آیه 11 سوره مزمل: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ...» ایجاد کرد) |
(←معانی کلمات آیه) |
||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | + | *'''نعمة''': آن به كسر نون چيزى است كه خدا به انسان داده است در صحاح آمده: «النعمة ما انعم به عليك» و به فتح نون به معنى تنعّم و وسعت عيش است، در قاموس گويد: تنعم: ترفه و وسعت عيش است اسم آن نعمة به فتح نون است.<ref>تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج11، ص405</ref> | |
== تفسیر آیه == | == تفسیر آیه == |
نسخهٔ کنونی تا ۱۴ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۰۲
<<10 | آیه 11 سوره مزمل | 12>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و کار آن کافران مغرور نعمت و مال (حرام) را به من واگذار و اندک زمانی به آنها مهلت ده (تا وقت انتقام به زودی فرا رسد).
و مرا با تکذیب کنندگان توانگر و نازپرورده واگذار و آنان را اندکی مهلت ده،
و مرا با تكذيبكنندگان توانگر واگذار و اندكى مهلتشان ده.
تكذيب كنندگان صاحب نعمت را به من واگذار. و اندكى مهلتشان ده.
و مرا با تکذیبکنندگان صاحب نعمت واگذار، و آنها را کمی مهلت ده،
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- نعمة: آن به كسر نون چيزى است كه خدا به انسان داده است در صحاح آمده: «النعمة ما انعم به عليك» و به فتح نون به معنى تنعّم و وسعت عيش است، در قاموس گويد: تنعم: ترفه و وسعت عيش است اسم آن نعمة به فتح نون است.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ اصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلًا «10» وَ ذَرْنِي وَ الْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِيلًا «11» إِنَّ لَدَيْنا أَنْكالًا وَ جَحِيماً «12» وَ طَعاماً ذا غُصَّةٍ وَ عَذاباً أَلِيماً «13» يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ وَ كانَتِ الْجِبالُ كَثِيباً مَهِيلًا «14»
و بر آنچه مىگويند صبر كن و به گونهاى نيكو از آنان كناره بگير. و مرا با تكذيب كنندگان توانگر و خوشگذران واگذار و آنان را اندكى مهلت ده.
همانا نزد ما است غلها و آتش برافروخته. و غذايى گلوگير و عذابى دردناك. در روزى كه زمين و كوهها به لرزه درآيند و كوهها به صورت پشته هايى از شن روان گردند.
نکته ها
«هجر» و «هجران» به معناى جدا شدن از ديگرى و آن كنارهگيرى است. خواه جدا شدن با بدن باشد يا با قلب.
«نعمت» با كسر نون، به معناى چيزى است كه خداوند به انسان داده و «نعمت» با فتح نون، به معناى كاميابى و عيش و عشرت است.
«انكال» جمع «نكل» به معناى ناتوانى است و نكول كردن يعنى عاجز شدن از پرداخت دين و انجام كار. به غُل و زنجيرى كه انسان را از حركت عاجز مىكند، انكال گفته مىشود.
در روايات آمده است كه درد دندان، حضرت على عليه السلام را بى طاقت كرد، حضرت فرمود:
جلد 10 - صفحه 270
خدايا اين همه درد براى يك قطعه استخوان است پس عذاب آخرت چه خواهد بود؟ سپس اين آيات را تلاوت فرمود: «1» «إِنَّ لَدَيْنا أَنْكالًا وَ جَحِيماً وَ طَعاماً ذا غُصَّةٍ وَ عَذاباً أَلِيماً»
«كثيب» به معناى تل شن و «مهيل» به معناى شن روان است.
اعراض و كنارهگيرى از مخالفان، به معناى متاركه دائمى و دست برداشتن از هدف نيست، بلكه نوعى تاكتيك موقت در مراحل تبليغ است. چنانكه در سوره نساء مىخوانيم:
«فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ عِظْهُمْ» «2»
تهديد در اين آيه، ممكن است ناظر به شكست مشركان در نبرد با مؤمنان باشد و يا عذاب الهى در آخرت. «ذَرْنِي وَ الْمُكَذِّبِينَ»
پیام ها
1- ياد خدا، بريدن از ديگران و توكّل بر خدا، زمينه صبر در برابر ناملايمات است. وَ اذْكُرِ ... وَ تَبَتَّلْ ... فَاتَّخِذْهُ وَكِيلًا وَ اصْبِرْ
2- صبر و سعه صدر، از شرائط مهم رهبرى است. «وَ اصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ»
3- رهبر بايد انتظار هر نوع زخم زبان و اتهامات ناروا را داشته باشد. «وَ اصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ»
4- گاهى لازم است كه رهبر جامعه اسلامى افراد يا گروههايى را بايكوت كند و از آنها كناره بگيرد. وَ اهْجُرْهُمْ ...
5- ابتدا بايد صبر كرد و سپس كنارهگيرى نمود. صبر، مقدم بر هجر است. وَ اصْبِرْ ... و اهجر
6- كسى كه خداوند را به عنوان وكيل خود برگزيد، به راحتى مىتواند از ديگران كنارهگيرى كند. فَاتَّخِذْهُ وَكِيلًا ... وَ اهْجُرْهُمْ ...
7- كنار زدن مخالفان، بايد به شكلى زيبا و در شأن رهبر جامعه اسلامى باشد.
«هَجْراً جَمِيلًا»
«1». تفسير كنزالدقائق.
«2». نساء، 63.
جلد 10 - صفحه 271
8- كسى كه خدا را وكيل گرفت، هرزه گويان را به خدا واگذار مىكند. فَاتَّخِذْهُ وَكِيلًا ... وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلًا وَ ذَرْنِي وَ الْمُكَذِّبِينَ
9- خداوند، پيامبرش را در برابر ياوهگويىهاى دشمن دلدارى مىدهد. «ذَرْنِي وَ الْمُكَذِّبِينَ»
10- آنچه انسان را به صبر وامىدارد و او را دلگرم مىكند، حمايت بى دريغ الهى است. وَ اصْبِرْ ... ذَرْنِي وَ الْمُكَذِّبِينَ
11- معمولًا تكذيب كنندگان، از طبقه مرفّه و خوشگذران بودهاند. «وَ الْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ»
12- اگر شما قادر به مقابله با صاحبان ثروت و قدرت نبوديد، نگران نباشيد، زيرا خداوند قادر به مقابله با آنان است. «ذَرْنِي وَ الْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ»
13- مهلت دادن به مخالفان، سنّت الهى است. «مَهِّلْهُمْ»
14- دوره تكذيب حق و خوشگذرانى، مدّت زيادى طول نمىكشد و فرصت آنان در دنيا اندك است. «مَهِّلْهُمْ قَلِيلًا»
15- اگر خداوند به كافران خوشگذران مهلت مىدهد، نشانه رضايت او نيست بلكه مهلتى است تا قيامت فرا رسد. مَهِّلْهُمْ ... إِنَّ لَدَيْنا أَنْكالًا وَ جَحِيماً
16- كافران به كاميابىهاى زودگذر مغرور نشوند زيرا كه غل و زنجير و آتش برافروخته و غذايى گلوگير در پى دارد. أُولِي النَّعْمَةِ ... أَنْكالًا وَ جَحِيماً ... ذا غُصَّةٍ
17- تبديل رفاه دنيا به عذابى دردناك، براى قدرتى كه كوه را به شن تبديل مىكند، كارى آسان است. أُولِي النَّعْمَةِ ... طَعاماً ذا غُصَّةٍ ... كانَتِ الْجِبالُ كَثِيباً مَهِيلًا
18- تبديل كوهها به شنهاى روان، بيانگر عظمت لرزش زمين و زلزله قيامت است. «تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ وَ كانَتِ الْجِبالُ كَثِيباً مَهِيلًا»
تفسير نور(10جلدى)، ج10، ص: 272
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ ذَرْنِي وَ الْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِيلاً «11»
بعد از آن تهديد فرمايد كفار را:
وَ ذَرْنِي وَ الْمُكَذِّبِينَ: و بگذار مرا با مكذبان، أُولِي النَّعْمَةِ: كه صاحبان تنعماند، يعنى كار مشركان را به من واگذار كه من كافى در جزا دادن ايشانم.
وَ مَهِّلْهُمْ قَلِيلًا: و مهلت ده آنها را مهلت دادنى اندك، يعنى عن قريب مكافات
جلد 13 - صفحه 363
ايشان خواهيم نمود و به عذاب اليم گرفتار نمائيم.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ ذَرْنِي وَ الْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِيلاً «11» إِنَّ لَدَيْنا أَنْكالاً وَ جَحِيماً «12» وَ طَعاماً ذا غُصَّةٍ وَ عَذاباً أَلِيماً «13» يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ وَ كانَتِ الْجِبالُ كَثِيباً مَهِيلاً «14» إِنَّا أَرْسَلْنا إِلَيْكُمْ رَسُولاً شاهِداً عَلَيْكُمْ كَما أَرْسَلْنا إِلى فِرْعَوْنَ رَسُولاً «15»
فَعَصى فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ فَأَخَذْناهُ أَخْذاً وَبِيلاً «16» فَكَيْفَ تَتَّقُونَ إِنْ كَفَرْتُمْ يَوْماً يَجْعَلُ الْوِلْدانَ شِيباً «17» السَّماءُ مُنْفَطِرٌ بِهِ كانَ وَعْدُهُ مَفْعُولاً «18» إِنَّ هذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى رَبِّهِ سَبِيلاً «19»
ترجمه
و واگذار مرا با تكذيب كنندگان كه صاحبان نعمتند و مهلت ده آنها را اندكى
همانا نزد ما است غلهاى گران و آتش سوزان
و خوراك گلوگير و عذابى دردناك
روزى كه بلرزه در آيد زمين و كوهها و بگردد كوهها تلهاى ريگ پراكنده
همانا ما فرستاديم بسوى شما پيغمبرى را گواه بر شما همچنان كه فرستاديم بسوى فرعون پيغمبرى
پس نافرمانى كرد فرعون آن پيغمبر را پس گرفتيم او را گرفتنى سخت
پس چگونه پرهيز ميكنيد اگر كافر باشيد در روز كه ميگرداند كودكانر پيران
آسمان شكافته شود در آن ميباشد وعده او انجام شده
همانا اين پندى است پس هر كه بخواهد ميگيرد بسوى پروردگارش راهى.
تفسير
در آيه سابقه خداوند دستور فرمود به پيغمبر خود كه از كفّار
جلد 5 صفحه 295
دورى كند بخوبى و در اين آيات ميفرمايد آنها را كه تكذيب نمودند تو را و وصيّت را با آنكه صاحب مال و نعمت دنيوى هستند بمن واگذار نما تا بمجازات اعمالشان برسانم و چند روزى بآنها مهلت ده تا موعد جزاى آنها بفتوحات اسلامى در دنيا برسد و در آخرت براى آنها نزد ما غلهاى گران و امواج آتش سوزان جهنّم و خوراك گلو گير آن مانند زقّوم و ضريع كه در نهايت تلخى و عفونت و خشونت است و عذاب دردناك آن آماده و مهيّا است در روز كه زمين بلرزه در آيد يا خسف شود چنانچه قمّى ره فرموده و كوهها نيز متزلزل و از جا كنده و نرم و مبدّل شود بشن و ريگ فراوانى كه بريزش پائين از بالا سرازير گردد اكنون ما نزد شما پيغمبرى فرستاديم كه گواه بر اعمال شما باشد نزد خدا روز قيامت چنانچه فرستاديم نزد فرعون پادشاه مصر پيغمبرى را كه همه ميدانيد و ميشناسيد او را كه موسى بن عمران بوده و محتاج بذكر نيست پس فرعون اطاعت او امر او را ننمود و ما گرفتيم او را بگناهش گرفتن سخت ناگوارى كه در تواريخ ذكر شده و در قرآن مكرّر گوشزد گرديده است كه با عساكرش بنحو عجيبى غرق شدند و شما بايد از آن عبرت گيريد و بترسيد از آنكه خداوند شما را هم در دنيا مانند آنها بگناهتان بگيرد و مجازات فرمايد و اگر مؤاخذه دنيوى ما از اين قبيل باشد پس چگونه خود را حفظ ميكنيد و ميپرهيزيد شما در صورت بقاء بر كفر از عذاب و هول روز كه كودكان را پير ميكند وقتى كه ميشنوند صيحه آسمانيرا و در آنروز آسمان شكافته و منشق ميگردد و وعده خدا بانجاز ميرسد آنچه ذكر شد موعظه و نصيحت و موجب تذكّر بود براى شما فعلا اجبارى نيست هر كس خواسته باشد از اين عذابها مأمون باشد براى خودش راهى بسوى پروردگارش باز كند و هيچ راهى بهتر از راه قبول اسلام و ولايت مولاى متّقيان نيست بايد آنرا اخذ نمود و در دنيا و آخرت مأمون بود و ضمير بارز در منفطر به راجع است ظاهرا بيوم و باء بمعناى في يا براى سببيّت است و اخبار از سماء بمنفطر باعتبار جواز تذكير و تأنيث است در آن و ولدان جمع وليد بمعناى كودك و شيب بكسر شين ظاهرا جمع اشيب بمعنى سپيد مو و پير است.
جلد 5 صفحه 296
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ ذَرنِي وَ المُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعمَةِ وَ مَهِّلهُم قَلِيلاً «11»
وَ ذَرنِي وَ المُكَذِّبِينَ يعني عقوبت آنها را و انتقام آنها را واگذار بمن که خداي تو هستم كن من از آنها انتقام خواهم كشيد تو متعرض آنها نباش چنانچه هر مظلومي و ذي حقي که از ظالم و من عليه الحق انتقام نكشد يا نتواند ميگويد: او را واگذار كردم بخدا، و مكذبين پيغمبر كفار و مشركين يهود و نصاري و مجوس که بكلي تكذيب
جلد 17 - صفحه 253
رسالت او را كردند، و از فرق مسلمين که تكذيب بعض فرمايشات او را كردند يا منكر شدند يا توجيه و تأويل كردند اينها را بايد حواله داد بخدا بالاخص:
أُولِي النَّعمَةِ آنها را رؤساء و ثروتمندان و اقوياي آنها که ديگران را هم آنها وادار بتكذيب كردند.
وَ مَهِّلهُم قَلِيلًا مدت كمي مهلت ده آنها را، خداوند يا در دنيا ببلاهاي دنيوي هلاك ميكند يا بعذاب آخرت گرفتار ميفرمايد اينکه چهار روز دنيا قليل است در مقابل آخرت که باقي است الي الابد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 11)- در آیه قبل اشارهای به کار شکنیها و سخنان ناروا و اذیت و آزار دشمنان اسلام بود در اینجا آنها را زیر رگباری از تهدیدات شدید، دائر به عذابهای دنیا و آخرت از سوی خداوند، قرار داده، و آنها را دعوت به تجدید نظر در برنامههای شوم خود میکند، و هم به مسلمانان صدر اول در برابر هجوم سخت این دشمنان دلداری میدهد، و پایمردی میبخشد.
نخست میفرماید: «مرا با تکذیب کنندگان صاحب نعمت واگذار، و آنها را کمی مهلت ده»! (و ذرنی و المکذبین اولی النعمة و مهلهم قلیلا).
یعنی، طرف آنها تو نیستی، مجازات و کیفر آنها را به خود من واگذار، و کمی به آنها مهلت ده، تا هم اتمام حجت گردد، و هم ماهیت خود را آشکار سازند، و میدانیم مدت کمی گذشت که مسلمانان نیرومند شدند، و ضربات سنگین و شکننده خود را در جنگهای «بدر» و «حنین» و «احزاب» و مانند آن بر پیکر دشمن وارد آوردند و نیز مدت کمی بیشتر نگذشت که این گردنکشان از دنیا رفتند، و گرفتار عذاب الهی در برزخ شدند و عذاب قیامت نیز از آنها چندان دور نیست.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج11، ص405
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم