آیه 19 سوره بقره: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۴۹: | سطر ۴۹: | ||
آذان: اذن (بر وزن شتر) گوش. جمع آن آذان است.<ref>تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی</ref> | آذان: اذن (بر وزن شتر) گوش. جمع آن آذان است.<ref>تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی</ref> | ||
− | == | + | == نزول == |
+ | |||
+ | '''شأن نزول آیات 19 و 20:''' | ||
از طريق سدّى كبير<ref>ابو محمّد اسماعيل بن عبد الرّحمن الكوفى القرشى از تابعين است و در سال 127 هجرى وفات يافته و شيخ بزرگوار گويد روش سدّى را در تفسير مذمّت نموده اند و البتّه اين سدّى كه معروف بسدّى كبير است غير از محمّد بن مروان سدّى است.</ref> او از ابو مالك و ابو صالح او از ابن عبّاس درباره شأن و نزول آية چنين گويند: دو نفر از منافقين مدينه از نزد رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله فرار نموده در ميان راه بطوفان و باران شديدى كه داراى رعد و برق ترسناكى بود گرفتار شدند و قصد ايشان از فرار، رفتن نزد مشركين مكّه بوده است. اينان از ترس صداى رعد دستها را بطرف گوش خود گذاشتند كه نشنوند و مى پنداشتند كه صداى رعد آنان را خواهد كشت و هنگامى كه در آن شب تاريك برقى ظاهر ميشد براه مى افتادند و وقتى كه برق از بين ميرفت جائى را نمى ديدند بناچار توقّف ميكردند و مى گفتند اى كاش نزد محمّد ميمانديم و دست خود را بدست او ميداديم و باين گرفتارى دوچار نمى گشتيم اينان بالأخره نزد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله برگشتند و داراى اسلامى قوى شدند و خداوند موضوع اين منافقين را بعنوان ضرب المثل آورده است<ref>طبرى صاحب جامع البيان.</ref> ،<ref>شيخ بزرگوار در تفسير تبيان از ابن مسعود و جماعتى از صحابه بعنوان ذكر روايت اين موضوع را نقل نموده نه بعنوان شأن و نزول.</ref> و دنباله موضوع را در آية بعد مى فرمايد- و نيز از آيه بعد تعبير ديگرى بدين شرح گرديده و چنين نتيجه گرفته اند كه هر وقتى مال و ثروت آنها زياد مى گرديد و يا غنائمى در پيروزى از جنگ بدست آنها ميآمد مى گفتند اكنون دين محمّد بر حق است چنانكه در آيه فرمايد (كُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ، يعنى هر وقتى كه برق فضا را روشن ميكرد براه مى افتادند) و هر وقتى اموال آنها تمام ميشد و يا ببلائى دوچار مى گشتند مى گفتند تمام اين بدبختى ها از نكبت پذيرفتن دين محمّد است كه باين سختى ها گرفتار شديم چنانكه در آيه فرمايد (وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قامُوا، يعنى وقتى تاريكى آنها را فرا ميگرفت مى ايستادند) سپس كافر و مرتدّ ميشدند.<ref>محمدباقر محقق، [[نمونه بينات در شأن نزول آيات]]، ص: 7</ref> | از طريق سدّى كبير<ref>ابو محمّد اسماعيل بن عبد الرّحمن الكوفى القرشى از تابعين است و در سال 127 هجرى وفات يافته و شيخ بزرگوار گويد روش سدّى را در تفسير مذمّت نموده اند و البتّه اين سدّى كه معروف بسدّى كبير است غير از محمّد بن مروان سدّى است.