|
|
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده) |
سطر ۱: |
سطر ۱: |
− | {{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف بزرگ اسلامی]]}} | + | {{خوب}} |
| + | '''«على بن حسن بن هبةالله دمشقى»''' معروف به '''«ابن عساکر»''' (۴۹۹-۵۷۱ ق)، محدث و مورخ نامدار مسلمان در قرن ۶ قمری است. وی به سبب حفظ و روایت احادیث بسیار، کثرت سفرهای علمى و استفاده از [[مشایخ|مشایخ]] بزرگ در شهرهای اسلامى و نیز تألیف اثر مهم «[[تاریخ مدینة دمشق (کتاب)|تاریخ مدینة دمشق]]»، از شهرت زیادی برخوردار است. |
| + | {{شناسنامه عالم |
| + | ||نام کامل = على بن حسن بن عساکر دمشقى |
| + | ||تصویر= |
| + | ||زادروز = ۴۹۹ قمری |
| + | |زادگاه = [[دمشق]] |
| + | |وفات = ۵۷۱ قمری |
| + | |مدفن = دمشق |
| + | |اساتید = سبیع بن قیراط، ابوالقاسم بن نسیب، ابوطاهر حنائى، ابوالحسن على سلمى، محمد بن هبةالله شافعى، ابوالقاسم نیشابورى،... |
| + | |شاگردان = [[ابن فارض|ابن فارض مصرى]]، قاسم بن على بن عساکر، عبدالواحد بن عبدالرحمن قریشى، مظفّر بن عقیل شیبانى، حاطب بن عبدالکریم المزّى، مسلم بن احمد مازنى،... |
| + | |آثار = [[تاریخ مدینة دمشق (کتاب)|تاریخ مدینة دمشق]]، فضل [[امام علی علیه السلام|على بن ابىطالب]]، تبیین کذب المفتری، الموافقات على شیوخ الائمه الثقات، کشف المغطّا فى فضل الموطّا، الاشراف على معرفة الاطراف، الاربعین البلدانیة،... |
| + | }} |
| + | ==زندگینامه== |
| | | |
− | ابوالقاسم على بن حسن بن هبةالله شافعى دمشقى (اول [[محرم]] 499-11 [[رجب]] 571ق/13 سپتامبر 1105- 25 ژانوية 1176م)، برجستهترين فرد از خاندان ابن عساكر كه در دمشق زاده شد و همانجا درگذشت.<ref>ابن جوزي، عبدالرحمان، 10/261.</ref><ref>ياقوت، همان، 13/74- 75.</ref> وي به سبب حفظ و روايت احاديث بسيار، كثرت سفرهاي علمى و استفاده از مشايخ بزرگ در شهرهاي اسلامى و نيز تأليف اثر چشمگير تاريخ بزرگ دمشق در شمار يكى از بزرگترين حافظان حديث و نويسندگان تاريخ در روزگار خويش درآمد.<ref>ابن خلكان، 3/309-310.</ref> | + | ابوالقاسم على بن حسن بن هبةالله شافعى دمشقى در اول [[ماه محرم|محرم]] ۴۹۹ قمری در [[دمشق]] زاده شد.<ref>ابن جوزی، عبدالرحمان، ۱۰/۲۶۱.</ref> شهرت و پایگاه علمی و اجتماعی خاندان بنی عساکر بیشتر بهسبب نفوذ و اقتدار قاضیان و فقیهان بنام [[شافعی]] اشعری است که از میان آنان برخاستهاند که نزدیک به ۲۰۰ سال (۴۷۰-۶۶۰ق) با وجود دشمنی و رقابت [[حنبلی|حنبلیان]]، در دمشق و خطۀ [[شام]] شوکت و اعتبار فراوان داشتند.<ref>ابن جوزی، یوسف، همانجا.</ref> |
| | | |
− | ==عنوان ابن عساکر==
| + | دوران زندگى علی ابن عساکر با انقراض سلاجقه [[شام|شام]] و روزگار حکمرانى نورالدین زنگى (م، ۵۶۹ق) و صلاحالدین ایوبى (م، ۵۸۹ق) بر مناطق شام تقارن داشت. سیاست مذهبى نورالدین زنگى و جانشینان وی و نیز ایوبیان، بر مبارزه با تبلیغات فاطمیان [[شیعه|شیعى]] مذهب و حمایت از مذاهب [[اهل سنت|اهل سنت]] و پیروان [[حدیث]] استوار بود، از این رو کار گردآوری و روایت حدیث در روزگار ابن عساکر سخت بالا گرفت و خود وی در این زمینه به چهرهای درخشان بدل گشت. |
| | | |
− | از عنوان ابن عساكر كه به صورت شهرت خانوادگى او درآمد، در نسب نامة پدرانش نشانى نيست، بنابراين شايد اين نام از خاندان مادرش ام قاسم دختر قاضى ابوالفضل يحيى بن على قرشى گرفته شده باشد.<ref>ابن جوزي، يوسف، همانجا.</ref> | + | از سال ۵۳۳ ق. دوره ۴۰ ساله تألیف و تصنیف و فعالیتهای آموزشى ابن عساکر آغاز مىشود و تا واپسین روزهای زندگى او ادامه مىیابد. تشکیل و ترتیب مجالس املا، در فضائل خلفا و فنون دیگر که گاه به ۴۰۸ مجلس در یک فن مىرسید، استخراج مشایخ استادان خود از جمله ابوغالب بنائى، ابوالمعالى عبدالله بن احمد حلوانى، ابوعبدالله فراوی، ابوسعد سمعانى، ابوالحسن سلمى و تألیف دیگر آثار از ثمرات علمى او در این دوره است.<ref>یاقوت، معجم الادبا، ۱۳/۸۰-۸۲.</ref> |
| | | |
− | ==حاکمان دوران زندگی او==
| + | پایگاه والای ابن عساکر در مذهب [[شافعی|شافعى]] و در حفظ و روایت احادیث، از بزرگان آن زمان چون سلفى، ابن ناصر سلامى، ابوموسى مدینى و ابوالعلاء عطار همدانى فراتر مىرفت.<ref>سیوطى، طبقات الحفاظ.</ref> |
| | | |
− | دوران زندگى ابن عساكر با انقراض سلاجقة شام و روزگار حكمرانى نورالدين زنگى (د 569ق/1174م) و صلاحالدين ايوبى (د 589ق/1193م) بر مناطق شام تقارن داشت. سياست مذهبى نورالدين زنگى و جانشينان وي و نيز ايوبيان بر مبارزه با تبليغات فاطميان شيعى مذهب و حمايت از مذاهب اهل سنت و پيروان حديث استوار بود، از اين رو كار گردآوري و روايت حديث در روزگار ابن عساكر سخت بالا گرفت و خود وي در اين زمينه به چهرهاي درخشان بدل گشت.
| + | اهمیت ابن عساکر براى علماى [[شیعه]] این است که بسیارى از روایات مربوط به عقاید شیعه، به ویژه روایتهای راویان و [[ائمه اطهار|ائمه]] شیعه را در آثارش نقل کرده است که علماى شیعه در مقام احتجاج با [[اهل سنت]] به آنها استناد و استشهاد کرده اند. مثل گزارش زندگانى امامان بزرگوار شیعه و مظلومیتهایی که از سوى ظالمان روزگار متحمّل شده اند، فضائل امامان شیعه، و احادیث فراوانى از آنان، که فقط در کتاب تاریخ دمشق بیش از دو هزار حدیث از [[امیرالمؤمنین|امیرالمؤمنین على]] (علیه السلام) نقل کرده است. |
| | | |
− | ==اساتید ابن عساکر==
| + | با وجود بىاعتنایى ابن عساکر به حاکمان و صاحبان قدرت، نورالدین زنگى حکمران شام همواره او را بزرگ مىداشت و علاوه بر تشویق و حمایتى که از او در تألیف تاریخ دمشق به عمل آورد، دارالحدیث نوریه را که از نخستین مراکز تخصصى در آموزش حدیث بوده است برای او تأسیس کرد و ریاست آن را به وی واگذاشت.<ref>نعیمى، الدارس فى تاریخ المدارس، ۱/۱۰۰.</ref> پس از درگذشت نورالدین (۵۶۹ق)، صلاحالدین ایوبى و بزرگان دستگاه او بر مقام علمى و مرتبه اجتماعى ابن عساکر ارج نهادند. |
| | | |
− | تحصيلات ابتدايى ابن عساكر از 6 سالگى در [[دمشق]] آغاز شد. پدرش، برادر بزرگش صائن و نياي مادريش از جمله نخستين استادان او در [[حديث]] و [[فقه]] بودند.<ref>ياقوت، همان، 13/74.</ref> سپس از سُبيع بن قيراط، ابوالقاسم ابن نسيب، ابوطاهر حنائى، جمالالاسلام ابوالحسن على سلمى، ابوالبركات ابن عبد حارثى و ديگران [[قرآن]]، حديث، فقه و خلاف و اصول آموخت. ابن عساكر در جامع اموي و مدارس امينيه، عماديه، غزالية دمشق به دانش اندوزي پرداخت.<ref>ابن جوزي، يوسف، همانجا.</ref> <ref>ذهبى، المختصر، 302.</ref> <ref> ابن قاضى شهبه، 2/5-6.</ref> <ref>نعيمى، 1/84-85، 180-183، 407-408.</ref>
| + | ابن عساکر دمشقی در [[دمشق]] در ماه [[رجب]] ۵۷۱ قمری درگذشت و قطبالدین نیشابوری قاضى دمشق با حضور صلاحالدین ایوبی بر جنازهاش [[نماز میت|نماز]] خواند.<ref>ابن خلکان، وفیات، ۳/۳۱۱.</ref> |
| | | |
− | ==سفرهای وی در کسب علم== | + | ==تحصیل و اساتید== |
| | | |
− | وي پس از درگذشت پدر براي ادامه تحصيل بار سفر بست و نخست به [[بغداد]]، مركز بزرگ علوم دينى آن روزگار روي آورد (520ق) و در مدرسه نظاميه و ديگر حوزههاي علميه آن شهر حديث شنيد و فقه و خلاف و نحو آموخت.<ref>ذهبى، همان، 301-302.</ref><ref>سير، 20/554-555.</ref> در 521ق به [[مكه]] رفت و [[حج]] گزارد. وي در مكه و مدينه از كسان بسياري حديث شنيد و خود نيز حديث گفت.<ref> ابن جوزي، يوسف، 8(1)/337.</ref> <ref>ذهبى، همانجا.</ref>
| + | تحصیلات ابتدایى ابن عساکر از ۶ سالگى در [[دمشق]] آغاز شد. پدرش، برادر بزرگش صائن و پدربزرگش از جمله نخستین استادان او در [[حدیث]] و [[فقه]] بودند.<ref>یاقوت، همان، ۱۳/۷۴.</ref> سپس از سُبیع بن قیراط، ابوالقاسم ابن نسیب، ابوطاهر حنائى، جمالالاسلام ابوالحسن على سلمى و ابوالبرکات ابن عبد حارثى، [[قرآن]]، حدیث، فقه و خلاف و [[اصول فقه|اصول]] آموخت. ابن عساکر در [[مسجد اموی دمشق|جامع اموی]] و مدارس امینیه، عمادیه، غزالیة دمشق به دانش اندوزی پرداخت.<ref>ذهبى، المختصر، ۳۰۲.</ref> |
| | | |
− | در بازگشت از مكه تا 525ق در [[بغداد]] ماند و از استادان نظاميه و ديگر بزرگان دارالخلافه از جمله ابوالقاسم هبةالله بن حصين، ابوالحسن على بن عبدالواحد دينوري و هبةالله شروطى حديث آموخت. در اين هنگام بينش علمى و معلومات و محفوظات او اعجاب بغداديان را برانگيخت.<ref>ذهبى، المختصر.</ref>،301،<ref>تذكره، 4/1328.</ref><ref>ابن خلكان، 3/309.</ref><ref>ياقوت، همان، 13/84.</ref> در خلال 5 سالى كه در [[بغداد]] بود، از شهرهاي كوفه، موصل، رحبه، ديار بكر و نيز جزيره ديدار كرد و با محدثان و حافظان حديث گفت و شنيد داشت. آنگاه به دمشق بازگشت و ازدواج كرد و در 527ق پسرش قاسم به دنيا آمد كه بعدها كاتب و راوي آثار پدر شد.<ref>همان، 13/75-76.</ref> <ref>بستانى، 3/374.</ref>
| + | وی پس از درگذشت پدر برای ادامه تحصیل بار سفر بست و نخست به [[بغداد]]، مرکز بزرگ علوم دینى آن روزگار روی آورد (۵۲۰ق) و در مدرسه نظامیه و دیگر حوزههای علمیه آن شهر حدیث شنید و فقه و [[نحو]] آموخت.<ref>ذهبى، همان، ۳۰۱-۳۰۲.</ref> در ۵۲۱ق به [[مکه]] رفت و [[حج]] گزارد. وی در مکه و [[مدینه]] از کسان بسیاری حدیث شنید و خود نیز حدیث گفت.<ref> ابن جوزی، یوسف، ۸(۱)/۳۳۷.</ref> |
| | | |
− | دومين سفر ابن عساكر در 529ق به قصد خراسان و از راه آذربايجان آغاز شد. وي در اين سفر با ابوسعد عبدالحريم سمعانى صاحب كتاب الانساب در مرو ديدار كرد و همراه او به نيشابور و هرات رفت.<ref>ذهبى، المختصر، همانجا.</ref><ref>ياقوت، همانجا.</ref> <ref>ابن خلكان، 3/309.</ref> <ref>دانشنامه.</ref> ابن عساكر در اين سفر 4 ساله در نيشابور، مرو، فزار، سرخس، ابيورد، طوس، بسطام، بيهق، دامغان، زنجان، تبريز، ري، اصفهان، حلوان و همدان حديث گفت و حديث شنيد <ref>ذهبى، سير، 20/555-556.</ref> <ref>سيوطى، 476 .</ref> و كتاب الاربعين البلدانية را مشتمل بر روايت 40 حديث از 40 محدث در 40 شهر نوشت.<ref>ياقوت، همان، 13/78.</ref> <ref> آلوارت، شم 1466.</ref>
| + | در بازگشت از مکه تا ۵۲۵ق در [[بغداد]] ماند و از استادان نظامیه و دیگر بزرگان دارالخلافه از جمله ابوالقاسم هبةالله بن حصین، ابوالحسن على بن عبدالواحد دینوری و هبةالله شروطى حدیث آموخت. در این هنگام بینش علمى و معلومات و محفوظات او اعجاب بغدادیان را برانگیخت.<ref>ذهبى، المختصر، ۳۰۱؛ یاقوت، همان، ۱۳/۸۴.</ref> در خلال ۵ سالى که در [[بغداد]] بود، از شهرهای [[کوفه]]، موصل، رحبه، دیار بکر و نیز جزیره دیدار کرد و با [[محدثان|محدثان]] و حافظان حدیث گفت و شنید داشت. آنگاه به دمشق بازگشت و ازدواج کرد و در ۵۲۷ق پسرش قاسم به دنیا آمد که بعدها کاتب و راوی آثار پدر شد.<ref>همان، ۱۳/۷۵-۷۶.</ref> |
| | | |
− | سفرهاي علمى ابن عساكر از 520ق تا 533ق به درازا كشيد و سرانجام با ره آوردي بىمانند از شنيدهها و نوشتههايى در باب روايات و احاديث چون مسند احمد بن حنبل و مسند ابويعلى موصلى به دمشق بازگشت.<ref>ذهبى، المختصر، همانجا.</ref> <ref>اسنوي، 2/216.</ref>
| + | دومین سفر ابن عساکر در ۵۲۹ق به قصد [[خراسان|خراسان]] و از راه آذربایجان آغاز شد. وی در این سفر با ابوسعد عبدالحریم سمعانى صاحب کتاب الانساب در مرو دیدار کرد و همراه او به نیشابور و هرات رفت.<ref>ذهبى، المختصر، همانجا؛ ابن خلکان، ۳/۳۰۹.</ref> ابن عساکر در این سفر ۴ ساله در نیشابور، مرو، فزار، سرخس، ابیورد، طوس، بسطام، بیهق، دامغان، زنجان، [[تبریز]]، ری، [[اصفهان]]، حلوان و همدان حدیث گفت و حدیث شنید<ref>ذهبى، سیر، ۲۰/۵۵۵-۵۵۶.</ref> و کتاب «الاربعین البلدانیة» را مشتمل بر روایت ۴۰ حدیث از ۴۰ محدث در ۴۰ شهر نوشت.<ref>یاقوت، همان، ۱۳/۷۸.</ref> |
| | | |
− | شمار مشايخ او را در حديث بالغ بر 1300 مرد و بيش از 80 زن نوشتهاند كه بسياري از آنان از همان دوره خردسالى به او اجازه روايت داده بودند.<ref>ياقوت، همان، 13/76.</ref> <ref>ذهبى، سير، 20/556-558.</ref> از اين پس (533 ق) دوره 40 سالة تأليف و تصنيف و فعاليتهاي آموزشى ابن عساكر آغاز مىشود و تا واپسين روزهاي زندگى او ادامه مىيابد. تشكيل و ترتيب مجالس املا، در فضائل خلفا و فنون ديگر كه گاه به 408 مجلس در يك فن مىرسيد، استخراج مشايخ استادان خود از جمله ابوغالب بنائى، ابوالمعالى عبدالله بن احمد حلوانى، ابوعبدالله فراوي، ابوسعد سمعانى، ابوالحسن سلمى و تأليف ديگر آثار از ثمرات علمى او در اين دوره است.<ref>ياقوت، همان، 13/80-82.</ref> <ref>ذهبى، همان، 20/562.</ref> | + | سفرهای علمى ابن عساکر از ۵۲۰ق تا ۵۳۳ق به درازا کشید و سرانجام با ره آوردی بىمانند از شنیدهها و نوشتههایى در باب روایات و احادیث به دمشق بازگشت.<ref>ذهبى، المختصر، همانجا.</ref> شمار [[مشایخ|مشایخ]] او را در حدیث بالغ بر ۱۳۰۰ مرد و بیش از ۸۰ زن نوشتهاند که بسیاری از آنان از همان دوره خردسالى به او [[اجازه (علم الحدیث)|اجازه]] روایت داده بودند.<ref>یاقوت، همان، ۱۳/۷۶.</ref> برخی دیگر از اساتید او عبارتند از: ۱ـ محمد بن هبةالله شافعى؛ ۲ـ ابوالقاسم النسیب؛ ۳ـ ابوالقاسم نیشابورى معروف به حمّامى؛ ۴ـ عبدالخلّاق بن عبدالواسع هروى؛ ۵ـ ابوالحسن بن موازینى؛ ۶ـ عبدالله بن محمد مصرى؛ ۷ـ اسعد میهنى؛ ۸ـ ابومحمد هبةالله بغدادى؛ ۹ـ ابوالفتح کروخى هروى؛ ۱۰ـ على بن حیدر حسینى علوى؛ ۱۱ـ ابومنصور عبدالباقى تمیمى؛ ۱۲ـ ابوالقاسم قوام بن زید. |
| | | |
− | پايگاه والاي ابن عساكر در مذهب شافعى و در حفظ و روايت احاديث، از بزرگان آن زمان چون سلفى، ابن ناصر سلامى، ابوموسى مدينى و ابوالعلاء عطار همدانى فراتر مىرفت<ref>سيوطى، همانجا.</ref> و طالبان علم را از همة شهرها به سوي او مىكشيد.
| + | == تدریس و شاگردان == |
| + | جایگاه بالای علمی ابن عساکر، طالبان علم را از همه شهرها به سوی او مىکشید. شاگردان و راویان ابن عساکر بسیار زیاد و غالب آنان از فقیهان رجال حدیث در روزگار خود بودهاند که به بیش از پنجاه نفر مى رسند؛<ref>ابن جوزی، یوسف، ۸(۱)/۳۳۷.</ref> از جمله: |
| | | |
− | شاگردان و راويان ابن عساكر بسيار زياد و غالب آنان از فقيهان رجال حديث در روزگار خود بودهاند<ref>در اين باره، نك: ذهبى، المختصر، همانجا.</ref> <ref>تذكره، 4/1328، 1329.</ref> <ref>ابن جوزي، يوسف، 8(1)/337.</ref> <ref>نعيمى، 1/101، 167، 182، 221، 283، 473، 2/154، 302، 441-442.</ref>
| + | ۱ـ [[ابن فارض|ابن فارض مصرى]]، عارف و شاعر معروف سرزمین مصر که به سلطان العاشقین لقب یافته است؛ ۲ـ فخرالدین ابومنصور فرزند برادرش؛ ۳ـ قاسم بن على فرزند خودش -که در نگارش و جمع و تدوین بزرگترین اثر پدر خود [[تاریخ مدینة دمشق (کتاب)|تاریخ مدینة دمشق]] سهمى بسزا داشت-؛ ۴ـ ظهیرالدین عبدالواحد بن عبدالرحمن بن سلطان قریشى؛ ۵ـ ابوالعزّ مظفّر بن عقیل شیبانى؛ ۶ـ حاطب بن عبدالکریم المزّى؛ ۷ـ مسلم بن احمد مازنى؛ ۸ـ محمد بن مسلم بن علّان. |
| | | |
− | با وجود بىاعتنايى ابن عساكر به حاكمان و صاحبان قدرت، نورالدين زنگى حكمران شام همواره او را بزرگ مىداشت و علاوه بر تشويق و حمايتى كه از او در تأليف تاريخ دمشق به عمل آورد، دارالحديث نوريه را كه از نخستين مركز تخصصى در آموزش حديث بوده است.<ref>غنيمه، 147-148.</ref> براي او تأسيس كرد و رياست آن را به وي واگذاشت.<ref>نعيمى، 1/100.</ref> پس از درگذشت نورالدين (569ق)، صلاحالدين ايوبى و بزرگان دستگاه او بر مقام علمى و مرتبه اجتماعى ابن عساكر ارج نهادند و چون درگذشت، قطبالدين نيشابوري قاضى دمشق با حضور صلاحالدين بر جنازهاش نماز خواند.<ref>ابن جوزي، يوسف، همانجا.</ref> <ref>ابن خلكان، 3/311.</ref> <ref> ابن كثير، همانجا.</ref>
| + | ==آثار و تألیفات== |
| | | |
− | ==آثار==
| + | بیشتر تألیفات ابن عساکر در زمینه [[حدیث]] و [[علم رجال|رجال]] و [[تاریخ|تاریخ]] و بالغ بر ۱۳۴ عنوان است.<ref>یاقوت، همان، ۱۳/۷۶-۸۳.</ref> برخی از آثار چاپی و خطی او عبارت است از: |
− | | |
− | بيشتر تأليفات ابن عساكر در زمينه حديث و رجال و تاريخ و بالغ بر 134 عنوان است<ref>ياقوت، همان، 13/76-83.</ref> <ref>شهابى، 18.</ref> كه از آن ميان دو كتاب تاريخ دمشق و تبيين كذب المفتري... از شهرت و اعتبار بيشتري برخوردار است:
| |
− | | |
− | '''الف - چاپى'''
| |
− | | |
− | * 1. تاريخ دمشق با عنوان مفصل تاريخ مدينه دمشق حماها الله و ذكر فضلها و تسمية من حلّها من الاماثل او اجتاز بنواحيها من وارديها و اهلها، از جامعترين كتابها در جغرافياي تاريخى و زندگینامه دانشمندان به ويژه محدثان و حافظان حديث شهر كهن سال دمشق است كه پس از تاريخ نيشابور حاكم نيشابوري (د 412ق)، ذكر اخبار اصبهان ابونعيم اصفهانى (د 430ق) و تاريخ بغداد خطيب بغدادي (د 463ق) در تاريخ شهرهاي اسلامى نوشته شده است.
| |
− | | |
− | شيوه نگارش و تدوين تاريخ دمشق به ترتيب تاريخ بغداد است كه ابن عساكر مطالب آن را نزد مشايخ بغداد و دمشق كه بعضاً از اصحاب خطيب بودهاند، خوانده و شنيده بود.<ref>مارگليوث، 166؛ شهابى، 20.</ref> كتاب را پيشگفتاري است مفصل از پيشينه تاريخى دمشق: پيدايش و بنا و وجه تسميه آن، اخبار وارده در فضايل دمشق و شام در احاديث نبوي و فتح آن بدست سپاه اسلام، نقشة شهر دمشق، مساجد، كليساها، ديرها، دروازهها و تاريخ بناي هر كدام، ذكر رودها و كاريزها و زندگینامه پيامبران، خلفا، واليان، فقيهان، محدثان، قاضيان، قاريان، اديبان، شاعران و راويانى كه از دمشق و ديگر شهرهاي ديار شام چون بيروت، رمله، حلب و بعلبك ديدار كردهاند.<ref>منجد، معجم المورخين، 38-39؛ فروخ، 3/357.</ref>
| |
− | | |
− | مؤلف از نوشتههاي پيشينيان چون احمد بن معلى (د 286ق) و ابن حميد بن ابى العجائز بهره برده است.<ref>دانشنامه؛ شهابى، 18-20.</ref> زندگینامه رجال را به شيوه ابونعيم در ذكر اخبار اصبهان <ref>1/77.</ref> با نام احمد و از پيامبر اسلام آغاز كرده و زنان محدثه و شاعره دمشق و زنان ناموري را كه از ديار شام ديدار كردهاند، به دنبال آورده است. حجم مطالب كتاب كه فاصله زمانى دوره پيش از اسلام تا سده 6ق را دربرگرفته. به 80 مجلد (هر مجلد در 10 جزء 20 برگى) رسيده است.<ref>بستانى، 3/376.</ref>
| |
− | | |
− | اين حجم عظيم، از آوردن اساتيد بسيار و تكرار يك موضوع از طرق مختلف ناشى شده است.<ref>مارگليوث، همانجا.</ref> تأليف كتاب در خلال اقامت در دمشق و پيش از سفر به [[خراسان]] آغاز شد و تا 549ق كه نورالدين بر دمشق دست يافت، حدود 57 مجلد 10 جزئى از آن آماده شده بود، از آن پس با تشويق نورالدين باقى ماندة كار با سرعت دنبال شد و در 559-560ق يعنى در 60 سالگى مؤلف قسمت اعظم كتاب به پايان رسيد و عمادالدين كاتب در سفر اول خود به دمشق (562 ق) 700 جزء از اين كتاب را ديد و بخشهايى از آن را نزد مؤلف خواند.
| |
− | | |
− | به گفته پسرش قاسم كه پاكنويس و ويرايش آن به كوشش او صورت گرفت، تأليف اين كتاب در 565ق به پايان رسيده است.<ref>شهابى، 23-24.</ref> تاريخ دمشق در همان زمان مؤلف شهرت و اعتبار فراوان يافت و ابن عساكر خود در دارالحديث نوريه و جامع دمشق به تدريس آن پرداخت و چون درگذشت، قاسم كار پدر را دنبال كرد<ref>بستانى، همانجا.</ref> پس از درگذشت ابن عساكر، تاريخ دمشق همچنان محل مراجعة مورخان و جغرافى نويسان و منبع تدريس حافظان حديث و دانشمندان شافعى بود.
| |
− | | |
− | هنوز نيم قرن از تاريخ تأليف آن نگذشته بود كه ياقوت در تدوين بزرگترين معجم جغرافيايى خود به ويژه در مطالب مربوط به خطة شام از آن بهره بسيار برد.<ref>بلدان، 1/178، 388، 2/63، 64، 65، 3/98، جم.</ref> عبدالقادر رهاوي (د 612 ق) مدتها در مدرسة ابن حنبلى دمشق ماند و كتاب را از آغاز تا انجام به خط خويش نوشت.<ref>نعيمى، 2/87.</ref> ابن شداد در كتاب الاعلاق الخطيرة فى ذكر امراء الشام والجزيرة در بخش مربوط به تاريخ دمشق از اين كتاب بهره جست.<ref>ص17، 25، 26، 27، 61، 73، 269، جم.</ref>
| |
− | | |
− | قاسم ابن عساكر (د 600 ق)، ابوعمرو ابن حاجب، قاسم بن محمد برزالى هر كدام ذيلى بر تاريخ دمشق نوشتند و نيز قاسم ابن عساكر، كرم بن عبدالواحد صفار، ابوشامة مقدسى، احمد بن عبدالدائم مقدسى، ابن منظور، شمسالدين ذهبى، ابن قاضى شهبه، عبدالرحمان سيوطى، ابوالفتح خطيب و چند تن ديگر آن را خلاصه كردند.<ref>بستانى، همانجا.</ref> نسخههاي خطى بسياري از تاريخ دمشق در كتابخانهها موجود است از جمله: نسخهاي در كتابخانة الازهر قاهره به شمارة 714 به قرائت و تصحيح و اضافات ابن عساكر و پسرش قاسم كه با وجود كاستى از كهنترين نسخ موجود است<ref>منجد، معجم المورخين، 41-42؛ زيدان، 3/79.</ref> و نسخهاي در ظاهرية دمشق به شمارههاي 3367-3383.<ref> منجد، همان، 39.</ref><ref>زيدان، همانجا.</ref> و نيز نسخههايى در كتابخانههاي عراق، مغرب، تونس، تركيه، لندن، دوبلين، كمبريج، لنينگراد، ايالات متحدة آمريكا و هند كه هيچ يك كامل نيست.<ref>منجد، همان، 44-49.</ref>
| |
− | | |
− | بخشهاي چاپ شده اين اثر چنين است: تاريخ مدينة دمشق، السيرة النبوية، تحقيق غزاوي، دمشق، 1404ق/1984م؛ قسم اول از مجلد دوم با دو نقشه از دمشق قديم، تحقيق صلاحالدين منجد، دمشق، 1954م؛ جلد 10 (حرف باء)، تحقيق دهمان، 1963م؛ (حرف ع) تحقيق نحاس، شهابى و چند تن ديگر، دمشق، 1978م؛ تهذيب 7 بخش با حذب اسانيد از 1329ق به بعد توسط بدران و پس از او توسط عبيد؛ ولاة دمشق فى العهد السلجوقى، تحقيق صلاحالدين منجد، دمشق، سپس بيروت، 1975م؛ نورالدين محمود بن زنگى، تحقيق اليسيف، دمشق، 1972م؛ على بن ابى طالب علیه السلام، تحقيق محمدباقر محمودي، بيروت، 1975م؛ تراجم النساء، تحقيق محمد سكينة شهابى، دمشق، 1402ق/1981م؛ عبادله، دمشق، مجمع اللغة، 1978م؛ زهري، تحقيق قوچانى، دمشق، 1982م؛ معجم بنى امية، تحقيق صلاحالدين منجد، بيروت، 1970م؛ حسين بن على علیه السلام تحقيق محمدباقر محمودي، بيروت، 1979م.<ref>منجد، معجم المخطوطات، 1/30.</ref>.2/30 ،5/34 <ref>معجم المورخين، 51-52.</ref> <ref>شهابى، 18-20.</ref>
| |
− | | |
− | * 2. تبيين كذب المفتري فيما نسب الى الامام ابن الحسن الاشعري <ref>بيروت، دارالكتاب العربى، چاپ سوم، 1404ق/1984م.</ref> در دفاع از عقايد اشعريان و در رد بر كتاب مثالب ابن ابى بشر الاشعري تأليف ابوعلى حسن بن على بن ابراهيم اهوازي (د 446ق)، از مخالفان عقايد اشعري.
| |
− | | |
− | در اين كتاب علاوه بر بيان مناقب اشعري و رد بر مخالفان او، شرح حال نزديك به 80 تن از ائمة اشعري تا زمان مؤلف آمده است. اين كتاب از زمان تأليف مورد توجه علماي شافعى بوده است و همواره طلاب را به مطالعه آن تشويق كردهاند. يافعى كتاب الشاش المعلم شاؤش كتاب الموهم را با حذب اسانيد و افزودن 20 تن ديگر از ائمة اشعري در اختصار بر تبيين نوشت.<ref> 3/395-396.</ref> خلاصهاي از تبيين توسط مرن1 در 1878-1879م به فرانسوي ترجمه شده است GAL<ref>.I/603 سركيس، 182.</ref>
| |
− | | |
− | * 3. الاربعون فى الجهاد، تحقيق عبدالله بن يوسف، كويت.
| |
− | * 4. كشف المغطّا فى فضل الموطّا، در شرح بر كتاب الموطأ مالك بن انس، تحقيق عزت عطار، دمشق، 1954م.
| |
− | * 5. مجلسان من مجالس الحافظ فى مسجد دمشق: مجلس فى ذم من لايعمل بعلمه، مجلس فى ذم قرناء السوء، مجلس چهاردهم و پنجاه و سوم از امالى ابن عساكر به اهتمام محمد مطيع در دمشق به سال 1979م چاپ شده است.
| |
− | * 6. المعجم المشتمل على ذكر اسماء شيوخ الائمة النبل. ذهبى اين كتاب را تلخيص كرد و مطالبى بر آن افزود. اين اثر به كوشش سكينة شهابى در دمشق (1980م) چاپ شده است.
| |
− | | |
− | '''ب - خطى:'''
| |
− | | |
− | # اخبار لحفظ القرآن
| |
− | # الاربعون الابدال العوالى<ref>شهابى، 25.</ref>
| |
− | # الاشراف على معرفة الاطراف، 3 جزء در ذكر اسانيد سنن ابى داوود، جامع ترمذي و نسائى<ref>تذكر النوادر، 46-47، كحاله، 134-135 .</ref>
| |
− | # الاطراف<ref>الفهرس التمهيدي، 57-58.</ref><ref>خديويه، 1/268.</ref>
| |
− | # تبيين الامتنان بالامر بالاختتان.<ref>همان، 1/278.</ref>
| |
− | # تجريد السباعية<ref>شهابى، 26.</ref>
| |
− | # ترتيب اسماء الصحابة الذين اخرج حديثهم الامام احمد بن حنبل فى المسند على ترتيب حروف المعجم.<ref> GAS,) )؛ I/506.</ref>
| |
− | # الجزء الحادي والخمسون من الامالى فى الصوم<ref>شهابى، همانجا.</ref>
| |
− | # حديث اهل حُرْدان<ref>فهرس، 182.</ref>
| |
− | # فضل على بن ابى طالب علیه السلام، جزء 221 و 222 از امالى.<ref>ظاهريه، عش، 88.</ref><ref>همان، ريان، 2/672.</ref>
| |
− | # فضل يوم عرفة <ref>شهابى، همانجا.</ref>
| |
− | # فضيلة ذكر الله عزوجل<ref>فهرس، 119.</ref>
| |
− | # كتاب الاربعين البلدانية<ref>آلوارت، شم 1466.</ref>
| |
− | # المجلس التاسع عشر من الامالى فى تحريم الابنة <ref>شهابى، همانجا.</ref>
| |
− | # المجلس الثانى والثلاثون فى التوبة من الامالى.<ref>فهرس، 33.</ref>
| |
− | # المجلس السابع والعشرون بعد المائة فى ذم ذي الوجهين واللسانين.<ref>همان، 103.</ref>
| |
− | # المجلس السابع والثلاثون بعد المائة فى سعة رحمةالله عزوجل.
| |
− | # المجلس الثامن والثلاثون بعد المائة فى نفى التشبيه.
| |
− | # المجلس التاسع والثلاثون بعد المائة فى صفات الله عزوجل.
| |
− | # المجلس الثامن والثلاثون بعدالمائتين، فى فضل سعد بن ابى وقاص.
| |
− | # المجلس الثمانون بعد المائتين فى فضل عبدالله بن مسعود.
| |
− | # المجلس الخامس بعد الاربعمائة فى فضل شهر رمضان.
| |
− | # فضل رجب، احتمالاً دو مجلس از امالى.<ref>فهرس، 22، 364، 410، 419، 545.</ref>
| |
− | # مدح التواضع و ذم الكبر.<ref>ظاهريه، ادب، 2/202-203.</ref>
| |
− | # المعجم فى تراجم رجال الكتب الستة.<ref>آربري، شم 2412.</ref>
| |
− | # معجم اسماء شيوخ المؤلف <ref> ،TS شم 2821؛ مركزي، 2/140-141.</ref>
| |
− | | |
− | افزون بر آنچه ذكر شد در حدود 100 نوشته ديگر از آثار ابن عساكر در منابع گوناگون نام برده شده است.<ref>نك: ياقوت، ادبا، 13/76-83.</ref> <ref>ذهبى، سير، 20/558-562.</ref> <ref>ابن جوزي، يوسف، 8(1)/336.</ref> <ref>سيوطى، 475.</ref> <ref>شهابى، 25-27.</ref>
| |
− | | |
− | * 4. ابومحمد بهاءالدين قاسم بن على ابن عساكر 527-9 صفر 600ق/1133-18 اكتبر 1203م)، فقيه، محدث و مورخ بزرگ شافعى كه پس از پدرش برجستهترين چهره علمى اين خاندان به شمار مىآيد و در نگارش و جمع و تدوين بزرگترين اثر پدر خود تاريخ مدينه دمشق سهمى بسزا داشت.<ref>منذري، 2/8-9.</ref> <ref>ياقوت، همان، 13/73.</ref> <ref>ابن خلكان، 3/311</ref> <ref>ابن كثير، 13/38.</ref> <ref> ذهبى، دول، 319.</ref> و به گفته پسرش عمادالدين على بازنويسى و ويرايش اين كتاب به سعى و همت او انجام پذيرفت.<ref>همو، سير، 21/410.</ref> در خردسالى گذشته از برخى افراد خاندان خود <ref>سبكى، 8/352؛ </ref> <ref>ذهبى، همانجا.</ref> از ابوالفتح نصرالله بن محمد مصّيصى و ابوطالب على بن عبدالرحمان صوري و نيز بسياري از كسانى كه از پدرش حديث شنيده بودند، همچون عبدالرحمان بن عبدالله ابن حسن بن ابى الحديد و ابوالدر ياقوت الرومى و ابوسعيد عبدالكريم سمعانى حديث شنيد.<ref>ذهبى، تذكرة، 4/1368 </ref>، <ref> سير، 21/406.</ref><ref>منذري، 2/9.</ref>
| |
− | | |
− | قاسم گذشته از پدر از عالمان و حافظانى همچون احمد بن سَلامة حدّاد و ابوالغنائم بن عَلاّن اجازة روايت داشته است <ref>منذري، همانجا.</ref> <ref>ذهبى، همان، 21/409.</ref> وي در 555ق حج گزارد و در مكه از ابوبكر احمد بن مقرب كرخى و ابومنصور مسعود بن حصين و ابوالنجيب عبدالقاهر سهروردي و قطبالدين ابومحمد انصاري استماع حديث كرد.<ref>منذري، همانجا.</ref> <ref>ابن فوطى، 4(4)/676.</ref> <ref>ذهبى، همان، 21/407، 410.</ref> و در مدينه، بيتالمقدس و مصر به استماع و روايت حديث پرداخت و حدود 100 تن از حافظان حديث كه قاسم تنها راوي بسياري از آنان بود، از مشايخ او به شمار رفتهاند.<ref>ابوشامه، 47.</ref><ref>منذري، ذهبى، همانجاها.</ref>
| |
− | | |
− | شاگردان قاسم خود از دانشمندان شافعى و عالمان حديث بودند. ابوشامه شهابالدين مقدسى، ابوالتقى صالح بن شجاع مُدْلِحى، احمد بن سلامه و مسلم بن علان از او حديث شنيده و اجازة روايت داشتهاند.<ref>ابن صابونى، 41.</ref> <ref>ذهبى، تذكرة، 4/1369.</ref> <ref> ابوشامه، همانجا.</ref> قاسم را به درستكاري و امانت در روايت، پارسايى و خوش خويى و هوشمندي و شناخت متوسط در حديث و تمايل شديد به ابوالحسن اشعري وصف كردهاند.<ref>ذهبى، سير، 21/407-408.</ref><ref>تذكرة، 4/1368.</ref>
| |
− | | |
− | قاسم پس از درگذشت پدر به جانشينى وي عهدهدار تدريس در جامع اموي و دارالحديث نورية دمشق شد. پرهيز و پارسايى او را از دريافت حقوق تدريس بازمىداشت و از باب احتياط از آب آنجا ننوشيد و وضو نساخت و هر چه او را مىرسيد، در اختيار دانشجويان و تازه واردان مىنهاد.<ref> قاضى شهبه، 2/42-43.</ref> <ref>ذهبى، العبر، 4/314-315.</ref>
| |
− | | |
− | # جزء فى اخبار والده الحافظ ابن عساكر، تنها اثر چاپ شدة او به تحقيق صلاحالدين منجد، بيروت، 1980م.
| |
− | # الجامع المستقصى فى فضائل المسجد الاقصى<ref>اسنوي، 2/218.</ref><ref>حاجى خليفه، 1/574.</ref> يا فضائل القدس <ref>ذهبى، سير، 21/407.</ref> يا فضائل بيتالمقدس و يا فضل المسجدالاقصى<ref>سبكى، 8/352.</ref> <ref>سيوطى، 487.</ref> كه ابن فركاح برهانالدين ابراهيم فزاري (د 729ق) آن را با عنوان باعث النفوس الى زيارة القدس المحروس <ref>ازهريه، 5/556.</ref><ref>نولدكه، 311.</ref><ref>ريو، شم 1250 I/567-568,II/161؛ GAL,S, </ref> <ref> منجد، «المورخون»، 28.</ref> <ref>معجم المورخين، 71 </ref> تلخيص كرده است.
| |
− | # منتخب من تاريخ دمشق، گزيدهاي است از تاريخ بزرگ دمشق در 8 مجلد <ref>ظاهريه، عش، 129.</ref> <ref>همان، ريان، 2/694.</ref> <ref> منجد، معجم المورخين، همانجا.</ref>
| |
− | # الجهاد <ref>اسنوي، 2/218.</ref> يا فضائل الجهاد <ref>زركلى، 5/178.</ref> كتاب در تشويق مسلمانان به جهاد بر ضدّ مهاجمان صليبى و دفاع از سرزمينهاي اسلامى نوشته شده است. مؤلف تمامى كتاب را در 576ق براي صلاحالدين ايوبى خواند و آنگونه كه ذهبى از قول وي آورده است.<ref>سير، 21/411.</ref> دعايى كه در آغاز و انجام كتاب براي فتح و استرداد بيتالمقدس كرده بود، سرانجام در 26 [[رجب ]] 583 در حضور او برآورده شد.
| |
− | # ذيل تاريخ دمشق، كه ناتمام ماند.<ref>حاجى خليفه، 1/294.</ref>
| |
− | # فضائل الحرم.<ref>همو، 2/1275.</ref>
| |
− | # فضل زيارة الخليل عليه السلام و موضع قبره و قبور ابنائه الكرام<ref>زركلى، همانجا.</ref> كه گويا بخشهايى از كتاب فضل المسجد الاقصى است.
| |
− | # فضل المدينة<ref>سبكى، 8/352.</ref> يا الانباء المبينة فى فضل المدينة يا فضائل المدينة. اين اثر مفقود است اما رودانى صاحب صلة الخلف آن را روايت كرده است.<ref>منجد، معجم المورخين، همانجا.</ref> <ref>سخاوي، 274.</ref> <ref>حاجى خليفه، 2/1278.</ref>
| |
− | # مجالس، كه همان امالى قاسم است.<ref>ذهبى، تذكرة، 4/1368.</ref> <ref>سبكى، همانجا.</ref>
| |
− | # كتاب فى من حدّث بمدائن الشام و قراها <ref>ذهبى، سير، 21/407.</ref>
| |
− | # كتاب المناسك و نيز موافقات و ابدال و سباعيات كه از مستخرجات حديثى او بوده است.<ref>همانجا.</ref>
| |
− | | |
− | * 5. ابومنصور فخرالدين عبدالرحمان بن محمد بن حسن (550-620ق/1155-1223م)، فقيه و محدث معروف شام كه به ديانت و دانش و كثرت عبادت شهرت داشت. از اعمام خود (صائنالدين و ابوالقاسم على) و حسان زيات و ابوالمعالى ابن صابر حديث شنيد و از شاگردان زبدة درس فقه قطبالدين نيشابوري بود كه دختر او را به زنى گرفت و پس از مرگ استاد (578 ق) به جاي او در مدرسه جاروخية دمشق به تدريس پرداخت.<ref>نعيمى، 1/84.</ref> <ref>ابن كثير، 13/101.</ref>
| |
− | | |
− | چندگاهى در مدارس تقويه، عذراويه، عزيزية دمشق و صلاحية ناصريه در قدس تدريس كرد و بزرگان علمى شام در حلقة درس او شركت مىكردند. پيشنهاد ملك عادل را مبنى بر قبول قضاي دمشق نپذيرفت و به سبب انتقاد از ميگساري ملك معظم پسر و جانشين او از تدريس در مدرسه تقوية دمشق بركنار شد و تنها در جاروخيه و دارالحديث نوريه تدريس مىكرد و آثاري در فقه و حديث تأليف كرد.<ref>اسنوي، 2/219-220.</ref> <ref>قنوجى، 3/104.</ref> <ref>ابن كثير، 13/101.</ref>
| |
− | | |
− | شيخ عزالدين ابن عبدالسلام، زكى برزالى، ضياء مقدسى و تاج عبدالوهاب بن زين الامناء از شاگردان فقه و حديث و راويان او بودهاند <ref>نعيمى، 1/84-85.</ref> <ref>ابن عماد، 5/92-93.</ref>
| |
− | | |
− | از ديگر افراد مشهور خاندان ابن عساكر مىتوان از ابوعبدالله محمد بن حسن بن هبةالله برادر كوچك ابن عساكر معروف كه چندي قاضى دمشق بود.<ref>ابن طولون، 168.</ref> ابوالمظفر عبدالله بن محمد بن حسن بن هبةالله (549-591ق) مدرس مدرسة تقوية دمشق؛ ابوالفضل تاج الامناء احمد بن محمد بن حسن (542-610ق) مؤلف الانس فى فضل القدس<ref>سبكى، 7/70.</ref> <ref>ابن كثير، 13/66.</ref> <ref>نعيمى، 2/302.</ref> <ref>ابن عماد، 5/40.</ref> ابوالقاسم عمادالدين على بن قاسم بن على (581-616ق) كه آخرين فرد از طبقة محدثان شام بود كه پيش از حملة مغول به خراسان رفت و اظهار تشيع مىكرد.<ref>ابن عماد، 5/69، 70.</ref> ابوالبركات زين الامناء حسن بن محمد (544-627ق) ملقب به سجاد، خزانهدار و ناظر موقوفات دمشق<ref>ابن كثير، 13/127، 128.</ref> <ref>اسنوي، 2/220.</ref><ref>نعيمى، 1/104، 105.</ref> زين الامناء تاجالدين عبدالوهاب بن ابى البركات (د 660ق) و پسرش امينالدين ابواليمن عبدالصمد (د 680ق) از مدرسان مدرسة نوريه <ref>قنوجى، 3/104.</ref> <ref>نعيمى، 1/85.</ref> ابوعبدالله العز محمد بن احمد بن محمد معروف به نَسّابه (د 643 ق)؛ ابوالفتح حسن بن على بن حسن (د 601ق)؛ ابوالحسين هبةالله بن احمد بن محمد (د 619ق)؛ ابوبكر محمود بن احمد بن محمد (د 629ق)؛ ابونصر عبدالرحيم بن محمد (د 631ق)؛ ابوالعباس فضل بن احمد بن محمد (631 ق)؛ محمد بن حسن بن على از نوادگان ابن عساكر و پسر او عمر ابن محمد بن حسن بن على؛ محمد بن اسماعيل بن عثمان بن مظفر بن هبةالله<ref>ابن عماد، 5/331.</ref> بدرالدين محمد بن حسين بن على بن قاسم ابن على؛ شرفالدين ابوالفضل احمد بن هبةالله بن احمد بن محمد؛ شيخ فخرالدين اسماعيل بن نصرالله بن احمد بن محمد؛ مظفر بن محمود بن احمد بن محمد و پسر او قاسم بن مظفر<ref>نك: سبكى، 7/70، 71.</ref> <ref>ابن عماد، 5/40، 226.</ref> نام برد.
| |
| | | |
| + | #[[تاریخ مدینة دمشق (کتاب)|تاریخ مدینة دمشق]]، با عنوان مفصل «تاریخ مدینة دمشق حماها الله و ذکر فضلها و تسمیة من حلّها من الاماثل او اجتاز بنواحیها من واردیها و اهلها»، از جامعترین کتابها در جغرافیای تاریخى و زندگینامه دانشمندان به ویژه [[محدثان|محدثان]] و حافظان حدیث شهر کهن سال [[دمشق]] است. |
| + | #تبیین کذب المفتری فیما نسب الى الامام ابن الحسن الاشعری، در دفاع از عقاید [[اشاعره|اشعریان]] و در ردّ بر کتاب «مثالب ابن ابى بشر الاشعری» تألیف ابوعلى حسن بن على بن ابراهیم اهوازی (م، ۴۴۶ق)، از مخالفان عقاید اشعری. در این کتاب علاوه بر بیان مناقب اشعری و رد بر مخالفان او، شرح حال نزدیک به ۸۰ تن از ائمة اشعری تا زمان مؤلف آمده است. این کتاب از زمان تألیف مورد توجه علمای شافعى بوده است و همواره طلاب را به مطالعه آن تشویق کردهاند. |
| + | #الموافقات على شیوخ الائمه الثقات، در هفتاد و دو مجلّد. |
| + | #کشف المغطّا فى فضل الموطّا، در شرح بر کتاب «[[موطأ مالک بن انس (کتاب)|الموطأ]]» [[مالکی|مالک بن انس]]. |
| + | #مجلسان من مجالس الحافظ فى مسجد دمشق: مجلس فى ذم من لایعمل بعلمه، مجلس فى ذم قرناء السوء. |
| + | #المعجم المشتمل على ذکر اسماء شیوخ الائمة النبل، ذهبى این کتاب را تلخیص کرد و مطالبى بر آن افزود. |
| + | #اخبار لحفظ القرآن. |
| + | #الاربعون الابدال العوالى. |
| + | #الاشراف على معرفة الاطراف، ۳ جزء در ذکر اسانید [[سنن ابی داوود (کتاب)|سنن ابى داوود]]، [[سنن ترمذی (کتاب)|جامع ترمذی]] و [[سنن نسائی (کتاب)|سنن نسائى]]. |
| + | #تبیین الامتنان بالامر بالاختتان. |
| + | #تجرید السباعیة. |
| + | #ترتیب اسماء الصحابة الذین اخرج حدیثهم الامام احمد بن حنبل فى المسند على ترتیب حروف المعجم. |
| + | #الجزء الحادی والخمسون من الامالى فى الصوم. |
| + | #حدیث اهل حُرْدان. |
| + | #فضل [[امام علی علیه السلام|على بن ابى طالب]] علیه السلام، جزء ۲۲۱ و ۲۲۲ از امالى. |
| + | #الاربعین البلدانیة. |
| + | #مدح التواضع و ذم الکبر. |
| + | #المعجم فى تراجم رجال الکتب الستة. |
| + | #مجموعه کتاب هاى فضائل با عنوان «فضل»، مثل فضل مکه، فضل مدینه، فضل بیت المقدس. |
| + | #مجموعه کتاب هاى «اربعین حدیث» در موضوعات مختلف، مثل اربعون حدیثاً فی الجهاد، اربعون حدیثاً فی البلاد. |
| + | #مجموعه کتاب هاى حدیثى بر اساس اعداد، مثل احادیث الخماسیات، احادیث السداسیات، احادیث السباعیات. |
| + | #مجموعه کتاب هاى معجم در رجال، مثل معجم الصحابه، معجم النسوان، معجم اسماءالقرى و الامصار. |
| ==پانویس== | | ==پانویس== |
− | <references/> | + | <references /> |
− | | |
− | ==مآخذ==
| |
− | * ابن جوزي، عبدالرحمان، المنتظم، حيدرآباد دكن، 1358ق.
| |
− | * ابن جوزي، يوسف، مرآة الزمان، حيدرآباد دكن، 1370ق/1951م.
| |
− | * ابن خلكان، وفيات.
| |
− | * ابن شداد، محمد، الاعلاق الخطيرة، به كوشش سامى الدهان، دمشق، 1375ق/1956م.
| |
− | * ابن صابونى، محمد، تكملة اكمال الاكمال، به كوشش مصطفى جواد، عراق، 1377ق/1957م.
| |
− | * ابن طولون، محمد، قضاة دمشق، به كوشش صلاحالدين، منجد، دمشق، 1956م.
| |
− | * ابن عماد حنبلى، عبدالحى، شذرات الذهب، قاهره، 1351ق.
| |
− | * ابن فوطى، عبدالرزاق، مجمع الاداب، به كوشش مصطفى جواد، دمشق، 1967م.
| |
− | * ابن قاضى شهبه، ابوبكر، طبقات الشافعية، به كوشش عبدالعليم خان، حيدرآباد دكن، 1399ق/1979م.
| |
− | * ابن كثير، البداية.
| |
− | * ابوشامه، عبدالرحمان، الذيل على الروضتين، به كوشش محمد زاهد كوثري، قاهره، 1947م.
| |
− | * ابونعيم اصفهانى، احمد، ذكر اخبار اصبهان، به كوشش ددرينگ، ليدن، 1931م.
| |
− | * ازهريه، فهرست؛ اسنوي، عبدالرحيم، طبقات الشافعية، به كوشش جبوري، بغداد، 1391ق/1971م.
| |
− | * بستانى.
| |
− | * تذكرة النوادر من المخطوطات العربية، حيدرآباد دكن، 1350ق.
| |
− | * حاجى خليفه، كشف.
| |
− | * خديويه، فهرست.
| |
− | * دانشنامه.
| |
− | * ذهبى، محمد، تذكرة الحفاظ، حيدرآباد دكن، 1333-1334ق.
| |
− | * همو، دول الاسلام، بيروت، 1405ق/1985م.
| |
− | * همو، سير اعلام النبلاء به كوشش شعيب ارنؤوط و ديگران، بيروت، 1405ق/1985م.
| |
− | * همو، العبر، به كوشش صلاحالدين منجد، كويت، 1963م.
| |
− | * همو، المختصر المحتاج اليه، بيروت، دارالكتب العلمية.
| |
− | * زركلى، اعلام.
| |
− | * زيدان، جرجى، تاريخ آداب اللغة العربية، قاهره، دارالهلال.
| |
− | * سبكى، عبدالوهاب، طبقات الشافعية الكبري، به كوشش محمود طناحى و ديگران، قاهره، 1383ق/1964م.
| |
− | * سخاوي، محمد، الاعلان بالتوبيخ، به كوشش فرانتس روزنتال، بغداد، 1382ق/1963م.
| |
− | * سركيس، يوسف اليان، معجم المطبوعات العربية و المعربة، قاهره، 1346ق/1928م.
| |
− | * سيوطى، طبقات الحفاظ، بيروت، 1403ق/1983م.
| |
− | * شهابى، سكينه، مقدمه و حاشيه بر تاريخ مدينة دمشق (تراجم النساء)، دمشق، 1402ق/1981م.
| |
− | * ظاهريه، خطى، (تاريخ)، ريان.
| |
− | * همان، عشق.
| |
− | * همان، (ادب)
| |
− | * همان، (مجاميع)
| |
− | * غنيمه، عبدالرحيم، تاريخ دانشگاههاي بزرگ اسلامى، ترجمة نورالله كسائى، تهران، 1364ش.
| |
− | * فروخ، عمر، تاريخ الادب العربى، بيروت، 1984م.
| |
− | * الفهرس التمهيدي للمخطوطات المصورة...، قاهره، 1948م.
| |
− | * فهرس مجاميع المدرسة العمرية فى دارالكتب الظاهرية بدمشق، به كوشش ياسين محمد سواس، كويت، 1408ق/1987م.
| |
− | * قنوجى، صديق، ابجد العلوم، بيروت، دارالكتب العلمية.
| |
− | * كحاله، عمررضا، المنتخب من مخطوطات المدينة المنورة، دمشق، 1393ق/1973م.
| |
− | * مارگليوث، د.س.، دراسات عن المورخين العرب، ترجمة حسين نصار، بيروت، دارالثقافة؛ مركزي، ميكروفيلمها.
| |
− | * منجد، صلاحالدين، معجم المخطوطات المطبوعة، بيروت، 1978، 1980، 1981، 1982م.
| |
− | * همو، معجم المورخين الدمشقيين، بيروت، 1398ق.
| |
− | * همو، «المورخون الدمشقيون و آثار هم المخطوطة»، مجلة معهد المخطوطات العربية، 1375ق/1956م، ج2(1).
| |
− | * منذري، عبدالعظيم، التكملة لوفيات النقلة، به كوشش بشار عواد معروف، بيروت، 1984م.
| |
− | * نعيمى دمشقى، عبدالقادر، الدارس فى تاريخ المدارس، به كوشش جعفر الحسنى، دمشق، 1367ق/1948م.
| |
− | * ياقوت، ادبا؛ همو، بلدان.
| |
− | | |
− | نيز:
| |
− | | |
− | Ahlwardt; Arberry; GAL,S; GAS; N N ldeke, Th., X Die arabishchen Handschriften Spitta, s n , ZDMG, Leipzig, 1889, vol. XL; Rieu, Ch., Supplement to the Catalogue of the Arabic Manuscripts of the British Museum, London, 1894; TS
| |
− | | |
| ==منابع== | | ==منابع== |
− | *دائره المعارف بزرگ اسلامی، جلد4، صفحه 1516، مدخل "ابن عساکر" از نورالله کسائی، در دسترس در[http://lib.eshia.ir/23022/4/1516 کتابخانه مدرسه فقاهت]، بازیابی: 4 آذرماه 1392. | + | *[https://www.cgie.org.ir/fa/article/223656/%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D8%B9%D8%B3%D8%A7%DA%A9%D8%B1 "ابن عساکر"، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۴، ص۱۵۱۶، نورالله کسائی]. |
− | | + | *[http://www.makarem.ir/main.aspx?typeinfo=44&lid=0&mid=408982&catid=-2 "معرفی ابن عساکر"، پایگاه اطلاعرسانی دفتر آیتالله مکارم شیرازی]. |
− | [[رده: راویان حدیث]] | + | {{سنجش کیفی |
| + | |سنجش=شده |
| + | |شناسه= متوسط |
| + | |عنوان بندی مناسب= خوب |
| + | |کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب |
| + | |رعایت سطح مخاطب عام= متوسط |
| + | |رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب |
| + | |جامعیت= خوب |
| + | |رعایت اختصار= متوسط |
| + | |سیر منطقی= خوب |
| + | |کیفیت پژوهش= خوب |
| + | |رده=دارد |
| + | }} |
| + | [[رده: علمای قرن ششم]] |
| + | [[رده: محدثان]] |
| + | [[رده: تاریخ نویسان]] |
«على بن حسن بن هبةالله دمشقى» معروف به «ابن عساکر» (۴۹۹-۵۷۱ ق)، محدث و مورخ نامدار مسلمان در قرن ۶ قمری است. وی به سبب حفظ و روایت احادیث بسیار، کثرت سفرهای علمى و استفاده از مشایخ بزرگ در شهرهای اسلامى و نیز تألیف اثر مهم «تاریخ مدینة دمشق»، از شهرت زیادی برخوردار است.
|
نام کامل
|
على بن حسن بن عساکر دمشقى
|
زادروز
|
۴۹۹ قمری
|
زادگاه
|
دمشق
|
وفات
|
۵۷۱ قمری
|
مدفن
|
دمشق
|
|
اساتید
|
سبیع بن قیراط، ابوالقاسم بن نسیب، ابوطاهر حنائى، ابوالحسن على سلمى، محمد بن هبةالله شافعى، ابوالقاسم نیشابورى،...
|
شاگردان
|
ابن فارض مصرى، قاسم بن على بن عساکر، عبدالواحد بن عبدالرحمن قریشى، مظفّر بن عقیل شیبانى، حاطب بن عبدالکریم المزّى، مسلم بن احمد مازنى،...
|
آثار
|
تاریخ مدینة دمشق، فضل على بن ابىطالب، تبیین کذب المفتری، الموافقات على شیوخ الائمه الثقات، کشف المغطّا فى فضل الموطّا، الاشراف على معرفة الاطراف، الاربعین البلدانیة،...
|
|
|
زندگینامه
ابوالقاسم على بن حسن بن هبةالله شافعى دمشقى در اول محرم ۴۹۹ قمری در دمشق زاده شد.[۱] شهرت و پایگاه علمی و اجتماعی خاندان بنی عساکر بیشتر بهسبب نفوذ و اقتدار قاضیان و فقیهان بنام شافعی اشعری است که از میان آنان برخاستهاند که نزدیک به ۲۰۰ سال (۴۷۰-۶۶۰ق) با وجود دشمنی و رقابت حنبلیان، در دمشق و خطۀ شام شوکت و اعتبار فراوان داشتند.[۲]
دوران زندگى علی ابن عساکر با انقراض سلاجقه شام و روزگار حکمرانى نورالدین زنگى (م، ۵۶۹ق) و صلاحالدین ایوبى (م، ۵۸۹ق) بر مناطق شام تقارن داشت. سیاست مذهبى نورالدین زنگى و جانشینان وی و نیز ایوبیان، بر مبارزه با تبلیغات فاطمیان شیعى مذهب و حمایت از مذاهب اهل سنت و پیروان حدیث استوار بود، از این رو کار گردآوری و روایت حدیث در روزگار ابن عساکر سخت بالا گرفت و خود وی در این زمینه به چهرهای درخشان بدل گشت.
از سال ۵۳۳ ق. دوره ۴۰ ساله تألیف و تصنیف و فعالیتهای آموزشى ابن عساکر آغاز مىشود و تا واپسین روزهای زندگى او ادامه مىیابد. تشکیل و ترتیب مجالس املا، در فضائل خلفا و فنون دیگر که گاه به ۴۰۸ مجلس در یک فن مىرسید، استخراج مشایخ استادان خود از جمله ابوغالب بنائى، ابوالمعالى عبدالله بن احمد حلوانى، ابوعبدالله فراوی، ابوسعد سمعانى، ابوالحسن سلمى و تألیف دیگر آثار از ثمرات علمى او در این دوره است.[۳]
پایگاه والای ابن عساکر در مذهب شافعى و در حفظ و روایت احادیث، از بزرگان آن زمان چون سلفى، ابن ناصر سلامى، ابوموسى مدینى و ابوالعلاء عطار همدانى فراتر مىرفت.[۴]
اهمیت ابن عساکر براى علماى شیعه این است که بسیارى از روایات مربوط به عقاید شیعه، به ویژه روایتهای راویان و ائمه شیعه را در آثارش نقل کرده است که علماى شیعه در مقام احتجاج با اهل سنت به آنها استناد و استشهاد کرده اند. مثل گزارش زندگانى امامان بزرگوار شیعه و مظلومیتهایی که از سوى ظالمان روزگار متحمّل شده اند، فضائل امامان شیعه، و احادیث فراوانى از آنان، که فقط در کتاب تاریخ دمشق بیش از دو هزار حدیث از امیرالمؤمنین على (علیه السلام) نقل کرده است.
با وجود بىاعتنایى ابن عساکر به حاکمان و صاحبان قدرت، نورالدین زنگى حکمران شام همواره او را بزرگ مىداشت و علاوه بر تشویق و حمایتى که از او در تألیف تاریخ دمشق به عمل آورد، دارالحدیث نوریه را که از نخستین مراکز تخصصى در آموزش حدیث بوده است برای او تأسیس کرد و ریاست آن را به وی واگذاشت.[۵] پس از درگذشت نورالدین (۵۶۹ق)، صلاحالدین ایوبى و بزرگان دستگاه او بر مقام علمى و مرتبه اجتماعى ابن عساکر ارج نهادند.
ابن عساکر دمشقی در دمشق در ماه رجب ۵۷۱ قمری درگذشت و قطبالدین نیشابوری قاضى دمشق با حضور صلاحالدین ایوبی بر جنازهاش نماز خواند.[۶]
تحصیل و اساتید
تحصیلات ابتدایى ابن عساکر از ۶ سالگى در دمشق آغاز شد. پدرش، برادر بزرگش صائن و پدربزرگش از جمله نخستین استادان او در حدیث و فقه بودند.[۷] سپس از سُبیع بن قیراط، ابوالقاسم ابن نسیب، ابوطاهر حنائى، جمالالاسلام ابوالحسن على سلمى و ابوالبرکات ابن عبد حارثى، قرآن، حدیث، فقه و خلاف و اصول آموخت. ابن عساکر در جامع اموی و مدارس امینیه، عمادیه، غزالیة دمشق به دانش اندوزی پرداخت.[۸]
وی پس از درگذشت پدر برای ادامه تحصیل بار سفر بست و نخست به بغداد، مرکز بزرگ علوم دینى آن روزگار روی آورد (۵۲۰ق) و در مدرسه نظامیه و دیگر حوزههای علمیه آن شهر حدیث شنید و فقه و نحو آموخت.[۹] در ۵۲۱ق به مکه رفت و حج گزارد. وی در مکه و مدینه از کسان بسیاری حدیث شنید و خود نیز حدیث گفت.[۱۰]
در بازگشت از مکه تا ۵۲۵ق در بغداد ماند و از استادان نظامیه و دیگر بزرگان دارالخلافه از جمله ابوالقاسم هبةالله بن حصین، ابوالحسن على بن عبدالواحد دینوری و هبةالله شروطى حدیث آموخت. در این هنگام بینش علمى و معلومات و محفوظات او اعجاب بغدادیان را برانگیخت.[۱۱] در خلال ۵ سالى که در بغداد بود، از شهرهای کوفه، موصل، رحبه، دیار بکر و نیز جزیره دیدار کرد و با محدثان و حافظان حدیث گفت و شنید داشت. آنگاه به دمشق بازگشت و ازدواج کرد و در ۵۲۷ق پسرش قاسم به دنیا آمد که بعدها کاتب و راوی آثار پدر شد.[۱۲]
دومین سفر ابن عساکر در ۵۲۹ق به قصد خراسان و از راه آذربایجان آغاز شد. وی در این سفر با ابوسعد عبدالحریم سمعانى صاحب کتاب الانساب در مرو دیدار کرد و همراه او به نیشابور و هرات رفت.[۱۳] ابن عساکر در این سفر ۴ ساله در نیشابور، مرو، فزار، سرخس، ابیورد، طوس، بسطام، بیهق، دامغان، زنجان، تبریز، ری، اصفهان، حلوان و همدان حدیث گفت و حدیث شنید[۱۴] و کتاب «الاربعین البلدانیة» را مشتمل بر روایت ۴۰ حدیث از ۴۰ محدث در ۴۰ شهر نوشت.[۱۵]
سفرهای علمى ابن عساکر از ۵۲۰ق تا ۵۳۳ق به درازا کشید و سرانجام با ره آوردی بىمانند از شنیدهها و نوشتههایى در باب روایات و احادیث به دمشق بازگشت.[۱۶] شمار مشایخ او را در حدیث بالغ بر ۱۳۰۰ مرد و بیش از ۸۰ زن نوشتهاند که بسیاری از آنان از همان دوره خردسالى به او اجازه روایت داده بودند.[۱۷] برخی دیگر از اساتید او عبارتند از: ۱ـ محمد بن هبةالله شافعى؛ ۲ـ ابوالقاسم النسیب؛ ۳ـ ابوالقاسم نیشابورى معروف به حمّامى؛ ۴ـ عبدالخلّاق بن عبدالواسع هروى؛ ۵ـ ابوالحسن بن موازینى؛ ۶ـ عبدالله بن محمد مصرى؛ ۷ـ اسعد میهنى؛ ۸ـ ابومحمد هبةالله بغدادى؛ ۹ـ ابوالفتح کروخى هروى؛ ۱۰ـ على بن حیدر حسینى علوى؛ ۱۱ـ ابومنصور عبدالباقى تمیمى؛ ۱۲ـ ابوالقاسم قوام بن زید.
تدریس و شاگردان
جایگاه بالای علمی ابن عساکر، طالبان علم را از همه شهرها به سوی او مىکشید. شاگردان و راویان ابن عساکر بسیار زیاد و غالب آنان از فقیهان رجال حدیث در روزگار خود بودهاند که به بیش از پنجاه نفر مى رسند؛[۱۸] از جمله:
۱ـ ابن فارض مصرى، عارف و شاعر معروف سرزمین مصر که به سلطان العاشقین لقب یافته است؛ ۲ـ فخرالدین ابومنصور فرزند برادرش؛ ۳ـ قاسم بن على فرزند خودش -که در نگارش و جمع و تدوین بزرگترین اثر پدر خود تاریخ مدینة دمشق سهمى بسزا داشت-؛ ۴ـ ظهیرالدین عبدالواحد بن عبدالرحمن بن سلطان قریشى؛ ۵ـ ابوالعزّ مظفّر بن عقیل شیبانى؛ ۶ـ حاطب بن عبدالکریم المزّى؛ ۷ـ مسلم بن احمد مازنى؛ ۸ـ محمد بن مسلم بن علّان.
آثار و تألیفات
بیشتر تألیفات ابن عساکر در زمینه حدیث و رجال و تاریخ و بالغ بر ۱۳۴ عنوان است.[۱۹] برخی از آثار چاپی و خطی او عبارت است از:
- تاریخ مدینة دمشق، با عنوان مفصل «تاریخ مدینة دمشق حماها الله و ذکر فضلها و تسمیة من حلّها من الاماثل او اجتاز بنواحیها من واردیها و اهلها»، از جامعترین کتابها در جغرافیای تاریخى و زندگینامه دانشمندان به ویژه محدثان و حافظان حدیث شهر کهن سال دمشق است.
- تبیین کذب المفتری فیما نسب الى الامام ابن الحسن الاشعری، در دفاع از عقاید اشعریان و در ردّ بر کتاب «مثالب ابن ابى بشر الاشعری» تألیف ابوعلى حسن بن على بن ابراهیم اهوازی (م، ۴۴۶ق)، از مخالفان عقاید اشعری. در این کتاب علاوه بر بیان مناقب اشعری و رد بر مخالفان او، شرح حال نزدیک به ۸۰ تن از ائمة اشعری تا زمان مؤلف آمده است. این کتاب از زمان تألیف مورد توجه علمای شافعى بوده است و همواره طلاب را به مطالعه آن تشویق کردهاند.
- الموافقات على شیوخ الائمه الثقات، در هفتاد و دو مجلّد.
- کشف المغطّا فى فضل الموطّا، در شرح بر کتاب «الموطأ» مالک بن انس.
- مجلسان من مجالس الحافظ فى مسجد دمشق: مجلس فى ذم من لایعمل بعلمه، مجلس فى ذم قرناء السوء.
- المعجم المشتمل على ذکر اسماء شیوخ الائمة النبل، ذهبى این کتاب را تلخیص کرد و مطالبى بر آن افزود.
- اخبار لحفظ القرآن.
- الاربعون الابدال العوالى.
- الاشراف على معرفة الاطراف، ۳ جزء در ذکر اسانید سنن ابى داوود، جامع ترمذی و سنن نسائى.
- تبیین الامتنان بالامر بالاختتان.
- تجرید السباعیة.
- ترتیب اسماء الصحابة الذین اخرج حدیثهم الامام احمد بن حنبل فى المسند على ترتیب حروف المعجم.
- الجزء الحادی والخمسون من الامالى فى الصوم.
- حدیث اهل حُرْدان.
- فضل على بن ابى طالب علیه السلام، جزء ۲۲۱ و ۲۲۲ از امالى.
- الاربعین البلدانیة.
- مدح التواضع و ذم الکبر.
- المعجم فى تراجم رجال الکتب الستة.
- مجموعه کتاب هاى فضائل با عنوان «فضل»، مثل فضل مکه، فضل مدینه، فضل بیت المقدس.
- مجموعه کتاب هاى «اربعین حدیث» در موضوعات مختلف، مثل اربعون حدیثاً فی الجهاد، اربعون حدیثاً فی البلاد.
- مجموعه کتاب هاى حدیثى بر اساس اعداد، مثل احادیث الخماسیات، احادیث السداسیات، احادیث السباعیات.
- مجموعه کتاب هاى معجم در رجال، مثل معجم الصحابه، معجم النسوان، معجم اسماءالقرى و الامصار.
پانویس
- ↑ ابن جوزی، عبدالرحمان، ۱۰/۲۶۱.
- ↑ ابن جوزی، یوسف، همانجا.
- ↑ یاقوت، معجم الادبا، ۱۳/۸۰-۸۲.
- ↑ سیوطى، طبقات الحفاظ.
- ↑ نعیمى، الدارس فى تاریخ المدارس، ۱/۱۰۰.
- ↑ ابن خلکان، وفیات، ۳/۳۱۱.
- ↑ یاقوت، همان، ۱۳/۷۴.
- ↑ ذهبى، المختصر، ۳۰۲.
- ↑ ذهبى، همان، ۳۰۱-۳۰۲.
- ↑ ابن جوزی، یوسف، ۸(۱)/۳۳۷.
- ↑ ذهبى، المختصر، ۳۰۱؛ یاقوت، همان، ۱۳/۸۴.
- ↑ همان، ۱۳/۷۵-۷۶.
- ↑ ذهبى، المختصر، همانجا؛ ابن خلکان، ۳/۳۰۹.
- ↑ ذهبى، سیر، ۲۰/۵۵۵-۵۵۶.
- ↑ یاقوت، همان، ۱۳/۷۸.
- ↑ ذهبى، المختصر، همانجا.
- ↑ یاقوت، همان، ۱۳/۷۶.
- ↑ ابن جوزی، یوسف، ۸(۱)/۳۳۷.
- ↑ یاقوت، همان، ۱۳/۷۶-۸۳.
منابع