مختصر نویسی متوسط است
مقاله بدون شناسه یا دارای شناسه ضعیف است
عنوان بندی متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

شجاعت: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
(۳ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 +
{{خوب}}
 
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}}
 
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}}
  
شجاعت نه فقط به معنی متعارف که بی‌باکی در برابر دشمن است بلکه یکی از اصول سه‌گانه‌ی اخلاق اسلامی (در کنار [[حکمت]] و عفت طبق نظر مرحوم نراقی و یا اصول چهارگانه با افزودن [[عدالت]] طبق نظر مشهور) است که تنها یک صفت متعالی محدود به خود نیست بلکه ریشه‌ی اوصافی والا و منشأ آثار و صفات مثبت فراوان است.
+
'''شجاعت''' نه فقط به معنی متعارف یعنی بی‌باکی در برابر دشمن است، بلکه یکی از اصول سه‌گانه‌ی [[اخلاق]] اسلامی (در کنار [[حکمت]] و [[عفت]] طبق نظر مرحوم [[ملا محمد مهدی نراقی|نراقی]] و یا اصول چهارگانه با افزودن [[عدالت]] طبق نظر مشهور) است. شجاعت یک صفت متعالی و ریشه‌ی اوصافی والا و منشأ آثار و صفات مثبت فراوان است.
  
این صفت عبارت است از اعتدال در قوه‌ی غضبیه به این معنی که غضب قوى باشد و با وجود قوّتْ فرمانبردار عقل باشد<ref>فيض كاشانى، محمد بن شاه مرتضى؛ ترجمه الحقائق مولى محسن فيض كاشانى، مدرسه عالى شهيد مطهرى، تهران، چ اول، 1387ش، ص 128.</ref> که دارای دو کرانه‌ی افراطی و تفریطی است که آن‌ها نیز منشأ رذایل زیادی هستند.<ref>نراقى، ملا احمد؛ معراج السعادة، انتشارات هجرت، چ پنجم، 1377، ‌ص 168 و 169.</ref> طرف افراط آن همان بی‌باکی بی‌جهت است که در اصطلاح اخلاق اسلامی «تهوّر» نام دارد و عبارت است از اقدام بی‌باکانه در امورى كه نابود کننده‌ی جسم و یا جان و روان انسان است و از نظر شرع و عقل بايد از آنها پرهيز كرد و طرف تفریط آن همان ترس مفرَط است که در اصطلاح اخلاق اسلامی «جُبن» نام دارد و آن ترس و اجتناب از كارهائى است كه بايد به آنها اقدام كرد.<ref> نراقی، ملامحمدمهدی؛ علم اخلاق اسلامى (ترجمه جامع السعادات)، ترجمه­ی سيد جلال الدين مجتبوی، انتشارات حكمت، چ چهارم، 1377، ج 1، ص 110 – 112.</ref>یعنی از نظر عقل یا شرع باید در انجام آن‌ها هراس نداشته و خود را به انجام آن کارها وادار نمود.
+
==ارزش شجاعت==
  
==ستودگی شجاعت==
+
برخی از پیروان ادیان تحریف یافته معتقدند [[غضب]] باید از بین برود و انسان از هر گونه غضب عاری شود و حال آن‌که دین [[اسلام]] این نظر را نمی‌پذیرد. زیرا اگر غضب نابود شود [[جهاد]] با کفار ممکن نخواهد بود.<ref>فیض کاشانى، محمد بن شاه مرتضى؛ ترجمه الحقائق مولى محسن فیض کاشانى، مدرسه عالى شهید مطهرى، تهران، چ اول، ۱۳۸۷ش، ص ۱۲۸.</ref> همچنین اگر هدف ریشه­ کن ساختن خشم است، پس چگونه [[پیامبران]] از آن جدا نبودند؟! زیرا به عنوان مثال سرور پیامبران [[رسول خدا]] صلى‌ اللَّه‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم وقتى در برابر او سخن ناگوار مى‌گفتند به طورى خشمگین مى‌شد که دو طرف صورتش سرخ مى‌شد ولى جز سخن [[حق]] چیزى نمى‌فرمود و خشم، آن حضرت را از حق خارج نمى‌ساخت.<ref>فیض کاشانى، محمد بن شاه مرتضى؛ راه روشن ترجمه کتاب المحجة البیضاء فی تهذیب الإحیاء، بنیاد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد، چ اول، ۱۳۷۲ش، ج ۵، ص ۱۴۳.</ref> بنابراین، آن‌چه ستودنی است [[اعتدال]] در قوه‌ی غضبیه است که شجاعت نام دارد نه نفی مطلق آن.<ref>فیض کاشانى، محمد بن شاه مرتضى؛ ترجمه الحقائق مولى محسن فیض کاشانى، مدرسه شهید مطهرى، ۱۳۸۷ش، ص ۱۲۸.</ref>
  
برخی از پیروان ادیان تحریف یافته معتقدند غضب باید از بین برود و انسان از هر گونه غضب عاری شود و حال آن‌که دین اسلام این نظر را نمی‌پذیرد. زیرا اگر غضب نابود شود جهاد با كفار ممكن نخواهد بود.<ref>فيض كاشانى، محمد بن شاه مرتضى؛ ترجمه الحقائق مولى محسن فيض كاشانى، مدرسه عالى شهيد مطهرى، تهران، چ اول، 1387ش، ص 128.</ref> همچنین اگر هدف ريشه­كن ساختن خشم است پس چگونه [[پيامبران]] از آن جدا نبودند؟! زیرا به عنوان مثال سرور پيامبران [[رسول خدا]] صلى‌ اللَّه‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم وقتى در برابر او سخن ناگوار مى‌گفتند به طورى خشمگين مى‌شد كه دو طرف صورتش سرخ مى‌شد ولى جز سخن حق چيزى نمى‌فرمود و خشم آن حضرت را از حق خارج نمى‌ساخت.<ref>فيض كاشانى، محمد بن شاه مرتضى؛ راه روشن ترجمه كتاب المحجة البيضاء في تهذيب الإحياء، بنياد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد، چ اول، 1372ش، ج 5، ص 143.</ref> بنابراین همانطور که گفته شد، آن‌چه ستودنی است اعتدال در قوه‌ی غضبیه است که شجاعت نام دارد نه نفی مطلق آن.<ref>فيض كاشانى، محمد بن شاه مرتضى؛ ترجمه الحقائق مولى محسن فيض كاشانى، مدرسه عالى شهيد مطهرى، تهران، چ اول، 1387ش، ص 128.</ref>
+
شجاعت در همه‌ی انسان‌های شایسته وجود داشته است؛ همانطور که [[امام علی علیه السلام|امام علی]] علیه‌السّلام فرمودند: هرگاه جنگ بر ما سخت می‌شد، به رسول خدا پناه می‌بردیم و او خود در صف اول جنگ بود.<ref>سید رضى، نهج البلاغة، هجرت، قم، چ اول، ۱۴۱۴ ق،‌ ص ۵۲۰.</ref> حضرت [[امام رضا]] علیه‌السّلام فرمودند: از صفات امام [[معصوم]] این است که شجاع‌ترین مردم باشد.<ref>صدوق، محمد بن على بن­ بابویه؛ عیون أخبار الرضا علیه السلام، نشر جهان، تهران، چ اول، ۱۳۷۸ق، ج‌۱، ص ۲۱۳.</ref>
  
شجاعت در همه‌ی انسان‌های شایسته وجود داشته است؛ همانطور که امام علی عليه‌السّلام فرمودند: هرگاه جنگ بر ما سخت می‌شد، به رسول خدا پناه می‌بردیم و او خود در صف اول جنگ بود.<ref>سيد رضى، نهج البلاغة، هجرت، قم، چ اول، 1414 ق،‌ ص 520.</ref> حضرت [[امام رضا]] عليه‌السّلام فرمودند: از صفات امام معصوم این است که شجاع‌ترین مردم باشد.<ref>صدوق، محمد بن على بن­ بابويه؛ عيون أخبار الرضا عليه­السلام، نشر جهان، تهران، چ اول، 1378ق، ج‌1، ص 213.</ref>
+
خداى تعالى در وصف نیکان [[صحابی|اصحاب]] پیغمبر اکرم صلى‌ اللَّه‌ علیه‌ و آله‌ و سلم مى‌فرماید: بر دشمنان سخت‌گیر و بر مومنان مهربان و نرم‌خو هستند<ref>[[سوره فتح]]، ۲۹.</ref> و این همان حالت اعتدال در قوه‌ی غضبی است که اشرف صفات کمالیه و افضل ملکات نفسانیه است<ref>نراقی، معراج‌السعاده، پیشین، ص ۱۶۹.</ref> و به این سبب است که [[امام علی علیه السلام|امیرمؤمنان]] علیه‌السّلام در وصف مؤمن فرمودند: «دل مؤمن از سنگ محکم‌تر است».
  
خداى تعالى در وصف نيكان اصحاب پيغمبر اكرم صلى‌ اللَّه‌ عليه‌ و آله‌ و سلم مى‌فرمايد: بر دشمنان سخت‌گیر و بر مومنان مهربان و نرم‌خو هستند<ref>[[سوره فتح]]، 29.</ref> و این همان حالت اعتدال در قوه‌ی غضبی است که اشرف صفات كماليه و افضل ملكات نفسانيه است<ref>نراقی، معراج‌السعاده، پیشین، ص 169.</ref> و به اين سبب است که اميرمؤمنان عليه‌السّلام در وصف مؤمن فرمودند: «دل مؤمن از سنگ محكم‌تر است».
+
از [[امام صادق علیه السلام|امام جعفرصادق]] علیه‌السّلام مروى است که: «مؤمن از کوه محکم‌تر است، زیرا که سنگ از کوه مى‌ریزد و از دین مؤمن هیچ فرو نمى‌ریزد».<ref>نراقی، معراج‌السعاده، پیشین، ص ۱۷۰.</ref> پس این نیروی غضب است که چنین تصعید و والایش می‌یابد تا از توانمندی دفع و قدرت دافعه‌ی آن در دفع آفات [[دین]] و دنیای [[مومن]] بکار ‌رود و به همین علت، علمای [[اخلاق]] در تمثیلی لطیف و زیبا این قوه را به سگ شکارى تشبیه کرده‌اند که نیازمند تأدیب است تا حرکات و سکناتش با اشاره صاحبش صورت گیرد نه با میل خودش.<ref>شبر، سیدعبدالله؛ الأخلاق، (ترجمه‌ی جباران محمدرضا)، قم، انتشارات هجرت، ۱۳۷۸، چ چهارم، ص ۳۳.</ref>
  
از امام جعفرصادق عليه‌السّلام مروى است كه: «مؤمن از كوه محكم‌تر است، زيرا كه سنگ از كوه مى‌ريزد و از دين مؤمن هيچ فرو نمى‌ريزد».<ref>نراقی، معراج‌السعاده، پیشین، ص 170.</ref> پس این نیروی غضب است که چنین تصعید و والایش می‌یابد تا از توانمندی دفع و قدرت دافعه‌ی آن در دفع آفات دین و دنیای مومن بکار ‌رود و به همین علت، علمای اخلاق در تمثیلی لطیف و زیبا این قوه را به سگ شكارى تشبیه کرده‌اند که نيازمند تأديب است تا حركات و سكناتش با اشاره صاحبش صورت گيرد نه با ميل خودش.<ref>شبر، سيدعبدالله؛ الأخلاق، (ترجمه‌ي جباران محمدرضا)، قم، انتشارات هجرت، 1378، چ چهارم، ص 33.</ref>
+
==نکوهش تهوّر و جبن==
  
==نکوهش تهوّر (بی‌باکی) و جبن (ترسویی)==
+
شجاعت عبارت است از اعتدال در قوه‌ی غضبیه به این معنی که غضب قوى باشد و با وجود قوّت، فرمانبردار [[عقل]] باشد<ref>فیض کاشانى، محمد بن شاه مرتضى؛ ترجمه الحقائق مولى محسن فیض کاشانى، مدرسه عالى شهید مطهرى، ۱۳۸۷ش، ص ۱۲۸.</ref> که دارای دو کرانه‌ی افراطی و تفریطی است که آن‌ها نیز منشأ رذایل زیادی هستند.<ref>نراقى، ملا احمد؛ معراج السعادة، انتشارات هجرت، چ پنجم، ۱۳۷۷، ‌ص ۱۶۸ و ۱۶۹.</ref> طرف افراط آن همان بی‌باکی بی‌جهت است که در اصطلاح اخلاق اسلامی «[[تهوّر]]» نام دارد و عبارت است از اقدام بی‌باکانه در امورى که نابود کننده‌ی جسم و یا جان و روان [[انسان]] است و از نظر [[شرع]] و عقل باید از آنها پرهیز کرد، و طرف تفریط آن همان ترس مفرَط است که در اصطلاح اخلاق اسلامی «جُبن» نام دارد و آن ترس و اجتناب از کارهائى است که باید به آنها اقدام کرد.<ref> نراقی، ملامحمدمهدی؛ علم اخلاق اسلامى (ترجمه جامع السعادات)، ترجمه­ی سید جلال الدین مجتبوی، انتشارات حکمت، چ چهارم، ۱۳۷۷، ج ۱، ص ۱۱۰ – ۱۱۲.</ref>یعنی از نظر عقل یا شرع باید در انجام آن‌ها هراس نداشته و خود را به انجام آن کارها وادار نمود.
  
امام عسکری عليه‌السّلام فرمودند: شجاعت دارای اندازه‌ای است که اگر بر آن افزوده شود، تهور است.<ref>شهيد اول، محمد بن مكى؛ (تحقیق: عبدالهادى مسعودى)، الدرة الباهرة من الأصداف الطاهرة با ترجمه، انتشارات زائر، قم، چ اول، 1379ش، ص 45.</ref> تهور از عوامل نابود کننده‌ی موجودیت دنيوي و اخروي انسان و جان و مال و آبروی او است و حال آن‌که آيات و اخبار در وجوب محافظت خود از حد و حصر متجاوز است در حالی ­که خدای متعال مى‌فرمايد: خود را با دست خود به هلاكت نيندازيد<ref>[[سوره بقره]]، 195.</ref> و به راستی هر كس خود را از آنچه عقل حكم به لزوم محافظت از آن مى‌كند نگاه ندارد و بی­باکانه خود را در هلاکت افکند، به نوعى دارای جنون و ديوانگى است و چگونه چنين كسى را مى‌توان عاقل ناميد كه خود را بى‌باكانه به خطر مى‌اندازد مثلاً از كوه‌هاى بلند به زير مى‌افكند و از شمشيرهاى آخته و بركشيده پروا نمى‌كند، يا در گرداب‌ها و رودهاى غرق كننده فرو مى‌رود يا از درندگان احتراز نمى‌كند؟! چنين شخصى اگر بمیرد قاتل خود به شمار مى‌رود و خودكشى موجب شقاوت هميشگى است.<ref>نراقی، جامع‌السعادات، پیشین، ج1، 251 و 252.</ref>
+
[[امام حسن عسکری علیه السلام|امام عسکری]] علیه‌السّلام فرمودند: شجاعت دارای اندازه‌ای است که اگر بر آن افزوده شود، تهور است.<ref>شهید اول، محمد بن مکى؛ (تحقیق: عبدالهادى مسعودى)، الدرة الباهرة من الأصداف الطاهرة با ترجمه، انتشارات زائر، قم، چ اول، ۱۳۷۹ش، ص ۴۵.</ref> تهور (بی‌باکی) از عوامل نابود کننده‌ی موجودیت دنیوی و اخروی انسان و جان و مال و آبروی او است و حال آن‌که [[آیه|آیات]] و اخبار در وجوب محافظت خود از حد و حصر متجاوز است؛ خدای متعال مى‌فرماید: خود را با دست خود به هلاکت نیندازید<ref>[[سوره بقره]]، ۱۹۵.</ref> و به راستی هر کس خود را از آنچه [[عقل]] حکم به لزوم محافظت از آن مى‌کند نگاه ندارد و بی ­باکانه خود را در هلاکت افکند، به نوعى دارای جنون و دیوانگى است و چگونه چنین کسى را مى‌توان عاقل نامید که خود را بى‌باکانه به خطر مى‌اندازد؟ مثلاً از کوه‌هاى بلند به زیر مى‌افکند و از شمشیرهاى آخته و برکشیده پروا نمى‌کند، یا در گرداب‌ها و رودهاى غرق کننده فرو مى‌رود یا از درندگان احتراز نمى‌کند؟! چنین شخصى اگر بمیرد قاتل خود به شمار مى‌رود و خودکشى موجب شقاوت همیشگى است.<ref>نراقی، جامع‌السعادات، پیشین، ج۱، ۲۵۱ و ۲۵۲.</ref>
  
از طرف دیگر ترس نیز که مانع هر گونه حرکت جسورانه‌ی انسان در عبور از موانع کمال و اصلاح دنیا و آخرت خود است نیز مذموم است و روایت است که مومن هرگز ترسو نیست.<ref>صدوق، محمّد بن على بن بابويه؛ الخصال، جامعه مدرسين، قم، چ اول، 1362ش، ج 1، ص 83.</ref> و قلب پرهراس، مزاحم بدی برای دین انسان است.<ref>برقى، احمد بن محمد بن خالد؛ المحاسن، دارالكتب الإسلامية، قم، 1371 ق، چ دوم، ج 2، ص 446.</ref> رسول اكرم صلى‌ اللَّه‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم<ref>بخارى، ابی عبدالله محمد بن اسماعیل؛ صحیح بخاری، دارالكتاب العربی، بيروت، 1431ق، ص 576.</ref> و [[امام صادق]] عليه‌السلام <ref>نرسي (...و ديگران)، الأصول الستة عشر، دارالشبستري للمطبوعات، قم، چ اول، 1363ش، ص 94.</ref> در دعا از ترس به خدا پناه می‌بردند و [[امام علی]] عليه‌السّلام در خطبه‌ی معروف همام، فرمودند: مومن اگر دنبال چیزی برود در راه رسیدن به آن تهور نمی‌ورزد.<ref>كلينى، ابوجعفر محمد بن يعقوب؛ الكافي، دارالكتب الإسلامية، تهران، چ‌چهارم، 1407 ق، ج 2، ص 228.</ref> ایشان فرمودند: ترس، ذلت آشکار است.<ref>آمدى، عبدالواحد بن محمد تميمى؛ غررالحكم و دررالكلم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى قم، 1366 ش، ص 263.</ref> و به اصحاب خود تاکید نمودند ترسو را در مشورت خود وارد نکن که کارها را بر تو تنگ می‌گرداند.<ref>مغربى، نعمان بن محمد تميمى؛ دعائم الإسلام، دارالمعارف مصر، 1385‌ق، ج 1، ص 355.</ref>و بالاخره این‌که امام صادق عليه‌السّلام فرمودند: ترس و جفا و بُخل اگر در مردی جمع شد او حتماً اهل جهنم است.<ref>صدوق، الخصال، پیشین، ج 1، ص 159.</ref>
+
[[امام علی]] علیه‌السلام تهور را نتیجه‌ی از دست دادن احتیاط دانستند.<ref>آمدی، پیشین، ص ۴۷۴.</ref> یعنی دارابودن خلق و منش احتیاط که ناشی از تسلط بر خود و فکر و قوای خود است، نقش مهمی در مهار تهور که لجام‌گسیختگی غضب بدون توجه به عواقب آن است دارد.
  
گفتنی است ترس گاهی چنان شدید می‌شود که به نوعی مرض می‌انجامد و در اثر آن همیشه ترس دارد. مثلاً با وجود بسته بودن درب و محکم بودن قفل آن، باز از تنها خوابیدن در یک خانه می‌ترسد.<ref>فيض كاشانى، محمد بن شاه مرتضى؛ المحجة البيضاء في تهذيب الإحياء، جماعة المدرسين بقم، موسسه النشر الاسلامي، قم، چ چهارم، 1417ق، ج ص 407.</ref> این حالت روانی از نظر روانشناسان نیز به عنوان یک بیماری روانی محسوب می‌شود که «فوبیا» (phobia) نام دارد و از نظر ایشان نیز عبارت است از ترس و اجتناب از اشیا و موقعیت‌هایی که خطر واقعی به دنبال ندارند.<ref>آقا يوسفي، عليرضا و ديگران؛ روان‌شناسي عمومي، تهران، اسفند 1386، انتشارات پيام نور، چاپ اول، ص 445.</ref>
+
از طرف دیگر جُبن (ترسویی) نیز که مانع هر گونه حرکت جسورانه‌ی انسان در عبور از موانع کمال و اصلاح دنیا و آخرت خود است نیز مذموم است و روایت است که مومن هرگز ترسو نیست.<ref>صدوق، محمّد بن على بن بابویه؛ الخصال، جامعه مدرسین، قم، چ اول، ۱۳۶۲ش، ج ۱، ص ۸۳.</ref> و قلب پرهراس، مزاحم بدی برای دین انسان است.<ref>برقى، احمد بن محمد بن خالد؛ المحاسن، دارالکتب الإسلامیة، قم، ۱۳۷۱ ق، چ دوم، ج ۲، ص ۴۴۶.</ref> رسول اکرم صلى‌ اللَّه‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم<ref>بخارى، ابی عبدالله محمد بن اسماعیل؛ صحیح بخاری، دارالکتاب العربی، بیروت، ۱۴۳۱ق، ص ۵۷۶.</ref> و [[امام صادق]] علیه‌السلام<ref>نرسی (...و دیگران)، الأصول الستة عشر، دارالشبستری للمطبوعات، قم، چ اول، ۱۳۶۳ش، ص ۹۴.</ref> در [[دعا]] از ترس به خدا پناه می‌بردند و [[امام علی]] علیه‌السلام در خطبه‌ی معروف همام، فرمودند: مومن اگر دنبال چیزی برود در راه رسیدن به آن تهور نمی‌ورزد.<ref>کلینى، ابوجعفر محمد بن یعقوب؛ الکافی، دارالکتب الإسلامیة، تهران، چ‌چهارم، ۱۴۰۷ ق، ج ۲، ص ۲۲۸.</ref> ایشان فرمودند: ترس، ذلت آشکار است.<ref>آمدى، عبدالواحد بن محمد تمیمى؛ غررالحکم و دررالکلم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى قم، ۱۳۶۶ ش، ص ۲۶۳.</ref> و به اصحاب خود تاکید نمودند ترسو را در مشورت خود وارد نکن که کارها را بر تو تنگ می‌گرداند.<ref>مغربى، نعمان بن محمد تمیمى؛ دعائم الإسلام، دارالمعارف مصر، ۱۳۸۵‌ق، ج ۱، ص ۳۵۵.</ref> و امام صادق علیه‌السلام فرمودند: [[ترس]] و جفا و [[بخل|بُخل]] اگر در مردی جمع شد او حتماً اهل [[جهنم]] است.<ref>صدوق، الخصال، پیشین، ج ۱، ص ۱۵۹.</ref>
  
==علل ترس و تهور==
+
رسول گرامی خدا فرمود: از آثار بدبینی به [[الله|خدای متعال]]، ترس است؛ بنابراین، ریشه‌ی ترس را این بدبینی دانستند.<ref>صدوق محمّد بن على بن بابویه؛ من لایحضره الفقیه، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چ‌دوم، ۱۴۱۳ق، ج ۴، ص ۴۰۹.</ref> و به همین معنی است روایت دیگر که امام علی علیه‌ السّلام فرمودند: شدت ترس از عجز [[نفس]] و ضعف [[یقین]] است.<ref>آمدی، پیشین، ص ۲۶۳.</ref>
  
ضمن تأکید بر ریشه‌های ضعف جسمی و عصبی که از نظر اخلاق اسلامی به طور عام برای بسیاری از حالات روانی (و از جمله ترس و تهور) وجود دارد.<ref>نراقی، جامع‌السعادات، پیشین، ج1، 58.</ref> رسول گرامی خدا فرمود: از آثار بدبینی به خدای متعال، ترس است بنابراین، ریشه‌ی ترس را این بدبینی دانستند.<ref>صدوق محمّد بن على بن بابويه؛ من لايحضره الفقيه، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم، چ‌دوم، 1413ق، ج ص 409.</ref> و به همین معنی است روایت دیگر که امام علی عليه‌ السّلام  فرمودند: شدت ترس از عجز نفس و ضعف یقین است<ref>آمدی، پیشین، ص 263.</ref> و از طرف دیگر، آن بزرگوار تهور را نتیجه‌ی از دست دادن احتیاط دانستند.<ref>آمدی، پیشین، ص 474.</ref> یعنی دارابودن خلق و منش احتیاط که ناشی از تسلط بر خود و فکر و قوای خود است، نقش مهمی در مهار تهور که لجام‌گسیختگی غضب بدون توجه به عواقب آن است دارد.
+
گفتنی است ترس گاهی چنان شدید می‌شود که به نوعی مرض می‌انجامد و در اثر آن همیشه ترس دارد. مثلاً با وجود بسته بودن درب و محکم بودن قفل آن، باز از تنها خوابیدن در یک خانه می‌ترسد.<ref>فیض کاشانى، محمد بن شاه مرتضى؛ المحجة البیضاء فی تهذیب الإحیاء، جماعة المدرسین بقم، موسسه النشر الاسلامی، قم، چ چهارم، ۱۴۱۷ق، ج ۷، ص ۴۰۷.</ref> این حالت روانی از نظر روانشناسان نیز به عنوان یک بیماری روانی محسوب می‌شود که «فوبیا» (phobia) نام دارد و از نظر ایشان نیز عبارت است از ترس و اجتناب از اشیا و موقعیت‌هایی که خطر واقعی به دنبال ندارند.<ref>آقا یوسفی، علیرضا و دیگران؛ روان‌شناسی عمومی، تهران، اسفند ۱۳۸۶، انتشارات پیام نور، چاپ اول، ص ۴۴۵.</ref>
  
==آثار و لوازم شجاعت (اعتدال در ترس و بی‌باکی)==
+
==آثار شجاعت و افراط و تفریط در آن==
  
شجاعت، آثاری مثل بخشندگى، سرسختى و مقاومت، شهامت، شكستن (هواى) نفس، تحمل و بردبارى، فروخوردن خشم، سنگينى و متانت و نظاير آنها را از خود بروز خواهد داد که همگی از اخلاق ستوده هستند.<ref>فيض كاشانى، محمد بن شاه مرتضى؛ راه روشن ترجمه كتاب المحجة البيضاء في تهذيب الإحياء، بنياد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد، چ اول، 1372ش، ج ص 138.</ref> همچنین استحکام در دین نیز از آثار این قوه و حالت اعتدال آن یعنی شجاعت است.<ref>نراقی، جامع‌السعادات، پیشین، ج1، 254.</ref> و روایاتی که در آن‌ها فرموده است: «دل مؤمن از سنگ محكم­تر و سخت‌تر است».<ref>کلینی، پیشین، ج ص 227.</ref> و یا «مؤمن از كوه استوارتر و محكم­تر است: زيرا كه از كوه مى‌شود چيزى برگرفت و از دين مؤمن چيزى برگرفته نشود».<ref>صدوق، تهذیب‌الاخبار، پیشین، ج ص 179.</ref> مقصود همین است و اساساً استحکام در دین در روایات ما بالاترین مرتبه‌ی شجاعت شمرده شده است؛ همان طور که امام علی عليه‌السّلام فرمودند: شجاع‌ترین مردم کسی است که بر هوای نفسش غلبه کند.<ref>صدوق محمّد بن على بن بابويه؛ معاني الأخبار، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم، چ اول، 1403 ق، ص 195.</ref>
+
شجاعت (اعتدال در ترس و بی‌باکی)، آثاری مثل بخشندگى، سرسختى و مقاومت، شهامت، شکستن [[هوای نفس]]، تحمل و [[بردباری|بردبارى]]، فروخوردن [[غضب|خشم]]، سنگینى و متانت و نظایر آنها را از خود بروز خواهد داد که همگی از [[اخلاق]] ستوده هستند.<ref>فیض کاشانى، محمد بن شاه مرتضى؛ راه روشن ترجمه کتاب المحجة البیضاء فی تهذیب الإحیاء، بنیاد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد، چ اول، ۱۳۷۲ش، ج ۵، ص ۱۳۸.</ref> همچنین استحکام در [[دین]] نیز از آثار این قوه و حالت اعتدال آن یعنی شجاعت است.<ref>نراقی، جامع‌السعادات، پیشین، ج۱، ۲۵۴.</ref> و روایاتی که در آن‌ها فرموده است: «دل مؤمن از سنگ محکم­تر و سخت‌تر است»،<ref>کلینی، پیشین، ج ۲، ص ۲۲۷.</ref> و یا «مؤمن از کوه استوارتر و محکم­تر است، زیرا که از کوه مى‌شود چیزى برگرفت و از دین مؤمن چیزى برگرفته نشود»،<ref>صدوق، تهذیب‌الاخبار، پیشین، ج ۶، ص ۱۷۹.</ref> مقصود همین است و اساساً استحکام در دین در روایات ما بالاترین مرتبه‌ی شجاعت شمرده شده است؛ همان طور که امام علی علیه‌السّلام فرمودند: شجاع‌ترین مردم کسی است که بر هوای نفسش غلبه کند.<ref>صدوق محمّد بن على بن بابویه؛ معانی الأخبار، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۰۳ ق، ص ۱۹۵.</ref>
  
==آثار و لوازم افراط و تفریط در شجاعت (جبن و تهور)==
+
اما در مقابل، روایت است که هر کس [[تهور]] ورزد عاقبت پشیمان می‌شود.<ref>آمدی، پیشین، ص ۴۸۲.</ref> همچنین آدمى به سبب جبن (ترسوئى) دچار صفات مذمومى مانند [[ذلت نفس|ذلّت]] و خوارى [[نفس]] و ناگوارى زندگى مى‌شود و مردم در جان و مال او طمع مى‌کنند و در کارهاى خود بى‌ثبات و تنبل و راحت طلب مى‌گردد. از این رو از همه سعادت‌ها بازمى‌ماند و ستمکاران دست تجاوز بر او مى‌گشایند و انواع رسوائی‌ها را درباره خود و اهل خود تحمل مى‌کند و دشنام‌ها و تهمت‌هاى ناروا را مى‌شنود و نسبت به آنچه موجب ننگ و رسوائى است بى‌مبالات مى‌شود.<ref>نراقی، جامع‌السعادات، پیشین، ج۱، ۲۵۲.</ref>
  
روایت است که هر کس تهور ورزد عاقبت پشیمان می‌شود.<ref>آمدی، پیشین، ص 482.</ref> همچنین آدمى به سبب جبن (ترسوئى) دچار صفات مذمومى مانند خوارى نفس و ذلّت و ناگوارى زندگى مى‌شود و مردم در جان و مال او طمع مى‌كنند و در كارهاى خود بى‌ثبات و تنبل و راحت طلب مى‌گردد. از اين رو از همه سعادت‌ها بازمى‌ماند و ستمكاران دست تجاوز بر او مى‌گشايند و انواع رسوائي‌ها را درباره خود و اهل خود تحمل مى‌كند و دشنام‌ها و تهمت‌هاى ناروا را مى‌شنود و نسبت به آنچه موجب ننگ و رسوائى است بى‌مبالات مى‌شود.<ref>نراقی، جامع‌السعادات، پیشین، ج1، 252.</ref>
+
به طور کلی همه‌‌ی رذایل متعلق به قوه غضبیه و منشأ آنها نیز همین دو صفت افراطی و تفریطی (جبن و تهور) است.<ref>نراقی، معراج‌السعاده، پیشین، ص ۱۶۸.</ref> که رذایل مترتب بر این دو صفت از نظر علمای اخلاق عبارتند از:
  
به طور کلی همه‌‌ی رذايل متعلق به قوه غضبیه و منشأ آنها نيز همین دو صفت افراطی و تفریطی (جبن و تهور)است.<ref>نراقی، معراج‌السعاده، پیشین، ص 168.</ref> که رذایل مترتب بر این دو صفت از نظر علمای اخلاق عبارتند از:
+
#«خوف» (ترس): که عبارت است از حالت آزاردهنده نفسانى که از انتظار مکروه و ناگوار یا زوال مرغوب و مطلوب پدید مى‌آید. ترس، صفتى است ناپسند و مذموم مگر در مورد [[معصیت]] و [[خیانت|خیانت]] یا ترس از [[الله|خداوند]] و عظمت او. (که این صفت از آثار جبن یعنی تفریط در [[غضب]] است؛ البته غضب در اینجا نه یعنی خشم که متعارف ذهن ما است، بلکه مقصود نیروی دافعه‌ی انسان است که در [[فطرت]] او وجود دارد و در اثر نفرت حاصل از این حالت، هر ناملایمتی که برای دنیا و آخرت او ضرر دارد را از خود دور می کند).
 +
#«ضعف نفس»: یعنى ملکه عجز و ناتوانى از تحمل حوادث ناگوارى که بر آدمى وارد مى‌شود و این از نتایج جبن است، و ضدّش بزرگى و قوّت نفس است یعنى ملکه تحمّل آنچه بر او وارد مى‌شود و از جمله تحمّل حوادث ترسناک و دست یازیدن به کارهاى سخت و توانائى مقاومت با شدائد و آلام و از جمله ثبات و پایدارى در ایمان است.
 +
#«سستْ همتی»: یعنى کوتاهى از طلب امور شریف و عالى و این از لوازم ضعف و کوچکى نفس است و ضد آن «بلند همّتى» است که از لوازم بزرگى و شجاعت نفس است، یعنى سعى در تحصیل سعادت و کمال و جستجو و طلب امور عالى بدون ملاحظه نفع و ضرر دنیوى.
 +
#«بی‌غیرتی»: یعنى کوتاهى و اهمال در حفظ آنچه باید حفظ کرد و این نیز از نتایج کوچکى و ضعف نفس است.
 +
#«[[عجله]]» (شتابزدگى): عبارت است از یک روحیه‌ی ثابت و دائمى است در دل که باعث مى‌شود انسان به هر کارى که به خاطرش خطور کند بى‌درنگ اقدام کند و این نیز از نتایج کوچکى و ضعف نفس است.
 +
#«تعسّف» (بدون تدبیر و رویه کار کردن): که نزدیک به عجله است.
 +
#«خشم و غضب»: که در طرف افراط و از نتایج تهور است.
 +
#«انتقام»: که از نتایج غضب است.
 +
#«عنف» (درشتى و سختگیرى): که آن نیز از نتایج خشم است و ضدّش رفق (مدارا) است.
 +
#«[[کینه|کینه‌توزى]]»: که دشمنى ریشه‌دار است، یعنى بدخواهى و آرزوی از بین رفتن خیر از مسلمانی و این نیز از آثار غضب است.
 +
#«عداوت آشکار»: که ضدّ «نصیحت» به معنى [[خيرخواهى]] و دفع شر و فساد از هر مسلمانى است.
 +
#«[[عجب|عُجب]]» یعنى خود برتر بینى: که ضدّ آن [[تواضع]] است: یعنى براى خود برترى و مزیتى بر غیر ندیدن.
 +
#«[[تکبر]]» یعنى خود را از دیگران بزرگتر شمردن: که ضدّ آن شکسته نفسى و خود کوچک‌بینى است.
 +
#«فخرفروشى»: یعنى مباهات و افتخار به کمالى که در خود مى‌پندارد و آن از شاخه‌هاى [[کبر]] است.
 +
#«بغى»: یعنى تجاوز و ستم است و سرکشى و عدم انقیاد نسبت به کسى که اطاعت از او واجب است، و آن نیز از شاخه‌هاى کبر است و ضدّ آن [[تسلیم|تسلیم]] و انقیاد است نسبت به کسى که اطاعت از او واجب است.
 +
#«[[خودستایی]]»: یعنى خود را از عیب و نقص پاک دانستن. و ضدّ آن اعتراف به نقائص خویش است.
 +
#«[[تعصب|عصبیت]]»: یعنى حمایت از خود و منسوبان خود به ناروا و برخلاف حق.
 +
#«کتمان حق» (پنهان داشتن [[حق]]).
 +
#«[[قساوت قلب|قساوت]]» (سنگدلى): که عبارت است از متأثّر نشدن از مشاهده درد و رنج‌هاى هم‌نوعان است. و ضدّ آن رحمت است.<ref>علم ‌اخلاق‌اسلامى ج: ۲، ص: ۱۱۴-۱۱۶.</ref>
 +
#[[دروغ]]: زیرا در روایت است که ترس همواره با دروغ است و شجاعت همواره با [[صداقت]].<ref>آمدی، پیشین، ص ۲۱۹.</ref>
  
# «خوف» (ترس): که عبارت است از حالت آزاردهنده نفسانى كه از انتظار مكروه و ناگوار يا زوال مرغوب و مطلوب پديد مى‌آيد. ترس، صفتى است ناپسند و مذموم مگر در مورد معصيت و خيانت يا ترس از خداوند و عظمت او. (که این صفت از آثار جبن یعنی تفریط در غضب است؛ البته غضب در اینجا نه یعنی خشم که متعارف ذهن ما است بلکه مقصود نیروی دافعه‌ی انسان است که در فطرت او وجود دارد و در اثر نفرت حاصل از این حالت، هر ناملایمتی که برای دنیا و آخرت او ضرر دارد را از خود دور می کند).
+
==علاج تهور و جبن‌ ==
# «ضعف نفس»: يعنى ملكه عجز و ناتوانى از تحمل حوادث ناگوارى كه بر آدمى وارد مى‌شود و اين از نتايج جبن است، و ضدّش بزرگى و قوّت نفس است يعنى ملكه تحمّل آنچه بر او وارد مى‌شود و از جمله تحمّل حوادث ترسناک و دست يازيدن به كارهاى سخت و توانائى مقاومت با شدائد و آلام و از جمله ثبات، ثبات و پايدارى در ايمان است.
 
# «سستْ همتی»: يعنى كوتاهى از طلب امور شريف و عالى و اين از لوازم ضعف و كوچكى نفس است و ضد آن «بلند همّتى» است كه از لوازم بزرگى و شجاعت نفس است، يعنى سعى در تحصيل سعادت و كمال و جستجو و طلب امور عالى بدون ملاحظه نفع و ضرر دنيوى.
 
# «بر‌غیرتی»: يعنى كوتاهى و اهمال در حفظ آنچه بايد حفظ كرد و اين نيز از نتايج كوچكى و ضعف نفس است.
 
# «عجله» (شتابزدگى): عبارت است از یک روحیه‌ی ثابت و دائمى است در دل كه باعث مى‌شود انسان به هر كارى كه به خاطرش خطور كند بى‌درنگ اقدام كند و اين نيز از نتايج كوچكى و ضعف نفس است.
 
# «تعسّف» (بدون تدبير و رويّه كار كردن): که نزديك به عجله است.
 
# «غضب»: که در طرف افراط و از نتایج تهور است.
 
# «انتقام»: كه از نتايج غضب است.
 
# «عنف» (درشتى و سختگيرى): كه آن نيز از نتايج خشم است و ضدّش رفق (مدارا) است.
 
# «كينه‌توزى»: که دشمنى ريشه‌دار است، يعنى بدخواهى و آرزوی از بین رفتن خير از مسلمانی و اين نيز از آثار غضب است.
 
# «عداوت آشكار»: که ضدّ «نصيحت» به معنى خيرخواهى و دفع شر و فساد از هر مسلمانى است.
 
# «عجب» يعنى خود بزرگ بينى: که ضدّ آن شكسته نفسى و خود كوچك‌بينى است.
 
# «كبر» يعنى خود را از ديگران بزرگتر شمردن: که ضدّ آن تواضع است: يعنى براى خود برترى و مزيّتى بر غير نديدن.
 
# «افتخار»: يعنى مباهات و فخرفروشى به كمالى كه در خود مى‌پندارد و آن از شاخه‌هاى كبر است.
 
# «بغى»: يعنى تجاوز و ستم است و سركشى و عدم انقياد نسبت به كسى كه اطاعت از او واجب است، و آن نيز از شاخه‌هاى كبر است و ضدّ آن تسليم و انقياد است نسبت به كسى كه اطاعت از او واجب است.
 
# «خودستایی»: يعنى خود را از عيب و نقص پاك دانستن. و ضدّ آن اعتراف به نقائص خويش است.
 
# «عصبيّت»: يعنى حمايت از خود و منسوبان خود به ناروا و برخلاف حق.
 
# «كتمان حق» (پنهان داشتن حق).
 
# «قساوت» (سنگدلى): که عبارت است از متأثّر نشدن از مشاهده درد و رنج‌هاى هم‌نوعان است. و ضدّ آن رحمت است.<ref>علم ‌اخلاق‌اسلامى ج: 2، ص: 114-116.</ref>
 
# دروغ: زیرا در روایت است که ترس همواره با دروغ است و شجاعت همواره با صداقت.<ref>آمدی، پیشین، ص 219.</ref>
 
  
==علاج تهور (بی‌باکی)==
+
بعد از به یاد آوردن مفاسد دنیوی و اخروی [[تهور]] که ذکر شدند و تلقین این آثار منفی به نفس که سبب انزجار و تا حدی ترک این رذیله شود، باید انسان اخلاقْ‌جو متوجه باشد و مراقبت کند که هر کارى مى‌خواهد بکند ابتدا درباره آن تأمّل و فکر کند، اگر [[عقل]] و [[شرع]] آن را تجویز مى کنند بدان دست یازد، وگرنه از آن اجتناب نماید و بسا هست که در معالجه آن بر اساس قاعده­ علاج به ضد، باید از بعضى کارها که احتراز از آن لازم نیست احتراز کند تا به سوى تفریط بیفتد و چون به زوال تهوّر و بى­ باکى علم پیدا کرد طرف تفریط را رها کند و بر حد وسط که شجاعت است بایستد.<ref>نراقی، جامع‌السعادات، پیشین، ج۱، ۲۵۲.</ref>
  
بعد از به ياد آوردن مفاسد دنیوی و اخروی تهور که ذکر شدند و تلقین این آثار منفی به نفس که سبب انزجار و تا حدی ترک این رذیله شود، باید انسان اخلاقْ‌جو متوجه باشد و مراقبت کند که هر كارى مى‌خواهد بكند ابتدا درباره آن تأمّل و فكر كند، اگر عقل و شرع آن را تجويز مى كنند بدان دست يازد وگرنه از آن اجتناب نمايد و بسا هست كه در معالجه آن بر اساس قاعده­ی علاج به ضد، بايد از بعضى كارها كه احتراز از آن لازم نيست احتراز كند تا به سوى تفريط بيفتد و چون به زوال تهوّر و بى­باكى علم پيدا كرد طرف تفريط را رها كند و بر حد وسط كه شجاعت است بايستد.<ref>نراقی، جامع‌السعادات، پیشین، ج1، 252.</ref>
+
همچنین بعد از آگاه ساختن نفس بر نقیصه بودن صفت جبن و [[ترس]] و تنبه به آثار منفی آن که ذکر شدند، باید انسان مبتلا به این رذیله انگیزه‌هاى غضب را در آنچه جبن به سبب آنها پدید مى‌آید تحریک کند. زیرا قوه غضب در هر کسى موجود است، ولى در بعضى از افراد ضعف و نقص مى‌یابد و در آنها جبن پدیدار مى‌گردد. و چون پى‌درپى برانگیخته شود فزونى و قوّت می‌گیرد، چنان که آتش کم با تحریک پیاپى برافروخته و شعله‌ور گردد. به همین جهت از برخی از حکما نقل شده است که خود را در مخاطرات شدید و ترسناک مى‌افکندند تا این رذیله را دفع کنند. همچنین از چیزهائى که براى معالجه آن سودمند است این است (که فرد مبتلا با کسانى که خود را از شرّ و دشمنى او ایمن مى داند و حال آن‌که دشمنن واقعی او هستند) حالت دشمنی بگیرد تا نیروى غضب او تحریک شود و چون در نفس او ملکه شجاعت حاصل شد آنگاه خویشتن را از این که تجاوز کند و به طرف افراط بیفتد، نگاه دارد.<ref>نراقی، جامع‌السعادات، پیشین، ج۱، ۲۵۳.</ref>
  
==علاج جبن‌ (ترسویی)==
+
همچنین تلقین معارف [[توحید|توحیدی]] و توجه و [[توکل]] بر خدای متعال و خوش‌بینی به او که نوعی شناخت‌ درمانی است و ریشه‌ی ترس که گفته شد را از بین می‌برد نیز از درمان‌های این بیماری است. زیرا همانطور که گذشت، روایات بدبینی به خدای متعال را از ریشه‌های اساسی ترس ذکر فرمودند و به همین جهت برخی بزرگان<ref>ملکى تبریزى، میرزا جواد آقا؛ أسرار الصلاة، انتشارات پیام آزادى، چاپ هشتم،۱۳۷۸، ص ۸۶.</ref> ترس را بیماری قلب نام نهاده‌اند.
 
 
بعد از آگاه ساختن نفس بر نقیصه بودن این صفت و تنبه به آثار منفی آن که ذکر شدند، باید انسان مبتلا به این رذیله انگيزه‌هاى غضب را در آنچه جبن به سبب آنها پديد مى‌آيد تحريك كند. زيرا قوه غضب در هر كسى موجود است، ولى در بعضى از افراد ضعف و نقص مى‌يابد و در آنها جبن پديدار مى‌گردد. و چون پى‌درپى برانگيخته شود فزونى و قوّت می‌گيرد، چنان كه آتش كم با تحريك پياپى برافروخته و شعله‌ور گردد. به همین جهت از برخی از حكما نقل شده است كه خود را در مخاطرات شديد و ترسناك مى‌افكندند تا اين رذيله را دفع كنند. همچنین از چيزهائى كه براى معالجه آن سودمند است اين است (كه فرد مبتلا با كسانى كه خود را از شرّ و دشمنى او ايمن مى داند و حال آن‌که دشمنن واقعی او هستند) حالت دشمنی بگيرد تا نيروى غضب او تحريك شود و چون در نفس او ملكه شجاعت حاصل شد آنگاه خويشتن را از اين كه تجاوز كند و به طرف افراط بيفتد، نگاه دارد.<ref>نراقی، جامع‌السعادات، پیشین، ج1، 253.</ref>
 
 
 
همچنین تلقین معارف توحیدی و توجه و توکل بر خدای متعال و خوش‌بینی به او که نوعی شناخت‌ درمانی است و ریشه‌ی ترس که گفته شد را از بین می‌برد نیز از درمان‌های این بیماری است. زیرا همانطور که گذشت، روایات ما را بدبینی به خدای متعال را از ریشه‌های اساسی ترس ذکر فرمودند و به همین جهت برخی بزرگان<ref>ملكى تبريزى، ميرزا جواد آقا؛ أسرار الصلاة، انتشارات پيام آزادى، چاپ هشتم،1378، ص 86.</ref> ترس را بیماری قلب نام نهاده‌اند.
 
 
   
 
   
==هشدارهایی در آسیب‌های شجاعت==
+
==هشداری در آسیب‌های شجاعت==
  
1. متاسفانه برخی بانوان هستند که حضور در مجامع ناامن برای یک زن و یا اختلاط بی‌جهت با مردها را برای خود شجاعت به حساب می‌آوردند و شاید منشأ روانشناختی هم در کنار برخی علل اجتماعی و گرایشات فمینیستی که رغبت هم‌دوشی و هم‌نوایی با رفتار و منش مردانه را در زنان ترغیب می‌کنند نیز برای این مساله وجود دارد: زیرا از نظر روان‌شناسان اکثر ترس‌ها و مصادیق فوبیا در زنان دیده شده است.<ref>آقا يوسفي، عليرضا و ديگران؛ روان‌شناسي عمومي، تهران، اسفند 1386، انتشارات پيام نور، چاپ اول، ص 446.</ref> حال آن که [[امام علی]] علیه السلام فرمودند: ترس که صفت ناروای مرد است، برای زن ستوده است. زن اگر ترس داشته باشد، هرگز دیگری را بر خود راه نمی‌دهد. (تا این حد از ترس برای زن خوب است.)<ref>سيد رضى، نهج البلاغة، پیشین،‌ ص 509 و 510.</ref>
+
۱. متاسفانه برخی بانوان هستند که حضور در مجامع ناامن برای یک زن و یا اختلاط بی‌جهت با مردها را برای خود شجاعت به حساب می‌آوردند و شاید منشأ روانشناختی هم در کنار برخی علل اجتماعی و گرایشات فمینیستی که رغبت هم‌دوشی و هم‌نوایی با رفتار و منش مردانه را در زنان ترغیب می‌کنند نیز برای این مساله وجود دارد: زیرا از نظر روان‌شناسان اکثر ترس‌ها و مصادیق فوبیا در زنان دیده شده است.<ref>آقا یوسفی، علیرضا و دیگران؛ روان‌شناسی عمومی، تهران، اسفند ۱۳۸۶، انتشارات پیام نور، چاپ اول، ص ۴۴۶.</ref> حال آن که [[امام علی]] علیه السلام فرمودند: [[ترس]] که صفت ناروای مرد است، برای زن ستوده است. زن اگر ترس داشته باشد، هرگز دیگری را بر خود راه نمی‌دهد.<ref>سید رضى، نهج البلاغة، پیشین،‌ ص ۵۰۹ و ۵۱۰.</ref> (تا این حد از ترس برای زن خوب است.)
  
2. شجاعتی که برای خدا باشد دارای ارزش است همان طور که روایت است کسی که برای ریا و تعریف از شجاعت و توانایی او تعریف شود بجنگد، اهل جهنم است.<ref>كوفى اهوازى، حسين بن سعيد؛ الزهد، المطبعة العلمية، قم، چ دوم، 1402ق، ص 63.</ref>   
+
۲. شجاعتی که برای [[الله|خدا]] باشد دارای ارزش است، همان طور که روایت است کسی که برای [[ریا]] و تعریف از شجاعت و توانایی او تعریف شود، بجنگد، اهل [[جهنم]] است.<ref>کوفى اهوازى، حسین بن سعید؛ الزهد، المطبعة العلمیة، قم، چ دوم، ۱۴۰۲ق، ص ۶۳.</ref>   
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
 
 
 
==منابع==
 
==منابع==
[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=45847 شجاعت، مصطفی همدانی، سایت پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام (بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی)]، تاریخ بازیابی: 14 بهمن 1391.
+
* مصطفی همدانی، شجاعت، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، تاریخ بازیابی: ۱۴ بهمن ۱۳۹۱.
 
+
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= ضعیف
 +
|عنوان بندی مناسب= متوسط
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 +
|جامعیت= خوب
 +
|رعایت اختصار= متوسط
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده= دارد
 +
}}
 
[[رده:اخلاق فردی]]
 
[[رده:اخلاق فردی]]
 
[[رده:صفات پسندیده]]
 
[[رده:صفات پسندیده]]
 +
[[رده: مقاله های مهم]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۳ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۰۷:۲۶


این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


شجاعت نه فقط به معنی متعارف یعنی بی‌باکی در برابر دشمن است، بلکه یکی از اصول سه‌گانه‌ی اخلاق اسلامی (در کنار حکمت و عفت طبق نظر مرحوم نراقی و یا اصول چهارگانه با افزودن عدالت طبق نظر مشهور) است. شجاعت یک صفت متعالی و ریشه‌ی اوصافی والا و منشأ آثار و صفات مثبت فراوان است.

ارزش شجاعت

برخی از پیروان ادیان تحریف یافته معتقدند غضب باید از بین برود و انسان از هر گونه غضب عاری شود و حال آن‌که دین اسلام این نظر را نمی‌پذیرد. زیرا اگر غضب نابود شود جهاد با کفار ممکن نخواهد بود.[۱] همچنین اگر هدف ریشه­ کن ساختن خشم است، پس چگونه پیامبران از آن جدا نبودند؟! زیرا به عنوان مثال سرور پیامبران رسول خدا صلى‌ اللَّه‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم وقتى در برابر او سخن ناگوار مى‌گفتند به طورى خشمگین مى‌شد که دو طرف صورتش سرخ مى‌شد ولى جز سخن حق چیزى نمى‌فرمود و خشم، آن حضرت را از حق خارج نمى‌ساخت.[۲] بنابراین، آن‌چه ستودنی است اعتدال در قوه‌ی غضبیه است که شجاعت نام دارد نه نفی مطلق آن.[۳]

شجاعت در همه‌ی انسان‌های شایسته وجود داشته است؛ همانطور که امام علی علیه‌السّلام فرمودند: هرگاه جنگ بر ما سخت می‌شد، به رسول خدا پناه می‌بردیم و او خود در صف اول جنگ بود.[۴] حضرت امام رضا علیه‌السّلام فرمودند: از صفات امام معصوم این است که شجاع‌ترین مردم باشد.[۵]

خداى تعالى در وصف نیکان اصحاب پیغمبر اکرم صلى‌ اللَّه‌ علیه‌ و آله‌ و سلم مى‌فرماید: بر دشمنان سخت‌گیر و بر مومنان مهربان و نرم‌خو هستند[۶] و این همان حالت اعتدال در قوه‌ی غضبی است که اشرف صفات کمالیه و افضل ملکات نفسانیه است[۷] و به این سبب است که امیرمؤمنان علیه‌السّلام در وصف مؤمن فرمودند: «دل مؤمن از سنگ محکم‌تر است».

از امام جعفرصادق علیه‌السّلام مروى است که: «مؤمن از کوه محکم‌تر است، زیرا که سنگ از کوه مى‌ریزد و از دین مؤمن هیچ فرو نمى‌ریزد».[۸] پس این نیروی غضب است که چنین تصعید و والایش می‌یابد تا از توانمندی دفع و قدرت دافعه‌ی آن در دفع آفات دین و دنیای مومن بکار ‌رود و به همین علت، علمای اخلاق در تمثیلی لطیف و زیبا این قوه را به سگ شکارى تشبیه کرده‌اند که نیازمند تأدیب است تا حرکات و سکناتش با اشاره صاحبش صورت گیرد نه با میل خودش.[۹]

نکوهش تهوّر و جبن

شجاعت عبارت است از اعتدال در قوه‌ی غضبیه به این معنی که غضب قوى باشد و با وجود قوّت، فرمانبردار عقل باشد[۱۰] که دارای دو کرانه‌ی افراطی و تفریطی است که آن‌ها نیز منشأ رذایل زیادی هستند.[۱۱] طرف افراط آن همان بی‌باکی بی‌جهت است که در اصطلاح اخلاق اسلامی «تهوّر» نام دارد و عبارت است از اقدام بی‌باکانه در امورى که نابود کننده‌ی جسم و یا جان و روان انسان است و از نظر شرع و عقل باید از آنها پرهیز کرد، و طرف تفریط آن همان ترس مفرَط است که در اصطلاح اخلاق اسلامی «جُبن» نام دارد و آن ترس و اجتناب از کارهائى است که باید به آنها اقدام کرد.[۱۲]یعنی از نظر عقل یا شرع باید در انجام آن‌ها هراس نداشته و خود را به انجام آن کارها وادار نمود.

امام عسکری علیه‌السّلام فرمودند: شجاعت دارای اندازه‌ای است که اگر بر آن افزوده شود، تهور است.[۱۳] تهور (بی‌باکی) از عوامل نابود کننده‌ی موجودیت دنیوی و اخروی انسان و جان و مال و آبروی او است و حال آن‌که آیات و اخبار در وجوب محافظت خود از حد و حصر متجاوز است؛ خدای متعال مى‌فرماید: خود را با دست خود به هلاکت نیندازید[۱۴] و به راستی هر کس خود را از آنچه عقل حکم به لزوم محافظت از آن مى‌کند نگاه ندارد و بی ­باکانه خود را در هلاکت افکند، به نوعى دارای جنون و دیوانگى است و چگونه چنین کسى را مى‌توان عاقل نامید که خود را بى‌باکانه به خطر مى‌اندازد؟ مثلاً از کوه‌هاى بلند به زیر مى‌افکند و از شمشیرهاى آخته و برکشیده پروا نمى‌کند، یا در گرداب‌ها و رودهاى غرق کننده فرو مى‌رود یا از درندگان احتراز نمى‌کند؟! چنین شخصى اگر بمیرد قاتل خود به شمار مى‌رود و خودکشى موجب شقاوت همیشگى است.[۱۵]

امام علی علیه‌السلام تهور را نتیجه‌ی از دست دادن احتیاط دانستند.[۱۶] یعنی دارابودن خلق و منش احتیاط که ناشی از تسلط بر خود و فکر و قوای خود است، نقش مهمی در مهار تهور که لجام‌گسیختگی غضب بدون توجه به عواقب آن است دارد.

از طرف دیگر جُبن (ترسویی) نیز که مانع هر گونه حرکت جسورانه‌ی انسان در عبور از موانع کمال و اصلاح دنیا و آخرت خود است نیز مذموم است و روایت است که مومن هرگز ترسو نیست.[۱۷] و قلب پرهراس، مزاحم بدی برای دین انسان است.[۱۸] رسول اکرم صلى‌ اللَّه‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم[۱۹] و امام صادق علیه‌السلام[۲۰] در دعا از ترس به خدا پناه می‌بردند و امام علی علیه‌السلام در خطبه‌ی معروف همام، فرمودند: مومن اگر دنبال چیزی برود در راه رسیدن به آن تهور نمی‌ورزد.[۲۱] ایشان فرمودند: ترس، ذلت آشکار است.[۲۲] و به اصحاب خود تاکید نمودند ترسو را در مشورت خود وارد نکن که کارها را بر تو تنگ می‌گرداند.[۲۳] و امام صادق علیه‌السلام فرمودند: ترس و جفا و بُخل اگر در مردی جمع شد او حتماً اهل جهنم است.[۲۴]

رسول گرامی خدا فرمود: از آثار بدبینی به خدای متعال، ترس است؛ بنابراین، ریشه‌ی ترس را این بدبینی دانستند.[۲۵] و به همین معنی است روایت دیگر که امام علی علیه‌ السّلام فرمودند: شدت ترس از عجز نفس و ضعف یقین است.[۲۶]

گفتنی است ترس گاهی چنان شدید می‌شود که به نوعی مرض می‌انجامد و در اثر آن همیشه ترس دارد. مثلاً با وجود بسته بودن درب و محکم بودن قفل آن، باز از تنها خوابیدن در یک خانه می‌ترسد.[۲۷] این حالت روانی از نظر روانشناسان نیز به عنوان یک بیماری روانی محسوب می‌شود که «فوبیا» (phobia) نام دارد و از نظر ایشان نیز عبارت است از ترس و اجتناب از اشیا و موقعیت‌هایی که خطر واقعی به دنبال ندارند.[۲۸]

آثار شجاعت و افراط و تفریط در آن

شجاعت (اعتدال در ترس و بی‌باکی)، آثاری مثل بخشندگى، سرسختى و مقاومت، شهامت، شکستن هوای نفس، تحمل و بردبارى، فروخوردن خشم، سنگینى و متانت و نظایر آنها را از خود بروز خواهد داد که همگی از اخلاق ستوده هستند.[۲۹] همچنین استحکام در دین نیز از آثار این قوه و حالت اعتدال آن یعنی شجاعت است.[۳۰] و روایاتی که در آن‌ها فرموده است: «دل مؤمن از سنگ محکم­تر و سخت‌تر است»،[۳۱] و یا «مؤمن از کوه استوارتر و محکم­تر است، زیرا که از کوه مى‌شود چیزى برگرفت و از دین مؤمن چیزى برگرفته نشود»،[۳۲] مقصود همین است و اساساً استحکام در دین در روایات ما بالاترین مرتبه‌ی شجاعت شمرده شده است؛ همان طور که امام علی علیه‌السّلام فرمودند: شجاع‌ترین مردم کسی است که بر هوای نفسش غلبه کند.[۳۳]

اما در مقابل، روایت است که هر کس تهور ورزد عاقبت پشیمان می‌شود.[۳۴] همچنین آدمى به سبب جبن (ترسوئى) دچار صفات مذمومى مانند ذلّت و خوارى نفس و ناگوارى زندگى مى‌شود و مردم در جان و مال او طمع مى‌کنند و در کارهاى خود بى‌ثبات و تنبل و راحت طلب مى‌گردد. از این رو از همه سعادت‌ها بازمى‌ماند و ستمکاران دست تجاوز بر او مى‌گشایند و انواع رسوائی‌ها را درباره خود و اهل خود تحمل مى‌کند و دشنام‌ها و تهمت‌هاى ناروا را مى‌شنود و نسبت به آنچه موجب ننگ و رسوائى است بى‌مبالات مى‌شود.[۳۵]

به طور کلی همه‌‌ی رذایل متعلق به قوه غضبیه و منشأ آنها نیز همین دو صفت افراطی و تفریطی (جبن و تهور) است.[۳۶] که رذایل مترتب بر این دو صفت از نظر علمای اخلاق عبارتند از:

  1. «خوف» (ترس): که عبارت است از حالت آزاردهنده نفسانى که از انتظار مکروه و ناگوار یا زوال مرغوب و مطلوب پدید مى‌آید. ترس، صفتى است ناپسند و مذموم مگر در مورد معصیت و خیانت یا ترس از خداوند و عظمت او. (که این صفت از آثار جبن یعنی تفریط در غضب است؛ البته غضب در اینجا نه یعنی خشم که متعارف ذهن ما است، بلکه مقصود نیروی دافعه‌ی انسان است که در فطرت او وجود دارد و در اثر نفرت حاصل از این حالت، هر ناملایمتی که برای دنیا و آخرت او ضرر دارد را از خود دور می کند).
  2. «ضعف نفس»: یعنى ملکه عجز و ناتوانى از تحمل حوادث ناگوارى که بر آدمى وارد مى‌شود و این از نتایج جبن است، و ضدّش بزرگى و قوّت نفس است یعنى ملکه تحمّل آنچه بر او وارد مى‌شود و از جمله تحمّل حوادث ترسناک و دست یازیدن به کارهاى سخت و توانائى مقاومت با شدائد و آلام و از جمله ثبات و پایدارى در ایمان است.
  3. «سستْ همتی»: یعنى کوتاهى از طلب امور شریف و عالى و این از لوازم ضعف و کوچکى نفس است و ضد آن «بلند همّتى» است که از لوازم بزرگى و شجاعت نفس است، یعنى سعى در تحصیل سعادت و کمال و جستجو و طلب امور عالى بدون ملاحظه نفع و ضرر دنیوى.
  4. «بی‌غیرتی»: یعنى کوتاهى و اهمال در حفظ آنچه باید حفظ کرد و این نیز از نتایج کوچکى و ضعف نفس است.
  5. «عجله» (شتابزدگى): عبارت است از یک روحیه‌ی ثابت و دائمى است در دل که باعث مى‌شود انسان به هر کارى که به خاطرش خطور کند بى‌درنگ اقدام کند و این نیز از نتایج کوچکى و ضعف نفس است.
  6. «تعسّف» (بدون تدبیر و رویه کار کردن): که نزدیک به عجله است.
  7. «خشم و غضب»: که در طرف افراط و از نتایج تهور است.
  8. «انتقام»: که از نتایج غضب است.
  9. «عنف» (درشتى و سختگیرى): که آن نیز از نتایج خشم است و ضدّش رفق (مدارا) است.
  10. «کینه‌توزى»: که دشمنى ریشه‌دار است، یعنى بدخواهى و آرزوی از بین رفتن خیر از مسلمانی و این نیز از آثار غضب است.
  11. «عداوت آشکار»: که ضدّ «نصیحت» به معنى خيرخواهى و دفع شر و فساد از هر مسلمانى است.
  12. «عُجب» یعنى خود برتر بینى: که ضدّ آن تواضع است: یعنى براى خود برترى و مزیتى بر غیر ندیدن.
  13. «تکبر» یعنى خود را از دیگران بزرگتر شمردن: که ضدّ آن شکسته نفسى و خود کوچک‌بینى است.
  14. «فخرفروشى»: یعنى مباهات و افتخار به کمالى که در خود مى‌پندارد و آن از شاخه‌هاى کبر است.
  15. «بغى»: یعنى تجاوز و ستم است و سرکشى و عدم انقیاد نسبت به کسى که اطاعت از او واجب است، و آن نیز از شاخه‌هاى کبر است و ضدّ آن تسلیم و انقیاد است نسبت به کسى که اطاعت از او واجب است.
  16. «خودستایی»: یعنى خود را از عیب و نقص پاک دانستن. و ضدّ آن اعتراف به نقائص خویش است.
  17. «عصبیت»: یعنى حمایت از خود و منسوبان خود به ناروا و برخلاف حق.
  18. «کتمان حق» (پنهان داشتن حق).
  19. «قساوت» (سنگدلى): که عبارت است از متأثّر نشدن از مشاهده درد و رنج‌هاى هم‌نوعان است. و ضدّ آن رحمت است.[۳۷]
  20. دروغ: زیرا در روایت است که ترس همواره با دروغ است و شجاعت همواره با صداقت.[۳۸]

علاج تهور و جبن‌

بعد از به یاد آوردن مفاسد دنیوی و اخروی تهور که ذکر شدند و تلقین این آثار منفی به نفس که سبب انزجار و تا حدی ترک این رذیله شود، باید انسان اخلاقْ‌جو متوجه باشد و مراقبت کند که هر کارى مى‌خواهد بکند ابتدا درباره آن تأمّل و فکر کند، اگر عقل و شرع آن را تجویز مى کنند بدان دست یازد، وگرنه از آن اجتناب نماید و بسا هست که در معالجه آن بر اساس قاعده­ علاج به ضد، باید از بعضى کارها که احتراز از آن لازم نیست احتراز کند تا به سوى تفریط بیفتد و چون به زوال تهوّر و بى­ باکى علم پیدا کرد طرف تفریط را رها کند و بر حد وسط که شجاعت است بایستد.[۳۹]

همچنین بعد از آگاه ساختن نفس بر نقیصه بودن صفت جبن و ترس و تنبه به آثار منفی آن که ذکر شدند، باید انسان مبتلا به این رذیله انگیزه‌هاى غضب را در آنچه جبن به سبب آنها پدید مى‌آید تحریک کند. زیرا قوه غضب در هر کسى موجود است، ولى در بعضى از افراد ضعف و نقص مى‌یابد و در آنها جبن پدیدار مى‌گردد. و چون پى‌درپى برانگیخته شود فزونى و قوّت می‌گیرد، چنان که آتش کم با تحریک پیاپى برافروخته و شعله‌ور گردد. به همین جهت از برخی از حکما نقل شده است که خود را در مخاطرات شدید و ترسناک مى‌افکندند تا این رذیله را دفع کنند. همچنین از چیزهائى که براى معالجه آن سودمند است این است (که فرد مبتلا با کسانى که خود را از شرّ و دشمنى او ایمن مى داند و حال آن‌که دشمنن واقعی او هستند) حالت دشمنی بگیرد تا نیروى غضب او تحریک شود و چون در نفس او ملکه شجاعت حاصل شد آنگاه خویشتن را از این که تجاوز کند و به طرف افراط بیفتد، نگاه دارد.[۴۰]

همچنین تلقین معارف توحیدی و توجه و توکل بر خدای متعال و خوش‌بینی به او که نوعی شناخت‌ درمانی است و ریشه‌ی ترس که گفته شد را از بین می‌برد نیز از درمان‌های این بیماری است. زیرا همانطور که گذشت، روایات بدبینی به خدای متعال را از ریشه‌های اساسی ترس ذکر فرمودند و به همین جهت برخی بزرگان[۴۱] ترس را بیماری قلب نام نهاده‌اند.

هشداری در آسیب‌های شجاعت

۱. متاسفانه برخی بانوان هستند که حضور در مجامع ناامن برای یک زن و یا اختلاط بی‌جهت با مردها را برای خود شجاعت به حساب می‌آوردند و شاید منشأ روانشناختی هم در کنار برخی علل اجتماعی و گرایشات فمینیستی که رغبت هم‌دوشی و هم‌نوایی با رفتار و منش مردانه را در زنان ترغیب می‌کنند نیز برای این مساله وجود دارد: زیرا از نظر روان‌شناسان اکثر ترس‌ها و مصادیق فوبیا در زنان دیده شده است.[۴۲] حال آن که امام علی علیه السلام فرمودند: ترس که صفت ناروای مرد است، برای زن ستوده است. زن اگر ترس داشته باشد، هرگز دیگری را بر خود راه نمی‌دهد.[۴۳] (تا این حد از ترس برای زن خوب است.)

۲. شجاعتی که برای خدا باشد دارای ارزش است، همان طور که روایت است کسی که برای ریا و تعریف از شجاعت و توانایی او تعریف شود، بجنگد، اهل جهنم است.[۴۴]

پانویس

  1. فیض کاشانى، محمد بن شاه مرتضى؛ ترجمه الحقائق مولى محسن فیض کاشانى، مدرسه عالى شهید مطهرى، تهران، چ اول، ۱۳۸۷ش، ص ۱۲۸.
  2. فیض کاشانى، محمد بن شاه مرتضى؛ راه روشن ترجمه کتاب المحجة البیضاء فی تهذیب الإحیاء، بنیاد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد، چ اول، ۱۳۷۲ش، ج ۵، ص ۱۴۳.
  3. فیض کاشانى، محمد بن شاه مرتضى؛ ترجمه الحقائق مولى محسن فیض کاشانى، مدرسه شهید مطهرى، ۱۳۸۷ش، ص ۱۲۸.
  4. سید رضى، نهج البلاغة، هجرت، قم، چ اول، ۱۴۱۴ ق،‌ ص ۵۲۰.
  5. صدوق، محمد بن على بن­ بابویه؛ عیون أخبار الرضا علیه السلام، نشر جهان، تهران، چ اول، ۱۳۷۸ق، ج‌۱، ص ۲۱۳.
  6. سوره فتح، ۲۹.
  7. نراقی، معراج‌السعاده، پیشین، ص ۱۶۹.
  8. نراقی، معراج‌السعاده، پیشین، ص ۱۷۰.
  9. شبر، سیدعبدالله؛ الأخلاق، (ترجمه‌ی جباران محمدرضا)، قم، انتشارات هجرت، ۱۳۷۸، چ چهارم، ص ۳۳.
  10. فیض کاشانى، محمد بن شاه مرتضى؛ ترجمه الحقائق مولى محسن فیض کاشانى، مدرسه عالى شهید مطهرى، ۱۳۸۷ش، ص ۱۲۸.
  11. نراقى، ملا احمد؛ معراج السعادة، انتشارات هجرت، چ پنجم، ۱۳۷۷، ‌ص ۱۶۸ و ۱۶۹.
  12. نراقی، ملامحمدمهدی؛ علم اخلاق اسلامى (ترجمه جامع السعادات)، ترجمه­ی سید جلال الدین مجتبوی، انتشارات حکمت، چ چهارم، ۱۳۷۷، ج ۱، ص ۱۱۰ – ۱۱۲.
  13. شهید اول، محمد بن مکى؛ (تحقیق: عبدالهادى مسعودى)، الدرة الباهرة من الأصداف الطاهرة با ترجمه، انتشارات زائر، قم، چ اول، ۱۳۷۹ش، ص ۴۵.
  14. سوره بقره، ۱۹۵.
  15. نراقی، جامع‌السعادات، پیشین، ج۱، ۲۵۱ و ۲۵۲.
  16. آمدی، پیشین، ص ۴۷۴.
  17. صدوق، محمّد بن على بن بابویه؛ الخصال، جامعه مدرسین، قم، چ اول، ۱۳۶۲ش، ج ۱، ص ۸۳.
  18. برقى، احمد بن محمد بن خالد؛ المحاسن، دارالکتب الإسلامیة، قم، ۱۳۷۱ ق، چ دوم، ج ۲، ص ۴۴۶.
  19. بخارى، ابی عبدالله محمد بن اسماعیل؛ صحیح بخاری، دارالکتاب العربی، بیروت، ۱۴۳۱ق، ص ۵۷۶.
  20. نرسی (...و دیگران)، الأصول الستة عشر، دارالشبستری للمطبوعات، قم، چ اول، ۱۳۶۳ش، ص ۹۴.
  21. کلینى، ابوجعفر محمد بن یعقوب؛ الکافی، دارالکتب الإسلامیة، تهران، چ‌چهارم، ۱۴۰۷ ق، ج ۲، ص ۲۲۸.
  22. آمدى، عبدالواحد بن محمد تمیمى؛ غررالحکم و دررالکلم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى قم، ۱۳۶۶ ش، ص ۲۶۳.
  23. مغربى، نعمان بن محمد تمیمى؛ دعائم الإسلام، دارالمعارف مصر، ۱۳۸۵‌ق، ج ۱، ص ۳۵۵.
  24. صدوق، الخصال، پیشین، ج ۱، ص ۱۵۹.
  25. صدوق محمّد بن على بن بابویه؛ من لایحضره الفقیه، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چ‌دوم، ۱۴۱۳ق، ج ۴، ص ۴۰۹.
  26. آمدی، پیشین، ص ۲۶۳.
  27. فیض کاشانى، محمد بن شاه مرتضى؛ المحجة البیضاء فی تهذیب الإحیاء، جماعة المدرسین بقم، موسسه النشر الاسلامی، قم، چ چهارم، ۱۴۱۷ق، ج ۷، ص ۴۰۷.
  28. آقا یوسفی، علیرضا و دیگران؛ روان‌شناسی عمومی، تهران، اسفند ۱۳۸۶، انتشارات پیام نور، چاپ اول، ص ۴۴۵.
  29. فیض کاشانى، محمد بن شاه مرتضى؛ راه روشن ترجمه کتاب المحجة البیضاء فی تهذیب الإحیاء، بنیاد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد، چ اول، ۱۳۷۲ش، ج ۵، ص ۱۳۸.
  30. نراقی، جامع‌السعادات، پیشین، ج۱، ۲۵۴.
  31. کلینی، پیشین، ج ۲، ص ۲۲۷.
  32. صدوق، تهذیب‌الاخبار، پیشین، ج ۶، ص ۱۷۹.
  33. صدوق محمّد بن على بن بابویه؛ معانی الأخبار، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۰۳ ق، ص ۱۹۵.
  34. آمدی، پیشین، ص ۴۸۲.
  35. نراقی، جامع‌السعادات، پیشین، ج۱، ۲۵۲.
  36. نراقی، معراج‌السعاده، پیشین، ص ۱۶۸.
  37. علم ‌اخلاق‌اسلامى ج: ۲، ص: ۱۱۴-۱۱۶.
  38. آمدی، پیشین، ص ۲۱۹.
  39. نراقی، جامع‌السعادات، پیشین، ج۱، ۲۵۲.
  40. نراقی، جامع‌السعادات، پیشین، ج۱، ۲۵۳.
  41. ملکى تبریزى، میرزا جواد آقا؛ أسرار الصلاة، انتشارات پیام آزادى، چاپ هشتم،۱۳۷۸، ص ۸۶.
  42. آقا یوسفی، علیرضا و دیگران؛ روان‌شناسی عمومی، تهران، اسفند ۱۳۸۶، انتشارات پیام نور، چاپ اول، ص ۴۴۶.
  43. سید رضى، نهج البلاغة، پیشین،‌ ص ۵۰۹ و ۵۱۰.
  44. کوفى اهوازى، حسین بن سعید؛ الزهد، المطبعة العلمیة، قم، چ دوم، ۱۴۰۲ق، ص ۶۳.

منابع