محمد ایمانی لاهیجانی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
سطر ۲۶۱: سطر ۲۶۱:
 
محمدتقي ادهم نژاد لنگرودي، ستارگان حرم، جلد 19، صفحه 12-39
 
محمدتقي ادهم نژاد لنگرودي، ستارگان حرم، جلد 19، صفحه 12-39
  
[[رده:علمای قرن معاصر]]
+
[[رده:علمای معاصر]]
 
[[رده:فقیهان]]
 
[[رده:فقیهان]]
 
[[رده:مدرسین دانشگاه]]
 
[[رده:مدرسین دانشگاه]]

نسخهٔ ‏۱۸ نوامبر ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۰۰

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

آيت عدالت

سرآغاز

آيت الله شيخ محمد ايماني لاهيجاني يكي ازشخصیت هاي برجسته حوزه‌هاي علميه و يكي از خدمت گزاران صديق و وفادار به امام و انقلاب اسلامی‌ است كه در صحنه‌هاي مختلف علمی ‌و سياسي به خصوص در منصب پرافتخار قضاي اسلامي، عمر شريف خويش را صرف خدمت به همنوعان، احقاق حق مظلومان و ابطال حقوق ستمگران و طاغوتيان نموده است.

خاندان

آيت الله شيخ محمد ايماني، سال 1310 ش. در محله «شعربافان»[۱] شهرستان مذهبي و عالم پرور لاهيجان، در ميان خانواده‌اي مذهبي و متدين، ديده به جهان گشود. پدر بزرگوارش معلم قرآن بود و عمر خويش را صرف تعليم اين كتاب آسماني نموده است. نيز وي اكثر اوقات، با حضور در محافل و مجالس سخنوران شيرين سخن، مشغول فراگيري معارف قرآني و اسلامی ‌بود ولذا حكايات و اشعار زيادي را در پاي همين منبرها آموخته و از حفظ داشت و آنان را به شاگردانش می‌آموخت. جدش ملا حسين، مردي متقي و وارسته بود كه در منطقه لاهيجان به صلاح و نيكوكاري شهرت داشت و مردم آن سامان براي رفع مشكلات خويش و برآورده شدن نيازهاي مادي و معنوي به وي رجوع مي‌كردند.

رابينوي فرانسوي درباره خصوصيات اين محله می‌نويسد: «ساكنان اين محله، جعفري[۲] هستند و مقبره آقا سيد محمد يمني[۳] در اين ناحيه واقع است. يك مدرسه ديني[۴] و مسجد آقا سيد حسين و دو مقبره، به نام «سُورم علي» (آقا سيد ميرعلي) معروف است و مقبره تاج الدين مقري معروف به تاج مهري نيز در اين (محله) واقع است».[۵]

ميرزا حسين فراهاني در سفرنامه خويش درباره اين محله می‌نويسد: «چند كارخانه در اين بلد وجود دارد و همه قسم پارچه‌هاي ابريشمی ‌در آن بافته و به ساير شهرها برده و فروخته می‌شود. بيشتر مردم اين محله، شعرباف و صاحب كارخانه و نيز مردم آن از ثروتمندان و متحولان لاهيجان به شمار می‌آيند.[۶]

كودكي و تحصيل

آيت الله ايماني دوران كودكي را با آموختن قرآن نزد پدر خويش به سرعت سپري نمود. او در اين ايام به راحتي قرآن می‌خواند و با احكام و مسائل ديني كاملاً آشنايي داشت. وي به امر و تشويق پدرش، تحصيلات كلاسيك را تا مقطع ششم ابتدايي، با موفقيت به اتمام رسانيد و در سال 1322 ش براي فراگيري علوم ديني وارد حوزه علميه جامع لاهيجان[۷] گرديد. لاهيجان در دو قرن گذشته، داراي پنج مدرسه ديني بوده كه عبارتند از:

  1. مدرسه صادقيه؛
  2. مدرسه سليمانيه؛
  3. مدرسه اكبريه؛
  4. مدرسه شعربافان؛
  5. مدرسه جامع.

در حال حاضر فقط دو مدرسه اخير باقي مانده كه اين دو نيز به همت والاي عالم بزرگوار، آيت الله شيخ مهدي مهدوي لاهيجاني (1313-1413 ق) مجدداً تجديد بنا و مرمت شده است. بعد از ايشان نيز امكانات رفاهي و كتابخانه‌اي، توسط آيت الله زين‌العابدين قرباني دامت بركاته براي طلاب علوم ديني اين دو مدرسه فراهم گرديد.[۸]

آيت الله مهدوي لاهيجاني

آيت الله شيخ مهدي مهدوي لاهيجاني در نيمه شعبان 1313 ق در نجف اشرف در بيت تقوا و فضيلت، ديده به عالم هستي گشود و در سال 1315 ق همراه والدين خويش به زادگاه پدري اش (لاهيجان) مراجعت نمود.

وي ادبيات فارسي را از ميرزا كاظم لاهيجي، مقدمات علوم حوزوي و علوم رياضي را نزد شيخ عبدالحسين كوشالي، شيخ بهايي لاهيجي، سيد عبدالرحيم درگاهي و سيد اسدالله كسيمی ‌آموخت. او سپس به رشت آمد و نزد شيخ اسماعيل رشتي، سيد مهدي لشت نشايي و شيخ عبدالرحيم كوچصفهاني تلمذ نمود. وي در سال 1327 ق در 14 سالگي به نجف اشرف هجرت نمود و معالم را نزد شيخ علي اكبر خوانساري و شرح لمعه را نزد شمس كرمانشاهي فراگرفت.

مهدوي، اصول را نزد شيخ حبيب اردبيلي و مكاسب را نزد ميرزا احمد آشتياني، كفايه را نزد شيخ عبدالحسين فقيهي رشتي و دروس خارج را از بسياري از بزرگان مانند آيات عظام: سيد محمد فيروزآبادي، سيد ميرزا آقا اصطهباناتي، شيخ شعبان گيلاني، ميرزا حسين ناييني، آقا ضياءالدين عراقي، سيد ابوالحسن اصفهاني و سيد جمال گلپايگاني تلمذ نمود. وي عقايد، عرفان، تفسير و حكمت را نزد آيات: شيخ مرتضي طالقاني، ابوالحسن مشكيني، طلوعي اشكوري، شيخ محمدجواد بلاغي، شيخ محمدحسين كاشف الغطا، شيخ محمدكاظم شيرازي و... فراگرفت و با موفقيت به درجه عاليه اجتهاد نائل آمد. او با كسب چهارده اجازه اجتهاد و به دنبال يك بيماري طولاني و سخت به قصد زيارت امام هشتم علیه‌السلام به ايران سفر كرد و بعد از زيارت، به لاهيجان عزيمت نمود. اين عالم بزرگوار با توصيه بستگان، دوستان و عالمان شهر، تا آخر عمرش در لاهيجان سكونت گزيد.

از استادان بزرگي كه ايشان داشتند چنين استنباط می‌شود كه وي با نظرات و عقايد آنان كاملاً آشنا و به حق از مجتهدان مسلم و مشهور زمان خود در گيلان بوده است. وي با اين كه عمر طولاني داشت، مباني فقه و اصول از خاطرش بيرون نرفت و همواره در مناظرات، سخن براي گفتن داشت.

سال ورود ايشان به ايران 1316 ش. در عصر خفقان رضاخاني بوده است. وي در همان عصر، مدارس ديني و مساجد را تعمير كرد و موقوفات شهر را احيا نمود. او اولين سخنراني روشنگرانه و هشدار دهنده‌اش را در لاهيجان، در حالي ايراد كرد كه حكومت رضاخان نه تنها از تبليغات ديني و ارشاد امت اسلامی ‌جلوگيري به عمل می‌آورد؛ بلكه هرگونه فعاليت‌هاي ديني را نيز به شدت سركوب می‌كرد. وي در بهبوهه انقلاب اسلامی‌ به رهبري امام خمینی قدس سره براي پيوستن به عالمان متحصن در تهران - كه از همه جاي ايران شركت داشتند - به همراه آيات ضيابري و بحرالعلوم به سمت تهران حركت نمودند كه در رودبار دستگير و چند ماهي در قزل قلعه زنداني شدند. از آثار باقي مانده او عبارتند از:

  1. حقيقة البيع والمعاملة؛
  2. قاعده تجاوز و فراغ؛
  3. حواشي بر رسائل؛
  4. مكاسب و عروة الوثقي؛
  5. بازسازي و احياء مدرسه علميه جامع لاهيجان؛
  6. بازسازي مدرسه ديني شعربافان لاهيجان؛
  7. بازسازي مسجد جامع؛
  8. احداث حسينيه جامع و...

وي در لاهيجان به «حاج شيخ» شهرت داشت و اين عنوان، لقبي بود كه به خاطر برجستگي علمی ‌و درخشندگي بحث‌هاي فقهي معظم‌له از سوي عالمان اعلام و مراجع عظام نجف اشرف به ايشان داده شد كه بعدها در ايران به خصوص لاهيجان به همين عنوان شهرت يافت. وي هيچ گاه از سهم امام استفاده نكرد. شرح خدمات و فعاليت‌هاي علمي، سياسي و اجتماعي وي در اين مقاله نمی‌گنجد. آيت الله مهدوي در روز جمعه، 21 صفر سال 1413 ه.ق در 100 سالگي از دنيا رفت و پيكر پاكش با تشييع كم نظيري در كنار برادرش آيت الله حاج شيخ محمد مهدوي[۹]، در حسينيه جامع لاهيجان دفن گرديد.[۱۰]

در قم

حاج شيخ محمد ايماني بعد از يك سال و اندي تحصيل، در سال 1323 ش وارد حوزه علميه قم شد و در مدرسه دارالشفاي قم سكنا گزيد و به فراگيري دانش آل محمد صلی الله علیه و آله پرداخت. كمی ‌سن، دوري از خانواده، غربت و تنهايي، عدم تمكن مالي و... شرايط بسيار سختي را در ابتداي ورود به قم، برايشان به وجود آورد؛ به گونه‌اي كه شنيدن خاطرات آن دوران، هر كسي را به تحسين در مقابل اراده و عزم خلل ناپذير ايشان وامی‌دارد.

آيت الله ايماني می‌گويد: «در آن ابتدا كه وارد قم شديم به مدرسه فيضيه رفتيم؛ اما براي اقامت، حجره‌اي را كه خالي از طلبه باشد، نيافتيم. لذا مجبور شديم اسباب و وسايل مختصر خود را در كنار حياط بگذاريم و مدتي در همان جا ساكن شويم. پس از چندي بلاتكليفي تصميم گرفتيم يكي از مدرس ها را براي اقامت برگزينيم. همين كار را انجام داديم اما چون اين كار ما سابقه نداشت، حتي الامكان كوشيديم تا مزاحمتي براي تشكيل دروس ايجاد نشود. لذا قبل از ورود استاد، اسباب و وسايل خود را جمع می‌كرديم و در كناري می‌گذاشتيم و پتوي خود را به نشانه احترام در جاي استاد پهن می‌كرديم. پس از گذشت چندي، يكي از حجره‌ها خالي شد و ما به آن جا منتقل شديم».[۱۱]

آري شوق و علاقه زايدالوصف معظم له به تحصيل علوم ديني به گونه‌اي بود كه حتي زماني كه ازدواج كرد، تا مدتي دست از حجره‌نشيني برنداشت و تنها هفته‌اي يكي دو روز براي ديدار خانواده به منزل می‌رفت.

استادان

آيت الله ايماني تحصيلاتش را با جديت، پشتكار، عزم و اراده آهنين در حوزه علميه قم ادامه داد. وي قسمت زيادي از مقدمات را نزد آيت الله ممجد لنگرودي فراگرفت و شرح لمعه را در محضر آيت الله صدوقي يزدي و شيخ اسدالله اصفهاني، رسائل و كفايه را نزد آيت الله مجاهدي تبريزي و سلطاني طباطبايي، و مكاسب را نزد آيت الله بهجت به خوبي فراگرفت. او قسمت زيادي از متون سطح را بدون استاد، با دوستان، با دقت و حوصله فراوان به مباحثه پرداخت.

آيت الله شيخ محمدعلي فيض لاهيجاني عضو جامعه مدرسين حوزه علميه قم در اين باره می‌گويد: «بنده و حضرت آيت الله امينيان عضو خبرگان رهبري در گيلان و امام جمعه آستانه اشرفيه با مرحوم آيت الله ايماني، از مقدمات تا خارج فقه و اصول را ساليان متمادي مباحثه كرده‌ايم. ما برخلاف روال معمول حوزه، قوانين را نخوانده‌ايم؛ بلكه به پيشنهاد مرحوم آيت الله العظمی ‌حاج سيد صدرالدين صدر (والد امام موسي صدر) كتاب فصول را خوانديم و بخشي از كتب را بدون استاد با هم مباحثه كرديم؛ مثلاً تمام كتب شرح لمعه كه قسمت زيادي از آن را سابقاً نمی‌خواندند و شايد الان هم نمی‌خوانند ولي ما از اول كتاب طهارت تا آخر حدود، اقرار، ديات، قصاص، احياء الموات و... را با هم مباحثه كرديم.

در حوزه اين كار سابقه نداشت و كتاب رسائل و مكاسب مرسوم نبود كه از اول تا آخر آن را بخوانند؛ ولي ما خوانديم. روزي به اتفاق آيت الله ايماني، محضر آيت الله سلطاني طباطبايي رفتيم. مقداري از باب انسداد را در يك جلسه براي ما تشريح كردند و مابقي را خودمان رفتيم و آن را مباحثه كرديم. چهار جلد اسفار و چهار جلد اول الميزان را با هم مباحثه كرديم. ما تاكنون نشنيده‌ايم كه طلبه‌ها تفسير را مباحثه كنند، حتي برخي از دوستان به ما اعتراض می‌كردند كه خواندن كتاب‌هايي همانند قصاص، انسداد، تقيه، عدالت و... در اين زمان چه فايده‌اي دارد، آيا جز اتلاف وقت كاري ديگر انجام می‌دهيد؟

آيت الله ايماني در جواب اعتراض می‌فرمودند: درست است خواندن اين كتب در حوزه معمول نيست؛ ولي هدف ما از خواندن اين ابواب و كتاب‌ها اين است كه بدانيم اسلام و صاحب شريعت، در اين باره چه فرموده است و دانستن اين نظريه بالاترين فوايد را براي ما دارد.[۱۲]

آيت الله امينيان عضو خبرگان رهبري در گيلان و امام جمعه محترم آستانه اشرفيه آورده است: بنده به اتفاق آيات فيض و ايماني در حدود نه سال از مقدمات تا كفايه را با دقت فراوان و وسواس زياد مباحثه كرديم و با هم عهد كرده بوديم تا اتمام كامل دروس سطح در درس خارج حاضر نشويم. خوشبختانه اتمام سطح، مصادف شد با آغاز درس فقه كتاب الطهارة آيت الله العظمی ‌بروجردي قدس سره و درس خارج اصول حضرت امام خمینی قدس سره كه به اتفاق، حدود ده سال از محضر اين وجود پربركت فيض برديم و همزمان در درس ساير آيات شركت می‌كرديم.[۱۳]

آيت الله ايماني قدس سره در درس آيات بزرگوار ذيل شركت و از وجود آنان بهره علمی ‌برده است:

  1. بروجردي قدس سره؛
  2. امام خميني قدس سره؛
  3. سيد مرتضي مرتضوي لنگرودي قدس سره؛
  4. سيد محمد محقق داماد قدس سره؛

آيت الله ايماني بعد از رحلت آيات مذكور و تبعيد حضرت امام، از محضر استادان ديگري استفاده نمود كه عبارتند از آيات عظام:

  1. ميرزا هاشم آملي قدس سره؛
  2. شيخ مرتضي حائري يزدي قدس سره؛
  3. شيخ محمدتقي بهجت دامت بركاته؛
  4. علامه بزرگوار سيد محمدحسين طباطبايي.

فعاليت‌ها و مسئوليت‌ها

1- مسئوليت‌هاي قضايي:

يكي از ويژگي‌هاي بارز آن عالم رباني، مسئوليت‌پذيري وي است. وي با اين كه مجتهد بود ولي با احساس نياز جامعه به وجود ايشان، بدون ادعا وارد صحنه‌هاي مختلف قضايي و اجرايي می‌گرديد و از گوشه‌گيري و انزوا به طور جدي دوري می‌ورزيد. قبل از اين كه خدمات وي در سمت قضايي را بيان كنيم فهرست مسئوليت‌هاي معظم‌له، بعد از پيروزي انقلاب اسلامی ‌را يادآور می‌شويم.

  1. قاضي شرع در مازندران و گرگان: وي به دنبال مشكلات فراواني كه عناصر ضدانقلاب و منافقين در اين مناطق به وجود آورده بودند از سوي حضرت امام خمینی، طي حكمی ‌به عنوان قاضي شرع منصوب گرديد. وي چند سال در اين سمت مهم تا حصول امنيت و آرامش، خدمات فراواني انجام داد كه به برخي از آنان اشاره خواهد شد.
  2. قاضي شرع در خراسان به مدت يك سال از سوي آيت الله شهيد بهشتي.
  3. رياست دادگاه‌هاي استان تهران.
  4. رياست دادگاه‌هاي ويژه مسكن و كار.
  5. رياست شعبه چهارم ديوان عالي كشور تا آخر عمر.
  6. عضو شوراي عالي قضايي كشور.

اين شوراي قضايي متشكل از شخصیت هاي برجسته و علمی ‌مانند حضرات آيات: شهيد بهشتي، رباني املشي، آذري قمي، ايماني، شهيد قدوسي، فاضل لنكراني، موسوي اردبيلي، مقتدايي، خوييني ها، فيض گيلاني، ابطحي كاشاني، بجنوردي، ميرمحمدي و... بود كه بعد از انقلاب اسلامی ‌تمام پرونده‌هاي مهم قضايي از سراسر كشور ابتدا به تهران می‌آمد و توسط آيت الله شهيد قدوسي اين پرونده‌ها جهت مطابقت با موازين شرعي به اين هيأت در قم ارجاع می‌گرديد و اين پرونده‌هاي قضايي با بررسي موشكافانه و دقيق اعضا، حكم نهايي صادر و جهت اجرا ابلاغ می‌شد.

آيت الله فيض گيلاني كه عضو اين شوراي عالي بود می‌گويد: بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، اغلب حكم‌هايي كه از سوي قضات شهرها به خصوص در مسأله اعدامی‌ها و مصادره اموال با ضعف و مشكل جدي مواجه بود - كه قبل از هر چيز اعتراض و چاره انديشي حضرت امام را به همراه داشت - جهت دقيق شدن احكام با موازين شرعي و جلوگيري از افراط و تفريط ها به دستور معظم‌له كه شوراي عالي قضايي تشكيل شد كه سه نفر از اعضا از طرف ايشان منصوب شدند. اين شوراي محترم، نقش اساسي و مهمی ‌را به عهده داشت و خيلي از احكام نادرست اعدام و مصادره اموال و... را باطل و قضات منصوب شهرها را تعويض كردند. در يك كلمه، خدمت بزرگي به اسلام و انقلاب نوپاي اسلامی ‌كردند.[۱۴]

  • نماينده محترم ولي فقيه در دانشگاه تربيت معلم و تدريس در اين دانشگاه.

فعاليت‌هاي قضايي

يكي از مهمترين ويژگي‌هاي آيت الله ايماني در طول فعاليت‌ها و مسئوليت‌هاي قضايي، رسيدگي سريع به پرونده متخلفان و صدور حكم قاطعانه و با صلابت ايشان بود كه به مواردي از آن اشاره می‌شود:

1- برقراري امنيت و آرامش در مازندران:

استان مازندران بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، كانون تجمع منافقان، اشرار و عناصر ضدانقلاب شده بود و به دنبال آن، ناامني، شرارت، دزدهاي زياد و... مردم انقلابي و خونگرم استان مازندران را رنج می‌داد. مهمتر آن كه مردم نسبت به تشكيلات قضايي و انتظامی ‌استان، بي‌اعتماد بودند و هر آن احتمال وقوع حوادث خونين و غيرقابل جبران می‌رفت منطقه براي برقراري امنيت و آرامش، نيازمند حضور جدي انساني شجاع، متقي، مدير و مدبر در رأس امور قضايي استان بود.

حضرت امام خميني در تاريخ 9 جمادی الاول 1399 طي حكمی ‌معظم‌له را به سِمَت حاكم شرع منصوب نمودند. كه متن حكم امام بدين شرح است: «بسمه تعالي. جناب حجة الاسلام آقاي حاج شيخ محمد ايماني دامت افاضاته بدين وسيله به جنابعالي مأموريت داده می‌شود به شهرستان گرگان و بابل برويد و در دادگاه‌هاي انقلاب اسلامی ‌آن جا حضور بهم رسانده، متصدي مقام قضاوت شويد. ضمناً پرونده زندانيان آن سامان را نيز رسيدگي نموده اقدامات لازمه را بنماييد. روح الله الموسوي الخميني[۱۵] 9 جمادي الاولي 1399».

آيت الله ايماني با حكم حضرت امام وارد استان مازندران گرديد و به ريشه‌يابي عوامل و حل مشكلات قضايي استان پرداخت. فرزند ايشان كه در طول اين ايام همراه ايشان بود چنين می‌گويد: من با ايشان وارد بابل شدم. عوامل نفوذي با تجاربي كه بدست آورده بودند، با تبليغات منفي و گسترده، مانع صدور هر گونه حكمی ‌می‌شدند. مرحوم والد در مركز دادگاه‌هاي استان، مستقر شد و مشغول مطالعه دقيق پرونده‌ها و صدور قاطعانه حكم گرديد.

وي بي اعتنا به تبليغات، به انجام تكليف الهي و انقلابي پرداخت. به خوبي به ياد دارم كه پدرم رئيس شهرباني وقت استان را دستگير و زنداني كرده بود؛ ايشان در ظاهر زنداني، ولي در حقيقت آزاد بود و چون ايادي زيادي در استان و خارج استان داشت هيچ قاضي حاضر به رسيدگي پرونده وي نمی‌شد؛ زيرا احتمال آشوب و فتنه زياد بود، معظم‌له با مطالعه پرونده، اين رئيس شهرباني را به دادگاه احضار نمود و ايشان را محاكمه كرد. در هنگام محاكمه وي، ايادي ايشان با زنگ‌هاي متعدد و شعارهاي تند و ارسال پيام‌ها شروع به تهديد و ارعاب نمودند و حتي جمعيت زيادي دور تا دور كاخ دادگستري اجتماع نمودند؛ ولي معظم‌له بدون اعتنا پرونده وي را مورد بررسي قرار داد و ايشان را به دليل ارتكاب جرائم مختلف، مستحق اعدام دانست.

حكم اعدام، جهت اجرا صادر شد و در حضور طرفداران، اين فرد را اعدام نمود و قبل از اعدام اين فرد، به هوادارانش هشدار جدي داد و بعد از اجراي حكم بدون واهمه از ميان همان جمعيت طرفدار، سوار ماشين شد و به منزلش رفت. اين شهامت، شجاعت، جسارت و بي اعتنايي به اشرار و صدور حكم قاطعانه و آن هشدار، باعث پراكنده شدن اشرار و ترس و وحشت آنان از اجراي آشوب خياباني و باعث تقويت روحيه مردم انقلابي منطقه و نيروهاي حزب الله و موجب امنيت و آرامش شهر گرديد.

ريشه منافقان و اشرار در مازندران از بيخ و بن كنده شد و مهمتر اين كه ايادي آن فرد معدوم دست از تبليغات برنداشتند و اخلال گران اقدامات زيادي را جهت جلوگيري از صدور حكم قاطعانه نسبت به ساير افراد انجام دادند. جنجال زياد شد، به طوري كه شهيد بهشتي در دفاع از معظم له و احكام صادره در صفحه تلويزيون حاضر شد و به حمايت از احكام پرداخت.

