آیه 13 سوره فرقان: تفاوت بین نسخهها
(←معانی کلمات آیه) |
(←معانی کلمات آیه) |
||
(۲ نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است) | |||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | *'''مقرنين''': قرآن (بر وزن عقل) جمع كردن، تقرين: براى كثرت و مبالغه است يعنى: به شدت جمع كردن. «مقرنين»: به شدت بسته شدگان، مانند مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفادِ ابراهيم/ 9.<ref>تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج7، ص271 | + | *'''مقرنين''': قرآن (بر وزن عقل) جمع كردن، تقرين: براى كثرت و مبالغه است يعنى: به شدت جمع كردن. «مقرنين»: به شدت بسته شدگان، مانند مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفادِ ابراهيم/ 9. |
+ | *'''ثبور''': هلاكت. «ثبر ثبورا: هلك» «ثبره: اهلكه»..<ref>تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج7، ص271</ref> | ||
== تفسیر آیه == | == تفسیر آیه == |
نسخهٔ کنونی تا ۲۶ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۵۲
<<12 | آیه 13 سوره فرقان | 14>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و چون آن کافران را در زنجیر بسته به مکان تنگی از جهنم درافکنند در آن حال همه فریاد و اویلا از دل برکشند.
و هنگامی که آنان را در حالی که با غل و زنجیر به هم بسته شده اند در مکانی تنگ از آن آتش سوزان بیفکنند، در آنجا فریاد مرگ خواهی سر دهند.
و چون آنان را در تنگنايى از آن به زنجير كشيده بيندازند، آنجاست كه مرگ [خود] را مىخواهند.
و چون دستها بر گردن بسته، در تنگنايى از آن افتند، به دعا مرگ خويش مىخواهند.
و هنگامی که در جای تنگ و محدودی از آن افکنده شوند در حالی که در غل و زنجیرند، فریاد واویلای آنان بلند میشود!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- مقرنين: قرآن (بر وزن عقل) جمع كردن، تقرين: براى كثرت و مبالغه است يعنى: به شدت جمع كردن. «مقرنين»: به شدت بسته شدگان، مانند مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفادِ ابراهيم/ 9.
- ثبور: هلاكت. «ثبر ثبورا: هلك» «ثبره: اهلكه»..[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً «12»
چون (دوزخ) از فاصلهى دور آنان را ببيند، خشم و خروشى از آن مىشنوند.
وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَكاناً ضَيِّقاً مُقَرَّنِينَ دَعَوْا هُنالِكَ ثُبُوراً «13»
و چون به زنجير بسته شده، در مكانى تنگ از آن انداخته شوند، آنجاست كه ناله زنند (و مرگ خود را مىخواهند).
نکته ها
كلمهى «تغيظ» به معناى اظهار غيظ و شدّت خشم است كه گاهى با سر و صدا همراه است. «زفير» صداى نفس كشيدن در حال گرفتگى سينه از شدّت غم را گويند. «مُقَرَّنِينَ»
جلد 6 - صفحه 233
بستن با غُل و زنجير است و «ثبور» به معناى واويلا گفتن است.
دوزخ، آن قدر بزرگ است كه روز قيامت اگر از او سؤال كنند: آيا پر شدى؟ مىگويد: آيا باز هم هست؟ «هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ» «1» ولى با همهى بزرگى دوزخ، خلافكار در آن، مكانِ تنگى دارد. مانند وجود ميخ در ديوارى بزرگ كه هم بزرگى ديوار حقيقت دارد و هم تنگى مكان ميخ.
در حديثى از پيامبراكرم صلى الله عليه و آله آمده است: اهلدوزخ مثل ميخِ در ديوار، در فشارند. «2»
غفلت از خدا در دنيا وآخرت، تنگناهايى سخت بدنبال دارد، امّا در دنيا: «يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً» «3» خداوند سينه او را تنگ قرار مىدهد، «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً» «4» هر كس از ياد من روىبگرداند، قطعاً براى او زندگى تنگى است ودر آخرت:
«وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَكاناً ضَيِّقاً» «5» در جهنّم در مكانى تنگ انداخته شوند.
