احمد بن داوود قمی: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۲۰: | سطر ۲۰: | ||
برخى دانشورانى كه احمد بن داوود قمى توفيق شاگردى آنان را يافته و از محضر آنها حديث نقل كرده است، از اين قرارند: | برخى دانشورانى كه احمد بن داوود قمى توفيق شاگردى آنان را يافته و از محضر آنها حديث نقل كرده است، از اين قرارند: | ||
− | * | + | *[[علی بن حسین بن بابویه قمی|على بن حسين بن بابويه قمى]] (329 ق)؛ پدر [[شیخ صدوق]]، و فقيه و مرجع دينى مردم قم و مورد اعتماد آنها بود. او استاد بزرگ احمد بن داوود قمى به شمار مى آمد و در جهت آموزش معارف حقيقى به شاگردانى همچون احمد بن داوود و رشد شخصيت علمى ايشان به خوبى كوشيد. احمد بن داوود شمار زيادى از روايت هايش را از او نقل كرد، و نسبت به ساير اساتيد، بيشتر به نزد ابن بابويه مى رفته و اغلب معارف و آموزه هاى دينى خود را از او مى آموخته است. |
− | * | + | *[[محمد بن عبدالله حمیری قمی|محمد بن عبدالله حميرى قمى]]؛ راوى ثقه و شخصيت وارسته شيعى بود، كه با [[امام زمان]] عجل الله فرجه مكاتبه داشت.<ref>رجال نجاشى، ص 261، رقم 684.</ref> احمد بن داوود از محضر وى نيز بهره برد و به نقل روايت پرداخت. |
− | * | + | *محمد بن جعفر المؤدب القمى؛ معروف به ابن بطّه، از عالمان بنام شيعه بود كه بهره فراوان از علم و فضل داشت و نزد قمى ها از مقام و منزلت بزرگى برخوردار بود.<ref>همان.</ref> |
− | * | + | *[[محمد بن حسن صفار]]؛ |
+ | *[[محمد بن قولویه|محمد بن قولويه]]. | ||
==شاگردان== | ==شاگردان== | ||
− | + | احتمالاً اشخاص فراوانى پاى درس احمد بن داوود قمى مى نشسته و ضمن بهره مندى از محضرش به نقل [[حديث]] مى پرداختند، اما در ميان روايت هاى موجود تنها نام دو تن از آنها ديده مى شود: | |
− | *محمد بن احمد بن داوود | + | *محمد بن احمد بن داوود قمى (م 368 ق)؛ فرزند احمد بن داوود كه از عالمان و محدثان بزرگ شيعه به شمار مى رفت، [[احمد بن علی نجاشی|نجاشى]] در تجليل مقام او گفته است: «...محمد بن احمد بن داوود، فقيه و بزرگ شهر قم بود...».<ref>همان، ص 372، رقم 1019.</ref> محمد بن احمد جايگاه والايى از علم و [[عدالت]] داشت،<ref>معجم رجال الحديث، ج 2، ص 110 و 114، رقم 555 و 559.</ref> و جز مواردى اندك تمام روايت هاى پدرش - احمد بن داوود - را خود نقل كرد. |
− | محمد | + | *سلامة بن محمد قمی (م 339 ق)؛ در ميان عالمان شيعى مقام بزرگى داشت و از محدثان ثقه و عالمان جليلالقدر به شمار مى آمد؛ او برادرزن احمد بن داوود بود<ref>معجم الثقات، ص 101، رقم 676 به نقل از اقبال الأعمال ابن طاووس، ص 710.</ref> و شمار اندكى از روايت هاى وى را نقل كرد، از اين رو در رديف شاگردان احمد بن داوود نيز جاى گرفت.<ref>رجال نجاشى، ص 384، رقم 1045.</ref> |
− | + | ==تأليفات== | |
− | + | بر اساس آنچه كه [[احمد بن علی نجاشی|شیخ نجاشى]] و [[شيخ طوسى]]<ref>فهرست شيخ طوسى، ص 29 و رجال نجاشى، ص 95، رقم 235.</ref> آورده اند، احمد بن داوود نيز در شمار نويسندگان شيعى قرار داشت و به تأليف كتاب پرداخت. شيخ طوسى در اين باره چنين گفته است: «...او دارنده كتاب نوادر بود كه فوايد فراوان داشت».<ref>فهرست شيخ طوسى، ص 29.</ref> [[شیخ آقا بزرگ تهرانی|شیخ آقا بزرگ تهرانى]] از عالمان معاصر نيز با عنوان «كتاب النوادر لاحمد بن داوود بن على القمى»<ref>الذريعه، ج 24، ص 320، رقم 1660.</ref> از تنها اثر احمد بن داوود نام برده است. | |
− | |||
− | بر اساس آنچه كه | ||
− | |||
− | |||
اكنون پس از گذشت يازده قرن فقط نام اين اثر در كتابهاى فهرستنگارى و رجال شيعه باقى مانده است و هيچ اثرى از خود كتاب - به طور مستقل - وجود ندارد. | اكنون پس از گذشت يازده قرن فقط نام اين اثر در كتابهاى فهرستنگارى و رجال شيعه باقى مانده است و هيچ اثرى از خود كتاب - به طور مستقل - وجود ندارد. | ||
− | بديهى است، با توجه به موضوع كتاب كه [[احاديث]] [[اهل بيت]] علیهمالسلام بوده است، احتمال مى رود اين اثر نيز در كتابهاى بزرگ روائى شيعه ادغام شده باشد زيرا بسيارى از روايت هاى موجود احمد بن داوود در ميان كتاب هاى روائى موجود شيعه همانند، | + | بديهى است، با توجه به موضوع كتاب كه [[احاديث]] [[اهل بيت]] علیهمالسلام بوده است، احتمال مى رود اين اثر نيز در كتابهاى بزرگ روائى شيعه ادغام شده باشد زيرا بسيارى از روايت هاى موجود احمد بن داوود در ميان كتاب هاى روائى موجود شيعه همانند، [[تهذیب الأحکام (کتاب)|تهذيب الاحکام]]، [[بحارالانوار]]، [[وسايل الشيعه]] و... به چشم مى خورد. |
− | == | + | ==در نظر عالمان== |
− | + | احمد بن داوود در نگاه و سخن همه عالمان شيعى، راوى و عالمى ثقه بوده است.<ref>الجامع فى الرجال، ج 1، ص 115.</ref> [[احمد بن علی نجاشی|ابوالعباس نجاشى]] در تمجيد شخصيت ممتاز احمد بن داوود قمى از كلمه «ثقه» دو بار استفاده كرده و گفته است: «...كان ثقة ثقة...».<ref>رجال نجاشى، ص 95، رقم 235.</ref> اين جمله پرمعناى نجاشى كه با تأكيد فراوان همراه است، نشاندهنده جايگاه والاى احمد بن داوود نزد عالمان آن روزگار است، زيرا مرحوم نجاشى فقط در تعريف اشخاص بلندمرتبه از چنين جمله اى بهره مى گرفته است. | |
− | + | دانشوران ديگرى از [[علم رجال|رجال]] شناسان همچون: [[شيخ طوسى]]،<ref>فهرست شيخ طوسى، ص 29.</ref> [[ابن داوود حلی|ابن داوود حلى]]،<ref>رجال ابن داوود، ص 27.</ref>و ... نيز صريحاً احمد بن داوود را توثيق كرده، جايگاه رفيع او را در ميان [[محدثان]] و عالمان بزرگ شيعه ستوده اند. | |
− | |||
− | دانشوران ديگرى از رجال شناسان همچون: شيخ طوسى | ||
==روايت نور== | ==روايت نور== | ||
− | + | علماى پيشين - از جمله مرحوم نجاشى، شيخ طوسى، ابن داوود...،<ref>رجال نجاشى، ص 95، رقم 235؛ فهرست شيخ طوسى، ص 29؛ رجال ابن داوود، ص 27.</ref> احمد بن داوود را كثيرالحديث، يعنى كسى كه زياد روايت نقل كرده است، معرفى كرده اند ولى اشاره اى به شمار روايت هاى او نكرده اند. از ميان دانشمندان معاصر، [[سید ابوالقاسم خویی|آیت الله خوئى]] عدد روايت هاى احمد بن داوود را برشمرده و در اين باره چنين گفته است: «...عنوان احمد بن داوود در سند بيست [[حديث]] واقع شده است».<ref>معجم رجال الحديث، ج 2، ص 110، رقم 555.</ref> | |
− | + | موضوع كلى روايت هاى احمد بن داوود شامل بخشهاى: [[اخلاق]] و [[آداب و سنن اسلامی|آداب اسلامى]]، [[فقه]]، عقايد و [[تفسير]] است كه در هر بخش به روايت هاى گوناگون برمى خوريم. بخش اخلاق و آداب اسلامى بيشترين حديث را در خود جاى داده است؛ در اين قسمت، روايتهايى درباره ارزش [[زيارت]] قبور [[ائمه اطهار]] علیهمالسلام، آداب زيارت ايشان و... مشاهده مى گردد. [[مرگ]] كه نقطه آغازين زندگانى ابدى انسان است - به همراه آداب و مسائل آن - دسته ديگرى از روايت هاى احمد بن داوود را تشكيل داده است. | |
− | + | فقه پوياى تشيع كه برگرفته از چشمه لايزال [[قرآن]] و [[عترت]] است، بخش ديگرى از موضوع احاديث احمد بن داوود است؛ او در اين قسمت نيز چند روايت درباره [[نماز]]، مسايل ضرورى ميت و... نقل كرده است. شمار اندكى از روايت هاى احمد بن داوود نيز در موضوع عقايد ([[امامت]]) و [[تفسير قرآن]] نقل شده است. | |
− | |||
− | از | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | شمار اندكى از روايت هاى احمد بن داوود نيز در موضوع عقايد (امامت) و | ||
'''پرستش بى ولايت''' | '''پرستش بى ولايت''' | ||
− | + | احمد بن داوود با واسطه از [[امام صادق علیه السلام|حضرت صادق]] علیهالسلام درباره خطر پيروى نكردن از [[اهل بيت]] عليهم السلام نقل می کند: «قال ابوعبداللّه علیهالسلام مَن دانَ اللَّهَ بِغَيرِ سَماع عَن صادقٍ ألزَمَهُ اللَّهُ الَبَتَّةَ إلَى العَناءِ، ومَنِ ادَّعى سَماعَاً مِن غَيرِ البابِ الَّذى فَتَحَهُ اللَّهُ فَهُوَ مُشرِكٌ، وذلكَ البابُ المَأمونُ عَلى سِرِّ اللَّهِ المَكنُونِ». هر كس بدون شنيدن از امامى راستگو خداى را بپرستد، خداوند او را به سختى و فنا افكند و كسى كه ادعاى شنيدن از امامى كند، چنانچه غير از درى باشد كه خداوند آن را براى خلقش گشوده است، مشرك خواهد بود و آن درى كه خداوند گشوده امامى است كه خدا او را امانت دار سرّ نهان خود كرده است».<ref>اصول كافى، ج 1، ص 377، ح 4؛ بحارالأنوار، ج 2، ص 105، ح 68، با اختلاف سند. </ref> | |
'''ستاره درخشنده ''' | '''ستاره درخشنده ''' | ||
− | + | احمد بن داوود - با چند واسطه - حديثى را از امام محمدباقر علیهالسلام نقل كرده است كه حضرت آيه شريفه «فلا اقسم بالخنّس، الجوار الكنّس؛ قسم به ستارگانى كه بازمى گردند، حركت مى كنند و از ديده ها پنهان مى شوند».<ref>[[سوره تكوير]]، آيات 15 و 16.</ref> را به زمان تولد، [[غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)|غيبت]] و ظهور [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|امام زمان]] علیهالسلام معنا كرده است؛ مضمون گفتار امام پنجم علیهالسلام از اين قرار است: «خنّس» امامى است كه مى آيد و در سال 260 از نظرها پنهان شده، سپس همانند ستاره اى درخشان در شبى تاريك، آشكار خواهد شد».<ref>بحارالانوار، ج 51، ص 137، ح 6. روايت مذكور با اندك اختلافى در سند و متن در تفاسير نورالثقلين، ج 5، ص 517؛ برهان، ج 4، ص 432؛ صافى، ج 2، ص 791، ذيل آيه شريفه مزبور نيز آمده است.</ref> «...عن ام هانى قالت: قلت لأبى جعفر علیهالسلام: ما معنى قول الله عزوجل فلا اقسم بالخنّس؟ قال لى: يا ام هانى امام يخنس نفسه حتى ينقطع عن الناس علمه سنة ستين و مأتين ثم يبدو كالشهاب الواقد فى الليلة الظلماء، فان ادركت ذالك الزمان قرت عيناك». [[علامه مجلسى]] اين روايت را از غيبت نعمانى نقل كرده است. | |
− | |||
− | |||
'''پيمان زيارت''' | '''پيمان زيارت''' |
نسخهٔ ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۶:۱۴
احمد بن داوود بن على قمى، محدث و عالم بنام شيعى
محتویات
زندگینامه
ابوالحسين احمد بن داوود بن على قمى،[۱] احتمالاً در نيمه دوم قرن سوم هجرى زاده شد. او بخش زيادى از عمرش را در شهر قم گذراند و به همين دليل به «قمى» نيز معروف است.
احمد بن داوود با خواهر سلامة بن محمد - از شيعيان جليلالقدر - پيمان زناشويى بست، بعد از آن به اتفاق همسرش رهسپار قم شد و در آنجا سكنى گرفت. حاصل اين ازدواج مبارك، فرزندى شد كه او را «محمد» نام كردند و بعدها در زمره عالمان و فقيهان نامدار آن روزگار جاى گرفت.[۲]
احمد بن داوود در طول حيات خود به شهرهاى زيادى سفر كرد؛ ابتدا به شهر قم كوچيد و چندين سال همان جا زيست، بعد از مرگ پدرش به سوى بغداد شتافت و مدتى آنجا ماند، در سال 333 هـ.ق به شام رفت اما دوباره به شهر بغداد بازگشت و تا آخر عمر همان جا ماند.[۳]
با توجه به جايگاه والائى كه احمد بن داوود در ميان عالمان و راويان شيعى روزگار خود داشته است، - احتمالاً - عزيمت او به شهرهاى قم، شام و بغداد، براى بدست آوردن معارف شيعى و انتشار آن به ديگر بلاد بوده است. به همين منظور كار فرهنگى خود را در شهر قم آغاز و در كنار بزرگانى همچون «ابن بابويه قمى» فعاليت هاى فرهنگى را تعميق و سرانجام با سفر به بغداد و شام تكميل كرد.
از نكات مهم روزگار احمد بن داوود قمى، زيستن او در عصر غيبت صغرى است؛ احمد بن داوود بيشتر عمرش را در اوضاعى گذراند كه شيعيان مى توانستند از طريق نامه و به وسيله نايبان خاص امام مهدى عجل الله تعالی فرجه با امام و مقتداى خود ارتباط برقرار كنند؛ اگر چه از چگونگى رابطه او با نايبان ويژه امام عصر عجل الله فرجه اطلاعى در دست نيست، اما با رسيدن به محضر بزرگانى همانند «محمد بن عبدالله حميرى» كه با امام زمان عجل الله فرجه در ارتباط بود، روح و جانش را از پرتوافشانى آن وجود مقدس نور و گرمى بخشيد. محمد بن عبدالله حميرى، عالم و محدث والامقام شيعى و از بزرگانى بود كه با حضرت بقية الله عجل الله فرجه مكاتبه داشت. او يكى از نامههايش به امام زمان عجل الله فرجه را به احمد بن داوود نشان داد و احمد نيز با مشاهده دست خط مبارك حضرت و شنيدن آن از حميرى، آن را نقل كرد.
نكته ديگر در روزگار احمد بن داوود قمى، هم عصر بودن وى با بسيارى از دانشوران و فقيهان بنام شيعه است؛ او در زمان عالمان بزرگى همچون: على بن حسين بن بابويه قمى - پدر شيخ صدوق - مى زيست و از محضر وى استفاده هاى فراوان مى برد. احمد بن داوود همپاى ابن بابويه قمى به ترويج و تبليغ مذهب تشيع مى پرداخت. مرحوم نجاشى (متوفى 450 هـ.ق) در اين باره گفته است: «...احمد بن داوود با على بن حسين بن بابويه مصاحبت و همراهى داشته است».[۴]
نكته آخرى كه درباره عصر زندگانى اين عالم و محدث والامقام شيعى مى شود گفت، همزمانى با حكومت شمارى از خلفاى عباسى است. نام برخى از حاكمان عباسى در روزگار احمد بن داوود قمى از اين قرار است: معتضد، مكتفى، مقتدر، قاهر، راضى، متقى، مستكفى و مطيع.[۵] اين چند تن از سال 279 هـ.ق تا سال 363 هـ.ق بر اريكه قدرت تكيه زدند، كه احمد بن داوود نيز در اين دوران تاريك مى زيست.
استادان
برخى دانشورانى كه احمد بن داوود قمى توفيق شاگردى آنان را يافته و از محضر آنها حديث نقل كرده است، از اين قرارند:
- على بن حسين بن بابويه قمى (329 ق)؛ پدر شیخ صدوق، و فقيه و مرجع دينى مردم قم و مورد اعتماد آنها بود. او استاد بزرگ احمد بن داوود قمى به شمار مى آمد و در جهت آموزش معارف حقيقى به شاگردانى همچون احمد بن داوود و رشد شخصيت علمى ايشان به خوبى كوشيد. احمد بن داوود شمار زيادى از روايت هايش را از او نقل كرد، و نسبت به ساير اساتيد، بيشتر به نزد ابن بابويه مى رفته و اغلب معارف و آموزه هاى دينى خود را از او مى آموخته است.
- محمد بن عبدالله حميرى قمى؛ راوى ثقه و شخصيت وارسته شيعى بود، كه با امام زمان عجل الله فرجه مكاتبه داشت.[۶] احمد بن داوود از محضر وى نيز بهره برد و به نقل روايت پرداخت.
- محمد بن جعفر المؤدب القمى؛ معروف به ابن بطّه، از عالمان بنام شيعه بود كه بهره فراوان از علم و فضل داشت و نزد قمى ها از مقام و منزلت بزرگى برخوردار بود.[۷]
شاگردان
احتمالاً اشخاص فراوانى پاى درس احمد بن داوود قمى مى نشسته و ضمن بهره مندى از محضرش به نقل حديث مى پرداختند، اما در ميان روايت هاى موجود تنها نام دو تن از آنها ديده مى شود:
- محمد بن احمد بن داوود قمى (م 368 ق)؛ فرزند احمد بن داوود كه از عالمان و محدثان بزرگ شيعه به شمار مى رفت، نجاشى در تجليل مقام او گفته است: «...محمد بن احمد بن داوود، فقيه و بزرگ شهر قم بود...».[۸] محمد بن احمد جايگاه والايى از علم و عدالت داشت،[۹] و جز مواردى اندك تمام روايت هاى پدرش - احمد بن داوود - را خود نقل كرد.
- سلامة بن محمد قمی (م 339 ق)؛ در ميان عالمان شيعى مقام بزرگى داشت و از محدثان ثقه و عالمان جليلالقدر به شمار مى آمد؛ او برادرزن احمد بن داوود بود[۱۰] و شمار اندكى از روايت هاى وى را نقل كرد، از اين رو در رديف شاگردان احمد بن داوود نيز جاى گرفت.[۱۱]
تأليفات
بر اساس آنچه كه شیخ نجاشى و شيخ طوسى[۱۲] آورده اند، احمد بن داوود نيز در شمار نويسندگان شيعى قرار داشت و به تأليف كتاب پرداخت. شيخ طوسى در اين باره چنين گفته است: «...او دارنده كتاب نوادر بود كه فوايد فراوان داشت».[۱۳] شیخ آقا بزرگ تهرانى از عالمان معاصر نيز با عنوان «كتاب النوادر لاحمد بن داوود بن على القمى»[۱۴] از تنها اثر احمد بن داوود نام برده است.
اكنون پس از گذشت يازده قرن فقط نام اين اثر در كتابهاى فهرستنگارى و رجال شيعه باقى مانده است و هيچ اثرى از خود كتاب - به طور مستقل - وجود ندارد.
بديهى است، با توجه به موضوع كتاب كه احاديث اهل بيت علیهمالسلام بوده است، احتمال مى رود اين اثر نيز در كتابهاى بزرگ روائى شيعه ادغام شده باشد زيرا بسيارى از روايت هاى موجود احمد بن داوود در ميان كتاب هاى روائى موجود شيعه همانند، تهذيب الاحکام، بحارالانوار، وسايل الشيعه و... به چشم مى خورد.
در نظر عالمان
احمد بن داوود در نگاه و سخن همه عالمان شيعى، راوى و عالمى ثقه بوده است.[۱۵] ابوالعباس نجاشى در تمجيد شخصيت ممتاز احمد بن داوود قمى از كلمه «ثقه» دو بار استفاده كرده و گفته است: «...كان ثقة ثقة...».[۱۶] اين جمله پرمعناى نجاشى كه با تأكيد فراوان همراه است، نشاندهنده جايگاه والاى احمد بن داوود نزد عالمان آن روزگار است، زيرا مرحوم نجاشى فقط در تعريف اشخاص بلندمرتبه از چنين جمله اى بهره مى گرفته است.
دانشوران ديگرى از رجال شناسان همچون: شيخ طوسى،[۱۷] ابن داوود حلى،[۱۸]و ... نيز صريحاً احمد بن داوود را توثيق كرده، جايگاه رفيع او را در ميان محدثان و عالمان بزرگ شيعه ستوده اند.
روايت نور
علماى پيشين - از جمله مرحوم نجاشى، شيخ طوسى، ابن داوود...،[۱۹] احمد بن داوود را كثيرالحديث، يعنى كسى كه زياد روايت نقل كرده است، معرفى كرده اند ولى اشاره اى به شمار روايت هاى او نكرده اند. از ميان دانشمندان معاصر، آیت الله خوئى عدد روايت هاى احمد بن داوود را برشمرده و در اين باره چنين گفته است: «...عنوان احمد بن داوود در سند بيست حديث واقع شده است».[۲۰]
موضوع كلى روايت هاى احمد بن داوود شامل بخشهاى: اخلاق و آداب اسلامى، فقه، عقايد و تفسير است كه در هر بخش به روايت هاى گوناگون برمى خوريم. بخش اخلاق و آداب اسلامى بيشترين حديث را در خود جاى داده است؛ در اين قسمت، روايتهايى درباره ارزش زيارت قبور ائمه اطهار علیهمالسلام، آداب زيارت ايشان و... مشاهده مى گردد. مرگ كه نقطه آغازين زندگانى ابدى انسان است - به همراه آداب و مسائل آن - دسته ديگرى از روايت هاى احمد بن داوود را تشكيل داده است.
فقه پوياى تشيع كه برگرفته از چشمه لايزال قرآن و عترت است، بخش ديگرى از موضوع احاديث احمد بن داوود است؛ او در اين قسمت نيز چند روايت درباره نماز، مسايل ضرورى ميت و... نقل كرده است. شمار اندكى از روايت هاى احمد بن داوود نيز در موضوع عقايد (امامت) و تفسير قرآن نقل شده است.
پرستش بى ولايت
احمد بن داوود با واسطه از حضرت صادق علیهالسلام درباره خطر پيروى نكردن از اهل بيت عليهم السلام نقل می کند: «قال ابوعبداللّه علیهالسلام مَن دانَ اللَّهَ بِغَيرِ سَماع عَن صادقٍ ألزَمَهُ اللَّهُ الَبَتَّةَ إلَى العَناءِ، ومَنِ ادَّعى سَماعَاً مِن غَيرِ البابِ الَّذى فَتَحَهُ اللَّهُ فَهُوَ مُشرِكٌ، وذلكَ البابُ المَأمونُ عَلى سِرِّ اللَّهِ المَكنُونِ». هر كس بدون شنيدن از امامى راستگو خداى را بپرستد، خداوند او را به سختى و فنا افكند و كسى كه ادعاى شنيدن از امامى كند، چنانچه غير از درى باشد كه خداوند آن را براى خلقش گشوده است، مشرك خواهد بود و آن درى كه خداوند گشوده امامى است كه خدا او را امانت دار سرّ نهان خود كرده است».[۲۱]
ستاره درخشنده
احمد بن داوود - با چند واسطه - حديثى را از امام محمدباقر علیهالسلام نقل كرده است كه حضرت آيه شريفه «فلا اقسم بالخنّس، الجوار الكنّس؛ قسم به ستارگانى كه بازمى گردند، حركت مى كنند و از ديده ها پنهان مى شوند».[۲۲] را به زمان تولد، غيبت و ظهور امام زمان علیهالسلام معنا كرده است؛ مضمون گفتار امام پنجم علیهالسلام از اين قرار است: «خنّس» امامى است كه مى آيد و در سال 260 از نظرها پنهان شده، سپس همانند ستاره اى درخشان در شبى تاريك، آشكار خواهد شد».[۲۳] «...عن ام هانى قالت: قلت لأبى جعفر علیهالسلام: ما معنى قول الله عزوجل فلا اقسم بالخنّس؟ قال لى: يا ام هانى امام يخنس نفسه حتى ينقطع عن الناس علمه سنة ستين و مأتين ثم يبدو كالشهاب الواقد فى الليلة الظلماء، فان ادركت ذالك الزمان قرت عيناك». علامه مجلسى اين روايت را از غيبت نعمانى نقل كرده است.
پيمان زيارت
امام رضا علیهالسلام سخنى درباره ارزش و اهميت زيارت قبور ائمه طاهرين علیهالسلام دارد كه احمد بن داوود - با چند واسطه - از آن حضرت نقل كرده است، مضمون اين روايت چنين است: «حسن بن على (بن زياد) وشّاء - كه از راويان جليلالقدر شيعه و ياران امام رضا علیهالسلام به شمار مى رفت. - گفته است: از امام رضا علیهالسلام شنيدم كه فرمود: «هر امامى بر گردن دوستان و پيروان خود عهد و پيمانى دارد كه زيارت بارگاه ايشان، نشانه كامل شدن عهد و حسن اداء پيمان است، هر كس از سر شوق و شناخت به زيارت آنان رود، امامان نيز در روز جزا شفيع آنها خواهند شد».[۲۴]
زيارت امام كاظم علیهالسلام
مزيت زيارت بارگاه امام هفتم علیهالسلام عنوان روايتى است كه احمد بن داوود با واسطه از حضرت رضا علیهالسلام چنين نقل كرده است: «حسين بن بشّار - محدث بزرگوار شيعى و از اصحاب امام رضا علیهالسلام - گفته است: از حضرت رضا علیهالسلام پرسيدم: كسى كه قبر پدرت را زيارت كند، چه چيز نصيبش مى شود؟ امام علیهالسلام فرمود: زيارتش كن. گفتم: چه فضيلتى دارد؟ پاسخ داد: همانند فضيلت زيارت قبر پدرش رسول الله صلی الله علیه و آله...».[۲۵]
زيارت امام رضا علیهالسلام
فضيلت زيارت امام هشتم علیهالسلام روايت ديگرى است كه احمد بن داوود قمى - با چند واسطه - از خود امام رضا علیهالسلام نقل كرده كه مضمون گفتار حضرت چنين است: «هر كس مرا زيارت كند، سه جا در روز قيامت سراغش مى روم و از هراس آن روز مى رهانم: هنگام دادن نامه هاى عمل، وقت گذشتن از پل صراط و لحظه سنجش اعمال».[۲۶]
در حديث ديگرى كه احمد بن داوود از امام جواد علیهالسلام درباره ثواب زيارت حضرت رضا علیهالسلام روايت كرده است، چنين آمده است: «...من زار ابى فله الجنّة؛ ...هر كس پدرم را زيارت كند بهشت بر او واجب است».[۲۷]
آداب زيارت
از جمله روايتهايى كه احمد بن داوود نقل كرده است، نامه اى است كه استادش «محمد بن عبداللّه حميرى»[۲۸] به حضرت صاحب الأمر عجل الله تعالى فرجه الشريف نوشت و در آن از حكم سجده بر قبر امامان علیهمالسلام و كيفيت نماز در اطراف ضريح ايشان پرسيد، كه مضمون[۲۹] پاسخ امام علیهالسلام از اين قرار است: «سجده بر قبر در هيچ يك از نمازهاى واجب، نافله و زيارت جايز نيست، بلكه گونه راست را بر قبر نهد و اما نماز در پشت ضريح به منزله نماز در پشت امام جماعت است. همان گونه كه نمازگزار در نماز جماعت نبايد جلوتر از امام بايستد، در نماز اطراف ضريح نيز نبايد جلوتر از قبر نماز بگزارد، بلكه در طرف چپ قبر يا راست آن نماز بخواند.[۳۰]
آداب نماز
احمد بن داوود قمى - با چند واسطه - از امام صادق علیهالسلام سخنى را در زمينه مكان و لباس نمازگزار نقل كرده كه مضمون آن چنين است: «در خانه اى كه شراب يا مسكرات هست، نماز مخوان؛ زيرا فرشتگان وارد آن خانه نمى شوند و در لباسى كه آلوده به شراب و مسكر است، نماز مگزار مگر آن كه بشويى».[۳۱]
دعا وقت غسل ميت
در فرهنگ متعالى اسلام، جسم مؤمن همانند جان او عزيز و ارزشمند است؛ به همين منظور، آداب ويژه اى درباره غسل، كفن، دفن،... ميت مسلمان وضع گرديده، كه يكى از اين آداب، خواندن دعا در وقت غسل دادن ميت مسلمان است.
امام باقر علیهالسلام در اين زمينه فرموده است: «مؤمنى كه بدن ميت مؤمن را غسل مى دهد، چنانچه اين دعا را بخواند: اللهم هذا بدن عبدك المؤمن و قد اخرجت روحه منه و فرّقت بينهما فعفوك عفوك. خداوند گناهان يك سالش را - بجز كبائر - مى بخشد».[۳۲]
تلقين
تلقين ميت به هنگام دفن، از جمله آدابى است كه سفارش زيادى به انجام آن شده است. امام صادق علیهالسلام در اين باره رهنمودى دارند كه مضمونش از اين قرار است: «راوى مى گويد: شنيدم حضرت صادق علیهالسلام مى فرمود: چرا شما بستگان ميت منكر و نكير را از مرده خود بازنمى داريد؟ عرض كردم: چكار كنيم؟ حضرت پاسخ داد: وقتى كه ميت در قبر گذاشته شد، نزديك ترين كس به او پيشش بماند، دهانش را نزد مرده نهد و با صداى بلند بخواند: «يا فلان بن فلان...».[۳۳]
امام علیهالسلام فرمود: پس از اين، منكر به نكير مى گويد: (اين شخص) ما را از اين ميت بازگرداند زيرا ميت سخن و حجت خود را از دهان وى فهميد و گرفت».[۳۴]
آداب در آمدن به قبر
احمد بن داوود - با چند واسطه - روايتى را از امام جعفرصادق علیهالسلام درباره داخل شدن قبر به منظور دفن و تلقين ميت نقل كرده است كه از اين قرار است: «با كفش، كلاه، بالاپوش و عمامه داخل قبر مشو...».[۳۵]
نياز به چهار چيز
امام كاظم علیهالسلام فرمود: «شيعه، از چهار چيز بىنياز نيست:
- سجاده اى كه بر آن نماز گزارد.
- انگشترى كه به انگشت كند.
- مسواكى كه به وسيله آن مسواك بزند.
- و تسبيح سى و سه دانه اى از خاك قبر ابا عبدالله الحسين علیهالسلام كه هرگاه آن را بگرداند و با آن ذكر خدا بگويد به عدد هر دانه، چهل حسنه پاداش دارد و اگر بيهوده بچرخاند و يا بازى كند، بيست حسنه برايش نوشته مى شود».[۳۶]
وفات
احمد بن داوود قمى پس از عمرى تبليغ دين، ترويج معارف تشيع و تلاش پيگير، سرانجام بر بالين مرگ آرام خفت و روح پاكش به سوى معبود شتافت. زمان دقيقى از وفات او در دست نيست ولى به احتمال زياد بعد از سال 333 هـ.ق درگذشته است، زيرا او تا سال 333 هـ.ق كه به شام سفر كرده و سپس به بغداد برگشت، زنده بوده است.
او در شهر بغداد وفات كرد و پيكرش در مقابر قريش - كاظمين فعلى - و در جوار بارگاه امام كاظم و حضرت امام جواد علیهم السلام دفن گرديد. روحش شاد.[۳۷]
پانویس
- ↑ رجال نجاشى، ص 95، رقم 235.
- ↑ همان، ص 192، رقم 514.
- ↑ همان.
- ↑ همان، ص 95، رقم 235.
- ↑ فرهنگ دهخدا، ج 1، ص 144. (آل عباس)
- ↑ رجال نجاشى، ص 261، رقم 684.
- ↑ همان.
- ↑ همان، ص 372، رقم 1019.
- ↑ معجم رجال الحديث، ج 2، ص 110 و 114، رقم 555 و 559.
- ↑ معجم الثقات، ص 101، رقم 676 به نقل از اقبال الأعمال ابن طاووس، ص 710.
- ↑ رجال نجاشى، ص 384، رقم 1045.
- ↑ فهرست شيخ طوسى، ص 29 و رجال نجاشى، ص 95، رقم 235.
- ↑ فهرست شيخ طوسى، ص 29.
- ↑ الذريعه، ج 24، ص 320، رقم 1660.
- ↑ الجامع فى الرجال، ج 1، ص 115.
- ↑ رجال نجاشى، ص 95، رقم 235.
- ↑ فهرست شيخ طوسى، ص 29.
- ↑ رجال ابن داوود، ص 27.
- ↑ رجال نجاشى، ص 95، رقم 235؛ فهرست شيخ طوسى، ص 29؛ رجال ابن داوود، ص 27.
- ↑ معجم رجال الحديث، ج 2، ص 110، رقم 555.
- ↑ اصول كافى، ج 1، ص 377، ح 4؛ بحارالأنوار، ج 2، ص 105، ح 68، با اختلاف سند.
- ↑ سوره تكوير، آيات 15 و 16.
- ↑ بحارالانوار، ج 51، ص 137، ح 6. روايت مذكور با اندك اختلافى در سند و متن در تفاسير نورالثقلين، ج 5، ص 517؛ برهان، ج 4، ص 432؛ صافى، ج 2، ص 791، ذيل آيه شريفه مزبور نيز آمده است.
- ↑ تهذيب الاحكام، ج 6، ص 78، ح 3. «...عن الحسن بن على الوشّا قال: سمعت ابالحسن الرضا علیهالسلام يقول: ان لكل امام عهداً فى عنق اوليائهم و شيعتهم و انّ من تمام الوفاء بالعهد و حسن الاداء زيارة قبورهم فمن زارهم رغبة فى زيارتهم و تصديقاً لما رغبوا فيه كان ائمتهم شفعائهم يوم القيامة».
- ↑ همان، ج 6، ص 82، ح 4. «...عن الحسين بن بشار الواسطى، قال: سألت ابالحسن الرضا علیهالسلام: ما لمن زار قبر ابيك؟ قال: زُره. فقلت: اى شيى ء فيه من الفضل؟ قال: فيه من الفضل كفضل من زار قبر والده يعنى رسول الله صلی الله علیه و آله،...».
- ↑ همان، ج 6، ص 85، ح 5. «...قال الرضا علیهالسلام من زارنى على بعد دارى و مزارى، اتيته يوم القيامة فى ثلاثة مواطن حتى اخلصه من اهوالها، اذا تطايرت الكتب يميناً و شمالاً و عندالصراط، والميزان».
- ↑ همان، حديث 6.
- ↑ در بخش هاى (روزگار احمد و استادان وى) يادى از محمد بن عبدالله حميرى به ميان آمد.
- ↑ اين مضمون از بيان مرحوم علامه مجلسى ذيل روايت مزبور اقتباس شده است. ر.ك: بحارالانوار، ج 83، ص 315، ح 7.
- ↑ تهذيب الاحكام، ج 2، ص 228، ح 106. «...روى محمد بن احمد بن داوود عن ابيه قال: حدثنا محمد بن عبدالله الحميرى قال: كتبت الى الفقيه علیهالسلام اسأله عن الرجل يزور قبور الائمة علیهالسلام هل يجوز له ان يسجد على القبر ام لا؟ و هل يجوز لمن صلى عند قبورهم ان يقوم وراءالقبر و يجعل القبر قبلة ج أو ج و يقوم عند رأسه ج أو ج و رجليه؟ و هل يجوز ان يتقدم القبر و يصلى و يجعله خلفه أم لا؟ فاجاب علیهالسلام و قرأت التوقيع و منه نسخت: اما السجود على القبر فلا يجوز فى نافلة ولافريضة ولازيارة، بل يضع خده الايمن على القبر، واما الصلاة فانها خلفه يجعله الامام، ولايجوز ان يصلى بين يديه لان الامام لايتقدم، و يصلى عن يمينه و شماله».
- ↑ همان، ج 1، ص 278، ح 104. «...عن ابى عبدالله علیهالسلام قال: لاتصلّ فى بيت فيه خمر ولامسكر، لأن الملائكة لاتدخله، ولاتصل فى ثوب قداصابه خمر او مسكر حتى تغسل».
- ↑ همان، ج 1، ص 303، ح 52.
- ↑ «يا فلان بن فلان او يا فلانة بنت فلان هل انت على العهد الذى فارقتنا عليه من شهادة ان لا اله الا اللّه وحده لاشريك له و ان محمدا عبده و رسوله سيد النبيين و ان عليا اميرالمؤمنين و سيد الوصيين و ان ما جاء به محمد حق و ان الموت حق والبعث حق و ان اللّه تعالى يبعث من فى القبور».
- ↑ همان، ص 321، ح 13.
- ↑ همان، ص 313، ح 78.
- ↑ همان، ج 6، ص 75، ح 16.
- ↑ رجال نجاشى، ص 192، رقم 514 و فرهنگ دهخدا، ج 13، ص 18795.
منابع
على محمدى يدك، ستارگان حرم، جلد 10.