رفض» متهم بوده و تشیع خویش را کتمان میکرده[۹] و احمد بن حنبل بدین سبب بر او خرده گرفته است. با اینهمه، او را از داشتن عقاید غلوآمیز برکنار دانستهاند.[۱۰]
در منابع، ارتباطی نیز میان ابونعیم و زیدیه دیده میشود و چنانکه گفته شد، نام ابونعیم همراه نام محدثان و عالمان بیعت کننده با ابن طباطبا و ابوالسرایا آمده بود. افزون بر اینها، در برخی کتابهای طبقات علما و محدثان زیدیه، ابونعیم، از رجال آنان به شمار آمده است.[۱۱] بیگمان گرایشهای شیعی ابونعیم، جدا از تمایلات کلی مردم کوفه نسبت به علویان نبود، به ویژه پیوندش با جنبش ابوالسرایا، در مرتبط شدنِ او با زیدیه بیتأثیر نبوده است.
فضل بن دُکَین، سرانجام پس از بیماری کوتاهی در آخر ماه شعبان سال ۲۱۰ یا ۲۱۹ قمری، به هنگام زمامدارى معتصم در کوفه درگذشت.[۱۲] پیکر او را طی مراسمی ـ که گویا عمداً پنهانکارانه بود و با مواضع سیاسی اعتقادی او نمیتوانست بیارتباط باشد ـ بامداد روز بعد، به جَبّانۀ کوفه بردند و محمد بن داوود، از آل جعفر بن ابی طالب، بر او نماز گزارد؛ اما اندکی بعد محمد بن عبدالرحمن هاشمی والی وقت کوفه ـ که از مراسم آگاهی یافته بود ـ خود در جبّانه حضور یافت و ضمن ملامت کسان ابونعیم، دوباره همراه دیگر مردم، بر پیکر او نماز گزارد.[۱۳]
از بازماندگان ابونعیم، نوادۀ او، احمد ابن میثم بن ابی نعیم را میتوان نام برد که او را از امامیۀ کوفه دانسته و کتابهایی نیز به او نسبت دادهاند.[۱۴]
فعالیتهای علمی
از عوامل شهرت ابونعیم، مقام شامخی است که وی در روایت حدیث داشت. وی یکی از مهمترین عالمان حدیث در کوفه به شمار میرفت و فهرستی که از شیوخ و سپس راویان او آورده شده است، نشان از فعالیت گسترده و اهمیت فراوان او در این زمینه دارد. وجود گواهیهای فراوان بر وثاقت او[۱۵] و دقتی که در نقل حدیث داشته،[۱۶] مؤید این نکته است. ابن سعد در کتاب طبقات، ابونعیم را یاد نموده و گفته است: او فردى موثق، آگاه به احادیث بسیار و حجت بوده است.[۱۷]
از مهمترین کسانی که ابونعیم از آنان حدیث روایت کرده است، میتوان به ابوعمیس، موسى بن نافع، هشام بن سعد، اعمش، سفیان ثوری و مالک بن انس اشاره کرد. وی از کسان دیگری چون مِسْعَر بن کِدام، شعبة بن حجاج، زکریا بن ابی زائده و حسن بن صالح بن حیّ استماع حدیث کرده، که در صحیح بخارى و صحیح مسلم موجود است.[۱۸]
نویسندگان صحاح سته به احادیث او استدلال نموده اند. بخارى از او بدون واسطه، و مسلم به واسطه حجاج بن شاعر، عبد بن حمید، ابن ابى شیبه، عبداللّه دارمى، اسحاق حنظلى و زهیر بن حرب، حدیث نقل کرده اند.
همچنین شیوخ بزرگی مانند عبدالله بن مبارک، احمد بن حنبل، ابوبکر و عثمان پسران ابوشیبه، اسحاق بن راهویه، احمد بن ابی خیثمه و یحیی بن معین از وی استماع حدیث کردهاند.[۱۹]
آثار و تألیفات
ابنندیم دو کتاب به نامهای «المناسک» و «المسائل فی الفقه» و نیز کتابی در تفسیر به ابونعیم نسبت داده است. اثر دیگر ابونعیم «کتاب الصلوة» اوست که در طی سدهها تداول داشته[۲۰] و نسخۀ خطی آن در کتابخانۀ خصوصی سامی دَهّان در بیروت یافت میشود.