</ref> او از ابو مالك و ابو صالح او از ابن عبّاس درباره شأن و نزول آية چنين گويند: دو نفر از منافقين مدينه از نزد رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله فرار نموده در ميان راه بطوفان و باران شديدى كه داراى رعد و برق ترسناكى بود گرفتار شدند و قصد ايشان از فرار، رفتن نزد مشركين مكّه بوده است. اينان از ترس صداى رعد دستها را بطرف گوش خود گذاشتند كه نشنوند و مى پنداشتند كه صداى رعد آنان را خواهد كشت و هنگامى كه در آن شب تاريك برقى ظاهر ميشد براه مى افتادند و وقتى كه برق از بين ميرفت جائى را نمى ديدند بناچار توقّف ميكردند و مى گفتند اى كاش نزد محمّد ميمانديم و دست خود را بدست او ميداديم و باين گرفتارى دوچار نمى گشتيم اينان بالأخره نزد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله برگشتند و داراى اسلامى قوى شدند و خداوند موضوع اين منافقين را بعنوان ضرب المثل آورده است<ref>طبرى صاحب جامع البيان.</ref> ،<ref>شيخ بزرگوار در تفسير تبيان از ابن مسعود و جماعتى از صحابه بعنوان ذكر روايت اين موضوع را نقل نموده نه بعنوان شأن و نزول.</ref> و دنباله موضوع را در آية بعد مى فرمايد- و نيز از آيه بعد تعبير ديگرى بدين شرح گرديده و چنين نتيجه گرفته اند كه هر وقتى مال و ثروت آنها زياد مى گرديد و يا غنائمى در پيروزى از جنگ بدست آنها ميآمد مى گفتند اكنون دين محمّد بر حق است چنانكه در آيه فرمايد (كُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ، يعنى هر وقتى كه برق فضا را روشن ميكرد براه مى افتادند) و هر وقتى اموال آنها تمام ميشد و يا ببلائى دوچار مى گشتند مى گفتند تمام اين بدبختى ها از نكبت پذيرفتن دين محمّد است كه باين سختى ها گرفتار شديم چنانكه در آيه فرمايد (وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قامُوا، يعنى وقتى تاريكى آنها را فرا ميگرفت مى ايستادند) سپس كافر و مرتدّ ميشدند.<ref>محمدباقر محقق، [[نمونه بينات در شأن نزول آيات]]، ص: 7</ref> |
نسخهٔ کنونی تا ۱۴ ژانویهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۸:۳۰
<<18 | آیه 19 سوره بقره | 20>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
یا مثل آنان چون کسانی است که در بیابان، بارانی تند که در آن تاریکی و رعد و برق است بر آنان ببارد، و آنان انگشتانشان را از ترس مرگ در گوش نهند مبادا از شدت صدای صاعقه بمیرند، و خدا بر کافران احاطه دارد.
یا [سرگذشت آنان] سرگذشتِ [دچار شدگان به] رگباری شدید از آسمان است که در آن تاریکی ها و رعد و برقی است، [آنان] انگشتانشان را از [صدایِ هولناکِ] صاعقه ها به خاطر بیم مرگ در گوش هایشان می گذارند [در حالی که راه گریزی از مرگ برای آنان نیست] و خدا به کافرانْ احاطه [همه جانبه] دارد.
يا چون [كسانى كه در معرض] رگبارى از آسمان -كه در آن تاريكيها و رعد و برقى است- [قرار گرفتهاند]؛ از [نهيب] آذرخش [و] بيم مرگ، سر انگشتان خود را در گوشهايشان نهند، ولى خدا بر كافران احاطه دارد.
يا چون بارانى سخت در ظلمت همراه با رعد و برق از آسمان فرود آيد، تا مباد كه از بانگ صاعقه بميرند، انگشتان خويش در گوشها كنند. و خدا بر كافران احاطه دارد.
یا همچون بارانی از آسمان، که در شب تاریک همراه با رعد و برق و صاعقه (بر سر رهگذران) ببارد. آنها از ترس مرگ، انگشتانشان را در گوشهای خود میگذارند؛ تا صدای صاعقه را نشنوند. و خداوند به کافران احاطه دارد (و در قبضه قدرت او هستند).
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
صيب: ابر باران ريز، طبرسى آن را باران معنى كرده، راغب و غير او ابر باران ريز گفته اند، مناسب آيه شريفه معناى دوم است چون رعد و برق و صاعقه در ابر است نه در باران.
