استنساخ: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی ' اين اصطلاح، كه با كلمه استكتاب مترادف دانسته شده، به‌معناي نوشتن نسخه كتابي ا...' ایجاد کرد)
 
جز (مهدی موسوی صفحهٔ اِستِنساخ را به استنساخ منتقل کرد)
 
(۵ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
اين اصطلاح، كه با كلمه استكتاب مترادف دانسته شده، به‌معناي نوشتن نسخه كتابي از روي نسخه ديگر همان كتاب يا نسخه گرفتن از كتاب و نوشته به‌كار مي‌رود، و معادل آن در زبان فارسي "نسخه‌نويسي" است (41: ج 2، ص 160).  
+
«اِستنساخ» به معنای نسخه‌نویسی، در اصطلاح به‌ نوشتن نسخه کتابی از روی نسخه دیگر همان کتاب یا نسخه گرفتن از کتاب و نوشته گفته می‌شود. در نخستین قرون اسلامی، پدیده استنساخ رواج داشته و با توجه به توصیه‌ها و آموزه‌هایی که در این زمینه در کلمات قصار و ضرب‌المثل‌های اسلامی مشهود است، می‌توان گفت که استنساخِ کتاب در جهان [[اسلام]] با سرعت قانونمند شده و در نزد تحصیل‌کردگان ارزشی فراگیر محسوب می‌گردیده است.  
  
در زبان فارسي تعبيرهاي نسخه كردن، نسخه نوشتن، نسخه بردن، نسخه گرفتن، و نسخه برداشتن نيز به معناي استنساخ متداول بوده است (22: ج 7، ذيل "نسخه"؛ 31: ج 1، ذيل "الأستنساخ"؛ 36: ج 4، ذيل "نسخه"). اين اصطلاح از مادّه " نسخ" گرفته شده كه يكي از معاني آن "نَقْل" است؛ چنان‌كه نوشته‌اي از روي نوشته‌اي نقل شود. در قرآن آمده است: انّا كُنّا نَسْتَنْسِخُ ما كنتم تَعْلَمُون، زيرا ما كارهايي را كه مي‌كرده‌ايد مي‌نوشته‌ايم.
+
==انگیزه‌های استنساخ==
  
از زماني‌كه بشر گونه‌اي خط و كتاب داشته، مقوله استنساخ نيز در جنب امور فرهنگي مطرح بوده است. چيني‌ها، يوناني‌ها، و ايرانيان دوران باستان از طريق استنساخ كتاب به تكثير و انتشار آن مي‌پرداختند (67:10). گفته‌اند كه اسكندر پس از ورود به ايران دستور داد تا از همه كتاب‌هاي موجود در اصطخر نسخه‌برداري كنند. شاپور هم كتاب‌هايي را كه جمع‌آوري كرده بود در دسترس نسخه‌برداران قرار داد تا از روي آنها نسخه‌هايي استنساخ شود (7:28). در تمدن اسلامي استنساخ كتاب نوعي ارزش فرهنگي تلقي شده؛ تاجايي‌كه ابن‌خلدون آن را از زمينه‌هاي "عمران" محسوب داشته است (5: ج 1، ص 841).
+
اصطلاح «اِستنساخ» از مادّه "نسخ" گرفته شده که یکی از معانی آن "نَقْل" است؛ چنان‌که نوشته‌ای از روی نوشته‌ای نقل شود. در [[قرآن]] آمده است: {{متن قرآن|«انّا کنّا نَسْتَنْسِخُ ما کنتم تَعْلَمُون»}} ([[سوره جاثیه]]، ۲۹)، ما کارهایی را که می‌کرده‌اید، می‌نوشته‌ایم.
  
در جهان اسلام، در نخستين قرون اسلامي، پديده استنساخ و استكتاب رواج داشته و با توجه به توصيه‌ها و آموزه‌هايي كه در اين زمينه در لابه‌لاي كلمات قصار و ضرب‌المثل‌هاي اسلامي مشهود است مي‌توان گفت كه استنساخِ كتاب در جهان اسلام باسرعت قانونمند شده و در نزد تحصيل‌كردگان ارزشي فراگير محسوب مي‌گرديده است (32: ج 1، ص 360). برطبق برآوردي، كه فقط از نُسَخ خطي قُرْطُبه به‌عمل آمده، در حدود 60 تا 80 هزار كتاب در ميانه دو قرن چهارم و پنجم هجري در آنجا استنساخ شده است (285:10-286). بر اساس شمارش مجموعه فهرست‌هاي نسخ خطي نگارش‌هاي اسلامي مي‌توان گفت كه در طول يك هزار و دويست سال از تاريخ تمدن اسلامي، در حدود پنج ميليون كتاب و رساله استنساخ شده است. اين رقم حكايت از آن دارد كه مقوله استنساخ، به‌عنوان ارزشي فرهنگي، در جهان اسلام شناخته بوده است.
+
از زمانی‌ که بشر گونه‌ای خط و کتاب داشته، مقوله استنساخ و استکتاب نیز در جنب امور فرهنگی مطرح بوده است. چینی‌ها، یونانی‌ها و [[ایران|ایرانیان]] دوران باستان از طریق استنساخ کتاب به تکثیر و انتشار آن می‌پرداختند. در تمدن [[اسلام|اسلامی]]، استنساخ کتاب نوعی ارزش فرهنگی تلقی شده، تا جایی‌ که [[ابن خلدون|ابن‌خلدون]] آن را از زمینه‌های "عمران" محسوب داشته است.  
  
انگيزه‌هاي استنساخ. انگيزه‌هايي كه سبب گرديده مقوله استنساخ، در قلمرو فرهنگ جهان اسلام، زمينه‌اي از زمينه‌هاي عمران محسوب شود متنوع و گوناگون است؛ امّا در عين تنوع، اين انگيزه‌ها را مي‌توان در سه حوزه عقيده، علاقه به خِرَد و تحصيل دانش، و نيز به اعتبار امور اقتصادي و معيشتي مورد مداقّه قرار داد (35: 24-25). عقيده و ايمان، يكي از انگيزه‌هاي جدّي در قلمرو استنساخ كتاب‌هاي مقدس و مذهبي محسوب مي‌شود. در طول تاريخ تمدن اسلامي كم نبوده‌اند كساني كه حتي حُسن خط را به‌سبب همين انگيزه فرامي‌گرفته و با استنساخ متون مذهبي خود را اقناع مي‌كرده‌اند. آنان كه بر مبناي انگيزه ديني و عقيدتي در تمدن اسلامي به مقوله استنساخ روي آورده‌اند، از هر طبقه اجتماعي كه بوده‌اند، مسئله تبرّك و تيمّن جستن را انگيزه اصلي خويش در استنساخ دانسته و استنساخ كتابي از كتاب‌هاي مقدس و مذهبي را از جمله آرزوها و آمال خويش برشمرده‌اند. در ميان نسخه‌هاي كتاب‌هاي مقدس، مواردي مي‌توان يافت كه سلاطين و حكام استنساخ كرده‌اند. اين نسخه‌ها حاكي از آن است كه حتي حاكمان و قدرتمندان، استنساخ يك نسخه از قرآن را موجب اقناع خواسته‌هاي باطني خود مي‌دانسته‌اند (81:26). از آنجا كه استنساخ كتاب‌هاي مقدس مانند قرآن، كتب ادعيه و مأثورات مذهبي، و نيز نگارش‌هاي حوزه حديث مانند صحاح ستّه* و كتب اربعه به اعتبار تبرّك جستن و از وجه توجه به اجر و پاداش اخروي مدّ نظر همه طبقات اجتماعي در جهان اسلام بوده است، بسياري از ارباب فضل و دانش پيوسته به استنساخ نسخه‌هاي متعدد اين دسته از كتب اهتمام كرده‌اند. نجم‌الدين محمود (    ـ750 ق.) در طول عمر خود نزديك به يك هزار نسخه از قرآن مجيد را استنساخ كرده است (15: 165). به‌تصريح ابن خلّكان، ابوالفوارس حسين‌بن علي‌بن حسين، معروف به خازن‌الكاتب (    ـ502 ق.) 500 نسخه از قرآن را نوشته است (4:  ج 1، ص 191). در جهان اسلام مراكزي وجود داشته كه همّ خود را مصروف استنساخ متون مقدس كرده‌اند. فقط در يكي از مراكز فرهنگي قرطبه 170 نفر زن به استنساخ قرآن اشتغال داشته‌اند (286:10).
+
انگیزه‌هایی که سبب گردیده مقوله استنساخ در قلمرو [[فرهنگ]] جهان [[اسلام]]، زمینه‌ای از زمینه‌های عمران محسوب شود، متنوع و گوناگون است؛ اما در عین تنوع، این انگیزه‌ها را می‌توان در سه حوزه عقیده، علاقه به خِرَد و تحصیل دانش و نیز به اعتبار امور اقتصادی و معیشتی مورد مداقّه قرار داد.
  
پسندهاي فرقه‌اي و مذهبي نيز سبب شده است كه اهالي هر مذهب در استنساخ آثار و نگارش‌هاي مذهبي و عقيدتي خويش اهتمام ورزند، زيرا پيروان هر فرقه خواستار انتشار آراء و عقايد مذهبي فرقه خويش بوده‌اند و به همين سبب بيشترين نُسَخ نگارش‌هاي مذهبي توسط اهالي و كاتبان همان مذهب استنساخ مي‌شده است. اين بستر استنساخ نيز بر پايه نوعي عقيده و از روي تبرّك و چشمداشت اجر معنوي گسترش يافته است.
+
عقیده و [[ایمان]]، یکی از انگیزه‌های جدّی در قلمرو استنساخ کتاب‌های مقدس و مذهبی محسوب می‌شود. در طول تاریخ تمدن اسلامی کم نبوده‌اند کسانی که حتی حُسن [[خط]] را به‌ سبب همین انگیزه فرامی‌گرفته و با استنساخ متون مذهبی خود را اقناع می‌کرده‌اند. آنان که بر مبنای انگیزه دینی و عقیدتی در تمدن اسلامی به مقوله استنساخ روی آورده‌اند، از هر طبقه اجتماعی که بوده‌اند، مسئله [[تبرک|تبرّک]] و تیمّن جستن را انگیزه اصلی خویش در استنساخ دانسته و استنساخ کتابی از کتاب‌های مقدس و مذهبی را از جمله آرزوها و آمال خویش برشمرده‌اند.
  
علاوه بر آن، انگيزه‌هاي فرهنگي و اقتصادي نيز سبب شده است كه استنساخ و نسخه‌نويسي در جهان اسلام به‌منزله مقوله‌اي فرهنگي و اقتصادي رونق يابد، تاجايي‌كه مي‌توان شبكه‌هاي نظام‌مندي را براي استنساخ كتاب قائل شد (28 :34-35). يكي از مهم‌ترين و كارآمدترين شبكه‌هايي كه به استنساخ و نسخه‌نويسي اهميت فراوان مي‌داده شبكه‌اي است كه در دربار سلاطين و حكمرانان تشكيل يافته است. دربارها نه تنها به وجود كاتبان آگاه از فرهنگ ديواني نياز داشته‌اند و به اعتبار نوشتن نامه‌هاي ديواني، كاتبان خوشنويس و مطلع بر آداب نامه‌نويسي و منشي‌گري به خدمت مي‌گرفته‌اند (30: 207-215؛ 40: 19-41)، بلكه از لحاظ تشكيل كتابخانه‌هاي درباري و سلطنتي نيز به نسخه‌نويساني نياز داشته‌اند تا آثار و نگارش‌هاي مورد توجه سلاطين و حكمرانان را براي كتابخانه‌هاي آنان استنساخ كنند. در كنار نسخه‌نويسان، كتاب‌آرايان و صحّافان نيز در كتابخانه‌هاي سلطنتي به كتاب‌آرايي و كتاب‌سازي مي‌پرداخته‌اند. چنان‌كه در كتابخانه خليفه الحِكَم ثاني، در قرطبه، تعداد زيادي نسخه‌نويس وجود داشت كه آثار معمول در جهان اسلام را به‌سرعت استنساخ مي‌كردند، به‌طوري‌كه فهرست مجموعه نسخه‌هاي آن كتابخانه بالغ بر 44 جلد بوده است (284:10). معتصم عباسي براي كتابخانه خود از دوخوشنويس نامدار، ابن مقله* و ابن بوّاب*، بهره‌مند بود كه اين دو، آثار و اسناد مورد نظر دربار را استنساخ مي‌كردند (42: ج 3، ص 151). در عصر تيموريان و صفويان نيز ماهرترين خوشنويسان در كتابخانه‌هاي درباري مشغول استنساخ بوده‌اند. بايسنغر ميرزا كتابخانه‌اي داشت كه مانند كانون فرهنگي عمل مي‌كرد. در اين كتابخانه، كتاب‌آرايان ممتاز و بيش از چهل نفر خوشنويس ورزيده جمع بودند و به كار استنساخ و كتاب‌آرايي مي‌پرداختند (42:37).  
+
در میان نسخه‌های کتاب‌های مقدس مواردی می‌توان یافت که سلاطین و حکام استنساخ کرده‌اند. این نسخه‌ها حاکی از آن است که حتی حاکمان و قدرتمندان، استنساخ یک نسخه از [[قرآن]] را موجب اقناع خواسته‌های باطنی خود می‌دانسته‌اند. از آنجا که استنساخ کتاب‌های مقدس مانند قرآن، کتب [[دعا|ادعیه]] و مأثورات مذهبی و نیز نگارش‌های حوزه [[حدیث]] مانند [[صحاح سته|صحاح ستّه]] و [[کتب اربعه]] به اعتبار تبرّک جستن و از وجه توجه به اجر و پاداش اخروی مدّ نظر همه طبقات اجتماعی در جهان اسلام بوده است، بسیاری از ارباب فضل و دانش پیوسته به استنساخ نسخه‌های متعدد این دسته از کتب اهتمام کرده‌اند.
  
نسخه‌نويسان درباري در سراسر جهان اسلام از توانايي‌هاي فرهنگي و هنري برخوردار بوده‌اند و در زمينه استنساخ كتاب نيز اهتمام فراوان داشته‌اند. به‌نوشته ميرخواند، سلطان چقماق پنج عنوان كتاب از شاهرخ خواست :تأويلات اهل سنّت از ماتريدي، تفسير كبير فخررازي، شرح تلخيص غُجدواني، شرح كشّاف پهلوان محمد، و شرح روضه در فقه شافعي. شاهرخ نسخه‌نويسان كتابخانه خود را موظف كرد تا اين كتاب‌ها را ـ كه برخي مانند تفسير فخرالدين رازي بالغ بر سي جزء مي‌شد ـ به خط خوش استنساخ كنند. آنان نيز اين آثار را در مدتي كوتاه تحرير كردند و ايلچي سلطان چقماق در بازگشت، آنها را با خود برد (1168:38). در كتابخانه‌هاي دربارهاي صفوي نيز خوشنويسان ورزيده‌اي گرد آمده بودند و به كار استنساخ آثار مورد نظر سلاطين و حكام صفوي مي‌پرداختند. شرح حال تعدادي از آنها را كه در دربارهاي صفوي احترام داشته‌اند، اسكندر بيگ منشي در عالم‌آراي عباسي و واله داغستاني در خُلâد برين ثبت كرده‌اند (19: 634). استنساخ كتاب در كتابخانه‌هاي دربارهاي ايران و منطقه همچنان جريان داشت تا آنكه در اواخر عصر قاجار چاپخانه وارد ايران و ديگر كشورهاي منطقه شد. با ورود چاپخانه‌هاي سنگي نيز، مقوله استنساخ يكي از مراحل توليد و تكثير كتاب محسوب مي‌شد، به‌طوري‌كه آثاري را كه براي چاپ سنگي* مهيّا مي‌كردند نخست نسخه‌اي منقّح يا مصحَّح از آنها استنساخ مي‌كرده سپس به چاپ مي‌رسانده‌اند.
+
نجم‌الدین محمود (۷۵۰ ق) در طول عمر خود نزدیک به یک هزار نسخه از [[قرآن مجید]] را استنساخ کرده است. به‌ تصریح [[ابن خلکان|ابن خلّکان]]، ابوالفوارس حسین‌ بن علی‌ بن حسین، معروف به خازن‌الکاتب (۵۰۲ ق) ۵۰۰ نسخه از قرآن را نوشته است. در جهان اسلام مراکزی وجود داشته که همّ خود را مصروف استنساخ متون مقدس کرده‌اند. فقط در یکی از مراکز فرهنگی [[قرطبه]] ۱۷۰ نفر زن به استنساخ قرآن اشتغال داشته‌اند.
  
شبكه ديگري كه در استنساخ كتاب و نسخه‌نويسي بسيار مؤثر و مفيد بوده و گروه‌هايي از نسخه‌نويسان، دانشمندان، و طالبان علم را شامل مي‌شده، شبكه مربوط به كتابخانه‌هاي عمومي و خصوصي و مراكز علمي و آموزشي بوده است. اين شبكه نسخه‌نويسي از گستردگي خاصي برخوردار بوده تاجايي كه مراكزي چون مسجد و خانقاه را نيز دربر مي‌گرفته است. در كتابخانه‌هاي مهم جهان اسلام، گروهي نسخه‌نويس و كاتب وجود داشته كه پيوسته مشغول استنساخِ كتاب بوده‌اند. در بيت‌الحكمه مأمون عباسي تعدادي نسخه‌نويس استخدام شده بودند كه كتاب‌هاي ترجمه‌شده به زبان عربي مترجمان بيت‌الحكمه را استنساخ مي‌كرده‌اند (67:28). در كتابخانه بنو عمّار، در طرابلس، 180 نفر كاتب به استنساخ و نسخه‌نويسي اشتغال داشته‌اند (175:16). علاوه بر نسخه‌نويسان و كاتباني كه در استخدام كتابخانه‌ها بوده‌اند، مراجعان به كتابخانه‌ها و مراكز فرهنگي نيز كتاب‌هاي مورد نظر خود را از كتابخانه‌ها به امانت مي‌گرفته و از روي آنها نسخه‌برداري مي‌كرده‌اند. از وقفنامه‌هاي برخي كتابخانه‌هاي عمومي و مراكز فرهنگي چنين برمي‌آيد كه استنساخ كتاب‌هاي موجود در آن كتابخانه‌ها براي همگان آزاد بوده است، با اين شرط كه در زمان استنساخ، در نسخه‌هاي كتابخانه تصرف نشود و نسخه مورد استنساخ از همه جهت حفظ گردد (2: ج 1، ص 163). در ربع رشيدي ـ كه به‌عنوان مجمعي فرهنگي مشهور بوده است ـ استنساخ كتاب جريان داشته و يكي از شرايط سكونت و اقامت در آنجا براي دانشمندان و طالبان علم اين بوده است كه، در برابر بهره‌مندي از خدمات رايگان آنجا، به نسخه‌نويسي مبادرت كنند. رشيدالدين فضل‌الله همداني در وقفنامه ربع رشيدي، سكونت دانشمندان را در آن مكان مشروط به عمل استنساخ كرده بود، تا جايي‌كه اگر كسي در آنجا سكونت مي‌كرده و به نسخه‌نويسي نمي‌پرداخته، متولّي مي‌توانسته است او را از ربع رشيدي بيرون براند. البته نسخه‌اي كه دانشمندان ساكن در ربع رشيدي استنساخ مي‌كرده‌اند ملك شخصي خود آنها محسوب مي‌شده و مي‌توانسته‌اند آن نسخه را براي خود نگاه دارند يا به كتابخانه ربع رشيدي بفروشند (18: ج 2، ص 19-20؛ 33: 106-107).
+
پسندهای فرقه‌ای و مذهبی نیز سبب شده است که اهالی هر مذهب در استنساخ آثار و نگارش‌های مذهبی و عقیدتی خویش اهتمام ورزند زیرا پیروان هر فرقه خواستار انتشار آراء و عقاید مذهبی فرقه خویش بوده‌اند و به همین سبب بیشترین نُسَخ نگارش‌های مذهبی توسط اهالی و کاتبان همان مذهب استنساخ می‌شده است. این بستر استنساخ نیز بر پایه نوعی عقیده و از روی تبرّک و چشمداشت اجر معنوی گسترش یافته است.
  
در مراكز فرهنگي، حق‌الزحمه نسخه‌نويسان از محل هزينه‌هاي وقفي پرداخت مي‌شده است (17: ج 2، ص 2-3، 10). ميزان حق‌الزحمه استنساخ كتاب در دوره‌ها و شبكه‌هاي مختلف نسخه‌نويسي تفاوت داشته است. آگاهي ما در مورد مزد استنساخ كتاب در دوره‌هاي مختلف بسيار اندك است، اما مسلم آن است كه حق‌الزحمه بر مبناي خوش‌خط بودن و بدخط بودن كاتب و ديگر آداب نسخه‌نويسي فزوني و كاستي داشته است. در ايران عصر صفوي و قاجار، مزد استنساخ كتاب بر پايه خوشي و بدي خط، و نيز بر مبناي اِحصاي "بَيْت" ـ هر بيت متضمّن پنجاه حرف ـ سنجيده مي‌شده است. نسخه‌اي از تفسيرالصافي فيض كاشاني در دست است كه در 1121 ق. كتابت شده و 27500 بيت دارد. اجرت نسخه‌نويس اين نسخه يك تومان و دو شاهي ضبط شده است. در انتهاي كتاب چاپ سنگي زينه‌المجالس مجدي (تهران، 1305 ق.) مزد هر دوهزار بيت يك تومان تعيين شده است (24:27؛ 29: ج 1، ص 747).  
+
علاوه بر آن، انگیزه‌های فرهنگی و اقتصادی نیز سبب شده است که استنساخ و نسخه‌نویسی در جهان اسلام به‌ منزله مقوله‌ای فرهنگی و اقتصادی رونق یابد، تا جایی‌ که می‌توان شبکه‌های نظام‌مندی را برای استنساخ کتاب قائل شد. یکی از مهم‌ترین و کارآمدترین شبکه‌هایی که به استنساخ و نسخه‌نویسی اهمیت فراوان می‌داده، شبکه‌ای است که در دربار سلاطین و حکمرانان تشکیل یافته است. دربارها نه تنها به وجود کاتبان آگاه از فرهنگ دیوانی نیاز داشته‌اند و به اعتبار نوشتن نامه‌های دیوانی، کاتبان خوشنویس و مطلع بر آداب نامه‌نویسی و منشی‌گری به خدمت می‌گرفته‌اند، بلکه از لحاظ تشکیل کتابخانه‌های درباری و سلطنتی نیز به نسخه‌نویسانی نیاز داشته‌اند تا آثار و نگارش‌های مورد توجه سلاطین و حکمرانان را برای کتابخانه‌های آنان استنساخ کنند.
  
به هر حال، استنساخ، تكثير، و انتشار كتاب در بيشتر مراكز آموزشي جهان اسلام، حركتي آموزشي و فرهنگي بوده است. طالبان علم در مدارس و مراكز آموزشي ـ اعم از نظاميه‌ها، مدرسه‌ها، مسجدها، و خانقاه‌ها ـ نه تنها از درس استاد نسخه برمي‌داشته‌اند، بلكه اگر درس بر مبناي اثري مشخص تدريس مي‌شد دانشجو يا طلبه كتاب را از مدرّس يا از كتابخانه مركز مربوط به امانت مي‌گرفته و نسخه‌اي براي استفاده خود استنساخ مي‌كرده است (17: ج 2، ص 18-19؛ 25: 342). مسئله استنساخ در مراكز آموزشي مقوله‌اي عام بوده و وجهه فرهنگي داشته است؛ تاجايي‌كه هر طالب علمي كه كتاب‌هاي بيشتري استنساخ مي‌كرده، به‌اعتبار دانشوري و دانشمندي، پذيرفته‌تر و مقبول‌تر بوده و هم از اعتبار بيشتري در حوزه تعليم و تعلم برخوردار مي‌شده است (28: 295؛ 35: 366-367).
+
در کنار نسخه‌نویسان، کتاب‌آرایان و صحّافان نیز در کتابخانه‌های سلطنتی به کتاب‌آرایی و کتاب‌سازی می‌پرداخته‌اند. چنان‌که در کتابخانه خلیفه الحِکم ثانی در قرطبه تعداد زیادی نسخه‌نویس وجود داشت که آثار معمول در جهان اسلام را به‌ سرعت استنساخ می‌کردند، به‌ طوری‌ که فهرست مجموعه نسخه‌های آن کتابخانه بالغ بر ۴۴ جلد بوده است. [[معتصم|معتصم عباسی]] برای کتابخانه خود از دوخوشنویس نامدار، [[ابن مقله]] و [[ابن بواب|ابن بوّاب]] بهره‌مند بود که این دو آثار و اسناد مورد نظر دربار را استنساخ می‌کردند. در عصر تیموریان و [[صفویه|صفویان]] نیز ماهرترین خوشنویسان در کتابخانه‌های درباری مشغول استنساخ بوده‌اند. بایسنقر میرزا کتابخانه‌ای داشت که مانند کانون فرهنگی عمل می‌کرد. در این کتابخانه، کتاب‌آرایان ممتاز و بیش از چهل نفر خوشنویس ورزیده جمع بودند و بکار استنساخ و کتاب‌آرایی می‌پرداختند.
  
علاوه بر طلاّب، مدرّسان و دانشمندان نيز از استنساخ به‌منزله عملي فرهنگي استقبال مي‌كرده‌اند. بيشترين دانشمندان در طول تاريخ فرهنگ اسلامي با آداب و راه و رسم استنساخ آشنا بوده و حتي بعضي از آنان خوشنويس نيز بوده‌اند. آنان نه‌تنها نگارش‌هاي خود را استنساخ مي‌كرده‌اند بلكه به استنساخ نسخه‌هاي آثار مورد نياز خود نيز اهتمام داشته‌اند. درباره جاحظ گفته شده كه به‌لحاظ دست يافتن به نگارش‌هاي كمياب ديگر دانشمندان، شب‌هنگام به حجره‌هاي ورّاقان مي‌رفت و آنان را به‌جهت مالي تأمين مي‌كرد و پس از آنكه آنان حجره خود را مي‌بستند، وي در طول شب به استنساخ آثار مورد نياز خويش مي‌پرداخت (12: ج 2، ص 152؛ 28:45 ).
+
نسخه‌نویسان درباری در سراسر جهان [[اسلام]] از توانایی‌های فرهنگی و هنری برخوردار بوده‌اند و در زمینه استنساخ کتاب نیز اهتمام فراوان داشته‌اند. به‌ نوشته میرخواند، سلطان چقماق پنج عنوان کتاب از شاهرخ خواست: تأویلات [[اهل سنّت]] از [[ماتریدیه|ماتریدی]]، [[التفسیر الکبیر (کتاب)|تفسیر کبیر]] [[فخر رازى|فخررازی]]، شرح تلخیص غُجدوانی، شرح [[الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل (کتاب)|کشّاف]] پهلوان محمد و شرح روضه در فقه [[شافعی|شافعی]].
  
آثاري كه توسط دانشمندان و فضلا استنساخ شده، در جهانِ نسخه‌شناسي، از ارزش فراواني برخوردار بوده است. الفهرست ابن نديم و رياض‌العلماء ميرزا عبدالله افندي اصفهاني سرشار از ستايش و تمجيد نسخه‌هايي است كه به‌دست يكي از دانشمندان يا به‌دست خود مؤلف استنساخ شده است. ياقوت به نسخه‌اي از الكتاب ابن سيبويه اشاره مي‌كند كه چون به دست الفرّاء استنساخ شده ارزش فراوان يافته، تاجايي‌كه وقتي آن نسخه به كتابخانه عبدالملك‌بن الزيات هديه گرديده مايه سرور و نشاط وي شده است (42: ج 3، ص 14). بسياري از دانشمندان جهان اسلام در پي نسخه‌هايي بوده‌اند كه توسط مؤلفان آنها يا به‌وسيله دانشمندان استنساخ شده است. ابن جَماعه از جمله فاضلاني است كه نسخه‌هاي زيادي در كتابخانه‌اش فراهم آورده كه توسط مؤلفان آنها استنساخ شده است (8: ج 6، ص 312). الحكم عباسي نيز به‌سبب آنكه نسخه‌اي از الاغاني توسط مؤلف استنساخ شود به ابوالفرج اصفهاني هزار دينار پرداخته است (5: ج ،4 ص 146).
+
شاهرخ نسخه‌نویسان کتابخانه خود را موظف کرد تا این کتاب‌ها را ـ که برخی مانند تفسیر فخرالدین رازی بالغ بر سی جزء می‌شد ـ به خط خوش استنساخ کنند. آنان نیز این آثار را در مدتی کوتاه تحریر کردند و ایلچی سلطان چقماق در بازگشت، آنها را با خود برد. در کتابخانه‌های دربارهای صفوی نیز خوشنویسان ورزیده‌ای گرد آمده بودند و بکار استنساخ آثار مورد نظر سلاطین و حکام صفوی می‌پرداختند.
  
يكي از راه‌هاي امرار معاش گروهي از دانشمندان استنساخ آثار ديگران و عرضه كردن آنها به بازار كتاب بوده است. ابن‌الفُوَطي (ـ 732 ق.) كه مدتي از عمر خود را در رصدخانه مراغه گذراند و به استنساخ كتاب‌هاي كتابخانه رصدخانه اهتمام داشت، پس از بازگشت به بغداد از طريق استنساخ كتاب و فروش آنها امرار معاش مي‌كرد (7: ج 1، ص 49 و ج 3، ص 197 و ج 4، ص 267؛ 9: ج 1، ص 20، 22-23). گرچه كتاب‌هايي كه به اهتمام دانشمندان استنساخ مي‌شده نزد كتابشناسان و دانشمندان ارزش بسيار داشته، گاه فروش آنها به‌بهاي مطلوب ميسر نبوده است. يكي از فضلايي كه گويا از طريق استنساخ نسخه و فروش آنها معيشت مي‌كرده حسرت مي‌خورده است كه كتابي را كه با جدّ و جهد فراوان و با خطِ خوش استنساخ كرده، به‌سبب ترس از افلاس، ناگزير شده به‌بهاي اندك بفروشد: كتبتُ كتابي بخطٍّ جميل/ بجهدٍ كثيرٍ و عمرٍ طويل. أخاف من الفقر أن جاء يوماً/ يباعُ كتابي بشيءٍ قليل (39: شماره 1030).
+
شرح حال تعدادی از آنها را که در دربارهای [[صفویه|صفوی]] احترام داشته‌اند، اسکندر بیگ منشی در عالم‌آرای عباسی و واله داغستانی در خُلد برین ثبت کرده‌اند. استنساخ کتاب در کتابخانه‌های دربارهای [[ایران]] و منطقه همچنان جریان داشت تا آن که در اواخر عصر قاجار چاپخانه وارد ایران و دیگر کشورهای منطقه شد. با ورود چاپخانه‌های سنگی نیز، مقوله استنساخ یکی از مراحل تولید و تکثیر کتاب محسوب می‌شد، به‌ طوری‌ که آثاری را که برای چاپ سنگی مهیا می‌کردند نخست نسخه‌ای منقّح یا مصحَّح از آنها استنساخ می‌کرده سپس به چاپ می‌رسانده‌اند.
  
بي‌گمان همه شبكه‌هاي مورد اشاره از طريق استنساخ در انتشار و تكثير فرهنگ در جهان اسلام سهمي چشمگير داشته‌اند، اما شبكه‌اي كه در زمينه انتشار و تكثير كتاب در تاريخ تمدن اسلامي سهمي كلان و جايگاهي ممتاز داشته شبكه‌اي است كه ما از آن به‌عنوان شبكه ورّاقان و خوشنويسان ياد مي‌كنيم. اين شبكه به نسبت شبكه‌هاي ديواني و آموزشي، وسعت بيشتري داشته و بيشتر كتاب‌هاي مربوط به فرهنگ و تمدن اسلامي را به زبان‌هاي متداول آن زمان استنساخ كرده است (14:44). شبكه نسخه‌نويسي از نخستين قرون اسلامي، پابه‌پاي عمران و تمدن به‌وجود آمده و رشد و شكوفايي يافته است (6: ج 1، ص 842-844 و ج 2، ص 834-837). در اين شبكه، عموماً افرادي جاي مي‌گرفته‌اند كه با مسئله كاغذ و كاغذفروشي سر و كار داشته و مشهور به "ورّاق" بوده‌اند، يا افرادي به اين شبكه نسخه‌نويسي تعلق داشته‌اند كه در خوشنويسي صاحب اُسلوب يا صاحب رأي و نظر و معروف به "خوشنويس" بوده‌اند. بيشتر افراد اين شبكه، به‌سبب آنكه به‌نحوي با كتاب و ابزارهاي آن سر و كار داشته‌اند در زمره فضلا و ادبا محسوب مي‌شده‌اند، به‌طوري‌كه برخي صاحب آثار تأليفي يا ترجمه‌اي بوده‌اند. برخي مانند ابن نديم و مترجم ناشناخته تقويم‌الصّحه ابن بطلان بغدادي، داراي آثاري چون الفهرست و ترجمه تقويم الصحه در تاريخ فرهنگ و تمدن اسلامي شهرت عام دارند و برخي نيز مانند ميرعلي مشهدي، ميرعلي هروي، مجنون رفيقي هروي، و جز آن صاحب آثاري منظوم و منشور در حوزه آداب خطاطي و ابزارهاي كتابت معروفيت تام دارند. سهم عمده و كلان اعضاي شبكه ورّاقان و خوشنويسان در زمينه تكثير و استنساخ در دو مجموعه در وين، و مجموعه "هامر پورگشتال"[1] به‌روشني نشان داده شده است (99:43).  
+
شبکه دیگری که در استنساخ کتاب و نسخه‌نویسی بسیار مؤثر و مفید بوده و گروه‌هایی از نسخه‌نویسان، دانشمندان و طالبان علم را شامل می‌شده، شبکه مربوط به کتابخانه‌های عمومی و خصوصی و مراکز علمی و آموزشی بوده است. این شبکه نسخه‌نویسی از گستردگی خاصی برخوردار بوده تا جایی که مراکزی چون [[مسجد]] و خانقاه را نیز دربر می‌گرفته است.
  
در زبان‌هاي فارسي و عربي نيز مجموعه‌اي كه مهدي بياني* به نام احوال و آثار خوشنويسان عرضه داشته و نيز مجموعه‌هايي كه متضمن فهرست نسخ خطي فارسي، عربي، و تركي كتابخانه‌هاي جهان هستند، حوزه وسيع شبكه خوشنويسان را در زمينه استنساخ كتاب در ايران و ديگر كشورهاي اسلامي نشان مي‌دهد. با اين همه، انبوهي از آثار و نگارش‌ها را كه ورّاقان و خوشنويسان در طول تاريخ فرهنگ و تمدن اسلامي استنساخ كرده‌اند، به‌آساني مي‌توان به دو بخش قديم و جديد تقسيم كرد: ورّاقان و خوشنويسان كه از نخستين قرون اسلامي تا حدود 800 ق. به استنساخ پرداخته‌اند، بيشتر جنبه صحت در ضبط مطالب را در استنساخ كتاب رعايت كرده‌اند؛ درحالي‌كه پس از 800 ق. ـ كه خوشنويسي و آرايه‌هاي هنري در زمينه استنساخ كتاب رواج يافت ـ نسخه‌نويسان نيز به زيبايي و استواري خط بيشتر از استواري ضبط‌ها و امانت‌داري در استنساخ مطالب توجه داشته‌اند (6: ج 2، ص 834-837 و ج 1، ص 842-844؛ 31:19؛ 577:34).
+
در کتابخانه‌های مهم جهان اسلام، گروهی نسخه‌نویس و کاتب وجود داشته که پیوسته مشغول استنساخِ کتاب بوده‌اند. در [[بیت الحکمه|بیت‌الحکمه]] [[مأمون|مأمون عباسی]] تعدادی نسخه‌نویس استخدام شده بودند که کتاب‌های ترجمه‌شده به زبان عربی مترجمان بیت‌الحکمه را استنساخ می‌کرده‌اند. در کتابخانه بنو عمّار در طرابلس، ۱۸۰ نفر کاتب به استنساخ و نسخه‌نویسی اشتغال داشته‌اند. علاوه بر نسخه‌نویسان و کاتبانی که در استخدام کتابخانه‌ها بوده‌اند، مراجعان به کتابخانه‌ها و مراکز فرهنگی نیز کتاب‌های مورد نظر خود را از کتابخانه‌ها به امانت می‌گرفته و از روی آنها نسخه‌برداری می‌کرده‌اند.
  
آداب استنساخ. استنساخ در همه شبكه‌هاي نسخه‌نويسي، آداب و روش‌هايي را الزام‌آور مي‌كرده است. هرچند اين آداب همگاني بوده، مجموعه آنها در ميان همه نسخه‌نويسان و در همه ادوار عموميت نداشته است. آدابي هم بوده كه در عصري تجوير شده و نسّاخان به آن توجه داشته‌اند و در عصري ديگر ابطال گرديده و نسّاخان از انجام آن اجتناب كرده‌اند. به‌طور مثال، ادب خاك پاشيدن بر كاغذ نو نوشته، به‌منظور خشك كردن مركّب، كه هرچند به‌طور سنّتي در نسخه‌نويسي مطرح بوده و براي تعميم دادن آن در عصري حديث وضع شده و در عصري ديگر اجتناب از آن مورد تأكيد قرار گرفته است (173:20؛ 32: ج 6، ص 271). با اين همه، از آنجا كه در تمدن اسلامي، پديده باور و عقيده در جميع شئون زندگي مادي و معنوي مسلمانان رسوخ داشته است، كاتبان و نسخه‌نويسان نيز مي‌بايست پاره‌اي از آداب عقيدتي و باورمندانه را در حوزه كارشان ـ يعني استنساخ كتاب ـ مدّ نظر گيرند. به اين جهت، نسخه‌نويس به هنگام استنساخ مي‌بايست طهارت مي‌داشته و رو به قبله مي‌نشسته و ابزار كتابت او نيز پاك و طاهر مي‌بوده است (149:1؛ 25: ص 341، 346؛ 35: 369). نسخه‌نويس به پاكي مكان و مسعود بودن زمانِ كتابت توجه مي‌كرده و در مكاني كه در گذر باد قرار داشته يا تنگ و كم‌نور بوده، به استنساخ نمي‌پرداخته است (14: ج 1، ص 47؛ 24: ج 1، ص 86-89). عقيده به طهارت داشتن در هنگام كتابت و استنساخ به حدّي رعايت مي‌شده كه در ادوار متأخر، يكي از اسباب رسيدن به صفاي خط را ناشي از طهارت باطن و خلوص و پاكي نسخه‌نويس دانسته‌اند (34: ص 148-152).
+
از [[وقف|وقفنامه‌های]] برخی کتابخانه‌های عمومی و مراکز فرهنگی چنین برمی‌آید که استنساخ کتاب‌های موجود در آن کتابخانه‌ها برای همگان آزاد بوده است، با این شرط که در زمان استنساخ در نسخه‌های کتابخانه تصرف نشود و نسخه مورد استنساخ از همه جهت حفظ گردد. در ربع رشیدی ـ که به‌ عنوان مجمعی فرهنگی مشهور بوده است ـ استنساخ کتاب جریان داشته و یکی از شرایط سکونت و اقامت در آنجا برای دانشمندان و طالبان علم این بوده است که در برابر بهره‌مندی از خدمات رایگان آنجا به نسخه‌نویسی مبادرت کنند.
  
آداب ديگري كه نسخه‌برداران، بنابر اعتبار عقيده، به آن توجه و تعلق نشان مي‌داده‌اند شروع استنساخ با آيه نخست از قرآن ـ بِسْمِلَه ـ بوده است، تاجايي‌كه اگر مؤلف كتابش را با اين آيه شروع نمي‌كرد، كتابت آن كلمه بر نسخه‌بردار واجب مي‌بود (346:25). نسخه‌نويس بايد بِسْمِلَه را فقط در وسط يك سطر مي‌نوشته، و پيش و پس از آن چيز ديگري كتابت نمي‌كرده است (170:20). سواي آن، نسخه‌نويسان به هنگام استنساخ، هرجا كه به استنساخ اسمي از اسماي الهي مي‌پرداخته‌اند، ملزم بوده‌اند كه جمله‌هاي تفخيمي و تعظيمي ـ مانند عَزَّوجَلَّ، سبحانَهُ و تعالي، و امثال آن ـ را بنويسند. در مورد نام پيامبر اسلام و اهل بيت و اصحاب آن حضرت نيز، نسخه‌نويس مي‌بايست عبارت تصليه ـ صلي‌الله عليه و آله و سلّم ـ و نظاير آن را كتابت مي‌كرده است. به همين قياس در مورد ديگر بزرگان و پيشوايان دين، نسخه‌نويس ملزم به رعايت ادب نوشتن جمله‌هاي دعائيه بوده است (25: 346-347). اين آداب را بيشتر در شبكه‌هاي آموزشي و علمي رعايت مي‌كرده‌اند و به استناد احاديثي چون "مَنْ صلّي عليَّ في كِتابٍ لم تَزل الملائكهُ تستغفر لهَ مادام اسمي في ذلكَ الكتابِ" (3: 36، 111) بر آن تأكيد داشته‌اند، تاجايي‌كه بر نسخه‌نويساني كه به هنگام استنساخ كتاب، به تخفيف جمله‌هاي تفخيميه و صلواتيه و دعائيه مي‌پرداخته‌اند و مثلاً به‌جاي جمله‌اي كه متضمن صلوات بر محمد (ص) بوده است،" صلعم، صلم، صم، و صله" مي‌نوشته‌اند، انتقاد كرده‌اند و اين گروه از نسخه‌نويسان را "متخلّف" خوانده و محروم از فيض و بركت كتابت اين جمله‌ها مي‌دانسته‌اند، و گفته‌اند: "اïنَّ اولُ مَن كَتَبَ صلعم، قُطِعَت يَدَه" (173:1؛347:25). علاوه بر اين آداب، از جمله آداب مسلّم و عام در نزد نسخه‌برداران آشنايي آنان به زمينه خط و شناخت گونه‌هاي كاغذ و قلم و ديگر ابزارها و ادوات كتابت و نسخه‌نويسي بوده است (34: 16-31، 75-83، 95-100). نسخه‌نويس مي‌بايست با مفردات و مركّبات الفبا دقيقاً آشنا مي‌شده و در حين استنساخ از همانندسازي حروف متشابه اجتناب مي‌جسته و از قلم‌هايي نه سنگين و نه سبك، استفاده مي‌كرده است، بلكه بايد قلم و كاغذي به‌كار مي‌برده كه استنساخ كتاب را براي او آسان‌تر مي‌ساخته است (25: 349؛ 577:34). نسخه‌نويس مي‌بايست همه كتاب را با يك قلم و به يك منوال استنساخ نمي‌كرده، بلكه در ميانه باب‌ها و فصل‌هاي كتاب، جدايي‌هاي لازم را مرعي مي‌داشته است. براي ممتاز كردن بخش‌هاي كتاب از يكديگر، نسخه‌نويس از مركّب الوان يا اندازه‌هاي ريز و درشت قلم استفاده مي‌كرده، و عنوان‌هاي كتاب را با قلم جَلي و با شنگرف، سيلو، يا زنگار مي‌نوشته و ضبط آنها را از متن كتاب متمايز مي‌كرده است (179:1-181؛ 32: ج 3، ص 150). البته نسخه‌نويساني كه به استنساخ نگارش‌هاي مربوط به ترجمه و تفسير قرآن اهتمام مي‌كرده‌اند آيات قرآن را با يك قلم و ترجمه يا تفسير آن را با قلمي ديگر تحرير مي‌كرده‌اند. اين مسئله از ديرباز به‌عنوان يكي از آداب استنساخ براي نسخه‌نويسان نُسخ تفسير قرآن و نگارش‌هايي كه متضمن متن و شرح بوده گوشزد شده است (11: ج 1، ص 26؛ 25: 361-362).
+
رشیدالدین فضل‌الله همدانی در وقفنامه ربع رشیدی، سکونت دانشمندان را در آن مکان مشروط به عمل استنساخ کرده بود تا جایی‌ که اگر کسی در آنجا سکونت می‌کرده و به نسخه‌نویسی نمی‌پرداخته، متولّی می‌توانسته است او را از ربع رشیدی بیرون براند. البته نسخه‌ای که دانشمندان ساکن در ربع رشیدی استنساخ می‌کرده‌اند ملک شخصی خود آنها محسوب می‌شده و می‌توانسته‌اند آن نسخه را برای خود نگاه دارند یا به کتابخانه ربع رشیدی بفروشند.
  
از ديگر آداب فراگير و عام، كه نسخه‌نويسان مي‌بايست در حين استنساخ به آن توجه مي‌كرده‌اند، اين بوده است كه از خفي‌نويسي و نيز ريز و مُقَرْمَط‌نويسي بپرهيزند و حتي‌المقدور با خطّي خوانا و خوشخوان به استنساخ بپردازند. گرچه بر استنساخ كتاب با خطي خوانا تأكيد مي‌شده، مبالغه در خوش نوشتن امري نادرست تلقي مي‌گرديده و دقت در استنساخ اساس كار تصوّر مي‌شده است (25: 348). اما فطرت زيبايي‌شناسانه بشر مسائل زيبايي‌شناختي را در عرصه كتاب و توليد آن نيز مجال طرح داده است. در تمدن اسلامي، به‌ويژه در شرق جهان اسلام ـ ايران و شبه قارّه هند ـ از سده هشتم هجري به بعد، مسئله خوش‌نويسي يكي از موارد چشمگير در استنساخ كتاب تصوّر شده و نسخه‌نويسان به‌جاي آنكه با مسائل و مفاهيم فرهنگي و ساختارهاي علمي آشنا گردند، سعي بليغ مي‌كردند تا بيشتر به حُسن خط توجه كنند و بر آداب خطاطي مسلّط گردند. بيشتر رساله‌هايي كه در زمينه تعليم خط خوش و آداب "خط حَسَن" در زبان فارسي و ديگر زبان‌هاي متداول در تمدن اسلامي تأليف شده به اواخر سده هشتم و پس از آن تعلق دارند (34: سي‌ويك ـ سي ودو). توجه بيش از حد نسخه‌نويسان به خوش نوشتن باعث شد تا بيشتر نسخه‌هايي كه پس از 800 ق. در شبكه نسخه‌نويسان حرفه‌اي استنساخ شده‌اند از مسامحه نسخه‌برداران به‌دور نمانند و پر از تحريف و تصحيف و لغزش باشند، تاجايي‌كه گاه موجب آزردگي و رنجش مؤلفان و مصنّفان شده است؛ چنان‌كه آورده‌اند يكي از نسخه‌نويسان ديوان جامي را استنساخ مي‌كرد و "چنان‌كه عادت كُتّاب (نسخه‌نويسان) است، در چندجا تَرْك واقع كرده و آن نسخه را به نظر جامي رسانده"، و جامي آن را بررسي و اصلاح نموده و به‌جهت آنكه دستكاري جامي بر زيبايي نسخه لطمه زده، اين قطعه را گفته است: خوشنويسي چو عارضِ خوبان/ سخنم را به خط خوب آراست. ليك در وي به سهوهاي قلم/ گاه حرفي فزود و گاهي كاست. كردم اصلاح آن من از خط خويش/ آن چنان ساختم كه دل مي‌خواست. هر چه او كرده بود با سخنم/ من به خطش قصور كردم راست (13: ج 2، ص 115).
+
در مراکز فرهنگی، حق‌الزحمه نسخه‌نویسان از محل هزینه‌های وقفی پرداخت می‌شده است. میزان حق‌الزحمه استنساخ کتاب در دوره‌ها و شبکه‌های مختلف نسخه‌نویسی تفاوت داشته است. آگاهی ما در مورد مزد استنساخ کتاب در دوره‌های مختلف بسیار اندک است، اما مسلم آن است که حق‌الزحمه بر مبنای خوش‌خط بودن و بدخط بودن کاتب و دیگر آداب نسخه‌نویسی فزونی و کاستی داشته است. در ایران عصر صفوی و قاجار، مزد استنساخ کتاب بر پایه خوشی و بدی خط و نیز بر مبنای اِحصای "بَیت" ـ هر بیت متضمّن پنجاه حرف ـ سنجیده می‌شده است.
  
لغزش‌ها و خطاهاي نسخه‌نويسان خوشنويس كه پس از 800 ق. به استنساخ اهتمام كرده‌اند، به تعداد معدودي از آنان محدود نمي‌شود؛ حتي نسخه‌نويسان آگاه و دانشمند عصر نيز از لغزش‌هاي چشمگير در حين استنساخ به‌دور نمانده‌اند. چنان‌كه سلطان علي مشهدي (    ـ 926 ق.) كه از زمره نسخه‌نويسان سخنور آن دوره است، به‌علت خطاهاي فاحش كه به هنگام استنساخ كتاب مرتكب مي‌شده، از سوي سلطان حسين بايقرا مورد سرزنش و تنبيه قرار گرفته است (37: 60-61)؛ و اين همه بدان سبب بوده است كه نسخه‌نويسان بيشتر از آنكه به دقت و صحت ضبط در نسخه‌نويسي توجه كنند نظرشان را به خوش نوشتن و زيبا نوشتن معطوف مي‌داشته‌اند و يكي از آداب مهم استنساخ ـ يعني ادب مقابله نسخه‌ها ـ را ناديده مي‌گرفته‌اند. آداب مقابله و مقايسه نسخه استنساخ‌شده با نسخه منقول عَنه از مهم‌ترين آداب در حوزه استنساخ محسوب مي‌شده و عموماً از نكته‌هايي بوده كه دانشمندان پيشين، نظر نسخه‌بردار را به آن معطوف مي‌داشته‌اند. از خليل فراهيدي نقل كرده‌اند كه هرگاه كتابي سه بار استنساخ گردد و مقابله نشود، از اصل نوشته مؤلف دور مي‌افتد و گنگ و نامفهوم مي‌شود (17: ج 2، ص 16؛ 20: 174-175؛ 21: ج 2، ص 77؛ 71:35؛ 41: ج 1، ص 84).
+
نسخه‌ای از [[تفسیر صافی (کتاب)|تفسیرالصافی]] اثر [[فیض کاشانی|فیض کاشانی]] در دست است که در ۱۱۲۱ ق. کتابت شده و ۲۷۵۰۰ بیت دارد. اجرت نسخه‌نویس این نسخه یک تومان و دو شاهی ضبط شده است. در انتهای کتاب چاپ سنگی زینه‌المجالس مجدی (تهران، ۱۳۰۵ ق) مزد هر دوهزار بیت یک تومان تعیین شده است.
  
نسخه‌هايي كه پس از استنساخ با نسخه منقول عنه يا با نسخه‌هاي ديگر مقابله مي‌شده، در ميان اهل فرهنگ از اعتبار بيشتري برخوردار بوده و ارزش آن به‌لحاظ علمي و هم به‌لحاظ مادي بيشتر بوده است. مقريزي در الخطط نسخه‌اي ازتاريخ طبري را به‌ياد مي‌آورد كه به‌لحاظ آنكه پس از استنساخ مقابله شده بود، به بهاي صد دينار ـ كه در آن روزگار بهايي سنگين تلقي مي‌شده ـ به‌فروش رفته است (10: 276). با آنكه مسئله مقابله با نسخه منقول عنه، پس از استنساخ كتاب در شبكه نسخه‌نويسي در مراكز آموزشي و پژوهشي، و همچنين توسط دانشمنداني كه به استنساخ آثار مورد نظر خود اهتمام داشته‌اند رايج بوده، اين رسم در ميان نسخه‌نويسان حرفه‌اي تعميم نداشته است؛ چون نسخه‌نويسان حرفه‌اي ـ به‌ويژه از 800 ق. به بعد ـ بر مبناي بَيْت و خوش نوشتن، حق‌الزحمه مي‌گرفته‌اند و استنساخ با خط خوش مجال مقابله و بازنگري نسخه استنساخ‌شده را از نسّاخِ حرفه‌اي مي‌گرفته است.
+
به هر حال استنساخ، تکثیر و انتشار کتاب در بیشتر مراکز آموزشی جهان اسلام، حرکتی آموزشی و فرهنگی بوده است. طالبان علم در مدارس و مراکز آموزشی ـ اعم از نظامیه‌ها، مدرسه‌ها، مسجدها و خانقاه‌ها ـ نه تنها از درس استاد نسخه برمی‌داشته‌اند، بلکه اگر درس بر مبنای اثری مشخص تدریس می‌شد دانشجو یا طلبه کتاب را از مدرّس یا از کتابخانه مرکز مربوط به [[امانت]] می‌گرفته و نسخه‌ای برای استفاده خود استنساخ می‌کرده است. مسئله استنساخ در مراکز آموزشی مقوله‌ای عام بوده و وجهه فرهنگی داشته است؛ تا جایی‌ که هر طالب علمی که کتاب‌های بیشتری استنساخ می‌کرده، به‌ اعتبار دانشوری و دانشمندی، پذیرفته‌تر و مقبول‌تر بوده و هم از اعتبار بیشتری در حوزه تعلیم و تعلم برخوردار می‌شده است.
  
به هر حال، پديده استنساخ كتاب در تمدن اسلامي، پابه‌پاي آن تمدن راه سپرده است و در همه كشورهاي اسلامي تا عصر رواج چاپخانه و چاپ متداول بوده است. از آنجا كه در جهان اسلام، در نخستين مرحله چاپ، كتاب به طريقه چاپ سنگي منتشر مي‌شده، تا سده‌هاي اخير كه چاپ حروفي (سربي) رواج يافته طبيعتاً يك نسخه مُنقَّح از كتاب مورد نظر توسط نسخه‌نويس استنساخ مي‌گرديده و بر مبناي آن چاپ سنگي آن كتاب صورت مي‌گرفته است. پيش از عصر چاپخانه با همه كوشش و تلاشي كه شبكه‌هاي نسخه‌نويسي در زمينه استنساخ كتاب مبذول مي‌داشته‌اند، تكثير و انتشار آثار در حدي وسيع و انبوه ممكن نبوده است. به اين جهت، گاه برخي دانشمندان پيشين از بي‌كتابي و دست نيافتن به كتاب‌هاي مورد نيازشان ناليده‌اند (5:23).  
+
علاوه بر طلاّب، مدرّسان و دانشمندان نیز از استنساخ به‌ منزله عملی فرهنگی استقبال می‌کرده‌اند. بیشترین دانشمندان در طول تاریخ فرهنگ اسلامی با آداب و راه و رسم استنساخ آشنا بوده و حتی بعضی از آنان خوشنویس نیز بوده‌اند. آنان نه‌ تنها نگارش‌های خود را استنساخ می‌کرده‌اند، بلکه به استنساخ نسخه‌های آثار مورد نیاز خود نیز اهتمام داشته‌اند. درباره جاحظ گفته شده که به‌ لحاظ دست یافتن به نگارش‌های کمیاب دیگر دانشمندان، شب‌هنگام به حجره‌های ورّاقان می‌رفت و آنان را به‌ جهت مالی تأمین می‌کرد و پس از آن که آنان حجره خود را می‌بستند، وی در طول شب به استنساخ آثار مورد نیاز خویش می‌پرداخت.
  
==منبع==
+
آثاری که توسط دانشمندان و فضلا استنساخ شده در جهانِ نسخه‌شناسی از ارزش فراوانی برخوردار بوده است. [[فهرست ابن ندیم (کتاب)|الفهرست]] [[ابن ندیم|ابن ندیم]] و [[ریاض العلماء (کتاب)|ریاض‌العلماء]] اثر [[میرزا عبدالله افندی|میرزا عبدالله افندی اصفهانی]] سرشار از ستایش و تمجید نسخه‌هایی است که بدست یکی از دانشمندان یا بدست خود مؤلف استنساخ شده است. یاقوت به نسخه‌ای از "الکتاب" [[ابن سیبویه|ابن سیبویه]] اشاره می‌کند که چون بدست الفرّاء استنساخ شده، ارزش فراوان یافته، تا جایی‌ که وقتی آن نسخه به کتابخانه عبدالملک‌ بن الزیات هدیه گردیده مایه سرور و نشاط وی شده است. بسیاری از دانشمندان جهان اسلام در پی نسخه‌هایی بوده‌اند که توسط مؤلفان آنها یا به‌ وسیله دانشمندان استنساخ شده است. ابن جَماعه از جمله فاضلانی است که نسخه‌های زیادی در کتابخانه‌اش فراهم آورده که توسط مؤلفان آنها استنساخ شده است. الحکم عباسی نیز به‌ سبب آن که نسخه‌ای از "[[الاغانی (کتاب)|الاغانی]]" توسط مؤلف استنساخ شود به [[ابوالفرج اصفهانی|ابوالفرج اصفهانی]] هزار دینار پرداخته است.
[http://portal.nlai.ir/daka/Wiki%20Pages/%D8%AA%D8%B0%D9%87%D9%8A%D8%A8.aspx دائره المعارف کتابداری و اطلاع رسانی، مدخل "اِسْتِنْساخ" از  نجيب مايل هروي]، بازیابی: 1 مرداد 1392
 
  
[[رده:هنرهای اسلامی]]
+
یکی از راه‌های امرار معاش گروهی از دانشمندان استنساخ آثار دیگران و عرضه کردن آنها به بازار کتاب بوده است. ابن‌ الفُوَطی (۷۳۲ ق) که مدتی از عمر خود را در رصدخانه مراغه گذراند و به استنساخ کتاب‌های کتابخانه رصدخانه اهتمام داشت، پس از بازگشت به [[بغداد]] از طریق استنساخ کتاب و فروش آنها امرار معاش می‌کرد. گرچه کتاب‌هایی که به اهتمام دانشمندان استنساخ می‌شده نزد کتابشناسان و دانشمندان ارزش بسیار داشته، گاه فروش آنها به‌ بهای مطلوب میسر نبوده است.
 +
 
 +
بی‌گمان همه شبکه‌های مورد اشاره از طریق استنساخ در انتشار و تکثیر فرهنگ در جهان [[اسلام]] سهمی چشمگیر داشته‌اند، اما شبکه‌ای که در زمینه انتشار و تکثیر کتاب در تاریخ تمدن اسلامی سهمی کلان و جایگاهی ممتاز داشته شبکه‌ای است که ما از آن به‌ عنوان شبکه ورّاقان و خوشنویسان یاد می‌کنیم. این شبکه به نسبت شبکه‌های [[دیوان (تشکیلات اداری)|دیوانی]] و آموزشی، وسعت بیشتری داشته و بیشتر کتاب‌های مربوط به فرهنگ و تمدن اسلامی را به زبان‌های متداول آن زمان استنساخ کرده است.
 +
 
 +
شبکه نسخه‌نویسی از نخستین قرون اسلامی پا به‌ پای عمران و تمدن به‌وجود آمده و رشد و شکوفایی یافته است. در این شبکه، عموماً افرادی جای می‌گرفته‌اند که با مسئله کاغذ و کاغذفروشی سر و کار داشته و مشهور به "ورّاق" بوده‌اند یا افرادی به این شبکه نسخه‌نویسی تعلق داشته‌اند که در خوشنویسی صاحب اُسلوب یا صاحب رأی و نظر و معروف به "خوشنویس" بوده‌اند. بیشتر افراد این شبکه به‌ سبب آن که به‌ نحوی با کتاب و ابزارهای آن سر و کار داشته‌اند در زمره فضلا و ادبا محسوب می‌شده‌اند، به‌ طوری‌ که برخی صاحب آثار تألیفی یا ترجمه‌ای بوده‌اند.
 +
 
 +
برخی مانند [[ابن ندیم|ابن ندیم]] و مترجم ناشناخته "تقویم‌الصّحه" ابن بطلان بغدادی، دارای آثاری چون "[[فهرست ابن ندیم (کتاب)|الفهرست]]" و ترجمه تقویم الصحه در تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی شهرت عام دارند و برخی نیز مانند میرعلی مشهدی، میرعلی هروی، مجنون رفیقی هروی و جز آن صاحب آثاری منظوم و منشور در حوزه آداب خطاطی و ابزارهای کتابت معروفیت تام دارند.
 +
 
 +
در زبان‌های فارسی و عربی نیز مجموعه‌ای که مهدی بیانی به نام احوال و آثار خوشنویسان عرضه داشته و نیز مجموعه‌هایی که متضمن فهرست [[نسخه خطی|نسخ خطی]] فارسی، عربی و ترکی کتابخانه‌های جهان هستند، حوزه وسیع شبکه خوشنویسان را در زمینه استنساخ کتاب در [[ایران]] و دیگر کشورهای اسلامی نشان می‌دهد. با این همه، انبوهی از آثار و نگارش‌ها را که ورّاقان و خوشنویسان در طول تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی استنساخ کرده‌اند، به‌ آسانی می‌توان به دو بخش قدیم و جدید تقسیم کرد: ورّاقان و خوشنویسان که از نخستین قرون اسلامی تا حدود ۸۰۰ ق. به استنساخ پرداخته‌اند، بیشتر جنبه صحت در ضبط مطالب را در استنساخ کتاب رعایت کرده‌اند؛ در حالی‌ که پس از ۸۰۰ ق. ـ که خوشنویسی و آرایه‌های هنری در زمینه استنساخ کتاب رواج یافت ـ نسخه‌نویسان نیز به زیبایی و استواری خط بیشتر از استواری ضبط‌ها و [[امانت‌داری|امانت‌داری]] در استنساخ مطالب توجه داشته‌اند.
 +
 
 +
==آداب استنساخ==
 +
 
 +
استنساخ در همه شبکه‌های نسخه‌نویسی، آداب و روش‌هایی را الزام‌آور می‌کرده است. هر چند این آداب همگانی بوده، مجموعه آنها در میان همه نسخه‌نویسان و در همه ادوار عمومیت نداشته است. آدابی هم بوده که در عصری تجویر شده و نسّاخان به آن توجه داشته‌اند و در عصری دیگر ابطال گردیده و نسّاخان از انجام آن اجتناب کرده‌اند.
 +
 
 +
به‌ طور مثال، ادب خاک پاشیدن بر کاغذ نو نوشته به‌ منظور خشک کردن مرکب که هر چند به‌ طور سنّتی در نسخه‌نویسی مطرح بوده و برای تعمیم دادن آن در عصری حدیث وضع شده و در عصری دیگر اجتناب از آن مورد تأکید قرار گرفته است. با این همه، از آنجا که در تمدن اسلامی، پدیده باور و عقیده در جمیع شئون زندگی مادی و معنوی مسلمانان رسوخ داشته است، کاتبان و نسخه‌نویسان نیز می‌بایست پاره‌ای از آداب عقیدتی و باورمندانه را در حوزه کارشان ـ یعنی استنساخ کتاب ـ مدّ نظر گیرند.
 +
 
 +
به این جهت، نسخه‌نویس به هنگام استنساخ می‌بایست [[طهارت]] می‌داشته و رو به [[قبله]] می‌نشسته و ابزار کتابت او نیز پاک و طاهر می‌بوده است. نسخه‌نویس به پاکی مکان و مسعود بودن زمانِ کتابت توجه می‌کرده و در مکانی که در گذر باد قرار داشته یا تنگ و کم‌نور بوده، به استنساخ نمی‌پرداخته است. عقیده به طهارت داشتن در هنگام کتابت و استنساخ به حدّی رعایت می‌شده که در ادوار متأخر، یکی از اسباب رسیدن به صفای خط را ناشی از طهارت باطن و خلوص و پاکی نسخه‌نویس دانسته‌اند.
 +
 
 +
آداب دیگری که نسخه‌برداران، بنابر اعتبار عقیده به آن توجه و تعلق نشان می‌داده‌اند، شروع استنساخ با [[آیه|آیه]] نخست از [[قرآن]] ـ [[بسمله|بِسْمِلَه]] ـ بوده است، تا جایی‌ که اگر مؤلف کتابش را با این آیه شروع نمی‌کرد، کتابت آن کلمه بر نسخه‌بردار واجب می‌بود. نسخه‌نویس باید بِسْمِلَه را فقط در وسط یک سطر می‌نوشته و پیش و پس از آن چیز دیگری کتابت نمی‌کرده است. سوای آن، نسخه‌نویسان به هنگام استنساخ، هر جا که به استنساخ اسمی از اسمای الهی می‌پرداخته‌اند، ملزم بوده‌اند که جمله‌های تفخیمی و تعظیمی ـ مانند عَزَّوجَلَّ، سبحانَهُ و تعالی و امثال آن ـ را بنویسند.
 +
 
 +
در مورد نام [[پیامبر اسلام]] و [[اهل البیت|اهل بیت]] و [[صحابی|اصحاب]] آن حضرت نیز، نسخه‌نویس می‌بایست عبارت تصلیه صلی‌ الله علیه وآله وسلّم و نظایر آن را کتابت می‌کرده است. به همین قیاس در مورد دیگر بزرگان و پیشوایان دین، نسخه‌نویس ملزم به رعایت ادب نوشتن جمله‌های دعائیه بوده است. این آداب را بیشتر در شبکه‌های آموزشی و علمی رعایت می‌کرده‌اند و به استناد [[حدیث|احادیثی]] چون "مَنْ صلّی علی فی کتابٍ لم تَزل الملائکهُ تستغفر لهَ مادام اسمی فی ذلک الکتابِ" بر آن تأکید داشته‌اند، تا جایی‌ که بر نسخه‌نویسانی که به هنگام استنساخ کتاب، به تخفیف جمله‌های تفخیمیه و صلواتیه و دعائیه می‌پرداخته‌اند و مثلاً به‌ جای جمله‌ای که متضمن [[صلوات]] بر محمد صلی الله علیه وآله بوده است، "صلعم، صلم، صم، و صله" می‌نوشته‌اند، انتقاد کرده‌اند و این گروه از نسخه‌نویسان را "متخلّف" خوانده و محروم از فیض و [[برکت|برکت]] کتابت این جمله‌ها می‌دانسته‌اند و گفته‌اند: "انَّ اولُ مَن کتَبَ صلعم، قُطِعَت یدَه".
 +
 
 +
علاوه بر این آداب، از جمله آداب مسلّم و عام در نزد نسخه‌برداران، آشنایی آنان به زمینه [[خط]] و شناخت گونه‌های کاغذ و قلم و دیگر ابزارها و ادوات کتابت و نسخه‌نویسی بوده است. نسخه‌نویس می‌بایست با مفردات و مرکبات الفبا دقیقاً آشنا می‌شده و در حین استنساخ از همانندسازی حروف متشابه اجتناب می‌جسته و از قلم‌هایی نه سنگین و نه سبک استفاده می‌کرده است، بلکه باید قلم و کاغذی به‌کار می‌برده که استنساخ کتاب را برای او آسان‌تر می‌ساخته است. نسخه‌نویس می‌بایست همه کتاب را با یک قلم و به یک منوال استنساخ نمی‌کرده، بلکه در میانه باب‌ها و فصل‌های کتاب، جدایی‌های لازم را مرعی می‌داشته است.
 +
 
 +
برای ممتاز کردن بخش‌های کتاب از یکدیگر، نسخه‌نویس از مرکب الوان یا اندازه‌های ریز و درشت قلم استفاده می‌کرده و عنوان‌های کتاب را با قلم جَلی و با شنگرف، سیلو یا زنگار می‌نوشته و ضبط آنها را از متن کتاب متمایز می‌کرده است. البته نسخه‌نویسانی که به استنساخ نگارش‌های مربوط به [[ترجمه قرآن|ترجمه]] و [[تفسیر قرآن|تفسیر قرآن]] اهتمام می‌کرده‌اند، آیات [[قرآن]] را با یک قلم و ترجمه یا تفسیر آن را با قلمی دیگر تحریر می‌کرده‌اند. این مسئله از دیرباز به‌ عنوان یکی از آداب استنساخ برای نسخه‌نویسان نُسخ تفسیر قرآن و نگارش‌هایی که متضمن متن و شرح بوده گوشزد شده است.
 +
 
 +
از دیگر آداب فراگیر و عام که نسخه‌نویسان می‌بایست در حین استنساخ به آن توجه می‌کرده‌اند، این بوده است که از خفی‌نویسی و نیز ریز و مُقَرْمَط‌نویسی بپرهیزند و حتی‌المقدور با خطّی خوانا و خوشخوان به استنساخ بپردازند. گرچه بر استنساخ کتاب با خطی خوانا تأکید می‌شده، مبالغه در خوش نوشتن امری نادرست تلقی می‌گردیده و دقت در استنساخ اساس کار تصوّر می‌شده است. اما [[فطرت]] زیبایی‌شناسانه بشر مسائل زیبایی‌شناختی را در عرصه کتاب و تولید آن نیز مجال طرح داده است. در تمدن اسلامی به‌ ویژه در شرق جهان [[اسلام]] ـ [[ایران]] و شبه قارّه هند ـ از سده هشتم هجری به بعد، مسئله [[خوشنویسی در اسلام|خوش‌نویسی]] یکی از موارد چشمگیر در استنساخ کتاب تصوّر شده و نسخه‌نویسان به‌جای آن که با مسائل و مفاهیم فرهنگی و ساختارهای علمی آشنا گردند، سعی بلیغ می‌کردند تا بیشتر به حُسن خط توجه کنند و بر آداب خطاطی مسلّط گردند.
 +
 
 +
بیشتر رساله‌هایی که در زمینه تعلیم خط خوش و آداب "خط حَسَن" در زبان فارسی و دیگر زبان‌های متداول در تمدن اسلامی تألیف شده به اواخر سده هشتم و پس از آن تعلق دارند. توجه بیش از حد نسخه‌نویسان به خوش نوشتن باعث شد تا بیشتر نسخه‌هایی که پس از سال ۸۰۰ ق. در شبکه نسخه‌نویسان حرفه‌ای استنساخ شده‌اند از مسامحه نسخه‌برداران به‌ دور نمانند و پر از [[تصحیف و تحریف|تصحیف و تحریف]] و لغزش باشند، تا جایی‌ که گاه موجب آزردگی و رنجش مؤلفان و مصنّفان شده است؛ چنان‌که آورده‌اند یکی از نسخه‌نویسان دیوان [[عبدالرحمن جامی|جامی]] را استنساخ می‌کرد و "چنان‌ که عادت کتّاب (نسخه‌نویسان) است، در چند جا تَرْک واقع کرده و آن نسخه را به نظر جامی رسانده" و جامی آن را بررسی و اصلاح نموده و به‌ جهت آن که دستکاری جامی بر زیبایی نسخه لطمه زده، این قطعه را گفته است:
 +
{{بیت|خوشنویسی چو عارضِ خوبان|سخنم را به خط خوب آراست}}
 +
{{بیت|لیک در وی به سهوهای قلم|گاه حرفی فزود و گاهی کاست}}
 +
{{بیت|کردم اصلاح آن من از خط خویش|آن چنان ساختم که دل می‌خواست}}
 +
{{بیت|هر چه او کرده بود با سخنم|من به خطش قصور کردم راست}}
 +
 
 +
لغزش‌ها و خطاهای نسخه‌نویسان خوشنویس که پس از سال ۸۰۰ ق. به استنساخ اهتمام کرده‌اند به تعداد معدودی از آنان محدود نمی‌شود؛ حتی نسخه‌نویسان آگاه و دانشمند عصر نیز از لغزش‌های چشمگیر در حین استنساخ به‌ دور نمانده‌اند. چنان‌که سلطان علی مشهدی (۹۲۶ ق.) که از زمره نسخه‌نویسان سخنور آن دوره است، به‌ علت خطاهای فاحش که به هنگام استنساخ کتاب مرتکب می‌شده، از سوی [[سلطان حسین بایقرا|سلطان حسین بایقرا]] مورد سرزنش و تنبیه قرار گرفته است؛ و این همه بدان سبب بوده است که نسخه‌نویسان بیشتر از آن که به دقت و صحت ضبط در نسخه‌نویسی توجه کنند، نظرشان را به خوش نوشتن و زیبا نوشتن معطوف می‌داشته‌اند و یکی از آداب مهم استنساخ ـ یعنی ادب مقابله نسخه‌ها ـ را نادیده می‌گرفته‌اند. آداب مقابله و مقایسه نسخه استنساخ‌ شده با نسخه منقول عَنه از مهم‌ترین آداب در حوزه استنساخ محسوب می‌شده و عموماً از نکته‌هایی بوده که دانشمندان پیشین، نظر نسخه‌بردار را به آن معطوف می‌داشته‌اند. از [[خلیل بن احمد فراهیدی|خلیل فراهیدی]] نقل کرده‌اند که هرگاه کتابی سه بار استنساخ گردد و مقابله نشود، از اصل نوشته مؤلف دور می‌افتد و گنگ و نامفهوم می‌شود.
 +
 
 +
نسخه‌هایی که پس از استنساخ با نسخه منقول عنه یا با نسخه‌های دیگر مقابله می‌شده، در میان اهل فرهنگ از اعتبار بیشتری برخوردار بوده و ارزش آن به‌ لحاظ علمی و هم به‌ لحاظ مادی بیشتر بوده است. مقریزی در الخطط نسخه‌ای از [[تاریخ طبری (کتاب)|تاریخ طبری]] را به‌ یاد می‌آورد که به‌ لحاظ آنکه پس از استنساخ مقابله شده بود، به بهای صد دینار ـ که در آن روزگار بهایی سنگین تلقی می‌شده ـ به‌ فروش رفته است. با آن که مسئله مقابله با نسخه منقول عنه پس از استنساخ کتاب در شبکه نسخه‌نویسی در مراکز آموزشی و پژوهشی و همچنین توسط دانشمندانی که به استنساخ آثار مورد نظر خود اهتمام داشته‌اند رایج بوده، این رسم در میان نسخه‌نویسان حرفه‌ای تعمیم نداشته است؛ چون نسخه‌نویسان حرفه‌ای ـ به‌ ویژه از ۸۰۰ ق. به بعد ـ بر مبنای بَیت و خوش نوشتن، حق‌الزحمه می‌گرفته‌اند و استنساخ با خط خوش مجال مقابله و بازنگری نسخه استنساخ‌شده را از نسّاخِ حرفه‌ای می‌گرفته است.
 +
 
 +
به هر حال، پدیده استنساخ کتاب در تمدن اسلامی، پا به‌ پای آن تمدن راه سپرده است و در همه کشورهای اسلامی تا عصر رواج چاپخانه و چاپ متداول بوده است. از آنجا که در جهان اسلام در نخستین مرحله چاپ، کتاب به طریقه چاپ سنگی منتشر می‌شده تا سده‌های اخیر که چاپ حروفی (سربی) رواج یافته، طبیعتاً یک نسخه مُنقَّح از کتاب مورد نظر توسط نسخه‌نویس استنساخ می‌گردیده و بر مبنای آن چاپ سنگی آن کتاب صورت می‌گرفته است. پیش از عصر چاپخانه با همه کوشش و تلاشی که شبکه‌های نسخه‌نویسی در زمینه استنساخ کتاب مبذول می‌داشته‌اند، تکثیر و انتشار آثار در حدی وسیع و انبوه ممکن نبوده است. به این جهت، گاه برخی دانشمندان پیشین از بی‌کتابی و دست نیافتن به کتاب‌های مورد نیازشان نالیده‌اند.
 +
==منابع==
 +
*[http://portal.nlai.ir/daka/Wiki%20Pages/%D8%A7%D9%90%D8%B3%D8%AA%D9%90%D9%86%D8%B3%D8%A7%D8%AE.aspx "استنساخ"، دائرةالمعارف کتابداری و اطلاع‌رسانی، نجيب مايل هروی]، بازیابی: ۱ مرداد ۱۳۹۲.
 +
[[رده:اصطلاحات کتابشناسی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۳۹

«اِستنساخ» به معنای نسخه‌نویسی، در اصطلاح به‌ نوشتن نسخه کتابی از روی نسخه دیگر همان کتاب یا نسخه گرفتن از کتاب و نوشته گفته می‌شود. در نخستین قرون اسلامی، پدیده استنساخ رواج داشته و با توجه به توصیه‌ها و آموزه‌هایی که در این زمینه در کلمات قصار و ضرب‌المثل‌های اسلامی مشهود است، می‌توان گفت که استنساخِ کتاب در جهان اسلام با سرعت قانونمند شده و در نزد تحصیل‌کردگان ارزشی فراگیر محسوب می‌گردیده است.

انگیزه‌های استنساخ

اصطلاح «اِستنساخ» از مادّه "نسخ" گرفته شده که یکی از معانی آن "نَقْل" است؛ چنان‌که نوشته‌ای از روی نوشته‌ای نقل شود. در قرآن آمده است: «انّا کنّا نَسْتَنْسِخُ ما کنتم تَعْلَمُون» (سوره جاثیه، ۲۹)، ما کارهایی را که می‌کرده‌اید، می‌نوشته‌ایم.

از زمانی‌ که بشر گونه‌ای خط و کتاب داشته، مقوله استنساخ و استکتاب نیز در جنب امور فرهنگی مطرح بوده است. چینی‌ها، یونانی‌ها و ایرانیان دوران باستان از طریق استنساخ کتاب به تکثیر و انتشار آن می‌پرداختند. در تمدن اسلامی، استنساخ کتاب نوعی ارزش فرهنگی تلقی شده، تا جایی‌ که ابن‌خلدون آن را از زمینه‌های "عمران" محسوب داشته است.

انگیزه‌هایی که سبب گردیده مقوله استنساخ در قلمرو فرهنگ جهان اسلام، زمینه‌ای از زمینه‌های عمران محسوب شود، متنوع و گوناگون است؛ اما در عین تنوع، این انگیزه‌ها را می‌توان در سه حوزه عقیده، علاقه به خِرَد و تحصیل دانش و نیز به اعتبار امور اقتصادی و معیشتی مورد مداقّه قرار داد.

عقیده و ایمان، یکی از انگیزه‌های جدّی در قلمرو استنساخ کتاب‌های مقدس و مذهبی محسوب می‌شود. در طول تاریخ تمدن اسلامی کم نبوده‌اند کسانی که حتی حُسن خط را به‌ سبب همین انگیزه فرامی‌گرفته و با استنساخ متون مذهبی خود را اقناع می‌کرده‌اند. آنان که بر مبنای انگیزه دینی و عقیدتی در تمدن اسلامی به مقوله استنساخ روی آورده‌اند، از هر طبقه اجتماعی که بوده‌اند، مسئله تبرّک و تیمّن جستن را انگیزه اصلی خویش در استنساخ دانسته و استنساخ کتابی از کتاب‌های مقدس و مذهبی را از جمله آرزوها و آمال خویش برشمرده‌اند.

در میان نسخه‌های کتاب‌های مقدس مواردی می‌توان یافت که سلاطین و حکام استنساخ کرده‌اند. این نسخه‌ها حاکی از آن است که حتی حاکمان و قدرتمندان، استنساخ یک نسخه از قرآن را موجب اقناع خواسته‌های باطنی خود می‌دانسته‌اند. از آنجا که استنساخ کتاب‌های مقدس مانند قرآن، کتب ادعیه و مأثورات مذهبی و نیز نگارش‌های حوزه حدیث مانند صحاح ستّه و کتب اربعه به اعتبار تبرّک جستن و از وجه توجه به اجر و پاداش اخروی مدّ نظر همه طبقات اجتماعی در جهان اسلام بوده است، بسیاری از ارباب فضل و دانش پیوسته به استنساخ نسخه‌های متعدد این دسته از کتب اهتمام کرده‌اند.

نجم‌الدین محمود (۷۵۰ ق) در طول عمر خود نزدیک به یک هزار نسخه از قرآن مجید را استنساخ کرده است. به‌ تصریح ابن خلّکان، ابوالفوارس حسین‌ بن علی‌ بن حسین، معروف به خازن‌الکاتب (۵۰۲ ق) ۵۰۰ نسخه از قرآن را نوشته است. در جهان اسلام مراکزی وجود داشته که همّ خود را مصروف استنساخ متون مقدس کرده‌اند. فقط در یکی از مراکز فرهنگی قرطبه ۱۷۰ نفر زن به استنساخ قرآن اشتغال داشته‌اند.

پسندهای فرقه‌ای و مذهبی نیز سبب شده است که اهالی هر مذهب در استنساخ آثار و نگارش‌های مذهبی و عقیدتی خویش اهتمام ورزند زیرا پیروان هر فرقه خواستار انتشار آراء و عقاید مذهبی فرقه خویش بوده‌اند و به همین سبب بیشترین نُسَخ نگارش‌های مذهبی توسط اهالی و کاتبان همان مذهب استنساخ می‌شده است. این بستر استنساخ نیز بر پایه نوعی عقیده و از روی تبرّک و چشمداشت اجر معنوی گسترش یافته است.

علاوه بر آن، انگیزه‌های فرهنگی و اقتصادی نیز سبب شده است که استنساخ و نسخه‌نویسی در جهان اسلام به‌ منزله مقوله‌ای فرهنگی و اقتصادی رونق یابد، تا جایی‌ که می‌توان شبکه‌های نظام‌مندی را برای استنساخ کتاب قائل شد. یکی از مهم‌ترین و کارآمدترین شبکه‌هایی که به استنساخ و نسخه‌نویسی اهمیت فراوان می‌داده، شبکه‌ای است که در دربار سلاطین و حکمرانان تشکیل یافته است. دربارها نه تنها به وجود کاتبان آگاه از فرهنگ دیوانی نیاز داشته‌اند و به اعتبار نوشتن نامه‌های دیوانی، کاتبان خوشنویس و مطلع بر آداب نامه‌نویسی و منشی‌گری به خدمت می‌گرفته‌اند، بلکه از لحاظ تشکیل کتابخانه‌های درباری و سلطنتی نیز به نسخه‌نویسانی نیاز داشته‌اند تا آثار و نگارش‌های مورد توجه سلاطین و حکمرانان را برای کتابخانه‌های آنان استنساخ کنند.

در کنار نسخه‌نویسان، کتاب‌آرایان و صحّافان نیز در کتابخانه‌های سلطنتی به کتاب‌آرایی و کتاب‌سازی می‌پرداخته‌اند. چنان‌که در کتابخانه خلیفه الحِکم ثانی در قرطبه تعداد زیادی نسخه‌نویس وجود داشت که آثار معمول در جهان اسلام را به‌ سرعت استنساخ می‌کردند، به‌ طوری‌ که فهرست مجموعه نسخه‌های آن کتابخانه بالغ بر ۴۴ جلد بوده است. معتصم عباسی برای کتابخانه خود از دوخوشنویس نامدار، ابن مقله و ابن بوّاب بهره‌مند بود که این دو آثار و اسناد مورد نظر دربار را استنساخ می‌کردند. در عصر تیموریان و صفویان نیز ماهرترین خوشنویسان در کتابخانه‌های درباری مشغول استنساخ بوده‌اند. بایسنقر میرزا کتابخانه‌ای داشت که مانند کانون فرهنگی عمل می‌کرد. در این کتابخانه، کتاب‌آرایان ممتاز و بیش از چهل نفر خوشنویس ورزیده جمع بودند و بکار استنساخ و کتاب‌آرایی می‌پرداختند.

نسخه‌نویسان درباری در سراسر جهان اسلام از توانایی‌های فرهنگی و هنری برخوردار بوده‌اند و در زمینه استنساخ کتاب نیز اهتمام فراوان داشته‌اند. به‌ نوشته میرخواند، سلطان چقماق پنج عنوان کتاب از شاهرخ خواست: تأویلات اهل سنّت از ماتریدی، تفسیر کبیر فخررازی، شرح تلخیص غُجدوانی، شرح کشّاف پهلوان محمد و شرح روضه در فقه شافعی.

شاهرخ نسخه‌نویسان کتابخانه خود را موظف کرد تا این کتاب‌ها را ـ که برخی مانند تفسیر فخرالدین رازی بالغ بر سی جزء می‌شد ـ به خط خوش استنساخ کنند. آنان نیز این آثار را در مدتی کوتاه تحریر کردند و ایلچی سلطان چقماق در بازگشت، آنها را با خود برد. در کتابخانه‌های دربارهای صفوی نیز خوشنویسان ورزیده‌ای گرد آمده بودند و بکار استنساخ آثار مورد نظر سلاطین و حکام صفوی می‌پرداختند.

شرح حال تعدادی از آنها را که در دربارهای صفوی احترام داشته‌اند، اسکندر بیگ منشی در عالم‌آرای عباسی و واله داغستانی در خُلد برین ثبت کرده‌اند. استنساخ کتاب در کتابخانه‌های دربارهای ایران و منطقه همچنان جریان داشت تا آن که در اواخر عصر قاجار چاپخانه وارد ایران و دیگر کشورهای منطقه شد. با ورود چاپخانه‌های سنگی نیز، مقوله استنساخ یکی از مراحل تولید و تکثیر کتاب محسوب می‌شد، به‌ طوری‌ که آثاری را که برای چاپ سنگی مهیا می‌کردند نخست نسخه‌ای منقّح یا مصحَّح از آنها استنساخ می‌کرده سپس به چاپ می‌رسانده‌اند.

شبکه دیگری که در استنساخ کتاب و نسخه‌نویسی بسیار مؤثر و مفید بوده و گروه‌هایی از نسخه‌نویسان، دانشمندان و طالبان علم را شامل می‌شده، شبکه مربوط به کتابخانه‌های عمومی و خصوصی و مراکز علمی و آموزشی بوده است. این شبکه نسخه‌نویسی از گستردگی خاصی برخوردار بوده تا جایی که مراکزی چون مسجد و خانقاه را نیز دربر می‌گرفته است.

در کتابخانه‌های مهم جهان اسلام، گروهی نسخه‌نویس و کاتب وجود داشته که پیوسته مشغول استنساخِ کتاب بوده‌اند. در بیت‌الحکمه مأمون عباسی تعدادی نسخه‌نویس استخدام شده بودند که کتاب‌های ترجمه‌شده به زبان عربی مترجمان بیت‌الحکمه را استنساخ می‌کرده‌اند. در کتابخانه بنو عمّار در طرابلس، ۱۸۰ نفر کاتب به استنساخ و نسخه‌نویسی اشتغال داشته‌اند. علاوه بر نسخه‌نویسان و کاتبانی که در استخدام کتابخانه‌ها بوده‌اند، مراجعان به کتابخانه‌ها و مراکز فرهنگی نیز کتاب‌های مورد نظر خود را از کتابخانه‌ها به امانت می‌گرفته و از روی آنها نسخه‌برداری می‌کرده‌اند.

از وقفنامه‌های برخی کتابخانه‌های عمومی و مراکز فرهنگی چنین برمی‌آید که استنساخ کتاب‌های موجود در آن کتابخانه‌ها برای همگان آزاد بوده است، با این شرط که در زمان استنساخ در نسخه‌های کتابخانه تصرف نشود و نسخه مورد استنساخ از همه جهت حفظ گردد. در ربع رشیدی ـ که به‌ عنوان مجمعی فرهنگی مشهور بوده است ـ استنساخ کتاب جریان داشته و یکی از شرایط سکونت و اقامت در آنجا برای دانشمندان و طالبان علم این بوده است که در برابر بهره‌مندی از خدمات رایگان آنجا به نسخه‌نویسی مبادرت کنند.

رشیدالدین فضل‌الله همدانی در وقفنامه ربع رشیدی، سکونت دانشمندان را در آن مکان مشروط به عمل استنساخ کرده بود تا جایی‌ که اگر کسی در آنجا سکونت می‌کرده و به نسخه‌نویسی نمی‌پرداخته، متولّی می‌توانسته است او را از ربع رشیدی بیرون براند. البته نسخه‌ای که دانشمندان ساکن در ربع رشیدی استنساخ می‌کرده‌اند ملک شخصی خود آنها محسوب می‌شده و می‌توانسته‌اند آن نسخه را برای خود نگاه دارند یا به کتابخانه ربع رشیدی بفروشند.

در مراکز فرهنگی، حق‌الزحمه نسخه‌نویسان از محل هزینه‌های وقفی پرداخت می‌شده است. میزان حق‌الزحمه استنساخ کتاب در دوره‌ها و شبکه‌های مختلف نسخه‌نویسی تفاوت داشته است. آگاهی ما در مورد مزد استنساخ کتاب در دوره‌های مختلف بسیار اندک است، اما مسلم آن است که حق‌الزحمه بر مبنای خوش‌خط بودن و بدخط بودن کاتب و دیگر آداب نسخه‌نویسی فزونی و کاستی داشته است. در ایران عصر صفوی و قاجار، مزد استنساخ کتاب بر پایه خوشی و بدی خط و نیز بر مبنای اِحصای "بَیت" ـ هر بیت متضمّن پنجاه حرف ـ سنجیده می‌شده است.

نسخه‌ای از تفسیرالصافی اثر فیض کاشانی در دست است که در ۱۱۲۱ ق. کتابت شده و ۲۷۵۰۰ بیت دارد. اجرت نسخه‌نویس این نسخه یک تومان و دو شاهی ضبط شده است. در انتهای کتاب چاپ سنگی زینه‌المجالس مجدی (تهران، ۱۳۰۵ ق) مزد هر دوهزار بیت یک تومان تعیین شده است.

به هر حال استنساخ، تکثیر و انتشار کتاب در بیشتر مراکز آموزشی جهان اسلام، حرکتی آموزشی و فرهنگی بوده است. طالبان علم در مدارس و مراکز آموزشی ـ اعم از نظامیه‌ها، مدرسه‌ها، مسجدها و خانقاه‌ها ـ نه تنها از درس استاد نسخه برمی‌داشته‌اند، بلکه اگر درس بر مبنای اثری مشخص تدریس می‌شد دانشجو یا طلبه کتاب را از مدرّس یا از کتابخانه مرکز مربوط به امانت می‌گرفته و نسخه‌ای برای استفاده خود استنساخ می‌کرده است. مسئله استنساخ در مراکز آموزشی مقوله‌ای عام بوده و وجهه فرهنگی داشته است؛ تا جایی‌ که هر طالب علمی که کتاب‌های بیشتری استنساخ می‌کرده، به‌ اعتبار دانشوری و دانشمندی، پذیرفته‌تر و مقبول‌تر بوده و هم از اعتبار بیشتری در حوزه تعلیم و تعلم برخوردار می‌شده است.

علاوه بر طلاّب، مدرّسان و دانشمندان نیز از استنساخ به‌ منزله عملی فرهنگی استقبال می‌کرده‌اند. بیشترین دانشمندان در طول تاریخ فرهنگ اسلامی با آداب و راه و رسم استنساخ آشنا بوده و حتی بعضی از آنان خوشنویس نیز بوده‌اند. آنان نه‌ تنها نگارش‌های خود را استنساخ می‌کرده‌اند، بلکه به استنساخ نسخه‌های آثار مورد نیاز خود نیز اهتمام داشته‌اند. درباره جاحظ گفته شده که به‌ لحاظ دست یافتن به نگارش‌های کمیاب دیگر دانشمندان، شب‌هنگام به حجره‌های ورّاقان می‌رفت و آنان را به‌ جهت مالی تأمین می‌کرد و پس از آن که آنان حجره خود را می‌بستند، وی در طول شب به استنساخ آثار مورد نیاز خویش می‌پرداخت.

آثاری که توسط دانشمندان و فضلا استنساخ شده در جهانِ نسخه‌شناسی از ارزش فراوانی برخوردار بوده است. الفهرست ابن ندیم و ریاض‌العلماء اثر میرزا عبدالله افندی اصفهانی سرشار از ستایش و تمجید نسخه‌هایی است که بدست یکی از دانشمندان یا بدست خود مؤلف استنساخ شده است. یاقوت به نسخه‌ای از "الکتاب" ابن سیبویه اشاره می‌کند که چون بدست الفرّاء استنساخ شده، ارزش فراوان یافته، تا جایی‌ که وقتی آن نسخه به کتابخانه عبدالملک‌ بن الزیات هدیه گردیده مایه سرور و نشاط وی شده است. بسیاری از دانشمندان جهان اسلام در پی نسخه‌هایی بوده‌اند که توسط مؤلفان آنها یا به‌ وسیله دانشمندان استنساخ شده است. ابن جَماعه از جمله فاضلانی است که نسخه‌های زیادی در کتابخانه‌اش فراهم آورده که توسط مؤلفان آنها استنساخ شده است. الحکم عباسی نیز به‌ سبب آن که نسخه‌ای از "الاغانی" توسط مؤلف استنساخ شود به ابوالفرج اصفهانی هزار دینار پرداخته است.

یکی از راه‌های امرار معاش گروهی از دانشمندان استنساخ آثار دیگران و عرضه کردن آنها به بازار کتاب بوده است. ابن‌ الفُوَطی (۷۳۲ ق) که مدتی از عمر خود را در رصدخانه مراغه گذراند و به استنساخ کتاب‌های کتابخانه رصدخانه اهتمام داشت، پس از بازگشت به بغداد از طریق استنساخ کتاب و فروش آنها امرار معاش می‌کرد. گرچه کتاب‌هایی که به اهتمام دانشمندان استنساخ می‌شده نزد کتابشناسان و دانشمندان ارزش بسیار داشته، گاه فروش آنها به‌ بهای مطلوب میسر نبوده است.

بی‌گمان همه شبکه‌های مورد اشاره از طریق استنساخ در انتشار و تکثیر فرهنگ در جهان اسلام سهمی چشمگیر داشته‌اند، اما شبکه‌ای که در زمینه انتشار و تکثیر کتاب در تاریخ تمدن اسلامی سهمی کلان و جایگاهی ممتاز داشته شبکه‌ای است که ما از آن به‌ عنوان شبکه ورّاقان و خوشنویسان یاد می‌کنیم. این شبکه به نسبت شبکه‌های دیوانی و آموزشی، وسعت بیشتری داشته و بیشتر کتاب‌های مربوط به فرهنگ و تمدن اسلامی را به زبان‌های متداول آن زمان استنساخ کرده است.

شبکه نسخه‌نویسی از نخستین قرون اسلامی پا به‌ پای عمران و تمدن به‌وجود آمده و رشد و شکوفایی یافته است. در این شبکه، عموماً افرادی جای می‌گرفته‌اند که با مسئله کاغذ و کاغذفروشی سر و کار داشته و مشهور به "ورّاق" بوده‌اند یا افرادی به این شبکه نسخه‌نویسی تعلق داشته‌اند که در خوشنویسی صاحب اُسلوب یا صاحب رأی و نظر و معروف به "خوشنویس" بوده‌اند. بیشتر افراد این شبکه به‌ سبب آن که به‌ نحوی با کتاب و ابزارهای آن سر و کار داشته‌اند در زمره فضلا و ادبا محسوب می‌شده‌اند، به‌ طوری‌ که برخی صاحب آثار تألیفی یا ترجمه‌ای بوده‌اند.

برخی مانند ابن ندیم و مترجم ناشناخته "تقویم‌الصّحه" ابن بطلان بغدادی، دارای آثاری چون "الفهرست" و ترجمه تقویم الصحه در تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی شهرت عام دارند و برخی نیز مانند میرعلی مشهدی، میرعلی هروی، مجنون رفیقی هروی و جز آن صاحب آثاری منظوم و منشور در حوزه آداب خطاطی و ابزارهای کتابت معروفیت تام دارند.

در زبان‌های فارسی و عربی نیز مجموعه‌ای که مهدی بیانی به نام احوال و آثار خوشنویسان عرضه داشته و نیز مجموعه‌هایی که متضمن فهرست نسخ خطی فارسی، عربی و ترکی کتابخانه‌های جهان هستند، حوزه وسیع شبکه خوشنویسان را در زمینه استنساخ کتاب در ایران و دیگر کشورهای اسلامی نشان می‌دهد. با این همه، انبوهی از آثار و نگارش‌ها را که ورّاقان و خوشنویسان در طول تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی استنساخ کرده‌اند، به‌ آسانی می‌توان به دو بخش قدیم و جدید تقسیم کرد: ورّاقان و خوشنویسان که از نخستین قرون اسلامی تا حدود ۸۰۰ ق. به استنساخ پرداخته‌اند، بیشتر جنبه صحت در ضبط مطالب را در استنساخ کتاب رعایت کرده‌اند؛ در حالی‌ که پس از ۸۰۰ ق. ـ که خوشنویسی و آرایه‌های هنری در زمینه استنساخ کتاب رواج یافت ـ نسخه‌نویسان نیز به زیبایی و استواری خط بیشتر از استواری ضبط‌ها و امانت‌داری در استنساخ مطالب توجه داشته‌اند.

آداب استنساخ

استنساخ در همه شبکه‌های نسخه‌نویسی، آداب و روش‌هایی را الزام‌آور می‌کرده است. هر چند این آداب همگانی بوده، مجموعه آنها در میان همه نسخه‌نویسان و در همه ادوار عمومیت نداشته است. آدابی هم بوده که در عصری تجویر شده و نسّاخان به آن توجه داشته‌اند و در عصری دیگر ابطال گردیده و نسّاخان از انجام آن اجتناب کرده‌اند.

به‌ طور مثال، ادب خاک پاشیدن بر کاغذ نو نوشته به‌ منظور خشک کردن مرکب که هر چند به‌ طور سنّتی در نسخه‌نویسی مطرح بوده و برای تعمیم دادن آن در عصری حدیث وضع شده و در عصری دیگر اجتناب از آن مورد تأکید قرار گرفته است. با این همه، از آنجا که در تمدن اسلامی، پدیده باور و عقیده در جمیع شئون زندگی مادی و معنوی مسلمانان رسوخ داشته است، کاتبان و نسخه‌نویسان نیز می‌بایست پاره‌ای از آداب عقیدتی و باورمندانه را در حوزه کارشان ـ یعنی استنساخ کتاب ـ مدّ نظر گیرند.

به این جهت، نسخه‌نویس به هنگام استنساخ می‌بایست طهارت می‌داشته و رو به قبله می‌نشسته و ابزار کتابت او نیز پاک و طاهر می‌بوده است. نسخه‌نویس به پاکی مکان و مسعود بودن زمانِ کتابت توجه می‌کرده و در مکانی که در گذر باد قرار داشته یا تنگ و کم‌نور بوده، به استنساخ نمی‌پرداخته است. عقیده به طهارت داشتن در هنگام کتابت و استنساخ به حدّی رعایت می‌شده که در ادوار متأخر، یکی از اسباب رسیدن به صفای خط را ناشی از طهارت باطن و خلوص و پاکی نسخه‌نویس دانسته‌اند.

آداب دیگری که نسخه‌برداران، بنابر اعتبار عقیده به آن توجه و تعلق نشان می‌داده‌اند، شروع استنساخ با آیه نخست از قرآن ـ بِسْمِلَه ـ بوده است، تا جایی‌ که اگر مؤلف کتابش را با این آیه شروع نمی‌کرد، کتابت آن کلمه بر نسخه‌بردار واجب می‌بود. نسخه‌نویس باید بِسْمِلَه را فقط در وسط یک سطر می‌نوشته و پیش و پس از آن چیز دیگری کتابت نمی‌کرده است. سوای آن، نسخه‌نویسان به هنگام استنساخ، هر جا که به استنساخ اسمی از اسمای الهی می‌پرداخته‌اند، ملزم بوده‌اند که جمله‌های تفخیمی و تعظیمی ـ مانند عَزَّوجَلَّ، سبحانَهُ و تعالی و امثال آن ـ را بنویسند.

در مورد نام پیامبر اسلام و اهل بیت و اصحاب آن حضرت نیز، نسخه‌نویس می‌بایست عبارت تصلیه صلی‌ الله علیه وآله وسلّم و نظایر آن را کتابت می‌کرده است. به همین قیاس در مورد دیگر بزرگان و پیشوایان دین، نسخه‌نویس ملزم به رعایت ادب نوشتن جمله‌های دعائیه بوده است. این آداب را بیشتر در شبکه‌های آموزشی و علمی رعایت می‌کرده‌اند و به استناد احادیثی چون "مَنْ صلّی علی فی کتابٍ لم تَزل الملائکهُ تستغفر لهَ مادام اسمی فی ذلک الکتابِ" بر آن تأکید داشته‌اند، تا جایی‌ که بر نسخه‌نویسانی که به هنگام استنساخ کتاب، به تخفیف جمله‌های تفخیمیه و صلواتیه و دعائیه می‌پرداخته‌اند و مثلاً به‌ جای جمله‌ای که متضمن صلوات بر محمد صلی الله علیه وآله بوده است، "صلعم، صلم، صم، و صله" می‌نوشته‌اند، انتقاد کرده‌اند و این گروه از نسخه‌نویسان را "متخلّف" خوانده و محروم از فیض و برکت کتابت این جمله‌ها می‌دانسته‌اند و گفته‌اند: "انَّ اولُ مَن کتَبَ صلعم، قُطِعَت یدَه".

علاوه بر این آداب، از جمله آداب مسلّم و عام در نزد نسخه‌برداران، آشنایی آنان به زمینه خط و شناخت گونه‌های کاغذ و قلم و دیگر ابزارها و ادوات کتابت و نسخه‌نویسی بوده است. نسخه‌نویس می‌بایست با مفردات و مرکبات الفبا دقیقاً آشنا می‌شده و در حین استنساخ از همانندسازی حروف متشابه اجتناب می‌جسته و از قلم‌هایی نه سنگین و نه سبک استفاده می‌کرده است، بلکه باید قلم و کاغذی به‌کار می‌برده که استنساخ کتاب را برای او آسان‌تر می‌ساخته است. نسخه‌نویس می‌بایست همه کتاب را با یک قلم و به یک منوال استنساخ نمی‌کرده، بلکه در میانه باب‌ها و فصل‌های کتاب، جدایی‌های لازم را مرعی می‌داشته است.

برای ممتاز کردن بخش‌های کتاب از یکدیگر، نسخه‌نویس از مرکب الوان یا اندازه‌های ریز و درشت قلم استفاده می‌کرده و عنوان‌های کتاب را با قلم جَلی و با شنگرف، سیلو یا زنگار می‌نوشته و ضبط آنها را از متن کتاب متمایز می‌کرده است. البته نسخه‌نویسانی که به استنساخ نگارش‌های مربوط به ترجمه و تفسیر قرآن اهتمام می‌کرده‌اند، آیات قرآن را با یک قلم و ترجمه یا تفسیر آن را با قلمی دیگر تحریر می‌کرده‌اند. این مسئله از دیرباز به‌ عنوان یکی از آداب استنساخ برای نسخه‌نویسان نُسخ تفسیر قرآن و نگارش‌هایی که متضمن متن و شرح بوده گوشزد شده است.

از دیگر آداب فراگیر و عام که نسخه‌نویسان می‌بایست در حین استنساخ به آن توجه می‌کرده‌اند، این بوده است که از خفی‌نویسی و نیز ریز و مُقَرْمَط‌نویسی بپرهیزند و حتی‌المقدور با خطّی خوانا و خوشخوان به استنساخ بپردازند. گرچه بر استنساخ کتاب با خطی خوانا تأکید می‌شده، مبالغه در خوش نوشتن امری نادرست تلقی می‌گردیده و دقت در استنساخ اساس کار تصوّر می‌شده است. اما فطرت زیبایی‌شناسانه بشر مسائل زیبایی‌شناختی را در عرصه کتاب و تولید آن نیز مجال طرح داده است. در تمدن اسلامی به‌ ویژه در شرق جهان اسلام ـ ایران و شبه قارّه هند ـ از سده هشتم هجری به بعد، مسئله خوش‌نویسی یکی از موارد چشمگیر در استنساخ کتاب تصوّر شده و نسخه‌نویسان به‌جای آن که با مسائل و مفاهیم فرهنگی و ساختارهای علمی آشنا گردند، سعی بلیغ می‌کردند تا بیشتر به حُسن خط توجه کنند و بر آداب خطاطی مسلّط گردند.

بیشتر رساله‌هایی که در زمینه تعلیم خط خوش و آداب "خط حَسَن" در زبان فارسی و دیگر زبان‌های متداول در تمدن اسلامی تألیف شده به اواخر سده هشتم و پس از آن تعلق دارند. توجه بیش از حد نسخه‌نویسان به خوش نوشتن باعث شد تا بیشتر نسخه‌هایی که پس از سال ۸۰۰ ق. در شبکه نسخه‌نویسان حرفه‌ای استنساخ شده‌اند از مسامحه نسخه‌برداران به‌ دور نمانند و پر از تصحیف و تحریف و لغزش باشند، تا جایی‌ که گاه موجب آزردگی و رنجش مؤلفان و مصنّفان شده است؛ چنان‌که آورده‌اند یکی از نسخه‌نویسان دیوان جامی را استنساخ می‌کرد و "چنان‌ که عادت کتّاب (نسخه‌نویسان) است، در چند جا تَرْک واقع کرده و آن نسخه را به نظر جامی رسانده" و جامی آن را بررسی و اصلاح نموده و به‌ جهت آن که دستکاری جامی بر زیبایی نسخه لطمه زده، این قطعه را گفته است:

خوشنویسی چو عارضِ خوبان سخنم را به خط خوب آراست

لیک در وی به سهوهای قلم گاه حرفی فزود و گاهی کاست

کردم اصلاح آن من از خط خویش آن چنان ساختم که دل می‌خواست

هر چه او کرده بود با سخنم من به خطش قصور کردم راست

لغزش‌ها و خطاهای نسخه‌نویسان خوشنویس که پس از سال ۸۰۰ ق. به استنساخ اهتمام کرده‌اند به تعداد معدودی از آنان محدود نمی‌شود؛ حتی نسخه‌نویسان آگاه و دانشمند عصر نیز از لغزش‌های چشمگیر در حین استنساخ به‌ دور نمانده‌اند. چنان‌که سلطان علی مشهدی (۹۲۶ ق.) که از زمره نسخه‌نویسان سخنور آن دوره است، به‌ علت خطاهای فاحش که به هنگام استنساخ کتاب مرتکب می‌شده، از سوی سلطان حسین بایقرا مورد سرزنش و تنبیه قرار گرفته است؛ و این همه بدان سبب بوده است که نسخه‌نویسان بیشتر از آن که به دقت و صحت ضبط در نسخه‌نویسی توجه کنند، نظرشان را به خوش نوشتن و زیبا نوشتن معطوف می‌داشته‌اند و یکی از آداب مهم استنساخ ـ یعنی ادب مقابله نسخه‌ها ـ را نادیده می‌گرفته‌اند. آداب مقابله و مقایسه نسخه استنساخ‌ شده با نسخه منقول عَنه از مهم‌ترین آداب در حوزه استنساخ محسوب می‌شده و عموماً از نکته‌هایی بوده که دانشمندان پیشین، نظر نسخه‌بردار را به آن معطوف می‌داشته‌اند. از خلیل فراهیدی نقل کرده‌اند که هرگاه کتابی سه بار استنساخ گردد و مقابله نشود، از اصل نوشته مؤلف دور می‌افتد و گنگ و نامفهوم می‌شود.

نسخه‌هایی که پس از استنساخ با نسخه منقول عنه یا با نسخه‌های دیگر مقابله می‌شده، در میان اهل فرهنگ از اعتبار بیشتری برخوردار بوده و ارزش آن به‌ لحاظ علمی و هم به‌ لحاظ مادی بیشتر بوده است. مقریزی در الخطط نسخه‌ای از تاریخ طبری را به‌ یاد می‌آورد که به‌ لحاظ آنکه پس از استنساخ مقابله شده بود، به بهای صد دینار ـ که در آن روزگار بهایی سنگین تلقی می‌شده ـ به‌ فروش رفته است. با آن که مسئله مقابله با نسخه منقول عنه پس از استنساخ کتاب در شبکه نسخه‌نویسی در مراکز آموزشی و پژوهشی و همچنین توسط دانشمندانی که به استنساخ آثار مورد نظر خود اهتمام داشته‌اند رایج بوده، این رسم در میان نسخه‌نویسان حرفه‌ای تعمیم نداشته است؛ چون نسخه‌نویسان حرفه‌ای ـ به‌ ویژه از ۸۰۰ ق. به بعد ـ بر مبنای بَیت و خوش نوشتن، حق‌الزحمه می‌گرفته‌اند و استنساخ با خط خوش مجال مقابله و بازنگری نسخه استنساخ‌شده را از نسّاخِ حرفه‌ای می‌گرفته است.

به هر حال، پدیده استنساخ کتاب در تمدن اسلامی، پا به‌ پای آن تمدن راه سپرده است و در همه کشورهای اسلامی تا عصر رواج چاپخانه و چاپ متداول بوده است. از آنجا که در جهان اسلام در نخستین مرحله چاپ، کتاب به طریقه چاپ سنگی منتشر می‌شده تا سده‌های اخیر که چاپ حروفی (سربی) رواج یافته، طبیعتاً یک نسخه مُنقَّح از کتاب مورد نظر توسط نسخه‌نویس استنساخ می‌گردیده و بر مبنای آن چاپ سنگی آن کتاب صورت می‌گرفته است. پیش از عصر چاپخانه با همه کوشش و تلاشی که شبکه‌های نسخه‌نویسی در زمینه استنساخ کتاب مبذول می‌داشته‌اند، تکثیر و انتشار آثار در حدی وسیع و انبوه ممکن نبوده است. به این جهت، گاه برخی دانشمندان پیشین از بی‌کتابی و دست نیافتن به کتاب‌های مورد نیازشان نالیده‌اند.

منابع