غزوه حمراء الأسد: تفاوت بین نسخهها
(←پانویس) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | یک روز بعد از بازگشت مسلمانان از «[[جنگ احد]]»، [[رسول خدا]] صلى الله علیه و آله به همراه تعدادی از شرکت کنندگان در این جنگ، از [[مدینه]] به «حَمْراءُ الأسَد» رفتند تا [[قریش]] را که تصمیم حمله دوباره به مدینه را گرفته بود متواری کنند. رسول خدا چند شب در آنجا اردو زدند و به دستور ایشان شبها مقدار زیادی آتش میافروختند تا قریش را از تعداد خود بترسانند. به دنبال آن، معبد خزاعی -رئیس [[قبیله خزاعه]]- که از اردوى مسلمانان عبور کرده بود، به مشرکین رسید و آنها را از تعداد زیاد سپاه اسلام ترساند. مشرکین با شنیدن این خبر به سرعت راه [[مکه]] را در پیش گرفته و از حمله به مدینه منصرف شدند. | |
− | == فرمان به | + | {{شناسنامه غزوات |
− | وقتى رسول خدا صلى الله | + | |تصویر=[[پرونده:غزوه حمراءالاسد.GIF|۲۵۰px|center]] |
− | + | |زمان = ۸ شوال سال ۳ قمری | |
− | سستى | + | |مکان = منطقه حمراءالاسد در ۲۰ کیلومتری جنوب مدینه |
− | + | |غزوه قبلی = [[غزوه احد]] | |
− | + | |غزوه بعدی = [[غزوه بنی نضیر]] | |
− | + | |علت غزوه = جلوگیری از حمله مجدد قریش به مدینه پس از جنگ احد | |
+ | |نتیجه = بازگشت کفار قریش به مکه | ||
+ | |مسلمانان = تنها مسلمانانی که در جنگ احد شرکت کرده بودند | ||
+ | |دشمنان = کفار [[قریش]] | ||
+ | ۳۰۰۰ نفر | ||
+ | |فرماندهان مسلمانان = [[پیامبر اسلام|رسول خدا]](ص) | ||
+ | |فرماندهان دشمنان = [[ابوسفیان]] | ||
+ | |پرجم داران مسلمانان= [[امام علی]](ع) | ||
+ | |پرچم داران دشمنان = ـــ | ||
+ | |تلفات مسلمانان = شهادت سه نفر از پیشتازان که به دست قریشیان اسیر و سپس کشته شدند | ||
+ | |تلفات دشمنان = أبو عزّه شاعر و معاویة بن مغیرة | ||
+ | |توضیحات = آیات ۱۷۲ - ۱۷۵ [[سوره آل عمران]] | ||
+ | }} | ||
+ | ==فرمان به تعقیب مشرکان== | ||
+ | وقتى [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلى الله علیه و آله به مدینه آمد، خبرى به دستش رسید که مشرکان، از این که [[مدینه|مدینه]] را رها کرده و به سوى [[مکه]] بازگشته اند، پشیمان شده اند<ref> سیره رسول خدا(ص)، جعفریان ،ص:۵۲۳ </ref>؛ روز دوم پس از بازگشت مسلمانان از [[غزوه احد|نبرد احد]] رسول خدا (ص) به فرمان پروردگار، یاران خویش را فرمان داد که در تعقیب قریش، به سوى حمراء الاسد، مکانى در هشت یا ده میلى مدینه حرکت کنند. این فراخوان که حضرت فرماندهى نیروها را شخصا بر عهده داشت، بر مسلمانان خسته از جنگ احد، سخت آمد. از این رو خداوند نازل فرمود: | ||
+ | «وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِن کنتُم مُؤمِنینَ».<ref> آل عمران (۳): ۱۳۹. </ref> | ||
+ | سستى مکنید، و غمگین مشوید که شما برترید اگر ایمان داشته باشید. | ||
− | + | رسول خدا (ص)، [[ابن ام مکتوم|عبداللّه بن امّ مکتوم]] را در مدینه جانشین خود کرد و پرچم را به دست [[امام علی علیه السلام|حضرت على]] (ع) داد. | |
− | |||
− | |||
− | + | '''چه کسانی حق شرکت در این غزوه را داشتند؟''' | |
− | + | برخی از مورخان می نویسند: رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم دستور داد تا اصحابى که در احد حضور داشته اند، حتى مجروحانى که توان راه رفتن دارند آماده رفتن به سوى مشرکین شوند. [[آیه 172 سوره آل عمران|آیه ۱۷۲ سوره آل عمران]] درباره اجابت فرمان رسول خدا صلى الله علیه و آله توسط این افراد است که حتى بعد از مجروح شدن، دعوت خدا و رسول را پذیرفتند. | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | اما عده ای دیگر براین باورند که از میان اصحاب احد تنها آنانی که مجروح شده بودند حق شرکت در این غزوه را داشته اند و افرادی که فرار کرده اند حق شرکت در این غزوه را نداشته اند. [[علی بن ابراهیم قمی|قمى]] روایت کرده که [[جبرئیل|جبرئیل]] بر پیغمبر (ص) فرود آمد و گفت: محمّد، خداوند ترا فرمان مى دهد که از پى این قوم بروى و کسى با تو بیرون نمى آید، مگر آنان که زخمى بر تن دارند. پس حضرت فرمود که منادى مجروحان را براى حرکت فراخواند.<ref> تفسیر قمى، ۱/ ۱۲۵؛ بحار الانوار، ۲۰/ ۶۴ </ref> | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | گویند: شصت سوار<ref> البداء و التاریخ، ۴/ ۲۰۵ </ref> یا هفتاد نفر<ref> مجمع البیان، ۲/ ۵۳۹. </ref> همراه رسول خدا (ص) بیرون آمدند. | |
− | |||
− | + | [[جابر ابن عبدالله انصاری|جابر بن عبدالله انصاری]] به پیامبر (ص) گفت: اى رسول خدا، منادى فریاد مى زد کسى که دیروز در جنگ شرکت نکرده باشد، حق ندارد با شما بیرون بیاید. من دیروز مشتاق حضور در [[غزوه احد|جنگ احد]] بودم ولى پدرم به من دستور داد که پیش خواهرهایم بمانم و گفت: | |
− | + | پسرم، صحیح نیست که هر دوى ما اینها را بدون مرد رها کنیم، من بر ایشان مى ترسم چون دخترکانى ضعیف و ناتوانند، من با رسول خدا مى روم شاید خداوند مرتبه و درجه شهادت را به من لطف فرماید. پس، من پیش خواهرانم ماندم و خداوند او را برگزید و شهادت را روزى او کرد و حال آنکه من هم آرزو داشتم که به شهادت برسم، اکنون استدعا دارم اجازه دهى که همراه شما بیایم. پس، پیامبر (ص) اجازه فرمود. | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
+ | جابر گوید: غیر از من کسى که در جنگ احد شرکت نکرده بود، همراه رسول خدا نبود، گروهى دیگر هم که در جنگ احد شرکت نکرده بودند، چنین تقاضایى از پیامبر (ص) کردند، ولى آن حضرت موافقت نفرمود.<ref>المغازى/ترجمه،متن،ص:۲۴۷ </ref> | ||
+ | |||
+ | مسلمانانى که اکثرا زخم دار و مجروح و بیشتر در سوگ کشتگان خود داغ دار و عزادار بودند روى وظیفه دینى و مذهبى ـ با کمال سختى و دشوارى که این سفر براى آنها داشت ـ حرکت کردند. حتى مى نویسند: دو برادر در قبیله بنى عبدالاشهل بودند که هر دوى آنها در روز قبل، در جنگ احد زخمى شده بودند منتهى یکى از آن ها زخمش کمتر و دیگر عمیق تر و حرکت براى او دشوارتر بود. هنگامى که دیدند مسلمانان براى تعقیب [[قریش|قریش]] حرکت کردند این دو ـ که مرکبى هم نداشتند ـ با خود گفتند: نه دلمان راضى مى شود نرویم و جهاد در راه دین و در رکاب رسول خدا صلی الله علیه و آله از ما فوت شود و نه مرکبى داریم که لااقل به وسیله آن بتوانیم در این سفر شرکت کنیم. سرانجام روى ایمان و علاقه اى که به پیغمبر اسلام و آیین خود داشتند تصمیم گرفتند همراه جنگ جویان بروند و در راه هر کجا آن برادرى که زخمش زیادتر بود نمى توانست برود آن برادر دیگرى او را بر پشت خود سوار مى کرد و بدین ترتیب هر جا او از راه مى ماند آن دیگرى او را بر پشت خود گرفته و به «حمراء الاسد» که محل توقف رسول خدا صلی الله علیه و آله بود خود را رسانیدند. | ||
+ | |||
+ | به گفته [[واقدی]]، غزوه «حمراء الاسد» از هشتم [[شوال]]، در سی و دومین ماه حضور پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه (سال ۳ قمری)، آغاز شد و رفت و بازگشت آن حضرت به مدت پنج روز به درازا کشید.<ref>المغازی، واقدی، ج ۱، ص ۳۳۴.</ref> ولی، ابن حبیب بغدادی، تاریخ آغاز این غزوه را شانزدهم شوال، ذکر کرده است.<ref>المحبر، محمد بن حبیب بغدادی، ص ۱۱۳.</ref> | ||
+ | |||
+ | ==وحشت در دل قریشیان== | ||
+ | [[قریش|قریش]] در روحاء، در فاصله سى و پنج یا چهل و سه میلى مدینه فرود آمده بودند. آنان همدیگر را سرزنش مىکردند و مىگفتند: | ||
+ | نه [[پیامبر اسلام|محمّد]] را کشتید و نه دختران نار پستان را به اسیرى گرفتید و پشت سر خود سوار کردید. اشراف ایشان را کشتیم و پیش از آن که آنان را درمانده و ریشه کن سازیم و کار را تمام کنیم، برگشتیم. بازگردید و پیش از آن که شوکت گیرند، ریشه آنان را بزنید. | ||
+ | |||
+ | امّا [[صفوان بن امیه]] گفت: | ||
+ | حمله نکنید، این قوم جنگیده اند و ما ترسیدیم که آنان را جنگى غیر از آنچه صورت گرفت، باشد. یا گفت: اینک محمّد و یارانش از آنچه به آنان رسیده به شدّت خشمگین هستند. به خداى سوگند، ایمن نیستم که اگر برگشتید، نیروهایى از [[اوس]] و [[خزرج]] را که در احد حاضر نبودند، جمع نکنند. آنگاه شما را زیر دست و پاى خود له کنند و بر شما چیره شوند و حال آن که هم اکنون شما غالب هستید ...». | ||
+ | |||
+ | از طرف دیگر پیغمبر (ص) به راه خود ادامه داد تا در حمراء الاسد فرود آمد. شبها در پانصد محل آتش مى افروختند. | ||
+ | چنان که شعله هاى آتش از مسافتهاى دور دیده مى شد. آوازه سپاه و آتش به همه جا رسید و دشمن از آن وحشت کرد. | ||
+ | |||
+ | معبد خزاعى ـ که آن زمان در حال [[شرک|شرک]] به سر مى برد ولى در دل پیغمبر را دوست مى داشت و مانند افراد دیگر قبیله خود یعنى قبیله [[قبیله خزاعه|خزاعه]]<ref>مردم خزاعه، مسلمان و مشرکشان خیر خواه رسول خدا (ص) بودند.</ref> از هواداران آن حضرت بود ـ، در راه [[مکه|مکه]] از اردوى مسلمانان گذر کرد. معبد، اندوه خود را از آنچه در [[غزوه احد|احد]] به مسلمانان رسید، ابراز داشت. وقتى به [[ابوسفیان|ابو سفیان]] و یارانش رسید، به آنان گفت: محمّد با سپاهى که هرگز ندیدهام، آکنده از خشم در تعقیب شمایند. و [[امام علی علیه السلام|على بن ابى طالب]] است که در مقدّمه سپاه وى مى آید. همه کسانى که در احد حاضر نبودند، از کرده خویش پشیمان هستند و اینک به او پیوسته اند و خشمگین مى آیند. پیش از این که از اینجا حرکت کنید، پیشانى اسبهاى سپاه محمّد هویدا خواهد شد.<ref> بحار الانوار، ۲۰/ ۹۹؛ اعلام الورى، ۸۶. </ref> از این سخنان وحشت در دل مشرکان افتاد و به سرعت کوچ کردند. | ||
+ | |||
+ | رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز سه روز در «حمراء الاسد» ماند و در این وقت [[جبرئیل]] نازل شده به پیغمبر گفت: خداى تعالى رعب و وحشت در دل مشرکین انداخت و به سوى مکه حرکت کردند و منظور از این سفر حاصل گردید و سپس دستور بازگشت به مدینه را به آن حضرت داد و مسلمانان به مدینه بازگشتند. | ||
+ | |||
+ | ==نتایج این غزوه== | ||
+ | [[پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله بدون دستیابی به دشمن، به [[مدینه]] مراجعه نمود، ولی به هدف مورد نظرش رسیده بود و آن عبارت بود از ایجاد رعب و وحشت در میان مشرکان [[قریش]] و تقویت روحیه رزمندگان مسلمان و توجه و تنبّه به سایر دشمنان [[اسلام]].<ref>المغازی، واقدی، ج ۱، ص ۳۳۴.</ref> رسول خدا (ص) مى دانست که اگر به حمراء الاسد نرود، نتایج [[غزوه احد|جنگ احد]] به نفع قریش به شرح زیر خواهد بود: | ||
+ | |||
+ | *بازگشت اعتماد به نفس قریش و افزایش فشار براى جنگ با مسلمانان و اعمال خشونت و لجاجت هر چه بیشتر در مواضع خویش بر ضدّ مدینه. | ||
+ | *بهرهبردارى تبلیغاتى براى تضعیف موقعیت رسول خدا (ص) نزد قبایل عرب و افزایش گستاخى و جسارت آنان براى مقاومت در مقابل حضرت و پاسخ مثبت به درخواستهاى جنگ با مدینه. | ||
+ | *نفوذ ضعف و سستى در پایههاى حکومت رسول خدا (ص) در مدینه پس از آن که دشمنان و رقباى داخلى حضرت، از جمله [[منافقان]] و [[یهود|یهودیان]]، کاملا مرعوب شده بودند. شماتت و اظهار سرور و شادمانى منافقان و یهودیان از نتایج نبرد احد، دلیل این نکته است. | ||
+ | *تضعیف [[ایمان|ایمان]] شمارى از مسلمانان سست ایمان و دودل. | ||
+ | *بازایستادن کسانى که از نظر روانى براى پذیرش [[اسلام]] آماده شده بودند تا عادى شدن اوضاع و مشخص شدن مواضع طرفهاى درگیر. | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
− | <references/> | + | <references /> |
==منابع== | ==منابع== | ||
− | * | + | *سیرت جاودانه (ترجمه الصحیح من سیرة النبی الأعظم) مترجم محمد سپهرى، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، ۱۳۸۴ش. |
− | *رسول | + | *سیره رسول خدا، رسول جعفریان، انتشارات دلیل ما. |
− | *مغازى | + | *مغازى تاریخ جنگهاى پیامبر، محمد بن عمر واقدى، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، ۱۳۶۹ش. |
− | + | *زندگانى حضرت محمد صلی الله علیه و آله، هاشم رسولى محلاتی. | |
+ | *[http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%BA%D8%B2%D9%88%D9%87+%D8%AD%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%A1+%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B3%D8%AF&SSOReturnPage=Check&Rand=0 "غزوه حمراء الاسد"، دانشنامه رشد]، بازیابی:۷ بهمن ۱۳۹۱. | ||
+ | *نرمافزار دایرةالمعارف چهارده معصوم علیهمالسلام، مؤسسه تبیان. | ||
+ | {{غزوات پیامبر اکرم}} | ||
[[رده:جنگ های صدر اسلام]] | [[رده:جنگ های صدر اسلام]] | ||
[[رده:غزوات پیامبر اکرم]] | [[رده:غزوات پیامبر اکرم]] | ||
− | [[رده:سال | + | [[رده:سال ۳ هجری قمری]] |
[[رده: پیامبر اکرم]] | [[رده: پیامبر اکرم]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۸ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۵:۵۶
یک روز بعد از بازگشت مسلمانان از «جنگ احد»، رسول خدا صلى الله علیه و آله به همراه تعدادی از شرکت کنندگان در این جنگ، از مدینه به «حَمْراءُ الأسَد» رفتند تا قریش را که تصمیم حمله دوباره به مدینه را گرفته بود متواری کنند. رسول خدا چند شب در آنجا اردو زدند و به دستور ایشان شبها مقدار زیادی آتش میافروختند تا قریش را از تعداد خود بترسانند. به دنبال آن، معبد خزاعی -رئیس قبیله خزاعه- که از اردوى مسلمانان عبور کرده بود، به مشرکین رسید و آنها را از تعداد زیاد سپاه اسلام ترساند. مشرکین با شنیدن این خبر به سرعت راه مکه را در پیش گرفته و از حمله به مدینه منصرف شدند.
غزوه حمراء الأسد | |
زمان | ۸ شوال سال ۳ قمری |
مکان | منطقه حمراءالاسد در ۲۰ کیلومتری جنوب مدینه |
غزوه قبلی | غزوه احد |
غزوه بعدی | غزوه بنی نضیر |
علت غزوه | جلوگیری از حمله مجدد قریش به مدینه پس از جنگ احد |
نتیجه | بازگشت کفار قریش به مکه |
دوطرف درگیری و تعداد آنها | |
تنها مسلمانانی که در جنگ احد شرکت کرده بودند | کفار قریش
۳۰۰۰ نفر |
فرماندهان | |
رسول خدا(ص) | ابوسفیان |
پرچم داران | |
امام علی(ع) | ـــ |
تلفات | |
شهادت سه نفر از پیشتازان که به دست قریشیان اسیر و سپس کشته شدند | أبو عزّه شاعر و معاویة بن مغیرة |
آیات ۱۷۲ - ۱۷۵ سوره آل عمران |
فرمان به تعقیب مشرکان
وقتى رسول خدا صلى الله علیه و آله به مدینه آمد، خبرى به دستش رسید که مشرکان، از این که مدینه را رها کرده و به سوى مکه بازگشته اند، پشیمان شده اند[۱]؛ روز دوم پس از بازگشت مسلمانان از نبرد احد رسول خدا (ص) به فرمان پروردگار، یاران خویش را فرمان داد که در تعقیب قریش، به سوى حمراء الاسد، مکانى در هشت یا ده میلى مدینه حرکت کنند. این فراخوان که حضرت فرماندهى نیروها را شخصا بر عهده داشت، بر مسلمانان خسته از جنگ احد، سخت آمد. از این رو خداوند نازل فرمود: «وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِن کنتُم مُؤمِنینَ».[۲] سستى مکنید، و غمگین مشوید که شما برترید اگر ایمان داشته باشید.
رسول خدا (ص)، عبداللّه بن امّ مکتوم را در مدینه جانشین خود کرد و پرچم را به دست حضرت على (ع) داد.
چه کسانی حق شرکت در این غزوه را داشتند؟
برخی از مورخان می نویسند: رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم دستور داد تا اصحابى که در احد حضور داشته اند، حتى مجروحانى که توان راه رفتن دارند آماده رفتن به سوى مشرکین شوند. آیه ۱۷۲ سوره آل عمران درباره اجابت فرمان رسول خدا صلى الله علیه و آله توسط این افراد است که حتى بعد از مجروح شدن، دعوت خدا و رسول را پذیرفتند.
اما عده ای دیگر براین باورند که از میان اصحاب احد تنها آنانی که مجروح شده بودند حق شرکت در این غزوه را داشته اند و افرادی که فرار کرده اند حق شرکت در این غزوه را نداشته اند. قمى روایت کرده که جبرئیل بر پیغمبر (ص) فرود آمد و گفت: محمّد، خداوند ترا فرمان مى دهد که از پى این قوم بروى و کسى با تو بیرون نمى آید، مگر آنان که زخمى بر تن دارند. پس حضرت فرمود که منادى مجروحان را براى حرکت فراخواند.[۳]
گویند: شصت سوار[۴] یا هفتاد نفر[۵] همراه رسول خدا (ص) بیرون آمدند.
جابر بن عبدالله انصاری به پیامبر (ص) گفت: اى رسول خدا، منادى فریاد مى زد کسى که دیروز در جنگ شرکت نکرده باشد، حق ندارد با شما بیرون بیاید. من دیروز مشتاق حضور در جنگ احد بودم ولى پدرم به من دستور داد که پیش خواهرهایم بمانم و گفت: پسرم، صحیح نیست که هر دوى ما اینها را بدون مرد رها کنیم، من بر ایشان مى ترسم چون دخترکانى ضعیف و ناتوانند، من با رسول خدا مى روم شاید خداوند مرتبه و درجه شهادت را به من لطف فرماید. پس، من پیش خواهرانم ماندم و خداوند او را برگزید و شهادت را روزى او کرد و حال آنکه من هم آرزو داشتم که به شهادت برسم، اکنون استدعا دارم اجازه دهى که همراه شما بیایم. پس، پیامبر (ص) اجازه فرمود.
جابر گوید: غیر از من کسى که در جنگ احد شرکت نکرده بود، همراه رسول خدا نبود، گروهى دیگر هم که در جنگ احد شرکت نکرده بودند، چنین تقاضایى از پیامبر (ص) کردند، ولى آن حضرت موافقت نفرمود.[۶]
مسلمانانى که اکثرا زخم دار و مجروح و بیشتر در سوگ کشتگان خود داغ دار و عزادار بودند روى وظیفه دینى و مذهبى ـ با کمال سختى و دشوارى که این سفر براى آنها داشت ـ حرکت کردند. حتى مى نویسند: دو برادر در قبیله بنى عبدالاشهل بودند که هر دوى آنها در روز قبل، در جنگ احد زخمى شده بودند منتهى یکى از آن ها زخمش کمتر و دیگر عمیق تر و حرکت براى او دشوارتر بود. هنگامى که دیدند مسلمانان براى تعقیب قریش حرکت کردند این دو ـ که مرکبى هم نداشتند ـ با خود گفتند: نه دلمان راضى مى شود نرویم و جهاد در راه دین و در رکاب رسول خدا صلی الله علیه و آله از ما فوت شود و نه مرکبى داریم که لااقل به وسیله آن بتوانیم در این سفر شرکت کنیم. سرانجام روى ایمان و علاقه اى که به پیغمبر اسلام و آیین خود داشتند تصمیم گرفتند همراه جنگ جویان بروند و در راه هر کجا آن برادرى که زخمش زیادتر بود نمى توانست برود آن برادر دیگرى او را بر پشت خود سوار مى کرد و بدین ترتیب هر جا او از راه مى ماند آن دیگرى او را بر پشت خود گرفته و به «حمراء الاسد» که محل توقف رسول خدا صلی الله علیه و آله بود خود را رسانیدند.
به گفته واقدی، غزوه «حمراء الاسد» از هشتم شوال، در سی و دومین ماه حضور پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه (سال ۳ قمری)، آغاز شد و رفت و بازگشت آن حضرت به مدت پنج روز به درازا کشید.[۷] ولی، ابن حبیب بغدادی، تاریخ آغاز این غزوه را شانزدهم شوال، ذکر کرده است.[۸]
وحشت در دل قریشیان
قریش در روحاء، در فاصله سى و پنج یا چهل و سه میلى مدینه فرود آمده بودند. آنان همدیگر را سرزنش مىکردند و مىگفتند: نه محمّد را کشتید و نه دختران نار پستان را به اسیرى گرفتید و پشت سر خود سوار کردید. اشراف ایشان را کشتیم و پیش از آن که آنان را درمانده و ریشه کن سازیم و کار را تمام کنیم، برگشتیم. بازگردید و پیش از آن که شوکت گیرند، ریشه آنان را بزنید.
امّا صفوان بن امیه گفت: حمله نکنید، این قوم جنگیده اند و ما ترسیدیم که آنان را جنگى غیر از آنچه صورت گرفت، باشد. یا گفت: اینک محمّد و یارانش از آنچه به آنان رسیده به شدّت خشمگین هستند. به خداى سوگند، ایمن نیستم که اگر برگشتید، نیروهایى از اوس و خزرج را که در احد حاضر نبودند، جمع نکنند. آنگاه شما را زیر دست و پاى خود له کنند و بر شما چیره شوند و حال آن که هم اکنون شما غالب هستید ...».
از طرف دیگر پیغمبر (ص) به راه خود ادامه داد تا در حمراء الاسد فرود آمد. شبها در پانصد محل آتش مى افروختند. چنان که شعله هاى آتش از مسافتهاى دور دیده مى شد. آوازه سپاه و آتش به همه جا رسید و دشمن از آن وحشت کرد.
معبد خزاعى ـ که آن زمان در حال شرک به سر مى برد ولى در دل پیغمبر را دوست مى داشت و مانند افراد دیگر قبیله خود یعنى قبیله خزاعه[۹] از هواداران آن حضرت بود ـ، در راه مکه از اردوى مسلمانان گذر کرد. معبد، اندوه خود را از آنچه در احد به مسلمانان رسید، ابراز داشت. وقتى به ابو سفیان و یارانش رسید، به آنان گفت: محمّد با سپاهى که هرگز ندیدهام، آکنده از خشم در تعقیب شمایند. و على بن ابى طالب است که در مقدّمه سپاه وى مى آید. همه کسانى که در احد حاضر نبودند، از کرده خویش پشیمان هستند و اینک به او پیوسته اند و خشمگین مى آیند. پیش از این که از اینجا حرکت کنید، پیشانى اسبهاى سپاه محمّد هویدا خواهد شد.[۱۰] از این سخنان وحشت در دل مشرکان افتاد و به سرعت کوچ کردند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز سه روز در «حمراء الاسد» ماند و در این وقت جبرئیل نازل شده به پیغمبر گفت: خداى تعالى رعب و وحشت در دل مشرکین انداخت و به سوى مکه حرکت کردند و منظور از این سفر حاصل گردید و سپس دستور بازگشت به مدینه را به آن حضرت داد و مسلمانان به مدینه بازگشتند.
نتایج این غزوه
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بدون دستیابی به دشمن، به مدینه مراجعه نمود، ولی به هدف مورد نظرش رسیده بود و آن عبارت بود از ایجاد رعب و وحشت در میان مشرکان قریش و تقویت روحیه رزمندگان مسلمان و توجه و تنبّه به سایر دشمنان اسلام.[۱۱] رسول خدا (ص) مى دانست که اگر به حمراء الاسد نرود، نتایج جنگ احد به نفع قریش به شرح زیر خواهد بود:
- بازگشت اعتماد به نفس قریش و افزایش فشار براى جنگ با مسلمانان و اعمال خشونت و لجاجت هر چه بیشتر در مواضع خویش بر ضدّ مدینه.
- بهرهبردارى تبلیغاتى براى تضعیف موقعیت رسول خدا (ص) نزد قبایل عرب و افزایش گستاخى و جسارت آنان براى مقاومت در مقابل حضرت و پاسخ مثبت به درخواستهاى جنگ با مدینه.
- نفوذ ضعف و سستى در پایههاى حکومت رسول خدا (ص) در مدینه پس از آن که دشمنان و رقباى داخلى حضرت، از جمله منافقان و یهودیان، کاملا مرعوب شده بودند. شماتت و اظهار سرور و شادمانى منافقان و یهودیان از نتایج نبرد احد، دلیل این نکته است.
- تضعیف ایمان شمارى از مسلمانان سست ایمان و دودل.
- بازایستادن کسانى که از نظر روانى براى پذیرش اسلام آماده شده بودند تا عادى شدن اوضاع و مشخص شدن مواضع طرفهاى درگیر.
پانویس
- ↑ سیره رسول خدا(ص)، جعفریان ،ص:۵۲۳
- ↑ آل عمران (۳): ۱۳۹.
- ↑ تفسیر قمى، ۱/ ۱۲۵؛ بحار الانوار، ۲۰/ ۶۴
- ↑ البداء و التاریخ، ۴/ ۲۰۵
- ↑ مجمع البیان، ۲/ ۵۳۹.
- ↑ المغازى/ترجمه،متن،ص:۲۴۷
- ↑ المغازی، واقدی، ج ۱، ص ۳۳۴.
- ↑ المحبر، محمد بن حبیب بغدادی، ص ۱۱۳.
- ↑ مردم خزاعه، مسلمان و مشرکشان خیر خواه رسول خدا (ص) بودند.
- ↑ بحار الانوار، ۲۰/ ۹۹؛ اعلام الورى، ۸۶.
- ↑ المغازی، واقدی، ج ۱، ص ۳۳۴.
منابع
- سیرت جاودانه (ترجمه الصحیح من سیرة النبی الأعظم) مترجم محمد سپهرى، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، ۱۳۸۴ش.
- سیره رسول خدا، رسول جعفریان، انتشارات دلیل ما.
- مغازى تاریخ جنگهاى پیامبر، محمد بن عمر واقدى، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، ۱۳۶۹ش.
- زندگانى حضرت محمد صلی الله علیه و آله، هاشم رسولى محلاتی.
- "غزوه حمراء الاسد"، دانشنامه رشد، بازیابی:۷ بهمن ۱۳۹۱.
- نرمافزار دایرةالمعارف چهارده معصوم علیهمالسلام، مؤسسه تبیان.
غزوات پیامبر اکرم (ص) | ||||||
2 هجری | غزوه ودّان * غزوه بواط * غزوه عشيره * غزوه كدر * غزوه بنى قينقاع * غزوه سويق | |||||
3 هجری | غزوه بدر * غزوه غطفان * غزوه احد * غزوه حمراء الأسد | |||||
4 هجری | غزوه بنى نضير * غزوه ذات الرقاع * غزوه بدر الموعد | |||||
5 هجری | غزوه دومة الجندل * غزوه خندق یا احزاب * غزوه بنى قريظه | |||||
6 هجری | غزوه بنى لحيان * غزوه ذى قرد * غزوه بنى مصطلق * غزوه حديبيه | |||||
7 هجری | غزوه خيبر | |||||
8 هجری | غزوه فتح مكه * غزوه حنين * غزوه طائف | |||||
9 هجری | غزوه تبوك |