آیه 61 سوره بقره: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(معانی کلمات آیه)
 
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۴۱: سطر ۴۱:
 
</tabber>
 
</tabber>
 
==معانی کلمات آیه==
 
==معانی کلمات آیه==
«أُدْعُ»: فراخوان. «بَقْلِ»: سبزیجات. از قبیل: نعناع و کرفس و تره. «قِثَّآء»: خیار. خیار چنبر. «فُوم»: سیر. «بَصَل»: پیاز. «أَدْنَی»: ناچیز. «خَیْرٌ»: خوب. «مِصْراً»: شهری. «الْمَسْکَنَةُ»: خواری و بیچارگی. «بَآءُوا»: برگشتند. «بَآءُوا بِغَضَبٍ مِّنَ اللهِ»: خشم خدا را با خود آوردند. مورد خشم خدا قرار گرفتند. «عَصَوْا»: سرپیچی کردند.
+
بقل: سبزى.
 +
 
 +
قثاء: خيار. ظاهرا خيار معمولى نيست بلكه شبيه به آن است. در اقرب الموارد گويد: «... نوع من الفاكهة يشبه الخيار» شايد مراد خيار چنبر باشد كه خيارى است شيار دار.
 +
 
 +
فوم: فوم به معنى: گندم، نخود، سير و غيره آمده است.
 +
 
 +
عدس: دانه اى است معروف و خوردنى.
 +
 
 +
بصل: پياز.
 +
 
 +
مصر: شهر. اصل آن به معنى حد و مرز است. شهر را از آن مصر گويند كه ممصور و محدود است و نيز نام مملكت قبطى ها است.
 +
 
 +
مسكنة: درماندگى. اصل آن سكون به معنى آرام گرفتن پس از حركت است، راغب ترجيح داده كه ميم آن زائد باشد. آل عمران/ 112.
 +
 
 +
باءو: بوء در اصل به معنى مساوات است چنان كه بيضاوى و راغب گفته است، مجمع البيان آن را از زجاج نقل كرده و عبادة بن صامت گويد: خدا انفال را مال پيغمبرش كرد «فقسمها بينهم على بواء» ولى آن حضرت ميان يارانش مساوى قسمت كرد. معنى آن را رجوع نيز گفته اند، ولى معناى اول با آيات قرآن بهتر مى سازد لازم است آن را با هم شدن و قرين شدن معنى كرد. (قاموس قرآن) <ref>تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی</ref>
  
 
== تفسیر آیه ==
 
== تفسیر آیه ==
سطر ۲۲۹: سطر ۲۴۳:
 
</tabber>
 
</tabber>
  
==روایات مرتبط با تفسیر آیه==
 
«عن أبى عبداللّه (ع) - و تلا هذه الآیة - «ذلک بأنهم کانوا یکفرون بایات اللّه و یقتلون النبین بغیر الحق ذلک بما عصوا و کانوا یعتدون» قال: و اللّه ما قتلوهم بأیدیهم و لاضربوهم باسیافهم و لکنهم سمعوا أحادیثهم فاذاعوها فاخذوا علیها فقتلوا فصار قتلا و اعتداء و معصیة;<ref>کافى، ج ۲ ،ص ۳۷۱ ،ح ۶ ; نور الثقلین ،ج ۱- ،ص ۸۴ ،ح ۲۲۱ .</ref> از امام صادق (ع) روایت شده است که در پى تلاوت آیه فوق، فرمودند: به خدا سوگند! بنى اسرائیل، پیامبران خود را با دستان خود نکشتند و آنان را با شمشیرهاى خود به قتل نرساندند و لکن احادیث آنان را شنیدند و اسرارشان را فاش کردند و در نتیجه پیامبران، دستگیر و کشته مى شدند. از این جهت افشاى سرّ، قتل و تجاوز و معصیت محسوب شده است».
 
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
<div style="font-size:smaller"><references/></div>
 
<div style="font-size:smaller"><references/></div>

نسخهٔ کنونی تا ‏۵ ژانویهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۱۳

مشاهده آیه در سوره

وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَىٰ لَنْ نَصْبِرَ عَلَىٰ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا ۖ قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَىٰ بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ ۚ اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَكُمْ مَا سَأَلْتُمْ ۗ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ۗ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ۗ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<60 آیه 61 سوره بقره 62>>
سوره : سوره بقره (2)
جزء : 1
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

و (به یاد آرید) وقتی که به موسی اعتراض کردید که ما بر یک نوع طعام صبر نخواهیم کرد، از خدای خود بخواه تا برای ما از زمین نباتاتی برآورد مانند سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز. موسی گفت: آیا می‌خواهید غذای بهتری را که دارید به پست‌تر از آن تبدیل کنید؟ (حال که تقاضای شما این است) به شهر مصر فرود آیید که در آنجا آنچه درخواست کردید مهیّاست. و بر آن‌ها ذلّت و خواری مقدّر گردید، و چون دست از ستمکاری و عصیان برنداشته و به آیات خدا کافر می‌گشتند و انبیا را به ناحق کشتند دیگر بار به خشم و قهر خدا گرفتار شدند.

و [یاد کنید] هنگامی که گفتید: ای موسی! ما هرگز بر یک نوع غذا صبر نمی کنیم، پس از پروردگارت بخواه تا از آنچه زمین می رویاند از سبزی و خیار و سیر و عدس و پیازش را برای ما آماده کند. [موسی] گفت: آیا شما به جای غذای بهتر، غذای پست تر را می خواهید؟! [اکنون که چنین درخواست ناروایی دارید] به شهری فرود آیید که آنچه خواستید، برای شما آماده است. و [داغِ] خواری و بیچارگی و نیاز بر آنان زده شد و سزاوار خشم خدا شدند؛ این [خواری و خشم] به سبب آن بود که آنان همواره به آیات خدا کفر می ورزیدند و پیامبران را به ناحق می کشتند؛ این [کفرورزی و کشتن پیامبران] به علت آن بود که [از فرمانِ من] سرپیچی نمودند و پیوسته [از حدود حق] تجاوز می کردند.

و چون گفتيد: «اى موسى! هرگز بر يك [نوع‌] خوراك تاب نياوريم، از خداى خود براى ما بخواه تا از آنچه زمين مى‌روياند، از [قبيل‌] سبزى و خيار و سير و عدس و پياز، براى ما بروياند» [موسى‌] گفت: «آيا به جاى چيز بهتر، خواهان چيز پست‌تريد؟ پس به شهر فرود آييد، كه آنچه را خواسته‌ايد براى شما [در آنجا مهيا]ست.» و [داغ‌] خوارى و نادارى بر [پيشانى‌] آنان زده شد، و به خشم خدا گرفتار آمدند؛ چرا كه آنان به نشانه‌هاى خدا كفر ورزيده بودند، و پيامبران را بناحق مى‌كشتند؛ اين، از آن روى بود كه سركشى نموده، و از حد درگذرانيده بودند.

و آنگاه را كه گفتيد: اى موسى، ما بر يك نوع طعام نتوانيم ساخت، از پروردگارت بخواه تا براى ما از آنچه از زمين مى‌رويد چون سبزى و خيار و سير و عدس و پياز بروياند. موسى گفت: آيا مى‌خواهيد آنچه را كه برتر است به آنچه فروتر است بدل كنيد؟ به شهرى باز گرديد كه در آنجا هر چه خواهيد به شما بدهند. مقرر شد بر آنها خوارى و بيچارگى و با خشم خدا قرين شدند. و اين بدان سبب بود كه به آيات خدا كافر شدند و پيامبران را به ناحق كشتند و نافرمانى كردند و تجاوز ورزيدند.

و (نیز به خاطر بیاورید) زمانی را که گفتید: «ای موسی! هرگز حاضر نیستیم به یک نوع غذا اکتفا کنیم! از خدای خود بخواه که از آنچه زمین می‌رویاند، از سبزیجات و خیار و سیر و عدس و پیازش، برای ما فراهم سازد.» موسی گفت: «آیا غذای پست‌تر را به جای غذای بهتر انتخاب می‌کنید؟! (اکنون که چنین است، بکوشید از این بیابان) در شهری فرود آئید؛ زیرا هر چه خواستید، در آنجا برای شما هست.» و (مهر) ذلت و نیاز، بر پیشانی آنها زده شد؛ و باز گرفتار خشم خدائی شدند؛ چرا که آنان نسبت به آیات الهی، کفر می‌ورزیدند؛ و پیامبران را به ناحق می‌کشتند. اینها به خاطر آن بود که گناهکار و متجاوز بودند.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

And when you said, ‘O Moses, ‘We will not put up with one kind of food. So invoke your Lord for us, so that He may bring forth for us of that which the earth grows—its greens and cucumbers, its garlic, lentils, and onions.’ He said, ‘Do you seek to replace what is superior with that which is inferior? Go down to any town and you will indeed get what you ask for!’ So they were struck with abasement and poverty, and they earned Allah’s wrath. That, because they would deny the signs of Allah and kill the prophets unjustly. That, because they would disobey and commit transgressions.

And when you said: O Musa! we cannot bear with one food, therefore pray Lord on our behalf to bring forth for us out of what the earth grows, of its herbs and its cucumbers and its garlic and its lentils and its onions. He said: Will you exchange that which is better for that which is worse? Enter a city, so you will have what you ask for. And abasement and humiliation were brought down upon them, and they became deserving of Allah's wrath; this was so because they disbelieved in the communications of Allah and killed the prophets unjustly; this was so because they disobeyed and exceeded the limits.

And when ye said: O Moses! We are weary of one kind of food; so call upon thy Lord for us that He bring forth for us of that which the earth groweth - of its herbs and its cucumbers and its corn and its lentils and its onions. He said: Would ye exchange that which is higher for that which is lower? Go down to settled country, thus ye shall get that which ye demand. And humiliation and wretchedness were stamped upon them and they were visited with wrath from Allah. That was because they disbelieved in Allah's revelations and slew the prophets wrongfully. That was for their disobedience and transgression.

And remember ye said: "O Moses! we cannot endure one kind of food (always); so beseech thy Lord for us to produce for us of what the earth groweth, -its pot-herbs, and cucumbers, Its garlic, lentils, and onions." He said: "Will ye exchange the better for the worse? Go ye down to any town, and ye shall find what ye want!" They were covered with humiliation and misery; they drew on themselves the wrath of Allah. This because they went on rejecting the Signs of Allah and slaying His Messengers without just cause. This because they rebelled and went on transgressing.

معانی کلمات آیه

بقل: سبزى.

قثاء: خيار. ظاهرا خيار معمولى نيست بلكه شبيه به آن است. در اقرب الموارد گويد: «... نوع من الفاكهة يشبه الخيار» شايد مراد خيار چنبر باشد كه خيارى است شيار دار.

فوم: فوم به معنى: گندم، نخود، سير و غيره آمده است.

عدس: دانه اى است معروف و خوردنى.

بصل: پياز.

مصر: شهر. اصل آن به معنى حد و مرز است. شهر را از آن مصر گويند كه ممصور و محدود است و نيز نام مملكت قبطى ها است.

مسكنة: درماندگى. اصل آن سكون به معنى آرام گرفتن پس از حركت است، راغب ترجيح داده كه ميم آن زائد باشد. آل عمران/ 112.

باءو: بوء در اصل به معنى مساوات است چنان كه بيضاوى و راغب گفته است، مجمع البيان آن را از زجاج نقل كرده و عبادة بن صامت گويد: خدا انفال را مال پيغمبرش كرد «فقسمها بينهم على بواء» ولى آن حضرت ميان يارانش مساوى قسمت كرد. معنى آن را رجوع نيز گفته اند، ولى معناى اول با آيات قرآن بهتر مى سازد لازم است آن را با هم شدن و قرين شدن معنى كرد. (قاموس قرآن) [۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


«61» وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى‌ لَنْ نَصْبِرَ عَلى‌ طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنى‌ بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَكُمْ ما سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ‌

و (نيز بخاطر آوريد) زمانى كه گفتيد: اى موسى! ما هرگز يك نوع غذا را تحمّل نمى‌كنيم، پس پروردگارت را بخوان تا از آنچه (به طور طبيعى از) زمين مى‌روياند، از سبزى و خيار و سير و عدس و پيازش، براى ما (نيز) بروياند.

موسى گفت: آيا (غذاى) پست‌تر را بجاى نعمت بهتر مى‌خواهيد؟ (اكنون كه چنين است بكوشيد از اين بيابان خارج شده و) وارد شهر شويد، كه هر چه خواستيد براى شما فراهم است. پس (مُهر) ذلّت و درماندگى، بر آنها زده شد و (مجدّداً) گرفتار غضب پروردگار شدند. اين بدان جهت بود كه آنها به آيات الهى كفر مى‌ورزيدند و پيامبران را به ناحقّ مى‌كشتند، و اين به سبب آن بود كه آنان گنهكار و سركش و متجاوز بودند.

جلد 1 - صفحه 126

نکته ها

بنى‌اسرائيل به جاى شكرگزارى از نعمت‌هاى «من و السلوى»، به فكر زياده‌خواهى و تنوّع طلبى افتاده و از غذاهاى زمينى خواستند و براى نمونه، تعدادى از آنها مانند: سبزى، خيار، پياز و سير را نام بردند. حضرت موسى در برابر اين درخواست‌ها، ضمن تأسّف از اين‌كه آنها نعمت‌هاى نيكو و بهتر را با نعمت‌هاى ساده عوض مى‌كنند، به آنها گفت: اگر بناى كاميابى از اينها را داريد، بايد به شهر رفته و با دشمنانتان بجنگيد، شما از يك طرف حال جهاد نداريد و از طرف ديگر تمام امتيازات شهرنشينى را مى‌خواهيد. سرانجام اين قوم با چنين ويژگى‌ها و خصوصيّاتى، به ذلّت و خوارى افتاده و گرفتار قهر و غضب الهى خواهند شد.

تنوّع طلبى و افزون خواهى، دامى براى اسير شدن انسان‌هاست. استعمارگران نيز از همين خصيصه‌ى مردم، براى لباس، مسكن، مركب و تجمّلات استفاده كرده و مردم را به اسارت خود مى‌كشند.

پیام ها

1- شكم‌پرستى، عامل هبوط وسقوط انسان‌هاست. «لَنْ نَصْبِرَ عَلى‌ طَعامٍ واحِدٍ ... اهْبِطُوا»

2- رفاه‌طلبى، زمينه‌ى ذلّت و خوارى است. «لَنْ نَصْبِرَ ... ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ ...»

3- بى‌ادبى، نشانه‌ى روحيّه‌ى سركشى و طغيانگرى است. آنها مى‌توانستند بجاى‌ «لَنْ نَصْبِرَ» هرگز صبر نمى‌كنيم، بگويند: يك‌نواختى غذا براى ما سنگين شده است. و يا بجاى‌ «فَادْعُ لَنا رَبَّكَ»، بگويند: «فادع لنا ربنا»

4- بنى‌اسرائيل، نژاد پر توقّع و افزون طلب هستند. «فَادْعُ لَنا، يُخْرِجْ لَنا»

5- بيان خواسته‌هاى جزيى، نشانه‌ى شدّت وابستگى و حقارت طبع است. «بقل، قثاء، فوم، عدس و بصل»

6- راضى بودن به آنچه خداوند خواسته و صبر بر آن، تأمين كننده‌ى خير و مصلحت واقعى انسان است. «أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنى‌ بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ ...»

7- شهرنشينى و داشتن همه نوع امكانات، نشانه‌ى رشد و تكامل نيست، بلكه گاهى مايه‌ى سقوط و هبوط است. «اهْبِطُوا مِصْراً»

جلد 1 - صفحه 127

8- كارهاى خطرناك، وابسته به افكار انحرافى وخطرناك است. «يَكْفُرُونَ، يَقْتُلُونَ»

9- تاريخ انبيا، با شهادت در راه خداوند گره خورده است. «يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ»

10- تعدّى و معصيت پى درپى، موجب كفر و كفر، عامل هر گونه جنايت است.

«يَكْفُرُونَ، عَصَوْا»

11- ذلّت و بدبختى، مربوط به نژاد نيست، بلكه مربوط به خصوصيّات و عقايد و اعمال انسان‌هاست. «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى‌ لَنْ نَصْبِرَ عَلى‌ طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنى‌ بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَكُمْ ما سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ (61)

چون خداى تعالى اعطاء فرمود به بنى اسرائيل منّ و سلوا و چشمه‌هاى آب را؛ ايشان به عوض سپاسدارى و شكرگزارى، كفران نموده طلب نمودند چيزهاى پست و اخسّ اطعمه را؛ چنانچه فرمايد:

وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى‌: و ياد بياوريد زمانى را كه گفتيد به موسى: لَنْ نَصْبِرَ عَلى‌ طَعامٍ واحِدٍ: هرگز صبر نتوانيم كرد بر يك طعام. چون منّ و سلوا را داخل درهم و مخلوط مى‌نمودند، لذا يك طعام گفتند. فَادْعُ لَنا رَبَّكَ‌: پس بخوان براى ما پروردگارت را، يُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ‌: تا بيرون آورد و موجود سازد براى ما بعض آنچه روياند زمين، مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها: از سبزى آن و تره و خيار و عدس و پياز آن.

چون اين استدعا را نمودند از موسى، قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنى‌:

فرمود موسى (يا حق تعالى بعد از خواستن موسى فرمود) از روى انكار و تعجب: آيا عوض و بدل مى‌كنيد چيزى را كه به حسب واقع پست و فروتر است، بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ: به آن چيزى كه در حقيقت بهتر و نيكوتر باشد؟ و اين استبدال اعلى است به أدنى كه ترنجبين و گوشت مرغ كه در لذت و نفع و عدم حاجت به سعى آن بهتر است از چيزهاى مذكوره كه شما طالب باشيد. گذشته از اين، آن عطاى الهى است و به درجات اشرف و افضل باشد از خواست بنده. اهْبِطُوا مِصْراً: فرود آئيد و نزول كنيد به شهر مصر كه شهر فرعون است. فَإِنَّ لَكُمْ ما سَأَلْتُمْ‌: پس بدرستى كه براى شما باشد آنچه خواسته‌ايد از انواع بقولات. وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ: و زده شد، يعنى لازم گشت و احاطه كرده شد بر جماعت يهود خوارى و

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 161

بيچارگى به جزيه دادن و فقر، يا بر سبيل حقيقت و يا بر وجه تكلف. به اين معنى كه هر چه دولتمند باشند، خود را در زىّ محتاجان و بينوايان به خلق نمايند، از ترس آنكه مبادا جزيه را بر آنها مضاعف گردانند. وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ‌: و سزاوار شدند خشم را از خدا، يعنى محل غضب سبحانى واقع شدند. ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ‌: اين خوارى و بيچارگى و خشم خدا به سبب آن بود كه ايشان كافر شدند به آيات خدا، يعنى به معجزاتى كه به حضرت موسى عليه السلام عطا فرموده، كه از جمله آن شكافتن دريا و سايه انداختن ابر و عصا و جريان آب از سنگ و نزول منّ و سلوا بود. يا مراد از آيات، كتب منزله انجيل و قرآن و آيات تورات است، مثل آيه رجم و آياتى كه متضمّن وصف حضرت ختمى مرتبت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مى‌باشد. وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِ‌: و سبب ديگر آنكه مى‌كشتند پيغمبران را به غير حق، مانند حضرت يحيى و زكريا- عليهما السلام- و غيره، كه در خبر است: طغيان و تعدى آنها به حدى رسيد كه در يك بامداد هفتاد پيغمبر را در بازار بكشتند و همان روز در وقت نماز ديگر در همان مكان تره مى‌فروختند.

نكته: اين كشتن آنها به غير حق بود؛ يعنى به زعم آنها چيزى كه موجب قتل باشد، از آنها صادر نشده بود؛ بلكه اقدام آنها بر اين امر اتباع هوى و هوس و حب دنيا بود. چنانچه اشاره فرمايد: ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ‌: آن مذلت و مسكنت و غضب الهى براى آن بود كه عاصى شدند به فرمان خدا، و بودند كه از حد درگذشتند و تجاوز نمودند؛ يعنى فرط عصيان و طغيان آنها سبب شد كه كافر شدند به آيات الهى و كشتن انبياى سبحانى؛ زيرا گناهان صغيره سببى است مؤدّى به ارتكاب كبائر. و مقرر باشد كه اصرار بر صغاير موجب قساوت قلب، و آن باعث جرئت بر كبائر، و انهماك در آن بالاخره منجر به كفر و شرك خواهد شد.

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 162


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


واذْ قُلْتُمْ يا مُوسى‌ لَنْ نَصْبِرَ عَلى‌ طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنى‌ بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَكُمْ ما سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ (61)

ترجمه‌

و چونكه گفتيد اى موسى هرگز صبر نمى‌كنيم بر يك طعام پس بخوان براى ما پروردگار خود را كه بيرون آورد از براى ما از آنچه ميروياند زمين از سبزيش و خيارش و سيرش و عدسش و پيازش گفت آيا ميخواهيد مبادله نمائيد آنچه كه آن پست‌تر است بآنچه آن بهتر است فرود آئيد در شهرى پس همانا مر شمار است آنچه را خواستيد و لازم شد بر ايشان خوارى و فقر و برگشتند بغضبى از خداوند اين براى آنست كه آنها بودند كه منكر ميشدند آيات خدا را و ميكشتند پيغمبران را بنا حق اين براى نافرمانى آنها بود و آنكه از حق تجاوز مى‌نمودند..

تفسير

و ياد بياوريد وقتى را كه گفتند پيشينيان شما بحضرت موسى كه صبر نميكنيم ما بر من و سلوى كه بيانش گذشت و خواستند اشياء مذكوره را گفت موسى آيا طلب مينمائيد اشياء پست‌تر را تا بوده باشد براى شما بدل بهتر از آنها فرود آئيد از وادى تيه در شهرى از شهرها مسئول شما اجابت شد ولى وضع شد بر

جلد 1 صفحه 95

آنها حكم جزيه و فقر و مشمول غضب و لعنت الهى شدند و اين عقوبت را براى آن مستوجب شدند كه همواره آنها منكر ميشدند معجزات باهرات انبيا و كتب آسمانى را كه در آن اوصاف و علائم پيغمبر خاتم ذكر شده بود و ميكشتند انبيا را مانند شعيب و زكريا و يحيى و غير ايشانرا بدون آنكه گناهى از ايشان سر زده باشد و اين براى آن بود كه در ابتدا معصيت و تجاوز از حدود الهى كردند كم‌كم قبح معصيت از نظرشان رفت و متجرى شدند و كارشان به اين جا كشيد چنانچه از پيغمبر اكرم روايت شده است كه اى بندگان خدا بترسيد از سهل انگارى در معصيت همانا گناهان موجب خذلان صاحبش ميشود و او را بمعصيت بزرگتر مبتلا ميكند تا بتدريج كار بنده را بجائى ميرساند كه منكر ولايت وصى و نبوت نبى ميشود و از آنجا تجاوز مينمايد و منكر توحيد ميشود و ملحد ميگردد پس بايد از معاصى صغيره اجتناب نمود تا كار بمعاصى كبيره و كفر و پيغمبر و امام كشى نرسد چنانچه بايد بعبادات كوچك اقدام نمود تا خداوند توفيق نيل بعبادات بزرگ و مقامات عاليه را كرامت فرمايد، و در كافى و عياشى از حضرت صادق (ع) روايت نموده كه آنحضرت اين آيه را تلاوت فرمود پس از آن فرمود قسم بخدا نزدند ايشان را بدست‌هاشان و نكشتند ايشان را بشمشيرهاشان ولى شنيدند احاديث ايشانرا و عمل نكردند پس گرفته شدند و كشته شدند بتعدى و معصيت و در مجمع از حضرت باقر (ع) نقل نموده و قمى فرموده كه فوم گندم است و بعضى از مفسرين جهت دنو و پستى اشياء مذكور را از من و سلوى ترجيح ترنجبين و گوشت مرغ از جهت لذت و قوت بر اشياء مذكوره دانسته‌اند و جهت بهتر بودن آندو را عدم احتياج بتحصيل و انفعيت در دنيا و دين تصور فرموده‌اند با اينكه بنظر حقير طلب مبادله از بنى اسرائيل بين اشياء مذكوره و من و سلوى نشده است بلكه آنها گفتند ما باين دو اكتفا نمى‌كنيم و اشياء مذكوره را علاوه بر آن دو تقاضا نمودند چون ميخواستند غذاى مركب و رنگارنگ داشته باشند بنابراين شايد طلب مبادله لازمه تقاضاى آنها بوده و واقع شده است بين قناعت و تعظيم نعمت و رضاى بقسمت و اجر آخرت با انغمار در لذات و حب شهوات و حرمان از مثوبات و هتك حرمات و كم‌كم منجر بقتل انبيا و كفر بآيات شده و نتيجه ذلت و مسكنت روى داده است كه اينها مولد از همان اوصاف است و مؤيد اين معنى است ذيل آيه كه علت اصلى همه را عصيان و تعدى قرار داده كه مناسب با اسراف و حرص است و اللّه اعلم‌

جلد 1 صفحه 96

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ إِذ قُلتُم‌ يا مُوسي‌ لَن‌ نَصبِرَ عَلي‌ طَعام‌ٍ واحِدٍ فَادع‌ُ لَنا رَبَّك‌َ يُخرِج‌ لَنا مِمّا تُنبِت‌ُ الأَرض‌ُ مِن‌ بَقلِها وَ قِثّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قال‌َ أَ تَستَبدِلُون‌َ الَّذِي‌ هُوَ أَدني‌ بِالَّذِي‌ هُوَ خَيرٌ اهبِطُوا مِصراً فَإِن‌َّ لَكُم‌ ما سَأَلتُم‌ وَ ضُرِبَت‌ عَلَيهِم‌ُ الذِّلَّةُ وَ المَسكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَب‌ٍ مِن‌َ اللّه‌ِ ذلِك‌َ بِأَنَّهُم‌ كانُوا يَكفُرُون‌َ بِآيات‌ِ اللّه‌ِ وَ يَقتُلُون‌َ النَّبِيِّين‌َ بِغَيرِ الحَق‌ِّ ذلِك‌َ بِما عَصَوا وَ كانُوا يَعتَدُون‌َ (61)

(و ياد كنيد زماني‌ ‌را‌ ‌که‌ گفتيد اي‌ موسي‌ ‌ما اكتفاء نميكنيم‌ ‌بر‌ يك‌ نوع‌ ‌از‌ خوراك‌، پروردگار ترا بخوان‌ ‌که‌ ‌براي‌ ‌ما بيرون‌ آورد ‌از‌ آنچه‌ ‌از‌ زمين‌ ميرويد ‌از‌ سبزيها و تره‌هاي‌ ‌آن‌ و خيار و گندم‌ و عدس‌ و پياز ‌آن‌، موسي‌ فرمود آيا آنچه‌ پست‌تر ‌است‌ ‌در‌ عوض‌ آنچه‌ بهتر ‌است‌ ميخواهيد، بشهر فرود آئيد ‌که‌ آنجا آنچه‌ ميخواهيد ‌براي‌ ‌شما‌ هست‌، و خواري‌ و تهي‌ دستي‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ زده‌ شد و بغضب‌ الهي‌ برگشتند و ‌اينکه‌ ذلت‌ و مسكنت‌ و بازگشت‌ بغضب‌ الهي‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ ‌بود‌ ‌که‌ بآيات‌ الهي‌ كافر شدند و پيغمبران‌ ‌را‌ بدون‌ حق‌ ميكشتند و ‌اينکه‌ بواسطه‌ ‌آن‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌از‌ اوامر الهي‌ نافرماني‌ كردند و تجاوز و ستم‌ مينمودند).

لَن‌ نَصبِرَ ‌يعني‌ اكتفاء و قناعت‌ نميكنيم‌ و طعام‌ ‌از‌ طعم‌ ‌است‌ ‌که‌ عرضي‌ ‌است‌ ‌که‌ بقوه‌ ذائقه‌ درك‌ ميشود و مصدر بمعني‌ مطعوم‌ (اسم‌ مفعول‌) ‌است‌ و بمأكولات‌ اطلاق‌ ميشود و مراد ‌از‌ طعام‌ واحد، ‌من‌ و سلوي‌ ‌است‌ و تعبير بواحد ‌با‌ اينكه‌ متعدد بوده‌ ‌براي‌ اينست‌ ‌که‌ تنوع‌ ‌در‌ ‌آن‌ نبوده‌ و هميشه‌ يك‌ نواخت‌ بوده‌ و چنانچه‌ معروف‌ ‌است‌ خوراك‌ ‌هر‌ چه‌ ‌هم‌ لذيذ ‌باشد‌ مكرّر و يك‌ نواخت‌ ‌که‌ شد موجب‌ اشمئزاز ميشود و مراد ‌از‌ نبات‌ ارض‌ نه‌ همين‌ مذكورات‌ ‌در‌ ‌آيه‌ ‌باشد‌ بلكه‌

جلد 2 - صفحه 45

ذكر اينها ‌از‌ باب‌ نمونه‌ و مثال‌ ‌است‌ و مرادشان‌ آنچه‌ ‌از‌ زمين‌ ميرويد ميباشد، و بقل‌ ‌يعني‌ سبزيهاي‌ زميني‌ مانند تره‌ و نعناع‌ و كرفس‌ و گشنيز و نحو اينها ‌از‌ آنچه‌ انسان‌ ميخورد و قثاء بمعني‌ خيار، و فوم‌ بروايت‌ مجمع‌ البيان‌ ‌از‌ حضرت‌ باقر «ع‌» بمعني‌ گندم‌ ‌است‌ و عدس‌ معروف‌ ‌است‌ و بصل‌ بمعني‌ پياز ميباشد.

«أَ تَستَبدِلُون‌َ الَّذِي‌ هُوَ أَدني‌ بِالَّذِي‌ هُوَ خَيرٌ» مراد ‌از‌ بهتر، من‌ّ و سلوي‌ و مراد ‌از‌ پست‌تر چيزهايي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌آنها‌ ميخواستند ‌از‌ روئيدنيهاي‌ زميني‌، و بهتر بودن‌ ‌آنها‌ شايد ‌از‌ جهت‌ ‌اينکه‌ بوده‌ ‌که‌ بدون‌ زحمت‌ كسب‌ و زراعت‌ و صرف‌ مال‌ و وقت‌ ‌در‌ دسترس‌ ‌آنها‌ گذارده‌ ميشده‌ و ‌اگر‌ عاقل‌ بودند تنوع‌ نزول‌ ‌را‌ درخواست‌ مينمودند.

«اهبِطُوا مِصراً» مراد ‌از‌ مصر ‌ يا ‌ مطلق‌ شهرستان‌ ‌است‌ چه‌ ‌اينکه‌ مطعومات‌ ‌در‌ قري‌ و شهرستانها بدست‌ ميآيد نه‌ ‌در‌ بيابانها، و ‌ يا ‌ مراد مصر فرعون‌ ‌است‌ و منصرف‌ بودن‌ بواسطه‌ سكون‌ وسط ‌است‌ مانند نوح‌ و لوط و نحو اينها ‌اگر‌ چه‌ ‌در‌ موارد ديگر ‌در‌ قرآن‌ ‌غير‌ منصرف‌ استعمال‌ ‌شده‌ ‌است‌ و امر نه‌ وجوبي‌ ‌است‌ و نه‌ استحبابي‌ بلكه‌ ارشاد ‌است‌ ‌يعني‌ ‌اگر‌ نوع‌ مطعومات‌ ‌را‌ ميخواهيد برويد ‌در‌ شهرستان‌ ‌که‌ ‌در‌ آنجا هست‌.

وَ ضُرِبَت‌ عَلَيهِم‌ُ الذِّلَّةُ وَ المَسكَنَةُ ضمير ‌در‌ ‌عليهم‌ بنوع‌ بني‌ اسرائيل‌ راجع‌ ‌است‌ و مراد ‌از‌ ضرب‌ ذلّت‌ ممكن‌ ‌است‌ جزيه‌ ‌باشد‌ ‌که‌ درباره‌ اهل‌ كتاب‌ ميفرمايد حَتّي‌ يُعطُوا الجِزيَةَ عَن‌ يَدٍ وَ هُم‌ صاغِرُون‌َ«1» و مراد ‌از‌ مسكنت‌ فقر و تهي‌دستي‌ باطني‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌از‌ جمع‌ مال‌ سيرايي‌ ندارند و ممكن‌ ‌است‌ مراد ذلّت‌ و تهي‌دستي‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌بعد‌ ‌از‌ انحلال‌ مملكت‌ و پادشاهي‌ ‌در‌ سامره‌ و منتهي‌ شدن‌ ‌آن‌ باسارت‌ بابل‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ پيدا شد.

1‌-‌ سوره‌ توبه‌ ‌آيه‌ 29

جلد 2 - صفحه 46

وَ باؤُ بِغَضَب‌ٍ مِن‌َ اللّه‌ِ اي‌ رجعوا ‌يعني‌ گرفتار غضب‌ و خشم‌ الهي‌ شدند، سلاطين‌ كفار و مشركين‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ مسلط شدند و جمع‌ كثيري‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌را‌ كشتند و بسياري‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌از‌ اوطانشان‌ خارج‌ نموده‌ ‌با‌ سيري‌ بردند و عذابهاي‌ زميني‌ و آسماني‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ وارد شد ‌که‌ يك‌ قسمت‌ مختصر ‌از‌ آثار غضب‌ الهي‌ ‌را‌ ‌بر‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌در‌ مجلد اول‌ كلم‌ الطيب‌ ‌که‌ ‌از‌ كتب‌ وحي‌ خودشان‌ اخذ ‌شده‌ متذكر شده‌ايم‌«1» ‌که‌ ‌از‌ ‌آن‌ جمله‌ ‌است‌ آنچه‌ ‌در‌ سفر داوران‌ باب‌ 2 و 3 و 4 و 6 و 8 و 10 و 13 و ‌در‌ مزمور باب‌ 106 ‌از‌ ‌آيه‌ 35 ‌تا‌ 39 و ‌در‌ كتاب‌ سموئيل‌ باب‌ چهارم‌، و ‌در‌ كتاب‌ اول‌ پادشاهان‌ باب‌ 8 و 11 و 12 و 15 و 18 و 19 و ‌در‌ كتاب‌ دوم‌ پادشاهان‌ باب‌ دهم‌ و هفدهم‌ و ‌در‌ كتاب‌ دوم‌ تاريخ‌ ايام‌ باب‌ دوازدهم‌ و پانزدهم‌ ‌که‌ قضاياي‌ ‌بعد‌ ‌از‌ وفات‌ يوشع‌ ‌تا‌ زمان‌ سلطنت‌ يوشيا و ‌پس‌ ‌از‌ سلطنت‌ يوشيا ‌تا‌ زمان‌ عزراي‌ كاهن‌ و تسلط بخت‌ نصر (نبوكد نصر) ‌بر‌ ‌آنها‌ ذكر ‌شده‌ چنانچه‌ ‌در‌ تاريخ‌ ايام‌ دوم‌ باب‌ 36 و دوم‌ پادشاهان‌ باب‌ 23 و 24 و كتاب‌ ارميا باب‌ 7 و 8 و 9 و 11 ‌تا‌ زمان‌ عزرا، و كتاب‌ نحميا باب‌ هشتم‌ نيز ذكر ‌شده‌، و نيز ‌بعد‌ ‌از‌ عزراي‌ كاهن‌ 160 سال‌ قبل‌ ‌از‌ ميلاد مسيح‌ انتيوكس‌ امپراطور فرنگ‌ ‌بر‌ يهود مسلط ‌شده‌ و يهود ‌را‌ كشت‌ و كتب‌ آنان‌ ‌را‌ سوزانيد چنانچه‌ ‌در‌ تاريخ‌ يوسيفس‌ يهودي‌ و ساير تواريخ‌ ‌آنها‌ مذكور ‌است‌.

ذلِك‌َ بِأَنَّهُم‌ كانُوا يَكفُرُون‌َ بِآيات‌ِ اللّه‌ِ كفر و شرك‌ و بت‌ پرستي‌ يهود ‌در‌ ‌هر‌ طبقه‌ و زمان‌ ‌در‌ همين‌ كتب‌ مذكوره‌ ضبط ‌است‌ و ‌ما ‌در‌ كلم‌ الطيب‌ ترجمه‌ عين‌ عبارات‌ ‌آنها‌ ‌را‌ متذكر شده‌ايم‌.

وَ يَقتُلُون‌َ النَّبِيِّين‌َ بِغَيرِ الحَق‌ِّ قيد بغير الحق‌ صفت‌ لازم‌ قتل‌ پيغمبران‌ ‌است‌ ‌يعني‌ ‌هر‌ كشتن‌ پيغمبري‌ بدون‌ حق‌ ‌است‌ و يهود چه‌ بسياري‌ ‌از‌ انبياء ‌را‌

1‌-‌ مجلد اول‌ كلم‌ الطيب‌ 262‌-‌ 274

جلد 2 - صفحه 47

‌که‌ بانحاء مختلف‌ ‌از‌ قبيل‌ سر بريدن‌ و زنده‌ ‌در‌ چاه‌ انداختن‌، ‌در‌ ديگ‌ جوشانيدن‌ سوزانيدن‌ و امثال‌ ‌آنها‌ كشتند و چه‌ بسياري‌ ‌از‌ انبياء ‌را‌ ‌که‌ سبب‌ شدند سلاطين‌ كفار و مشركين‌ آنان‌ ‌را‌ بقتل‌ برسانند و همه‌ ‌اينکه‌ قضايا ‌در‌ مجلد پنجم‌ بحار الانوار ذكر ‌شده‌ مراجعه‌ شود.

ذلِك‌َ بِما عَصَوا وَ كانُوا يَعتَدُون‌َ ‌ذلک‌ ‌ يا ‌ تأكيد همان‌ اشاره‌ قبل‌ ‌است‌ ‌ يا ‌ اشاره‌ بقتل‌ انبياء ‌است‌ بِما عَصَوا ‌يعني‌ بسبب‌ عصيانهم‌ و يعتدون‌: ‌يعني‌ يتجاوزون‌ حدود اللّه‌، ‌اينکه‌ ذلت‌ و مسكنت‌ و گرفتار غضب‌ ‌خدا‌ شدن‌، ‌ يا ‌ ‌اينکه‌ كشتن‌ انبياء ‌براي‌ ‌اينکه‌ ‌بود‌ ‌که‌ فرمان‌ ‌خدا‌ ‌را‌ مخالفت‌ كرده‌ و ‌از‌ حدود و احكام‌ ‌او‌ تجاوز مينمودند.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 61)- تمنّای غذاهای رنگارنگ! به دنبال مواهب فراوانی که خداوند به بنی اسرائیل ارزانی داشت، در این آیه، چگونگی کفران و ناسپاسی آنها را در برابر این نعمتهای بزرگ منعکس می‌کند و نشان می‌دهد که آنها چگونه مردم لجوجی بوده‌اند که شاید در تمام تاریخ دیده نشده است، نخست می‌گوید: «و به خاطر بیاورید زمانی را که گفتید: ای موسی! ما هرگز نمی‌توانیم به یک نوع غذا قناعت کنیم» من و سلوی هر چند خوب و لذیذ است، اما ما غذای متنوّع می‌خواهیم (وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نَصْبِرَ عَلی طَعامٍ واحِدٍ).

«بنابراین از خدایت بخواه تا از آنچه از زمین می‌روید برای ما قرار دهد از سبزیها، خیار، سیر، عدس و پیاز» (فَادْعُ لَنا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها).

ولی موسی به آنها گفت: «آیا شما غذای پست‌تر را در مقابل آنچه بهتر است انتخاب می‌کنید»؟ (قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنی بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ).

«اکنون که چنین است از این بیابان بیرون روید و کوشش کنید وارد شهری شوید، زیرا آنچه می‌خواهید در آنجا است» (اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَکُمْ ما سَأَلْتُمْ).

سپس قرآن اضافه می‌کند: «خداوند مهر ذلّت و فقر را بر پیشانی آنها زد» (وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکَنَةُ).

و بار دیگر به غضب الهی گرفتار شدند» (وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ).

«این به خاطر آن بود که آنها آیات الهی را انکار می‌کردند و پیامبران را بناحق می‌کشتند» (ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ).

و «این به خاطر آن بود که آنها گناه می‌کردند و تعدّی و تجاوز داشتند» (ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ).

آیا تنوّع طلبی جزء طبیعت انسان نیست؟ بدون شک، تنوّع از لوازم زندگی و جزء خواسته‌های بشر است، کاملا طبیعی است که انسان پس از مدّتی از غذای یکنواخت خسته شود، این کار خلافی نیست پس چگونه بنی اسرائیل با

ج1، ص83

درخواست تنوّع مورد سرزنش قرار گرفتند؟

پاسخ این سؤال با ذکر یک نکته روشن می‌شود و آن این که در زندگی بشر حقایقی وجود دارد که اساس زندگی او را تشکیل می‌دهد و نباید فدای خورد و خواب و لذائذ متنوّع گردد. زمانهایی پیش می‌آید که توجه به این امور انسان را از هدف اصلی، از ایمان و پاکی و تقوی، از آزادگی و حرّیّت باز می‌دارد، در اینجاست که باید به همه آنها پشت پا بزند.

تنوّع طلبی در حقیقت دام بزرگی است از سوی استعمارگران دیروز و امروز که با استفاده از آن، افراد آزاده را چنان اسیر انواع غذاها و لباسها و مرکبها و مسکنها می‌کنند که خویشتن خویش را بکلّی به دست فراموشی بسپارند و حلقه اسارت آنها را بر گردن نهند.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع