جامعیت مقاله متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

صلح امام حسن علیه السلام و معاویه: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ایجاد)
 
(۱۸ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{نیازمند ویرایش فنی}}
+
{{خوب}}
از مهم‌ترين حوادث زندگى مبارك امام حسن (ع) صلح او با معاويه است. که نفاق‌ ها و خيانت‌ هاى سپاه امام علیه السلام موجب آن شد. صلح امام حسن علیه السلام از مسائلی است که به کرات در منابع تاریخ تحلیلی اسلام مورد مداقه و تحلیل قرار گرفته است.
+
{{تقویم|روز= 25 ربیع الاول|سال= سال 41 هجری قمری}}  
 +
از مهم‌ترین حوادث زندگى مبارک [[امام حسن]] علیه السلام صلح او با [[معاویه]] است، که [[نفاق|نفاق‌]] ها و [[خیانت|خیانت‌]] هاى سپاه امام علیه السلام موجب آن شد. امام حسن‌ مجتبى علیه‌السلام براى از میان بردن تفرقه مسلمانان و نجات [[شیعه|شیعیان]] از شرارت‌هاى معاویه و عوامل مزدورش، این صلح را پذیرفت. صلح امام حسن علیه السلام از مسائلی است که به کرات در منابع تاریخ تحلیلی [[اسلام]] مورد مداقه و تحلیل قرار گرفته است.
  
== جریان صلح ==
+
==جریان صلح امام حسن علیه السلام و معاویه==
  
پس از شهادت امام علی علیه السلام، امام مجتبی علیه السلام تلاش نمودند تا کاری که پدر خویش در واپسین روزهای حیاتش در تدارک انجام آن بود یعنی سرکوب معاویه بن ابی سفیان را به انجام برسانند لذا در ميان مردم اعلان بسيج عمومى نمودند و رزمندگان كوفه و ساير شهرها را براى دفع تهاجم دشمن فراخواندند. هنگامى كه دو سپاه در برابر يكديگر قرار گرفتند و درگيرى‌ هاى پراكنده‌ اى ميان آنان به وقوع پيوست، برخى از سران سپاه امام حسن‌مجتبى علیه‌السلام از جمله "عبيدالله بن عباس" كه فرماندهى كل را بر عهده داشت به سپاه [[معاويه]] پيوست و از اين راه توان روحى و فيزيكى سپاه امام حسن علیه‌السلام را كاهش دادند.  
+
پس از شهادت [[امام علی]] علیه السلام، [[امام حسن]] مجتبی علیه السلام تلاش نمودند تا کاری که پدر خویش در واپسین روزهای حیاتش در تدارک انجام آن بود یعنی سرکوب [[معاویه|معاویه بن ابی سفیان]] را به انجام برسانند، لذا در میان مردم اعلان بسیج عمومى نمودند و رزمندگان [[کوفه]] و سایر شهرها را براى دفع تهاجم دشمن فراخواندند. هنگامى که دو سپاه در برابر یکدیگر قرار گرفتند و درگیرى‌ هاى پراکنده‌ اى میان آنان به وقوع پیوست، برخى از سران سپاه امام حسن‌ مجتبى علیه‌السلام از جمله "[[عبیدالله بن عباس|عبیدالله بن عباس]]" که فرماندهى کل را بر عهده داشت به سپاه معاویه پیوست و از این راه توان روحى و فیزیکى سپاه امام حسن علیه‌السلام را کاهش دادند.  
  
نفوذى‌ هاى معاويه در ميان سپاهيان امام حسن علیه‌السلام و در ميان عامه مردم شهرها، اقدام به شايعه پراكنى و گمانه‌زنى ‌هاى خلاف واقع كردند و به تدريج جامعه اسلامى و رزمندگان را از داخل، دچار ترديد و تزلزل نمودند. به طورى كه برخى از سپاهيان، شبانه از اردوگاه ‌ها و پادگان‌ ها گريخته و صحنه نبرد را ترك مى‌ كردند و برخى از فريب‌خوردگان "[[خوارج]]" در شهرهاى پشت جبهه اقدام به آشوب مى‌ كردند و حتى در "ساباط مداين"، به خيمه‌گاه امام حسن علیه‌السلام هجوم آورده و اقدام به غارت و بى‌ نظمى نمودند و در يك رويدادى، امام حسن مجتبى علیه‌السلام را ترور كرده و وى را به شدت زخمى نمودند.
+
نفوذى‌ هاى معاویه در میان سپاهیان امام حسن علیه‌السلام و در میان عامه مردم شهرها، اقدام به [[شایعه|شایعه]] پراکنى و گمانه‌زنى ‌هاى خلاف واقع کردند و به تدریج جامعه اسلامى و رزمندگان را از داخل، دچار تردید و تزلزل نمودند. به طورى که برخى از سپاهیان، شبانه از اردوگاه ‌ها و پادگان‌ ها گریخته و صحنه نبرد را ترک مى‌ کردند و برخى از فریب‌خوردگان "[[خوارج]]" در شهرهاى پشت جبهه اقدام به آشوب مى‌ کردند و حتى در "ساباط" [[مداین|مداین]]، به خیمه‌گاه امام حسن علیه‌السلام هجوم آورده و اقدام به غارت و بى‌ نظمى نمودند و در یک رویدادى، امام حسن مجتبى علیه‌السلام را ترور کرده و وى را به شدت زخمى نمودند.
  
ريش‌سفيدان و صاحب‌نفوذان [[عراق]] و [[حجاز]] و برخى از فرماندهان سپاه امام حسن علیه‌السلام مخفيانه نامه‌هايى به معاويه داده و اظهار اطاعت و پيروى مى‌ نمودند و حتى نوشتند كه حاضرند امام حسن علیه‌السلام را تسليم وى كرده و يا او را به قتل رسانند. امام حسن‌مجتبى علیه‌السلام كه از تمامى نفاق‌ ها و خيانت‌ هاى سپاه خويش خبردار بود، با گردآورى آنان و ايراد خطبه و روشن نمودن اذهان آنان از دسيسه ‌هاى دشمن، تلاش وافر نمود كه روحيه مردانگى و رزم‌آورى را در آنان، بار ديگر زنده كرده و توطئه‌ هاى دشمن را نقش بر آب كند.
+
ریش‌سفیدان و صاحب‌نفوذان [[عراق]] و [[حجاز]] و برخى از فرماندهان سپاه [[امام حسن]] علیه‌السلام مخفیانه نامه‌هایى به معاویه داده و اظهار اطاعت و پیروى مى‌ نمودند و حتى نوشتند که حاضرند امام حسن علیه‌السلام را تسلیم وى کرده و یا او را به قتل رسانند. امام حسن‌ مجتبى علیه‌السلام که از تمامى [[نفاق|نفاق‌]] ها و خیانت‌ هاى سپاه خویش خبردار بود، با گردآورى آنان و ایراد [[خطبه]] و روشن نمودن اذهان آنان از دسیسه ‌هاى دشمن، تلاش وافر نمود که روحیه مردانگى و رزم‌آورى را در آنان، بار دیگر زنده کرده و توطئه‌ هاى دشمن را نقش بر آب کند.
  
ولى رسوخ شرم‌آور نفاق و خيانت، سپاه آن حضرت را از كارايى لازم انداخته و توازن نظامى را به كلى دگرگون كرده بود و سرانجام، امام حسن علیه‌السلام را وادار به پذيرش صلح ناخواسته كرد و آن حضرت به ناچار در 25 [[ربيع الاول]] و به قولى در نيمه [[جمادى الاول]] سال 41 قمرى بر اساس شرايطى، خلافت را به معاوية بن ابى‌سفيان واگذاشت و خود از آن كناره گرفت.<ref> اسدالغابه، ج 2، ص 14؛ تاريخ الطبرى، ج 5، ص 324؛ العقد الفريد، ج 4، ص 361؛ الثقات، ج 2، ص 305؛ المصنف (للصنعانى) ج 5، ص 461؛ شرح الأخبار فى فضايل الائمة الاطهار، ج 2، ص 122.</ref>
+
ولى رسوخ شرم‌آور نفاق و خیانت، سپاه آن حضرت را از کارایى لازم انداخته و توازن نظامى را به کلى دگرگون کرده بود و سرانجام، امام حسن علیه‌السلام را وادار به پذیرش صلح ناخواسته کرد و آن حضرت به ناچار در ۲۵ [[ربیع الاول]] و به قولى در نیمه [[جمادى الاول]] سال ۴۱ قمرى بر اساس شرایطى، خلافت را به معاویة بن ابى‌سفیان واگذاشت و خود از آن کناره گرفت.<ref>اسدالغابه، ج۲، ص۱۴؛ تاریخ الطبرى، ج۵، ص۳۲۴؛ العقد الفرید، ج۴، ص۳۶۱؛ الثقات، ج۲، ص۳۰۵؛ المصنف (للصنعانى) ج۵، ص۴۶۱؛ شرح الأخبار فى فضایل الائمة الاطهار، ج۲، ص۱۲۲.</ref>
  
بدين سان، درگيرى و جنگ ميان سپاهيان شام و سپاهيان عراق پايان يافت و آن سال را "عام الجماعة" ناميدند. متن صلح‌نامه اى كه به امضاى طرفين و گواهان از دو سپاه رسيد، از اين قرار است: «بسم الله الرحمن الرحيم. هذا ما صالح عليه الحسن بن على بن أبى‌طالب، معاوية بن أبى‌سفيان، صالحه على أن يسلم اليه ولاية المسلمين، على أن يعمل فيهم بكتاب الله و سنة رسول الله و سيرة الخلفاءِ الراشدين المهتدين و ليس لمعاوية بن أبى‌سفيان ان يعهد الى أحد من بعده عهداً، بل يكون الأمر من بعده شورى بين المسلمين، على أن الناس آمنون حيث كانوا من أرض اللّه تعالى فى شامهم و يمنهم و عراقهم و حجازهم و على أن اصحاب على و شيعته آمنون على أنفسهم و أموالهم و نسائهم و اولادهم حيث كانوا، و على معاوية بن ابى‌سفيان بذلك عهدالله و ميثاقه، و على أن لايبغى للحسن بن على و لأخيه الحسين غائلة و لا لأحد من اهل بيت رسول الله صلى الله عليه و آله غائلة سوء سراً أو جهراً و لايخيف احداً منهم فى افق من الآفاق».<ref> فصول المهة، ص 163.</ref>
+
بدین سان، درگیرى و جنگ میان سپاهیان [[شام]] و سپاهیان [[عراق]] پایان یافت و آن سال را "عام الجماعة" نامیدند.  
 +
==متن صلحنامه امام حسن علیه السلام و معاویه==
 +
به نوشته ابن اعثم کوفی متن صلح‌نامه اى که به امضاى طرفین و گواهان از دو سپاه رسید، از این قرار است: «هذا ما اصطلح عليه الحسن بن علي بن أبي طالب معاوية بن أبي سفيان، صالحه على: [أولا] أن يسلم إليه ولاية أمر المؤمنين على أن يعمل فيهم بكتاب اللّه و سنة نبيه محمد صلّى اللّه عليه و سلم و سيرة الخلفاء الصالحين.
 +
[ثانيا] و ليس لمعاوية بن أبي سفيان أن يعهد لأحد من بعده عهدا، بل يكون الأمر من بعده شورى بين المسلمين.
 +
[ثالثا] و على أن الناس آمنون حيث كانوا من أرض اللّه [في] شامهم و عراقهم و تهامهم و حجازهم.
 +
[رابعا] و على أن أصحاب علي و شيعته آمنون على أنفسهم و أموالهم و نسائهم و أولادهم.
 +
و على معاوية بن أبي سفيان بذلك عهد اللّه و ميثاقه، و ما أخذ اللّه على أحد من خلقه بالوفاء بما أعطى اللّه من نفسه.
 +
[خامسا] و على أنه لا يبغي للحسن بن علي و لا لأخيه الحسين و لا لأحد من أهل بيت النبي صلّى اللّه عليه و سلم غائلة سرا و علانية، و لا يخيف أحدا منهم في أفق من الآفاق.
 +
شهد على ذلك عبد اللّه بن نوفل بن الحارث و عمر بن أبي سلمة و فلان و فلان».<ref>الفتوح، ج۴، ص۲۹۰</ref>
  
گفتنى است كه درباره بندهاى صلح‌نامه، اتفاق چندانى ميان مورخان و سيره‌نويسان نيست و برخى از آنان، موارد ذيل را نيز اضافه نمودند:
+
'''ترجمه‌ی فارسی متن:'''
  
# حسن بن علي علیه‌السلام و برادرش حسين علیه‌السلام، هيچگاه [[معاويه]] را اميرمؤمنان خطاب نكنند؛<ref> [[بحارالانوار]]، ج 44، ص 8 و 13.</ref> اين شرط به وضوح بيان مى‌ كند كه صلح امام حسن علیه‌السلام نوعى سكوت در حال ناچارى و كناره‌ گيرى مصلحت‌ آميز از حكومت بود، نه اين كه معاوية بن ابى‌سفيان سزاوار خلافت و حكومت بوده است.
+
این است آنچه حسن بن علی بن ابی‌طالب با معاویه بن ابی‌سفیان بر آن صلح و توافق کردند:
# معاويه و اصحابش، هيچگاه علي علیه‌السلام را در [[نماز]] و غير [[نماز شب]] و لعن نكرده و از او جز به نيكى ياد نكنند.
 
# پس از معاويه، ولايت مسلمانان با حسن بن علي علیه‌السلام باشد و اگر او زنده نباشد با برادرش حسين بن علي علیه‌السلام خواهد بود.<ref> [[تاريخ الاسلام]]، ج 4، ص 5؛ تاريخ الخلفاء، ص 191.</ref>
 
# [[بيت المال]] [[كوفه]] در اختيار امام حسن علیه‌السلام باشد.
 
# خراج دو منطقه فارس، يعنى بسا (فسا) و دارابجرد در اختيار امام حسن علیه‌السلام باشد.
 
# معاويه در هر سال مبلغ يك ميليون (و يا صد هزار) درهم به صورت مقررى در اختيار امام حسن علیه‌السلام قرار دهد.
 
  
يادآورى اين نكته ضرورى است كه مسائل مادى‌ اى كه از سوى امام حسن علیه‌السلام در صلح‌نامه مطرح شده است، به منظور تأمين معاش خانواده‌ هاى بى‌ سرپرستى بود كه در جنگ‌ هاى جمل، صفين و نهروان كسان خود را از دست داده بودند. امام حسن‌مجتبى علیه‌السلام انسانى كامل و پيشوايى مهربان و عدالت‌گستر بود كه براى از ميان بردن اختلاف و تفرقه مسلمانان و جلوگيرى از خونريزى آنان و نجات شيعيان و ياران پدرش اميرمؤمنان علیه‌السلام از شرارت‌ ها و كينه‌توزى ‌هاى معاويه و عوامل مزدور وى، صلح با معاويه را پذيرفت و آن را با شرايطى سنگين بر معاويه تحكيم نمود.
+
[اولاً] حسن (ع) ولایت و اداره‌ی امور مؤمنان را به معاویه واگذار کرد، به شرط آنکه او در میان مردم بر اساس کتاب خدا، سنت پیامبرش محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله و روش خلفای صالح عمل نماید.
  
==دلایل صلح امام حسن علیه السلام==
+
[ثانیاً] معاویه بن ابی‌سفیان حق ندارد پس از خود برای کسی عهدی قرار دهد، بلکه کار حکومت پس از او شورایی میان مسلمانان خواهد بود.
  
براى راه يافتن به دلايل صلح امام حسن (ع)، بررسى دو موضوع ضرورى مى‌نمايد: نخست شرايط نابسامان اجتماعى آن روزگار كه امام (ع) را به صلح واداشت (پيشوايان ما، 117- 105) و ديگر، مقام والاى امامت و اينكه شخص امام با دانش آسمانى خويش همواره بهترين راه را بر مى‌گزيند و از اين رو، اطاعت از او بى‌چون و چرا واجب است:
+
[ثالثاً] مردم در هر جایی از سرزمین‌های خدا ـ چه در شام، چه در عراق، چه در تهامه و چه در حجاز ـ در امنیت باشند.
  
1. جامعه روزگار امام حسن (ع) به دليل جنگ‌هاى فراوان و كشمكش‌هاى سياسى بسيار، در كمند اضطراب‌ها و نابسامانى‌ها گرفتار آمده بود و اين امر، خلافت امام حسن (ع) را با وضعيّتى پيچيده و دشوار رو به رو ساخته بود. از مشكلات بزرگ، وجود دسته‌ها و احزاب پرشمار در كوفه بود؛ همانند امويان، خوارج، مذبذبين فرصت‌طلب و سربازان نافرمان. دسيسه‌هاى معاويه- كه از هيچ گونه قانون اخلاقى و انسانى پيروى نمى‌كرد- مشكلى ديگر بود (مصنّفات شيخ مفيد، 11/ 2/ 19- 16) مشكل سوم، كمى ياران امام و همراه نبودن مردم و خيانت و دنياپرستى برخى سران لشكر بود. از اين رو، امام براى حفظ اسلام چاره‌اى جز صلح نديد. رهاورد صلح امام حسن (ع) عبارت بودند از:
+
[رابعاً] یاران علی (ع) و شیعیان او نسبت به جان‌ها، اموال، زنان و فرزندانشان در امنیت کامل باشند. و بر عهده معاویه بن ابی‌سفیان است که در این باره عهد خدا، پیمان محکم الهی، و آنچه را خداوند بر همه آفریدگانش الزام کرده که به عهد خویش وفا کنند، رعایت نماید.
  
الف. حفظ جان و مال و آبروى شيعيان؛
+
[خامساً] هیچ‌گونه زیان و فتنه‌ای ـ نه پنهانی و نه آشکار ـ نباید متوجه حسن بن علی و برادرش حسین و هیچ‌یک از اهل بیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله باشد، و هیچ‌کس از ایشان در هیچ نقطه‌ای از سرزمین‌ها دچار ترس و بیم نگردد.
 
ب. آشكار ساختن چهره پليد معاويه و حفظ خلافت از لغزيدن به نظام موروثى؛
 
  
ج. در امان داشتن كشور اسلامى از طمع و تعرض دشمنان خارجى.
+
گواهان می دهند بر این پیمان: عبدالله بن نوفل بن حارث، عمر بن ابی‌سلمه، و ...»
  
2. امام معصوم (ع) از دانش الهى بهره‌مند است و آنچه مى‌كند، به فرمان خداوند است و از اين رو، سرپيچى از فرمان او روا نيست و مؤمنين مى‌بايد بى‌چون و چرا از امام معصوم (ع) پيروى كنند. شيعيان با چنين ايمانى به امام معصوم (ع) برآن‌اند كه صلح امام حسن (ع) را مصلحت و منفعت‌هايى بسيار مهم بوده است و راه نيافتن خِرَد ما به اين مصلحت و منفعت‌ها به معناى ناصواب بودن تدبير امام (ع) نيست. پيامبر اسلام (ص) مى‌فرمايد: «حسن و حسين امام‌اند چه بنشينند و چه قيام كنند.» (تفسير نور الثّقلين، 6/ 58) شيعيان با الهام از چنين رواياتى، مطيع بى‌چون و چراى امام معصوم‌اند چه همانند حضرت حسن بن على (ع) راه صلح را مصلحت زمان خويش بداند و چه همانند حضرت حسين بن على (ع) برخيزد و راهى ديگر را مصلحت بشمارد.
+
گفتنى است که درباره بندهاى صلح‌نامه، اتفاق چندانى میان مورخان و سیره‌نویسان نیست و برخى از آنان، موارد ذیل را نیز اضافه نمودند:
  
وانگهى، از روايات بر مى‌آيد كه تنها راه درست در روزگار امام حسن (ع) صلح بوده است؛ از آن جمله است روايتى از همان امام كه مى‌فرمايد: «به خدا سوگند اگر من با معاويه مى‌جنگيدم، مردم مرا تسليم او مى‌كردند ... به خدا سوگند، آنچه من كردم، براى شيعيان بهتر است از هر آنچه خورشيد بر آن مى‌تابد و غروب مى‌كند. آيا نمى‌دانيد كه من امام شمايم و فرمانبردارى‌ام بر شما فريضه است؟ آيا نشنيده‌ايد كه پيامبر خدا مرا يكى از دو سالار جوانان بهشتى دانسته است؟ پس شك مكنيد كه من براى مصلحت امّت و پاسداشت خون آنان به صلح تن دادم.» <ref> بحارالانوار، 44/ 19، 21 و 56 </ref>
+
#[[امام حسن علیه السلام|حسن بن علی]] علیه‌السلام و برادرش [[امام حسین علیه السلام|حسین]] علیه‌السلام، هیچگاه [[معاویه]] را امیرمؤمنان خطاب نکنند؛<ref>بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۸ و ۱۳.</ref>
 +
#معاویه و اصحابش، هیچگاه [[امام علی علیه السلام|علی]] علیه‌السلام را در [[نماز]] و غیر نماز، [[سب و فحش دادن|سب]] و [[لعن]] نکرده و از او جز به نیکى یاد نکنند.
 +
#پس از معاویه، ولایت مسلمانان با حسن بن علی علیه‌السلام باشد و اگر او زنده نباشد با برادرش حسین بن علی علیه‌السلام خواهد بود.<ref>تاریخ الاسلام، ج۴، ص۵؛ تاریخ الخلفاء، ص۱۹۱.</ref>
 +
 
 +
در برخی از منابع نیز شروط مالی زیر وجود دارد:
 +
 
 +
#[[خراج]] دو منطقه فارس، یعنى بسا (فسا) و دارابجرد در اختیار امام حسن علیه‌السلام باشد.
 +
#معاویه در هر سال مبلغ یک میلیون (و یا صد هزار) درهم به صورت مقررى در اختیار امام حسن علیه‌السلام قرار دهد.<ref>تاریخ الخلفاء، ص 74؛ ترجمه الامام الحسن علیه السّلام، صص 177- 176؛ اخبار الطوال، ص 217- 218</ref>
 +
 
 +
اما مطابق با آنچه ابن اعثم در الفتوح آورده مشابه این شروط را عبدالله بن نوفل فرستاده امام به نزد معاویه از پیش خود با معاویه مطرح نمود و معاویه قبول کرد. اما وقتی پیک امام حسن به نزد او بازگشت امام به او گفت درباره شرایط مالی که تو پیشنهاد کرده ای، این حق معاویه نیست که در مال مسلمانان برای من تعهدی بپذیرد. و در صلحنامه ای که خود نوشت سخنی از این موارد نیاورد.<ref>الفتوح، ج۴، ص۲۹۰و۲۹۱.</ref>
 +
 
 +
==علل صلح امام حسن علیه‌السلام==
 +
در مورد علت صلح امام حسن علیه السلام آنچه از روایات خود امام بر می آید چنین است:
 +
 
 +
'''عدم همراهی یاران امام حسن علیه السلام:'''
 +
 
 +
دلیل اولی که از روایات خود امام حسن علیه السلام در مورد دلیل صلح آن حضرت به دست می آید این است که علاوه بر خیانت عده زیادی از یاران ان حضرت به ایشان،  اکثر یاران باقی مانده برای امام حسن علیه السلام نیز تمایلی به جنگ با معاویه نداشتند. تا جایی که امام در سخنرانی خود با مردم به صراحت بر این نکته تأکید کردند که معاویه صلحی را از ما خواسته است که هیچ شرافت و عزتی در آن نیست. اگر برای جنگ آماده هستید من در کنار شما هستم، اما اگر حیات را دوست دارید بگویید تا صلح او را بپذیریم. <ref>ترجمه الامام الحسن علیه السّلام، ابن عساکر، صص 179- 178؛ الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 406؛ اعلام الدین، ص 181 نقل از جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ص148</ref>
 +
 
 +
همچنین امام در خطبه ای که در ساباط برای مردم ایراد نمودند فرمودند: «أری أکثرکم قد نکل عن الحرب و فشل فی القتال و لست أری أحملکم علی ما تکرهون؛ من می بینم که بیشترین شما از جنگ روی گردان شده و در جنگ سست اند. و من چنان نیستم تا شما را بر آنچه ناخوش دارید، اجبار کنم.»<ref>دینوری، الأخبار الطوال، ص ۲۱۷</ref>
 +
 
 +
امام حسن علیه السلام در جواب به اعتراض [[حجر بن عدی]] به صلح آن حضرت نیز همین مورد را بیان کردند. در روایت دینوری در این مورد آمده است:
 +
 
 +
حجر بن عدی به امام گفت: ای فرزند رسول خدا! دوست داشتم پیش از آنکه این روز را ببینم، مرده بودم. ما را از عدالت به سوی ستم کشاندی؛ حقّی را که بر آن بودیم رها کردیم و به باطلی درافتادیم که از آن می‌گریختیم. به پستی و خواری تن دادیم و چیزی را پذیرفتیم که شایسته ما نبود.
 +
 
 +
سخن حجر بر امام حسن رضی‌الله‌عنه سخت آمد. پس به او فرمود: من دیدم که میل بیشتر مردم به صلح است و آنان از جنگ ناخشنودند، و خوش نداشتم ایشان را به کاری وادارم که آن را نمی‌پسندند. پس با معاویه صلح کردم، تنها برای اینکه شیعیان خاص ما از کشته شدن محفوظ بمانند. و من صلاح دیدم که این شر این جنگ‌ها را به این وسیله تا روزی دیگر دفع کنم؛ « فان الله كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ‌».<ref> دینوری، الأخبار الطوال، ص ۲۲۰.</ref>
 +
 
 +
'''اطلاع یافتن امام حسن علیه السلام از توطئه های داخلی:'''
 +
 
 +
زید بن وهب جهنی گوید: هنگامی که امام حسن را خنجر زدند و در مدائن بستری و دردمند بود، به نزد آن حضرت رفته و گفتم: چه تصمیمی داری که مردم متحیر و سرگردان اند؟حضرت در پاسخ من چنین فرمود:
 +
 
 +
«اری و الله معاویة خیرا لی من هؤلاء. یزعمون انهم لی شیعة ابتغوا قتلی و انتهبوا ثقلی، و اخذوا مالی، و الله لان آخذ من معاویة عهدا احقن به دمی و آمن به فی اهلی خیر من ان یقتلونی فتضیع اهل بیتی و اهلی، و الله لو قاتلت معاویة لاخذوا بعنقی حتی یدفعونی الیه سلما.
 +
 
 +
فو الله لان اسالمه و انا عزیز خیر من ان یقتلنی و انا اسیره او یمن علی فتکون سبة علی بنی هاشم الی آخر الدهر، و معاویة لا یزال یمن بها و عقبه علی الحی منا و المیت...»<ref>طبرسی، الاحتجاج، ص۲۹۰</ref>
 +
 
 +
(من به خدا معاویه را برای خودم بهتر از اینان می دانم که خیال می کنند شیعه من هستند و نقشه قتل مرا می کشند، و اثاثیه مرا غارت کرده و مالم را می برند، به خدا سوگند اگر من از معاویه پیمانی بگیرم که خونم را حفظ کنم و در میان خاندانم در امان باشم، بهتر است از اینکه اینان مرا بکشند و خانواده و خاندانم تباه گردند، به خدا سوگند اگر با معاویه بجنگم هم اینان(که ادعای شیعه گری مرا می کنند) گردنم را گرفته و تسلیم معاویه ام خواهند کرد.
 +
 
 +
به خدا سوگند اگر من با او مسالمت کنم در حالی که عزیز و محترم هستم، بهتر است که مرا بکشد در حالی که اسیر او باشم و یا بر من منت نهاده(و آزادم کند)و تا روز قیامت ننگی برای بنی هاشم باشد، و پیوسته معاویه و دودمانش بر زنده و مرده ما منت بگذارند.
 +
 
 +
'''حفظ جان [[شیعه|شیعیان]]:'''
 +
 
 +
شیخ صدوق(ره)در کتاب علل الشرایع به سند خود از ابی سعید عقیصا روایت کرده که وقتی به نزد امام حسن(ع)رفت و به آن حضرت عرض کرد: ای فرزند رسول خدا چرا با اینکه می دانستی حق با شماست با معاویه گمراه و ستمگر صلح کردی؟
 +
 
 +
امام(ع)در پاسخ فرمود: «لولا ما اتیت لما ترک من شیعتنا علی وجه الارض احد الا قتل؛ اگر این کار را نمی کردم احدی از شیعیان ما بر روی زمین باقی نمی ماند، و همه را می کشتند.»<ref>شیخ صدوق، علل الشرایع، ص211</ref>
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
 +
==منابع==
 +
*ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، تحقیق: علی شیری، بیروت، دارالأضواء، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م.
 +
*جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی ائمه، نشر انصاریان.
 +
*دینوری، ابن قتیبة، الإمامة و السياسة، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، چاپ اول، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م.
 +
*شیخ صدوق، محمد بن على بن بابويه، علل الشرائع، قم، کتاب فروشى داورى، چاپ اول، ۱۳۸۵ش / ۱۹۶۶م.
 +
*طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج، مشهد، نشر مرتضى، چاپ اول، ۱۴۰۳ ق.
  
==منابع==
+
{{شناختنامه امام حسن (ع) }}
*موسسه تبیان، نرم‌افزار دایرة‌المعارف چهارده معصوم علیهم‌السلام
 
*جمعی از نویسنگان، فرهنگ شیعه، ص 100 و 101
 
  
[[رده:امام حسن علیه السلام]]
+
[[رده:وقایع دوران امامت امام حسن علیه السلام]]
 
[[رده:تاریخ صدر اسلام]]
 
[[رده:تاریخ صدر اسلام]]
 +
[[رده:وقایع ماه ربیع الاول]]
 +
[[رده:سال ۴۱ هجری قمری]]
 +
[[رده: مقاله های مهم]]
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= خوب
 +
|عنوان بندی مناسب= خوب
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 +
|جامعیت= متوسط
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده= دارد
 +
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ سپتامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۵:۵۶

تقویم هجری قمری

روز واقعه:25 ربیع الاول
سال 41 هجری قمری

از مهم‌ترین حوادث زندگى مبارک امام حسن علیه السلام صلح او با معاویه است، که نفاق‌ ها و خیانت‌ هاى سپاه امام علیه السلام موجب آن شد. امام حسن‌ مجتبى علیه‌السلام براى از میان بردن تفرقه مسلمانان و نجات شیعیان از شرارت‌هاى معاویه و عوامل مزدورش، این صلح را پذیرفت. صلح امام حسن علیه السلام از مسائلی است که به کرات در منابع تاریخ تحلیلی اسلام مورد مداقه و تحلیل قرار گرفته است.

جریان صلح امام حسن علیه السلام و معاویه

پس از شهادت امام علی علیه السلام، امام حسن مجتبی علیه السلام تلاش نمودند تا کاری که پدر خویش در واپسین روزهای حیاتش در تدارک انجام آن بود یعنی سرکوب معاویه بن ابی سفیان را به انجام برسانند، لذا در میان مردم اعلان بسیج عمومى نمودند و رزمندگان کوفه و سایر شهرها را براى دفع تهاجم دشمن فراخواندند. هنگامى که دو سپاه در برابر یکدیگر قرار گرفتند و درگیرى‌ هاى پراکنده‌ اى میان آنان به وقوع پیوست، برخى از سران سپاه امام حسن‌ مجتبى علیه‌السلام از جمله "عبیدالله بن عباس" که فرماندهى کل را بر عهده داشت به سپاه معاویه پیوست و از این راه توان روحى و فیزیکى سپاه امام حسن علیه‌السلام را کاهش دادند.

نفوذى‌ هاى معاویه در میان سپاهیان امام حسن علیه‌السلام و در میان عامه مردم شهرها، اقدام به شایعه پراکنى و گمانه‌زنى ‌هاى خلاف واقع کردند و به تدریج جامعه اسلامى و رزمندگان را از داخل، دچار تردید و تزلزل نمودند. به طورى که برخى از سپاهیان، شبانه از اردوگاه ‌ها و پادگان‌ ها گریخته و صحنه نبرد را ترک مى‌ کردند و برخى از فریب‌خوردگان "خوارج" در شهرهاى پشت جبهه اقدام به آشوب مى‌ کردند و حتى در "ساباط" مداین، به خیمه‌گاه امام حسن علیه‌السلام هجوم آورده و اقدام به غارت و بى‌ نظمى نمودند و در یک رویدادى، امام حسن مجتبى علیه‌السلام را ترور کرده و وى را به شدت زخمى نمودند.

ریش‌سفیدان و صاحب‌نفوذان عراق و حجاز و برخى از فرماندهان سپاه امام حسن علیه‌السلام مخفیانه نامه‌هایى به معاویه داده و اظهار اطاعت و پیروى مى‌ نمودند و حتى نوشتند که حاضرند امام حسن علیه‌السلام را تسلیم وى کرده و یا او را به قتل رسانند. امام حسن‌ مجتبى علیه‌السلام که از تمامى نفاق‌ ها و خیانت‌ هاى سپاه خویش خبردار بود، با گردآورى آنان و ایراد خطبه و روشن نمودن اذهان آنان از دسیسه ‌هاى دشمن، تلاش وافر نمود که روحیه مردانگى و رزم‌آورى را در آنان، بار دیگر زنده کرده و توطئه‌ هاى دشمن را نقش بر آب کند.

ولى رسوخ شرم‌آور نفاق و خیانت، سپاه آن حضرت را از کارایى لازم انداخته و توازن نظامى را به کلى دگرگون کرده بود و سرانجام، امام حسن علیه‌السلام را وادار به پذیرش صلح ناخواسته کرد و آن حضرت به ناچار در ۲۵ ربیع الاول و به قولى در نیمه جمادى الاول سال ۴۱ قمرى بر اساس شرایطى، خلافت را به معاویة بن ابى‌سفیان واگذاشت و خود از آن کناره گرفت.[۱]

بدین سان، درگیرى و جنگ میان سپاهیان شام و سپاهیان عراق پایان یافت و آن سال را "عام الجماعة" نامیدند.

متن صلحنامه امام حسن علیه السلام و معاویه

به نوشته ابن اعثم کوفی متن صلح‌نامه اى که به امضاى طرفین و گواهان از دو سپاه رسید، از این قرار است: «هذا ما اصطلح عليه الحسن بن علي بن أبي طالب معاوية بن أبي سفيان، صالحه على: [أولا] أن يسلم إليه ولاية أمر المؤمنين على أن يعمل فيهم بكتاب اللّه و سنة نبيه محمد صلّى اللّه عليه و سلم و سيرة الخلفاء الصالحين. [ثانيا] و ليس لمعاوية بن أبي سفيان أن يعهد لأحد من بعده عهدا، بل يكون الأمر من بعده شورى بين المسلمين. [ثالثا] و على أن الناس آمنون حيث كانوا من أرض اللّه [في] شامهم و عراقهم و تهامهم و حجازهم. [رابعا] و على أن أصحاب علي و شيعته آمنون على أنفسهم و أموالهم و نسائهم و أولادهم. و على معاوية بن أبي سفيان بذلك عهد اللّه و ميثاقه، و ما أخذ اللّه على أحد من خلقه بالوفاء بما أعطى اللّه من نفسه. [خامسا] و على أنه لا يبغي للحسن بن علي و لا لأخيه الحسين و لا لأحد من أهل بيت النبي صلّى اللّه عليه و سلم غائلة سرا و علانية، و لا يخيف أحدا منهم في أفق من الآفاق. شهد على ذلك عبد اللّه بن نوفل بن الحارث و عمر بن أبي سلمة و فلان و فلان».[۲]

ترجمه‌ی فارسی متن:

این است آنچه حسن بن علی بن ابی‌طالب با معاویه بن ابی‌سفیان بر آن صلح و توافق کردند:

[اولاً] حسن (ع) ولایت و اداره‌ی امور مؤمنان را به معاویه واگذار کرد، به شرط آنکه او در میان مردم بر اساس کتاب خدا، سنت پیامبرش محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله و روش خلفای صالح عمل نماید.

[ثانیاً] معاویه بن ابی‌سفیان حق ندارد پس از خود برای کسی عهدی قرار دهد، بلکه کار حکومت پس از او شورایی میان مسلمانان خواهد بود.

[ثالثاً] مردم در هر جایی از سرزمین‌های خدا ـ چه در شام، چه در عراق، چه در تهامه و چه در حجاز ـ در امنیت باشند.

[رابعاً] یاران علی (ع) و شیعیان او نسبت به جان‌ها، اموال، زنان و فرزندانشان در امنیت کامل باشند. و بر عهده معاویه بن ابی‌سفیان است که در این باره عهد خدا، پیمان محکم الهی، و آنچه را خداوند بر همه آفریدگانش الزام کرده که به عهد خویش وفا کنند، رعایت نماید.

[خامساً] هیچ‌گونه زیان و فتنه‌ای ـ نه پنهانی و نه آشکار ـ نباید متوجه حسن بن علی و برادرش حسین و هیچ‌یک از اهل بیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله باشد، و هیچ‌کس از ایشان در هیچ نقطه‌ای از سرزمین‌ها دچار ترس و بیم نگردد.

گواهان می دهند بر این پیمان: عبدالله بن نوفل بن حارث، عمر بن ابی‌سلمه، و ...»

گفتنى است که درباره بندهاى صلح‌نامه، اتفاق چندانى میان مورخان و سیره‌نویسان نیست و برخى از آنان، موارد ذیل را نیز اضافه نمودند:

  1. حسن بن علی علیه‌السلام و برادرش حسین علیه‌السلام، هیچگاه معاویه را امیرمؤمنان خطاب نکنند؛[۳]
  2. معاویه و اصحابش، هیچگاه علی علیه‌السلام را در نماز و غیر نماز، سب و لعن نکرده و از او جز به نیکى یاد نکنند.
  3. پس از معاویه، ولایت مسلمانان با حسن بن علی علیه‌السلام باشد و اگر او زنده نباشد با برادرش حسین بن علی علیه‌السلام خواهد بود.[۴]

در برخی از منابع نیز شروط مالی زیر وجود دارد:

  1. خراج دو منطقه فارس، یعنى بسا (فسا) و دارابجرد در اختیار امام حسن علیه‌السلام باشد.
  2. معاویه در هر سال مبلغ یک میلیون (و یا صد هزار) درهم به صورت مقررى در اختیار امام حسن علیه‌السلام قرار دهد.[۵]

اما مطابق با آنچه ابن اعثم در الفتوح آورده مشابه این شروط را عبدالله بن نوفل فرستاده امام به نزد معاویه از پیش خود با معاویه مطرح نمود و معاویه قبول کرد. اما وقتی پیک امام حسن به نزد او بازگشت امام به او گفت درباره شرایط مالی که تو پیشنهاد کرده ای، این حق معاویه نیست که در مال مسلمانان برای من تعهدی بپذیرد. و در صلحنامه ای که خود نوشت سخنی از این موارد نیاورد.[۶]

علل صلح امام حسن علیه‌السلام

در مورد علت صلح امام حسن علیه السلام آنچه از روایات خود امام بر می آید چنین است:

عدم همراهی یاران امام حسن علیه السلام:

دلیل اولی که از روایات خود امام حسن علیه السلام در مورد دلیل صلح آن حضرت به دست می آید این است که علاوه بر خیانت عده زیادی از یاران ان حضرت به ایشان، اکثر یاران باقی مانده برای امام حسن علیه السلام نیز تمایلی به جنگ با معاویه نداشتند. تا جایی که امام در سخنرانی خود با مردم به صراحت بر این نکته تأکید کردند که معاویه صلحی را از ما خواسته است که هیچ شرافت و عزتی در آن نیست. اگر برای جنگ آماده هستید من در کنار شما هستم، اما اگر حیات را دوست دارید بگویید تا صلح او را بپذیریم. [۷]

همچنین امام در خطبه ای که در ساباط برای مردم ایراد نمودند فرمودند: «أری أکثرکم قد نکل عن الحرب و فشل فی القتال و لست أری أحملکم علی ما تکرهون؛ من می بینم که بیشترین شما از جنگ روی گردان شده و در جنگ سست اند. و من چنان نیستم تا شما را بر آنچه ناخوش دارید، اجبار کنم.»[۸]

امام حسن علیه السلام در جواب به اعتراض حجر بن عدی به صلح آن حضرت نیز همین مورد را بیان کردند. در روایت دینوری در این مورد آمده است:

حجر بن عدی به امام گفت: ای فرزند رسول خدا! دوست داشتم پیش از آنکه این روز را ببینم، مرده بودم. ما را از عدالت به سوی ستم کشاندی؛ حقّی را که بر آن بودیم رها کردیم و به باطلی درافتادیم که از آن می‌گریختیم. به پستی و خواری تن دادیم و چیزی را پذیرفتیم که شایسته ما نبود.

سخن حجر بر امام حسن رضی‌الله‌عنه سخت آمد. پس به او فرمود: من دیدم که میل بیشتر مردم به صلح است و آنان از جنگ ناخشنودند، و خوش نداشتم ایشان را به کاری وادارم که آن را نمی‌پسندند. پس با معاویه صلح کردم، تنها برای اینکه شیعیان خاص ما از کشته شدن محفوظ بمانند. و من صلاح دیدم که این شر این جنگ‌ها را به این وسیله تا روزی دیگر دفع کنم؛ « فان الله كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ‌».[۹]

اطلاع یافتن امام حسن علیه السلام از توطئه های داخلی:

زید بن وهب جهنی گوید: هنگامی که امام حسن را خنجر زدند و در مدائن بستری و دردمند بود، به نزد آن حضرت رفته و گفتم: چه تصمیمی داری که مردم متحیر و سرگردان اند؟حضرت در پاسخ من چنین فرمود:

«اری و الله معاویة خیرا لی من هؤلاء. یزعمون انهم لی شیعة ابتغوا قتلی و انتهبوا ثقلی، و اخذوا مالی، و الله لان آخذ من معاویة عهدا احقن به دمی و آمن به فی اهلی خیر من ان یقتلونی فتضیع اهل بیتی و اهلی، و الله لو قاتلت معاویة لاخذوا بعنقی حتی یدفعونی الیه سلما.

فو الله لان اسالمه و انا عزیز خیر من ان یقتلنی و انا اسیره او یمن علی فتکون سبة علی بنی هاشم الی آخر الدهر، و معاویة لا یزال یمن بها و عقبه علی الحی منا و المیت...»[۱۰]

(من به خدا معاویه را برای خودم بهتر از اینان می دانم که خیال می کنند شیعه من هستند و نقشه قتل مرا می کشند، و اثاثیه مرا غارت کرده و مالم را می برند، به خدا سوگند اگر من از معاویه پیمانی بگیرم که خونم را حفظ کنم و در میان خاندانم در امان باشم، بهتر است از اینکه اینان مرا بکشند و خانواده و خاندانم تباه گردند، به خدا سوگند اگر با معاویه بجنگم هم اینان(که ادعای شیعه گری مرا می کنند) گردنم را گرفته و تسلیم معاویه ام خواهند کرد.

به خدا سوگند اگر من با او مسالمت کنم در حالی که عزیز و محترم هستم، بهتر است که مرا بکشد در حالی که اسیر او باشم و یا بر من منت نهاده(و آزادم کند)و تا روز قیامت ننگی برای بنی هاشم باشد، و پیوسته معاویه و دودمانش بر زنده و مرده ما منت بگذارند.

حفظ جان شیعیان:

شیخ صدوق(ره)در کتاب علل الشرایع به سند خود از ابی سعید عقیصا روایت کرده که وقتی به نزد امام حسن(ع)رفت و به آن حضرت عرض کرد: ای فرزند رسول خدا چرا با اینکه می دانستی حق با شماست با معاویه گمراه و ستمگر صلح کردی؟

امام(ع)در پاسخ فرمود: «لولا ما اتیت لما ترک من شیعتنا علی وجه الارض احد الا قتل؛ اگر این کار را نمی کردم احدی از شیعیان ما بر روی زمین باقی نمی ماند، و همه را می کشتند.»[۱۱]

پانویس

  1. اسدالغابه، ج۲، ص۱۴؛ تاریخ الطبرى، ج۵، ص۳۲۴؛ العقد الفرید، ج۴، ص۳۶۱؛ الثقات، ج۲، ص۳۰۵؛ المصنف (للصنعانى) ج۵، ص۴۶۱؛ شرح الأخبار فى فضایل الائمة الاطهار، ج۲، ص۱۲۲.
  2. الفتوح، ج۴، ص۲۹۰
  3. بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۸ و ۱۳.
  4. تاریخ الاسلام، ج۴، ص۵؛ تاریخ الخلفاء، ص۱۹۱.
  5. تاریخ الخلفاء، ص 74؛ ترجمه الامام الحسن علیه السّلام، صص 177- 176؛ اخبار الطوال، ص 217- 218
  6. الفتوح، ج۴، ص۲۹۰و۲۹۱.
  7. ترجمه الامام الحسن علیه السّلام، ابن عساکر، صص 179- 178؛ الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 406؛ اعلام الدین، ص 181 نقل از جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ص148
  8. دینوری، الأخبار الطوال، ص ۲۱۷
  9. دینوری، الأخبار الطوال، ص ۲۲۰.
  10. طبرسی، الاحتجاج، ص۲۹۰
  11. شیخ صدوق، علل الشرایع، ص211

منابع

  • ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، تحقیق: علی شیری، بیروت، دارالأضواء، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م.
  • جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی ائمه، نشر انصاریان.
  • دینوری، ابن قتیبة، الإمامة و السياسة، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، چاپ اول، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م.
  • شیخ صدوق، محمد بن على بن بابويه، علل الشرائع، قم، کتاب فروشى داورى، چاپ اول، ۱۳۸۵ش / ۱۹۶۶م.
  • طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج، مشهد، نشر مرتضى، چاپ اول، ۱۴۰۳ ق.


مسابقه از خطبه ۱۱۱ نهج البلاغه