آیه 41 سوره مؤمنون: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (←تفسیر آیه) |
(←معانی کلمات آیه) |
||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | + | *'''غثاء''': خاشاك كف ديك كه به اطراف مىريزد «غثاء السيل غثاء القدر» از همين است (علف خشكيده).<ref>تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج7، ص118</ref> | |
== تفسیر آیه == | == تفسیر آیه == |
نسخهٔ کنونی تا ۲۲ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۰۵:۳۷
<<40 | آیه 41 سوره مؤمنون | 42>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
تا آنگاه که صیحه و بانگ آسمانی (عذاب) آنها را بگرفت و ما آنان را خار و خاشاک بیابان ساختیم، که ستمکاران را (از رحمت الهی) دوری باد.
پس فریاد مرگبار [عذاب] آنان را بر [پایه وعده به] حقِّ [ما] فرو گرفت، و آنان را چون خاشاک روی سیل قرار دادیم؛ پس قوم ستمکار [از رحمت خدا] دور باد.
پس فرياد [مرگبار] آنان را به حقّ فرو گرفت، و آنها را [چون] خاشاكى كه بر آب افتد، گردانيديم. دور باد [از رحمت خدا] گروه ستمكاران.
پس به حق، بانگى سخت آنان را فرو گرفت. مانند گياه خشكشان كرديم. اى، نصيب مردم ستمكاره دورى از رحمت خدا باد.
سرانجام صیحه آسمانی آنها را بحق فرو گرفت؛ و ما آنها را همچون خاشاکی بر سیلاب قرار دادیم؛ دور باد قوم ستمگر (از رحمت خدا)!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- غثاء: خاشاك كف ديك كه به اطراف مىريزد «غثاء السيل غثاء القدر» از همين است (علف خشكيده).[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ رَبِّ انْصُرْنِي بِما كَذَّبُونِ «39»
(پيامبرشان) گفت: پروردگارا! مرا در برابر تكذيبهاى آنان يارى فرما.
قالَ عَمَّا قَلِيلٍ لَيُصْبِحُنَّ نادِمِينَ «40»
(خداوند) فرمود: قطعاً به زودى پشيمان خواهند شد.
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ بِالْحَقِّ فَجَعَلْناهُمْ غُثاءً فَبُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ «41»
پس (قهر خدا آمد و) بانگ مرگبار كه سزاوارش بودند آنان را فراگرفت، و آنان را همچون خاشاكى كه بر آب افتد قرار داديم، پس دور باد گروه ستمگر (از رحمت خدا).
تفسير نور(10جلدى)، ج6، ص: 101
ثُمَّ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قُرُوناً آخَرِينَ «42»
آن گاه بعد از (هلاكت) اين گروه، نسلهاى ديگرى پديد آورديم.
پیام ها
1- تكيهگاه انبيا خداست. «رَبِّ»
2- كلمهى «ربّ» بهترين كلمه براى دعاست. بعد از كلمهى «اللَّهِ» بيشترين كلمه در قرآن كلمهى «رَبِّ» است و معمولًا در همهى دعاها به كار رفته است.
3- كفّار ومجرمان به زودى پشيمان خواهند شد. (وجدانها، روزى بيدار خواهد شد.) «نادِمِينَ»
4- بيان تاريخ و هلاكت اقوام پيشين، براى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مايهى آرامش و براى كفّار مكّه وسيلهى تهديد است. فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ ...
5- دعاى انبيا مستجاب است. «رَبِ- فَأَخَذَتْهُمُ»
6- قهر خدا بر اساس عدل است. «الصَّيْحَةُ بِالْحَقِّ»
7- مخالفان انبيا، هم شكنجهى روحى دارند، «نادِمِينَ» هم شكنجهى جسمى، «غُثاءً» و هم در قيامت گرفتارند.
8- قهر خدا شكننده است. «غُثاءً»
9- نفرين بر ستمگران جايز است. «فَبُعْداً»
10- سنّت خداوند، پس از انقراض يك امّت، ايجاد امّتى ديگر است. «ثُمَّ أَنْشَأْنا»
(تحوّلات تاريخى، تحت حاكميّت خداوند است)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ بِالْحَقِّ فَجَعَلْناهُمْ غُثاءً فَبُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (41)
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ بِالْحَقِ: پس فرا گرفت ايشان را صيحه به وجهى ثابت كه هيچ دافعى نبود آن را، يا به عدل و استحقاق از جانب خدا، يعنى جبرئيل به فرمان الهى فريادى عظيم نمود كه دلهاى ايشان از شدت هول و ترس شكافته مردند. نزد كسانى كه اين قوم را ثمود گفتهاند دليل ايشان آنست كه عذاب صيحه به قوم ثمود وارد شد. و آنانكه قوم عاد را گفتهاند دليل ايشان آنست كه در سوره اعراف و هود و شعرا بعد از قصه نوح عليه السّلام قصه عاد واقع شده پس اينجا نيز بهمان قرينه مراد عاد باشد. و بنابراين هر عذابى كه سبب استيصال باشد صيحه توان گفت.
بهر حال به صداى صيحه جبرئيل يك مرتبه تماما هلاك شدند. فَجَعَلْناهُمْ غُثاءً: پس گردانيديم ايشان را چون خاشاك آب آورده. تشبيه ايشان فرموده در دمار و هلاكت به «غُثاءً» كه پوشاك سيل است پوسيده و سياه شده، يعنى دمار از ايشان بر آورديم و همه را هلاك و نابود ساختيم مانند خس و خاشاك كه سيل آن را به اطراف افكنده و سياه پوسيده خرد نموده. فَبُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ:
پس دورى است يا دور باد از رحمت خدا مر گروه ستمكاران را كه به سبب كفر و شرك و تكذيب ستم بر خود نمودند.
جلد 9 - صفحه 138
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قالَ رَبِّ انْصُرْنِي بِما كَذَّبُونِ (39) قالَ عَمَّا قَلِيلٍ لَيُصْبِحُنَّ نادِمِينَ (40) فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ بِالْحَقِّ فَجَعَلْناهُمْ غُثاءً فَبُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (41) ثُمَّ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قُرُوناً آخَرِينَ (42) ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَها وَ ما يَسْتَأْخِرُونَ (43)
ثُمَّ أَرْسَلْنا رُسُلَنا تَتْرا كُلَّ ما جاءَ أُمَّةً رَسُولُها كَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنا بَعْضَهُمْ بَعْضاً وَ جَعَلْناهُمْ أَحادِيثَ فَبُعْداً لِقَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ (44)
ترجمه
- گفت پروردگار من يارى ده مرا بسبب آنكه تكذيب كردند
مرا گفت پس از گذشتن زمان اندكى هر آينه ميگردند البته پشيمان
پس گرفت ايشان را فرياد مهلك بحق پس گردانيديم آنان را خاشاك بر روى سيل پس دورى باشد از رحمت براى گروه ستمكاران
پس آفريديم از بعد آنها جماعتهاى ديگرى
پيشى نميگيرد هيچ گروهى اجلش را و باز پس نمىمانند
پس فرستاديم رسولانمان را از پى هم هرگاه آمد گروهى را رسولشان تكذيب كردند او را پس از پى در آورديم بعضى از آنها را ببعضى و گردانيديم آنها را حكايتها پس دورى است از رحمت مر گروهى را كه ايمان نميآورند.
تفسير
- پس از آنكه پيغمبر معهود در آيات سابقه از ايمان قوم مأيوس شد مانند حضرت نوح از خداوند طلب نصرت نمود با آنكه مقصودش از آن نزول
جلد 3 صفحه 640
عذاب بر آنها بود و خدا اجابت فرمود و مقرّر گرديد بفاصله كمى عذاب بر آنها نازل شود و فرمود بزودى از كرده خودشان پشيمان خواهند شد و كلمه ما در عمّا قليل زائده و موصوف قليل مقدّر است يعنى با فاصلهئى از زمان كمى بسزاى خود ميرسند پس گرفت آنها را و رسيد بآنها صيحه هايله جبرئيل كه دلهاشان پاره و زهره ترك شدند و ابدان آنها مانند خار و خاشاكى شد كه سيل آنها را با خود ميآورد و از روى آب باطراف پراكنده ميگردد پس دورى است بر سبيل اخبار يا دورى باشد بر سبيل دعا يا دورى باد براى گروه ستمكاران بخويش بسبب شرك و كفر و بر پيغمبر براى تكذيب او از رحمت خدا و بركات او و كلمه بعدا مصدر بعد است كه فعل آن معمولا اظهار نميشود و پس از آن خداوند اقوام ديگرى را از قبيل قوم صالح و لوط و شعيب و غيرهم ايجاد فرمود كه آنها در قرون و اعصارى بودند و در وقت مقدّر معيّنى كه تقديم و تأخير در آن روى نميداد مىمردند و بعذاب الهى گرفتار ميشدند چون هيچ جماعتى نميتوانند اجل و زمان مرگ خودشان را جلو يا عقب بيندازند و پس از ايجاد خداوند آنها را و نشو و نموّشان خدا پيغمبران خود را يك يك و پى در پى براى ارشاد و هدايت آنها فرستاد چون تترى مأخوذ از وتر بمعناى فرد است كه و او آن مبدّل بتاء شده و در آخر آن الف تأنيث بملاحظه جماعت در آوردهاند و بعضى بتنوين قرائت نمودهاند و بنابراين الف بدل تنوين است كه بياء نوشته شده و هر يك از ايشان كه براى اداء رسالت نزد قوم خود آمدند بتكذيب امّت و جماعت گرفتار شدند و خداوند هم پى در پى آن اقوام را هلاك فرمود و از آنها جز قصه و سخن عجبآور و حكايتهائى در دنيا باقى نماند كه موجب عبرت خلق گرديد چون احاديث جمع حديث يا جمع احدوثه است كه آن سخنان تعجّبآور است و در شرور استعمال ميشود پس دورى از رحمت حق و هلاكت ابدى است براى كسانى كه بخدا و پيغمبر او ايمان نميآورند.
جلد 3 صفحه 641
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَأَخَذَتهُمُ الصَّيحَةُ بِالحَقِّ فَجَعَلناهُم غُثاءً فَبُعداً لِلقَومِ الظّالِمِينَ (41)
پس گرفت آنها را صيحه به استحقاق آنها پس جعل فرموديم آنها را مثل خاشاك پس بعد و دوري رحمت از براي قومي است که ظلم ميكنند، بسياري از مفسرين به قرينه لفظ صيحه گفتند مراد از رسول صالح بوده و قوم او که به صيحه هلاك شدند، ثمود بودند، لكن ظاهرا بعد از نوح هود است و قوم او عاد هستند که به باد هلاك شدند و لفظ صيحه را مجمع البحرين دو معني ميكند، يكي بمعناي عذاب ديگر بمعني صداي بسيار شديد و هر دو معني در تمام امم ماضيه صدق ميكند، اما عذاب که واضح است تمام معذب به عذاب شدند و هلاك شدند، و اما صيحه بمعني صداي مهيب ندارد که صداي انسان باشد که تعبير به فرياد ميكنيم يا صداي ملك، بلكه هر صداي مهيبي را شامل ميشود
جلد 13 - صفحه 399
ميتوان گفت: قوم نوح به صداي رعد که باران باريد تا غرق شدند هلاك شدند قوم هود که عاد باشند به صداي باد هلاك شدند، قوم صالح که ثمود باشند بصداي صاعقه که در بعض آيات تعبير به رجفه ميفرمايد: [فَأَخَذَتهُمُ الرَّجفَةُ] قوم لوط به صداي حجاره که بر آنها باريد، قوم شعيب به صاعقه. فرعونيان به صداي آب که يك مرتبه به هم وصل شد، و با لجمله صيحه و عذاب بر تمام اينها صادق است.
[فَأَخَذَتهُمُ الصَّيحَةُ] پس از آنكه رسول طلب نصرت نمود و خداوند وعده عذاب داد پس گرفت آنها را صيحه [بِالحَقِّ] يعني مستحق عذاب شدند نه اينكه به آنها ظلم شده باشد [إِنَّ اللّهَ لا يَظلِمُ مِثقالَ ذَرَّةٍ] نساء آيه 44 [وَ ما ظَلَمناهُم وَ لكِن كانُوا أَنفُسَهُم يَظلِمُونَ] نحل آيه 119 شما اگر كسي عمل زشتي كرد و گرفتار عقوبتش شد ميگوييد. حقش بود يعني به جا و بموقع بود.
[فَجَعَلناهُم غُثاءً] خاشاك و كثافات که بتوسط باد و آب جمع ميشود و خشك ميشود و همين قرينه است که مراد از رسول هود بوده نه صالح و در حديث است
[النّاس ثلاثة عالم و متعلم و غثاء فنحن العلماء و شيعتنا المتعلمون و سائر النّاس غثاء].
[فَبُعداً لِلقَومِ الظّالِمِينَ] که يكي از آثار كفر و ظلم و معاصي دوري از رحمت و لطف الهيست چنانچه ايمان و عبادات قرب به رحمت است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 41)- و همین طور شد «ناگهان صیحه آسمانی آنها را به حق زیر ضربات خود فرو گرفت» (فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ بِالْحَقِّ).
صاعقهای مرگبار با صدایی وحشت انگیز و مهیب فرود آمد، همه جا را تکان داد و در هم کوبید و ویران کرد، و اجساد بیجان آنها را روی هم ریخت، به قدری سریع و کوبنده بود که حتی قدرت فرار از خانههاشان پیدا نکردند و در درون همان خانههایشان مدفون گشتند.
چنانکه قرآن در پایان این آیات میگوید: «ما آنها را همچون خار و خاشاک
ج3، ص252
در هم کوبیده شده روی سیلاب قرار دادیم» (فَجَعَلْناهُمْ غُثاءً).
«دور باد قوم ستمگر» از رحمت خداوند! (فَبُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ).
این در حقیقت نتیجه گیری نهایی از کل این آیات است که آنچه در این ماجرا گفته شد از انکار و تکذیب آیات الهی و انکار معاد و رستاخیز سر چشمه میگیرد، و نتیجه دردناک آن، مخصوص جمعیت و گروه معینی نیست، بلکه همه ستمگران را در طول تاریخ شامل میشود.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج7، ص118
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم