انصار: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی 'ياران يثربى پيامبر. واژه انصار از واژه‌ها و اصطلاحات مشهور تاريخ صدر اسلام است...' ایجاد کرد)
 
 
(۹ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
ياران يثربى پيامبر.
+
{{عالی}}
 +
'''«اَنصار»''' لقبی است که [[قرآن|قرآن کریم]] برای مسلمانان [[مدینه]] - به جهت پیمان یاری که با [[پیامبر اکرم]] صلی الله علیه وآله پیش از [[هجرت پیامبر اسلام به مدینه|هجرت]] به [[مدینه]] بستند و حمایتی که پس از هجرت از آن حضرت و [[مهاجران]] نمودند - به کار برده و در قالب آیاتی به بیان اوصاف آنان پرداخته است.
  
واژه انصار از واژه‌ها و اصطلاحات مشهور تاريخ صدر اسلام است و در [[قرآن]] و بسيارى از متون روايى، تاريخى و تفسيرى بكار رفته است. اين واژه جمع كلمه ناصر و برگرفته از ريشه «ن ـ ص ـ ر» است كه به مفهوم كمك كردن، يارى رسانيدن و دستگيرى كردن است.<ref> ترتيب‌العين، ص 808؛ مقاييس ‌اللغه، ج ص 435؛ لسان‌العرب، ج 14، ص 160؛ «نصر».</ref>
+
==واژه انصار==
 +
واژه «انصار» از واژه‌ها و اصطلاحات مشهور [[تاریخ اسلام|تاریخ صدر اسلام]] است و در [[قرآن]] و بسیارى از متون روایى، تاریخى و [[تفسیر|تفسیرى]] بکار رفته است. این واژه جمع کلمه «ناصر» و برگرفته از ریشه «نصر» است که به مفهوم کمک کردن، یارى رسانیدن و دستگیرى کردن است.<ref> ترتیب‌العین، ص ۸۰۸؛ مقاییس ‌اللغه، ج ۵، ص ۴۳۵؛ لسان‌العرب، ج ۱۴، ص ۱۶۰؛ «نصر».</ref>
  
آنچه مفهوم اين واژه را از مفهوم «اعوان» متمايز مى‌سازد آن است كه عون براى هر كمكى بكار مى‌رود؛<ref> ترتيب العين، ص 591، «عون».</ref> اما نصر كمك به فرد يا گروهى است كه در رويارويى يا دشمنى با فرد يا گروهى قرار گرفته است، از اين ‌رو چنانچه در جنگ گروهى به يكى از طرفين نزاع بپيوندند آنان را نصرت داده‌اند.<ref> الفروق اللغويه، ص 540.</ref>
+
آنچه مفهوم این واژه را از مفهوم «اعوان» متمایز مى‌سازد آن است که عون براى هر کمکى بکار مى‌رود؛<ref> ترتیب العین، ص ۵۹۱، «عون».</ref> اما نصر کمک به فرد یا گروهى است که در رویارویى یا دشمنى با فرد یا گروهى قرار گرفته است، از این ‌رو چنانچه در جنگ گروهى به یکى از طرفین نزاع بپیوندند آنان را نصرت داده‌اند.<ref> الفروق اللغویه، ص ۵۴۰.</ref>
  
'''آغاز و سير نصرت پيامبر به وسيله اهل يثرب'''
+
==نصرت پیامبر توسط انصار==
  
تاريخ حمايت يثربيان از پيامبر به يك ‌سال پيش از هجرت در پيمان عقبه دوم بازمى‌گردد. در ميان جمع بيعت كننده با پيامبر دو تن از سران تيره‌هاى اوسى (بنى ‌عبدالأشهل) و خزرجى (بنى ‌سلمه) نيز حضور داشتند كه پيامبر با وعده آنان حاضر شد به يثرب مهاجرت كند. بيعت كنندگان بيعت عقبه تعهد كردند همچون زنان و فرزندان خود از پيامبر دفاع كنند. (=> بيعت عقبه)
+
تاریخ حمایت اهل [[یثرب]] از [[پیامبر اکرم]] صلی الله علیه وآله، به یک ‌سال پیش از [[هجرت پیامبر اسلام به مدینه|هجرت]] در [[بیعت عقبه|پیمان عقبه]] دوم بازمى‌گردد. در میان جمع [[بیعت]] کننده با پیامبر، دو تن از سران تیره‌هاى [[اوس|اوسى]] (بنى ‌عبدالأشهل) و [[خزرج|خزرجى]] (بنى ‌سلمه) نیز حضور داشتند که پیامبر با وعده آنان حاضر شد به یثرب مهاجرت کند. بیعت کنندگان بیعت عقبه تعهد کردند همچون زنان و فرزندان خود از پیامبر دفاع کنند.  
  
واژه‌هاى بكار رفته در گزارش از اين گفتگوها عبارت است از «منع» به معناى مصون داشتن و حفظ كردن و «أوى» به معناى پناه دادن. در برخى گزارش‌ها هم از «نصر» استفاده شده؛ اما با قيدهاى گفتارى پس از آن همان مفهوم گزارش‌هاى فوق بدست مى‌آيد.<ref> المستدرك، ج ص 625ـ626؛ السنن الكبرى، ج ص 145؛ صحيح ابن حبان، ج 14، ص 173.</ref>
+
واژه‌هاى بکار رفته در گزارش از این گفتگوها عبارت است از «منع» به معناى مصون داشتن و حفظ کردن و «أوى» به معناى پناه دادن. در برخى گزارش‌ها هم از «نصر» استفاده شده؛ اما با قیدهاى گفتارى پس از آن همان مفهوم گزارش‌هاى فوق بدست مى‌آید.<ref>المستدرک، ج ۲، ص ۶۲۵ـ۶۲۶؛ السنن الکبرى، ج ۸، ص ۱۴۵؛ صحیح ابن حبان، ج ۱۴، ص ۱۷۳.</ref> در آیات ۷۲ و ۷۴ [[سوره انفال]] نیز از واژگان «أوى» به معناى مصون کردن و «نصر» به معناى حمایت کردن بدین منظور استفاده شده است: {{متن قرآن|«وَالَّذِینَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ... * وَالَّذِینَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُولَـئِک هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَّهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کرِیمٌ»}}.
  
در آيات 72 و 74 [[سوره انفال]]/8 نيز از واژگان «أوى» به معناى مصون كردن و «نصر» به معناى حمايت كردن بدين منظور استفاده شده است: «والَّذينَ ءاوَوا ونَصَرُوا... × والَّذينَ ءاووا وَنَصَروا اُولئِكَ هُمُ المُؤمِنونَ حَقـًّا لَهُم مَغفِرَةٌ و رِزقٌ كَريم». (سوره انفال/8 ،73ـ74)
+
به ‌رغم صدور حکم [[جهاد]] در سال نخست هجرى، هیچ ‌یک از اهالى یثرب در اعزام‌هاى نخستین پیامبر براى تعرض به ‌کاروان‌هاى تجارى [[قریش]] حضور نداشتند.<ref> المغازى، ج ۱، ص ۱۱؛ الطبقات، ج ۲، ص ۴.</ref> با بالا گرفتن نزاع میان قریشیان [[مکه]] و قریشیان مهاجر، جنگ‌هاى متعددى روى داد و رابطه‌اى نو، میان مسلمانان یثربى و [[مهاجران]] شکل گرفت که سرآغاز آن [[جنگ بدر]] بود.
  
به ‌رغم صدور حكم جهاد در سال نخست هجرى هيچ ‌يك از اهالى يثرب در اعزام‌هاى نخستين پيامبر براى تعرض به ‌كاروان‌هاى تجارى قريش حضور نداشتند.<ref> المغازى، ج 1، ص 11؛ الطبقات، ج ص 4.</ref> با بالا گرفتن نزاع ميان قريشيان [[مكه]] و قريشيان مهاجر، جنگ‌هاى متعددى روى داد و رابطه‌اى نو، ميان مسلمانان يثربى و مهاجران شكل گرفت كه سرآغاز آن [[جنگ بدر]] بود.
+
این جنگ زمانى آغار شد که پیامبر به ‌کاروان قریش در بدر دست نیافت و چون متوجه نزدیک شدن سپاه اعزامى از [[مکه]] شد، با یاران خود مشورت کرد؛ اما به آمادگى مهاجران و نظرات آنان اکتفا نکرد و از انصاریان حاضر نیز نظر خواست، زیرا انصار طبق [[بیعت عقبه|پیمان عقبه]] دوم متعهد به نصرت آن حضرت در خارج از [[مدینه]] نبودند.<ref> الطبقات، ج ۲، ص ۶.</ref> آنگاه [[سعد بن ‌معاذ]] از سران انصار برخاست و خود و دیگر انصار حاضر را تابع پیامبر و [[وحى]] الهى دانست،<ref> همان، ص ۱۴؛ تاریخ طبرى، ج ۲، ص ۱۴۱.</ref> از این ‌رو، حمایت یثربیان که تا این زمان محدود به دفاع از مهاجران در یثرب بود، از آن فراتر رفت و به دیگر رویارویی‌هاى پیامبر تسرى یافت. حضور یثربیان در لشکرکشی‌هایى چون بدرالموعد، [[غزوه سویق|سویق]]، [[غزوه خیبر|خیبر]]، [[فتح مکه]]، [[جنگ موته|موته]]، [[غزوه تبوک|تبوک]] و [[غزوات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله|غزوات]] دیگر، نشانى از این امر است.
  
اين جنگ زمانى آغار شد كه پيامبر به ‌كاروان قريش در بدر دست نيافت و چون متوجه نزديك شدن سپاه اعزامى از مكه شد با ياران خود مشورت كرد؛ اما به آمادگى مهاجران و نظرات آنان اكتفا نكرد و از انصاريان حاضر نيز نظر خواست زيرا انصار طبق پيمان عقبه دوم متعهد به نصرت آن حضرت در خارج از مدينه نبودند،<ref> الطبقات، ج 2، ص 6.</ref> آنگاه سعد بن ‌معاذ از سران انصار برخاست و خود و ديگر انصار حاضر را تابع پيامبر و وحى الهى دانست،<ref> همان، ص 14؛ تاريخ طبرى، ج 2، ص 141.</ref> از اين ‌روى حمايت يثربيان كه تا اين زمان محدود به دفاع از مهاجران در يثرب بود از آن فراتر رفت و به ديگر رويارويي‌هاى پيامبر تسرى يافت. حضور يثربيان در لشكركشي‌هايى چون بدرالموعد، سويق، خيبر، [[فتح مكه]]، موته، تبوك و غزوات ديگر نشانى از اين امر است.
+
تغییر نوع روابط یثربیان با مهاجران در آیات [[سوره انفال]] که همزمان با [[جنگ بدر]] در سال دوم هجرى نازل شده، منعکس شده است. در آیات ۷۲ و ۷۴ این [[سوره]]، نصرت از پناهندگى تفکیک شده و بر کنش خاصى اطلاق شده است: {{متن قرآن|«...وَالَّذِینَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ ...»}}. از این ‌رو شاید نتوان پذیرفت که بیعت کنندگان عقبه دوم از واژه نصرت در سخنان خود با پیامبر استفاده کرده باشند، زیرا همان‌گونه که گفته شد، نصرت در جنگ بدر آغاز گردید.
  
تغيير نوع روابط يثربيان با مهاجران در آيات [[سوره انفال]]/8 كه همزمان با [[جنگ بدر]] در سال دوم هجرى نازل شده منعكس شده است. در آيات 72 و 74 اين سوره نصرت از پناهندگى تفكيك شده و بر كنش خاصى اطلاق شده است: «...والَّذينَ ءاوَوا و نَصَرُوا...» از اين ‌رو شايد نتوان پذيرفت كه بيعت كنندگان عقبه دوم از واژه نصرت در سخنان خود با پيامبر استفاده كرده باشند زيرا همان‌گونه كه گفته شد، نصرت در جنگ بدر آغاز گرديد.
+
در [[سوره انفال]] پس از بیان حوادث جنگ بدر و در آیات پایانى این سوره براى اشاره به مسلمانان یثربى، از عبارت‌هایى چون {{متن قرآن|«...وَالَّذِینَ... نَصَرُواْ...»}} استفاده شده است و نشان مى‌دهد که هنوز واژه انصار به نامى براى آن‌ها تبدیل نشده است (سال دوم هجرى)؛ اما در آیات [[سوره توبه]] نام انصار در کنار نام [[مهاجران]] آمده و نشان مى‌دهد که چنین واژه‌اى در سال ششم بکار مى‌رفته و براى همگان شناخته شده بوده است: {{متن قرآن|«... الْمُهَاجِرِینَ وَالأَنصَارِ...»}} ([[سوره توبه]]/۹، ۱۰۰-۱۱۷).
  
رديابى نخستين كاربردهاى واژه انصار براى مسلمانان يثرب با تكيه بر متون اسلامى ناكام مى‌ماند زيرا مؤلفان اين متون در سده دوم و سوم به تحول مفهوم انصار پس از عصر نبوى توجه نكرده‌اند و هرگاه مى‌خواستند از اوس يا خزرج نام ببرند از اين واژه استفاده مى‌كردند. (=> همين مقاله: تحول مفهوم انصار)
+
در اشعار صدر اسلام نیز واژه انصار در برابر نام مهاجران بکار رفته است. گفته شده: به هنگام تأسیس [[مسجد النبی (ص)|مسجد نبوى]] در سال دوم در [[شعر|شعرى]] به مهاجر و انصار دعا شده است.<ref> الطبقات، ج ۱، ص ۲۴۰؛ سنن ابى‌داود، ج ۱، ص ۱۱۱؛ سنن النسائى، ج ۲، ص ۴۴.</ref> چنین اشعارى را به زمان حفر [[غزوه احزاب|خندق]] در سال پنجم نیز نسبت مى‌دهند؛<ref> الطبقات، ج ۲، ص ۷۰؛ مسند احمد، ج ۵، ص ۳۳۲؛ صحیح مسلم، ج ۵، ص ۱۸۹.</ref> اما با توجه به آن که آغاز نصرت در [[جنگ بدر]] و پس از ساختن [[مسجد]] بوده، نمى‌توان شعر نخست را به آن دوره نسبت داد زیرا آنچه یثربیان در آغاز انجام مى‌دادند پناه دادن (أوى) نامیده مى‌شد.
  
در [[سوره انفال]] پس از بيان حوادث جنگ بدر و در آيات پايانى اين سوره براى اشاره به مسلمانان يثربى، از عبارت‌هايى چون «...والَّذين... نَصَرُوا...» استفاده شده است و نشان مى‌دهد كه هنوز واژه انصار به نامى براى آن‌ها تبديل نشده است (سال دوم هجرى)؛ اما در آيات [[سوره توبه]] نام انصار در كنار نام مهاجران آمده و نشان مى‌دهد كه چنين واژه‌اى در سال ششم بكار مى‌رفته و براى همگان شناخته شده بوده است: «...المُهجِرينَ والاَنصارِ...» ([[سوره توبه]]/9،100، 117)
+
در آیات [[سوره های مکی و مدنی|مدنى]] [[قرآن کریم]]، واژه انصار ۷ بار تکرار شده است. این واژه دوبار در سوره توبه همراه با واژه مهاجرین بیان شده است (توبه/۹، ۱۰۰، ۱۱۷) و از گروه‌هاى ساکن در یثرب خبر مى‌دهد. همچنین با اشاره به نصرت الهى نسبت به [[حواریون|حواریان]] [[حضرت عیسی علیه السلام|حضرت عیسى]] در آیات ۵۲ [[سوره آل ‌عمران]] و ۱۴ [[سوره صف]]، میان حمایت حواریان و حمایت انصار از خدا به نوعى مقایسه صورت مى‌گیرد تا ایشان را دلگرم کند که هر کس خدا را یارى کند، خداوند او را بر دشمنش پیروز مى‌گرداند: {{متن قرآن|«فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسَى مِنْهُمُ الْکفْرَ قَالَ مَنْ أَنصَارِی إِلَى اللّهِ قَالَ الْحَوَارِیونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللّهِ آمَنَّا بِاللّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ»}} ([[سوره آل ‌عمران]]/۳، ۵۲).
  
در اشعار صدر اسلام نيز واژه انصار در برابر نام مهاجران بكار رفته است. گفته شده: به هنگام تأسيس مسجد نبوى در سال دوم در مصرع دوم شعرى به مهاجر و انصار دعا شده است.<ref> الطبقات، ج 1، ص 240؛ سنن ابى‌داود، ج 1، ص 111؛ سنن النسائى، ج 2، ص 44.</ref> چنين اشعارى را به زمان حفر خندق در سال پنجم نيز نسبت مى‌دهند؛<ref> الطبقات، ج 2، ص 70؛ مسند احمد، ج 5، ص 332؛ صحيح مسلم، ج 5، ص 189.</ref> اما با توجه به آن كه آغاز نصرت در [[جنگ بدر]] و پس از ساختن مسجد بوده، نمى‌توان شعر نخست را به آن دوره نسبت داد زيرا آنچه يثربيان در آغاز انجام مى‌دادند پناه دادن (أوى) ناميده مى‌شد.
+
حواریان در این آیه خود را از انصار خداوند دانسته و از پیامبر خود مى‌خواهند گواهى دهد که تسلیم‌اند؛ اما در آیه بعد خداوند [[ایمان]] حواریان عیسى را الگویى براى مؤمنان معرفى مى‌کند که در برابر کافران از حمایت و پشتیبانى خداوند بهره‌مند شدند: {{متن قرآن|«یا أَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا کونوا أَنصَارَ اللَّهِ کمَا قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیمَ لِلْحَوَارِیینَ مَنْ أَنصَارِی إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِیونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ فَآَمَنَت طَّائِفَةٌ مِّن بَنِی إِسْرَائِیلَ وَکفَرَت طَّائِفَةٌ فَأَیدْنَا الَّذِینَ آَمَنُوا عَلَى عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِینَ»}} ([[سوره صف]]/۶۱، ۱۴).
  
در آيات مدنى [[قرآن كريم]] واژه انصار 7 بار تكرار شده است. اين واژه دوبار در سوره توبه همراه با واژه مهاجرين بيان شده است (توبه/9، 100، 117) و از گروه‌هاى ساكن در يثرب خبر مى‌دهد، همچنين با اشاره به نصرت الهى نسبت به حواريان عيسى در آيات 52 [[سوره آل ‌عمران]]/3 و 14 [[سوره صف]]/61 ميان حمايت حواريان و حمايت انصار از خدا به نوعى مقايسه صورت مى‌گيرد تا ايشان را دلگرم كند كه هر كس خدا را يارى كند خداوند او را بر دشمنش پيروز مى‌گرداند: «فَلَمّا اَحَسَّ عيسى مِنهُمُ الكُفرَ قالَ مَن اَنصارى اِلَى اللّهِ قالَ الحَوارِيّونَ نَحنُ اَنصارُ اللّهِ ءامَنّا بِاللّهِ واشهَد بِاَنّا مُسلِمون». ([[سوره آل ‌عمران]]/3،52)
+
از این ‌رو واژه انصار مى‌توانست حس معنوى ویژه‌اى در میان بومیان مسلمان یثرب ایجاد کند، به ‌گونه‌اى که آنان خود را یاران و سربازان خداوند احساس کنند و بر ایمان و نگرش آن‌ها به زندگى تأثیرى عمیق بر جاى نهد. انتظار [[جهاد]]،<ref> الطبقات، ج ۲، ص ۱۵۱؛ الثقات، ج ۱، ص ۲۲۴.</ref> پیشتازى در نبرد، آمادگى براى [[شهادت در راه خدا|شهادت]]،<ref> تاریخ طبرى، ج ۲، ص ۱۸۹؛ اسدالغابه، ج ۵، ص ۳۰؛ الاصابه، ج ۶، ص ۳۵۷.</ref> [[شجاعت]]<ref> المغازى، ج ۱، ص ۲۸۲.</ref> و آمار شهدا و زخمی‌هاى آنان، مى‌تواند نشانى از این تأثیر باشد.
  
حواريان در اين آيه خود را از انصار خداوند دانسته و از پيامبر خود مى‌خواهند گواهى دهد كه تسليم‌اند؛ اما در آيه بعد خداوند ايمان حواريان عيسى را الگويى براى مؤمنان معرفى مى‌كند كه در برابر كافران از حمايت و پشتيبانى خداوند بهره‌مند شدند: «ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا كونوا اَنصارَاللّهِ كَما قالَ عيسَى ابنُ مَريَمَ لِلحَواريّينَ مَن اَنصارى اِلَى اللّهِ قالَ الحَواريّونَ نَحنُ اَنصارُ اللّهِ فَامَنَت طَائِفَةٌ مِن بَنى‌اِسرءيلَ و كَفَرَت طَائِفَةٌ فَاَيَّدنَا الَّذينَ ءامَنوا عَلى عَدُوِّهِم فَاَصبَحوا ظهِرين». ([[سوره صف]]/61،14)
+
بر اساس گزارش‌هاى [[محمد بن عمر واقدی|واقدى]]، ۹۴ درصد شهداى [[جنگ احد]] (۶۶ از ۷۰ تن)<ref> همان، ص ۳۰۰.</ref>، ۵/۹۲ درصد شهداى [[سریه بئر معونه|بئر معونه]] (حدود ۳۷ از ۴۰ تن)<ref> همان، ص ۳۴۷.</ref>، همه شهداى [[جنگ خندق]] (۶ تن)<ref> همان، ج ۲، ص ۳۹۶.</ref>، ۶۰ درصد شهداى [[جنگ خیبر]] (۹ از ۱۵ تن)<ref> همان، ص ۷۰۰.</ref> و همه شهداى [[جنگ حنین]] (۴ تن)، از یاران یثربى پیامبر بودند<ref> همان، ج ۳، ص ۹۲۲.</ref> که پشتوانه نظامى حکومت ایشان محسوب مى‌شدند.
  
از اين ‌رو واژه انصار مى‌توانست حس معنوى ويژه‌اى در ميان بوميان مسلمان يثرب ايجاد كند، به ‌گونه‌اى كه آنان خود را ياران و سربازان خداوند احساس كنند و بر [[ايمان]] و نگرش آن‌ها به زندگى تأثيرى عميق بر جاى نهد. انتظار جهاد،<ref> الطبقات، ج ص 151؛ الثقات، ج ص 224.</ref> پيشتازى در نبرد، آمادگى براى شهادت،<ref> تاريخ طبرى، ج 2، ص 189؛ اسدالغابه، ج 5، ص 30؛ الاصابه، ج 6، ص 357.</ref> شجاعت<ref> المغازى، ج 1، ص 282.</ref> و آمار شهدا و زخمي‌هاى آنان مى‌تواند نشانى از اين تأثير باشد.
+
افزون بر نصرت نظامى، باید به نقش انصار در تبلیغات بر ضد دشمنان پیامبر و رویارویى با تبلیغات منفى آنان اشاره کرد. این نقش را شاعران برجسته و شهره انصارى بر عهده داشتند. در این زمینه به سه تن از شعراى یثربى چون [[حسان بن ثابت]]، کعب بن مالک و عبدالله بن رواحه اشاره شده است.<ref>الاغانى، ج ۴، ص ۱۴۴؛ تاریخ دمشق، ج ۲۸، ص ۹۶؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۴.</ref>
  
بر اساس گزارش‌هاى واقدى 94 درصد شهداى احد (66 از 70 تن)<ref> همان، ص 300.</ref>، 5/92 درصد شهداى بئر معونه (حدود 37 از 40 تن)<ref> همان، ص 347.</ref>، همه شهداى خندق (6 تن)<ref> همان، ج 2، ص 396.</ref>، 60 درصد شهداى خيبر (9 از 15 تن)<ref> همان، ص 700.</ref> و همه شهداى حنين (4 تن) از ياران يثربى پيامبر بودند<ref> همان، ج 3، ص 922.</ref> كه پشتوانه نظامى حكومت ايشان محسوب مى‌شدند.
+
==تحول مفهوم انصار==
  
افزون بر نصرت نظامى بايد به نقش انصار در تبليغات بر ضد دشمنان پيامبر و رويارويى با تبليغات منفى آنان اشاره كرد. اين نقش را شاعران برجسته و شهره انصارى بر عهده داشتند. در اين زمينه به سه تن از شعراى يثربى چون حسان بن ثابت، كعب بن مالك و عبدالله بن رواحه اشاره شده است.<ref> الاغانى، ج 4، ص 144؛ تاريخ دمشق، ج 28، ص 96؛ اسدالغابه، ج ص 4.</ref>
+
پس از [[هجرت پیامبر اسلام به مدینه|هجرت]]، مسلمانان [[یثرب]] به دو دسته بومى و [[مهاجرین|مهاجر]] تقسیم مى‌شدند. شاید گزارشى که [[محمد بن جریر طبری|طبرى]] از [[ابن عباس]] نقل کرده است بهترین مستند در این زمینه باشد. بنا به روایت وى، مسلمانان به چند دسته از جمله مؤمنان اعرابى (صحرانشین) ساکن در مناطق خود، مؤمنان مهاجر و انصار تفکیک شده‌اند.<ref> جامع‌البیان، مج ۶، ج ۱۰، ص ۷۱.</ref>
  
'''تحول مفهوم انصار'''
+
به عبارت دیگر، براى عمده مسلمانان [[شبه جزیره عربستان|شبه جزیره]] در دوره‌اى از زمان، یثرب تنها مکان امن، و انصار تنها حامیان قابل اعتماد بودند و در همین شرایط و فضا، دو مفهوم «هجرت» و «نصرت» معنا یافته و امتیاز محسوب مى‌شد؛ اما با تغییر شرایط و تسلط پیامبر بر شبه جزیره در سال‌هاى پایانى و نامه‌نگاری‌هاى او با حاکمان دوردست، مفهوم هجرت، دیگر بر مسافران به یثرب اطلاق نمى‌شد، چنان که مفهوم نصرت نیز به یثربیان محدود نمى‌شد، هر چند بر دیگران نیز اطلاق نشد. بر این اساس در نخستین دوره، واژه انصار در معناى یاران و حامیان بومى پیامبر در برابر کافران شبه جزیره بکار رفت و به قبیله و آیین خاصى محدود نمى‌شد و هر چند اشاره نشده، اما [[یهود|یهودیان]] نیز که از پیامبر حمایت کردند و از جان خود گذشتند،<ref> المغازى، ج ۱، ص ۲۶۲؛ الطبقات، ج ۱، ص ۳۸۹؛ تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۱۷۳ـ۱۷۵.</ref> بدون تردید جزو انصار خواهند بود.
  
پس از هجرت، مسلمانان يثرب به دو دسته بومى و مهاجر تقسيم مى‌شدند. شايد گزارشى كه طبرى از ابن عباس نقل كرده است بهترين مستند در اين زمينه باشد. بنا به روايت وى مسلمانان به چند دسته از جمله مؤمنان اعرابى (صحرانشين) ساكن در مناطق خود، مؤمنان مهاجر و انصار تفكيك شده‌اند.<ref> جامع‌البيان، مج 6، ج 10، ص 71.</ref>
+
با تأسیس [[دیوان (تشکیلات اداری)|دیوان]] از سوى [[عمر بن خطاب|خلیفه دوم]] و اخراج یهودیان ساکن در منطقه در زمان او، مفهوم انصار وارد فضاى ادارى ـ اقتصادى گردید و همراه با [[اوس و خزرج]]، همپیمانان آنان نیز ذکر مى‌شدند؛ زیرا اعضاى قبایل همپیمان (حلیف) یک مجموعه تلقى مى‌شدند و انصار، قبایل همپیمان یثرب بودند که سهمیه خاصى را از [[بیت المال|بیت‌المال]] شهر [[مدینه]] دریافت مى‌کردند و در بخشى خاص از دیوان جاى داشتند.<ref> الطبقات، ج ۳، ص ۶، ۲۹۶.</ref>
  
به عبارت ديگر براى عمده مسلمانان شبه جزيره در دوره‌اى از زمان، يثرب تنها مكان امن و انصار تنها حاميان قابل اعتماد بودند و در همين شرايط و فضا دو مفهوم «هجرت» و «نصرت» معنا يافته و امتياز محسوب مى‌شد؛ اما با تغيير شرايط و تسلط پيامبر بر شبه جزيره در سال‌هاى پايانى و نامه‌نگاري‌هاى او با حاكمان دوردست، مفهوم هجرت ديگر بر مسافران به يثرب اطلاق نمى‌شد، چنان كه مفهوم نصرت نيز به يثربيان محدود نمى‌شد، هر چند بر ديگران نيز اطلاق نشد بر اين اساس در نخستين دوره واژه انصار در معناى ياران و حاميان بومى پيامبر در برابر كافران شبه جزيره بكار رفت و به قبيله و آيين خاصى محدود نمى‌شد و هر چند اشاره نشده؛ اما يهوديان نيز كه از پيامبر حمايت كردند و از جان خود گذشتند<ref> المغازى، ج ص 262؛ الطبقات، ج ص 389؛ تاريخ المدينه، ج ص 173ـ175.</ref> بدون ترديد جزو انصار خواهند بود.
+
این واژه در مرحله بعد بیشتر در منابع نسب ‌شناسانه و تاریخى انعکاس یافته و معادل واژه بنى‌قیله (اوس و خزرج) است. شاخصه اصلى این واژه در این دوره، شاخصه‌اى نَسَبى است<ref> تاریخ طبرى، ج ۲، ص ۱۰۶؛ المعارف، ص ۱۰۹؛ صبح الاعشى، ج ۶، ص ۴۸.</ref> و گاه شامل اوسیان و خزرجیان مخالف دولت پیامبر یا کسانى که پیش از هجرت پیامبر یثرب را ترک کرده بودند نیز مى‌شود. به نظر مى‌رسد در عصر تدوین متون تاریخى بیشتر به مفهومِ نَسَبى انصار توجه شده است و در کاربرد آن در گزارش‌ها کمتر دقت شده است؛ به عنوان نمونه، از انصاریان [[منافق]]، انصاریان نامسلمان عصر [[جاهلیت|جاهلى]] و... سخن گفته‌اند،<ref> اسدالغابه، ج ۱، ص ۱۵۸؛ الاصابه، ج ۱، ص ۳۱۳؛ المعجم الکبیر، ج ۱، ص ۲۷۶.</ref> از این ‌رو برخى پژوهشگران معاصر از جمله مونتگمرى وات نیز انصار را معادل [[اوس و خزرج]] مى‌دانند.<ref> Ency clopedia of Islam Al - Ansar.</ref>
  
با تأسيس ديوان از سوى خليفه دوم و اخراج يهوديان ساكن در منطقه در زمان او مفهوم انصار وارد فضاى ادارى ـ اقتصادى گرديد و همراه با اوس و خزرج، همپيمانان آنان نيز ذكر مى‌شدند زيرا اعضاى قبايل همپيمان (حليف) يك مجموعه تلقى مى‌شدند و انصار قبايل همپيمان يثرب بودند كه سهميه خاصى را از بيت‌المال شهر مدينه دريافت مى‌كردند و در بخشى خاص از ديوان جاى داشتند.<ref> الطبقات، ج 3، ص 6، 296.</ref>
+
مشخص نیست آیا در آغاز حضور پیامبر در یثرب، معیارى براى انصارى شدن وجود داشته یا نه، زیرا در آن دوره همه یثربیان به نصرت پیامبر نیامدند و افزون بر این، میزان و اهمیت نصرت کسانى که در دایره انصار قرار مى‌گرفتند به یک اندازه نبود.
  
اين واژه در مرحله بعد بيشتر در منابع نسب ‌شناسانه و تاريخى انعكاس يافته و معادل واژه بنى‌قيله (اوس و خزرج) است. شاخصه اصلى اين واژه در اين دوره، شاخصه‌اى نَسَبى است<ref> تاريخ طبرى، ج 2، ص 106؛ المعارف، ص 109؛ صبح الاعشى، ج 6، ص 48.</ref> و گاه شامل اوسيان و خزرجيان مخالف دولت پيامبر يا كسانى كه پيش از هجرت پيامبر يثرب را ترك كرده بودند نيز مى‌شود. به نظر مى‌رسد در عصر تدوين متون تاريخى بيشتر به مفهومِ نَسَبى انصار توجه شده است و در كاربرد آن در گزارش‌ها كمتر دقت شده است؛ به عنوان نمونه از انصاريان منافق، انصاريان نامسلمان عصر جاهلى و... سخن گفته‌اند،<ref> اسدالغابه، ج 1، ص 158؛ الاصابه، ج 1، ص 313؛ المعجم الكبير، ج 1، ص 276.</ref> از اين ‌رو برخى پژوهشگران معاصر از جمله مونتگمرى وات نيز انصار را معادل اوس و خرج مى‌دانند.<ref> Ency clopedia of Islam Al - Ansar.</ref>
+
آمار انصار از سالى به سال دیگر و از تیره‌اى به تیره دیگر تفاوت مى‌کرد، لذا مى‌توان انصار را نیز همچون [[مهاجران]] به انصاریان نخست و انصاریان واپسین تفکیک کرد. در منابع، این تقسیم بندى درباره مهاجران وجود دارد و شاخصه‌هایى هم براى تفاوت مهاجران نخستین و مهاجران متأخر تعیین کرده‌اند؛ اما در مورد انصار چنین تقسیمى مطرح نشده، هر چند در [[قرآن]] بدان تصریح شده است: {{متن قرآن|«وَالسَّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ... الأَنصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ...»}} ([[سوره توبه]]/۹، ۱۰۰).
  
مشخص نيست آيا در آغاز حضور پيامبر در يثرب معيارى براى انصارى شدن وجود داشته يا نه زيرا در آن دوره همه يثربيان به نصرت پيامبر نيامدند و افزون بر اين، ميزان و اهميت نصرت كسانى كه در دايره انصار قرار مى‌گرفتند به يك اندازه نبود.
+
همچنین مى‌توان اشاره کرد که انصار در سال‌هاى نخستین هجرت، بخش عمده جمعیت مسلمانان را تشکیل مى‌دادند در حالى که به مرور و با گسترش [[اسلام]] در شبه جزیره در سال‌هاى واپسین حیات [[پیامبر اسلام|پیامبر]] به اقلیتى در میان مسلمانان تبدیل شده بودند، از این رو پیامبر سفارش انصار را در بیانات خود به مسلمانان کرده بود.  
  
آمار انصار از سالى به سال ديگر و از تيره‌اى به تيره ديگر تفاوت مى‌كرد لذا مى‌توان انصار را نيز همچون مهاجران به انصاريان نخست و انصاريان واپسين تفكيك كرد. در منابع اين تقسيم بندى درباره مهاجران وجود دارد و شاخصه‌هايى هم براى تفاوت مهاجران نخستين و مهاجران متأخر تعيين كرده‌اند؛ اما در مورد انصار چنين تقسيمى مطرح نشده، هر چند در قرآن بدان تصريح شده است: «والسّبِقونَ الاَوَّلونَ مِنَ... الاَنصارِ والَّذينَ اتَّبَعوهُم بِاِحسن...». ([[سوره توبه]]/9،100)
+
==مهاجران و انصار==
  
همچنين مى‌توان اشاره كرد كه انصار در سال‌هاى نخستين هجرت بخش عمده جمعيت مسلمانان را تشكيل مى‌دادند در حالى كه به مرور و با گسترش اسلام در شبه جزيره در سال‌هاى واپسين حيات پيامبر به اقليتى در ميان مسلمانان تبديل شده بودند، از اين رو پيامبر سفارش انصار را در بيانات خود به مسلمانان كرده بود. (=> اوس و خزرج)
+
با [[هجرت پیامبر اسلام به مدینه|هجرت پیامبر]] به یثرب و تبدیل آن به تنها پایگاه امن اسلامى در منطقه، سیر آرام مهاجرت به این شهر آغاز گردید؛ اما روند آن پس از [[جنگ خندق]] شتاب یافت، از این ‌رو در دوره نخست مدنى (۵ سال نخستین)، شمار [[مهاجران]] اندک بود که بخشى از آن‌ها مکى و بخشى صحرانشین بودند.<ref> Ency clopedia of Islam Al - Ansar.</ref>  
  
'''مهاجران و انصار'''
+
انصار به نوعى مهاجران را همچون افراد خودى پذیرفتند و کاستی‌هایشان را جبران کردند و زمینه ادامه حیات آن‌ها را در یثرب فراهم کردند. پیش از آن که پیامبر در هجرت خود به یثرب برسد، بسیارى از مهاجران مجرد در منطقه [[قبا]] و در خانه [[کلثوم بن هدم|کلثوم بن هَدم]] که به بیت العزّاب<ref> الطبقات، ج ۱، ص ۲۳۳؛ تاریخ طبرى، ج ۲، ص ۱۰۶.</ref> (خانه مجردان) مشهور شد، مستقر شده بودند؛ اما با ساخته شدن [[مسجد]] و بناى [[اصحاب صفه|صفه]]، آنجا مهمانسراى مهاجران مجرد گردید و انصاریان کمک‌هاى غذایى خود را به آنجا مى‌فرستادند: {{متن قرآن|«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِن طَیبَاتِ مَا کسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَکم مِّنَ الأَرْضِ وَلاَ تَیمَّمُواْ الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنفِقُونَ وَلَسْتُم بِآخِذِیهِ إِلاَّ أَن تُغْمِضُواْ فِیهِ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ غَنِی حَمِیدٌ»}} ([[سوره بقره]]/۲، ۲۶۷). در این [[آیه]] از مؤمنان خواسته شده از محصولات مرغوب خود [[انفاق]] کنند و بدان‌ها گوشزد شده که خداوند از شما بى‌نیاز است. به روایت سُدى این آیه درباره انصار و کمک‌هاى آن‌ها نازل شده است.<ref> اسباب النزول، ص ۵۶.</ref>
  
با هجرت پيامبر به يثرب و تبديل آن به تنها پايگاه امن اسلامى در منطقه، سير آرام مهاجرت به اين شهر آغاز گرديد؛ اما روند آن پس از جنگ خندق (دوره تثبيت)، شتاب يافت از اين ‌رو در دوره نخست مدنى (5 سال نخستين) شمار مهاجران اندك بود كه بخشى از آن‌ها مكى و بخشى صحرانشين بودند.<ref> Ency clopedia of Islam Al - Ansar.</ref> (=> اصحاب صفه)
+
اما برخى مهاجران به ویژه [[قریش|قریشیان]] در میان تیره‌هاى گوناگون انصارى توزیع شدند و انصاریان در رقابت با همدیگر بر اساس قرعه حمایت از خانواده‌هاى مهاجر را بر عهده مى‌گرفتند.<ref>الطبقات، ج ۱۳، ص ۳۹۶.</ref> برخى خانواده‌هاى مهاجر نیز که پیش از هجرت با مردم [[مدینه|یثرب]] ارتباط داشتند نزد آشنایان خود رفتند و در خانه و کاشانه آنان مستقر شدند.<ref> همان، ج ۳، ص ۱۷۴.</ref>
  
انصار به نوعى مهاجران را همچون افراد خودى پذيرفتند و كاستي‌هايشان را جبران كردند و زمينه ادامه حيات آن‌ها را در يثرب فراهم كردند. پيش از آن كه پيامبر در هجرت خود به يثرب برسد بسيارى از مهاجران مجرد در منطقه قبا و در خانه كلثوم بن هَدم كه به بيت العزاب<ref> الطبقات، ج ص 233؛ تاريخ طبرى، ج ص 106.</ref> (خانه مجردان) مشهور شد، مستقر شده بودند؛ اما با ساخته شدن مسجد و بناى صفه، آنجا مهمانسراى مهاجران مجرد گرديد و انصاريان كمك‌هاى غذايى خود را به آنجا مى‌فرستادند:
+
انصار دارایى خانه خود را در اختیار مهاجران قرار مى‌دادند<ref> همان، ص ۵۲۳.</ref> و آنان را در محصولات کشاورزى خود شریک کردند و برخى از آنان زمین‌هاى پیرامون منازل مسکونى خود را به پیامبر بخشیدند.<ref> انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۱۸.</ref> روابط میان انصار و مهاجران با پیمان برادرى که پیامبر میان حدود ۴۵ انصارى و ۴۵ مهاجر بست تقویت گردید.<ref> الطبقات، ج ۱، ص ۲۳۸؛ ج ۳، ص ۲۲؛ انساب‌الاشراف، ج ۱، ص ۳۱۹.</ref>
  
«ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا اَنفِقوا مِن طَيِّبتِ ما كَسَبتُم و مِمّا اَخرَجنا لَكُم مِنَ الاَرضِ ولا تَيَمَّموا الخَبيثَ مِنهُ تُنفِقونَ ولَستُم بِاخِذيهِ اِلاّ اَن تُغمِضوا فيهِ واعلَموا اَنَّ اللّهَ غَنِىٌّ حَميد». ([[سوره بقره]]/2،267) در اين آيه از مؤمنان خواسته شده از محصولات مرغوب خود [[انفاق]] كنند و بدان‌ها گوشزد شده كه خداوند از شما بى‌نياز است به روايت سدى اين آيه درباره انصار و كمك‌هاى آن‌ها نازل شده است.<ref> اسباب النزول، ص 56.</ref>
+
به درستى نمى‌توان گفت: [[اخوت]] چون حِلف یا وِلاء، مهاجران را به انصار پیوند مى‌داد یا نه. شاید [[ارث]] بردن مهاجر از برادر انصارى خود نشان دهد که در آغاز همین‌ گونه بوده است؛ اما منابع نیز کمتر از مهاجرى نام مى‌برند که از برادر انصارى خود ارث برده باشد. البته [[محدثان]] به این امر اشاره مى‌کنند و معتقدند این حکم با آیات [[قرآن]] لغو شده است. آیه ذیل در خطاب به انصار چنین مى‌گوید: {{متن قرآن|«وَالَّذِینَ آمَنُواْ مِن بَعْدُ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ مَعَکمْ فَأُوْلَـئِک مِنکمْ وَأُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِی کتَابِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ بِکلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ»}}؛ و کسانى که پس از آن [[ایمان]] آورده و هجرت کرده و همراه شما جهاد کرده‌اند، از شما هستند. در کتاب خدا خویشاوندان به یکدیگر (در ارث) سزاوارترند. خداوند به همه چیز آگاه است. ([[سوره انفال]]/۸، ۷۵)
  
اما برخى مهاجران به ويژه قريشيان در ميان تيره‌هاى گوناگون انصارى توزيع شدند و انصاريان در رقابت با همديگر بر اساس قرعه حمايت از خانواده‌هاى مهاجر را بر عهده مى‌گرفتند.<ref> الطبقات، ج 13، ص 396.</ref> برخى خانواده‌هاى مهاجر نيز كه پيش از هجرت با مردم يثرب ارتباط داشتند نزد آشنايان خود رفتند و در خانه و كاشانه آنان مستقر شدند.<ref> همان، ج ص 174.</ref>
+
بررسى تمامى جنگ‌هاى پیامبر به خوبى نشان مى‌دهد که مهاجران نه همراه با برادران انصارى خود که در یگان ویژه مهاجران و به صورت مجزا سازماندهى شده‌اند.<ref> المغازى، ج ۱، ص ۵۸، ۲۱۵، ۶۴۹؛ ج ۲، ص ۷۱۰، ۸۲۰ـ۸۲۱ ، ۸۹۵ـ۹۹۶.</ref> حمایت مالى و معیشتى انصار از مهاجران تا سال چهارم هجرى ادامه یافت. در آن سال [[بنی نضیر|بنى‌نضیر]] از [[مدینه]] تبعید شدند و اراضى مرغوب و آب‌هاى آن‌ها بنا به حکم قرآن به مالکیت پیامبر درآمد و آن حضرت از انصار خواست یکى از دو گزینه را انتخاب کنند: نخست آن که روابط مهاجران و انصار همچنان باقى بماند و بخشى از زمین‌هاى بنى‌نضیر در میان مهاجران و انصار توزیع شود و دوم آن که بخشى از این زمین‌ها در میان مهاجران توزیع شود و در مقابل، مهاجران آنچه از انصار دریافت کرده‌اند یا از منافع آن بهره مى‌برند، بدان‌ها پس دهند؛ اما انصار از پیامبر خواستند آن اراضى را در میان مهاجران تقسیم کند و مهاجران نیز همچنان در اموال آن‌ها شریک بمانند.<ref> تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۴۸۹.</ref>
  
انصار دارايى خانه خود را در اختيار مهاجران قرار مى‌دادند<ref> همان، ص 523.</ref> و آنان را در محصولات كشاورزى خود شريك كردند و برخى از آنان زمين‌هاى پيرامون منازل مسكونى خود را به پيامبر بخشيدند.<ref> انساب الاشراف، ج 1، ص 318.</ref> روابط ميان انصار و مهاجران با پيمان برادرى كه پيامبر ميان حدود 45 انصارى و 45 مهاجر بست تقويت گرديد.<ref> الطبقات، ج 1، ص 238؛ ج 3، ص 22؛ انساب‌الاشراف، ج 1، ص 319.</ref>
+
به گزارش آیه نهم [[سوره حشر]]/۵۹، در این صحنه انصار در دل خود هیچ احساس تمایلى به اموالى که به مهاجران داده شد ندارند و مهاجران را دوست دارند و آنان را بر خود ترجیح مى‌دهند. کسانى که از [[آز|آزمندى]] نفس خویش در امان‌اند رستگار خواهند بود: {{متن قرآن|«وَالَّذِینَ تَبَوَّؤُوا الدَّارَ وَالْإِیمَانَ مِن قَبْلِهِمْ یحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیهِمْ وَلَا یجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِّمَّا أُوتُوا وَیؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَن یوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِک هُمُ الْمُفْلِحُونَ»}}.
  
به درستى نمى‌توان گفت: اخوت چون حِلف يا وِلاء، مهاجران را به انصار پيوند مى‌داد يا نه. شايد ارث بردن مهاجر از برادر انصارى خود نشان دهد كه در آغاز همين‌ گونه بوده است؛ اما منابع نيز كمتر از مهاجرى نام مى‌برند كه از برادر انصارى خود ارث برده باشد. البته محدثان به اين امر اشاره مى‌كنند و معتقدند اين حكم با آيات قرآنى لغو شده است. آيه ذيل در خطاب به انصار چنين مى‌گويد: «والَّذينَ ءامَنوا مِن بَعدُ و هاجَروا و جهَدوا مَعَكُم فَاُولئِكَ مِنكُم و اولُواالاَرحامِ بَعضُهُم اَولى بِبَعض فى كِتبِ اللّهِ اِنَّ اللّهَ بِكُلِّ شَىء عَليم؛ و كسانى كه پس از آن [[ايمان]] آورده و هجرت كرده و همراه شما جهاد كرده‌اند، از شما هستند. در كتاب خدا خويشاوندان به يكديگر (در ارث) سزاوارترند. خداوند به همه چيز آگاه است». ([[سوره انفال]]/8 ،75)
+
در گزارشى پیامبر، رفتار انصار با مهاجران را به محبت والدین به فرزندشان تشبیه کرده است.<ref>الآحاد والمثانى، ج ۳، ص ۳۹۳؛ المستدرک، ج ۴، ص ۸۳.</ref> شبیه به این تعبیر در گزارش [[عباس بن عبدالمطلب|عباس]] عموى پیامبر از [[جنگ حنین]] وجود دارد. بر اساس این گزارش، زمانى که همه در حال فرار بودند، چون به خواست پیامبر صلى الله علیه وآله انصار فراخوانده شدند، همچون توجه مادر به نداى فرزندى که به خطر افتاده، به ایشان توجه کردند.<ref> الطبقات، ج ۴، ص ۱۸؛ المصنف، ج ۵، ص ۳۸۰.</ref> در گزارش‌هاى دیگرى هم آمده که مهاجران با مشاهده رفتار انصار از آن بابت نگران شده بودند که آنان همه اجر الهى را به خود اختصاص دهند.<ref> تاریخ‌المدینه، ج ۲، ص ۴۹۰.</ref>
  
بررسى تمامى جنگ‌هاى پيامبر به خوبى نشان مى‌دهد كه مهاجران نه همراه با برادران انصارى خود كه در يگان ويژه مهاجران و به صورت مجزا سازماندهى شده‌اند.<ref> المغازى، ج ص 58، 215، 649؛ ج ص 710، 820ـ821 ، 895ـ996.</ref> حمايت مالى و معيشتى انصار از مهاجران تا سال چهارم هجرى ادامه يافت. در آن سال بنى‌نضير از [[مدينه]] تبعيد شدند و اراضى مرغوب و آب‌هاى آن‌ها بنا به حكم قرآن به مالكيت پيامبر درآمد و آن حضرت از انصار خواست يكى از دو گزينه را انتخاب كنند:
+
به ‌رغم پشتیبانى انصار از مهاجران، گاه تنشهایى هم میان برخى مهاجران و برخى از انصار به ویژه کسانى که متهم به [[نفاق]] بودند روى مى‌داد؛ در نبرد [[غزوه بنى مصطلق|بنى‌مصطلق]] در سال ششم هجرى، برخوردهایى میان برخى مهاجران و انصار دیده شد که به تدبیر پیامبر صلى الله علیه و آله برطرف شد. در آن کارزار که فردى از مهاجران با یکى از انصار برخورد تندى کرد، عبدالله بن اُبىّ انصارى با ضرب‌المثل «سگت را چاق کن تا تو را بخورد» انصار را بر اثر حمایت‌هایشان از پیامبر و مهاجران سرزنش و تهدید کرد که اقدامات لازم پس از بازگشت به [[مدینه]] انجام خواهد شد.<ref> الطبقات، ج ۴، ص ۲۶۰؛ تاریخ‌المدینه، ج ۱، ص ۳۷۴ـ۳۵۱؛ تاریخ طبرى، ج ۲، ص ۲۶۰ـ۲۶۱.</ref>
  
نخست آن كه روابط مهاجران و انصار همچنان باقى بماند و بخشى از زمين‌هاى بنى‌نضير در ميان مهاجران و انصار توزيع شود و دوم آن كه بخشى از اين زمين‌ها در ميان مهاجران توزيع شود و در مقابل، مهاجران آنچه از انصار دريافت كرده‌اند يا از منافع آن بهره مى‌برند بدان‌ها پس دهند؛ اما انصار از پيامبر خواستند آن اراضى را در ميان مهاجران تقسيم كند و مهاجران نيز همچنان در اموال آن‌ها شريك بمانند.<ref> تاريخ المدينه، ج 2، ص 489.</ref>
+
در پى این حادثه، آیاتى از [[سوره منافقون]] نازل گردید.<ref> مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص ۴۴۲.</ref> آیات ۷ تا ۱۰ این سوره نشان مى‌دهد که چگونه برخى انصار نسبت به حمایت دیگر انصاریان از مهاجران سخن به اعتراض مى‌گشایند و از انصار مى‌خواهند از حمایت مهاجران دست بردارند تا از اطراف پیامبر پراکنده شوند، ضمن آن که مهاجران را تهدید کردند تا پس از بازگشت به مدینه آنان را از شهر بیرون خواهند کرد.
  
به گزارش آيه نهم [[سوره حشر]]/59، در اين صحنه انصار در دل خود هيچ احساس تمايلى به اموالى كه به مهاجران داده شد ندارند و مهاجران را دوست دارند و آنان را بر خود ترجيح مى‌دهند. كسانى كه از آزمندى نفس خويش در امان‌اند رستگار خواهند بود: «والَّذينَ تَبَوَّءُ والدّارَ والايمنَ مِن قَبلِهِم يُحِبّونَ مَن هاجَرَ اِلَيهِم ولا يَجِدونَ فى صُدورِهِم حاجَةً مِمّا اوتوا و يُؤثِرونَ عَلى اَنفُسِهِم ولَو كانَ بِهِم خَصاصَةٌ و مَن يوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَاُولئِكَ هُمُ المُفلِحون».
+
خداوند پاسخ به این عده مؤمنان را به پایدارى فرامى‌خواند و از ایشان مى‌خواهد به [[انفاق]] و حمایت خود ادامه دهند تا در شمار صالحان جاى گیرند {{متن قرآن|«هُمُ الَّذِینَ یقُولُونَ لَا تُنفِقُوا عَلَى مَنْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى ینفَضُّوا وَلِلَّهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَکنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یفْقَهُونَ * یقُولُونَ لَئِن رَّجَعْنَا إِلَى الْمَدِینَةِ لَیخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَلَکنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یعْلَمُونَ * یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُلْهِکمْ أَمْوَالُکمْ وَلَا أَوْلَادُکمْ عَن ذِکرِ اللَّهِ وَمَن یفْعَلْ ذَلِک فَأُوْلَئِک هُمُ الْخَاسِرُونَ * وَأَنفِقُوا مِن مَّا رَزَقْنَاکم مِّن قَبْلِ أَن یأْتِی أَحَدَکمُ الْمَوْتُ فَیقُولَ رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِی إِلَى أَجَلٍ قَرِیبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَکن مِّنَ الصَّالِحِینَ»}}.  
  
پيامبر در گزارشى رفتار انصار با مهاجران را به محبت والدين به فرزندشان تشبيه كرده است.<ref>الآحاد والمثانى، ج 3، ص 393؛ المستدرك، ج 4، ص 83.</ref> شبيه به اين تعبير در گزارش عباس عموى پيامبر از [[جنگ حنين]] وجود دارد. بر اساس اين گزارش زمانى كه همه در حال فرار بودند چون به خواست پيامبر صلى الله عليه و آله انصار فراخوانده شدند، همچون توجه مادر به نداى فرزندى كه به خطر افتاده، به ايشان توجه كردند.<ref> الطبقات، ج 4، ص 18؛ المصنف، ج 5، ص 380.</ref> در گزارش‌هاى ديگرى هم آمده كه مهاجران با مشاهده رفتار انصار از آن بابت نگران شده بودند كه آنان همه اجر الهى را به خود اختصاص دهند.<ref> تاريخ‌المدينه، ج 2، ص 490.</ref>
+
==انصار و پیامبر==
  
به ‌رغم پشتيبانى انصار از مهاجران گاه تنشهايى هم ميان برخى مهاجران و برخى از انصار به ويژه كسانى كه متهم به نفاق بودند روى مى‌داد؛ در نبرد بنى‌مصطلق در سال ششم هجرى برخوردهايى ميان برخى مهاجران و انصار ديده شد كه به تدبير پيامبر صلى الله عليه و آله برطرف شد. در آن كارزار كه فردى از مهاجران با يكى از انصار برخورد تندى كرد، عبدالله بن اُبىّ انصارى با ضرب‌المثل «سگت را چاق كن تا تو را بخورد» انصار را بر اثر حمايت‌هايشان از پيامبر و مهاجران سرزنش و تهديد كرد كه اقدامات لازم پس از بازگشت به مدينه انجام خواهد شد.<ref> الطبقات، ج ص 260؛ تاريخ‌المدينه، ج 1، ص 374ـ351؛ تاريخ طبرى، ج 2، ص 260ـ261.</ref>
+
درباره حمایت انصار از [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلى الله علیه وآله هم گزارش‌هاى متعدد و متنوعى وجود دارد؛ [[ابو ایوب انصاری|ابوایوب انصارى]] تا ساخته شدن مسجد، چند ماه یک طبقه از خانه خود را در اختیار پیامبر نهاد. در این مدت انصاریانى چون [[سعد بن عباده]]، [[سعد بن معاذ|سعد بن مُعاذ]]، عمارة بن حزم و ابوایوب براى پیامبر غذا مى‌فرستادند.<ref>الطبقات، ج ۸، ص ۱۶۳.</ref> حارثة بن ‌نعمان چند خانه به ایشان داد که برخى زنان و نیز دخترش [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|حضرت فاطمه]] علیهاالسلام و دامادش [[امام علی علیه السلام|حضرت على]] علیه‌السلام در آن مستقر بودند.
  
در پى اين حادثه آياتى از [[سوره منافقون]] نازل گرديد.<ref> مجمع‌البيان، ج 10، ص 442.</ref> آيات 7 تا 10 اين سوره نشان مى‌دهد كه چگونه برخى انصار نسبت به حمايت ديگر انصاريان از مهاجران سخن به اعتراض مى‌گشايند و از انصار مى‌خواهند از حمايت مهاجران دست بردارند تا از اطراف پيامبر پراكنده شوند، ضمن آن كه مهاجران را تهديد كردند تا پس از بازگشت به [[مدينه]] آنان را از شهر بيرون خواهند كرد.
+
زنان انصارىِ همسایه پیامبر، براى ایشان و همسرانش شیر مى‌فرستادند<ref> همان، ج ۱، ص ۴۰۲.</ref> و برخى از آنان که زندگى ساده پیامبر را دیدند برایشان رختخواب و لباس بافتنى تهیه کردند.<ref> همان، ص ‌۳۶۰.</ref> برخى هم فرزندان خود را به خدمتکارى نزد ایشان فرستاده و براى شیردهى به ابراهیم -فرزند پیامبر صلى الله علیه و آله- با یکدیگر رقابت مى‌کردند.<ref> همان، ص ۱۳۶، ۱۷۷.</ref>
  
خداوند پاسخ به اين عده مؤمنان را به پايدارى فرامى‌خواند و از ايشان مى‌خواهد به [[انفاق]] و حمايت خود ادامه دهند تا در شمار صالحان جاى گيرند. «هُمُ الَّذينَ يَقولونَ لاتُنفِقوا عَلى مَن عِندَ رَسولِ اللّهِ حَتّى يَنفَضّوا ولِلّهِ خَزائِنُ السَّموتِ والاَرضِ ولكِنَّ المُنفِقينَ لايَفقَهون × يَقولونَ لـَئِن رَجَعنا اِلَى المَدينَةِ لَيُخرِجَنَّ الاَعَزُّ مِنها الاَذَلَّ ولِلّهِ العِزَّةُ ولِرَسولِهِ ولِلمُؤمِنينَ ولكِنَّ المُنفِقينَ لايَعلَمون × ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا لاتُلهِكُم اَمولُكُم ولا اَولدُكُم عَن ذِكرِاللّهِ ومَن يَفعَل ذلِكَ فَاُولئِكَ هُمُ الخـسِرون × واَنفِقوا مِن ما رَزَقنكُم مِن قَبلِ اَن يَأتِىَ اَحَدَكُمُ المَوتُ فَيَقولَ رَبِّ لَولا اَخَّرتَنى اِلى اَجَل قَريب فَاَصَّدَّقَ واَكُن مِنَ الصّلِحين». ( =>عبدالله بن اُبىّ)
+
از طرف دیگر، انصار علاقه خاصى به پیامبر داشتند؛ به عنوان نمونه در [[جنگ احد]] زمانى که جان پیامبر به خطر افتاد و به مدافعان خود وعده [[بهشت]] مى‌داد، تنها انصاریان در دفاع از پیامبر به استقبال [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رفتند که مایه گلایه پیامبر از عمده [[مهاجران]] شد.<ref> صحیح مسلم، ج ۵، ص ۱۷۸؛ سنن بیهقى، ج ۹، ص ۴۴.</ref> در توزیع غنایم قابل توجه [[غزوه حنین|حنین]] نیز، عشق به پیامبر آنان را از توجه به غنایم بازداشت؛ زمانى که به انصار چیزى داده نشد و پیامبر به آن‌ها گفت: بگذارید تازه مسلمانان [[قریش]] [[مکه]] با غنایم باز گردند.<ref> صحیح البخارى، ج ۵، ص ۱۲۲؛ الارشاد، ج ۱، ص ۱۴۶.</ref>
  
'''انصار و پيامبر'''
+
پیامبر در ادامه همین سخن چون انصار را راضى دید، فرمود: اگر همه مردم به سویى روند و انصار به سوى دیگر همانا من با انصار خواهم بود.<ref> صحیح البخارى، ج ۵، ص ۱۲۲؛ الارشاد، ج ۱، ص ۱۴۶.</ref> این سخن نشان مى‌دهد [[ایمان]] و عمل انصار نزد پیامبر در اواخر حیات ایشان از چه اعتبارى برخوردار بوده است. وى سپس مسلمانان را سفارش کرد تا پس از او به آنان نیکى کنند<ref> الطبقات، ج ۲، ص ۲۵۱.</ref> و دشمنى با آن‌ها را نشانه [[نفاق]] دانست.<ref> الآحاد والمثانى، ج ۲، ص ۳۲۸؛ سنن الترمذى، ج ۵، ص ۳۷۱.</ref> جریر بن عبدالله مى‌گوید: انصار چنان به پیامبر خدمت مى‌کردند که حال هر یک از آن‌ها را ببینم در خدمتش خواهم بود.<ref> صحیح البخارى، ج ۳، ص ۲۹۴؛ الاحاد والمثانى، ج ۳، ص ۳۶۴؛ السنن الکبرى، ج ۵، ص ۲۵۷.</ref>
  
درباره حمايت انصار از پيامبر هم گزارش‌هاى متعدد و متنوعى وجود دارد؛ ابوايوب انصارى تا ساخته شدن مسجد چند ماه يك طبقه از خانه خود را در اختيار پيامبر نهاد. در اين مدت انصاريانى چون سعد بن عباده، سعد بن مُعاذ، عمارة بن حزم و ابوايوب براى پيامبر غذا مى‌فرستادند.<ref> الطبقات، ج ص 163.</ref> حارثة بن ‌نعمان چند خانه به ايشان داد كه برخى زنان و نيز دخترش فاطمه عليهاالسلام و دامادش على عليه‌السلام در آن مستقر بودند.
+
یکى از پیامدهاى روابط تنگاتنگ پیامبر و انصار آن بود که ایشان بخش گسترده‌اى از میراث نبوى را در اختیار داشتند. به عنوان نمونه، عمده کسانى که در زمان پیامبر [[قرآن]] را [[جمع قرآن|جمع]] کرده‌اند، انصارى بودند که [[عمر بن خطاب|خلیفه دوم]] پس از فتح [[شام]] سه تن از ایشان را براى تعلیم قرآن به تازه مسلمانان بدانجا فرستاد.<ref> الطبقات، ج ۲، ص ۳۵۵.</ref> بسیارى از مفتیان برجسته پس از پیامبر<ref> همان، ص ۳۵۰.</ref> انصارى بودند. فرزندان آن‌ها هم [[فتوا]] مى‌دادند.<ref> همان، ص ۳، ۲۸۳ـ۳۷۹.</ref> در دوره [[تابعان]]، همچنان ۱۲۰ انصارى به سؤالات دینى پاسخ مى‌دادند.<ref> همان، ج ۶، ص ۱۱۰.</ref> [[ابن عباس]] عمده [[احادیث]] نبوى را نزد آنان یافته و از ایشان دریافت کرده است.<ref> همان، ج ۲، ص ۳۶۸.</ref>
  
زنان انصارىِ همسايه پيامبر، براى ايشان و همسرانش شير مى‌فرستادند<ref> همان، ج 1، ص 402.</ref> و برخى از آنان كه زندگى ساده پيامبر را ديدند برايشان رختخواب و لباس بافتنى تهيه كردند.<ref> همان، ص ‌360.</ref> برخى هم فرزندان خود را به خدمتكارى نزد ايشان فرستاده و براى شيردهى به ابراهيم ـ فرزند پيامبر صلى الله عليه و آله با يكديگر رقابت مى‌كردند.<ref> همان، ص 136، 177.</ref>
+
==انصار پس از پیامبر==
  
از طرف ديگر انصار علاقه خاصى به پيامبر داشتند؛ به عنوان نمونه در [[جنگ احد]] زمانى كه جان پيامبر به خطر افتاد و به مدافعان خود وعده [[بهشت]] مى‌داد تنها انصاريان در دفاع از پيامبر به استقبال شهادت رفتند كه مايه گلايه پيامبر از عمده مهاجران شد.<ref> صحيح مسلم، ج 5، ص 178؛ سنن بيهقى، ج 9، ص 44.</ref> در توزيع غنايم قابل توجه حنين نيز، عشق به پيامبر آنان را از توجه به غنايم بازداشت؛ زمانى كه به انصار چيزى داده نشد و پيامبر به آن‌ها گفت: بگذاريد تازه مسلمانان قريش مكه با غنايم باز گردند.<ref> صحيح البخارى، ج ص 122؛ الارشاد، ج ص 146.</ref>
+
بنا به روایت مشهورى، [[پیامبر اسلام|پیامبر]] پیشگویى کرده بود که انصار پس از [[رحلت پیامبر اسلام|رحلت]] ایشان، مورد بى‌مهرى و تحت فشار قرار خواهند گرفت. در دوره [[خلفای نخستین|خلفاى راشدین]] منصب و سهم قابل توجهى از اداره امور به انصار واگذار نشد و بزرگ ایشان [[سعد بن عباده]] که با [[خلیفه]] وقت [[بیعت]] نکرده بود، به طرز مشکوکى در زمان خلافت [[عمر بن خطاب|عمر]] در حوران [[شام]] کشته شد.<ref> شرح نهج‌البلاغه ابن ‌ابى ‌الحدید، ج‌ ۱۷، ص‌ ۲۲۳؛ الاحتجاج، ج ۱، ص‌ ۹۴؛ المستدرک، ج‌ ۳، ص‌ ۲۵۲؛ المعجم الکبیر، ج‌ ۶‌، ص‌ ۱۶؛ الطبقات، ج‌ ۳، ص‌ ۶۱۸‌.</ref> بسیارى از انصار هم در جنگ‌هاى رِدّه (سال‌هاى ۱۱ ـ ۱۲ هجرى) کشته شدند.<ref> الاصابه، ج ۱، ص ۲۳۶؛ الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۶۲۵؛ معرفة الصحابه، ج ۱، ص ۴۷۰.</ref>
  
پيامبر در ادامه همين سخن چون انصار را راضى ديد، فرمود: اگر همه مردم به سويى روند و انصار به سوى ديگر همانا من با انصار خواهم بود.<ref> صحيح البخارى، ج 5، ص 122؛ الارشاد، ج ص 146.</ref> اين سخن نشان مى‌دهد [[ايمان]] و عمل انصار نزد پيامبر در اواخر حيات ايشان از چه اعتبارى برخوردار بوده است. وى سپس مسلمانان را سفارش كرد تا پس از او به آنان نيكى كنند<ref> الطبقات، ج 2، ص 251.</ref> و دشمنى با آن‌ها را نشانه نفاق دانست.<ref> الآحاد والمثانى، ج 2، ص 328؛ سنن الترمذى، ج ص 371.</ref> جرير بن عبدالله مى‌گويد: انصار چنان به پيامبر خدمت مى‌كردند كه حال هر يك از آن‌ها را ببينم در خدمتش خواهم بود.<ref> صحيح البخارى، ج ص 294؛ الاحاد والمثانى، ج ص 364؛ السنن الكبرى، ج ص 257.</ref>
+
نخستین حضور قابل توجه انصار، حضورشان در سپاه [[امام علی علیه السلام|امیرمؤمنان على]] علیه‌السلام در [[جنگ جمل|نبرد جمل]] در سال ۳۶ هجرى بود. بر اساس روایت‌هاى گوناگون ۷۰۰<ref> انساب الاشراف، ج ۳، ص ۳۰.</ref> یا ۸۰۰ تن<ref> تاریخ ابن خیاط، ص ۱۳۸.</ref> انصارى در آن نبرد حضور داشتند. حجاج بن غزیه انصارى از دیگر انصاریان خواسته بود بار دیگر نصرت خود را محقق سازند، همان ‌گونه که نخستین بار پیامبر را نصرت دادند.<ref> اسد الغابه، ج ۲، ص ۱۷۹.</ref> تقریباً همه انصار در سپاه على علیه‌السلام در [[جنگ صفین|صفین]] و بر ضد [[معاویه]] شرکت کردند.<ref> النهایه، ج ۵، ص ۲۰۶؛ ج ۴، ص ۷۲؛ الفایق، ج ۳، ص ۳۷۱.</ref>
  
يكى از پيامدهاى روابط تنگاتنگ پيامبر و انصار آن بود كه ايشان بخش گسترده‌اى از ميراث نبوى را در اختيار داشتند. به عنوان نمونه عمده كسانى كه در زمان پيامبر [[قرآن]] را جمع كرده‌اند، انصارى بودند كه خليفه دوم پس از فتح شام سه تن از ايشان را براى تعليم قرآن به تازه مسلمانان بدانجا فرستاد.<ref> الطبقات، ج 2، ص 355.</ref> بسيارى از مفتيان برجسته پس از پيامبر<ref> همان، ص 350.</ref> انصارى بودند. فرزندان آن‌ها هم فتوا مى‌دادند.<ref> همان، ص 3، 283ـ379.</ref> در دوره تابعان همچنان 120 انصارى به سؤالات دينى پاسخ مى‌دادند.<ref> همان، ج ص 110.</ref> ابن عباس عمده [[احاديث]] نبوى را نزد آنان يافته و از ايشان دريافت كرده است.<ref> همان، ج ص 368.</ref>
+
انصار در دوره [[بنی امیه|امویان]] تحت فشار فراوان قرار گرفتند. در حملاتى که سپاهیان معاویه در اواخر خلافت امام على علیه‌السلام به مناطق گوناگون کردند، بسر بن ارطاة در رأس سپاه خود به [[مدینه]] آمد و پس از تحقیر انصار و درخواست خون [[عثمان]]، از ایشان از جانب معاویه از آن‌ها بیعت گرفت.<ref> تاریخ طبرى، ج ۳، ص ۱۵۳؛ البدایة والنهایه، ج ۷، ص ۲۵۷؛ الکامل، ج ۳، ص ۳۸۳.</ref>
  
'''انصار پس از پيامبر'''
+
معاویه با اتخاذ سیاست‌هاى ویژه، چون محروم کردن آن‌ها از [[بیت المال|بیت‌المال]]،<ref> تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۲۷۰؛ تاریخ دمشق، ج ۵۹، ص ۱۶۹.</ref> انصار را با بحرانى مالى مواجه ساخت و دارایی‌هاى آنان را در برابر قیمت نازلى خرید،<ref> الامامة والسیاسه، ج ۱، ص ۲۲۸.</ref> در نتیجه انصار در دوران معاویه دچار فقر شدند.<ref> الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۴۲۱.</ref> معاویه به هنگام [[مرگ]] به [[یزید بن معاویه|یزید]] سفارش کرد در صورت فراهم بودن زمینه مناسب از آنان انتقام گیرد و [[مسلم بن عقبه]] را مأمور این کار کند.<ref> تاریخ ابن خیاط، ص ۱۸۲؛ تاریخ طبرى، ج ۳، ص ۳۵۹؛ تاریخ دمشق، ج ۵۸، ص ۱۰۴.</ref>
  
بنا به روايت مشهورى پيامبر پيشگويى كرده بود كه انصار پس از رحلت ايشان مورد بى‌مهرى و تحت فشار قرار خواهند گرفت. در دوره خلفاى راشدين منصب و سهم قابل توجهى از اداره امور به انصار واگذار نشد و بزرگ ايشان سعد بن عباده كه با خليفه وقت بيعت نكرده بود، به طرز مشكوكى در زمان خلافت عمر در حوران شام كشته شد.<ref> شرح نهج‌البلاغه ابن ‌ابى ‌الحديد، ج‌ 17، ص‌ 223؛ الاحتجاج، ج 1، ص‌ 94؛ المستدرك، ج‌ 3، ص‌ 252؛ المعجم الكبير، ج‌ 6‌، ص‌ 16؛ الطبقات، ج‌ 3، ص‌ 618‌.</ref> بسيارى از انصار هم در جنگ‌هاى رِدّه (سال‌هاى 11 ـ 12 هجرى) كشته شدند.<ref> الاصابه، ج ص 236؛ الاستيعاب، ج ص 1625؛ معرفة الصحابه، ج ص 470.</ref>
+
مسلم در [[واقعه حره|فاجعه حرّه]] (۶۲ هجرى) به فرمان یزید به کشتار، غارت و تجاوز گسترده‌اى دست زد<ref> الاتحاف، ص ۱۷۳ـ۱۷۴؛ وفاءالوفاء، ج ۱، ص ۱۳۱.</ref> و سه روز شهر را در اختیار سپاه خود قرار داد<ref> الطبقات، ج ۳، ص ۵۰؛ تاریخ دمشق، ج ۳۹، ص ۳۵۰.</ref> و آنگاه با آنان به عنوان بردگان یزید بیعت کرد.<ref> تاریخ ابن ‌خیاط، ص ۱۸۳؛ تاریخ طبرى، ج ۴، ص ۳۷۹.</ref> در دوره [[عبدالملک بن مروان|عبدالملک]] (۷۴ هجرى)، [[حجاج بن یوسف|حجاج]]، سه ماه والى مدینه بود. وى در این مدت با انصار سرسختى نشان داد و آنان را قاتلان عثمان خواند و بر دست و گردن بزرگان انصارى بسان بردگان داغ نهاد.<ref> تاریخ طبرى، ج ۳، ص ۵۴۳؛ التحفة اللطیفه، ج ۱، ص ۴۶۰؛ تاریخ الاسلام، ج ۵، ص ۳۱۷ـ۳۱۸.</ref>
  
نخستين حضور قابل توجه انصار، حضورشان در سپاه اميرمؤمنان، على عليه‌السلام در نبرد جمل در سال 36 هجرى بود. بر اساس روايت‌هاى گوناگون 700<ref> انساب الاشراف، ج 3، ص 30.</ref> يا 800 تن<ref> تاريخ ابن خياط، ص 138.</ref> انصارى در آن نبرد حضور داشتند. حجاج بن غزيه انصارى از ديگر انصاريان خواسته بود بار ديگر نصرت خود را محقق سازند، همان ‌گونه كه نخستين بار پيامبر را نصرت دادند.<ref> اسد الغابه، ج ص 179.</ref> تقريباً همه انصار در سپاه على عليه‌السلام در صفين و بر ضد معاويه شركت كردند.<ref> النهايه، ج ص 206؛ ج ص 72؛ الفايق، ج ص 371.</ref>
+
قبایل و تیره‌هاى انصارى به مناطق متعددى مهاجرت کردند؛ کوچه‌اى در گرگان،<ref> تاریخ جرجان، ص ۱۷۳.</ref> روستایى در حوالى [[بصره]]<ref> الفهرست، ص ۲۹.</ref> و [[مسجد]] بزرگى در [[بغداد]]<ref> الطبقات، ج ۷، ص ۲۳۹؛ تاریخ بغداد، ج ۶، ص ۶.</ref> به نام انصار نامگذارى شده که مى‌تواند حاکى از حضور انصار در آن مناطق باشد؛ همچنین منابع از حضور انصاریان در شهر ینبع در حاشیه دریاى سرخ،<ref> معجم ما استعجم، ج ۲، ص ۶۵۶.</ref> مَنفلوط [[مصر]]<ref> صبح الاعشى، ج ۱، ص ۳۷۲.</ref> و [[اندلس]]<ref> فتح البارى، ج ۶، ص ۳۹۰.</ref> خبر مى‌دهد، چنان ‌که سلسله بنى‌نصر یا بنى‌احمر که چند قرن در جنوب اندلس (غرناطه) حکم راندند انصارى تبارند.
  
انصار در دوره امويان تحت فشار فراوان قرار گرفتند. در حملاتى كه سپاهيان معاويه در اواخر خلافت اميرمؤمنان، على عليه‌السلام به مناطق گوناگون كردند (غارات)، بسر بن ارطاة در رأس سپاه خود به [[مدينه]] آمد و پس از تحقير انصار و درخواست خون عثمان از ايشان از جانب معاويه از آن‌ها بيعت گرفت.<ref> تاريخ طبرى، ج ص 153؛ البداية والنهايه، ج ص 257؛ الكامل، ج ص 383.</ref>
+
در گذر تاریخ، درباره نسب یا مناقب و فضایل انصار کتاب‌هایى نگاشته شده است که از آن جمله مى‌توان به منابع ذیل اشاره کرد: کتاب «من شهد صفین مع علیّ من الأنصار» از کلبى<ref> الذریعه، ج ۲۲، ص ۲۲۹.</ref>، باب «مناقب الأنصار» در «[[صحیح بخاری (کتاب)|صحیح بخارى]]»، کتاب «نسب الانصار» از عبدالله بن محمد انصارى مشهور به ابن القداح،<ref> الطبقات، ج ۳، ص ۵۱۳؛ تاریخ بغداد، ج ۱۰، ص ۶۲.</ref> کتاب «فضائل الانصار» از [[ابو داوود سجستانی|ابى داوود]] صاحب «[[سنن ابی داوود (کتاب)|سنن]]»،<ref> کشف الظنون، ج ۲، ص ۱۲۷۴.</ref> کتاب «فضائل الانصار» از قاضى ابوالبخترى،<ref> الفهرست، ص ۱۱۳؛ هدایة العارفین، ج ۲، ص ۱۹۵.</ref> «الاستبصار فى نسب الأنصار» از [[احمد بن علی بن قدامه|ابن قدامه مقدسى]]،<ref> ایضاح المکنون، ج ۱، ص ۷۰؛ هدیة‌العارفین، ج ۱، ص ۴۵۹.</ref> «نزهة الابصار بفضائل الانصار» از ابى الحسن بکرى،<ref> ایضاح المکنون، ج ۲، ص ۶۳۴؛ هدیة العارفین، ج ۲، ص ۲۳۹.</ref> «جلاء الافکار فى مناقب الانصار» از دباغ،<ref> هدیة العارفین، ج ۱، ص ۵۲۶.</ref> «مسارح الانظار فى انساب الانصار» از سید جعفر اعرجى<ref> الذریعه، ج ۲۰، ص ۳۷۶.</ref> و «تحفة الاخیار فى فضائل الانصار» از نورالدین انصارى.<ref> معجم المؤلفین، ج ۱۳، ص ۱۲۱.</ref>
  
معاويه با اتخاذ سياست‌هاى ويژه، چون محروم كردن آن‌ها از بيت‌المال<ref> تاريخ المدينه، ج 1، ص 270؛ تاريخ دمشق، ج 59، ص 169.</ref> انصار را با بحرانى مالى مواجه ساخت و دارايي‌هاى آنان را در برابر قيمت نازلى خريد،<ref> الامامة والسياسه، ج 1، ص 228.</ref> در نتيجه انصار در دوران معاويه دچار فقر شدند.<ref> الاستيعاب، ج 3، ص 1421.</ref> معاويه به هنگام [[مرگ]] به يزيد سفارش كرد در صورت فراهم بودن زمينه مناسب از آنان انتقام گيرد و مسلم بن عقبه را مأمور اين كار كند.<ref> تاريخ ابن خياط، ص 182؛ تاريخ طبرى، ج 3، ص 359؛ تاريخ دمشق، ج 58، ص 104.</ref>
+
==پانویس==
 
 
مسلم در فاجعه حرّه (62 هجرى) به فرمان يزيد به كشتار، غارت و تجاوز گسترده‌اى دست زد<ref> الاتحاف، ص 173ـ174؛ وفاءالوفاء، ج 1، ص 131.</ref> و سه روز شهر را در اختيار سپاه خود قرار داد<ref> الطبقات، ج 3، ص 50؛ تاريخ دمشق، ج 39، ص 350.</ref> و آنگاه با آنان به عنوان بردگان يزيد بيعت كرد.<ref> تاريخ ابن ‌خياط، ص 183؛ تاريخ طبرى، ج 4، ص 379.</ref> در دوره عبدالملك (74 هجرى)، حجاج سه ماه والى [[مدينه]] بود. وى در اين مدت با انصار سرسختى نشان داد و آنان را قاتلان عثمان خواند و بر دست و گردن بزرگان انصارى بسان بردگان داغ نهاد.<ref> تاريخ طبرى، ج 3، ص 543؛ التحفة اللطيفه، ج 1، ص 460؛ تاريخ الاسلام، ج 5، ص 317ـ318.</ref>
 
 
 
قبايل و تيره‌هاى انصارى به مناطق متعددى مهاجرت كردند؛ كوچه‌اى در گرگان،<ref> تاريخ جرجان، ص 173.</ref> روستايى در حوالى بصره<ref> الفهرست، ص 29.</ref> و مسجد بزرگى در [[بغداد]]<ref> الطبقات، ج 7، ص 239؛ تاريخ بغداد، ج 6، ص 6.</ref> به نام انصار نامگذارى شده كه مى‌تواند حاكى از حضور انصار در آن مناطق باشد؛ همچنين منابع از حضور انصاريان در شهر ينبع در حاشيه درياى سرخ،<ref> معجم ما استعجم، ج 2، ص 656.</ref> مَنفلوط مصر<ref> صبح الاعشى، ج 1، ص 372.</ref> و اندلس <ref> فتح البارى، ج 6، ص 390.</ref> خبر مى‌دهد، چنان ‌كه سلسله بنى‌نصر يا بنى‌احمر كه چند قرن در جنوب اندلس (غرناطه) حكم راندند انصارى تبارند.
 
 
 
در گذر تاريخ درباره نسب يا مناقب و فضايل انصار كتاب‌هايى نگاشته شده است كه از آن جمله مى‌توان به منابع ذيل اشاره كرد: كتاب من شهد صفين مع عليّ من الأنصار از كلبى<ref> الذريعه، ج 22، ص 229.</ref>، باب مناقب الأنصار در صحيح بخارى، كتاب نسب الانصار از عبدالله بن محمد انصارى مشهور به ابن القداح،<ref> الطبقات، ج 3، ص 513؛ تاريخ بغداد، ج 10، ص 62.</ref> كتاب فضائل الانصار از ابى داوود صاحب سنن،<ref> كشف الظنون، ج 2، ص 1274.</ref> كتاب فضائل الانصار از قاضى ابوالبخترى،<ref> الفهرست، ص 113؛ هداية العارفين، ج 2، ص 195.</ref> الاستبصار فى نسب الأنصار از ابن قدامه مقدسى،<ref> ايضاح المكنون، ج 1، ص 70؛ هدية‌العارفين، ج 1، ص 459.</ref> نزهة الابصار بفضائل الانصار از ابى الحسن بكرى،<ref> ايضاح المكنون، ج 2، ص 634؛ هدية العارفين، ج 2، ص 239.</ref> جلاء الافكار فى مناقب الانصار از دباغ،<ref> هدية العارفين، ج 1، ص 526.</ref> مسارح الانظار فى انساب الانصار از سيد جعفر اعرجى<ref> الذريعه، ج 20، ص 376.</ref> و تحفة الاخيار فى فضائل الانصار از نورالدين انصارى.<ref> معجم المؤلفين، ج 13، ص 121.</ref>
 
 
 
==پانویس ==
 
 
<references />
 
<references />
===منابع===
+
==منابع==
 
+
* "انصار"، [[دائرة المعارف قرآن کریم (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، مهران اسماعیلى، ج۴، ص۵۲۵-۵۳۵.
مهران اسماعيلى، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 4، صفحه 525-535.
 
 
 
 
[[رده: واژگان قرآنی]]
 
[[رده: واژگان قرآنی]]
 
 
[[رده: تاریخ صدر اسلام]]
 
[[رده: تاریخ صدر اسلام]]
 +
[[رده:اصحاب پیامبر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۸ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۲۰

«اَنصار» لقبی است که قرآن کریم برای مسلمانان مدینه - به جهت پیمان یاری که با پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله پیش از هجرت به مدینه بستند و حمایتی که پس از هجرت از آن حضرت و مهاجران نمودند - به کار برده و در قالب آیاتی به بیان اوصاف آنان پرداخته است.

واژه انصار

واژه «انصار» از واژه‌ها و اصطلاحات مشهور تاریخ صدر اسلام است و در قرآن و بسیارى از متون روایى، تاریخى و تفسیرى بکار رفته است. این واژه جمع کلمه «ناصر» و برگرفته از ریشه «نصر» است که به مفهوم کمک کردن، یارى رسانیدن و دستگیرى کردن است.[۱]

آنچه مفهوم این واژه را از مفهوم «اعوان» متمایز مى‌سازد آن است که عون براى هر کمکى بکار مى‌رود؛[۲] اما نصر کمک به فرد یا گروهى است که در رویارویى یا دشمنى با فرد یا گروهى قرار گرفته است، از این ‌رو چنانچه در جنگ گروهى به یکى از طرفین نزاع بپیوندند آنان را نصرت داده‌اند.[۳]

نصرت پیامبر توسط انصار

تاریخ حمایت اهل یثرب از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، به یک ‌سال پیش از هجرت در پیمان عقبه دوم بازمى‌گردد. در میان جمع بیعت کننده با پیامبر، دو تن از سران تیره‌هاى اوسى (بنى ‌عبدالأشهل) و خزرجى (بنى ‌سلمه) نیز حضور داشتند که پیامبر با وعده آنان حاضر شد به یثرب مهاجرت کند. بیعت کنندگان بیعت عقبه تعهد کردند همچون زنان و فرزندان خود از پیامبر دفاع کنند.

واژه‌هاى بکار رفته در گزارش از این گفتگوها عبارت است از «منع» به معناى مصون داشتن و حفظ کردن و «أوى» به معناى پناه دادن. در برخى گزارش‌ها هم از «نصر» استفاده شده؛ اما با قیدهاى گفتارى پس از آن همان مفهوم گزارش‌هاى فوق بدست مى‌آید.[۴] در آیات ۷۲ و ۷۴ سوره انفال نیز از واژگان «أوى» به معناى مصون کردن و «نصر» به معناى حمایت کردن بدین منظور استفاده شده است: «وَالَّذِینَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ... * وَالَّذِینَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُولَـئِک هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَّهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کرِیمٌ».

به ‌رغم صدور حکم جهاد در سال نخست هجرى، هیچ ‌یک از اهالى یثرب در اعزام‌هاى نخستین پیامبر براى تعرض به ‌کاروان‌هاى تجارى قریش حضور نداشتند.[۵] با بالا گرفتن نزاع میان قریشیان مکه و قریشیان مهاجر، جنگ‌هاى متعددى روى داد و رابطه‌اى نو، میان مسلمانان یثربى و مهاجران شکل گرفت که سرآغاز آن جنگ بدر بود.

این جنگ زمانى آغار شد که پیامبر به ‌کاروان قریش در بدر دست نیافت و چون متوجه نزدیک شدن سپاه اعزامى از مکه شد، با یاران خود مشورت کرد؛ اما به آمادگى مهاجران و نظرات آنان اکتفا نکرد و از انصاریان حاضر نیز نظر خواست، زیرا انصار طبق پیمان عقبه دوم متعهد به نصرت آن حضرت در خارج از مدینه نبودند.[۶] آنگاه سعد بن ‌معاذ از سران انصار برخاست و خود و دیگر انصار حاضر را تابع پیامبر و وحى الهى دانست،[۷] از این ‌رو، حمایت یثربیان که تا این زمان محدود به دفاع از مهاجران در یثرب بود، از آن فراتر رفت و به دیگر رویارویی‌هاى پیامبر تسرى یافت. حضور یثربیان در لشکرکشی‌هایى چون بدرالموعد، سویق، خیبر، فتح مکه، موته، تبوک و غزوات دیگر، نشانى از این امر است.

تغییر نوع روابط یثربیان با مهاجران در آیات سوره انفال که همزمان با جنگ بدر در سال دوم هجرى نازل شده، منعکس شده است. در آیات ۷۲ و ۷۴ این سوره، نصرت از پناهندگى تفکیک شده و بر کنش خاصى اطلاق شده است: «...وَالَّذِینَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ ...». از این ‌رو شاید نتوان پذیرفت که بیعت کنندگان عقبه دوم از واژه نصرت در سخنان خود با پیامبر استفاده کرده باشند، زیرا همان‌گونه که گفته شد، نصرت در جنگ بدر آغاز گردید.

در سوره انفال پس از بیان حوادث جنگ بدر و در آیات پایانى این سوره براى اشاره به مسلمانان یثربى، از عبارت‌هایى چون «...وَالَّذِینَ... نَصَرُواْ...» استفاده شده است و نشان مى‌دهد که هنوز واژه انصار به نامى براى آن‌ها تبدیل نشده است (سال دوم هجرى)؛ اما در آیات سوره توبه نام انصار در کنار نام مهاجران آمده و نشان مى‌دهد که چنین واژه‌اى در سال ششم بکار مى‌رفته و براى همگان شناخته شده بوده است: «... الْمُهَاجِرِینَ وَالأَنصَارِ...» (سوره توبه/۹، ۱۰۰-۱۱۷).

در اشعار صدر اسلام نیز واژه انصار در برابر نام مهاجران بکار رفته است. گفته شده: به هنگام تأسیس مسجد نبوى در سال دوم در شعرى به مهاجر و انصار دعا شده است.[۸] چنین اشعارى را به زمان حفر خندق در سال پنجم نیز نسبت مى‌دهند؛[۹] اما با توجه به آن که آغاز نصرت در جنگ بدر و پس از ساختن مسجد بوده، نمى‌توان شعر نخست را به آن دوره نسبت داد زیرا آنچه یثربیان در آغاز انجام مى‌دادند پناه دادن (أوى) نامیده مى‌شد.

در آیات مدنى قرآن کریم، واژه انصار ۷ بار تکرار شده است. این واژه دوبار در سوره توبه همراه با واژه مهاجرین بیان شده است (توبه/۹، ۱۰۰، ۱۱۷) و از گروه‌هاى ساکن در یثرب خبر مى‌دهد. همچنین با اشاره به نصرت الهى نسبت به حواریان حضرت عیسى در آیات ۵۲ سوره آل ‌عمران و ۱۴ سوره صف، میان حمایت حواریان و حمایت انصار از خدا به نوعى مقایسه صورت مى‌گیرد تا ایشان را دلگرم کند که هر کس خدا را یارى کند، خداوند او را بر دشمنش پیروز مى‌گرداند: «فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسَى مِنْهُمُ الْکفْرَ قَالَ مَنْ أَنصَارِی إِلَى اللّهِ قَالَ الْحَوَارِیونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللّهِ آمَنَّا بِاللّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ» (سوره آل ‌عمران/۳، ۵۲).

حواریان در این آیه خود را از انصار خداوند دانسته و از پیامبر خود مى‌خواهند گواهى دهد که تسلیم‌اند؛ اما در آیه بعد خداوند ایمان حواریان عیسى را الگویى براى مؤمنان معرفى مى‌کند که در برابر کافران از حمایت و پشتیبانى خداوند بهره‌مند شدند: «یا أَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا کونوا أَنصَارَ اللَّهِ کمَا قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیمَ لِلْحَوَارِیینَ مَنْ أَنصَارِی إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِیونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ فَآَمَنَت طَّائِفَةٌ مِّن بَنِی إِسْرَائِیلَ وَکفَرَت طَّائِفَةٌ فَأَیدْنَا الَّذِینَ آَمَنُوا عَلَى عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِینَ» (سوره صف/۶۱، ۱۴).

از این ‌رو واژه انصار مى‌توانست حس معنوى ویژه‌اى در میان بومیان مسلمان یثرب ایجاد کند، به ‌گونه‌اى که آنان خود را یاران و سربازان خداوند احساس کنند و بر ایمان و نگرش آن‌ها به زندگى تأثیرى عمیق بر جاى نهد. انتظار جهاد،[۱۰] پیشتازى در نبرد، آمادگى براى شهادت،[۱۱] شجاعت[۱۲] و آمار شهدا و زخمی‌هاى آنان، مى‌تواند نشانى از این تأثیر باشد.

بر اساس گزارش‌هاى واقدى، ۹۴ درصد شهداى جنگ احد (۶۶ از ۷۰ تن)[۱۳]، ۵/۹۲ درصد شهداى بئر معونه (حدود ۳۷ از ۴۰ تن)[۱۴]، همه شهداى جنگ خندق (۶ تن)[۱۵]، ۶۰ درصد شهداى جنگ خیبر (۹ از ۱۵ تن)[۱۶] و همه شهداى جنگ حنین (۴ تن)، از یاران یثربى پیامبر بودند[۱۷] که پشتوانه نظامى حکومت ایشان محسوب مى‌شدند.

افزون بر نصرت نظامى، باید به نقش انصار در تبلیغات بر ضد دشمنان پیامبر و رویارویى با تبلیغات منفى آنان اشاره کرد. این نقش را شاعران برجسته و شهره انصارى بر عهده داشتند. در این زمینه به سه تن از شعراى یثربى چون حسان بن ثابت، کعب بن مالک و عبدالله بن رواحه اشاره شده است.[۱۸]

تحول مفهوم انصار

پس از هجرت، مسلمانان یثرب به دو دسته بومى و مهاجر تقسیم مى‌شدند. شاید گزارشى که طبرى از ابن عباس نقل کرده است بهترین مستند در این زمینه باشد. بنا به روایت وى، مسلمانان به چند دسته از جمله مؤمنان اعرابى (صحرانشین) ساکن در مناطق خود، مؤمنان مهاجر و انصار تفکیک شده‌اند.[۱۹]

به عبارت دیگر، براى عمده مسلمانان شبه جزیره در دوره‌اى از زمان، یثرب تنها مکان امن، و انصار تنها حامیان قابل اعتماد بودند و در همین شرایط و فضا، دو مفهوم «هجرت» و «نصرت» معنا یافته و امتیاز محسوب مى‌شد؛ اما با تغییر شرایط و تسلط پیامبر بر شبه جزیره در سال‌هاى پایانى و نامه‌نگاری‌هاى او با حاکمان دوردست، مفهوم هجرت، دیگر بر مسافران به یثرب اطلاق نمى‌شد، چنان که مفهوم نصرت نیز به یثربیان محدود نمى‌شد، هر چند بر دیگران نیز اطلاق نشد. بر این اساس در نخستین دوره، واژه انصار در معناى یاران و حامیان بومى پیامبر در برابر کافران شبه جزیره بکار رفت و به قبیله و آیین خاصى محدود نمى‌شد و هر چند اشاره نشده، اما یهودیان نیز که از پیامبر حمایت کردند و از جان خود گذشتند،[۲۰] بدون تردید جزو انصار خواهند بود.

با تأسیس دیوان از سوى خلیفه دوم و اخراج یهودیان ساکن در منطقه در زمان او، مفهوم انصار وارد فضاى ادارى ـ اقتصادى گردید و همراه با اوس و خزرج، همپیمانان آنان نیز ذکر مى‌شدند؛ زیرا اعضاى قبایل همپیمان (حلیف) یک مجموعه تلقى مى‌شدند و انصار، قبایل همپیمان یثرب بودند که سهمیه خاصى را از بیت‌المال شهر مدینه دریافت مى‌کردند و در بخشى خاص از دیوان جاى داشتند.[۲۱]

این واژه در مرحله بعد بیشتر در منابع نسب ‌شناسانه و تاریخى انعکاس یافته و معادل واژه بنى‌قیله (اوس و خزرج) است. شاخصه اصلى این واژه در این دوره، شاخصه‌اى نَسَبى است[۲۲] و گاه شامل اوسیان و خزرجیان مخالف دولت پیامبر یا کسانى که پیش از هجرت پیامبر یثرب را ترک کرده بودند نیز مى‌شود. به نظر مى‌رسد در عصر تدوین متون تاریخى بیشتر به مفهومِ نَسَبى انصار توجه شده است و در کاربرد آن در گزارش‌ها کمتر دقت شده است؛ به عنوان نمونه، از انصاریان منافق، انصاریان نامسلمان عصر جاهلى و... سخن گفته‌اند،[۲۳] از این ‌رو برخى پژوهشگران معاصر از جمله مونتگمرى وات نیز انصار را معادل اوس و خزرج مى‌دانند.[۲۴]

مشخص نیست آیا در آغاز حضور پیامبر در یثرب، معیارى براى انصارى شدن وجود داشته یا نه، زیرا در آن دوره همه یثربیان به نصرت پیامبر نیامدند و افزون بر این، میزان و اهمیت نصرت کسانى که در دایره انصار قرار مى‌گرفتند به یک اندازه نبود.

آمار انصار از سالى به سال دیگر و از تیره‌اى به تیره دیگر تفاوت مى‌کرد، لذا مى‌توان انصار را نیز همچون مهاجران به انصاریان نخست و انصاریان واپسین تفکیک کرد. در منابع، این تقسیم بندى درباره مهاجران وجود دارد و شاخصه‌هایى هم براى تفاوت مهاجران نخستین و مهاجران متأخر تعیین کرده‌اند؛ اما در مورد انصار چنین تقسیمى مطرح نشده، هر چند در قرآن بدان تصریح شده است: «وَالسَّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ... الأَنصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ...» (سوره توبه/۹، ۱۰۰).

همچنین مى‌توان اشاره کرد که انصار در سال‌هاى نخستین هجرت، بخش عمده جمعیت مسلمانان را تشکیل مى‌دادند در حالى که به مرور و با گسترش اسلام در شبه جزیره در سال‌هاى واپسین حیات پیامبر به اقلیتى در میان مسلمانان تبدیل شده بودند، از این رو پیامبر سفارش انصار را در بیانات خود به مسلمانان کرده بود.

مهاجران و انصار

با هجرت پیامبر به یثرب و تبدیل آن به تنها پایگاه امن اسلامى در منطقه، سیر آرام مهاجرت به این شهر آغاز گردید؛ اما روند آن پس از جنگ خندق شتاب یافت، از این ‌رو در دوره نخست مدنى (۵ سال نخستین)، شمار مهاجران اندک بود که بخشى از آن‌ها مکى و بخشى صحرانشین بودند.[۲۵]

انصار به نوعى مهاجران را همچون افراد خودى پذیرفتند و کاستی‌هایشان را جبران کردند و زمینه ادامه حیات آن‌ها را در یثرب فراهم کردند. پیش از آن که پیامبر در هجرت خود به یثرب برسد، بسیارى از مهاجران مجرد در منطقه قبا و در خانه کلثوم بن هَدم که به بیت العزّاب[۲۶] (خانه مجردان) مشهور شد، مستقر شده بودند؛ اما با ساخته شدن مسجد و بناى صفه، آنجا مهمانسراى مهاجران مجرد گردید و انصاریان کمک‌هاى غذایى خود را به آنجا مى‌فرستادند: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِن طَیبَاتِ مَا کسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَکم مِّنَ الأَرْضِ وَلاَ تَیمَّمُواْ الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنفِقُونَ وَلَسْتُم بِآخِذِیهِ إِلاَّ أَن تُغْمِضُواْ فِیهِ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ غَنِی حَمِیدٌ» (سوره بقره/۲، ۲۶۷). در این آیه از مؤمنان خواسته شده از محصولات مرغوب خود انفاق کنند و بدان‌ها گوشزد شده که خداوند از شما بى‌نیاز است. به روایت سُدى این آیه درباره انصار و کمک‌هاى آن‌ها نازل شده است.[۲۷]

اما برخى مهاجران به ویژه قریشیان در میان تیره‌هاى گوناگون انصارى توزیع شدند و انصاریان در رقابت با همدیگر بر اساس قرعه حمایت از خانواده‌هاى مهاجر را بر عهده مى‌گرفتند.[۲۸] برخى خانواده‌هاى مهاجر نیز که پیش از هجرت با مردم یثرب ارتباط داشتند نزد آشنایان خود رفتند و در خانه و کاشانه آنان مستقر شدند.[۲۹]

انصار دارایى خانه خود را در اختیار مهاجران قرار مى‌دادند[۳۰] و آنان را در محصولات کشاورزى خود شریک کردند و برخى از آنان زمین‌هاى پیرامون منازل مسکونى خود را به پیامبر بخشیدند.[۳۱] روابط میان انصار و مهاجران با پیمان برادرى که پیامبر میان حدود ۴۵ انصارى و ۴۵ مهاجر بست تقویت گردید.[۳۲]

به درستى نمى‌توان گفت: اخوت چون حِلف یا وِلاء، مهاجران را به انصار پیوند مى‌داد یا نه. شاید ارث بردن مهاجر از برادر انصارى خود نشان دهد که در آغاز همین‌ گونه بوده است؛ اما منابع نیز کمتر از مهاجرى نام مى‌برند که از برادر انصارى خود ارث برده باشد. البته محدثان به این امر اشاره مى‌کنند و معتقدند این حکم با آیات قرآن لغو شده است. آیه ذیل در خطاب به انصار چنین مى‌گوید: «وَالَّذِینَ آمَنُواْ مِن بَعْدُ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ مَعَکمْ فَأُوْلَـئِک مِنکمْ وَأُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِی کتَابِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ بِکلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ»؛ و کسانى که پس از آن ایمان آورده و هجرت کرده و همراه شما جهاد کرده‌اند، از شما هستند. در کتاب خدا خویشاوندان به یکدیگر (در ارث) سزاوارترند. خداوند به همه چیز آگاه است. (سوره انفال/۸، ۷۵)

بررسى تمامى جنگ‌هاى پیامبر به خوبى نشان مى‌دهد که مهاجران نه همراه با برادران انصارى خود که در یگان ویژه مهاجران و به صورت مجزا سازماندهى شده‌اند.[۳۳] حمایت مالى و معیشتى انصار از مهاجران تا سال چهارم هجرى ادامه یافت. در آن سال بنى‌نضیر از مدینه تبعید شدند و اراضى مرغوب و آب‌هاى آن‌ها بنا به حکم قرآن به مالکیت پیامبر درآمد و آن حضرت از انصار خواست یکى از دو گزینه را انتخاب کنند: نخست آن که روابط مهاجران و انصار همچنان باقى بماند و بخشى از زمین‌هاى بنى‌نضیر در میان مهاجران و انصار توزیع شود و دوم آن که بخشى از این زمین‌ها در میان مهاجران توزیع شود و در مقابل، مهاجران آنچه از انصار دریافت کرده‌اند یا از منافع آن بهره مى‌برند، بدان‌ها پس دهند؛ اما انصار از پیامبر خواستند آن اراضى را در میان مهاجران تقسیم کند و مهاجران نیز همچنان در اموال آن‌ها شریک بمانند.[۳۴]

به گزارش آیه نهم سوره حشر/۵۹، در این صحنه انصار در دل خود هیچ احساس تمایلى به اموالى که به مهاجران داده شد ندارند و مهاجران را دوست دارند و آنان را بر خود ترجیح مى‌دهند. کسانى که از آزمندى نفس خویش در امان‌اند رستگار خواهند بود: «وَالَّذِینَ تَبَوَّؤُوا الدَّارَ وَالْإِیمَانَ مِن قَبْلِهِمْ یحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیهِمْ وَلَا یجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِّمَّا أُوتُوا وَیؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَن یوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِک هُمُ الْمُفْلِحُونَ».

در گزارشى پیامبر، رفتار انصار با مهاجران را به محبت والدین به فرزندشان تشبیه کرده است.[۳۵] شبیه به این تعبیر در گزارش عباس عموى پیامبر از جنگ حنین وجود دارد. بر اساس این گزارش، زمانى که همه در حال فرار بودند، چون به خواست پیامبر صلى الله علیه وآله انصار فراخوانده شدند، همچون توجه مادر به نداى فرزندى که به خطر افتاده، به ایشان توجه کردند.[۳۶] در گزارش‌هاى دیگرى هم آمده که مهاجران با مشاهده رفتار انصار از آن بابت نگران شده بودند که آنان همه اجر الهى را به خود اختصاص دهند.[۳۷]

به ‌رغم پشتیبانى انصار از مهاجران، گاه تنشهایى هم میان برخى مهاجران و برخى از انصار به ویژه کسانى که متهم به نفاق بودند روى مى‌داد؛ در نبرد بنى‌مصطلق در سال ششم هجرى، برخوردهایى میان برخى مهاجران و انصار دیده شد که به تدبیر پیامبر صلى الله علیه و آله برطرف شد. در آن کارزار که فردى از مهاجران با یکى از انصار برخورد تندى کرد، عبدالله بن اُبىّ انصارى با ضرب‌المثل «سگت را چاق کن تا تو را بخورد» انصار را بر اثر حمایت‌هایشان از پیامبر و مهاجران سرزنش و تهدید کرد که اقدامات لازم پس از بازگشت به مدینه انجام خواهد شد.[۳۸]

در پى این حادثه، آیاتى از سوره منافقون نازل گردید.[۳۹] آیات ۷ تا ۱۰ این سوره نشان مى‌دهد که چگونه برخى انصار نسبت به حمایت دیگر انصاریان از مهاجران سخن به اعتراض مى‌گشایند و از انصار مى‌خواهند از حمایت مهاجران دست بردارند تا از اطراف پیامبر پراکنده شوند، ضمن آن که مهاجران را تهدید کردند تا پس از بازگشت به مدینه آنان را از شهر بیرون خواهند کرد.

خداوند پاسخ به این عده مؤمنان را به پایدارى فرامى‌خواند و از ایشان مى‌خواهد به انفاق و حمایت خود ادامه دهند تا در شمار صالحان جاى گیرند «هُمُ الَّذِینَ یقُولُونَ لَا تُنفِقُوا عَلَى مَنْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى ینفَضُّوا وَلِلَّهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَکنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یفْقَهُونَ * یقُولُونَ لَئِن رَّجَعْنَا إِلَى الْمَدِینَةِ لَیخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَلَکنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یعْلَمُونَ * یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُلْهِکمْ أَمْوَالُکمْ وَلَا أَوْلَادُکمْ عَن ذِکرِ اللَّهِ وَمَن یفْعَلْ ذَلِک فَأُوْلَئِک هُمُ الْخَاسِرُونَ * وَأَنفِقُوا مِن مَّا رَزَقْنَاکم مِّن قَبْلِ أَن یأْتِی أَحَدَکمُ الْمَوْتُ فَیقُولَ رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِی إِلَى أَجَلٍ قَرِیبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَکن مِّنَ الصَّالِحِینَ».

انصار و پیامبر

درباره حمایت انصار از پیامبر صلى الله علیه وآله هم گزارش‌هاى متعدد و متنوعى وجود دارد؛ ابوایوب انصارى تا ساخته شدن مسجد، چند ماه یک طبقه از خانه خود را در اختیار پیامبر نهاد. در این مدت انصاریانى چون سعد بن عباده، سعد بن مُعاذ، عمارة بن حزم و ابوایوب براى پیامبر غذا مى‌فرستادند.[۴۰] حارثة بن ‌نعمان چند خانه به ایشان داد که برخى زنان و نیز دخترش حضرت فاطمه علیهاالسلام و دامادش حضرت على علیه‌السلام در آن مستقر بودند.

زنان انصارىِ همسایه پیامبر، براى ایشان و همسرانش شیر مى‌فرستادند[۴۱] و برخى از آنان که زندگى ساده پیامبر را دیدند برایشان رختخواب و لباس بافتنى تهیه کردند.[۴۲] برخى هم فرزندان خود را به خدمتکارى نزد ایشان فرستاده و براى شیردهى به ابراهیم -فرزند پیامبر صلى الله علیه و آله- با یکدیگر رقابت مى‌کردند.[۴۳]

از طرف دیگر، انصار علاقه خاصى به پیامبر داشتند؛ به عنوان نمونه در جنگ احد زمانى که جان پیامبر به خطر افتاد و به مدافعان خود وعده بهشت مى‌داد، تنها انصاریان در دفاع از پیامبر به استقبال شهادت رفتند که مایه گلایه پیامبر از عمده مهاجران شد.[۴۴] در توزیع غنایم قابل توجه حنین نیز، عشق به پیامبر آنان را از توجه به غنایم بازداشت؛ زمانى که به انصار چیزى داده نشد و پیامبر به آن‌ها گفت: بگذارید تازه مسلمانان قریش مکه با غنایم باز گردند.[۴۵]

پیامبر در ادامه همین سخن چون انصار را راضى دید، فرمود: اگر همه مردم به سویى روند و انصار به سوى دیگر همانا من با انصار خواهم بود.[۴۶] این سخن نشان مى‌دهد ایمان و عمل انصار نزد پیامبر در اواخر حیات ایشان از چه اعتبارى برخوردار بوده است. وى سپس مسلمانان را سفارش کرد تا پس از او به آنان نیکى کنند[۴۷] و دشمنى با آن‌ها را نشانه نفاق دانست.[۴۸] جریر بن عبدالله مى‌گوید: انصار چنان به پیامبر خدمت مى‌کردند که حال هر یک از آن‌ها را ببینم در خدمتش خواهم بود.[۴۹]

یکى از پیامدهاى روابط تنگاتنگ پیامبر و انصار آن بود که ایشان بخش گسترده‌اى از میراث نبوى را در اختیار داشتند. به عنوان نمونه، عمده کسانى که در زمان پیامبر قرآن را جمع کرده‌اند، انصارى بودند که خلیفه دوم پس از فتح شام سه تن از ایشان را براى تعلیم قرآن به تازه مسلمانان بدانجا فرستاد.[۵۰] بسیارى از مفتیان برجسته پس از پیامبر[۵۱] انصارى بودند. فرزندان آن‌ها هم فتوا مى‌دادند.[۵۲] در دوره تابعان، همچنان ۱۲۰ انصارى به سؤالات دینى پاسخ مى‌دادند.[۵۳] ابن عباس عمده احادیث نبوى را نزد آنان یافته و از ایشان دریافت کرده است.[۵۴]

انصار پس از پیامبر

بنا به روایت مشهورى، پیامبر پیشگویى کرده بود که انصار پس از رحلت ایشان، مورد بى‌مهرى و تحت فشار قرار خواهند گرفت. در دوره خلفاى راشدین منصب و سهم قابل توجهى از اداره امور به انصار واگذار نشد و بزرگ ایشان سعد بن عباده که با خلیفه وقت بیعت نکرده بود، به طرز مشکوکى در زمان خلافت عمر در حوران شام کشته شد.[۵۵] بسیارى از انصار هم در جنگ‌هاى رِدّه (سال‌هاى ۱۱ ـ ۱۲ هجرى) کشته شدند.[۵۶]

نخستین حضور قابل توجه انصار، حضورشان در سپاه امیرمؤمنان على علیه‌السلام در نبرد جمل در سال ۳۶ هجرى بود. بر اساس روایت‌هاى گوناگون ۷۰۰[۵۷] یا ۸۰۰ تن[۵۸] انصارى در آن نبرد حضور داشتند. حجاج بن غزیه انصارى از دیگر انصاریان خواسته بود بار دیگر نصرت خود را محقق سازند، همان ‌گونه که نخستین بار پیامبر را نصرت دادند.[۵۹] تقریباً همه انصار در سپاه على علیه‌السلام در صفین و بر ضد معاویه شرکت کردند.[۶۰]

انصار در دوره امویان تحت فشار فراوان قرار گرفتند. در حملاتى که سپاهیان معاویه در اواخر خلافت امام على علیه‌السلام به مناطق گوناگون کردند، بسر بن ارطاة در رأس سپاه خود به مدینه آمد و پس از تحقیر انصار و درخواست خون عثمان، از ایشان از جانب معاویه از آن‌ها بیعت گرفت.[۶۱]

معاویه با اتخاذ سیاست‌هاى ویژه، چون محروم کردن آن‌ها از بیت‌المال،[۶۲] انصار را با بحرانى مالى مواجه ساخت و دارایی‌هاى آنان را در برابر قیمت نازلى خرید،[۶۳] در نتیجه انصار در دوران معاویه دچار فقر شدند.[۶۴] معاویه به هنگام مرگ به یزید سفارش کرد در صورت فراهم بودن زمینه مناسب از آنان انتقام گیرد و مسلم بن عقبه را مأمور این کار کند.[۶۵]

مسلم در فاجعه حرّه (۶۲ هجرى) به فرمان یزید به کشتار، غارت و تجاوز گسترده‌اى دست زد[۶۶] و سه روز شهر را در اختیار سپاه خود قرار داد[۶۷] و آنگاه با آنان به عنوان بردگان یزید بیعت کرد.[۶۸] در دوره عبدالملک (۷۴ هجرى)، حجاج، سه ماه والى مدینه بود. وى در این مدت با انصار سرسختى نشان داد و آنان را قاتلان عثمان خواند و بر دست و گردن بزرگان انصارى بسان بردگان داغ نهاد.[۶۹]

قبایل و تیره‌هاى انصارى به مناطق متعددى مهاجرت کردند؛ کوچه‌اى در گرگان،[۷۰] روستایى در حوالى بصره[۷۱] و مسجد بزرگى در بغداد[۷۲] به نام انصار نامگذارى شده که مى‌تواند حاکى از حضور انصار در آن مناطق باشد؛ همچنین منابع از حضور انصاریان در شهر ینبع در حاشیه دریاى سرخ،[۷۳] مَنفلوط مصر[۷۴] و اندلس[۷۵] خبر مى‌دهد، چنان ‌که سلسله بنى‌نصر یا بنى‌احمر که چند قرن در جنوب اندلس (غرناطه) حکم راندند انصارى تبارند.

در گذر تاریخ، درباره نسب یا مناقب و فضایل انصار کتاب‌هایى نگاشته شده است که از آن جمله مى‌توان به منابع ذیل اشاره کرد: کتاب «من شهد صفین مع علیّ من الأنصار» از کلبى[۷۶]، باب «مناقب الأنصار» در «صحیح بخارى»، کتاب «نسب الانصار» از عبدالله بن محمد انصارى مشهور به ابن القداح،[۷۷] کتاب «فضائل الانصار» از ابى داوود صاحب «سنن»،[۷۸] کتاب «فضائل الانصار» از قاضى ابوالبخترى،[۷۹] «الاستبصار فى نسب الأنصار» از ابن قدامه مقدسى،[۸۰] «نزهة الابصار بفضائل الانصار» از ابى الحسن بکرى،[۸۱] «جلاء الافکار فى مناقب الانصار» از دباغ،[۸۲] «مسارح الانظار فى انساب الانصار» از سید جعفر اعرجى[۸۳] و «تحفة الاخیار فى فضائل الانصار» از نورالدین انصارى.[۸۴]

پانویس

  1. ترتیب‌العین، ص ۸۰۸؛ مقاییس ‌اللغه، ج ۵، ص ۴۳۵؛ لسان‌العرب، ج ۱۴، ص ۱۶۰؛ «نصر».
  2. ترتیب العین، ص ۵۹۱، «عون».
  3. الفروق اللغویه، ص ۵۴۰.
  4. المستدرک، ج ۲، ص ۶۲۵ـ۶۲۶؛ السنن الکبرى، ج ۸، ص ۱۴۵؛ صحیح ابن حبان، ج ۱۴، ص ۱۷۳.
  5. المغازى، ج ۱، ص ۱۱؛ الطبقات، ج ۲، ص ۴.
  6. الطبقات، ج ۲، ص ۶.
  7. همان، ص ۱۴؛ تاریخ طبرى، ج ۲، ص ۱۴۱.
  8. الطبقات، ج ۱، ص ۲۴۰؛ سنن ابى‌داود، ج ۱، ص ۱۱۱؛ سنن النسائى، ج ۲، ص ۴۴.
  9. الطبقات، ج ۲، ص ۷۰؛ مسند احمد، ج ۵، ص ۳۳۲؛ صحیح مسلم، ج ۵، ص ۱۸۹.
  10. الطبقات، ج ۲، ص ۱۵۱؛ الثقات، ج ۱، ص ۲۲۴.
  11. تاریخ طبرى، ج ۲، ص ۱۸۹؛ اسدالغابه، ج ۵، ص ۳۰؛ الاصابه، ج ۶، ص ۳۵۷.
  12. المغازى، ج ۱، ص ۲۸۲.
  13. همان، ص ۳۰۰.
  14. همان، ص ۳۴۷.
  15. همان، ج ۲، ص ۳۹۶.
  16. همان، ص ۷۰۰.
  17. همان، ج ۳، ص ۹۲۲.
  18. الاغانى، ج ۴، ص ۱۴۴؛ تاریخ دمشق، ج ۲۸، ص ۹۶؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۴.
  19. جامع‌البیان، مج ۶، ج ۱۰، ص ۷۱.
  20. المغازى، ج ۱، ص ۲۶۲؛ الطبقات، ج ۱، ص ۳۸۹؛ تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۱۷۳ـ۱۷۵.
  21. الطبقات، ج ۳، ص ۶، ۲۹۶.
  22. تاریخ طبرى، ج ۲، ص ۱۰۶؛ المعارف، ص ۱۰۹؛ صبح الاعشى، ج ۶، ص ۴۸.
  23. اسدالغابه، ج ۱، ص ۱۵۸؛ الاصابه، ج ۱، ص ۳۱۳؛ المعجم الکبیر، ج ۱، ص ۲۷۶.
  24. Ency clopedia of Islam Al - Ansar.
  25. Ency clopedia of Islam Al - Ansar.
  26. الطبقات، ج ۱، ص ۲۳۳؛ تاریخ طبرى، ج ۲، ص ۱۰۶.
  27. اسباب النزول، ص ۵۶.
  28. الطبقات، ج ۱۳، ص ۳۹۶.
  29. همان، ج ۳، ص ۱۷۴.
  30. همان، ص ۵۲۳.
  31. انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۱۸.
  32. الطبقات، ج ۱، ص ۲۳۸؛ ج ۳، ص ۲۲؛ انساب‌الاشراف، ج ۱، ص ۳۱۹.
  33. المغازى، ج ۱، ص ۵۸، ۲۱۵، ۶۴۹؛ ج ۲، ص ۷۱۰، ۸۲۰ـ۸۲۱ ، ۸۹۵ـ۹۹۶.
  34. تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۴۸۹.
  35. الآحاد والمثانى، ج ۳، ص ۳۹۳؛ المستدرک، ج ۴، ص ۸۳.
  36. الطبقات، ج ۴، ص ۱۸؛ المصنف، ج ۵، ص ۳۸۰.
  37. تاریخ‌المدینه، ج ۲، ص ۴۹۰.
  38. الطبقات، ج ۴، ص ۲۶۰؛ تاریخ‌المدینه، ج ۱، ص ۳۷۴ـ۳۵۱؛ تاریخ طبرى، ج ۲، ص ۲۶۰ـ۲۶۱.
  39. مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص ۴۴۲.
  40. الطبقات، ج ۸، ص ۱۶۳.
  41. همان، ج ۱، ص ۴۰۲.
  42. همان، ص ‌۳۶۰.
  43. همان، ص ۱۳۶، ۱۷۷.
  44. صحیح مسلم، ج ۵، ص ۱۷۸؛ سنن بیهقى، ج ۹، ص ۴۴.
  45. صحیح البخارى، ج ۵، ص ۱۲۲؛ الارشاد، ج ۱، ص ۱۴۶.
  46. صحیح البخارى، ج ۵، ص ۱۲۲؛ الارشاد، ج ۱، ص ۱۴۶.
  47. الطبقات، ج ۲، ص ۲۵۱.
  48. الآحاد والمثانى، ج ۲، ص ۳۲۸؛ سنن الترمذى، ج ۵، ص ۳۷۱.
  49. صحیح البخارى، ج ۳، ص ۲۹۴؛ الاحاد والمثانى، ج ۳، ص ۳۶۴؛ السنن الکبرى، ج ۵، ص ۲۵۷.
  50. الطبقات، ج ۲، ص ۳۵۵.
  51. همان، ص ۳۵۰.
  52. همان، ص ۳، ۲۸۳ـ۳۷۹.
  53. همان، ج ۶، ص ۱۱۰.
  54. همان، ج ۲، ص ۳۶۸.
  55. شرح نهج‌البلاغه ابن ‌ابى ‌الحدید، ج‌ ۱۷، ص‌ ۲۲۳؛ الاحتجاج، ج ۱، ص‌ ۹۴؛ المستدرک، ج‌ ۳، ص‌ ۲۵۲؛ المعجم الکبیر، ج‌ ۶‌، ص‌ ۱۶؛ الطبقات، ج‌ ۳، ص‌ ۶۱۸‌.
  56. الاصابه، ج ۱، ص ۲۳۶؛ الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۶۲۵؛ معرفة الصحابه، ج ۱، ص ۴۷۰.
  57. انساب الاشراف، ج ۳، ص ۳۰.
  58. تاریخ ابن خیاط، ص ۱۳۸.
  59. اسد الغابه، ج ۲، ص ۱۷۹.
  60. النهایه، ج ۵، ص ۲۰۶؛ ج ۴، ص ۷۲؛ الفایق، ج ۳، ص ۳۷۱.
  61. تاریخ طبرى، ج ۳، ص ۱۵۳؛ البدایة والنهایه، ج ۷، ص ۲۵۷؛ الکامل، ج ۳، ص ۳۸۳.
  62. تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۲۷۰؛ تاریخ دمشق، ج ۵۹، ص ۱۶۹.
  63. الامامة والسیاسه، ج ۱، ص ۲۲۸.
  64. الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۴۲۱.
  65. تاریخ ابن خیاط، ص ۱۸۲؛ تاریخ طبرى، ج ۳، ص ۳۵۹؛ تاریخ دمشق، ج ۵۸، ص ۱۰۴.
  66. الاتحاف، ص ۱۷۳ـ۱۷۴؛ وفاءالوفاء، ج ۱، ص ۱۳۱.
  67. الطبقات، ج ۳، ص ۵۰؛ تاریخ دمشق، ج ۳۹، ص ۳۵۰.
  68. تاریخ ابن ‌خیاط، ص ۱۸۳؛ تاریخ طبرى، ج ۴، ص ۳۷۹.
  69. تاریخ طبرى، ج ۳، ص ۵۴۳؛ التحفة اللطیفه، ج ۱، ص ۴۶۰؛ تاریخ الاسلام، ج ۵، ص ۳۱۷ـ۳۱۸.
  70. تاریخ جرجان، ص ۱۷۳.
  71. الفهرست، ص ۲۹.
  72. الطبقات، ج ۷، ص ۲۳۹؛ تاریخ بغداد، ج ۶، ص ۶.
  73. معجم ما استعجم، ج ۲، ص ۶۵۶.
  74. صبح الاعشى، ج ۱، ص ۳۷۲.
  75. فتح البارى، ج ۶، ص ۳۹۰.
  76. الذریعه، ج ۲۲، ص ۲۲۹.
  77. الطبقات، ج ۳، ص ۵۱۳؛ تاریخ بغداد، ج ۱۰، ص ۶۲.
  78. کشف الظنون، ج ۲، ص ۱۲۷۴.
  79. الفهرست، ص ۱۱۳؛ هدایة العارفین، ج ۲، ص ۱۹۵.
  80. ایضاح المکنون، ج ۱، ص ۷۰؛ هدیة‌العارفین، ج ۱، ص ۴۵۹.
  81. ایضاح المکنون، ج ۲، ص ۶۳۴؛ هدیة العارفین، ج ۲، ص ۲۳۹.
  82. هدیة العارفین، ج ۱، ص ۵۲۶.
  83. الذریعه، ج ۲۰، ص ۳۷۶.
  84. معجم المؤلفین، ج ۱۳، ص ۱۲۱.

منابع