شیخ منتجب الدین رازی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} <keywords content='کلید واژه: منتجب الدین قمی، آثار منتجب الدین قمی، ...' ایجاد کرد)
 
جز
 
(۶ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
{{بخشی از یک کتاب}}'''شیخ منتجب‌الدین رازی''' (۵۸۵-۵۰۵ ق)، عالم بزرگ اسلامی در قرن ۶ هجری و از شاگردان [[ابوالفتوح رازی|ابوالفتوح رازى]] و [[شیخ طبرسی]] است. کتاب «[[فهرست شیخ منتجب الدین (کتاب)|الفهرست]]» وی، از مشهورترین مجموعه‌ های تراجم علما و مؤلفین [[شیعه]] است.
 +
{{شناسنامه عالم
 +
||نام کامل = شیخ منتجب‌الدین رازی
 +
||تصویر=
 +
||زادروز = ۵۰۵ قمری
 +
|زادگاه =  [[قم]]
 +
|وفات =  ۵۸۵ قمری
 +
|مدفن =
 +
|اساتید =  [[ابوالفتوح رازی|ابوالفتوح رازى]]، [[شیخ طبرسی]]، [[سید فضل الله راوندى|سید فضل الله راوندى]]،...
 +
|شاگردان =  عبدالکریم رافعى، ابوموسی مدینی، محمد بن محمد قزوینی،...
 +
|آثار = [[فهرست شیخ منتجب الدین (کتاب)|الفهرست]]، الاربعین عن الاربعین فی فضائل امیرالمؤمنین علیه‌السلام، تاریخ رى،...
 +
}}
 +
==ولادت و خاندان==
  
 +
علی بن عبیدالله رازی، معروف به «منتجب‌الدین» در سال ۵۰۵ هـ.ق قمرى در خاندانى رفیع و بلندمرتبه، چشم به جهان گشود. وی منسوب به [[قم]] بود و هم از این رو قمى نامیده مى شد. پدرش عبیدالله، یکى از عالمان عصر خود به حساب مى آمد. چون این پدر و فرزند در رى زندگى مى کردند، به آنان «رازى» هم مى گویند.
  
 +
على بن عبیدالله بن بابویه قمى، در یکى از معتبرترین خاندان علم و دانش پا به عرصه وجود نهاد. اهمیت خدمات و کوشش هاى شایسته خاندان برجسته ابن بابویه قمى، در بسط و گسترش [[تشیع]] علوى و [[اسلام]] ناب و ترویج فرهنگ و آموزه هاى دینى، از منظر محققان اسلامى پوشیده نیست. منتجب‌الدین یکى از نوادگان [[علی بن بابویه قمی|على بن بابویه]]، پدر [[شیخ صدوق|شیخ صدوق]] مى باشد که با پنج واسطه به ترتیب زیر به ایشان مى رسد: «على بن عبیداللّه بن حسن بن حسین بن حسن بن حسین بن على بن بابویه».<ref>الکنى والالقاب، ج ۳، ص ۱۷۴؛ مستدرک الوسائل، میرزا حسین نورى، متوفى ۱۳۲۰ هـ.ق، ج ۳، ص ۳۶۵؛ مقدمه الفهرست، محدث ارموى، ص ۷ و چند منبع دیگر.</ref>
  
 +
شیخ منتجب‌الدین درباره جد خود مى گوید: «جد بزرگوارم حسن بن حسین معروف به حَسکا، یکى از فقیهان و بزرگانِ عصر، دانشمندى نام‌آور و موثق و چهره اى برجسته بود. او از شاگردان [[شیخ طوسى]] است. در [[نجف]] همه کتاب هاى شیخ طوسى را بر او [[قرائت (علم الحدیث)|قرائت]] کرد. جدم در رى زندگى مى کرد».<ref>ریاض العلماء از میرزا عبدالله افندى اصفهانى، متوفى ۱۱۳۰ هـ.ق، ج ۴، ص ۱۴۵؛ الفهرست، ص ۴۶؛ تنقیح المقال، ج ۱، ص ۲۷۳؛ و جامع الروات از محقق اردبیلى، ج ۱، ص ۱۹۳.</ref> بنابراین همان طور که خود منتجب‌الدین مى گوید حسکا لقب جد اوست، نه لقب خودش آن طور که برخى پنداشته اند.
  
==منتجب‌الدين قمى ==
+
==تحصیل و استادان==
  
آيت تحقيق
+
از تتبع و بررسى در کتاب [[فهرست شیخ منتجب الدین (کتاب)|الفهرست]] بدست مى آید که منتجب‌الدین، این دانشمند فرزانه و شیفته دانش و [[حدیث|حدیث]]، براى گردآورى اخبار و روایات و شناخت دقیق دانشمندان جهان [[اسلام]]، گام در راه سفر نهاده و به شهرهاى مختلفى همانند [[اصفهان]]<ref>ریاض العلماء، ج ۴، ص ۱۴۷.</ref>، [[خراسان]]<ref>الفهرست، ص ۹۷.</ref>، کاشان، خوارزم و [[حله]] در [[عراق]] رفته است.
  
'''پيشگفتار'''
+
منتجب‌الدین، بنا به گفته شاگرد برجسته اش امام رافعى از دانشمندان [[اهل سنت]]: «تشنه معارف و روایات [[اهل بیت]] علیهم‌السلام بود. هر نکته دقیقى را که مى یافت، مى نوشت؛ و هر سخن عمیقى را که مى شنید، مى نگاشت؛ به همین جهت این اندیشمند فرزانه هر جا که دانشمندى مى دید، به سراغش مى رفت، تا از علم و دانش او سود جوید و کسب فیض کند؛ لذا از لحاظ استاد فراوان داشتن، در میان عالمان هم‌عصر خود کم‌نظیر بوده است. استادان او را از [[شیعه|شیعه]] و [[اهل سنت|سنى]]، بیش از صد نفر نام برده اند».<ref>الکنى والالقاب، ج ۳، ص ۱۷۴؛ روضات الجنات؛ ج ۴، ص ۳۱۶؛ و مقدمه الفهرست، محدث ارموى، ص  ۸.</ref>
  
از هنگامه اى كه خورشيد تابناك [[اسلام]] در سرزمين جزيرة العرب نمايان شد، به اندك زمانى گستره جهان آن روز را درنورديد و پيام‌رساى خويش را كه بر چهار محور توحيد، آزادى، آگاهى و قدرت استوار بود، در ژرفاى عقل و جان مردمان نشانيد؛ و اسلام در اين فرآيند مبارك همچون رودى خروشان، در بستر تاريخ جارى شد و انديشه ها و دل ها را به سوى خود جذب كرد. در اين رويكرد، صاحبان قلم و انديشه و ارباب فرهنگ و ادب، در جاى‌جاى سرزمين وسيع اسلامى، با تأليف كتاب هاى گرانسنگ و نوشته هاى سودمند، اين آئين آسمانى را هر چه بيشتر به جهانيان شناساندند. از اين رو موقعيت دانشمندان و فرهيختگان مسلمان به نحوى بارز و شايسته تر جلوه نمود.
+
براى روشن شدنِ هر چه بیشترِ زوایاى علمى و روحى این شخصیت تواناى جهان اسلام، به ذکر چند تن از اساتید وى بسنده مى شود:
  
يكى از مهم ترين خيزشگاه‌هاى دنياى اسلام، شهر مقدس [[قم]] است، كه دانشوران برجسته اى در حوزه هاى حديث، كلام، [[حكمت]] و تاريخ در دامن خود پرورانده است و نام نيك آنان را در دفتر تاريخ جاودانه ساخت. يكى از رسالت هاى نسل كنونى ما، شناخت اين چهره هاى فداكار در تاريخ درخشان شيعى است، ما نيز بدين هدف پرده از رخسار يكى از اين ستارگان گيتى فروز برمى گيريم، تا شايد فروغ معرفتش دل‌هاى كورمان را روشنى بخشد.
+
*۱- [[ابوالفتوح رازی|ابوالفتوح رازى]]؛ که یکى از مفسران معروف شیعى و صاحب تفسیر [[روض الجنان و روح الجنان (کتاب)|روض الجنان]] است. شاگردش، منتجب الدین، در جاى جاى «[[فهرست شیخ منتجب الدین (کتاب)|الفهرست]]»، از این استاد فرزانه نام مى برد و از او با احترام و بزرگى یاد مى کند. از جمله درباره او مى گوید: «استادم ابوالفتوح رازى دانشور برجسته، واعظ توانا و مفسر قرآن که مردى دین دار و دین‌باور مى باشد...».<ref>الفهرست، ضمیمه بحارالانوار، ج ۱۰۲، ص ۲۲۲، چاپ بیروت؛ روضات الجنات، ج ۲، ص ۳۱۴؛ فوائد الرضویه، ص ۱۴۶.</ref>
  
'''سيماى منتجب‌الدين'''
+
*۲- [[شیخ طبرسی|امین الاسلام طبرسى]]؛ صاحب تفسیر [[مجمع البیان (کتاب)|مجمع البیان]]: او دانشورى بزرگ، مفسرى سترگ، فقیهى برجسته، نامور و موثق مى باشد که بیشتر براى تألیف تفسیر مجمع البیان مشهور است. کتابى که شخصیتى همانند شهید اول درباره اش مى گوید: «در تفسیر، هیچ کتابى مانند این کتاب، تا عصر ما نوشته نشده است».<ref>روضات الجنات، ج ۵، ص ۳۵۷؛ الکنى والالقاب، ج ۲، ص ۴۱۴؛ فوائد الرضویه، ص ۳۵۰.</ref> شاگردش منتجب‌الدین درباره او مى نویسد: «عالمى است فاضل، متدین، موجه و محل اطمینان. کتاب‌هائى تألیف کرد که از جمله آن‌ها مجمع‌البیان است...».<ref>الفهرست، محدث ارموى، ص ۵۹.</ref>
  
در اوائل سده ششم هجرى قمرى در خاندانى رفيع و بلندمرتبه، كودكى چشم به جهان گشود كه هيچ كس نمى دانست دست سرنوشت براى او چه رقم خواهد زد. نوباوه اى كه آينده اى درخشان در انتظارش بود؛ آينده اى كه او را در شمار يكى از استوانه هاى حديثى و تاريخى قرار مى داد.
+
*۳- [[سید فضل الله راوندى|سید فضل الله راوندى کاشانى]]؛ معروف به «ضیاءالدین». او از شاخص ترین و ژرف‌اندیش ترین دانشوران شیعى است. آن علامه روزگار، دریاى مواج دانش و قله سر به فلک کشیده فضل و اخلاق بود.<ref>روضات الجنات، ج ۵، ص ۳۶۵؛ الکنى والالقاب، ج ۲، ص ۳۹۵؛ روضات الجنات، ج ۵، ص ۳۶۵؛ الفهرست، همراه بحار، ج ۱۰۲، ص ۲۱۵؛ الفهرست، تصحیح ارموى، ص ۵۹.</ref> منتجب‌الدین که افتخار شاگردى اش را دارد، درباره او چنین مى گوید: «او علامه عصر و استاد دانشمندان زمان خود بود. او با سیادتى که از مختصات ذریه [[پیامبر اسلام|پیغمبر]] صلی الله علیه و آله است، در کمال فضل و دانش، شخصیت برجسته عصر خویش به حساب مى آمد. او را ملاقات کردم، و بعضى از کتاب‌هایش را بر او خوانده و قرائت کردم.»
  
براى نام او، على را برگزيدند. كينه اش نيز ابوالحسن شد، معروف به منتجب‌الدين و منسوب به قم؛ و هم از اين رو قمى ناميده مى شد. نام پدرش عبيدالله بود، كه يكى از عالمان عصر خود به حساب مى آمد. چون اين پدر و فرزند در رى زندگى مى كردند، به آنان «رازى» هم مى گويند. تاريخ طلوع اين ستاره تابناك شيعى را تمام مورخان در سال 505 هـ.ق نوشته اند.(1)
+
*۴- استاد دیگر منتجب‌الدین، پدر بزرگوارش، عبیدالله بود که در جاى جاى کتاب [[فهرست شیخ منتجب الدین (کتاب)|الفهرست]] نام او را مى برد و مطالب ارزنده اى را درباره تراجم دانشمندان از پدرش نقل مى کند. او پدر خویش را چنین معرفى مى کند: «پدر بزرگوارم، دانشمند و [[فقیه|فقیه]] برجسته و موجه شیعى است...».<ref>الکنى والالقاب، ج ۲، ص ۳۹۶؛ الفهرست، محدث ارموى، ص ۷۷.</ref>
  
'''خاندان '''
+
==شاگردان==
  
على بن عبيدالله بن بابويه قمى، در يكى از معتبرترين خاندان علم و دانش پا به عرصه وجود نهاد. اهميت خدمات و كوشش هاى شايسته خاندان برجسته ابن بابويه قمى، در بسط و گسترش تشيع علوى و اسلام ناب و ترويج فرهنگ و آموزه هاى دينى، از منظر محققان اسلامى پوشيده نيست. خاندانى كه ده ها محدث و دانشور بزرگ در دامان خود پرورش داد: [[شيخ صدوق]]؛ [[ابن بابويه]] پدر بزرگوار شيخ صدوق؛ حسين بن بابويه برادر او و... منتجب‌الدين هم از ديگر افراد برجسته و معروف اين خاندان شيعى است. او يكى از نوادگان على بن بابويه، پدر شيخ صدوق مى باشد كه با پنج واسطه به ترتيب زير به ايشان مى رسد: «على بن عبيداللّه بن حسن بن حسين بن حسن بن حسين بن على بن بابويه».(2)
+
طبیعى است چنین شخصیت عالی‌قدر و بلندمرتبه اى که در حوزه دانشِ [[حدیث]] و [[تاریخ|تاریخ]]، رنج‌هاى فراوانى کشیده و گنج‌هاى پربهاى اخبار و روایات را جمع‌آورى کرده است، شاگردانى صاحب نام داشته باشد؛ اما در کتاب هاى تراجم کمتر نامى از شاگردان او به میان آمده است؛ ولى آنچه مسلم و قطعى مى نماید، بهره فراوانِ عبدالکریم رافعى -که خود عالمى برجسته از علماى [[اهل سنت]] است- از منتجب‌الدین قمى بهره فراوانى برده است. رافعى از سرچشمه زلال دانش او استفاده کرده، خود مؤلف کتاب التدوین است، که در تراجم و شرح حال دانشمندان قزوین نوشته؛ او مى گوید: «از خرمن دانش این مرد بزرگ استفاده و بهره فراوانى برده ام، آنقدر که نمى توانم حق او را در این نوشتار به جاى آورم».<ref>مقدمه کتاب الفهرست، تصحیح ارموى، ص ۷؛ روضات الجنات، ج ۴، ص ۳۱۶.</ref>
  
'''شيخ حسكا'''
+
ابوموسی مدینی، برهان الدین محمد بن محمد قزوینی، ابوجعفر اشرف بن محمد مداینی و ابوالمجد محمد بن حسین قزوینی، شاگردان و راویان دیگر او بوده اند.
  
يكى ديگر از مردان برجسته و فرهيخته خاندان ابن بابويه قمى حسن بن حسين بن بابويه مشهور به «شيخ حَسْكا»(3) است، كه جد بزرگوار شيخ منتجب‌الدين مى باشد. كنيه اش ابومحمد لقبش «شمس الاسلام» است.
+
==آثار و تألیفات==
 +
از آنجا که منتجب‌الدین از دانشمندان پرمایه و نویسندگان بلندپایه بود، آثار گرانبهائى خلق کرده و از خود به یادگار گذاشت. برخى از آثار منسوب به او عبارتند از:
  
شيخ منتجب‌الدين صاحب الفهرست درباره جد خود مى گويد: «جد بزرگوارم حسن بن حسين معروف به حسكا، يكى از فقيهان و بزرگانِ عصر، دانشمندى نام‌آور و موثق و چهره اى برجسته بود. او از شاگردان [[شيخ طوسى]] است. در [[نجف]] همه كتاب هاى شيخ طوسى را بر او قرائت كرد. جدم در رى زندگى مى كرد».(4) بنابراين همان طور كه خود منتجب‌الدين مى گويد حسكا لقب جد اوست نه لقب خودش آن طور كه برخى پنداشته اند.
+
# کتاب [[فهرست شیخ منتجب الدین (کتاب)|الفهرست]]؛
 +
# الاربعین عن الاربعین فی فضائل امیرالمؤمنین علیه‌السلام؛
 +
# رساله فى اداء الفرائض لمن علیه القضاء؛
 +
# کتاب التحفه؛
 +
# تاریخ شهر رى.<ref>بحارالانوار، ج ۱، ص ۳۵؛ روضات الجنات، ج ۴، ص ۳۱۸؛ ریحانه الادب ج ۶، ص ۹؛ و مقدمه الفهرست از محدث ارموى، ص ۸.</ref>
  
'''معناى حسكا'''
+
از این آثار، دو کتاب اول او مورد عنایت ویژه دانش‌پژوهان و عالمان دینى قرار گرفته است. کتاب [[فهرست شیخ منتجب الدین (کتاب)|الفهرست]] از هنگام تألیف تا عصر حاضر، یکى از دقیق ترین کتاب‌هائى است که در تراجم نگارش یافته و تمام دانشمندان [[شیعه|شیعه]] و [[اهل سنت|سنى]] به آن اهمیت داده اند. یکى از منابع اصیل و قابل اعتماد در معرفت و شناخت دانشمندان شیعى در سده ششم، این کتاب است. او با ذکر نام ۴۴ دانشور شیعى احیاناً ترجمه و شرح حالى را هم از آنان به اجمال ارائه مى دهد.
  
بهترين نظر در اين زمينه آن معنائى است، كه صاحب رياض العلماء يكى از نقادان دانش تراجم، مطرح مى كند؛ وى مى گويد: «حسكا واژه اى است كه از حسن و كيا تركيب يافته و به تخفيف حسكا خوانده مى شود. كا، مخفف كيا است كه در گويش گيلكى و مازندرانى به معناى بزرگ و سرور است. مانند: كيابزرگ اميد، گويش‌هاى مزبور هر كس را كه بخواهند احترام كنند و نام او را به نيكى ببرند «كيا» را كه به معناى حاكم و كدخدا است، بر نامِ او مى افزايند. به دليل تجليل و احترام از اين دانشمند فرزانه و پرمايه، كه از بزرگان شيعى در سده پنجم هجرى بود، او را حسكا مى گفتند».(5)
+
کتاب «الاربعین عن الاربعین فی فضائل امیرالمؤمنین علیه‌السلام» نیز در نهایت اشتهار و اعتبار است، مولف دانشمندش چهل روایت را به نقل از چهل نفر از استادان خود، از چهل تن از [[صحابه]] رسول اکرم صلی الله علیه و آله در فضائل [[امام علی علیه السلام|على بن ابی طالب]] علیه‌السلام نقل مى کند و در پایان کتاب، چهارده داستان شگفت را در معجزات [[امیرالمومنین]] به کتاب مى افزاید.<ref>روضات الجنات، ج ۴، ص ۳۱۸.</ref>
  
'''استادان '''
+
نمونه ای از روایات موجود در کتاب الاربعین به این صورت است: [[سعید بن جبیر]] نقل مى کند که گفت: «[[ابن عباس]] که در آخر عمر از چشم نابینا شده بود، پسرش او را با عصا راه مى برد، روزى بر جمعى از [[قریش|قریش]] مى گذشت، چون صداى آنان را شنید، ایستاد و سلام کرد. آن‌ها نیز به احترامش از جاى برخاستند و سلام او را جواب دادند؛ ابن عباس هم به راه خویش ادامه داد. پسرش در راه به او گفت: «شنیدى چه گفتند؟» گفت: «نه» گفت: «به [[امام علی علیه السلام|على]] بد مى گفتند» ابن عباس گفت: «مرا پیش آنان برگردان» پس به آنان رو کرد و گفت: «کدام یک از شما بودید که به خدا [[ناسزا گویی|ناسزا]] گفتید؟» گفتند: «ابن عباس! کسى که به خدا ناسزا گوید، کافر است و از دین خارج» گفت: «کدام یک از شما بودید که به [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله ناسزا گفتید؟» باز گفتند: «کسى که به رسول خدا صلی الله علیه و آله بد بگوید، مشرک است» گفت: «چه کسى به على علیه‌السلام ناسزا گفت؟» گفتند: «آرى، ما به على بد گفتیم». ابن عباس گفت: «خدا را گواه مى گیرم از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که مى فرمود: «هر کس به على ناسزا گوید، مرا ناسزا گفته و کسى که به من ناسزا گوید، خدا را ناسزا گفته است» شما همه کافر شدید!».<ref>فوائد الرضویه، ص ۳۱۲؛ به نقل از اربعین منتجب‌الدین.</ref>
  
منتجب‌الدين، بنا به گفته شاگرد برجسته اش امام رافعى از دانشمندان اهل سنت: «تشنه معارف و روايات [[اهل بيت]] علیهم‌السلام بود. هر نكته دقيقى را كه مى يافت، مى نوشت؛ و هر سخن عميقى را كه مى شنيد، مى نگاشت؛ به همين جهت اين انديشمند فرزانه هر جا كه دانشمندى مى ديد، به سراغش مى رفت، تا از علم و دانش او سود جويد و كسب فيض كند؛ لذا از لحاظ استاد فراوان داشتن، در ميان عالمان هم‌عصر خود كم‌نظير بوده است. استادان او را از شيعه و سنى، بيش از صد نفر نام برده اند».(6)
+
==در نظر عالمان==
  
براى روشن شدنِ هر چه بيشترِ زواياى علمى و روحى اين شخصيت تواناى جهان اسلام، به ذكر چند تن از اساتيد وى بسنده مى شود.
+
شیخ منتجب‌الدین بى‌تردید از برگزیدگان و نخبگان دانشمندان [[شیعه|شیعى]] است. سترگى ابعاد وجودى و فکر و دانش او را مى توان در آینه سخنان بزرگان و مورخان، مشاهده کرد:
  
* 1- ابوالفتوح رازى؛ كه يكى از دانشوران و مفسران معروف شيعى است، شاگردش، منتجب الدين، در جاى جاى «الفهرست»، از اين استاد فرزانه نام مى برد و از او با احترام و بزرگى ياد مى كند. ابوالفتوح اهل نيشابور خراسان بود. اما از آن ديار هجرت كرد و در شهر رى اقامت گزيد، تا اين كه كم‌كم به رازى معروف شد. نامش حسين و كنيه اش ابوالفتوح است و صاحب تفسير روض الجنان كه از منظر اهل نظر، در زمره بهترين تفسيرهائى است كه بر قرآن نوشته اند.  
+
* رجال شناس و [[فقیه|فقیه]] درجه اول شیعه، [[شهید ثانى]] مى فرماید: «شیخ منتجب‌الدین، [[محدث|محدثى]] است که روایات فراوانى را نقل مى کند و [[حدیث]] را با طرق (و سلسله سندهاى) مختلفى عرضه مى دارد. او که از پدران و اجداد خود هم روایت دارد، مردى است داراى حافظه قوى و ضبط دقیق».<ref>درایة الحدیث، ص ۱۲۵.</ref>
 +
* صاحب [[وسائل الشیعه]] مى گوید: «منتجب‌الدین، مردى بود اهل فضل و کمال؛ دانشمندى موجه، راستگو، محدث، حافظ و علامه زمان».<ref>امل الامل، ج ۲، ص ۱۹۴.</ref>
 +
* [[علامه مجلسى]] مى فرماید: «منتجب‌الدین از بزرگان موثقین و محدثین شیعه است که کتاب فهرست او بسیار مشهور و معروف مى باشد».<ref>بحارالانوار، ج ۱، ص ۳۵.</ref>
 +
* [[میرزا عبدالله افندی|عبدالله افندى]]، مؤلف [[ریاض العلماء (کتاب)|ریاض العلماء]] نیز آورده است: «او دریاى بیکران دانش است. مردى است سعادتمند و دانشورى فقیه. محدث توانایى که سرآمد دانشمندان روزگار خویش است».<ref>روضات الجنات، ج ۴، ص ۳۱۶، به نقل از ریاض العلماء، ج ۴، ص ۱۴۴.</ref>
 +
* [[حاج شیخ عباس قمی|محدث قمى]] مى نویسد: «على بن عبیدالله قمى، قطب و محور محدثین شیعه است».<ref>فوائد الرضویه، ص ۳۱۰.</ref>
 +
* مؤلّف [[ریحانة الادب (کتاب)|ریحانة الادب]] هم مى گوید: «منتجب الدین از بزرگان و محدثان شیعى است؛ عالمى است فرزانه؛ فقیهى است کامل و جلیل‌القدر. وى از نوادگان شیخ حسین برادر [[شیخ صدوق]] و نیز از هم‌عصران [[ابن ادریس حلی|ابن ادریس حلى]] مى باشد».<ref>ریحانه الادب، ج ۶، ص ۹؛ ریاض العلماء، ج ۴، ص ۱۴۶.</ref>
  
نسبت خاندان وى به قبيله خُزاعه مى رسد كه در ابراز عشق و ارادت خالصانه به امامان شيعى، بسيار معروفند. اين قبيله به بديل بن ورقاء خزاعى، كه يكى از ياران و صحابه بزرگوار رسول اكرم صلی الله علیه و آله مى باشد، منسوب است.(7)
+
==وفات==
 +
شیخ منتجب‌الدین بعد از این که قریب به یک قرن عمر خویش را در مسیر دانش طلبى و نشر و گسترش فضائل [[ائمه اطهار|امامان]] شیعه صرف کرد، به گفته مشهور دانشوران اسلامى سرانجام در سال ۵۸۵ هـ.ق روح مقدسش از عالم خاک به افلاک پر کشید.<ref>روضات الجنات، ج ۴، ص ۳۲۷؛ الذریعه، ج ۱۶، ص ۴۹۶؛ ریحانه الادب، ج ۶، ص ۹؛ الکنى والالقاب، ج ۳، ص ۱۷۴؛ ریاض العلماء، ج ۴، ص ۱۴۱، و مرحوم علامه ارموى آن را در الفهرست، ص ۳۹۹ بعد از سال ۵۸۵ نوشته اند.</ref> اما با توجه به تحقیق مرحوم [[محدث ارموی|محدث ارموى]] در تعلیقات چاپ حاضر کتاب «[[فهرست شیخ منتجب الدین (کتاب)|الفهرست]]»، سال وفات شیخ منتجب‌الدین بعد از ۶۰۰ هجرى است.
  
منتجب‌الدين درباره او مى گويد: «استادم ابوالفتوح رازى دانشور برجسته، واعظ توانا و مفسر قرآن كه مردى دين دار و دين‌باور مى باشد، صاحب تأليفات فراوان است. از جمله: روض الجنان فى تفسير القرآن؛ و روح الالباب فى شرح الشهاب، من اين هر دو كتاب را بر او خواندم».(8)
+
==پانویس==
 +
<references />
 +
==منابع==
 +
*ابوالحسن ربانى صالح‌آبادى، "شیخ منتجب الدین رازی"، [[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]، جلد ۷.
 +
*نقش شیعه در فرهنگ و تمدن اسلام و ایران.
  
صاحب المناقب، [[ابن شهر آشوب]] مازندرانى كه او نيز شاگرد ابوالفتوح است، مى نويسد: «استادم ابوالفتوح گرچه تفسير [[روض الجنان]] را به زبان فارسى نوشت؛ اما تفسير بسيار شگفتى است»(9) و بعضى گفته اند اين تفسير در دقت نظر بى نظير است.(10) او كه از دانشمندان سده پنجم است، بنا به مشهور تربتش در جوار حضرت عبدالعظيم در رى مى باشد.(11)
+
== پيوندها ==
  
* 2- امين الاسلام طبرسى؛ صاحب تفسير مجمع البيان: او كه يكى از نامدارترين عالمان و فقيهان شيعى است، فضل نام دارد و كنيه اش ابوعلى است؛ ملقب به «امين الاسلام»؛ و مشهور به طبرسى. او دانشورى بزرگ، مفسرى سترگ، فقيهى برجسته، نامور و موثق مى باشد كه بيشتر براى تأليف تفسير مجمع البيان مشهور است. كتابى كه شخصيتى همانند شهيد اول درباره اش مى گويد: «در تفسير، هيچ كتابى مانند اين كتاب، تا عصر ما نوشته نشده است».(12)
+
*'''[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource.do?action=resource&id=64235&scope=QxqEK673b5jgiV2sInfLkAILADADRHEMILADADRHEM&flowLastAction=view&from=search&query=%D8%B1%D8%A7%D8%B2%D9%8A&field=&collectionPID=0&lang=&count=20&execute=true زندگينامه]'''
 +
*'''كتاب [[فهرست شیخ منتجب الدین (کتاب)|الفهرست]]'''
 +
*[http://lib.ahlolbait.com/parvan/resource/84592/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA '''فهرست شیخ منتجب الدین''']
  
شايد بهتر باشد سخن شاگردش را بنگريم، كه مى فرمايد: «عالمى است فاضل، متدين، موجه و محل اطمينان. كتاب‌هائى تأليف كرد كه از جمله آن‌ها [[مجمع‌البيان]] است. من او را ديدم و كتابهايش را بر او خواندم».(13)
+
[[رده:علمای قرن ششم]]
 
+
[[رده:محدثان]]
اين مفسر فرزانه، اوان زندگى اش را در [[مشهد]] سپرى مى كرد، تا اين كه در سال 523 هـ.ق از آن شهر كوچ كرده و به سبزوار رفت و باقيمانده عمر را در آن ديار زندگى كرد. به ظاهر اين تفسير را هم در اين شهر نوشت. او در سال 534 هـ.ق از نوشتن كتاب مجمع البيان فراغت يافت و 25 سالِ آخر عمر خود را در اين شهر بسر برد، تا اين كه در سال 548 هـ.ق در همين شهر كه از پايگاه‌هاى مهم شيعه محسوب مى شد، زندگى را بدرود گفته و مرغ روحش به بوستان بهشت پر كشيد. بدن او را از سبزوار به مشهد رضوى بردند و در محلى معروف به جايگاه غُسلِ پيكر پاك حضرت [[امام رضا]] علیه‌السلام به خاك سپردند. در روزگار ما آن مرقد پاك، مورد توجه و عنايت اصحاب دل است.(14)
 
 
 
* 3- سيد فضل الله راوندى كاشانى؛ معروف به «ضياءالدين». او از شاخص ترين و ژرف‌انديش ترين دانشوران شيعى است. آن علامه روزگار، درياى مواج دانش و قله سر به فلك كشيده فضل و اخلاق بود.(15)
 
 
 
منتجب‌الدين كه افتخار شاگردى اش را دارد، درباره او چنين مى گويد: «او علامه عصر و استاد دانشمندان زمان خود بود. او با سيادتى كه از مختصات ذريه پيغمبر صلی الله علیه و آله است، در كمال فضل و دانش، شخصيت برجسته عصر خويش به حساب مى آمد. او را ملاقات كردم، و بعضى از كتاب‌هايش را بر او خوانده و قرائت كردم.
 
 
 
دانشمند معروف اهل سنت، سمعانى، حكايت دل‌انگيزى را نقل مى كند كه شخصيت بیكرانه سيد فضل الله را مى نماياند؛ او مى گويد: «من به كاشان رفتم. مى خواستم سيد ابوالرضا كاشانى را از نزديك ملاقات كنم. سراغ خانه اش را گرفتم. وقتى نزديك خانه او رسيدم، كنار درِ ورودى چند لحظه اى ايستادم و منتظر شدم تا سيد بيايد و در را به رويم بگشايد؛ در اين هنگام نگاهم به در خانه افتاد، ديدم گرداگرد آن، آيه «انما يريداللّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيراً»(16) حك و نوشته شده است.
 
 
 
وقتى او را ديدم، همدم او شدم، او را فراتر از آنچه در دل و ذهن من بود، يافتم. اخبار و رواياتى از او شنيدم؛ او نيز چند شعرى از اشعار خود را به من داد و من همه آن‌ها را نوشتم».(17)
 
 
 
* 4- استاد ديگر منتجب‌الدين، پدر بزرگوارش، عبيدالله بود كه در جاى جاى كتاب الفهرست نام او را مى برد و مطالب ارزنده اى را درباره تراجم دانشمندان از پدرش نقل مى كند. او پدر خويش را چنين معرفى مى كند: «پدر بزرگوارم، دانشمند و فقيه برجسته و موجه شيعى است و در رى زندگى مى كند».(18)
 
 
 
'''شاگردان '''
 
 
 
طبيعى است چنين شخصيت عالي‌قدر و بلندمرتبه اى كه در حوزه دانشِ [[حديث]] و تاريخ، رنج‌هاى فراوانى كشيده و گنج‌هاى پربهاى اخبار و روايات را جمع‌آورى كرده است، شاگردانى صاحب نام داشته باشد؛ اما در كتاب هاى تراجم كمتر نامى از شاگردان او به ميان آمده است؛ ولى آنچه مسلم و قطعى مى نمايد، بهره فراوانِ عبدالكريم رافعى - كه خود عالمى برجسته از علماى اهل سنت است. - از منتجب‌الدين قمى بهره فراوانى برده است. رافعى از سرچشمه زلال دانش او استفاده كرده، خود مؤلف كتاب التدوين است، كه در تراجم و شرح حال دانشمندان قزوين نوشته؛ او مى گويد: «از خرمن دانش اين مرد بزرگ استفاده و بهره فراوانى برده ام، آنقدر كه نمى توانم حق او را در اين نوشتار به جاى آورم».(19)
 
 
 
'''منتجب‌الدين در حديث ديگران '''
 
 
 
على بن عبيدالله قمى بى‌ترديد از برگزيدگان و نخبگان دانشمندان شيعى است. سترگى ابعاد وجودى و فكر و دانش او را مى توان در آينه سخنان بزرگان و مورخان، مشاهده كرد.
 
 
 
رجال شناس و فقيه درجه اول شيعه، [[شهيد ثانى]] مى فرمايد: «شيخ منتجب‌الدين، محدثى است كه روايات فراوانى را نقل مى كند و حديث را با راه‌ها (و سلسله سندها)ى مختلفى عرضه مى دارد. او كه از پدران و اجداد خود هم روايت دارد، مردى است داراى حافظه قوى و ضبط دقيق».(20)
 
 
 
صاحب [[وسائل الشيعه]] مى گويد: «منتجب‌الدين، مردى بود اهل فضل و كمال؛ دانشمندى موجه، راستگو، محدث، حافظ و علامه زمان».(21)
 
 
 
[[علامه مجلسى]] مى فرمايد: «منتجب‌الدين از بزرگان موثقين و محدثين شيعه است كه كتاب فهرست او بسيار مشهور و معروف مى باشد».(22)
 
 
 
عبدالله افندى، مؤلف رياض العلماء نيز آورده است: «او درياى بیكران دانش است. مردى است سعادتمند و دانشورى فقيه. محدث توانايى كه سرآمد دانشمندان روزگار خويش است».(23) محدث قمى مى نويسد: «على بن عبيدالله قمى، قطب و محور محدثين شيعه است».(24)
 
 
 
مؤلّف ريحانة الادب هم مى گويد: «منتجب الدين از بزرگان و محدثان شيعى است؛ عالمى است فرزانه؛ فقيهى است كامل و جليل‌القدر. وى از نوادگان شيخ حسين برادر [[شيخ صدوق]] و نيز از هم‌عصران ابن ادريس حلى مى باشد».(25) اين بود نمونه اى از سخن دانشوران اسلام، درباره چهره برجسته اين فقيه، محدث و تاريخ‌نگار توانا.
 
 
 
'''تأليف و اثر'''
 
 
 
از آنجا كه منتجب‌الدين از دانشمندان پرمايه و نويسندگان بلندپايه بود، آثار گرانبهائى خلق كرده و از خود به يادگار گذاشت. برخى از آثار منسوب به او عبارتند از: كتاب الفهرست؛ الاربعين؛ رساله فى اداء الفرائض لمن عليه القضاء؛ كتاب التحفه و تاريخ شهر رى.(26)
 
 
 
از اين آثار دو كتاب اول او مورد عنايت ويژه دانش‌پژوهان و عالمان دينى قرار گرفته است. كتاب الفهرست از هنگام تأليف تا عصر حاضر، يكى از دقيق ترين كتاب‌هائى است كه در تراجم نگارش يافته و تمام دانشمندان شيعه و سنى به آن اهميت شگفتى داده اند. مؤلف آن درباره علت تأليف اين كتاب مى گويد: «روزى در مجلس عزالدين يحيى ابن ابى‌الفضل كه خود عالمى بزرگ بود و رياست و مهترى علويين را در قم به عهده داشت، حضور داشتم. سخن از كتاب اربعين نوشته ابوسعيد محمد بن احمد نيشابورى به ميان آمد. او از خوبى اين كتاب اظهار تعجب و شگفتى مى كرد؛ باز رشته سخنانمان به كتاب الفهرست [[شيخ طوسى]] كه نام‌هاى روايتگران و دانشمندان شيعى را تا روزگار خويش گردآورى كرده است، پيوند خود. عزالدين گفت: «بعد از شيخ طوسى در اين زمينه ديگر كتابى نوشته نشده است» به او گفتم: «اگر خداوند به من عمرى عطا كند، كتاب‌هايى را در اين مورد تأليف خواهم كرد؛ بر همين اساس نوشتن كتاب اربعين و الفهرست در ترجمه و شرح حال دانشمندانى كه بعد از شيخ طوسى زندگى مى كردند را آغاز كردم».(27)
 
 
 
'''اهميت كتاب الفهرست '''
 
 
 
همان گونه كه گفتيم، كتاب الفهرست منتجب‌الدين از معتبرترين كتاب‌هائى است كه از روزگار مؤلف تا زمان ما مورد عنايت دانشوران شيعى و سنى قرار گرفته است. عالمان بلندپايه اى همانند [[شهيد اول]]، [[شهيد ثانى]]، شيخ بهاءالدين عاملى و ديگران، اين كتاب را به خط خود استنساخ كرده اند؛ حتى صاحب [[وسائل الشيعه]] كتاب امل الامل را كه مى نوشت، نسخه اى از الفهرست را به خط شهيد ثانى در نزد خود حاضر داشت. وى در 257 مورد مطالب امل الامل را از الفهرست منتجب‌الدين نقل مى كند و اين نشان از اعتماد بزرگان اسلام بر اين كتاب دارد.(28)
 
 
 
از جمع دانشمندان سنى نيز ابن حجر عسقلانى بارها در كتاب هاى خود از آن استفاده كرده و نام الفهرست را به صراحت ذكر نموده است.(29)
 
 
 
علامه اُرموى در مقدمه كتاب الفهرست مى نويسد: «آيت الله بروجردى به من گفت: چندين سال از عمر خويش را در تنظيم و مرتب كردن كتاب الفهرست صرف كردم»(30) به هر حال يكى از منابع اصيل و قابل اعتماد در معرفت و شناخت دانشمندان شيعى در سده ششم، اين كتاب است. او با ذكر نام 44 دانشور شيعى احياناً ترجمه و شرح حالى را هم از آنان به اجمال ارائه مى دهد. اين كتاب براى يك پژوهشگر در حوزه رجال شناسى غنيمتى بسيار باارزش است.
 
 
 
'''الاربعين '''
 
 
 
اين اثر نيز در نهايت اشتهار و اعتبار است، مولف دانشمندش چهل روايت را به نقل از چهل نفر از استادان خود، از چهل تن از صحابه رسول اكرم صلی الله علیه و آله در فضائل على بن ابيطالب علیه‌السلام نقل مى كند و در پايان كتاب چهارده داستان شگفت را در معجزات [[امیرالمومنین]] به كتاب مى افزايد.(31)
 
 
 
'''گلچينى از روايات '''
 
 
 
'''<I>در حساب على علیه‌السلام:</I>'''
 
 
 
در كتاب الاربعين، باواسطه به نقل از ابراهيم بن مهران، آمده است: «در همسايگى ما در شهر [[كوفه]] تاجرى بود، با كنيه ابوجعفر؛ او خوش معامله بود و هرگاه يكى از علويين يا ساداتِ بدهكار نزد وى مى رفت و فرصتى مى خواست، سخت نمى گرفت؛ اگر پول داشت، از او مى گرفت وگرنه به شاگردش مى گفت: «اين مبلغ را به حساب على علیه‌السلام بنويس» روزگار او چنين مى گذشت تا اين كه ورق برگشت و پريشانى و فقر به او روى آورد.
 
 
 
درب دكان را بست و خانه‌نشين شد. گاهى به دفتر حساب هاى خود نگاه مى كرد، اگر مى دانست بدهكارش زنده است، كسى را نزد او مى فرستاد تا آن مبلغ طلبكارى را از او بگيرد؛ و اگر مى ديد از دنيا رفته يا چيزى ندارد، روى اسم او در دفتر خط مى كشيد. در همين روزگار سخت، روزى كنار در خانه نشسته بود و به دفترش نگاه مى كرد، ناگهان مردى ناصبى از دشمنان على علیه‌السلام و فرزندان حضرت از آن جا مى گذشت؛ از روى تمسخر و طعنه به او گفت: «بدهكار بزرگت على بن ابي‌طالب با تو چه كرد؟» آن مرد غمگين و دل‌شكسته از اين سخن از جايش بلند شد و به درون خانه رفت؛ چون شب شد خوابيد و در عالم خواب ديد حضرت رسول صلی الله علیه و آله با [[امام حسن]] علیه‌السلام و [[امام حسين]] علیه‌السلام كه در جلو آن حضرت حركت مى كردند، راه مى رفتند.
 
 
 
حضرت رسول صلی الله علیه و آله به آنان فرمود: «پدرتان كجاست؟» على علیه‌السلام جواب داد: «يا رسول اللّه! در محضر شما هستم» حضرت على علیه‌السلام پشت سر پيغمبر صلی الله علیه و آله بود. رسول اكرم صلی الله علیه و آله به على فرمود: «يا على! چرا حق اين مرد را نمى دهى؟» عرض كرد: «يا رسول اللّه! حق او را با خود آورده ام» فرمود: «به او بده» سپس حضرت على علیه‌السلام كيسه اى سفيد به او داد، و فرمود: «اين هم حق و طلب تو» رسول اكرم صلی الله علیه و آله به آن مرد فرمود: «آن را بگير و هر كدام از فرزندان من از تو چيزى خواست او را رد مكن. از اين پس فقرى براى تو نيست» آن مرد مى گويد: از خواب بيدار شدم و كيسه درهم در دستم بود. به همسرم گفتم: «خوابى يا بيدار؟» گفت: «بيدارم» گفتم: «چراغ را روشن كن» چون نگاه كردم، ديدم در آن كيسه هزار دينار است. دفتر حساب را خواستم، معلوم شد آنچه را به حساب على علیه‌السلام نوشته ام بى‌كم و زياد هزار دينار مى شود. زن گفت: «اى مرد! از خدا بترس! مبادا فقر و بيچارگى تو را واداشته كه بعضى از تجار را فريب داده و مال او را گرفته باشى!» آن مرد گفت: «به خدا قسم چنين نيست» پس شرح ماجرا را براى همسرش نقل مى كند».(32)
 
 
 
'''<I>شأن و مقام على علیه‌السلام:</I>'''
 
 
 
منتجب‌الدين در جاى ديگر، باواسطه از سعيد بن جبير نقل مى كند كه گفت: «ابن عباس كه در آخر عمر از چشم نابينا شده بود، پسرش او را با عصا راه مى برد، روزى بر جمعى از قريش مى گذشت، چون صداى آنان را شنيد، ايستاد و سلام كرد. آن‌ها نيز به احترامش از جاى برخاستند و سلام او را جواب دادند؛ ابن عباس هم به راه خويش ادامه داد. پسرش در راه به او گفت: «شنيدى چه گفتند؟» گفت: «نه» گفت: «به على بد مى گفتند» ابن عباس گفت: «مرا پيش آنان برگردان» پس به آنان رو كرد و گفت: «كدام يك از شما بوديد كه به خدا ناسزا گفتيد؟» گفتند: «ابن عباس! كسى كه به خدا ناسزا گويد، كافر است و از دين خارج» گفت: «كدام يك از شما بوديد كه به [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله ناسزا گفتيد؟» باز گفتند: «كسى كه به رسول خدا صلی الله علیه و آله بد بگويد، مشرك است» گفت: «چه كسى به على علیه‌السلام ناسزا گفت؟» گفتند: «آرى، ما به على بد گفتيم» ابن عباس گفت: «خدا را گواه مى گيرم از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنيدم كه مى فرمود: «هر كس به على ناسزا گويد، مرا ناسزا گفته و كسى كه به من ناسزا گويد، خدا را ناسزا گفته است» شما همه كافر شديد!».(33)
 
 
 
'''<I>كمك على علیه‌السلام به يتيمان :</I>'''
 
 
 
مؤلف اربعين از زبان عبدالواحد مى گويد كه: «در بيت‌الحرام به [[طواف]] خانه خدا مشغول بودم، كه ناگهان چشمم به دو دختر كه نزديك ركن يمانى ايستاده بودند، افتاد. يكى از آنان به خواهرش گفت: «نه، به حق آن برگزيده به خلافت و آن حاكم عدل سيرت پاك نيت، شوهر فاطمه مرضيه سلام الله علیها كه اين چنين نيست» عبدالواحد مى گويد: كه وقتى سخنان او را شنيدم، جلو رفتم. گفتم: «خانم! اين مردى كه با اين اوصاف است و به او سوگند خورديد، كيست؟» در پاسخ گفت: «بزرگ بزرگان، آموزگارِ احكام دين، تقسيم كننده [[بهشت]] و [[جهنم]]، جهادكننده با كفار و گنه‌كاران و ستمگران، استاد اخلاق، رهبر امت، اميرمؤمنين، امام مسلمين و شير ظفرمند ميدان هاى جنگ و حماسه، على بن ابي‌طالب علیه‌السلام است».
 
 
 
گفتم: «چگونه او را مى شناسيد؟» گفت: «چگونه او را نشناسيم در حالى كه پدرمان در نبرد صفين در كنار على علیه‌السلام به شهادت رسيد؟! روزى على علیه‌السلام به خانه مادرمان آمد و فرمود: «حال شما چطور است اى مادر يتيمان؟» مادر گفت: «خوبيم، اى اميرمؤمنان!» سپس على به من و خواهرم رو كرد. من نوعى بيمارى در صورت داشتم كه نزديك بود، چشمان خود را براى آن از دست بدهم. وقتى حضرت مرا با آن حالت ديد، آهى برآورد و دست خود را به صورت من كشيد و چشمانم باز شد. - الان هم به بركت دست اميرالمؤمنين علیه‌السلام خيلى چيزها را مى توانم از دور ببينم. - سپس حضرت با كمك كردن به ما از بيت المال، ما را خوشحال كرده و تشريف بردند».
 
 
 
عبدالواحد ادامه مى دهد: خواستم به آنان مقدارى كمك كنم؛ اما گفتند: «هرگز! ما كمك تو را قبول نمى كنيم، چون اكنون در سايه عنايت [[امام حسن]] مجتبى علیه‌السلام زندگى مى كنيم و كمك هاى آن حضرت علیه‌السلام به ما مى رسد، از كمك تو بى‌نياز هستيم».(34)
 
 
 
'''هجرت از پى تحقيق '''
 
 
 
از تتبع و بررسى در كتاب الفهرست بدست مى آيد كه منتجب‌الدين، اين دانشمند فرزانه و شيفته دانش و حديث، براى گردآورى اخبار و روايات و شناخت دقيق دانشمندان جهان اسلام، گام در راه سفر نهاده و به شهرهاى مختلفى همانند اصفهان(35) خراسان(36)، كاشان(37)، خوارزم(38)، و حله عراق(39) رفته است.
 
 
 
نتيجه اين رنج ها و زحمات توان‌فرسا، تأليف چنين اثر گران قيمت و ارزشمندى است كه از مدارك معتبر و موثق شناخت دانشمندان سده ششم به شمار مى آيد. منتجب‌الدين اين مرد سترگ سفر به كوى دوست بعد از اين كه قريب به يك قرن عمر خويش را در مسير دانش طلبى، تأليف كتاب، نشر و گسترش فضائل امامان شيعه، به ويژه حضرت اميرالمؤمنين علیه‌السلام صرف كرد، به گفته مشهور دانشوران اسلامى سرانجام در سال 585 هـ.ق روح مقدسش از عالم خاك به افلاك پر كشيد؛(40) و قلب پاك او كه با عشق به خاندان على علیه‌السلام مى‌تپيد، از كالبد جان به آشيان جانان شتافت. يادش گرامى و راهش پررهرو باد.
 
 
 
پى  نوشت
 
 
 
(1). امل الامل، از [[شيخ حر عاملى]]، متوفى 1104، ج 2، ص 167 و ص 194؛ معجم رجال الحديث، آيت الله خوئى، ج 12، ص 87؛ ريحانه الادب، ج 6، ص 9، از محمدعلى مدرس تبريزى، الكنى والالقاب، [[شيخ عباس قمى]]، متوفى 1359 هـ.ق، ج 3، ص 174؛ روضات الجنات از ميرزا محمدباقر خوانسارى، متوفى 1313، ج 4، ص 314؛ تنقيح المقال، شيخ عبدالله ممقانى، ج 2، ص 29.
 
 
 
(2). الكنى والالقاب، ج 3، ص 174؛ مستدرك الوسائل، ميرزا حسين نورى، متوفى 1320 هـ.ق، ج 3، ص 365؛ مقدمه الفهرست، محدث ارموى، ص 7 و چند منبع ديگر.
 
 
 
(3). الفهرست، منتجب‌الدين، ص 46؛ الكنى والالقاب، ج 3، ص 174؛ روضات الجنات، ج 4، ص 316.
 
 
 
(4). رياض العلماء از ميرزا عبدالله افندى اصفهانى، متوفى 1130 هـ.ق، ج 4، ص 145؛ الفهرست، ص 46؛ تنقيح المقال، ج 1، ص 273؛ و جامع الروات از محقق اردبيلى، ج 1، ص 193.
 
 
 
(5). رياض العلماء، ج 4، ص 146؛ فرهنگ معين، ج 3، ماده كيا و غيره.
 
 
 
(6). الكنى والالقاب، ج 3، ص 174؛ روضات الجنات؛ ج 4، ص 316؛ و مقدمه الفهرست، محدث ارموى، ص  8.
 
 
 
(7). الكنى والالقاب، ج 3، ص 130؛ روضات الجنات، ج 2، ص 314؛ فوائد الرضويه، ص 146؛ و مجالس المؤمنين، ج 1، ص 489.
 
 
 
(8). الفهرست، ضميمه [[بحارالانوار]]، ج 102، ص 222، چاپ بيروت؛ روضات الجنات، ج 2، ص 314؛ فوائد الرضويه، ص 146.
 
 
 
(9). روضات الجنات، ج 2، ص 316.
 
 
 
(10). مجالس المؤمنين، ج 1، ص 410.
 
 
 
(11). روضات الجنات، ج 4، ص 316؛ الكنى والالقاب، ج 3، ص 174؛ قول ديگر اين است كه در اصفهان مدفون است. مجالس المؤمنين، ج 1، ص 410.
 
 
 
(12). روضات الجنات، ج 5، ص 357؛ الكنى والالقاب، ج 2، ص 414؛ فوائد الرضويه، ص 350.
 
 
 
(13). الفهرست، محدث ارموى، ص 59.
 
 
 
(14). روضات الجنات، ج 5، ص 351؛ الكنى والالقاب، ج 2، ص 406؛ فوائد الرضويه، ص 550.
 
 
 
(15). روضات الجنات، ج 5، ص 365؛ الكنى والالقاب، ج 2، ص 395؛ روضات الجنات، ج 5، ص 365؛ الفهرست، همراه بحار، ج 102، ص 215؛ الفهرست، تصحيح ارموى، ص 59.
 
 
 
(16). [[سوره احزاب]]، آيه 33، اين آيه شريفه در شأن اهل بيت عصمت نازل شده است.
 
 
 
(17). روضات الجنات، ج 5، ص 365؛ الكنى والالقاب، ج 2، ص 395؛ الفهرست، همراه بحار، ج 102، ص 215 و الفهرست، ارموى، ص 59.
 
 
 
(18). الكنى والالقاب، ج 2، ص 396؛ الفهرست، محدث ارموى، ص 77.
 
 
 
(19). مقدمه كتاب الفهرست، تصحيح ارموى، ص 7؛ روضات الجنات، ج 4، ص 316.
 
 
 
(20). دراية الحديث، ص 125.
 
 
 
(21). امل الامل، ج 2، ص 194.
 
 
 
(22). [[بحارالانوار]]، ج 1، ص 35.
 
 
 
(23). روضات الجنات، ج 4، ص 316، به نقل از رياض العلماء، ج 4، ص 144.
 
 
 
(24). فوائد الرضويه، ص 310.
 
 
 
(25). ريحانه الادب، ج 6، ص 9؛ رياض العلماء، ج 4، ص 146.
 
 
 
(26). بحارالانوار، ج 1، ص 35؛ روضات الجنات، ج 4، ص 318؛ ريحانه الادب ج 6، ص 9؛ و مقدمه الفهرست از محدث ارموى، ص 8.
 
 
 
(27). مقدمه كتاب الفهرست.
 
 
 
(28). امل الامل، ج 1 و 2.
 
 
 
(29). الفهرست، تحقيق محدث ارموى، ص 8 و 9؛ الذريعه، ج 16، ص 395.
 
 
 
(30). مقدمه كتاب الفهرست، محدث ارموى.
 
 
 
(31). روضات الجنات، ج 4، ص 318.
 
 
 
(32). فوائد الرضويه، ص 146؛ ريحانه الادب، ج 6، ص 10، به نقل از بحارالانوار.
 
 
 
(33). فوائد الرضويه، ص 312؛ به نقل از اربعين منتجب‌الدين.
 
 
 
(34). فوائد الرضويه، ص 314.
 
 
 
(35). رياض العلماء، ج 4، ص 147.
 
 
 
(36). الفهرست، ص 97.
 
 
 
(37). همان، ص 96.
 
 
 
(38) و (39). همان، ص 99.
 
 
 
(40). روضات الجنات، ج 4، ص 327؛ الذريعه، ج 16، ص 496؛ ريحانه الادب، ج 6، ص 9؛ الكنى والالقاب، ج 3، ص 174؛ رياض العلماء، ج 4، ص 141، و مرحوم علامه ارموى آن را در الفهرست، ص 399 بعد از سال 585 نوشته اند.
 
 
 
'''پيوندها'''
 
 
 
* '''[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource.do?action=resource&id=64235&scope=QxqEK673b5jgiV2sInfLkAILADADRHEMILADADRHEM&flowLastAction=view&from=search&query=%D8%B1%D8%A7%D8%B2%D9%8A&field=&collectionPID=0&lang=&count=20&execute=true زندگينامه]'''
 
 
 
===منبع===
 
 
 
ابوالحسن ربانى صالح‌آبادى, ستارگان حرم، جلد 7
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۷ سپتامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۲۳

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

شیخ منتجب‌الدین رازی (۵۸۵-۵۰۵ ق)، عالم بزرگ اسلامی در قرن ۶ هجری و از شاگردان ابوالفتوح رازى و شیخ طبرسی است. کتاب «الفهرست» وی، از مشهورترین مجموعه‌ های تراجم علما و مؤلفین شیعه است.

نام کامل شیخ منتجب‌الدین رازی
زادروز ۵۰۵ قمری
زادگاه قم
وفات ۵۸۵ قمری

Line.png

اساتید

ابوالفتوح رازى، شیخ طبرسی، سید فضل الله راوندى،...

شاگردان

عبدالکریم رافعى، ابوموسی مدینی، محمد بن محمد قزوینی،...

آثار

الفهرست، الاربعین عن الاربعین فی فضائل امیرالمؤمنین علیه‌السلام، تاریخ رى،...

ولادت و خاندان

علی بن عبیدالله رازی، معروف به «منتجب‌الدین» در سال ۵۰۵ هـ.ق قمرى در خاندانى رفیع و بلندمرتبه، چشم به جهان گشود. وی منسوب به قم بود و هم از این رو قمى نامیده مى شد. پدرش عبیدالله، یکى از عالمان عصر خود به حساب مى آمد. چون این پدر و فرزند در رى زندگى مى کردند، به آنان «رازى» هم مى گویند.

على بن عبیدالله بن بابویه قمى، در یکى از معتبرترین خاندان علم و دانش پا به عرصه وجود نهاد. اهمیت خدمات و کوشش هاى شایسته خاندان برجسته ابن بابویه قمى، در بسط و گسترش تشیع علوى و اسلام ناب و ترویج فرهنگ و آموزه هاى دینى، از منظر محققان اسلامى پوشیده نیست. منتجب‌الدین یکى از نوادگان على بن بابویه، پدر شیخ صدوق مى باشد که با پنج واسطه به ترتیب زیر به ایشان مى رسد: «على بن عبیداللّه بن حسن بن حسین بن حسن بن حسین بن على بن بابویه».[۱]

شیخ منتجب‌الدین درباره جد خود مى گوید: «جد بزرگوارم حسن بن حسین معروف به حَسکا، یکى از فقیهان و بزرگانِ عصر، دانشمندى نام‌آور و موثق و چهره اى برجسته بود. او از شاگردان شیخ طوسى است. در نجف همه کتاب هاى شیخ طوسى را بر او قرائت کرد. جدم در رى زندگى مى کرد».[۲] بنابراین همان طور که خود منتجب‌الدین مى گوید حسکا لقب جد اوست، نه لقب خودش آن طور که برخى پنداشته اند.

تحصیل و استادان

از تتبع و بررسى در کتاب الفهرست بدست مى آید که منتجب‌الدین، این دانشمند فرزانه و شیفته دانش و حدیث، براى گردآورى اخبار و روایات و شناخت دقیق دانشمندان جهان اسلام، گام در راه سفر نهاده و به شهرهاى مختلفى همانند اصفهان[۳]، خراسان[۴]، کاشان، خوارزم و حله در عراق رفته است.

منتجب‌الدین، بنا به گفته شاگرد برجسته اش امام رافعى از دانشمندان اهل سنت: «تشنه معارف و روایات اهل بیت علیهم‌السلام بود. هر نکته دقیقى را که مى یافت، مى نوشت؛ و هر سخن عمیقى را که مى شنید، مى نگاشت؛ به همین جهت این اندیشمند فرزانه هر جا که دانشمندى مى دید، به سراغش مى رفت، تا از علم و دانش او سود جوید و کسب فیض کند؛ لذا از لحاظ استاد فراوان داشتن، در میان عالمان هم‌عصر خود کم‌نظیر بوده است. استادان او را از شیعه و سنى، بیش از صد نفر نام برده اند».[۵]

براى روشن شدنِ هر چه بیشترِ زوایاى علمى و روحى این شخصیت تواناى جهان اسلام، به ذکر چند تن از اساتید وى بسنده مى شود:

  • ۱- ابوالفتوح رازى؛ که یکى از مفسران معروف شیعى و صاحب تفسیر روض الجنان است. شاگردش، منتجب الدین، در جاى جاى «الفهرست»، از این استاد فرزانه نام مى برد و از او با احترام و بزرگى یاد مى کند. از جمله درباره او مى گوید: «استادم ابوالفتوح رازى دانشور برجسته، واعظ توانا و مفسر قرآن که مردى دین دار و دین‌باور مى باشد...».[۶]
  • ۲- امین الاسلام طبرسى؛ صاحب تفسیر مجمع البیان: او دانشورى بزرگ، مفسرى سترگ، فقیهى برجسته، نامور و موثق مى باشد که بیشتر براى تألیف تفسیر مجمع البیان مشهور است. کتابى که شخصیتى همانند شهید اول درباره اش مى گوید: «در تفسیر، هیچ کتابى مانند این کتاب، تا عصر ما نوشته نشده است».[۷] شاگردش منتجب‌الدین درباره او مى نویسد: «عالمى است فاضل، متدین، موجه و محل اطمینان. کتاب‌هائى تألیف کرد که از جمله آن‌ها مجمع‌البیان است...».[۸]
  • ۳- سید فضل الله راوندى کاشانى؛ معروف به «ضیاءالدین». او از شاخص ترین و ژرف‌اندیش ترین دانشوران شیعى است. آن علامه روزگار، دریاى مواج دانش و قله سر به فلک کشیده فضل و اخلاق بود.[۹] منتجب‌الدین که افتخار شاگردى اش را دارد، درباره او چنین مى گوید: «او علامه عصر و استاد دانشمندان زمان خود بود. او با سیادتى که از مختصات ذریه پیغمبر صلی الله علیه و آله است، در کمال فضل و دانش، شخصیت برجسته عصر خویش به حساب مى آمد. او را ملاقات کردم، و بعضى از کتاب‌هایش را بر او خوانده و قرائت کردم.»
  • ۴- استاد دیگر منتجب‌الدین، پدر بزرگوارش، عبیدالله بود که در جاى جاى کتاب الفهرست نام او را مى برد و مطالب ارزنده اى را درباره تراجم دانشمندان از پدرش نقل مى کند. او پدر خویش را چنین معرفى مى کند: «پدر بزرگوارم، دانشمند و فقیه برجسته و موجه شیعى است...».[۱۰]

شاگردان

طبیعى است چنین شخصیت عالی‌قدر و بلندمرتبه اى که در حوزه دانشِ حدیث و تاریخ، رنج‌هاى فراوانى کشیده و گنج‌هاى پربهاى اخبار و روایات را جمع‌آورى کرده است، شاگردانى صاحب نام داشته باشد؛ اما در کتاب هاى تراجم کمتر نامى از شاگردان او به میان آمده است؛ ولى آنچه مسلم و قطعى مى نماید، بهره فراوانِ عبدالکریم رافعى -که خود عالمى برجسته از علماى اهل سنت است- از منتجب‌الدین قمى بهره فراوانى برده است. رافعى از سرچشمه زلال دانش او استفاده کرده، خود مؤلف کتاب التدوین است، که در تراجم و شرح حال دانشمندان قزوین نوشته؛ او مى گوید: «از خرمن دانش این مرد بزرگ استفاده و بهره فراوانى برده ام، آنقدر که نمى توانم حق او را در این نوشتار به جاى آورم».[۱۱]

ابوموسی مدینی، برهان الدین محمد بن محمد قزوینی، ابوجعفر اشرف بن محمد مداینی و ابوالمجد محمد بن حسین قزوینی، شاگردان و راویان دیگر او بوده اند.

آثار و تألیفات

از آنجا که منتجب‌الدین از دانشمندان پرمایه و نویسندگان بلندپایه بود، آثار گرانبهائى خلق کرده و از خود به یادگار گذاشت. برخى از آثار منسوب به او عبارتند از:

  1. کتاب الفهرست؛
  2. الاربعین عن الاربعین فی فضائل امیرالمؤمنین علیه‌السلام؛
  3. رساله فى اداء الفرائض لمن علیه القضاء؛
  4. کتاب التحفه؛
  5. تاریخ شهر رى.[۱۲]

از این آثار، دو کتاب اول او مورد عنایت ویژه دانش‌پژوهان و عالمان دینى قرار گرفته است. کتاب الفهرست از هنگام تألیف تا عصر حاضر، یکى از دقیق ترین کتاب‌هائى است که در تراجم نگارش یافته و تمام دانشمندان شیعه و سنى به آن اهمیت داده اند. یکى از منابع اصیل و قابل اعتماد در معرفت و شناخت دانشمندان شیعى در سده ششم، این کتاب است. او با ذکر نام ۴۴ دانشور شیعى احیاناً ترجمه و شرح حالى را هم از آنان به اجمال ارائه مى دهد.

کتاب «الاربعین عن الاربعین فی فضائل امیرالمؤمنین علیه‌السلام» نیز در نهایت اشتهار و اعتبار است، مولف دانشمندش چهل روایت را به نقل از چهل نفر از استادان خود، از چهل تن از صحابه رسول اکرم صلی الله علیه و آله در فضائل على بن ابی طالب علیه‌السلام نقل مى کند و در پایان کتاب، چهارده داستان شگفت را در معجزات امیرالمومنین به کتاب مى افزاید.[۱۳]

نمونه ای از روایات موجود در کتاب الاربعین به این صورت است: سعید بن جبیر نقل مى کند که گفت: «ابن عباس که در آخر عمر از چشم نابینا شده بود، پسرش او را با عصا راه مى برد، روزى بر جمعى از قریش مى گذشت، چون صداى آنان را شنید، ایستاد و سلام کرد. آن‌ها نیز به احترامش از جاى برخاستند و سلام او را جواب دادند؛ ابن عباس هم به راه خویش ادامه داد. پسرش در راه به او گفت: «شنیدى چه گفتند؟» گفت: «نه» گفت: «به على بد مى گفتند» ابن عباس گفت: «مرا پیش آنان برگردان» پس به آنان رو کرد و گفت: «کدام یک از شما بودید که به خدا ناسزا گفتید؟» گفتند: «ابن عباس! کسى که به خدا ناسزا گوید، کافر است و از دین خارج» گفت: «کدام یک از شما بودید که به رسول خدا صلی الله علیه و آله ناسزا گفتید؟» باز گفتند: «کسى که به رسول خدا صلی الله علیه و آله بد بگوید، مشرک است» گفت: «چه کسى به على علیه‌السلام ناسزا گفت؟» گفتند: «آرى، ما به على بد گفتیم». ابن عباس گفت: «خدا را گواه مى گیرم از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که مى فرمود: «هر کس به على ناسزا گوید، مرا ناسزا گفته و کسى که به من ناسزا گوید، خدا را ناسزا گفته است» شما همه کافر شدید!».[۱۴]

در نظر عالمان

شیخ منتجب‌الدین بى‌تردید از برگزیدگان و نخبگان دانشمندان شیعى است. سترگى ابعاد وجودى و فکر و دانش او را مى توان در آینه سخنان بزرگان و مورخان، مشاهده کرد:

  • رجال شناس و فقیه درجه اول شیعه، شهید ثانى مى فرماید: «شیخ منتجب‌الدین، محدثى است که روایات فراوانى را نقل مى کند و حدیث را با طرق (و سلسله سندهاى) مختلفى عرضه مى دارد. او که از پدران و اجداد خود هم روایت دارد، مردى است داراى حافظه قوى و ضبط دقیق».[۱۵]
  • صاحب وسائل الشیعه مى گوید: «منتجب‌الدین، مردى بود اهل فضل و کمال؛ دانشمندى موجه، راستگو، محدث، حافظ و علامه زمان».[۱۶]
  • علامه مجلسى مى فرماید: «منتجب‌الدین از بزرگان موثقین و محدثین شیعه است که کتاب فهرست او بسیار مشهور و معروف مى باشد».[۱۷]
  • عبدالله افندى، مؤلف ریاض العلماء نیز آورده است: «او دریاى بیکران دانش است. مردى است سعادتمند و دانشورى فقیه. محدث توانایى که سرآمد دانشمندان روزگار خویش است».[۱۸]
  • محدث قمى مى نویسد: «على بن عبیدالله قمى، قطب و محور محدثین شیعه است».[۱۹]
  • مؤلّف ریحانة الادب هم مى گوید: «منتجب الدین از بزرگان و محدثان شیعى است؛ عالمى است فرزانه؛ فقیهى است کامل و جلیل‌القدر. وى از نوادگان شیخ حسین برادر شیخ صدوق و نیز از هم‌عصران ابن ادریس حلى مى باشد».[۲۰]

وفات

شیخ منتجب‌الدین بعد از این که قریب به یک قرن عمر خویش را در مسیر دانش طلبى و نشر و گسترش فضائل امامان شیعه صرف کرد، به گفته مشهور دانشوران اسلامى سرانجام در سال ۵۸۵ هـ.ق روح مقدسش از عالم خاک به افلاک پر کشید.[۲۱] اما با توجه به تحقیق مرحوم محدث ارموى در تعلیقات چاپ حاضر کتاب «الفهرست»، سال وفات شیخ منتجب‌الدین بعد از ۶۰۰ هجرى است.

پانویس

  1. الکنى والالقاب، ج ۳، ص ۱۷۴؛ مستدرک الوسائل، میرزا حسین نورى، متوفى ۱۳۲۰ هـ.ق، ج ۳، ص ۳۶۵؛ مقدمه الفهرست، محدث ارموى، ص ۷ و چند منبع دیگر.
  2. ریاض العلماء از میرزا عبدالله افندى اصفهانى، متوفى ۱۱۳۰ هـ.ق، ج ۴، ص ۱۴۵؛ الفهرست، ص ۴۶؛ تنقیح المقال، ج ۱، ص ۲۷۳؛ و جامع الروات از محقق اردبیلى، ج ۱، ص ۱۹۳.
  3. ریاض العلماء، ج ۴، ص ۱۴۷.
  4. الفهرست، ص ۹۷.
  5. الکنى والالقاب، ج ۳، ص ۱۷۴؛ روضات الجنات؛ ج ۴، ص ۳۱۶؛ و مقدمه الفهرست، محدث ارموى، ص ۸.
  6. الفهرست، ضمیمه بحارالانوار، ج ۱۰۲، ص ۲۲۲، چاپ بیروت؛ روضات الجنات، ج ۲، ص ۳۱۴؛ فوائد الرضویه، ص ۱۴۶.
  7. روضات الجنات، ج ۵، ص ۳۵۷؛ الکنى والالقاب، ج ۲، ص ۴۱۴؛ فوائد الرضویه، ص ۳۵۰.
  8. الفهرست، محدث ارموى، ص ۵۹.
  9. روضات الجنات، ج ۵، ص ۳۶۵؛ الکنى والالقاب، ج ۲، ص ۳۹۵؛ روضات الجنات، ج ۵، ص ۳۶۵؛ الفهرست، همراه بحار، ج ۱۰۲، ص ۲۱۵؛ الفهرست، تصحیح ارموى، ص ۵۹.
  10. الکنى والالقاب، ج ۲، ص ۳۹۶؛ الفهرست، محدث ارموى، ص ۷۷.
  11. مقدمه کتاب الفهرست، تصحیح ارموى، ص ۷؛ روضات الجنات، ج ۴، ص ۳۱۶.
  12. بحارالانوار، ج ۱، ص ۳۵؛ روضات الجنات، ج ۴، ص ۳۱۸؛ ریحانه الادب ج ۶، ص ۹؛ و مقدمه الفهرست از محدث ارموى، ص ۸.
  13. روضات الجنات، ج ۴، ص ۳۱۸.
  14. فوائد الرضویه، ص ۳۱۲؛ به نقل از اربعین منتجب‌الدین.
  15. درایة الحدیث، ص ۱۲۵.
  16. امل الامل، ج ۲، ص ۱۹۴.
  17. بحارالانوار، ج ۱، ص ۳۵.
  18. روضات الجنات، ج ۴، ص ۳۱۶، به نقل از ریاض العلماء، ج ۴، ص ۱۴۴.
  19. فوائد الرضویه، ص ۳۱۰.
  20. ریحانه الادب، ج ۶، ص ۹؛ ریاض العلماء، ج ۴، ص ۱۴۶.
  21. روضات الجنات، ج ۴، ص ۳۲۷؛ الذریعه، ج ۱۶، ص ۴۹۶؛ ریحانه الادب، ج ۶، ص ۹؛ الکنى والالقاب، ج ۳، ص ۱۷۴؛ ریاض العلماء، ج ۴، ص ۱۴۱، و مرحوم علامه ارموى آن را در الفهرست، ص ۳۹۹ بعد از سال ۵۸۵ نوشته اند.

منابع

  • ابوالحسن ربانى صالح‌آبادى، "شیخ منتجب الدین رازی"، ستارگان حرم، جلد ۷.
  • نقش شیعه در فرهنگ و تمدن اسلام و ایران.

پيوندها