سخاوی نیز از اثری با عنوان «تاریخ»، تألیف ابونعیم نام برده و از آن نقل کرده است. روایتهای موجود از ابونعیم در برخی منابع که معمولاً شامل ارائۀ اطلاعات کوتاهی در مورد زمان مرگ محدثان و فقیهان مشهور است، احتمالاً برگرفته از همین اثر اوست. مهمترین این روایتها را میتوان در تاریخ ابوزرعۀ دمشقی یافت. کتابهای ذهبی نیز مملو از اینگونه روایات تاریخی منقول از ابونعیم است.[۲۱] چند روایت هم که دربارۀ جرح و تعدیل رجال حدیث از ابونعیم نقل شده،[۲۲] شاید بیارتباط با این کتاب نباشد. در برخی حوادث تاریخی دیگر هم از ابونعیم روایاتی در دست است.[۲۳]
از ابونعیم همچنین در موضوعهای متنوعی روایت نقل شده است: روایات فقهی او در سطح گستردهای در آثار شاگردان وی همچون بخاری،[۲۴] ابوعبید قاسم بن سلّام، حمید بن زنجویه و ابنابیشیبه آمده است. روایات دیگر او در موضوعهای گوناگون در مجموعههای حدیثی و روایی دیده میشود. آثار بخاری و ابنسعد و بلاذری، تا اندازهای نشاندهندۀ تنوع روایاتی است که از ابونعیم نقل شده است. روایات او در موضوعهای مناقب،[۲۵] احادیث غدیر و مُناشَده[۲۶] و ملاحم و فِتَن[۲۷] در مجامع حدیثی قابل ملاحظه است.
پانویس
- ↑ ابن حبان، الثقات، ۷ / ۳۱۹؛ خطیب بغدادی، تاریخ، ۱۲ / ۳۴۶.
- ↑ ابن سعد، طبقات، ۶ / ۲۷۹.
- ↑ خطیب، تاریخ بغداد، ۱۲ / ۳۴۶.
- ↑ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۱۰ / ۱۴۲.
- ↑ ابوالفرج، مقاتل، ۵۵۲.
- ↑ خطیب، تاریخ، ۱۲ / ۳۵۰.
- ↑ ابن جوزی، مناقب، ۳۹۶.
- ↑ ناشیء اکبر، مسائل الامامة، ۶۵.
- ↑ ابوالفرج، الاغانی، ۱۴ / ۱۱؛ خطیب، تاریخ، ۱۲ / ۳۵۱.
- ↑ ذهبی، میزان الاعتدال، ۳ / ۳۵۰.
- ↑ ابنابیالرجال، مطلع البدور و مجمع البحور، ۴ / ۲۱۸، به نقل از حاکم جُشَمی.
- ↑ ابن سعد، طبقات، ۶ / ۲۷۹؛ خلیفه بن خیاط، تاریخ، ۲ / ۷۸۳.
- ↑ ابنسعد، طبقات، ۶ / ۲۸۰؛ خطیب، تاریخ، ۱۲ / ۳۵۶-۳۵۷.
- ↑ نجاشی، رجال، ۸۸.
- ↑ خطیب، تاریخ، ۱۲ / ۳۵۳؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۱۰ / ۱۴۶.
- ↑ ابن حبان، الثقات، ۱ / ۳۳.
- ↑ طبقات، ج۶، ص۲۷۹.
- ↑ ابنسعد، طبقات، ۶ / ۲۷۹؛ خطیب، تاریخ، ۱۲ / ۳۴۶.
- ↑ احمد بن حنبل، العلل و معرفة الرجال، ۲ / ۷۷؛ خطیب، تاریخ، ۱۲ / ۳۴۶-۳۴۷.
- ↑ سمعانی، التحبیر فی المعجم الکبیر، ۱ / ۱۶۴.
- ↑ ذهبی، سیر النبلاء، ۱ / ۱۲۴.
- ↑ ابن جوزی، الموضوعات، ۲ / ۱۰.
- ↑ تاریخ طبری، ۷ / ۵۴۷.
- ↑ صحیح بخاری، ۱ / ۳۶.
- ↑ حسکانی، شواهدالتنزیل، ۱ / ۱۲۶.
- ↑ همان، ۲ / ۳۷۴، ۴۲۵.
- ↑ ابن ابی شیبه، المصنف، ۱۵ / ۴۶؛ ابن بابویه، الامالی، ۱۹۳.
منابع
- "ابونعیم"، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- المراجعات، سید عبدالحسین شرفالدین عاملی، ترجمه محمدجعفر امامی، ص ۱۷۲.