صواعق: جمع صاعقه. بايد دانست: رعد صداى ابر، برق نور ابر، صاعقه خط قرمز و نورانى است كه در اثر تخليه بار الكتريكى ميان ابرها ظاهر مى شود و آن مبدء نور است.
اصابع: اصبع: انگشت، اصابع: انگشتها.
آذان: اذن (بر وزن شتر) گوش. جمع آن آذان است.[۱]
نزول
شأن نزول آیات 19 و 20:
از طريق سدّى كبير[۲] او از ابو مالك و ابو صالح او از ابن عبّاس درباره شأن و نزول آية چنين گويند: دو نفر از منافقين مدينه از نزد رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله فرار نموده در ميان راه بطوفان و باران شديدى كه داراى رعد و برق ترسناكى بود گرفتار شدند و قصد ايشان از فرار، رفتن نزد مشركين مكّه بوده است. اينان از ترس صداى رعد دستها را بطرف گوش خود گذاشتند كه نشنوند و مى پنداشتند كه صداى رعد آنان را خواهد كشت و هنگامى كه در آن شب تاريك برقى ظاهر ميشد براه مى افتادند و وقتى كه برق از بين ميرفت جائى را نمى ديدند بناچار توقّف ميكردند و مى گفتند اى كاش نزد محمّد ميمانديم و دست خود را بدست او ميداديم و باين گرفتارى دوچار نمى گشتيم اينان بالأخره نزد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله برگشتند و داراى اسلامى قوى شدند و خداوند موضوع اين منافقين را بعنوان ضرب المثل آورده است[۳] ،[۴] و دنباله موضوع را در آية بعد مى فرمايد- و نيز از آيه بعد تعبير ديگرى بدين شرح گرديده و چنين نتيجه گرفته اند كه هر وقتى مال و ثروت آنها زياد مى گرديد و يا غنائمى در پيروزى از جنگ بدست آنها ميآمد مى گفتند اكنون دين محمّد بر حق است چنانكه در آيه فرمايد (كُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ، يعنى هر وقتى كه برق فضا را روشن ميكرد براه مى افتادند) و هر وقتى اموال آنها تمام ميشد و يا ببلائى دوچار مى گشتند مى گفتند تمام اين بدبختى ها از نكبت پذيرفتن دين محمّد است كه باين سختى ها گرفتار شديم چنانكه در آيه فرمايد (وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قامُوا، يعنى وقتى تاريكى آنها را فرا ميگرفت مى ايستادند) سپس كافر و مرتدّ ميشدند.[۵]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«19» أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكافِرِينَ
يا چون (گرفتاران در) بارانى تند از آسمانند كه در آن، تاريكىها و رعد و برقى است كه از ترس صاعقهها وبيم مرگ، انگشتان خود را در گوشهايشان قرار مىدهند. و (لى) خداوند بر كافران احاطه دارد.
نکته ها
خداوند، منافق را به شخصِ در باران ماندهاى تشبيه كرده كه مشكلات بارانِ تند، شب تاريك، غرّش گوش خراش رعد، نور خيره كنندهى برق، و هراس و خوف مرگ، او را فراگرفته است، امّا او براى حفظ خود از باران، نه پناهگاهى دارد و نه براى تاريكى، نورى و نه گوشى آسوده از رعد و نه روحى آرام از مرگ.