2- عدالت سبز:

مرحوم پدرم گاهي كارهاي متضادي انجام می‌داد. به عنوان مثال، در شهرستان بهشهر يك جوان به ظاهر حزب اللهي اقدام به آتش زدن استاديوم ورزشي شهر نمود و خيلي ها انتظار داشتند كه معظم‌له حكم قضايي را درباره اين جوان اجرا نكند ولي برخلاف انتظار و تصورات بي جاي برخي عناصر، معظم‌له وي را در همان استاديوم در دادگاه علني حكم به شلاق داد و حكم الهي بر اين جوان جاري شد. اين تدبير در احكام اسلامی ‌با مقبوليت عمومی ‌مواجه شد؛ اما روزي ايشان در دفتر نمايندگي ولي فقيه در دانشگاه با خبر می‌شوند كه يكي از نگهبانان با خانم دكتري كه استاد گروه فيزيك دانشگاه بوده، برخورد ناملايمی ‌داشته است. ظاهراً آنان به خاطر بدحجابي از ورود وي به دانشگاه ممانعت به عمل می‌آورند كه همين امر اعتراض ساير استادان را به همراه داشته است. معظم‌له با تدبيري به سرعت شماره تلفن آن استاد و خانم دكتر را گرفته و با وي تماس می‌گيرند و ضمن معرفي خود، وقت ملاقات گرفته و با حضور در منزل از وي تفقد و دلجويي به عمل می‌آورند. اين اقدام معظم‌له موجب خاموش شدن فتنه در دانشگاه و خرسندي استادان و حفظ اين سرمايه‌هاي علمی ‌و دانشگاهي و نيز منجر به رعايت حجاب ظاهري آن خانم گرديد.[۱۶]

3- خلع سلاح منافقين:

يكي از فضلاي مازندراني می‌گفت: منافقين، منطقه مازندران را قُرق كرده بودند و بي‌محابا اعلام قدرت و مبارزه با انقلاب و امام می‌نمودند. در استان مازندران به خصوص در شهرستان بهشهر اقدامات مرحوم ايماني در خلع سلاح كردن و بيرون نمودن با ذلت آنان و پاك نمودن منطقه از لوث وجود اين عناصر امريكايي به واقع قابل تحسين است.

4- مبارزه با سركردگان قاچاق:

آيت الله ايماني طي حكمی‌ از سوي آيت الله قدوسي، براي سامان بخشيدن به پرونده‌هاي بلاتكليف قاچاق چيان به استان خراسان، اعزام گرديد و در مشهد مقدس به مدت يك سال مشغول انجام وظيفه خطير قضا گرديد. اين مسافرت بدان جهت صورت گرفت كه در اذهان عمومی‌ عدم قدرت و برخورد قاطعانه با قاچاق چيان به شدت مطرح بود. معظم‌له در اين مدت، با بررسي دقيق پرونده‌ها، زندانيان بي گناه را آزاد و سركردگان قاچاقچي را اعدام كرد كه منجر به خوشحالي دوستداران انقلاب گرديد.[۱۷]

5- حل معضلات انقلاب:

آيت الله ايماني پس از برقراري امنيت و آرامش نسبي در حوزه مأموريتشان در سال 1362 ش. به تهران منتقل شده و به سرپرستي دادگاه‌هاي ويژه‌اي كه براي حل معضلات انقلاب اسلامی ‌تشكيل شده بود، منصوب شد. «دادگاه ويژه مسكن» از جمله همين دادگاه‌ها بود كه جهت حل و فصل مشكلات مجموعه‌هاي مسكوني در تهران كه به علت بدهي صاحبان فراري رژيم به بانك ها بلاتكليف مانده بود، تشكيل شد.

«دادگاه ويژه كار» نيز يكي ديگر از مواردي بود كه معظم‌له به رياست آن منصوب شد. در آن زمان، عدم وجود يك قانون كار مدون و مشخص، باعث بروز اختلافاتي بين كارگران و كارفرمايان شده، مشكلات زيادي را براي نهال نوپاي انقلاب اسلامی ‌به وجود آورده بود. اما اين دادگاه‌هاي ابتكاري كه علاوه بر علم و آگاهي فني به قضا، تجربه برخورد با مسائل جديد را نيز می‌طلبيد با سرپرستي مرحوم ايماني، در مدت كوتاهي توانست با اتخاذ راهكارهاي مناسب، بر مشكلات فائق آيد و اوضاع را سر و سامان دهد.

6- خدمت در زمان تصدي ديوان عالي:

معظم له پس از انجام وظيفه در سمت‌هاي مختلف قضايي به ديوان عالي كشور منتقل شد و از سوي آيت الله موسوي اردبيلي به عنوان رياست شعبه چهارم ديوان عالي منصوب و تا پايان عمر پربركتش به خدمتگزاري مشغول بود.

نقش آيت الله ايماني در اين شعبه كه معمولاً پرونده‌هاي سنگين قضايي به آن ارجاع داده می‌شد، بسيار حساس و سرنوشت ساز بود. همه قضات مجرب به شهامت، تيزبيني و هوشمندي مرحوم ايماني اذعان داشتند. او در اين مقام، با علم، آگاهي و با درايت عمل می‌كرد و دقت را فداي سرعت و يا بالعكس نمی‌نمود و تسليم جنجال تبليغاتي و سياسي نمی‌شد.

صدور احكام تأثيرگذار

1- يكي از فرزندان معظم‌له درباره حساسيت كار ايشان در اين شعبه چنين می‌گويد: «شايد جريان آقاي پدرام تجريشي را در جرايد خوانده باشيد. وي نوجواني بود كه مادر نداشت و بين او و زن پدرش اختلاف شديدي وجود داشت وقتي او كشته شد بر همين اصل جنجال وسيع و گسترده‌اي را به راه انداختند و به حكم اوليه دادگاه كه قاتل اين نوجوان را زن بابا می‌دانست اعتراض داشتند. اين حكم به شعبه چهارم جهت تجديدنظر آمد. مرحوم والد با مطالعه دقيق پرونده و مطابقت با موازين قانوني و شرعي و با اجراي «قسامه» زن بابا كه متهم اصلي بود را تبرئه كرد كه اين رأي باعث اعتماد عموم شد، كه بعدها فيلمی ‌درباره اين حادثه ساخته شد و اين رأي نشان دهنده استقلال و شهامت وي می‌باشد كه بدون تأثيرپذيري از اوضاع پيرامون، حكم واقعي را صادر كرد».

2- زماني ايشان زني را محكوم به اعدام كرد و حكم، اجرا شد. اخلال گران و منافقان جنجال زيادي به راه انداختند كه اين زن حامله بوده است؛ اما شواهد و مدارك پزشك قانوني اين ادعا را تأييد نمی‌كرد. جوسازي ادامه پيدا كرد، تا اين كه شهيد بهشتي بدون اطلاع مرحوم آقا تحقيقاتي را به عمل آورد و قبل از تحقيقات فرموده بود من آقاي ايماني را می‌شناسم؛ ايشان حكم بدون سند نمی‌دهند. ضدانقلاب براي درهم شكستن شخصيت شهيد بهشتي با اين ادعا تلاش می‌كردند. در بررسي‌هاي به عمل آمده، صحت حكم و فرمايش شهيد بهشتي براي همگان ثابت شد.

3- وي همان طور كه در صدور احكام قاطعانه بر عليه خلافكاران جدي بود، در برابر خطاهاي برخي از قضات هم حساسيت نشان می‌داد كه به موارد زيادي می‌توان اشاره كرد. در يكي از دادگاه‌ها قاضي اصرار داشت كه به زور از شخصي براي ارتكاب به زناي محصنه اقرار بگيرد كه مرحوم ايماني تذكر داده بود در سيره نبوي، چنين روشي تجسس بشمار می‌آيد و اين حرام است. بنابراين حكم را نقض كرد».