وبر عكس، توجّه وايمان بهخدا، هم در دنيا مايهى گشايش است: «لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» «6» درهاى بركات آسمان وزمين را بر روى آنان مىگشاييم. هم در آخرت:
«حَتَّى إِذا جاؤُها فُتِحَتْ أَبْوابُها» «7» هنگام ورود به بهشت، درهاى آن گشوده مىشود.
امام صادق عليه السلام فرمود: مراد از «مَكانٍ بَعِيدٍ»، فاصلهى يك سال راه است. «8»
پیام ها
1- دوزخ نوعى ادراك و احساس دارد. «رَأَتْهُمْ»
2- معاد جسمانى است. «مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ»
3- دوزخيان با غل و زنجير بسته مىشوند. «مُقَرَّنِينَ»
4- دوزخيان با تحقير به دوزخ پرتاب مىشوند. «أُلْقُوا» و نفرمود: «ادخلوا»
5- ناله و فرياد دوزخيان از راه دور به گوش مىرسد. «دَعَوْا هُنالِكَ ثُبُوراً» ( «هُنالِكَ»
«1». ق، 30.
«2». تفسير مجمعالبيان.
«3». انعام، 125.
«4». طه، 124.
«5». فرقان، 13.
«6». اعراف، 96.
«7». زمر، 73.
«8». تفسير مجمعالبيان.
جلد 6 - صفحه 234
براى راه دور بكار مىرود)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَكاناً ضَيِّقاً مُقَرَّنِينَ دَعَوْا هُنالِكَ ثُبُوراً «13»
وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَكاناً ضَيِّقاً: و چون انداخته شوند كفار در جاى تنگ از جهنم به جهت زيادتى و شدت عذاب. و در حديث وارد شده كه حضرت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله در تفسير اين آيه فرمود: و الّذى نفسى بيده انّهم يستكرهون فى النّار كما يستكره الوتد فى الحائط: به حق آنكه جان من در فرمان اوست كه جهنم را چنان تنگ گيرند بر مشركان كه ميخ كوفته بر ديوار. «3» مُقَرَّنِينَ: در حالتى كه بهم بسته شده باشند، يعنى به زنجيرهاى آتشين دستهاى ايشان را بر گردن آنها بر بندند. يا آنكه هر يك را با شيطانى كه قرين او بوده به سلسله آتشين به يكديگر بر بندند.
«1»، تفسير مجمع البيان، ج 4، ص 163، چاپ كتابخانه آية اللّه العظمى المرعشى النجفى.
«2». تفسير منهج الصّادقين، ج 6، ص 358 و 359 به نقل از انوار.
«3». تفسير مجمع البيان، ج 4، ص 163، چاپ كتابخانه آية اللّه العظمى المرعشى النّجفى.
جلد 9 - صفحه 311
دَعَوْا هُنالِكَ ثُبُوراً: بخوانند بر خود در آن مكان هلاكت را، يعنى نفرين كنند بر خود به هلاكت. يا گويند: «وا ثبوراه» و اين كلمه را كسى گويد كه آرزومند هلاكت باشد. در اكثر تفاسير نقل نمودهاند كه مشركان نزد اين حال ندا كنند:
(يا ثبوراه تعال فهذا حينك و زمانك) اى هلاكت، بيا كه اين وقت توست. «1» عبرت: در كتاب مصابيح القلوب: در بصره زنى نام او «شعوانه» هيچ مجلس فسادى از او خالى نبود. روزى با چند نفر از تابعان خود در كوچهاى مىرفت، به در خانه (مرى) صالحى كه از زهاد و وعاظ آن عصر بود رسيد. خروش و فريادى شنيد كه از آن خانه بيرون مىآمد، گفت: در بصره چنين ماتمى هست و ما را خبر نيست. پس يكى را فرستاد، مدتى گذشت بيرون نيامد. ديگرى را فرستاد، باز نيامد. شعوانه با خود گفت: در اين كار سرّى است و اين، ماتم مردگان نيست، بلكه ماتم زندگان است، اين ماتم گناهكاران است، اين ماتم مجرمان است، اين ماتم نامه سياهان و عاصيان است. سپس گفت: من خود به اندرون خانه روم و بنگرم. پس در اندرون رفت، صالح را ديد بالاى منبر، تفسير اين آيه را نمايد: «إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً» شعوانه چون اين كلمات شنيد، بسيار در وى اثر كرد، گفت: اى شيخ، چه گوئى اگر من توبه كنم و بدرگاه خدا رجوع نمايم، مرا بيامرزد؟ شيخ گفت: بيامرزد، اگرچه گناهت مثل گناه شعوانه باشد. گفت: من شعوانه هستم و توبه كردم كه ديگر گناه نكنم. شيخ فرمود: خدا تو را عفو فرمايد، پس توبه نمود، و غلامان و كنيزان خود را در راه خدا آزاد نمود، صومعهاى بساخت در آنجا بسر مىبرد و مشغول عبادت شد، سالهاى بسيار رياضت كشيد تا سوخته و گداخته شد. روزى سر و تن مىشست، به خود نگريست، تن خود را سوخته ديد گفت: آه، در دنيا چنين زار و نزار شدم، ندانم در آخرت احوالم چگونه خواهد بود. پس آوازى شنيد: اى شعوانه، ملازم درگاه ما باش و مترس، تا ببينى فرداى قيامت كار تو چگونه خواهد بود.
«1». تفسير منهج الصادقين، ج 6، ص 359، چاپ اسلاميّه.
جلد 9 - صفحه 312
«اين حال زنى بود به شنيدن آيات الهى و عذاب جهنمى».
در تيسير و تفاسير ديگر از انس بن مالك نقل نموده كه اول كسى كه از اهل جهنم جامه آتش بپوشانند شيطان باشد، و آن از سر تا به قدمش فرا گرفته به زمين مىكشد و مىرود و ذريه او از قفاى او فرياد «وا ثبوراه» كشند تا به كنار جهنم رسند، ملكى از جانب حق تعالى آنها را گويد: ايشان مستحق باشند كه در حق شان گفته شود اگرچه قائلى نباشد. «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيراً «11» إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً «12» وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَكاناً ضَيِّقاً مُقَرَّنِينَ دَعَوْا هُنالِكَ ثُبُوراً «13» لا تَدْعُوا الْيَوْمَ ثُبُوراً واحِداً وَ ادْعُوا ثُبُوراً كَثِيراً «14» قُلْ أَ ذلِكَ خَيْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ كانَتْ لَهُمْ جَزاءً وَ مَصِيراً «15»
لَهُمْ فِيها ما يَشاؤُنَ خالِدِينَ كانَ عَلى رَبِّكَ وَعْداً مَسْؤُلاً «16» وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَقُولُ أَ أَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبادِي هؤُلاءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبِيلَ «17» قالُوا سُبْحانَكَ ما كانَ يَنْبَغِي لَنا أَنْ نَتَّخِذَ مِنْ دُونِكَ مِنْ أَوْلِياءَ وَ لكِنْ مَتَّعْتَهُمْ وَ آباءَهُمْ حَتَّى نَسُوا الذِّكْرَ وَ كانُوا قَوْماً بُوراً «18» فَقَدْ كَذَّبُوكُمْ بِما تَقُولُونَ فَما تَسْتَطِيعُونَ صَرْفاً وَ لا نَصْراً وَ مَنْ يَظْلِمْ مِنْكُمْ نُذِقْهُ عَذاباً كَبِيراً «19» وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلاَّ إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعامَ وَ يَمْشُونَ فِي الْأَسْواقِ وَ جَعَلْنا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ وَ كانَ رَبُّكَ بَصِيراً «20»
ترجمه
بلكه تكذيب كردند قيامت را و آماده كرديم براى آنانكه تكذيب كردند قيامت را آتش سوزان
چون بيند آنها را از جائى دور شنوند براى آن جوشش خشم و خروش را
و چون افكنده شوند از آن جاى تنگى با آنكه بهم بسته شدگانند ميخواهند
