سید محمدشریف تقوی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (مهدی موسوی صفحهٔ سيد محمد شريف تقوى را به سید محمدشریف تقوی منتقل کرد)
(آرشیو عکس و تصویر)
 
(۶ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
==تولدو نسب سید محمد شریف==
+
'''آیت الله سید محمدشریف تقوی''' (۱۳۵۲-۱۲۷۰ ق)، از علمای مجاهد [[شیعه]] در قرن ۱۴ هجری و از شاگردان [[محمد فاضل ایروانی|ملا فاضل ایروانى]] بود. وى مشروطه غربى را مخالف [[اسلام]] و [[شرع]] مى دانست و درباره [[مشروطیت]] و معایب آن کتابى هم به نام «کشف المرام فى قانون الاسلام» تألیف کرد.
 +
{{شناسنامه عالم
 +
||نام کامل = سید محمدشریف تقوی
 +
||تصویر= [[پرونده:Taghavi.jpg|230px]]
 +
||زادروز =  ۱۲۷۰ قمری
 +
|زادگاه = [[اصفهان]]
 +
|وفات = ۱۳۵۲ قمری
 +
|مدفن = [[قم]]
 +
|اساتید =  [[زین العابدین مازندرانی|زین‌العابدین مازندرانى]]، [[محمد فاضل ایروانی|فاضل ایروانى]]، [[میرزا حبیب الله رشتی|میرزا حبیب الله رشتى]]، [[میرزا محمدحسن شیرازی|میرزای شیرازى]]،...
 +
|شاگردان =
 +
|آثار = تبصرة الناظرین، کشف المرام فى قانون الاسلام، کشف البیان فى تربیة الانسان، مرأة الاصول، قانون الهى،...
 +
}}
 +
==ولادت و نسب==
  
مرحوم سيد محمد شريف ونكى شيرازى در سال 1270 ق، در ونك<ref>دانشمندان و سخن سرايان فارس، ج دوم، ص 34، پاورقى محمدحسين ركن زاده آدميت، طبع خيام، چاپ اول، تهران 1338، به نقل از جغرافياى ايران.</ref> پا به عرصه وجود گذاشت. پدر او، مرحوم سيد محمدحسن كه خود عالمى روحانى بود و به دروس حوزوى عشق مى ورزيد. وى در همان اوان كودكىِ فرزندش مقدمات عربى را به او آموخت.
+
سید محمدشریف ونکى شیرازى در سال ۱۲۷۰ ق، در ونک (روستایى نزدیک [[اصفهان]]) پا به عرصه وجود گذاشت.<ref>دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج دوم، ص ۳۴، پاورقى محمدحسین رکن زاده آدمیت، طبع خیام، چاپ اول، تهران ۱۳۳۸، به نقل از جغرافیاى ایران.</ref> پدر او، مرحوم سید محمدحسن خود عالمى روحانى بود و به دروس حوزوى عشق مى ورزید.  
  
نسب مرحوم تقوى ونكى با بيست و چهار واسطه به حضرت امام محمدتقى علیه‌السلام مى رسد.<ref>همان، ص 34.</ref>
+
نسب مرحوم تقوى ونکى با بیست و چهار واسطه به حضرت [[امام جواد علیه السلام|امام محمدتقى]] علیه‌السلام مى رسد.<ref>نسب او بنابه آنچه بر سنگ قبر او نگاشته اند از این قرار است: «سید محمد شریف التقوى شیرازى نوراللّه مضجعه، ابن محمدحسن ابن السید حسین ابن السید على ابن السید محسن ابن السید شاه حسین ابن السید زبیر ابن السید هزاره ابن لورزانى ابن السید نصره ابن السید منزل ابن السید شمس‌الدین ابن السید صالح ابن السید منجم‌الدین ابن السید جمال‌الدین ابن السید شمس‌الدین ابن السید نظام‌الدین احمد ابن السید نجم‌الدین محمد ابن السید فخرالدین ابن السید احمد ابن تاج‌الدین على ابن السید فخرالدین احمد ابن السید قطبة‌الدین ابن السید عبدالله ابن محمدتقى علیه‌السلام». همان، ص ۳۴.</ref>
  
نسب او بنابه آنچه بر سنگ قبر او نگاشته اند از اين قرار است: «سيد محمد شريف التقوى شيرازى نوراللّه مضجعه، ابن محمدحسن ابن السيد حسين ابن السيد على ابن السيد محسن ابن السيد شاه حسين ابن السيد زبير ابن السيد هزاره ابن لورزانى ابن السيد نصره ابن السيد منزل ابن السيد شمس‌الدين ابن السيد صالح ابن السيد منجم‌الدين ابن السيد جمال‌الدين ابن السيد شمس‌الدين ابن السيد نظام‌الدين احمد ابن السيد نجم‌الدين محمد ابن السيد فخرالدين ابن السيد احمد ابن تاج‌الدين على ابن السيد فخرالدين احمد ابن السيد قطبة‌الدين ابن السيد عبدالله ابن محمدتقى علیه‌السلام».
+
==تحصیلات و اساتید==
  
==تحصيلات سید محمد==
+
سید محمد شریف در سن پنج سالگى به مکتب راه یافت و در سن نه سالگى در محضر پدرش به تحصیل مقدمات عربى مشغول شد. همچنین ایشان در نزد اساتید دیگرى [[صرف]] و [[علم نحو|نحو]] و [[منطق]] و [[علم معانی|معانى]] و [[علم بیان|بیان]] را آموخت.
  
مرحوم سيد محمد شريف در سن پنج سالگى به مكتب راه يافت و در سن نه سالگى در محضر پدرش به تحصيل مقدمات عربى مشغول شد. همچنين ايشان در نزد اساتيد ديگرى صرف و نحو و منطق و معانى و بيان را آموخت.
+
وى در سن دوازده سالگى براى تکمیل تحصیلات به [[اصفهان]] رفت و با مرحوم [[سید محمدکاظم طباطبائی یزدی|سید محمدکاظم یزدى]] (۱۲۵۶ هـ.ق - ۱۳۳۷ هـ.ق) صاحب [[عروة الوثقى (کتاب)|عروة الوثقى]] که به اصفهان آمده بود، پیوند دوستى برقرار کرد. این دو با هم در محضر اساتید اصفهان، به خواندن [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] مشغول شدند. او پس از هفده سال از اصفهان به [[عراق]] عزیمت نمود و در محضر درس اساتید خود - که نام آن‌ها پس از این خواهد آمد - به مدت دوازده سال به تکمیل علوم معقول و منقول پرداخت.<ref>همان، ص ۳۴ و ۳۵؛ دائرة‌المعارف تشیع، ج سوم، ص ۳۴.</ref>
وى در سن دوازده سالگى براى تكميل تحصيلات به اصفهان رفت و با مرحوم سيد محمدكاظم يزدى (1256 هـ.ق - 1337 هـ.ق) صاحب عروة الوثقى كه به اصفهان آمده بود، پيوند دوستى برقرار كرد. اين دو با هم در محضر اساتيد اصفهان، به خواندن [[فقه]] و [[اصول]] مشغول شدند. او پس از هفده سال از اصفهان به [[عراق]] عزيمت نمود و در محضر درس اساتيد خود - كه نام آن‌ها پس از اين خواهد آمد - به مدت دوازده سال به تكميل علوم معقول و منقول پرداخت.<ref>همان، ص 34 و 35؛ دائرة‌المعارف تشيع، ج سوم، ص 34.</ref>
 
  
==اساتيد سید محمد شریف==
+
اساتیدى که ایشان بیشتر از آن‌ها استفاده کرده گذشته از پدرش عبارتند از:
  
اين عالم بزرگوار در نزد اساتيدى عامل و فاضل استفاده هاى چندانى برد. وى از محضر اين عزيزان تا رسيدن به درجه اجتهاد كوشيد و خود در زمره اساتيد فاضل و عامل درآمد. اساتيدى كه ايشان بيشتر از آن‌ها استفاده كرده گذشته از پدرش<ref>همان، ص 35.</ref> عبارتند از:
+
*۱- مرحوم محمدباقر اصفهانى (م ۱۳۳۳ ق)
  
* 1- مرحوم محمدباقر اصفهانى 1333 ق): او در اصفهان به همراه مرحوم سيد محمدكاظم يزدى (م 1337 ق) از محضر درس محمدباقر اصفهانى بهره مند گرديد.<ref>همان، ص 35.</ref>
+
*۲- مرحوم لطف‌الله مازندرانى ۱۳۱۳ ق)
  
* 2- مرحوم لطف‌الله مازندرانى (م 1313 ق): درس اين عالم گرانقدر در [[نجف]] اشرف بود و مرحوم شريف از اين درياى بيكران استفاده ها برد.<ref>همان، ص 35.</ref>
+
*۳- مرحوم [[زین العابدین مازندرانی|زین‌العابدین مازندرانى]] ۱۳۰۹ ق): ایشان خود از تلامذه مرحوم [[صاحب جواهر]] و مرجع تقلید بسیارى از [[شیعه|شیعیان]] هند و [[عراق]] و [[ایران|ایران]] بود.<ref> سیماى فرزانگان، ص ۳۵۷، چاپ هشتم، دفتر تبلیغات اسلامى، رضا مختارى.</ref> در تألیفات مرحوم مازندرانى مى توان از ذخیرة العباد؛ زینة العباد و مناسک [[حج]] نام برد.
  
* 3- مرحوم زين‌العابدين مازندرانى 1309 ق)<ref> ريحانة الادب، ج 5، ص 145، ميرزا محمدعلى مدرس.</ref>: ايشان خود از اكابر علماى اماميه و از تلامذه مرحوم صاحب جواهر است. مرحوم زين العابدين مازندرانى مرجع تقليد بسيارى از شيعيان هند و عراق و ايران بود.<ref> سيماى فرزانگان، ص 357، چاپ هشتم، دفتر تبليغات اسلامى، رضا مختارى.</ref>
+
*۴- مرحوم [[محمد فاضل ایروانی|فاضل ایروانى]] ۱۳۰۶ ق): وى صاحب تألیفات زیادى است از جمله اجتماع‌الامر والنهى؛ الاجتهاد والتقلید؛ الاجزاء؛ الاستصحاب والمکاسب المحرمه.<ref>دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج دوم، ص ۳۵.</ref>
  
در حالات او نوشته اند كه تا مى توانست حتى قرض مى كرد و به مردم مى داد<ref>همان، ص 358.</ref> تا مشكلات آن‌ها را برطرف كند. همچنين در شرح زندگى او آمده است: روزى كه در [[كربلا]] آب طغيان كرده بود. شيخ از شهر بيرون مى رود و با عباى خود شخصاً خاك برمى دارد تا جلوى آب را بگيرد. مردم چون مى بينند كه آن روحانى بزرگ براى سدسازى اين چنين خاك برمى دارد به او تأسى كردند و همگى به پاخواستند و سدى در برابر آب بستند كه تا چندين سال باقى بود.<ref>ريحانة الادب، ج 5، ص 145.</ref> در تأليفات مرحوم مازندرانى مى توان از ذخيرة العباد؛ زينة العباد و مناسك [[حج]] نام برد.<ref> دانشمندان و سخن سرايان فارس، ج دوم، ص 35.</ref>
+
*۵- مرحوم حاج [[میرزا حبیب الله رشتی|میرزا حبیب الله رشتى]] (۱۲۳۴-۱۳۱۲ ق): مرحوم رشتى بعد از وفات [[شیخ مرتضی انصاری|شیخ انصارى]]، یکى از چند مدرس سطح عالى حوزه بود؛ ایشان تألیفات زیادى دارد که از بهترین آن‌ها بدایع الافکار است.<ref>دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج دوم، ص ۳۵.</ref>
  
* 4- مرحوم فاضل ايروانى 1306 ق):<ref> ريحانة الادب، ج 4، ص 278.</ref> ملا محمد بن باقر معروف به فاضل ايروانى از اكابر علماى اماميه و از شاگردان مرحوم صاحب جواهر بود.
+
*۶- [[میرزا محمدحسن شیرازی|محمدحسن مجدد شیرازى]] ۱۳۱۲ ق).
  
ايشان در هند، ايران، تركيه، قفقاز و بلاد روسيه شهرتى تمام داشته و مرجع تقليد اغلب شيعيان به شمار مى آمد. وى صاحب تأليفات زيادى است از جمله اجتماع‌الامر والنهى؛ الاجتهاد والتقليد؛ الاجزاء؛ الاستصحاب والمكاسب المحرمه.<ref>دانشمندان و سخن سرايان فارس، ج دوم، ص 35.</ref>
+
به گفته [[آقا بزرگ تهرانى]]، سید محمد شریف، از [[محمد فاضل ایروانی|محمدفاضل ایروانى]] و [[زین العابدین مازندرانی|شیخ زین‌العابدین مازندرانى]] اجازه کامل داشته است.  
  
* 5- مرحوم حاج ميرزا حبيب الله رشتى (1234-1312 ق):<ref> نجوم امت، مجله نور علم، شماره 42، ص 58، سيد ابوالحسن مطلبى.</ref> مرحوم رشتى بعد از وفات شيخ انصارى (صاحب مكاسب و رسايل)، يكى از چند مدرس سطح عالى حوزه بود؛ حتى فقهاء بزرگ و مجتهدين از عرب و عجم، دور او گرد مى آمدند تا از آن سرچشمه علم و تقوا بهره ها برگيرند. در آن زمان بهترين درس حوزه علميه درس ايشان بود. ايشان تأليفات زيادى دارد كه از بهترين آن‌ها بدايع الافكار است.<ref>دانشمندان و سخن سرايان فارس، ج دوم، ص 35.</ref>
+
==آثار و تألیفات==
  
* 6- محمدحسن مجدد شيرازى (م 1312 ق).<ref> با استفاده از شيخ فضل‌الله نورى در ظلمت مشروطه، سيد مجيد حسن زاده، چاپ سازمان تبليغات، 1374، با تلخيص.</ref>
+
مرحوم سید محمد شریف تقوى در عمر پربرکت خود علاوه بر تدریس و تربیت شاگردان، تألیفات زیادى از خود به یادگار گذاشته است که برخى از آن‌ها عبارتند از:
  
==فعاليت هاى سياسى سید محمد شریف تقوی==
+
*۱. تبصرة الناظرین (در رد داعى مسیحى)؛
  
از آنجا كه فعاليت هاى سياسى مرحوم تقوى ونكى به اوضاع سياسى آن زمان يعنى نهضت مشروطيت مربوط مى شود، ناگزير بايد مختصرى پيرامون اين نهضت صحبت كرده و سپس موضع گيرى آن مرحوم را در اين رابطه بيان كنيم: نهضت مشروطيت در ايران، حادثه اى پرماجرا و گسترده ايست. اين نهضت ابعاد گوناگون دارد كه پرداختن به آن از حوصله اين مجموعه خارج است؛ اما آنچه در اين قيام مسلم است اين كه هدف اصلى و مقصود اوليه اين نهضت يك هدف اصيل اسلامى يعنى برقرارى عدل و داد و پايان دادن به ظلم و جور حكام زمان بود.
+
*۲. کشف المرام فى قانون الاسلام (درباره [[مشروطیت|مشروطه]] و معایب آن
  
از يك سو فقر ناشى از بى‌عدالتى و ظلم و ستمى كه در اواخر حكومت ناصرالدين شاه و اوائل حكومت مظفرالدين شاه بر جامعه حاكم بود؛ و از سوى ديگر وابستگى كشور به بيگانگان و حيف و ميل اموال و درآمدهاى كشور توسط درباريان، مردم را به ستوه آورده بود. از اين رو همواره خواهان تغيير وضع موجود بودند. علماء و روحانيون نيز كه قوانين و دستورات اسلام و حقوق مردم را پايمال شده مى ديدند، با همكارى مردم، نهضت عدالت خواهانه اى را به وجود آوردند. اين ماجرا پايه و اساس نهضت مشروطه در ايران را پى‌ريزى كرد.
+
. کشف البیان فى تربیة الانسان؛
  
در طى اين نهضت عدالت‌خواهانه، علماء، روحانيون و مردم با هدف جلوگيرى از ظلم و ستم و برقرارى عدل و داد، خواهان تأسيس يك حكومت عادل از طرف دولت شدند و براى اجراى اين خواسته خود در دو مرحله متحصن گرديدند. در مرحله اول رهبران اين نهضت مرحوم آيت اللّه بهبهانى و آيت  الله طباطبايى بودند و در مرحله دوم اين دو سيد بزرگوار از شهيد شيخ فضل الله نورى براى موفقيت بيشتر استمداد جستند كه ايشان در پاسخ فرمود: «در صورتى كه مقصود اسلام و شرع باشد من با شما همكارى مى كنم».
+
*۴. تذکرة المسلمین فى تهییج العامه (درباره [[امر به معروف و نهی از منکر|امر به معروف و نهى از منکر]])؛
  
در تحصن دوم كه علماء و مردم به طرف [[قم]] و حرم [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها مهاجرت كرده و از تهران دور شده بودند، سفارت انگليس از متزلزل بودن اوضاع و فقدان علماء در تهران سوء استفاده كرده به كمك برخى فراماسونرها و روشنفكران وابسته به خويش، در ميان مبارزان و برخى رهبران نهضت نفوذ و مردم را به تحصن در سفارت انگليس و پناهندگى به اين دولت تشويق كردند.
+
*۵. رساله نفلیه (در [[نافله های شبانه روز|نوافل]]
  
در داخل سفارتخانه نيز به جاى اين كه به مردم مژده تأسيس يك عدالتخانه اسلامى را بدهند، سخن از فوائد رژيم مشروطه راندند. آن‌ها تبليغ كردند كه تنها با بودن مشروطه ظلم و ستم برچيده مى شود و اين گونه شما نيز به نان و نوايى مى رسيد. مردم هم در فقدان راهنمايى هاى رهبران اصلى نهضت، فريب نيرنگ خانه انگلستان و تبليغات آن را خورده، بدون اين كه بدانند مشروطيت چيست، خواهان آن شده و راهى غير از راه رهبران روحانى خود را برگزيدند و حتى يك رأى شدند تا در صورت مخالفت، آن‌ها را به قتل برسانند.
+
. رساله در رد طائفه وهابیه؛
  
از اين مرحله به بعد نهضت مزبور تحت نفوذ استعمار انگليس قرار گرفت و روشنفكران غربزده و فراماسونرهاى وابسته در شمار رهبران اصلى آن درآمدند. همان طور كه ماهيت نهضت عوض شد، نام آن نيز تغيير يافت و به «نهضت مشروطيت» مشهور گشت. به دنبال موافقت با تقاضاهاى عدالت‌خواهان و متحصنين در [[قم]]، علماء تصميم به بازگشتن به تهران گرفتند.
+
. مرأة الاصول (درباره [[اصول دین|اصول دین]] اسلام)؛
  
مرحوم شيخ فضل‌الله نورى كه با بينش ژرف سياسى خود، حوادث و رويدادهاى نهضت را تجزيه و تحليل مى كرد، با شنيدن خبر تحصن در سفارت انگليس به توطئه هاى روشنفكران وابسته پى برد. وى دريافت كه خطر عظيمى نهضت را تهديد مى كند. او طرفداران نهضت را از اين خطر بزرگ بر حذر داشت؛ اما سيد محمد طباطبايى كه از قبل تحت تأثير افكار روشنفكران قرار گرفته بود، گفت: «ما مشروطه مى خواهيم و مجلس شوراى ملى» پس از اين نيز گفتگويى در مزايا و مضرات اين مشروطه رد و بدل شد. در اين جدال‌ها وقتى علماء در پاسخ سخنان شهيد زنده ياد شيخ فضل‌الله درماندند متفق شدند كه از اين پس نيز مانند گذشته بدون ميل و رضايت او رفتار نكنند.
+
*۸. رساله عملیه (محشّى به حاشیه خود آن مرحوم
  
پس از صدور فرمان مشروطيت و تشكيل مجلس توسط مظفرالدين شاه، عده اى به عنوان نمايندگان متحصنين كه براى مقصود خاصى در سفارت، آموزش ديده بودند با عنوان «مجلس شوراى اسلامى» مخالفت كرده و خواستار عنوان «مجلس شوراى ملى» شدند. به تدريج هدايت نهضت به دست كسانى افتاد كه سعى داشتند تمامى مظاهر اسلامى را از نهضت بزدايند. اينان قانون اساسى كشور را هم به جاى بهره گيرى  از اسلام و شرع بر طبق قوانين كشورهاى غربى تدوين كردند.
+
. یک دروه فقه فارسى از عبادات تا دیات؛
  
مرحوم شيخ فضل‌الله كه سعى در خنثى كردن توطئه هاى روشنفكران وابسته داشت، آيت  الله طباطبايى و آيت  الله بهبهانى را از وجود اين خطر بر حذر داشته بود. به ناچار ايشان به همراه دو سيد مذكور در جلسات مجلس شركت كرد، تا بلكه از راه نصيحت و هدايت بتواند از تصويب قوانين غيراسلامى جلوگيرى كند؛ اما از اين مسير نيز راه به جايى نبرد. عده اى از روحانيون و علماء نيز را مشروطه حمايت كردند. تصور آن‌ها از مشروطيت، حكومتى بود كه در آن قدرت استبدادى شاه و درباريان محدود شده و در جهت دفع تعدى و تجاوز قرار مى گيرد. مراجع بزرگوار نجف از جمله آيت  الله ملا محمدكاظم خراسانى، شيخ عبدالله مازندرانى و ميرزا حسين تهرانى نيز به علت اطلاعات نادرستى كه از وقايع تهران و مجلس دريافت كرده بودند، با فرستادن اطلاعيه هايى به حمايت از مجلس و حكومت مشروطه پرداختند.
+
*۱۰. قانون الهى؛<ref> دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج دوم، ص ۳۶.</ref>
  
با وجود اين شيخ فضل‌الله نورى همچنان با تلاش هاى پيگير خود به روشنگرى مردم در زمينه مشروطيت مى پرداخت. وى اقداماتى را هم براى اصلاح مجلس انجام داد. از جمله در مورد قانون اساسى پيشنهاد كرد اصل نظارت فقهاء بر قوانين مجلس شوراى ملى افزوده شود. او بعدها براى آگاه كردن مردم، اين اصل را چاپ و منتشر كرد. همچنين عنوان «مشروطه مشروعه» به پيشنهاد او صادر شد كه بسيارى از علماء از جمله آخوند رستم آبادى، سيد احمد طباطبايى و... به حمايت از آن پرداختند.
+
*۱۱. الناسخ و المنسوخ؛
  
علماء [[نجف]] كه از حقايق امور دور نگه داشته شده بودند، همچنان از مشروطه حمايت كرده و آن را صلاح [[اسلام]] و مردم مى پنداشتند، تا جايى كه مشروطه خواهان و روشنفكران از اين موضوع سوء استفاده كرده و مرحوم شيخ فضل الله نورى و مشروعه خواهان طرفدار او را به مخالفت با اسلام و روحانيون متهم كردند. سرانجام با حوادث بسيارى كه مجلس و نهضت مشروطيت در دامان خود پروراند از جمله شهادت شيخ فضل‌الله نورى طاب ثراه و ديگر رهبران اين نهضت، مشروطيت بدون مشروعيت برقرار شد.<ref> دانشمندان و سخن سرايان فارس، ج ص 35؛ دائرة‌المعارف تشيع، ج سوم، ص 34.</ref>
+
*۱۲. نسیم السحر.<ref>نقباءالبشر، ج دوم، ص ۸۳۵؛ دائرة المعارف تشیع، ج ۳، ص ۳۴؛ الذریعه، ج ۲۴، ص ۱۱ و ۱۵۵، آقا بزرگ تهرانى.</ref>
  
در اين ميان مرحوم سيد محمد شريف تقوى نيز از جمله علمايى بود كه در ايران از نزديك شاهد ماجرا بود. وى مشروطه غربى را در حال پياده شدن مى ديد و آن را مخالف [[اسلام]] و شرع مى دانست. از اين رو در جريان مشروطيت سرسختانه با آن مخالفت كرد. او پس از شهادت شيخ فضل الله نورى طاب ثراه به [[نجف]] رفت و با آخوند خراسانى كه از رهبران جنبش مشروطيت بود و در عين حال از وقايعى كه در تهران و مجلس اتفاق افتاده بود، به درستى اطلاع نداشت به مباحثه پرداخت. مرحوم تقوى درباره مشروطيت و معايب آن كتابى هم تأليف كرده به نام «كشف المرام فى قانون الاسلام».<ref> دانشمندان و سخن سرايان فارس، ج دوم، ص 35.</ref>
+
*۱۳. رسالة فی العدالة
  
==فعاليت هاى فرهنگى سید محمد شریف تقوی==
+
[[پرونده:Edalat.jpg|thumb|left|کتاب رسالة فی العدالة - یکی از آثار آیت الله سید محمدشریف تقوی]]
  
مرحوم سيد محمد شريف بعد از اين كه در نجف به بيمارى قلبى مبتلا مى شود، بنا به تجويز اطباء ناچار مى گردد به ايران مراجعت كند. لذا او به شيراز رفته و در آن جا با داير كردن جلسات درس و بحث خود قريب به چهار سال به رتق و فتق امور شرعيه مردم و [[امر به معروف و نهى از منكر]] نيز مى پردازد. وى تأليفات و تصنيفات بسيارى نيز از خود به يادگار مى گذارد.<ref> نقباءالبشر فى القرل الرابع عشر، ج دوم، ص 835، آقا بزرگ تهرانى؛ نشر دارالمرتضى، چاپ [[مشهد]]، 1404 هجرى.</ref>
+
==فعالیت‌هاى سیاسى و اجتماعی==
  
سيد محمد شريف از منظر [[آقا بزرگ تهرانى]]: «سيد محمد شريف ونكى از فقهاء برجسته و علما كامل بوده، موسوى النسب و از قريه ونك (روستايى نزديك اصفهان) برخاسته و آثار وى عبارتند از: الناسخ والمنسوخ و نسيم السحر كه در سال 1323 هـ.ق به چاپ رسيده است».
+
از آنجا که فعالیت هاى سیاسى مرحوم تقوى ونکى به اوضاع سیاسى آن زمان یعنى نهضت [[مشروطیت]] مربوط مى شود، ناگزیر باید مختصرى پیرامون این نهضت صحبت کرده و سپس موضع گیرى آن مرحوم را در این رابطه بیان کنیم؛ اما آنچه در این قیام مسلم است این که هدف اصلى و مقصود اولیه این نهضت یک هدف اصیل اسلامى یعنى برقرارى [[عدل]] و داد و پایان دادن به [[ظلم]] و جور حکام زمان بود.  
  
آن مرحوم از مولى محمدفاضل ايروانى و شيخ زين‌العابدين مازندرانى اجازه كامل داشته است. ظاهر اين است كه وفات او بعد از سال 1323 هـ.ق بوده است.<ref>السيد محمد شريف الونكى كان من الفقهاء البارعين والعلماء الكاملين و هو موسوى النسب و اصله من (ونك) قرية قرب اصفهان، وله آثار طبع منها الناسخ والمنسوخ و نسيم السحر فى 1323 مع اجازة كل من المولى محمد الفاضل الايروانى، و الشيخ زين‌العابدين المازندرانى له فالظاهر وفاته بعد ذلك.</ref>
+
از یک سو فقر ناشى از بى‌عدالتى و ظلم و ستمى که در اواخر حکومت ناصرالدین شاه و اوائل حکومت مظفرالدین شاه بر جامعه حاکم بود؛ و از سوى دیگر وابستگى کشور به بیگانگان و حیف و میل اموال و درآمدهاى کشور توسط درباریان، مردم را به ستوه آورده بود. از این رو همواره خواهان تغییر وضع موجود بودند. علماء و روحانیون نیز که قوانین و دستورات [[اسلام]] و حقوق مردم را پایمال شده مى دیدند، با همکارى مردم، نهضت عدالت خواهانه اى را به وجود آوردند. این ماجرا پایه و اساس نهضت مشروطه در ایران را پى‌ریزى کرد.
  
==تأليفات سید محمد شریف==
+
در طى این نهضت عدالت‌خواهانه، علماء، روحانیون و مردم با هدف جلوگیرى از ظلم و ستم و برقرارى عدل و داد، خواهان تأسیس یک حکومت عادل از طرف دولت شدند و براى اجراى این خواسته خود در دو مرحله متحصن گردیدند. در مرحله اول رهبران این نهضت، [[سید عبدالله بهبهانی|آیت اللّه بهبهانى]] و [[سید محمد طباطبایی سنگلجی|آیت الله طباطبایى]] بودند و در مرحله دوم این دو سید بزرگوار از شهید [[شيخ فضل الله نورى]] براى موفقیت بیشتر استمداد جستند که ایشان در پاسخ فرمود: «در صورتى که مقصود اسلام و [[شرع]] باشد من با شما همکارى مى کنم».
  
مرحوم تقوى در عمر پربركت خود علاوه بر تدريس و تربيت شاگردان تأليفات زيادى از خود به يادگار گذاشته است كه برخى از آن‌ها عبارتند از:
+
در تحصن دوم که علماء و مردم به طرف [[قم]] و حرم [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها مهاجرت کرده و از [[تهران]] دور شده بودند، سفارت انگلیس از متزلزل بودن اوضاع و فقدان علماء در تهران سوء استفاده کرده به کمک برخى فراماسونرها و روشنفکران وابسته به خویش، در میان مبارزان و برخى رهبران نهضت نفوذ و مردم را به تحصن در سفارت انگلیس و پناهندگى به این دولت تشویق کردند.
  
* 1. تبصرة الناظرين (در رد داعى مسيحى)؛
+
در داخل سفارتخانه نیز به جاى این که به مردم مژده تأسیس یک عدالتخانه اسلامى را بدهند، سخن از فوائد رژیم مشروطه راندند. آن‌ها تبلیغ کردند که تنها با بودن مشروطه ظلم و ستم برچیده مى شود و این گونه شما نیز به نان و نوایى مى رسید. مردم هم در فقدان راهنمایى هاى رهبران اصلى نهضت، فریب نیرنگ خانه انگلستان و تبلیغات آن را خورده، بدون این که بدانند مشروطیت چیست، خواهان آن شده و راهى غیر از راه رهبران روحانى خود را برگزیدند و حتى یک رأى شدند تا در صورت مخالفت، آن‌ها را به قتل برسانند.
  
* 2. كشف المرام فى قانون الاسلام (درباره مشروطه و معايب آن)؛
+
از این مرحله به بعد، نهضت مزبور تحت نفوذ استعمار انگلیس قرار گرفت و روشنفکران غربزده و فراماسونرهاى وابسته در شمار رهبران اصلى آن درآمدند. همان طور که ماهیت نهضت عوض شد، نام آن نیز تغییر یافت و به «نهضت مشروطیت» مشهور گشت. به دنبال موافقت با تقاضاهاى عدالت‌خواهان و متحصنین در [[قم]]، علماء تصمیم به بازگشتن به تهران گرفتند.
  
* 3. كشف البيان فى تربية الانسان؛
+
مرحوم شیخ فضل‌الله نورى که با بینش ژرف سیاسى خود، حوادث و رویدادهاى نهضت را تجزیه و تحلیل مى کرد، با شنیدن خبر تحصن در سفارت انگلیس به توطئه هاى روشنفکران وابسته پى برد. وى دریافت که خطر عظیمى نهضت را تهدید مى کند. او طرفداران نهضت را از این خطر بزرگ بر حذر داشت؛ اما سید محمد طباطبایى که از قبل تحت تأثیر افکار روشنفکران قرار گرفته بود، گفت: «ما مشروطه مى خواهیم و مجلس شوراى ملى» پس از این نیز گفتگویى در مزایا و مضرات این مشروطه رد و بدل شد. در این جدال‌ها وقتى علماء در پاسخ سخنان شهید زنده یاد شیخ فضل‌الله درماندند، متفق شدند که از این پس نیز مانند گذشته بدون میل و رضایت او رفتار نکنند.
  
* 4. تذكرة المسلمين فى تهييج العامه (درباره امر به معروف و نهى از منكر)؛
+
پس از صدور فرمان مشروطیت و تشکیل مجلس توسط مظفرالدین شاه، عده اى به عنوان نمایندگان متحصنین که براى مقصود خاصى در سفارت آموزش دیده بودند، با عنوان «مجلس شوراى اسلامى» مخالفت کرده و خواستار عنوان «مجلس شوراى ملى» شدند. به تدریج هدایت نهضت به دست کسانى افتاد که سعى داشتند تمامى مظاهر اسلامى را از نهضت بزدایند. اینان قانون اساسى کشور را هم به جاى بهره گیرى از [[اسلام]] و شرع بر طبق قوانین کشورهاى غربى تدوین کردند.
  
* 5. رساله نفليه (در نوافل)؛
+
مرحوم شیخ فضل‌الله که سعى در خنثى کردن توطئه هاى روشنفکران وابسته داشت، آیت  الله طباطبایى و آیت  الله بهبهانى را از وجود این خطر بر حذر داشته بود. به ناچار ایشان به همراه دو سید مذکور در جلسات مجلس شرکت کرد، تا بلکه از راه نصیحت و هدایت بتواند از تصویب قوانین غیراسلامى جلوگیرى کند؛ اما از این مسیر نیز راه به جایى نبرد. عده اى از روحانیون و علماء نیز از مشروطه حمایت کردند. تصور آن‌ها از مشروطیت، حکومتى بود که در آن قدرت استبدادى شاه و درباریان محدود شده و در جهت دفع تعدى و تجاوز قرار مى گیرد. مراجع بزرگوار [[نجف]] از جمله آیت  الله [[آخوند خراسانی|ملا محمدکاظم خراسانى]]، شیخ عبدالله مازندرانى و میرزا حسین تهرانى نیز به علت اطلاعات نادرستى که از وقایع تهران و مجلس دریافت کرده بودند، با فرستادن اطلاعیه هایى به حمایت از مجلس و حکومت مشروطه پرداختند.
  
* 6. رساله در رد طائفه وهابيه؛
+
با وجود این، شیخ فضل‌الله نورى همچنان با تلاش هاى پیگیر خود به روشنگرى مردم در زمینه مشروطیت مى پرداخت. وى اقداماتى را هم براى اصلاح مجلس انجام داد. از جمله در مورد قانون اساسى پیشنهاد کرد اصل نظارت [[فقیه|فقهاء]] بر قوانین مجلس شوراى ملى افزوده شود. او بعدها براى آگاه کردن مردم، این اصل را چاپ و منتشر کرد. همچنین عنوان «مشروطه مشروعه» به پیشنهاد او صادر شد که بسیارى از علماء از جمله آخوند رستم آبادى، سید احمد طباطبایى و... به حمایت از آن پرداختند.
  
* 7. مرأة الاصول (درباره اصول دين اسلام)؛
+
علماء [[نجف]] که از حقایق امور دور نگه داشته شده بودند، همچنان از مشروطه حمایت کرده و آن را صلاح [[اسلام]] و مردم مى پنداشتند، تا جایى که مشروطه خواهان و روشنفکران از این موضوع سوء استفاده کرده و مرحوم شیخ فضل الله نورى و مشروعه خواهان طرفدار او را به مخالفت با اسلام و روحانیون متهم کردند. سرانجام با حوادث بسیارى که مجلس و نهضت مشروطیت در دامان خود پروراند، از جمله [[شهادت در راه خدا|شهادت]] شیخ فضل‌الله نورى طاب ثراه و دیگر رهبران این نهضت، مشروطیت بدون مشروعیت برقرار شد.<ref> دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج ۲، ص ۳۵؛ دائرة‌المعارف تشیع، ج سوم، ص ۳۴.</ref>
  
* 8. رساله عمليه (محشى به حاشيه خود آن مرحوم)؛
+
در این میان، مرحوم '''سید محمد شریف تقوى''' نیز از جمله علمایى بود که در [[ایران|ایران]] از نزدیک شاهد ماجرا بود. وى مشروطه غربى را در حال پیاده شدن مى دید و آن را مخالف [[اسلام]] و [[شرع]] مى دانست. از این رو در جریان مشروطیت، سرسختانه با آن مخالفت کرد. او پس از شهادت شیخ فضل الله نورى به [[نجف]] رفت و با [[آخوند خراسانی|آخوند خراسانى]] که از رهبران جنبش مشروطیت بود و در عین حال از وقایعى که در [[تهران]] و مجلس اتفاق افتاده بود، به درستى اطلاع نداشت به مباحثه پرداخت. مرحوم تقوى درباره مشروطیت و معایب آن کتابى هم تألیف کرده به نام «کشف المرام فى قانون الاسلام».<ref> دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج دوم، ص ۳۵.</ref>
  
* 9. يك دروه فقه فارسى از عبادات تا ديات؛
+
مرحوم سید محمد شریف بعد از این که در نجف به بیمارى قلبى مبتلا مى شود، بنا به تجویز اطباء ناچار مى گردد به [[ایران|ایران]] مراجعت کند. لذا او به [[شیراز|شیراز]] رفته و در آن جا با دایر کردن جلسات درس و بحث خود، قریب به چهار سال به رتق و فتق امور شرعیه مردم و [[امر به معروف و نهى از منکر]] نیز مى پردازد.<ref> نقباءالبشر فى القرل الرابع عشر، ج دوم، ص ۸۳۵، آقا بزرگ تهرانى؛ نشر دارالمرتضى، چاپ مشهد، ۱۴۰۴ هجرى.</ref>
  
* 10. قانون الهى؛<ref> دانشمندان و سخن سرايان فارس، ج دوم، ص 36.</ref>
+
==وفات==
  
* 11. الناسخ والمنسوخ؛
+
مرحوم سید محمدشریف تقوى در سال ۱۳۴۲ ق به قصد [[زیارت]] [[مشهد]] مقدس راهى [[اصفهان]] مى شود. اما در آنجا به مریضى مبتلا مى گردد. وى پس از معالجه خود و شفایافتن چندى در [[مدرسه صدر بازار|مدرسه صدر]] جلسه درس و بحث تشکیل مى دهد و نزدیک ده سال در این شهر مى ماند.
  
* 12. نسيم السحر(1323).<ref>نقباءالبشر، ج دوم، ص 835؛ دائرة المعارف تشيع، ج 3، ص 34؛ الذريعه، ج 24، ص 11 و 155، آقا بزرگ تهرانى.
+
در سال ۱۳۵۲ ق بار دیگر به اندیشه زیارت مشهد مقدس، اصفهان را ترک مى کند؛ اما در [[تهران]] بیمار شده و براى معالجه ناگزیر از اقامت مى گردد. در این حال هر چند به معالجه مى پردازد اما علاجى حاصل نمى گردد و به وصال حق نزدیک مى گردد، تا آن که عاقبت در ۲۸ [[رمضان]] همان سال (مطابق ۲۶ آذر ۱۳۱۲ شمسی) دار فانى را وداع گفته و به رحمت ایزدى مى پیوندد.
</ref>
 
  
==وفات و محل دفن سید محمد شریف تقوی==
+
پیکرش را با تجلیل تمام به [[قم]] مى برند. مرحوم [[شیخ عبد الکریم حائری یزدی|حاج شیخ عبدالکریم حائری]] بر پیکر پاک وى [[نماز میت|نماز]] مى گذارد و بنابر وصیت خودش، او را در رواق حضرت [[موسی مبرقع|موسى مبرقع]] به خاک مى سپارند.<ref>دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج دوم، ص ۳۶.</ref>
  
مرحوم تقوى در سال 1342 ق به قصد [[زيارت]] [[مشهد]] مقدس راهى اصفهان مى شود. اما در آنجا به مريضى عسرالبول مبتلا مى گردد. وى پس از معالجه خود و شفايافتن چندى در مدرسه صدر جلسه درس و بحث تشكيل مى دهد و نزديك ده سال در اين شهر مى ماند.
+
==پانویس==
 +
<references />
  
در سال 1352 ق بار ديگر به انديشه زيارت مشهد مقدس اصفهان را ترك مى كند؛ اما در تهران بيمار شده و براى معالجه ناگزير از اقامت مى گردد. در اين حال هر چند به معالجه مى پردازد اما علاجى حاصل نمى گردد و به وصال حق نزديك مى گردد تا آن كه عاقبت در 28 [[رمضان]] همان سال يا 26 آذر 1312 ش دارفانى را وداع گفته و به رحمت ايزدى مى پيوندد.
+
==منابع==
 
 
جنازه اش را با تجليل تمام به [[قم]] مى برند. در قم مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى، مؤسس حوزه علميه قم اعلام عزاى عمومى مى كند. با تعطيل فراگير شهر، تشييع مفصلى از وى به عمل مى آيد. مرحوم حاج شيخ عبدالكريم شخصاً بر پيكر پاك وى [[نماز]] مى گذارند و بنابر وصيت خودش، او را در رواق حضرت موسى مبرقع به خاك مى سپارند.<ref>دانشمندان و سخن سرايان فارس، ج دوم، ص 36.</ref>
 
 
 
تقريباً پس از 4 يا 6 سال ديگر همسر آن مرحوم نيز به يار ديرين خويش مى پيوندد و بنابر وصيت خود در كنار سيد محمد شريف رخ در نقاب خاك برمى كشد.
 
  
==پانوشت==
+
*مهدى صحرایى اردکانى، [[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]، جلد ۹.
<references/>
 
  
==منابع==
+
==آرشیو عکس و تصویر==
 +
<gallery mode="packed" heights="170">
 +
پرونده:سیدشریف (1).jpg|سید محمدشریف تقوی در جوانی
 +
پرونده:سیدشریف (3).jpg|مدفن سید محمدشریف تقوی در یکی از رواقهای حرم حضرت [[موسی مبرقع|موسى مبرقع]] سلام الله علیه در [[قم]]
 +
</gallery>
  
مهدى صحرايى اردكانى , ستارگان حرم، جلد 9
+
[[رده:علمای قرن چهاردهم|تقوی،سید محمدشریف]]
[[رده:علمای قرن سیزدهم]]
+
[[رده:فقیهان]]
 +
[[رده:مدفونین در قم]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۰۶:۲۵

آیت الله سید محمدشریف تقوی (۱۳۵۲-۱۲۷۰ ق)، از علمای مجاهد شیعه در قرن ۱۴ هجری و از شاگردان ملا فاضل ایروانى بود. وى مشروطه غربى را مخالف اسلام و شرع مى دانست و درباره مشروطیت و معایب آن کتابى هم به نام «کشف المرام فى قانون الاسلام» تألیف کرد.

Taghavi.jpg
نام کامل سید محمدشریف تقوی
زادروز ۱۲۷۰ قمری
زادگاه اصفهان
وفات ۱۳۵۲ قمری
مدفن قم

Line.png

اساتید

زین‌العابدین مازندرانى، فاضل ایروانى، میرزا حبیب الله رشتى، میرزای شیرازى،...


آثار

تبصرة الناظرین، کشف المرام فى قانون الاسلام، کشف البیان فى تربیة الانسان، مرأة الاصول، قانون الهى،...

ولادت و نسب

سید محمدشریف ونکى شیرازى در سال ۱۲۷۰ ق، در ونک (روستایى نزدیک اصفهان) پا به عرصه وجود گذاشت.[۱] پدر او، مرحوم سید محمدحسن خود عالمى روحانى بود و به دروس حوزوى عشق مى ورزید.

نسب مرحوم تقوى ونکى با بیست و چهار واسطه به حضرت امام محمدتقى علیه‌السلام مى رسد.[۲]

تحصیلات و اساتید

سید محمد شریف در سن پنج سالگى به مکتب راه یافت و در سن نه سالگى در محضر پدرش به تحصیل مقدمات عربى مشغول شد. همچنین ایشان در نزد اساتید دیگرى صرف و نحو و منطق و معانى و بیان را آموخت.

وى در سن دوازده سالگى براى تکمیل تحصیلات به اصفهان رفت و با مرحوم سید محمدکاظم یزدى (۱۲۵۶ هـ.ق - ۱۳۳۷ هـ.ق) صاحب عروة الوثقى که به اصفهان آمده بود، پیوند دوستى برقرار کرد. این دو با هم در محضر اساتید اصفهان، به خواندن فقه و اصول مشغول شدند. او پس از هفده سال از اصفهان به عراق عزیمت نمود و در محضر درس اساتید خود - که نام آن‌ها پس از این خواهد آمد - به مدت دوازده سال به تکمیل علوم معقول و منقول پرداخت.[۳]

اساتیدى که ایشان بیشتر از آن‌ها استفاده کرده گذشته از پدرش عبارتند از:

  • ۱- مرحوم محمدباقر اصفهانى (م ۱۳۳۳ ق)
  • ۲- مرحوم لطف‌الله مازندرانى (م ۱۳۱۳ ق)
  • ۴- مرحوم فاضل ایروانى (م ۱۳۰۶ ق): وى صاحب تألیفات زیادى است از جمله اجتماع‌الامر والنهى؛ الاجتهاد والتقلید؛ الاجزاء؛ الاستصحاب والمکاسب المحرمه.[۵]
  • ۵- مرحوم حاج میرزا حبیب الله رشتى (۱۲۳۴-۱۳۱۲ ق): مرحوم رشتى بعد از وفات شیخ انصارى، یکى از چند مدرس سطح عالى حوزه بود؛ ایشان تألیفات زیادى دارد که از بهترین آن‌ها بدایع الافکار است.[۶]

به گفته آقا بزرگ تهرانى، سید محمد شریف، از محمدفاضل ایروانى و شیخ زین‌العابدین مازندرانى اجازه کامل داشته است.

آثار و تألیفات

مرحوم سید محمد شریف تقوى در عمر پربرکت خود علاوه بر تدریس و تربیت شاگردان، تألیفات زیادى از خود به یادگار گذاشته است که برخى از آن‌ها عبارتند از:

  • ۱. تبصرة الناظرین (در رد داعى مسیحى)؛
  • ۲. کشف المرام فى قانون الاسلام (درباره مشروطه و معایب آن)؛
  • ۳. کشف البیان فى تربیة الانسان؛
  • ۶. رساله در رد طائفه وهابیه؛
  • ۸. رساله عملیه (محشّى به حاشیه خود آن مرحوم)؛
  • ۹. یک دروه فقه فارسى از عبادات تا دیات؛
  • ۱۰. قانون الهى؛[۷]
  • ۱۱. الناسخ و المنسوخ؛
  • ۱۲. نسیم السحر.[۸]
  • ۱۳. رسالة فی العدالة
کتاب رسالة فی العدالة - یکی از آثار آیت الله سید محمدشریف تقوی

فعالیت‌هاى سیاسى و اجتماعی

از آنجا که فعالیت هاى سیاسى مرحوم تقوى ونکى به اوضاع سیاسى آن زمان یعنى نهضت مشروطیت مربوط مى شود، ناگزیر باید مختصرى پیرامون این نهضت صحبت کرده و سپس موضع گیرى آن مرحوم را در این رابطه بیان کنیم؛ اما آنچه در این قیام مسلم است این که هدف اصلى و مقصود اولیه این نهضت یک هدف اصیل اسلامى یعنى برقرارى عدل و داد و پایان دادن به ظلم و جور حکام زمان بود.

از یک سو فقر ناشى از بى‌عدالتى و ظلم و ستمى که در اواخر حکومت ناصرالدین شاه و اوائل حکومت مظفرالدین شاه بر جامعه حاکم بود؛ و از سوى دیگر وابستگى کشور به بیگانگان و حیف و میل اموال و درآمدهاى کشور توسط درباریان، مردم را به ستوه آورده بود. از این رو همواره خواهان تغییر وضع موجود بودند. علماء و روحانیون نیز که قوانین و دستورات اسلام و حقوق مردم را پایمال شده مى دیدند، با همکارى مردم، نهضت عدالت خواهانه اى را به وجود آوردند. این ماجرا پایه و اساس نهضت مشروطه در ایران را پى‌ریزى کرد.

در طى این نهضت عدالت‌خواهانه، علماء، روحانیون و مردم با هدف جلوگیرى از ظلم و ستم و برقرارى عدل و داد، خواهان تأسیس یک حکومت عادل از طرف دولت شدند و براى اجراى این خواسته خود در دو مرحله متحصن گردیدند. در مرحله اول رهبران این نهضت، آیت اللّه بهبهانى و آیت الله طباطبایى بودند و در مرحله دوم این دو سید بزرگوار از شهید شيخ فضل الله نورى براى موفقیت بیشتر استمداد جستند که ایشان در پاسخ فرمود: «در صورتى که مقصود اسلام و شرع باشد من با شما همکارى مى کنم».

در تحصن دوم که علماء و مردم به طرف قم و حرم حضرت معصومه سلام الله علیها مهاجرت کرده و از تهران دور شده بودند، سفارت انگلیس از متزلزل بودن اوضاع و فقدان علماء در تهران سوء استفاده کرده به کمک برخى فراماسونرها و روشنفکران وابسته به خویش، در میان مبارزان و برخى رهبران نهضت نفوذ و مردم را به تحصن در سفارت انگلیس و پناهندگى به این دولت تشویق کردند.

در داخل سفارتخانه نیز به جاى این که به مردم مژده تأسیس یک عدالتخانه اسلامى را بدهند، سخن از فوائد رژیم مشروطه راندند. آن‌ها تبلیغ کردند که تنها با بودن مشروطه ظلم و ستم برچیده مى شود و این گونه شما نیز به نان و نوایى مى رسید. مردم هم در فقدان راهنمایى هاى رهبران اصلى نهضت، فریب نیرنگ خانه انگلستان و تبلیغات آن را خورده، بدون این که بدانند مشروطیت چیست، خواهان آن شده و راهى غیر از راه رهبران روحانى خود را برگزیدند و حتى یک رأى شدند تا در صورت مخالفت، آن‌ها را به قتل برسانند.

از این مرحله به بعد، نهضت مزبور تحت نفوذ استعمار انگلیس قرار گرفت و روشنفکران غربزده و فراماسونرهاى وابسته در شمار رهبران اصلى آن درآمدند. همان طور که ماهیت نهضت عوض شد، نام آن نیز تغییر یافت و به «نهضت مشروطیت» مشهور گشت. به دنبال موافقت با تقاضاهاى عدالت‌خواهان و متحصنین در قم، علماء تصمیم به بازگشتن به تهران گرفتند.

مرحوم شیخ فضل‌الله نورى که با بینش ژرف سیاسى خود، حوادث و رویدادهاى نهضت را تجزیه و تحلیل مى کرد، با شنیدن خبر تحصن در سفارت انگلیس به توطئه هاى روشنفکران وابسته پى برد. وى دریافت که خطر عظیمى نهضت را تهدید مى کند. او طرفداران نهضت را از این خطر بزرگ بر حذر داشت؛ اما سید محمد طباطبایى که از قبل تحت تأثیر افکار روشنفکران قرار گرفته بود، گفت: «ما مشروطه مى خواهیم و مجلس شوراى ملى» پس از این نیز گفتگویى در مزایا و مضرات این مشروطه رد و بدل شد. در این جدال‌ها وقتى علماء در پاسخ سخنان شهید زنده یاد شیخ فضل‌الله درماندند، متفق شدند که از این پس نیز مانند گذشته بدون میل و رضایت او رفتار نکنند.

پس از صدور فرمان مشروطیت و تشکیل مجلس توسط مظفرالدین شاه، عده اى به عنوان نمایندگان متحصنین که براى مقصود خاصى در سفارت آموزش دیده بودند، با عنوان «مجلس شوراى اسلامى» مخالفت کرده و خواستار عنوان «مجلس شوراى ملى» شدند. به تدریج هدایت نهضت به دست کسانى افتاد که سعى داشتند تمامى مظاهر اسلامى را از نهضت بزدایند. اینان قانون اساسى کشور را هم به جاى بهره گیرى از اسلام و شرع بر طبق قوانین کشورهاى غربى تدوین کردند.

مرحوم شیخ فضل‌الله که سعى در خنثى کردن توطئه هاى روشنفکران وابسته داشت، آیت الله طباطبایى و آیت الله بهبهانى را از وجود این خطر بر حذر داشته بود. به ناچار ایشان به همراه دو سید مذکور در جلسات مجلس شرکت کرد، تا بلکه از راه نصیحت و هدایت بتواند از تصویب قوانین غیراسلامى جلوگیرى کند؛ اما از این مسیر نیز راه به جایى نبرد. عده اى از روحانیون و علماء نیز از مشروطه حمایت کردند. تصور آن‌ها از مشروطیت، حکومتى بود که در آن قدرت استبدادى شاه و درباریان محدود شده و در جهت دفع تعدى و تجاوز قرار مى گیرد. مراجع بزرگوار نجف از جمله آیت الله ملا محمدکاظم خراسانى، شیخ عبدالله مازندرانى و میرزا حسین تهرانى نیز به علت اطلاعات نادرستى که از وقایع تهران و مجلس دریافت کرده بودند، با فرستادن اطلاعیه هایى به حمایت از مجلس و حکومت مشروطه پرداختند.

با وجود این، شیخ فضل‌الله نورى همچنان با تلاش هاى پیگیر خود به روشنگرى مردم در زمینه مشروطیت مى پرداخت. وى اقداماتى را هم براى اصلاح مجلس انجام داد. از جمله در مورد قانون اساسى پیشنهاد کرد اصل نظارت فقهاء بر قوانین مجلس شوراى ملى افزوده شود. او بعدها براى آگاه کردن مردم، این اصل را چاپ و منتشر کرد. همچنین عنوان «مشروطه مشروعه» به پیشنهاد او صادر شد که بسیارى از علماء از جمله آخوند رستم آبادى، سید احمد طباطبایى و... به حمایت از آن پرداختند.

علماء نجف که از حقایق امور دور نگه داشته شده بودند، همچنان از مشروطه حمایت کرده و آن را صلاح اسلام و مردم مى پنداشتند، تا جایى که مشروطه خواهان و روشنفکران از این موضوع سوء استفاده کرده و مرحوم شیخ فضل الله نورى و مشروعه خواهان طرفدار او را به مخالفت با اسلام و روحانیون متهم کردند. سرانجام با حوادث بسیارى که مجلس و نهضت مشروطیت در دامان خود پروراند، از جمله شهادت شیخ فضل‌الله نورى طاب ثراه و دیگر رهبران این نهضت، مشروطیت بدون مشروعیت برقرار شد.[۹]

در این میان، مرحوم سید محمد شریف تقوى نیز از جمله علمایى بود که در ایران از نزدیک شاهد ماجرا بود. وى مشروطه غربى را در حال پیاده شدن مى دید و آن را مخالف اسلام و شرع مى دانست. از این رو در جریان مشروطیت، سرسختانه با آن مخالفت کرد. او پس از شهادت شیخ فضل الله نورى به نجف رفت و با آخوند خراسانى که از رهبران جنبش مشروطیت بود و در عین حال از وقایعى که در تهران و مجلس اتفاق افتاده بود، به درستى اطلاع نداشت به مباحثه پرداخت. مرحوم تقوى درباره مشروطیت و معایب آن کتابى هم تألیف کرده به نام «کشف المرام فى قانون الاسلام».[۱۰]

مرحوم سید محمد شریف بعد از این که در نجف به بیمارى قلبى مبتلا مى شود، بنا به تجویز اطباء ناچار مى گردد به ایران مراجعت کند. لذا او به شیراز رفته و در آن جا با دایر کردن جلسات درس و بحث خود، قریب به چهار سال به رتق و فتق امور شرعیه مردم و امر به معروف و نهى از منکر نیز مى پردازد.[۱۱]

وفات

مرحوم سید محمدشریف تقوى در سال ۱۳۴۲ ق به قصد زیارت مشهد مقدس راهى اصفهان مى شود. اما در آنجا به مریضى مبتلا مى گردد. وى پس از معالجه خود و شفایافتن چندى در مدرسه صدر جلسه درس و بحث تشکیل مى دهد و نزدیک ده سال در این شهر مى ماند.

در سال ۱۳۵۲ ق بار دیگر به اندیشه زیارت مشهد مقدس، اصفهان را ترک مى کند؛ اما در تهران بیمار شده و براى معالجه ناگزیر از اقامت مى گردد. در این حال هر چند به معالجه مى پردازد اما علاجى حاصل نمى گردد و به وصال حق نزدیک مى گردد، تا آن که عاقبت در ۲۸ رمضان همان سال (مطابق ۲۶ آذر ۱۳۱۲ شمسی) دار فانى را وداع گفته و به رحمت ایزدى مى پیوندد.

پیکرش را با تجلیل تمام به قم مى برند. مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری بر پیکر پاک وى نماز مى گذارد و بنابر وصیت خودش، او را در رواق حضرت موسى مبرقع به خاک مى سپارند.[۱۲]

پانویس

  1. دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج دوم، ص ۳۴، پاورقى محمدحسین رکن زاده آدمیت، طبع خیام، چاپ اول، تهران ۱۳۳۸، به نقل از جغرافیاى ایران.
  2. نسب او بنابه آنچه بر سنگ قبر او نگاشته اند از این قرار است: «سید محمد شریف التقوى شیرازى نوراللّه مضجعه، ابن محمدحسن ابن السید حسین ابن السید على ابن السید محسن ابن السید شاه حسین ابن السید زبیر ابن السید هزاره ابن لورزانى ابن السید نصره ابن السید منزل ابن السید شمس‌الدین ابن السید صالح ابن السید منجم‌الدین ابن السید جمال‌الدین ابن السید شمس‌الدین ابن السید نظام‌الدین احمد ابن السید نجم‌الدین محمد ابن السید فخرالدین ابن السید احمد ابن تاج‌الدین على ابن السید فخرالدین احمد ابن السید قطبة‌الدین ابن السید عبدالله ابن محمدتقى علیه‌السلام». همان، ص ۳۴.
  3. همان، ص ۳۴ و ۳۵؛ دائرة‌المعارف تشیع، ج سوم، ص ۳۴.
  4. سیماى فرزانگان، ص ۳۵۷، چاپ هشتم، دفتر تبلیغات اسلامى، رضا مختارى.
  5. دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج دوم، ص ۳۵.
  6. دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج دوم، ص ۳۵.
  7. دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج دوم، ص ۳۶.
  8. نقباءالبشر، ج دوم، ص ۸۳۵؛ دائرة المعارف تشیع، ج ۳، ص ۳۴؛ الذریعه، ج ۲۴، ص ۱۱ و ۱۵۵، آقا بزرگ تهرانى.
  9. دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج ۲، ص ۳۵؛ دائرة‌المعارف تشیع، ج سوم، ص ۳۴.
  10. دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج دوم، ص ۳۵.
  11. نقباءالبشر فى القرل الرابع عشر، ج دوم، ص ۸۳۵، آقا بزرگ تهرانى؛ نشر دارالمرتضى، چاپ مشهد، ۱۴۰۴ هجرى.
  12. دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج دوم، ص ۳۶.

منابع

آرشیو عکس و تصویر