رعایت سطح مخاطب عام متوسط است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

ابو نصر فارابی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{خوب}}
 
{{خوب}}
محمد بن محمد بن اوزلغ بن طرخان فارابی (258-339 ق)، معروف به «معلم ثاني»، فيلسوف، دانشمند، رياضيدانو منجم قرن سوم و چهارم هجری است که در زمان [[عباسیان]] می زیست. وی نقش بسزایی در رواج [[فلسفه]] در جهان اسلام داشت و برخی او را بزگترین مفسر و شارح فلسفه [[ارسطو]] دانسته‌اند.
+
'''«ابونصر محمد فارابی»'''، معروف به «معلم ثانی» (۲۵۹-۳۳۹ ق)، فیلسوف، حکیم، ریاضیدان و منجم قرن سوم و چهارم هجری است. فارابی نخستین فیلسوف اسلامی است که به ترجمه آثار علمی و حکمت یونان به زبان عربی پرداخت و او نقش بسزایی در رواج [[فلسفه]] در جهان [[اسلام]] داشت. «تحصیل السعاده» و «السیاسة المدنیة»، از آثار مهم اوست.
 
{{شناسنامه عالم
 
{{شناسنامه عالم
||نام کامل = محمد بن محمد بن اوزلغ بن طرخان فارابی
+
||نام کامل = ابونصر محمد فارابی
 
|تصویر= [[پرونده:Farabi.jpg]]
 
|تصویر= [[پرونده:Farabi.jpg]]
||زادروز =  258 قمری
+
||زادروز =  ۲۵۹ قمری
|زادگاه =  شهر فاراب
+
|زادگاه =  فاراب، خراسان
|وفات =  339 قمری
+
|وفات =  ۳۳۹ قمری
 
|مدفن =  دمشق
 
|مدفن =  دمشق
|اساتید = یوحنا بن حیلان، ابوبشر متی بن یونس،...
+
|اساتید = یوحنا بن حیلان، ابوبشر متی،...
|شاگردان = یحیی بن عدی، ابوسلیمان سجستانی، ابوالحسن محمد بن یوسف عامری،...
+
|شاگردان = یحیی بن عدی، ابوسلیمان سجستانی، محمد بن یوسف عامری، [[ابوحیان توحیدی]]،...
|آثار=  فصول الحکم، السیاسه المدنیه، تحصیل السعاده،...  
+
|آثار=  فصول الحکم، السیاسة المدنیة، تحصیل السعاده، رساله فی ماهیة العقل، ما ینبغی أن تعلم قبل الفلسفه، الجمع بین رأی الحکیمین،...  
 
}}
 
}}
  
 
==زندگی‌نامه==
 
==زندگی‌نامه==
مشهور بین مترجمان فارابی این است که وی در سال 339 ق. در [[دمشق]] از دنیا رفته است و چون عمرش را 80 سال گفته‌اند، بنابراین، تولد او در سال 258 قمری بوده است.
+
ابونصر محمد فارابی در ۲۵۹ قمری در شهر فاراب [[خراسان]] دیده به جهان گشود. در [[ایران|ایرانی]] بودن فارابی شکی نیست و از جهت آنکه منسوب به فاراب یا پاراب است که در ناحیه ترکستان ساحل غربی رود جیحون ([[ماوراءالنهر]]) نزدیکی بلخ قرار داشته، نژاد ترکی و محل تولد (فاراب) وی را از ایران خارج نمی کند چه آنکه در قلمرو وسیع ایران نژادهای مختلف زندگی می کردند.<ref>حسن حسن زاده، ابونصر فارابی و فلسفه او، مجله هلال، تیر ۱۳۴۵</ref> 
 +
ابن ابی اصیبعه می‌گوید: محمد بن محمد بن اوزلغ بن طرخان از شهر فاراب است و آن شهری است از بلاد ترک، در سرزمین [[خراسان]]، که در آن روزگار بسیار گسترده‌تر از خراسان فعلی بود.»<ref>عیون الابناء فى طبقات الاطباء، ج ۲، ص ۱۴۳.</ref>
  
در [[ایران|ایرانی]] بودن فارابی شکی نیست و از جهت آنکه منسوب به فاراب یا پاراب است که در ناحیه ترکستان ساحل غربی رود جیحون ([[ماوراءالنهر]]) نزدیکی بلخ قرار داشته، نژاد ترکی و محل تولد (فاراب) وی را از ایران خارج نمی کند چه آنکه در قلمرو وسیع ایران نژادهای مختلف زندگی می کردند.<ref>حسن حسن زاده، ابونصر فارابی و فلسفه او، مجله هلال، تیر 1345</ref> 
+
در آن دوران، دو مرکز علمی شهرت داشتند: یکی حران در جنوب شرقی ترکیه فعلی که این مرکز وارث مکتب اسکندریه بود و در عصر [[متوکل (خلیفه عباسی)|متوکل عباسی]] (۲۳۲-۲۴۷ ق) از انطاکیه بدان‌جا منتقل شده بود و دیگری [[بغداد]] دارالخلافه بود که در واقع، ادامه مکتب حران بود؛ زیرا در همین دوران، استادان و مترجمان بزرگ حرانی به بغداد مهاجرت کرده‌اند.<ref>محسن مهاجرنیا،اندیشه سیاسی فارابی، فصل سوم: در دسترس در [http://www.seratolmobin.com/index.php/library/book/itemlist/category/۱۱۹-۲۰۱۳-۱۲-۰۸-۱۵-۲۳-۴۹ پایگاه صراط مبین]  </ref>
ابن ابی اصیبعه می‌گوید: محمد بن محمد بن اوزلغ بن طرخان از شهر فاراب است و آن شهری است از بلاد ترک، در سرزمین [[خراسان]]، که در آن روزگار بسیار گسترده‌تر از خراسان فعلی بود.»<ref>عيون الابناء فى طبقات الاطباء، ج 2، ص 143.</ref>  
 
  
در آن دوران، دو مرکز علمی شهرت داشتند: یکی حران در جنوب شرقی ترکیه فعلی که این مرکز وارث مکتب اسکندریه بود و در عصر [[متوکل (خلیفه عباسی)|متوکل عباسی]] (232 - 247) از انطاکیه بدان‌جا منتقل شده بود و دیگری [[بغداد]] دارالخلافه بود که در واقع، ادامه مکتب حران بود؛ زیرا در همین دوران، استادان و مترجمان بزرگ حرانی به بغداد مهاجرت کرده‌اند.<ref>محسن مهاجرنیا،اندیشه سیاسی فارابی، فصل سوم: در دسترس در [http://www.seratolmobin.com/index.php/library/book/itemlist/category/119-2013-12-08-15-23-49 پایگاه صراط مبین]  </ref>
+
فارابی برای تحصیل علوم و معارف ابتدا به بغداد رفته و و در محضر استادان عالیمقام چون منطقی معروف ابوبشر متی حاضر گردید سپس به حران مسافرت کرد و در آنجا در نزد یوحنا بن حیلان (جیلان) حکیم و فیلسوف [[مسیحیت|مسیحی]] به تکمیل علم [[منطق]] پرداخت. آنگاه برای تکمیل علوم [[فلسفه|فلسفی]] مجددا به بغداد بازگشته در افکار فلسفی و منطقی (ارسطو) بارها مطالعه و تحقیق کرد.<ref>حسن حسن زاده، ابونصر فارابی و فلسفه او، مجله هلال، تیر ۱۳۴۵.</ref>  
  
فارابی برای تحصیل علوم و معارف ابتدا به بغداد رفته و و در محضر استادان عالیمقام چون منطقی معروف ابوبشر متی حاضر گردید سپس به حران مسافرت کرد و در آنجا در نزد یوحنا بن حیلان (جیلان) حکیم و فیلسوف [[مسیحیت|مسیحی]] به تکمیل علم [[منطق]] پرداخت. آنگاه برای تکمیل علوم [[فلسفه|فلسفی]] مجددا به بغداد بازگشته در افکار فلسفی و منطقی (ارسطو) بارها مطالعه و تحقیق کرد.<ref>حسن حسن زاده، ابونصر فارابی و فلسفه او، مجله هلال، تیر 1345</ref>  
+
در شرح حالات او گفته شده که از مردم دوری می کرد و پارسا و تهیدست بود و دیده نمی شد مگر اینکه به کتاب می نگریست یا رقعه هایی می نوشت.<ref>دانش پژوه، محمد تقی؛ دورنمایی از زندگی و اندیشه فارابی یا شالوده فارابی شناسی، مطالعات اسلامی، پاییز و زمستان ۱۳۵۴، شماره ۱۶.</ref> فارابی را در دانش موسیقی نیز سرآمد دانسته اند.
  
برخی او را بزرگترین مفسر و شارح فلسفه ارسطو دانسته اند و اطلاق لقب «معلم ثانی» به او را از همین جهت ذکر کرده اند.<ref>حسن حسن زاده، ابونصر فارابی و فلسفه او، مجله هلال، تیر 1345</ref> داوری اردکانی می گوید: فارابی فلسفه را چنان احیا و تجدید کرد که در آب و خاک عالم اسلام ریشه دوانید، رشد کرد و در همه جا سایه گسترد. این فلسفه از زمان فارابی تا عصر ما، در حوزه های علمی و دینی تدریس شده و می شود.<ref>اسلامیان، مرضیه؛ کشتی آرای، نرگس؛ گلستانی، سید هاشم؛واکاوی آراء تربیتی فارابی مؤسس فلسفه اسلامی، پژوهش در برنامه ریزی درسی، تابستان 1392، شماره 37 به نقل از فارابی فیلسوف فرهنگ، انتشارات سخن</ref>  
+
شخصیت علمیِ فارابی در بغداد شکل گرفت و تکامل یافت. او در آن‌جا وارث زحمات نهضت ترجمه شد و خود تألیفات بسیاری نمود.<ref>صفدی و قفطی، هر دو تصریح می‌کنند که فارابی «دخل العراق و استوطن بغداد و قرأ بها العلم الحکمی مدینة السلام فی ایام المقتدر و الّف ببغداد معظم کتبه»(صفدى، صلاح الدین، الوافى بالوفیات؛ قفطى، تاریخ الحکماء.)</ref> فارابی نزدیک به بیست سال در این شهر تدریس نمود. از شاگردان و پیروان مشهور ابونصر فارابی می‌توان این افراد را نام برد: یحیی بن عدی، ابوسلیمان سجستانی، محمد بن یوسف عامری و [[ابوحیان توحیدی]].<ref>محسن مهاجرنیا،اندیشه سیاسی فارابی.</ref>
  
در شرح حالات او گفته شده که از مردم دوری می کرد و پارسا و تهیدست بود و دیده نمی شد مگر اینکه به کتاب می نگریست یا رقعه هایی می نوشت.<ref>دانش پژوه، محمد تقی؛ دورنمایی از زندگی و اندیشه فارابی یا شالوده فارابی شناسی، مطالعات اسلامی، پاييز و زمستان 1354 - شماره 16 و 17</ref> فارابی را در دانش موسیقی نیز سرآمد دانسته اند.
+
اما او در دوران [[مستکفی (خلیفه عباسی)|مستکفی بالله]] (۳۲۹-۳۳۳ ق) بغداد را ترک نموده به دمشق که در آن‌جا سیف الدوله حمدانی، حاکم [[شیعه|شیعی]] مذهب بود، رفت. در مورد علت این مهاجرت برخی گفته اند: مجموعه گزارش‌های تاریخی، در کنار تفکر و اندیشه فارابی مؤید آن است که وی از جدال‌های بی‌حاصل بغداد به تعب آمده بود و با وجود جنگ خونین داخلی، زمینه‌ای برای فعالیت‌های علمی و سیاسی در بغداد نمی‌دید.<ref>محسن مهاجرنیا،اندیشه سیاسی فارابی</ref>
  
شخصیت علمیِ فارابی در بغداد شکل گرفت و تکامل یافت. او در آن‌جا وارث زحمات نهضت ترجمه شد و خود تالیفات بسیاری نمود.<ref>صفدی و قفطی، هر دو تصریح می‌کنند که فارابی «دخل العراق و استوطن بغداد و قرأ بها العلم الحکمی مدینة السلام فی ایام المقتدر و الّف ببغداد معظم کتبه»(صفدى، صلاح الدين، الوافى بالوفيات؛ قفطى، تاريخ الحكماء.)</ref> فارابی نزدیک به بیست سال در این شهر تدریس و تالیف نمود، اما او در دوران [[مستکفی (خلیفه عباسی)|مستکفی بالله]] (329-333) بغداد را ترک نموده به دمشق که در آن‌جا سیف الدوله حمدانی، حاکم [[شیعه|شیعی]] مذهب بود، رفت.
+
ابن ابی اصیبعه (م، ۶۶۸ ق) می‌نویسد: فارابی در اواخر عمر خویش از [[مصر]] بازدید کرده است.<ref>ابن ابى اصیبعه، عیون الانباء فى طبقات الاطباء، ج ۲، ص ۱۳۹.</ref> و ابراهیم مذکور معتقد است این سفر کاملاً محتمل است؛ زیرا [[شام]] و مصر، سالیان دراز با یکدیگر پیوندهای نزدیکی داشتند و حیات فرهنگی در زمان سلسله طولونی و سلسله اخشیدی، دارای جاذبه فراوان بود.<ref>مذکور، ابراهیم، فارابى؛ تاریخ فلسفه در اسلام، ج ۱، ص ۶۳۹.</ref> برخی حتی گفته اند که او حدود ۶ سال در مصر اقامت داشته است.<ref>بکار، عثمان، طبقه بندی علوم از نظر حکمای مسلمان، جواد قاسمی، انتشارات آستانه قدس رضوی، مشهد، ۱۳۸۱، ص۳۷. به نقل از علی اصغر نجابت، فارابی، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، بازیابی:۱۰ خرداد ۱۳۹۶ </ref>
  
در مورد علت این مهاجرت برخی گفته اند: مجموعه گزارش‌های تاریخی، در کنار تفکر و اندیشه فارابی مؤید آن است که وی از جدال‌های بی‌حاصل بغداد به تعب آمده بود و با وجود جنگ خونین داخلی، زمینه‌ای برای فعالیت‌های علمی و سیاسی در بغداد نمی‌دید.<ref>محسن مهاجرنیا،اندیشه سیاسی فارابی</ref>  
+
در مورد زمان وفات فارابی، ظهیرالدین بیهقی (م، ۵۶۵ ق) در «تاریخ حکماء الاسلام» می‌گوید: او در اواخر عمر خویش از [[دمشق]] عازم عسقلان در [[فلسطین]] بود که در سال ۳۳۹ ق. به دست گروهی از راهزنان کشته شد.<ref>محسن مهاجرنیا،اندیشه سیاسی فارابی</ref>
  
ابن ابی اصیبعه (600-668 ق) می‌نویسد: فارابی در اواخر عمر خویش از [[مصر]] بازدید کرده است.<ref>ابن ابى اصيبعه، عيون الانباء فى طبقات الاطباء، ج 2، ص 139.</ref> و ابراهیم مذکور معتقد است این سفر کاملاً محتمل است؛ زیرا [[شام]] و مصر، سالیان دراز با یکدیگر پیوندهای نزدیکی داشتند و حیات فرهنگی در زمان سلسله طولونی و سلسله اخشیدی، دارای جاذبه فراوان بود.<ref>مذكور، ابراهيم، فارابى؛ تاريخ فلسفه در اسلام، ج 1، به كوشش م . م . شريف، ص 639.</ref> برخی حتی گفته اند که او حدود 6 سال در مصر اقامت داشته است. <ref>بکار، عثمان، طبقه بندی علوم از نظر حکمای مسلمان، جواد قاسمی، انتشارات آستانه قدس رضوی، مشهد، ۱۳۸۱، ص۳۷. به نقل از علی اصغر نجابت، فارابی، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، بازیابی:10 خرداد 1396 </ref>
+
==مذهب و آراء فارابی==
 +
اگر چه در عصر فارابی، [[ماوراءالنهر|ماوراء النهر]] و ترکستان و بخش اعظم شمال و شمال شرقیِ خراسان، [[سنی]] مذهب و پیرو مذهب [[شافعی]] بودند،<ref>حلبى، على اصغر، آل بویه و اوضاع زمان ایشان، ص ۴۳۹.</ref> اما در مورد فارابی، تقریباً اجماع نظر وجود دارد که [[شیعه]] است.
  
در مورد زمان مرگ فارابی، ظهیرالدین بیهقی (499 565) در «تاریخ حکماء الاسلام» می‌گوید: او در اواخر عمر خویش از [[دمشق]] عازم عسقلان در [[فلسطین]] بود که در سال 339 به دست گروهی از راهزنان کشته شد.<ref>محسن مهاجرنیا،اندیشه سیاسی فارابی</ref>
+
بسیاری از شرح حال نویسان در شیعی مذهب بودن فارابی تردید نکرده‌اند. صاحب «[[اعیان الشیعه]]» معتقد است: فارابی اولین فیلسوف در [[اسلام]] است و بعضی از معاصران گفته‌اند که فارابی با هیچ کس ارتباط نداشت مگر با اهل فضل از شیعیان، به خاطر جامعیت عقیده و مذهب.<ref>محسن امین، اعیان الشیعه، ج ۴۳، ص ۲۶۳.</ref> [[شیخ آقا بزرگ تهرانی|شیخ آقا بزرگ طهرانی]] آورده است که از مواضعی از آثار فارابی روشن می‌شود که ایشان جزء [[امامیه]] عدلیه و قائلان به [[عصمت]] [[ائمه اطهار|ائمه]] علیهم السلام  بوده است.<ref>طهرانى، آقا بزرگ، الذریعه الى تصانیف الشیعه، ج ۱، ص ۳۳. براى اطلاع بیش‌تر، ر . ک: به روضات الجنات؛ تأسیس الشیعه.</ref>
  
==مذهب و آراء فارابی ==
+
الفاخوری معتقد است که [[فلسفه]] فارابی، آمیزه‌ای از [[حکمت]] ارسطویی و نوافلاطونی است که رنگ اسلامی و به خصوص شیعه [[اثنى عشریه|اثناعشری]] به خود گرفته است. او در [[منطق]] و طبیعیات، ارسطویی و در [[اخلاق]] و سیاست، افلاطونی و در [[مابعدالطبیعه]]، فلوطینی است.<ref>الفاخورى، تاریخ فلسفه در جهان اسلام، ص ۴۰۱.</ref> برخی او را بزرگترین مفسر و شارح فلسفه ارسطو دانسته اند و اطلاق لقب «معلم ثانی» به او را از همین جهت ذکر کرده اند.<ref>حسن حسن زاده، ابونصر فارابی و فلسفه او، مجله هلال، تیر ۱۳۴۵</ref> داوری اردکانی می گوید: فارابی فلسفه را چنان احیا و تجدید کرد که در آب و خاک عالم [[اسلام]] ریشه دوانید، رشد کرد و در همه جا سایه گسترد. این فلسفه از زمان فارابی تا عصر ما، در حوزه های علمی و دینی تدریس شده و می شود.<ref>اسلامیان، مرضیه؛ کشتی آرای، نرگس؛ گلستانی، سید هاشم؛واکاوی آراء تربیتی فارابی مؤسس فلسفه اسلامی، پژوهش در برنامه ریزی درسی، تابستان ۱۳۹۲، شماره ۳۷ به نقل از فارابی فیلسوف فرهنگ، انتشارات سخن</ref>
اگر چه در عصر فارابی، [[ماوراءالنهر|ماوراء النهر]] و ترکستان و بخش اعظم شمال و شمال شرقیِ خراسان، [[سنی]] مذهب و پیرو مذهب [[شافعی]] بودند،<ref>حلبى، على اصغر، آل بويه و اوضاع زمان ايشان، ص 439.</ref> اما در مورد فارابی، تقریباً اجماع نظر وجود دارد که [[شیعه]] است.
 
  
بسیاری از شرح حال نویسان در شیعی مذهب بودن فارابی تردید نکرده‌اند. صاحب «[[اعیان الشیعه]]» معتقد است: فارابی اولین فیلسوف در [[اسلام]] است و بعضی از معاصران گفته‌اند که فارابی با هیچ کس ارتباط نداشت مگر با اهل فضل از شیعیان، به خاطر جامعیت عقیده و مذهب. و گفته‌اند که هر کس درباره فارابی تأمل کند، درمی‌یابد که او از امامیه عدلیه و قائلان به عصمت ائمه  علیهم السلام  است.<ref>محسن امين، اعيان الشيعه، ج 43، ص 263.</ref> [[شیخ آقا بزرگ تهرانی|شیخ آقا بزرگ طهرانی]] آورده است که از مواضعی از آثار فارابی روشن می‌شود که ایشان جزء [[امامیه]] عدلیه و قائلان به [[عصمت]] [[ائمه اطهار|ائمه]] علیهم السلام  بوده است.<ref>طهرانى، آقا بزرگ، الذريعه الى تصانيف الشيعه، ج 1، ص 33. براى اطلاع بيش‌تر، ر . ك: به روضات الجنات؛ تأسيس الشيعه.</ref>
+
لاووست می‌گوید: «ویژگی‌هایی که فارابی درباره رئیس مدینه فاضله ذکر کرده است، همان ویژگی‌های مورد نظر شیعه در مورد [[ائمه اطهار|امامان]] و مخصوصاً [[امام علی علیه السلام|امام علی]] علیه‌السلام اولین امام و یکی از [[صحابه]] پیامبر و جانشین شرعیِ او است. سپس این که رئیس مدینه فاضله می‌تواند از افاضه عقل فعال برخوردار باشد و با آن متحد گردد. بنابراین، نبی و امام، هر دو دارای نفس برتر هستند و از فیض قدسی برخوردارند و عنایت الهی شامل آن‌ها می‌شود. این همان دیدگاهی است که شیعه به آن معتقد است.<ref>عبدالسلام بن عبدالعالى، الفلسفه السیاسیه عندالفاربى، ص ۲۵.</ref>
 
 
الفاخوری معتقد است که [[فلسفه]] فارابی، آمیزه‌ای از [[حکمت]] ارسطویی و نوافلاطونی است که رنگ اسلامی و به خصوص شیعه اثناعشری به خود گرفته است. او در [[منطق]] و طبیعیات، ارسطویی و در [[اخلاق]] و سیاست، افلاطونی و در [[مابعدالطبیعه]]، فلوطینی است.<ref>الفاخورى، تاريخ فلسفه در جهان اسلام، ص 401.</ref>
 
 
 
لاووست می‌گوید: «ویژگی‌هایی که فارابی درباره رئیس مدینه فاضله ذکر کرده است، همان ویژگی‌های شیعه در مورد [[ائمه اطهار|امامان]] و مخصوصاً [[امام علی علیه السلام|امام علی]] علیه‌السلام اولین امام و یکی از [[صحابه]] پیامبر و جانشین شرعیِ او است. سپس این که رئیس مدینه فاضله می‌تواند از افاضه عقل فعال برخوردار باشد و با آن متحد گردد. بنابراین، نبی و امام، هر دو دارای نفس برتر هستند و از فیض قدسی برخوردارند و عنایت الهی شامل آن‌ها می‌شود. این همان دیدگاهی است که شیعه به آن معتقد است.<ref>عبدالسلام بن عبدالعالى، الفلسفه السياسيه عندالفاربى، ص 25.</ref>
 
 
 
استاد عبدالله نعمه با تأکید بر مطلب فوق می‌گوید: «شروط و حدود و اوصافی که برای رئیس مدینه فاضله شمرده است، همان اوصافی است که پیامبر و ائمه(ع) از نظر شیعه باید متصف بدان باشند؛ مثلاً می‌گوید: رئیس مدینه فاضله باید به مقتضای طبیعت و [[فطرت]]، شایسته مقامی باشد که به او سپرده می‌شود.»<ref>نعمه، عبدالله ، فلاسفه شيعه، ص 403.</ref>
 
 
 
بنابراین، شرایط و اوصافی که فارابی برای رئیس مدینه بر می‌شمارد، بر اساس تفکر شیعیِ وی است. او در «تحصیل السعاده» و دیگر کتاب‌های سیاسیِ خود معتقد است: «امام» و «واضع نوامیس»، «ملک مطلق»، «فیلسوف کامل» و «رئیس اول» معنای واحد دارند. ویژگی‌های رئیس اول را چنین بر می‌شمارد: 1. ولایت مطلقه دارند. 2. ولایتشان مقتضای فطرت و طبیعت آن‌ها و ماهیت صناعتشان است. 3. عدم شرطیت مقبولیت در ثبوت امامت. 4. عدم شرطیت اطاعت در ثبوت امامت. 5. فعلیت امامت. 6. عنایت ویژه الهی و ارتباط خاص با خداوند از طریق عقل فعال. 7. عدم شرطیت بسط الید و امکانات قیام در ثبوت امامت.<ref>تحصيل السعاده ص 92 ـ 97؛ السياسة المدنيه، ص 79 ؛ آراء اهل المدينة الفاضله، ص 125.</ref><ref>محسن مهاجرنیا،اندیشه سیاسی فارابی</ref>
 
 
 
==شاگردان فارابی==
 
 
 
از شاگردان و پیروان مشهور ابونصر فارابی می‌توان این افراد را نام برد:
 
 
 
* یحیی بن عدی،
 
* ابوسلیمان سجستانی،
 
* ابوالحسن محمد بن یوسف عامری
 
* [[ابوحیان توحیدی]].<ref>محسن مهاجرنیا،اندیشه سیاسی فارابی</ref>
 
  
 +
بنابراین، شرایط و اوصافی که فارابی برای رئیس مدینه فاضله بر می‌شمارد، بر اساس تفکر شیعیِ وی است. او در «تحصیل السعاده» و دیگر کتاب‌های سیاسیِ خود معتقد است: «امام» و «واضع نوامیس»، «ملک مطلق»، «فیلسوف کامل» و «رئیس اول» معنای واحد دارند. ویژگی‌های رئیس اول را چنین بر می‌شمارد: ۱. ولایت مطلقه دارند. ۲. ولایتشان مقتضای فطرت و طبیعت آن‌ها و ماهیت صناعتشان است. ۳. عدم شرطیت مقبولیت در ثبوت امامت. ۴. عدم شرطیت اطاعت در ثبوت امامت. ۵. فعلیت امامت. ۶. عنایت ویژه الهی و ارتباط خاص با خداوند از طریق عقل فعال. ۷. عدم شرطیت بسط الید و امکانات قیام در ثبوت امامت.<ref>تحصیل السعاده ص ۹۲ ـ ۹۷؛ السیاسة المدنیه، ص ۷۹ ؛ آراء اهل المدینة الفاضله، ص ۱۲۵.</ref><ref>محسن مهاجرنیا،اندیشه سیاسی فارابی</ref>
 
==آثار و تألیفات==
 
==آثار و تألیفات==
 
برخی از آثار فارابی از این قرار است:
 
برخی از آثار فارابی از این قرار است:
  
*ما ینبغی ان تعلم قبل الفلسفه (آنچه شایسته‌است قبل از فلسفه فرا بگیری): در این کتاب، فارابی منطق، هندسه، اخلاق نیکو و کناره‌گیری از شهوات را پیش نیاز پرداختن به فلسفه ذکر می‌کند و درباره ی هر یک مطالبی بیان می‌نماید.
+
#ما ینبغی أن تعلم قبل الفلسفه: در این کتاب، فارابی [[منطق]]، هندسه، [[اخلاق]] نیکو و کناره‌گیری از شهوات را پیش نیاز پرداختن به فلسفه ذکر می‌کند و درباره هر یک مطالبی بیان می‌نماید.
*السیاسه المدنیه (سیاست شهری): این کتاب درباره ی اقتصاد سیاسی است.
+
#السیاسة المدنیه: این کتاب درباره اقتصاد سیاسی است.
*الجمع بین رأی الحکیمین افلاطون الالهی و ارسطو طالیس (جمع بین آراء دوحکیم بزرگ، افلاطون الهی و ارسطو): فارابی در این کتاب می‌کوشد بین نظریات افلاطون و ارسطو هماهنگی برقرار سازد.
+
#الجمع بین رأی الحکیمین افلاطون الالهی و ارسطوطالیس: فارابی در این کتاب می‌کوشد بین نظریات افلاطون و ارسطو هماهنگی برقرار سازد.
*رساله فی ماهیة العقل (رساله‌ای دربارهٔ ماهیت و چیستی عقل): در این رساله اقسام عقول را تعریف و مراتب آن‌ها را بیان می‌کند.
+
#رساله فی ماهیة العقل: در این رساله اقسام عقول را تعریف و مراتب آن‌ها را بیان می‌کند.
*تحصیل السعاده (به دست آوردن سعادت): در اخلاق و فلسفه نظری
+
#تحصیل السعاده: در اخلاق و [[فلسفه]] نظری
*اجوبة عن مسائل فلسفیة (پاسخ‌هایی به مسائل فلسفی): پاسخ‌هایی است به برخی پرسش‌ها و مسائل فلسفی
+
#اجوبة عن مسائل فلسفیة: پاسخ‌هایی است به برخی پرسش‌ها و مسائل فلسفی
*رساله فی اثبات المفارقات (رساله‌ای در اثبات وجود موجودات غیر مادی): در این رساله، فارابی دربارهٔ موجودات غیر مادی بحث می‌کند.
+
#رساله فی اثبات المفارقات (موجودات غیرمادی): در این رساله، فارابی دربارهٔ موجودات غیر مادی بحث می‌کند.
*اغراض ارسطو طالیس فی کتاب مابعد الطبیعه (اغراض ما بعدالطبیعه ارسطو) (مقاصد ارسطو در کتاب متافیزیک): این کتاب یکی از مهم‌ترین کتاب های فارابی است که مورد استفاده ابن سینا هم قرار گرفت.
+
#اغراض ارسطوطالیس فی کتاب مابعدالطبیعه: این کتاب یکی از مهم‌ترین کتاب های فارابی است که مورد استفاده [[ابن سینا]] هم قرار گرفت.
*رساله فی السیاسه (رساله‌ای در سیاست): فارابی درباره ی سیاست صحبت می‌کند.
+
#رساله فی السیاسه: فارابی درباره سیاست صحبت می‌کند.
*فصول الحکم (جداکننده‌های حکمت): این کتاب در مورد حکمت الهی و شامل 74 بحث در این زمینه و مباحث نفس می‌باشد.
+
#فصول الحکم: این کتاب در مورد [[حکمت الهی]] و شامل ۷۴ بحث در این زمینه و مباحث [[نفس]] می‌باشد.
*کتاب موسیقی کبیر: این اثر جنبه‌های گوناگون موسیقی مانند مقامات را تعیین می‌کند.<ref>[http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1+%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%A8%DB%8C&SSOReturnPage=Check&Rand=0 آثار فارابی، دانشنامه رشد]، بازیابی: 10 خرداد 1396</ref>
+
#کتاب موسیقی کبیر: این اثر جنبه‌های گوناگون موسیقی مانند مقامات را تعیین می‌کند.<ref>[http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1+%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%A8%DB%8C&SSOReturnPage=Check&Rand=0 آثار فارابی، دانشنامه رشد]، بازیابی: ۱۰ خرداد ۱۳۹۶</ref>
 
 
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
 
[[رده:علمای قرن سوم]]
 
[[رده:علمای قرن سوم]]
 +
[[رده:علماء شیعه]]
 
[[رده:فیلسوفان]]
 
[[رده:فیلسوفان]]
 +
[[رده:ریاضیدانان]]
 +
[[رده:دانشمندان مسلمان ایرانی]]
 
[[رده: مقاله های مرتبط به دانشنامه]]
 
[[رده: مقاله های مرتبط به دانشنامه]]
 
{{سنجش کیفی
 
{{سنجش کیفی
سطر ۹۰: سطر ۷۶:
 
|رده=دارد
 
|رده=دارد
 
}}
 
}}
<references />
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۲۱

«ابونصر محمد فارابی»، معروف به «معلم ثانی» (۲۵۹-۳۳۹ ق)، فیلسوف، حکیم، ریاضیدان و منجم قرن سوم و چهارم هجری است. فارابی نخستین فیلسوف اسلامی است که به ترجمه آثار علمی و حکمت یونان به زبان عربی پرداخت و او نقش بسزایی در رواج فلسفه در جهان اسلام داشت. «تحصیل السعاده» و «السیاسة المدنیة»، از آثار مهم اوست.

Farabi.jpg
نام کامل ابونصر محمد فارابی
زادروز ۲۵۹ قمری
زادگاه فاراب، خراسان
وفات ۳۳۹ قمری
مدفن دمشق

Line.png

اساتید

یوحنا بن حیلان، ابوبشر متی،...

شاگردان

یحیی بن عدی، ابوسلیمان سجستانی، محمد بن یوسف عامری، ابوحیان توحیدی،...

آثار

فصول الحکم، السیاسة المدنیة، تحصیل السعاده، رساله فی ماهیة العقل، ما ینبغی أن تعلم قبل الفلسفه، الجمع بین رأی الحکیمین،...


زندگی‌نامه

ابونصر محمد فارابی در ۲۵۹ قمری در شهر فاراب خراسان دیده به جهان گشود. در ایرانی بودن فارابی شکی نیست و از جهت آنکه منسوب به فاراب یا پاراب است که در ناحیه ترکستان ساحل غربی رود جیحون (ماوراءالنهر) نزدیکی بلخ قرار داشته، نژاد ترکی و محل تولد (فاراب) وی را از ایران خارج نمی کند چه آنکه در قلمرو وسیع ایران نژادهای مختلف زندگی می کردند.[۱] ابن ابی اصیبعه می‌گوید: محمد بن محمد بن اوزلغ بن طرخان از شهر فاراب است و آن شهری است از بلاد ترک، در سرزمین خراسان، که در آن روزگار بسیار گسترده‌تر از خراسان فعلی بود.»[۲]

در آن دوران، دو مرکز علمی شهرت داشتند: یکی حران در جنوب شرقی ترکیه فعلی که این مرکز وارث مکتب اسکندریه بود و در عصر متوکل عباسی (۲۳۲-۲۴۷ ق) از انطاکیه بدان‌جا منتقل شده بود و دیگری بغداد دارالخلافه بود که در واقع، ادامه مکتب حران بود؛ زیرا در همین دوران، استادان و مترجمان بزرگ حرانی به بغداد مهاجرت کرده‌اند.[۳]

فارابی برای تحصیل علوم و معارف ابتدا به بغداد رفته و و در محضر استادان عالیمقام چون منطقی معروف ابوبشر متی حاضر گردید سپس به حران مسافرت کرد و در آنجا در نزد یوحنا بن حیلان (جیلان) حکیم و فیلسوف مسیحی به تکمیل علم منطق پرداخت. آنگاه برای تکمیل علوم فلسفی مجددا به بغداد بازگشته در افکار فلسفی و منطقی (ارسطو) بارها مطالعه و تحقیق کرد.[۴]

در شرح حالات او گفته شده که از مردم دوری می کرد و پارسا و تهیدست بود و دیده نمی شد مگر اینکه به کتاب می نگریست یا رقعه هایی می نوشت.[۵] فارابی را در دانش موسیقی نیز سرآمد دانسته اند.

شخصیت علمیِ فارابی در بغداد شکل گرفت و تکامل یافت. او در آن‌جا وارث زحمات نهضت ترجمه شد و خود تألیفات بسیاری نمود.[۶] فارابی نزدیک به بیست سال در این شهر تدریس نمود. از شاگردان و پیروان مشهور ابونصر فارابی می‌توان این افراد را نام برد: یحیی بن عدی، ابوسلیمان سجستانی، محمد بن یوسف عامری و ابوحیان توحیدی.[۷]

اما او در دوران مستکفی بالله (۳۲۹-۳۳۳ ق) بغداد را ترک نموده به دمشق که در آن‌جا سیف الدوله حمدانی، حاکم شیعی مذهب بود، رفت. در مورد علت این مهاجرت برخی گفته اند: مجموعه گزارش‌های تاریخی، در کنار تفکر و اندیشه فارابی مؤید آن است که وی از جدال‌های بی‌حاصل بغداد به تعب آمده بود و با وجود جنگ خونین داخلی، زمینه‌ای برای فعالیت‌های علمی و سیاسی در بغداد نمی‌دید.[۸]

ابن ابی اصیبعه (م، ۶۶۸ ق) می‌نویسد: فارابی در اواخر عمر خویش از مصر بازدید کرده است.[۹] و ابراهیم مذکور معتقد است این سفر کاملاً محتمل است؛ زیرا شام و مصر، سالیان دراز با یکدیگر پیوندهای نزدیکی داشتند و حیات فرهنگی در زمان سلسله طولونی و سلسله اخشیدی، دارای جاذبه فراوان بود.[۱۰] برخی حتی گفته اند که او حدود ۶ سال در مصر اقامت داشته است.[۱۱]

در مورد زمان وفات فارابی، ظهیرالدین بیهقی (م، ۵۶۵ ق) در «تاریخ حکماء الاسلام» می‌گوید: او در اواخر عمر خویش از دمشق عازم عسقلان در فلسطین بود که در سال ۳۳۹ ق. به دست گروهی از راهزنان کشته شد.[۱۲]

مذهب و آراء فارابی

اگر چه در عصر فارابی، ماوراء النهر و ترکستان و بخش اعظم شمال و شمال شرقیِ خراسان، سنی مذهب و پیرو مذهب شافعی بودند،[۱۳] اما در مورد فارابی، تقریباً اجماع نظر وجود دارد که شیعه است.

بسیاری از شرح حال نویسان در شیعی مذهب بودن فارابی تردید نکرده‌اند. صاحب «اعیان الشیعه» معتقد است: فارابی اولین فیلسوف در اسلام است و بعضی از معاصران گفته‌اند که فارابی با هیچ کس ارتباط نداشت مگر با اهل فضل از شیعیان، به خاطر جامعیت عقیده و مذهب.[۱۴] شیخ آقا بزرگ طهرانی آورده است که از مواضعی از آثار فارابی روشن می‌شود که ایشان جزء امامیه عدلیه و قائلان به عصمت ائمه علیهم السلام بوده است.[۱۵]

الفاخوری معتقد است که فلسفه فارابی، آمیزه‌ای از حکمت ارسطویی و نوافلاطونی است که رنگ اسلامی و به خصوص شیعه اثناعشری به خود گرفته است. او در منطق و طبیعیات، ارسطویی و در اخلاق و سیاست، افلاطونی و در مابعدالطبیعه، فلوطینی است.[۱۶] برخی او را بزرگترین مفسر و شارح فلسفه ارسطو دانسته اند و اطلاق لقب «معلم ثانی» به او را از همین جهت ذکر کرده اند.[۱۷] داوری اردکانی می گوید: فارابی فلسفه را چنان احیا و تجدید کرد که در آب و خاک عالم اسلام ریشه دوانید، رشد کرد و در همه جا سایه گسترد. این فلسفه از زمان فارابی تا عصر ما، در حوزه های علمی و دینی تدریس شده و می شود.[۱۸]

لاووست می‌گوید: «ویژگی‌هایی که فارابی درباره رئیس مدینه فاضله ذکر کرده است، همان ویژگی‌های مورد نظر شیعه در مورد امامان و مخصوصاً امام علی علیه‌السلام اولین امام و یکی از صحابه پیامبر و جانشین شرعیِ او است. سپس این که رئیس مدینه فاضله می‌تواند از افاضه عقل فعال برخوردار باشد و با آن متحد گردد. بنابراین، نبی و امام، هر دو دارای نفس برتر هستند و از فیض قدسی برخوردارند و عنایت الهی شامل آن‌ها می‌شود. این همان دیدگاهی است که شیعه به آن معتقد است.[۱۹]

بنابراین، شرایط و اوصافی که فارابی برای رئیس مدینه فاضله بر می‌شمارد، بر اساس تفکر شیعیِ وی است. او در «تحصیل السعاده» و دیگر کتاب‌های سیاسیِ خود معتقد است: «امام» و «واضع نوامیس»، «ملک مطلق»، «فیلسوف کامل» و «رئیس اول» معنای واحد دارند. ویژگی‌های رئیس اول را چنین بر می‌شمارد: ۱. ولایت مطلقه دارند. ۲. ولایتشان مقتضای فطرت و طبیعت آن‌ها و ماهیت صناعتشان است. ۳. عدم شرطیت مقبولیت در ثبوت امامت. ۴. عدم شرطیت اطاعت در ثبوت امامت. ۵. فعلیت امامت. ۶. عنایت ویژه الهی و ارتباط خاص با خداوند از طریق عقل فعال. ۷. عدم شرطیت بسط الید و امکانات قیام در ثبوت امامت.[۲۰][۲۱]

آثار و تألیفات

برخی از آثار فارابی از این قرار است:

  1. ما ینبغی أن تعلم قبل الفلسفه: در این کتاب، فارابی منطق، هندسه، اخلاق نیکو و کناره‌گیری از شهوات را پیش نیاز پرداختن به فلسفه ذکر می‌کند و درباره هر یک مطالبی بیان می‌نماید.
  2. السیاسة المدنیه: این کتاب درباره اقتصاد سیاسی است.
  3. الجمع بین رأی الحکیمین افلاطون الالهی و ارسطوطالیس: فارابی در این کتاب می‌کوشد بین نظریات افلاطون و ارسطو هماهنگی برقرار سازد.
  4. رساله فی ماهیة العقل: در این رساله اقسام عقول را تعریف و مراتب آن‌ها را بیان می‌کند.
  5. تحصیل السعاده: در اخلاق و فلسفه نظری
  6. اجوبة عن مسائل فلسفیة: پاسخ‌هایی است به برخی پرسش‌ها و مسائل فلسفی
  7. رساله فی اثبات المفارقات (موجودات غیرمادی): در این رساله، فارابی دربارهٔ موجودات غیر مادی بحث می‌کند.
  8. اغراض ارسطوطالیس فی کتاب مابعدالطبیعه: این کتاب یکی از مهم‌ترین کتاب های فارابی است که مورد استفاده ابن سینا هم قرار گرفت.
  9. رساله فی السیاسه: فارابی درباره سیاست صحبت می‌کند.
  10. فصول الحکم: این کتاب در مورد حکمت الهی و شامل ۷۴ بحث در این زمینه و مباحث نفس می‌باشد.
  11. کتاب موسیقی کبیر: این اثر جنبه‌های گوناگون موسیقی مانند مقامات را تعیین می‌کند.[۲۲]

پانویس

  1. حسن حسن زاده، ابونصر فارابی و فلسفه او، مجله هلال، تیر ۱۳۴۵
  2. عیون الابناء فى طبقات الاطباء، ج ۲، ص ۱۴۳.
  3. محسن مهاجرنیا،اندیشه سیاسی فارابی، فصل سوم: در دسترس در پایگاه صراط مبین
  4. حسن حسن زاده، ابونصر فارابی و فلسفه او، مجله هلال، تیر ۱۳۴۵.
  5. دانش پژوه، محمد تقی؛ دورنمایی از زندگی و اندیشه فارابی یا شالوده فارابی شناسی، مطالعات اسلامی، پاییز و زمستان ۱۳۵۴، شماره ۱۶.
  6. صفدی و قفطی، هر دو تصریح می‌کنند که فارابی «دخل العراق و استوطن بغداد و قرأ بها العلم الحکمی مدینة السلام فی ایام المقتدر و الّف ببغداد معظم کتبه»(صفدى، صلاح الدین، الوافى بالوفیات؛ قفطى، تاریخ الحکماء.)
  7. محسن مهاجرنیا،اندیشه سیاسی فارابی.
  8. محسن مهاجرنیا،اندیشه سیاسی فارابی
  9. ابن ابى اصیبعه، عیون الانباء فى طبقات الاطباء، ج ۲، ص ۱۳۹.
  10. مذکور، ابراهیم، فارابى؛ تاریخ فلسفه در اسلام، ج ۱، ص ۶۳۹.
  11. بکار، عثمان، طبقه بندی علوم از نظر حکمای مسلمان، جواد قاسمی، انتشارات آستانه قدس رضوی، مشهد، ۱۳۸۱، ص۳۷. به نقل از علی اصغر نجابت، فارابی، دانشنامه پژوهه، بازیابی:۱۰ خرداد ۱۳۹۶
  12. محسن مهاجرنیا،اندیشه سیاسی فارابی
  13. حلبى، على اصغر، آل بویه و اوضاع زمان ایشان، ص ۴۳۹.
  14. محسن امین، اعیان الشیعه، ج ۴۳، ص ۲۶۳.
  15. طهرانى، آقا بزرگ، الذریعه الى تصانیف الشیعه، ج ۱، ص ۳۳. براى اطلاع بیش‌تر، ر . ک: به روضات الجنات؛ تأسیس الشیعه.
  16. الفاخورى، تاریخ فلسفه در جهان اسلام، ص ۴۰۱.
  17. حسن حسن زاده، ابونصر فارابی و فلسفه او، مجله هلال، تیر ۱۳۴۵
  18. اسلامیان، مرضیه؛ کشتی آرای، نرگس؛ گلستانی، سید هاشم؛واکاوی آراء تربیتی فارابی مؤسس فلسفه اسلامی، پژوهش در برنامه ریزی درسی، تابستان ۱۳۹۲، شماره ۳۷ به نقل از فارابی فیلسوف فرهنگ، انتشارات سخن
  19. عبدالسلام بن عبدالعالى، الفلسفه السیاسیه عندالفاربى، ص ۲۵.
  20. تحصیل السعاده ص ۹۲ ـ ۹۷؛ السیاسة المدنیه، ص ۷۹ ؛ آراء اهل المدینة الفاضله، ص ۱۲۵.
  21. محسن مهاجرنیا،اندیشه سیاسی فارابی
  22. آثار فارابی، دانشنامه رشد، بازیابی: ۱۰ خرداد ۱۳۹۶