آیه 243 سوره بقره: تفاوت بین نسخهها
Heidariyan47 (بحث | مشارکتها) |
جز |
||
سطر ۲۷۳: | سطر ۲۷۳: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
− | |||
− | |||
− | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<div style="font-size:smaller"><references/></div> | <div style="font-size:smaller"><references/></div> |
نسخهٔ ۲۲ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۲۴
<<242 | آیه 243 سوره بقره | 244>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
آیا ندیدید آنهایی را که از ترس مرگ از دیار خود بیرون رفتند که هزارها تن بودند، خدا فرمود که تمام بمیرید (همه مردند) سپس آنها را زنده کرد، زیرا خدا را در حق بندگان فضل و کرم بسیار است، و لیکن بیشتر مردم سپاسگزار نیستند.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«أَلَمْ تَرَإِلی؟»: آیا آگاهی از؟ مگر نمیدانی که؟. مخاطب پیغمبر است و مراد ملّت او، و هدفِ پرسش تحریک آنان برای آگاهی از این چنین کسانی و پندگیری از کار ایشان است. «الَّذِینَ خَرَجُوا»: کسانی که بیرون رفتند. خداوند نژاد و شماره و سرزمین چنین کسانی را روشن نفرموده است، و چه بسا تنها جنبه ضربالمثل داشته باشد و برای پند و اندرز بوده و اصلاً داستانی در میان نباشد. «أُلُوفٌ»: جمع أَلْف، هزاران. «حَذَرَ»: از ترس. مفعولٌله است. «مُوتُوا ... أَحْیَاهُمْ»: مراد از موت و حیات، نابودی دستهای و ماندگاری دستهای است، و این که زندگی شجاعانه و بزرگوارانه حیات است، و زندگی ترسویانه و پستانه، مرگ بشمار است. پس در اینجا سخن از موت و حیات معنوی است (نگا: بقره / ، أنعام / انفال / ).
نزول
محل نزول:
این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
محمد بن يعقوب كلينى بعد از چهار يا پنج واسطه از امام باقر عليهالسلام درباره نزول اين آيه چنين روايت نموده است كه اينان مردم شهرى از شهرهاى شام بودند كه در آن شهر هفتاد هزار خانه بوده است و گرفتار مرض طاعون مى گردند. توانگران شهر كه توانائى خروج را داشتند از شهر بيرون آمدند ولى فقراء و بيچارگان كه توانائى خروج را نداشتند ماندند و از اثر مرض مزبور بيشتر آنها به هلاكت رسيدند.
توانگران مى گفتند: اگر بيرون نميآمديم به هلاكت ميرسيديم و فقراء مى گفتند: اگر ما هم توانائى و وسيله خروج از شهر را ميداشتيم از نفرات ما كمتر به هلاكت ميرسيدند، سپس تصميم گرفتند كه همه با هم از ترس مرگ ناشى از مرض طاعون از شهر خارج شوند لذا از شهر بيرون رفتند تا به شهرى ديگر رسيدند كه مخروبه افتاده و عده زيادى جلاى وطن نموده تا از مرض طاعون جان سالم بدر برند و عده زيادى ديگر نيز از مرض طاعون جان سپرده بودند.
به ناچار در آن شهر فرود آمدند و به فرمان خداوند همه به هلاكت رسيدند و سپس خاكستر شدند تا اين كه پيامبرى از پيامبران بنىاسرائيل به نام حزقيل بر آنها گذشت. وقتى كه استخوانهاى پوسيده آنها را ديد در عين حال عبرت گرفتن گريست و گفت: خدايا اگر آنها را زنده گردانى به آبادانى شهرهاى تو پردازند و فرزندانى بوجود آورند كه به عبادت تو مشغول گردند همچنان كه خودشان نيز به عبادت تو خواهند پرداخت.
خداوند به حزقيل وحى فرستاد و فرمود: آيا دوست دارى كه آنها زنده شوند؟ گفت: بلى، سپس خداوند آنها را زنده گردانيد و به آن پيامبر فرمان داد كه كلماتى را طبق دستور بر زبان براند.
امام صادق عليهالسلام فرمايند: كلماتى كه آن پيامبر طبق دستور به زبان آورد اسم اعظم بوده است، و نيز از امام صادق عليهالسلام نقل نمايند كه فرمود: اين آيه درباره اين قوم نازل گرديده است.[۳]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«243» أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْياهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَشْكُرُونَ
آيا نديدى كسانى را كه از ترس مرگ از خانههاى خود فرار كردند، در حالى كه هزاران نفر بودند، پس خداوند به آنها گفت: بميريد (و آنها مردند،) سپس آنان را زنده كرد (تا درس عبرتى براى آيندگان باشند؟) همانا خداوند نسبت به مردم احسان مىكند، ولى بيشتر مردم سپاس نمىگذارند.
نکته ها
در شأن نزول اين آيه آمده است كه در يكى از شهرهاى شام كه حدود هفتاد هزار خانوار جمعيّت داشت، بيمارى طاعون پيدا شد و با سرعتى عجيب مردم را يكى پس از ديگرى از بين مىبرد. در اين ميان عدهاى از مردم «2» كه توانايى و امكانات كوچ داشتند، به اميد اينكه از مرگ نجات پيدا كنند از شهر خارج شدند، پروردگار، آنها را در همان بيابان به همان
«1». كافى، ج 6، ص 105.
«2». بگفته صاحب تفسير تبيان (ج 2، ص 282) تعدادشان از ده هزار بيشتر بوده است، زيرا عرب به بيش از ده هزار «الوف» وبه كمتر از آن «آلاف» مىگويد.
جلد 1 - صفحه 377
بيمارى نابود ساخت.
از برخى روايات استفاده مىشود كه اصل بيمارى مزبور در آن شهر، به عنوان مجازات بود.
زيرا وقتى رهبر و پيشواى آنان از آنها خواست كه خود را براى مبارزه و جهاد آماده كرده و از شهر خارج شوند، آنها به بهانه اينكه در منطقه جنگى مرض طاعون شايع است، از رفتن به ميدان جنگ خوددارى كردند و خداوند آنها را به همان چيزى كه بهانه فرار از جنگ قرار داده بودند، مبتلا ساخت.
در برخى تفاسير و روايات «1» آمده است: وقتى حِزقيل نبى، يكى از پيامبران بنى اسرائيل، از آنجا عبور مىكرد از خداوند درخواست كرد كه آنها را زنده كند. خداوند دعاى او را اجابت كرد و آنها را مجدّداً زنده نمود و به زندگى باز گشتند. البته اين الطاف الهى، هشدار و درس عبرتى براى آيندگان تاريخ است كه انسان بفهمد و شكرگزار خداوند باشد.
صاحب تفسير المنار، مرگ و حيات در آيه را به شكلى سمبوليك معنا كرده و آن را كنايه از بدست آوردن استقلال و از دست دادن آن دانسته است.
صاحب تفسير الميزان، ضمن انتقاد شديد از اين طرز تفكّر مىفرمايد: بايد به ظاهر آيات معتقد بود وگرنه لازم مىآيد تمام معجزات وامور خارق العاده را توجيه يا تأويل نمائيم.
ازآنجا كه شكر، تنها به زبان نيست، بلكه حقيقت شكر آن است كه نعمتهاى الهى را در جاى خود مصرف كنيم، لذا اكثر مردم شكرگزار واقعى نيستند.
در آيه اگر مىفرمود: «اكثرهم لا يشكرون» معنا اين بود كه اكثر آن مردم اهل شكر نبودند، ولى قرآن سيماى اكثر مردم در تمام اعصار را بيان مىكند، نه گروهى خاصّ را. «أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَشْكُرُونَ»
شيعه، به رجعت و زنده شدن گروهى از افراد قبل از قيامت، اعتقاد دارد و علاوه بر صدها حديث، از آياتى همچون اين آيه، امكان وقوع آن را استفاده مىكند.
«1». كافى، ج 8، ص 198.
جلد 1 - صفحه 378
پیام ها
1- به تاريخ بنگريم و از آن درس بگيريم. «أَ لَمْ تَرَ ...»
2- در بيان تاريخ، آنچه مهم است عوامل عزّت و سقوط است، نه نام افراد و قبايل و مناطق. «الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ»
3- آنجا كه اراده خداوند باشد، فرار كارساز نيست. «فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا»
4- خداوند در همين دنيا بارها مردگان را زنده كرده است. «ثُمَّ أَحْياهُمْ»
5- فراز و نشيبها، مرگ و ميرها، زاد و ولدها و زندهشدنهاى مجدّد، همه نمونههايى از الطاف وفضل الهى است. «إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ»
پانویس
- پرش به بالا ↑ طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 1، ص 111.
- پرش به بالا ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 92.
- پرش به بالا ↑ البرهان فى تفسير القرآن از خاصه.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.