انتقام الهی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۵ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}}
+
یکی از اوصاف الهی در [[قرآن کریم]] صفت "[[ذوانتقام|ذو­انتقام]]" یعنی صاحب انتقام است. انتقام [[خدا]] به معناى کیفر دادن گناهکاران براساس حق و [[عدالت]] است‏. مطابق با قرآن، انکار و تکذیب آیات خداوند و [[ظلم]] و عصیان، انتقام الهی را در پی دارد و هدف خداوند از انتقام، اصلاح زمین از [[فساد]] و یاری مؤمنان است.  
 
 
انتقام از ماده ­ی "نقم" به معنای انکار یک چیز و عیب­گیری از آن است.<ref>ابن فارس، احمد؛ معجم مقاییس اللغة، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1404ق، ج5، ص464.</ref> این انکار ممکن است به وسیله­ی زبان و یا عقوبت­کردن باشد.<ref>راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القران، دمشق بیروت، دارالعلم الدارالشامیة، 1412ق، چاپ اول، ص822.</ref>
 
 
 
انتقام مراتب مختلفی دارد؛ ممکن است به صورت سرزنش و نکوهش، توبیخ کردن، تنبیه نمودن یا مجازات کردن باشد. اما معنای اصلی "نقم" همان سرزنش همراه با تنفر است به هر نحوی که مناسب حال و مقام باشد.<ref>مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش، ج12، ص228.</ref>
 
 
 
پس در معنای اصلی و ریشه­ای این لفظ، هرگز معنی عقاب و کیفر نهفته نیست؛ بلکه انکار گاهی با زبان و گاهی با عمل که همان عقاب و کیفر باشد، انجام می­گیرد و انکار عملی از لوازم معنی انتقام به شمار می­رود<ref>سبحانی، جعفر؛ منشور جاوید، قم، موسسه امام صادق علیه السلام، 1383ش، چاپ دوم، ج2، صفحه237.</ref> و انتقام در اصطلاح قرآنی همان انکار است که احیاناً ملازم با کیفر بوده و هرگاه کیفر­دهنده بشر باشد، همراه با تلافی در­آوردن خواهد بود؛ ولی اگر خدای متعال باشد فقط به معنی کیفر بخشیدن است.<ref>منشور جاوید، ج2، ص238.</ref>
 
 
 
ماده­ی "نقم" در قرآن چهار بار در مورد انتقام دشمنان از مؤمنان به کار رفته و سیزده بار در رابطه با انتقام خداوند از گناه­کاران آمده است.
 
 
 
==انتقام از دیدگاه قرآن==
 
 
 
انتقام در [[قرآن کریم]] به طور کلی به دو صورت بیان شده است: نخست انتقام خداوند از مجرمان و دیگری انتقام بشر از بشر که هر دو نوع جداگانه تبیین می­گردد:
 
 
 
* الف). انتقام­ خداوند از گناهکاران:
 
  
 
==خداوند صاحب انتقام==
 
==خداوند صاحب انتقام==
 +
ماد‌ه‌ی "نقم" در [[قرآن]] سیزده بار در رابطه با انتقام خداوند از گناه­کاران آمده است. خدای متعال در قرآن چهار بار خود را با وصف "[[ذوانتقام|ذو ­انتقام]]" معرفی نموده است.<ref>[[سوره آل ­عمران]]/۴، [[سوره مائده]]/۹۵، [[سوره ابراهیم]]/۴۷، [[سوره زمر]]/۳۷.</ref> همراه شدن "ذو" که به معنای مالکیت است، با انتقام (ذوانتقام) به این مطلب اشاره دارد که انتقام­ گرفتن خداوند، از روی اختیار بوده و هدفمند است، نه اینکه غیراختیاری و ناشی از عصبانیت باشد.<ref>ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحریر والتنویر، بی­تا، ج۳، ص۱۲.</ref>
  
خدای متعال در [[قرآن]] چهار بار خود را با وصف "ذو ­انتقام" معرفی نموده است.<ref>[[سوره آل ­عمران]]/4، [[سوره مائده]]/95، [[سوره ابراهیم]]/47، [[سوره زمر]]/37.</ref> همراه شدن "ذو" که به معنای مالکیت است، با انتقام (ذوانتقام) به این مطلب اشاره دارد که انتقام­ گرفتن خداوند از روی اختیار بوده و هدفمند است، نه اینکه غیراختیاری و ناشی از عصبانیت باشد:<ref>ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحریر والتنویر، بی­تا، ج3، ص12.</ref>
+
"ذوانتقام" از [[اسماء الحسنی|اسمای حُسنای]] خداوند است که در همه­ ی موارد در کنار اسم "[[عزیز (اسم الله)|عزیز]]" آمده است: {{متن قرآن|«...وَاللَّهُ عَزیزٌ ذُوانْتِقام»}}؛<ref>[[سوره آل عمران]]/۴ و [[سوره مائده]]/۹۵.</ref> ...و خداوند، توانا و صاحب انتقام است.<ref>علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۷ق، ج۱۲، ص۸۵.</ref> علت همراه بودن این دو اسم در قرآن کریم این است که "[[عزت]]" به معنای چیره شدن و برتری­ یافتن است و کسی می­ تواند انتقام بگیرد که بر دیگران برتری و تسلط داشته باشد.<ref>التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۲، ص۲۹۹.</ref>
 
 
{{متن قرآن|«...وَاللَّهُ عَزيزٌ ذُوانْتِقام»}}؛<ref>[[سوره آل عمران]]/4 و [[سوره مائده]]/95.</ref> ...و خداوند، توانا و صاحب انتقام است.
 
 
 
"ذوانتقام" از اسمای حسنای خداوند است که در همه­ ی موارد در کنار اسم "عزیز" آمده است.<ref>طباطبایی(علامه)، سید محمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1417ق، چاپ پنجم، ج12، ص85.</ref> علت همراه بودن این دو اسم در قرآن کریم این است که "عزت" به معنای چیره شدن و برتری­ یافتن است و کسی می­تواند انتقام بگیرد که بر دیگران برتری و تسلط داشته باشد.<ref>التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج12، ص299.</ref>
 
 
 
می­توان گفت انتقام الهی در مقابل عقاب کردنِ سریع است و انتقام، شدیدتر از مجازاتِ سریع و زود بوده؛ چرا ­که وقتی در عذاب انسان گناهکار تعجیل شود، فرصت گناه کردن را چندان پیدا نمی­کند؛ اما وقتی مهلت داده ­شود و فرصت نا­فرمانی بیشتر پیدا کند، مستحق شدیدترین مجازات­ها خواهد بود.<ref>سبحانی، جعفر؛ مفاهیم ­القرآن، قم، موسسه امام صادق علیه السلام، 1412ق، چاپ اول، ج6، ص245.</ref>
 
 
 
 
==هدف خداوند از انتقام­ گرفتن==
 
==هدف خداوند از انتقام­ گرفتن==
  
در میان ما انسان­ها رایج است که وقتی عملِ بدِ یک فرد موجب نقص و ضررمان شود، با مجازاتِ وی می­خواهیم قلب خود را التیام دهیم و در صورت توان ضرر خود را جبران نموده، یا به وسیله­ی انتقام حدأقل عصبانیت خود را خالی کنیم؛ اما خدای عزوجل ساحتش مقدس­تر از آن است که از اعمال بندگانِ بدکارش متضرر شود و یا نقصی بر او وارد آید.<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج3، ص10.</ref>
+
در میان ما انسان­ها رایج است که وقتی عملِ بدِ یک فرد موجب نقص و ضررمان شود، با مجازاتِ وی می­ خواهیم قلب خود را التیام دهیم و در صورت توان، ضرر خود را جبران نموده، یا به وسیله­ انتقام، حداقل عصبانیت خود را خالی کنیم؛ اما خدای عزوجل ساحتش مقدس­تر از آن است که از اعمال بندگانِ بدکارش متضرر شود و یا نقصی بر او وارد آید.<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۰.</ref>
  
انتقام خداوند، انتقام مظلوم از ظالم نیست که جنبه­ی تلافی ­در­آوردن داشته باشد؛ همچنین انتقام قاضی از بزه­کار نیست که جنبه­ی تأدیبی و تأمینی داشته باشد؛<ref>جوادی آملی، عبدالله؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم، مرکز نشر اسراء، 1384ش، چاپ دوم، ج3، ص164.</ref> بلکه انتقام خداوند که مجازات گناه­کاران است بنا به مقتضای عدل الهی است؛ خدا زمانی از یک گروه انتقام می­گیرد که اجرای عدالت و اصلاح امور، مقتضای آن را داشته باشد و بر وفق نظام کامل خلقت، انتقام لازم باشد و این زمانی رخ می­دهد که برنامه­ی انسان و جریان امور او برخلاف نظم الهی و در مقابل کتاب، [[احکام]] و تکالیف الهی و در مقابل رسولان او باشد؛ در این صورت بر خداوند واجب می­شود که او را مؤاخذه و عقاب کند تا رسول خدا و دین خدا را یاری کند و از سویی کفر و مکر شیاطین و دشمنان را نابود ساخته و نور خود را کامل نماید.<ref>التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج12، ص228.</ref>
+
انتقام خداوند، انتقام مظلوم از ظالم نیست که جنبه­ تلافی ­در­آوردن داشته باشد؛ همچنین انتقام قاضی از بزه­کار نیست که جنبه‌­ی تأدیبی و تأمینی داشته باشد؛<ref>رک: جوادی آملی، عبدالله؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم، مرکز نشر اسراء، ۱۳۸۴ش، چاپ دوم، ج۳، ص۱۶۴.</ref> بلکه انتقام خداوند که مجازات گناه­کاران است بنا به مقتضای [[عدل الهی]] است؛ خدا زمانی از یک گروه انتقام می ­گیرد که اجرای [[عدالت]] و اصلاح امور، مقتضای آن را داشته باشد و بر وفق نظام کامل خلقت، انتقام لازم باشد و این زمانی رخ می­‌دهد که برنامه­‌ی [[انسان]] و جریان امور او برخلاف نظم الهی و در مقابل کتاب، [[احکام]] و تکالیف الهی و در مقابل رسولان او باشد؛ در این صورت بر خداوند واجب می ­شود که او را مؤاخذه و عقاب کند تا رسول خدا و [[دین]] خدا را یاری کند و از سویی [[کفر]] و مکر شیاطین و دشمنان را نابود ساخته و نور خود را کامل نماید.<ref>رک: التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۲، ص۲۲۸.</ref>
  
بنابراین هدف خداوند از انتقام، اصلاح زمین از فساد است؛ یعنی مفسدانی را که امید هیچ­گونه خیری از آن­ها نیست و همه­ی منافذ نور و هدایت را بر خودشان بسته­اند، از بین برده و ریشه­کن می­کند.<ref>صادقی تهرانی، محمد؛ الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، قم، فرهنگ اسلامی، 1365ش، چاپ دوم، ج11، ص267.</ref> پس خداوند انتقام گیرنده از ظالمین به خاطر حق مظلومان است که در قرآن می­فرماید:<ref>همان، ج16، ص102.</ref>
+
بنابراین هدف خداوند از انتقام، اصلاح زمین از [[فساد]] است؛ یعنی مفسدانی را که امید هیچ­گونه خیری از آن­ها نیست و همه­‌ی منافذ نور و هدایت را بر خودشان بسته­‌اند، از بین برده و ریشه­‌کن می­‌کند.<ref>صادقی تهرانی، محمد؛ الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، قم، فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۵ش، چاپ دوم، ج۱۱، ص۲۶۷.</ref> پس خداوند انتقام گیرنده از ظالمین به خاطر حق مظلومان است<ref>همان، ج۱۶، ص۱۰۲.</ref> که در قرآن می­ فرماید: {{متن قرآن|«...فَانْتَقَمْنا مِنَ الَّذینَ أَجْرَمُوا وَ کانَ حَقًّا عَلَینا نَصْرُ الْمُؤْمِنینَ»}}؛<ref>[[سوره روم]]/۴۷.</ref> ...ولى (هنگامى که اندرزها سودى نداد) از مجرمان انتقام گرفتیم (و مؤمنان را یارى کردیم) و یارى مؤمنان، همواره حقى است بر عهده­‌ی ما.
  
{{متن قرآن|«...فَانْتَقَمْنا مِنَ الَّذينَ أَجْرَمُوا وَ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنينَ»}}؛<ref>[[سوره روم]]/47.</ref> ...ولى (هنگامى كه اندرزها سودى نداد) از مجرمان انتقام گرفتيم (و مؤمنان را يارى كرديم) و يارى مؤمنان، همواره حقى است بر عهده­ی ما!
+
می­‌توان گفت: هر کجا در [[قرآن]] و [[سنت]]، انتقام به خدا نسبت داده شده، به دلیل تضییع حقی از حقوق دین الهی و [[شریعت]] آسمانی است.<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۸۷.</ref>
  
می­توان گفت: هر کجا در قرآن و سنت، انتقام به خدا نسبت داده شده، به دلیل تضییع حقی از حقوق دین الهی و شریعت آسمانی است.<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج12، ص87.</ref>
+
خداوند از گروهی نیز در [[قیامت]] انتقام خواهد گرفت که هدف از این انتقام، انجام وعده­‌ی الهی است؛ چرا که خداوند وعده داده است که بزودی در میان بندگانش به حق قضاوت می­ کند و اعمال آن­ها را جزا می­‌دهد؛ اگر خیر است جزای خیر و اگر شرّ است جزای شرّ می­‌دهد:<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۰.</ref> {{متن قرآن|«لِیجْزِىَ الَّذِینَ أَسَُواْ بِمَا عَمِلُواْ وَ یجَْزِىَ الَّذِینَ أَحْسَنُواْ بِالحُْسْنىَ»}}؛<ref>[[سوره نجم]]/۳۱.</ref> تا بدکاران را به کیفر کارهاى بدشان برساند و نیکوکاران را در برابر اعمال نیکشان پاداش دهد.
 
 
خداوند از گروهی نیز در قیامت انتقام خواهد گرفت که هدف از این انتقام انجام وعده­ی الهی است؛ چرا که خداوند وعده داده است که بزودی در میان بندگانش به حق قضاوت می­کند و اعمال آن­ها را جزا می­دهد؛ اگر خیر است جزای خیر و اگر شر است جزای شر می­دهد:<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج3، ص10.</ref>
 
 
 
{{متن قرآن|«لِيَجْزِىَ الَّذِينَ أَسَُواْ بِمَا عَمِلُواْ وَ يجَْزِىَ الَّذِينَ أَحْسَنُواْ بِالحُْسْنىَ»}}؛<ref>[[سوره نجم]]/31.</ref> تا بدكاران را به كيفر كارهاى بدشان برساند و نيكوكاران را در برابر اعمال نيكشان پاداش دهد.
 
  
 
==زمان انتقام گرفتن خداوند==
 
==زمان انتقام گرفتن خداوند==
  
انتقام الهی را از حیث زمان می­توان به اخروی و دنیوی تقسیم کرد:  
+
انتقام الهی را از حیث زمان می ­توان به اخروی و دنیوی تقسیم کرد:  
  
* الف. انتقام اخروی: در برخی از آیات قرآن، زمان انتقام گرفتن خداوند روز قیامت است: {{متن قرآن|«يَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْكُبْرى‌ إِنَّا مُنْتَقِمُونَ»}}؛<ref>[[سوره دخان]]/16.</ref> (ما از آنها انتقام مى‌گيريم) در آن روز كه آنها را با قدرت خواهيم گرفت؛ آرى ما انتقام گيرنده‌ايم!
+
*الف. انتقام اخروی: در برخی از آیات [[قرآن]]، زمان انتقام گرفتن خداوند روز [[قیامت]] است: {{متن قرآن|«یوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْکبْرى‌ إِنَّا مُنْتَقِمُونَ»}}؛<ref>[[سوره دخان]]/۱۶.</ref> (ما از آنها انتقام مى‌گیریم) در آن روز که آنها را با قدرت خواهیم گرفت؛ آرى ما انتقام گیرنده‌ایم!
  
در آیه­ ی دیگر می­فرماید: {{متن قرآن|«...يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَالْأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَ بَرَزُواْ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ»}}؛<ref>[[سوره ابراهیم]]/48.</ref> ...در آن روز كه اين زمين به زمين ديگر و آسمانها (به آسمانهاى ديگرى) مبدل مى‌شود و آنان در پيشگاه خداوندِ واحدِ قهار ظاهر مى ‌گردند.
+
در [[آیه]] دیگر می­ فرماید: {{متن قرآن|«...یوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیرَالْأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَ بَرَزُواْ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ»}}؛<ref>[[سوره ابراهیم]]/۴۸.</ref> ...در آن روز که این زمین به زمین دیگر و آسمانها (به آسمانهاى دیگرى) مبدل مى‌شود و آنان در پیشگاه خداوندِ واحدِ قهار ظاهر مى ‌گردند.
  
در حقیقت انتقام الهی در عالم آخرت همان عذاب­های گوناگون خداوند است که هر فرد به اندازه­ای که استحقاق عذاب دارد، گرفتار آن خواهد شد.<ref>سبزواری نجفی، محمد بن حبیب الله؛ الجدید فی تفسیر القرآن المجید، بیروت، دارالتعاریف، 1406ق، چاپ اول، ج6، ص385.</ref>
+
در حقیقت، انتقام الهی در عالم [[آخرت]]، همان عذاب­های گوناگون خداوند است که هر فرد به اندازه‌­ای که استحقاق عذاب دارد، گرفتار آن خواهد شد.<ref>محمد سبزواری نجفی، الجدید فی تفسیر القرآن المجید، بیروت، دارالتعاریف، ۱۴۰۶ق، ج۶، ص۳۸۵.</ref>
  
* ب. انتقام دنیوی: اگر در آیات فوق انتقام خدای تعالی را به روز قیامت اختصاص داده با این که خدای تعالی همیشه دارای انتقام است، بدین جهت بوده که انتقام آن روز، عالی­ترین جلوه­های انتقام را دارد.<ref>المیزان فی تفسیرالقرآن، ج12، ص88.</ref> لکن خداوند از برخی در دنیا انتقام می­گیرد؛ مانند عذاب­هایی که به عنوان انتقام بر قوم فرعون<ref>[[سوره اعراف]]/136.</ref> و قوم شعیب <ref>[[سوره حجر]]/79.</ref> نازل شد یا اینکه برخی اقوام را به انتقام دنیوی تهدید کرده است که خطاب به پیامبر اسلام می­فرماید: {{متن قرآن|«فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِكَ فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ»}}؛<ref>[[سوره زخرف]]/41.</ref> و هرگاه تو را از ميان آنها ببريم، حتماً از آنان انتقام خواهيم گرفت!
+
*ب. انتقام دنیوی: اگر در آیات فوق، انتقام خدای تعالی را به روز قیامت اختصاص داده، با این که خدای تعالی همیشه دارای انتقام است، بدین جهت بوده که انتقام آن روز، عالی­ترین جلوه­‌های انتقام را دارد.<ref>المیزان فی تفسیرالقرآن، ج۱۲، ص۸۸.</ref> لکن خداوند از برخی نیز در دنیا انتقام می گیرد؛ مانند عذاب­هایی که به عنوان انتقام بر قوم [[فرعون]]<ref>[[سوره اعراف]]/۱۳۶.</ref> و قوم [[حضرت شعیب علیه السلام|حضرت شعیب]]<ref>[[سوره حجر]]/۷۹.</ref> نازل شد، یا اینکه برخی اقوام را به انتقام دنیوی تهدید کرده است، چنانکه خطاب به [[پیامبر اسلام]] می‌­فرماید: {{متن قرآن|«فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِک فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ»}}؛<ref>[[سوره زخرف]]/۴۱.</ref> و هرگاه تو را از میان آنها ببریم، حتماً از آنان انتقام خواهیم گرفت! منظور از بردن پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله از میان امتش، رحلت آن بزرگوار است و اشاره به این دارد که اگر مردم به راه خود همچنان ادامه دهند، در غیاب پیامبرشان شدیداً آن­ها را مجازات می ­کنیم.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه‌، تهران‌، دارالکتب الإسلامیة، ۱۳۷۴ش‌، چاپ اول، ج۲۱، ص۷۱.</ref> مشروط کردن انتقام به عدم حضور پیامبر در میان [[امّت|امت]]، به خاطر آن است که پیامبر صلی الله علیه وآله مظهر رحمت واسعه الهی و [[رحمة للعالمین]] است و وجود او مانع نزول قهر الهی و بلا و عذاب است. آنچنان که در آیه می فرماید: {{متن قرآن|وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ وَ ما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ}} ([[سوره انفال]]، ۳۳)؛ خداوند، تا تو در میان آنها هستى آنها را مجازات نخواهد کرد، و (نیز) تا [[استغفار]] مى کنند خدا عذابشان نمى کند.
  
منظور از بردن [[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه و آله از میان امتش، رحلت آن بزرگوار است و اشاره به این دارد که اگر مردم به راه خود همچنان ادامه دهند، در غیاب پیامبرشان نیز شدیداً آن­ها را مجازات می­کنیم.<ref>مكارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه‌، تهران‌، دارالكتب الإسلامیة، 1374ش‌، چاپ اول، ج21، ص71.</ref>
+
همچنین قرآن کریم یکی دیگر از انتقام­های دنیوی خداوند را اضلال گناه­کاران و گمراهان برشمرده و فرموده است: {{متن قرآن|«وَ مَن یضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ... أَلَیسَ اللَّهُ بِعَزِیزٍ ذِى­‌انتِقَام»}}؛<ref>[[سوره زمر]]/۳۶.</ref> و هر کس را خداوند گمراه کند، هیچ هدایت‌کننده‌اى ندارد... آیا خداوند توانا و داراى مجازات نیست؟! عزت و صاحب انتقام­ بودن خداوند اقتضا می ­کند از کسی که [[حق]] را انکار کرده و بر [[کفر]] خود اصرار ورزیده، انتقام گرفته شود و انتقامش به این صورت است که او را گمراه کند و راهنمایی نباشد که او را هدایت کند. باید توجه داشت که این گمراه کردن توسط خداوند به عنوان یک مجازات بوده وگرنه خداوند ابتداً هیچ­کس را گمراه نمی­ کند؛ بلکه اضلال خداوند، ثانوی است.<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۲۶۲.</ref>
 
 
همچنین قرآن کریم یکی دیگر از انتقام­های دنیوی خداوند را اضلال گناه­کاران و گمراهان برشمرده و فرموده است: {{متن قرآن|«وَ مَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ... أَلَيْسَ اللَّهُ بِعَزِيزٍ ذِى­انتِقَام»}}؛<ref>[[سوره زمر]]/36.</ref> و هر كس را خداوند گمراه كند، هيچ هدايت‌كننده‌اى ندارد... آيا خداوند توانا و داراى مجازات نيست؟!
 
 
 
عزت و صاحب انتقام­ بودن خداوند اقتضا می­کند از کسی که حق را انکار کرده و بر کفر خود اصرار ورزیده، انتقام گرفته شود و انتقامش به این صورت است که او را گمراه کند و راهنمایی نباشد که او را هدایت کند. باید توجه داشت که این گمراه کردن توسط خداوند به عنوان یک مجازات بوده وگرنه خداوند ابتداً هیچ­کس را گمراه نمی­کند؛ بلکه اضلال خداوند ثانوی است.<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج12، ص262.</ref>
 
  
 
==علل انتقام ­گرفتن خداوند==
 
==علل انتقام ­گرفتن خداوند==
  
* الف. انکار و تکذیب آیات خداوند: کسانی که آیات و نشانه­های خداوند را انکار کنند با عذاب شدید خداوند و انتقام او روبرو خواهند شد: {{متن قرآن|«إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا بِآياتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ وَاللَّهُ عَزيزٌ ذُوانْتِقامٍ»}}؛<ref>[[سوره آل­ عمران]]/4.</ref> كسانى كه به آيات خدا كافر شدند، كيفر شديدى دارند و خداوند (براى كيفرِ بدكاران و كافران لجوج،) توانا و صاحب انتقام است.
+
*'''الف. انکار و تکذیب آیات الهی:''' کسانی که آیات و نشانه­ های خداوند را انکار کنند با [[عذاب]] شدید خداوند و انتقام او روبرو خواهند شد: {{متن قرآن|«إِنَّ الَّذینَ کفَرُوا بِآیاتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ وَاللَّهُ عَزیزٌ ذُوانْتِقامٍ»}}؛<ref>[[سوره آل عمران|سوره آل­ عمران]]/۴.</ref> کسانى که به آیات خدا کافر شدند، کیفر شدیدى دارند و خداوند (براى کیفرِ بدکاران و کافران لجوج،) توانا و صاحب انتقام است.
 
 
مجازات­ کردن این گروه با قیدهای "شدید" و "ذوانتقام" تاکید شده؛ چرا که کفر به آیات خداوند از کفر به خود خداوند بالاتر است؛ زیرا آیات الهی محسوس و ملموس است و کفر به آن اثرش بدتر و بیشتر است؛ لذا کسی که به خدا کافر باشد با مشاهده­ی آیات خارجی ممکن است ایمان بیاورد؛ ولی کسی که به آیات و نشانه­های خداوند کافر باشد، حرکت فکری به سوی خداوند نخواهد داشت.<ref>مصطفوی، حسن؛ تفسیر روشن، تهران، مرکز نشر کتب، 1380ش، چاپ اول، ج4، ص72.</ref>
 
 
 
تکذیب آیات الهی نیز همانند کفر به آیات الهی از موجبات انتقام­ الهی است: {{متن قرآن|«فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ فِي الْيَمِّ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ كانُوا عَنْها غافِلينَ»}}؛<ref>[[سوره اعراف]]/136.</ref> سرانجام از آنها انتقام گرفتيم و آنان را در دريا غرق كرديم؛ زيرا آيات ما را تكذيب كردند و از آن غافل بودند.
 
  
انتقام گرفتن خداوند از فرعونیان و غرق کردن آنها جزای عمل آنان بود که در آیه­ی 25 [[سوره­ زخرف]] نیز به آن اشاره شده است؛ چرا که آنها آیات الهی و دلایل و برهان­هایی را که بر صدق موسی و صحت نبوت او دلالت داشت تکذیب کردند.<ref>طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع­البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، 1372ش، چاپ سوم، ج4، ص724.</ref> تکذیب و روی­گردانی آنان تا آن حد ادامه یافت که موجب غضب الهی شد: {{متن قرآن|«فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعينَ»}}؛<ref>[[سوره زخرف]]/55.</ref> اما هنگامى كه ما را به خشم آوردند، از آنها انتقام گرفتيم و همه را غرق كرديم.
+
مجازات­ کردن این گروه با قیدهای "شدید" و "ذوانتقام" تاکید شده؛ چرا که [[کفر]] به آیات خداوند از کفر به خود خداوند بالاتر است؛ زیرا آیات الهی محسوس و ملموس است و کفر به آن اثرش بدتر و بیشتر است؛ لذا کسی که به خدا کافر باشد با مشاهده‌­ی آیات خارجی ممکن است [[ایمان]] بیاورد؛ ولی کسی که به آیات و نشانه‌­های خداوند کافر باشد، حرکت فکری به سوی خداوند نخواهد داشت.<ref>مصطفوی، حسن؛ تفسیر روشن، تهران، مرکز نشر کتب، ۱۳۸۰ش، چاپ اول، ج۴، ص۷۲.</ref>  
  
"اسف" به معنای اندوه توأم با غضب است.<ref>المفردات فی غریب القرآن، صفحه75.</ref> البته باید به این نکته توجه داشت که اندوه و خشم به آن معنایی که برای مخلوق مطرح است، درباره­ی خداوند مفهوم ندارد؛<ref>تفسیر نمونه، ج21، ص90.</ref> بلکه در اینجا منظور انجام اعمالی بود که موجب خشم می­شد.<ref>الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج26، ص344.</ref>
+
تکذیب آیات الهی نیز همانند کفر به آیات الهی از موجبات انتقام­ الهی است: {{متن قرآن|«فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ فِی الْیمِّ بِأَنَّهُمْ کذَّبُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا عَنْها غافِلینَ»}}؛<ref>[[سوره اعراف]]/۱۳۶.</ref> سرانجام از آنها انتقام گرفتیم و آنان را در دریا غرق کردیم؛ زیرا آیات ما را تکذیب کردند و از آن غافل بودند.
  
قرآن در آیات دیگر این گروه را که آیات الهی و رسولان او را تکذیب می­کنند و از آن روی می­گردانند، مجرم نامیده و آنان را مشمول انتقام الهی دانسته است: {{متن قرآن|«وَلَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ رُسُلاً إِلى‌ قَوْمِهِمْ فَجاؤُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَانْتَقَمْنا مِنَ الَّذينَ أَجْرَمُوا»}}؛<ref>[[سوره روم]]/47.</ref> و پيش از تو پيامبرانى را بسوى قومشان فرستاديم؛ آنها با دلايل روشن به سراغ قوم خود رفتند ولى (هنگامى كه اندرزها سودى نداد) از مجرمان انتقام گرفتيم.
+
انتقام گرفتن خداوند از [[فرعون|فرعونیان]] و غرق کردن آنها، جزای عمل آنان بود که در آیه­‌ی ۲۵ [[سوره زخرف|سوره­ زخرف]] نیز به آن اشاره شده است؛ چرا که آنها آیات الهی و دلایل و برهان­هایی را که بر صدق [[حضرت موسی علیه السلام|حضرت موسی]] علیه السلام و صحت [[نبوت]] او دلالت داشت تکذیب کردند.<ref>طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع ­البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، ۱۳۷۲ش، چاپ سوم، ج۴، ص۷۲۴.</ref> تکذیب و روی­گردانی آنان تا آن حد ادامه یافت که موجب [[غضب]] الهی شد: {{متن قرآن|«فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعینَ»}}؛<ref>[[سوره زخرف]]/۵۵.</ref> اما هنگامى که ما را به خشم آوردند، از آنها انتقام گرفتیم و همه را غرق کردیم. "اسف" به معنای اندوه توأم با غضب است.<ref>المفردات فی غریب القرآن، صفحه۷۵.</ref> البته باید به این نکته توجه داشت که اندوه و خشم به آن معنایی که برای مخلوق مطرح است، درباره­‌ی خداوند مفهوم ندارد؛<ref>تفسیر نمونه، ج۲۱، ص۹۰.</ref> بلکه در اینجا منظور انجام اعمالی بود که موجب خشم می­‌شد.<ref>الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج۲۶، ص۳۴۴.</ref>
  
مراد این است که ما رسولان را با نشانه­های روشن فرستادیم، لکن آن مجرمان آیات و نشانه­ها را تکذیب کردند و مستحق عذاب و انتقام الهی شدند. <ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج8، ص483.</ref> در آیه ­ی دیگر می­ فرماید: {{متن قرآن|«وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآياتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْها إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمينَ مُنْتَقِمُونَ»}}؛<ref>[[سوره سجده]]/22.</ref> چه كسى ستمكارتر است از آن كس كه آيات پروردگارش به او يادآورى شده و او از آن اعراض كرده است؟! مسلّماً ما از مجرمان انتقام خواهيم گرفت!
+
قرآن در آیات دیگر این گروه را که آیات الهی و رسولان او را تکذیب می­‌کنند و از آن روی می‌­گردانند، مجرم نامیده و آنان را مشمول انتقام الهی دانسته است: {{متن قرآن|«وَلَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِک رُسُلاً إِلى‌ قَوْمِهِمْ فَجاؤُهُمْ بِالْبَیناتِ فَانْتَقَمْنا مِنَ الَّذینَ أَجْرَمُوا»}}؛<ref>[[سوره روم]]/۴۷.</ref> و پیش از تو پیامبرانى را بسوى قومشان فرستادیم؛ آنها با دلایل روشن به سراغ قوم خود رفتند ولى (هنگامى که اندرزها سودى نداد) از مجرمان انتقام گرفتیم.
  
این که مجرم­ نامیده شده­اند، چراکه بزرگترین ظلم همان روی­گردانی از آیات الهی بعد از یادآوری است؛ بنابراین مستحق انتقام خداوند هستند.<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج16، ص264.</ref> پس توجه به تذکرات الهی و به عبارتی دین­داری، متضمن یک نیروی معنوی است که فرد را از ظلم دور می­کند؛ حال ظلم به خود باشد یا ظلم به دیگران.<ref>مدرسی، سید محمدتقی؛ من هدی القران، تهران، دار محبی الحسین، 1419ق، چاپ اول، ج10، ص233.</ref>
+
مراد این است که ما رسولان را با نشانه­ های روشن فرستادیم، لکن آن مجرمان آیات و نشانه‌­ها را تکذیب کردند و مستحق عذاب و انتقام الهی شدند.<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۴۸۳.</ref> در آیه ­دیگر می­ فرماید: {{متن قرآن|«وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکرَ بِآیاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْها إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمینَ مُنْتَقِمُونَ»}}؛<ref>[[سوره سجده]]/۲۲.</ref> چه کسى ستمکارتر است از آن کس که آیات پروردگارش به او یادآورى شده و او از آن اعراض کرده است؟! مسلّماً ما از مجرمان انتقام خواهیم گرفت.
  
* ب. ظلم: یکی از اقوامی که خداوند از آنان انتقام گرفت، قوم [[حضرت شعیب]] علیه السلام بود که در [[قرآن]] به عنوان "اصحاب ایکه" معرفی شده­اند. قرآن علت انتقام­ را ظلم آنان بیان کرده که کفر و نافرمانی آنان از حق بود:<ref>مغنیه، محمدجواد؛ تفسیر الکاشف، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1424ق، چاپ اول، ج4، ص487.</ref> {{متن قرآن|«وَ إِن كاَنَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ لَظَالِمِينَ فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ...»}}؛<ref>[[سوره حجر]]/78 و 79.</ref> اصحاب أيكه [صاحبان سرزمينهاى پردرخت قوم شعيب‌] مسلماً قوم ستمگرى بودند! ما از آنها انتقام گرفتيم...
+
این که مجرم­ نامیده شده ­اند، چراکه بزرگترین ظلم همان روی­گردانی از آیات الهی بعد از یادآوری است؛ بنابراین مستحق انتقام خداوند هستند.<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۲۶۴.</ref> پس توجه به تذکرات الهی و به عبارتی دین­داری، متضمن یک نیروی معنوی است که فرد را از ظلم دور می­ کند؛ حال ظلم به خود باشد یا ظلم به دیگران.<ref>مدرسی، سید محمدتقی؛ من هدی القران، تهران، دار محبی الحسین، ۱۴۱۹ق، چاپ اول، ج۱۰، ص۲۳۳.</ref>
  
اصحاب ایکه در سرزمینی زندگی می­کردند که با درختان بسیاری پوشیده شده بود. آنان ظلم­های گوناگونی مانند شرک به خداوند، راهزنی و کم­فروشی انجام می­دادند. خداوند حضرت شعیب علیه السلام را به سوی آنان مبعوث کرد؛ ولی آنان وی را تکذیب کردند و مستحق انتقام الهی شدند.<ref>قاسمی، محمد جمال­الدین؛ محاسن التأویل، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1418ق، چاپ اول، ج6، ص342.</ref>  
+
*'''ب. ظلم:''' یکی از اقوامی که خداوند از آنان انتقام گرفت، قوم [[حضرت شعیب]] علیه السلام بود که در [[قرآن]] به عنوان "[[اصحاب ایکه]]" معرفی شده‌­اند. قرآن علت انتقام­ را [[ظلم]] آنان بیان کرده که [[کفر]] و نافرمانی آنان از [[حق]] بود:<ref>مغنیه، محمدجواد؛ تفسیر الکاشف، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۲۴ق، چاپ اول، ج۴، ص۴۸۷.</ref> {{متن قرآن|«وَ إِن کاَنَ أَصْحَابُ الْأَیکةِ لَظَالِمِینَ فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ...»}}؛<ref>[[سوره حجر]]/۷۸ و ۷۹.</ref> اصحاب أیکه [صاحبان سرزمین‌هاى پردرخت قوم شعیب‌] مسلماً قوم ستمگرى بودند! ما از آنها انتقام گرفتیم...
  
ج. عصیان در مقابل احکام الهی: خداوند از کسانی که از اوامر او نافرمانی کنند و کار­های تحریم شده­ی او را مرتکب شوند، انتقام می­گیرد:<ref>طوسی، محمد بن حسن؛ التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء­التراث العربی، بی­تا، ج4، ص28.</ref>
+
اصحاب ایکه در سرزمینی زندگی می­ کردند که با درختان بسیاری پوشیده شده بود. آنان ظلم­‌های گوناگونی مانند [[شرک]] به خداوند، راهزنی و کم‌­فروشی انجام می­ دادند. خداوند حضرت شعیب را به سوی آنان مبعوث کرد؛ ولی آنان وی را تکذیب کردند و مستحق انتقام الهی شدند.<ref>قاسمی، محمد جمال­ الدین؛ محاسن التأویل، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸ق، چاپ اول، ج۶، ص۳۴۲.</ref>  
  
{{متن قرآن|«...وَ مَنْ عادَ فَيَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ وَاللَّهُ عَزيزٌ ذُوانْتِقامٍ»}}؛<ref>[[سوره مائده]]/95.</ref> ...ولى هر كس تكرار كند، خدا از او انتقام مى‌گيرد و خداوند، توانا و صاحب انتقام است.
+
*'''ج. عصیان در مقابل احکام الهی:''' خداوند از کسانی که از اوامر او نافرمانی کنند و کار­های تحریم شده ­او را مرتکب شوند، انتقام می ­گیرد:<ref>طوسی، محمد بن حسن؛ التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء­التراث العربی، ج۴، ص۲۸.</ref> {{متن قرآن|«...وَ مَنْ عادَ فَینْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ وَاللَّهُ عَزیزٌ ذُوانْتِقامٍ»}}؛<ref>[[سوره مائده]]/۹۵.</ref> ...ولى هر کس تکرار کند، خدا از او انتقام مى‌گیرد و خداوند، توانا و صاحب انتقام است.
 
 
خداوند در این آیه می­فرماید: نباید در حال احرام، صیدی انجام داد و در صورت ارتکاب باید کفاره­ی آن پرداخت شود و این کفاره از این جهت که خطا را می­پوشاند، یک نوع توبه­ی عملی است؛ ولی اگر مجدداً این کار را انجام دهد، نافرمانی بسیار بزرگی انجام داده که کفاره آن را محو نمی­کند؛ بلکه فقط انتقام الهی می­تواند کفاره­ی آن باشد.<ref>الفرقان فی تفسیر القران بالقرآن، ج9، ص237.</ref> پس باید به این نکته توجه داشت که مخالفت و عصیان در مقابل [[احکام]] و دستور­های الهی به هر صورتی که باشد، موجب مؤاخذه شده و بنده­ی عاصی به جزای عمل خلاف خود مبتلا خواهد شد.<ref>تفسیر روشن، ج7، ص224.</ref>
 
 
 
==انتقام­ بشر از بشر==
 
 
 
در [[قرآن کریم]] چهار بار فعل "نقم" به انسان نسبت داده شده که در تمام موارد، معنای لغوی آن یعنی انکار و عیب­جویی مراد است:<ref>مفاهیم القرآن، ج6، ص243.</ref>
 
 
 
==انتقام­ اهل کتاب از مسلمانان==
 
 
 
خداوند در قرآن کریم به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می­فرماید: از اهل کتاب در مورد علت انکار و عیب­جویی آنان از مسلمانان سؤال کند: {{متن قرآن|«قُلْ يَأَهْلَ الْكِتَابِ هَلْ تَنقِمُونَ مِنَّا إِلَّا أَنْ ءَامَنَّا بِاللَّهِ وَ مَا أُنزِلَ إِلَيْنَا وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلُ وَ أَنَّ أَكْثرََكمُ‌ْ فَاسِقُونَ»}}؛<ref>[[سوره مائده]]/59.</ref> بگو: اى اهل كتاب! آيا به ما خرده مى‌ گيريد؟ (مگر ما چه كرده‌ايم) جز اين كه به خداوند يگانه و به آنچه بر ما نازل شده و به آنچه پيش از اين نازل گرديده، ايمان آورده‌ايم و اين به­ خاطر آن است كه بيشتر شما، از راه حق خارج شده‌ايد.
 
 
 
خداوند به [[پیامبر اسلام]] امر می­کند که به اهل کتاب بگوید: چه چیزی حس انتقام جویی آنان را نسبت به پیامبر و مؤمنین برانگیخته است؟ آیا این انتقام دلیلی جز این دارد که ما مسلمین به خدایی که پروردگار ما و شماست و به قرآنی که بر ما نازل شده و کتبی که بر پیامبران قبل نازل شده، ایمان داریم و این ایمان ما دلیلی برای انکار شما نمی­شود؛ چرا که خود شما اهل کتاب نیز مثل ما به پذیرش همین اعتقادات فرمان داده شده­اید؛ پس دلیلی برای انکار وجود ندارد. <ref>الجدید فی تفسیر القرآن المجید، ج2، ص490.</ref>
 
 
 
پس علت انتقام گرفتن شما این است که ما مؤمن هستیم و اکثریت شما فاسق هستید و از فاسق جز انتقام­جویی از مؤمن انتظار نمی­رود؛ چرا که فاسق از اصول دینی و اخلاقی خارج است و به آنچه می­گوید و عمل می­کند و آنچه در موردش گفته می­شود بی­اعتنا و بی­توجه است؛ چون تابع هوای نفس خویش است.<ref>همان، ج2، ص491.</ref>
 
 
 
==انتقام­ منافقان از مؤمنان==
 
 
 
مردم [[مدینه]] قبل از ورود پیامبر صلی الله علیه و آله به آن شهر، معیشت سختی داشتند؛ اما بعد از هجرت پیامبر به شهر مدینه، مردم آن شهر به برکت نبی مکرم اسلام و کسب غنایم جنگی بی­نیاز شدند و زندگی آنها رونق گرفت؛ لکن منافقین به جای تشکر از پیامبر و مؤمنان، بر آنان خرده گرفته و انکارشان کردند:<ref>محاسن التأویل، ج5، ص457.</ref>
 
 
 
{{متن قرآن|«وَ ما نَقَمُوا إِلاَّ أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ...»}}؛<ref>[[سوره توبه]]/74.</ref> آنها فقط از اين انتقام مى‌گيرند كه خداوند و رسولش، آنان را به فضل (و كرم) خود، بى‌نياز ساختند!...
 
 
 
تردیدی نیست که بی­نیاز­ ساختن و رفع احتیاج­ها در پرتو فضل پروردگار و خدمات پیامبر چیزی نبود که بخواهند انتقام آن را بگیرند؛ بلکه باید حق­شناسی و سپاس­گزاری می­کردند؛ اما این منافقان به دلیل حق­ناشناس بودن و به دلیل زشتی سیرت، خدمت و نعمت را با جنایت پاسخ گفتند و این تعبیر زیبا و رسایی است که در بسیاری از گفته­ها و نوشته­ها بکار می­رود.<ref>تفسیر نمونه، ج8، ص46.</ref>
 
 
 
==انتقام اصحاب اخدود از مؤمنان==
 
 
 
اصحاب اخدود گودال­های بزرگ و خندق­های عظیمی کنده بودند که مملو از آتش بود و این ماجرا طبق آنچه در میان مفسران و مورخان معروف­تر است مربوط به "ذو­نواس" آخرین پادشاه قبیله­ی "حمیر" از یهودیان در سرزمین "یمن" بود.<ref>تفسیر نمونه، ج26، ص338.</ref> وی کسی بود که مردم دین او را گرفتند و یهودی شدند؛ اما وقتی شنید که در نجران بقایایی از مسیحیان باقی مانده­اند که بر دین عیسی و حکم انجیل­اند؛ به سوی نجران لشکر کشید و آنان را به قبول دین یهود تحریک نمود؛ لکن آنان نپذیرفتند تا جایی که حاضر شدند، کشته شوند. ذو­نواس برای از بین بردن آنها گودالی پر از هیزم درست کرد و آتشی عظیم بر­افروخت و برخی از آنان را زنده در آتش انداخت و برخی را با شمشیر کشت و مثله کرد تا جایی که عدد کشتگان و سوختگان به بیست هزار نفر رسید.<ref>قمی، علی بن ابراهیم؛ تفسیر قمی، قم، دارالکتاب، 1367ش، چاپ چهارم، ج2، ص414.</ref>
 
 
 
قرآن علت این رفتار را چنین بیان می­کند: {{متن قرآن|«وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزيزِ الْحَميدِ»}}؛<ref>[[سوره بروج]]/8.</ref> آنها هيچ ايرادى بر مؤمنان نداشتند، جز اين كه به خداوند عزيز و حميد ايمان آورده بودند!
 
 
 
==انتقام ­گرفتن فرعون از ساحران مؤمن==
 
 
 
بعد از غلبه­ی [[حضرت موسی]] علیه السلام با اعجاز الهی بر سحر جادوگران و تبدیل عصای وی بر مار سهمگین و بلعیدن سحر آنان، ساحران بر موسی و خدای او ایمان آوردند و این ایمان موجب تهدید فرعون بر کشتن آنان شد؛ ولی ساحران در برابر این تهدیدها، خطاب به فرعون گفتند: {{متن قرآن|«وَ ما تَنْقِمُ مِنَّا إِلاَّ أَنْ آمَنَّا بِآياتِ رَبِّنا لَمَّا جاءَتْنا...»}}؛<ref>[[سوره اعراف]]/126.</ref> انتقام تو از ما، تنها به خاطر اين است كه ما به آيات پروردگار خويش - هنگامى كه به سراغ ما آمد - ايمان آورديم...
 
 
 
فرعون از آنان به خاطر ایمان به نشانه­های خدا عیب­جویی کرد؛ در­ حالی ­که ایمان الهی، اصل و اساس همه­ی فضایل و افتخار­هاست.<ref>زمخشری، محمود؛ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دارالکتب العربی، 1407ق، چاپ سوم، ج2، ص142.</ref>
 
  
 +
خداوند در این آیه می­‌فرماید: نباید در حال [[احرام]]، صیدی انجام داد و در صورت ارتکاب باید [[کفاره]] آن پرداخت شود و این کفاره از این جهت که خطا را می­‌پوشاند، یک نوع [[توبه]] عملی است؛ ولی اگر مجدداً این کار را انجام دهد، نافرمانی بسیار بزرگی انجام داده که کفاره آن را محو نمی­‌کند؛ بلکه فقط انتقام الهی می ­تواند کفاره‌­ی آن باشد.<ref>الفرقان فی تفسیر القران بالقرآن، ج۹، ص۲۳۷.</ref> پس باید به این نکته توجه داشت که مخالفت و عصیان در مقابل [[احکام]] و دستور­های الهی به هر صورتی که باشد، موجب مؤاخذه شده و بنده­ عاصی به جزای عمل خلاف خود مبتلا خواهد شد.<ref>تفسیر روشن، ج۷، ص۲۲۴.</ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
 
 
 
==منابع==
 
==منابع==
* مجتبي بيابان پور، انتقام، در دسترس در [http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=44631 پژوهشکده باقرالعلوم]، بازیابی: 23 آبان 1392.
+
*[http://www.pajoohe.ir "انتقام"، دانشنامه پژوههمجتبی بیابان‌پور، بازیابی: ۲۳ آبان ۱۳۹۲.
 +
*"انتقام"، دائرةالمعارف قرآن کریم، محمد ابوطالبى، ج۴، ص۴۳۷.
  
[[رده:واژگان قرآنی]]
+
[[رده:واژگان قرآنی]][[رده:معارف قرآن]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۴۳

یکی از اوصاف الهی در قرآن کریم صفت "ذو­انتقام" یعنی صاحب انتقام است. انتقام خدا به معناى کیفر دادن گناهکاران براساس حق و عدالت است‏. مطابق با قرآن، انکار و تکذیب آیات خداوند و ظلم و عصیان، انتقام الهی را در پی دارد و هدف خداوند از انتقام، اصلاح زمین از فساد و یاری مؤمنان است.

خداوند صاحب انتقام

ماد‌ه‌ی "نقم" در قرآن سیزده بار در رابطه با انتقام خداوند از گناه­کاران آمده است. خدای متعال در قرآن چهار بار خود را با وصف "ذو ­انتقام" معرفی نموده است.[۱] همراه شدن "ذو" که به معنای مالکیت است، با انتقام (ذوانتقام) به این مطلب اشاره دارد که انتقام­ گرفتن خداوند، از روی اختیار بوده و هدفمند است، نه اینکه غیراختیاری و ناشی از عصبانیت باشد.[۲]

"ذوانتقام" از اسمای حُسنای خداوند است که در همه­ ی موارد در کنار اسم "عزیز" آمده است: «...وَاللَّهُ عَزیزٌ ذُوانْتِقام»؛[۳] ...و خداوند، توانا و صاحب انتقام است.[۴] علت همراه بودن این دو اسم در قرآن کریم این است که "عزت" به معنای چیره شدن و برتری­ یافتن است و کسی می­ تواند انتقام بگیرد که بر دیگران برتری و تسلط داشته باشد.[۵]

هدف خداوند از انتقام­ گرفتن

در میان ما انسان­ها رایج است که وقتی عملِ بدِ یک فرد موجب نقص و ضررمان شود، با مجازاتِ وی می­ خواهیم قلب خود را التیام دهیم و در صورت توان، ضرر خود را جبران نموده، یا به وسیله­ انتقام، حداقل عصبانیت خود را خالی کنیم؛ اما خدای عزوجل ساحتش مقدس­تر از آن است که از اعمال بندگانِ بدکارش متضرر شود و یا نقصی بر او وارد آید.[۶]

انتقام خداوند، انتقام مظلوم از ظالم نیست که جنبه­ تلافی ­در­آوردن داشته باشد؛ همچنین انتقام قاضی از بزه­کار نیست که جنبه‌­ی تأدیبی و تأمینی داشته باشد؛[۷] بلکه انتقام خداوند که مجازات گناه­کاران است بنا به مقتضای عدل الهی است؛ خدا زمانی از یک گروه انتقام می ­گیرد که اجرای عدالت و اصلاح امور، مقتضای آن را داشته باشد و بر وفق نظام کامل خلقت، انتقام لازم باشد و این زمانی رخ می­‌دهد که برنامه­‌ی انسان و جریان امور او برخلاف نظم الهی و در مقابل کتاب، احکام و تکالیف الهی و در مقابل رسولان او باشد؛ در این صورت بر خداوند واجب می ­شود که او را مؤاخذه و عقاب کند تا رسول خدا و دین خدا را یاری کند و از سویی کفر و مکر شیاطین و دشمنان را نابود ساخته و نور خود را کامل نماید.[۸]

بنابراین هدف خداوند از انتقام، اصلاح زمین از فساد است؛ یعنی مفسدانی را که امید هیچ­گونه خیری از آن­ها نیست و همه­‌ی منافذ نور و هدایت را بر خودشان بسته­‌اند، از بین برده و ریشه­‌کن می­‌کند.[۹] پس خداوند انتقام گیرنده از ظالمین به خاطر حق مظلومان است[۱۰] که در قرآن می­ فرماید: «...فَانْتَقَمْنا مِنَ الَّذینَ أَجْرَمُوا وَ کانَ حَقًّا عَلَینا نَصْرُ الْمُؤْمِنینَ»؛[۱۱] ...ولى (هنگامى که اندرزها سودى نداد) از مجرمان انتقام گرفتیم (و مؤمنان را یارى کردیم) و یارى مؤمنان، همواره حقى است بر عهده­‌ی ما.

می­‌توان گفت: هر کجا در قرآن و سنت، انتقام به خدا نسبت داده شده، به دلیل تضییع حقی از حقوق دین الهی و شریعت آسمانی است.[۱۲]

خداوند از گروهی نیز در قیامت انتقام خواهد گرفت که هدف از این انتقام، انجام وعده­‌ی الهی است؛ چرا که خداوند وعده داده است که بزودی در میان بندگانش به حق قضاوت می­ کند و اعمال آن­ها را جزا می­‌دهد؛ اگر خیر است جزای خیر و اگر شرّ است جزای شرّ می­‌دهد:[۱۳] «لِیجْزِىَ الَّذِینَ أَسَُواْ بِمَا عَمِلُواْ وَ یجَْزِىَ الَّذِینَ أَحْسَنُواْ بِالحُْسْنىَ»؛[۱۴] تا بدکاران را به کیفر کارهاى بدشان برساند و نیکوکاران را در برابر اعمال نیکشان پاداش دهد.

زمان انتقام گرفتن خداوند

انتقام الهی را از حیث زمان می ­توان به اخروی و دنیوی تقسیم کرد:

  • الف. انتقام اخروی: در برخی از آیات قرآن، زمان انتقام گرفتن خداوند روز قیامت است: «یوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْکبْرى‌ إِنَّا مُنْتَقِمُونَ»؛[۱۵] (ما از آنها انتقام مى‌گیریم) در آن روز که آنها را با قدرت خواهیم گرفت؛ آرى ما انتقام گیرنده‌ایم!

در آیه دیگر می­ فرماید: «...یوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیرَالْأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَ بَرَزُواْ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ»؛[۱۶] ...در آن روز که این زمین به زمین دیگر و آسمانها (به آسمانهاى دیگرى) مبدل مى‌شود و آنان در پیشگاه خداوندِ واحدِ قهار ظاهر مى ‌گردند.

در حقیقت، انتقام الهی در عالم آخرت، همان عذاب­های گوناگون خداوند است که هر فرد به اندازه‌­ای که استحقاق عذاب دارد، گرفتار آن خواهد شد.[۱۷]

  • ب. انتقام دنیوی: اگر در آیات فوق، انتقام خدای تعالی را به روز قیامت اختصاص داده، با این که خدای تعالی همیشه دارای انتقام است، بدین جهت بوده که انتقام آن روز، عالی­ترین جلوه­‌های انتقام را دارد.[۱۸] لکن خداوند از برخی نیز در دنیا انتقام می گیرد؛ مانند عذاب­هایی که به عنوان انتقام بر قوم فرعون[۱۹] و قوم حضرت شعیب[۲۰] نازل شد، یا اینکه برخی اقوام را به انتقام دنیوی تهدید کرده است، چنانکه خطاب به پیامبر اسلام می‌­فرماید: «فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِک فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ»؛[۲۱] و هرگاه تو را از میان آنها ببریم، حتماً از آنان انتقام خواهیم گرفت! منظور از بردن پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله از میان امتش، رحلت آن بزرگوار است و اشاره به این دارد که اگر مردم به راه خود همچنان ادامه دهند، در غیاب پیامبرشان شدیداً آن­ها را مجازات می ­کنیم.[۲۲] مشروط کردن انتقام به عدم حضور پیامبر در میان امت، به خاطر آن است که پیامبر صلی الله علیه وآله مظهر رحمت واسعه الهی و رحمة للعالمین است و وجود او مانع نزول قهر الهی و بلا و عذاب است. آنچنان که در آیه می فرماید: وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ وَ ما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ (سوره انفال، ۳۳)؛ خداوند، تا تو در میان آنها هستى آنها را مجازات نخواهد کرد، و (نیز) تا استغفار مى کنند خدا عذابشان نمى کند.

همچنین قرآن کریم یکی دیگر از انتقام­های دنیوی خداوند را اضلال گناه­کاران و گمراهان برشمرده و فرموده است: «وَ مَن یضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ... أَلَیسَ اللَّهُ بِعَزِیزٍ ذِى­‌انتِقَام»؛[۲۳] و هر کس را خداوند گمراه کند، هیچ هدایت‌کننده‌اى ندارد... آیا خداوند توانا و داراى مجازات نیست؟! عزت و صاحب انتقام­ بودن خداوند اقتضا می ­کند از کسی که حق را انکار کرده و بر کفر خود اصرار ورزیده، انتقام گرفته شود و انتقامش به این صورت است که او را گمراه کند و راهنمایی نباشد که او را هدایت کند. باید توجه داشت که این گمراه کردن توسط خداوند به عنوان یک مجازات بوده وگرنه خداوند ابتداً هیچ­کس را گمراه نمی­ کند؛ بلکه اضلال خداوند، ثانوی است.[۲۴]

علل انتقام ­گرفتن خداوند

  • الف. انکار و تکذیب آیات الهی: کسانی که آیات و نشانه­ های خداوند را انکار کنند با عذاب شدید خداوند و انتقام او روبرو خواهند شد: «إِنَّ الَّذینَ کفَرُوا بِآیاتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ وَاللَّهُ عَزیزٌ ذُوانْتِقامٍ»؛[۲۵] کسانى که به آیات خدا کافر شدند، کیفر شدیدى دارند و خداوند (براى کیفرِ بدکاران و کافران لجوج،) توانا و صاحب انتقام است.

مجازات­ کردن این گروه با قیدهای "شدید" و "ذوانتقام" تاکید شده؛ چرا که کفر به آیات خداوند از کفر به خود خداوند بالاتر است؛ زیرا آیات الهی محسوس و ملموس است و کفر به آن اثرش بدتر و بیشتر است؛ لذا کسی که به خدا کافر باشد با مشاهده‌­ی آیات خارجی ممکن است ایمان بیاورد؛ ولی کسی که به آیات و نشانه‌­های خداوند کافر باشد، حرکت فکری به سوی خداوند نخواهد داشت.[۲۶]

تکذیب آیات الهی نیز همانند کفر به آیات الهی از موجبات انتقام­ الهی است: «فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ فِی الْیمِّ بِأَنَّهُمْ کذَّبُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا عَنْها غافِلینَ»؛[۲۷] سرانجام از آنها انتقام گرفتیم و آنان را در دریا غرق کردیم؛ زیرا آیات ما را تکذیب کردند و از آن غافل بودند.

انتقام گرفتن خداوند از فرعونیان و غرق کردن آنها، جزای عمل آنان بود که در آیه­‌ی ۲۵ سوره­ زخرف نیز به آن اشاره شده است؛ چرا که آنها آیات الهی و دلایل و برهان­هایی را که بر صدق حضرت موسی علیه السلام و صحت نبوت او دلالت داشت تکذیب کردند.[۲۸] تکذیب و روی­گردانی آنان تا آن حد ادامه یافت که موجب غضب الهی شد: «فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعینَ»؛[۲۹] اما هنگامى که ما را به خشم آوردند، از آنها انتقام گرفتیم و همه را غرق کردیم. "اسف" به معنای اندوه توأم با غضب است.[۳۰] البته باید به این نکته توجه داشت که اندوه و خشم به آن معنایی که برای مخلوق مطرح است، درباره­‌ی خداوند مفهوم ندارد؛[۳۱] بلکه در اینجا منظور انجام اعمالی بود که موجب خشم می­‌شد.[۳۲]

قرآن در آیات دیگر این گروه را که آیات الهی و رسولان او را تکذیب می­‌کنند و از آن روی می‌­گردانند، مجرم نامیده و آنان را مشمول انتقام الهی دانسته است: «وَلَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِک رُسُلاً إِلى‌ قَوْمِهِمْ فَجاؤُهُمْ بِالْبَیناتِ فَانْتَقَمْنا مِنَ الَّذینَ أَجْرَمُوا»؛[۳۳] و پیش از تو پیامبرانى را بسوى قومشان فرستادیم؛ آنها با دلایل روشن به سراغ قوم خود رفتند ولى (هنگامى که اندرزها سودى نداد) از مجرمان انتقام گرفتیم.

مراد این است که ما رسولان را با نشانه­ های روشن فرستادیم، لکن آن مجرمان آیات و نشانه‌­ها را تکذیب کردند و مستحق عذاب و انتقام الهی شدند.[۳۴] در آیه ­دیگر می­ فرماید: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکرَ بِآیاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْها إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمینَ مُنْتَقِمُونَ»؛[۳۵] چه کسى ستمکارتر است از آن کس که آیات پروردگارش به او یادآورى شده و او از آن اعراض کرده است؟! مسلّماً ما از مجرمان انتقام خواهیم گرفت.

این که مجرم­ نامیده شده ­اند، چراکه بزرگترین ظلم همان روی­گردانی از آیات الهی بعد از یادآوری است؛ بنابراین مستحق انتقام خداوند هستند.[۳۶] پس توجه به تذکرات الهی و به عبارتی دین­داری، متضمن یک نیروی معنوی است که فرد را از ظلم دور می­ کند؛ حال ظلم به خود باشد یا ظلم به دیگران.[۳۷]

  • ب. ظلم: یکی از اقوامی که خداوند از آنان انتقام گرفت، قوم حضرت شعیب علیه السلام بود که در قرآن به عنوان "اصحاب ایکه" معرفی شده‌­اند. قرآن علت انتقام­ را ظلم آنان بیان کرده که کفر و نافرمانی آنان از حق بود:[۳۸] «وَ إِن کاَنَ أَصْحَابُ الْأَیکةِ لَظَالِمِینَ فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ...»؛[۳۹] اصحاب أیکه [صاحبان سرزمین‌هاى پردرخت قوم شعیب‌] مسلماً قوم ستمگرى بودند! ما از آنها انتقام گرفتیم...

اصحاب ایکه در سرزمینی زندگی می­ کردند که با درختان بسیاری پوشیده شده بود. آنان ظلم­‌های گوناگونی مانند شرک به خداوند، راهزنی و کم‌­فروشی انجام می­ دادند. خداوند حضرت شعیب را به سوی آنان مبعوث کرد؛ ولی آنان وی را تکذیب کردند و مستحق انتقام الهی شدند.[۴۰]

  • ج. عصیان در مقابل احکام الهی: خداوند از کسانی که از اوامر او نافرمانی کنند و کار­های تحریم شده ­او را مرتکب شوند، انتقام می ­گیرد:[۴۱] «...وَ مَنْ عادَ فَینْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ وَاللَّهُ عَزیزٌ ذُوانْتِقامٍ»؛[۴۲] ...ولى هر کس تکرار کند، خدا از او انتقام مى‌گیرد و خداوند، توانا و صاحب انتقام است.

خداوند در این آیه می­‌فرماید: نباید در حال احرام، صیدی انجام داد و در صورت ارتکاب باید کفاره آن پرداخت شود و این کفاره از این جهت که خطا را می­‌پوشاند، یک نوع توبه عملی است؛ ولی اگر مجدداً این کار را انجام دهد، نافرمانی بسیار بزرگی انجام داده که کفاره آن را محو نمی­‌کند؛ بلکه فقط انتقام الهی می ­تواند کفاره‌­ی آن باشد.[۴۳] پس باید به این نکته توجه داشت که مخالفت و عصیان در مقابل احکام و دستور­های الهی به هر صورتی که باشد، موجب مؤاخذه شده و بنده­ عاصی به جزای عمل خلاف خود مبتلا خواهد شد.[۴۴]

پانویس

  1. سوره آل ­عمران/۴، سوره مائده/۹۵، سوره ابراهیم/۴۷، سوره زمر/۳۷.
  2. ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحریر والتنویر، بی­تا، ج۳، ص۱۲.
  3. سوره آل عمران/۴ و سوره مائده/۹۵.
  4. علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۷ق، ج۱۲، ص۸۵.
  5. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۲، ص۲۹۹.
  6. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۰.
  7. رک: جوادی آملی، عبدالله؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم، مرکز نشر اسراء، ۱۳۸۴ش، چاپ دوم، ج۳، ص۱۶۴.
  8. رک: التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۲، ص۲۲۸.
  9. صادقی تهرانی، محمد؛ الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، قم، فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۵ش، چاپ دوم، ج۱۱، ص۲۶۷.
  10. همان، ج۱۶، ص۱۰۲.
  11. سوره روم/۴۷.
  12. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۸۷.
  13. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۰.
  14. سوره نجم/۳۱.
  15. سوره دخان/۱۶.
  16. سوره ابراهیم/۴۸.
  17. محمد سبزواری نجفی، الجدید فی تفسیر القرآن المجید، بیروت، دارالتعاریف، ۱۴۰۶ق، ج۶، ص۳۸۵.
  18. المیزان فی تفسیرالقرآن، ج۱۲، ص۸۸.
  19. سوره اعراف/۱۳۶.
  20. سوره حجر/۷۹.
  21. سوره زخرف/۴۱.
  22. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه‌، تهران‌، دارالکتب الإسلامیة، ۱۳۷۴ش‌، چاپ اول، ج۲۱، ص۷۱.
  23. سوره زمر/۳۶.
  24. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۲۶۲.
  25. سوره آل­ عمران/۴.
  26. مصطفوی، حسن؛ تفسیر روشن، تهران، مرکز نشر کتب، ۱۳۸۰ش، چاپ اول، ج۴، ص۷۲.
  27. سوره اعراف/۱۳۶.
  28. طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع ­البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، ۱۳۷۲ش، چاپ سوم، ج۴، ص۷۲۴.
  29. سوره زخرف/۵۵.
  30. المفردات فی غریب القرآن، صفحه۷۵.
  31. تفسیر نمونه، ج۲۱، ص۹۰.
  32. الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج۲۶، ص۳۴۴.
  33. سوره روم/۴۷.
  34. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۴۸۳.
  35. سوره سجده/۲۲.
  36. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۲۶۴.
  37. مدرسی، سید محمدتقی؛ من هدی القران، تهران، دار محبی الحسین، ۱۴۱۹ق، چاپ اول، ج۱۰، ص۲۳۳.
  38. مغنیه، محمدجواد؛ تفسیر الکاشف، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۲۴ق، چاپ اول، ج۴، ص۴۸۷.
  39. سوره حجر/۷۸ و ۷۹.
  40. قاسمی، محمد جمال­ الدین؛ محاسن التأویل، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸ق، چاپ اول، ج۶، ص۳۴۲.
  41. طوسی، محمد بن حسن؛ التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء­التراث العربی، ج۴، ص۲۸.
  42. سوره مائده/۹۵.
  43. الفرقان فی تفسیر القران بالقرآن، ج۹، ص۲۳۷.
  44. تفسیر روشن، ج۷، ص۲۲۴.

منابع

  • "انتقام"، دانشنامه پژوهه، مجتبی بیابان‌پور، بازیابی: ۲۳ آبان ۱۳۹۲.
  • "انتقام"، دائرةالمعارف قرآن کریم، محمد ابوطالبى، ج۴، ص۴۳۷.