4- صراحت لحجه: در زمان مسئوليت شان در ديوان عالي كشور، شخصي به جرم اختلاس مبلغ كلاني از بانك، به مجازات محكوم شد. آن فرد با تلاش فراوان شخصي را كه با مرحوم والد آشنايي قديمی ‌داشت پيدا كرد و به اميد تغيير نظر ايشان، آن شخص را واسطه قرار داد و همراه او به منزل حاج آقا به قم آمد. اما همين كه مرحوم آقا از قضيه مطلع شد و آن فرد متخلف را شناخت، با صراحت لهجه شگفت انگيز و بدون اين كه اسير تعارفات معمول شود خطاب به شخص واسطه گفت: اين آقا، اين مبلغ گزاف را از بانك كه در حقيقت پول و مال مردم است، اختلاس كرده و حالا آمده اين جا تا ما او را تبرئه كنيم! شخص واسطه كه گويا تازه فهميده بود كه جريان از چه قرار است با شرمندگي خداحافظي و منزل را ترك كرد.[۱۸]

سجاياي اخلاقي

الف: فروتني و پرهيز از خود برتربيني:

يكي از صفات بارز اخلاقي آيت الله ايماني تواضع ايشان بود. وي كوچك و بزرگ را به ديده احترام می‌نگريست و هنگام مواجهه با افراد شأن خاصي قايل بود. او سلام ديگران را با شور و محبت پاسخ می‌گفت، تا در سلام كردن بر ديگران سبقت بگيرد.

دكتر حسن مهدويان استاد تربيت مدرس تهران می‌گفت: «من در تمام مدتي كه در دانشگاه در خدمت ايشان بودم هيچ وقت موفق نشدم به ايشان در سلام كردن سبقت بگيرم. او واقعاً براي من و همه اساتيد مثل پدري مهربان و دلسوز بود».[۱۹]

معظم‌له با اين كه يكي از سمت‌هاي مهم قضايي را به عهده داشته و مدتي نماينده ولي فقيه در دانشگاه تربيت مدرس تهران بود، هيچ گاه از ذي طلبگي خارج نشد و هيچ ادعايي نداشت. وي همواره افتخار می‌كرد كه طلبه است؛ حتي با اين كه عالي‌ترين سمت مقام قضايي را به عهده داشته، مقيد بود خودش وسايل مورد نياز منزل را از بازار تهيه كند و به منزل بياورد.

آيت الله شيخ لطف الله صافي گلپايگاني دامت بركاته براي اينجانب نقل فرمودند: «روزي با ماشين به منزل می‌رفتم، دو نفر هم با من بودند در خيابان باجك آقاي ايماني را ديدم كه وسايل و اثاثيه‌اي را خريده و پاي پياده به منزل می‌رفتند. به راننده گفتم: لطفاً توقف كنيد. وقتي توقف كردند به آن دو نفر نشان دادم و گفتم: اين شخصيت بزرگوار را مشاهده كنيد ايشان يكي از قضات محترم و عالي رتبه مملكت ماست كه حالا به بازار آمده و خريد كرده و پاي پياده دارند به منزل می‌روند در كجاي اين دنيا چنين چيزي سابقه دارد؟ آن دو نفر تعجب كردند و در ادامه عرض كردم: خيلي از تبليغات بر عليه روحانيت و انقلاب بي اساس و مغرضانه است.[۲۰]

وي كارهاي منزل را خودش انجام می‌داد، حتي كار برف روبي در زمستان، باغباني و آب دادن به گل‌ها، تميزكردن منزل و... خودش به عهده داشت. زندگي او مثل ساير مردم، زندگي عادي و بدون تكلف بود.

يكي از قضات همكار ايشان دكتر مهدي جليليان كه بعد از رحلت ايشان به رياست شعبه چهارم منصوب شد می‌گفت: «آيت الله ايماني هر روز تا ظهر در شعبه چهارم ديوان عالي كشور كار می‌كرد و آن گاه با كمال ادب خداحافظي می‌كرد و تكيه كلام ايشان اين بود: اجازه می‌فرماييد؟ در حالي كه ايشان رئيس شعبه بود و اجازه ما در دست ايشان بود. اصولاً براي قضات معمر احتمام خاصي قايل بود. در طول مدت همكاري، اغلب در اتخاذ تصميم و صدور حكم بين همكاران، اختلاف نظر پيش می‌آمد. ايشان هميشه با صبر و حوصله نظرات ديگران را گوش می‌داد و اگر پس از همفكري رأيي اتخاذ می‌شد، از آن حسن استقبال می‌كرد حتي اگر مخالف رأي و نظر ايشان بود».[۲۱]

ب: ساده زيستي:

آيت الله ايماني با اين كه در سمت قضا مشغول خدمت بود هيچ‌گاه در فكر كسب درآمد بيشتر و ثروت‌اندوزي برنيامد؛ بلكه همواره هدفش خدمت به مردم بود. آيت الله فيض گيلاني رئيس وقت ديوان عدالت اداري می‌گويد: «ما در ديوان عدالت نيازمند به وجود ايشان بوديم و ايشان در آن وقت، تازه از مشهد به تهران آمده بود و در ديوان عالي مشغول خدمت بود. با اين كه حقوق ديوان عالي خيلي كمتر از آن مبلغي بود كه ديوان عدالت می‌پرداخت، من شخصاً از ايشان دعوت به همكاري كردم ايشان نپذيرفتند و من به يقين می‌دانم كه علت خودداري ايشان با ما در ديوان عدالت همان مبلغ مازاد حقوق بود. ايشان كاملاً نسبت به خدمات و امكانات رفاهي بي اعتنا بود و همواره بي رغبتي نشان می‌داد».[۲۲]

فرزند ايشان در اين باره می‌گويد: موارد زهد و ساده‌زيستي مرحوم والد فراوان است كه به دو نمونه آن اشاره می‌كنم.

1- يادم هست كه ايشان يك عبا را چندين سال نگه می‌داشت و اگر پاره می‌شد، خودش آن را با دقت وصله می‌زد. يك طرف وقتي كهنه می‌شد آن را باز می‌كرد و از طرف ديگر دوباره می‌دوخت و می‌پوشيد در حالي كه ديگران عبا و قباي گران قيمت می‌پوشيدند.

2- ايشان در قم سكونت داشت و هر روزه با ماشين پيكان به تهران می‌رفت؛ رفت و برگشت طي می‌كرد با اين كه بارها پيشنهاد شد كه ماشين‌هاي مدل بالاتر در اختيارشان قرار بگيرد؛ ايشان از پذيرفتن آن اجتناب داشت مهمتر اين كه در فصل تابستان، هر روز با همين پيكان اين اتوبان (قم-تهران) را می‌رفت و برمی‌گشت.

از لحاظ امنيتي هم مسئولان اين كار را به مصلحت نمی‌دانستند، با اين حال ايشان می‌فرمود: من طلبه هستم، تشريفات لازم نيست. معظم له در عين اين كه از مراتب علمی ‌بالايي برخوردار بود و از لحاظ اجرايي، سمت‌هاي مهمی ‌را بر عهده داشت؛ به شدت از شهرت و مطرح شدن اجتناب می‌كرد؛ حتي برخي از افراد محل كه از نزديك سلوك اجتماعي بدون تكلف ايشان را شاهد بودند، پس از فوتشان وقتي از جايگاه ايشان مطلع شدند اظهار شگفتي می‌كردند.[۲۳]

ويژگي‌هاي استادان

آيت الله ايماني بعد از رحلت آيات عظام بروجردي و لنگرودي و تبعيد حضرت امام، بيشترين بهره علمی ‌را از آيت الله محقق داماد برده است. وي در اين باره می‌گويد:

«مرحوم محقق داماد، به حق مردي مدقق بود. درس ايشان در آن زمان هر چند از لحاظ كميت چندان شلوغ نبود؛ اما از نظر محتوا از جمله پربارترين دروس خارج حوزه بشمار می‌رفت. اكثر بزرگان فعلي، در درس ايشان حضور فعال داشتند».

شيوه عملي تواضع علامه طباطبايي

آري مرحوم آيت الله ايماني علاوه بر شركت در دروس عمومی ‌علامه بزرگوار، نيز در درس خصوصي شب‌هاي پنج شنبه كه جمعي از فضلاي برجسته در آن شركت داشتند، حضور جدي داشت. وي در كنار فقه و اصول، علم تفسير را نيز از نظر دور نداشت و از اين رو در درس تفسير علامه طباطبایی شركت می‌جست. درس تفسير علامه فرصت مغتنمی ‌براي جويندگان علم و پويندگان طريقت بشمار می‌رفت. علم سرشار و جوشان و قدسي علامه از يك سو و تواضع و سجاياي اخلاقي ايشان از سوي ديگر، طلاب شيفته را از هر سو به سمت ايشان جذب می‌كرد و معنويت حاكم بر محفل درس ايشان، شاگردان را از بسيط خاك تا آن سوي افلاك سير می‌داد.

معظم‌له در بيان تواضع بي مانند علامه طباطبايي قدس سره می‌گفت: «محل درس ايشان كه در مكان كوچكي تشكيل می‌شد، شاهد حضور طلاب زيادي براي استفاده از محضر ايشان بود. آقا همان جلوي مدرس می‌نشست و افاضه می‌فرمود. چون تراكم جمعيت شاگردان زياد بود، بعضاً براي طلابي كه در انتهاي مدرس می‌نشستند رؤيت آقا ممكن نبود. لذا ما يك تشك كوچكي را تهيه كرديم و در جاي ايشان گذاشتيم تا شايد مكان ايشان قدري بلندتر شود و افراد در انتهاي مدرس هم بتوانند ايشان را ببينند. اما وقتي آقا وارد مدرس شد با كمال تعجب ديديم كه در جايي كه ما مهيا كرده بوديم ننشستند. ما كه با خلقيات ايشان آشنا بوديم توضيح داديم كه غرض ما از اين كار چه بوده است؛ اما ايشان با يك دنيا فروتني فرمودند: متوجه‌ام، اما همين كه در جايي بنشينم كه خودم را نسبت به ديگران در مكان بلندتري ببينم اصلاً حرف خودم را فراموش می‌كنم و قادر به القاء درس نيستم».

ويژگي‌هاي ممتاز

1- خلاقيت و جديت در كار:

آيت الله ايماني استعدادي قوي داشت. وي در درس و شغلش داراي پشتكار و جديت فراوان بود. اهتمام و جديت او در تحصيل، به حدي بود كه خود ايشان می‌گفت ما يك وقت با دوستان، يك مباحثه قبل از نماز صبح گذاشته بوديم و هر روز ساعاتي قبل از نماز صبح بيدار می‌شديم و مباحثه‌اي انجام می‌داديم و آن گاه براي فريضه صبح به مسجد می‌رفتيم. همين جد و جهد ايشان در فراگيري علم، به سرعت ايشان را در فراگيري علم در زمره طلاب سخت كوش و با استعداد قرار داد و حتي مواردي پيش آمد كه مراتب علم ايشان بيشتر آشكار گشت.

معظم‌له فرمودند: در زمان حضرت آيت الله العظمی ‌بروجردي عده‌اي از افراد، مرتب در نزد ايشان از طلبه‌هاي شمال سعايت و بدگويي می‌كردند و آن ها را به درس نخواندن متهم می‌نمودند. همين مسأله باعث شد تا خاطر آقا نسبت به طلبه‌هاي شمال مكدر شود. اين مسأله ادامه داشت تا زماني كه نظام امتحانات در حوزه به راه افتاد. در همان امتحانات اوليه، من به همراه چند نفر از طلبه‌هاي شمال از جمله افرادي بوديم كه بيشترين نمره را كسب كردند و همين امر باعث شد تا نظر آيت الله بروجردي نسبت به طلاب شمال تغيير كند».[۲۴]

يكي از فرزندان ايشان نقل می‌كرد در زماني كه ما، در دوره ابتدايي و راهنمايي درس می‌خوانديم بيشتر وقت‌ها، شب‌هاي امتحان به اتاق حاج آقا می‌رفتيم، تا شايد بتوانيم بيشتر درس بخوانيم؛ زيرا ايشان تا پاسي از شب بيدار بود.

2- شيداي علم:

آيت الله ايماني علاوه بر تحصيل دروس متداول حوزه‌هاي علميه، بسياري از كتاب‌هاي متروك را با دقت و جديت و اهتمام خاص، مطالعه می‌كرد و آن گاه براي تعميق بخشيدن به اندوخته‌هاي خود آن ها را در حلقه‌هاي نقد و نظر، به مباحثه می‌گذاشت. وي از اين رهگذر كمال استفاده را برد. او كتاب طهارت حاج آقا رضا همداني، برخي از مجلدات جواهر، مجلدات 4 گانه اسفار، چندين جلد از تفسيرالميزان و تمام ابواب فقهي لمعه، رسائل، و مكاسب را به دقت مطالعه و مباحثه نموده است. وي در جواب اعتراض برخي می‌گفت: «هدف مان از خواندن اين مباحث آگاهي به منابع غني اسلام است. می‌خواهيم بدانيم اسلام چه گفته است؟».

3- روحيه خدمتگزاري:

يكي از صفات برجسته اخلاقي آيت الله ايماني، در مدت عمر شريفش، به خصوص در ايام تصدي شان در مشاغل قضايي، روحيه خدمتگزاري و تلاش در رفع حوائج ارباب رجوع بود. با توجه به گستردگي تشكيلات قضايي و پيچيدگي كار آن، اغلب افراد در پيگيري كار خود، با مشكل مواجه می‌شدند و بارها اتفاق می‌افتاد كه اشخاص زيادي جهت دادخواهي به ايشان متوسل می‌شدند. ايشان اگر مسأله را صحيح می‌ديدند، از هيچ اقدامی ‌جهت احقاق حق ارباب رجوع امتناع نمی‌كردند. چه بسا پرونده‌اي خارج از حوزه رسيدگي ايشان بود و هيچ گونه مسئوليتي در اين زمينه متوجه شان نبود؛ اما خودش به شعبات مراجعه كرده، در جهت تأمين خواست ارباب رجوع تلاش می‌كرد.

دكتر جليليان، يكي از همكاران ايشان می‌گويد: «يكي از صفات خاصه آيت الله ايماني كوشش در جهت انجام حوائج مراجعين و مردم بود. بارها ديدم كه شخصاً به شعبات مراجعه می‌كرد و از آن ها در رفع گرفتاري‌هاي مردم استمداد ياري می‌كرد و اين كار را به هيچ وجه كسرشأن خود نمی‌دانست و در حقيقت در اين راه به گفته آن عارف بزرگ اصفهاني عمل می‌كرد كه اگر قرار است آبروي آدم ريخته شود چه بهتر كه در راه خدا ريخته شود».

در اين اواخر كه وضعيت جسماني معظم‌له به شدت رو به ضعف گذاشته و رفت و آمد به تهران برايشان بسيار طاقت فرسا بود، از طرف خانواده و آشنايان پيشنهاد می‌شد كه يا از كار خود در تهران كناره بگيرند، يا به قم منتقل شوند؛ ولي ايشان قبول نمی‌كرد و يكي از عللي كه ذكر می‌كرد اين بود كه بعضاً افرادي در تهران مراجعه می‌كنند و مشكل و گرفتاري دارند و با تشكيلات هم آشنايي ندارند، ما همين كه بتوانيم افراد را راهنمايي كنيم و آنان را از سردرگمی‌ نجات بخشيده و كار آنان را با سرعت انجام دهيم. اين خدمت براي ما كافي است.

4- اهتمام به قرائت و حفظ قرآن كريم:

معظم‌له از حافظه‌اي قوي و استعداد شگرف برخوردار بود. همين امر ايشان را قادر ساخته بود تا در حفظ و به خاطر سپردن قرآن كريم و اشعار و حكايات، بسيار موفق باشد. ايشان می‌گفت: در دوران طلبگي، مسير منزل تا مدرسه فيضيه را كه مسافت نسبتاً زيادي بود، پياده طي می‌كردم. يك قرآن جيبي به همراه داشتم و در بين راه تا مدرسه، قرآن حفظ می‌كردم. در ايام معمول، وي به سبب اشتغالات فراوان، فرصت كمتري جهت قرائت قرآن پيدا می‌كرد. اما در ماه مبارك رمضان، ختم‌هاي متوالي قرآن كريم از برنامه هاي هميشگي ايشان بود و به هيچ وجه و با هيچ عذري اين مسأله را ترك نمی‌كرد. در اين اواخر كه فراغت بيشتري براي ايشان فراهم شده بود، موفق می‌شد در طول ماه مبارك رمضان، نزديك به 10 بار، قرآن را ختم كند. در ضمن، وي اشعار فراواني را در جواني حفظ كرده بود و به مناسبت، در هنگام صحبت استفاده می‌كرد.

5- نظم و ترتيب در كارها:

ايماني در برنامه‌هاي كاري و كارهاي شخصي خود از انضباط خاصي برخوردار بود. وقت شناسي، پايبند بودن به قول و وعده، صرف وقت و حوصله در تنظيم اسباب و وسايل منزل و جاي دادن آن ها در مكان هاي شخصي و... همگي از همين روحيه و صفت عالي نفساني نشأت گرفته بود. به ندرت پيش می‌آمد كه ايشان شيئي را در منزل گم كرده و به دنبال آن بگردد. ايشان هيچ وقت كار امروز را به فردا موكول نمی‌كرد، بارها مشاهده شد زماني كه از تهران برمی‌گشت در حالي كه به شدت خسته بود و احتياج به استراحت داشت؛ همين كه لباس هاي خود را خارج می‌كرد به سراغ تلفن می‌رفت و نتيجه پيگيري پرونده اشخاص را به آن ها اطلاع می‌داد؛ در حالي كه فرصت انجام اين كار را داشت.

6- عشق به اهل بيت علیهم‌السلام:

ايماني از ارادتمندان واقعي خاندان عصمت و طهارت علیهم‌السلام بود. وي از ابتداي طلبگي تا دوران كهولت، در امر تبليغ بسيار موفق بود. او متواضعانه در يكي از روستاهاي لاهيجان، به نام «كنف گوراب» ساليان متمادي منبر می‌رفت و به ارشاد و هدايت مردم می‌پرداخت. نيز در مسجد آقا سيد محمد يمني لاهيجان به كار ارشاد و هدايت مردم همت می‌گماشت. او به گفته دوستانش ذكر مصيبت را با گريه شديد می‌خواند و گاهي قادر نبود مصيبت را به اتمام برساند و نيمه كاره رها می‌كرد. در اواخر عمر، در ايام عاشوراي حسيني، در قم به تكيه آقا سيد حسن می‌رفت و گاهي تا ساعت 2 شب در مجلس می‌نشست. هيچ گاه تهجد را ترك نكرد و برنامه زيارت حرم را مرتب و منظم انجام می‌داد.

نمايندگي ولي فقيه در دانشگاه

مسئوليت ديگري كه همزمان با رياست شعبه 4 ديوان عالي كشور به ايشان محول شد، نمايندگي ولي فقيه در دانشگاه تربيت معلم بود. وجود گرايش ها و سلايق مختلف در بين تشكل‌هاي دانشجويي و انجمن‌هاي فعال در دانشگاه، زمينه‌ساز بروز اختلافات و گاهي اوقات نزاع و كشمكش‌هايي شده بود كه همگي آرامش و ثباتي كه لازمه هر مجموعه علمی‌ - آموزشي است را به شدت تهديد می‌كرد. در اين ميان، وجود كانون وحدت بخشي كه به مثابه مركز ثقلي براي نيروها و جريان‌هاي مختلف عمل كند، ضروري می‌نمود. در چنين شرايطي آيت الله ايماني، عهده‌دار اين مسئوليت خطير شد و تاريخ دانشگاه تربيت معلم و بيانات مسئولان دانشگاه، همگي شاهد بر اين مطلب است كه ايشان توانستند به نحو احسن از عهده آن برآيند.

دكتر حسن مهدويان، رئيس وقت دانشگاه تربيت معلم، در اين زمينه اظهار می‌دارد: «آن چه من در مدت چند سال آشنايي از ايشان ديدم، همه، جنبه علمی ‌و آگاهي ايشان بر تفسير و مسايل اخلاقي بود و همه جنبه عملي ايشان. اصولاً كاركردن در دانشگاه از ظرافت خاصي برخوردار است، به خصوص روحاني كه در سمت نمايندگي نهاد رهبري می‌خواهد انجام وظيفه كند، بايد ظرافت و هوشياري و دقت زيادي را بكار گيرد. حاج آقا ايماني؛ اولاً نسل جوان را خوب می‌شناخت، علاقه به هدايت آن ها داشت و در پي آن بود تا آن ها هدايت اسلامی ‌پيدا كنند. از اين رو تا زماني كه در دانشگاه حضور داشت بين گروه‌هاي مختلف دانشجويي اختلاف و نزاعي وجود نداشت. ايشان حق و حقيقت را در نظر داشت و حق را در هر دسته‌اي می‌ديد، آن را تأييد می‌كرد. حتي اگر گروهي اشتباهاتي هم داشتند آن را به طور كلي طرد نمی‌كرد».

حضور فعال و مدبرانه در دانشگاه و نظر پدرانه ايشان نسبت به دانشجو و ديد يكسان و خالي از حب و بغض، نسبت به گروه‌ها و تشكل‌ها به سرعت روحيه تفاهم و همكاري را بين تمامی ‌اجزاي دانشگاه حاكم كرد.

معظم‌له در بيان ابتداي ورودشان به دانشگاه می‌فرمودند: «اولين قدمی ‌كه ما برداشتيم، نماز جماعت تشكيل داديم با اين كه نمازخانه‌اي وجود نداشت، سالني را گرفتيم و تبديل به نمازخانه كرديم، بين الصلوتين مقيد شدم كه صحبت كنم و آيه‌اي را كه براي صحبت انتخاب كردم، آيه شريفه «واعتصموا بحبل الله جميعاً ولاتفرقوا» بود؛ همگي به ريسمان محكم الهي يعني ولايت چنگ بزنيد و متحد شويد. آن گاه عوامل وحدت و عوامل اختلاف را بيان می‌كردم. بيش از يك سال حول اين موضوع صحبت كردم و همگي را به وحدت و هماهنگي با رياست دعوت كردم و به گونه‌اي وانمود كردم كه نظر من نسبت به دانشجويان نظر پدر و فرزندي است».

وي همزمان با تصدي اين مسئوليت، به تدريس در دانشگاه نيز اشتغال داشت. ايشان معتقد بود، صِرف دانش علمی‌ و كاربردي محض براي موفقيت در امر تدريس دانشجويان، كافي نيست؛ بلكه ايجاد ارتباط صميمی‌ با دانشجو و بكارگيري روش‌هايي براي جلوگيري از يك نواخت شدن كلاس كه باعث خستگي و بي رغبتي دانشجو به درس می‌شود، همگي عواملي است كه در بالابردن بازدهي تدريس بسيار مفيد است. به همين جهت، كلاس‌هاي درس ايشان بسيار باطراوت و شاهد حضور فعالانه دانشجويان بود. نكته قابل توجه ديگر اين كه از طرف دانشگاه به ايشان پيشنهاد شد تا براي اعطاي مدرك دكترا، رساله‌اي را تهيه و تدوين كنند و ايشان علي رغم مشغله‌هاي فراوان، با ارائه رساله‌اي تحت عنوان «قسامه» موفق به تطبيق مدرك دكترا و اخذ رتبه استاد ياري در رشته الهيات و معارف اسلامی ‌شد.[۲۵]

فرزندان

آيت الله ايماني در سال 1330 ش با دختر مرحوم حجة الاسلام حاج شيخ احمد عاصي لاهيجي (پدر گرامی ‌حاج آقا عاصي مداح معروف قم) ازدواج نمود كه ثمره ازدواج وي پنج فرزند (4 پسر و يك دختر) است كه اسامی ‌پسرانش عبارتند از:

  1. محمدجعفر ايماني، حقوقدان.
  2. دكتر محمدحسين ايماني، دكتراي رشته اقتصاد و استاد دانشگاه.
  3. محمدرضا ايماني، كارمند.
  4. حجة الاسلام رسول ايماني.

وفات

آيت الله ايماني بعد از عمري تلاش در راه خدمت به اسلام و محرومان و ستمديدگان به خصوص در مسند شريف قضاوت، بعد از تحمل بيماري طولاني، سرانجام در آبان 1378 ش دارفاني را وداع گفت و مرغ روحش به ملكوت اعلي پرواز كرد. پيكر پاكش با تجليل فراوان، از مسجد امام حسن عسکری علیه‌السلام تا حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها تشييع گرديد و آن گاه حضرت آيت الله آقاي محمدتقي بهجت، دامت بركاته بر آن بدن شريف نماز گذارد.

وي در گلزار شهداي قم علي بن جعفر علیه‌السلام در جوار شهداي گلگون كفن وطن اسلامی‌مان رخ در نقاب خاك كشيد. مجالس فراواني از طرف خانواده محترم، دوستان و ارادتمندان، حضرت آيت الله محمدتقي بهجت، جامعه مداحان و بازاريان محترم قم، قوه قضائيه و ديوان عالي كشور، دانشگاه تهران در قم و تهران منعقد گرديد. در گيلان نيز مجالس فراواني از سوي عالمان و بازاريان و كسبه، به خصوص در شهرهاي لاهيجان و آستانه اشرفيه و نيز در روستاهاي لاهيجان، از سوي مردم آن سامان و با حضور مرحوم آيت الله احسان بخش، نماينده ولي فقيه در گيلان و امام جمعه رشت و استاندار و ساير مقامات محلي و ائمه جمعه و جماعات استان گيلان برگزار و با شكوه خاصي از خدمات آن مرحوم تجليل شد. روحش شاد.[۲۶]

پانویس

  1. «شَعربافان» محله‌اي است در جنوب شرقي شهر لاهيجان كه به نام «شعربافان محله» معروف است اين ناحيه، محله بافندگان و نساجان پارچه‌هاي ابريشمی ‌بوده و در قديم، در حدود چهارهزار و اندي چرخ‌هاي ابريشم‌كشي و دستگاه‌هاي بافت پارچه‌هاي ابريشمی ‌در اين محله بكار می‌پرداخته و چون به ابريشم «شَعر» نيز می‌گويند، بدان سبب، اين محله به «شعربافان» يا «شعرفاف محله» شهرت يافته است از آستارا تا استرآباد، دكتر منوچهر ستوده، ج 2، ص 77؛ ولايت دارالمرز گيلان، هلرا بينو ترجمه جعفر خمامی‌زاده، ص 248.
  2. منظور شيعه و مذهب جعفري دارند.
  3. اين مدرسه با مديريت آيت الله حاج شيخ مهدي مهدوي لاهيجاني اداره می‌شد.
  4. در سابق معمول بود كه شرح لمعه فقط برخي از كتاب‌هاي آن همانند صلاة، صوم، زكاة، خمس، حج، ارث، نكاح، طلاق و اجاره، وكالة، متاجر و را می‌خواندند و ساير آن را كه اغلب قواعد فقهي را شامل می‌شد تدريس آن معمول نبود زيرا كاربرد عملي نداشت و مرحوم صدوقي همانند ساير مدرسين كتب متداول لمعه را تدريس می‌كردند.
  5. آقا سيد محمد يمني جد مادري قطب الدين محمد اشكوري ديلمی ‌لاهيجي صاحب تفيسر «شريف» است وي شش قرن قبل از ترس پادشاه روم، براي حفظ مذهب، با فرزندانش از يمن وارد قزوين شد كه مورد اكرام فراوان شاه طهماسب صفوي واقع شد؛ ولي به علت ناسازگاري آب و هوا، به امر سلطان به لاهيجان مهاجرت و بعد از مدتي وفات يافت مرقدش زيارتگاه مردم و گورستان مهم لاهيجان در جوارش واقع است. ر.ك: اعلام الشيعه، قرن 12، ص 697 براي آگاهي بيشتر از شرح زندگاني اين سيد جليل القدر ر.ك: سادات متقدمه گيلان، محمد مهدوي لاهيجاني.
  6. بر اساس نسخه خطي به قلم آيت الله سيد احمد كيسمی‌ (1237-1300 ق) در كتابخانه آيت الله قرباني نماينده ولي فقيه گيلان و امام جمعه رشت قدمت اين مدرسه، بيش از دو قرن است او می‌گويد: زماني كه من وارد اين مدرسه شدم، جمعي از افاضل، مانند ميرزا حبيب الله رشتي در اين مدرسه مشغول تحصيل بودند جهت اطلاع بيشتر ر.ك: پيشينه تاريخي فرهنگي لاهيجان و بزرگان آن، محمدعلي قرباني، ص 780.
  7. از آستارا تا استرآباد، ج 2، ص 78.
  8. سفرنامه ميرزاحسين فراهاني، ص 333؛ لاهيجان به شهر ابريشم تعبير شده است ر.ك: فرهنگ معين، ج 6، ص 1798؛ لغت نامه دهخدا، ج 36، ص 86؛ فرهنگ نفيسي، ج 4، ص 2934؛ برهان قاطع، ج 3، ص 1873؛ جغرافياي كامل ايران، ج 2، ص 1030.
  9. پيام حوزه نشريه شوراي عالي حوزه علميه قم، ش 14، سال 1376، مقاله حوزه علميه لاهيجان توسط اينجانب تدوين و به چاپ رسيده است.
  10. عالم محقق آيت الله شيخ محمد مهدوي لاهيجاني در سال 1317 ق در لاهيجان متولد شد وي تحصيلات مقدمات و سطوح را در لاهيجان و رشت به اتمام رسانيد و به اتفاق برادرش به نجف اشرف عزيمت كرد و نزد آيات عظام اصفهاني، عراقي، نائيني، بلاغي و تلمذ نمود و به درجه بلند اجتهاد نائل گرديد وي در سال 1394 ق به لاهيجان رفت و در اين شهر مأوا گزيد و مشغول تأليف و تصنيف گرديد و به پاره‌اي از امور مذهبي مشغول گشت آيت الله قرباني می‌گويد: به حق، معظم‌له مصداق فرموده معصوم علیه‌السلام: يذكركم الله رؤيته، بود، مرد عمل، علم، عبادت، قلم و تحقيق بود و اين شهر كمتر عالمی ‌به اين جامعيت به خود ديده است ايشان بيش از 60 اثر دارند كه از تأليفات وي «سادات متقدمه گيلان»، «جغرافياي گيلان»، «رجال دو هزار ساله گيلان» به چاپ رسيده است وي در سال 1403 ق رحلت كرد و در لاهيجان مدفون گرديد ر.ك: نام ها و نامدارها، جهانگير سرتيپ پور، ص 447؛ تراجم الرجال، سيد احمد حسيني اشكوري، ص 142.
  11. گنجينه دانشمندان، ج 7، ص 14؛ مجله حوزه، ش 58، مهر و آبان، 1372 ش.
  12. شرح حال كوتاهي از زندگاني آيت الله ايماني توسط فرزند معظم‌له حجة الاسلام رسول ايماني در اختيارم گذاشته شد كه از آن نهايت بهره‌برداري گرديد.
  13. مصاحبه نگارنده با آيت الله حاج شيخ محمدعلي فيض گيلاني، عضو محترم جامعه مدرسين حوزه علميه قم.
  14. خبرگان ملت.
  15. مصاحبه با آيت الله فيض گيلاني.
  16. اسناد انقلاب اسلامي، ج 3، ص 174.
  17. مصاحبه نگارنده با دكتر محمدحسين ايماني.
  18. همان.
  19. جزوه آقاي رسول ايماني و مصاحبه با دكتر محمدحسين ايماني.
  20. همان.
  21. مصاحبه با حجة الاسلام رسول ايماني.
  22. همان، ص 6.
  23. مصاحبه با آيت الله فيض گيلاني.
  24. مصاحبه با حجة الاسلام رسول ايماني.
  25. موضوع سعايت از طلبه‌هاي شمال را اينجانب از زبان برخي از اعلام بزرگوار شنيده‌ام كه بيان مرحوم ايماني از همه آقايان محترمتر بوده است ما همواره در بيوت آقايان مشكل داشته و داريم و اين نكته بايد ذكر شود چيزي از قداست حوزه كم نمی‌كند.
  26. جزوه شرح حال آيت الله ايماني.

منابع

محمدتقي ادهم نژاد لنگرودي، ستارگان حرم، جلد 19، صفحه 12-39