در آنجا هلاك را مخواهيد امروز يك هلاك را و بخواهيد هلاك بسيار را
بگو آيا اين بهتر است يا بهشت جاودانى كه وعده كرده شدند پرهيزكاران باشد براى ايشان پاداش و جاى بازگشت
مرايشان را است در آن آنچه ميخواهند جاودانيان باشد بر پروردگارت وعده درخواست شده
و روزى كه برانگيزاند آنها را و آنچه را كه مىپرستند
جلد 4 صفحه 63
غير از خدا پس گويد آيا شما گمراه كرديد بندگان مرا كه اينانند يا ايشان خود گم كردند راه را
گويند منزّهى تو نبود سزاوار براى ما كه بگيريم غير از تو دوستانى ولى تو كامياب كردى آنها را و پدرانشان را تا فراموش كردند ذكر ترا و بودند گروهى تباه گوئيم
پس بتحقيق تكذيب كردند شما را بآنچه ميگوئيد پس نتوانيد دفع نمودن و نه يارى كردنى را و هر كه ستم كند از شما ميچشانيم او را عذابى بزرگ
و نفرستاديم پيش از تو پيغمبرانى را مگر آنكه ايشان هر آينه ميخوردند خوراكى را و راه ميرفتند در بازارها و قرار داديم بعضيتان را براى بعضى مايه آزمايش كه آيا صبر ميكنيد و باشد پروردگار تو بينا.
تفسير
خداوند سبحان بعد از نقل اعتراضات واهيه كفار براى تسليت خاطر پيغمبر اكرم اشاره فرموده كه ريشه اين اقوال سخيفه و عدم معرفت بشأن پيغمبر بىاعتقادى بمبدء و معاد است چون اگر كسى خدا را شناخته باشد ميداند فقر و غنى دخلى در نبوت ندارد و نظرش معطوف بمال دنيا نميشود و ميداند ثواب آخرت بر زخارف دنيوى ترجيح دارد و كسى را بفقر سرزنش نميكند و ميداند معاد حق است و بايد روز پاداشى باشد تا خدا داد مظلوم را از ظالم بستاند لذا فرموده اين كفار تنها تكذيب ننمودند تو را بلكه تكذيب نمودند روز قيامت را و ما براى كسانيكه تكذيب نمودند قيامت را مهيا نموديم آتش سوزان جهنم را كه چون در مرئى و منظر آنها واقع شود و بشعلهاش متوجه آنها گردد مانند آنكه مىبيند از يك سال راه چنانچه قمى ره فرموده و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده ميشنوند صداى جوش و خروش آنرا مانند كسيكه با كمال غيظ و خشم حمله بر آنها نموده و عربده ميكشد و چون انداخته شوند در جاى تنگى از آن مانند جاى ميخ در ديوار در حاليكه مقيّد و بربند كشيده شدهاند با يكديگر ميخواهند و طلب مينمايند از خدا هلاك خودشان را و خطاب ميرسد امروز يك نوع و يكمرتبه هلاك را نخواهيد چون به اجابت نميرسد امروز انواع عذاب و هلاك و دفعات بيشمار مرگ را بايد بخواهيد چون بأعمال خودتان در دنيا براى شما مقدّر
جلد 4 صفحه 64
شده و به اجابت خواهد رسيد يا مراد آنست كه براى عذابى كه در پيش داريد يكمرتبه طلب مرگ كم است بايد هزار مرتبه مرگ خودتان را بخواهيد بگو اى پيغمبر بآنها اين جهنم خوب است يا بهشت جاويد كه وعده داده شده باهل تقوى و پرهيزكارى بعنوان پاداش اعمالشان باستحقاق كه بازگشت ايشان بآن باشد و هر چه بخواهند برايشان حاضر باشد در آن و هميشه مستغرق در نعمت باشند و بر خدا لازم باشد بر حسب وعدهئى كه بايشان داده چنين مقاميرا بآنان عنايت فرمايد و اين وعده منجّز حق است كه حق دارند اهل ايمان مطالبه كنند آنرا و بگويند ربّنا و آتنا ما وعدتنا على رسلك و ملائكه بگويند ربّنا و أدخلهم جنّات عدن الّتى وعدتهم و چه قدر فرق است ميان اين منزلت و آن عاقبت و نيز اين كفار قرار دادند براى خدا شريكهائى را از جنس بشر و اصنام و ملائكه و غيرها و روز قيامت خداوند محشور ميفرمايد آنها را با تمام معبودهاشان و نحشرهم فنقول بصيغه متكلم مع الغير نيز قرائت شده يعنى و ياد كن روزى را كه محشور نمائيم آنها و معبودهاشانرا پس بگوئيم و بقرائت مشهور پس ميفرمايد بمعبودهاشان آيا شما اين بندگان مرا گمراه كرديد يا خودشان گمراه شدند براى كوتاهى در نظر و فكر و اعراض از علما و حكما و انبيا و اوليا براى سرزنش و ملامت پرستش كنندگان و اقرار پرستش شدگان و آنها از روى تعجب عرضه ميدارند بار الها تو منزهى از شريك چون معبودها يا انبيا و ملائكه هستند كه منزه از معصيتند يا اصنام و كواكب كه در دنيا گويا نبودند تا بتوانند كسيرا گمراه نمايند و خدا آنها را در آخرت گويا نموده لذا اولا خود را بتسبيح تبرئه و ثانيا اقرار نمايند كه سزاوار نبوده و نيست براى ما كه بگيريم براى خودمان غير از تو صاحب اختياران يا دوستانى چه رسد بآنكه بندگان تو را وادار بعبادت خود نمائيم و در مقابل تو دعوى الوهيّت كنيم يا دشمنان تو را براى خودمان دوست بگيريم آنچه مسلّم است آنستكه تو در دنيا بآنها و پدرانشان سلامتى و نعمت و رفاهيت و ثروت دادى تا مستغرق در شهوات و لذات دنيا شدند و از ياد تو و خوض در آيات و تذكر از علامات غفلت نمودند و فراموش كردند مواعظ و نصايح انبيا و اوليا
جلد 4 صفحه 65
و علما و صلحا را و بودند گروهى فاسد و تباه و هلاك شده و از كار افتاده و در مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه آنحضرت نتّخذ بضمّ نون و فتح خاء قرائت فرموده و بنابراين معنى واضحتر است كه ما حق نداشتيم معبود شويم و پس از اين اقرار خداوند خطاب باهل شرك ميفرمايد كه ديديد معبودهاى شما هم تكذيب نمودند شما را در گفتارتان كه براى خدا شريك قرار داديد و شما بهيچ وجه نميتوانيد عذاب خدا را از خود بگردانيد و دفع نمائيد و نه با يكديگر كمك و يارى كنيد و بعضى يقولون و يستطيعون در هر دو بياء قرائت نمودهاند و بنابراين معنى آنستكه ديديد خدايان شما تكذيب نمودند شما را بگفتار خودشان كه اقرار كردند و نميتوانند از شما دفاع و با شما يارى كنند و در هر حال ما عذاب بزرگ خودمان را كه آتش جهنم است به بندگان ستمكار خودمان در آخرت خواهيم چشانيد و اى پيغمبر اين غذا خوردن و راه رفتن در بازارها اختصاص بتو نداشته تمام انبيا و مرسلين سابق هم مانند تو ميخوردند و در كوچه و بازار راه ميرفتند و كسى نميتوانست بايشان اعتراض نمايد و اين عمل را مخالف با نبوت و رسالت قرار دهد و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه آنحضرت يمشّون بضم ياء و فتح شين مشدده قرائت فرموده و بنابراين مراد آنستكه حوائج خودشان يا مردم ايشانرا وادار بمشى مينمود، نه آنكه خودشان بى جهت گردش ميكردند و اين آيه يكى از جوابهاى اين اعتراض كفار است كه در آيات سابقه گذشت و در خاتمه خطاب بعموم بندگان فرموده كه ما بعضى از شما را مايه امتحان و آزمايش بعضى ديگر قرار داديم مثلا فقير را مايه آزمايش غنىّ و غنى را مايه آزمايش فقير براى معلوم شدن مقام شكر و صبرشان و همچنين است حال سالم و مريض و عالم و جاهل و شاه و رعيت و پيغمبر و امّت كه آيا صبر ميكنند هر يك از آنها بر انجام وظيفه خودشان در حالى كه دارند و بر عدم تجاوز از حدودشان و بر تحمّل مصائب و آزارهاى طرف مقابل يا خير و خداوند بصير و بينا و مطّلع از حال همه آنها است و البته پاداش صابران را در دنيا و آخرت بنحو اكمل خواهد داد و اين موجب تسليت خاطر مبارك پيغمبر اكرم
جلد 4 صفحه 66
است كه صبر فرمايد در مقابل اقوال و افعال ناشايسته كفار تا مستحق اجر بىشمار گردد و نيز موجب قوت قلب اهل ايمان است كه صبر كنند در مقابل آزار اهل شرك و دست از وظيفه خود بر ندارند و بدانند كه خدا ناملائمات آنها را مىبيند و تلافى ميفرمايد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِذا أُلقُوا مِنها مَكاناً ضَيِّقاً مُقَرَّنِينَ دَعَوا هُنالِكَ ثُبُوراً «13»
و زماني که انداخته شوند از آتش مكان تنگي بسته شده به زنجير و غل در آن هنگام فرياد ميزند وا هلاكاه.
(وَ إِذا أُلقُوا مِنها) بعضي گفتند: منها به معني فيها است يعني انداخته مي شوند در آتش و جهنم و لكن آتش آنها را فرو ميگيرد و از آن جا آنها را مياندازند.
(مَكاناً ضَيِّقاً) در خبر دارد مثل ميخ که در ديوار فرو رود آن قدر جاي آنها تنگ ميشود و اينکه يك نوع از عذاب جهنم است.
(مُقَرَّنِينَ) يعني بسته شده به زنجيرها و غلها، در بعض اخبار دارد يك طرف آن يك شيطان است و يك طرف سنگ كبريت و با زنجير اينکه سه بهم بسته شده و در قرآن ميفرمايد:
(وَ أُولئِكَ الأَغلالُ فِي أَعناقِهِم) رعد آيه 6.
و نيز ميفرمايد (إِذِ الأَغلالُ فِي أَعناقِهِم وَ السَّلاسِلُ يُسحَبُونَ فِي الحَمِيمِ ثُمَّ فِي النّارِ يُسجَرُونَ) مؤمن آيه 73.
جلد 13 - صفحه 587
(دَعَوا هُنالِكَ ثُبُوراً) ثبورا آه و ناله است از شدت عذاب و هلاكت كانه ميگويند:
وا هلاكتاه، وا مصيبتاه، وا بلاياه لكن البته «آنچه بجايي نرسد فرياد است» جواب آنها اينست که خداوند از هر جهت حجت را بر شما تمام فرمود عقل، شعور، ادراك، قوت، مال و منال، صحت و ساير نعم خود را از شما دريغ نداشت و راه سعادت را به شما نشان داد ارسال رسل و انزال كتب و جعل احكام فرمود و به شما خبر دادند از همچه روزي، تمام نعم بهشت را به شما وعده داد و بشارت داد و تمام عذابها را به شما خبر داد و انذار فرمود، شما كتابش را افك و اساطير پنداشتيد و رسولش را كذاب و مفتري و مسحور و مجنون گفتيد حال فرياد مي زنيد لذا ملائكه عذاب به آنها ميگويند:
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 13)- این وضع دوزخ است به هنگامی که آنها را از دور میبیند، اما وضع آنها را در آتش دوزخ چنین توصیف میکند: «و هنگامی که در مکان تنگ و محدودی از آن (آتش) در حالی که در غل و زنجیرند افکنده شوند فریاد واویلاشان بلند میشود» (وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَکاناً ضَیِّقاً مُقَرَّنِینَ دَعَوْا هُنالِکَ ثُبُوراً).
«دوزخ» مکان وسیعی است اما آنها را در این مکان وسیع آن چنان محدود میکنند که طبق بعضی از روایات وارد شدنشان در دوزخ همچون وارد شدن میخ در دیوار است!
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج7، ص271
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم