حدیث حقیقت: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
(۳ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
'''حدیث حقیقت''' عنوانی است برای گفتگویی مشهور میان [[امام علی علیه السلام]] و [[کمیل بن زیاد نخعی|کُمیل بن زیاد نخعی]] پیرامون «حقیقت». در این روایت کمیل ابتدا از حقیقت مى‏‌پرسد و حضرت على از پاسخ سر بازمى‌‏زند اما با اصرار کمیل جمله ای کوتاه در توضیح حقیقت می گوید. کمیل با عبارتی زدنی بیانا تقاضای توضیح بیشتری می کند و امام جمله دیگری می گوید و در پی درخواست های بعدی کمیل برای تبیین بیشتر امام مطابق با نقلی 4 و مطابق با نقلی 5 جمله در تفسیر حقیقت بیان می کند.
+
'''«حدیث حقیقت»''' عنوانی است برای گفتگویی مشهور میان [[امام علی علیه السلام|امام علی]] (علیه السلام) و [[کمیل بن زیاد نخعی|کُمیل بن زیاد نخعی]] پیرامون «حقیقت». در این روایت، کمیل ابتدا از حقیقت مى‏‌پرسد و حضرت على از پاسخ سر بازمى‌‏زند، اما با اصرار کمیل، امام چند جمله ای کوتاه در توضیح حقیقت می فرماید. حدیث حقیقت بخصوص مورد توجه حکما و عرفا قرار گرفته و شرح و ترجمه شده است.
 +
==متن و ترجمه حدیث==
 +
«حدیث حقیقت» در کتاب «کلمات مخزونه» [[فیض کاشانی]] چنین آمده است:
  
حدیث حقیقت بخصوص مورد توجه حکما و عرفا قرار گرفته است و توسط افراد مختلفی شرح و تفسیر شده است.
+
«و فی کلام أمیرالمؤمنین علیه السلام فی حدیث کمیل‏ حیث سأله عن الحقیقة، فقال: ما لَک و الحقیقة؟ فقال: أَوَ لستُ صاحبَ سرّک. قال علیه السلام: بلى و لکن یرشّح‏ علیک ما یطفح منّی.
==متن حدیث==
 
حدیث حقیقت در کلمات مخزونه فیض کاشانی چنین آمده است:
 
و في كلام أمير المؤمنين عليه السلام في حديث كميل‏  حيث سأله عن الحقيقة، فقال: (مالك و الحقيقة. فقال: أَ وَ لست صاحب سرّك. قال عليه السلام: بلى و لكن يرشّح‏ عليك ما يطفح منّي.
 
  
فقال كميل: أو مثلك يخيب سائلًا. فقال أمير المؤمنين عليه السلام: الحقيقة كشف سبحات الجلال من غير إشارة.  
+
فقال کمیل: أو مثلک یخیب سائلًا. فقال أمیر المؤمنین علیه السلام: الحقیقة کشف سبحات الجلال من غیر إشارة.  
  
فقال: زدني فيه بياناً. فقال عليه السلام: محو الموهوم مع صحو المعلوم.  
+
فقال: زدنی فیه بیاناً. فقال علیه السلام: محو الموهوم مع صحو المعلوم.  
  
فقال: زدني بياناً. فقال عليه السلام: هتك الستر لغلبة السرّ.  
+
فقال: زدنی بیاناً. فقال علیه السلام: هتک الستر لغلبة السرّ.  
  
فقال: زدني بياناً. فقال عليه السلام: جذب الأحديّة لصفة التوحيد.
+
فقال: زدنی بیاناً. فقال علیه السلام: جذب الأحدیة لصفة التوحید.
  
فقال: زدنى بياناً. فقال عليه السلام: نور يشرق من صبح الأزل، فيلوح على هياكل التوحيد آثاره.  
+
فقال: زدنى بیاناً. فقال علیه السلام: نور یشرق من صبح الأزل، فیلوح على هیاکل التوحید آثاره.  
  
فقال: زدني بياناً. فقال عليه السلام: أطف السراج، فقد طلع الصبح)
+
فقال: زدنی بیاناً. فقال علیه السلام: أطف السراج، فقد طلع الصبح».<ref>جامع الأسرار و منبع الأنوار، ص۱۷۰؛ مجموعه رسائل فیض کاشانی، ج۳، کلمات مکنونه، ص۴۲</ref>
  
در برخی از منابع همچون جامع الاسرار سید حیدر آملی جمله جذب الأحديّة لصفة التوحيد نیامده است.<ref>جامع الأسرار و منبع الأنوار، ص28</ref>
+
در [[روضات الجنات (کتاب)|روضات الجنات]] جمله «جذب الأحدیة لصفة التوحید» نیامده است.<ref>روضات الجنات فی أحوال العلماء و السادات، ج‏۶، ص ۶۲</ref>  
  
==ترجمه حدیث==
+
در پاورقی محقق رساله «کلمات مخزونه» فیض کاشانی -که در مجموعه رسائل فیض کاشانی چاپ شده است- ترجمه فارسى حدیث به نقل از میرزا قاسم على اخگر حیدرآبادى چنین آمده است:  
در پاورقی محقق رساله کلمات مخزونه فیض کاشانی که در مجموعه رسائل فیض کاشانی چاپ شده است ترجمه فارسى حدیث به نقل از ميرزا قاسم على اخگر حيدرآبادى چنین آمده است:
 
  
يا امير المؤمنين حقيقت چيست؟ فرمود: تو و دريافت اين حقيقت؟ عرض كرد: آيا من صاحب سرّ تو نيستم؟ فرمود: آرى صاحب‏ [سرّ] من‏ هستى، [لیکن] مى‏ريزد بر تو آنچه از ديگ سينه من به جوش آيد. كميل عرض كرد: آيا مثل تو، سائل را نوميد و محروم گرداند؟ فرمود: حقيقت كشف سبحات جلال است به غير اشاره. گفت: روشن‏تر از اين بيان فرما. فرمود: زايل كردن كثرت موجود موهوم است به استيلاى سلطان حقيقت. پس عرض كرد: توضيحى بر آن بيفزا. فرمود: پرده درى سرّ به سبب غلبه مستورى است. عرض كرد: تشريحى بر آن اضافه فرما. فرمود: جذب احديّت صفت توحيد است. التماس كرد: توضيحى زياده از آن كن. فرمود: نورى است كه درخشان است از صبح ازل، پس ظاهر شود بر هياكل توحيد آثار او. عرض كرد: بيانى بر آن زياده فرما. امير عليه السلام فرمود: بكش چراغ [را]، به تحقيق كه صبح طالع شود. <ref>مجموعه رسائل فیض کاشانی، ج3، کلمات مکنونه، ص42 منبع مورد ارجاع برای این ترجمه در پاورقی محقق:[شرح حديث حقيقت، نسخه شماره 3532 ف، كتابخانه ملّى، ص 5- 6]</ref>
+
«یا امیر المؤمنین حقیقت چیست؟ فرمود: تو و دریافت این حقیقت؟ عرض کرد: آیا من صاحب سرّ تو نیستم؟ فرمود: آرى صاحب‏ [سرّ] من‏ هستى، [لیکن] مى‏ ریزد بر تو آنچه از دیگ سینه من به جوش آید. کمیل عرض کرد: آیا مثل تو، سائل را نومید و محروم گرداند؟ فرمود: حقیقت، کشف سبحات جلال است به غیر اشاره. گفت: روشن‏تر از این بیان فرما. فرمود: زایل کردن کثرت موجود موهوم است به استیلاى سلطان حقیقت. پس عرض کرد: توضیحى بر آن بیفزا. فرمود: پرده درى سرّ به سبب غلبه مستورى است. عرض کرد: تشریحى بر آن اضافه فرما. فرمود: جذب احدیت صفت توحید است. التماس کرد: توضیحى زیاده از آن کن. فرمود: نورى است که درخشان است از صبح ازل، پس ظاهر شود بر هیاکل توحید آثار او. عرض کرد: بیانى بر آن زیاده فرما. امیر علیه السلام فرمود: چراغ را بکش (خاموش کن)، به تحقیق که صبح طالع شود».<ref>مجموعه رسائل فیض کاشانی، ج۳، کلمات مکنونه، ص۴۲</ref>
  
==حدیث حقیقت در منابع==
+
همچنین از جمله کسانى که این [[حدیث]] را نقل کرده و خود نیز به تحقیق آن پرداخته‏‌اند، جناب «[[سید حیدر آملی]]» است که در کتاب «جامع الاسرار» خود، حدیث مذکور را آورده است که متن این حدیث و ترجمه آن همراه با توضیحاتى، ذیلا آورده مى‌‏شود:
علامه حسن زاده آملی در مورد منابع این حدیث می گوید:
 
حديث حقيقت را شيخ بهايى در كشكول، و سيد حيدر آملى در جامع الاسرار، و قاضى نور الله در مجالس المؤمنين، و عبد الرزاق لاهيجى در شرح گلشن راز، و محدث قمى در سفينة البحار نقل كرده‏اند، و بسيارى از اساطين حكمت و عرفان آن را شرح كرده‏اند از آن جمله قطب شيرازى كه در مجموعه‏اى به چاپ سنگى طبع شده است و به غلط به علامه حلى نسبت داد شده است، و از آن جمله شرح جناب استاد مرحوم حاج ميرزا مهدى الهى قمشه‏اى به نظم بر آنست.<ref>هزار و يك نكته، ص562</ref>
 
  
 +
«... از کمیل بن زیاد نخعى روایت است که از حضرت على(ع) از حقیقت سؤال نمود، بدین‏‌گونه: ما الحقیقة: حقیقت چیست؟ حضرت در جواب فرمود: ما لک و الحقیقة: تو را با حقیقت چه کار؟!
 +
 +
چون «کمیل» که خود را صاحب سرّ آن حضرت مى ‏دانست از این پاسخ تعجّب نمود عرضه داشت: او لستُ صاحب سرّک: آیا من رازدار تو نیستم؟
 +
 +
حضرت در جواب فرمود: بلى و لکن یترشّح علیک ما یطفح منّى: آرى! امّا (آنچه از اسرار از من به تو مى‏ رسد) ترشّحى ناچیز است (که از قلزم زخّار سینه من) سرریز می‌‏کند و به تو می‌‏رسد.
 +
 +
چون «کمیل» اندکى هشیار شد و موقعیّت حقیر خود را در برابر موقع خطیر حضرت دید، از سر عجز و انکسار عرضه داشت: أو مثلک یخیّب سائلا: آیا از همچون تو مولائى می‌‏زیبد که خواهنده را محروم سازد؟!
 +
 +
(و آن‌گاه که حضرت در او حالت عجز که نشانه پذیرش حقّ است دید) فرمود: الحقیقة کشف سبحات الجلال من غیر اشارة: حقیقت، به یک‌‏سو شدن پرده‏‌هاى جلال حقّ است بی‌هیچ اشارتى!
 +
 +
و «کمیل» (از سر انکسار) عرضه داشت: زِدنی بیانا: بر توضیح خود بیفزاى!
 +
 +
و حضرت فرمود: محو الموهوم مع صحو المعلوم: حقیقت، محو موهوم (که وجودنماهاى غیر حقّ) است توأم با بیدارى و هشیارى به معلوم (که حقّ متعال) است؛ یعنى ماسواى [[حق|حقّ]] را که وجودات موهومند با نیروى توجّه به حقّ مطلق، از صحنه ضمیر خود محو کن تا چهره حقیقت، از پس پرده‌‏هاى ظلمانى اوهام، بی‌‏حجاب تجلّى کند.
 +
 +
باز هم «کمیل» معروض داشت: زدنی بیانا! و حضرت فرمود: جذب الاحدیّة بصفة التّوحید: حقیقت، جذبه ‏اى (از جذبات حقّ) است به صفت توحید (که بنده را از هستى خود برباید).
 +
 +
و چون دگربار زمزمه زدنی بیانا سر داد، حضرت فرمود: هتک السّتر لغلبة السّرّ: حقیقت، دریدن پرده و حجاب انّیّت است به واسطه چیرگى احکام سرّ باطن و غیب وجود؛ یعنى حقیقت، باید از سرّ باطن خواهنده حقیقت بجوشد و از پس پرده پندار به درآید، تا چهره درخشان او آشکار شود.
 +
 +
و چون براى چهارمین بار خواهش خود را با بیان «زدنی بیانا» تکرار کرد، حضرت فرمود: نور یشرق من صبح الازل، فیلوح على هیاکل التّوحید آثاره: حقیقت، نورى است از بامداد ازلیّت حقّ که آثار آن از پیکرهاى پاک برگزیدگان حق (که اهل [[عصمت]] و طهارت و تربیت‏ یافتگان دامان ولایت ایشانند) آشکار می‌‏گردد.
 +
 +
امّا همراه با این گفت‏‌و‌شنود که «کمیل» را با حضرت واقع می‌‏شد، این تحوّل و تحقّق در نهان وجود او صورت می‌‏بست و او خود هیچ خبر نداشت، به ناچار پرسش خود را پیوسته تکرار می‌‏نمود؛ و چون حیرت و سرگردانى او به غایت رسید، وقت آن شد که پرده از چهره حقیقت به یک‌‏سو شود و جمال دلاراى خورشید ولایت را که خاموش‏ کننده چراغ کم‏‌نور عقل و استدلال است در افق جان خویش بنگرد و نیک برخورد که ربّ النّوع کمال در اندک زمان او را تا به چه پایه از کمال ترفّع بخشیده است و او همچنان حیران و بی‌‏خبر ترانه زدنی بیانا می‌‏سراید!!
 +
 +
لذا حضرت فرمود: أطفئ السّراج فقد طلع الصّبح: این چراغ کم‌‏نور عقل را خاموش کن که صبح (وصال) جمال لم‌‏یزلى از گریبان جانت دمیده است».
 +
 +
==حدیث حقیقت در منابع ==
 +
[[علامه حسن زاده آملی]] در مورد منابع این [[حدیث]] می گوید:
 +
«حدیث حقیقت» را [[شیخ بهایى]] در کشکول، و سید حیدر آملى در جامع الاسرار، و [[قاضی نورالله شوشتری|قاضى نورالله]] در [[مجالس المؤمنین (کتاب)|مجالس المؤمنین]]، و [[ملا عبدالرزاق لاهیجی|عبدالرزاق لاهیجى]] در شرح [[گلشن راز (کتاب)|گلشن راز]]، و [[حاج شیخ عباس قمی|محدث قمى]] در [[سفینة البحار]] نقل کرده‏‌اند، و بسیارى از اساطین [[حکمت|حکمت]] و [[عرفان]] آن را شرح کرده‏‌اند از آن جمله [[قطب الدین شیرازی|قطب شیرازى]] که در مجموعه‏ اى به چاپ سنگى طبع شده است و به غلط به [[علامه حلی|علامه حلى]] نسبت داد شده است، و از آن جمله شرح جناب استاد مرحوم [[میرزا مهدی الهی قمشه ای|میرزا مهدى الهى قمشه ‏اى]] به نظم بر آنست.<ref>هزار و یک نکته، ص۵۶۲</ref>
 +
 +
برخی دیگر از منابعی که این حدیث را نقل کرده اند عبارتند از:
 +
 +
* [[روضات الجنات (کتاب)|روضات الجنات]]، سیدمحمدباقر خوانسارى، ج۶، ص۶۲ (چاپ جدید).
 +
* شرح الاسماء، [[حاج ملاهادی سبزواری|حاج ملاهادى سبزوارى]]، ص۱۳۱، ذیل جمله اللهم إنّی اسئلک باسمک یا أحد یا واحد.
 +
* ناسخ التواریخ، جزء پنجم احوالات امیرالمؤمنین علیه ‏السلام.
 +
* حکمت الهى، مهدى الهى قمشه ‏اى، ص۲۷۰، انتشارات اسلامى (چاپ سوم).
 +
* رجال نیشابورى (به نقل از روضات الجنات، ج۶، ص۶۱).
 +
* کلمات المحققین، ص۱۶۱.<ref>مهریزی، مهدی، «شرح حدیث حقیقت خواجه محمد دهدار»، مجله میراث حدیث شیعه، شماره ۲</ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
 
==منابع==
 
==منابع==
*ملا محسن فيض كاشانى، مجموعه رسائل فيض، تحقیق: محمد امامى كاشانى و بهراد جعفرى‏، تهران، مدرسه عالى شهيد مطهرى، چاپ اول، 1387 ش.
+
*سید محمدباقر خوانسارى، روضات الجنات فی أحوال العلماء و السادات، قم، دهاقانى (اسماعیلیان)، ۱۳۹۰ ق.
*علامه حسن زاده آملى، هزار و يك نكته،  تهران، مركز نشر فرهنگى رجاء، چاپ پنجم، 1365 ش.
+
*سید حیدر آملى، جامع الأسرار و منبع الأنوار، تهران، مرکز انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ اول، ۱۳۶۸ ه.ش.
 +
*علامه حسن زاده آملى، هزار و یک نکته، تهران، مرکز نشر فرهنگى رجاء، چاپ پنجم، ۱۳۶۵ ش.
 +
*فیض کاشانى، مجموعه رسائل فیض، تحقیق: محمد امامى کاشانى‏، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۷ ش.
 +
*مهریزی، مهدی، «شرح حدیث حقیقت خواجه محمد دهدار»، مجله میراث حدیث شیعه، شماره ۲.
 +
*[https://www.islamquest.net/fa/archive/fa47074 سایت اسلام کوئست].
 +
 
 +
[[رده:احادیث با عناوین خاص]]
 +
[[رده:توحید]]
 +
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۳ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۰۰

«حدیث حقیقت» عنوانی است برای گفتگویی مشهور میان امام علی (علیه السلام) و کُمیل بن زیاد نخعی پیرامون «حقیقت». در این روایت، کمیل ابتدا از حقیقت مى‏‌پرسد و حضرت على از پاسخ سر بازمى‌‏زند، اما با اصرار کمیل، امام چند جمله ای کوتاه در توضیح حقیقت می فرماید. حدیث حقیقت بخصوص مورد توجه حکما و عرفا قرار گرفته و شرح و ترجمه شده است.

متن و ترجمه حدیث

«حدیث حقیقت» در کتاب «کلمات مخزونه» فیض کاشانی چنین آمده است:

«و فی کلام أمیرالمؤمنین علیه السلام فی حدیث کمیل‏ حیث سأله عن الحقیقة، فقال: ما لَک و الحقیقة؟ فقال: أَوَ لستُ صاحبَ سرّک. قال علیه السلام: بلى و لکن یرشّح‏ علیک ما یطفح منّی.

فقال کمیل: أو مثلک یخیب سائلًا. فقال أمیر المؤمنین علیه السلام: الحقیقة کشف سبحات الجلال من غیر إشارة.

فقال: زدنی فیه بیاناً. فقال علیه السلام: محو الموهوم مع صحو المعلوم.

فقال: زدنی بیاناً. فقال علیه السلام: هتک الستر لغلبة السرّ.

فقال: زدنی بیاناً. فقال علیه السلام: جذب الأحدیة لصفة التوحید.

فقال: زدنى بیاناً. فقال علیه السلام: نور یشرق من صبح الأزل، فیلوح على هیاکل التوحید آثاره.

فقال: زدنی بیاناً. فقال علیه السلام: أطف السراج، فقد طلع الصبح».[۱]

در روضات الجنات جمله «جذب الأحدیة لصفة التوحید» نیامده است.[۲]

در پاورقی محقق رساله «کلمات مخزونه» فیض کاشانی -که در مجموعه رسائل فیض کاشانی چاپ شده است- ترجمه فارسى حدیث به نقل از میرزا قاسم على اخگر حیدرآبادى چنین آمده است:

«یا امیر المؤمنین حقیقت چیست؟ فرمود: تو و دریافت این حقیقت؟ عرض کرد: آیا من صاحب سرّ تو نیستم؟ فرمود: آرى صاحب‏ [سرّ] من‏ هستى، [لیکن] مى‏ ریزد بر تو آنچه از دیگ سینه من به جوش آید. کمیل عرض کرد: آیا مثل تو، سائل را نومید و محروم گرداند؟ فرمود: حقیقت، کشف سبحات جلال است به غیر اشاره. گفت: روشن‏تر از این بیان فرما. فرمود: زایل کردن کثرت موجود موهوم است به استیلاى سلطان حقیقت. پس عرض کرد: توضیحى بر آن بیفزا. فرمود: پرده درى سرّ به سبب غلبه مستورى است. عرض کرد: تشریحى بر آن اضافه فرما. فرمود: جذب احدیت صفت توحید است. التماس کرد: توضیحى زیاده از آن کن. فرمود: نورى است که درخشان است از صبح ازل، پس ظاهر شود بر هیاکل توحید آثار او. عرض کرد: بیانى بر آن زیاده فرما. امیر علیه السلام فرمود: چراغ را بکش (خاموش کن)، به تحقیق که صبح طالع شود».[۳]

همچنین از جمله کسانى که این حدیث را نقل کرده و خود نیز به تحقیق آن پرداخته‏‌اند، جناب «سید حیدر آملی» است که در کتاب «جامع الاسرار» خود، حدیث مذکور را آورده است که متن این حدیث و ترجمه آن همراه با توضیحاتى، ذیلا آورده مى‌‏شود:

«... از کمیل بن زیاد نخعى روایت است که از حضرت على(ع) از حقیقت سؤال نمود، بدین‏‌گونه: ما الحقیقة: حقیقت چیست؟ حضرت در جواب فرمود: ما لک و الحقیقة: تو را با حقیقت چه کار؟!

چون «کمیل» که خود را صاحب سرّ آن حضرت مى ‏دانست از این پاسخ تعجّب نمود عرضه داشت: او لستُ صاحب سرّک: آیا من رازدار تو نیستم؟

حضرت در جواب فرمود: بلى و لکن یترشّح علیک ما یطفح منّى: آرى! امّا (آنچه از اسرار از من به تو مى‏ رسد) ترشّحى ناچیز است (که از قلزم زخّار سینه من) سرریز می‌‏کند و به تو می‌‏رسد.

چون «کمیل» اندکى هشیار شد و موقعیّت حقیر خود را در برابر موقع خطیر حضرت دید، از سر عجز و انکسار عرضه داشت: أو مثلک یخیّب سائلا: آیا از همچون تو مولائى می‌‏زیبد که خواهنده را محروم سازد؟!

(و آن‌گاه که حضرت در او حالت عجز که نشانه پذیرش حقّ است دید) فرمود: الحقیقة کشف سبحات الجلال من غیر اشارة: حقیقت، به یک‌‏سو شدن پرده‏‌هاى جلال حقّ است بی‌هیچ اشارتى!

و «کمیل» (از سر انکسار) عرضه داشت: زِدنی بیانا: بر توضیح خود بیفزاى!

و حضرت فرمود: محو الموهوم مع صحو المعلوم: حقیقت، محو موهوم (که وجودنماهاى غیر حقّ) است توأم با بیدارى و هشیارى به معلوم (که حقّ متعال) است؛ یعنى ماسواى حقّ را که وجودات موهومند با نیروى توجّه به حقّ مطلق، از صحنه ضمیر خود محو کن تا چهره حقیقت، از پس پرده‌‏هاى ظلمانى اوهام، بی‌‏حجاب تجلّى کند.

باز هم «کمیل» معروض داشت: زدنی بیانا! و حضرت فرمود: جذب الاحدیّة بصفة التّوحید: حقیقت، جذبه ‏اى (از جذبات حقّ) است به صفت توحید (که بنده را از هستى خود برباید).

و چون دگربار زمزمه زدنی بیانا سر داد، حضرت فرمود: هتک السّتر لغلبة السّرّ: حقیقت، دریدن پرده و حجاب انّیّت است به واسطه چیرگى احکام سرّ باطن و غیب وجود؛ یعنى حقیقت، باید از سرّ باطن خواهنده حقیقت بجوشد و از پس پرده پندار به درآید، تا چهره درخشان او آشکار شود.

و چون براى چهارمین بار خواهش خود را با بیان «زدنی بیانا» تکرار کرد، حضرت فرمود: نور یشرق من صبح الازل، فیلوح على هیاکل التّوحید آثاره: حقیقت، نورى است از بامداد ازلیّت حقّ که آثار آن از پیکرهاى پاک برگزیدگان حق (که اهل عصمت و طهارت و تربیت‏ یافتگان دامان ولایت ایشانند) آشکار می‌‏گردد.

امّا همراه با این گفت‏‌و‌شنود که «کمیل» را با حضرت واقع می‌‏شد، این تحوّل و تحقّق در نهان وجود او صورت می‌‏بست و او خود هیچ خبر نداشت، به ناچار پرسش خود را پیوسته تکرار می‌‏نمود؛ و چون حیرت و سرگردانى او به غایت رسید، وقت آن شد که پرده از چهره حقیقت به یک‌‏سو شود و جمال دلاراى خورشید ولایت را که خاموش‏ کننده چراغ کم‏‌نور عقل و استدلال است در افق جان خویش بنگرد و نیک برخورد که ربّ النّوع کمال در اندک زمان او را تا به چه پایه از کمال ترفّع بخشیده است و او همچنان حیران و بی‌‏خبر ترانه زدنی بیانا می‌‏سراید!!

لذا حضرت فرمود: أطفئ السّراج فقد طلع الصّبح: این چراغ کم‌‏نور عقل را خاموش کن که صبح (وصال) جمال لم‌‏یزلى از گریبان جانت دمیده است».

حدیث حقیقت در منابع

علامه حسن زاده آملی در مورد منابع این حدیث می گوید: «حدیث حقیقت» را شیخ بهایى در کشکول، و سید حیدر آملى در جامع الاسرار، و قاضى نورالله در مجالس المؤمنین، و عبدالرزاق لاهیجى در شرح گلشن راز، و محدث قمى در سفینة البحار نقل کرده‏‌اند، و بسیارى از اساطین حکمت و عرفان آن را شرح کرده‏‌اند از آن جمله قطب شیرازى که در مجموعه‏ اى به چاپ سنگى طبع شده است و به غلط به علامه حلى نسبت داد شده است، و از آن جمله شرح جناب استاد مرحوم میرزا مهدى الهى قمشه ‏اى به نظم بر آنست.[۴]

برخی دیگر از منابعی که این حدیث را نقل کرده اند عبارتند از:

  • روضات الجنات، سیدمحمدباقر خوانسارى، ج۶، ص۶۲ (چاپ جدید).
  • شرح الاسماء، حاج ملاهادى سبزوارى، ص۱۳۱، ذیل جمله اللهم إنّی اسئلک باسمک یا أحد یا واحد.
  • ناسخ التواریخ، جزء پنجم احوالات امیرالمؤمنین علیه ‏السلام.
  • حکمت الهى، مهدى الهى قمشه ‏اى، ص۲۷۰، انتشارات اسلامى (چاپ سوم).
  • رجال نیشابورى (به نقل از روضات الجنات، ج۶، ص۶۱).
  • کلمات المحققین، ص۱۶۱.[۵]

پانویس

  1. جامع الأسرار و منبع الأنوار، ص۱۷۰؛ مجموعه رسائل فیض کاشانی، ج۳، کلمات مکنونه، ص۴۲
  2. روضات الجنات فی أحوال العلماء و السادات، ج‏۶، ص ۶۲
  3. مجموعه رسائل فیض کاشانی، ج۳، کلمات مکنونه، ص۴۲
  4. هزار و یک نکته، ص۵۶۲
  5. مهریزی، مهدی، «شرح حدیث حقیقت خواجه محمد دهدار»، مجله میراث حدیث شیعه، شماره ۲

منابع

  • سید محمدباقر خوانسارى، روضات الجنات فی أحوال العلماء و السادات، قم، دهاقانى (اسماعیلیان)، ۱۳۹۰ ق.
  • سید حیدر آملى، جامع الأسرار و منبع الأنوار، تهران، مرکز انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ اول، ۱۳۶۸ ه.ش.
  • علامه حسن زاده آملى، هزار و یک نکته، تهران، مرکز نشر فرهنگى رجاء، چاپ پنجم، ۱۳۶۵ ش.
  • فیض کاشانى، مجموعه رسائل فیض، تحقیق: محمد امامى کاشانى‏، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۷ ش.
  • مهریزی، مهدی، «شرح حدیث حقیقت خواجه محمد دهدار»، مجله میراث حدیث شیعه، شماره ۲.
  • سایت اسلام کوئست.