پیام ها
1- منافقان غرق در مشكلات و نگرانىها مىشوند، و در همين دنيا نيز دلهره و اضطراب و رسوايى و ذلّت دامن گيرشان مىشود. «ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ»
2- منافقان از مرگ مىترسند. «حَذَرَ الْمَوْتِ»
3- منافقان بدانند كه خداوند بر آنها احاطه دارد و هر لحظه اراده فرمايد، اسرار و
جلد 1 - صفحه 69
توطئههاى آنها را افشا مىكند. «وَ اللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكافِرِينَ» «1»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكافِرِينَ «19»
أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ: يا حال منافقان مانند حال جماعتى است كه گرفتار باشند ميان باران درشت كه به سرعت و هيبت تمام فرود آيد از آسمان، يا از ابرى كه، فِيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ: در آن تاريكى تراكم و رعد و برق باشد. رعد عبارت است از صداى مهيب سخت، و برق عبارت است از روشنائى كه در آن جهندگى و سوزندگى باشد. اين جماعت گرفتاران، يَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ: قرار مىدهند انگشتان خود را در گوشهاى خود، مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ: از سختى صداى صاعقههائى كه از آن مىجهد به جهت ترس مردن و هلاك شدن. وَ اللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكافِرِينَ: و خداى تعالى به علم شامل خود احاطه كننده است به آنان كه كافر شدند، يعنى علم سبحانى به همه اقوال و افعال ايشان رسيده و هيچ چيز از نهانى و آشكارا و جزئى و كلى آنها بر ذات الهى مخفى نيست، يا قدرت الهى به جميع آنها احاطه دارد بر وجهى كه هيچيك از تحت قدرت او نتوانند خارج شوند و هريك به مجازات خود خواهند رسيد.
وجه تمثيل: تشبيه فرموده ايمان و قرآن و چيزهائى كه موجب حيات دين است به بارانى كه سبب حيات زمين است، و آنچه مترتب بر ايمان است از تكاليف شرعيه و ترك اديان باطله. و اقدام به جهاد با اقرباى خود را تشبيه فرموده به ظلمات به زعم آنان. و آنچه در قرآن است از وعده و وعيد، تشبيه به رعد و برق، و ترس آنها از تهديد و توعيد الهى را به حال كسى كه رعد و
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 81
برق او را ترسانده و از شدت ترس گوشهاى خود را بگيرد از شنيدن آن.
در منهج نقل شده كه چون منافقان خدمت حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مىآمدند، انگشتها به گوشها مىنمودند، از ترس آنكه مبادا حكم الهى به كشتن آنها صادر گردد. حق تعالى تشبيه فرموده ايشان را به جماعتى كه به جهت ترس هلاك شدن خود، وقت شنيدن صاعقه انگشتان را به گوش نهند، و چون حجج نيره قرآنى و آيات لامعه فرقانى به ديده بصيرت ايشان ميرسيد، نزديك بود قلوب آنان به جهت نورانيت آيات قرآن ربوده شود از كيش خود و منتقل گردد به ايمان؛ حق تعالى تشبيه فرموده به برق كه به سبب كثرت لمعان، نزديك است چشمهاى اصحاب باران را بربايد.
ابن مسعود نقل نموده كه دو مرد منافق از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گريخته از مدينه جلاى وطن اختيار كردند. در راه بارانى شديد به آنها رسيد. چنانچه در آيه ذكر شده، در آن حال متحير ماندند؛ هرگاه برقى لامع مىشد، چند قدمى مىرفتند و چون تاريك مىشد مىايستادند، و چون صاعقه ظاهر شدى انگشت به گوش نهادى از ترس هلاك شدن، و چون بىتاب شدى مىگفتند كاش زود صبح شدى تا نزد پيغمبر رفته اسلام اختيار كردى. صبح خدمت حضرت اسلام آوردند. حق تعالى حال منافقين را به اين دو مرد تشبيه فرموده كه انگشتها به گوش نهند از ترس هلاك شدن.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكافِرِينَ «19»
ترجمه
يا مانند باران شديد است از آسمان كه در آن ظلمتها و رعد و برق است ميگذارند انگشتان خودشان را در گوشهاشان از صداهاى مهيب آسمانى از ترس مرگ و خدا احاطه دارد بر كافران..
تفسير
خداوند ثانيا براى مزيد توضيح و تبيين تشبيه فرموده است حال منافقان را بكسانيكه در باران شديد واقع شده باشند چون خطابات الهيه و ارشادات حقه مانند باران كه احياء اراضى موات را مينمايد دلهاى مرده را از نور معرفت زنده ميكند و در آن ظلمات شبهات و شكوك و مصائب ناشيه از آنها است چنانچه اشخاصيكه در بيابان بباران شديد گرفتار شوند از اطراف ظلمتها مشاهده مينمايند و چون مشتمل بر انذار و تخويف و وعيد است در آن رعد است كه موجب ترس ميشود و چون متضمن آيات باهرات كه موجب استبصار است ميباشد در آن برق است كه دلها را روشن مينمايد و در اينحال منافقان چنان از استماع مواعظ حقه و معارف الهيه امتناع داشتند كه گويا انگشتهاشانرا در گوشهاشان گذارده بودند كه چيزى از آن بيانات بگوششان نرسد مبادا زهرهشان آب شود و بميرند يا برق صاعقه شود و آنها را
جلد 1 صفحه 38
بسوزاند باين اندازه بر طبع آنها گران بود مخصوصا وقتى كه از پيغمبر (ص) راجع بامير المؤمنين (ع) فضيلت و منقبتى مىشنيدند يا تهديد و لعنى راجع باعداء آنحضرت كه نقض بيعت نموده بودند كه در اين حال پنبه غفلت در گوش ميگذاردند و خود را از شنيدن منصرف مينمودند كه مبادا رنگ رخساره آنها تغيير كند و اهل ايمان متوجه شوند كه آنها با آنحضرت عداوت دارند و مقصود بتهديد و لعن ميباشند چون در عين حال از پيغمبر (ص) هم خوف و رجاء داشتند و بخيال خودشان ميخواستند امر را بر آن حضرت هم مشتبه نمايند و ميترسيدند از آنكه اگر پرده از روى كار برداشته شود پيغمبر (ص) امر بقتل آنها صادر فرمايد و خداوند بر آنها و نيّات فاسده آنها احاطه علمى دارد و ميتواند نفاق و كفرشانرا ظاهر و اسرارشان را فاش فرمايد، پس اى برادر عزيز با خداى خود دو رنگى و نفاق مكن و يكرو و يكدل و يك جهت باش و اعمال خود را خالص از ريا و سمعه نما كه نفاق با هر كسى بد است چه رسد بخداوند كه از ضمائر بندگان آگاه است و كسى نميتواند با او نفاق كند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَو كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعدٌ وَ بَرقٌ يَجعَلُونَ أَصابِعَهُم فِي آذانِهِم مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ المَوتِ وَ اللّهُ مُحِيطٌ بِالكافِرِينَ «19»
(مثل منافقين مانند باراني است که از آسمان فرود آيد و در آن تاريكيها و رعد و برق باشد که بواسطه صاعقهها انگشتهاي خودشان در گوشهايشان قرار ميدهند از ترس مرگ، و خداوند بر كافرين محيط است) و كلام در اينکه آيه در دو مقام است يكي شرح الفاظ و ديگري وجه تشبيه
«مقام اول»
كلمه او عاطفه که جمله كصيّب را عطف بر كمثل الّذي استوقد، ميكند، يعني مثل منافقين يا مثل مستوقد نار است و يا مثل صيّب من السماء و بايد دانست که كلمه او در اينجا بمعني ترديد نيست زيرا محال است که خدا در بيان امري ترديد داشته باشد بلكه معناي او اينست که هر دو مثل بر- منافقين منطبق است و شنونده ميتواند منافقين را به مستوقد نار تشبيه كند و ميتواند به صيّب من السماء كلمه صيّب صفت مشبّهه از صوب بمعني نزول است و ممكن است که بمعناي سبك و وقع يعني نزول بشدت باشد و صفت مشبّهه دلالت بر ثبوت دارد و تنكير لفظ صيّب دلالت دارد بر نوعي از نزول بنا بر اينکه همه اينکه نكات در آيه دلالت دارد که مراد باران شديد يا ابري که باران شديدي ميبارد و سبب ترس و خوف ميشود قمي و عدهاي بمعناي اول و جماعتي بمعناي دوم تفسير كردهاند و در صورت اول معناي حقيقي لفظ منظور گرديده و در صورت دوم معناي مجازي آن
جلد 1 - صفحه 425
مقصود بوده است بعلاقه سببيت و مسبّبيت كلمه سماء به بلندي اطلاق ميشود علماي طبيعي گويند سبب نزول باران تقطير بخار آبي است که از درياها متصاعد گرديده و در هوا بصورت ابر نمايان ميشود و بصورت باران و در صورت سردي هوا بشكل برف بزمين فرود ميآيد و رعد در اثر پاره شدن ابرها و اصطكاك آنها بيكديگر ايجاد ميشود و برق هم در اثر برخورد پارهاي ابر بيكديگر توليد ميگردد و علّت اينكه برق قبل از صداي رعد ظاهر ميشود در صورتي که اصطكاك پيش از توليد برق است سرعت حركت نور است که از سرعت صدا بيشتر ميباشد «من السماء»: با اينكه كلمه صيّب دلالت بر فرود آمدن باران از آسمان دارد مع الوصف قيد مزبور شايد براي اينست که ابر مطبق بوده که در تمام عالم ببارد و امّا اخباري که درباره نزول باران و رعد و برق مرويست که باران از آسمان توسط ملائكه بر زمين نازل ميشود و يا رعد تسبيح ملائكه و يا صداي زدن ملك بابر ميباشد و يا نطق ابرها است چنانچه برق خنده آنها يا تازيانه نوري است که بر ابر زده ميشود و ساير اخبار با اقوال علماي طبيعي منافات ندارد زيرا تمام حوادث عالم سماوي و ارضي بمشيّت حق و بامر پروردگار صورت ميگيرد و ممكن است ملائكه علل باطني اينکه حوادث باشند چنان که علل ظاهري آنها گذشت حاجي سبزواري بعد از ذكر علل طبيعي باران و رعد و برق گويد
و لا تناف تلك قولا بالملك
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 19)- در مثال دوم قرآن صحنه زندگی آنها را به شکل دیگری ترسیم مینماید: شبی است تاریک و ظلمانی پرخوف و خطر، باران به شدت میبارد، از کرانههای افق برق پر نوری میجهد، صدای غرش وحشتزا و مهیب رعد، نزدیک است پردههای گوش را پاره کند، انسانی بیپناه در دل این دشت وسیع و ظلمانی، حیران و سرگردان مانده است، باران پرپشت، بدان او را مرطوب ساخته، نه پناهگاه مورد اطمینانی وجود دارد که به آن پناه برد و نه ظلمت اجازه میدهد گامی به سوی مقصد بردارد. قرآن در یک عبارت کوتاه، حال چنین مسافر سرگردانی را بازگو میکند: «یا همانند بارانی که در شب تاریک، توأم با رعد و برق و صاعقه (بر سر رهگذرانی) ببارد» (أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِیهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ).
سپس اضافه میکند: «آنها از ترس مرگ انگشتها را در گوش خود میگذارند تا صدای وحشت انگیز صاعقهها را نشنوند» (یَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ). و در پایان آیه میفرماید: «و خداوند به کافران احاطه دارد» و آنها هر کجا بروند در قبضه قدرت او هستند (وَ اللَّهُ مُحِیطٌ بِالْکافِرِینَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
- ↑ ابو محمّد اسماعيل بن عبد الرّحمن الكوفى القرشى از تابعين است و در سال 127 هجرى وفات يافته و شيخ بزرگوار گويد روش سدّى را در تفسير مذمّت نموده اند و البتّه اين سدّى كه معروف بسدّى كبير است غير از محمّد بن مروان سدّى است.
- ↑ طبرى صاحب جامع البيان.
- ↑ شيخ بزرگوار در تفسير تبيان از ابن مسعود و جماعتى از صحابه بعنوان ذكر روايت اين موضوع را نقل نموده نه بعنوان شأن و نزول.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات، ص: 7
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم