آیه 41 سوره مائده: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|۞ يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُو...» ایجاد کرد)
 
سطر ۴۱: سطر ۴۱:
 
</tabber>
 
</tabber>
 
==معانی کلمات آیه==
 
==معانی کلمات آیه==
«یُسَارِعُونَ»: بر همدیگر سرعت و سبقت می‌گیرند. «سَمَّاعُونَ»: شنوندگان. پذیرندگان. «سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ»: گوش به دروغ فرا می‌دارند و آن را می‌پذیرند. برای دروغ‌پردازی و یاوه‌سرائی و تکذیب حقائق، گوش به دروغ فرا می‌دارند و آن را می‌پذیرند. برای دروغ‌پردازی و یاوه‌سرائی و تکذیب حقائق، گوش به سخن فرا می‌دارند. «سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ»: سخنان کسان دیگری را می‌شنوند و می‌پذیرند. برای کسان دیگری گوش به سخن فرا می‌دارند، یعنی جاسوس دیگرانند و شنیدنیهای خود را به سمع آنان می‌رسانند. «فِتْنَة»: بلا و محنت. ضلالت.
+
يسارعون: مسارعه به معنى بين الاثنين و مبالغه در سرعت آمده است. مراد از آن معناى دوم است. يعنى در كفر بسيار تلاش و شتاب مى كنند.
 +
 
 +
سماعون: سامع: شنونده، گوش فرا دهنده. سماع مبالغه و سماعون جمع آن است. در آن نوعى اطاعت ملحوظ است نه صرف شنيدن.
 +
 
 +
كذب: (بفتح كاف و كسر ذال) دروغ، (و بر وزن فكر) دروغگويى.
 +
 
 +
يحرفون: تحريف كلام آن است كه آن را از معناى اولى اش منحرف كنند.
 +
 
 +
فتنة: مراد از آن در اينجا گمراهى است.<ref>تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی</ref>
 
==نزول==
 
==نزول==
  
سطر ۴۸: سطر ۵۶:
 
این آیه در [[مدینه]] بر [[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. <ref> طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌3، ص 231.</ref>
 
این آیه در [[مدینه]] بر [[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. <ref> طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌3، ص 231.</ref>
  
'''شأن نزول:'''<ref> محمدباقر محقق،‌ [[نمونه بينات در شأن نزول آيات]] از نظر [[شیخ طوسی]] و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 284.</ref>
+
'''شأن نزول:'''
  
 
«[[شیخ طوسی]]» گوید: [[امام باقر|امام محمدباقر]] عليه‌السلام فرمايد: اين آيه درباره يهوديان بنى‌النضير و بنى‌قريظه نازل گرديده است،<ref> در تفسير على بن ابراهيم بدين شرح آمده كه يهوديان بنوالنضير و بنوقريظه از اولاد هارون بوده اند و عده بنوالنضير هزار نفر و بنوقريظه هفتصد نفر بوده است و بنوالنضير از حيث ثروت و مال و منال در رفاه بوده و با عبدالله ابن ابى رئيس منافقون هم‌سوگند بوده اند و بنوقريظه مانند آن‌ها در رفاه و ثروت نبودند و روى همين تفوق و برترى بنوالنضير در قراردادى كه با يكديگر امضاء كرده بودند، چنين نوشتند كه اگر بنوالنضير فردى از بنوقريظه را كشتند، نصف ديه مقتول را بپردازند و قاتل را بر روى خرى وارونه سوار كنند و او را در شهر بگردانند ولى اگر بنوقريظه فردى از بنوالنضير را كشتند قاتل را به كيفر قتل بكشند و تمام دية مقتول را از او بگيرند. وقتى كه [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله به مدينه هجرت فرمود، طوايف اوس و خزرج به دين [[اسلام]] درآمدند و يهوديان ضعيف شدند و اتفاقا قتلى در ميان آنان رخ داد. بدين شرح كه مردى از بنوقريظه يك نفر از بنوالنضير را به قتل رسانيد، بنوالنضير مطابق قرار داد قبلى مي‌خواستند قاتل را بكشند و تمام دية مقتول را بستانند. بنوقريظه گفتند: ما به آن قرار داد كه برخلاف تورات تنظيم شده تن در نمى دهيم زيرا ما در آن وقت خود را ناگزير از امضاء آن ديده بوديم. اكنون حاضريم محمد را به عنوان قضاوت بين خود حكم قرار دهيم. بنوالنضير نزد عبدالله بن ابى رفتند و از او خواستند كه نزد محمد برود و از او بخواهد كه به نفع بنوالنضير قضاوت نمايد. وقتى كه به پيامبر مراجعه نمودند اين آيه نازل گرديد.</ref> و نيز از امام محمدباقر علیه‌السلام و جماعتى از مفسرين روايت كنند كه زنى از اشراف خيبر كه يهودى بود و شوهر داشت، زنا داده بود و نمى خواستند او را رجم و سنگسار كنند لذا به يهوديان [[مدينه]] پيام فرستادند و به طمع اين كه زن مزبور را از رجم معاف دارند، گفتند: از [[رسول خدا]] صلى الله عليه و آله در مقام پرسش برآيند، وقتى كه از پيامبر پرسش كردند. فرمود: آيا به داورى من تن در مي‌دهيد؟ گفتند: آرى. سپس خداوند رجم را براى آن زن طبق نزول آيه اى مقرر كرد ولى آنان از اجراء حكم مزبور امتناع ورزيدند.
 
«[[شیخ طوسی]]» گوید: [[امام باقر|امام محمدباقر]] عليه‌السلام فرمايد: اين آيه درباره يهوديان بنى‌النضير و بنى‌قريظه نازل گرديده است،<ref> در تفسير على بن ابراهيم بدين شرح آمده كه يهوديان بنوالنضير و بنوقريظه از اولاد هارون بوده اند و عده بنوالنضير هزار نفر و بنوقريظه هفتصد نفر بوده است و بنوالنضير از حيث ثروت و مال و منال در رفاه بوده و با عبدالله ابن ابى رئيس منافقون هم‌سوگند بوده اند و بنوقريظه مانند آن‌ها در رفاه و ثروت نبودند و روى همين تفوق و برترى بنوالنضير در قراردادى كه با يكديگر امضاء كرده بودند، چنين نوشتند كه اگر بنوالنضير فردى از بنوقريظه را كشتند، نصف ديه مقتول را بپردازند و قاتل را بر روى خرى وارونه سوار كنند و او را در شهر بگردانند ولى اگر بنوقريظه فردى از بنوالنضير را كشتند قاتل را به كيفر قتل بكشند و تمام دية مقتول را از او بگيرند. وقتى كه [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله به مدينه هجرت فرمود، طوايف اوس و خزرج به دين [[اسلام]] درآمدند و يهوديان ضعيف شدند و اتفاقا قتلى در ميان آنان رخ داد. بدين شرح كه مردى از بنوقريظه يك نفر از بنوالنضير را به قتل رسانيد، بنوالنضير مطابق قرار داد قبلى مي‌خواستند قاتل را بكشند و تمام دية مقتول را بستانند. بنوقريظه گفتند: ما به آن قرار داد كه برخلاف تورات تنظيم شده تن در نمى دهيم زيرا ما در آن وقت خود را ناگزير از امضاء آن ديده بوديم. اكنون حاضريم محمد را به عنوان قضاوت بين خود حكم قرار دهيم. بنوالنضير نزد عبدالله بن ابى رفتند و از او خواستند كه نزد محمد برود و از او بخواهد كه به نفع بنوالنضير قضاوت نمايد. وقتى كه به پيامبر مراجعه نمودند اين آيه نازل گرديد.</ref> و نيز از امام محمدباقر علیه‌السلام و جماعتى از مفسرين روايت كنند كه زنى از اشراف خيبر كه يهودى بود و شوهر داشت، زنا داده بود و نمى خواستند او را رجم و سنگسار كنند لذا به يهوديان [[مدينه]] پيام فرستادند و به طمع اين كه زن مزبور را از رجم معاف دارند، گفتند: از [[رسول خدا]] صلى الله عليه و آله در مقام پرسش برآيند، وقتى كه از پيامبر پرسش كردند. فرمود: آيا به داورى من تن در مي‌دهيد؟ گفتند: آرى. سپس خداوند رجم را براى آن زن طبق نزول آيه اى مقرر كرد ولى آنان از اجراء حكم مزبور امتناع ورزيدند.
سطر ۶۰: سطر ۶۸:
 
سدى گويد: درباره ابولبابه انصارى نازل گرديد، عكرمة و شعبى گويند: درباره مردى از يهوديان نازل شده كه يكى ديگر از يهوديان را كشته بود و به يكى از هم سوگندهاى خود از مسلمين گفته بود كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم سؤال كند كه اگر ديه مقتول را بپذيرد دعوى خود را نزد او ببرد و اگر دستور كشتن قاتل را بدهد دعوى مزبور را نزد او نبرد.
 
سدى گويد: درباره ابولبابه انصارى نازل گرديد، عكرمة و شعبى گويند: درباره مردى از يهوديان نازل شده كه يكى ديگر از يهوديان را كشته بود و به يكى از هم سوگندهاى خود از مسلمين گفته بود كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم سؤال كند كه اگر ديه مقتول را بپذيرد دعوى خود را نزد او ببرد و اگر دستور كشتن قاتل را بدهد دعوى مزبور را نزد او نبرد.
  
ابوهريره گويد: درباره عبدالله بن صوريا است كه بعد از اسلام آوردن مرتد گرديد. چنان كه [[امام باقر|امام محمدباقر]] عليه‌السلام نيز فرموده است، ابن جريج و مجاهد گويند: درباره منافقين نازل شده كه سخن چينى مي‌نمودند ولى صحيح ترين اقوال در اين باره آنست كه معتقد شويم كه براى ابن صوريا نازل گرديده چنان كه از امام باقر علیه‌السلام قضيه وى را نقل كرده ايم و اين قول از اخبارى است كه طبرى آن را پذيرفته زيرا او از ابوهريره و براء بن عازب نقل نموده كه از صحابه مى باشند.<ref> در مسند احمد و سنن ابوداود از ابن عباس چنين روايت شده كه اين آيه درباره دو طايفه از يهود نازل گرديد كه يكى از آن دو بر ديگرى چيره شده بود سپس آن دو با يكديگر به مصالحه پرداختند و راضى شدند به اين كه اگر ذليلى از آن‌ها عزيزى را به قتل برساند، ديه او صد وسق باشد (صاحب منتهى الارب گويد: وسق به فتح و او و نيز به كسر آن بار شتر است و شصت صاع است) و اگر بر عكس اتفاق افتد، پنجاه وسق ديه او باشد. در همين حالت بودند تا ذليلى از آن‌ها عزيزى را كشته بود و از او مطالبه صد وسق مى كردند. قاتل از دادن صد وسق امتناع مى ورزيد و مى گفت: چون هر دو از يك دين مى باشيم و نسبت و شهر ما يكى است، بنابراين بايد همان پنجاه وسق كه نصف ديه است، داده شود و گفتند: معاهده اى كه بسته بوديم از ترس و خوف بوده و اگر محمد به اين شهر بيايد همان نصف ديه را هم نخواهيم پرداخت. نزديك بود در ميان آن‌ها جنگ و ستيز درگيرد سپس راضى شدند كه پيامبر را به داورى بين خود قبول كنند. عده اى از منافقين را نزد [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله فرستادند تا رأى او را بخواهند سپس اين آيه نازل گرديد، در مسند احمد و صحيح مسلم و سايرين از علماى عامه از براء بن عازب نقل شده كه پيامبر به يك نفر يهودى برخورد فرمود در حالتى كه تازيانه خورده بود و تب عارض او شده بود. پيامبر يهوديان را خواند و به آن‌ها فرمود: آيا حد مرد زانى در كتاب آسمانى شما ([[تورات]]) اين است؟ گفتند: آرى، سپس يكى از علماى آن‌ها را خواند و فرمود: تو را قسم مي‌دهم به خدائى كه تورة را براى شما فرستاده، آيا حد زانى در تورات به اين قسم گفته شده؟ آن مرد گفت: نه و سپس گفت: اگر مرا به خداوند قسم نمي‌دادى، نمى گفتم. ولى بايد بدانى كه حد زنا در تورات رجم است ولى چون در ميان اشراف و اعيان ما زنا زياد شده است اگر كسى از اشراف باشد و زنا نمايد او را رها مى كنيم و اگر ضعيف باشد، حد را بر او جارى مى سازيم. پيامبر فرمود: خدايا من نخستين كسى هستم كه امر و فرمان تو را زنده مي‌نمايم در موقعى كه يهوديان در انديشه از بين بردن آن مى باشند سپس دستور داد آن مرد يهودى را رجم كنند و اين آيه نازل گرديد.</ref>
+
ابوهريره گويد: درباره عبدالله بن صوريا است كه بعد از اسلام آوردن مرتد گرديد. چنان كه [[امام باقر|امام محمدباقر]] عليه‌السلام نيز فرموده است، ابن جريج و مجاهد گويند: درباره منافقين نازل شده كه سخن چينى مي‌نمودند ولى صحيح ترين اقوال در اين باره آنست كه معتقد شويم كه براى ابن صوريا نازل گرديده چنان كه از امام باقر علیه‌السلام قضيه وى را نقل كرده ايم و اين قول از اخبارى است كه طبرى آن را پذيرفته زيرا او از ابوهريره و براء بن عازب نقل نموده كه از صحابه مى باشند<ref> در مسند احمد و سنن ابوداود از ابن عباس چنين روايت شده كه اين آيه درباره دو طايفه از يهود نازل گرديد كه يكى از آن دو بر ديگرى چيره شده بود سپس آن دو با يكديگر به مصالحه پرداختند و راضى شدند به اين كه اگر ذليلى از آن‌ها عزيزى را به قتل برساند، ديه او صد وسق باشد (صاحب منتهى الارب گويد: وسق به فتح و او و نيز به كسر آن بار شتر است و شصت صاع است) و اگر بر عكس اتفاق افتد، پنجاه وسق ديه او باشد. در همين حالت بودند تا ذليلى از آن‌ها عزيزى را كشته بود و از او مطالبه صد وسق مى كردند. قاتل از دادن صد وسق امتناع مى ورزيد و مى گفت: چون هر دو از يك دين مى باشيم و نسبت و شهر ما يكى است، بنابراين بايد همان پنجاه وسق كه نصف ديه است، داده شود و گفتند: معاهده اى كه بسته بوديم از ترس و خوف بوده و اگر محمد به اين شهر بيايد همان نصف ديه را هم نخواهيم پرداخت. نزديك بود در ميان آن‌ها جنگ و ستيز درگيرد سپس راضى شدند كه پيامبر را به داورى بين خود قبول كنند. عده اى از منافقين را نزد [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله فرستادند تا رأى او را بخواهند سپس اين آيه نازل گرديد، در مسند احمد و صحيح مسلم و سايرين از علماى عامه از براء بن عازب نقل شده كه پيامبر به يك نفر يهودى برخورد فرمود در حالتى كه تازيانه خورده بود و تب عارض او شده بود. پيامبر يهوديان را خواند و به آن‌ها فرمود: آيا حد مرد زانى در كتاب آسمانى شما ([[تورات]]) اين است؟ گفتند: آرى، سپس يكى از علماى آن‌ها را خواند و فرمود: تو را قسم مي‌دهم به خدائى كه تورة را براى شما فرستاده، آيا حد زانى در تورات به اين قسم گفته شده؟ آن مرد گفت: نه و سپس گفت: اگر مرا به خداوند قسم نمي‌دادى، نمى گفتم. ولى بايد بدانى كه حد زنا در تورات رجم است ولى چون در ميان اشراف و اعيان ما زنا زياد شده است اگر كسى از اشراف باشد و زنا نمايد او را رها مى كنيم و اگر ضعيف باشد، حد را بر او جارى مى سازيم. پيامبر فرمود: خدايا من نخستين كسى هستم كه امر و فرمان تو را زنده مي‌نمايم در موقعى كه يهوديان در انديشه از بين بردن آن مى باشند سپس دستور داد آن مرد يهودى را رجم كنند و اين آيه نازل گرديد.</ref>.<ref>محمدباقر محقق،‌ [[نمونه بينات در شأن نزول آيات]] از نظر [[شیخ طوسی]] و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 284.</ref>
== تفسیر آیه ==
+
==تفسیر آیه==
 
<tabber>
 
<tabber>
 
  تفسیر نور=
 
  تفسیر نور=
سطر ۲۸۴: سطر ۲۹۲:
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<div style="font-size:smaller"><references/></div>
+
<div style="font-size:smaller"><references /></div>
  
 
==منابع==
 
==منابع==
* [[تفسیر نور]]، [[محسن قرائتی]]، [[تهران]]:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
 
* [[اطیب البیان فی تفسیر القرآن‌]]، [[سید عبدالحسین طیب]]، تهران:انتشارات اسلام‌، 1378 ش‌، چاپ دوم‌
 
* [[تفسیر اثنی عشری]]، [[حسین حسینی شاه عبدالعظیمی]]، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
 
* [[تفسیر روان جاوید]]، [[محمد ثقفی تهرانی]]، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
 
* [[برگزیده تفسیر نمونه]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
 
* [[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش‌، چاپ پنجم‌
 
* محمدباقر محقق، [[نمونه بینات در شأن نزول آیات]] از نظر [[شیخ طوسی]] و سایر مفسرین خاصه و عامه.
 
 
  
 +
*[[تفسیر نور]]، [[محسن قرائتی]]، [[تهران]]:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
 +
*[[اطیب البیان فی تفسیر القرآن‌]]، [[سید عبدالحسین طیب]]، تهران:انتشارات اسلام‌، 1378 ش‌، چاپ دوم‌
 +
*[[تفسیر اثنی عشری]]، [[حسین حسینی شاه عبدالعظیمی]]، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
 +
*[[تفسیر روان جاوید]]، [[محمد ثقفی تهرانی]]، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
 +
*[[برگزیده تفسیر نمونه]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
 +
*[[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش‌، چاپ پنجم‌
 +
*محمدباقر محقق، [[نمونه بینات در شأن نزول آیات]] از نظر [[شیخ طوسی]] و سایر مفسرین خاصه و عامه.
  
 
[[رده:آیات سوره مائده]]
 
[[رده:آیات سوره مائده]]
 
[[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]]
 
[[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]]
 
[[رده:آیات دارای شان نزول]]
 
[[رده:آیات دارای شان نزول]]

نسخهٔ ‏۲۷ ژانویهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۵۳

مشاهده آیه در سوره

۞ يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ ۛ وَمِنَ الَّذِينَ هَادُوا ۛ سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ ۖ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوَاضِعِهِ ۖ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هَٰذَا فَخُذُوهُ وَإِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا ۚ وَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا ۚ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ ۚ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ ۖ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ

مشاهده آیه در سوره


<<40 آیه 41 سوره مائده 42>>
سوره : سوره مائده (5)
جزء : 6
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

ای پیغمبر، غمگین مباش از آنان که به زبان اظهار ایمان کنند و به دل ایمان ندارند و به راه کفر شتابند، و اندوهناک مباش از آن یهودانی که جاسوسی کنند و سخنان دروغ (و فتنه‌خیز به جای کلمات حق) به آن قومی که (از کبر) نزد تو نیامدند می‌رسانند؛ کلمات حق را بعد از آنکه به جای خود مقرّر گشت تغییر دهند و گویند: اگر حکم قرآن این گونه آورده شد بپذیرید و الاّ دوری گزینید. و هر کس را خدا به آزمایش و رسوایی افکند هرگز تو او را از (قهر) خدا نتوانی رهانید، آنها کسانی هستند که خدا نخواسته دلهاشان را پاک گرداند، و آنان را در دنیا ذلّت و خواری و در آخرت عذاب بزرگ مهیّاست.

ای پیامبر! کسانی که در کفر می شتابند تو را غمگین نسازند، چه آنان که به زبانشان گفتند: ایمان آوردیم و دل هایشان ایمان نیاورده، و چه آنان که یهودی اند که به شدت شنونده دروغند [با آنکه می دانند دروغ است] و به شدت گوش به فرمان گروهی دیگرند که [از روی حسد و کبر] نزد تو نیامده اند. [آن گروهی که] کلمات [خدا] را پس از استواری در جایگاه هایش تحریف می کنند، [و معنای حقیقی اش را تغییر می دهند و به مقلّدان و مطیعان بی سواد خود] می گویند: اگر [از طرف پیامبر اسلام] احکام [و فرمان هایی مطابق میل ما] به شما ابلاغ کردند بپذیرید، و اگر آن را [مطابق میل ما] ابلاغ نکردند [از آن] بپرهیزید. و کسانی که خدا عذاب [و رسوایی و ذلت] شان را بخواهد، تو هرگز نمی توانی چیزی از عذاب خدا را از آنان برطرف کنی. اینانند کسانی که خدا نخواسته دل هایشان را [از آلودگی] پاک کند؛ برای آنان در دنیا خواری و رسوایی، و در آخرت عذابی بزرگ است.

اى پيامبر، كسانى كه در كفر شتاب مى‌ورزند، تو را غمگين نسازند؛ [چه‌] از آنانكه با زبان خود گفتند: «ايمان آورديم»، و حال آنكه دلهايشان ايمان نياورده بود، و [چه‌] از يهوديان: [آنان‌] كه [به سخنان تو] گوش مى‌سپارند [تا بهانه‌اى ]براى تكذيب [تو بيابند]، و براى گروهى ديگر كه [خود] نزد تو نيامده‌اند، خبرچينى [=جاسوسى‌] مى‌كنند، كلمات را از جاهاى خود دگرگون مى‌كنند [و] مى‌گويند: «اگر اين [حكم‌] به شما داده شد، آن را بپذيريد، و اگر آن به شما داده نشد، پس دورى كنيد.» و هر كه را خدا بخواهد به فتنه درافكند، هرگز در برابر خدا براى او از دست تو چيزى بر نمى‌آيد. اينانند كه خدا نخواسته دلهايشان را پاك گرداند. در دنيا براى آنان رسوايى، و در آخرت عذابى بزرگ خواهد بود.

اى پيامبر، غمگين نكند تو را كردار آنان كه به كفر مى‌شتابند. چه آنهايى كه به زبان گفتند كه ايمان آورديم و به دل ايمان نياورده‌اند و چه آن يهودان كه گوش مى‌سپارند تا دروغ بندند و براى گروهى ديگر كه خود نزد تو نمى‌آيند سخن‌چينى مى‌كنند، و سخن خدا را دگرگون مى‌سازند، و مى‌گويند: اگر شما را اينچنين گفت بپذيريد و گرنه از وى دورى گزينيد. و هر كس را كه خدا عذاب او بخواهد، تواش از قهر خدا رهايى نخواهى داد. اينان كسانى هستند كه خدا نخواسته است كه دلهايشان را پاك گرداند. آنان را در دنيا خوارى و در آخرت عذابى بزرگ است.

ای فرستاده (خدا)! آنها که در مسیر کفر شتاب می‌کنند و با زبان می‌گویند: «ایمان آوردیم» و قلب آنها ایمان نیاورده، تو را اندوهگین نسازند! و (همچنین) گروهی از یهودیان که خوب به سخنان تو گوش می‌دهند، تا دستاویزی برای تکذیب تو بیابند؛ آنها جاسوسان گروه دیگری هستند که خودشان نزد تو نیامده‌اند؛ آنها سخنان را از مفهوم اصلیش تحریف می‌کنند، و (به یکدیگر) می‌گویند: «اگر این (که ما می‌خواهیم) به شما داده شد (و محمد بر طبق خواسته شما داوری کرد،) بپذیرید، وگرنه (از او) دوری کنید!» (ولی) کسی را که خدا (بر اثر گناهان پی‌درپی او) بخواهد مجازات کند، قادر به دفاع از او نیستی؛ آنها کسانی هستند که خدا نخواسته دلهایشان را پاک کند؛ در دنیا رسوایی، و در آخرت مجازات بزرگی نصیبشان خواهد شد.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

O Apostle! Do not grieve for those who are active in [promoting] unfaith, such as those who say, ‘We believe’ with their mouths, but whose hearts have no faith, and the Jews who eavesdrop with the aim of [telling] lies [against you] and eavesdrop for other people who do not come to you. They pervert words from their meanings, [and] say, ‘If you are given this, take it, but if you are not given this, beware!’ Yet whomever Allah wishes to mislead, you cannot avail him anything against Allah. They are the ones whose hearts Allah did not desire to purify. For them is disgrace in this world, and there is a great punishment for them in the Hereafter.

O Apostle! let not those grieve you who strive together in hastening to unbelief from among those who say with their mouths: We believe, and their hearts do not believe, and from among those who are Jews; they are listeners for the sake of a lie, listeners for another people who have not come to you; they alter the words from their places, saying: If you are given this, take it, and if you are not given this, be cautious; and as for him whose temptation Allah desires, you cannot control anything for him with Allah. Those are they for whom Allah does not desire that He should purify their hearts; they shall have disgrace in this world, and they shall have a grievous chastisement in the hereafter.

O Messenger! Let not them grieve thee who vie one with another in the race to disbelief, of such as say with their mouths: "We believe," but their hearts believe not, and of the Jews: listeners for the sake of falsehood, listeners on behalf of other folk who come not unto thee, changing words from their context and saying: If this be given unto you, receive it, but if this be not given unto you, then beware! He whom Allah doometh unto sin, thou (by thine efforts) wilt avail him naught against Allah. Those are they for whom the Will of Allah is that He cleanse not their hearts. Theirs in the world will be ignominy, and in the Hereafter an awful doom;

O Messenger! let not those grieve thee, who race each other into unbelief: (whether it be) among those who say "We believe" with their lips but whose hearts have no faith; or it be among the Jews,- men who will listen to any lie,- will listen even to others who have never so much as come to thee. They change the words from their (right) times and places: they say, "If ye are given this, take it, but if not, beware!" If any one's trial is intended by Allah, thou hast no authority in the least for him against Allah. For such - it is not Allah's will to purify their hearts. For them there is disgrace in this world, and in the Hereafter a heavy punishment.

معانی کلمات آیه

يسارعون: مسارعه به معنى بين الاثنين و مبالغه در سرعت آمده است. مراد از آن معناى دوم است. يعنى در كفر بسيار تلاش و شتاب مى كنند.

سماعون: سامع: شنونده، گوش فرا دهنده. سماع مبالغه و سماعون جمع آن است. در آن نوعى اطاعت ملحوظ است نه صرف شنيدن.

كذب: (بفتح كاف و كسر ذال) دروغ، (و بر وزن فكر) دروغگويى.

يحرفون: تحريف كلام آن است كه آن را از معناى اولى اش منحرف كنند.

فتنة: مراد از آن در اينجا گمراهى است.[۱]

نزول

محل نزول:

این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۲]

شأن نزول:

«شیخ طوسی» گوید: امام محمدباقر عليه‌السلام فرمايد: اين آيه درباره يهوديان بنى‌النضير و بنى‌قريظه نازل گرديده است،[۳] و نيز از امام محمدباقر علیه‌السلام و جماعتى از مفسرين روايت كنند كه زنى از اشراف خيبر كه يهودى بود و شوهر داشت، زنا داده بود و نمى خواستند او را رجم و سنگسار كنند لذا به يهوديان مدينه پيام فرستادند و به طمع اين كه زن مزبور را از رجم معاف دارند، گفتند: از رسول خدا صلى الله عليه و آله در مقام پرسش برآيند، وقتى كه از پيامبر پرسش كردند. فرمود: آيا به داورى من تن در مي‌دهيد؟ گفتند: آرى. سپس خداوند رجم را براى آن زن طبق نزول آيه اى مقرر كرد ولى آنان از اجراء حكم مزبور امتناع ورزيدند.

جبرئيل به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: به آن‌ها بگويد، از ابن صوريا سؤال كنند و او را بين خود و آنان حكم قرار دهد. پيامبر به يهوديان فرمود: آيا جوانى را ميان خود مى شناسيد كه سفيد و كور بوده و صورت وى داراى مو نباشد و در فدك هم سكنى داشته باشد. گفتند: مى شناسيم و او داناترين افراد يهود بر آنچه خدا بر موسى در روى زمين نازل كرده است، مى باشد. پيامبر فرمود: او را بياوريد، رفتند و او را آوردند. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از او سؤال كرد و فرمود عبدالله بن صوريا تو هستى؟ گفت: بلى، فرمود: تو اعلم و داناترين يهود مى باشى؟ گفت: چنين مى گويند. سپس فرمود: من شهادت مي‌دهم كه معبودى جز ذات پروردگار نيست كه قوى و توانا و خداى بنى اسرائيل است كه دريا را براى شما شكافت و شما را از غرق شدن نجات داد و آل فرعون را غرق نمود و غمام را بر سر شما سايه افكند و من و سلوى را براى شما فرستاد و كتابى براى شما داد كه حلال و حرام را در آن ذكر نمود. اكنون به من بگو آيا در اين كتاب چيزى مى يابى كه به موسى دستور رجم و سنگسار كردن را درباره زناى محصنه داده باشد؟ عبدالله بن صوريا گفت: آرى و اگر ترس از خداى تورات نمي‌داشتم كه مرا نابود كند، هر آينه كتمان مي‌نمودم.[۴]

سپس آيه 15 همين سوره «يا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ» نازل شد و بعد از آن ابن صوريا از جاى برخاست و گفت: هذا مقام العائذ باللّه و بك ان تذكر لنا الكثير الذى امرت ان تعفو عنه؛ اكنون موقع آنست كه به خداوند و به تو پناه ببرم از چيزهائى را كه يادآور مي شوى (كه ما آن را كتمان مي‌نمائيم) و مأمورى كه صرفنظر كنى و عفو نمائى و دو دست خود را باز كرد و پيامبر را دربرگرفت.

پيامبر از او اعراض نمود سپس ابن صوريا از رسول خدا صلی الله علیه و آله سه سؤال كرد و پاسخ درست شنيد و مسلمان گرديد و يهوديان زبان به طعن و شماتت به ابن صوريا گشودند و نيز اختلاف كرده اند كه اين آيه درباره چه كسى نازل شده است.

سدى گويد: درباره ابولبابه انصارى نازل گرديد، عكرمة و شعبى گويند: درباره مردى از يهوديان نازل شده كه يكى ديگر از يهوديان را كشته بود و به يكى از هم سوگندهاى خود از مسلمين گفته بود كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم سؤال كند كه اگر ديه مقتول را بپذيرد دعوى خود را نزد او ببرد و اگر دستور كشتن قاتل را بدهد دعوى مزبور را نزد او نبرد.

ابوهريره گويد: درباره عبدالله بن صوريا است كه بعد از اسلام آوردن مرتد گرديد. چنان كه امام محمدباقر عليه‌السلام نيز فرموده است، ابن جريج و مجاهد گويند: درباره منافقين نازل شده كه سخن چينى مي‌نمودند ولى صحيح ترين اقوال در اين باره آنست كه معتقد شويم كه براى ابن صوريا نازل گرديده چنان كه از امام باقر علیه‌السلام قضيه وى را نقل كرده ايم و اين قول از اخبارى است كه طبرى آن را پذيرفته زيرا او از ابوهريره و براء بن عازب نقل نموده كه از صحابه مى باشند[۵].[۶]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


يا أَيُّهَا الرَّسُولُ لا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ الَّذِينَ هادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هذا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَ مَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً أُولئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِيمٌ «41»

اى پيامبر! كسانى كه در كفر شتاب مى‌كنند، غمگينت نسازند، (خواه) آن گروه كه (منافقانه) به زبان گفتند: ايمان آورده‌ايم، ولى دلهايشان ايمان نياورده است. (و خواه) از يهوديان آنان كه براى دروغ سازى (و تحريف) با دقّت به سخنان تو گوش مى‌دهند و همچنين (به قصد جاسوسى) براى قوم ديگرى كه نزد تو نيامده‌اند، به سخنان تو گوش مى‌دهند (و يا گوش به‌

جلد 2 - صفحه 294

فرمان ديگرانى هستند كه نزد تو نيامده‌اند) آنان كلمات (تورات يا پيامبر) را از جايگاه خود تحريف مى‌كنند و (به يكديگر) مى‌گويند: اگر اين مطلب (كه مطابق ميل ماست) به شما داده شد بگيريد و بپذيريد، ولى اگر (آنچه طبق خواسته‌ى ماست) به شما داده نشد، دورى كنيد. (اى پيامبر!) هر كه را خداوند بخواهد آزمايش و رسوايش كند تو هرگز در برابر قهر الهى هيچ كارى نمى‌توانى برايش بكنى. آنان كسانى‌اند كه خداوند نخواسته است دل‌هايشان را پاك كند. براى آنان در دنيا ذلّت و خوارى و برايشان در آخرت، عذابى بزرگ است.

نکته ها

از آيه استفاده مى‌شود كه علماى يهود گروهى از يهوديان و منافقان را نزد پيامبر اسلام فرستادند و خودشان از مقابله و رويارويى دورى مى‌كردند «لَمْ يَأْتُوكَ» و هدفشان اين بود كه شايد دستورات و احكام اسلام مطابق چيزى باشد كه آنان از تورات تحريف كرده‌اند و سفارش مى‌كردند اگر گفتار پيامبر اسلام مطابق حرف ما بود، بگيريد وگرنه رها كنيد.

منافقان و هيئت اعزامى نزد حضرت آمدند و با دقّت گوش مى‌دادند تا بر سخنان حضرت، دروغ و شايعه ببندند. «سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ»

پیام ها

1- انبيا نسبت به گمراهان دلسوزند. «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ لا يَحْزُنْكَ»

2- كفر، ميدانى دارد كه گروهى در آن به سرعت پيش مى‌روند و هر لحظه به كفرشان اضافه مى‌شود. «يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ»

3- دشمنان، در كفر و نفاق شتاب دارند، چرا مسلمانان در راه حقّ بايد سستى كنند؟ «يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ»

4- نفاق، مايه‌ى افزايش كفر است. يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ‌ ... بِأَفْواهِهِمْ‌

جلد 2 - صفحه 295

5- ايمان، با پذيرش قلبى است، نه اظهار زبانى. «آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ»

6- ايمانى ارزش دارد كه در قلب، راسخ باشد. «وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ»

7- قلب، مركز ايمان است. «لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ»

8- منافقان ويهوديان، در كنار هم يك هدف را تعقيب مى‌كنند. مِنَ الَّذِينَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ‌ ... وَ مِنَ الَّذِينَ هادُوا

9- گوش دادن مهم نيست، انگيزه‌ى آن مهم است. «سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ»

10- كفّار، عوامل نفوذى و جاسوس در ميان مسلمانان دارند، مبلّغان دينى نبايد همه‌ى شنوندگان را خوش نيّت بپندارند. «سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ»

11- تحريف، خيانت فرهنگى يهود است. «يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ»

12- گزارشگرى دور از تقوا، يكى از شغل‌هاى خطرناك است. سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ‌ ... يُحَرِّفُونَ‌ ...

13- كلمات آسمانى هر يك جايگاه مخصوص دارد. «مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ»

14- ما بايد تسليم اوامر خدا باشيم، نه آنكه احكام الهى مطابق خواسته‌هاى ما باشد. فَخُذُوهُ‌ ... فَاحْذَرُوا «1»

15- گناه، انسان را از لياقت براى هدايت مى‌اندازد. «وَ مَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ»

16- منافقان، از شفاعت پيامبر محرومند. «فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً»

17- حتّى رسول اللّه براى متعصّبان لجوج و هوسباز، نقشى ندارد. «فَلَنْ تَمْلِكَ»

18- قهر الهى به دنبال سوء رفتار و اعمال بد انسان است. سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ‌ ... لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ‌

19- قلب سرسخت و لجوج، از دريافت الطاف حقّ محروم است. «لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ»

«1». بعضى مردم سراغ مرجع تقليد، عالم، دادگاه و قانونى مى‌روند كه طبق ميل آنان حكم كرده باشد. آيه از اين امر نهى مى‌كند.

جلد 2 - صفحه 296

20- عذاب دنيا نسبت به عذاب آخرت چيزى نيست. «فِي الدُّنْيا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِيمٌ»

21- منافقان، هم بدبختى دنيوى دارند، هم عذاب بزرگ قيامت در انتظارشان است. «لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِيمٌ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



يا أَيُّهَا الرَّسُولُ لا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ الَّذِينَ هادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هذا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَ مَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً أُولئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِيمٌ (41)

«1» منهج ج 2 ص 231.

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 87

و اول در بيان حال آنها فرمايد:

يا أَيُّهَا الرَّسُولُ‌: اى فرستاده؛ خطاب تشريف است كه آن حضرت را به لقب، بزرگوارى فرمايد، چه انبياى ديگر را به نام مخاطب مى‌ساخت مثل: «يا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ‌. «1» يا نُوحُ اهْبِطْ. «2» يا إِبْراهِيمُ أَعْرِضْ‌. «3» يا مُوسى‌ إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ‌. «4» يا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ» «5» و چون نوبت خطاب به حضرت رسالت صلى اللّه عليه و آله رسيد آن سرور را به صفات كمال خطاب فرمود مانند: يا ايّها النبى. يا ايّها الرّسول» لا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ: بايد محزون و اندوهناك نسازد تو را كردار آن كسانى كه از روى عناد و انكار مى‌شتابند و مى‌اندازند خود را در كفر، يعنى در اظهار كفر، هرگاه فرصتى مى‌يابند. مِنَ الَّذِينَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ‌: از آنانكه گفتند ايمان آورده‌ايم و آن گفتن ايشان است به زبانهايشان. وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ‌: و ايمان نياورده است دلهايشان، مراد به اينها منافقانند؛ و كردارشان آن بود كه با كفار دوستى مى‌كردند و در خلوت با آنها

«1» بقره، 33.

«2» هود، 48.

«3» هود، 76.

«4» اعراف، 144.

«5» مائده، 116.

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 88

اظهار كفر و استهزاء به اهل ايمان مى‌نمودند.

تنبيه- آيه شريفه دليل است بر آنكه تصديق به جنان جزء ايمان و مجرد قول، ايمان ثابت نشود. چنانچه رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله فرمايد: الايمان معرفة بالجنان و اقرار باللّسان و عمل بالاركان. «1» پس ركن ايمان سه است: 1- معرفت به قلب. 2- اقرار به زبان. 3- عمل به واجبات. و به انتفاى يكى از اين سه، نفاق خواهد بود. وَ مِنَ الَّذِينَ هادُوا: و از آن كسانى كه دين يهود دارند نيز مسارعت مى‌كنند در كفر و توغل در آن و افراط مى‌كنند در انكار و جحود با اهل ايمان. سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ‌: همه ايشان شنوندگانند كلام تو را براى اينكه دروغ گويند بر تو، و چيزى كه نگفته باشى به تو نسبت دهند. يا از يهود قومى هستند كه مى‌شنوند كلام تو را و چون از مسجد بيرون مى‌رفتند از روى كذب مى‌گفتند: از محمّد صلى اللّه عليه و آله چنين و چنان شنيديم. يا قبول كننده‌اند آن چيزى را كه احبار آنها تحريف و تغيير داده‌اند از آيه رجم و نعت سيد عالم صلى اللّه عليه و آله‌ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ‌: شنوندگانند براى قومى ديگر كه‌ لَمْ يَأْتُوكَ‌: نيامده‌اند به مجلس تو براى تكبر و عناد. مراد يهود خيبرند كه يهود مدينه جاسوسى مى‌كردند و اخبار به خيبر مى‌فرستادند، يا شنوندگانند تا دروغ گويند براى گروه ديگر و بر خلاف آنچه از تو شنيده باشند، به ايشان رسانند. يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ‌: تغيير مى‌دهند كلام را يعنى آيه رجم را بعد از آنكه وضع فرمود خدا آن را در مواضع آن، يعنى حرام را در موضع حلال و حلال آن را در موضع حرام، و ساير احكام را بجاى خود گذاردند. يا تحريف نمودند لفظ آن را كه بجاى رجم (سنگسار) جلد (تازيانه) و تحميم (رو سياه كردن) نوشتند. يا اجراى آن در غير معنى مقصود كنند. يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هذا فَخُذُوهُ‌: مى‌گويند يهود خيبر اگر داده شويد اين حكم محرف را، يعنى محمّد حكم به جلد و تحميم كند، پس فرا گيريد آن را و قبول كنيد و عمل به آن نمائيد. وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا: و اگر داده نشويد اين حكم را يعنى محمّد صلى اللّه عليه و آله حكم‌

«1» جامع الاخبار، فصل 18 فى الايمان.

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 89

رجم فرمايد، پس حذر كنيد از قبول آن. وَ مَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ‌: و هر كه را خواهد خدا فضيحت و رسوائى او را در اظهار آنچه اخفاى آن كند. و يا اراده هلاكت او نمايد. يا قصد امتحان او فرمايد كه آن اظهار ايمان و كفر او باشد بر خلقان به جهت انقياد و عدم انقياد؛ و اصح آنست كه مراد به فتنه عذاب است، يعنى هر كه را حق تعالى اراده عقوبت او نمايد به جهت كفر و عناد و جحود و لجاج‌ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً: پس مالك نتوانى شد براى او از خدا چيزى را در دفع آن فضيحت يا هلاكت يا آزمايش يا عقوبت، چه زمام اختيار در دست تو نيست. أُولئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ‌: آن گروه آنانند كه نخواسته است خداى تعالى، يعنى حكمت و مصلحت او مقتضى نيست اينكه پاك و طاهر سازد دلهاى ايشان را از علامات عقوبت كفر، كه ختم و طبع و ضيق است به جهت فرط عناد و جحود ايشان با وجود ظهور دلايل هاديه و حجج بينه، همچنانكه پاك مى‌سازد قلوب اهل ايمان را به اين وجه كه شرح صدر آنها فرمايد به اعطاى الطاف، تا بوسيله آن زنگ ضلالت از دل ايشان زدوده مى‌شود و نور ايمان در صدور ايشان راسخ مى‌گردد.

تبصره- آيه شريفه دلالت ندارد بر آنكه حق تعالى اراده ايمان از ايشان ننموده، زيرا اراده اوليه الهى نسبت به تمام مكلفين، خير و ايمان، و وجود انسانى را به فطرت توحيد و اسلام خلق فرموده، به مصداق آيه كريمه‌ (فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها) «1» و ايضا حديث نبوى: كلّ مولود يولد على الفطرة «2» مراد فطرت ايمانى است و تمام نفوس بر آن فطرت تولد يابند، لكن كافر ايمان را به سوء اختيار تبديل به كفر، و راه ضلالت را بر هدايت اختيار كرد، و لذا اراده تطهير قلوب ايشان نكرده است از آنچه لاحق آن شود از استحقاق ذم و عقاب، و لهذا در عقب آن فرمود: لَهُمْ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ‌: مر ايشان راست در دنيا رسوائى به آنكه جزيه دهند و پيوسته از مؤمنان ترسند، و ذلت و حقارت و

«1» سوره روم، آيه 30.

«2» توحيد صدوق، باب 53، صفحه 330، حديث 9.

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 90

فضيحت و اظهار كذب آنان در كتمان حق و كفر منافقين. وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِيمٌ‌: و مر ايشان راست در آخرت عذابى بزرگ كه خلود در جهنم و معذب به عذاب ابدى است.

و نيز در وصف ايشان فرمايد:


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


يا أَيُّهَا الرَّسُولُ لا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ الَّذِينَ هادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هذا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَ مَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً أُولئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِيمٌ (41)

ترجمه‌

اى پيغمبر اندوهناك نسازند ترا آنانكه تندروى مى‌كنند در كفر از كسانيكه گفتند ايمان آورديم بزبانهاشان و ايمان نياورد دلهاشان و از آنانكه يهود شدند بسيار شنوندگانند مر دروغ را بسيار شنوندگانند مر گروهى ديگران را كه نيامده‌اند نزد تو تغيير ميدهند كلمات را پس از جايهاى خود ميگويند اگر داده شويد اين را پس بگيريدش و اگر داده نشويد آنرا پس حذر نمائيد و كسيكه بخواهد خدا آزمايش او را پس هرگز مالك نميشوى براى او از خدا چيزيرا آنگروه كسانى هستند كه نخواسته است خدا آنكه پاك كند دلهاى آنها را مر ايشانرا است در دنيا خوارى و مر ايشانرا است در آخرت عذابى بزرگ.

تفسير

خداوند براى تسليت خاطر حبيب خود از شيد و مكر منافقين و تكبّر و عناد يهودان ميفرمايد گرد ملال بر دل خود راه مده از آنكه اهل نفاق در پى فرصت براى اظهار كفر و همدستى با كفارند و مواعظ و نصايح تو در آنها اثر نمى‌كند و از آنكه‌

جلد 2 صفحه 212

يهودان هر دروغى را كه از علماء خودشان بشنوند قبول مى‌كنند يا در مجلس وعظ تو حاضر ميشوند و ميشنوند بيانات ترا براى آنكه بروند و از قول تو دروغ بگويند و اينها همان اشخاصى هستند كه گوش بحرف كسانى ميدهند كه از باب تكبر و عناد در مجلس تو حاضر نميشوند يا همان كسانى هستند كه ميآيند گوش به بيانات تو ميدهند براى آنكه بروند و بآنها كه نمى‌آيند مطالب را برسانند و جاسوسى كنند آنها كلمات الهى را از مورد و مراد منصرف مينمايند و تغيير ميدهند و تبديل مى‌كنند و معطل مى‌گذارند و ميگويند اگر پيغمبر (ص) بر طبق همان محرّف و مبدّل حكم كرد قبول كنيد و الا حذر كنيد و قبول ننمائيد كسى را كه خدا ميخواهد در دنيا آزمايش كند تا مفتضح شود و در آخرت عذاب نمايد تو نميتوانى او را ارشاد و هدايت نمائى و مانع از نفوذ اراده ازليّه الهيه در باره او شوى آنها كسانى هستند كه خدا نخواسته دلهاى آنها را پاك فرمايد از زنگ كفر و شرك و نفاق و عناد و لجاج از براى آنها در دنيا خوارى جزيه و نفى بلد و ظهور كذب و بروز نفاق و ثبوت خيانت و تزلزل خاطر است و در آخرت مخلد در آتشند و راه نجاتى براى آنها نيست و نخواهد بود چون قابليت لطف و هدايت را نداشته و ندارند و در شأن نزول آيه مجمع از حضرت باقر (ع) روايت مفصّلى نقل نموده كه حاصلش آنستكه يهود حكم زناء محصنه را كه در تورية رجم بود تغيير داده بودند و ميخواستند پيغمبر (ص) هم با آنها موافقت نمايد و آنحضرت امتناع نمود و ابن صوريا كه اعلم علماء آنها بود بعد از آنكه پيغمبر (ص) او را قسم داد اقرار كرد چنانچه در ذيل آيه قد جاءكم رسولنا يبين لكم كثيرا مما تخفون در اين سوره اشاره شد و قمى ره مفصّلا سبب ديگرى ذكر كرده كه اجمالش آنستكه يهود بنى نضير و بنى قريظه دو طائفه بودند كه حكم قصاص قاتل را كه در تورية ذكر شده بتراضى تغيير داده بودند و جهت اين قوّت بني نضير و ضعف بنى قريظه بود كه خواسته بودند امتيازى براى بنى نضير در حكم قتل قرار دهند و بعد از ورود پيغمبر (ص) بمدينه بنى قريظه اين قرار را ملغى و راضى بحكومت پيغمبر (ص) شدند و بنى نضير متوسل بعبد اللّه بن ابىّ منافق شدند كه او پيغمبر (ص) را راضى با نفاذ قرار نمايد و او دستور داد كه اگر پيغمبر (ص) موافقت با شما نمود قبول كنيد و الّا فلا و حاضر بخدمت رسالت پناهى شد و عرض حاجت كرد و پيغمبر (ص) را از مخالفت با بنى نضير ترساند و حضرت مغموم شد و اين آيه نازل گرديد و اين هر دو شأن نزول مشترك است‌

جلد 2 صفحه 213

در آنكه حكمى از تورية را تغيير داده بودند و ميخواستند اگر پيغمبر (ص) با آنها موافقت نمايد قبول نمايند و الّا فلا و منافات ندارد كه هر دو حكم باشد و هر دو واقعه واقع شده باشد و اللّه اعلم بحقيقة الحال ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


يا أَيُّهَا الرَّسُول‌ُ لا يَحزُنك‌َ الَّذِين‌َ يُسارِعُون‌َ فِي‌ الكُفرِ مِن‌َ الَّذِين‌َ قالُوا آمَنّا بِأَفواهِهِم‌ وَ لَم‌ تُؤمِن‌ قُلُوبُهُم‌ وَ مِن‌َ الَّذِين‌َ هادُوا سَمّاعُون‌َ لِلكَذِب‌ِ سَمّاعُون‌َ لِقَوم‌ٍ آخَرِين‌َ لَم‌ يَأتُوك‌َ يُحَرِّفُون‌َ الكَلِم‌َ مِن‌ بَعدِ مَواضِعِه‌ِ يَقُولُون‌َ إِن‌ أُوتِيتُم‌ هذا فَخُذُوه‌ُ وَ إِن‌ لَم‌ تُؤتَوه‌ُ فَاحذَرُوا وَ مَن‌ يُرِدِ اللّه‌ُ فِتنَتَه‌ُ فَلَن‌ تَملِك‌َ لَه‌ُ مِن‌َ اللّه‌ِ شَيئاً أُولئِك‌َ الَّذِين‌َ لَم‌ يُرِدِ اللّه‌ُ أَن‌ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُم‌ لَهُم‌ فِي‌ الدُّنيا خِزي‌ٌ وَ لَهُم‌ فِي‌ الآخِرَةِ عَذاب‌ٌ عَظِيم‌ٌ (41)

اي‌ پيغمبر اكرم‌ محزون‌ نكنند ‌شما‌ ‌را‌ جماعتي‌ ‌از‌ منافقين‌ ‌که‌ كمال‌ سرعت‌ ‌را‌ دارند ‌در‌ كفر بزبان‌ ميگويند ‌که‌ ‌ما ايمان‌ آورديم‌ و بدل‌ ايمان‌ نياوردند ‌که‌ معني‌ منافق‌ همين‌ ‌است‌ و همچنين‌ محزون‌ نكنند جماعتي‌ ‌از‌ يهود ‌که‌ سماع‌ هستند ‌براي‌ دروغ‌ ‌که‌ حرف‌ ‌شما‌ ‌را‌ بشنوند و ‌بر‌ خلاف‌ ‌آن‌ نقل‌ كنند و كلام‌ جماعت‌ ديگر يهود ‌که‌ ‌بر‌ خلاف‌ واقع‌ ميگويند قبول‌ ميكنند ‌که‌ نزد ‌شما‌ نميآيند تحريف‌ ميكنند كلمات‌ الهي‌ ‌را‌ ‌از‌ مواضع‌ ‌آن‌ ‌که‌ حكمي‌ ‌در‌ موردي‌ ‌را‌ ‌در‌ مورد ديگر اعمال‌ ميكنند ميگويند ‌که‌ ‌اگر‌ پيغمبر موافق‌ كلام‌ ‌ما فرمود بگيريد و قبول‌ كنيد و ‌اگر‌ ‌بر‌ خلاف‌ ‌آن‌ فرمود دور اندازيد و قبول‌ نكنيد و كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ خداوند اراده‌ فرموده‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌در‌ عقوبت‌ و شدت‌ و عذاب‌ بيندازد ‌شما‌ پيغمبر نميتواني‌ ‌از‌ ‌آنها‌ دفع‌ كني‌ اينها كساني‌ هستند ‌که‌ دلهاي‌ ‌آنها‌ قابليت‌ تطهير ندارد و ‌خدا‌ دلهاي‌ ‌آنها‌ ‌را‌ پاك‌ نفرموده‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ ‌در‌ دنيا خزي‌ و ذلت‌ و خفت‌ ‌است‌ و ‌در‌ آخرت‌ عذاب‌ عظيمست‌ خسر الدنيا و الاخرة.

شرح‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ شريفه‌ موقوف‌ ‌بر‌ بيان‌ اخباريست‌ ‌که‌ ‌از‌ ائمه‌ ‌در‌ مورد ‌اينکه‌ ‌آيه‌ رسيده‌ ‌در‌ تفسير ‌علي‌ ‌بن‌ ابراهيم‌ ‌که‌ گفتند مأخوذ ‌از‌ اخبار ‌است‌ راجع‌ بدو قبيله‌ ‌از‌ يهود ‌است‌ بني‌ نضير و بني‌ قريظه‌ و چون‌ بني‌ نضير عده‌ ‌آنها‌ زيادتر ‌بود‌ و قوه‌

جلد 6 - صفحه 367

و قدرت‌ ‌آنها‌ بيشتر ‌بود‌ و ‌خود‌ ‌را‌ شريف‌تر ‌از‌ بني‌ قريظه‌ ميدانستند پيش‌ نهاد كردند بآنها ‌که‌ ‌اگر‌ ‌شما‌ يك‌ نفر ‌از‌ ‌ما ‌را‌ كشتيد بايد ‌هم‌ قاتل‌ ‌را‌ قصاص‌ كرد ‌هم‌ ديه‌ كامله‌ گرفت‌ و ‌اگر‌ ‌ما يك‌ نفر ‌از‌ ‌شما‌ ‌را‌ كشتيم‌ قصاص‌ نشود فقط نصف‌ ديه‌ پرداخته‌ شود و قاتل‌ ‌را‌ ‌بر‌ شتري‌ روي‌ بعقب‌ شتر سوار كرد و صورتش‌ ‌را‌ سياه‌ كرد و ‌در‌ بازار گردانيد و چون‌ بني‌ قريظه‌ مقهور ‌آنها‌ بودند ‌اينکه‌ قرارداد ‌را‌ قبول‌ كرده‌ و نوشته‌ طرفين‌ امضاء كردند و ‌در‌ زمان‌ پيغمبر اكرم‌ ‌صلي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و ‌سلّم‌ بني‌ قريظه‌ ‌اينکه‌ قرارداد ‌را‌ رد كرده‌ و گفتند همچه‌ حكمي‌ ‌در‌ تورية نيست‌ بالاخره‌ طرفين‌ راضي‌ شدند بحكميت‌ حضرت‌ ‌رسول‌ ‌صلي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و ‌سلّم‌، بني‌ نضير ‌عبد‌ اللّه‌ ‌بن‌ ابي‌ ‌را‌ ‌با‌ يك‌ نفر ديگر فرستادند نزد حضرت‌ ‌رسول‌ ‌صلي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و ‌سلّم‌ ‌از‌ ‌او‌ سؤال‌ كنند ‌که‌ ‌اگر‌ موافق‌ نظر ‌آنها‌ حكم‌ ميفرمايد قبول‌ كنند حكميت‌ ‌او‌ ‌را‌ و الا رد كنند حضرت‌ ‌در‌ جواب‌ ‌آنها‌ سكوت‌ فرمود و مغموم‌ شد جبرئيل‌ (ع‌) نازل‌ شد و ‌اينکه‌ ‌آيه‌ ‌را‌ آورد ‌تا‌ آنجا ‌که‌ ميفرمايد فَإِن‌ جاؤُك‌َ فَاحكُم‌ بَينَهُم‌ ... بِالقِسطِ الاية.

لكن‌ ‌در‌ تفسير مجمع‌ خبري‌ ‌از‌ حضرت‌ باقر ‌عليه‌ ‌السلام‌ روايت‌ كرده‌ ‌که‌ خلاصه‌ ‌آن‌ اينست‌ ‌که‌ ‌در‌ ميان‌ يهود ‌در‌ موضوع‌ زناي‌ محصنه‌ ‌اگر‌ ‌از‌ اشراف‌ بودند فقط چهل‌ تازيانه‌ ميزدند و يك‌ مقداري‌ بي‌احترامي‌ مثل‌ سوار كردن‌ ‌بر‌ پشت‌ و گردانيدن‌ و امثال‌ اينها، و ‌اگر‌ ‌از‌ ‌غير‌ اشراف‌ بودند رجم‌ ميكردند و ‌اينکه‌ حكم‌ ‌بر‌ اينها دشوار ‌بود‌ و ‌در‌ موردي‌ زناي‌ محصنه‌ ‌از‌ اشراف‌ واقع‌ ‌شده‌ ‌بود‌ سپس‌ ‌از‌ ‌غير‌ اشراف‌ خواستند ‌آنها‌ ‌را‌ رجم‌ كنند گفتند ‌تا‌ ‌آنها‌ ‌را‌ رجم‌ نكنيد نميگذاريم‌ اينها ‌را‌ رجم‌ كنيد تراضي‌ كردند بحكم‌ حضرت‌ رسالت‌ ‌صلي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و ‌سلّم‌ حضرت‌ حكم‌ برجم‌ نمودند منكر شدند و گفتند همچه‌ حكيم‌ ‌در‌ تورات‌ نيست‌ حضرت‌ فرمود ميان‌ ‌من‌ و ‌شما‌ ‌اينکه‌ صوريا ‌که‌ باعتراف‌ ‌خود‌ يهود اعلم‌ علماء يهود ‌بود‌ ‌باشد‌ قبول‌ كردند و ‌إبن‌ صوريا ‌را‌ خواستند حضرت‌ ‌او‌ ‌را‌ قسم‌ دارند بخدا و مقدسات‌ نزد يهود ‌که‌ آيا حكم‌ رجم‌ محصنه‌

جلد 6 - صفحه 368

‌در‌ تورات‌ هست‌ اعتراف‌ كرد حضرت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌در‌ مسجد حكم‌ برجم‌ نمود سپس‌ يهود اعتراض‌ كردند بابن‌ صوريا ‌که‌ چرا تصديق‌ كردي‌ ‌محمّد‌ ‌صلي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و ‌سلّم‌ ‌را‌ ‌گفت‌ ‌اگر‌ قسم‌ نداده‌ ‌بود‌ تصديق‌ نميكردم‌ لكن‌ چون‌ قسم‌ داد ترسيديم‌ و تصديق‌ كردم‌. ‌اينکه‌ خلاصه‌ قصه‌، برويم‌ ‌در‌ مقام‌ شرح‌ ‌آيه‌ شريفه‌.

يا أَيُّهَا الرَّسُول‌ُ لا يَحزُنك‌َ الَّذِين‌َ يُسارِعُون‌َ فِي‌ الكُفرِ

(اشكال‌)

قبلا متذكر شديم‌ ‌که‌ مسارعت‌ ‌در‌ امور خيريه‌ استعمال‌ ميشود و عجله‌ ‌در‌ شرور و ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ مسارعت‌ ‌را‌ ‌در‌ كفر استعمال‌ فرموده‌.

(جواب‌)

كفر ‌در‌ نظر ‌آنها‌ شر نيست‌ بلكه‌ خير و خوب‌ ميدانند و ‌اينکه‌ ‌غير‌ ‌از‌ عذاب‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ نظر تمام‌ شر ‌است‌ يَستَعجِلُونَك‌َ بِالعَذاب‌ِ وَ إِن‌َّ جَهَنَّم‌َ لَمُحِيطَةٌ بِالكافِرِين‌َ عنكبوت‌ ‌آيه‌ 54، خداوند تسليت‌ ميدهد نبي‌ اكرم‌ ‌صلي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و ‌سلّم‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌در‌ مخالفت‌ يهود بلكه‌ تمام‌ كفار محزون‌ نباشد ‌که‌ چرا اينها ايمان‌ نميآورند و هدايت‌ نميشوند و روز بروز ‌بر‌ كفر ‌آنها‌ افزوده‌ ميشود زيرا قابل‌ هدايت‌ نيستند و قابليت‌ شرط ‌است‌ و الا فاعل‌ تام‌ الفاعليه‌ ‌است‌ آنچه‌ بايد و شايد ‌در‌ هدايت‌ ‌آنها‌ كوتاهي‌ نشده‌ لكن‌ قساوت‌ قلب‌ و عصبيت‌ و عناد و كوري‌ دل‌ مانع‌ ‌از‌ قبول‌ ‌است‌ و ‌اينکه‌ تسليت‌ ‌براي‌ ائمه‌ (ع‌) و علماء دين‌ هست‌ ‌که‌ اينها ‌هم‌ نبايد ‌در‌ امر هدايت‌ كوتاهي‌ كنند بقدر مقدور ‌هر‌ ‌که‌ قابليت‌ دارد هدايت‌ ميشود و ‌هر‌ ‌که‌ ندارد (بگذار ‌تا‌ بميرد ‌در‌ عين‌ ‌خود‌ پرستي‌).

مِن‌َ الَّذِين‌َ قالُوا آمَنّا بِأَفواهِهِم‌ وَ لَم‌ تُؤمِن‌ قُلُوبُهُم‌ ‌که‌ منافقين‌ باشند ‌که‌ جاي‌ ‌آنها‌ فِي‌ الدَّرك‌ِ الأَسفَل‌ِ مِن‌َ النّارِ ‌است‌ و عذاب‌ ‌آنها‌ اشد جميع‌ طبقات‌ كفار ‌است‌.

وَ مِن‌َ الَّذِين‌َ هادُوا ‌يعني‌ يهود ‌که‌ كلام‌ ‌آنها‌ و عمليات‌ ‌آنها‌ ‌هم‌ تو ‌را‌ محزون‌

جلد 6 - صفحه 369

نكند زيرا ‌آنها‌ اعدي‌ عدو ‌شما‌ هستند و ‌از‌ روي‌ عناد و عصبيت‌ ‌با‌ علم‌ برسالت‌ ‌شما‌ قبول‌ نكردند و ‌در‌ تمام‌ اهل‌ كفر كسي‌ ‌که‌ ‌از‌ روي‌ حقيقت‌ ايمان‌ آورد كمتر ‌از‌ يهود نيست‌ بسيار متقلب‌ و دو رو هستند سَمّاعُون‌َ لِلكَذِب‌ِ ‌يعني‌ ميآيند فرمايشات‌ ‌شما‌ ‌را‌ ميشنوند ‌براي‌ اينكه‌ دروغ‌ بشما ببندند و ‌بر‌ خلاف‌ آنچه‌ فرموده‌اي‌ نقل‌ كنند و نسبت‌ دهند سَمّاعُون‌َ لِقَوم‌ٍ آخَرِين‌َ ميشنوند ‌که‌ ‌براي‌ قوم‌ ديگري‌ ‌از‌ ‌خود‌ يهود ‌ يا ‌ كفار ديگري‌ نقل‌ كنند مثل‌ اينها مثل‌ مبلغهاي‌ مسيحي‌ و بهايي‌ هستند ‌که‌ ميآيند ‌با‌ بعضي‌ ‌از‌ علماء سؤالاتي‌ ‌در‌ موضوع‌ نبوت‌ ‌ يا ‌ امامت‌ ميكنند ‌تا‌ ببينند نظر ‌آنها‌ چيست‌ بروند نزد همكاران‌ ‌خود‌ و جوابي‌ ‌بر‌ ‌اينکه‌ مطالب‌ تدارك‌ كنند و بسا نسبتهاي‌ دروغ‌ بآنها ببندند لَم‌ يَأتُوك‌َ ‌آن‌ قوم‌ آخريني‌ ‌که‌ خدمت‌ ‌شما‌ نرسيده‌ و نميدانند چه‌ فرموده‌اي‌ يُحَرِّفُون‌َ الكَلِم‌َ مِن‌ بَعدِ مَواضِعِه‌ِ مراد كلام‌ ‌خدا‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ موضع‌ ‌خود‌ قرار داده‌ واجب‌ ‌را‌ واجب‌ فرموده‌، حرام‌ ‌را‌ حرام‌، حلال‌ ‌را‌ حلال‌، اينها تغيير دادند قصاص‌ ‌را‌ تبديل‌ بديه‌، رجم‌ ‌را‌ تبديل‌ بجلد و ‌بين‌ اشراف‌ و ضعفاء فرق‌ گذاردند و ‌بين‌ ‌اينکه‌ طائفه‌ و ‌آن‌ طائفه‌ و ‌اينکه‌ قبيله‌ و ‌آن‌ قبيله‌ و هكذا يَقُولُون‌َ اشاره‌ بقول‌ ‌عبد‌ اللّه‌ ‌بن‌ ابي‌ و صاحب‌ ‌او‌ ‌است‌ إِن‌ أُوتِيتُم‌ هذا فَخُذُوه‌ُ ‌يعني‌ ‌اگر‌ موافق‌ نظر بني‌ نضير فرمود بگيريد طبق‌ دلخواه‌ ‌آنها‌ وَ إِن‌ لَم‌ تُؤتَوه‌ُ و ‌اگر‌ ‌بر‌ خلاف‌ ‌آن‌ فرمود فَاحذَرُوا عمل‌ نكنيد.

وَ مَن‌ يُرِدِ اللّه‌ُ فِتنَتَه‌ُ فتنه‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ مقام‌ بمعني‌ عذاب‌ ‌است‌ چنانچه‌ ميفرمايد يَوم‌َ هُم‌ عَلَي‌ النّارِ يُفتَنُون‌َ ذُوقُوا فِتنَتَكُم‌ الايه‌ الذاريات‌ ‌آيه‌ 13 و 14، ‌يعني‌ كسي‌ ‌که‌ قابليت‌ رحمت‌ ندارد و مورد عذاب‌ الهي‌ ‌است‌ فَلَن‌ تَملِك‌َ لَه‌ُ مِن‌َ اللّه‌ِ شَيئاً ‌يعني‌ نميتواني‌ ‌او‌ ‌را‌ هدايت‌ كني‌ و ‌از‌ عذاب‌ نجات‌ دهي‌ چون‌ قابليت‌ ندارد أُولئِك‌َ الَّذِين‌َ لَم‌ يُرِدِ اللّه‌ُ أَن‌ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُم‌ چون‌ قلوب‌ ‌آنها‌ غلف‌ ‌است‌ و قاسيه‌ و مريض‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ آيات‌ اشاره‌ ‌شده‌ قالُوا قُلُوبُنا غُلف‌ٌ بقره‌ ‌آيه‌ 8 قُلُوبَهُم‌ قاسِيَةً

جلد 6 - صفحه 370

آل‌ عمران‌ ‌آيه‌ 13 فِي‌ قُلُوبِهِم‌ مَرَض‌ٌ بقره‌ ‌آيه‌ 10، و اراده‌ تكويني‌ ‌است‌ نه‌ تشريعي‌ زيرا تشريعا خداوند راه‌ هدايت‌ ‌را‌ بتمام‌ افراد نشان‌ داده‌ و همين‌ شاهد ‌بر‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ اراده‌ ‌در‌ ‌آيه‌ تطهير ‌در‌ حق‌ اهل‌ البيت‌ ‌هم‌ تكويني‌ ‌است‌ نه‌ تشريعي‌ و دليل‌ ‌بر‌ مقام‌ عصمت‌ ‌است‌.

لَهُم‌ فِي‌ الدُّنيا خِزي‌ٌ ‌از‌ ذلت‌، كوچكي‌، خفة، اعطاء جزيه‌ و ظهور كذب‌ ‌آنها‌ ‌در‌ كتمان‌ حكم‌ رجم‌ و قصاص‌ و مغلوبيت‌ ‌در‌ جنگها و ‌غير‌ اينها.

وَ لَهُم‌ فِي‌ الآخِرَةِ عَذاب‌ٌ عَظِيم‌ٌ جميع‌ عذابهاي‌ آخرت‌ عظيم‌ ‌است‌ بالنسبة بعذاب‌هاي‌ دنيا و همچنين‌ شديد و اليم‌ ‌است‌ لكن‌ ‌در‌ ميانه‌ عذابهاي‌ آخرت‌ عذاب‌ ‌اينکه‌ طايفه‌ عظيم‌تر ‌است‌ چون‌ عظمت‌ و حقارت‌، كبر و صغر، عزت‌ و ذلت‌ و امثال‌ اينها امور نسبيست‌.

برگزیده تفسیر نمونه


سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌3، ص 231.
  3. در تفسير على بن ابراهيم بدين شرح آمده كه يهوديان بنوالنضير و بنوقريظه از اولاد هارون بوده اند و عده بنوالنضير هزار نفر و بنوقريظه هفتصد نفر بوده است و بنوالنضير از حيث ثروت و مال و منال در رفاه بوده و با عبدالله ابن ابى رئيس منافقون هم‌سوگند بوده اند و بنوقريظه مانند آن‌ها در رفاه و ثروت نبودند و روى همين تفوق و برترى بنوالنضير در قراردادى كه با يكديگر امضاء كرده بودند، چنين نوشتند كه اگر بنوالنضير فردى از بنوقريظه را كشتند، نصف ديه مقتول را بپردازند و قاتل را بر روى خرى وارونه سوار كنند و او را در شهر بگردانند ولى اگر بنوقريظه فردى از بنوالنضير را كشتند قاتل را به كيفر قتل بكشند و تمام دية مقتول را از او بگيرند. وقتى كه رسول خدا صلی الله علیه و آله به مدينه هجرت فرمود، طوايف اوس و خزرج به دين اسلام درآمدند و يهوديان ضعيف شدند و اتفاقا قتلى در ميان آنان رخ داد. بدين شرح كه مردى از بنوقريظه يك نفر از بنوالنضير را به قتل رسانيد، بنوالنضير مطابق قرار داد قبلى مي‌خواستند قاتل را بكشند و تمام دية مقتول را بستانند. بنوقريظه گفتند: ما به آن قرار داد كه برخلاف تورات تنظيم شده تن در نمى دهيم زيرا ما در آن وقت خود را ناگزير از امضاء آن ديده بوديم. اكنون حاضريم محمد را به عنوان قضاوت بين خود حكم قرار دهيم. بنوالنضير نزد عبدالله بن ابى رفتند و از او خواستند كه نزد محمد برود و از او بخواهد كه به نفع بنوالنضير قضاوت نمايد. وقتى كه به پيامبر مراجعه نمودند اين آيه نازل گرديد.
  4. حميدى در مسند خود از جابر بن عبدالله و بيهقى در دلائل از ابوهريرة اين موضوع را بدون ذكر نام ابن صوريا روايت نموده اند و اضافه كرده اند كه آنان گفتند: اگر پيامبر كيفر زناى محصنه را تازيانه قرار داد، بپذيرند و اگر سنگسار و رجم قرار داد، نپذيريد.
  5. در مسند احمد و سنن ابوداود از ابن عباس چنين روايت شده كه اين آيه درباره دو طايفه از يهود نازل گرديد كه يكى از آن دو بر ديگرى چيره شده بود سپس آن دو با يكديگر به مصالحه پرداختند و راضى شدند به اين كه اگر ذليلى از آن‌ها عزيزى را به قتل برساند، ديه او صد وسق باشد (صاحب منتهى الارب گويد: وسق به فتح و او و نيز به كسر آن بار شتر است و شصت صاع است) و اگر بر عكس اتفاق افتد، پنجاه وسق ديه او باشد. در همين حالت بودند تا ذليلى از آن‌ها عزيزى را كشته بود و از او مطالبه صد وسق مى كردند. قاتل از دادن صد وسق امتناع مى ورزيد و مى گفت: چون هر دو از يك دين مى باشيم و نسبت و شهر ما يكى است، بنابراين بايد همان پنجاه وسق كه نصف ديه است، داده شود و گفتند: معاهده اى كه بسته بوديم از ترس و خوف بوده و اگر محمد به اين شهر بيايد همان نصف ديه را هم نخواهيم پرداخت. نزديك بود در ميان آن‌ها جنگ و ستيز درگيرد سپس راضى شدند كه پيامبر را به داورى بين خود قبول كنند. عده اى از منافقين را نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله فرستادند تا رأى او را بخواهند سپس اين آيه نازل گرديد، در مسند احمد و صحيح مسلم و سايرين از علماى عامه از براء بن عازب نقل شده كه پيامبر به يك نفر يهودى برخورد فرمود در حالتى كه تازيانه خورده بود و تب عارض او شده بود. پيامبر يهوديان را خواند و به آن‌ها فرمود: آيا حد مرد زانى در كتاب آسمانى شما (تورات) اين است؟ گفتند: آرى، سپس يكى از علماى آن‌ها را خواند و فرمود: تو را قسم مي‌دهم به خدائى كه تورة را براى شما فرستاده، آيا حد زانى در تورات به اين قسم گفته شده؟ آن مرد گفت: نه و سپس گفت: اگر مرا به خداوند قسم نمي‌دادى، نمى گفتم. ولى بايد بدانى كه حد زنا در تورات رجم است ولى چون در ميان اشراف و اعيان ما زنا زياد شده است اگر كسى از اشراف باشد و زنا نمايد او را رها مى كنيم و اگر ضعيف باشد، حد را بر او جارى مى سازيم. پيامبر فرمود: خدايا من نخستين كسى هستم كه امر و فرمان تو را زنده مي‌نمايم در موقعى كه يهوديان در انديشه از بين بردن آن مى باشند سپس دستور داد آن مرد يهودى را رجم كنند و اين آيه نازل گرديد.
  6. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 284.

منابع